اعتراض ۱۶ زندانی سیاسی به قتل رها شیخی و فضای امنیتی جامعه
در شرایطی که دستگاههای تبلیغاتی و رسانهای جمهوری اسلامی به صورت بیوقفه مدعای شکلگیری نوعی انسجام و وحدت ملی را پس از جنگ اخیر با اسرائیل تکرار میکنند، خبر شلیک ماموران امنیت بازرسی شهرستان خمین به یک کودک سه ساله به نام رها شیخی و خانوادهاش و کشتار تمامی آنها به صرف اینکه خودروی آنها به فرمان ایست ماموران توجه نکرده و به راه خود ادامه دادهاند، موجب بهت و حیرت و البته تاثر و اندوه عمیق مردم ایران و از جمله ما زندانیان شده است.
از این رو، ضمن ابراز اندوه بسیار بابت این رخداد تلخ و محکوم کردن شدید رفتار آمران و عاملان این جنایت، نکاتی را در باب این فاجعه به مردم ایران یادآوری میکنیم.
۱_ در پی کشتار مردم غزه در حملات ارتش اسرائیل، قتل تعداد پرشماری از کودکان فلسطین در چشم مردمان جهان به نماد کودککشی تبدیل شده، مسئولین نظام اسلامی هم خود را با این فریاد دردمندانه مردم جهان همآوا نشان داده و در لباس حمایت از کودکان غزه در تمامی سخنرانیها و اخبار، این کشتار را چون داغ ننگی بر پیشانی ارتش و دولت اسرائیل کوبیدند، در حالی که لوله سلاح ماموران جمهوری اسلامی تفاوتی میان پیر و جوان، کودک و بزرگسال نگذاشته و داغ مرگ کودکان بسیاری را بر دل والدینشان (اگر زنده مانده باشند) گذاشته. کارون حاجی زاده - کیان پیر فلک، اسرا پناهی، سارینا اسماعیل زاده ، نیکا شاکرمی و ...
همچنین کودکانی که در سرنگونی هواپیمای اوکراینی کشته شدند. جمهوری اسلامی در جایی که بقا خود را در خطر میبیند، پروایی از کشتن کودکان ندارد.
۲_ شرایط جنگی و غیر آن، مجوز ارتکاب رفتارها و اقدامات فراقانونی و غیر قانونی نیست. از قضا در شرایط جنگی و ملتهب میزان صلاحیت مأموران و آموزش دیدگی آنان در اشراف به مقررات مربوط به ایست بازرسی و شرایط تعقیب یا احیاناً شلیک، اهمیت دو چندان می یابد.
در فاجعه مربوط به رها و خانوادهاش کاملاً آشکار است که مامور یا ماموران خاطی، آموزش لازم برای مقررات مربوط به ایست بازرسی ندیدهاند. از آن مهمتر مقررات مربوط به استفاده از سلاح را هم، حتی در حد بدیهیات نمیدانستند؛ و گرنه دست به چنین جنایتی نمیزدند.
۳_ در شرایطی که مسئولان پس از جنگ مهیب ۱۲ روزه با اسرائیل، دائما دم از اتحاد و انسجام ملی (حتی در مورد زندانیان سیاسی) میزنند، آنچه در واقع میبینیم بیاعتنایی جمهوری اسلامی و رهبر آن به خواست مردم (اعم از رفراندوم و تغیر ساختاری) است. آنچه مشاهده میشود شکاف بین ملت_حاکمیت است و نه اتحاد این دو.
وانگهی اگر ادعای مسئولان و رهبر جمهوری اسلامی را در باب آن اتحاد و انسجام کذایی جدی فرض کنیم، بر این ادعا چه نقیضی بزرگتر از ایست بازرسیهای بیحد و حصر بی ضابطه و شلیک نیم خشاب گلولهی جنگی بر سر و روی مردم همین کشور و کشتن طفلی سه ساله به مجازات توقف نکردن راننده می توان یافت؟
۴_ سوء استفاده از ابزارهای «گشت» و «بررسی» و «ایست بازرسی» حکایت دیروز و امروز نیست. سال هاست که ملت ایران به این قبیل تجارب شکست خورده مبتلا است.
زمانی به بهانههایی از قبیل صدای موزیک و مصرف الکل و روابط خصوصی افراد و زمانی دیگر، دو تجربهی موسوم به «گشت ارشاد» که حاصل عینی آن کشته شدن مهسا امینی در شهریور ۱۴۰۱ بود که حاصل خود آن، جنبش اجتماعی، زن، زندگی، آزادی بود و تقدیم بی شمار شهید و آسیب دیده به راه بی بازگشت آزادی.
در واکنش، جمهوری اسلامی قصد آن داشت که با وضع قانون مشهور به «حجاب و عفاف»، به برخوردها و تهدیدهای خود لباس قانونی بپوشاند، که با اعتراضات وسیع مردم و کنشگران این قانون غیر متمدنانه و آزادی ستیز نیز به محاق رفت. اینک این بیت عیار به لباسی دیگر در آمده است.
اسامی امضاکنندگان:
سیامک ابراهیمی
مطلب احمدیان
سعید احمدی دلجو
سجاد ایمان نژاد
محمود اوجاقلو
محمدباقر بختیار
شهریار براتی
مرتضی پروین
سید مصطفی تاج زاده
خشایار سفیدی
حسین شنبه زاده
سید محمد رضا فقیهی
ابوالفضل قدیانی
محسن قشقایی
مهدی محمودیان
محمد نجفی
منبع: تلگرام مهدی محمودیان
@MahmoudianMehdi