پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Thursday 25 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 31.07.2007, 1:09

درباره حقارت و زبونی

نامه‌ای به همه


اکبر گنجی



ما را چه می شود که بر زندانی شدن عزیزانمان چشم می پوشیم؟ آن انسانی که می توانست بگرید کجا رفت؟ بر سر آن ‏آرمانهای شریف اخلاقی چه آمد؟ از کجا به کجا رسیده ایم؟ این سقوط اخلاقی- معنوی که جز به مصرف به چیز دیگری نمی اندیشد ‏چگونه در ما پدید آمد؟ چرا این همه دروغ می بافیم؟ این خود خواهی و خود بزرگ بینی بیمارگونه در ما چگونه پدید آمد؟ چرا کسی ‏بی رحمانه ما را سرزنش نمی کند ؟‎ ‎چرا سکوت در مقابل ظلم و بیداد؟ قرنها سینه زنی و عزاداری برای امام حسین توسط کسانی که ‏در مقابل چشمانشان فجایعی به مراتب بدتر از فاجعه کربلا روی می دهد چه معنایی دارد؟ باید بر سر و روی خود بکوبیم ، اما نه برای ‏امام حسین یا شهادت او و یارانش، که از فروریختن ارزشهای اخلاقی و احساس پاک انسانی نسبت به درد و رنج دیگر آدمیان. این ‏‏"روح سازگاری ایرانی" با نظام های استبدادی چه ارزشی دارد که کسانی در زمینه آن داد سخن سر داده اند؟ تاریخ بلند ما ، تاریخ ‏برسر کار آوردن نظام های خودکامه و ساخت و پاخت با آنهاست. اگر غیر از این بود ، نظام سلطانی تا این حد در میان ما پر دوام ‏نبود(از کوزه همان برون تراود که در اوست). ما شاه پرستان حداکثر کارمان این بوده که اگر از شاهی خسته شدیم، شاه دیگری بر سر ‏کار آوردیم. به دیگران فخر فروخته ایم که فلان پادشاهمان "عادل" بوده است. آقای خمینی که از احوال ما کاملاً آگاه بود، "ولایت ‏مطلقه ی فقیه عادل" را ارزانی مان کرد. غافل از اینکه به محض واگذاری قدرت مطلق به یک تن ، اولین چیزی که از او ستانده ‏خواهد شد ، "قدرت عدالت ورزی" است. و اینچنین بود که فقیه عادل دستور قتل عام هزاران زندانی محکوم به حبس را صادر کرد. و ‏ما هرگز از خود نپرسیدیم چرا افرادی که در دادگاههای غیر علنی،‎ ‎بدون وکیل، بدون هیأت منصفه محکوم به حبس شده بودند را فقیه ‏عادل به قتل رساند و ما سکوت کردیم؟ امروز هم در بازخوانی آن جنایت، به دنبال آمران و مجریان فاجعه می گردیم تا مجازاتشان ‏کنیم. اما دنبال محاکمه چه کسی هستیم؟ متهم اصلی این فاجعه من و تو و ما بودیم و هستیم که آن روز سکوت کردیم و امروز هم ‏سکوت می کنیم و با سکوتمان جنایت و شکنجه و زندان و استبداد را تثبیت و تحکیم می کنیم. ما اینها را بر سر کار آوردیم و ما ‏خواهان ادامه حکومت اینان، که محصول روحیه مستبد پسند مایند،هستیم. احمد قصابان، مجید توکلی،احسان منصوری(بازداشتی های ‏نشریات دانشگاه امیر کبیر،بازداشت شده در 13و19اردیبهشت و 26خرداد) بهاره هدایت، محمد هاشمی،علی نیکو نسبتی، مهدی ‏عربشاهی، حنیف وقفی، علی وقفی ( بازداشتی های 18تیر درب اصلی دانشگاه امیر کبیر)، عبدالله مومنی، بهرام فیاضی، مرتضی ‏اصلاح چی، مجتبی بیات، حبیب حاجی حیدری، مسعود حبیبی، سعید حسینی نیا، آرش خاندل،اشکان غیوثوندی، عزت الله قلندری، ‏محمد حسین مهرزاد( بازداشتی های 18تیر دفتر ادوار تحکیم) را رژیم جمهوری اسلامی با همکاری و مشارکت همه ما زندانی کرده ‏است. از زیر بار مسئولیت نمی توان شانه خالی کرد.فرزندام چگونه به من نگاه خواهند کرد، آنگاه که این همه حقارت و پستی و ‏زبونی را در من می نگرند؟آیا تاکید بر " ساختار" های پایدارسیاسی – اجتماعی، توجیه گر بی عملی من خواهد بود؟ مگر همچون ‏ساختارگرایان آدمی را عروسک خیمه شب بازی ساختارهای نامریی می دانیم؟ فرزندانم به من پاسخ خواهند داد : چیزی به نام ساختار ‏در جهان خارج وجود عینی ندارد،پستی و حقارت خود را با ساختارتوجیه مکن، " آدمیان هستند که تاریخ خود را می سازند ولی نه آن ‏گونه که د لشان می خواهد، یا در شرایطی که خود انتخاب کرده باشند، بلکه در شرایط داده شده ای که میراث گذشته است". ‏

طی سالهای گذشته روزنامه نگاران، دانشجویان،کارگران، زنان، معلمان، وکلا، اقلیت های مذهبی ، اقلیت های قومی ، به ‏دلیل فعالیتهایشان ،هزینه هایی پرداخت کرده اند. اما نوعی عدم تناسب میان پرداخت هزینه و واکنش های جهانی و داخلی نسبت به ‏گروه های مختلف دیده می شود. دهه گذشته(1376-1386) میزان و ملاک خوبی برای سنجش این مدعا است. در این دوره اقشار ‏مختلف اجتماعی حول علائق و ترجیحات گوناگون هویت می یابند. با معیارهای مختلفی می توان درباره میزان فعالیت گروه ها و ‏هزینه متعاقب آن قضاوت و داوری کرد. شاید زندانی شدن مهم ترین شاخص هزینه فعالیت های دگراندیشانه و دگرباشانه در ایران ‏باشد. از این رو می توان زمان زندانی شدن اقشار مختلف فعال و واکنشی که متعاقب آن برانگیخته شده است را با یکدیگر مقایسه کرد.‏

‏ ‏‏ به عنوان مثال، واکنش بین المللی به بازداشت یک فعال کارگری گسترده است، برای آنکه مراکزبین المللی کارگری ‏ونهادهای مدنی جهانی مدافع حقوق کارگران وجود دارد. زنان درموقعیت کاملا ویژه ای قرار دارند. اگر یک زن فعال بازداشت شود ، ‏واکنش سریع نهادهای حقوق بشری و زنان فمینیست را به دنبال خواهد داشت. زنان فعال و مبارز، از چند روز تا حداکثر دو هفته ‏بازداشت شده اند ‏. به محض آنکه زنی بازداشت می شود ، نهادهای حقوق بشری به طور هماهنگ به این اقدام اعتراض می نمایند. اما ‏بازداشت دانشجویان که طی دهه گذشته، نسبت به دیگر اقشار، بیشترین مدّت زندانی (تا 7 سال) را تحمل کرده اند، اعتراض چندانی ‏برنمی انگیزد. دلایل این امر چیست؟
یکی از دلایل این امر ، عدم وجود جنبش های دانشجویی در جهان غرب ، مشابه جنبش دانشجویی سال 1968 است. وقتی ‏فعالان جنبش دانشجویی آلمان از مبارزات مردم جهان سوم دفاع کردند،هابرماس در تأئید این امر گوشزد کرد: "همدردی با رنجها و ‏مشقتهای مردم جهان سوم مبین حساسیت اخلاقی پیشرفته ای است که لازمه فهم ودرک ظلم و سرکوب به طور کلی است". چنان ‏جنبشی اینک وجود ندارد تا از دانشجویان گرفتار رژیم های خودکامه دفاع نماید.‏
دلیل دیگر این امر ، روشن بودن اهداف دیگر اقشار اجتماعی است. آنها یک هدف خاص را تعقیب می نمایند: کارگران برای ‏تشکیل سندیکا و اتحادیه کارگری مستقل از دولت مبارزه می کنند. زنان برای رفع تبعیض و برابری حقوقی با مردان مبارزه می کنند. ‏معلمان برای حقوق خود و منافع نهاد صنفی شان مبارزه می کنند. روزنامه نگاران با اطلاع رسانی و تحلیل مردم را از حقایق مطلع ‏می سازند. اقلیت های مذهبی برای حق حیات مذهبی ، مستقل از مذهب شیعی حاکم، مبارزه می کنند. اقلیت های قومی برای رفع ‏تبعیض قومی و برخورداری از منابع کشور که از آنها دریغ می شود، مبارزه می کننند. اما دانشجویان برای چه مبارزه می کنند؟ ‏هدف یا اهداف آنها چیست؟ ‏
‏ دلیل دیگر این امر، ثبات نسبی شرکت کنندگان در فعالیت های خاص است. یک زن ، همیشه یک زن است و همیشه می ‏تواند برای آرمان برابری زنان و مردان مبارزه نماید . یک کارگر و یک معلم ، تا بازنشستگی یک کارگر و یک معلم محسوب می ‏شوند. اگر هم موفق به تأسیس اتحادیه کارگری شوند، مبارزات شان تاره آغاز می شود. یک کرد ایرانی ، تا آخر عمر یک کرد ایرانی ‏است. اما دانشجو، فقط چند سال دانشجو است، می آید ومی رود . و اگر نهادی وجود نداشته باشد که آن مبارزات را تداوم بخشد، شاید ‏نامی هم از آنان به یادگار نماند.‏

اما شاید مهم ترین دلیل ، مسأله اهداف عام دانشجویان باشد. دانشجویان ، نسبت به دیگر اقشار اجتماعی، تاکنون اهداف وسیع ‏تری را تعقیب کرده اند: از نقد ساختاری قدرت گرفته تا دفاع از حقوق تمامی اقشار اجتماعی. اگر مکانی در اختیار داشته اند، صمیمانه ‏آن را در اختیار دیگران نهاده اند تا صدای خود را به گوش همگان برسانند. اگر نشریه ای داشته اند از آن به عنوان تریبون آزاد استفاده ‏کرده اند. هر کس را بازداشت کرده اند، اینان اولین گروه معترض بوده اند. شجاعانه در مقابل خودکامگان ایستاده اند ، و چون دنباله ‏رو احزاب نشده اند، همیشه از سوی آنها که جز رفتن به مجلس و دولت هدف دیگری ندارند، متهم به تندروی و عبور از خطوط قرمز ‏شده اند. عبدالله مومنی همیشه می گفت: اینان برای رسیدن به قدرت هر خفت و خواری را تحمل می کنند، تمام شعارهای آزادیخواهانه ‏را کنار نهاده و برای آنکه توسط شورای نگهبان تأیید شوند به شعارهای دهه شصت بازگشته اند.‏

وقتی دانشجویان سخن می گویند، انسان مطمئن است که هیچ منفعت شخصی در پس سخنان آنان نهفته نیست. آنان نه حزبی ‏دارند، نه قرار است به ثروت و قدرت دست یابند. مدتی دانشجویند ، مبارزه می کنند و تنها دستاوردشان اخراج از دانشگاه و رفتن به ‏زندان است. اما دیگران که روی زندان را نمی بینند و فقط به قدرت چشم دوخته اند، همیشه در طی سالهای گذشته به دانشجویان تاخته ‏اند که شما عامل شکست ما بودید. دانشجویان هزینه استقلال و آزادیخواهی شان را می پردازند. در شرایط کنونی آنچه اهمیت دارد ‏چگونگی گذار به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است. مسأله اصلی دفاع از آزادی و حقوق بشر از طریق حمایت از ‏ستم دیدگان است ، نه به قدرت رسیدن کسانی که در طول سالهای گذشته هیچ گاه از حقوق ستم دیدگان دفاع نکرده اند و بلکه برای ‏کسب قدرت و راضی کردن ارباب قدرت به ستم دیدگان تاخته اند. دفاع همه جانبه از مؤمنی و دیگر دانشجویان و زندانیان وظیفه ‏اخلاقی همه ماست . اما این حمایت را نباید به چند یاداشت و اطلاعیه محدود کرد. مگر دانشجویان فعالانه از کارگران و معلمان و ‏زنان و غیره دفاع نکردند؟ پس چرا ما آنها را از حمایت خود محروم می کنیم؟ ‏

اینک فرزندان آزادیخواه ما ایرانیان در سلولهای انفرادی تحت فشار و شکنجه قرار دارند تا به جرم ناکرده اعتراف نمایند. ‏سلول انفرادی به گور می ماند. در ته تاریکی و تنهایی خود رها می شوی. تو را از آنچه نشانی از زندگی و سرزندگی است می ‏گسلند. نه کتابی در کار است، نه روزنامه ای، نه رادیو و تلویزیونی. نه می توانی روی عزیزت را ببینی تا زخم روح مجروحت را ‏به مرهم حضورش آرامش دهی، و نه حتّی می توانی صدایش را ولو برای لحظه ای از ورای سیم تلفن بشنوی، مبادا که روح لگدمال ‏شده ات در گرمای مهر سلام آشنایی برای لحظه ای از وحشت سیاه غربت تنهایی زندان بیاساید. حتّی دیدار با وکیل را هم از تو دریغ ‏می دارند مبادا توّهم عدالت ولو برای لحظه ای خیال تو را خوش بدارد. تنها رهایت می کنند اما برای آنکه مبادا آرامش تنهایی ‏نصیبت شود دست بسته و بی پناه به چنگال بازجویان تند خو و درشت گو می سپارندت. بازجو بر جسم و جان تو قدرتی خداگونه می ‏یابد، و از هر وسیله غیراخلاقی و فشار غیرانسانی بهره می جوید تا تو را درهم بشکند، و کرامت انسانی تو را ویران کند. تو را ‏ساعتهای متمادی بی خواب نگه می دارد، به زبان تهدید و تحقیر با تو سخن می گوید، به تو اتهامهای ناروا نسبت می دهد، تو را به ‏براندازی نظام سیاسی یا به کارهای دون شأن و خلاف اخلاق متهم می کند، و از تو می خواهد که خود موارد اتهام خود را بیافرینی و ‏زحمت پرونده سازی را خود بر دوش بگیری. براستی چند تن از ما می تواند چنین شرایط غیرانسانی و ویرانگری را تاب بیاورد؟ آیا ‏تاکنون هیچ یک از ما را با چشم بند همچون حیوانی که به مسلخ می برند بر روی زمین کشانیده اند، و در حالی که مشت و لگد بر سر ‏و رویمان می بارد، روحمان را زیر رگبار سخنان ناسزا و شرم آور تحقیر و لگدمال کرده اند؟ هیچ می دانیم روح بلند و شکننده ‏انسانی که به جرم حق خواهی و حق گویی لگدکوب تحقیر رجاله های حقیر می شود و دهانش فقط به فریاد زیرآب گشوده می شود چه ‏رنجی را از سر می گذراند؟ تجربه به ما آموخته است که سگهای درنده آستان "سلطان" به کمتر از ویرانی روح و شخصیت و ‏کرامت این جوانان حق جو و حق گو رضایت نخواهند داد. این جوانان نازنین برای احقاق حق و کرامت من و تو، برای سربلندی و ‏عزّت فرزندان من و تو، برای آزادی و عدالت در سرزمین من و تو بانگ و خروش برآوردند. آنها را در زندان اهرمن رها شده و بی ‏پناه نپسندیم.‏

اکبر گنجی ، 8مرداد1386‏
------------------------------------------------------------------------------------
‏- سرکار خانم مهرانگیز کار و شهلا لاهیجی پس از بازگشت از کنفرانس برلین ، به اتهام شرکت در آن کنفرانس ، بازداشت و پس از 54 روز آزاد ‏گردیدند. فریبا داودی مهاجر در اسفند ماه 1379به مدت یکماه بازداشت شد، که آنهم با جنبش زنان ارتباط نداشت. بازداشت سرکارخانم شیرین ‏عبادی هم به دلیل دفاع از موکل صورت گرفت.هیچ یک از زنانی که در یکی دوسال اخیر به دلیل شرکت در فعالیت های مربوط به زنان بازداشت ‏شده اند، بیش از 15 روز زندانی نشده اند. البته 9 تن از زنان فعال در جنبش زنان اخیراً به حبس محکوم شده اند. این هم شیوه دیگری است که ‏رژیم از آن برای کنترل اجتماعی استفاده می کند . طی چند سال اخیر افراد زیادی احکام سنگین قطعی گرفته اند. اگر فرد همچنان به فعالیت مخالفت ‏آمیز ادامه دهد ، حکم به اجرا گذارده خواهد شد. ‏



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024