مایکل کارپنتر / فارن افرز / اول ژوئیه ۲۰۲۵
هنگامی که دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، در ژانویه ۲۰۲۵ به قدرت رسید، بسیاری در واشنگتن انتظار داشتند که جنگ در اوکراین به سرعت حل و فصل شود. ترامپ در مبارزات انتخاباتی به خود میبالید که میتواند در ۲۴ ساعت به این درگیری پایان دهد. اگرچه تعداد کمی از تحلیلگران این وعده خاص را باور داشتند، بسیاری در مورد شرایط و جدول زمانی احتمالی یک توافق قریبالوقوع گمانهزنی میکردند. به عنوان مثال، بانک سرمایهگذاری جی پی مورگان چیس ادعا کرد که میتوان تا ژوئن به توافقی دست یافت.
با این حال، با گذشت هفتهها و رکود دیپلماسی، مشخص میشود که چنین راه حلی قریبالوقوع نیست. همانطور که دمیترو کولبا، وزیر امور خارجه سابق اوکراین، در اواخر ماه مه در فارن افرز اشاره کرد، نه روسیه و نه اوکراین «انگیزه زیادی برای توقف جنگ ندارند». اوکراین از تسلیم حاکمیت خود امتناع میکند؛ روسیه چیزی کمتر از تسلیم اوکراین را نمیپذیرد.
با این حال، این نتیجهگیری به معنای از دست رفتن همه چیز نیست. روسیه از نظر اقتصادی بسیار ضعیفتر از آن چیزی است که بسیاری از تحلیلگران تصور میکنند و تحریمهای شدید و کنترل صادرات هنوز هم میتواند اقتصاد جنگی آن را فلج کند. اوکراین هوشمندانه میجنگد و میتواند با پهپادهای پیشرفتهتر، سیستمهای دفاع هوایی، موشکهای دوربرد و مهمات بیشتر، ورق را در میدان نبرد برگرداند. با تغییر استراتژی، اوکراین هنوز هم میتواند در کوتاهمدت در جنگ پیروز شود ـــ اگر اروپا و ایالات متحده تصمیم بگیرند کمکی را که نیاز دارد به آن ارائه دهند.
ادعاهای مخرب ترامپ و معاونش
بخش زیادی از خوشبینی زودهنگام در مورد توافق در اوایل سال جاری از این باور غالب ناشی شد که اوکراین در حال شکست است و به زودی مجبور به مذاکره از روی ناچاری خواهد شد. ترامپ با ادعای اینکه ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، “هیچ کارتی” برای بازی ندارد، این روایت را دامن زد. جی. دی. ونس، معاون رئیسجمهور ایالات متحده، یک قدم فراتر رفت و اعلام کرد که اوکراین ـــ و حامیان خارجی آن ـــ هرگز “راهی برای پیروزی” نداشتهاند. ونس با استناد به برتری روسیه در نیروی انسانی و تسلیحات، استدلال کرد که اگر ایالات متحده به کمکهای امنیتی خود ادامه دهد، تنها شکست اجتنابناپذیر اوکراین را به تعویق میاندازد.
این شکستگرایی با یک فرض دوم و به همان اندازه مخرب پشتیبانی شده است: اینکه نمیتوان از تعهد ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، برای مطیع کردن اوکراین جلوگیری کرد. ارزیابی پیتر شرودر، تحلیلگر سابق سیا، در نشریه فارن افرز در سپتامبر گذشته، نمونهای از این دیدگاه است و پوتین را فردی «تمامعیار» توصیف میکند ـــ شخصی که برای جلوگیری از تبدیل شدن اوکراین به یک دموکراسی اروپایی، صرف نظر از هزینه آن، سرمایهگذاری کرده است. چنین روایتی هستهی حقیقت را در خود جای داده است، اما همچنین به طور کامل با تبلیغات روسیه همخوانی دارد. با اختصاص ندادن هیچ عاملی به اوکراین یا شرکای خارجی آن، فرض بر این است که پیروزی اوکراین خیالی زادهی توهم غربی است و این دیدگاهی است که خطر تبدیل شدن به یک پیشگویی خودکامبخش را به همراه دارد.
در عین حال، هر دو فرض بر خوانش بیش از حد محدود از پویایی میدان نبرد و درک محدود از گزینههای سیاسی موجود برای حامیان اوکراین استوار است. علیرغم محدودیتهای قابل توجه در کمکهایی که اروپا و ایالات متحده در طول سه سال و نیم گذشته ارائه دادهاند، اوکراین به پیروزیهای چشمگیری دست یافته است. این کشور در مارس ۲۰۲۲، تنها با موشکهای ضد تانک دوشپرتاب و سنگریزه، موشکهای ضدتانک دوشپرتاب و قدرت تهاجمی، حمله اولیه روسیه به سمت کیف را دفع کرد و پیشبینیهای بسیاری از تحلیلگران نظامی را به چالش کشید. در اواخر همان سال، در یک شکست خیرهکننده برای نیروهای روسی، اوکراین تقریباً هزار مایل مربع در منطقه خارکف را بدون بهرهگیری از زرهپوش یا پوشش هوایی مدرن، پس گرفت. و تنها چند هفته پیش، اوکراین با انجام عملیات تار عنکبوت، حملهای غافلگیرکننده که از پهپادهای ارزان قیمت و کنترل از راه دور برای وارد کردن خسارات قابل توجه به هوانوردی دوربرد روسیه استفاده کرد، جهان را شوکه کرد.
در واقع، آنچه که همواره مانع تلاشهای جنگی اوکراین میشد، کمبود نیروی انسانی یا اراده ضعیف کیف در مقایسه با پوتین نبود، بلکه کمبود تواناییهای نظامی پیشرفته بود. مدتها پس از آنکه روسیه مدرنترین تانکها، جنگندههای نسل پنجم، سیستمهای دفاع هوایی دوربرد و موشکهای بالستیک و کروز پیشرفته خود را مستقر کرد، اوکراین هنوز منتظر تحویل تواناییهای مشابه از شرکای غربی خود بود. وقتی بالاخره برخی از این سامانهها به اوکراین رسیدند، این کشور تا اواسط سال ۲۰۲۴ که ایالات متحده قوانین مربوط به درگیری خود را تسهیل نکرد، اجازه استفاده از آنها را علیه اهدافی در داخل روسیه نداشت. حقیقت دقیقاً برعکس ادعای دولت فعلی است. متحدان خارجی کییف به جای طولانی کردن جنگ با ارائه کمکهای نظامی بیش از حد به اوکراین، با ارائه کمکهای بسیار کم و اغلب با تأخیرهای قابل توجه، آن را طولانیتر کردهاند.
وقتی صحبت از اقدامات اقتصادی تنبیهی علیه روسیه میشود، واکنش بینالمللی نیز به همین ترتیب ناقص بوده است. در روزهای اولیه جنگ، ایالات متحده و متحدانش در گروه هفت، تحریمها و کنترلهای صادراتی را تدوین کردند که تصور میشد تأثیر قدرتمندی دارند، اما در واقع آنقدر تخفیفهای زیادی در آنها لحاظ شده بود که از تأثیر کامل آنها کاسته شد. در آوریل ۲۰۲۲، درست پس از حمله روسیه، کانادا، بریتانیا، ایالات متحده و اتحادیه اروپا هفت بانک روسی را از سوئیفت، سیستم پرداخت بینالمللی غالب، حذف کردند. بسیاری از تحلیلگران پیشتر، این اقدام را به عنوان یک «گزینه هستهای» که اقتصاد روسیه را نابود میکرد، تبلیغ کرده بودند.
اما قرار دادن در فهرست سیاه در عمل چنان گزینشی بود ـــ تنها هفت بانک از صدها بانک در روسیه را هدف قرار میداد ـــ که اقتصاد روسیه در واقع در سالهای ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ رشد کرد. اجرای تدریجی کنترلهای صادراتی همچنین به روسیه زمان داد تا خود را وفق دهد، همانطور که موارد حذف متعددی برای انواع خاصی از بانکها یا معاملات روسی وجود داشت: به عنوان مثال، قراردادهای در حوزه انرژی هستهای غیرنظامی، خدمات و نگهداری هوانوردی و فروش کود شیمیایی، هنوز هم قابل پردازش بودند. همانطور که میگویند، دوز بالا، سم را میسازد ـــ و دوز ناکافی اقدامات اقتصادی تنبیهی، کمپینی ناامیدکننده با تأثیر استراتژیک محدود ایجاد کرد.
تغییر مقیاس
با وجود این گامهای اشتباه، پیروزی برای اوکراین ـــ که حداقل به عنوان حفظ حاکمیت خود و ادامه ترسیم مسیر عضویت در ناتو و اتحادیه اروپا تعریف میشود ـــ هنوز کاملاً در دسترس است. با این حال، دستیابی به آن نیازمند یک تغییر اساسی در استراتژی غرب است، تغییری که افزایش قابل توجه کمکهای نظامی را با اقدامات اقتصادی قویتر برای محدود کردن اقتصاد جنگی روسیه ترکیب کند.
محور اصلی این استراتژی جدید، بسیج تقریباً ۳۰۰ میلیارد دلار دارایی مسدود شده روسیه توسط غرب است که در حوزههای قضایی آنها ـــ عمدتاً در اتحادیه اروپا ـــ نگهداری میشود تا از مبارزه فعلی اوکراین حمایت کند. تاکنون، دولت ترامپ هیچ تمایلی به استفاده از بودجههای مجاز کنگره برای حمایت از اوکراین نشان نداده است. بنابراین، همانطور که والی آدیمو و دیوید شیمر در فارن افرز نوشتهاند، توقیف این داراییها و در واقع “وادار کردن روسیه به پرداخت” هزینه دفاع از اوکراین منطقی است. برخی از رهبران اتحادیه اروپا استدلال کردهاند که این داراییها باید برای تلاشهای بازسازی پس از پایان جنگ ذخیره شوند. برخی دیگر نگران ایجاد سابقهای خطرناک برای حاکمیت قانون با توقیف بودجه یک کشور هستند ـــ حتی اگر آن کشور قوانین بینالمللی را نقض کرده و در قتل عام غیرنظامیان دست داشته باشد. اگر اروپا میخواهد به پایان این جنگ کمک کند، باید این نگرانیها را کنار بگذارد و اکنون اقدام کند.
این بودجهها میتوانند چندین هدف را دنبال کنند. بخشی از آن میتواند در پایگاه صنعتی دفاعی رو به رشد اوکراین سرمایهگذاری شود: به عنوان مثال، بخش پهپاد آن بسیار نوآورانه شده است اما به سرمایهگذاریهای اضافی برای تولید در مقیاس صنعتی، توسعه حسگرها و اقدامات ضد جنگ الکترونیک نیاز دارد. بخش دیگری میتواند به اوکراین کمک کند تا موشکهای دوربرد و سایر سیستمهای تسلیحاتی را از اروپا خریداری کند و به این قاره در ایجاد خطوط تولیدی که هم از دفاع اوکراین و هم پس از پایان جنگ، از بازدارندگی ناتو پشتیبانی میکند، کمک کند. بخش سوم میتواند تولید قابلیتهای ساخت ایالات متحده ـــ مانند سیستمهای دفاع هوایی و آتشهای دقیق دوربرد ـــ را که اوکراین به آن نیاز دارد اما اروپا در حال حاضر به مقدار کافی فاقد آن است، تأمین مالی کند. و در نهایت، باقیمانده میتواند به تولید انرژی توزیعشده، حفاظت از زیرساختهای حیاتی مانند مراکز توزیع و پستهای برق و نیازهای بشردوستانه اختصاص یابد.
با این حال، کمک به پیروزی اوکراین نیازمند چیزی بیش از انتقال سلاح است. دولتهای غربی باید توافقنامههای تولید مشترک، اشتراکگذاری مالکیت معنوی و مشارکت در تولید دفاعی ـــ بهویژه در تولید موشک و مهمات، خودروهای زرهی، و فناوریهای پهپاد و ضدپهپاد، و همچنین سیستمهای سایبری، فرماندهی و هماهنگی و سیستمهای جنگ الکترونیک ـــ را در اولویت قرار دهند. چنین ترتیباتی وابستگی اوکراین به زنجیرههای تأمین خارجی را کاهش میدهد، ظرفیت داخلی آن را تقویت میکند و قابلیت همکاری بلندمدت با نیروهای ناتو را تقویت میکند. به همان اندازه مهم است که این دولتها به اوکراین دسترسی به فناوریها و نرمافزارهای پشتیبانی چرخه عمر و نگهداری را بدهند تا پلتفرمهای غربی بتوانند با میدان نبرد در حال تحول سازگار شوند.
با وجود تعداد کمتر، اوکراین بارها توانایی خود را در جبران معایب خود با تاکتیکهای نامتقارن، مانند غرق کردن بخشهایی از ناوگان دریای سیاه روسیه با پهپادها و موشکهای دریایی و سلب برتری هوایی روسیه با استفاده خلاقانه از پدافند هوایی محدود خود، نشان داده است. با حمایت نظامی، فناوری و اقتصادی پایدارتر، اوکراین میتواند مزایای جدیدی مانند ادغام بهتر پهپادها، مینهای زمینی و آتشبارهای دوربرد را برای مهار نیروهای روسی و از بین بردن گرههای لجستیکی آنها ایجاد کند.
هر ابزاری در جعبه ابزار
برای تقویت قابلیتهای نظامی اوکراین، غرب باید پایههای اقتصادی تلاشهای جنگی روسیه را نیز هدف قرار دهد. خوشبختانه برای اوکراین، اقتصاد روسیه همچنان شکننده است. اگرچه تولید ناخالص داخلی این کشور در طول دو سال گذشته افزایش یافته است، اما نقاط ضعف ساختاری در اقتصاد آن فراوان است: نرخ بهره ۲۰ درصد، کاهش ۶۸ درصدی صندوق ثروت ملی روسیه از فوریه ۲۰۲۲ و تورم مداوم حدود نه درصد. این آسیبپذیریها فرصتهایی را ارائه میدهند.
اول، غرب باید به سراغ جریان اصلی درآمد روسیه برود: صادرات انرژی. در حال حاضر، اروپا هنوز تقریباً ۲۳.۵ میلیارد دلار نفت و گاز طبیعی روسیه را وارد میکند. اگر اروپا میخواهد در مورد پایان دادن به جنگ جدی باشد، باید درآمد انرژی و جریان ارز خارجی مسکو را کاهش دهد. علاوه بر این، روسیه به طور سیستماتیک از سقف قیمت نفت گروه ۷ طفره رفته و تأثیر مورد نظر خود را به طور قابل توجهی تضعیف کرده است. کشورهای غربی باید تحریم کامل یا تعرفههای سنگین بر نفت و گاز روسیه اعمال کنند و مقررات را تشدید کنند، ردیابی دریایی سیستماتیکتری انجام دهند و اقدامات قانونی قویتری برای اجرای دقیق سقف قیمت نفت گروه ۷ اتخاذ کنند. و اگر اشخاص ثالث این محدودیتها را نادیده بگیرند، گروه ۷ باید آنها را تحریم کند.
در همین حال، کشورهای گروه ۷ باید روسیه را از نظر مالی بیشتر منزوی کنند. کرملین از معافیتهای رژیم تحریمها سوءاستفاده کرده و این قدرت را دارد که بانکهای روسی را برای پردازش هرگونه پرداختی که لازم است، هدایت کند. برای ایجاد اختلال معنادار در تجارت روسیه، کاهش ارزش روبل و افزایش عدم قطعیت اقتصادی، گروه ۷ باید تمام بانکهای روسی را از سوئیفت حذف کرده و آنها را تحت تحریمهای کامل مسدودکننده قرار دهد که تمام معاملات با نهاد تحریمشده را ممنوع میکند. اگر مؤسسات مالی در کشورهای خارجی امکان دور زدن تحریمها را فراهم کنند، آنها نیز باید تحت تحریمهای ثانویه قرار گیرند. متحدان اوکراین تنها با اعمال تمام قدرت این ابزارهای تحریمی میتوانند در تضعیف ماشین جنگی روسیه موفق شوند.
دولتهای غربی همچنین میتوانند تلاشهای خود را در مورد کنترل صادرات قطعات با فناوری پیشرفته، از جمله نیمههادیها، ابزارهای دقیق ماشینی، اپتیک، قطعات هوانوردی و نرمافزارهای صنعتی، دو برابر کنند. بیش از یک دهه است که کنترلهای صادراتی بر روسیه وجود داشته است، اما اینها راهحلهای یکباره و مقطعی نیستند. کاهش معنادار ظرفیت کرملین برای تجدید و نگهداری تجهیزات نظامی خود، مستلزم اجرای مداوم هر زمان که راهحلها و قطع دسترسیهای شخص ثالث مطرح میشود، است. وزارت بازرگانی ایالات متحده باید دسترسی روسیه به کالاهای «دو منظوره» ـــ محصولاتی که هم در کاربردهای غیرنظامی و هم نظامی ارزشمند هستند ـــ را بیشتر محدود کند تا تولید سلاحهای با فناوری پیشرفته آن را محدود کرده و مجتمع نظامیـــصنعتی آن را تضعیف کند. به همین ترتیب، دولتهای غربی میتوانند با تحریم شرکتهای روسی بیشتری که تجهیزات دفاعی ضروری مانند پهپادها، موشکها و خودروهای زرهی تولید میکنند، صنعت دفاعی روسیه را هدف قرار دهند.
حتی پس از سه سال و نیم جنگ تمامعیار، حامیان اوکراین به استفاده کامل از ابزارهای تحریم نزدیک هم نشدهاند. اگر این تحریمها به طور دقیق اعمال و در سطح بینالمللی اجرا شوند، ترکیب این افزایش تحریمها اقتصاد روسیه را فلج خواهد کرد.
عامل چین
با این حال، مهم است که بدانیم روسیه دیگر به تنهایی این جنگ را پیش نمیبرد. این کشور از حمایت مداوم ائتلافی از کشورهای استبدادی برخوردار شده است ـــ حمایتی که به آن اجازه داده است تا از گزند تحریمهای غرب در امان بماند و مواد حیاتی را دوباره پر کند. تنها چند ماه پس از جنگ، سازمانهای اطلاعاتی غربی و تحلیلگران نظامی ارزیابی کرده بودند که ذخایر مهمات هدایتشونده دقیق روسیه به طور قابل توجهی کاهش یافته است. با اعمال تحریمها و افزایش کمبود قطعات، کرملین مجبور شد این سلاحها را جیرهبندی کند. این جیرهبندی تأثیر واقعی بر جنگ داشت و به تدریج پویایی میدان نبرد را به نفع اوکراین تغییر داد. سرعت حملات دقیق روسیه تا اواخر سال ۲۰۲۲ به طور قابل توجهی کاهش یافت و تا حدی با استفاده از بمبهای غیرهدایتشونده و تغییر کاربری سیستمهایی مانند موشک دفاع هوایی S300 برای نقشهای حمله زمینی جایگزین شد.
با این حال، تا پاییز همان سال، ایران شروع به تأمین هواپیماهای بدون سرنشین برای روسیه کرد. سپس، تا سال ۲۰۲۳، چین به عنوان تأمینکننده اصلی فناوریهای دوگانه روسیه ظهور کرد، از جمله بیش از ۹۰ درصد از میکروالکترونیکهای وارداتی را تأمین میکرد. در همین حال، کره شمالی موشکهای بالستیک کوتاهبرد و بعداً نیروهای نظامی را تأمین میکرد.
مقابله با این محور متجاوزان نیازمند تغییر در استراتژی غرب است. احتمالاً اروپا یا ایالات متحده کار چندانی برای منصرف کردن کره شمالی نمیتوانند انجام دهند، اما ایران پس از جنگ با اسرائیل بسیار ضعیف شده است و اکنون که روسیه در حال تولید انبوه پهپادهای خود است، چیز زیادی برای ارائه ندارد. در این صورت، چین باقی میماند که ورودیهای آن به پایگاه صنعتی دفاعی روسیه بسیار مهمتر از کمکهای ایران یا کره شمالی است. برای محدود کردن حمایت چین از مسکو، یک رویکرد یکپارچه فراآتلانتیکی برای افزایش هزینههای حمایت پکن مورد نیاز است. این به معنای استفاده از تجارت و دسترسی به بازار ـــ مناطقی که اروپا در آنها نفوذ منحصر به فردی دارد ـــ برای اعمال فشار است. رهبران اروپایی نقش کلیدی چین را در توانمندسازی تلاشهای جنگی روسیه تصدیق میکنند، اما گامهای جدی برای متوقف کردن آن برنداشتهاند. ابراز مخالفت صرف کافی نیست. اگر قرار است جنگ در اوکراین مهار و در نهایت حل شود، اروپا باید برای پکن روشن کند که روابط تجاری عادی نمیتواند با حمایت چین از جنگ علیه نظم امنیتی اروپا همزیستی داشته باشد.
ورق را برگردانید
حتی با نزدیک شدن تلفات روسیه به یک میلیون نفر، بعید است که جاهطلبی پوتین برای تسلط بر اوکراین هرگز کاهش یابد. آنچه میتواند تغییر کند، میدان نبرد و شرایط دفاعیصنعتی است که جاهطلبی پوتین را امکانپذیر میکند. کشورهای غربی منابع جمعی لازم برای ایجاد وضعیتی را دارند که در آن روندها برای روسیه منفی شود. هنگامی که خطرات استراتژیک به حدی انباشته شوند که کرملین مجبور شود سوالات دشواری در مورد توانایی روسیه در دفاع از خود در برابر سایر بازیگران متخاصم بپرسد، مجبور خواهد شد رویکرد خود را دوباره ارزیابی کند.
در واقع، از نقطه نظر استراتژیک، روسیه قبلاً این جنگ را باخته است. صرف نظر از اینکه چه مقدار قلمرو اضافی دست به دست میشود، ملت اوکراین برای همیشه از دست روسیه رفته است. مهم نیست مسکو چند میلیارد دلار برای تبلیغات و “بازآموزی”، اردوگاههای تصفیه و اتاقهای شکنجه هزینه کند، هرگز اوکراینیها را متقاعد نخواهد کرد که تسلط روسیه را مشروع بدانند و بپذیرند. آنچه اوکراین اکنون به آن نیاز دارد، زمان، ابزار و فضا برای اثبات به کرملین است که اشغال نه تنها غیراخلاقی است، بلکه با نیازهای امنیتی بلندمدت روسیه ناسازگار است.
متحدان اوکراین حق انتخاب دارند. آنها میتوانند رویکرد فعلی تفرقه فراآتلانتیکی و دیپلماسی مرده را ادامه دهند و خطر یک جنگ گستردهتر، طولانیتر و بسیار پرهزینهتر را به جان بخرند. یا میتوانند قاطعانه عمل کنند تا به اوکراین کمک کنند تا اوضاع را تغییر دهد، سرعت تولید سلاحهای روسیه را مهار کند و رهبری کیف را برای مذاکره از موضع قدرت توانمند سازد. توافق صلح ممکن است برای همیشه دستنیافتنی باقی بماند، اما هنگامی که هزینه ادامه جنگ غیرقابل دفاع شود، روسیه در نهایت میتواند مجبور شود به آتشبس مشابه آتشبس که عملاً به جنگ کره پایان داد، رضایت دهد. هنگامی که به آن نقطه برسد و جنگ کاهش یابد، فضایی برای اوکراین ایجاد میشود تا اختیارات دموکراتیک خود را تمدید کند، پناهندگان را اسکان دهد، زیرساختها را بازسازی کند و ـــ شاید از همه مهمتر ـــ روند الحاق خود به اتحادیه اروپا و ناتو را به پایان برساند. بازگشت همه سرزمینهای اشغالی ممکن است بیشتر طول بکشد، اما اوکراین پایههای پیروزی استراتژیک را بنا نهاده است.
پیروزی ممکن است به سرعت، ارزان یا آسان حاصل نشود. اما هنوز هم امکانپذیر است و احتمالاً هزینه جانی و منابع کمتری نسبت به تداوم وضع موجود خواهد داشت. آنچه باقی میماند این است که ببینیم آیا غرب ـــ به ویژه اروپا ـــ حاضر است اراده سیاسی خود را برای تضمین این آینده روشنتر به کار گیرد یا خیر.