جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - Friday 29 March 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 20.02.2008, 7:45

نقش خامنه‌ای در زوال جمهوری اسلامی


حسين باقرزاده

سه‌شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۸۶ – 19 فوریه 2008
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

تضادهای درون حاكمیت جمهوری اسلامی بر سر تصاحب صندلی‌های مجلس هشتم روز به روز شدیدتر می‌شود و به مرزهای آشتی‌ناپذیری نزدیك می‌گردد. درگیری‌های لفظی و قلمی تندتر شده و عوامل دو طرف با صراحت بی‌سابقه‌ای به جان هم افتاده‌اند. اظهارات جعفری فرمانده سپاه و حسن خمینی، دو نهاد پرقدرت رژیم را در برابر هم قرار داده و طرفداران و هواداران آن را به صف‌آرایی علیه یكدیگر واداشته است. موضعگیری‌های نسبتا صریح خامنه‌ای در دفاع از عملكرد هیئت‌های اجرایی و نظارت انتخابات، خشم اصلاح‌طلبان محذوف را برانگیخته و آنان را به واكنش واداشته است. رأی‌گیری 24 اسفند می‌رود تا در تضادهای بین جناح‌های مختلف جمهوری اسلامی فصل جدیدی بگشاید.

نزاع‌های اخیر البته در نوع خود بی‌سابقه نیست. ساختار قدرت در جمهوری اسلامی همواره صحنه نزاع جناح‌های مختلف آن بوده است كه فارغ از مردم و از روی سر آنان برای گرفتن سهم خود از قدرت رقابت می‌كرده‌اند. در دهه اول انقلاب، این نزاع‌ها یك فصل‌الخطاب در هیئت آقای خمینی داشت كه مورد پذیرش همه جناح‌های حاكمیت بود. او می‌توانست با وادار كردن شورای نگهبان به تغییر تصمیماتش، در دعواهای جناحی حالت بی‌طرفی به خود بگیرد، سپاه پاسداران را فرمان دهد در اختلافات سیاسی درون حاكمیت موضع نگیرد و یا در برابر زیاده‌روی‌های قوه مجریه، مجلس را در رأس امور بنشاند. فرمان و حكم و نظر او برای همه جناح‌های حاكمیت حجت بود و موقعیت او در شرایطی‌ بود كه همه آنان قضاوت او را می‌پذیرفتند اگرچه آن را نپسندند. در برابر، او تلاش می‌كرد كه فرای درگیری‌های جناحی‌ درون حاكمیت عمل كند و تا آن‌جا كه امكان داشت خود را از آلودگی‌ به آن بر حذر دارد.

پس از مرگ خمینی و جانشینی آقای خامنه‌ای، نهاد رهبری جمهوری اسلامی قدرت معنوی خود را تا حد زیادی از دست داد. خامنه‌ای نه جذبه (كاری‍زما) و اعتبار سیاسی و مذهبی خمینی‌ را داشت كه سخنش را همه وابستگان قدرت سمعا و طاعتا بپذیرند، و نه (آن چنان كه بعدها تجربه نشان داد) دارای پختگی و درایت سیاسی خمینی بود كه بتواند خود را از صحنه‌های درگیری درون حاكمیت دور نگه دارد و فرای آن اعتبار خود را حفظ كند. او خیلی زود در گرداب این درگیری‌ها فرو رفت و با هر اقدام خود در این زمینه بخشی از اعتبار و حرمت سیاسی خود را از دست داد. به دنبال این روند است كه او اكنون به حمایت از افراطی‌ترین و خرافی‌ترین جناح درون حاكمیت تنزل یافته و سرنوشت خود را به سرنوشت این جناح پیوند زده است.

موضعگیری‌های جناحی خامنه‌ای به تدریج اعتبار او را در بین بخش‌هایی از حاكمیت و هوادران آنان كاهش داده است. اولین‌بار این موضع‌گیری در مقیاس بزرگ در جریان دوم خرداد ۱۳۷۶ رخ داد. هواداری تلویحی او از ناطق نوری در آن هنگام نه فقط به نفع خاتمی تمام شد و گروه زیادی از رأی‌دهندگان را به حمایت از خاتمی‌ به پای‌ صندوق‌های رأی‌ كشاند و بلكه حرمت سیاسی خامنه‌ای را نی‍ز تا حد زیادی شكست. این كه بخش عمده رأی‌ به خاتمی بغضا لمعاویه بوده است و نه حبا لعلی، تفسیری بود كه همه جا مطرح می‌شد و به عنوان یك واقعیت در ذهنیت بسیاری از هواداران جمهوری اسلامی نیز جا افتاد. رعب و هیبت خامنه‌ای شكسته شده و باب نقد و اعتراض به او باز شده بود. روزنامه‌های اصلاح‌طلب به تلویح به نقد عملكرد او می‌پرداختند. و در همین فضا بود كه دو سال بعد، دانشجویان در خیابان‌های‌ تهران شعارهای ضد خامنه‌ای سر دادند و برای چند روز صحنه‌هایی آفریدند كه هیچگاه در حیات خمینی و علیه او قابل تصور نبود.

مقطع دوم خرداد نقطه هبوط خامنه‌ای از منزلگاه خمینی بود. از آن به بعد، خامنه‌ای یك سره در حال سقوط بوده است و با هر حركت و موضعگیری خود در مسایل و درگیری‌های سیاسی كشور بخش بیشتری از اعتبار و حیثیت خود را از دست داده است. موضعگیری‌های صریح او علیه جناح اصلاح‌طلب و مجلس ششم، و به خصوص «حكم حكومتی» او در جلوگیری از طرح و تصویب قانون مطبوعات، و نقش مستقیم او در توقیف فله‌ای مطبوعات، تقریبا تمامی این جناح را (به استثنای افرادی‌ مانند كروبی) به صف منتقدان و مخالفان او رانده است. انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ نقطه عطف دیگری در این زمینه بود. دخالت نهاد رهبری در این رأی‌گیری به حدی رسوا و آشكار بود كه فغان همه نامزدهای دیگر را درآورد تا آنجا كه برخی از نزدیك‌ترین افراد به خامنه‌ای و كسانی‌ مانند هاشمی‌ رفسنجانی كه در بالا بردن او سهمی تعیین‌كننده داشته‌اند، نیز لب به فغان و اعتراض گشودند. خامنه‌ای اكنون بخشی از جناح محافظه‌كار را نیز به صف منتقدان و مخالفان خود رانده بود.

اكنون و در آستانه رأی‌گیری ۲۴ اسفند، خامنه‌ای هم‌چنان و چهار اسبه در سراشیبی سلب اعتبار سیاسی خود می‌تازد و دشمنان تازه‌ای برای خود می‌آفریند. حمایت او از قلع و قمع شدیدی كه هیئت‌های اجرایی و نظارت انتخابات نسبت به اصلاح‌طلبان به راه انداخته‌اند به اعتراض‌های صریح و علنی بی‌سابقه‌ای علیه او منجر شده است. مهمتر از آن، سكوت پر معنای او در درگیری‌های اخیر است كه به دنبال اظهارات فرمانده سپاه مبنی بر حمایت از اصولگرایان، و نقد حسن خمینی با اشاره به گفته‌های جدش در منع از ورود سپاهیان به اختلافات درون حكومتی، پیش آمده است. خامنه‌ای نه فقط این درایت سیاسی‌ را از خود نشان نداده است كه (حتا اگر این امر مسبوق به سابقه نبود) رأسا در این مورد دخالت كند و افسرمنصوب خود را بر سر جایش بنشاند و بلكه از باب احترام به سلف و ولی‌نعمت خود هم حاضر نشده است گفته او را به یاد فرمانده سپاه بیاورد و یا وقتی كسی مانند حسن خمینی این كار را می‌كند آن را تأیید نماید. و این شاید پاشنه آشیلی‌ باشد كه بالاخره او را از پای درآورد.

اعتبار حقوقی ولایت فقیه اگر به قانون اساسی جمهوری اسلامی است، اعتبار حقیقی آن، اما، به نقش و موقعیت آیت‌الله خمینی برمی‌گردد. او از چنان موقعیت و اقتداری برخوردار بود كه فرامین و احكامش، حتا در مورد جنایات ضد بشری قتل‌عام‌های وسیع زندانیان، بدون چون و چرا اجرا می‌شد. طبیعتا پس از مرگ او، هیچ كس نمی‌توانست این اقتدار مطلق را حفظ كند. ولی كسی كه در جای او نشسته است اگر می‌‌خواهد كمترین اعتباری برای خود به دست بیاورد باید كه دست كم احترام سلف خود را حفظ كند و خود را پیرو راستین او بنمایاند. خامنه‌ای از این آزمایش به صورت رسوایی ناموفق بیرون آمده است، و در دعوایی كه دست كم یك روحانی حكومتی دیگر را از شدت تأثر دق‌مرگ كرده و احساسات بسیاری دیگر را برانگیخته، سكوت پیشه كرده است - سكوتی كه حتا اگر فردا به مصلحت شكسته شود باز هم تعبیری جز قرار گرفتن در برابر خمینی و تیشه به ریشه اعتبار سیاسی و معنوی خود زدن نخواهد داشت. خامنه‌ای اكنون تیشه در دست، به زدن بن خود پرداخته است.

پس از ۲ خرداد ۷۶ و ۳ تیر ۸۴، ۲۴ اسفند ۸۶ می‌رود كه نقطه عطف دیگری را در سقوط اعتبار سیاسی‌ علی خامنه‌ای در جمهوری اسلامی رقم زند. این رأی‌گیری بخش بزرگتری از وفاداران به جمهوری اسلامی را به صف معترضان و منتقدان خامنه‌ای می‌راند و حیثیت و اعتبار سیاسی ولی‌ فقیه را به پایین‌ترین نقطه خود در طول حیات جمهوری اسلامی می‌رساند. قرار گرفتن خامنه‌ای در برابر مرده‌ریگ سیاسی خمینی و نفی ضمنی یا عملی‌ رهنمودهای او، اعتبار او را در بین وفادارترین نیروهای هوادار خمینی رو به زوال می‌برد. او البته می‌تواند هم‌چنان به نیروی‌ سپاه و بسیج مسلح خود حكم براند و مخالفان خود را هر چه بیشتر به حاشیه براند و یا آنان را حذف كند، ولی قدرت معنوی او به شدت رو به تحلیل می‌رود. همراه با این روند، اعتبار مهمترین ركن جمهوری اسلامی یعنی ولایت فقیه در بین هواداران و حامیان این نظام رو به تضعیف می‌گذارد. اكنون پایه‌های معنوی این نظام از درون در حال متلاشی شدن است - و بزرگترین كمك‌كننده به این روند، شخص علی خامنه‌ای است.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024