دولت ترامپ هر کاری از دستش برمیآید انجام میدهد تا سوختهای فسیلی همچنان منبع غالب انرژی در قرن بیستویکم باقی بمانند. اگر موفق شود، منافع کوتاهمدت برای ایالات متحده بسیار کلان خواهد بود؛ اما آسیبهای بلندمدت به کره زمین چندین برابر بزرگتر خواهد بود.
پراویدنس – درباره انگیزههای پشت سیاستهای ضد محیطزیستی رئیسجمهور دونالد ترامپ، نظریههای متعددی وجود دارد. شاید این سیاستها بازتاب نفوذ صنایع پرکربن در ایالتهایی باشند که جمهوریخواهان کنترل آنها را در دست دارند. یا شاید ناشی از دشمنی ایدئولوژیک با این ایده باشند که دولت باید هر نوع نقش برنامهریزی در اقتصاد ایفا کند.
در هر صورت، اکنون هرچه بیشتر آشکار میشود که دولت ترامپ در پی متوقف کردن کربنزدایی نه تنها در ایالات متحده بلکه در سطح جهانی است. از این زاویه، بخش زیادی از بهظاهر تناقضها و ناهماهنگیهای اخیر سیاست خارجی و داخلی آمریکا معنا پیدا میکند ــ هرچند به شکلی بهشدت واپسگرایانه.
ایالات متحده بر ذخایر عظیم سوختهای فسیلی تکیه دارد؛ ذخایری که دههها پشتوانه رونق ملی بودهاند. این منابع، شهرها را روشن کرده، کارخانهها را به حرکت درآورده، رشد اشتغال پس از جنگ را تسهیل کرده و ائتلافهای گسترده منطقهای میان کارگران، کشاورزان و شرکتها پدید آوردهاند. این منابع همچنین کالاهایی بسیار سودآورند که صادراتشان وابستگی جهانی به عرضه آمریکا را ایجاد کرده است ــ بهویژه در حوزه گاز طبیعی مایع پس از تهاجم تمامعیار روسیه به اوکراین. در نتیجه، سوختهای فسیلی بخش جداییناپذیر اقتصاد سیاسی آمریکا و عامل کلیدی در سیاستگذاری داخلی و خارجی این کشورند.
دولت ترامپ این واقعیت را درک میکند. در این دولت ایدئولوژیستهای واقعگرایی حضور دارند که میدانند گذارهای انرژی، هژمونها را میسازند ــ انرژی یعنی قدرت. همانطور که زغالسنگ انقلاب صنعتی انگلستان را به حرکت درآورد، نفت و گاز نیز برتری آمریکا در دوره پس از جنگ جهانی دوم را تغذیه کردند. هر کس انرژی را کنترل کند، آینده را در دست دارد.
چین و آینده انرژی سبز
بدبختانه برای آمریکا، اگر گذار بعدی انرژی یک گذار سبز باشد، آینده بیتردید از آنِ چین است؛ کشوری که سلطهاش در فناوریهای سبز آنقدر مستحکم شده که تقریباً فارغ از هر شاخصی قابل مشاهده است. از نظر مواد معدنی حیاتی برای این فناوریها، چین ۷۰ درصد لیتیوم پالایششده جهان، ۷۸ درصد کبالت، ۹۵ درصد گرافیت، ۹۱ درصد عناصر کمیاب خاکی و ۹۱ درصد منگنز را تأمین میکند. از نظر تولید فناوری سبز، چین ۸۰ درصد پنلهای خورشیدی، ۵۰ تا ۷۰ درصد بازار توربینهای بادی و بیش از نیمی از خودروهای برقی را در اختیار دارد. و از نظر توسعه پروژهها، سهچهارم طرحهای انرژی تجدیدپذیر جهان را اجرا میکند.
این وضعیت برای حامیان کربنزدایی خبر خوشی است؛ اما برای کسانی که خواهان تداوم هژمونی آمریکا هستند خبر بدی محسوب میشود. اگر ایالات متحده میخواهد برتری جهانی خود را حفظ کند، منطق واقعگرایانه حکم میکند که باید چین شکست بخورد ــ و آمریکا میتواند با ادامه همین مسیر کنونی این نتیجه را رقم بزند.
از زمان بازگشت ترامپ به قدرت، دولت او الگوی مصرف آمریکا را تغییر داده است: اعمال تعرفههای سنگین بر واردات، کنار گذاشتن مشوقها و سرمایهگذاریهای دولت پیشین برای کربنزدایی داخلی. «قانون کاهش تورم» تلاشی صریح برای رقابت با چین در حوزه فناوری سبز بود. اما اکنون آمریکاییها از انرژیهای تجدیدپذیر که تازه داشتند به آن عادت میکردند، دور میشوند.
«لایحه بزرگ و زیبای ترامپ» آینده سرمایهگذاری سبز در آمریکا را به نابودی میکشاند. در عین حال، دولت او مقررات مربوط به سوختهای فسیلی را بیشتر لغو کرده و موانع بیشتری بر سر راه پروژههای انرژی پاک ایجاد کرده است. سازمان حفاظت محیط زیست در حال از بین بردن توانایی خود برای تنظیم انتشار کربن است و ماهوارههای ناسا که میزان انتشار آمریکا را رصد میکنند، هدف حذف قرار گرفتهاند. همه این اقدامات، همراه با تعرفههای ۳۰ درصدی بر واردات از چین، پیامی روشن برای تولیدکنندگان فناوری سبز دارد: بزرگترین مصرفکننده جهان دیگر خواهان محصولات شما نیست.
فراتر از این، آمریکا میکوشد تقاضای جهانی برای فناوری سبز چین را کاهش دهد و در عوض، بزرگترین شرکای تجاری خود را مجبور به واردات سوختهای فسیلی آمریکا کند. اتحادیه اروپا ــ بزرگترین شریک تجاری چین ــ بهتازگی متعهد شده تا سال ۲۰۲۸ به ارزش ۷۵۰ میلیارد دلار نفت و گاز از آمریکا خریداری کند؛ رقمی که بسیار بیش از تولید کنونی آمریکاست. سایر شرکای اصلی چین نیز همین مسیر را در پیش گرفتهاند: ژاپن و تایوان میلیاردها دلار در گاز طبیعی مایع آمریکا سرمایهگذاری کردهاند و کرهجنوبی هم آماده پیوستن است.
این اقدامات مستقیماً از الگوی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم الهام گرفتهاند: طرح مارشال با تضمین وابستگی اروپا به نفت آمریکا، مانع آن شد که اتحاد جماهیر شوروی بتواند از انرژی برای اعمال نفوذ بر قاره استفاده کند.
دولت کنونی آمریکا فقط در پی بازتعادل تجاری نیست. این دولت بهطور آگاهانه کربنزدایی جهانی را مسدود میکند. کاهش تقاضای داخلی آمریکا برای فناوری سبز، به شکل قابلتوجهی تقاضای جهانی را هم پایین میآورد. علاوه بر این، تغییر مفاد توافقهای تجاری دوجانبه به نفع صادرات سوختهای فسیلی آمریکا، تقاضا برای فناوری سبز را بیشتر تضعیف میکند و گذار به انرژی پاک را در بلوکهای کلیدی مانند اتحادیه اروپا و شرق آسیا به تعویق میاندازد.
دولت ترامپ تمام تلاش خود را میکند تا سوختهای فسیلی همچنان منبع اصلی انرژی در قرن بیستویکم باقی بمانند. اگر موفق شود، منافع کوتاهمدت برای آمریکا بسیار بزرگ خواهد بود. اما آسیب بلندمدت به سیاره زمین بهمراتب عظیمتر خواهد بود.
مارک بلایت و دنیل دریـسکال
پراجکت سندیکیت – ۲۱ اوت ۲۰۲۵
————————
* مارک بلایت(Mark Blyth)، استاد اقتصاد بینالملل و مدیر «مرکز رودس برای اقتصاد و مالیه بینالملل» در مؤسسه واتسون در دانشگاه براون است. او اخیراً همراه با نیکولو فرَکّارولی کتاب تورم: راهنمایی برای برندگان و بازندگان (انتشارات دبلیو. دبلیو. نورتون، ۲۰۲۵) را منتشر کرده است.
* دنیل دریـسکال(Daniel Driscoll)، استادیار جامعهشناسی در دانشگاه ویرجینیا و پژوهشگر غیرمقیم در «مؤسسه روزولت» است.