شهاب میرزایی / بیبیسی
«سنت تخریب قبور و مزار» از همان روزهای اول پیروزی انقلاب اسلامی شروع شد و پس از گذشت چهار دهه از استقرار جمهوری اسلامی همچنان ادامه دارد و مردگان پیش و پس از سال ۱۳۵۷ را در بر میگیرد.
آغاز نمادین این سنت را میتوان تخریب مزار رضا شاه پهلوی در شهر ری دانست همزمان با تخریب مزار مردگان بابی و بهایی در سراسر ایران.
در گذر سالها روند تخریب مزار و توهین به اجساد کشته شدگان مخالف حکومت، شامل لیستی طولانی از صاحب منصبان حکومت پهلوی تا اعضای سازمانهای مارکسیستی و مجاهدین خلق شد و بلاانقطاع تا تخریب قبور و بیاحترامی به اجساد و قبور کشتهشدگان اعتراضهای دهههای هشتاد و نود و جنبش «زن، زندگی، آزادی» ادامه داشته است.
تازهترین اقدام مسئولان حکومتی، تخریب قطعه ۴۱ بهشت زهرا و تغییر کاربری آن به پارکینگ است که با اعتراض خانوادههای دفن شدگان و فعالان مدنی و سیاسی روبرو شده است.
سنتی دیرینه در ایران
بی احترامی به اجساد مردگان مخالف حکومت، سابقه ای دیرین در ایران دارد. در روایات تاریخی آمده است که شاه اسماعیل صفوی پس از به قدرت رسیدن و اعلام شیعه اثنی عشری به عنوان دین رسمی و حکومتی ایران، اجساد قاتلان پدرش، شیخ حیدر را از قبور آنها بیرون کشید و استخوانهای آنان را سوزاند.
آقا محمدخان قاجار هم پس از پیرزوی بر زندیه و استقرار حکومت جدید دستور داد تا کریم خان زند را در شیراز نبش قبر کنند و استخوانهای او را به پایتخت جدید، تهران منتقل کرده و در زیر پلههای محل اقامتش قرار دهند. سنتی که پس از قیام بابیان در سراسر ایران شدت گرفت و در بسیاری از مناطق، حاکمان محلی، فقیهان و مردم عادی، اجساد بابیها و بهاییها را نبش قبرکرده، سوزانده و به آنها بیاحترامی کردند.
در دوران پهلوی تعدادی از اعدامشدگان پس از کودتای بیست و هشتم مرداد، از جمله مرتضی کیوان در گورستان مسگرآباد تهران به خاک سپرده شدند اما پس از تبدیل این گورستان به پارک در دهه چهل خورشیدی، دیگر رد و نشانی از گور این اعدامشدگان باقی نماند.
هوشنگ ابتهاج که خود نیز پس از کودتای ۲۸ مرداد بازداشت و سپس آزاد شده بود درباره نابودی قبر مرتضی کیوان چنین سرود:
«ساحت گور تو
سروستان شد
ای عزیز دل من
تو کدامین سروی؟»
همچنین میتوان به سرنوشت قبر محمود افشارطوس، رئیس شهربانی دولت محمد مصدق اشاره کرد که پس از آنکه از سوی مخالفان مصدق ربوده و شکنجه و کشته شد در گورستان تجریش به خاک سپرده شد.
این گورستان در سال ۱۳۴۰ به بیمارستان تجریش تبدیل شد.
امید ایرانمهر، پژوهشگر و روزنامهنگار تاریخ در سایت «تاریخ ایرانی» درباره سرنوشت قبر او مینویسد: «نگهبان روایت میکند که وقتی برای گسترش بوفه بیمارستان زمین را شخم زدند و گودبرداری کردند، در محلی که به عنوان مزار افشارطوس شناخته میشد و حالا تنها درخت سایهبان آن باقی مانده، بقایای استخوانهای او پیدا شد. استخوانهای باقی مانده تا چند روز در کیسهای تکیه داده به درختان محوطه بیمارستان، نگاه داشته شد.»
به گفته آقای ایران مهر، نگهبان درباره سرنوشت جسد میگوید: «پس از آنکه آنها موفق به ارتباط با بازماندگان آقای افشارطوس نشدند آن کیسههای استخوانها را دور انداختند.»
اما این شیوه در بین مخالفان حکومت پهلوی هم رواج داشت و مهرداد امانت، پژوهشگر تاریخ، در مقالهای در سایت آسو با اشاره به گزارش پلیس، به این نکته اشاره میکند که یکی از اهداف قیامکنندگان پانزده خرداد «تخریب قبور بهائیان در ورامین» بوده است. همان مخالفانی که پانزده سال بعد به قدرت رسیدند.
تحریف تاریخ با تخریب قبرها
بهشت زهرا اولین گورستان مدرن تهران بود که اجساد مردگان از سراسر این شهر در آن دفن شد. از جمله اجساد برخی از شناخته شده ترین مخالفان حکومت پهلوی پس از اعدام در آن به خاک سپرده شد.
اما در همان ماهها و هفتههای پس از پیروزی انقلاب، سنگ قبر تعدادی از اعضای سازمانهای مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق که قبل از انقلاب اعدام شده بودند، مانند سعید حنیفنژاد، سعید محسن، بیژن جزنی و مرضیه احمدیاسکویی در قطعه ۳۳ بهشت زهرا شکسته شدند.
در سالهای اول برپایی حکومت جدید، تعدادی از اولین اعدامشدگان از جمله سعید سلطانپور از سازمان چریکهای فدایی خلق و تقی شهرام از اعضای مارکسیستی انشعابی از سازمان مجاهدین خلق در قطعه ۴۱ به خاک سپرده شدند. اما گفته میشود پس از مدتی به دلیل آن که « کمونیست و کافر» خوانده میشدند، «نبش قبر شدند و اجسادشان به گورستان خاوران در شرق تهران منتقل شد.»
مکانی که بعدها تعداد بسیار بالایی از اعدام شدگان سیاسی مخالف حکومت در دهه ۶۰ از جمله اعدامهای گروهی سال ۶۷ در آن به صورت دسته جمعی، شبانه و بیهیچ نام و نشانی دفن شدند.
به گفته فعالان حقوق بشر و خانواده ای زندانیان سیاسی در تمامی سالهای پس از این دهه، سیاست حکومت مقابله با تجمع و عزاداری خانوادهها، جلوگیری از ساخت سنگ قبر و نشانهگذاری به یاد اعدامیها، تبدیل تدریجی این مکانها به مکانی متروکه و در نهایت تخریب و تغییر کاربری آنها بوده است. سیاستی که به زعم برخی از فعالان و خانوادهها «نقطه مقابل تکریم قبور کشته شدگان ایدئولوژِیک حکومت در جنگ ایران و عراق یا جنگ داخلی سوریه بوده است.»
باربد گلشیری در گفت و گویی با بیبیسی فارسی، سیاست جمهوری اسلامی درباره تدفین مردگان را این چنین تشریح می کند: «سیاستگذاری بر بدن زندگان و مردگان، نحوه دفن ایشان، و تسلط بر حافظه چه از طریق تحریف تاریخ و چه از طریق زدودن یاد، از سیاستهای جاری حکومت بوده است. با بررسی سیاستهای جمهوری اسلامی درباره گورستانها میتوان تاریخ آن را نوشت: در یک سو خاورانهای ایران، گورهای دستهجمعی، مزارهای ممنوع و سنگمزارهایی که بهطور نظاممند ویران یا سوزانده میشوند؛ و در سوی دیگر، تکیهزدن بر مدفن شهدا، خاک کردن شهدا در مکانهای عمومی جز گورستان و گرهزدن خاک با امور قدسی.»
او درباره چگونگی تلاش بازماندگان و خانوادهای اعدامیها برای حفظ و ارتباط با کشتهشدگان خود میگوید:« بازماندگان جنایت در سایه جمهوری اسلامی اغلب میدانند مزاری اگر بسازند، مأموران ویران میکنند. اما آنچه در رفتارشان برای من آموزنده بوده، ممارست است؛ ممارستی در زنده نگهداشتن یاد عزیزانشان، حتی زیر فشار و ویرانی نظاممند. باید نشانهای مزاری قابلحمل و تجدیدپذیر ساخت که هر بار بتوان آنها را بر سر مزار برد، یاد را تجسم بخشید و دوباره با خود بازگرداند. این نشانها کمتر در معرض ویرانیاند و هر بار مجال زنده کردن خاطره را فراهم میکنند. نگه داشتن یاد، کار یکباره نیست؛ تداوم میخواهد، بازگشت میخواهد، و همین ممارست است که حافظه را در برابر فراموشی تحمیلی پایدار میکند.»
قطعه ۴۱: «قطعه اعدامیها» یا «قطعه سوخته»
قطعه ۴۱ در بهشتزهرا قطعهای بود که سالهای متمادی با سنگ قبرهای شکسته و رها شده و پوشیده از گیاهان به حال خود رها شده بود. خانوادههایی که در این قطعه اعدامی داشتهاند به این نکته اشاره کردهاند که دسترسی به آن برایشان سخت بوده است زیر همیشه با دوربین و مامور از آن مراقبت و محافظت میشد.
در این قطعه اجساد تعدادی از مخالفان جمهوری اسلامی مانند اعضای گروه فرقان، سازمان مجاهدین خلق و تعدادی از نظامیان شرکت کننده در کودتای نوژه دفن شده بودند.
داود گودرزی، معاون شهرداری تهران در مصاحبهای درباره تغییر کاربری قطعه ۴۱ گفته است: «برای تردد آسانتر خانوادههای شهدای جنگ که بخشی از آنها در قطعه ۴۲ در مجاورت قطعه ۴۱ دفن شدهاند، نیاز به پارکینگ بود و برای همین شهرداری در حال تبدیل قطعه ۴۱ به یک پارکینگ است.»
حامد فرمند، فعال حقوق کودکان که تعدادی از اعضای خانوادهاش در دهه ۶۰ اعدام شدهاند در اعتراض به این تخریب و تسطیح قطعه ۴۱ در حساب کاربریاش در فیسبوک نوشته است: «از هیچ کدامتان نه مسئولان وقت جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰ نه مقامات کنونی کشوری و شهری و نه نهادهای خصوصی و تجاری که بنای درآمدزاییشان را بر گور بی نشان عزیزان ما گذاشتند نخواهیم گذشت. دایی من هم در همین زمین تخریب شده مدفون بود. جنایت شما فراموش نمی شود.»
سعید متحدین دایی آقای فرمند در سال ۶۰ اعدام و در این قطعه به همراه یازده نفر دیگر به خاک سپرده شده بود.
سعید متحدین برادر محبوبه متحدین از اعضای شناخته شده سازمان مجاهدین خلق بود که همراه همسرش محمد آلادپوش در سالهای پیش از انقلاب کشته شد. علی شریعتی کتاب «حسن و محبوبه» را در رثای این دو نوشت هر چند گفته میشود آنها در واپسین روزهای فعالیت چریکی خود مارکسیست شده بودند.
بیاحترامی به قبرستانها در حالی رخ میدهد که در متون و منابع دینی همواره به این اشاره شده که با محل دفن مردگان و قبرستانها باید با احترام برخورد شود.
حسن فرشتیان محقق دینی درباره شرایط تغییر کاربری گورستانها در فقه شیعی به بیبیسی فارسی می گوید: «از گذشتههای دور قبرستان های متروکه پس از چند دهه، مجددا بازسازی شده یا تخریب کامل شدهاند. در این صورت نیازی به اجازه اولیای میت و ورثه آنان نیست، بلکه کافی هست که به آنان اطلاع داده شود که باقیمانده جنازهها در کجا دفن شده است. زیرا ضرورتهایی مثل عبور جاده از قبرستان را حکومتها باید تشخیص بدهند و رضایت ورثه شرط نیست.»
به گفته این پژوهشگر دینی اما این تغییرات شرایطی دارد: «شرط اول این است که مقدار زمانی از دفن گذشته باشد که قاعدتا جنازه تبدیل به خاک شده باشد، لذا معمولا به شکل عرفی، در تخریب قبرستان های عمومی و متروکه، مدت زمان سی سال در نظر گرفته میشود. شرط دوم این که باقیمانده استخوانها در مکانی دیگر دفن شوند.»
معاون شهردار تهران از قطعه ۴۱ به عنوان محل دفن «منافقان اوایل انقلاب» یاد کرده است. آقای فرشتیان با اشاره به اینکه «مشکل اساسی در رعایت و یا عدم رعایت این ضوابط شرعی نیست بلکه مساله اساسی پاک کردن آثار جنایات و از محروم کردن بازماندگان از خاطره عزیزانشان است» به بیبیسی فارسی میگوید: «اصطلاح منافقین که جمهوری اسلامی در مورد مجاهدین خلق بکار میبرد در بردارنده حکم شرعی در این مورد نیست زیرا آنان در نگاه فقهی مسلمان محسوب میشوند و احکام مسلمانان در مورد آنان جاری هست، جمهوری اسلامی نیز بر مبنای مجازات محاربه آنان را اعدام کرده است نه بر مبنای ارتداد، بنابر این از دیدگاه جمهوری اسلامی نیز آنان، مسلمان تلقی میشوند.»
این در حالی است که به گفته فعالان شهرسازی و مدنی، بهشت زهرا گورستان متروکه به حساب نمیآید و اگر قطعه ۴۱ به حالتی مخروبه و متروکه رها شده نه به دلیل متروک بودن گورستان بلکه به دلیل فشار مسئولان حکومتی و بهشت زهرا، تخریب تدریجی و عمدی این قطعه و جلوگیری از بازدید بازماندگان اعدامی های دفن شده در آن است.
گروه پژوهشی «راستیاد» که درباره اعدامشدگان دهه ۶۰ به ویژه سال ۱۳۶۰ تحقیق میکند، در تحقیق مفصل وبسایت خود درباره قطعه ۴۱ آورده است: «شکستن سنگها، پنهانکردن آدرس قبرها، ازبینبردن نشانهها، سوزاندن برخی درختان و گیاهان، ایجاد اختلاف سطح و از همه عجیبتر دستکاری تدریجی در تغییر ردیف درختان ازجمله مواردی هستند که در دهههای اخیر در قطعه ۴۱ بهشتزهرا جریان داشته است.»
به نوشته راست یاد: «این قطعه که به ‘قطعه اعدامیها’ در بین مردم و ‘قطعه سوخته’ در بین مسئولان بهشت زهرا معروف است با دوربینها و هم با نیروی انسانی بهطور شبانهروزی مراقبت و نظارت میشود و در تمامی چهار دهه پس از دفن اعدام شدگان با خسارات و آسیبهای عمدی مانند شکستن سنگها، پنهانکردن آدرس قبرها، ازبینبردن نشانهها، سوزاندن برخی درختان و گیاهان، ایجاد اختلاف سطح و از همه عجیبتر دستکاری تدریجی در تغییر ردیف درختان روبرو بوده است.»
بنابر تخمین این سایت حدود ۱۰۰۰ قبر در این قطعه وجود دارد که برخی از آن ها افراد عادی هستند که در سال ۵۷ و ۵۸ در آن دفن شدهاند.
بخش راستیآزمایی بیبیسی فارسی با بررسی تصاویر ماهوارهای از قطعه ۴۱ در ۲۷ مرداد ماه ۱۴۰۴ دریافت که حدود ۳ هزار و ۴۰۰ متر مربع از قسمت جنوب غربی این قطعه به طور کامل مسطح یا آسفالت شده است و حدود هزار و ۳۰۰ متر مربع در میانه این قطعه و حدود ۹۰۰ مترمربع در راستای ضلع شمالی در حال مسطح شدن است.
تخریب و تغییر کاربری قطعه ۴۱ بهشت زهرا در حالی انجام میگیرد که ماهها است که از ورود خانوادههای دفنشدگان به گورستان خاوران هم جلوگیری میشود.
میهن روستا، دادخواه و فعال مدنی که همسرش رضا عصمتی در خاوران به خاک سپرده شده در واکنش به تخریب قطعه ۴۱ با اشاره به اینکه «تخریب و ویرانی گورهای قربانیان جنایات جمهوری اسلامی، سالها است که در دستور کار این رژیم قرار دارد» به بیبیسی فارسی میگوید:« تبدیل قطعه ۴۱ بهشت زهرا به پارکینک را باید نشانی از زبونی و ترس رژیم جمهوری اسلامی دید. این حکومت در دهه ۶۰ با اتکا به پشتیبانی تودهها، بدون ترس از عقوبت دست به کشتار زد، اما اکنون که جامعه شعار ‘نه به اعدام’، سر میدهد، آنها به وحشت افتادهاند. آنها از مردگان ما هم میترسند.»
خانم روستا این تخریب را ادامه سیاست چندین ساله حکومت میداند که پیش از این در خاوران هم انجام شده است:«آنها در این سالها، بارها خاوران را با بولدوزر زیرورو کردند. خاک آن را در بیابانها پراکندند و درهایش را به روی خانوادهها بستند.»
میهن روستا در ادامه به بیبیسی فارسی گفت: «مسئولان جمهوری اسلامی از آغاز تا اکنون روزی پاسخگوی جنایتهایشان خواهند شد و این قطعهها و گورستانها، تبدیل به مکانی میشوند که حافظه جمعی مردم را خواهند ساخت و حتی تخریب، حافظه جمعی آن مکانها را دوباره میسازد.»