پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - Thursday 28 March 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 05.02.2011, 9:01

ایران چگونه به «انقلاب یاس» تونس می‌نگرد؟


فرهاد خسرخاور، سعید پیوندی، محسن متقی

کشورهای اسلامی در دوره معاصر شاهد سه نوع حرکت اجتماعی بوده‌اند. نخست حرکت‌های ناسیونالیستی که در جریان مبارزات استقلال طلبانه در بسیاری از این جوامع شکل گرفت. نمونه این گرایش را می‌توان در مصر ناصر، تونس بورقیبه و بسیاری از کشورهای عرب دیگر مشاهده کرد. این حرکتها غیردمکراتیک و یا حتی در بسیاری از موارد ضد دمکراتیک بودند واکثرا منجر به استقرار حکومت‌های تمامیت خواه شدند. ویژگی این حکومت‌های ناسیونالیست پیش بردن مدرنیزاسیون آمرانه از بالا بود و ترس از مشارکت مردم و دمکراسی. حکومت شاه در ایران نیز نمونه دیگری از این شیوه حکومتی در منطقه خاور میانه بود. شکست این الگوی مدرنیزاسیون و حرکت ناسیونالیستی با ناکامی مصر در جنگ ۱۹۶۷ با اسرائیل، سقوط حکومت شاه در ایران در ۱۹۷۹ و بحران سیاسی در اکثر کشورهای عرب در این دوره باعث پیدایش حرکت جدیدی شد که می‌توان آن را اسلام‌گرایی افراطی نامید. بسیاری از این کشورها شاهد رشد جنبش‌های مذهبی ضد دمکراتیک‌تر از حرکتهای ناسیونالیستی بودند که برنامه آنها بر پایه اسلام سیاسی قرار داشت. اسلام سیاسی گفتمان افراطی بود با ابعاد سیاسی و اجتماعی که دردهه‌های گذشته در شماری از کشورها مانند مصر، عربستان و یا الجزایر از نفوذ فراوان برخوردار شد.

در مقابل اسلام سیاسی، در قرن بیست و یکم نوعی جدیدی از جنبش در کشورهای اسلامی پدیدار شده که برای نخستین بار دارای بعد دموکراتیک است. در ایران این پدیده دمکراتیک آشکارا در حرکت دانشجویی سال ۱۹۹۷ که توسط بسیج و پاسداران سر کوب شد و یا درجنبش سبز در ایران در ۲۰۰۹ مشاهده شد. "انقلاب یاس" در ۲۰۱۰-۲۰۱۱ در تونس نمونه دیگری از ظهور این جنبش‌های دمکراتیک جدید است. در کشورهای دیگر اسلامی مانند مصر، الجزائر، اردن، لیبی، مراکش هم حرکتهای مشابه آغاز شده است. شکل گیری جنبش‌های جدید اجتماعی از جمله بازتاب بحرانی است که حرکت‌های سیاسی و اجتماعی مبتنی بر اسلام‌گرایی افراطی به آن دچار آمده‌اند.

حرکت‌های جدید اجتماعی دارای ویژگی‌هایی هستند که آنها رااز جنبش‌های پیشین متمایز می‌کنند. یکی از خصیصه‌های بارز این جنبش‌ها مخالفت باتلفیق دین و سیاست و باور به جدایی این دو پدیده است. ناسیونالیسم ایرانی و عربی در دهه‌های ۱۹۵۰-۱۹۷۰ گرایش ضدّ مذهبی داشتند در حالیکه حرکتهای جدید اجتماعی در ایران و در بعضی از کشورهای عربی مثل تونس بر آن نیستند تا با مذهب مبارزه کنند بلکه مذهب را بیشتر عرصه خصوصی و امر شخصی تلقی می‌کنند و با دخالت آن در فضای سیاسی و اجتماعی مخالفند (رجوع شود به فرهاد خسرو خاور، : جنبش سبز: حرکت نوین دموکراتیک در ایران‪,‬ ایران نامه شمارۀ، ۴ زمستان ۱۳۸۸).

یکی دیگر از ویژگیهای مهم این حرکتها تکیه آنها بر شهروندی و حقوق آن است. در گفتمان ناسیونالیستی و اسلام افراطی بر ملت و امت تکیه می‌شد در حالیکه در این حرکت‌های نوین، مسئله اصلی احترام به شهروند و به حقوق اوست. شهروند جدید در پی آن نیست که خود را فدای ملت و یا امت کند، او در پی آنست که با احترام به قانون (حتی اگر مطابق میلش نباشد) از حقوق شهروندی بهره مند شود. این جنبش جدید در ایران شامل حقٔ رای در صحنه سیاسی و در تونس، استفاده از حق اعتراض به وضعیت بد معیشتی آغاز شد. در هر دو تجربه خواست مردم برخورداری از حقوق شهروندی و احترام به شهروند از سوی دولت بود. این خواسته‌ها در تضاد با شیوه حکومتی نظام خود کامه قرار می‌گرفت. شاید این اولین باری باشد که چنین خواسته‌های دمکراتیکی نه فقط در گروه‌های محدود روشنفکری و یا سیاسی که در سطح وسیع و توده‌ای مطرح شده است. تظاهرات ملیونها نفر در اعتراض به انتخابات ریاست جمهوری حاکی از آن بود که بخش‌های مهمی از مردم ایران خواهان جامعه‌ای مبتنی بر قانون و احترام به حقوق شهروندی است.

ویژگی دیگر حرکتهای نوین دموکراتیک بی‌اعتبار شدن اندیشه برپایی مدینه فاضله اسلامی است. این حرکت‌ها دیگر به برپایی بهشت زمینی در این دنیا از طریق مذهب اعتقاد ندارند و تجارب چند دهه گذشته در کم رنگ شدن این باور نقش مهمی بازی کرده است. حرکت‌های جدید خواستار استقرار حکومت قانون هستند و در مبارزه با حکومتهای استبدادی بر روی این خواست مهم پا می‌فشارند. در تونس، حرکت مردم اگر چه بی‌ شباهت به شورش‌های مردمی برای نان نبود ولی‌ بعد اصلی‌ آن رد فساد، ثروت اندوزی بی حد و حساب صاحبان قدرت و نزدیکان آنها و استبداد و بی قانونی بود.

به زبان دیگر، مسائل و معضلات اقتصادی که در گذشته باعث شورش‌های مقطعی می‌شدند در حال حاضر قابلیت تبدیل به حرکتهای دست جمعی جهت کسب آزادی سیاسی را دارند و نظام حاکم هم قادر نیست با دادن امتیاز به اقشار پایین آنها را خنثی کند.

یکی از پدیده‌های قابل توجه در جوامعی که آموزش در آنها رشد پرشتابی داشته پیدایش گروه اجتماعی جدیدی است که از لحاظ فرهنگی به طبقه متوسط تحصیل کرده تعلق دارد ولی از نظر اقتصادی به طبقه تهیدست جامعه نزدیک است. این گروه شامل جوانان تحصیل کرده بیکار، زنان و مردان جوانی می‌شود که برای خود آینده‌ای در قالب نظام حاکم متصور نیستند و احساس می‌کنند فردای آنها از شرایط حال بدتر خواهد بود. جوان تونسی که بخاطر رفتار پلیس و از فرط نومیدی خود را در ملاء عام آتش زد فردی تحصیل کرده بود و خرج خانوار را با دستفروشی تأمین می‌کرد.

این دو گانگی میان سطح فرهنگی (وابستگی به طبقات متوسط)و وضعیت اقتصادی (نزدیکی به اقشار پایین) سبب تشدید سرخوردگی در میان بخش‌های مهمی از مردم می‌شود. این اقشار به درستی احساس می‌کنند که وضعیت بد اقتصادی آنها ناشی از وجود یک نظام سیاسی بسته و فاسد است. به این علت است که آنها تنها در پی دست یافتن به کمک‌های اقتصادی نیستند و خواهان تغییر شرایط سیاسی نیز می‌باشند. در دهه‌های گذشته، اسلام سیاسی مدعی ارائه راه حل تخیلی برای ایجاد شرایط اقتصادی عادلانه بود. اما پس از گذشت سه دهه حکومت اسلامی در ایران و در بسیاری از جوامع مسلمان به علل دیگر، این گفتمان اعتبار خود را از دست داده و با تغییر شرایط جهانی، دمکراسی جذابیت بیشتری برای کشورهای مسلمان پیدا کرده است. پیشرفت فرهنگی و رشد آموزش به شکل گیری این تحول اساسی کمک کرده است. ایران در این میان نمونه بسیار جالبی از تحول اجتماعی و فرهنگی است. سطح آموزش جوانان و به خصوص دختران به نسبت چند دهه گذشته پیشرفت چشمگیری کرده و بسیاری از شاخص‌های اجتماعی و جمعیتی شبیه کشورهای پیشرفته شده است.



"انقلاب یاس" و جنبش سبز

در مقایسه جنبش سبز و "انقلاب یاس" می‌توان به تفاوت‌های اساسی میان این دو تجربه اشاره کرد. نخست آن که جنبش سبز بر مبنای این توهّم استوار بود که در قالب رژیم خدا محور کنونی امکان تحولات مثبت به سوی نوعی دمکراسی محدود وجود دارد. جنبه مثبت این توهم شکل گیری حرکت سبز بود. در حقیقت بدون وجود این ذهنیت شکل گیری چنین جنبشی امکان پذیر نبود. ولی جنبه منفی آن زیر سئوال نبردن رژیم بود. رهبران حرکت سبز نیز در ابتدا با تکیه بر ظرفیت نظام حاکم به گسترش این جنبش کمک شایانی کردند ولی پس از روشن شدن این قضیه که حکومت به هیچ وجه حاضر به عقب نشینی نیست و رأی مردم برایش ارزشی ندارد، رهبری جنبش همانند سدی در راه ادامه تظاهرات و اعتراضات دسته جمعی عمل کرد.

در تونس، عدم وجود رهبری در حرکتی غیر قابل پیش بینی این امکان را داد که جنبش اعتراضی رادیکالیزه شود و چون رژیم بن علی در تونس از درون پوسیده بود، حرکت توانست از مشروعیت گسترده‌ای برخودار شود. شکاف در میان صفوف ارتش که سبب خودداری از تیر اندازی به سوی مردم گردید نظام دیکتاتوری را دچار بحران عمیق کرد. در ایران، این شکاف بین رهبری رژیم و سپاه پاسداران وجود نداشت و بنابراین در صورت رادیکال شدن حرکت امکان خونریزی بیشتر وجود داشت. ولی شاید اگر بحران از حدی فراتر می‌رفت، حتی سپاه هم بی محابا به طرف مردم تیر اندازی نمی‌کرد.

به هر صورت، هر دو حرکت خواستار باز شدن صحنه سیاسی و وجود حکومتی دمکراتیک بودند که در آن شهروندان از حق مشارکت واقعی در جامعه و سیاست برخوردار باشند و الیگارشی و یا نظام استبدادی سرنوشت مردم رااز بالا و بطور آمرانه تعیین نکند. این خواسته‌ها بازتاب روشن مدرن شدن این جوامع هستند. تونس و ایران، هر کدام به گونه خود، دارای طبقات تحصیل کرده هستند و نرخ دسترسی به سطوح مختلف آموزش بالاتر از کشورهای همجوار است. سطح با سوادی در تونس بالا‌تر از از مصر، مراکش و یا سایر کشورهای عربی است و میزان راهیابی به آموزش عالی از رشد پر شتابی برخوردار بوده است.در تونس، با وجود نظام دیکتاتوری بن علی و دست اندازی خانواده‌اش بر منابع اقتصادی، توسعه صنعت توریسم به پیشرفت این کشور کمک شایانی کرد.

در ایران شکست حرکت دموکراتیک در دوران ملی شدن نفت و حکومت مصدق، باعث سرخوردگی اجتماعی شد و گروههای اسلامی با استفاده از این روانشناسی توانستند جامعه را گرد شعارهای خود بسیج کنند. اما، با سرخوردگی از بنیادگرایی و شکست پروژه انقلاب بار دیگر مطالبات دمکراتیک بطور گسترده در جامعه ایران مطرح شده است.

ایران معاصر از آغاز قرن شاهد چند حرکت اجتماعی بوده که انقلاب اسلامی نقطه عطف آنها را تشکیل می‌دهد. نیروهای سیاسی که در جریان انقلاب ۱۳۵۷ شرکت کردند شعار آزادی را در مقابله با استبداد شاه پیش می‌کشیدند ولی این آزادیخواهی "دموکراتیک" نبود. آنها بیشتر هوادار آزادی از نوع انقلابی (اسلامی و یا چپ) برای خود بودند که با آزادی خواهی دمکراتیک برای همه جامعه همخوانی نداشت. در جنبش سبز، برای اولین بار به صورت ملموس و روشن، خواسته‌های دموکراتیک در سطح بسیار گسترده در قالب شعار حکومت قانون متبلور شد. این بار دیگر نه مسئله آزادی انقلابی که قانون مداری و احترام به شهروند و حقوق او مطرح بود. در جنبش اعتراضی پس از انتخابات، شعار "رأی من کجاست" بازتاب خواست افراد برای احترام دولت به حقوق و حرمت آنها به عنوان شهروند بود. در جریان این جنبش برای نخستین بار، فردیت به عنوان رکن اساسی جامعه در مقیاس گسترده مطرح شد.

در ایران و در تونس، دو جنبش اجتماعی بزرگ رخ داد، در تونس حرکت مردم منجر به سرنگونی رژیم شد و در ایران جنبش اعتراضی سبب از دست رفتن مشروعیت نظام از دید اقشار عظیمی از جامعه گشت. حوادث تونس و در پی آن رویدادهای مصر بازتاب وسیعی در ایران داشته‌اند و محافل حکومتی از یکسو و اپوزیسیون و جامعه مدنی از سوی دیگر تلاش می‌کند قرائت خاص خود از این تحولات را در مقایسه با اوضاع ایران ارائه دهد. از نظر جامعه شناسی مقایسه این دیدگاه‌ها می‌تواند نکات مهمی را در رابطه با ذهنیت و تلقی نیروهای سیاسی جامعه از مفاهیمی مانند حکومت، دمکراسی و حقوق شهروندی مردم را نیز بازتاب دهد.

نگاه جنبش سبز به انقلاب یاس

از همان آغاز حرکت اعتراضی مردم تونس و به خیابان آمدن آنها اپوزیسیون به تفسیر این حرکت و مقایسه آن با جنبش سبز دست زد. شباهت‌های فراوان میان دو جنبش مانند بکار گیری گسترده فضای مجازی، مشارکت جوانان، سرکوب پلیسی و یا اتهاماتی که دولت بن علی به تظاهر کنندگان می‌زد سبب نوعی نزدیکی ذهنی و عاطفی میان این نزدیکان به جنبش سبز و حرکت اعتراضی تونس شد. در جریان "انقلاب یاس" درست مانند حرکت سبز رسانه‌های مجازی و جامعه مدنی نقش مهمی در بسیج مردم ایفا کردند و نظام اطلاع رسانی جدید توانست بر افکار عمومی جهان هم تاثیر فراوان بر جا گذارد. به باور موسوی هم یکی از مشابهات‌ها میان جنبش سبز و حرکت اعتراضی در جهان اسلام نقش این شبکه‌ها ی اینترنتی و حمله نظام‌های بسته به دنیای باز فضای مجازی است. "اگر به نظام‌های در حال سقوط جهان عرب و خاورمیانه با دقت نگاه کنیم، خواهیم دید، در همه ی این نظام‌ها به یک سان شبکه‌های اجتماعی و عرصه مطبوعاتی و فضای مجازی مورد حمله قرار می‌گیرند و به شکل حیرت انگیزی اس ام اس‌ها و تلفن‌ها و اینترنت قطع و قلم‌ها مشابه یکدیگر در هم شکسته و معترضین به زندان برده می‌شوند. (یادداشتی از میر حسین موسوی در باره تحولات منطقه)

مدافعان جنبش سبز چه در سطح سیاسی و چه در میان جامعه مدنی به تفسیر این حرکت و شبیه سازی آن با جنبش اعتراضی ایران دست زدند . حرکت مردم تونس در آغاز شور و شعفی در میان مدافعان جنبش سبز برانگیخت اما با پیروزی مرحله‌ای این جنبش همزمان نوعی سرخوردگی و افسوس از فرصت از دست رفته در ارتباط با جنبش سبز هم به وجود آمد.

با آنکه بسیاری از کادرهای جنبش سبز در داخل کشور با محدویت‌هایی برای طرح نظریات خود مواجه‌اند اما تحولات تونس در نشریات مجازی نزدیک به جنبش اصلاح طلبی مورد بحث ونقد گسترده قرار گرفت. در یک نگاه کلی می‌توان گفت که جناح اصلاح طلبان می‌کوشد تا نشان دهد که اعتراضات مردمی و به میدان آمدن آنان باعث جابجایی قدرت بدون زیرو کردن ساختار کلی نظام شد. آنها با اشاره به تجربه تونس تاکید می‌کنند که جابجایی قدرت حتی در نظامی دیکتاتوری می‌تواند انجام پذیرد بدون اینکه نیازی به انقلاب در معنای کلاسیک آن باشد. پیروزی جنبش اعتراضی مردم تونس در دید اصلاح طلبان نشانه حقانیت روش‌های اصلاح طلبی و ضرورت رساندن هزینه اعتراض به حداقل است.

نکته دیگری که اصلاح طالبان حکومتی در تفسیر حرکت اعتراضی مردم بر آن تکیه می‌کنند هشدار به رهبران و حکام در قدرت و درس عبرت از سرنوشت بن علی است. اصلاح طلبان می‌کوشند تا نشان دهند که در پس نظام به ظاهر مقتدر، پایه‌های حکومتی که دارای مشروعیت مردمی نباشد سست است و بنای آن همچون کاخ پوشالی به راحتی فرو خواهد ریخت. موسوی، کروبی و حتی رفسنجانی با اشاره‌هایی کلی کوشش کرده‌اند تا رهبران در قدرت را به درس گیری از جنبش تونس دعوت و آنان را به عبرت از عاقبت کار دیکتارها دعوت کنند. در دیداری با آیت الله زنجانی دو کاندیدای شکست خورده انخابات اظهار امیدواری کردند که " صدای آزادیخواهانه مردم مصر و تونس و یمن به گوش مستبدین و دیکتاتورهای منطقه و جهان برسد تا شاید درس عبرتی برای بازنگری و بازبینی در اعمال و رفتارشان" باشد. آنها به پایگاه اجتماعی جنبش‌های اعتراضی و مردمی در ایران اشاره می‌کنند و می‌گویند " اگر در ایران نیز به معترضین پس از انتخابات اجازه راه پیمایی داده شود مشخص خواهد شد کدام جریان از پایگاه اجتماعی و مردمی برخوردار است" (دیدار مشترک موسوی و کروبی با آیت الله بیات زنجانی).

به باور اصلاح طلبان در ایران مانند تونس بن علی و یا مصر مبارک این دیکتاتورها هستند که به صندلی می‌چسبند، خود را حق مطلق می‌دانند و حکومت مطلقه را حق خود و در تحقیر و سرکوب ملت خویش هر چه از دستشان بر می‌آید انجام می‌دهند.‌هاشمی رفسنجانی معتقد است که "حکومت تونس ظرف بیست سال اخیر مبتنی بر قدرت پلیسی و امنیتی به سرکوب مردم آن کشور پرداخته بود و نتیجه آن شد که مردم خسته از ظلم و ستم، قیام کرده و پایان دیکتاتوری در آن کشور را رقم زدند. به گفته وی "امروز دیگر ملتها آگاه شده‌اند و یکی پس از دیگری بر سرنوشت خویش مسلط می‌گردند و این اراده ملتهاست که لرزه بر تن مستبدین انداخته است".

تفسیر دیگری که در میان اصلاح طلبان از حرکت اعتراضی مردم تونس و یا مصر به چشم می‌خورد در اهداف و معنی خواست مردم است. اصلاح طلبان که خود هم در سرنگونی نظام گذشته در ایران شرکت داشته‌اند و هم خود سال‌ها در تقسیم قدرت با دیگر جریانات حاکم شریک بوده‌اند به تجربه دریافته‌اند که جابجایی قدرت بدون بسط آزادی و خواست دموکراتیک به هیچ وجه چاره ساز نیست. تجربه حرکتی که در تونس آغاز و همچنان ادامه دارد به باور اصلاح طلبان نشانه‌ای از حقانیت جنبش اعتراضی سال گذشته و ضرورت تن دادن به دموکراسی، تقسیم قدرت و بسط آزادی‌های سیاسی و اجتماعی است.

مسئله رهبری جنبش نیز از موضوعاتی است که توجه مدافعان جنبش سبز را در مقایسه این جنبش با جنبش اعتراضی مردم تونس در بر داشت. محور اصلی خواست جنبش سبز در آغاز اعتراض به نتایج انتخابات و خواست رسیدگی به تقلب انتخابات و در دفاع از نامزد شکست خورده این انتخابات یعنی موسوی شکل گرفت. در نتیجه شخصیت محوری این جنبش موسوی و نامزد دیگر مهدی کروبی بود در حالی که در تونس جنبش اعتراضی با شعله‌ای برآمده از تن جوانی آغاز شد و این شعله به آتش اعتراض و خروج بن علی تبدیل شد و هیج گونه رهبری خاصی در داخل هدایت این جنبش را به عهده نداشت و تنها پس از خروج بن علی و فضای نسبتا آزاد پس از بن علی است که برخی از تبعیدیان به کشور خود بازگشتند تا در تقسیم قدرت تازه شرکت و شریک شوند.

اکنون با موففیت نسبی انقلاب تونس و شکست موقت جنبش سبز برخی از نویسندگان در فضای مجازی وجود رهبری برآمده این جنبش را یکی از علل شکست آن قلمداد کرده و راز موفقیت جنبش تونس را فقدان رهبری می‌دانند معتقدند که آنها به آسانی از بن علی دل کندند و موفق شدند در حالیکه باور به تغییر در میان رهبران اصلی جنبش سبز امکان موفقیت را از میان برد.



مصادره اسلامی انقلاب یاس

جنبش اعتراضی مردم تونس بازتاب دوگانه در رسانه‌ها رسمی و نزدیک به حکومت و در میان مسئولین و شخصیت‌های سیاسی و مذهبی جناح موسوم به "اصولگرا" داشت. برخورد نخست به هفته‌های اول اعتراضات مردمی پیش از خروج بن علی از کشور بازمی گردد. در این مرحله جنبش اعتراضی تونس بیشتر در بعد اقتصادی و ضد دولتی مورد توجه قرار می‌گرفت و حتا گاه از آن به عنوان "انقلاب نان"، یا "شورش نان" هم یاد می‌شد. در این دوره هیچ یک از نهادهای رسمی، مسئولین و یا شخصیت‌های اصلی مذهبی بطورآشکار درباره جنبش مردمی تونس سخنی به میان نیاوردند. خبرگزاری‌ها و رسانه‌هایی هم که بطور معمول حرکات‌های مردمی در کشورهای منطقه را بگونه‌ای گسترده طرح می‌کنند موضعی انفعالی داشتند و در مجموع خبرهای جنبش اعتراضی مردم نیز با احتیاط و بدون تفسیر سیاسی در رسانه‌های جمعی انعکاس می‌یافت. در صدها خبرها منتشر شده توسط ایرنا، فارس، رجانیوز، جهان نیوز، ایران، رسالت پیرامون تونس تا ۲۵ دی ماه ۱۳۸۸ هیچ سخنی از ماهیت اسلامی این جنبش در میان نیست و حتا یادی از گروه‌های اسلام گرا و یا رهبران آنها هم نمی‌شود.

یکی از دلایل این برخورد منفعل محافل حکومتی در هفته‌های نخستین شکل گیری جنبش اعتراضی مردم تونس واکنش مثبت نیروهای مخالف در فضای مجازی و یا رسانه‌های مستقل و خارجی و تلاش برای مقایسه حرکت اعتراضی تونسی‌ها و جنبش سبز می‌توانست باشد. نبودن شعارهای اسلامی و یا حضور بسیار کمرنگ نیروهای اسلام گرای تونس هم شاید سبب می‌شد نگاه مشتاقانه و تائید آمیزی به این جنبش وجود نداشته باشد. ضمن آنکه رابطه جمهوری اسلامی با تونس کمتر بحرانی شده و بن علی از جمله نادر سران کشورهای خارجی بود که انتخاب احمدی نژاد به ریاست جمهوری را تبریک گفته بود.

پس از ترک تونس توسط بن علی ناگهان نوع برخورد مسئولین حکومتی و رسانه‌های رسمی باجنبش اعتراضی مردم این کشور دستخوش تغییرات جدی شد. دولت با شتاب سکوت خود درباره این جنبش را شکست و لحن و تحلیل‌های رسانه‌های حکومتی هم سمت و سوی جدیدی پیدا کرد. بدین ترتیب در فاصله بسیار کوتاهی ما شاهد نوعی چرخش مهم در مواضع سیاسی رسانه‌های نزدیک به دولت و مسئولین دولتی و شخصیت‌های مذهبی هستیم.

آیت الله نوری همدانی که از هواداران جدی دولت احمدی نژاد به شمار می‌رود از اولین کسانی بود که "عامل فروپاشی حکومت تونس" را "صدور انقلاب اسلامی" به این کشور دانست. وی فقط 2 روز پس از فرار بن علی در دیدار با برخی مقامات کشوری گفت که، پیروزی مردم تونس "به برکت انقلاب اسلامی و بیداری مسلمانان جهان" اتفاق افتاده است و با بیان اینکه در تونس، "انقلابی در حال شکل گیری است"، این بیداری را نتیجه مستقیم " انقلاب اسلامی ایران" دانست (فارس، ۲۸ دی ماه ۱۳۸۹).

محمد علی تسخیری، دبیر کل مجمع تقریب مذاهب اسلامی با اشاره به جنبش مردم تونس گفت "اصحاب تبلیغی غرب سعی کرد، بعد اسلامی نهضت تونس را بیان نکنند و به هیچ وجه تجمع مردم و نماز خواندن آنها را نشان ندهند ولی حالا معلوم شد که یکی از خواسته‌های مردم احیای مظاهر دینی چون پخش اذان بود." وی بر آن است که "رسانه‌های غربی اعتراض مردم را با نان و شغل گره زدند ولی در واقع اعتراض مردم به رئیس جمهور سابق این کشور به خاطر ضدیت با دین بود" ( خبرگزاری مهر، ۲۹ دی ماه ۱۳۸۹). محمود احمدی نژاد نیز با شکستن سکوت چند هفته‌ای خود درباره حوادث تونس به پیروزی مردم این کشور اشاره کرد و گفت "ملت تونس با شعارهای اسلامی و نگاه یگانه‌پرستانه و عدالت‌خواهانه و شعارهای انسانی در برابر یك دیكتاتور وابسته قیام كردند. از نظر وی "خواست مردم تونس برپایی مناسبات و احكام اسلام ناب محمدی است". احمدی نژاد ضمن انتقاد از دخالت "غربی‌ها و بیگانگان" به "رهبران ملت تونس توصیه کرد "هوشمندی خود را حفظ كنند و به آرمان‌های بلند ملت تونس توجه كنند و به اهداف كوچك تن ندهند." او که در یزد سخنرانی میکرد به مخاطبان خود گفت که "آن‌چه در تونس اتفاق افتاد موجی است كه در عالم ایجاد شده و از نشانه‌های حركت‌های شماست." (خبرگزاری فارس، ۲۹ دی ماه ۱۳۸۹)

در پی این اظهارات اولیه نماز جمعه به محلی برای تبلیغات سراسری و سازمان یافته برای توجیه ماهیت اسلامی جنبش مردم تونس تبدیل شد. بسیاری از سخنرانان اولین نماز جمعه پس از سقوط بن علی بگونه‌ای همسو به تفسیر اسلامی حوادث تونس پرداختند. علم‌الهدی امام جمعه مشهد سقوط دیكتاتوری تونس را "نتیجه بصیرت و اسلام‌خواهی و نیز استفاده مردم تونس از نسخه انقلاب اسلامی ایران دانست و گفت "مردم تونس با بهره‌گیری از الگو و تجربیات انقلاب اسلامی امروز خواهان سرنگونی رژیم و حكومت دیكتاتوری سابق هستند و به هیچ فتنه و توطئه‌ای تن درنمی‌دهند." در چندین شهر دیگر هم سخنرانان بطور هماهنگ از "جنبش اسلامی" تونس و تمایل مردم به "برقراری جمهوری اسلامی" در این کشور سخن به میان آورند.

در گفتمان رسمی دوران پس از سقوط بن علی پیرامون انقلاب یاس دست کم به سه نکته اصلی اشاره می‌شود:
اول اینکه حکومت بن علی شبیه حکومت شاه و نوع سرکوب مردم تونس در جریان ناآرامی‌های سیاسی به نوع سرکوب دوره شاه تشبیه می‌شود. در این موضع گیری تلاش می‌شود در پاسخ کسانی که حرکت مردم تونس را با جنبش سبز مقایسه می‌کنند "انقلاب یاس" حرکتی شبیه انقلاب سال ۱۳۵۷ قلمداد شود. به نظر می‌رسد آنچه بیشتر مسئولین را به تاکید بر ماهیت اسلامی جنبش و شباهت آن با انقلاب ۱۳۵۷ تشویق می‌کند مقایسه میان سرکوب خونین جنبش سبز در خیابانها در سال ۱۳۸۸ و سرکوب مردم تونس توسط بن علی است. نزدیکی زمانی این دو جنبش و شباهت برخی روش‌های بکار گرفته شده و یا نوع برخورد با اعتراضات خیابانی مردم این واهمه را نزد رسانه‌های دولتی و مسئولین بوجود آورده است که نوعی مقایسه طبیعی میان این دو جنبش در ذهن مردم شکل گیرد. بویژه آنکه رسانه‌های خارجی و یا هواداران جنبش سبز نیز بطور منظم به شباهت اشکال سرکوب و یا همسانی مطالبات مردمی و یا استفاده گسترده از شبکه مجازی اشاره می‌کنند.

نکته دوم در برخوردهای رسمی و دولتی اشاره به ماهیت سکولار حکومت بن علی و مخالفت آن با اسلام و نیروهای اسلام گرا اشاره میشود. جالب این است که با وجود اشاره به جریان اسلام‌گرایی نه تنها گروه‌های اسلام گرای تونسی و بویژه حزب اصلی آنها (النهضه) در ایران چندان شناخته شده نیستند بلکه حتا در دوران اعتراضات چند هفته‌ای هم کمتر رسانه‌ای به طرح ویژگی‌های فکری و سازمانی آنها پرداخت. برای مثال نام الغنوشی رهبر مهم‌ترین حزب اسلام گرای تونس پس از سقوط بن علی و پیروزی انقلاب یاس در رسانه‌های ایران مطرح شد.

نکته سوم در همانند سازی انقلاب یاس و انقلاب ۱۳۵۷ اشاره دایمی به نزدیکی بن علی به کشورهای غربی (مانند شاه) است و محکوم کردن آنچه که دخالت این کشورها در تونس نامیده می‌شود. تلاش بر این است که به "انقلاب یاس" بعد ضد غربی داده شود و همین موضوع به عنوان یکی از نشانه‌های اسلامی بودن این جنبش و شباهت آن با انقلاب اسلامی قلمداد گردد.

مسئولین و رسانه‌های نزدیک به حکومت بدون تکیه بر هیچ نشانه قابل مشاهده و عینی مدعی اسلامی بودن انقلاب یاس هستند. آنها به این پرسش اساسی پاسخ نمی‌دهند چگونه انقلابی می‌تواند بدون هیج شعار و مطالبات دینی، بدون رهبری مذهبی و بدون مشارکت فعال و گسترده احزاب اسلام گرا به یکباره خصلت اسلامی پیدا کند. بدین گونه است که شعارها و مطالبات مردم تونس فقط در ذهن و تبلیغات رسمی دولتی رنگ و بوی اسلامی به خود می‌گیرند و از مطالباتی سخن به میان میاید که ارتباطی به خواست‌های مردم تونس ندارند. به نظر میرسد این مصادره آسان انقلاب یاس بیشتر با هدف تبلیغات سیاسی در داخل کشور انجام می‌شود. تلاش محافل حکومتی این است که نه تنها بعد دمکراتیک انقلاب تونس کم رنگ شود که این حرکت بخشی از اسلام‌گرایی از ایران تا شمال افریقا به چشم آید و جمهوری اسلامی بصورت مرکز تحولات منطقه‌ای با سمتگیری اسلامی جلوه کند. گسترش حرکات اعتراضی در مصر و یا کشورهای دیگر زمینه را برای طرح چنین ادعایی فراهم کرده است.

مقایسه آنچه در ایران درباره اسلام‌گرایی انقلاب یاس گفته می‌شود و حرف‌ها و مواضع رسمی رهبران اسلام گرای این کشور حکایت از شکاف جدی می‌کند که میان تبلیغات دولتی و واقعیت‌های جنبش مردم تونس وجود دارد و ما با نوعی مصادره به مطلوب انقلاب یاس سر و کار داریم. این در حالی است که حتا برخی رسانه‌های داخلی نقطه نظرها و مصاحبه‌های رشید الغنوشی را پیرامون جنبش مردمی تونس که وارونه گویی مقامات ایرانی را برملا میکند را منعکس کرده‌اند. وی از جمله در مصاحبه با شبکه الجزیره که در رسانه‌های ایران هم بازتاب یافت گفته بود که حزب سیاسی‌اش دموکراتیک است و جنبش تحت رهبری وی، اسلام‌گرا و معتدل است و به دموکراسی در فرهنگ اسلامی استناد می‌کند. این مصاحبه و مواضع دیگر راشد الغنوشی و سایر رهبران حزب النهضه نشان میدهند که آنها بیش از انکه طرفدار الگوی انقلاب اسلامی در ایران باشد به تجربه ترکیه نظر دارند و در پی ایجاد یک جمهوری اسلامی جدید نیستند.

نتیجه گیری

حوادث تونس بهانه‌ای برای بازخوانی تجربه جنبش سبز و وضعیت سیاسی ایران تبدیل شده‌اند. بازتاب گسترده حوادث تونس و نیز آنچه در مصر می‌گذرد در ایران نشانه اهمیت ویژه تحولات منطقه در داخل ایران است. اما تلاش برای استفاده تبلیغاتی از رویدادهای کشورهای دیگر تغییر اساسی در واقعیت‌های ایران بوجود نخواهد آورد.

اصلاح طلبان ایران باید بتوانند با درس گرفتن از تجربه‌های کشورهای دیگر با بازخوانی انتقادی تجربه جنبش سبز دست زنند. یکی از ابعاد شکست این جنبش عدم موفقیت در جذب گروههای وسیع تهیدست بود. "انقلاب یاس" در همان ابتدای حرکت خود توانست در میان اقشار محروم جامعه راه پیدا کند. خودسوزی جوان دستفروش عمل نمادینی بود که رابطه میان آزادی سیاسی و عدالت اجتماعی برای مردم را قابل لمس کرد. توجه به این بعد از تجربه تونس به معنای برخورد انتقادی به جنبش سبز بخاطر کم بها دادن به مسئله عدالت اجتماعی است. جنبش مردمی برای دمکراسی در ایران بدون پرداختن به عدالت اجتماعی موفق به میدان آوردن گروه‌های محروم‌تر نخواهد شد و دامنه نفوذ آن از طبقات متوسط شهری فراتر نخواهد رفت.

دست اندرکاران حکومتی و رسانه‌های دولتی هم با تفسیر جانبدارانه و غیر واقعی انقلاب یاس و تلاش برای شبیه سازی با انقلاب اسلامی بعد سکولار و دمکراتیک این جنبش‌های نوظهور و متفاوت را به دست فراموشی می‌سپارند. آنان از یاد می‌برند که نقش اسلام سیاسی در جنبش تونس به کلی حاشیه‌ای بود و خواسته‌های تونسی‌ها دارای ابعاد دمکراتیک غیر قابل انکاری است. این موضوع به معنای عدم حضور نیروهای اسلام گرا در این جنبش‌ها نیست. آنها خواهان یک جمهوری اسلامی از نوع ایران نیستند و در کنار نیروهای دیگر سیاسی خواهان تغییرات دمکراتیک هستند. رژیم بن علی‌ بی‌ شباهت به رژیم شاه نبود و با تلنگری از سوی توده‌ مردم در زمانی کمتر از یک ماه سقوط کرد. ولی‌، "انقلاب" یاس از منظر شعارها و خواست‌های سیاسی خود بیشتر شبیه جنبش سبز بود تا انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران.

از طرف دیگر، در مقایسه ساده انگارانه جنبش تونس با انقلاب اسلامی، نیروهای دولتی فراموش می‌کنند که جمهوری اسلامی کارنامه درخشانی برای افتخار کردن و دعوت از مردم کشورهای دیگر به تکرار این تجربه ندارند. کافیست به عمکرد نه چندان موفق 30 ساله این نظام در زمینه کاهش نابرابری‌های و یا مبارزه با فساد و یا احترام به حقوق شهروندی و دمکراسی اشاره کرد تا به آنها گفت که حق دادن درس اخلاق به دیگران را ندارند.

یکی‌ از نتایج "انقلاب یاس" سرایت جنبش دمکراسی خواهی به دیگر کشور‌های عربی، از جمله مصر، الجزائر، مراکش، لیبی‌، اردن، یمن و حتی بعضی‌ از کشور‌های کوچک منطقه مانند کویت و بحرین است. در مصر حکومت مبارک در پرتگاه سقوط قرار گرفته و در چند کشور دیگر عربی تظاهرات ضد دولتی هر روز دامنه وسیعتری به خود می‌گیرد. بحران و عدم مشروعیت سیاسی در کنار فقر ناشی از برنامه‌های اقتصادی باعث نارضایتی عمومی در این کشورها شده است. حکومت‌های استبدادی اعتبار خود در نزد مردمی که تشنه آزادی بیشتر و احترام به حقوق شهروندی هستند و یا از فشار اقتصادی رنج میبرند را از دست داده‌اند.

شرایط ایران، با در نظر گرفتن نارضایتی‌ شدید طبقات متوسط و سرخوردگی اقشار طبقه پایین بویژه در شرایط اجرای طرح هدفمند کردن یارانه‌های بسیار بحرانی و شکننده است. سرکوب شدید حرکت سبز و حضور نظامی و امنیتی نیروهای سپاه و بسیج و تهدید دایمی مخالفان موجب بوجود آمدن نوعی یأس شدید و ترس شده است. ولی‌ همانگونه که تونس نیز مدت‌ها اعتراض‌ها در اذهان مردم شکل می‌گرفت و بصورت بیرونی و جمعی ابراز نمی‌شد، در ایران هم بی تردید در آینده شاهد بحران جدید نظام دینی خواهیم بود.

نظر کاربران:


امیدوارم خوانندگان دیگر این نوشته حداقل متوجه بشوند که بالاخره پدیده پس از انتخابات، در نظر نویسندگان نوشته جنبش سبز است یا حرکت سبز؟ من که از این متن چیزی نفهمیدم.
آقای خسروخاور که تاکید بر حرکت سبز دارد خوب بود با دیگر نویسندگان مقاله هماهنگ می‌کردند که متن یکدست شود، یا حرکت سبز بکار می بردند یا جنبش سبز متاسفانه برداشت نادرست از فرادستان جنبش سبز و سیر و سلوک در شکاف های دوره اصلاحات و درگیری در ترم هایی که هم اکنون محلی از اعراب ندارند مانند اصلاح‌طلبان حکومتی از ویژگی های این نوشته است. گروهی فکر می کنند با محو جنبش سبز و تقلیل آن به حرکت سبز یا چیزی مانند این، به زعم خود اصلاح‌طلبان حکومتی را از فرادستی جنبش سبز می توانند خلع کنند. من نمی دانم با چه تعریفی یک جامعه شناس می‌تواند پدیده پس از انتخابات را جنبش اجتماعی نداند.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024