تبليغات در ايران امروز
با قيمت مناسب و كيفيت عالی |
Thu 02 03 2006 17:17
به مناسبت هشتم مارچ روز زنجنبش زنان از زمان مشروطه تاکنونشهلا صمصامی
پنجشنبه ١١ اسفند ١٣٨٤
در مورد جنبش زنان سالهاست که تحقیق و بررسی شده و مقالات و کتابهای متعددی نیز در این زمینه نوشته شده است. از جمله کسانیکه در این زمینه کار کردهاند خانم دکتر آزاده کیان است که در فرانسه و آمریکا تحصیل کرده و دارای دکترای جامعه شناسی از آمریکاست. خانم کیان ٨ کتاب به چاپ رسانده که ٤ جلد ان در حوزه مسائل زنان است. همچنین اخیراً کتابی از خانم الیز ساناساریان استاد دانشگاه USC و محقق علوم سیاسی و مطالعات زنان به چاپ رسیده است که به فارسی نیز ترجمه شده. عنوان این کتاب « جنبش حقوق زنان در ایران: طغیان افول و سرکوب از ١٢٨٠ تا انقلاب ٥٧» میباشد. خانم ساناساریان به فمنیستهای اولیه تاریخ ایران اشاره میکند از جمله به عنوان مقدمه با اشعار زندخت شیرازی یکی از مشاهیر فمنیستهای اولیه ایران شروع میکند که میگوید: کار تجارت از چه معنی کار زن نیست کار صناعت با چه منطق کار من نیست کفش زنان را از چه رو زن ندوزد زن از چه جراح طبیب جان و تن نیست خانم ساناساریان و خانم کیان هر دو معتقدند که شروع جنبش زنان ایران تحت تاثیر جنبش حق رای در میان فمنیستهای غربی بوده است. در ١٩٠٦ که انقلاب مشروطه ایران شکل گرفت یکسال پیش از آن انجمنهای سری زنان تشکیل شده بود. در همین زمان نشریات متعددی در حوزه مسائل زنان انتشار یافت تا زنان را هر چه بیشتر آگاه کند. مدارس دخترانه تأسیس شد. زنان بطور کلی سهم قابل ملاحظهای در جنبش مشروطه داشتند و از جمله خواستههایشان حقوق برابر با مردان و داشتن حق رأی بود. اینها فعالیتهای خودجوش زنان بود. متاسفانه بطور تاریخی جنبش خود جوش زنان کم بوده است. با روی کار آمدن رضا شاه تغییراتی بوجود آمد. زیرا که رضا شاه میخواست به پیروی از آتاتورک در ترکیه ایران را بسوی مدرن شدن ببرد. ولی در نهایت قانون مدنی که در زمان رضا شاه در ١٩٣٣ به تصویب رسید کاملاً بر مبنای شرع بود. به این معنی که قانون چند همسری هنوز وجود داشت و حق طلاق حتی حق طلاق غیابی با مرد بود. اگر چه جنبش زنان مانند سایر جنبشها در زمان رضا شاه به عقب رفت، در عین حال پیشرفتهائی هم حاصل شد. از جمله در مناطق شهری دسترسی زنان به تعلیم و تربیت و آموزش زیاد شد. دانشگاه تهران تأسیس شد و زنها توانستند به دانشگاه بروند. البته اینها قشر ویژهای از زنان بودند و بیشتر وابسته به قشر متوسط جامعه بود. در ١٣١٤ کشف حجاب صورت گرفت که البته جنبههای مثبت و منفی در بر داشت. به نظر بسیاری از محققین پیامدهای منفی آن بیشتر بود. یکی از پیامدهای منفی این بود که این قانون اجباری بخش مهمی از زنان، به ویژه زنان طبقات پائین و زنان مسن را در خانهها محبوس کرد. خانم ساناساریان معتقد است که یکی از دلایل منفی بودن قانون اجباری حجاب این بود که زنان به ویژه زنان مسن بی حجابی را مانند برهنگی میدیدند. موضوع مهم دیگر این است که کشف حجاب با اعطای حقوق سیاسی زنان همراه نبود. در حقیقت درصد بسیار کمی از زنانی که سیاستهای رضا شاه را پذیرفته بودند به اجتماع و دولت راه یافتند و این پدیدهای است که به فمنیسم دولتی مشهور است و از زمان رضا شاه پایه گذاری شد. در این دوران بجای فعالیتهای سیاسی زنان در کلاسهای خیریه فعالیت میکردند. محدودیتهای دولتی از یکسو و تبلیغات شبکههای گسترده ارتباطی بعضی روحانیون سنتی مخالف مشارکت زنان در فعالیتهای اجتماعی بود. این عامل باعث شد که فعالان جنبش زنان از پشتیبانی مردمی برخوردار نباشد و در نتیجه جنبشهای خود جوش در این دوران پس رفت. بعد از تبعید رضا شاه و روی کار آمدن محمدرضا شاه تشکیل گروههای سیاسی رواج پیدا کرد. حزب توده ، جبهه ملی و غیره. در این دوران اگر چه انواع و اقسام سازمانهای مربوط به زنان وجود داشت، اما انها سازمانهای مستقل نبودند. بعضی از این سازمانها وابسته به حزب بودند به ویژه حزب توده و برخی هم در جبهه ملی فعالیت داشتند. بعداز ٢٨ مرداد این سازمانها در دانشگاه نیز فعالیت کردند ولی همه اینها وابستگی سیاسی داشتند و برای پیشبرد هدفهای حزبی فعالیت میکردند. در دوران محمد رضا شاه به تعداد سازمانهای زنان افزوده شد. برای مثال در اواخر دهه ٣٠ و نیمه دهه ٤٠ شاهد افزایش تعداد سازمانهای زنان در حوزه خیریه و تخصصی هستیم. از جمله « شورای جمعیتهای بانوان ایرانی» که به تقاضای وزیر کار تشکیل میشود و خیلی زود جای خود را به « شورای عالی جمعیت زنان» به ریاست اشرف پهلوی میدهد. در دهه ١٣٣٠ محمدرضا شاه در ادامه سیاستهای پدرش که زنان را وادار به همکاری با دولت کرده بود زنان را تشویق به فعالیتهای سازمانی کرد تا بیشتر تحت کنترل حکومت باشند. تنها نشریات زنانهای اجازه چاپ داشتند که شاه و فرح را ستایش میکردند. حکومت محمدرضا شاه پس از اطمینان خاطر از تحت کنترل بودن فعالیتهای زنان مهم ترین بخش مدرنیزه شدن سلسله پهلوی را در باره حق رای زنان مطرح کرد. دولت وقت از این اقدام استفادههای تبلیغاتی بسیاری کرد تا به ایران و جهان ثابت کند جامعه ایران جامعه پیشرفتهای است. در عین حال میبینیم که بعد از ٢٨ مرداد جنبش زنان مستقل دیگر وجود ندارد و یکی از دلایلش تشکیل سازمان زنان است.این نمونهای است از فمنیسم دولتی که تاثیر منفی بر جنبش زنان و بر آگاهی یافتن زنان از هویت اجتماعی شان داشت. هویت زنان تبدیل به یک هویت تعریف شده دولتی شد. پژوهشگران جنبش زنان چه آنها که قبلاً نام بردم و افراد دیگری که در این زمینه کار کردهاند بر این عقیده هستند که در دوران شاه سابق اگر چه جنبش خودجوش زنان پس رفت ولی زنان در حوزه دولتی فعالتر شدند. به این ترتیب آنچه که در زمان شاه میبینیم شاید بشود گفت یک حرکت بود و نه جنبش. چرا که زنان تا جائی پیش میرفتند که دولت و سیاستهای دولتی میخواست و اجازه میداد. فمنیسم دولتی در دوران پهلوی اگر چه گسترش یافت ولی دولت را به چالش نگرفت و شاید به این دلیل است که در برهه انقلاب هیچیک از خواستهای زنان مطرح نشد و جنبش یک جنبش سیاسی بود که خواستهای عام داشت. از خصوصیات برجسته زمان انقلاب حضور زنان و جوانان در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی است. زنان و جوانان از نیروهای عمده انقلاب بودند. در عین حال جنبش زنان به تبعیت از سایر جنبشها بسوی ایدئولوژی مذهبی گرایش پیدا کرد و بر خلاف انتظار بسیاری، سیاست رنگ و زبان مذهب بخود گرفت. دوران انقلاب تبدیل به یک دوران بحرانی شد که بسیاری از جنبشها به ویژه جنبش زنان هویت خود را از دست داد. پس از انقلاب تغییرات مهمی در توازن قدرت در جامعه و خانواده بوجود آمد از جمله پدر سالاری در خانواده تغییر کرد. به نظر پژوهشگران جامعه شناس در دوران معاصر یعنی از انقلاب تاکنون اگر چه نظام پدرسالاری در جامعه تقویت شد ولی این نظام در خانوادهها ضعیف تر شده است. از دلایل مهم این تغییرات این است که جمعیت ایران جوان شده است. ٦٠ درصد از جمعیت جوان است. درصد سواد بالاتر رفته است. بچهها حتی در خانوادههای فقیر باسوادتر از پدر و مادرها هستند. آمار جالبی در این زمینه هست. در حال حاضر نزدیک به ٨٠ درصد از بچههای بین ٦ تا ١٤ سال با سواد هستند. در نتیجه سطح سواد و اگاهی این بچهها از پدر و مادرهایشان بیشتر است. انقلاب بهمن در حقیقت یک انقلاب نسلی بود، اکثراً جوان بودند. جنگ عراق نیز به جوانان قدرت زیادتری بخشید. بسیاری از خانوادهها نمیخواستند فرزندانشان به جنگ بروند ولی دولت آنها را تشویق میکرد. مجموعه این شرایط موجب شد که از اقتدار پدر کاسته شود و پدر سالاری در خانواده تبدیل به فرزند سالاری شود. انقلاب بهمن از جهات دیگری نیز تغییرات مهمی در خانواده و جامعه بوجود آورد. یکی از مهمترین تغییرات بیرون آمدن زنان مذهبی از خانهها بود. حجاب نه فقط قابل قبول بلکه اجباری شد. دولت مردان و سیاستمداران هم مذهبی بودند و در نتیجه جنبش جدیدی بنام فمنیست مذهبی یا فمنیست اسلامی هم بوجود آمد. زنان سکولار غالباً تحصیلکرده ، بویژه تحصیلکرده خارج بودند. پس از انقلاب به تدریج این زنان یا خودشان تحت فشار محیط رفتند و یا اخراج شدند و جای بسیاری از آنها را زنان مذهبی گرفتند. تغییرات دیگر جامعه از جمله نزدیک تر شدن جمعیت شهر و روستا، ازدیاد امکانات سواداموزی و بهداشت در روستا موجب شد که زنان امکان فعالیت در زندگی روزمره را بیشتر پیدا کنند. تغییرات عمیقی که در جامعه اتفاق افتاد در حقیقت کشاکش و تنش بین سنت و مذهب از یک طرف و زندگی مدرن از طرف دیگر بود. زنان نیز به این ترتیب فرصت پیدا کردند که با حفظ سنت و مذهب در فعالیتهای اجتماعی بیشتر شرکت کنند. اینها همان بخش فمنیست دولتی را بوجود آوردند. این کشاکش و تنش بین جنبشهای مذهبی و سکولار، زنان سکولار را بیش از پیش تحت فشار قرار داد. با ورود زنان مذهبی به حوزه کار و فعالیتهای اجتماعی بتدریج همین زنان مذهبی متوجه شدند که نگرش ضد زنی که در جامعه وجود دارد بر ضد آنها هم هست و فقط بر علیه زنهای سکولار نیست. در دوران هفت هشت سال جنگ به تدریج این آگاهی پیش میآید که تبعیض به دلیل زن بودن است چه مذهبی ، چه تحصیلکرده چه سکولار و چه بیسواد. یعنی این مشکلات زن بودن است در جامعهای که قوانین نابرابر است. تبعیض علیه زنان حتی بشکل خصومت نیز ظاهر میشود. پس از جنگ و روی کار امدن دولتهاشمی رفسنجانی خواستههای زنان بارزتر مطرح میشود ولی نقش اساسی همچنان با زنان مذهبی است. با فشار زنان دولت رفسنجانی « شورای فرهنگی و اجتماعی زنان» و در نهایت «دفتر امور زنان» را ایجاد کرد که به مسائل و مشکلات زنان بپردازند. در اینجا خواستهای زنان مطرح میشود ولی این زنان مذهبی بودند که سخنگوی زنان شدند. توده زنان به ویژه از طبقات پائین و کم سواد این زبان را بیشتر میفهمند تا زبان زنان سکولار را که در واقع از نگاهی غربی میاید. در عین حال نهادهائی مانند دفتر امور زنان و مرکز امور مشارکت زنان نمونهای از فمنیسم دولتی بعد از انقلاب است. فمنیستهای دولتی کسانی هستند که سیاستهای دولت را در مورد زنان در حیطه جامعه زنان پیش میبرند. روشن است که هر زنی که برای دولت کار میکند فمنیست دولتی نیست. فمنیست دولتی در مورد زنانی بکار میرود که در چهارچوب سیاستهای دولتی به مسائل زنان نیز توجه دارند. دولت نیز از وجود این نیروی فعال به نفع خود استفاده میکند. گروه دیگری هم در جنبش زنان هستند که به آنان روشنفکر مذهبی میگویند و اینها متفاوت از فمنیسم دولتی هستند. بخشی از این زنان ممکن است شغلهای دولتی هم داشته باشند. زنان روشنفکر مذهبی به ویژه در این سالهای اخیر سعی کردهاند با زنان سکولار نزدیک شده و از تجربیات و دانستنیهای آنها بهره بگیرند. برخی از زنان سکولار رغبت بیشتری در این زمینه نشان دادهاند. هدف اصلی فمنیستهای مذهبی روشنفکر بدست آوردن حقوق زنان در چهارچوب سیاسی و اجتماعی موجود و از طریق انکشاف نظری و عملی آموزههای اسلامی است. مبنای نظری این رویکرد استفاده از اجتهاد در فقه شیعه است که کار اصلی اش تطبیق اصول دین با شرایط متغیر زمان و مکان و استنتاج حکم از آنهاست. احکام مجتهدین حکم قانون را دارند. منبع اصلی و اولیه حقوقی در اسلام قران است سپس احادیث. پیغمبر . ولی مجتهد در اسلام میتواند حکمی صادر کند که احکام اولیه یعنی همان قران و احادیث را موقتاً مسکوت بگذارد. آیت الله منتظری و صانعی که فمنیستهای مذهبی به آنها احترام زیادی میگذارند فتواهای قابل توجهی در مورد ایفای حقوق زنان صادر کردهاند. از فعالین فمنیسم اسلامی فریبا میر حسینی و شادی صدر را میتوان نام برد. خانم شیرین عبادی اگر چه فمنیست اسلامی نیست ولی از جمله کسانی است که در محدوده قوانین موجود سعی کرده است تغییراتی به نفع زنان و کودکان بوجود آورد و در این زمینه موفقیتهائی نیز داشته است. در شرایط کنونی جامعه ایران میبینیم که جنبش زنان یک نوع و یک دست نیست. فمنیسم دولتی است که از قشر بزرگی از زنان باسواد، متخصص و حتی زنان عادی تشکیل میشود. فمنیستهای مذهبی یا روشنفکر مذهبی که در عین مذهبی بودن نسبت به مسائل زنان و بی عدالتیهای حقوقی سیاسی و اجتماعی حساس هستند و سعی دارند در چهارچوب قوانین موجود تغییراتی به نفع زنان بوجود آورند. جنبش زنان سکولار که در این چند ساله اخیر تحت فشار بیشتری بوده است. سئوالی که امروز در مورد جنبش زنان مطرح است این است که آیا جنبش زنان نسبت به مسائل سیاسی، اجتماعی الویت دارد و یا در راستای آنها قابل حل است یا اینکه برای حلان ابتدا باید سایر مسائل را حل کرد. بطور کلی به نظر میرسد موضع سنتی گروهای چپ الویت مسائل اجتماعی و طبقاتی بر مسئله زنان بوده است. موضع سنتی فمنیسم (فمنیسم در معنای اخص آن که فمنیسم غربی را نیز در بر میگیرد) الویت مسئله زنان بر دیگر مسائل اجتماعی جامعه است و بالاخره موضع جنبشهای دمکراتیک بطور کلی مبتنی بر حل هماهنگ این مسائل در راستای یکدیگر است. در شرایط امروز جامعه ایران بسیاری معتقدند مسئله مهم تقویت جامعه مدنی و جمع آوری نیروی زنان و جوانان و تودههای مردم در همه مناطق شهری و روستائی برای رسیدن به حکومت قانون است. در حقیقت جنبش زنان و مبارزه برای کسب حقوق و آزادیهای زنان بخشی از مبارزات دمکراتیک در جامعه است. زنان در یک جامعه غیر دمکراتیک نمیتوانند به حقوق خود دست یابند. در عین حال برخی نیز بر این عقیده هستند که وجود جنبش مستقل زنان اهمیت بسیار زیادی دارد. جنبشی که وابسته به عوامل دولتی و یا در خدمت پشبرد سیاستهای گروه و دسته خاصی نباشد.آنچه مسلم است این است که جنبش مستقل و هماهنگ زنان که نیروهای بکار نگرفتنه زنان را نیز میتواند در برگیرد، در تغییرات آینده جامعه ایران نقش بزرگ و موثری خواهد داشت. ارسال به شبکههای اجتماعی
|
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|