تبليغات در ايران امروز
با قيمت مناسب و كيفيت عالی
بازگشت به صفحه اول
Tue   05 09 2006   9:07

زنان بیشترین قربانیان سنگسار

گفتگو با آسیه امینی/ سهیلا وحدتی

سه شنبه ۱۴ شهريور ۱۳۸۵

خانم امينی، شما در زمينه تهيه گزارش درباره‎ ‎زنان محكوم به اعدام و سنگسار فعال هستيد و اخيرا سفرهايی به ‏مشهد و جلفا داشته‌ ‎ايد. ممكن است لطفا درباره دستاورد اين سفرها توضيح دهيد‎.‎
در واقع اين گزارشها در ابتدا به اين صورت‎ ‎كه شما اشاره كرديد برنامه ريزی نشده بود. ولی بعد از دو سه مورد چون ‏واقعا‎ ‎كسی روی اين سوژه‌ها بصورت تحليلی و تحقيقی كار نمی‌كرد،‎ ‎برآن شدم كه در حرفه خودم يعنی‎ ‎روزنامه‌نگاری به چشم يك پروژه به آن نگاه كنم‎ ‎و چون متاسفانه اين پرونده‌ها كم‎ ‎نبوده و نيستند،‎ ‎حدود دو سال و ‏اندی است كه به طور‎ ‎مداوم با آنها درگير بوده‌ام و در بسياری از اين پرونده‌ها نقشم از حد يك گزارشگر‎ ‎فراتر رفته ‏است‎.‎
‎ ‎اما در مورد سفرم به مشهد و جلفا بايد بگويم كه‌ حدود‏‎ ‎اواخر ارديبهشت امسال، يكی از دوستان من‎ ‎كه از مشهد ‏آمد، به من اطلاع داد كه‎ ‎دو نفر در مشهد سنگسار شده‌اند. خبر عجيب بود، چون من می‌دانستم كه‏‎ ‎آقای ‏شاهرودی دستور توقف اجرای حكم سنگسار را داده اند و حدود پنج سالی می‌شد‎ ‎كه هيچ مورد سنگساری ‏نداشتيم‎ ‎و با اين كه من چند محكوم به‎ ‎سنگسار را در حد اسم می‌شناختم،‎ ‎ولی انگار خيالمان از بابت آنها‎ ‎راحت ‏بود.‏
اين خبر اگر درست بود به اين معنی‎ ‎بود كه يا رئيس قوه قضائيه‎ ‎دستور جديدی داده (مثلا ممكن‎ ‎است كه ايشان اين ‏منع اجرا را لغو كرده باشند) يا‏‎ ‎اينكه در نقاطی از كشور می‌شود‎ ‎خلاف دستور رياست قوه قضائيه عمل كرد و حكم ‏صادر شده را اجرا‎ ‎كرد‎.‎
به گمانم در خرداد ماه بود كه‎ ‎مساله اشرف كلهری مطرح شد و از طرف دفتر اجرای احكام به ايشان آماده باش ‏اجرای‎ ‎حكم دادند. خوب، ظاهرا موضوع جدی‌تر از آنی بود كه ما فكر می‌كرديم. جالب اينكه با اين كه گفته می‌شد‎ ‎خبر مشهد را در روزنامه‌های استان خراسان منتشر كرده‌اند اما ما تمام روزنامه‌های‎ ‎ارديبهشت ماه خراسان را زير و ‏رو كرديم ولی هيچ خبری كه در آن واژه سنگسار آمده باشد پيدا نكرديم. بالاخره من مجبور شدم كه خودم‎ ‎راهی ‏شوم و ببينم كه در مشهد چه اتفاقی افتاده. بعد من در مشهد شنيدم كه روزنامه‌ها خبرش را با عنوان اعدام ‏شرعی نوشته بودند.‏

چه كسانی در مشهد سنگسار شدند،‏‎ ‎و به چه جرمی؟
خانمی به نام محبوبه م. و آقايی به‏‎ ‎نام عباس. ح. ‏‎ ‎اين دو نفر كه نسبت فاميلی هم با‎ ‎هم داشتند،‎ ‎به جرم زنای ‏محصنه سنگسار‎ ‎شدند.‏‎ ‎در ضمن اين دو نفر با همكاری يكديگر،‎ ‎همسر خانم م. را هم به قتل‎ ‎رسانده بودند - كه البته ‏اقرار می‌كنم قتل فجيعی هم بود- اما‏‎ ‎مساله سر نوع جرم آنها نيست!‏‎ ‎به نظر من هيچ يك از فعالان‎ ‎حقوق‎ ‎زنان هم ‏نمی‌گويند كه مجرم مجازات‎ ‎نشود، اما مساله سر اين است كه‎ ‎چه مجازاتی برای چه‎ ‎جرمی؟!‏
مرگ زير باران سنگ آنهم با‎ ‎شرايط خاص،‎ ‎مرگ فجيعی است‎ ‎و حتا در احكام شرعی هم برای‎ "‎احصان"* شرايط ‏خيلی سختی مقرر شده و‎ ‎اثبات آن بقدری پيچيده است كه‎ ‎در واقع اثبات كردن جرم خيلی سخت تر از تبرئه كردن ‏متهم است.‏
‎ ‎
‎سنگسار هر دو بخاطر زنای محصنه‎ ‎بود؟ يا اينكه بخاطر قتل شوهر؟
‎ ‎سنگسار به خاطر زنا بود. در ضمن خانم محبوبه‎ ‎قاتل نبود، بلكه جرم ايشان‏‎ ‎معاونت در قتل‎ ‎بود.‏

پس مجازات آنها به خاطر ارتكاب قتل چه‏‎ ‎بود؟
پانزده سال زندان مربوط به خانم‎ ‎محبوبه به خاطر معاونت در قتل. عباس قاتل و حكم ايشان هم قصاص بود. اتهام ‏او علاوه بر قتل، زنای محصنه‏‎ ‎بود. خوب، در واقع سنگسار نوعی اعدام است ولی‏‎ ‎اعدامی كه خاص است.‏‎ ‎يعنی آنها ‏مجازات اعدام را در پس‎ ‎اين سنگسار دريافت می‌كنند. يك مساله هم اصلا همينجاست و اين‎ ‎سوال ما از حقوقدانان و ‏قانونگزاران است‎ ‎كه‎ ‎اگر اين خانم زنا نمی‌كرد و متهم‎ ‎به قتل كسی می‌شد، هزار راه فرار جلوی پای او بود. يا‏‎ ‎حتا ‏آن مرد هم‎ ‎اگر مساله زنا مطرح نبود،‎ ‎ممكن بود با جلب رضايت‎ ‎اولياء دم‎ ‎يا پرداخت ديه‎ ‎مساله را از سر بگذراند و حتا ‏آزاد‎ ‎شود.‏‎ ‎در مورد خانم محبوبه كه اصلا ايشان‏‎ ‎پس از گذراندن 15 سال زندان آزاد می‌شد،‎ ‎در حالی كه مرگ او آن ‏هم به اين‎ ‎شكل فقط به خاطر زنای محصنه بوده.‏

‎آيا اين افراد از حق داشتن‎ ‎وكيل در دادگاه برخوردار بوده‌اند؟
بله هر دو وكيل داشتند، وكيل‏‎ ‎تسخيری.‏‎ ‎و من با وكيل خانم محبوبه صحبت‏‎ ‎كردم.‏

‎ سنگسار در ملاء عام انجام شد؟
اينكه دقيقا چه كسانی مشاركت داشتند مشخص‎ ‎نيست. ولی آنچه معلوم است‏‎ ‎اين اقدام در ملا عام و آنچنان‎ ‎كه ‏مرسوم است و می‌گويند بايد‎ ‎باعث عبرت عموم شود و ... نبود. چون حتا مطبوعات از آن به عنوان‎ ‎سنگسار ياد ‏نكردند و به جای آن از لفظ اعدام استفاده كردند كه همين هم بسيار باعث‎ ‎تعجب من شد.‏‎ ‎چون اگر بنا بوده كه چنين ‏مجازاتی‎ ‎عبرت آموز(!) باشد، پس نبايد خبر آن را از مردم پنهان كرد.‏

سنگسار در كجا اتفاق‏‎ ‎افتاد؟
‎در بهشت رضا (گورستان بزرگ مشهد)‏‎ ‎و در تاريخ 17 ارديبهشت امسال، يعنی 1385.‏

‎آيا از ميزان مشاركت مردم در سنگسار اطلاع داريد؟
تا جايی كه من اين پرونده‌ها را دنبال‎ ‎كرده‌ام، با مشاركت عمومی همراه نبوده، دست‌كم بعد از دستور آقای ‏شاهرودی‎ ‎می‌دانم كه در ملا عام چنين اتفاقی نيفتاده است.‏‎ ‎شما می‌دانيد كه تفاوت سنگسار با‎ ‎اعدام در اين ‏است كه در اعدام‎ ‎قتل مجرم توسط مجريان قانون انجام‎ ‎می‌شود، اما در سنگسار افراد عادی (بقاعده) بايد سنگ ‏بزنند‎.‎
‎ ‎
پس سنگسار توسط چه كسانی صورت می‌‎گيرد؟
اين سوال را ديگر بايد از مجريان احكام‎ ‎پرسيد چون من هم اگر پيدايشان می‌كردم، حتما با آنها يك مصاحبه جانانه ‏ترتيب می‌‎دادم!‏

شما با قاضی پرونده محبوبه م. صحبت‎ ‎كرديد؟
صحبت كه كردم ولی ايشان اجازه چاپ‎ ‎صحبتهايشان را ندادند و تقريبا نصف زمانی را كه در مشهد‎ ‎بودم صرف اجازه از ‏اين دفتر و آن رئيس كردم كه به نتيجه هم‎ ‎نرسيدم.‏

پرسش ديگر درباره شيوه برخورد خانواده افراد‏‎ ‎متهم به سنگسار است كه آيا برای نجات جان اين افراد ‏تلاش می‌كنند، و يا اينكه به خاطر‎ ‎شرم سنتی در رابطه با مساله جنسی، متهم را طرد می‏‎‌كنند‎ ‎و نقش ‏فعالی در دفاع از وی به عهده‏‎ ‎نمی‌گيرند؟
‎ ‎اجازه بدهيد در پاسخ به اين سوال نوشته روی‏‎ ‎سنگ قبر خانم محبوبه را برايتان بخوانم. نوشته‌ای كه بسيار مرا به ‏فكر فرو برد و‎ ‎متاسفانه هرچه به دنبال فرزندان ايشان گشتم به دليل نقل مكان ردی از آنها نيافتم. ‏
روی سنگ قبر نوشته بود‎: ‎
مادرم عشق و اميدم بودی‎ ‎
باعث روی سپيدم‎ ‎بودی
‎هر زمان غصه به من رو می‎ ‎كرد
‎بهترين يار و نويدم‎ ‎بودی
به نظرم اين سنگ قبر نوع برخورد‎ ‎اين بچه‌ها را با مادرشان نشان می‌دهد و با اين كه زمان كمی از مرگ ايشان ‏می‌گذشت‎ ‎ولی اينكه سنگ قبر داشت و اين شعر صميمی‏‎ ‎نشان می‌دهد كه مرگ او برای‎ ‎فرزندانش مهم ‏بود.‏‎ ‎ضمن اينكه آنها به عنوان‎ ‎شاكيان پرونده در مورد مادرشان‎ ‎رضايت داده بودند.‏‎ ‎
اما اين را بگويم كه اين نوع‎ ‎برخورد برای همه محكومان به سنگسار صدق نمی كند.‏‎ ‎من در اهواز‎ ‎خانواده ايران الف. را ‏هم‎ ‎ديدم‎. و بر اساس آنچه كه ديدم می‌توانم بگويم كه او اگر از زندان آزاد شود و نزد‏‎ ‎خانواده برگردد،‎ ‎حتما شاهد يك ‏قتل ناموسی وحشتناك‎ ‎خواهيم بود‎!‎
هميشه اين طور نيست كه خانواده‌ها ببخشند يا بگذرند. در بسياری از مناطق، خانواده‌های خود طرف هم كوتاه ‏نمی‌آيد چه رسد به خانواده همسرش.‏

لطفا در مورد ايران الف. ‎بگوييد.‏
بعد از سفر به مشهد متوجه شدم كه در‎ ‎اهواز دو مورد سنگساری هستند كه مثل خانم كلهری به آنها‎ ‎گفته شده ‏بود بزودی سنگسار می‌‎شوند، ايران الف و خ. و.‏‎‎‏ (خودشان خواهش كرده‌اند كه نامشان را فعلا نياوريم) اين بود ‏كه راهی اهواز شدم.‏
اين دو فرد سنگساری هستند كه هردو‎ ‎همسرانشان هم به قتل رسيده‌اند‎.‎‏ اين دو زن جنوبی از يك طرف در‏‎ ‎تهديد ‏سنگسار شدن قرار دارند‎ ‎و از سويی در تهديد خانواده های‎ ‎خودشان.‏‎ ‎چون اگر آنها آزاد هم‎ ‎شوند، برادرانشان قطعا ‏آنها را خواهند كشت.‏
‎البته پرونده ايران الف. به نظرم هنوز‏‎ ‎جای دفاع دارد زيرا او شرايط "احصان" را ندارد. يعنی در زمان حيات شوهرش‎ ‎مرتكب زنا‎ ‎نشده و پس از اينكه شوهرش به قتل رسيد، مرتكب زنا شد. و اين طور كه خودش مدعی است ‏در‎ ‎زمان وقوع قتل هم بهوش نبود.‏‎ ‎با‎ ‎اين حال او نيز هم به معاونت در قتل محكوم شده و هم محكوم به‎ ‎سنگسار است.‏

يعنی اگر كسی شوهرش را بكشد و بعد زنا كند،‎ ‎سنگسار نمی‌شود. اما اگر در زمان حيات شوهرش ‏زنا كند، محكوم به سنگسار می‎‌شود؟
بله، البته.‏‎ ‎يكی از شرايط "احصان" همين است كه‏‎ ‎زن از همسرش دور نباشد.‏‎ ‎مردی كه مرده اگر زنش زنا كند،‎ ‎ديگر ‏زنای "محصنه" نيست.‏

به نظر شما آيا وجه مشتركی بين اين‎ ‎زنانی كه از نزديك پرونده هايشان را دنبال كرده‌ايد، از نظر ‏شخصی، طبقاتی يا سنی، وجود دارد؟
بين بعضی پرونده‌ها واقعا اشتراكی‎ ‎وجود ندارد، ولی در بين خيلی از آنها مساله عاشق شدن مطرح بوده. آنها ‏عاشق ديگری شده‌اند بدون اينكه امكان يا توان اين را داشته باشند كه از همسرانشان جدا شوند. در بسياری موارد ‏حتا درخواست طلاق داده‌اند ولی اين درخواست از سوی همسر يا از سوی دادگاه پذيرفته نشده.‏
همه زنان سنگساری از طبقات پايين نيستند. زن سنگساری از طبقه‌ی بالای اجتماعی (از نظر‎ ‎اقتصادی) هم ‏داريم،‎ ‎ضمن اين كه مگر عاشق شدن ربطی به‎ ‎سن و سال يا طبقه اجتماعی دارد؟

اگر ممكن است در مورد سفرتان به جلفا بگوييد.‏
وقتی در اهواز بودم شنيدم كه يكی‎ ‎از دوستانم‎ ‎وكالت پرونده حاجيه اسماعيل‌وند‎ ‎را به عهده گرفته‎ ‎و با شنيدن ‏ماجرای‎ ‎زندگی حاجيه كه پيش از آن هم از‎ ‎او چيزهايی شنيده بودم،‎ ‎متوجه شدم كه با يكی از عجيب‌ترين‎ ‎پرونده‌‏های حقوقی زنان مواجهيم. به اين دليل بود كه بعد از اهواز راهی‏‎ ‎جلفا شدم.‏
‎ ‎
‎پرونده حاجيه بسيار پيچيده بود. يعنی از اين نظر پيچيده بود كه قابل درك نبود كه اتهامی به اين سادگی چطور ‏چنين حكم سنگينی دريافت می‌كند. اين زن در زمان قتل شوهرش اصلا در‎ ‎آن شهر نبوده و برای درمان فرزندش به ‏تبريز رفته بود كه بسادگی می‌تواند آن را‎ ‎ثابت كند. بنابراين اتهام معاونت در قتل را‏‎ ‎نمی‌دانم قاضی به چه استنادی ‏وارد كرده است.‏‎ ‎و از سويی در مورد زنا، او در‏‎ ‎دادگاه شرح داده كه يك بار قاتل نسبت به وی قصد تجاوز داشته‎ ‎كه ‏حتی اين كار هم صورت نگرفته بود.‏‎ ‎اما بعدا حاجيه زير برگه‌ای را امضا‏‎ ‎كرده كه در آن اقرار به زنا نوشته شده بود!‏
‎ ‎بنا به ادعای خود حاجيه، او چند سال‏‎ ‎بعد از صدور حكم و گذراندن زندان‏‎ ‎تازه فهميده كه "رجم" يعنی چه! ‏
حاجيه می‌گويد از برادرم پرسيدم كه "رجم" چيست؟ و او برايم توضيح داد كه يعنی‏‎ ‎سنگسار‎!!‎
‎باقی ماجرا هم معلوم است‎ ‎ديگر‎!‎

آيا حاجيه و ديگر زنان دارای وكيل بوده‏‎اند؟ يا محاكمه بدون وكيل ممكن است انجام شود؟
بله، ايشان هم وكيل تسخيری‏‎ ‎داشتند.‏‎ ‎پرونده هايی كه منجر‎ ‎به اعدام يا سنگسار می‌شوند، اگر شخص به هر ‏دليل نتواند وكيل تعيينی اختيار كند،‎ ‎برايش وكيل تسخيری تعيين می‌شود.‏
چيزی كه در مورد وكلای تسخيری به نظر من خيلی مهم است و پيش از اين نيز در مورد چند پرونده با آن مواجه شده‌‏ام رغبت نداشتن برخی وكلا به پرونده‌های كيفری يا حتا رغبت نداشتن به پرونده‌هايی است كه در آنها مسائل ‏ناموسی اتفاق افتاده. اين نوع پرونده‌ها نياز به پی‌گيری زياد و دوندگی دارد و واقعا وكيلی بايد دنبال آنها برود كه ‏انگيزه دارد.‏
يكی از قضاتی كه با ايشان در يكی از پرونده‌ها مصاحبه می‌كردم به من گفت: « خانم وكيلش هم با اكراه از ‏ايشان حرف می‌زد و دائم می‌گفت من مانده‌ام كه چه دفاعی كنم!» ‏
خب البته شايد برای رفع اين مشكل به جای سيستم قضايی خود وكلا بتوانند راهی پيشنهاد كنند تا وكلايی كه ‏علاقه و انگيزه بيشتری دارند چنين پرونده هايی را قبول كنند.‏

شما در رابطه با تهيه گزارش از پرونده‌های اين زنان از پروژه صحبت كرديد. ممكن است لطفا توضيح ‏دهيد؟
من از تهيه گزارش ساده شروع كرده‌ام. اما‎ ‎دوستان زيادی دارم كه مثل من به نجات جان اين زنان از مجازات سنگسار ‏و حتی به تغيير قانون سنگسار فكر می‌كنند و حاضرند در اين باره كمك كنند. چه‏‎ ‎دوستان روزنامه‌نگارم و چه دوستان ‏وكيلم.‏‎ ‎به نظر من‎ ‎برای تغيير قانونی كه چنين حكمی‎ ‎از آن بيرون می‌آيد فقط كافی نيست كه به سراغ قانون گذار ‏برويم. البته‎ ‎لازم هست، ولی كافی نيست!‏
تهيه گزارش دقيق درباره پرونده‌های مشخص ‏‎(case studies)‎‏ كمك می‌كند كه‏‎ ‎مردمی كه طرف خطاب قانون هستند‎ ‎با مصداقها و نتايج چنين قانونی‎ ‎رودررو شوند.‏‎ ‎افكار عمومی فقط وقتی با يك مورد‎ ‎رودررو شود، در مورد آن قضاوت ‏می‌كند.‏‎ ‎و البته كار رسانه هم همين اطلاع‌رسانی و آگاه‌سازی بدنه اجتماعی است ديگر‎.‎‏ وگرنه پروژه به آن صورت ‏كه می‌گوييد وجود ندارد. منظور من از پروژه همين برنامه‌ای بود‎ ‎كه برای شناسايی، ‌دنبال كردن‎ ‎پرونده، ‌كمك به گرفتن ‏وكيل و دفاع حقوقی، و در نهايت‎ ‎رسانه ای كردن‎ ‎ماجراها داشته‌ايم و خب در مورد سنگسار تبديل به يك همكاری ‏دنباله دار شد.‏

آيا موارد ديگری از سنگسار وجود‎ ‎دارد؟
متاسفانه، بله.‏‎ ‎برخی از موارد هم گفته شده كه‎ ‎هنوز نمی‌دانيم درست است يا نه. موردی در رودسر گزارش ‏شده،‎ ‎يك نفر ديگر در تبريز،‎ ‎يكی در يزد‎ ‎و شخص ديگری هم در تهران.‏‎ ‎ولی كمی طول می‌كشد تا درباره اين ‏پرونده‌ها به اطمينان‏‎ ‎برسيم و وكلايشان معلوم شوند. ‏‎ ‎

آيا همه موارد سنگسار‎ ‎آشكار می‌شود؟ يا اينكه ممكن است كه مواردی از سنگسار وجود داشته و ‏انجام شود كه‎ ‎حتی شما روزنامه‌نگاران نيز از آن آگاه نشويد؟
والله من ديروز شنيدم كه يك مورد سنگسار‎ ‎در يزد انجام شده كه خبرش اصلا جايی منتشر نشده بود.‏‎ ‎و هنوز هم ‏نمی‌دانم كه واقعا درست‎ ‎است يا نه.‏‎ ‎

و پرسش ديگر اينكه بعد از اين سفرها و حرفهايی كه در اين باره شنيده‌ايد و مصاحبه‌هايی كه كرده‌ايد، ‏نظر شما درباره كسانی كه سنگسار می‌شوند چيست؟‏
به نظر من آنها سنگين‌ترين مجازات "انسان" را می‌پردازند. آنها عاشق می‌شوند در دايره ممنوع، و می‌ميرند در ‏دايره مشروع. تاوان عشق ممنوع در اين دايره سنگ است. ولی من نمی‌دانم آن كس كه سنگ می‌زند آيا هرگز ‏خودش عاشق شده است؟ يا می‌تواند بشود؟ حتا عشق مشروعش. درست است كه هميشه مساله عشق ‏نيست. در برخی موارد حتا مردی بوده كه زنش را وادار به تن فروشی می كرده. اما امثال آن كم است.‏
‏ ‏
اما مساله اين است كه به خاطر آزادی بيشتر مردان در اختيار كردن همسر شرعی و صيغه‌ای و ... بيشترين قربانيان ‏اين ماجرا زنان هستند. آنها برای جدا شدن از همسرانشان با موانع بسيار روبرو هستند. موانع قانونی، خانوادگی و ‏اجتماعی. و خب انسان است ديگر. ممكن است عاشق هم بشود. اما اين سيب ممنوع، بهايش زندگی است. ‏

از شما به خاطر وقتی كه برای اين مصاحبه گذاشتيد تشكر می‌كنم.‏

-----------
‏*توضيح: واژه احصان در فرهنگ عميد چنين تعريف شده است:‏
احصان - مص. ‏‎]‎ع‎[‎‏ (ا ِ) محكم و استوار گردن، نگاهداشتن، پارسا گردانيدن زناشويی كسی را، شوهر كردن زن، زن ‏گرفتن مرد، زناشويی كردن.‏


ارسال به شبکه‌های اجتماعی
Bookmark and Share
نظر شما درباره این نوشته:







 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024