تبليغات در ايران امروز
با قيمت مناسب و كيفيت عالی
بازگشت به صفحه اول
Sat   17 09 2005   19:59

نگاهی به شانزدهمین کنفرانس بنیاد پژوهشهای زنان ایرانی در وین ، جولای ٢٠٠٥

جنبش زنان ما در کشور “خارج از کشور”

فروغ نیری تمیمی

يكشنبه ٢٧ شهروير ١٣٨٤

آقای اسماعیل نوری علاء اخیرا در یکی از مقالاتشان اصطلاح زیبا و پر معنای " کشور خارج از کشور" را بکار برده‌اند و ویژگیهای آنرا بر شمرده‌اند. سرزمینی چدید و نوپا که از بهم پیوستن ذهنییت خودآگاه و نا خودآگاه ایرانیان مهاجر و پناهنده در خلاء جدایی از مام میهن متولد شده است. مهاجرین ایرانی در هر گوشه‌ای از دنیا که باشند به این "کشور" هم تعلق دارند. اکثر ساکنین سرزمین" خارج از کشور" در ایالات متحده امریکا، کانادا و اروپای غربی زندگی می‌کنند. جمعیتی چند میلیونی که بتدریج با سعی و کوشش شبانه روزی خود توانسته‌اند در جوامع جدید در تمام زمینه ها به فعالیت بپردازند و با وجود پراکندگی میان قاره‌ای در جهت حفظ ارتباط، همکاری و تبادل فکری با یکدیگر کوشا باشند
جنبش فمینیستی زنان ایرانی در "کشور خارج از کشور" یکی از دستاوردهای زنان ما در دوران مهاجرت و پناهندگی است که همچون سایر دستاوردهای مهاجرت از ویژگیهای خاصی برخوردار است. یکی از این ویژگیها همدلی و همکاری زنانی است که هر سال با تلاش شبانه روزی خود کنفرانس بنياد پژوهشهای زنان را برگزار می‌کنند. این کنفرانس امسال در ماه جولای در وین پایتخت اتریش برگزار شد. من در این نوشته قصد بررسی سخنرانی ها و برنامه های امسال کنفرانس را نداشته و تنها به مسئله تحمیل فضای غیر دموکراتیک توسط گروه کوچکی از زنان باصطلاح رادیکال براین گردهمایی خواهم پرداخت. برای این بررسی لازم است که ابتدا مروری کوتاه بر جنبش زنان ما در خارج از کشور داشته باشیم. می‌دانیم که شرکت گسترده زنان ما در انقلاب بهمن ١٣٥٧و ادامه فعالیت گروهی از آنان در سازمانهای سیاسی باعث رشد کمی و کیفی زنان اکتیویست در چامعه ما شد. در سالهای بعد از انقلاب ؛ پس از سرکوب سازمانهای سیاسی و جنبش نوپای زنان ، پاکسازی گروه بزرگی از زنان شاغل در دستگاههای دولتی و تعطیلی دانشگاهها بسیاری از آنان مجبور به ترک کشور شدند. زندگی آنان در پناهندگی و مهاجرت به تعبیری از صفر شروع شد. داستانی پر درد و رنج و تلاش شبانه روزی برای ساختن زندگی جدید در دنیایی کاملا متفاوت با سرزمین مادری که حاصل آن بازنگری و تعمق در آنچه که بر آنان گذشته بود؛ شد! تچربه انقلاب، سیاست ، سرکوب، زندان، جنگ و مهاجرت این زنان را بقولی فولاد آبدیده کرد. زندگی، تحصیل و کار در دنیای غرب در شکل گیری دیدگاهای جدید و گسترش افقهای تازه موثر افتاد. سیاست گریزی و سر خوردگی از تفکر ایدئولوژیکی و سازمانهای سیاسی منجر به شکوفایی فعالیتهای اجتماعی در زمینه های دیگری مانند حقوق بشر، زنان و غیره شد. بسیاری از اکتیویست ایرانی در گروههای زنان در کشور جدید به فعالیت پرداخته و به لزوم احیا؛ تقویت و استقلال جنبش زنان از سازمانهای سیاسی پی بردند. در دو دهه اخیر بتدریج جنبش نو پای زنان ایرانی در کشور " خارج از کشور " پا گرفت! این جنبش را می‌توان در چند حوزه متفاوت اما در ارتباط با یکدیگر مشاهده کرد. در حوزه آکادمیک، ما شاهد تولد و رشد دو گروه از محققان فمینیست هستیم. گروه اول اکثرا زنانی هستند که انقلاب بهمن ١٣٥٧ را آگاهانه تجربه کرده‌اند و در دوران مهاجرت و یا پناهندگی به تحصیل و تحقیق پرداخته و اکثز آنها در دانشگاههای غربی تدریس می‌کنند. این زنان تا کنون تحقیقات ارزشمندی در زمینه مسائل زنان ایرانی ارائه کرده‌اند. گروه دوم، زنان نسل دوم مهاجرین، متولد شده، یا رشد یافته و آموزش دیده در غرب و علاقمند به تحقیق در مورد مسائل زنان هستند. در حوزه ژورنالیسم ؛ نشریات و رسانه های اینترنتی زنان از عمده فعالیتهای فمینیستی در خارج هستند و رل مهمی را در تبادل افکار و ارتقاء آگاهی فمینیستی در میان زنان مهاجر بر عهده دارند. افزون بر ابن در بیست و اندی سال گذشته ما شاهد رشد گروههای فمینیست ایرانی در کشورهای محل اقامت و شرکت فعال آنان در مبارزات زنان این کشورها بوده ایم. در حوزه ادبیات و هنر مهاجرت؛ زنان هنرمند با نگرشی زنورانه و برابری طلب به روانکاوی هنری جامعه مرد سالار ایرانی پرداخته‌اند و آثار هنری قابل توجهی تولید شده است.

در این میان برگزاری کنفرانس بنیاد پژوهشهای زنان که با تلاش و پشتکار خانم گلناز امین مسئول بنیاد و همکاری زنان علاقمند دیگر در شانزده سال گذشته هر سال در یکی از کشورهای غربی برگزار شده است از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در واقع این کنفرانس محل ملاقات، تبادل نطر و اندیشه میان زنان ساکن در "کشور خارج از کشور" و زنانی است که هر سال از داخل کشور برای سخنرانی دعوت می‌شوند. برگزاری مرتب این کنقرانس و استقبال ، شرکت ، همکاری و حمایت زنان در سطوح مختلف از آن نشانه بلوغ فکری و همدلی زنان ما در پیگیری مبارزات خود برای کسب برابری و رهایی است. در سالهای اخیر اکثز زنان محقق ، اکتیویست و هنرمند از داخل و خارج در این کنفرانس به ارائه نطرات و کارهای خود پرداخته‌اند. اما متاسفانه و تقریبا هر سال هم ما در این کنفرانس شاهد برخوردهای نابخردانه، پرخاشجویانه و توهین آمیز تعداد معدودی از زنان اکتیویست باصطلاح چپ هستیم که با اعتقاد عمیق خود به شعار" هر که با ما نیست بر ماست" در ایجاد فضای غیر دموکراتیک ، خشونت لفظی، اتهام، برچسب زنی بسیار کوشا بوده و با رفتار عصبی و هیستریک به زنان سخنرانی که مطابق میل آنها صحبت نکنند و اصولا هر کسی که با نقطه نظرات ایشان موافق نباشد توهین می‌کنند! آنان با ایجاد فضای متشنج وزیر پا گذاشتن تمام ضوابطی که در برقراری یک کنفرانس و دیالوگ سازنده لازم است؛ باعث سرخوردگی و دلسردی زنانی می‌شوند که برای شرکت در این کنفرانس از قاره‌ای به قاره دیگری رفته‌اند و هزینه های سنگینی را متحمل شده اند! این خانمهای همیشه حق بجانب ظاهرا در تمام زمینه های علمی، اجتماعی و فرهنگی صاحب نظر بوده و همه چیز دان هستند! آنان تنها صاحبان حقیقت و معتقدین راستین" روایتهای بزرگ" بوده و آنرا یکبار و برای همیشه کشف کرده اند! اصولا همیشه این نظرات آنان است که درست ،منطقی و انقلابی است! و البته در پاسداری از آن حقیقت " مقدس و ماورای زمان و مکان" به هر اقدامی دست خواهند زد! تحقیق ، دانش ، مدارا ،تحمل در برخورد با نظرات متفاوت، بحث های سازنده و دگر اندیشی در مکتب اينان توطئه و سازش با قدرتهای اهریمنی و امپریالیستی است. بعضی از آنان اصولا دشمنی عمیقی با کلمه‌ای به اسم تحقیق و زن محقق دارند و در توهین و تحقیر او با توسل به این ادعا که باید از رشد نخبه گرایی در جنبش زنان جلوگیری کرد! از هیچ کوششی دریغ نمی‌ورزند. مخصوصا زنانی که از ایران دعوت می‌شوند باید در آغاز صحبت خود اول چند شعار انقلابی و البته از نوع "مرگ بر....و درود بر........ " سر دهند و گر نه بسرعت در لیست مشکوکان، سازشکاران و جیره خواران دولت اسلامی قرار خواهند گرفت و افشا خواهند شد!

بنیاد گرایان چپ در کنفرانس امسال بنیاد پژوهشها در وین سنگ تمام گذاشته و با پرخاش، برچسب زنی و توهین(فاشیست ، نازیست، آیت الله گیلانی....!!) به دو تن از سخنرانان دعوت شده از ایران، بار دیگر بدرستی ثابت کردند که هیچ اعتقادی به ارزشهای دموکراتیک و فمینیستی نداشته و همچنان در زندان ایدئولوژی و خود محور ی محبوسند. امسال در هنگام سخنرانی خانم زاهدی استاد دانشگاه در مورد "علل عدم حضور زنان در رده های بالای مدیریت در ایران" فضای خشن و عصبی ایجاد شد که باعث واکنش دفاعی سخنران (که براحتی او را فاشیست خواندند) گشت. ادامه این فضای خصمانه و عدم مدیریت و برنامه ریزی صحیح ، ضعف در کنترل و اداره جلسات، بسیاری از زنان شرکت کننده را که برای اولین بار به یک کنفرانس زنان آماده بودند مایوس و سرخورده کرد. اما کمیته برگزار کننده که هر سال با واکنشهایی از این قبیل روبرو است؛ متاسفانه تا کنون هیچ اقدام جدی در حمایت و دفاع از محققانی که به جرم ابراز عقیده و سخنرانی مورد توهین واقع می‌شنوند؛ انجام نداده و حتی به توجیه این رفتارهای قرون وسطایی پرداخته و به سکوت در برابر آن ادامه می‌دهد.

واکنش نسل دوم زنان (که در غرب رشد و تحصیل کرده است و مانند نسل اولی ها با این سیستمهای استبدادی و بنیادگرایانه حذف اندیشه و نظر آشنا نیست)؛ در روبرو شدن با وضعیت پیش آمده؛ حیرت و نا امیدی بود! آنان از این شیوه های اعمال خشونت بیزار بوده و در برابر آن می‌ایستند و می‌خواهند بدانند که چگونه می‌توان در مقابله با این ناهنجاریها آزادی اندیشه و گفتار را پاس داشت. برای مثال خانم گلبرگ باشی، محقق جوان در مقاله خود به زبان انگلیسی ( سایت گویا، پانزدهم جولای) بدرستی به بررسی و انتقاد از این شیوه برخورد پرداخته و خواهان چاره جویی و برخورد مسئولانه کمیته برگزارکننده کنفرانس در جلوگیری از آن شده است. او با دلسوزی و تاکید بر اهمیت این کنفرانس و در حمایت از زحمات بنیاد پژوهشها خواهان ایجاد یک دیالوگ سازنده در این زمینه و رفع این معضل شده است. خانم باشی با درایت نکات مثبت و منفی کنفرانس وین را بر شمرده و از نبود فضای دموکراتیک که لازمه برقراری ارتباط و تبادل افکار است، انتفاد می‌کند.

من از پاسخ دوستان گرامی در بنیاد پژوهشها در این مورد تا کنون اطلاعی ندارم، اما با خواندن مقاله خانم شهرزاد مجاب( بیست و یکم آگوست/ تریبون فمینیستی) محقق و اکتیویست ساکن کانادا در پاسخ به خانم گلبرگ باشی متحیر و سخت متاسف شدم! خانم مجاب با آنکه شخصا در کنفرانس امسال حضور نداشتند و از نزدیک شاهد ماجرا نبودند با اطمینان تمام و نگاهی سخت جانبدارانه به دفاع از باصطلاح، رادیکالیسم چپ پرداخته و به نوبه خود در برچسب زنی و اتهام به خانم باشی و تمام زنانی که مثل او فکر نمی‌کنند، سنگ تمام گذاشتند. ایشان در ابتدا می‌نویسند که از بازدید مناطق گوناگون در خاورمیانه بر گشته‌اند و سخت تحت تاثیر وضعیت اسفناک زنان تحت ستم قرار گرفته‌اند. این موضوع باعث شده است که خانم مجاب در پاسخ انتقاد خانم باشی ، در بررسی مارکسیستی فمینیستی خود از جنبش جهانی زنان؛ مفاهیمی مانند، شکیبایی و تحمل، همگرایی ، دیالوگ ، تلاش برای تبادل فکری، خواهری ، توانمندی زنان، پلورالیسم و.... را واژه های بی محتوی و رواج یافته توسط فمینیسهای لیبرال دانسته که نهایتا در خدمت سیاستهای امپریالیستی دول غرب قرار دارند! او البته با رد کردن روشها و استراتژی های صلح جویانه اقتصادی، آموزشی ، فرهنگی و توسعه طلبانه که با تلاش هزاران نفر از زنان فعال در چهار گوشه دنیا در جهت استقلال و توانمندی زنان محروم بکار گرفته شده است به تمام زنانی که جرات کنند و مثل ایشان فکر نکنند اعلان جنگ داده اند! بزعم ایشان چطور می‌توان با این کارهای روبنایی و لیبرالی به جنگ امپریالیسم، پدرسالاری و غیره رفت؟ و البته خانم باشی و استادان اروپایی او ( که خانم مجاب همه آنان را حتما می‌شناسد!) هم از قماش همین نئو لیبرالها هستند که در خدمت امپریالیسم جهانی قرار دارند! او در ادامه به نقد روشهای تحقیق پرداخته و با انتقاد از پوزیتیویسم و امپریسم منسوخ شده به مسئله کسب قدرت در عرصه تولید دانش پرداخته و می‌گویند که با آن باید مقابله شود. اما با وجود تاکید بر احتراز از دیدگاههای ایدئولوژیکی و اینکه او شخصا احترام در بحث را رعایت می‌کند، ادب ، نزاکت و احترام را مفاهیمی عمیقا جنسییتی، فئودالی و بورژایی دانسته‌اند که باید افشا و خلع سلاح شوند! بنظر او احترام متقابل ؛ مدارا و ایجاد دیالوگ با مخالفان فکری بی فایده بوده و نشانه سازشکاری و فرصت طلبی است!

خانم مجاب همچنین با کم اهمیت جلوه دادن کارهای تحقیقی زنان آکادمیک ایرانی در داخل و خارج کشور و شمشیر کشیدن بر روی زنانی که مانند ایشان فکر نمی‌کنند؛ در حقیقت تلاشها و دستاوردهای آنان را تاچیز شمرده و تفرقه و گسست را در جنبش نوپای زنان ما تبلیغ می‌کنند.. آنچه واقعا مایه تاسف است بی توجهی و عدم برخورد انتفادی به مکتب فکری خود ایشان است که البته همان" حقیقت محض ؛علمی و ابدی" است! و اصولا مانند آیات اسمانی وحی منزل است! او که خود را مسلح به تفکر پیشرو می‌داند. در نقد خود از چامعه جهانی و سرکوب امپریالیستی و پدر سالاری، کوچکترین اشاره‌ای به دیکتاتوریهای مارکسیستی و کمونیستی (که سرکوب و کشتار میلیونها نفر را در چهار گوشه جهان بدنبال داشته است) نمی‌کند و همچنان در پی احیا و تحمیل ایدئولوژیک آن به جنبش زنان کوشاست. عجبا که هنوز پس از شکست سیاسی و ایدئولوژیکی مارکسیسم و نقد همه جانبه آن در آکادمیها و احزاب چپ، بزعم خانم مجاب لابد این تنها "مارکسیسم راستین" است که قادر به حل مشکلات این جهان بوده و صد البته این تنها محققان مارکسیست هستند که در عرصه دانش و آکادمی بدنبال کسب قدرت و شوکت نیستند؛ زیرا که آنها از کرات دیگری آمده‌اند و هنوز با گناهان زمینی آشنا نشده اند!

خانم مجاب آیا بهتر نیست که از زمانه خود عقب نمانیم و از اعتقادات خود تقدس زدایی کنیم! و نگاهی هم به نقد اندیشمندانی چون هابرماس ، آدورنو، ریچارد رورتی ، لیوتار و دریدا از " روایتهای بزرگ" بیاندازیم. خود و همفکرانمان را تافته جدا بافته ندانیم و از خودمداری و سیاه و سفید دیدن موضوعات بپرهیزیم. و یا حداقل به دیگزان هم اجازه اظهارنظر ومطرح کردن اندیشه هایشان را بدهیم. تلاش برای درک متقابل، همگرایی و مدارا را نشانه آزادی؛ انسانیت؛ بلوغ فکری و تمدن و نه نشانه تسلیم ؛ سازش و همسویی با سرکوب امپریالیستی بدانیم. آیا این اسفناک نیست که این" انقلابیون اسطوره ای" شما که حداقل برای فرزندانشان باید نماد باصطلاح " انسان آرمانی اتوپیایی" باشند؛ در برخورد با دگر اندیشان اصول اولیه برای داشتن ارتباط و تبادل اندیشه را زیر پا می‌گذارند؟! و هیچ علاقه‌ای به شنیدن حرفهای زنانی که مانند آنها در تلاش برای ساختن دنیای بهتر و عادلانه تر به پا خواسته‌اند ندارند. آنان آگاهانه و یا نا آگاهانه دشمنی و تفرقه را در میان جنبش زنان ما تبلیغ می‌کنند. هابرماس و رورتی یکی از وظایف مهم متفکر؛ محقق و هر انسان آزاده را تلاش برای ایجاد دیالوگ و ارتباط اندیشه با مخالفان فکری خود می‌دانند؛ که البته آنها هم از همکاران امپریالیسم جهانی نیستند!

جنبش نوپای زنان ما چه در داخل کشور و چه در خارج کشور جنبشي چند صدایی است و یکی از وظایف آن ترویج و پاسداری از ارزشهای دموکراتیک است. ما باید به رساتر شدن هرچه بیشتر این صداها یاری رسانیم. فمینیسم بدون دموکراسی و پلورالیسم راه بجایی نخواهد برد! رهایی؛ بدون حق آزادی انتخاب فرد؛ رهایی نیست! بنیاد پژوهشهای زنان با وجود تلاش در مطرح کردن، تقویت و انعکاس چند گونگی فکری در جنبش زنان ما متاسفانه در ارتقا و گسترش یک فصای دموکراتیک, متمدنانه وعلمی موفق نبوده است. بجاست که مسئولان گرامی و کوشای بنیاد پژوهشهای زنان پس از سالها سرانجام به این مهم بیشتر بها داده و با همدلی و همفکری با زنان دیگر در صدد چاره جویی باشند.


ارسال به شبکه‌های اجتماعی
Bookmark and Share
نظر شما درباره این نوشته:







 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024