ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 17.06.2025, 7:00
خامنه‌ای و بزرگ‌ترین چالش دوران پیری‌‌اش

جیسون برک، خبرنگار امنیت بین‌الملل
گاردین، دوشنبه ۱۶ ژوئن ۲۰۲۵

در اکتبر گذشته، زمانی که آیت‌الله علی حسینی خامنه‌ای برای نخستین‌بار در پنج سال اخیر در انظار عمومی ظاهر شد، پیامی بی‌هیچ ملاحظه‌ای خطاب به هوادارانش داشت: «اسرائیل دوام نخواهد آورد.» او در خطبه‌های نماز جمعه‌ای در مسجدی در تهران گفت: «باید در برابر دشمن ایستادگی کنیم و ایمان راسخ‌ خود را تقویت نماییم.»

چند روز پیش از آن، اسرائیل با بمباران شدید مقر حزب‌الله در بیروت، حسن نصرالله، دبیرکل کهنه‌کار این جنبش را ترور کرده بود؛ ضربه‌ای شخصی به خامنه‌ای که نصرالله را دهه‌ها می‌شناخت.

اکنون نیز حمله‌ی هوایی گسترده اسرائیل به ایران، که از روز جمعه آغاز شده، ضربه‌ای دیگر برای اوست؛ حمله‌ای که با واکنشی تند از سوی تهران و شلیک انبوهی از موشک‌ها و پهپادها به سوی تل‌آویو مواجه شده، اما به‌نظر نمی‌رسد بتواند روند حملات اسرائیل را متوقف کند. سامانه‌های پدافند هوایی ایران ظاهراً کارآمد نیستند و ائتلاف میلیشیای اسلام‌گرای تحت رهبری خامنه‌ای که قرار بود بازدارنده‌ی اسرائیل باشد، عملاً فروپاشیده است.

اکنون خامنه‌ای در برابر گزینه‌هایی اندک قرار دارد — و این، همان وضعیتی است که این انقلابی محتاط، عمل‌گرا، محافظه‌کار و بی‌رحم، تمام عمر خود را صرف اجتناب از آن کرده بود.

خامنه‌ای، فرزند یک روحانی درجه‌دو و کم‌درآمد در مشهد، در دهه ۱۹۶۰ و در فضای پرتنش آن سال‌ها نخستین گام‌های خود را به‌عنوان یک فعال رادیکال برداشت. محمدرضا پهلوی، شاه ایران، طرح اصلاحاتی را کلید زده بود که با مخالفت روحانیون محافظه‌کار روبه‌رو شد.

خامنه‌ای، در مقام یک طلبه جوان در شهر قم، هم در سنت‌های شیعه ریشه داشت و هم در افکار رادیکال آیت‌الله روح‌الله خمینی، که در حال ظهور به‌عنوان رهبر اپوزیسیون محافظه‌کار بود. در اواخر همان دهه، او مأموریت‌های محرمانه‌ای برای خمینی، که در تبعید به‌سر می‌برد، انجام می‌داد و شبکه‌هایی از فعالیت‌های اسلام‌گرایانه را سامان می‌داد.

او از منابع فکری دیگر نیز تأثیر پذیرفت؛ علاقه‌مند به ادبیات غرب بود — به‌ویژه تولستوی، هوگو و استاین‌بک — اما در عین حال، در اندیشه‌های ضد‌استعماری و ضد‌غربی آن دوران نیز غوطه‌ور شد. با متفکرانی دیدار کرد که در پی پیوند مارکسیسم و اسلام‌گرایی بودند، به آثار منتقد «غرب‌زدگی» علاقه نشان داد و نوشته‌های سید قطب، متفکر مصری و الهام‌بخش نسل‌های بعدی اسلام‌گرایان افراطی، را به فارسی ترجمه کرد.

با وجود آن‌که بارها از سوی دستگاه امنیتی شاه زندانی شد، خامنه‌ای توانست در اعتراضات گسترده سال ۱۹۷۸ که به سقوط سلطنت و بازگشت خمینی انجامید، نقش ایفا کند. او که مورد اعتماد خمینی بود، به‌سرعت در ساختار رژیم جدید ارتقا یافت و در سال ۱۹۸۱، پس از جان‌به‌در بردن از سوءقصدی که یکی از بازوهایش را از کار انداخت، به ریاست‌جمهوری — هرچند عمدتاً تشریفاتی — رسید.

با مرگ خمینی در سال ۱۹۸۹، خامنه‌ای با اصلاح قانون اساسی و افزایش چشمگیر اختیارات رهبر، به جانشینی او رسید و بلافاصله برای تثبیت کنترل خود بر ساختار وسیع و چندپاره‌ی جمهوری اسلامی وارد عمل شد.

یکی از تکیه‌گاه‌های اصلی قدرت او، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود؛ نیرویی فعال، نیرومند و مؤثر در عرصه‌های نظامی، اقتصادی و اجتماعی. اما خامنه‌ای همچون همیشه، مراقب بود متحدان و وابستگان دیگری نیز برای خود ایجاد کند.

در دهه ۱۹۹۰، قدرت خود را بیش از پیش تثبیت کرد؛ مخالفان را حذف و وفاداران را پاداش داد. حتی شاعرانی که زمانی مورد تحسین او بودند، از آزار دستگاه امنیتی در امان نماندند. مخالفان در خارج از کشور تعقیب و حذف شدند و رابطه با حزب‌الله، که در پی انقلاب با کمک سپاه شکل گرفته بود، تقویت شد.

خامنه‌ای همواره راهبردی را در پیش گرفت که با واقع‌گرایی، اصول انعطاف‌ناپذیر نظام انقلابی را پیش ببرد.

با پیروزی محمد خاتمی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۹۹۷، او اجازه داد رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب تا حدی آزادی عمل داشته باشد، اما به‌شدت کوشید از هسته ایدئولوژیک رژیم محافظت کند.

با این حال، خامنه‌ای مانع از آن نشد که خاتمی پس از حملات یازده سپتامبر در سال ۲۰۰۱، در تلاشی در نهایت بی‌نتیجه، برای برقراری روابط بهتر، به واشنگتن نزدیک شود. همچون خمینی، از سلاح‌های کشتار جمعی چشم‌پوشی کرد. اما در عین حال، از تلاش‌های سپاه برای ضربه زدن به نیروهای آمریکایی در عراق پس از حمله سال ۲۰۰۳ و گسترش نفوذ ایران در آن کشور حمایت کرد.

این آغاز مرحله‌ای تازه در راهبرد خامنه‌ای بود: اتکا به نیروهای نیابتی برای نمایش قدرت منطقه‌ای، بازدارندگی، و تهدید اسرائیل — که در ۱۹۷۹، هم‌پای ایالات متحده «شیطان کوچک» خوانده شده بود.

خامنه‌ای نسبت به توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵، که به‌سختی میان ایران و قدرت‌های جهانی مذاکره شد، بدبین بود، اما اجرای آن را سد نکرد. تحلیل‌گران درباره این‌که آیا او کوشیده تندروهای سپاه را مهار کند یا به آنان میدان داده، همچنان اختلاف نظر دارند.

موج‌های پیاپی ناآرامی و تلاش برای اصلاحات با سرکوب‌های سنگین همراه بوده است؛ هم‌زمان با فشارهای شدید علیه زنان، دگرباشان جنسی و اقلیت‌های مذهبی. این روند، همراه با وخامت روزافزون وضعیت اقتصادی، موجب سرخوردگی بسیاری از حامیان پیشین رژیم و گسترش نارضایتی عمومی شده است.

در سطح بین‌المللی، خامنه‌ای سرمایه‌گذاری سنگینی روی آنچه «محور مقاومت» خوانده می‌شود انجام داد — از حماس در غزه و حزب‌الله در لبنان گرفته تا جنبش حوثی در یمن و مجموعه‌ای از شبه‌نظامیان اسلام‌گرا در سوریه و عراق. این تاکتیک شاید زمانی هوشمندانه می‌نمود، اما اکنون زیر فشار حملات اسرائیل فروپاشیده است؛ همان‌طور که اتحاد تاریخی با سوریه نیز با سقوط رژیم بشار اسد در دسامبر پایان یافت.

خامنه‌ای به‌همراه خانواده‌اش در مجموعه‌ای مسکونی در خیابان فلسطین تهران زندگی می‌کند و همواره بر ساده‌زیستی خود تأکید داشته است. هرچند برخی در صداقت این سبک زندگی تردید دارند، اما شهرت او به زهد و فروتنی — در تضاد با تجمل و ثروت برخی دیگر از مقامات — تا حدی از خشم عمومی کاسته است.

او در بیش از سه دهه رهبری، همواره کوشیده تعادلی میان نیروهای متضاد در ایران برقرار کند، از جنگی تمام‌عیار بپرهیزد و میراث خمینی — و قدرت خود و حلقه وفادارانش — را حفظ نماید.

اما اکنون بیمار و سال‌خورده است. گمانه‌زنی‌ها درباره جانشینی‌اش بالا گرفته و زندگی سیاسی‌اش به واپسین فصل خود نزدیک شده است. بزرگ‌ترین چالش دوران پیری‌اش فرا رسیده. شاید این تعادل بی‌رحمانه به‌زودی به پایان برسد.