ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 16.05.2023, 11:06
نوری‌زاد: از مسیر انحرافی که رفته بودیم شرمساریم

گزارش یکی از حاضران در مراسم ختم حسین زمان:

ایران امروز: یکشنبه شب ۲۴ اردیبهشت ۴۰۲، مراسم ختم آقای حسین زمان درمسجد شهرک غرب برگزارشد، نیروهای امنیتی گارد ویژه لباس شخصی دورتادور مسجد تا میدان صنعت حضور داشتند.

مردم بسیار زیادی از جوانان و مقام‌های حکومتی سابق، سلبریتی‌ها در جمع حضور داشتند که من چندتاشونو شناختم؛
محمد رسولف
جعفر پناهی
سهیلی
حبیبیان
دختر میرحسین موسوی
همسر محمدنوریزاد
فخرالسادات محتشمی، همسر تاج‌زاده
وعده بسیاردیگر...

جو مسجد مذهبی بود قرآن قرائت می‌شد به ملت قرآن تعارف می‌شد. خانواده درجه یک حسین زمان محجبه بودند ولی مهمانان ۹۰درصد با حجاب اختیاری در مسجد حضور پیدا کرده بودند و همچنین زینب زمان بدون روسری در قسمت مردانه کنار برادرش ابوذر به مهمانان خوشامد می‌گفت.

جوانان به هیچ وجه جو مذهبی رو فالو نمیکردند حتی یک صلوات درقسمت زنان لبخوانی هم نمی‌شد.

بعداز قرائت قرآن یک آقای مهندس از همکلاسی‌ها دانشگاه اصفهان بعد از خوندن حبیبیان پشت بلندگو امد.

هم حبیبیان از آزادگی و وطن‌پرستی و عدالتخواهی حسین به راحتی صحبت کرد هم اون آقای مهندس بدون رعایت خطوط قرمز نظام به وضوح مشخصات حسین زمان رو پشت تریبون گفت و یک شعر بی‌نهایت زیبا که سروده یکی دیگر از همکلاسی‌هاش بود و قرائت کرد که آخرین بیتش بدین مضمون بود که حسین جان خیابانی که تو ازش نام بردی نهایتا پر از شور و شادی خواهد شد ایران آباد خواهد شد و تو از منزل جدیدت این آبادانی را خواهی دید.

خیلی صحنه جالبی بود و با تشویق سنگین حضار مواجه شد.

بعداز او آقای سهیلی که مدتها در تلویزیون برنامه‌های ادبی بسیار زیبا اجرا میکرد پشت میکروفن آمد، از خاطراتش با حسین و آزادگی او در کار و زندگیش گفت او هم یک شعر از سروده‌های خودش با ترجیع بند(همینو وبس)رو خوند بسیار تاثیر گذار و بدون رعایت خطوط قرمز نظام که او هم با تشویق های ممتد حضار اعم از زن و مرد مواجه شد.

بعداز او مجری اعلام کرد که آقای محمد نوری‌زاد می‌خواد صحبت کنه... ناگهان مسجد متفجر شد از شور و ذوق و شادی ملت باتمام نیروییکه داشتند برای حضورش کف زدند.

محمد نوری‌زاد در مرخصی زندان بود و دقیقا از مسجد مجددا به اوین برده شد.

صحبت‌های نوریزاد بی‌نظیر بود سعی می‌کنم تا جاییکه حافظه یاری میده عینا بنویسم:

مردم ایران
منبعد ازین هیچگاه قهقهه نزنید هیچگاه نخندید و اگر خندیدید ته دلتون همواره به یاد فراموش شدگانی باشه که نه برای دفاع از دین و ایدیولوژی و نکبت، بلکه فقط برای دفاع از ایران و ایرانی کنج زندان زندگی رو سپری می‌کنند..

سعی کنید هیچگاه نخندید.

من و حسین زمان ابلهانه ایران رو با خانواده ترک کردیم و به آمریکا رفتیم و با کمال بلاهت به ایران بازگشتیم، تا به پیرمرد هندوانه‌کار کمک کنیم، عرق ریختیم به پیرمرد کمک کردیم حسین وارد سپاه شد من وارد جهاد سازندگی، در کاشمر در فقر مطلق  به کمک پیرمرد رفتیم. تا هندوانه‌هایی که او می‌کاشت به دست مردم بینوای ایران برسانیم و به اونها بگیم این هندوانه‌ها پر از بهشت و خوشبختی شادیست. غافل از اینکه داخل اون هندوانه لجن ملای شیعه و نکبت و فساد امرا و سرداران فاسد سپاه بود...

من و حسین زمان با بلاهت هرچه تمام، شدیم هندوانه پخش کن آن پیرمرد...

من هشت سال در جبهه‌ها با دوربین ۸ روی دوشم فیلم می‌گرفتم در کوه‌های کوهستان زیر برف و باران دنبال رزمندگان می‌رفتم و برای روایت فتح فیلم و گزارش تهیه می‌کردم از هرکدام از رزمندگان که می‌پرسیدم برای چی اینجایی حتی یک نفر نمی‌گفت برای دفاع از وطن همه می‌گفتند برای دفاع از امام به‌خاطر امام.

بعد نوریزاد با فریاد دستش رو به میز کوبید و گفت چقدر ابله بودیم! بلاهت در چه سطح! گفت اون‌موقع همسر من و حسین بچه‌ها رو زیر پروبال خود گرفته بودند و حاضر بودند حتی شهادت مارو هم ببینند به خاطر ایدیولوژی ابلهانه و حال نیز همسران ما دوری ما رو پذیرفتند فقط و فقط برای اینکه من و امثال من به شماها اعلام کنیم از مسیر انحرافی که رفته بودیم شرمساریم ما برای ایران این آینده رو نمی‌خواستیم.

من زندان رو انتخاب کردم که آیندگان از من به‌عنوان یک فرد با شرف که سال‌های عمرش رو نقد کرد و حاضر نشد پای ایدیولوژی پر از بلاهتش تا پایان عمر بمونه، یاد کنند.

در همین موقع یکنفر الفاتحه مع الصلوات گفت که صدا شو قطع کنه مردم همگی دست زدند با فریادهای درود به شرفت درود به شرفت!

نوری‌زاد حرفش رو قطع نکرد ادامه داد و گفت اون آقایی که الفاتحه مع الصوات استدعا می‌کنی فاتحه ایران و ایرانی داره خوانده میشه به خودت بیا، فقط ازتون استدعا دارم هر وقت درین آب و خاک می‌خندید، به یاد جان‌های از دست رفته و هزاران شهید این مرزوبوم باشید و فراموش شدگان کنج زندان نخندید. هرگز نخندید.

من از اینجا به زندان اوین منتقل خواهم شد. اگر فردا بلایی بر سر من آمد من همگی شما رو گواه می‌گیریم که در کمال صحت و سلامت از شما جداشدم...
والسلام

و تشویق ممتد حضار که مسجد رو منفجر کرد..

من اونقدر احوالم منقلب شده بود که نتونستم در مسجد بمونم و بعد از نوریزاد مسجد و ترک کردم.