ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 18.05.2021, 21:21

آخرین کلماتِ بازماندهٔ من

سیدعلی صالحی

من هم
شاید مثل قلیلی خاموش
درگاه به روی خود بسته‌ام.

روزهای بسیاری‌ست
پشتِ پنجره هم پیدایم نمی‌شود
خواب‌ها... ناتمام
خبرها... بد
مردم... خسته.

همواره هراسی نامعلوم
انگار دارد آرامش دریا را می‌دزدد
جزر و مَدِ ماه
در خوابِ آب مُرده است
مردم غمگین‌اند
مردم از مردم می ترسند،
نوعی ملالِ مخفی
در وحشت واژه‌ها موج می‌زند
مرا از روبه‌رو شدن با تنهایی آدمی می‌ترساند.

با آنکه متولدِ روزِ نخستِ  خداوندم
اما تمام سال صدای پای منکران را می‌شنوم.

من
غایبِ  عجیبِ این دقیقه‌ام
که دریا تا درگاه خانه می‌آید
به کلمات می‌کوبد و باز
به ماهِ باردارِ پابه زا برمی‌گردد.
ایام هول‌آوری است
مردم
در کوچه به هم نمی‌رسند
یک دریا ماسکِ مشکوک
راه ِ رسیدن به میدان هروی را بسته است
روی دیوار خانهٔ ما
کسی با عجله نوشته است
نان، کتاب،کرونا.

این سه کلمه
کنار هم
یعنی چه...؟
چرا دنيا
در همین نقطه‌چین‌ها مرور می شود؟
من مکث کرده‌ام
ببینم از دهان باد چه می‌شنوم
می‌ترسم پشت پنجره
پیدایم شود.
می‌گویند هیولا قرار است مرا محاکمه کند.

کوچه سرد است هنوز از حرف
از هول
از حدیث
گوشی همراهم
دارد زنگ می‌زند،
این شمارهٔ ناشناس از کیست؟
چرا همه جا تعطیل است
پس کی این جنازه‌هارا
از کوچه جمع خواهند کرد.
آدم وقتی تنهاست
از تعفن تاریکی می‌ترسد
تاریکی
پشت پرده...پیداست.
چه کسی این پنجره را باز گذاشته است. همهٔ واحدها خاموش, خلوت، خالی
همهٔ همسایه‌ها خاموش، بی‌سایه، بی‌صدا.
چرا... چمن حیاط را آب نداده‌اند؟

باز کتری روی گاز دارد غُل می‌زند
می‌توانم با انگشت
روی بخار آینه بنویسم
فردا سه‌شنبه نیست
سه نفر از دوستان کانون را گرفته‌اند.

چای خشک تمام کرده‌ام
به هیچ همسایه‌ای اعتماد نمی‌کنم
سوپر سر کوچه را دریا گرفته است
دنیا بوی ماهی مرده می‌دهد
من از عبارات موازی بیزارم
از ردیفِ بی‌هودهٔ فعل‌ها بیزارم
از دقیقه‌شمارِ ساعت دیواری بدم می‌آید.

من مثل دوندهٔ کوری
فقط در خودم می‌دَوَم
دریا دارد دنبالم می‌کند
گرگ دارد دنبالم می‌کند
و کوسه
و كلمات
و کهنگی
دارد دنبالم می‌کند.
از کوچه
بوی گند جنازه می‌آید
من
مرتب
دست‌هایم را می‌شویم.
من حاضرم
در هر دادگاهی قسم بخورم
قابيل
برادرِ من نیست.
حقیقت این است که من
از ترسِ اتفاق
به استعاره پناه می‌برم،
مردم می‌گویند پنجره را ببند
دیگر کسی از این کوچه نخواهد گذشت.


* شعری از دفتر منتشر نشدهٔ (به تو فکر می‌کنم) سیدعلی صالحی که حروف‌چینی آن، اوایل خردادماه، از سوی انتشارات تهران شروع خواهد شد.