ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 31.12.2024, 20:35
«اجازه دهید سوری‌ها مقداری هم شادی کنند»

مصاحبه با آصف بیات در باره تحولات اخیر سوریه

روزنامه «هم‌میهن» در روز ۱۰ دی ۱۴۰۳ مصاحبه‌ای با آصف بیات در باره تحولات اخیر سوریه منتشر نمود. ولی سردبیر روزنامه مطالب مهمی که مربوط به ایران و جمهوری اسلامی بودند را از متن نهایی گفتگو سانسور کرد. یادداشت زیر متن اصلاحی و بدون سانسور مصاحبه با آصف بیات می‌باشد.

* آیا می‏‌توان اتفاقات اخیر سوریه را نتیجه بهار عربی دانست؟ شما در گذشته اتفاقات بهار عربی را ترکیبی از انقلاب و اصلاح دیده بودید که متفاوت از انقلاب‏‌های دهه ۱۹۷۰ و پیش از آن بوده، حالا اتفاقات امروز سوریه را در چه چارچوبی توصیف می‌‏کنید؟

تحولات اخیر در سوریه شکل نوینی از تغییر سیاسی به‌‏وجود آورده است که ویژگی‏‌های آن را در آینده با دسترسی بیشتر به اطلاعات و جزئیات، بهتر می‏‌توانیم ارزیابی کنیم. اما تاکنون باتوجه به دانسته‌‏های موجود تردیدی نیست که وقایع پیش‏‌آمده جزئی از بهار عربی است. دوست فلسطینی من حتی آن را مرحله سوم بهار عربی می‏‌داند. چنانکه می‏‌دانید، مرحله اول بهار عربی شامل خیزش‌‏های تونس، مصر، سوریه، لیبی و... و مرحله دوم آن خیزش‏های سودان، الجزایر، لبنان و عراق بوده است. البته فکر می‌‏کنم به‏‌کارگیری عبارت «مرحله سوم» برای اتفاقات سوریه هنوز زود است، چون تا کنون در کشور دیگری چنین اتفاقاتی نیفتاده است. اما تردیدی ندارم که وضعیت سوریه امروز به‌‏شکلی پیچیده، ادامه خیزش انقلابی سوریه است که در سال ۲۰۱۱ شروع شد.

این خیزش ابتدا به‌‏صورت اعتراضات گسترده مردمی و مدنی ظهور نمود که در آن توده‏‌های زن و مرد، جوان و کودک در شهرهای عموماً حاشیه‌‏ای سوریه به‌‏پاخاستند و خواستار اصلاحات سیاسی و اقتصادی شدند. اما واکنش سبعانه رژیم بشار اسد علیه معترضان (اخبار کشتار و زندان و شکنجه کودکان تظاهرکننده و... در این روزها به‌‏طور گسترده‌‏ای پخش شده است)، آزادکردن زندانیان جهادی توسط حکومت اسد برای رادیکالیزه کردن خیزش و بالاخره درگیر شدن قدرت‏‌های خارجی به‏‌ویژه ترکیه، عربستان و ایران و بعداً آمریکا و روسیه، خیزش یکپارچه مردمی را تکه‌‏پاره و به جنگ داخلی تراژیکی کشید که در نتیجه آن نیم ‏میلیون نفر کشته و ۱۴ میلیون نفر آواره شدند.

با این وجود خواست و رویای عبور از رژیم بشار اسد از میان نرفت؛ به‏‌طوری‏که در دو سال گذشته حتی درحالی ‏که گروه‏‌های مختلف درگیر به‏‌طور سازمان‌‏یافته و مسلح و اغلب تحت حمایت‏ قدرت‏‌های خارجی، مناطقی از سوریه را تحت کنترل خود درآوردند، باز هم تظاهرات مردمی گسترده در سوریه به‌‏ویژه در شهر سویدا به وقوع پیوست.

این گروه‏‌ها با پیشنهاد «هیئت تحریرالشام» که دیگر از گروه القاعده جدا شده و حتی علیه آن جنگیده بود، از سال ۲۰۱۹ در کنار هم قرار گرفتند و از سال پیش برنامه‌‏ریزی برای حمله نظامی علیه رژیم بشار اسد را آغاز کردند. در این میان ضعیف‏‌شدن قدرت‏‌های خارجی حامی اسد، نظیر ایران و حزب‏‌الله توسط اسرائیل و روسیه به‏‌دلیل جنگ با اوکراین، فرصتی پیش آورد که حمله نظامی، با چراغ سبز ترکیه، برای سقوط اسد را عملی کنند.

* وضعیت کنونی سوریه را باتوجه به تاریخچه مبارزات، جنبش‌‏های اجتماعی و نقش تشکل‏‌ها و فعالان مدنی سوریه چطور تحلیل می‏‌کنید؟ به عبارت دقیق‏‌تر سرنگونی رژیم بشار اسد را نتیجه یک جنبش می‏‌دانید یا انقلاب یا کودتایی با همکاری کشورهایی از جمله ترکیه؟

واقعیت این است که پیشروی سریع و تسخیر شهرهای مختلف چنان بود که حتی خود این گروه‌‏ها را شگفت‏‌زده کرد و موجب سرگیجه و ریزش روحیه مقاومت در ارتش سوریه شد؛ به‏‌طوری ‏که هزاران سرباز به عراق گریختند. اینجا بود که توده مردمی که سا‌ل‌‏ها در فکر و رویای سرنگونی رژیم اسد بودند، بار دیگر به میدان آمدند و از تغییر رژیم به‏‌طورکلی دفاع کردند. به عبارت دیگر مردم سوریه از سال ۲۰۱۱ در یک «مسیر انقلابی» قرار گرفتند.

منظورم از «مسیر انقلابی» به این معناست که پس از یک خیزش گسترده و سرکوب، بخش بزرگی از جامعه همچنان به فکر کردن، خیال‏‌پردازی و انجام کارها براساس آینده‏‌ای متفاوت تحت حاکمیتی دیگر ادامه می‌دهد. در این وضعیت، قضاوت مردم درباره مسائل کشور اغلب با طنین «این‏ها رفتنی‏‌اند» در اعماق ذهن‌‏شان شکل می‏‌گیرد؛ به‌‏طور‏ی‏که هر نارسایی روزمره، بی‏‌کفایتی حاکمیت تلقی می‏‌شود و هر عمل اعتراضی در جهت نفی وضعیت موجود. در این روان‌شناسی سیاسی، وضع موجود موقتی تصور می‌‏شود و تغییر، گریزناپذیر، حتی اگر زمان آن نامشخص باشد.

از این منظر شاید بتوان گفت در سوریه نوعی انقلاب، یعنی «انقلاب متأخر» (delayed revolution) اتفاق افتاده است. رژیم سابق ساقط شده، «وضع موجود» گذشته به‌‏هم‌‏خورده و یک گسست اساسی از نظم گذشته آغاز شده است. به نظر می‌‏رسد اکثریت مردم از این گسست پشتیبانی می‏‌کنند، ولی تنها این، همه قضایا نیست. مسئله این است که گروه‏‌های شورشی به‏‌ویژه «هیئت تحریرالشام» تاکنون چشم‌‏انداز روشنی از نظام آینده سوریه در سپهر عمومی ارائه نداده است. مردم هنوز نمی‏‌دانند دقیقاً چه نظمی در کشور مستقر خواهد شد. در این برهه اقشار مردم معمولاً دیدگاه مطلوب خودشان از آینده نظام اجتماعی ـ سیاسی را متصور می‏‌شوند. البته به‏‌دلیل گوناگونی اقوام، مذاهب و طبقات اجتماعی و گروه‏‌بندی‌های سیاسی، اقشاری مانند مسیحی‏‌ها و علوی‏‌ها و کردها بسیار نگران آینده هستند.

شاید چندماه آینده نشان بدهد کدام چشم‌‏انداز سیطره خواهد داشت و پیامدهای سیاسی آن چه خواهد بود. فعلاً این برهه، برهه «ماه‏‌عسل انقلابی» است. به قول یکی از دوستان سوری: «اجازه بدهید مقداری هم شادی کنیم. ما مستحق لذت ازمیان‌‏رفتن یک مستبد هستیم. بگذارید امیدوار باشیم.» بنابراین این ادعا که تحولات اخیر سوریه از همان اول نقشه آمریکا و اسرائیل بوده، با داده‌‏های موجود منطبق نیست. تردیدی نیست که وضعیت موجود خلأیی در قدرت ساختارمند به وجود آورده که قدرت‏‌های خارجی به‏‌خصوص اسرائیل در حال سوء‏استفاده از آن هستند و تلاش می‏‌کنند واقعیت‌‏های مرزی جدیدی را رقم بزنند، ولی این موضوع با دینامیک تاریخی که سوریه را به اینجا رسانیده، تفاوت دارد.

* به نظرتان نقش زنان در اتفاقات سوریه چیست؟ حضور کمرنگ زنان در تجمعات روزهای اول سقوط حکومت را چطور می‏‌توان توضیح داد؟

واقعیت این است که زنان در اعتراضات مردمی و مدنی سال ۲۰۱۱ به وضوح قابل رویت بودند. البته باید توجه داشت حضور در اعتراضات خیابانی تنها جنبه‏‌ای از جنبش اعتراضی است؛ بسیاری به‏‌قول معروف در پشت جبهه در بخش تدارکات، درمان و یا رسانه فعالند. حتی در همین سال گذشته که تظاهرات مدنی و مردمی از شهر سویدا برای چندمین‌‏روز متوالی برگزار شد، زنان به‏‌طور چشمگیری حضور داشتند؛ اما هنگامی که تنازعات سیاسی و خیزش انقلابی شکل مسلحانه و خشونت‌‏آمیز به خود گرفت، زنان تمایل خود را به مشارکت از دست دادند.

من در کتاب «انقلاب را زیستن» به تفصیل به این موضوع جنسیت در خیزش‌های سیاسی پرداخته‌‏ام. بنابراین با سرکوب رژیم بشار اسد، وارد شدن قدرت‌‏های خارجی، مسلح‏‌شدن گروه‌‏های شورشی و جهادی در رقابت با یکدیگر و شعله‏‌ور شدن جنگ داخلی، خیزش مردمی به جنگ مسلحانه تبدیل شد. درنتیجه اعتراضات خیابانی عملاً به محاق کشانده شد و زنان از عرصه عمومی اعتراض رانده شدند. ازطرف‏‌دیگر ایدئولوژی زن‏‌ستیز گروه‏‌های اسلام‌‏گرا و جهادی اصولاً حضور زنان را در عرصه عمومی برنمی‏‌تابد. جالب است ‏که در مناطق آزادشده‌‏ای که ایدئولوژی گروه اجازه می‏‌داد، مانند رژاوا در منطقه کردنشین، زنان چه در صحنه نبرد و خیابان و چه در موقعیت‏‌های سازمانی و سیاسی حضور ملموسی داشتند.

به‏‌هرحال پس از برافتادن نظام اسد، هنوز بسیاری از مردم به‏‌ویژه زنان مطمئن نیستند که با گروه «هیئت تحریرالشام» که در موقعیت رهبری شورش قرار گرفته، چگونه تعامل داشته باشند. همه می‌‏دانند گروه احمد الشرع (همان محمدالجولانی) که زمانی با القاعده همکاری می‏‌کرده، باوجود اینکه القاعده را ترک و علیه آن جنگید، هنوز اسلام‏‌گرا هستند. ازاین‏‌رو بسیاری از زنان با توجه به تجربه افغانستان و جمهوری اسلامی ایران نمی‏‌خواهند خود را در کنار این گروه قرار دهند. البته این وضعیت می‌‏تواند تغییر کند. «هیئت تحریرالشام» تلاش می‌‏کند به مردم بقبولاند که آنها به دنبال حجاب اجباری یا تبعیض دینی و قومی نیستند. باید منتظر شد و دید در عمل چه خواهد شد. چنین وعده‌‏هایی در ایران قبل از انقلاب هم داده شد؛ اخوان‌‏المسلمین در مصر و البته طالبان در افغانستان هم وعده «اعتدال» دادند. ولی دیدیم که این حکومت‏‌ها پس از گرفتن قدرت چگونه عمل کردند.

* این گروه در اولین مقررات رسمی اعلامی ‏از حق پوشش اختیاری زنان سخن گفته است؛ در شرایطی که همه ابعاد سیاسی و اجتماعی سوریه درگیر تحول است، فکر می‌‏کنید چرا چنین اعلامی صورت گرفته، ضرورت آن چه بوده و آیا پیامی برای بعضی کشورها ازجمله ایران داشته است؟

چنانکه اشاره کردم این گروه به‏‌محض ورود به دمشق و استقرار در نقاط دیگر، تلاش کرد چهره جدیدی از خودش ارائه دهد؛ خواست نشان بدهد که از افراط‌‏گرایی جهادی و القاعده دست‏ شسته و می‏‌خواهد یک نظام مبتنی بر تساهل و سیاستی فراگیر پیش بگیرد. به‏‌نظر می‏‌رسد «هیئت تحریرالشام» به این واقعیت آگاه است که سوریه جامعه چندقومی و چندمذهبی است و رژیم اسد سعی در پراکندن تخم نفاق قومی-مذهبی داشته است. اما این گروه می‏‌داند که در این مرحله هم‌گرایی مردمی و جلوگیری از بروز چنددستگی برای ادامه حیات گروه و استقرار نظم جدید، بسیار ضروری است. احمدالشرع با این اعلامیه رسمی می‌‏خواهد بگوید، با جمهوری اسلامی ایران که می‏‌خواهد حجاب اجباری را اعمال کند فرق دارد و اینکه اهل تسامح است و نه اهل جبر و قهر.

* آینده آقای جولانی را چگونه پیش‌‏بینی می‏‌کنید؟ آیا او می‏‌تواند به یک رهبر ملی برای تشکیل دولت فراگیر تبدیل شود یا بنیادگرایان مذهبی پیروز میدان خواهند شد؟

اجازه بدهید از اول تصریح کنم که صرف وقوع یک انقلاب لزوماً پدیدآورنده آزادی و عدالت نیست؛ نتیجه انقلاب بستگی دارد به اینکه چه نوع انقلابی رخ داده، رهبری آن چگونه است، چه چشم‌‏اندازی دارد و چه برنامه، بینش و استراتژی‏‌ای برای تحقق آن دارد. بنابراین ما هنوز نمی‏‌دانیم آینده سوریه چگونه رقم خواهد خورد. به‌‏نظر می‏‌رسد «هیئت تحریرالشام» که پیش‌قراول گروه‏‌های معارض است، می‏‌خواهد تصویر معتدل و فراگیری از خود ارائه دهد. برای مثال این گروه بر احترام به ادیان و مذاهب و حق انتخاب پوشش زنان تاکید کرده است؛ اخیراً با رهبران کلیسای مسیحی دیدار داشته و با سیاستمدارانی از رژیم سابق برای گذار همکاری کرده و فعلاً از بگیر و ببند و محاکمه و اعدام خبری نیست.

البته این‏گونه برخوردهای «اعتدالی» جدید نیست. در سال ۲۰۱۵، آقای جولانی که هنوز رهبر گروه «جبهه النصره» و شاخه‏‌ای از گروه القاعده بود، نامه‏‌ای از ایمن‌‏الظواهری، رهبر القاعده، دریافت می‌‏کند که در آن توصیه‏‌های مهم تاکتیکی مطرح شده بود، ازجمله اینکه: گروهش را در متن مردم و انقلاب ادغام کند، با گروه‌‏های دیگر اسلام‌گرا ائتلاف کند، و سوریه را به پایگاهی برای حمله به غرب تبدیل نکند. ازاین‏رو می‌‏توان تصور کرد که جولانی خودش را باید به‏‌صورت یک فرد «معتدل» به سوریه و غرب معرفی کند تا از این راه برای خود مشروعیتی ایجاد کند، بدون اینکه لزوما به نظمی دموکراتیک پایبند باشد. واقعیت این است که تاکنون هیچ صحبت معناداری از انتخابات، دموکراسی و قانون اساسی نشده است. شاید هنوز زود است و باید منتظر بود.

اما باید پرسید در این وضعیت، سر رخداد انقلابی چه می‏‌آید؟ رخداد انقلابی را باید در رابطه با ماهیت «وضع موجود» (status quo) ارزیابی کرد، اینکه «وضع موجود» تا چه ظرفیت تغییرات اصلاحی دارد. بله، رخداد انقلابی لزوماً به‏‌معنای ظهور نظم مبتنی بر آزادی و عدالت نیست، اما بدون تردید آبستن امکانات نوین است. رخداد انقلاب آبستن امکانات غیرقابل پیش‏‌بینی است که در آن چیزهای خوبی هم می‌‏تواند اتفاق بیفتد. نکته اینجاست که بر خلاف رخداد انقلاب که می‏‌تواند امکاناتی برای خیر عمومی به وجود آورد، «وضعیت موجود» بسته و منجمد چنین امکاناتی را بر نمی‌تاید. در حالیکه در نظام مغفول و منجمد بشار اسد امکان تغییرات مثبت قابل تصور نبود، در وضعیت نامتعین کنونی ممکن است اتفاقات خوبی هم رخ بدهد. در واقع،  تصور همین «امکانات» است که برای بسیاری از مردم سوریه امیدواری ایجاد کرده است.

* به‏ نظر شما چه عواملی سقوط حکومت بشار اسد را رقم زد و وضعیت سوریه از چه نظر با خیزش‌‏های انقلابی تونس و مصر متفاوت است؟

به‌‏نظرم چند عامل مهم مسیر سوریه را متمایز کرد و به مرحله «انقلاب متأخر» کشاند؛ اول اینکه این گروه‌‏ها چه اسلام‌گرا و جهادی، چه سکولار و کُرد اقدام به ایجاد تشکیلات کردند و سازمان و رهبری به وجود آوردند. دوم اینکه، آنها به‏‌اندازه‏ای صاحب تجهیزات نظامی بودند که در جنگ داخلی، مناطق و شهرهایی را تحت کنترل خود درآورند، مانند شورشیان تحت حمایت ترکیه در شمال، بخش‏‌هایی از مناطق کردنشین، هیئت تحریرالشام و جهادی‌‏ها در ادلب، و گروه‏‌های دیگر در اطراف درعا. کنترل مناطق یا سرزمین (territory) به گروه‌‏ها فرصت داد تا عملا به حکمرانی محلی بپردازند؛ یعنی مدیریت سیاسی کنند، بر اقتصاد محلی نظارت داشته باشند، کالا تولید کنند و حتی به تولید تجهیزات نظامی بپردازند.

این پدیده بسیار اهمیت دارد. آقای ابوحسن الحموی، رئیس شاخه نظامی «هیئت تحریرالشام»، در مصاحبه‌‏ای با روزنامه گاردین لندن می‌‏گوید که این گروه توانست به تولید تسلیحات، خودروها و مهمات بپردازد. در عین حال، این گروه‏‌ها با داشتن تجهیزات نظامی می‏‌توانستند سرزمین‌‏ها و نواحی جدیدی را تحت سیطره خودشان در بیاورند و خود را تقویت کنند.

بالاخره عامل سوم و شاید مهمترین عامل، دست‏‌یافتن به ائتلاف، اتحاد گروه‌‏ها و هماهنگ کردن عملیات علیه رژیم بود. «هیئت تحریرالشام» در سال ۲۰۱۹ به این نتیجه رسید که مهمترین ضعف اپوزیسیون، پراکندگی گروه‌‏ها و رقابت آنها نسبت به یکدیگر است. وقتی که بسیاری از شورشیان متعاقب حمله رژیم به ادلب رانده شدند، فرصت مناسبی برای بحث روی ائتلاف‏ و اتحاد ایجاد شد. هدف، ایجاد «اتاق جنگ واحد» بود. گفته می‌‏شود که این اتاق جنگ توانست فرماندهی حدود ۲۵ گروه شورشی در جنوب را گردهم بیاورد و عملیات نظامی برای تسخیر دمشق را هماهنگ کند.

به اختصار، این سه عامل یعنی سازماندهی، برخورداری نسبی از قدرت سخت (hard power) یعنی تسلیحات و کنترل سرزمین (territory) و بالاخره ائتلاف، اتحاد و هماهنگی عملیات، مسیر خیزش عربی سوریه را از دیگر انقلاب‏‌های عربی متمایز کرد. البته هزینه‏‌ای که سوریه در این مسیر پرداخت کرده ـ ازجمله هزینه جانی، مالی، ویرانی شهرها، دربه‏‌دری میلیون‏ها نفر و مداخله چندگانه قدرت‏‌های خارجی ـ اصلاً قابل مقایسه با دیگر تجربه‏‌ها در منطقه نیست. علاوه بر این آینده هم هنوز نامعلوم است. اما سوریه در معرض امکانات نوین قرار گرفته که ممکن است در آن پیامدهای مثبتی هم بروز کند؛ زیرا انجماد و انسداد رژیم بشار اسد فروشکسته و وضعیت به‌‏صورت سیال درآمده است.

* باید منتظر اتفاقات مشابه برای تغییر نظام سیاسی در کشورهای خاورمیانه که درگیر نظام‏‌های سیاسی تمامیت‌‏خواه هستند باشیم یا سوریه یک استثنا بود؟

این سوال جالبی است. شاید سقوط دیکتاتوری ۵۰ ساله رژیم اسد، آغازگر دور سوم از بهار عربی باشد، به‌‏ویژه اگر نتیجه خوبی حاصل بشود. این وضعیت می‌‏تواند در آن کشورهایی اتفاق بیفتد که خیزش‌‏های سیاسی گسترده‌‏ای را تجربه کرده‏‌اند، ولی با سرکوب یا دستکاری (manipulation)، رژیم‏‌های موجود همچنان بر قدرت مانده‌‏اند و حتی زندگی را بر مردم تنگ‏تر کرده‏‌اند. بنابراین کشوری مانند عراق می‌‏تواند در معرض ظهور موج جدیدی از اعتراضات مردمی قرار بگیرد.

عراق و لبنان، گرچه دارای نوعی تقسیم قدرت هستند، اما سیستم «المحاصصه» در آن‌ها عملاً تبدیل شده به نوعی «مافیاکراسی»، یعنی شاهد تقسیم قدرت بین زعمای اقوام به‏‌جای تقسیم قدرت براساس «المواطنه» یا نظام شهروندی و دموکراسی هستیم. به‌‏نظرم تونس هم می‌‏تواند شاهد تحولاتی باشد تا دموکراسی نوپای آن کشور را از چنگال کودتای قیس سعید نجات بدهد و البته ایران خودمان. اگر تعارضات فزاینده موجود در این کشورها مدیریت نشود (مدیریت نه به‌‏معنای امنیتی کردن فضا و سرکوب، بلکه در معنای رسیدگی به ریشه‏‌های تعارضات) در آن صورت، بروز گسترده اعتراضات و خیزش‏‌ها در جهت تغییرات ساختاری بسیار محتمل است.