iran-emrooz.net | Wed, 10.06.2009, 15:52
گفتوگو با مهدی کروبی
گفتگویی صریح با تنها شیخی كه میخواهد رئیس جمهوری شود
سنگسار كه دیگر اجرا نمیشود!
علی خردپیر
سی سال از انقلاب ۱۳۵۷ میگذرد؛ خبرنگاری سی سالهام و فقط سی دقیقه فرصت دارم تا كوله بار پرسشهایم را در برابر رئیس اسبق مجلس شورای اسلامی بگشایم.
ساعت ۶ و سی دقیقه یك روز جمعه قرار ملاقات تنظیم شده است، اگرچه با ورود به محل گفتگو درمی یابم كه خبرنگاران رسانههای برون مرزی هم قرار است رو به روی شیخ بنشینند. سی دقیقه پس از زمان اعلام شده در میابم كه باید بیش از این پشت درهای بسته منتظر جلسه پرسش و پاسخی باشم كه از سی روز پیش برای انجامش تلاش كردهام.
مهدی كروبی كه در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ناكام ماند، به سراغ تاسیس حزب رفت و روزنامهای منتشر ساخت. یاران گذشته را به تند روی متهم كرد اما از سودای ورود به كاخ ریاست جمهوری دست برنداشت. حالا در حیاط این ساختمان برای انداختن عكسهای تبلیغاتی آماده میشود تا باری دیگر اقبال خود را در به تن كردن قبای ریاست جمهوری بیازماید. در حیاط ساختمان یكی از فرعیهای جمشیدیه غلامحسین كرباسچی شهردار اسبق تهران، عماد باقی مدافع حقوق بشر و بانی انجمن پاسداران حق حیات، عباس عبدی عضو شورای سردبیری روزنامههای توقیف شده سلام و صبح امروز با شیخ عكس میگیرند.
هنگام طرح پرسش كه میرسد به كروبی یادآور میشوم كه در پاسخ به عدهای از دانشجویان نوشته بود، پرسشهای صریح پاسخهایی صریح میطلبد؛ شاید كه دور از فضای تبلیغاتی شب انتخابات بشود دو سه كلامی از وی شنید. پرسشهای بسیاری اما باقی ماند وقتی كه ساعت، هشت و سی دقیقه شب را نشان میداد و مجبور بودم ضبط را خاموش كنم تا شاید نه سی كه سه خبرنگار منتظر به درون سالن راه یابند.
***
چرا میخواهید رئیس جمهوری شوید؟ مگر چه ویژگی دارید كه دیگر نامزدهای ریاست جمهوری ندارند؟
لازم نیست كه داوطلب ریاست جمهوری، مجلس خبرگان یا مجلس شورای اسلامی ویژگیهایی داشته باشد كه در دیگران نباشد. همین اندازه لازم است كه بنده احساس كنم كه در صورت موفقیت در رقابت میتوانم در حد توانم خدمت شایانی به كشورم كنم. در ریاست جمهوری و برای مدیریت كشور، افرادی وارد رقابت میشوند و چه بسا افرادی كه وارد رقابت هم نمیشوند برجستگیهایی بیشتر از ما داشته باشند. حالا یا نمیشناسندشان، یا احساس میكنند كه تائید صلاحیت نمیشوند. اما توانمندیهایی در من وجود دارد كه با توجه مشكلات و اوضاع و احوال كشور احساس میكنم میتوانم قدمهای مفیدی را بردارم. حتی اعتقاد ندارم آنچه را كه ایدهاش را در سر دارم و فكر میكنم كه توانایی انجامش را دارم بتوانم محقق كنم چه بسا موانعی بر سر راهم باشد و همه را آن را نتوانم انجام دهم. شما و بنده و همه ما در كارهایی كه اقدام میكنیم و شایق آن هم هستیم احساس میكنیم نمیتوانیم صد در صد كار را انجام دهیم. كشور ما نیازهای جدی و شرایط خاصی دارد و برای مثال در سیاست خارجی یا در بخش اقتصادی، فكر میكنم میتوانم قدمهای بلندی بردارم. آیا این قدمهای بلند همه از دانش خودم ناشی میشود. نه! بلكه من احساس میكنم در جذب نیرو چتر بزرگ و خوبی را فراهم كردهام و نیروهای مناسبی را میتوانم برای كار جلب كنم. متاسفانه در حال حاضر یك آسیب جدی هم البته انحصار طلبیها، تنگ نظریها و باند بازیهاست و بر این اساس به بسیاری از نیروهای كارآمد میدان داده نمیشود و از سویی دیگر نیروهایی كه شایستگی به نسبت كمتری دارند در به كارگرفته میشوند و میبینیم كه از عهده وظیفه به خوبی برنمیآیند.
پرسش من دقیقا این بود كه بر اساس كدام قابلیت، شهروندان باید به شما رای دهند؟ از سویی هم شما به چتر بزرگی برای جلب و جذب نیرو اشاره كردید در حالی كه میدانیم بخش عمده گروههای اصلاح طلب از شما حمایت نكردهاند. فكر نمیكنید در صورت راه یافتن به كاخ ریاست جمهوری در تشكیل كابینه یك دولت اصلاح طلب دچار مشكل شوید؟
من عرض نكردم كه همه نیروها كه انگیزه اصلاح طلبی دارند باید به من رای دهند. این بر اساس تشخیص است و تشخیصها نیز متفاوت است. اما قسمت دوم پرسش شما مهم است. این پرسش خوبی است اما متاسفانه من دوست ندارم مبسوط وارد آن شوم. همین اندازه بگویم كه عدهای از آنان این دیدگاه كه اطرافیان به من دارند را قبول ندارند ولی تقصیری به گردنشان نیست. اما عدهای دیگر نوعا نگاه میكنند به اینكه چه كسی به نفع من است و نمیپرسند كه چه كسی به نفع كشور است. این نوع بازیها به ما ضرر زده است. آن عده نمیپرسند كه چه كسی در كدام شرایط میتواند كار انجام دهد. اینجاست كه من برای مثال آوردن محدودیت دارم چراكه مثالها پیامد دارد.
فرض بر موفقیت شما در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بگیریم. در آن صورت با طیف حامیان و همكاران محمود احمدینژاد كه هیچ ابایی از چالشگری ندارند چه میكنید؟
اصولا من نگاه میكنم به اینكه اول از همه صاحب حزب هستم . پس از بخشی از همكارانم در حزب، در دولت استفاده میكنم. در مرحله دوم بخشی از نیروهای غیر حزبی را كه من را قبول داشته و شایستگی دارند را به كار میگیرم. در مرحله سوم سراغ نیروهایی میروم كه اصلا ترویج و تبلیغ مرا هم نكردهاند و حامی رقبای من بودهاند. چه بسا در سطح وسیع كشور من از نیروی استفاده كنم كنم كه آقای احمدی نژاد هم از او استفاده كرده است. یا از جریانات به اصطلاح اصول گرا كه با آقای احمدی نژاد نیست، با من هم نیست و فرض كنید با عزیز دیگری است استفاده خواهم كرد. برای همین است كه میگویم كه میتوانم نوعی عمل كنم كه كابینهام به نسبت از جامعیت برخوردار باشند و جریانات فكری و قومیتها احساس نقش آفرینی داشته باشند.
موضع گیریهای شما علیه بخشی از اصلاح طلبان كه طی سالهای گذشته بارها عنوان كردهاید تند روی كردهاند، آیا كمی دست شما را در این امر نمیبندد؟
از چه جهت؟
اولا این موضع گیریها به روشنی نشان از خط كشی داشت. پس از تشكیل حزب هم گویی آقای كروبی خود را از اصلاح طلبان جدا ساخت و...
خوب این مساله خود به خود اتفاق افتاده است. به این معنی كه جمعی از برادران با من بودهاند و جمعی هم با آقای خاتمی. آقای خاتمی اعلام آمادگی كرد و به هر علتی هم عقب نشینی كرد كه وارد چرایی آن نمیشوم و اطلاعی هم ندارم. همان موقع كه آقای خاتمی هنوز در صحنه حضور داشت، آقای موسوی هم اعلام آمادگی كرد. میخواهم بگویم كه این دسته بندیها رخ داده است. ما معتقدیم كه در یك جبهه تا پیروزی ۷۶ با هم كار كردهایم. اما به تدریح اختلافهایی بروز كرد و بالاخره به جایی منتهی شد كه این حوادث برای كشور پدید آید. بنابر این من كار تشكیلاتی راه انداختم كه بر كارمان مسلط باشیم و عنان از دستمان گرفته نشود و همین نشود كه امروز مشاهده میكنیم.
پس این جداییها و اختلافات نگرانی در شما ایجاد نمیكند كه فردا نسبتی بین دولت اصلاح طلب با دولت شما دیده نشود؟
نه. اصلاحات مجموعه عظیمی است. اصلاحات فقط من یا آقای خاتمی نیست. مجموعه عظیمی از نیروها در سراسر كشور است. بخشی از این نیروها با من هستند. برای نمونه در حزب اعتماد ملی دوستانی مثل آقایان نوروز زاده، حضرتی و منتجب نیا و حتی در خارج از حزب مثل سركارخانم كدیور، آقایان كرباسچی، عبدی، نجفی و غیره همه با من كار میكنند. اصلا اصلاحاتیهای اساسی اینها هستند. ظهور اصلاحات جدای از بحث مقدمات آن، سال ۱۳۷۶ بود و این افراد از رده اولهایی هستند كه آن زمان نقش داشتهاند. آن زمان بسیاری از دوستان ما در مجلس به عنوان اصلاح طلب حضور داشتند.
چهرهها و گروههایی در ایران وجود دارند كه در انقلاب ۱۳۵۷ نقش داشتند ولی به تدریج كنار نهاده شدند. مثل نهضت آزادی، جبهه ملی و.. با اینها چه میكنید؟
ببینید با این طیفهایی كه برشمردم، كار میكنم. همان طوركه اشاره كردید با این طیفها دیگر در سالهای اول انقلاب اختلافهایی پیش آمد. كنار كشیدند یا كنار گذاشته شدند. ما با آنها دعوایی نداریم اما همكاری هم نداریم. این واقعیت است. به هر حال آنها در حكومت نیستند. رابطه شهروندی و اینكه گاهی برخی از آنان را ملاقات كنیم وجود دارد. گاهی برای برخی از آنان مشكلی پیش آمده و در حد توانم برایشان قدم برداشتهام و پیگیری كردهام. فرض كنیم در مورد حوادثی كه برای آقای مهندس سحابی پیش آمد اقدام كردم. اما به هر حال با این چهرهها همكاری نداشته ایم.
شما اجازه مداخله گری سیاسی به این افراد و گروهها میدهید؟
مداخله یعنی چه؟
یعنی اینكه سیاستها و عملكرد دولت شما را آزادانه نقد كنند و حتی توقع داشته باشند كه از نقدهای آنان برای كشور بهره بگیرید و بالاخره اجازه كار سیاسی داشته باشند.
این دو مساله است. نقد حق آنان است. اما در مورد كار سیاسی در اختیار من نیست كه بخواهم كسی منع كنم. اكنون هم آنان بیانیه میدهند و مصاحبه میكنند و بسیار پیش آمده كه گفتگوهایشان را در روزنامه مان منتشر كرده ایم. اجازه كار سیاسی با تشكیلات دیگری است. من معتقد هستم كه باید گروههای سیاسی فعال باشند و حرفشان را بزنند. من حتی از برخی روزنامه نگاران دفاع كردهام كه از نظر اندیشه، اختلاف جدی با من دارند اما حق شهروندی آنان را محترم میشمارم.
موضع شما در مقام رئیس جمهوری، در قبال عملكرد قوه قضائیه چه خواهد بود؟ ما شرایطی را تجربه كردهایم كه به نام تفكیك قوا، دو نهاد مجریه و قضائیه مسیری متنافر را طی كردهاند. فكر میكنید در برابر رفتار این قوه، چقدر یك رئیس جمهور اختیار ایستادگی و دفاع از حقوق شهروندی را دارد؟
همان طور كه اشاره كردید سه قوه مستقل از یكدیگر است. در دولت قبلی قبول دارم كه در یك مقاطعی اختلافات خیلی شدید شد. اما باز هم وارد آن نمیشوم كه چرا این اختلافات تند و شدید شد، چون به من مربوط نیست. اما در مورد خودم میگویم كه من در دولتم به طور جدی از اختیاراتم استفاده میكنم.
این اختیارات چقدر است؟
حالا هر قدری كه موجود است. اختیارات قانونی كه دارم را جدی خواهم گرفت. بحث اینكه این اختیارات اما چه قدر است و چگونه است طولانی است. اگر اختیار كمی هم داشتم باز با قانون منافات ندارد و میتوانم لایحه به مجلس ببرم.
مشكل اینجاست كه سید محمد خاتمی پس از هشت سال ریاست بر قوه مجریه، عنوان كرد كه رئیس جمهوری تداركاتچی بیش نیست.
ببینید من مهدی كروبی هستم، او سید محمد خاتمی است. من لرم و او یزدی است. شما پرسش از خاتمی را چرا با من بازگو میكنید و من چه میدانم كه منظور او چه بوده است. بنده اصلا رئیس جمهوری را تداركاتچی نمیدانم. رئیس جمهوری اختیار در بخشی از امور دارد. كابینه، سفیران، استانداران و مذاكرات بینالمللی و اعطای بودجه همه با رئیس جمهوری است.
اگر من به دولت خاتمی اشاره میكنم، منظورم توفیق جریان اصلاح طلبی است. هر حادثهای كه در كشور پیش آمد از به هم زدن تجمعها برخلاف مجوز وزارت كشور تا قتلهای زنجیرهای و غیره، عنوان شد كه نیروهایی خودسر عامل بودهاند. میخواهم بدانم كه در دولت شما با وعده آزادیهای سیاسی و اجتماعی دیگر چنین پاسخهایی شنیده نخواهد شد؟
شما اجازه نمیدهید كه من كامل به پرسش شما پاسخ دهم برای همین هم دوباره پرسش به وجود میآید. من یك سری اختیاراتی دارم و نیروهای دیگر هم اختیاراتی. من لوایح خواهم داشت، حتما باید مجلس با من هم همكاری كند. من كابینه معرفی میكنم كه مجلس باید رای دهد. مجلس حق تحقیق و تفحص و استیضاح دارد. اینها را هم من تا با گفتگو و تعامل پیگیر میشوم و معتقد هستم كه قدرت این كار را هم زیاد دارم. اولا سابقه طولانی حضور در مجلس دارم و قلق و اخلاق مجلسیها را هم میدانم. حق آب و گل هم دارم و همواره بیشترین رفاقت را با مجلسیها داشتهام. هم روحیهام روحیه رفاقت است و هم چندین دوره در مجلس بودهام. اما در مورد قوه قضائیه، یك بخش را میشود تعامل كرد و بخش دیگری هم حق آنان است كه اگر مامور من هم تخلف كرد باید با او برخوردی منصفانه و عادلانه صورت گیرد. فرض كنیم مسائلی برای كشور به وجود آید كه تا جایی كه بتوانم با قوای دیگر همكاری میكنم و بالاخره اختیاراتی دارم و به آنان نیاز دارم و متقابلا آنان هم به من نیاز دارند. یك بخش دیگر را هم فكر كنم كه از قدرت رهبری استفاده خواهم كرد كه راس است. من تا سرحد امكان كار را به درگیری تند نمیكشم. یعنی اگر وزیری را معرفی كردم و در مجلس رای نیاورد، فورا وزیری دیگر را معرفی میكنم. تعامل میكنم كه به او رای دهند اما اگر رای ندادند دیگر خود را با مجلس درگیر نمیكنم. هیچ رئیس مجلسی در پاسخ به من نخواهد گفت كه نامه رئیس جمهوری شبیه یك طنز است. درگیری به وجود نمیآورم. آنجایی هم كه حقم است و باید از حقوق مردم دفاع كنم محكم میایستم اما میدانم كه ایستادن منطقی خیلی از جاها حلال مشكل نیست. طبعا مشكلم را سعی میكنم كه با شورای نگهبان حل كنم و اگر خیلی ضروری بود از رهبری استفاده میكنم. اگر لازم بود در زمان رد شدن لایحه در مجلس، مسیری را طی میكنم كه به مجمع تشخیص مصلحت برسد و با گفتگو موضوع را حل میكنم. اینها كه میگویم بارها صورت گرفته است. كارها وقتی خیلی سیاسی میشود، حل نمیشود.
در واقع شما روی ریش سفیدی تاكید دارید.
اول قانونی اقدام میكنم ولی ریش سفیدی هم یك هنر است.
اما درباره آنچه كه خودسری نامیده میشود و در پرسش قبلی عنوان كردم، چه میكنید؟
می ایستم. اجازه خودسری نمیدهم. باید دید خودسرها چه كسانی هستند و چه میخواهند. این مهم است. وقتی دعواها تند میشود، خودسریها هم به وجود میآید. شما قتلهای زنجیرهای را مثال زدید؛ آن یك حادثه غم انگیزی بود كه در مقاطعی صورت گرفت. من میدانم در كدام مقاطع اتفاق افتاد. اینجور مسائل انشاالله دیگر در كشور صورت نمیگیرد و نمیگذاریم كه رخ دهد. هر موضوعی معلول یك عصر و مقطع است كه دیگر برای این مورد، زمان گذشته است و دیگر رخ نخواهد داد.
در رابطه با اقداماتی كه در نظر دارید انجام دهید، در صورتی كه حكم حكومتی منعی ایجاد كند، چه میكنید؟
گفتم كه همیشه بخشی از برنامهها تحقق مییابد. منتهی دیگر ماجراجویی نمیكنم و دشمن تراشی برای خودم نمیكنم. در رابطه با حكم حكومتی باید بگویم كه اگر مصلحت ندانستم، خدمت رهبری نظرم را عنوان میكنم. اگر ایشان صلاح دانستند حتما عملی میكنم. یعنی اگر حكمی آمد كه احساس كردم شاید مفید نباشد میروم و نظرم را به اطلاع ایشان میرسانم و در نهایت هرچه ایشان صلاح دانستند انجام خواهم داد. اما یك داستان عجیب و غریبی این روزها برای حكم حكومتی درست شده است. در این باره اشتباه شده است. حكم حكومتی را دولتها از رهبری میخواهند. رهبری كه خود اینقدرها به دنبال صدور حكم نیست. دولتها گاهی در كارشان گیر میكنند و از رهبری حكم حكومتی تقاضا میكنند. گاهی ممكن است كه دولت نیاز به بودجهای داشته باشد كه مجلس آن را تصویب نمیكند، در این زمان دولت از رهبری اجازه میخواهد. من البته این مساله را به حداقل میرسانم و اگر مواردی هم انجام دادم به صراحت علتش را عنوان خواهم كرد. اینطور نیست كه حكم حكومتی از رهبری بخواهم برای اینكه كه فلان وزیر استیضاح نشود. دولتها دیگر البته این كارها را كردهاند. من به جای تقاضای حكم حكومتی برای ابقای وزیر از وی دفاع خواهم كرد. بنابراین حكم حكومتی برای مواردی استثنایی است كه از آن استفاده هم خواهم كرد.
نام شما زیر بیانیهای درباره مخالفت با اعدام كودكان آمده است. شما اعلام كردهاید كه به حقوق بشر توجه خواهید داشت و پیشنهاد تشكیل وزارت حقوق بشر را نیز بررسی میكنید. چرا شب انتخابات به یاد حقوق بشر افتاده اید؟ این پرسش در جامعه وجود دارد كه چرا در چنین برههای كاندیداهای ریاست جمهوری دم از حقوق بشر میزنند؟
من همیشه از حقوق شهروندان دفاع كردهام. در تمام موارد هم عملكردم روشن است. از دراویش دفاع كردهام. از مطبوعات دفاع كردهام. از غیر مسلمان دفاع كردهام و در ماجرای شهرداریها هم از مردم دفاع كردهام. نامههای گوناگونی از من موجود است. همیشه كار و وظیفهام دانستهام كه از اقلیت و غیر اقلیت دفاع كنم و ماجرایشان را دنبال كنم. اما در مورد این قضیه خاص كه اشاره كردید. به من اطلاع دادند كه چنین اعلامیهای وجود دارد و عنوان كردم كه من هم موافق آن هستم. چراكه معتقدم اعدام زیر ۱۸ اثرات سوء دارد. در یك نزاع میان دو نوجوان ۱۶ ساله حادثه تلخی روی میدهد اما آیا لازم است كه حكم اعدام اجرا شود؟ آیا راه دیگری وجود ندارد. بحثی علما دارند كه بلوغ به معنی واجب شدن نماز با بلوغ به معنی اینكه ثروتی را یك نوجوان ۱۵ ساله حفظ كن فرق دارد. به ویژه بحث مجازات در این تعریف خیلی مهم است. علائم جسمی و هوای گرم و سرد در بلوغ مهم است. یك ۱۶ ساله ممكن است در منطقهای هنوز بالغ نشده باشد و دیگری كه كمتر از ۱۵ سال دارد به بلوغ رسیده باشد. چون بحثهای اینچنینی میان فقها وجود دارد و موضوع مجازات هم مهم است و راه فقهی دارد، ما گفتیم كه اگر اعدام زیر ۱۸ سال صورت نگیرد تا اینهمه دنیا علیه ما تبلیغ نكند بهتر است. بنابر این من با آن اعلامیه موافقت كردم. اصل موضوع بیانیهای بود كه من دادم اما روزنامه تیتر خوبی برای آن نزد. " كودكان را اعدام نكنید " بهانهای شد برای دوستان خوب و محترم ما در روزنامه كیهان كه بگویند شما حرفهای اسرائیلیها را میزنید. مجتهد و مرجع تقلیدی چون آیت الله العظمی صانعی تلفن كردند در رابطه با بیانیه من و فوق العاده تقدیر كردند و عنوان كردند كه من نیز بنا داشتم دراین باره حرف بزنم. افراد متعددی هم با انگیزههای خاص خودشان از این بابت تشكر كردند.
این موضوع به انتخابات ربطی نداشت. اگر كسی كاری را انجام ندهد و یك باره در یك فصل خاص سراغ آن كار بیاید معلوم میشود كه با انگیزه بهره برداری اقدام كرده است. اما من همیشه این كارها را مدام و مستمر انجام دادهام و شائبه رای در مورد این موضوع كم لطفی است. ممكن است كه رای مرا افزایش دهد و در ذهن من نیز تداعی شود كه این بیانیه برای من نیز اثر مثبت خواهد داشت اما پیش از این نیز چنین كردهام. وقتی در مورد دراویش نامهای به علمای قم نوشتم، دوستانم نامه را به من بازگرداندند و گفتند ممكن است به علت اینكه عدهای از آقایان با صوفیها و دراویش رابطه خوبی ندارند،ضرری متوجهام شود. اما من نامه را برگرداندم و گفتم اگر ضرر هم داشته باشد، اشكالی ندارد و از این جمع دفاع میكنم.
چرا هرگز در رابطه با حكم سنگسار موضع نگرفتید؟
آن كه دیگر الان انجام نمیشود. آیت الله بجنوردی از زمان امام عنوان كرد كه این كار وهن به اسلام به دنبال دارد و اكنون دیگر انجام نمیشود. بروید با سید محمد بجنوردی مصاحبه كنید تا داستانش را از زمان امام برایتان نقل كند.
اما همین سال گذشته شاهد اجرای مجازات سنگسار بودیم.
آقای شاهرودی هم بخش نامه كردهاند كه این حكم اجرا نشود. دیگر باید ما چه كار كنیم. گاهی جایی هم یك قاضی پیدا میشود كه از این كارها میكند. اما مدتهاست كه دیگر این مجازات اجرا نمیشود.
درخصوص جنبشهای اجتماعی چه پاسخی به مطالبات مطرح دارید؟ آیا اساسا با خواستهای كارگران و معلمان آشنایی دارید؟
از وضع معلمان به خوبی آگاه هستم. حوادث تلخی كه (طیبه الله) برایشان به وجود آمد را میدانم. من برای آزادی معلمان دستگیر شده اقدام كردم و مشكلاتشان را پیگیری كردم. معلمان هم قبول دارند كه تنها كسی كه پیگر كارشان بوده من بودم. اما معلمان دو مشكل دارند. یكی حقوقشان و بحث نظام هماهنگ و دیگری جایگاهشان است كه امروز به آنان برخورده است. اگر مردم مرا پذیرفتند با مشورت بزرگان و مجموعه معلمان، وزیری از میان خودشان انتخاب خواهم كرد. خودشان باید مجموعه نیروهای همكار با وزیرآموزش و پرورش را هم معرفی كنند تا بتوانیم همه اهانتها را جبران كنیم. در زمانی كه در مجلس بودم هم تندترین سخنها را از تریبون عنوان كردند و نگذاشتم مشكلی برایشان پیش آید.
در مورد وضع كارگران چه طور؟
كارگران هم همین طور. آنها مشكلاتشان كمی پیچیده تر است و اطلاعاتم درباره آنان نسبت به معلمان كمتر است. از طیف كارگران این روزها زیاد با من سر و كار نداشتند ولی معلمان با من در ارتباط بودهاند. همسر من چهار سال یكی از معاونتهای وزارت كار بوده و باید درباره كارگران بنشینیم و بیشتر فكر كنیم. من اولین كار را جمع كردن مجموعهای میدانم كه چاره جویی كند. همچنین باید پیش از هرچیز ببینیم كه دولت آینده با چه شرایطی و چه وضعیتی رو به رو خواهد بود.
پس از تمام این حرفها، در كشوری كه جامعه مدنی به تعبیری شكل نگرفته و به تعبیری دیگر هنوز نحیف است، راه پاسخ گرفتن از مسوولان چیست؟ در جایی عنوان كردهاید كه "میخواهم اولین كسی باشم كه پاسخگویی را محقق كنم". چگونه شهروندان میتوانند پاسخهای مطالبات خود را از شما دریافت كنند؟
اولا حزب دارم، ثانیا روزنامه دارم، ثالثا اگر رئیس جمهور شوم برنامههای زنده تلویزیونی ترتیب میدهم كه مردم بدون سانسور پرسشهایشان را با من مطرح كنند.
اما سازمان صدا و سیما در اختیار شما نیست.
صدا و سیما كه حاضر است با من بیایم سوال و جواب پس دهم.