ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 28.05.2020, 12:38

خاورمیانه منم

عرفان نظر ﺁهاری

خاورمیانه
اسم زنی‌ست که منم
زنی که لباس‌هایش را
در تشت خون می‌شوید
و ظرف‌هایش را
در اشک خود خیس می‌کند
زنی که صبح به صبح
چای گل سرخ دم می‌کند
و هر شب
روی اجاقش
خورشت دل و ‌ جگر ﺁدم بار می‌گذارد
زنی که بچه‌هایش را
به حمام خون میﺑَرد
و هیچ صابونی ندارد
تا از تنشان
کثیفی نفرت را پاک کند

خاورمیانه منم
مومن‌هایی که هر روز
سر سجاده‌ خاک‌ﺁلودش
بیست و چهار رکعت نماز میت می‌گذارد
قربتاً الی‌الله
و هر بار که به سجده می‌رود
خدا می‌داند
که دیگر بر خواهد خاست
یا نه

خاورمیانه منم
زنی که هر سال در صیغه مردی است
که اسمش
یا قیام است
یا قتال است
یا جنگ یا جهاد

خاورمیانه منم
زنی که هرگز به عقد داﺋم صلح در نیامد
جهیزیه‌ام را همسایه‌ها بر سر گذاشتند و هلهله‌کنان برایم ﺁوردند:
شمشیر مروارید نشان عربی
و قبضه قبضه اسلحه غربی
بر سرم نُقل مین و پولک خمپاره پاشیدند

خاورمیانه منم
تنها عروسی که لباس عروسی‌اش هیچ وقت سفید نبود
زیرا سرخی سنت ماست

خاورمیانه منم
زنی که سرانجام تیربارانش می‌کنند
اگر دشمنش او را نکشد
دوستش او را می‌کشد
و اگر دوستش نکشد
پدرش او را می‌کشد
پسرش او را می‌کشد
شوهرش او را می‌کشد
و اگر هیچکس او را نکشد
او خودش
ناامیدی را روی شقیقه‌اش می‌گذارد
و شلیک می‌کند

خاورمیانه منم
برای به خاک سپردن جنازه‌ام
به گورستانی بزرگ محتاجم
که شرقش
به تاریخ تعصب می‌رسد
و غربش
به جغرافیای جهل ...



نظر خوانندگان:


■ اونقدر شعر شما شعر بود که نتوانستم فضولی نکنم. چینش‌های شعری‌تان مثل هر کار خوب هنری دیگه‌ای از زمین و کوچه و خیابان مایه می‌گیره اما در زمین و کوچه و خیابان نمی‌مانه، بالا میره، از بالا با زبان ابری، با زبان ابرها دریافت هاشو بازتاب میده: چای گل سرخ، خیس کردن ظرف‌ها با اشک، نقل مین و پولک خمپاره، لباس عروسی سرخ، شلیک نامیدی، ....
در میان اینهمه چینش بالا کشانده شده اما تنها یک چینش هست که همانجا روی زمین مانده: خورشت دل و جگر.... اگر من جای شما بودم، اگر من شاعر بودم، اگر من استعداد و توانایی شما را داشتم شاید واحدهای بیانی دیگری برای این چینش انتخاب می کردم. شاید سنگ یا خار یا آتش مثلن توی دیگ می‌گذاشتم، یا هر چیز دیگری که چینش را به زبان ابری هنر، به زبان ابری شعر برسونه.
جدای از این، این چینش مستقیم و در زمین مانده و داعشی از اونجا که موضع “زن” را هم در شعر ناگهان واژگون می‌کنه نیاز به بازنگری داره. در همه‌ی چینش‌های دیگه این فضا و شرایط و نیروهای بیرونی ند که خودشان را بر “زن” (مادر خاورمیانه) تحمیل می‌کنند، اینجا ناگهان این زنه که دیگ و آتشش را برای چنین غذای مهیبی بار میذاره.
برای “شاعر” بودن نیازی به دهها کتاب شعر نیست. شما شاعرید. شعرتان هم زبان جهانی داره و به سادگی می‌تونه به هر زبانی ترجمه بشه و همچنان شعر بمونه. مثل شعر “فلسطینی خانه ندارد” محمود درویش.
ع.س