-
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 19.06.2006, 8:50

جغرافيای سياسی فوتبال


پاسكال بونيفيس / برگردان: علی‌محمد طباطبايی

دوشنبه ٢٩ خرداد ١٣٨٥

در بازی فوتبال شكست هميشه نهايی نيست، اما پر سوز و گداز است. برای علاقمندان به فوتبال اين فيفاست (يعنی هيئت رئيسه‌ی جهانی فوتبال) كه می‌بايست مدت‌ها پيش از اين به دريافت جايزه‌ی صلح نوبل مفتخر می‌شد. برای ديگرانی كه از فوتبال و هيجانات ناشی از آن خشمگين‌اند، فوتبال ديگر مدت‌ها است كه يك بازی به حساب نمی‌آيد، بلكه نوعی جنگ است كه حقيرترين احساسات ناسيوناليستی را برمی انگيزد.
آيا رابطه‌ای ميان فوتبال (و ورزش به طور كل) با روح مليت گرايی و نظامی‌گرايی وجود دارد؟ طی قرون وسطا ورزش‌ها در انگلستان ممنوع بودند، زيرا به بهای آموزش نظامی تمام می‌شدند. پس از شكست فرانسه از آلمان (در دوره‌ی بيسمارك) در جنگ‌های موسوم به فرانكو ـ پرويسی بارون پيرو د كوبرتين (كسی كه چند دهه پس از آن بازی‌های المپيك را دوباره به راه انداخت) اهميت و توجهی دوباره و اين بار ملی را به ورزش توصيه نمود، كه البته چنين چيزی در آن زمان به عنوان نوعی آمادگی نظامی ديده می‌شد.
در يك مسابقه‌ی فوتبال مراسم جانبی آن ـ اهتزاز پرچم‌ها، سرودهای ملی، آوازهای دسته جمعی ـ و زبانی كه به كار برده می‌شود (بازی با يك «انفجار خشونت» آغاز می‌شود، دروازه‌ها «بمباران» می‌شوند، از شكافتن خط دفاع و شليك «توپ» سخن گفته می‌شود) اين واقعيت را مورد تاكيد قرار می‌دهند كه فوتبال در واقع همان جنگ است اما با وسايلی ديگر. در حقيقت جنگ واقعی بر سر بازی فوتبال يك بار قبلاً به راه افتاده است. در ١٩٦٩ هندوراس و السالوادور پس از يك بازی مقدماتی برای راه يابی به جام جهانی با يكديگر به جنگ پرداختند.
به نظر می‌رسد كه بازی‌های فوتبال می‌توانند رقابت‌های ملی را جانی تازه بخشيده و ارواح جنگ‌های گذشته را احضار كنند. طی بازی فينال جام آسيايی سال ٢٠٠٤ كه چين در برابر ژاپن بازی می‌كرد، طرفداران تيم چين يونيفورم‌های نظامی به سبك دهه‌ی ١٩٣٠ ژاپن را به تن كرده بودند تا خصومت خود را با تيم ژاپن آشكار كنند. ديگر هواداران تيم چين شعارنوشته‌هايی را در دستهايشان تاب می‌دادند كه بر روی آنها عدد «٣٠٠ هزار» نقش بسته بود، يعنی اشاره‌ای به تعداد چينی‌هايی كه در ١٩٣٧ به دست ارتش ژاپن به قتل رسيده بودند.
اما آيا واقعاً می‌توان ادعا نمود كه فوتبال در وضعيت بد ديپلماتيك فعلی ميان چين و ژاپن نقشی دارد؟ البته كه نه. خصومت در زمين فوتبال صرفاً روابط پرتنش ميان دو كشور را بازتاب می‌دهد كه بر روی آن وزنه‌ی وزين تاريخی پر از اندوه و درد سنگينی می‌كند.
اما در انتهای ديگر طيف، مسابقه‌ی نيمه نهايی تعين كننده ميان فرانسه و آلمان در سويل در ١٩٨٢ باعث به راه افتاده هيچ گونه امواج سياسی نگشت، نه از جهت روابط ديپلماتيك ميان دو كشور و نه برای روابط ميان خود مردم آنها. خصومت در همان استاديوم بازی محدود ماند و با پايان مسابقه نيز به طور كامل خاتمه يافت.
آنچه فوتبال حقيقتاً فراهم می‌آورد يك عرصه‌ی مازاد برای رويارويی است كه در آن بيان كنترل شده‌ی خصومت مجاز است و آنهم در شرايطی كه مهمترين عرصه‌های روابط متقابل ميان آن كشورها بدون كمترين تاثير همچنان باقی می‌مانند. فرانسه و آلمان به زودی يك ارتش مشترك خواهند داشت ـ آنها در حال حاضر دارای يك پول رايج مشترك هستند ـ و با اين وجود مسئله‌ی حذف شدن تيم‌های ملی فوتبال آنها در يك چهارچوب شديداً محدود از رقابت كشدار ميان دو كشور ادامه می‌يابد.
بنابراين فوتبال می‌تواند فرصت مناسبی برای ژست‌های مثبت باشد. تدارك و سازمان دادن مشترك جام جهانی فوتبال ٢٠٠٢ توسط كره‌ی جنوبی و ژاپن به صلح و سازش متقابل ميان آن دو كشور شتاب بخشيد. قدرت و مهارت بازيكنان تيم كره‌ی جنوبی حتی توسط مردم كره‌ی شمالی نيز مورد تشويق و تحسين قرار گرفت. در واقع به نظر می‌رسد كه ورزش بهترين فشارسنج برای ارزيابی روابط ميان مردم از يكديگر جدا شده‌ی اين دو كشور است.
علاوه بر آن فوتبال بهتر از سخنرانی‌های طولانی يا قطعنامه‌های بين‌المللی می‌تواند به ايجاد پيشرفت به سوی راه حل‌های صلح آميز برای پايان دادن به مناقشه‌های نظامی كمك نمايد. تيم ملی كشور ساحل عاج پس از موفق شدن در مسابقه‌های مقدماتی رقابت‌های جام جهانی امسال، كه از بازيكنان شمال و جنوب كشور تشكيل شده بود از تمامی هم ميهنان خود خواست كه در خصوص مناقشه‌ای كه اين كشور را به لرزه در آورده است از تمامی طرف‌های درگير كنار گذاردن سلاح‌هايشان را برای پايان دادن به اين مناقشه طلب كنند. پس از آن كه چند سال پيش از اين رئيس جمهور‌هائيتی ژان برتراند آريستيد سرنگون گرديد، تيم فوتبال برزيل به عنوان سفيری از نيروهای حافظ صلح وابسته به سازمان ملل متحد به فعاليت پرداخت. و همين كه يك مناقشه به پايان می‌سد ـ از كوزوو گرفته تا كابول ـ فوتبال اولين نشانه از جامعه‌ای است كه در حال بازگشت به وضعيت طبيعی خود است.
رئيس پيشين فيفا جائو ‌هاوالانژ اغلب رويای يك بازی فوتبال ميان اسرائيل و فلسطين را در سر داشت. اگلور معاون رئيس جمهوری آمريكا يك چنين ديدار ورزشی را به عنوان وسيله‌ای مناسب برای كمك به واشنگتن جهت حل مناقشه‌ی اسرائيلی ـ فلسطينی تلقی می‌كرد. شايد يك روز چنين چيزی هم به حقيقت بپيوندد. يقيناً مسابقه‌ی فوتبال ميان ايران و آمريكا در ١٩٩٨ لحظه‌ای از روابط دوستانه ميان دو تيم را فراهم آورده بود و بدون شك يك بازی ديگر ميان اين دو كشور در اين شرايط بحرانی بسيار مفيد خواهد بود.
فوتبال از اين جهت وسيله‌ای مفيد است كه می‌تواند مواجهه‌های به لحاظ نمادين محدود شده را بدون در برداشتن مخاطرات سياسی بزرگتر به راه اندازد. اثرات آن بر باورهای عمومی در سطح ملی و جهانی بسيار وسيع است اما عميق نيست. همانگونه كه نوربرت الياس جامعه شناس (فقيد) می‌گويد: « تماشاچيان يك بازی فوتبال می‌توانند از شور و هيجانات افسانه‌ای نبردی كه در ورزشگاه در جريان است لذت برند و آنها می‌دانند كه نه بازيكنان و نه خودشان هيچ صدمه و زيانی از اين بازی نخواهند ديد ».
طرفداران بازی فوتبال همچون در خود زندگی واقعی می‌توانند ميان اميدهايشان برای پيروزی و هراس از شكست گرفتار بمانند. اما در فوتبال حذف مخالف هميشه موقتی است و هميشه امكان انجام يك بازی برگشت وجود دارد. من به عنوان يك فرانسوی نمی‌توانم منتظر مسابقه‌ی نهايی جام جهانی بعدی ميان فرانسه و آلمان باشم، اما دلم می‌خواهد كه فرانسه شكست خود در آخرين جام در سوين را تلافی كند و نه شكست در وردو (Verdun) را.

پاسكال بونيفيس مدير موسسه تحقيقاتی روابط بين الملل و استراتژيك (IRIS) است كه مقر آن در پاريس می‌باشد. آخرين كتاب او « فوتبال و جهانی سازی » است.

1: The Geopolitics of Football by Pascal Boniface.
Project Syndicate 2006.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024