iran-emrooz.net | Fri, 13.10.2006, 16:40
درباره اورهان پاموک، برنده نوبل ادبی
ايسنا: جايزهی نوبل ادبيات سال ٢٠٠٦ به اورهان پاموك - نويسندهی اهل تركيه - رسيد.
پاموك اين جايزه را بهخاطر مجموعهی آثارش كه به برخورد فرهنگها میپردازد، بهدست آورد.
آكادمی نوبل در سوئد، روز پنجشنبه ١٢ اكتبر اعلام كرد، پاموك در كاوش روح افسردهی زادگاهش، نمادهای تازهای از برخورد و در هم پيچيدن فرهنگها را كشف كرده است.
پاموك كه چندی پيش به اتهام اهانت به هويت ترك به دادگاه رفت، در حالی اين جايزه را برد كه امسال از فيليپ راث آمريكايی، آموس از اسراييلی، آدونيس (علی احمد سعيد) سوری و ماريو بارگاس يوسا پرويی بهعنوان نامزدهای اين دوره نام برده میشد و اتفاقا شانس كمتری برای پاموك ترك درنظر گرفته بودند.
اورهان پاموك كه سال گذشته نيز از او به عنوان نامزد نوبل ياد میشد، هفتم ژوئن سال ١٩٥٢ در استانبول تركيه متولد شد. او آنگونه كه در سايت شخصیاش آمده است، در خانوادهای پرجمعيت و در منطقهی متمول و غربیشدهی نيسانتاسی بزرگ شد؛ همانگونه كه در رمانهايش همچون "سودت بيگ و پسرانش" و "كتاب سياه" شرح میدهد.
پس از فارغالتحصيلی از كالج غيرمذهبی آمريكايی رابرت در استانبول، سه سال به تحصيل در رشتهی معماری در دانشگاه فنی استانبول پرداخت، اما وقتی تمايلش را برای يك هنرمند معمار شدن از دست داد، در رشتهی روزنامهنگاری دانشگاه استانبول نامنويسی كرد، كه هيچگاه به عنوان يك روزنامهنگار فعاليت نكرد. در ٢٣سالگی تصميم گرفت نويسنده شود و از آن زمان هر كار ديگری را رها كرد و به آپارتمانش پناه برد و شروع به نوشتن كرد.
پاموك در سال ١٩٩٨ عنوان باارزش "هنرمند دولتی" را ازسوی دولت تركيه رد كرد و گفت، اگر اين عنوان را بپذيرد، ديگر نمیتواند به چهرهی مردمی كه برای آنها مینويسد، نگاه كند.
"سودت بيگ و پسرانش» (١٩٨٢)، "خانهی ساكت" (١٩٨٣)، "قلعهی سفيد" (١٩٨٥)، "كتاب سياه" (١٩٩٠)، "زندگی نو" (١٩٩٥)، "نام من قرمز است" (٢٠٠٠)، "برف" (٢٠٠٢) و "استانبول" (٢٠٠٣) از آثار منتشرشدهی پاموك هستند.
رمانهای پيچيده و پستمدرن وی كه به موضوعاتی همچون تغييرات فرهنگی، بحرانهای هويتی، غرب و شرق، سنت و مدرنيته و غيره میپردازند، در عين حال كه در بازار فروش كتاب با موفقيت چشمگيری مواجه میشدند، انتقادهايی را نيز در پی داشتهاند.
اما گاردين زمانی دربارهی او نوشت: جان آپدايك، استعداد و مهارت پاموك را در تشريح مطالب با مهارت پروست مقايسه كرده است، ولی اكثر نويسندگان، سبك روايتی اين نويسنده را با سبك نويسندگانی همچون فرانتس كافكا، خورخه لويس بورخس، ايتالو كالوينو و گابريل گارسيا ماركز مقايسه كردهاند.
اين نويسنده در سال ٢٠٠٣ با كسب جايزهی ايمپك ايرلند بهخاط كتاب "نام من قرمز است"، و پس از آن جايزهی صلح بازار كتاب آلمان در نمايشگاه بينالمللی كتاب فرانكفورت در سال ٢٠٠٥ و سپس جايزهی مديسی فرانسه كه بهخاطر كتاب "برف" به او تعلق گرفت، به شهرتی جهانی دست يافت.
البته نام پاموك از زمانی بهعنوان نويسندهای بحثبرانگيز مطرح شد كه مسائلی را عليه دولت تركيه مطرح كرد. در فوريهی سال ٢٠٠٤ در گفتوگو با يك مجلهی سوييسی به كشتار جمعی كردها و ارامنه در آنتاليا در سالهای بين ١٩١٥ و ١٩١٧ توسط ارتش تركيه اشاره كرد و همين امر سبب شد ازسوی دولت تركيه، به توهين به مردم ترك متهم شود. بسياری از تاريخنگاران اين گفتهها را بهعنوان يك خلاصهی درست از رفتار عثمانیها با ارمنیها در سال ١٩١٥ تا ١٩١٧ و چند دهه درگيری با جدايیطلبان كرد، پذيرفتند؛ اما مسألهی قتل عام و نسلكشی بهطور رسمی ازسوی مقامات تركيه رد شد.
به اين ترتيب، روزنامهها مبارزاتی را عليه پاموك آغاز كردند، تا جايی كه حتا برخی از ستوننويسها پيشنهاد دادند او بايد كشته شود. اين در حالی است كه گهگاهی نيز به مرگ تهديد میشد، تا جايی كه مجبور شد در جايی پنهان شود. عاقبت به دادگاه بازگشت و شواهد نشان میداد، سه سال محكوميت در انتظارش است.
وی چهار روز قبل از تاريخ تشكيل دادگاهش نوشت: كسی كه مثل من در كشوری زندگی میكند كه برای پاشاها، قديسها و پليسها احترام قايلاند، اما از احترام به نويسندگانشان پرهيز میكنند و اجازه میدهند آنها ساليان دراز را در دادگاهها و زندانها بگذرانند، جای تعجب نمیماند اگر روانهی دادگاه شوم. اكنون میفهمم كه چرا دوستانم به من با لبخند میگويند، بالأخره تو نويسندهی حقيقی تركيه شدی.
اما در ماه دسامبر ٢٠٠٥، دادگاه وی ظرف چند دقيقه به تعويق افتاد. در ماه ژانويه پروندهی اين نويسنده بار ديگر روانهی دادگاه شد، ولی درنهايت پرونده مختومه اعلام شد. اين محاكمه در پى اعلام نظر وزارت دادگسترى تركيه مبنى بر اينكه دادگاه استانبول، اجازهی محاكمه ندارد، متوقف شد.
به هر حال وی پس از اين ماجرا در اولين گفتوگويش با يك روزنامهی انگليسی با امتناع از سخن گفتن دربارهی مشكلاتش گفت: میخواهم زندگی را كه قبلا داشتم، دنبال كنم. زندگی يك نويسنده، انتشار كتاب و نوشتن كتاب است.
پاموك پيش از اين گفته بود، عدهای با آغاز مبارزهی نفرتانگيزی عليه وی، او را به فرار از كشور مجبور كرده بودند، اما سازمان عفو بينالمللی، انجمن جهانی قلم (PEN) و مجموعهای از نويسندگان مشهور از جمله گابريل گارسيا ماركز، جان آپدايك، گونتر گراس و اومبرتو اكو حاميان وی بودند.
اين نويسنده همچنين هنگام دريافت جايزهی صلح بازار كتاب آلمان در سخنانی گفت: برخلاف آنچه اكثر مردم فكر میكنند، سياستهای يك رماننويس هيچ ارتباطی با جوامع، احزاب و گروههايی كه وی ممكن است به آنها تعلق داشته باشد، ندارد. سياستهای يك رماننويس از تخيلاتش نشأت میگيرند. از توانايیاش برای تصور كردن خودش به جای ديگران. اين قدرت نه تنها وی را به فردی تبديل میكند كه به كشف حقايق بشر میپردازد، بلكه به سخنگويی برای افرادی كه نمیتوانند سخن بگويند، تبديل میشود؛ سخنگوی افرادی كه كسی عصبانيتشان را نشنيده و هميشه حرفهایشان ناديده گرفته شده است. يك رماننويس ممكن است مثل من دليلی برای علاقهمند شدن به امور سياسی نداشته باشد.
او همچنين متذكر شد: امروزه بزرگترين رمانهای دنيا را به دلايلی كه خود نويسنده نوشته، نمیخوانيم، آنها را به عنوان كتابی كه نشاندهنده حوادث روز يك كشور است، میخوانيم. اين امر درباره كتاب "شياطين" داستايووسكی صدق میكند. گاهی رازهای يك جامعه را تنها يك رمان میتواند كشف كند. مطمئنا روزنامهها و مجلات نمیتوانند به عمق حوادث بپردازند. برای درك تاريخ ملت و مردم، برای سهيم شدن در مشكلات آنها، تنها میتوانيم به خواندن رمانهای بزرگ بپردازيم.
پاموك يادآور شد: رمانهای من به موضوعات تيره، به شرم، غرور، خشم و حس شكست میپردازند؛ چراكه من از ملتی برخاستهام كه بر در اروپا می كوبد. من تلاش میكنم از اين شرم به عنوان راز نجواشده حرف بزنم. پس، از طريق خواندن رمانها، داستانها و اسطورهها میتوان به درك عقايدی پرداخت كه بر جهان حكومت میكند. رمان به اعتقاد من همچون يك موسيقی و يك تابلوی نقاشی پسارنسانس، نقطهی اوج تمدن اروپاست. رمان است كه اروپا را آنگونه كه هست، میسازد. من نمیتوانم اروپا را بدون رمان تصور كنم. رمان روشی برای فكر كردن، برای درك كردن و برای تصور كردن است. از زمانی كه رمان "برف" من منتشر شده است، هر زمان كه در خيابانهای فرانكفورت قدم میگذارم، احساس میكنم روح "كا" آنجاست و فكر میكنم شهر را آنگونه میبينم كه تلاش كردهام آن را درك كنم.
پاموك همان زمان در يك نشست خبری در فرانكفورت متذكر شد: خيلی دلم میخواهم تركيه عضو اتحاديهی اروپا شود، ولی اين مسألهای سياسی است؛ نه فرهنگی. عضويت تركيه در اتحاديهی اروپا فرهنگ اتحاديهی اروپا را هم غنی خواهد كرد. به گزارش ايسنا او خاطرنشان كرد: داستايووسكی، توماس مان، تولستوی، پروست، جويس، ويرجينيا وولف و فاكنر، نويسندگان تأثيرگذار بر من بودند و وقتی مینويسم با آنها حرف میكنم. نويسندگان اروپايی نقش زيادی در پيشرفت كشورهایشان داشتهاند و من هم خود را جزو نويسندگان اروپايی میدانم.
بهجز سه سال زندگی در نيويورك، پاموك بقيهی عمرش را در استانبول و همان خيابانها و همان محله گذرانده و امروز در همان ساختمانی زندگی میكند كه در آن بزرگ شده است. او ٣٠ سال از عمرش را به نوشتن گذرانده و به هيچ كار ديگری نپرداخته است كه آثارش هم تاكنون به حدود ٤٠ زبان ترجمه شدهاند.