وزیر خارجه ایالات متحده دریک سخنرانی خواستار یکپارچگی دفاعی بین کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس برای مقابله با ایران شد.
آنتونی بلینکن که به عربستان سعودی سفر کرده است، روز دوشنبه ۹ اردیبهشت در نشست وزیران خارجه شورای همکاری خلیج فارس، با اشاره به حملات موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل گفت: «این حمله بیانگر تهدید فوری و فزاینده ایران است اما همچنین ضرورت همکاری ما در زمینه دفاع یکپارچه را نشان میدهد.»
او افزود ایالات متحده در هفتههای آینده در مورد یکپارچهسازی دفاع هوایی و موشکی و تقویت امنیت دریایی، با شش کشور عضو این شورا گفتوگو خواهد کرد.
ایران در واکنش به کشته شدن هفت نظامی ارشد خود در حمله به ساختمان کنسولگریاش در دمشق که آن را به اسرائیل نسبت داده است، بامداد ۲۵ فروردین ۱۷۰ پهپاد، ۱۲۰ موشک بالستیک و ۳۰ موشک کروز به اسرائیل شلیک کرد.
مقامهای اسرائیلی اسرائیل میگویند ۹۹ درصد از این پرتابهها با همکاری آمریکا، بریتانیا، فرانسه و اردن رهگیری و منهدم شدند.
حضور آقای بلینکن در ریاض اولین سفر او به منطقه از زمان درگیری بین اسرائیل و ایران است.
آمریکا در حال حاضر روابط نظامی قوی با همه کشورهای عربی خلیج فارس دارد، اما روابط میان شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس در سالهای اخیر دچار فراز و نشیب بوده است.
وزیر خارجه ایالات متحده در سخنرانی روز دوشنبه خود گفت که منطقه برای آینده خود یک انتخاب دارد، از جمله «آیندهای که حامل تفرقه، ویرانی، خشونت و بیثباتی دائمی است».
او اظهار داشت که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از طریق تماس با آمریکا، «یکپارچگی بیشتر» و «صلح بیشتر» را انتخاب کردند.
بلینکن: عادیسازی روابط عربستان با اسرائیل نزدیک به تکمیل است
وزیر خارجه ایالات متحده در سخنرانی دیگری که در مجمع جهانی اقتصاد در ریاض انجام داد، گفت آمریکا و عربستان در یک ماه گذشته «کار فشردهای» را با یکدیگر در زمینه عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان انجام دادهاند.
آقای بلینکن افزود: «ایالات متحده به نهایی شدن یک پیمان امنیتی با عربستان سعودی نزدیک است که در صورت صلح با اسرائیل پیشنهاد میشود.»
او گفت: «کاری که عربستان سعودی و آمریکا با هم در زمینه توافقات خود انجام دادهاند، بالقوه بسیار نزدیک به تکمیل است.»
در حال حاضر، دو کشور امارات متحده عربی و بحرین، اسرائیل را به رسمیت شناختهاند اما تلاش عمده آمریکا عادیسازی رابطه بین عربستان سعودی و اسرائیل است.
وزیر خارجه آمریکا گفت: «برای پیشبرد عادیسازی، دو چیز مورد نیاز است: آرامش در غزه و مسیری مطمئن به سوی تشکیل یک کشور فلسطینی.»
«حماس پیشنهاد سخاوتمندانه را بپذیرد»
آقای بلینکن روز دوشنبه همچنین گفت که امیدوار است حماس پیشنهاد «فوقالعاده سخاوتمندانه» برای توقف حمله اسرائیل به غزه در ازای آزادی گروگانها را بپذیرد.
به گفته او، «حماس پیشنهادی از سوی اسرائیل دریافت کرده که فوقالعاده سخاوتمندانه است. در این لحظه تنها چیزی که بین مردم غزه و آتشبس ایستاده است حماس است».
وزیر خارجه آمریکا افزود: «آنها باید تصمیم بگیرند و باید سریع تصمیم بگیرند. امیدوارم که تصمیم درستی بگیرند.»
گزارشها حاکی است که قرار بود هیئتی از حماس روز دوشنبه به مصر برود که همراه با قطر در حال میانجیگری برای دستیابی به توافقی است که باعث توقف حملات اسرائیل و آزادی گروگانها شود.
گروه افراطی حماس که از سوی آمریکا، اتحادیه اروپا و شماری دیگر از کشورهای غربی سازمانی تروریستی شناخته میشود، ۱۵ مهر پارسال به شهرکهای جنوب اسرائیل حمله کرد و بیش از ۱۲۰۰ نفر را کشت. صدها اسرائیلی نیز از سوی شبهنظامیان این گروه ربوده و به نوار غزه منتقل شدند.
اسرائیل در واکنش به این حمله مرگبار، ماههاست که نوار غزه را هدف حملات شدید هوایی و زمینی قرار داده و از طرح خود برای یورش به رفح در جنوب این باریکه خبر داده است که آخرین پایگاه حماس محسوب میشود.
بر اساس آمارهای وزارت بهداشت تحت کنترل حماس، جنگ غزه تا کنون بیش از ۳۴ هزار کشته برجای گذاشته است. صدها هزار نفر نیز در این باریکه آواره شده و بویژه به شهر رفح در نزدیکی مرز مصر رفتهاند.
گروه حماس تاکنون شماری از گروگانهای اسرائیلی را در ازای آزادی تعداد زیادی از فلسطینیها و همچنین ارسال کمکهای دارویی و غذایی به نوار غزه آزاد کرده است. با این حال بیش از یکصد گروگان اسرائیلی همچنان در دست این گروه و سایر شبهنظامیان فلسطینی است.
رادیو فردا
یکم مه، روز جهانی کارگر، از راه میرسد و در ایران پا به خیابانهایی میگذارد که این روزها، ویژهتر از همیشه، مملو از ماموران انتطامی و امنیتی است؛ صفی که بخشی از دستگاه تحمیل منویات حاکمیت به مردم است، از جمله تحمیل فقر و فلاکت. «روز کارگر» در ایران همواره این صف را در مقابل خود دیده است که چگونه تجمع کارگران را پراکنده و آنها را زده و بسته و بازداشت کرده و نگذاشته است مراسم مستقل خود را برگزار کنند. و اگر مناسبت این روز از اعتراض همبستهی کارگران شیکاگو و سرکوب شدید آن به دست پلیس سر برآورده است، کارگران ایران سالهاست که در مناسبت «روز کارگر» بهسر میبرند. آنها هر روز برای بدیهیترین حقوق خود دست به اعتراض زدهاند، هر روز سرکوب شدهاند و هر روز شکستها و پیروزیهای خود را شمردهاند. به این معنا در ایران هر روز، روز کارگر است. تا این وضعیت را دریابیم کافی است بدانیم امسال اولین اعتراض و اعتصاب کارگران در نخستین روز آن، اول فروردین، انجام گرفت: کارگران راهآهن خراسان به دلیل پرداخت نشدن حقوق و مزایای خود دست از کار کشیدند. در سال گذشته بیش از 1600 اعتصاب و اعتراض کارگری و صنفی ثبت شده و البته بسیاریشان همراه با یورش ماموران و ضرب و جرح و بازداشت اعتصابیان و معترضان بوده است. این حجم از تجمع و فریاد نشانگر غارت نیروی کار و وسعت بیدادی است که از سوی صاحبان قدرت و مکنت بر پرشمارترین و اساسیترین طبقهی جامعه تحمیل شده است.
هنگامیکه دستمزدها در همدستی کارفرما و دولت چندبرابر زیرِ خط فقر تعریف و تعیین و بخشی از همین حد هم صرف باجخواهی روزانهی شرورِ مستِ تیغ برکفِ بازار میشود، این تعریف و تعیینِ سطح برخورداری از زندگی فقط برای کارگران نیست بلکه شامل همهی کسانی میشود که از قدرت اقتصادی و سیاسی سهمی ندارند؛ فقط نان و مسکن و گوشت و پوشاک و میوه نیست که هردم بیشتر و بیشتر از سفرهی مردم کاسته و به رویای ذهنشان بدل میشود بلکه فرهنگ آنها، از آموزش و کتاب و سینما و تئاتر و موسیقی و . . . نیز اسیر اثرات فقر میشود و آسیب میبیند. در این شرایط اعتلای فرهنگی که نه، ابتذال فرهنگی رخ مینماید.
اینجاست که ما نویسندگان به کارگران و دیگر زحمتکشان گره میخوریم و به هم مربوط میشویم. نویسندگان گذشته از اینکه خود فروشندگان نیروی کارند، و از این جنبه با کارگران همسرنوشت، کنشگران عرصهی فرهنگ جامعه نیز هستند. کمااینکه کانون نویسندگان ایران یکی از هدفهای بنیادین خود را اعتلای فرهنگی جامعه قرار داده است. پس فقر و فلاکتی که مانعی جدی در راه بهرهمندی مردم از امکانات و فرصتهای فرهنگی است باید مورد اعتراض نویسندگان قرار گیرد. حمایت از حقوق کارگران حمایت از رشد و برخورداری فرهنگیِ بیشینهی مردم است. خاصه آنکه کارگران ایران هم بهطور عام، همانند کارگران دیگر کشورها، از نظام اقتصادی حاکم رنج میبرند و هم بهطور خاص از سیاست و ایدئولوژی حاکمان که اقتصاد را در چنبرهی خود ویرانتر و زندگی مردم را محکوم به فقر روزافزون کرده است. حمایت نویسندگان فقط شامل جنبههای مادی منافع کارگران نیست بلکه خلاصی آنها از سانسور و اختناق را نیز در بر میگیرد. و این جایی است که کارگران باید به حمایت از خواستههای مشخص نویسندگان، لغو هرگونه سانسور و تحقق آزادی بیان بیهیچ حصر و استثنا، برخیزند. برای آنکه بتوانند تریبونهای خاص خود را داشته باشند، برای آنکه صدای خود را بیمانع و بدون هراس به گوش دیگران برسانند، برای داشتن تشکلهای مستقل آزاد، برای ... لازم است مخالفت با سانسور و دفاع از آزادی بیان را به بخشی از خواستههای مستقیم خود تبدیل کنند.
کانون نویسندگان ایران ضمن شادباش روز جهانی کارگر از مطالبات و خواستههای کارگران حمایت میکند و خواستار آزادی همهی کارگران زندانی و فعالان کارگری در بند از جمله کیوان مهتدی عضو کانون نویسندگان ایران است.
یکم مه، برابر با ۱۲ اردیبهشت، روز جهانی کارگر فرخنده باد.
کانون نویسندگان ایران
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
کانال تلگرام «امتداد» شامگاه دوشنبه ۱۰ اردیبهشت خبر داد در پی تشدید بیماری صدیقه وسمقی که پیشتر منجر به نابینایی او شده بود ساعتی قبل با آزادی وی موافقت و او از زندان اوین خارج شد.
خانم وسمقی که به عنوان محقق و اسلامپژوه شناخته میشود، روز ۲۶ اسفند در منزلش بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. او چند روز پیش از بازداشت گفته بود که احضار شده اما به دلیل «مشخص نبودن اتهامات» به دادسرا نخواهد رفت.
این نویسنده و اسلامپژوه اخیرا در نامهای به کمیته حقیقتیاب سازمان ملل شورای حقوق بشر سازمان ملل نوشت: «بیش از چهل روز است به اتهام برداشتن روسری، به طرز وحشیانه و خشونت باری توسط ماموران تحت امر رهبر جمهوری اسلامی بازداشت شدم و به علت فقدان بینایی حبس با شکنجه و اعمال شاقه را تحمل کردهام.»
او در ادامه نامه خود میافزاید:
«من اکثر سالهای عمر خود را مصروف تحصیل، تدریس و تحقیق در حوزه دین، بویژه فقه اسلامی نموده ام و نتیجه پژوهش های اینجانب درباره پوشش زنان این است که زنان دین دار در چار چوب شریعت اسلامی ملزم به پوشاندن موی سر خود نیستند و برخی پژوهشگران مستقل حوزه دین نیز بر همین عقیدهاند.
دهه هاست که بسیاری از زنان ایرانی با قانون حجاب اجباری مخالفند و من نیز در مخالفت با این قانون و اعتراض به سرکوب زنان و کرامت آنان روسری از سر برداشتهام.
دیدگاه رهبر جمهوری اسلامی آن است که زنان باید موی سر خود را بپوشانند. اگرچه این دیدگاه بر اساس منابع دست اول اسلامی چندان قابل دفاع نیست، اما با استفاده از قدرت سیاسی بر زنان تحمیل شده و این موضوع و بویژه مجازات زنان بهدلیل تخلف از آن تا کنون لطمات فراوان جانی، جسمی، روانی و مالی به زنان و ملت ایران وارد کرده است.
این در حالیست که رویه معمول فقیهان شیعه تا کنون چنین بوده که دیدگاه خود را صرفا مطرح مینمودند و مقلدان در عمل به آن مختار بودهاند.
من اکنون بیش از چهل روز است که به اتهام برداشتن روسری، به طرز وحشیانه و خشونت باری از خانه خود توسط ماموران حکومتی که از لحاظ حقوقی تحت امر فرمانده کل قوا یعنی رهبر جمهوری اسلامی هستند؛ بازداشت و به زندان اوین انتقال یافتهام.»
فرا رسیدن اول ماه مه روز جهانی کارگران را به همهی کارگران ایران و جهان، تبریک میگوئیم و تلاشها و مبارزات مستمر آنها در رسیدن به آزادی، عدالت اجتماعی، رفع تبعیض و تامین حقوق انسانی برای تک تک آحاد جامعه را، ارج میگذاریم.
امسال اول ماه مه در شرایطی فرا میرسد، که فشار اقتصادی و سیاسی در کشور ما به حداکثر خود رسیده است؛ تورم و گرانی، زندگی مردم را هرچه سختتر کردهاست. حمله به زنان و صدور احکام اعدام برای جوانان و فعالین جنبش «زن، زندگی، آزادی» ادامه دارد. سیاست تنشزای خارجی جمهوری اسلامی و نگرانی از درگیرشدن در تقابل نظامی، شرایط زندگی زیر بار گرانی برای بخش عظیمی از مردم را غیرقابل تحملتر کردهاست. با بالارفتن خط فقر به بالای ۲۸ میلیون تومان، شمار بیشتری از هموطنان ما، در شرایط فقر و یا زیر خط فقر زندگی میکنند.
در سال ١٤٠٢ اعتراضات کارگران، بازنشستگان و معلمان نیز با تشدید وخامت اوضاع اقتصادی، فاصلە فاحش میان دستمزدها و هزینەهای زندگی، گسترش یافت و بە بیش از ١٩٠٠ اعتراض و اعتصاب رسید. درحالیکه تعداد بازداشت شدگان رهبران سندیکاهای کارگری و فعالین مدنی بیشتر شد، کارگران رسمی و پیمانی شرکتهای نفتی، و نیز کارخانههای مختلف از جمله فولاد، هفتتپە، ذوب آهن، ماشینسازیهای تبریز و اراک، خودروسازیها، معادن مختلف، شهرداریها، ابنیەی فنی راە آهن، مخابرات، مترو، کاغذسازی و رانندگان و اتوبوسرانان، بارها دست به اعتصاب و اعتراض زدند. این اعتراضات از جمله در شرکتهای مختلف نفت همچنان ادامه یافت و از آغاز سال جدید، تجمعات اعتراضی متعددی از سوی آنها انجام گرفتهاست.
اخراج کارگران و کارمندان، یکی از ترفندها برای عقب راندن مبارزات آنان بوده و همچنان ادامه دارد. طبق گزارش تشکلهای مستقل کارگری، در سال گذشته شمار زیادی از کارگران از جمله کارگران فولاد، اخراج شده یا در معرض اخراج قرار گرفتهاند. علت این اخراجها از جمله شرکت در اعتصابات کارگری با مطالباتی چون همسانسازی دستمزدها با سایر شرکتهای فولاد، اجرای طبقە بندی مشاغل، رسمی کردن کارگران پیمانی و اخراج کارگران بە دلیل شرکت در اعتصابات، بودهاست. همچنین بازداشت و دستگیری فعالان فرهنگی نیز ادامه داشتهاست.
یکی دیگر از مشکلات، وجود مشاغل کاذب یا «بیثباتکاری» است. با توجه به نبودن فرصتهای شغلی مناسب، بسیاری از جوانان که برخی از آنها از تحصیلات عالی نیز برخوردارند، از داشتن شغلی ثابت و امنیت شغلی و حقوق مربوط به آن مثل حق بیمه و بازنشستگی محرومند و به فعالیت های شغلی مختلف و مشاغلی با قراردادهای کاری موقت چند ماهه یا روشهای دیگر کسب درآمد روی می آورند. یکی از سختترین این نوع مشاغل، «کولبری» است که پدیدهای جدید در دهههای اخیر است. کولبری در عین حال یکی از مرگبارترین فعالیتهای اقتصادی به شمار میرود. به گزارش کولبر نیوز تنها در سال گذشته، ۴۴۴ کولبر در مناطق مرزی و غرب کشور، بر اثر عواملی همچون تیراندازی مستقیم نیروهای نظامی رژیم، بهمن و سرمازدگی، رفتن روی مین، سقوط از کوه و ارتفاع و سایر موارد کشته و زخمی شدهاند.
کار کودکان، یکی دیگر از معضلهای برآمده از سیاستهای سودجویانه و مدیریت نالایق جمهوری اسلامی است. با بالا رفتن میزان فقر در جامعه، نه فقط بسیاری از کودکان امکان تحصیل در مدرسه را از دست میدهند، بلکه بهجای داشتن زندگی کودکانه، مجبور به کارهای بسیار سخت با درآمد نازل و ناچیز می شوند. به این ترتیب با فقیرتر شدن خانواده، راه گریزی از ورود کودکان به بازار کار برای آنان و خانوادهشان باقی نمیماند. همین امر باعث میشود که در مناطق محرومتر و بین خانوادههای کمدرآمد یا دارای شغلهای بیثبات، تعداد بیشتری کودک از تحصیل محروم و به بازار کار ملحق شوند و چرخهی معیوب فقر در خانوادههای آنها، هرچه بیشتر موروثی شود. از سوی دیگر این کودکان در این مسیر، در معرض انواع مختلف خطرات و سوءاستفادهها قرار گرفته و به این ترتیب آسیبهای جسمی و روحی را متحمل میشوند، که تاثیرات منفی خود را بر زندگی آنان تا پایان عمر باقی میگذارد.
گرچه در ادامهی جنبش «زن، زندگی، آزادی» همچنان شاهد حضور زنان در صفوف اول مبارزه در خیابان و اخیرا تشدید سرکوب گستردهی آنان توسط عاملین حکومت هستیم، اما حضور زنان در بازار کار با نسبت میزان تحصیل و توانائی های آنان، به دلیل قوانین تبعیضآمیز اسلامی، تناسبی ندارد. علاوه بر آن، نتایج این تبعیض، همچنان خود را در نابرابری در درآمد تا عدم برخورداری از حقوق به رسمیت شناخته شده در اکثر کشورهای جهان، بروز میدهد. براساس گزارش مرکز آمار در بهار ۱۴۰۲، نرخ مشارکت اقتصادی جمعیت زنان زیر ۱۴ درصد اعلام شدهاست. این در حالی است که در همین بازهی زمانی، مردان ۶۸.۳ درصد از نرخ مشارکت اقتصادی را به خود اختصاص دادهاند. جذب فقط ۱۴ درصد از ۳۲ میلیون نیروی کار زنان در بازار رسمی اشتغال، نه فقط به معنای عدم امکان استفادهی زنان از فرصتهای شغلی و بهرهوری از تبعات آن همچون دستمزد و حقوق بازنشستگی در زمان سالخوردگی است، بلکه به معنای محرومیت جامعه از پتانسیل عظیم این نیروی کار میباشد. براساس گزارش «مجمع جهانی اقتصاد»، تا پایان ۲۰۲۲، جایگاه ایران در میان ۱۴۶ کشورِ بررسیشده، رتبهی ۱۴۳ بودهاست. پس از ایران، کنگو و پاکستان و افغانستان در قعر جدول قرار دارند.
مجموعهی این شرایط، زمینه را برای رشد مبارزه نیز بیش از گذشته فراهم کردهاست و جنبش «زن، زندگی، آزادی»، علیرغم فشارها و سرکوب مداوم جمهوری اسلامی، تلاش میکند تا سنگرهای جدیدی را با اشکال مختلف مبارزه، از نافرمانی مدنی به ويژه مقاومت در مقابل حجاب اجباری گرفته تا سازماندهی اعتصاب و تحصن و اعتراضات گسترده در اشکال دیگر، فتح کند. کارگران، مزد و حقوق بگیران، بیثباتکاران، معلمان و بازنشستگان نیز جزء مهمی از این جنبش بوده و تلاشهای خود را برای تعمیق و گسترش این جنبش در اشکال مختلف و علیرغم همهی بازداشتها و سرکوبها و زندانی کردن فعالان مدنی توسط حکومت، ادامه دادهاند.
اعتصابات و اعتراضات کارگران سابقه طولانی در عمر جمهوری اسلامی دارد و از پرشمارترین اعتراضها در سالهای گذشته بودهاست. اما ما در سالهای اخیر شاهد تقويت و گسترش پيوند بين جنبش کارگری با جنبش معلمان، دانشجويان و بازنشستگان و بهويژه با جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» بودهایم. گرچه جمهوری اسلامی با بازداشت، تهديد و محکومیت فعالان کارگری و رهبران سندیکائی، مانع ايجاد تشکلهای مستقل کارگری و سایر تشکل های صنفی میشود، اما ما همچنان شاهد رشد فعالیت این تشکلها در سال جاری هستیم. این همبستگی اعتراضی، حتی از درون بندهای زندان از جمله در بیانیههای اعتراضی زندانیان سیاسی، مدنی و عقیدتی قابل مشاهده است. در سال گذشته نیز تعداد زیادی از فعالین کارگری و فرهنگی، به دلیل اعتراضات خود بازداشت شده و حکم های طولانی گرفته و همچنان در شرایطی غیرانسانی در زندان بهسر می برند و با محرومیت از درمان، مرخصی، قطع تلفن و انتقال تنبیهی مواجهاند.
سال گذشته ۲۰ تشکل از تشکلهای کارگری و مدنی، خواست های خود در عرصه های مختلف را در منشوری بنام «مطالبات حداقلی تشکلهای مستقل صنفی و مدنی ایران» در دوازده بند، به مناسبت اول ماه مه (۱۱ اردیبهشت) منتشر کردند. “همگامی” معتقد است که انتشار چنین منشور هایی، بیانگر همبستگی این تشکلهاست و میتواند عنصر مهمی در تغییر توازن قوا بین حکومت و جامعه بوده و آن را به نفع جنبش تغيير دهد و بستر مساعدی را برای گذار از جمهوری اسلامی و استقرار دموکراسی در کشور ما فراهم سازد.
“همگامی” روز جهانی کارگر را گرامی میدارد و از مطالبات و مبارزات بحق کارگران و همه مزد و حقوق بگیران و بیکاران پشتيبانی میکند. به اعتقاد ما تحقق اهداف همگامی مانند پایان دادن به کار کودکان، پایان دادن به تبعیض جنسی و جنسیتی در بازار کار، ایجاد فرصتهای شغلی برای زنان، حقوق برابر بدون توجه به جنسیت، تامین ایمنی کار و امنيت شغلی، حق اعتصاب و حق داشتن سندیکاهای مستقل تنها در آزادی و دموکراسی و جدایی دین از حکومت، بطور کامل ممکن میشود و ادامه و گسترش مبارزات صنفی و سندیکایی کارگران و حقوق بگیران برای رسیدن به خواستهای خود، از مبارزه برای تحقق آزادی و دموکراسی جدا نیست.
«همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ايران»
۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ (۲۹ آوريل ۲۰۲۴)
اکرم اماماوغلو، شهردار استانبول و رقیب رجب طیب اردوغان رئیسجمهور ترکیه، در جریان یک مصاحبه، حماس را یک «گروه تروریستی» خواند و گفت ترکیه از کشتار ۷ اکتبر «عمیقاً متاسف» است.
آقای اماماوغلو به شبکه خبری سیانان گفت: «حماس حملهای را در اسرائیل انجام داد که ما عمیقاً از آن متأسفیم. هر ساختار سازمانیافتهای که دست به اقدامات تروریستی بزند و مردم را به طور دستهجمعی بکشد، از نظر ما یک سازمان تروریستی محسوب میشود.»
شهردار استانبول افزود: «متأسفانه امروز همان اتفاق برای فلسطینیان بیگناه در اسرائیل در حال افتادن است. من خواهان این هستم که ظلم وحشیانه بر فلسطینیان فوراً متوقف شود.»
اظهارات این مقام شهری ترکیه علیه حماس، در حالی بیان شده است که دولت این کشور تحت رهبری رجب طیب اردوغان آشکارا از این سازمان شبهنظامی حمایت میکند و با محکوم کردن اسرائیل به دلیل حمله به نوار غزه، خواستار آتشبس فوری شده است.
اردوغان همچنین سال گذشته تاکتیکهای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل در جنگ جاری را «بدتر از هیتلر» رهبر آلمان نازی خواند و اسرائیل را به دلیل حمله به حماس در غزه «دولتی تروریستی» توصیف کرد.
آقای اردوغان همچنین اخیراً با اسماعیل هنیه، رئیس سیاسی حماس، در ترکیه دیدار کرده است. مطابق گزارشهای منتشر شده، حماس در نظر دارد رهبری خود را از قطر به این کشور منتقل کند.
پیروزی اکرم اماماوغلو در انتخابات شهرداریها در ماه مارس، بدترین شکست اردوغان و حزب عدالت و توسعه در بیش از دو دهه در قدرت را رقم زد و میتواند نشاندهنده تغییر در چشم انداز سیاسی تقسیم شده این کشور باشد.
از شهردار استانبول با عنوان نامزد احتمالی حزب جمهوریخواه خلق (CHP) برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۸ ترکیه نام برده میشود.
اوزگور اوزل، رهبر فراکسیون حزب جمهوریخواه خلق ترکیه در پارلمان این کشور، پیش از انتخابات شهرداری استانبول گفته بود که این حزب در معرفی اماماوغلو به عنوان نامزد ریاست جمهوری در انتخابات بعدی این کشور «تردید نخواهد کرد».
یورونیوز فارسی
روزنامه کییف پست اوکراین گزارش کرده است که ایالات متحده در اقدامی تازه ۸۱ هواپیمای جنگی از رده خارج مربوط به دوران اتحاد جماهیر شوروی را از قزاقستان خریداری کرده است.
این خرید بزرگ پس از آن انجام شد که قزاقستان به منظور ارتقای ناوگان هوایی خود، ۱۱۷ هواپیمای نظامی متعلق به دوران شوروی از جمله رهگیرهای میگ-۳۱، بمبافکنهای جنگنده میگ-۲۷، جنگندههای میگ-۲۹ و بمبافکنهای سوخو-۲۴ مربوط به دهههای هفتاد و هشتاد میلادی را به حراج گذاشت.
ارزش قرارداد فروش اعلامشده یک میلیارد تنگه قزاقستانی یا ۲.۲۶ میلیون دلار بوده که نرخ میانگین هر هواپیما را تنها به ۱۹ هزار و ۳۰۰ دلار میرساند.
هرچند انگیزه ایالات متحده از خرید این تعداد هواپیمای قدیمی و غیرقابل استفاده فاش نشده است با این حال کارشناسان میگویند امکان دارد آنها برای استفاده و مصرف در اوکراین، جایی که هواپیماهای مشابه در حال خدمت هستند، خریداری شده باشند.
با توجه به اتکای اوکراین به تسلیحات دوران شوروی، این هواپیماها میتوانند به عنوان منبع قطعات یدکی یا به صورت استراتژیک به عنوان طعمه در فرودگاهها مستقر شوند.
در میان هواپیماهای خریداری شده میگ-۳۱ در دوران خود یک رهگیر مافوق صوت به حساب میآمد که برای دفاع از حریم هوایی شوروی طراحی شده بود و در دوران جنگ سرد نقش مهمی ایفا کرد.
میگ-۲۷ که از میگ-۲۳ گرفته شده بود، برای حمله به اهداف زمینی تغییر کاربری داده شده و در درگیریهایی مانند جنگ شوروی در افغانستان شرکت فعال داشت. میگ-۲۹ نیز در نبردهای هوا به هوا بسیار کارامد بود و به طور گسترده به کشورهای دیگر صادر شد. چنانکه هماکنون در خدمت ناوگان برخی از نیروهای هوایی کشورها قرار دارد.
در سوی دیگر سوخو-۲۴ با وجود قدمت بالا، هنوز هم یک بمبافکن تاکتیکی در تمامی شرایط آب و هوایی محسوب میشود و در حال حاضر در خدمت چندین نیروی هوایی، از جمله نیروی هوایی روسیه و اوکراین است.
قزاقستان که قبلا بخشی از اتحاد جماهیر شوروی محسوب میشد، از دهه نود میلادی بدین سو روابط نزدیکی با روسیه برقرار کرد و از نظر تاریخی یکی از قویترین متحدان آن بوده است. این رابطه اما پس از حمله روسیه به اوکراین تغییر کرد و قزاقستان بیشتر با غرب همسو شد. امری که خشم کرملین را برانگیخته است.
کییف پست میگوید تلاشهای این کشور آسیای مرکزی برای ارتقای قابلیتهای نظامیاش، که با تعامل فزاینده آن با کشورهای غربی همزمان شده، میتواند نشاندهنده دور شدن آستانه از روابط تاریخی با مسکو باشد.
آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا، پیشتر در مارس ۲۰۲۳ از قزاقستان بازدید کرده و گفته بود که ایالات متحده قویا از «استقلال و تمامیت ارضی آن» حمایت میکند.
این در حالی است که برخی از مفسران همسو با کرملین در ماههای اخیر از «مشکل بعدی» برای روسیه پس از اوکراین را قزاقستان خواندهاند.
یورونیوز فارسی
سارا سبزی / روزنامه هممیهن
هممیهن در گفتوگو با پرستاران معترض جزئیات خروج تعدادی از آنها از نظام درمان و تشدید التهاب در جامعه پرستاری را بررسی کرده است
گروهی از پرستاران بیمارستانهای شهدای تجریش تهران، بیمارستان طالقانی چالوس، بیمارستان طالقانی آبادان و پرستاران چندین مرکز درمانی یزد، با استعفای دستهجمعیشان در ماههای گذشته، خبرساز شدهاند. آنها در اعتراض به وخیم شدن شرایطشان تصمیم به ترک کار گرفتند؛ اتفاقی که در یکسال گذشته بارها در ابعاد مختلف، در مراکز درمانی رخ داد و عمق بحران را در بیمارستانها و شبکه بهداشت و درمان نشان داد.
به بهار سال گذشته برمیگردیم؛ زمانی که ۲۰ پرستار در بیمارستان امیراعلم تهران استعفا دادند. تا پیش از این جامعه پرستاری تنها معترض بود؛ به میزان حقوق دریافتی، به قانونی که اجرا نمیشد، به شیفتهای طولانی، به کمبود نیرو و تبعیضها. اما حالا «استعفای دستهجمعی» به دایره اعتراضاتشان اضافه شده است. از دیماه سال گذشته تا فروردینماه امسال موارد متعددی از این اقدام اعتراضی در بیمارستانها و شهرهای مختلف تکرار شد؛ از ترک کار تعداد زیادی از پرستاران یزد تا استعفای پرستاران از شبکه بهداشت و درمان چالوس. حالا باید به این موارد استعفای دستهجمعی ۴۳ نفر از پرستاران اتاق عمل و بیهوشی بیمارستان شهدای تجریش را هم اضافه کنیم.
در نامه استعفای اعتراضی پرستاران بیمارستان شهدای تجریش، اما به چندین نکته اشاره شده بود: «رسیدگی نکردن به پیگیریهای مکرر درباره مطالباتی مانند نرخهای پایین اضافهکاری، حقوق و کارانه، پرداخت نکردن تعرفه طبق دستورالعمل مصوب، حق اشعه، حق لباس و حق مسکن مصوب وزارت کار بخشی.» اینها بخشی از دلایل استعفایشان بود که در نامه استعفای پرستاران دیگر هم میتوان همین دلایل را دید. شیفتهای سنگین کاری، کمبود نیروی انسانی و فقدان احترام در محیط کار، انجام کارهای بیارتباط و خارج از حیطه شرح وظایف مانند کارهای مرتبط با داروخانه، منشی و کمکبهیار هم در متن استعفای پرستاران بیمارستان شهدای تجریش دیده میشود.
چند روز قبل از استعفای پرستاران بیمارستان شهدای تجریش، نامه استعفای دیگری از طرف پرستاران بیمارستان طالقانی آبادان امضاء شد و امضای ۳۰ نفر از آنها پای آن نشست. بخشی از دلایل استعفای آنها درست مشابه پرستاران بیمارستان شهدای تجریش بود. آنها دلیل استعفای خود را شیفتهای سنگین، تعداد نیروهای کم در شیفتهای کاری اعلام کرده بودند. آنها در این نامه تاکید کرده بودند که توان جسمی و روحی ادامه همکاری در چنین شرایطی را ندارند.
در همین یکماه اخیر هم پرستاران بیمارستانهای گلستان و بقاییِ اهواز و بیمارستان باغملک، اعتراض کردند. ترک کار نیروهای پرستاری از طرف معاونت پرستاری وزارت بهداشت هم تایید شده است؛ عباس عبادی، آبانماه سال گذشته اعلام کرده بود که ۲۱۰ هزار نفر در گروه پرستاری شاغلند. عمده این افراد پرستاران زن هستند که بعد از مدتی حدود ۱۵ درصد آنها بهدلایل مختلف ازجمله سختی کار، مشکلات معیشتی یا دلایل دیگر ترک خدمت میکنند.
او گفته بود: «در مجموعه نظام سلامت سالانه حدود ۴ تا ۵ هزار نفر شامل پزشک، کارمند عادی، پرستار و… بازنشسته میشوند. برخی از پرستاران هم ممکن است پس از پایان طرح، تمایل به اشتغال نداشته باشند؛ چراکه پرستاری یک حرفه سخت و پرمشقت است و شیفتهای طولانی دارد.»
گفتوگو با پرستاران جوان و باسابقه نشان میدهد که این روند همچنان ادامه دارد و نیروهای پرستاری بهدلیل فشار کاری زیاد و بیعدالتی در پرداختها تمایل زیادی به خروج از سیستم درمانی پیدا کردهاند. آنها در گفتوگو با هممیهن از دلایل استعفای خود میگویند.
با وجود استعفا، ترک کار نکردهایم
یکی از پرستارانی که در جریان استعفای پرستاران بیمارستان شهدای تجریش قرار دارد و تمایلی ندارد نامش در گزارش بیاید، به هممیهن میگوید که هیچیک از پرستارانی که این نامه را امضاء کردهاند، هنوز ترک کار نکرده و البته هنوز هم بازخوردی از این اعتراض دریافت نکردهاند. این ماجرا هم فقط مربوط به پرستاران بخش اتاق عمل بوده است.
این پرستار حدود ۱۵ سال سابقه کار دارد و پیش از استعفای دستهجمعی، تصمیم گرفته بود این بیمارستان را ترک کند: «بیشترین مسئلهای که گروه پرستاری با آن درگیر است مربوط به مسائل معیشتی میشود. حقوقی که آنها دریافت میکنند برای گذران زندگی سخت است، این افراد مجبورند در دو یا سه مرکز درمانی کار کنند. سال ۹۶-۹۵ که حقوق ما حدود سه میلیون تومان بود، قیمت دلار ۳۵۰۰ تومان بود، در آن دوره بسیاری از همکاران میتوانستند با کار کردن در دو مرکز یا با حقوق یک زوج و کمک وام، یک خانه یا ماشین بخرند، اما حالا دیگر امکانش وجود ندارد. در این شرایط حتی گروه پزشکی هم مشکل دارند.»
او تاکید میکند که اعتراضات اخیر، جنبه سیاسی ندارد و تمام همکاران بهدنبال حقوق خودشان هستند: «در دوران کرونا مرکز ما بیمار کرونایی پذیرش میکرد و این بیماران به بخش ارجاع داده میشدند. آمار مرگومیر بالا بود و همه میترسیدند، اما با وجود این شرایط کار خودمان را انجام میدادیم و ترک کار نکردیم.»
این پرستار میگوید که حقوقش با ۱۵ سال سابقه کار، درمجموع ۱۵ میلیون تومان است: «تعرفه یکساعت اضافهکاری پرستاران بسیار پایین است، مثلاً این تعرفه برای پرستارانی که استخدام دانشگاه علومپزشکی هستند، بین ۱۸ تا ۲۸ هزار تومان است؛ یعنی من اگر ۱۰ ساعت اضافهکاری داشته باشم درنهایت ۲۵۰ هزار تومان بابت آن دریافت میکنم که با آن نمیشود حتی یککیلو گوشت خرید.»
این پرستار توضیح میدهد که پرستاران برخی گروهها بهدلیل کمبود نیرو، باید اضافهکاری اجباری داشته باشند: «ما سابقه کاری بیشتری داریم اما اضافهکاری بالایی نمیکنیم و ترجیح میدهیم در مراکز دیگر کار کنیم تا درآمد بیشتری هم داشته باشیم. من تصمیم به اعتراض نداشتم، قرار بود استعفا دهم و به مرکزی بروم که درآمد بیشتری داشته باشم.
بیمارستانهای دولتی قبلاً نسبت به بخش خصوصی پرداختی بهتری داشتند، اما حالا وضعیت برعکس شده و آنها افزایش حقوق بیشتری دارند. پرستاری که مهارت داشته باشد، میتواند خارج از بیمارستان درآمد بیشتری داشته باشد. حتی اگر مهاجرت کنند هم ساعت کاری کمتر و حقوق بیشتری دارند. اگر در رشته ما تعرفه اضافهکار منطقی باشد، پرستار در بخش دیگری کار نمیکند.»
به گفته او، تعداد زیادی از پرستاران، شیفت شب را در یک بیمارستان میگذرانند و شیفت صبح به بیمارستان دیگری میروند: «این موضوع تنها مربوط به بیمارستان ما نمیشود؛ بحث بالادستی و مربوط به وزارتخانه است. برای مثال قرار بود تعرفهگذاری براساس خدمات گروه پرستاری انجام شود، اما یا انجام نشده یا تعرفه درنظر گرفتهشده ناچیز بوده است.»
محمد نظافتی، یکی از پرستارانی است که سال گذشته از همین بیمارستان استعفا داد؛ او یکی از دلایل تصمیم به خروج از این بیمارستان را فشار کاری زیاد میداند. او درباره دلیل استعفای دستهجمعی پرستاران بیمارستان شهدای تجریش هم اطلاعاتی دارد و میگوید که دلیل این تصمیم، فشار کاری بالای پرستاران بود: «این بیمارستان اتندهای جراحی معروفی دارد و رزیدنتها هم کار جراحی را انجام میدهند. تعداد نیرو کم است، درنتیجه باید شیفتها و فشار کاری بیشتری را تحمل کنند. بیمار هنوز از اتاق عمل بیرون نیامده، رزیدنت به کادر اتاق عمل میسپارد که کارهای او را انجام دهد تا یک بیمار دیگر پذیرش شود؛ یعنی قبل از اینکه کار بیمار قبلی تمام شود، رزیدنت آماده جراحی بعدی میشود. دلیل آن هم نگاه مالی به ماجراست، اقدامات درمانی با کمترین امکانات و در سریعترین زمان انجام میشود.»
او ادامه میدهد که فشار کاری در این بیمارستان روی کادر اتاق عمل و اورژانس زیاد است و بههمیندلیل موارد ترکِ کار هم زیاد دیده میشود: «قبل از استعفای دستهجمعی هم تعدادی از پرسنل اورژانس استعفا دادند و ترک کار کردند. مواردی از اعتصاب هم بود، اما متاسفانه این اقدامات به نتیجه نمیرسد. زمانی که وارد اورژانس شدم، تعداد پرسنل این بخش حدود ۷۰ نفر بود، اما کمکم تعداد پرستاران کمتر شد. گروهی از آنها استعفا میدادند یا به بخشهای دیگر منتقل میشدند، کسی حاضر نبود در بخش اورژانس کار کند. وقتی تصمیم گرفتیم مسائل را بهصورت قانونی بیان کنیم و بگوییم اضافهکار اجباری نیست، با مسئولان بیمارستان درگیری پیدا کردیم، در مقابل فشارهایی هم به ما وارد میشد، اما نفعی برایمان نداشت.»
نظافتی میگوید که علاوه بر پرستاران و کمکبهیاران، پزشکان دانشجو هم تحت فشار زیادی قرار دارند: «ما میگفتیم برخی از موارد اورژانسی نیستند و نباید بستری کنید، اما این کار را انجام میدادند. مدیریت بیمارستان درِ اورژانس را باز گذاشته بود تا جایی که حتی یک صندلی برای بیمار بدحال هم پیدا نمیشد. مجبور میشدیم، پتو و کارتن یخچال روی زمین بیندازیم و بیمار را روی آن قرار دهیم. اگر میخواستیم علیه این وضعیت اعتراض کنیم، قبل از اینکه مدیریت متوجه شود، دفتر پرستاری به این قضیه خاتمه میداد. مجموعه این شرایط منجر به استعفایم شد.»
ورود کادر پرستاری به حوزه زیبایی
به غیر از تمایل پزشکان به فعالیت در حوزه زیبایی، پرستاران هم ترجیح میدهند، کار در بیمارستان را رها کنند و در شغلهای دیگری مانند کار در کلینیکهای زیبایی و کاشت مو مشغول شوند. یکی از پرستاران جوان گیلانی که مدتی پیش از کار در بیمارستانی خصوصی در این استان استعفا داد، میگوید که پرستاران تمایلی به کار در مراکز درمانی ندارند.
او چهار سال سابقه کار دارد که نیمی از آن را در بخش آی.سی.یو یکی از بیمارستانهای خصوصی استان گیلان گذرانده و بعد از مدتی بهدلیل فشار کاری سنگین و پرداختی نامتناسب با آن، استعفا داد: «من در آن مرکز خصوصی بیاحترامی زیادی میدیدم. بسیاری از کارهایی که پرستاران انجام میدادند، بهنام پزشک ثبت میشد. ما به این موضوع اعتراض کردیم، اما برخورد بسیار نامناسبی داشتند. من هم دیگر توان ادامه همکاری با این شرایط را نداشتم و استعفا دادم، اما بسیاری از همکاران من با همین شرایط و بهدلیل وضعیت اقتصادی همچنان به همکاری خود ادامه میدهند.»
او میگوید که در آن مرکز درمانی خصوصی، اجازه استفاده از مرخصی داده نمیشد و حق مرخصی سالیانه هم پرداخت نمیشد: «طبق قانونی که در بیشتر مراکز درمانی خصوصی وجود دارد، اگر پرستاری ۱۰ شب شیفت داشته باشد، باید ۲۵ درصد پایه حقوق را هم در پایان ماه دریافت کند. برای بسیاری از پرستاران این شیفتها گذاشته میشد، اما یک شبِ آن به دستور پرستاری آف میشد و آن ۲۵ درصد هم پرداخت نمیشد.
استاندارد فعالیت نیروی پرستاری در بخش آی.سی.یو دو پرستار بهازای هر بیمار است، اما ما برای مراقبت از هشت بیمار، دو پرستار داشتیم. این نکته را هم باید اضافه کرد که بیمارستان برای افزایش درآمد خود تعداد نیروهای خدماتی را هم کم کرده بود؛ درحالیکه باید در هر شیفت آی.سی.یو حداقل دو نیروی خدماتی حاضر باشند. بخشی از اعتراض ما این بود که بیمار از این سیستم آسیب میبیند؛ آن هم بیماری که با سطح هوشیاری سطح ۵ بستری شده و اینتوبه است و باید هر دو ساعت یکبار ماساژ، فیزیوتراپی و تغییر پوزیشن داشته باشد، اما هیچکدام از این کارها انجام نمیشد، چون نیروی خدماتی نداشتیم و تعداد پرستاران هم کم بود.
علاوه بر این، حجم بالای گزارشهای مکتوب مانع از ارائه خدمات به بیماران میشد. نیروی کمک بهیار هم فقط برای آن شیفت وجود داشت. در یک آی.سی.یو با شرایط عادی، پرستار نقش نظارتی دارد و بخش زیادی از کارها برعهده کمکبهیار و کمکپرستار است. ما باید همزمان از چهار بیمار مراقبت میکردیم، گزارشها را ثبت و آزمایشها را انجام میدادیم، همچنین با پزشک بیمار هم باید ارتباط داشتیم. در مواردی هم نظافت بیمار را انجام میدادیم.»
در همان بازه زمانی که این پرستار از کارش در بیمارستان خصوصی استعفا داده بود، حداقل شش نفر از دوستانش هم یا استعفا دادند یا شغلشان را تغییر دادند: «بخش زیادی از این مشکلات بعد از اتمام رسمی کرونا و پایان پیک پنجم در زمستان ۱۴۰۰ رخ داد. تا این دوره شرایط تقریباً عادی بود؛ چون افزایش حقوقهایی داشتیم و گزینههایی به دریافتیها اضافه شده بود و از پرستاران قدردانی میشد. از طرف دیگر قولهایی هم برای استخدام نیروهای پذیرفتهشده در این دوران، مطرح شده بود. با اتمام دوران کرونا، پایان کار بسیاری از پرستاران طرحی زده شد و به قولهایشان عمل نکردند.»
اشاره او به مواردی مانند حق فوقالعاده خاص و شیوه نادرست تعرفهگذاری است: «از آن زمان به بعد حداقل پنج نفر از همکلاسیهای من مهاجرت کردند و رفتند. چند مورد هم ترک کار و استعفا داشتیم. اکثراً هم پرستاران زن ترکِ کار میکنند و میلی به کار در مراکز درمانی ندارند. من پرستاری را میشناسم که با بیش از ۲۴ سال سابقه کار، به آلمان مهاجرت کرد. مادر خودم هم با ۲۵ سال سابقه کار پرستاری، با پایان دوران کرونا درخواست بازنشستگی داد و گفت دیگر نمیتوانم در این فضا کار کنم.»
او به شرایط کاری در چند بیمارستان دولتی شهر رشت هم اشاره میکند و میگوید: «در بخش مردان یکی از این بیمارستانها، پرستار باید از ۳۲ بیمار در شیفت کاری خود مراقبت کند. این یک فاجعه است. در این شرایط نمیشود از نیرو انتظار داشت خدمات درستی ارائه دهد. بههمیندلیل احتمال خطا بالا میرود و نیرو مجبور است از بخش دیگری بزند تا به سایر کارهایش برسد.»
او هم از تغییر شرایط کاری در بخش دولتی و خصوصی و تمایل پرستاران برای انجام کارهای سبکتر با پول بیشتر میگوید: «بسیاری از پرستاران همدورهای من با گذراندن یک دوره آموزش خدمات زیبایی، تزریق فیلر و کاشت مو، از بخش درمان جدا شدند. برای مثال پزشک یک مرکز کاشت مو در شیراز، ماهی یکبار به رشت میآید و پرستارانی از همین شهر با این مرکز کار میکنند و بهازای دو هفته کار، ۱۵ میلیون دریافت میکنند. ممکن است یک دستگاه لیزر را بهصورت قسطی یا با همکاری هم تهیه کنند و با آن، مرکز لیزر راه بیاندازند. الان گزینه کار برای پرستاران زیاد است و دیگر مجبور به کار در بیمارستان نیستند. مسئولان بیمارستان نمیتوانند هرچقدر که خواستند به آنها فشار وارد کنند. دورانی که نیرو «بله، چشم» میگفت ،تمام شده!»
شرایط کاری این پرستار که حالا در استخدام سازمان اورژانس است، کمی بهتر شده، اما همچنان با اضافهکاری بالا روبهرو است: «درحالیکه باید هفت شیفت ۲۴ ساعته در طول یکماه داشته باشیم، ۱۰ شیفت برایمان درنظر گرفته میشود. بابت این موضوع هم اعتراض کردیم اما با تعدیل و جابهجایی محل کار پاسخ دادند. هزینه اضافهکاری پرداخت میشود، اما رقم بالایی نیست.»
خروج نیروهای باسابقه
ترک کار فقط در میان پرستاران جوان مراکز درمانی نیست و دامنه آن به نیروهای باسابقهتر هم رسیده است که ترجیح میدهند با وجود سابقه کار بالا، استعفا دهند. یکی از این نیروها که تمایلی ندارد نامی از او در گزارش برده شود، با ۲۵ سال سابقه کار در بخش اورژانس یکی از بیمارستانهای استان گیلان، اواخر سال گذشته استعفا داد و دیگر حاضر نیست به کار پرستاری برگردد. او میگوید: «نیرویی که یکسوم من سابقه کار دارد، پست ستادی میگیرد و پشتمیزنشین است، اما من با ۵۰ سال سن باید شبکاری داشته باشم. سیستم کارگزینی بیمارستانها هم ناکارآمد است. برای مثال شهر محل سکونت من تا بیمارستان یکساعت فاصله دارد و با در نظر گرفتن ترافیک شهرهای شمالی ممکن است دو ساعت طول بکشد تا به محل کارم برسم، اما بیمارستان بهازای هر یکدقیقه تاخیر، ۱۶دقیقه کسری حقوق رد میکرد. در کدام بخش قانون خدمات کشوری به این موضوع اشاره شده است؟ حتی ممکن بود یک شیفت عصر و شب را در پایان ماه حساب نکنند. میگفتند دستگاه تشخیص چهره، دو بار چهره شما را تشخیص داده است.»
او ادامه میدهد: «اگر بگویند بین خوردن قرص برنج و سیانور یا برگشتن به کار پرستاری یکی را انتخاب کن، من گزینه اول را انتخاب میکنم. مرگ یکبار، شیون یکبار! مشکل اصلی کمبود نیرو است. بیمارستان ما بیماران هفت شهر را در گیلان پوشش میدهد. جمعیت تحت پوشش بسیار زیاد است، آن هم درشرایطی که امکانات و پرسنل به میزان کافی وجود ندارد و فحش آن را به ما میدهند. در دو، سه ماه گذشته چند متخصص کتک خوردند. یک بیمارستان کوچک بدون امکانات درست کردهاند و مردم هم زورشان فقط به پرستار و پزشک عمومی میرسد.
من تجربه زیادی داشتم و بههمیندلیل کارهای سخت بخش به من سپرده میشد؛ کارهایی مانند رگگیریها و شوکدادنهای سخت که خطر بالایی داشت را قبول میکردم، اما الان پرستاران زن جوانی که تازه استخدام میشوند، کارشان این شده که فقط گریه کنند و بگویند که چرا این رشته را انتخاب کردیم؟ بیمارستانها در حال جمعکردن داروخانههای داخل بیمارستان هستند، در این شرایط بیماری که نسخه اورژانسی دارد، باید داروها را از بیرون مراکز تهیه کند و معترض است. من هم وقتی دارو ندارم با چه چیزی بیمار را درمان کنم؟ این بحران بسیار عمیق است و بودجه کافی به زیرساختهای درمانی اختصاص ندادهاند. در این شرایط تصمیم گرفتم استعفا دهم. الان در این شرایط پرستاران جوانتر نمیتوانند بیماران با وضعیتهای وخیم را مراقبت کنند و همهچیز باید توسط آنها انجام شود.»
این پرستار سیستم ستادی و اداری بیمارستانها را بهشدت ناکارآمد و بهضرر پرستاران میداند: «سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ من بیماران بدحال را از بیمارستان خودمان به رشت منتقل میکردم، اما ماموریتهای من را در این دو سال مردود اعلام کردند و هزینه هیچکدام را ندادند. در بخش اورژانس یک بیمارستان، پرستار فقط باید بدود که به بیماران رسیدگی کند و ممکن است ۳۵ تا ۴۰ بیمار برای رسیدگی داشته باشد، در آخر هم حق و حقوقش را نمیدهند.»
او میگوید پرستاران با سابقه و مهارت دیگری هم پیش از او استعفا دادند و از سیستم درمان خارج شدند؛ درحالیکه این نیروها میتوانند یک بخش با تعداد بیمار بالا را مدیریت کنند، اما وقتی پرستاران ماهر را از دست میدهی، فشار کار روی نیروهای دیگر بیشتر میشود: «پاسخ کمبودهای بیمارستانی را کادر درمان میپردازند. ما در بیمارستان نزدیک دوماهونیم دستگاه سی.تیاسکن نداشتیم و در طول اینمدت فقط از طرف بیماران فحش میخوردیم. آمبولانسهای بیمارستانی بسیار فرسوده است.
بیمار شکستگی لگن را با این آمبولانسها در جادههای پر از دستانداز اعزام میکردند، او فریاد میکشید و همراهش میخواست ما را کتک بزند. ما شرایطی را دیدیم که هیچ انسانی نمیتواند تحمل کند. ۹۰ درصد پرستاران، قرص اعصاب میخورند. فشار کار زیادی روی آنهاست و اگر بیمار فوت کند، پروندههای سنگینی برایشان درست میشود. من در این ۲۵ سال هیچ موردی از خطای پزشکی و شاکی نداشتم، ولی با این سابقه از سیستم درمانی خارج شدم.»
آغاز ترک کار پرستاران در دهه ۹۰
تا امروز مسئولان وزارت بهداشت واکنشی به افزایش موارد استعفای پرستاران نداشتهاند و مدتی پیش هم یکی از اعضای کمیسیون بهداشت مجلس گفته بود، اطلاعی از جریان استعفای پرستاران شهدای تجریش ندارد. تنها واکنشهای رسمی مربوط به فعالان صنفی پرستاری است که میگویند موارد ترک کار در بیمارستانهای کوچک هم در حال افزایش است.
محمد شریفیمقدم، دبیرکل خانه پرستار، به هممیهن میگوید که در شرایط فعلی با هر بیمارستانی صحبت کنید، به شما میگویند که تعدادی پرستار رفتهاند یا گروهی در حال آمادهشدن برای مهاجرت هستند: «پرستارانی که مهاجرت نمیکنند و ترجیح میدهند کار نکنند. این پرستاران میگویند ما در ماه ۱۲ میلیون درآمد داریم که با کارانه به ۱۴ میلیون میرسد، با این شرایط اگر در خانه بمانیم استهلاک کمتری داریم. آنها بهدلیل تنشهای شغلی ترجیح میدهند کار را رها کنند و در خانه بمانند. این سیستم با پاککردن صورتمسئله حل نمیشود. ترک خدمت و مهاجرت پرستاران باید بهصورت یک پدیده از سوی سیستم مدیریتی پذیرفته شود و بعد به دنبال راهکاری برای آن باشیم. ما سالهاست میگوییم که بیمار از کمبود پرستار آسیب میبیند، اما کسی توجهی نمیکند. حالا پرستاران عنوان میکنند که فرصت برای انجام برخی کارها ندارند، اما مسئولان میگویند اگر هم کاری را انجام ندادید، در پرونده آن را ثبت کنید، درحالیکه این اقدام برای بیمار انجام نشده است. ما سالها قبل این موارد را میدانستیم، اما حالا پرستار آن را مطرح میکند.»
او ادامه میدهد: «آمار ۱۵ درصدی ترک کار پرستاران تکاندهنده است و تصور میکنم که این آمار ترک کار در میان پرستاران مرد بیشتر است. بدون شک نرخ ترک کار پرستاران در دهه ۹۰ بهمراتب سالهای قبل از آن بیشتر است. پرستاران ما گاهی سه شیفت هم کار میکنند. پرستاری که خسته و بیانگیزه است و بیعدالتی میبیند، مردم از این روند خسارت میبینند.
بخش زیادی از جامعه پرستاری ناراضی است و به ستوه آمده است. این پرستار نارضایتی خود را چطور اعلام کند؟ این موضوع در طول سالهای گذشته بارها به مدیران و مسئولان اعلام شده اما نتیجهای نداشته است و حالا هم اگر اعتراض کنند توبیخ و اخراج میشوند. سازمان بهداشت جهانی میگوید، حداقل استاندارد تعداد پرستار سه نفر در ازای هر هزار نفر جمعیت است و هرچقدر کمتر باشد، به همان نسبت با مرگومیر بیماران ارتباط مستقیم دارد.»
شریفیمقدم اضافه میکند که هنوز بسیاری از بخشهای بیمارستان مهدیکلینیک بهدلیل کمبود پرستار فعال نشده است. فراخوانی برای جذب ۵۰۰ بیمار داده شده، اما کسی استقبال نمیکند. همکارانی که به خارج از کشور رفتهاند، میگویند با وجود اینکه کار در این کشورها سخت است، اما در پایان ماه رقم خوبی بابت کار به پرستار داده میشود و میتوانند سختی کار را تحمل کنند.
او درباره موارد استعفای ترک کار هم میگوید: «ترک کار همیشه وجود داشته اما در سه، چهار سال گذشته شیب تندتری پیدا کرده است. استعفاهای اعتراضی و نمادین اخیر هم، جدید و برای نشاندادن اعتراضات جمعی پرستاران است. پرستار میگوید حالا که میخواهم بروم، باید دیگران هم در جریان قرار بگیرند.»
رییس گروه بررسی صحنه جرم سازمان پزشکی قانونی کشور از جان باختن ۲۱۱۵ نفر به دلیل حوادث محیطهای کاری در سال گذشته خبر داد.
«علی ضیایی» رییس گروه بررسی صحنه جرم سازمان پزشکی قانونی کشور در گفتوگو با خبرنگار ایلنا درباره آمار متوفیان ناشی از حوادث محیطهای کاری در سال ۱۴۰۲ گفت: در مجموع در سال ۱۴۰۲ در حوادث ناشی از کار، ۲۱۱۵ نفر جان خود را از دست دادهاند که در مقایسه با مدت مشابه سال قبل که آمار تلفات یک هزار و ۹۰۰ نفر بود، ۱۱.۳ درصد افزایش داشته است.
وی ادامه داد: از کل تلفات حوادث محیط کار در سال گذشته ۲۰۹۴ نفر مرد و ۲۱ نفر زن بودهاند، این در حالی است که تعداد مردان فوت شده در حوادث محیطهای کاری در سال ۱۴۰۱ یکهزار و ۸۷۰ نفر مرد و تعداد ۳۰ نفر زن بوده است.
رییس گروه بررسی صحنه جرم سازمان پزشکی قانونی کشور خاطرنشان کرد: در این مدت استانهای تهران با ۴۱۴ نفر، اصفهان با ۱۷۲ نفر، خراسان رضوی با ۱۴۷ نفر و مازندران با ۱۳۸ فوتی بیشترین آمار و استانهای کهگیلویه و بویراحمد با سه نفر، ایلام با ۹ نفر و زنجان با ۱۰ فوتی کمترین آمار تلفات حوادث محیطهای کار را داشتهاند.
ضیایی تصریح کرد: سقوط از بلندی همواره بیشترین سهم را در آمار تلفات حوادث کار به خود اختصاص میدهد و بیش از نیمی از تلفات را شامل میشود. بر همین اساس در سال گذشته نیز ۹۸۳ نفر از قربانیان حوادث محیطهای کار به دلیل سقوط از بلندی جان خود را از دست دادهاند که ۴۶.۵ درصد کل تلفات را دربر میگیرد. این آمار درحالی نسبت به سال ۱۴۰۱ رشد ۱۴.۲ درصدی داشته است که در سال ۱۴۰۱، ۸۶۱ نفر به دلیل سقوط از بلندی در محیطهای کاری جان خود را از دست داده اند.
وی با اشاره به دومین مورد تلفات در حوادث محیطهای کار گفت: پس از سقوط از بلندی، اصابت جسم سخت با ۴۷۴ فوتی، ۲۲.۴ درصد از کل تلفات حوادث محیط کار به خود اختصاص داده و در رتبه دوم دلایل مرگ در این حوادث قرار گرفته است. براساس آمارها از مجموع ۴۷۴ نفر که به دلیل اصابت جسم سخت در محیطهای کاری جان خود را از دست دادهاند، ۴۶۸ نفر مرد و ۶ نفر زن بودهاند و در مقایسه با آمار سال ۱۴۰۱ که ۴۱۴ نفر به همین دلیل در حوادث مرتبط با محیطهای کاری جان خود را از دست دادهاند، رشد ۱۴.۵ درصدی داشته است.
رییس گروه بررسی صحنه جرم سازمان پزشکی قانونی کشور تصریح کرد: دلایلی همچون برق گرفتگی، سوختگی و کمبود اکسیژن در رتبههای بعدی مرگ در حوادث کار قرار دارند و به ترتیب ۲۸۹ نفر، ۱۳۱ نفر و ۵۵ نفر در این حوادث جان خود را از دست دادهاند.
ضیایی با اشاره به آمار مصدومان حوادث محیطهای کار در سال ۱۴۰۲ گفت: در سال گذشته آمار مصدومان حوادث محیطهای کاری که به مراکز پزشکی قانونی مراجعه کردهاند، ۵ درصد نسبت به سال ۱۴۰۱ افزایش داشتهاست، در این مدت ۲۷ هزار و ۳۷۷ مصدوم حوادث کار به مراکز پزشکی قانونی مراجعه کردهاند که ۱۴۲۷ نفر آنان زن و ۲۵ هزار و ۹۵۰ نفر آنان مرد بودهاند.
وی ادامه داد: براساس آمارهای اعلام شده در سال ۱۴۰۱، ۲۶ هزار و ۷۴ نفر در محیطهای کاری مصدوم شدهاند که از این تعداد ۱۲۹۳ نفر زن و ۲۴ هزار و ۷۸۱ نفر مرد بودهاند.
رییس گروه بررسی صحنه جرم سازمان پزشکی قانونی کشور تصریح کرد: همچنین بیشترین مصدومان حوادث کار مربوط به استانهای تهران با ۳ هزار و ۳۸ نفر شامل ۲۳۹ زن و ۲۷۹۹ مرد، اصفهان با ۲ هزار و ۸۹۶ نفر شامل ۱۷۱ زن و ۲ هزار و ۷۲۵ مرد و خراسان رضوی با ۲ هزار و ۳۴۳ نفر شامل ۱۱۹ زن و ۲ هزار و ۲۲۴ مرد بوده است. کمترین مصدومان حوادث کار نیز در استانهای سیستان و بلوچستان با ۱۶۹ نفر شامل ۷ زن و ۱۶۲ مرد، خراسان جنوبی ۲۲۸ نفر شامل ۴ زن و ۲۲۴ مرد و هرمزگان با ۲۶۸ نفر شامل ۵ زن و ۲۶۳ مرد، بوده است.
گزارش «اعتماد» از جزییات خودکشی دختری ۱۳ ساله در شهرستان هادیشهر
آدمها رازهای سر به مهری دارند که گاهی آن رازها را با خود به گور میبرند. مثل «آهو خلفی» دختری که در شهرستان هادیشهر واقع در استان آذربایجان شرقی بنا به دلایلی نامشخص همراه یکی از همکلاسیهای خود به مرکز کالای پزشکی مراجعه تا قرص برنج تهیه کنند و دست به خودکشی بزنند...
بهمن ماه ۱۴۰۲، «جعفر جندقی»، رییس مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت اعلام کرد: «فسفیدآلومینیوم که در ایران به نام قرص برنج شناخته میشود، آفتکش خطرناکی است و در صورت سوءمصرف و اشتباه در مصرف آن یا استشمام گاز حاصل از آن عوارض حادی را ایجاد میکند که منجر به مرگ میشود. در حال حاضر عرضه این ترکیب، قاچاق محسوب میشود. مردم میتوانند هر گونه تخلف در استفاده از این ترکیب را به شماره ۱۹۰ گزارش دهند تا دانشگاههای علوم پزشکی به آن رسیدگی کنند.» این در حالی است که طبق اطلاعات رسیده به «اعتماد» فروشندهای که قرص برنج را در اختیار این دو نوجوان قرار داده، پس از این اتفاق از مرکز کالای پزشکی [...] اخراج شده، اما چند روز بعد در خیابانی دیگر در شهرستان هادیشهر با دریافت مجوز رسمی، مرکز کالای پزشکی [...] را تاسیس کرده است.
یکی از اقوام نزدیک آهو خلفی در همین راستا به «اعتماد» میگوید: «در این باره شکایت کردیم، اما مراجع قضایی هنوز جوابی ندادند.»
چند روز پیش در فضای مجازی تصویر دختر نوجوانی وایرال شد که برخی پیجهای اینستاگرامی در توضیح آگهی ترحیم او نوشته بودند: «آهو خلفی؛ نوجوان ۱۳ ساله توسط یکی از همکلاسیهایش به نام [...] با قرص برنج کشته میشود، چون همکلاسی آهو عاشق پسری بوده که آن پسر به آهو علاقه داشته. در نتیجه همکلاسی آهو از سر حسادت در غذای آهو قرص برنج میریزد و او را به قتل میرساند.»
اما یکی از اقوام نزدیک آهو خلفی که تمایلی ندارد نامش در گزارش عنوان شود به «اعتماد» میگوید: «خبری که منتشر شده کذب محض است. آهو و همکلاسیاش تصمیم گرفته بودند با هم خودکشی کنند، اما ما هم علت آن را نمیدانیم. روز حادثه به مرکز کالای پزشکی [...] میروند و از فروشنده درخواست قرص برنج میکنند. فروشنده به آنها قرص برنج میفروشد و آنها به خانه میروند تا قرصها را داخل غذایشان حل کنند و بخورند، اما همکلاسی آهو بهطور صوری اقدام به خودکشی میکند. در وصیتنامهای که داخل خانه پیدا کردیم، نوشته شده بود؛ ما را با هم در یک جا خاک کنید. در حال حاضر نیز وصیتنامه تحویل مراجع قضایی شده است.»
حالا «اعتماد» در مورد جزییات بیشتر حادثه با این فرد که از اقوام نزدیک آهو خلفی است به گفتوگو پرداخته است.
چرا مرکز کالای پزشکی باید قرص برنج بفروشد، آن هم به دو نوجوان ۱۳ ساله؟
این فرد به «اعتماد» میگوید: «آهو تک فرزند بود. پدر و مادرش از هم جدا شده بودند و آهو با پدرش زندگی میکرد. همکلاسی آهو زندگیاش شبیه خود آهو بود و پدر و مادر او هم طلاق گرفته بودند. اکثر وقتها خانه همدیگر بودند تا اینکه 27 اسفند ماه 1402 آن دو به مرکز کالای پزشکی هادیشهر میروند و از فروشنده درخواست قرص برنج میکنند. فروشنده میگوید که نمیتواند به آنها قرص برنج بفروشد، چون کم سن و سال هستند، اما بعد نظرش عوض میشود و به آنها قرص برنج میفروشد. حالا من نمیدانم چرا مرکز کالای پزشکی باید قرص برنج بفروشد، آن هم به دو نوجوان ۱۳ ساله؟!»
این فرد در ادامه میگوید: «آهو و دوستش بعد از اینکه قرص برنج تهیه میکنند به خانه پدری آهو میروند و آنجا غذا درست میکنند. آنها تصمیم داشتند با هم خودکشی کنند، اما دوستش بهطور صوری خودکشی و وانمود میکند که از نوشابه و غذایی که قرص برنج داخل آن بوده، خورده است. در نهایت هم آهو از آن خوراک مسموم میخورد و بعد از خوردن خوراک از حال میرود. آهو به همراه پدر و دیگر اقوامشان در یک خانه حیاطی که دور تا دور آن اتاق است، زندگی میکرد. یعنی هر کدام از عموهای آهو با خانوادههایشان در آن اتاقها زندگی میکردند. دوست آهو بعد از اینکه آهو روی زمین میافتد با مادرش تماس میگیرد و مادر او هم یواشکی وارد خانه پدری آهو میشود. حالا مادر همکلاسی آهو چطور وارد خانه پرجمعیت آنها شده و آهو را از خانه خارج کرده و کسی هم متوجه ورود و خروجش نشده، جای تعجب دارد. مادر همکلاسی آهو پس از این اتفاق آهو را سریع به بیمارستان هادیشهر میرساند. یکی از عوامل کادر درمان به موضوع مشکوک میشود و با یکی از شمارههای داخل گوشی آهو تماس میگیرد. شمارهای که با او تماس گرفته میشود یکی از پسرعموهای آهو بود. عوامل بیمارستان موضوع را به پسرعموی آهو میگویند و پسر عموی آهو هم به پدر آهو خبر میدهد. آنها به بیمارستان میروند. همکلاسی آهو در بیمارستان میگفت که از همان خوراک مسموم خورده و حالت تهوع دارد، اما پزشکان میگفتند که حال او خوب است. آهو یک روز بعد در حالی که در بخش آیسییو بستری بود، فوت میکند. بعدا ما در خانه آنها کاغذی پیدا کردیم که داخل نوشته شده بود: «ما را با هم در یک جا خاک کنید.» حالا آنها چرا قصد خودکشی داشتند یا اینکه چرا همکلاسی آهو میخواسته آهو را ترغیب به خودکشی کند، نمیدانیم. بعد از این اتفاق برخی خبرگزاریها و خبرنگارهای محلی در مورد درگذشت آهو نوشتند؛ همکلاسی آهو به خاطر اینکه به یک پسر علاقه داشت و آن پسر هم به آهو علاقهمند بود تصمیم گرفت در غذای آهو قرص برنج بریزد، اما من به عنوان اقوام نزدیک آهو باید بگویم که این خبر کذب محض است و پسری در کار نبوده است.»
این فرد در مورد اینکه آیا شکایتی مبنی بر این موضوع ثبت کردند، میگوید: «ما علیه فروشنده مرکز کالای پزشکی [...] در هادیشهر و همچنین خانواده همکلاسی آهو شکایتی را مطرح کردیم، اما مراجع قضایی هنوز جواب قطعی ندادند. حتی این را هم میدانم فروشندهای که این قرصها را به آهو و همکلاسیاش فروخته از آن مرکز اخراج شده است، اما بعد از مدتی برای خودش مجوز گرفته تا مرکز کالای پزشکی [...] را تاسیس کند. این ماجرا واقعا دردناک است و ما میخواهیم مسوولان مربوطه به این موضوع رسیدگی کنند که چرا چنین فردی باید مجوز رسمی برای تاسیس مرکز کالای پزشکی داشته باشد؟»
* توضیح «اعتماد»: پیگیریهای خبرنگار «اعتماد» در مورد حادثه نشان میدهد که این خبر صحت دارد و برخی منابع مطلع در شهرستان هادیشهر نیز خبر را تایید میکنند، اما هنوز کسی علت دقیق خودکشی این دو نوجوان را نمیداند. مشخصات فرد فروشنده و هر دو مرکز کالای پزشکی که مصاحبهشونده در گزارش به آنها اشاره کرده، نزد روزنامه «اعتماد» محفوظ است.
مخالفت با رویارویی حکومت با زنان در مسئله “حجاب اجباری”
به نام خدا
نمایش رفتارهای اهانتآمیز نیروهایی که ماموریت نظم و آرامش ملت وظیفه و میثاق شان است، چنانتلخ و سنگین است که نه تنها زنان که جامعه ایران را به اعتراض واداشته است. حکومت در بیش از چهار دهه عمر خود با همه فشارها و سرکوبها، اینک شدت برخورد خود را با معترضان به تبعیضها و نابرابریهای اجتماعی و بویژه حجاب اجباری افزایش داده است و با فراموشی قربانی شدن مهساها در جنبش اخیر، هم چنان با خشونت و لجاجت، زیبایی این نوبهار را به صحنه رویارویی با زنان برای تعیین پوشش آنها تبدیل کرده است.
دیدن این صحنهها بیش از همه برای کسانی که آزادی انتخاب دین و شعائر آن را باور دارند، سخت تر و غیر قابل تحمل تر است. از این رو مسئولیت بیشتری برای اعتراض به این برخوردهای ناشایست با جامعه زنان احساس میکنند.
ما باور داریم که زنان ارزشمند ایران در دهههای اخیر با گذر از ناهمواریهای سخت و پر تبعیض در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با همت، جسارت و تواناییهای خود ارزش آفرین بوده و توانستهاند سکوهای زیادی از موفقیت را بدست آورند.
باور داریم که ظرفیت جامعه زنان در ایران فراتر از قوانین در حرکت است و ظرف اگر تنگ باشد، به تغییر ساختار نیاز است.
باور داریم که زنان ثابت کردهاند برای طرح مطالبات وخواستههای خود و نیز نافرمانیهای مدنی تنها از مسیرهای صلح آمیز و خشونت پرهیز عبور میکنند.
باور داریم که رفتارهای هویت بخش و جسورانه زنان در مردان نیز بس اثرگذار بوده و با «عنصر احترام » به پشتیبانی از حرکتهای حق طلبانه مادران و خواهران و دختران خود برخاستهاند.
ما باور داریم که سیاستهای سرکوبگرانه با جامعه زنان و به بهانه حجاب اجباری هم از سر افکار مرتجعانه است و هم از سر به انحراف کشیدن افکار عمومی و سرپوش نهادن بر فساد افسار گسیخته و پیامدهای ناشی از ناتوانیهای اداره جامعه است.
ما باور داریم دین و خرد انسانی اجازه استفاده از اجبار به جای اختیار و آزادی انسان در امور فردی را نمیدهد و حکومت حق ورود و مداخله به حریم خصوصی شهروندان را ندارد. قوانین اجتماعی هم ضامن حقوق افراد جامعه است و اجازه این رفتار را نمیدهد.
ما باور داریم که جامعه زنان از خواستههای به حق خود نمیگذرد و اراده خود را برای تامین حقوق انسانی و اجتماعی خود بارها به نمایش گذاشته است.
ما امضا کنندگان زیر نیز وظیفه ملی و مذهبی خود میدانیم که در این مسیر با همه زنان ومردان آزاده ایرانی همراه و همصدا باشیم. روشنگری، همگرایی و تمرکز بر هدف مشترک پیش برنده خواهد بود.
مریم باقی، معصومه دهقان، زهرا ربانیاملشی، زهرا رحیمی، رقیه زارعپورحیدری، زهره سحابی، دره سحابی، پروانه سلحشوری، فیروزه صابر، طاهره طالقانی، ژاله فرامرزیان، مریم قدس، فاطمه کمالیسرایی، نورا کنعانی، الهه کولایی، حبیبه گلرخ، فاطمه گوارایی، زهرا مجردی، فخرالسادات محتشمیپور، سعیده منتظری.
تلگرام امتداد
رجب طیب اردوغان هفته پیش پس از ۱۲ سال به عراق رفت و با بغداد توافقنامه چارچوب همکاری راهبردی امضا کرد. دو هفته قبل هم محمد شیاع السودانی نخست وزیر عراق در بحبوحه تنش میان ایران و اسرائیل به آمریکا رفت و از آمادگی کشورش برای ورود به دوره جدیدی از روابط راهبردی با آمریکا سخن گفت و بر شراکت جامع و کامل با آن تاکید نمود. حدود یک سال قبل نیز السودانی توافقنامه شراکت راهبردی با فرانسه امضا کرد. همچنین در این چند سال اخیر توافقنامههای متنوع و متعددی میان عراق با عربستان، قطر، مصر، امارات، اردن و کشورهای دیگر منعقد شده و دیدارها و نشستهای فشردهای در سطوح مختلف میان مقامات عراقی و همتایان خود از این کشورها برگزار شده است.
این وضعیت نشان دو تحول مهم و راهبردی دارد؛ نخست در ماهیت سیاستورزی و جهتگیری سیاست در عراق و تحول دوم در تغییر نگاه سیاست منطقهای و بینالملل به عراق است. واقعیت این است که عراقِ پسا صدام پس از نزدیک به دو دهه جنگ و درگیریهای داخلی و جنگ قدرت معطوف به رقابتهای شدید قدرتهای منطقهای و بینالمللی امروز شاهد نسل جدیدی از سیاستمداران و تصمیمگیران است که تا حدودی متفاوت و “عراقی” با چاشنی هویتطلبی عربی میاندیشند. البته این روند از زمان حیدر العبادی شروع شد و با مصطفی الکاظمی تقویت و امروز هم السودانی در همان مسیر الکاظمی قدم بر میدارد و این راه را ادامه میدهد.
در سایه بهبود وضعیت امنیتی و شکلگیری نوعی ثبات امنیتی در سالهای اخیر و به تبع آن توانمندتر شدن دولت مرکزی، رهبران جدید عراق دو رویکرد را در پیش گرفتهاند: نخست تلاش برای ساماندهی وضعیت نابسامان اقتصادی در این کشور فساد زده و متعاقب آن طرحریزی برخی پروژههای كلان اقتصادی و دوم هم بازتعریف نقش و جایگاه عراق بر پایه دوری از منازعات و رقابتهای خارجی و تلاش برای فروکاست رقابتها و تسویه حسابهای خارجی در داخل عراق.
همین جهتگیری در واقع پیشرانی منطقهای و بینالمللی نیز از جانب آمریکا و متحدانش دارد و آن را در جهت کنترل و فروکاست نقش و نفوذ تهران در عراق مطلوب میپندارند؛ از این جهت که از نظر رقبا و طرفهای مقابل ایران، هر اندازه عراق به سمت “بیطرفی” در تنشها و منازعات منطقهای با طرفیت ایران حرکت کند، همین خود در جهت تقویت جایگاه عراق در منطقه و به تبع آن دور کردن تدریجی و آرام بغداد از تهران و تضعیف نفوذ آن در عراق بوده و در کنار آن نیز خروجی برنامه جامع و فشرده دولت عراق برای تقویت مناسبات اقتصادی با کشورهای منطقه و جهان و همچنین پیریزی و پیگیری طرحهای کلانی چون “توسعه فاو” یا “راه توسعه” میتواند مکمل الزامات و نتایج همان رویکرد سیاسی منطقهای بغداد باشد؛ به این علت که معمولا مناسبات اقتصادی با طرفها و رقبای ایران از عربستان و امارات گرفته تا آمریکا و ترکیه در سایه موانع و چالشهای تحریمی و فراتحریمی فراروی تهران، واجد فرصتها و ظرفیتهای بیشتری برای کمک به پیشبرد برنامه اقتصادی بغداد بوده و همین خود، وزن تاثیرگذاری آنها را بر سیاستهای داخلی و خارجی عراق در جهت فروکاست نقش ایران افزایش میدهد.
از این رو، میتوان گفت که شکل جدید سیاستورزی و جهتگیری دولت عراق به شکلی بیشتر منعکس کننده تلاقی منافع جبهه رقیب و مخالف ایران در ظهور عراق جدید با وجود برخی رقابتهای ژئوپلیتکی و اختلاف نظرهای منطقهای میان بازیگران این جبهه است و گویا تعارض منافع با تهران، منافع مشترک در مهار و و کاستن از نفوذ آن در عراق یک نوع ائتلاف نانوشته را میان آنها شکل داده است.
از این منظر، جا دارد به سفر اردوغان به عراق در قابی منطقهای و نه صرفا دو جانبه نیز نگریست؛ به این معنا که این سفر به نوعی برونداد آن نقطه تلاقی منافع بازیگران رقیب ایران هم بود و از این زاویه، میتوان ابرپروژه “راه توسعه” را مهمترین دستور کار منطقهای سفر اردوغان به عراق در کنار مسائل دو جانبهای چون آب و پکک پنداشت که در امضای یادداشت تفاهم چهارجانبه میان وزرای حمل و نقل ترکیه، عراق، قطر و امارات در حضور اردوغان و السودانی انعکاس یافت.
ابرپروژه “راه توسعه” یا جاده ابریشم عراق که به عبارتی دیگر یک ابرطرح برای ترکیه و در درجه بعدی حوزه عربی خلیج فارس نیز هست و منطقه را از طریق یک شبکه ریلی و زمینی به اروپا وصل میکند، میتواند اطلس ترانزیتی و کریدوری در منطقه را به زیان دیگر کریدورها دگرگون کند و در کنار آن الزامات و اثرات راهبردی نیز بر وضعیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک و اقتصاد سیاسی منطقه در جهت تقویت پیوند میان مثلث ترکیه و عراق و شیخنشینهای خلیج فارس بر جای بگذارد.
البته بغداد در این مسیر با چالشها و موانع زیادی هم مواجه هست و در آینده هم بیشتر خواهد شد و باید دید به چه شکلی بر آنها چیره خواهد شد.
تلگرام نویسنده
واکنشها به صدور حکم اعدام برای توماج صالحی، رپِر معترض، روز شنبه هشتم اردیبهشت ادامه داشت و تجمعهای اعتراضی در شماری از کشورهای جهان برگزار شد.
از بامداد روز شنبه تجمعهای اعتراضی در چند شهر استرالیا، ژنو در سوئیس، پراگ، پایتخت جمهوری چک، شهرهای استکهلم و مالمو در سوئد، کپنهاگ پایتخت دانمارک و در کلن هامبورگ هانوفر و دوسلدورف آلمان در اعتراض به اقدام دادگاه انقلاب اصفهان در صدور حکم اعدام برای توماج صالحی برگزار شد.
گزارشها حاکی است که در کانادا در شهرهای مونترال و ونکوور نیز تظاهرات اعتراضی برگزار شد.
در آمریکا هم شهروندان در شهرهای واشینگتن، نیویورک و سانفرانسیسکو با حضور در تظاهرات، اعتراض خود را به صدور حکم اعدام برای این خواننده معترض بیان کردند.
امیر رئیسیان، وکیل توماج صالحی، روز چهارشنبه اعلام کرد که پس از نقض حکم حبس برای توماج صالحی در دیوان عالی جمهوری اسلامی، حکم او پس از بازگشت به دادگاه انقلاب اصفهان به جای تخفیف به اعدام تغییر یافت.
این اظهارات در سه روز گذشته موج گسترده جهانی از اعتراض به رای دادگاه انقلاب اصفهان را درپی داشته است.
امیر رئیسیان همچنین روز شنبه هشتم اردیبهشت در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:«پس از صدور حکم اعدام توماج صالحی هیچ اتفاق جدیدی در پرونده نیفتاده و هنوز ما فرجامخواهی را ثبت نکردهایم. »
این وکیل دادگستری اضافه کرده است: «همه حرف ما این است که علیرغم اینکه [توماج صالحی] در زمره مشمولین عفو ۱۴۰۱ بوده است اما نه تنها عفو نشده بلکه [برای او] حکم اعدام صادر شده است.»
واکنش سیاسی و بینالمللی
واکنش مقامهای سیاسی و شخصیتهای سیاسی به صدور حکم اعدام برای توماج صالحی در روز شنبه نیز ادامه یافت.
جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، هم در ادامه واکنش مقامات دولت آمریکا، حکم اعدام توماج صالحی را به شدت محکوم کرد.
مشاور امنیت ملی کاخ سفید در شبکه ایکس نوشت: « صدور حکم برای اعدام توماج صالحی، خواننده رپ ایرانی را به شدت محکوم میکنیم. صدای او پژواک بلند آرزوهای مردم ایران و همه کسانی است که توسط حکومت ساکت شدهاند».
جیک سالیوان اضافه کرد : «ما خواستار آزادی فوری او هستیم.»
در همین زمینه، میشل تیلور، سفیر آمریکا در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، نیز صدور حکم اعدام برای این رپِر معترض ایران را محکوم کرده است.
خانم تیلور در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «حکومت ایران همچنان به استفاده ابزاری از مجازات اعدام به عنوان بخشی از سرکوب وحشیانه مخالفان٬ ادامه میدهد. ما قویا صدور حکم اعدام برای توماج صالحی، رپِر ایرانی را محکوم میکنیم.»
سفیر آمریکا نیز تصریح کرد که صدای توماج انعکاس صدای مردم ایران و همه کسانی است که به دست جمهوری اسلامی سرکوب شدهاند.
پیام فرح پهلوی
در همین زمینه، شهبانو فرح پهلوی نیز در پیامی خواستار تلاش سازمان ملل و جامعه بینالمللی برای رهایی توماج صالحی شده است.
فرح پهلوی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:« توماج صالحی خواننده محبوب ایرانی به گناه سرودن وخواندن درستایش آزادی و پشتیبانی از تلاش زنان ایرانی در دستیابی به آزادی محکوم به اعدام است.»
او اضافه کرد:«سازمان ملل متحد و تمام نهادهای حمایت از حقوق بشر در تمام کشورهای جهان باید در کنار هنرمندانی که طنین صدای آن ها در حمایت از آزادی بیان و هنر از سراسر جهان به گوش می رسد بایستند و ازهیچ تلاشی برای آزادی این هنرمند بزرگ ایرانی فروگذار نکنند.»
توماج صالحی در جریان اعتراضات گسترده سال ۱۴۰۱ که با مرگ مهسا ژینا امینی در بازداشت گشت ارشاد آغاز شد حضور فراوان داشت و از تمام معترضان و بازداشتیها و فعالان سیاسی حمایت میکرد.
او چند هفته پس از آغاز این اعتراضات بازداشت شد و پس از ماهها بازداشت به بیش از شش سال حبس محکوم شد، حکمی که قرار بود پس صدور رأی دیوان عالی کاهش یابد، اما به دست یک قاضی در اصفهان برخلاف روال معمول به اعدام افزایش یافت.
به گفته مصطفی نیلی، وکیل توماج صالحی، در مصاحبه با روزنامه اعتماد این قاضی ابتدا به توماج صالحی اتهام افساد فیالارض را نسبت داده و سپس بر اساس این اتهام انتسابی، او را مشمول عفو ندانسته است.
رادیو فردا
نسترن فرخه / روزنامه شرق
پیچهای تند جاده را با سرعت پیش میرود، هرکدام از ما دستگیرهای از ماشین را محکم گرفتهایم تا به طرفی دیگر پرتاب نشویم، ولی راننده با آرامش پاهایش را بر روی پدال گاز جابهجا میکند. با لحنی که شاید قصد شوخطبعی دارد، عقربههای سرعتسنج تویوتا را نشان میدهد که از سرعت ۲۰۰ کیلومتر هم گذشته است. احمد سوختبر جوانی است که بهتازگی ازدواج کرده ولی از همان روزهایی که پاهایش پدال گاز را لمس نمیکرده، سوختبر شده است. خودش میگوید این داستان خیلی از سوختبرهای سیستان و بلوچستان است که از کودکی این کار را شروع کردند. لباس سرتاپا مشکی بلوچی تنش، تیرگی پوست صورتش را در خود گم کرده. همسرش که صندلی عقب کنار ما نشسته، به دستان گرهکرده ما بین دستگیره و هر چیز محکم داخل ماشین نگاه میکند و با خنده فقط میگوید: «اگر چند روز با یک سوختبر زندگی کنی، دیگر از این سرعت رانندگی نمیترسی...». از پیچ جادهای در وسط کوه میگذریم. سرعت ماشین گردوخاک وسیعی به پا کرده، از کنار ما گاهی نیسان، لندکروز و حتی سواریهایی مثل پژو با سرعت حرکت میکنند که احمد بیشترشان را میشناسد؛ «اینها همه سوخت جابهجا میکنند. اینجا یا باید درس بخوانی و معلم شوی یا سوختبری کنی؛ کاری که هر آن امکان دارد در آتش بسوزی و تمام شوی ولی من هر باری که سوخت میبرم و برمیگردم، به خودم میگویم باید در این مسیر نترس باشی... . بیشتر وقتها در جاده ماشینی سوختبر جلوی چشمم آتش میگیرد و همین تا چند روز حالم را خراب میکند. چیزهایی دیدهام که اصلا دوست ندارم هیچ کجا بازگو کنم... آنقدر که پر از درد است».
سر یکی از پیچها ماشین بیش از اندازه میچرخد که ترس چپکردن ماشین، حتی خود احمد را هم میترساند؛ اما بهسرعت فرمان را میچرخاند و دیگر همراهان با خندهای از این ماجرا میگذرند. زن احمد که معلم تازهکاری در منطقه سرباز است، به شانههای همسرش میزند که «آرامتر حرکت کن، اینها میهمان و امانت دست ما هستند، به این سرعت عادت ندارند، آرام برو نترسند...». سرعت احمد در رانندگی تغییری نمیکند و ما در کمترین زمان جلوی دری رنگ و رو رفته با گلهای صورتی رونده میرسیم که روی دیوار خانه پخش شدهاند. اینجا خانه سوختبر جوان دیگری به نام عبید است.
ما سوختبرها از مرگ نمیترسیم
وارد حیاط این خانه که میشویم، چند دبه و گالن گوشهای خودنمایی میکند. همراه ما که پسر جوان بلوچی است. با دست به این سوختها اشاره میکند که «برای ما خیلی عادی شده که در خانه هر کسی که میرویم، گالنی از سوخت و بنزین ببینیم ولی شاید برای کسانی که از شهرهای دیگر اینجا بیایند، کمی عجیب و ترسناک باشد. مثلا بترسند خانه آتش بگیرد...».
عبید تازه از مرز برگشته و همین یک ماه قبل تجربه فرار از دست مأموران را داشته است. وقتی ما به داخل خانه میرویم، مادرش با استرس او را از خواب بیدار میکند. زنی با جثه کوچک که از لای در رفتوآمدش برای تدارک پذیرایی دیده میشود. این سوختبر جوان با لباس سر تا پا بلوچ یشمی جلوی ما مینشیند و بعد از احوالپرسی از چیزی که ما به خاطرش آنجا حاضر شدیم، روایت میکند: «هفت، هشت سال است که خیلی جدی سوختبری میکنم. وقتی کلاس دوازدهم بودم، تصمیم گرفتم دیگر درس نخوانم. چهار خواهر داشتم که از من هم بزرگتر بودند، البته من از ۹ یا ۱۰ سالگی شروع به رانندگی کردم و همان موقع هم شاگرد سوختبر بودم. با راننده لب مرز میرفتیم و برمیگشتیم. کار ما طوری بود که گاهی سه روز در جاده بودیم و من نمیتوانستم درست به مدرسه بروم. برای همین دیدم این شکل درسخواندن فایده نداره و قید مدرسه را زدم... آنقدر قدم کوتاه بود که وقتی پشت فرمان مینشستم و رانندگی میکردم، همه فکر میکردند ماشین خودش به حرکت افتاده، بعد یک بالش روی صندلی میگذاشتم تا روی آن بنشینم و قدم بلندتر شود. راستش مجبور بودم... تکپسر بودم و دو خواهرم همان موقع دانشجو بودند و باید خرجشان را میدادم؛ چون اینجا دخترها معمولا کار نمیکنند. پدرم هم سالها پیش پاهایش شکست و دیگر نتوانست درست کار کند. خلاصه خرج خانه گردن من افتاد. اگر انتخاب دیگری داشتم، حتما درسم را میخواندم... از سختی این کار هرچه بگویم کم است. گاهی از راههایی باید حرکت کنیم که حتی فکرش را نمیکنید. بیابانهایی که اگر ماشین خراب میشد، مجبور بودیم تا یک ماه بدون آب و غذای کافی همانجا بمانیم. برای خود من پیش آمده بود که سه روز بدون کمترین آب در جادههای بیابانی لب مرز بمانم. از ماشینهایی که از آنجا رد میشدند، میخواستم برایم آب بیاورند، گاهی کمک نمیکردند و گاهی بعد از مسافت خیلی زیاد برمیگشتند و کمکم میکردند».
حین صحبتهای عبید، دیگر اعضای خانه سفرهای برای ما پهن میکنند و ظرف ماهی سرخشده، ترشیهای محلی و برنج تزیینشده را در سفره جای میدهند. عبید به رسم مهماننوازی شروع به خوردن میکند تا ما هم همراهش شویم. بعد روایتهایش را ادامه میدهد: «یک بار حدود دو سال پیش، لب مرز حرکت میکردیم که ماشینم خراب شد. از شاگردم خواستم کمک بیاورد، سوار ماشینی شد و رفت. این شرایط من یک هفته طول کشید. آنقدر در تنهایی بیابانهای خشک به من سخت گذشت که دیگر حتی از زندگی هم بیزار شده بودم، همانجا آرزوی مرگ کردم... با هر سوختبری صحبت کنید، یکی از این روایتها را در خاطر دارد. حالا با اینهمه سختی که به جان میخریم، آن درآمدی که درمیآوریم، خرج زندگی میشود و اصلا درآمد آنچنانی نیست که جمع کنیم و سرمایهدار شویم. من خودم هفتهای دو بار سوخت لب مرز میبرم و برمیگردم که حدود پنج روز میشود؛ درحالیکه کل درآمد آن چند روز هفت یا هشت میلیون است که از همان هم پول شاگرد و سوخت ماشین و خود ماشین هم میشود. بقیه پولش هم چیزی نیست که برای خودم نگه دارم... معمولا هم با نیسان و تویوتا سوخت را جابهجا میکنیم. من هم با پول وام ازدواجم یک پژوی سواری گرفتم و الان مدتی است با آن سوختبری میکنم. چیزی حدود ۷۰۰ کیلومتر میروم و ۷۰۰ کیلومتر هم برمیگردم؛ یعنی هر دو روز از کرمان سوخت میبرم و برمیگردم. همین یک ماه پیش در کرمان، سوخت بار زده بودم، به بم که رسیدم مأمور نیروی انتظامی جلوی من آمد که فرار کردم. اول یک تیر زد که به رینگ ماشین خورد. بعد هم چند تیر دیگر زد که به لباسم هم گرفت و تنم سوخت. خلاصه شانس آوردم که چیزی نشد و خدا را شکر فرار کردم... یک ماه پیش هم پلیس به پسرعموی خودم تیر زد. حین حرکت با سوخت، به چرخها تیر میزنند و ماشین متوقف میشود. همان موقع رگباری که تیر میزدند، سه تیر به هر دو پایش گرفته است. در سال تعداد زیادی از اهالی دور و بر ما به خاطر سوختبری کشته میشوند. شما تصور کنید ماشینی پر از سوخت، با کوچکترین تحریک منفجر میشود. عموی خودم دو، سه سال پیش در راسک با بار سوخت در تصادف فوت کرد. برای همین وقتی ما سوختبرها بار میزنیم، مجبوریم با سرعت حرکت کنیم؛ چون اگر با سرعت نرویم، ما را با تیر میزنند. من معمولا با سرعت ۲۰۰ تا ۲۲۰ حرکت میکنم... میدانی خواهر من، اینجا شغل خاصی نیست، بیشتر مردم سوختبری و معلمی میکنند. من چند باری برای کار به عسلویه رفتم، ولی با آن درآمد خرج خانه درنمیآمد؛ اما خودم دوست داشتم درس بخوانم و معلم شوم که نشد...».
بین صحبتهایش صدای احوالپرسی از داخل حیاط به گوش میرسد. این صدا نزدیکتر میشود و مرد جوانی با ورودش به خانه، جلوی در میایستد و به ما سلام میکند. محمد هم سوختبر دیگری است که تمایل چندانی برای گفتوگو ندارد؛ اما بعد چند دقیقهای شروع به درددل میکند. هرازگاه موهای شانهکرده خود را کنار میدهد و چیزی را تعریف میکند که باعث شده تا روزها حال روحی خوبی نداشته باشد؛ «بیشتر کمک رانندههای سوختبرها بچههای کمسنوسال هستند. برای همین پسرهای ما از هفت یا هشتسالگی کمک سوختبر میشوند و تا ۱۵ سالگی همه رانندگی را یاد گرفتهاند؛ یعنی از همان سن تبدیل به شریک جرم میشوند. من هم از هشتسالگی شاگرد راننده پدرم بودم و با هم سوخت جابهجا میکردیم. شاگرد معمولا بار میزند یا بار را خالی میکند... احتمال انفجار ماشین سوختبری خیلی زیاد است و برای همین خیلی از بچهها به این شکل کشته میشوند. تقریبا سه ماه قبل در جاده بزمان تصادفی شد که شاگرد ماشین یک بچه بود، چهره بچه را نمیدیدم ولی صدای جیغهایش را شنیدم، جلوی من پودر شد. راننده به بیرون از ماشین پرت شده بود و زنده بود. وقتی بنزین و گازوئیل پخش شود، دیگر نمیتوان جلوی آن را گرفت. از این داستانها زیاد است... دیگر وقتی آمبولانس آمد، استخوانهایش را در گونی کردند و بردند. شاید بتوانم این را بگویم که هر روز ماشینی سوختبر در یک جادهای آتش میگیرد. اوایل که کارم را خیلی جدی شروع کرده بودم، هر شب خواب میدیدم که در حال سوختن در آتش هستم و بعد کمکم آنقدر اتفاقات وحشتناک میافتد که همه چیز برای آدم عادی میشود. راستش ما هر روز مرگ را جلوی چشمان خود میبینیم...».
هیچ آرزویی نداریم
وارد حیاط یکی از خانههای منطقه سرباز میشویم. دو پژو نوکمدادی که تازه سوختها را تحویل دادند، از منطقه ریمدان، سوفاری یا همان ترکیبات مخدر ناس را آوردند. در حیاط پر از جعبه و گونیهای بزرگ سوفاری است. سمیر با خستگی همراه دیگر سوختبرها جعبهها را باز میکنند و گوشه حیاط ردیف میکنند. سمیر بهتازگی ۱۷ ساله شده؛ جوانی با موهای فر و صورتی که نور آفتار تیرهترش کرده است. پسر کمحرفی است و پاسخ بیشتر سؤالها را با حرکت سر میدهد. سمیر هم مانند دیگر سوختبرهای این منطقه تجربه فرار از دست پلیس را داشته است. هنگام جابهجایی گونیها شروع به صحبت میکند: «از ۹ سالگی به بعد درس را ول کردم... الان که برگشتم و تا فردا میمانم و دوباره میروم. راستش من دیگر آرزو ندارم چون هیچکدام از آنها اتفاق نمیافتد...». بعد از این جمله مرد میانسالی که کنار سمیر بستهها را باز میکند، ادامه میدهد: «ما مطمئنیم که آرزوهایمان به جایی نمیرسد. نهایت موفقیت اینجا، معلمشدن است». بعد به یکی از جوانها که معلم این منطقه است، اشاره میکند؛ «ولی از ایشان بپرس چقدر درمیآوری؟ چطور باید خرج خانه را بدهد؟».
سمیر بحث را ادامه میدهد: «من راننده هستم و فقط یک میلیون برمیدارم، اما صاحب ماشین بیشتر برمیدارد. البته هر بار که برمیگردم با خودم جنس میآورم که در این صورت پول بیشتری کاسب میشوم. ولی خطر همیشه با ماست. یک بار همین دو ماه پیش که پلیس دنبالم کرد، با شلیک ماشینم آتش گرفت، یعنی از آینه دیدم پشت ماشین در حال آتشگرفتن است، خودم را از ماشین بیرون انداختم و شاید اندازه ۲۰ کیلومتر فرار کردم. پلیسها فکر کردند من کشته شدم. بعد از چند روز ماشین سوختهشده را حدود شش میلیون فروختم...».
مرد میانسالی با موهای ژولیده و لباس بلوچی تیرهرنگ، جعبه آخر را از ماشین خالی میکند و با صدای بلندی که ما بشنویم از برنامه فردای خود میگوید؛ «ما فردا صبح میریم و پسفردا عصر برمیگردیم... بنزین و گازوئیل میبریم و سوفاری میآوریم. معمولا از صدکیلومتری کرمان بار سوخت بنزین یا گازوئیل میزنیم و راه میافتیم، مستقیم به مرز ریمدان میرویم. آنجا بار را خالی میکنیم و با خودمان سوفاری میآوریم. یک بار پلیس من را در مسیر کرمان گرفت. از صبح تا ساعت ۱۲ شب بازداشت بودم ولی شانس آوردم و آزاد شدم...». حالا حیاط خانه پر شده از بستههای رنگارنگ سوفاری. یکی از سوختبرها بسته بزرگی از سوفاری به ما تعارف میکند تا بهعنوان سوغاتی با خود ببریم... .
تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم، سوختبری است
اینجا خیلی از خانوادهها از راه سوختبری امرار معاش میکنند. در هر روستایی که قدم میگذاریم، همراهان ما آدمهای بسیاری را میشناسند که برای سوخت همیشه در جادهها هستند. روستای کجدر یکی از همین مناطق است. وقتی وارد روستا میشویم، هوا کمکم رو به تاریکی رفته، ولی هنوز جنبوجوش روستا نخوابیده است. در بین همین آدمها، جوانی را پیدا میکنیم که همین حالا از مرز بازگشته. برای ما از خطر کارش میگوید و همان موقع با نور گوشی جای چند تیر پشت چرخ سمت چپ لندکروزش را نشان میدهد؛ «دیپلم را که گرفتم دیگر ادامه ندادم، الان ۲۳ سال دارم و چارهای جز سوختبری ندارم. من الان برگشتم و میخواهم فردا صبح دوباره بروم. از این راه ماهی ۱۵ الی ۲۰ تومان درمیآورم ولی بیشتر از این نمیتوانم چون وقت ندارم. من از ملکآباد گازوئیل بار میزنم و به مرز پاکستان میبرم. بعد هم خالی برمیگردم. بقیه یک چیزی با خودشان میآورند، ولی من خالی برمیگردم... خطر کار ما خیلی زیاد است، اما عادت کردیم. مثلا در طول ماه خیلی خبر کشتهشدن و سوختن سوختبرها به گوشمان میرسد. واقعا خیلی وقتها حدود ۱۰ یا ۱۵ خبر مرگ شاگرد راننده سوختبرها را میشنویم که بیشترشان بچه هستند. برای خودم هم پیش آمده که پلیس دنبالم کرده است. واقعیت، آن لحظه مجبوری فقط فرار کنی، چارهای نیست. حتی چند باری پیش آمد که به ماشین من تیر بزنند. مثل همین که نشان دادم. در هنگ مرزی دنبالم کردند که هر بار یادم میآید استرس میگیرم... با همه اینها به هیچ شغل دیگری فکر نمیکنم؛ چون از بچگی هم میدانستم تنها کاری که باید انجام دهم سوختبری است».
تاریکی روستا کامل شده و تنها چند چراغ برق، نور اندکی به روستا داده است. جلوی یکی از خانهها میایستیم. پسر جوان بیرون میآید و ما را به داخل دعوت میکند. مسعود مدتی سوختبری کرده اما بعد از یک تعقیب و گزیر از دست مأموران، با ترس مرگ و دستگیرشدن، این کار را کنار گذاشته، برای همین یک سالی است که بیکار در خانه مانده است. مسعود پسری حدودا ۲۳ ساله با صدای آرام و خندهای روی صورت روایت همان اندک روزهایی را که سوختبری میکرده برای ما بازگو میکند؛ «بعد از اینکه دیپلم را گرفتم، شروع به سوختبری کردم. مدتی سوختبر بودم و بعد کنار گذاشتم. راستش خطر جانی داشت و نتوانستم تحمل کنم. یک بار پیش آمد که پلیس به ماشین من تیر بزند و من فرار کردم. همین باعث شد که خانواده خودش بگوید دیگر سوخت جابهجا نکنم و من هم قبول کردم. اینجا همه ما تجربه سوختبری داریم. مثلا خودم از سن راهنمایی کمک سوختبر بودم. آنموقع یک ماشین تویوتا داشتیم و با همان رانندگی را یاد گرفتم. پدرم میگفت باید یاد بگیری، حتی شده به دیوار بزنی باید رانندگی کنی. قدم درست به پدال نمیرسید ولی راه افتادم. آن بار آخر هم در جاده ایرانشهر بودم که پلیس از پشت دنبالم کرد و به ماشین و سوختها تیر خورد. من هم فرار کردم و خودم را در روستایی مخفی کردم. امکان داشت هر آن ماشین منفجر شود و من هم بمیرم. دیگر نمیخواهم آن روزها برگردد و آن ترس را تجربه کنم. واقعا ترس همه وجودم را گرفته بود...».
اطراف روستا هیچ نوری جز شعلههای آتشی در دل بیابان دیده نمیشود. جلوتر که میرویم چند جوان بلوچ را میبینیم که دور آتش نشستهاند و چیزی میکشند، اما با ورود ما آن را کنار میگذارند و شروع به سلام و احوالپرسی میکنند. چند سوختبر جوان که از کودکی تنها همین کار را میکردند و در این سالها چند باری ماشینشان کامل سوخته و آن را از دست دادند. نور شعلههای اتش چهره بعضی از آنها را واضح میکند. عباس یکی از این پسرهاست که روی تکهسنگی خودش را جا داده تا ما هم بتوانیم کنارشان بنشینیم و تقریبا تنها خودش با تمایل به حرفزدن، شروع به روایت میکند: «من همین را بگویم که ۷۰۰ میلیون تومان پول ماشین دادم، هنوز قسطش را میدهم ولی سوخت و تمام شد. الان هم مثلا سه روز درگیر رفتوآمد برای سوختبری هستیم، اما آخرش پول زیادی گیرمان نمیآید. اینها در حالی است که هر بار امکان دارد ما کشته شویم. یک بار در شهرستان راسک پلیس دنبال ما کرد و واقعا داشتیم میمردیم. رفیق ما ماه پیش ازدواج کرده ولی بهخاطر سوختگی یک ماهی را در بیمارستانهای یزد و کرمان بستری بوده. ما مجبوریم فقط همین کار را انجام دهیم چون واقعا اینجا هیچ کاری نداریم. ما میخواهیم زندگی کنیم ولی مرگ به ما خیلی نزدیکتر است... خود من چارهای ندارم، پدرم معتاد است و تمام خرج خانه هم من میدهم. هیچ کار دیگری نیست. الان هم چند روزی است ماشین ندارم برای همین همان چیزی که درمیآوردم هم ندارم...». دیگر سوختبرهای دور آتش کموبیش خاطراتی از سوختبری خود در جادهها را تعریف میکنند که نشان دستوپنجه نرمکردن با مرگ در همه آن گفتههایشان مشهود است.
ما مجرم زاده میشویم
عقربههای ساعت از ۱۰ شب گذشتند و ما در تاریکی جادههای خالی در حال برگشت به سرباز هستیم. از جاده آسفالتی که میگذریم، ماشینهای بزرگی در کنار هم ردیف شدهاند و به داخل مکانی شبیه به گاراژ در رفتوآمد هستند. همراه ما، همان جوان بلوچ به این ماشینها اشاره میکند که «اینجا ماشینها ذخیره سوخت انجام میدهند. از استانهای همجوار اینجا جمع میشوند و بعد به لب مرز میروند. راستش همینها اقتصاد این منطقه را سر پا نگه داشتند و اگر نبودند خیلی از کاسبیها میخوابید؛ چون اینجا که کاری برای درآمدزایی نیست. یک بشکه گازوئیل در مرز چهار تا پنج میلیون است. سوختبری آنقدر اینجا عادی است که خیلی از افراد ماشین برای سوختبری دارند و ماشین را اجاره میدهند. همه اینها در حالی است که سوختبرها همیشه میگویند ما از بدو تولد مجرم زاده میشویم...».
کمکم به منطقه سرباز برمیگردیم؛ جایی که ماشینهای سوخته و روی هم تلنبارشده گوشه جاده گواه آن است که ماشینهای بسیاری در این جادهها آتش میگیرند و سوختن در شعلههای آتش، بخشی از زندگی آنها شده است.
روزنامه دنیای اقتصاد
خبر تکاندهنده بود و تلخ. پزشک جوان دیگری خود را کشت و بار دیگر نگاهها را به سمت جامعه پزشکی ایران گرداند. این مرگ درحالی رقم خورد که فقط یک ماه از خودکشی پرستو بخشی، پزشک متخصص قلب و عروق در لرستان گذشته است. سمیرا آلسعیدی، جوان بود و فوقتخصص روماتولوژی. او در بیمارستان شریعتی مشغول به کار بود و معاون بینالمللی بیمارستان امیراعلم بود. سمیرا سالهای زیادی را به درسخواندن گذرانده بود تا به جایگاه کنونیاش برسد، اما اردیبهشت امسال دیگر تاب نیاورد و با وجود یک فرزند خود را از زندگی ساقط کرد.
خودکشی پزشکان به مرز هشدار رسیده است
بر اساس آخرین بررسیها، آمار خودکشی در میان پزشکان مرد ۴۰ درصد و در پزشکان زن ۱۳۰ درصد، نسبت به جمعیت عمومی، افزایش یافته که عدد قابل توجه و نگرانکنندهای است. آمار دیگری نشان میدهد که خودکشی پزشکان در چند سال اخیر ۵ برابر شده است.
سیدمحمد میرخانی، مشاور اجتماعی سازمان نظام پزشکی در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» هشدار میدهد: «سرعت خودکشی در میان پزشکان و رزیدنتها صعودی شده و احتمال دارد که به زودی نرخ خودکشی پزشکان در ایران از سایر کشورها پیشی بگیرد.» این پزشک همچنین تاکید میکند: «ما در حال حاضر در ابتدای موج گذار از مهاجرتها و خودکشیهای جامعه پزشکی هستیم. این مقدمه شرایط کنونی است و به نظر من ماحصل سالهای سال مدیریت غلط درمانی است که اگر جلوی این روند گرفته نشود، ادامه پیدا میکند. در چنین فضایی اصلاحات جوابگو نیست و نیاز به تحول است.»
از پس دلتنگیهایش بر نیامد
میگویند، دکتر سمیرا آلسعیدی از پس تنهاییهایش برنیامد و مهدی عبدوس، پزشک در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «خانم دکتر سمیرا آلسعیدی فوق تخصص روماتولوژی از میان ما رفت. ایشان روز قبل پلن دارویی خودکشی خود را با رزیدنتها مطرح کرده، آنها موضوع را جدی نگرفته و سر به سر ایشان هم میگذارند، مرحوم به گواهی همکاران، خوش اخلاق، فعال و با وجدان کاری بوده. از ایشان یک فرزند به یادگار مانده است. شاید در لحظات آخر زندگی گفته من زنی هستم که دنیا را روی انگشتان خود میچرخانم، اما از پس دلتنگیهایم بر نمیآیم. پزشکان بیشتر از سایر اقشار جامعه در معرض تنش و استرسهای فراوان کاری هستند.
آنها سرمایه کشور هستند احترامشان را حفظ کنید. تنهایشان نگذارید.» شرایط بهگونهای نگرانکننده شده است که بسیاری از کارشناسان هشدار میدهند که باید تصمیمات جدیتری از سوی مسوولان وزارت بهداشت گرفته شود. زمان مرگ پرستو، محمد رئیسزاده، رئیس سازمان نظام پزشکی درباره موضوع خودکشی در کادر سلامت به «دنیای اقتصاد» گفته بود: «کمیته ویژهای برای رسیدگی به مشکلات نیروهای طرحی راهاندازی شده است تا از حوادثی مانند نورآباد پیشگیری کند.»
او تاکید کرده بود: «کمبود پزشک و نبود برنامهای برای پزشکان متخصص بومی اتفاقاتی چون مرگ پرستو بخشی را رقم میزند.» همچنین قرار بود کمیتهای برای پیگیری و بررسی خودکشیها فعال شود. حال باید دید که نتایج این اقدامات چه میشود و آیا میتواند روند صعودی خودکشیها را کاهش دهد یا نه؟
سرعت گرفتن خودکشی کادر درمان
بررسی توییتها و پیامهای تسلیت از سوی رئیس بیمارستان شریعتی و امیراعلم همه گویای این است که سمیرا آلسعیدی تا لحظه پیش از مرگ بهشدت کار میکرد و تا آخر عمر دست از درمان بیمارانش نکشیده است. پرسوجوها همچنین حاکی از این است که او بهشدت مهربان و خوشاخلاق بوده و همواره سعی در کمک به بیماران داشته است. با این حال سوال بسیاری از مردم این است که چرا یک پزشک که جایگاه مهمی در جامعه دارد، اینگونه زندگی را ترک میکند؟
سیدمحمد میرخانی، مشاور اجتماعی سازمان نظام پزشکی به «دنیای اقتصاد» میگوید: «چند سالی است خودکشی در کادر درمان به ویژه پزشکان زیاد شده است. این زیاد شدن نسبت به گذشته است و البته باید بگویم که در کشوری مانند آمریکا آمار خودکشی بالاتر است. با این حال مساله مهم این است که در جامعه کنونی ما شیب خودکشی افزایش یافته و حتی ممکن است در صورت اجرا نشدن پیشگیریهای ضروری، به زودی نرخ خودکشی ایران از سایر کشورها بیشتر شود.»
او این مساله را با توجه به آمار خودکشی قطعی ۱۶ نفر در سال ۱۴۰۲ بیان میکند با تاکید بر این نکته که ممکن است آمارها از این عدد بیشتر باشد، اما سکوت خانوادهها و آبروداری مانع از اعلام خودکشی شود. میرخانی پدیده خودکشی را چند عاملی میداند و تاکید میکند: «هیچوقت نمیتوان گفت، یک نفر به چه علت اقدام به خودکشی کرده است. قطعا عوامل زیادی در این موضوع نقش دارند، اما بهطور کلی مسائلی در جامعه پزشکی وجود دارد که ممکن است تشدیدکننده عوامل شخصی فرد شود.»
تحقیر سیستماتیک
«زمانی رشته پزشکی، رشته بسیار محبوبی بود و موقعیت مالی خوبی هم داشت. پزشک با مداوا کردن بیمار حس خوبی پیدا میکرد و از جایگاه مطلوبی بهرهمند میشد، اما متاسفانه در چند دهه اخیر مشکلات مالی بیشتر شده است. پزشکان معمولا به دلیل شرایط شغلی از نظر خانوادگی و عاطفی حساستر میشوند و از سوی دیگر بیداریهای مکرر فرد را بهشدت آسیبپذیر میکند.»
میرخانی با بیان مهمترین عوامل تاثیرگذار روی خودکشی پزشکان میگوید: «یکی دیگر از عوامل، سختی کار است که وقتی با ناکامیهای پزشکی روبهرو شود، فرد را دچار ناراحتی عمیق میکند. از سوی دیگر بحث برخوردهای خشن بیمار و خانوادههای بیمار با پزشک است. چون موقعیت پزشکان در چند سال گذشته افت کرده است. در بسیاری مواقع خانواده خیلی از بیمارهایی که فوت کردند؛ پزشک را مقصر جلوه میدهند. خانواده بیمار معمولا بدون هیچ بررسی برخوردهای خشن نسبت به پزشک معالج اعمال میکنند. مواردی دیده شده که حتی به پزشکان حمله کردند یا آنها را با چاقو زدند. بهطور کلی میزان امنیت پزشکان پایین آمده است.»
او یکی دیگر از عوامل موثر بر حال کنونی پزشکان را محیط پادگانی بیمارستانها عنوان میکند: «این موضوع به خصوص در مورد رزیدنتها صدق میکند. آنها گاهی ۷۲ ساعت نمیتوانند بخوابند و این شرایط بهشدت خطرناک است. معمولا این شرایط آنها را دچار افسردگی میکند و نیاز به درمان دارند، اما گاهی وقتها این درمان به موقع انجام نمیشود. شاید باورش سخت باشد، اما یک پزشک ممکن است تنها فرصت خوابیدن و حمام رفتن را پیدا کند و بیشتر وقتها مشکلاتش لاینحل باقی میماند.»
پیش از این، علی سلحشور، سرپرست اداره کل روابط عمومی و امور بینالملل سازمان نظام پزشکی ایران هشدار داده بود: «این حجم از افسردگی میان پزشکان جوان بیسابقه است!» یک مطالعه در سال ۱۴۰۰ درباره وضعیت سلامتی رزیدنتهای در حال تحصیل در دانشگاههای علومپزشکی کشور نشان میدهد: «۲۳درصد از دستیاران پزشکی دارای افسردگی شدید تا بسیار شدید بودهاند. حدود ۲۵درصد از افراد اضطراب شدید تا بسیار شدید و نزدیک به ۳۴درصد از آنها استرس شدید تا بسیار شدید داشتهاند.»
میرخانی یکی دیگر از ریشههای اصلی این شرایط را دوران رزیدنتی میداند: «در سیستم سلامت و بهداشت ما تحقیر سیستماتیک وجود دارد. ساختار بهگونهای است که از رزیدنت بیگاری میکشند و او هم هیچ راه فراری ندارد. او نمیتواند کوچکترین مخالفتی با بالادستی خود داشته باشد چراکه طبق قراردادی که دارد ممکن است که پای ضامنها و وثیقهای که گذاشته، پیش کشیده شود. بنابراین ترجیح میدهد سکوت کند. به هر حال بیشتر این افراد امکان ازدواج ندارند و در یک محیط ناامن زندگی میکنند.»
سعید بابایی، روانشناس با توجه به خودکشیهای اخیر پزشکان توصیه میکند: «هر چقدر ما شرایط خوبی داشته باشیم و از تمام اختلالها به دور باشیم مثل افسردگی و اضطراب، ممکن است حس ناکافی بودن ما را به پوچی برساند و تمام تروماهای دوران کودکی تاثیر مستقیم رویمان بگذارد.»
زندگی در اتاقهای محقر
میرخانی در ادامه عوامل تاثیرگذار روی حال کنونی جامعه پزشکی میگوید: «بسیاری از دانشجویان پزشکی برخلاف تصور عمومی در دوران گذراندن طرحشان در شهرستانها معمولا در اتاقهای محقر زندگی میکنند. شما ببینید چند عامل آنها را تحتتاثیر قرار داده است. پس وقتی همه این عوامل دست به دست هم میدهند برخی به پایان زندگی میاندیشند.»
میرخانی با تاکید بر این مساله که «خودکشی در دین ما اخلاقی و پسندیده نیست» یادآوری میکند: «افرادی که خودکشی میکنند در شرایط خاص روحی قرار میگیرند و آگاهی خود را به زندگی از دست میدهند و عملشان ناخودآگاهانه است. بنابراین این امر یاغیگری در برابر خدا یا کفر نیست.»
اگر چه ممکن است این مساله به میان آید که پیش از این هم خیلی از رزیدنتها و پزشکان با این عوامل دستوپنجه نرم میکردند، با این حال میرخانی میگوید: «زمانی مردم برای پزشکان احترام زیادی قائل بودند، اما اکنون اقبال عمومی جامعه از دست رفته است. دیگر احترام پیشین خود را ندارند. ارتباط میان مردم و پزشکان نامناسب شده است و دلیل این امر به ساختار بهداشت کشور برمیگردد. هزینههای درمان بالا رفته است و بیمهها معمولا این هزینه را نمیپردازند و بیمار و پزشک رودرروی هم قرار میگیرند.»
حال باید دید که مسوولان چه راهحلی برای برونرفت از شرایط کنونی دارند و چگونه میتوانند محیط پزشکان را امن کنند تا این اندازه تنها نباشند تا به جایی برسند که حتی از فرزند خود بگذرند و خود را بکشند.
روزنامه مردم سالاری
این روزها که جامعه ایرانی هر روز درگیر چالشهای اقتصادی است و گرههای زندگی مردم به دندان هم باز نمیشود، روزگاری که دلار، طلا و سادهتر از آنها مایحتاج عادی مردم برای گران شدن از هم سبقت میگیرند، برخلاف شعارهای دولت در زمان تبلیغات که به دنبال گشت ارشاد مسئولان بودند، موضوع حجاب دوباره بر سر زبانها افتاده است. در روزگاری که خرید خانه غیر ممکن شده و اجاره خانهها سر به فلک میکشد و مجلس دوازدهم آخرین روزهای خود را سپری میکند، دغدغه نمایندگان لایحه حجاب و عفاف شده است. در میان هزاران مشکل اقتصادی و اجتماعی حل نشده که گریبان مردم را گرفته، خودروهای گشت ارشاد نیز به خیابانها آمدهاند تا به قول تقی آزادارمکی «جامعه عصبانی را عصبانیتر کنند».
مردم عصبانی را عصبانیتر میکنیم
تقی آزادارمکی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران در گفتوگو با «مردم سالاری» با اشاره به اینکه حضور مجدد گشت ارشاد در خیابانها در شرایطی که مردم در تنگناهای اقتصادی قرار دارند، مردم ناراضی را ناراضی تر میکند، خاطر نشان کرد: گشت ارشاد قرار بود تذکر بدهد، اما برخورد میکند، در تذکر دادن چون جامعه، جامعه اخلاقی است، برخورد و ناراحتی به وجود نمیآید. اما وقتی گشت ارشاد توسط نیروی انتظامی انجام میشود، نیروی که در سطح انتظامی- نظامی خود را نشان میدهد، طبیعی است که بحث برخورد به وجود میآید.
وی با بیان اینکه وقتی برخورد شکل میگیرد، ناظران پیرامونی شاهد برخورد و خشونت هستند و اعتماد اجتماعی در آنها کاهش پیدا میکند؛ افزود: شهروندان معترض وقتی شاهد خشونت باشند بدبینتر و معترضتر میشوند.
آزادارمکی تاکید کرد: در این شرایط اقتصادی به جای اینکه به ایجاد آرامش کمک کنیم با این مداخلههای اجتماعی مردم عصبانی را عصبانیتر میکنیم؛ شهروند عصبانی این خشم را یا در همان صحنه نشان میدهد و یا عصبانیت خود را به جایی که قدرت دارد منتقل میکند. مثلا در محیط کار، کار نمیکند و به سمت بهم ریختن مناسبات اجتماعی میروند.
حاکمیت تنها نماینده جامعه مذهبی است؟
وی در پاسخ به این سوال که اعتراضات سال ۱۴۰۱ بر اثر برخوردهای فیزیکی گشت ارشاد شکل گرفت، حالا تکرار همان روند گذشته آیا لجبازی با مردم نیست؟ خاطر نشان کرد: مسئولان در انجام این عمل چند دلیل دارند، دلایلی که متفاوت هستند و همراستا نیست.
به گفته وی بخشی از صورت ظاهری این است که تصمیم گیران در تلاش هستند عفت عمومی را حفظ کند، میگویند جامعه دین داران معترض اند و حاکمیت که خود را نماینده دین داران جامعه میداند میخواهد این موضوع را کنترل کند.
آزادارمکی در ادامه با اشاره به اینکه آیا نظام سیاسی ما فقط نماینده بخش دین دار است یا همه جامعه را نمایندگی میکند، گفت: اگر نماینده همه جامعه است یا گشت ارشاد نباید باشد، یا اگر وجود دارد گشتهای ارشاد باید برای سطوح مختلف اتفاق بیفتد. یعنی گشت ارشاد برای نیروهای انتظامی باشد که درست برخورد کنند، برای مسئولین باشد که درست کار کنند، در نظام سیاسی ما افرادی هستند که به عنوان دزد بزرگ معرفی شدهاند، اما میروند پیش نماز میایستند و بعد میگویند هرچه درباره آنها گفته شده دروغ است.
وی با تاکید بر اینکه باید در این موارد هم گشت ارشاد وجود داشته باشد، گفت: قاضی شهر پول میگیرد کسی را محکوم به مرگ میکند یا برعکس کسی را تبرئه میکند، در این اتفاقات عجیب و غریب گشت ارشاد وجود ندارد.
کنترل خیابان با گشت ارشاد
آزاد ارمکی با اشاره به اینکه حضور گشت ارشاد در خیابانها را باید از زاویه دیگری نیز نگاه کرد، گفت: کشور ما در موقعیتی قرار دارد که هر لحظه ممکن است شهروندان ناراضی کنشهای جمعی انجام دهند، مجموعه مسئولان برای کنترل این رخدادها از طریق گشت ارشاد عمل میکند، آمدن گشت ارشاد به جامعه از دید آنها برای حجاب نیست، بلکه برای کنترل شهر است که مبادا اتفاقی بیفتد، به خصوص در حال حاضر که ما در موقعیت جنگ نظامی و اقتصادی نیز قرار داریم؛ اگر جامعه در این شرایط آشفته شود، قافیه را خواهیم باخت.
به گفته وی نیروی انتظامی نمیخواهد حکومت نظامی اعلام کند، اما به بهانه برگشت گشت ارشاد میخواد شهر را کنترل کند. در این مرحله نیروهای انتظامی باید مراقب باشند که به تنش و درگیری دامن نزنند تا حضورشان در شهر ناامنیها و نارضایتیهای جدیدی را ایجاد نکند.
عبور زنان از قواعد حجاب
این جامعه شناس درباره اینکه آیا تنشها و نارضایتیهای ناشی از حضور گشت ارشاد ممکن است باعث ایجاد هزینه برای نظام مانند اتفاقات بعد از مرگ مهسا امینی شود، گفت: کاملا اینطور است. اعتراضات در ایران ابتدا مستقیم و رودررو نیست، اعتراضات به شکل دیگر انجام میشود، مثلا به جای اینکه زنان به پوشش بیشتر ترغیب شوند به سمت تغییر الگوهای پوشش میروند، اتفاقی که در دوسال اخیر افتاده است.
آزاد ارمکی با بیان اینکه عبور زنان از قواعد جمهوری اسلامی الان در تمام ایران حتی شهرهای مذهبی و شهرهای کوچک هم دیده میشود، افزود: این موضوع در حال گسترش است. زنان به جای اینکه درگیر شوند، افراد دیگر را هم به عبور از حجاب دعوت میکنند. این اتفاق عجیبی است که گشت ارشاد ناخواسته باعث آن میشود. از سوی دیگر نارضایتی که در خیابان ایجاد میشود، به خانواده انتقال مییابد و خانوادهها در گروههای اجتماعی دچار تغییر رفتار میشوند.
وی تاکید کرد: که اگر این بگیر و ببندها باعث اتفاق دیگری شبیه به مرگ مهسا شوند، آنوقت دیگر نمیتوان آن را کنترل کرد. اتفاقی شبیه به مسمومیت دختران در مدارس میتواند تبدیل به جریان خطرناکی شود و اعتراض اجتماعی را به سمت خشونت آمیز و غیر قابل کنترلی ببرد.
حجاب را تبدیل به اعتراض مدنی کردهایم
این جامعه شناس با اشاره به اینکه ما موضوع حجاب را تبدیل به فضایی برای اعتراض مدنی کردهایم، یادآور شد: اگر سیاستهای درستی را در پیش گرفته بودیم و این موضوع را تبدیل به یک موضوع اساسی نمیکردیم این اتفاق نمیافتاد. حجاب جامعه ایرانی همیشه متنوع بوده، حجاب رسمی داشتیم، حجاب مذهبیها، حجاب قومیتها، حجاب جامعه شهری و ... .
وی با بیان اینکه از قدیم انواع حجابها در ایران وجود داشته است، افزود: ما باید این تنوع حجاب را میپذیرفتیم، اما این کار را نکردیم و اصرار بر یکدست کردن و یکسان سازی حجاب داشتیم. یعنی انتقال و تعمیم حجاب اداری به حجاب اجتماعی، به این دلیل است که جامعه مقاومت کرده و حجاب تبدیل به موضوعی شده است برای اعتراض مدنی زنان.
از دید برخی، تغییر نسل جدید نوعی انحراف است
آزاد ارمکی در پاسخ به این سوال که چرا مجموعه تصمیم گیران داخلی در برابر تغییر نسل جدید مقاومت میکند، گفت: آنها این تغییر را قبول ندارد و اصلا نمیپذیرند که نسل جدید تغییر کرده است، بلکه معتقد است که این اتفاق انحراف است، از دید این مسئولان نسل جدید دچار تهاجم فرهنگی شدهاند و باید اصلاح شوند.
وی در ادامه یادآور شد: این مقاومت در حالی است خود سیستم نیز تغییر کرده است، روحانیت دچار تغییر شده است، روشنفکران تغییر کردهاند، اما برخی این تغییرات را نمیپذیرند. بعضی تغییرات را خوب جلوه میدهد و بعضی دیگر را بد. حاضر نیستند تغییرات جامعه را به رسمیت بشناسد. اساسا در ایران همیشه دعوا بر سر تغییر بوده است، برخی میپذیرفتند و برخی نه، برخی تقدیس میکردند و برخی تقبیح؛ این مشکل ایران در دوره معاصر بوده است.
بیسامانی اجتماعی اصلیترین دلیل مهاجرت
این جامعه شناس به موج گسترده مهاجرتها اشاره کرد و افزود: مهاجرت عوامل متعددی دارد، گروههای متفاوت دلایل متفاوتی دارند برای مهاجرت دارند، اما اصلیترین دلیل مهاجرت بیسامانی اجتماعی است.
به گفته آزادارمکی جامعه به نحوی بیسامان شده است و کسی نسبت به نیروهای که در جامعه وجود دارند مسئولیت نمیپذیرد. مثلا در مورد تحصیل کردهها کسی مسئولیت نمیپذیرد، در مورد زنان همینطور، در مورد دانش آموزان همینطور، هیچکس مسئولیت هیچ چیزی را نمیپذیرد.
وی با اشاره به اینکه افراد در جامعهای که نسبت به آن عدم مسئولیت وجود دارد باقی نمیمانند گفت: اقشار مختلف جامعه احساس میکنند که بلاتکلیف هستند و کسی نسبت به آنها مسئولیت ندارد. مهاجرت تنها علت اقتصادی ندارد، دلایل اقتصادی مهم هستند اما بیشتر موضوع هویتی و اجتماعی است.
از ابتدای سال جاری، مسوولانی در سازمان حفاظت محیط زیست استان اذربایجان غربی و صنعت آب اعلام کردند که به دنبال اقدامات اجرایی و عملیاتی دولت برای نجات دریاچه ارومیه، حجم آب و تراز دریاچه نسبت به پارسال افزایش یافته است.
این مسوولان گفتند که دلیل افزایش تراز دریاچه، کاهش برداشت آب توسط کشاورزان در فصل زمستان، حجم قابل توجه بارشهای بهاری و رهاسازی بیش از ۴۴۶ میلیون متر مکعب آب از سدهای بوکان، مهاباد، حسنلو و سیلوه به سمت دریاچه بوده است.
هفته اول فروردین، علی سلاجقه، رییس سازمان حفاظت محیط زیست اعلام کرد: «به دنبال رهاسازی آب از سدها در زمان مناسب و زمانی که کشاورزان به آب نیاز نداشتند و همچنین با افزایش حدود ۸۰ تا ۸۵ درصدی میانگین بارشها نسبت به سال قبل، میانگین حجم آب دریاچه حدود ۵۵ تا ۶۰ درصد نسبت به پارسال افزایش یافت و حجم آب دریاچه ارومیه تقریبا به حدود ۱۶ میلیارد لیتر افزایش پیدا کرد که نسبت به سال قبل دو برابر شد.»
جدیدترین خبر را هم سخنگوی صنعت آب در نشست خبری هفته قبل خود گفت و اعلام کرد: «تراز آب دریاچه ارومیه نسبت به سال قبل ۱۲ سانت و نسبت به ابتدای سال آبی (مهر ۱۴۰۲) ۶۰ سانت افزایش داشته و حجم آب موجود در دریاچه ۲.۲ میلیارد مترمکعب تخمین زده میشود.»
این اخبار در حالی منتشر شده که آبان پارسال، مرکز تحقیقات سنجش از دور دانشگاه صنعتی شریف در آخرین گزارش خود اعلام کرد که طبق آخرین تصاویر ماهوارهای، در فاصله آبان ۱۴۰۱ تا آبان ۱۴۰۲، از سطح ۸۷۸ کیلومتر مربعی آب دریاچه ارومیه، حدود ۸۰ درصد خشک شده و فقط ۱۷۰ کیلومتر مربع و معادل ۴ درصد از سطح آب دریاچه باقی مانده که مساوی با مرگ قطعی دریاچه ارومیه است.
این گزارش که نسخهای از ان هم در اختیار «اعتماد» قرار گرفت، واکنشی به ادعای سخنگوی صنعت آب بود که شهریور پارسال خشک شدن دریاچه ارومیه را تکذیب و اعلام کرد: « هم اکنون حجم این دریاچه به یک میلیارد و ۳۶۰ میلیون مترمکعب رسیده در حالی که سال ۱۳۹۴ این عدد یک میلیارد مترمکعب بوده و ارتفاع آب حدود ۹ سانت بیشتر از سال ۱۳۹۴ است .در مهرماه سال ۱۳۹۴ تراز دریاچه ارومیه ۱۲۷۰.۰۴ بود، اما اکنون این عدد به ۱۲۷۰.۱۸ رسیده که نشاندهنده افزایش تراز دریاچه ارومیه است. مساحت دریاچه ارومیه هزار کیلومتر است در حالی که این عدد در سال ۱۳۹۴ حدود ۷۰۰ کیلومتر بوده است.»
در مقابل این ادعا در گزارش مرکز تحقیقات سنجش از دور دانشگاه صنعتی شریف و با استفاده از تصاویر ماهوارهای اعلام شد: «... در آبان ۱۴۰۰ حدود ۹۰۰ کیلومتر مربع از سطح آب دریاچه کاسته شده که این کاهش در سالهای بعد هم ادامه داشته تا که در آبان ۱۴۰۱، سطح آب دریاچه به کمتر از ۸۸۰ کیلومتر مربع رسیده است. سطح آب موجود در دریاچه ارومیه در ۷ آبان ۱۴۰۲ به عدد ۱۷۰ کیلومتر مربع رسیده که نسبت به سطح متناظر با تراز اکولوژیک این دریاچه ۴۳۳۳ کیلومتر مربعی، تنها ۴ درصد وسعت آن باقی مانده است. این سطح کمتر از یک چهارم آن مقداری است که پیش از این در سال ۱۳۹۴ به عنوان کمترین سطح دریاچه ثبت شده بوده است. برآورد میشود که حجم آب موجود در دریاچه ارومیه به حدود عدد ۴۵ میلیون متر مکعب رسیده است.»
محمد درویش، عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور در گفتوگو با «اعتماد» در واکنش به اظهارات مسوولان حوزه محیط زیست و صنعت آب و استان آذربایجان غربی درباره بهبود وضع دریاچه ارومیه در فروردین امسال و سرنوشت دریاچه در ماههای آتی سال میگوید: «وضعیت فعلی دریاچه ارومیه، حاصل یک اتفاق طبیعی است. میزان بارندگی در حوضه آبریز دریاچه ارومیه تا ۳۱ فروردین ماه امسال در طول ۵۵ سال اخیر بیسابقه بوده و حتی در دوران طلایی و سال ۱۳۷۵ که دریاچه ارومیه ۳۳ میلیارد متر مکعب آب داشت هم، چنین بارشی را حوضه آبریز دریاچه شاهد نبودیم و با یک سال کاملا استثنایی روبهرو هستیم که میزان بارندگیها، حداقل ۲۰ درصد بیش از میانگین ۵۵ ساله بوده و بنابراین، دوستان در این زمینه هیچ هنری به خرج ندادهاند چون دلیل ورود حدود یک و نیم تا دو میلیارد متر مکعب آب به دریاچه، بارشهای مستقیم در سطح دریاچه و سرریز آب سدها به سمت دریاچه است.
مسوولان زمانی میتوانند بگویند که در احیای دریاچه ارومیه موفق بودهاند که در یک سال آبی نرمال و در خشکسالی، اعلام کنند که با پلمب چه تعداد چاه و با تغییر کاربری چند هکتار اراضی و با چه میزان کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی و صنعت و با تصفیه چه میزان پساب، چه میزان آب به دریاچه وارد شده است. اگر این اقدامات انجام شود، در واقع همان ۲۷ بند مصوب ستاد احیای دریاچه ارومیه اجرا شده است؛ مصوباتی که به دریافت اعتبار ۱.۱ میلیارد دلاری برای احیای دریاچه منجر شد.
بنابراین، آنچه امروز از بالا آمدن سطح آب دریاچه ارومیه شاهدیم، کار مسوولان نبوده بلکه کار خدا و کار آسمان بوده و مسوولان مطلقا در این زمینه هیچ هنری به خرج ندادهاند. مسوولان اگر میتوانستند، باز هم جلوی رهاسازی سدها را میگرفتند چنان که همین حالا، نمایندگان استان آذربایجان غربی اصرار دارند که دو سد جدید در حوضه آبریز دریاچه ارومیه افتتاح شود در حالی که هم اکنون ۱۰۱ سد در این حوضه در حال بهرهبرداری است و فقط بهرهبرداری از ۴ سد را متوقف کردند. در کدام کشور سراغ دارید که در یک حوضه آبریز، تعداد سدها را از ۱۱ سد به ۱۰۵ سد افزایش بدهند و تمام شریانهای ورودی دریاچه را قطع کنند؟
حجم ذخیرهسازی این سدها، ۴.۵ میلیارد متر مکعب اما حقابه دریاچه ارومیه ۳.۴ میلیارد متر مکعب است و وزارت نیرو و وزارت جهاد کشاورزی و استانداری آذربایجان غربی و سازمان حفاظت محیط زیست، زمانی میتوانند بگویند که دریاچه را احیا کردهاند که اعلام کنند این حقابه، هر سال تحت هر شرایطی و به هر قیمتی در اختیار دریاچه قرار میگیرد.»
درویش میافزاید: «آب قابل استحصال حوضه آبریز دریاچه ارومیه حدود ۷ میلیارد متر مکعب است که ۳.۴ میلیارد متر مکعب از این حجم باید در اختیار دریاچه باشد و ۳.۶ میلیارد متر مکعب برای شرب و کشاورزی و صنعت استفاده شود. البته اسفند ۱۴۰۱ هم خط انتقال ۶۰۰ میلیون متر مکعب آب از رودخانه زاب به دریاچه را در مراسمی پرآب و تاب و با حضور رییسجمهور افتتاح کردند که ورودی این حجم هم، توان آب قابل استحصال دریاچه را افزایش میدهد اما تا امروز، هیچ گزارشی درباره نحوه انتقال آب از رودخانه زاب ندادهاند در حالی که طبق گزارشهای متعددی که به ما رسیده، آب رودخانه زاب در مسیر انتقال و قبل از ورود به دریاچه برای مصارف کشاورزی و باغداری ربوده میشود.»
این کارشناس محیط زیست در ادامه صحبتش با «اعتماد» با تاکید بر اینکه کشاورزی در حوضه آبریز دریاچه ارومیه هیچ کاهشی نسبت به سالهای قبل نداشته بلکه دو برابر افزایش یافته و بنابراین، حجم آب مصرفی کشاورزان هم بیشتر از قبل شده که گواه این ادعا، افزایش تعداد چاههای مجاز و غیرمجاز در حال بهرهبرداری است، میگوید: «در حال حاضر، وسعت اراضی کشاورزی و باغی در این حوضه به ۶۸۰ هزار هکتار رسیده در حالی که در دهه ۷۰ این وسعت ۳۲۰ هزار هکتار بود و حداقل ۲۴ هزار هکتار به وسعت اراضی کشت چغندر اضافه شده. دلیل این افزایش هم صدور مجوز برای حفر چاه با توجیه مقابله با بحران خشکسالی و کمبود بارندگی بود که باعث شد تعداد چاهها از ۷ هزار حلقه (در دهه ۷۰) به ۹۰ هزار حلقه مجاز و غیرمجاز برسد. البته به موازات این اقدامات، هر ساله صدها هزار تن محصول کشاورزی کشت شده در حوضه آبریز دریاچه ارومیه، انبار میشود و از بین میرود و متاسفانه ضایعات بخش کشاورزی در این حوضه فوقالعاده زیاد است.»
محمد درویش بابت تبعات خشک شدن دریاچه ارومیه و آسیبهای اقتصادی، اجتماعی و امنیتی این فاجعه برای استانهای همجوار و کشورهای همسایه هشدار میدهد و میگوید: «سه استان کردستان، آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی در حوضه آبریز دریاچه ارومیه قرار گرفتهاند. وسعت حوضه آبریز دریاچه ارومیه ۵ برابر کشور لبنان است و اثرات راهبردی فروپاشی حوضه آبریز دریاچه بر ۱۰ استان ایران و همچنین، کشورهای همجوار شامل جمهوری آذربایجان، ارمنستان، ترکیه و عراق غیر قابل انکار است.
به دنبال خشک شدن دریاچه، برخاستن ذرات غبار و نمک با قطر کمتر از ۱۰ میکرون، نه تنها باعث شیوع سرطان خون و افزایش فشار آسمُزی در انسان میشود، بلکه کیفیت فتوسنتز را مختل میکند و توان ریسک پذیری را در منطقه کاهش میدهد و افزایش مهاجرت را دامن میزند که همین پدیده به تنهایی یک پدیده امنیتی بسیار خطرناک است. با توجه به اینکه یکی از بالاترین تراکمهای جمعیتی کشور در حوضه آبریز دریاچه ارومیه است، اگر قابلیت سکونتگاهی این حوضه به هر دلیل از بین برود، فشار این تخریب به استانهایی همچون قزوین و زنجان و اردبیل منتقل میشود که همین امروز هم با بحران مواجهند و این بحرانها علاوه بر رشد حاشیه نشینی، تبعات امنیتی جبرانناپذیری به دنبال خواهد داشت.»
پیشبینی این کارشناس محیط زیست، نقطه مقابل خوشبینیهای دولت است. درویش ۶ ماه آینده را میبیند؛ روزهای گرم شهریور ماه که تصاویری از بستر خشکیده دریاچه ارومیه منتشر خواهد شد و در تکمیل پیشبینی خود میگوید: «با افزایش گرما و افزایش مصرف آب در بخش کشاورزی، حتما دریاچه تا ۶ ماه آینده خشک خواهد شد چون مسوولان هیچ تمهیدی برای پلمب چاهها یا رهاسازی آب از سدها یا کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی در نظر نگرفتهاند. با وجود اخباری که اخیرا درباره افزایش ۱۲ سانتیمتری سطح آب دریاچه ارومیه منتشر شده، مسوولان در برنامه احیای دریاچه با شکست روبهرو شدهاند و متاسفم که در اثنای انتشار این اخبار، به این فکر نیستند که وقتی ۶ ماه بعد و با گرم شدن هوا، همین میزان آب از کف دریاچه ناپدید بشود، چه جوابی به مردم و رسانهها خواهند داد؟»
توقیف قطار افغانستان-ترکیه؛ میخی دیگر بر تابوت ترانزیت ایران
دالغا خاتیناوغلو / دویچه وله فارسی
در حالی که کشورهای منطقه در رقابت تنگاتنگی برای تقویت جایگاه خود به عنوان مسیر ترانزیت کالاهای بینالمللی هستند، اولین قطار ترانزیتی افغانستان-ترکیه در مسیر ایران متوقف شد. یادداشتی از دالغا خاتیناوغلو، کارشناس انرژی.
مقامات ایران اظهارات ضد و نقیضی از عدم مجوز ورود بار، اشکالات در لوکوموتیو آن تا انکار ورود قطار از افغانستان به کشور مطرح کرده و راهآهن ایران نیز طی اقدام عجیبی لوکوموتیو این قطار حامل ۱۱۰۰ تن کالک از مسیر افغانستان به ترکیه را جدا کرده و با خود برده است.
خط آهن خواف-هرات تابستان سال گذشته توسط کنسرسیوم ریلی ایران و افغانستان راهاندازی شد و ابتدای ماه جاری اولین قطار حامل کالاهای افغانستان از خاک ایران به ترکیه در همان مرحله ورود به ایران متوقف شده است.
به رغم انتشار گزارشهای زیادی از توقیف این قطار و تناقض در گفتههای مقامات گمرکی، راهآهن، وزارت راه و شهرسازی و کنسرسیوم توسعه خط آهن، هنوز علت واقعی توقیف این قطار ترانزیتی مشخص نشده است.
علت هرچه باشد، آنچه مسلم است مشکل یادشده نه ارتباطی به افغانستان و نه ترکیه دارد؛ دو کشوری که امیدوار بودند از مسیر کوتاهتر ایران بتوانند ترانزیت کالا داشته باشند.
ایران بهرغم موقعیت منحصر به فرد خود، از همه پروژههای ترانزیتی منطقه کنار گذاشته شده و برای نمونه، ترانزیت ریلی کالاهای خارجی در ایران سال گذشته به اندازه یکچهارم جمهوری آذربایجان یا ترکمنستان نیز نشده است؛ کشورهایی که رقیب ایران در ترانزیت کالا میان ترکیه و افغانستان هستند.
ترانزیت ریلی ایران
آمارهای وزارت راه و شهرسازی ایران نشان میدهد، سال گذشته تنها ۱.۵ میلیون تن کالای خارجی از طریق خطوط آهن ایران ترانزیت شده که بخش اعظم آن ترانزیت گوگرد ترکمنستان به خلیج فارس بوده است. این در حالی است که ترانزیت کالاهای خارجی خطوط ریلی جمهوری آذربایجان تنها در سه ماهه ابتدایی ۲۰۲۴ بیش از ۱.۸ میلیون تن بود. از طرف دیگر ترکمنستان در سال ۲۰۲۳ به غیر از مسیر شرق-غرب، بیش از ۲ میلیون تن کالا تنها در مسیر ایران-قزاقستان-روسیه ترانزیت کرده است.
در مورد بخصوص خود ترکیه، آمارهای رسمی این کشور نشان میدهد، خدمات ترانزیت کالاهای خارجی در این کشور طی سال گذشته میلادی ۴۰ میلیارد دلار درآمد برای کشور داشته است.
بازار لجستیک کالاهای خارجی امارات نیز ۱۰ برابر بیشتر از ایران و حدود ۲۰ میلیارد دلار است و انتظار میرود تا سال ۲۰۲۶ به ۳۱ میلیارد دلار برسد.
ایران حتی طی دو دهه گذشته نتوانسته دو خط آهن چابهار-زاهدان و رشت-آستارا را تکمیل کند تا امیدی به ترانزیت کالا در مسیر شمال-جنوب با روسیه داشته باشد.
مقامات دولت ابراهیم رئیسی مانند دیگر حوزهها در مورد نقش ترانزیتی کشور بزرگنمایی کرده و حتی پاییز سال گذشته از “اتصال ریلی کشور به اروپا” خبر دادند. چنین اظهارات نادرست و توهمآلودی نه تنها کمکی به بهبود وضعیت ترانزیتی ایران نمیکند، بلکه توجهات را از توسعه سریع حوزه لجستیک کشورهای رقیب ایران و عقبماندگی این کشور منحرف میکند.
معاون وزیر راه و شهرسازی ایران که میداند ترانزیت ریلی تنها ۱.۵ میلیون تن کالای خارجی و آن هم گوگرد ترکمنستان در سال گذشته مایه شرمساری است، اما باز هم مدعی میشود که “ایران قلب ترانزیت جهان” است و رسانههای حکومتی هم این توهمات را با آب و تاب پوشش میدهند. این موضوع چشمانداز آینده حوزه لجستیک این کشور را نیز در سیاهی فرو میبرد و هیچ امیدی را برای توسعه این حوزه باقی نمیگذارد.
چین طی سالهای گذشته ایران را از طرح جهانی “ابتکار کمربند و جاده” کنار گذاشته، هند و روسیه بهرغم گذشت ۲۰ سال هنوز ترانزیت از مسیر ایران را آغاز نکرده و اتفاقا هند سال گذشته قرارداد عظیم کریدور ترانزیتی عربستان-اروپا را امضا کرد و نهایتا حتی کشورهای اطراف خود ایران نیز تمایلی به ترانزیت کالا از خاک ایران به همدیگر را ندارند.
خدمات لجستیک و ترانزیت کالا در جهان
بر اساس آمارهای کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل، ارزش سالانه صادرات خدمات در جهان بیش از ۷ تریلیون دلار است که ۲۰ درصد آن مربوط به حوزه حمل و نقل کالا و ۱۵ درصد آن مربوط به حمل مسافر است.
بر اساس این گزارش، صادرات خدمات حدود ۹ درصد اقتصاد جمهوری آذربایجان، بیش از ۱۰ درصد اقتصاد ترکیه و آلمان، ۱۳ درصد از اقتصاد اسپانیا و فرانسه، همچنین ۳۱ درصد از اقتصاد امارات متحده عربی را تشکیل میدهد. ایران در میان کشورهایی است که سهم صادرات خدمات آن “بین صفر تا سه درصد” از اقتصاد کشور گنجانده شده است.
اینکه خیراله خادمی، مدیرعامل شرکت ساخت و توسعه زیربناهای حمل و نقل ایران، در بهمنماه سال گذشته مدعی شده “ایران قلب ترانزیت جهان” است، با این آمار بینالمللی و واقعیتهایی که مردم عادی نیز میدانند، در تناقض آشکار است.
حتی مقامات کشوری مثل ترکیه که از لحاظ لجستیک مقام ۱۱ را در جهان دارد، به خود نمیبالند و ماه گذشته وزارت تجارت این کشور اعلام کرد، اگرچه ارزش بازار لجستیک و حمل و نقل کشور به ۱۰۰ میلیارد دلار رسیده و مقام ۱۱ جهان را داریم، اما هنوز سهم کشور از کل بازار لجستیک جهان ۲.۵ درصد است و باید تلاش کنیم این وضعیت بهبود بیشتری یابد.
تنها بنادر و خطوط ریلی، جادهای و کشتیرانی ترکیه نیست که طی سالهای گذشته به شدت توسعه یافته؛ بلکه شرکت هواپیمایی “ترکیش ایرلاینز” سال گذشته با دو پله جهش، در رده ۱۷ بهترین شرکتهای هواپیمایی جهان و رده اول اروپا قرار گرفت.
رتبه چشمگیر خطوط هوایی ترکیه در حالی است که بیش از نیمی از هواپیماهای ایران زمینگیر هستند و از رده خارج شدهاند.
آمارهای بانک مرکزی ایران نشان میدهد، واردات خدمات ایران در سال ۱۴۰۱ حدود ۶.۷ میلیارد دلار بیشتر از صادرات خدمات بوده و در شش ماه ابتدایی سال گذشته نیز تراز تجارت خدمات کشور دوباره منفی ۴ میلیارد دلار شده است.
چنین شکاف بزرگی در تجارت خدمات ایران، از جمله حوزه حمل و نقل بینالمللی، در حالی است که مقامات دولت ابراهیم رئیسی بارها مدعی توسعه حوزه لجستیک کشور، از جمله ترانزیت کالاهای خارجی شدهاند.
سنگ معدنی کالک افغانستان کالایی فرسودهشدنی نیست و توقیف درازمدت آن نیز تنها هزینه بیشتر برای تاجران افغانستان و ترکیه ایجاد خواهد کرد و نهایتا محمولههای بعدی از مسیر ترکمنستان و آذربایجان ارسال میشود، اما این موضوع ضربهای فراموشنشدنی بر وجهه حوزه ترازیتی ایران است؛ خصوصا اینکه مقامات نهادهای مختلف ایران اظهارات ضد و نقیضی درباره علت توقیف قطار میکنند و کسی مسئولیت آن را قبول نمیکند.
رادیو فردا
اعتراف عوامل سوء قصد به نماینده پارلمان آذربایجان به «ارتباط» با ایران
پنج متهم سوء قصد به جان فاضل مصطفی نماینده منتقد جمهوری اسلامی در پارلمان جمهوری آذربایجان، به ارتباط با ایران «اقرار» کردند.
آذر سریجانوف سازماندهنده این گروه برای ترور فاضل مصطفی در فروردین ماه پارسال، روز شنبه ۸ اردیبهشت در دادگاه جنایات سنگین باکو که علنی برگزار شد، گفت هدف از سوء قصد به جان آقای مصطفی «تنبیه او به خاطر اظهاراتش درباره دین اسلام» بوده است.
او همچنین گفت که طرح حمله مسلحانه به چند نهاد دولتی در جمهوری آذربایجان را داشته، اما قبل از عملی کردن طرحش، بازداشت شده است.
سریجانوف در ادامه تصریح کرد یکی از اعضای گروه ترور فاضل مصطفی برای دیدار با یک عضو گروه «حسینیون» به ایران سفر کرده بود تا نحوه پناهنده شدن افراد دخیل در ترور آقای مصطفی در ایران را «هماهنگ» کند.
حسینیون نام گروهی است که ایران از شهروندان جمهوری آذربایجان تشکیل داده و از آنها همراه با لشکرهای فاطمیون و زینبیون، متشکل از شهروندان افغانستان و پاکستان، برای حمایت از حکومت بشار اسد در طول جنگ سوریه استفاده میکند.
سریجانوف در ادامه گفت رشاد احمداف، از اعضای این گروه قبل از عملیات ترور آقای مصطفی پنهانی از مرز میان ایران و جمهوری آذربایجان گذشته و با فردی به نام «واله» از اعضای حسینیون در ایران دیدار کرده است.
به گفته او واله در مقابل قتل فاضل مصطفی ۳۰ هزار دلار به اعضای گروه تحت رهبری او داده است.
او همچنین از خرید اسلحه و گلوله از یک شهروند جمهوری آذربایجان در منطقه «زاگاتالا» در شمال کشور برای عملی کردن طرح ترور فاضل مصطفی خبر داد.
جلسه بعدی دادگاه رسیدگی به اتهامات اعضای این گروه شامل امین علییف، رشاد احمداف، آذر سریجانوف، الشاد عسگراف و صبوحی شیریناف حدود دو هفته بعد برگزار میشود.
فروردین پارسال و چند روز بعد از سوء قصد به جان آقای مصطفی گزارشهایی از بازداشت عوامل این حمله منتشر و اعلام شد چهار تن آنها پیشتر به ایران سفر کرده بودند.
آقای مصطفی، که از او به عنوان یکی از منتقدان سرسخت جمهوری اسلامی ایران یاد میشود، روز هشتم فروردین در باکو، پایتخت آذربایجان، هدف گلوله قرار گرفت و در بیمارستان بستری شد.
آیخان حاجیزاده، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری آذربایجان، پیشتر گفته بود تحقیقات اولیه در خصوص سوءقصد به جان آقای مصطفی، حاکی از «ردپای ایران» است.
دو ماه پیش از این حادثه نیز یک شهروند مسلح ایرانی به سفارت جمهوری آذربایجان در تهران حمله کرد و رئیس تیم حفاظت امنیتی سفارت را کشته و دو نفر دیگر را زخمی کرد.
از آن زمان جمهوری آذربایجان سفیر خود از ایران را فراخوانده است.
یک ماه بعد از ترور نافرجام آقای مصطفی نیز جمهوری آذربایجان از بازداشت یک گروه اسلامگرای «وابسته به نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی» به اتهام تلاش برای ترور مقامات و تشکیل یک دولت اسلامی در این کشور خبر داد.
جمهوری آذربایجان طی دو سال گذشته چندین بار از بازداشت گروههای «تحت امر وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی» در این کشور خبر داده است.
شصت و یک تن از وکلای دادگستری ضمن نگارش بیانیه ای در حمایت از زنان، اقدامات خشونت آمیز نیروی انتظامی موسوم به “گشت ارشاد” در برخورد با حجاب اجباری را محکوم کردند. امضاکنندگان بیانیه خود اجرای طرح موسوم به “نور” را خلاف قانون و آزادیهای عمومی و در تعارض با قانون اساسی و اسناد بین المللی حقوق بشر دانسته و اعلام کردند که «بطور قطع تداوم این سیاستها، به ستیز و برخورد و ناامنی بیشتر در جامعه دامن زده و جنبههای ایذایی بیشتری را برای زنان فراهم میآورد.»
به گزارش خبرگزاری هرانا، متن کامل این بیانیه عینا در ادامه می آید:
در اعتراضات سال ۱۴۰۱ انبوهی از خواستهها و مطالبات عمیق و ریشهدار زنان شامل حق آزادی و انتخاب نوع پوشش و مصونیت از هر گونه تعرض، بازخواست و بازداشت بواسطه اختیار عمل آزادانه در زندگی شخصی و آزادی عقیده و اندیشه در قالب شعارهای اعتراضی مطرح شد و به موازات جنبش اعتراضی، دستاوردهای خوبی نیز برای زنان بدست آمد که کمترین آن همراهی و همسویی بیشتر جامعه مردان با زنان بود که به عنوان یک دستاورد تاریخی و گرانسنگ بدان نگریسته میشود.
توقع بر این بود که این حقوق و آزادیهای عمومی ریشهدار، در سطح قانون و سیاست نیز انعکاس و بازتاب شایستهای داشته باشد و زمینههای عینی اصل مدارا و تساهل بیشتر در مواجهه با مقوله حجاب از سوی حاکمان فراهم گردد، اما بازگشت دوباره گشت ارشاد و برخوردهای خشونت آمیز و محدودیتهای جدیدی که هر ازگاهی در سطح جامعه برای زنان اعمال می شود، نشان از بیاعتنایی به اصل مدارا و تساهل و شروع دوره جدیدی از سیاستهای قهرآمیز در قبال زنان دارد، بنحوی که حاکمیت نه تنها هیچ توجهی به حقوق راستین و مطالبات بدست آمده زنان ننموده بلکه کماکان بر سیاستهای التهاب آفرین مدنظر خود اصرار ورزیده و حتی شدیدتر هم شده و ما شاهد یک عقب گرد تاریخی به گذشته هستیم. نمونه آن دستورالعملهای داخلی و غیرقانونی پلیس در رابطه با مقوله حجاب و ناامن شدن فضای سیاسی برای زنان است و از جمله این سیاستها یکی طرح حجاب و عفاف است که مسیر قانونی شدن در مجلس را دور از نظارت و دیده بانی جامعه طی میکند و دیگری طرح نور که به یکباره بدون طی کردن مسیر قانونی، در دستور کار پلیس قرار گرفته است.
فاجعه آنجاست که در طرح حجاب و عفاف موارد جنجالی زیادی وضع و شناسایی شده و قرار است امر قضا در رابطه با بی حجابی در مواردی به پلیس سپرده شود و از همین امروز نیز نشانههای آن را شاهد هستیم که پلیس بدون حکم قانونی و یا تشکیل پرونده، زنان بی حجاب را به گونه ای بازداشت کرده و یا با خشونت با آنها برخورد می کند. حال آنکه طبق موازین قانونی جاری کشور، پلیس حتی حق تذکر زبانی به زنان را نیز ندارد چرا که اتهام موسوم به بیحجابی در نهایت امر مشمول مجازاتهای سبک و جریمه نقدی درجه ۸ است و مستقیم باید در دادگاه رسیدگی شود.
از این رو ما وکلای دادگستری، این طرحها را خلاف قانون و آزادیهای عمومی و در تعارض با قانون اساسی و اسناد بینالمللی حقوق بشر میدانیم و بطور قطع تداوم این سیاستها، به ستیز و برخورد و ناامنی بیشتر در جامعه دامن زده و جنبههای ایذایی بیشتری را برای زنان فراهم میآورد و تاکید میکنیم تصویب و اجرای چنین طرحهایی از حیطه صلاحیت پلیس خارج است و در قانون اساسی کشور نیز جان، مال، ناموس و شغل افراد مصون از هر گونه تعرض است و برخورد با زنان و بازداشت آنها و یا پلمب مراکز فرهنگی و خدماتی و مغازهها به بهانه ترویج بی حجابی بدون حکم قضایی، خلاف تمام موازین و مقررات قانونی است و دولت حقی برای تحمیل عقیده و الگوی پوشش مدنظر خود به زنان و جامعه ندارد. امروز وظیفه همه ماست در این راه کنار زنان باشیم و نسبت به عواقب چنین طرحها و تصمیماتی هشدار داده و به حاکمان نیز انذار و هشدار می دهیم که بجای این سیاستها، زمینه اجرای اصول امنیت، رفاه، آزادی و عدالت را در جامعه برای همگان فراهم آورند.
و در پایان ضمن محکومیت اقدامات خشونت آفرین پلیس موسوم به گشت ارشاد و اعلام انزجار از هر نوع هتک حرمت به شأن والای زنان اعلام میکنیم در راه رهایی و آزادی زنان از هیچ کوششی فروگذار نکرده و همبستگی عمیق خود را با آنها اعلام داشته و خواستار مدارا و تساهل بیشتر حاکمان در این راستا و پایان دادن به سیاستهای تخریبی نسبت به زنان هستیم.
اسامی امضا کنندگان:
۱- مصطفی احمدیان ۲- مریم انصاری پور ۳- شهاب تجری ۴- محمد مهدی رضایی ۵- جلال اسماعیلی ۶- بهروز رستمی ۷- اردشیر محمدی ۸- مونا عبدی ۹- محمد رسول خزاعی ۱۰- سعید کتابی ۱۱- هادی اسدیان ۱۲- نگین غلامی ۱۳- سهیلا درویشی ۱۴- سمیرا کاظمی ۱۵- رضا نادری ۱۶- آرش امیری ۱۷- سعید تیموری ۱۸- شهرام حاتمی ۱۹- کورش حیدری ۲۰- نجمه شاه آبادی ۲۱- شکیبا رضایی ۲۲- کاوه نیستانی ۲۳- نگار زنگنه ۲۴- مسعود زنگنه ۲۵- غلامرضا جمور ۲۶- حامد بهرام آبادی ۲۷- عثمان مزین ۲۸- آزاد اشراقی ۲۹- آرش رجبی کرمانشاهی ۳۰- حامد آقایی ۳۱- پیام درفشان ۳۲- فرمن جعفری ۳۳- علی شریفزاده اردکانی ۳۴- مصطفی نیلی ۳۵- محمدرضا کارگرپیشه مقدم ۳۶- حسین رضایی ۳۷- زهرا کاظمی ۳۸- شهلا اروجی ۳۹- جواد ظاهری ۴۰- بابک حیدریان ۴۱- یزدان گلمحمدی ۴۲- محمد کریمی ۴۳- شهین محمدی ۴۴- محسن تقینژاد ۴۵- ناصر یارمحمدی ۴۶- راحله مرادی ۴۷- پاکزاد محمودی ۴۸- محمدعلی اثنیعشری ۴۹- مریم نوری ۵۰- مجید علیخانی ۵۱- مریم میرعزیزی ۵۲- پروانه شهسواری ۵۳- مریم کارگر کرمی ۵۴- حمزه ذاکری مهر ۵۵- محمد رجبی ۵۶- الهام الماسی ۵۷- حامد بادفر ۵۸- محمدرضا وکیل ۵۹- سیدهادی رحمانزاده ۶۰- جمشید عزیزی ۶۱- وحید محمدی
بیانیه جمعی از وکلا و هنرمندان ایران و جهان درباره حکم توماج صالحی
خبر در سراسر جهان شوک آور بود.
توماج صالحی، رپر ایرانی، طبق یک رای قضایی در ایران، به دلیل خواندن ترانههای آزادی، سراسر جهان را به فساد کشانده است [افساد فیالارض] و محکوم به اعدام شده است!!
توماج طبق اعلام وکیلاش، بابت همین اتهام به ۶ سال و ۳ ماه حبس محکوم شده بود و این حکم در اثر اعتراض وکیل توماج، توسط دیوان عالی کشور نقض شده بود و برای رسیدگی مجدد به دادگاه انقلاب اصفهان ارسال شده بود تا مورد رسیدگی مجدد قرار گیرد، طبق قانون مجازات توماج باید کاهش مییافت. اما شعبه اول دادگاه انقلاب اصفهان مجازات او را برخلاف قانون به مرگ افزایش داده است.
این رای غیرقانونی، حامل پیام روشنی است که در صدور احکام اعدامهای سیاسی در ایران قرار نیست هیچ قانونی رعایت شود.
ما وکلا و هنرمندان امضا کنندهی متن حاضر، ضمن مخالفت با حکم صادره، افکار عمومی سراسر جهان را به این حکم غیر انسانی و ناعادلانه جلب میکنیم تا با اعمال قدرت جامعه مدنی به هر شکلی که ممکن است، بار دیگر دولتی ناقض حقوق بشر را به رعایت موازین حقوق بشری پای بند سازیم، زیرا بر این اعتقادیم که صلح و امنیت بینالمللی در گرو رعایت حقوق بشر است.
ما بر این اعتقادیم که هنر نباید در هزارتوی زنجیرهای استبداد و به ویژه سایهی چنین احکامی، از زندگی حذف شود. ما حق داریم در دنیایی نفس بکشیم که هنر در آن زنده باشد و حیات هنرمندان توسط خودکامگان تهدید نشود.
اسامی امضا کنندگان:
۱. پیام اخوان، وکیل و استاد/عضو دادگاه دائمی داوری در لاهه
۲. صهبا امینی کیا، موسیقیدان/آهنگساز
۳. لین آهرنز، ترانهسرا
۴. کریستین بارانسکی، بازیگر، تهیهکننده
۵. علی برومند، وکیل
۶. رافائل شنویل-هازان، مدیر اجرایی انجمن علیه مجازات مرگ (EPCM)
۷. ژولی کوتوریه، رئیس شورای ملی کانون وکلا
۸. نیما دهقانی، کارگردان
۹. هیربد دهقانی آذر، وکیل، رئیس انجمن نوروز و دریافتکننده جایزه بینالمللی لائیسیته ۲۰۲۳
۱۰. آریل دورفمن، نویسنده
۱۱. شیرین عبادی، وکیل، برنده جایزه صلح نوبل
۱۲. ژان-رافائل فرناندز، رئیس کنفرانس روسای کانون وکلا
۱۳. استیفن فلاهرتی، آهنگساز
۱۴. آریا غوامیان، فیلمساز
۱۵. دیوید هرینگتون، موسیقیدان/بنیانگذار کوارتت کرونوس
۱۶. پییر هافمن، رئیس کانون وکلای پاریس
۱۷. پرسیس کریم، مدیر مرکز مطالعات دیاسپورای ایرانی در دانشگاه دولتی سان فرانسیسکو
۱۸. ژاویه-ژان کیتا، وکیل، مشاور ارشد سابق در دادگاه کیفری بینالمللی
۱۹. آنژلیک کیدجو، خواننده/موسیقیدان
۲۰. تام کردی، تهیهکننده تئاتر و سینما
۲۱. نیکلاس کریستوف، ستوننویس در نیویورک تایمز
۲۲. ماز جبرانی، کمدین و بازیگر
۲۳. آنا کافمن، ویراستار در پنگوئن رندوم هاوس
۲۴. جف کافمن، کارگردان/مستندساز/هنرمند
۲۵. کری کندی، رئیس حقوق بشر رابرت اف. کندی
۲۶. امانوئل پلاشار، رئیس کانون وکلای بروکسل
۲۷. جی پارینی، رماننویس و شاعر
۲۸. ایو اوشینسکی، رئیس موسسه حقوق بشر کانون وکلای بروکسل
۲۹. آنوشا نظری، خواننده موسیقی کلاسیک
۳۰. زارا هوشمند، شاعر، نویسنده
۳۱. کیانوش رمضانی، کاریکاتوریست
۳۲. مارسیا اس. راس، کارگردان، مدیر کاستینگ
۳۳. ریچارد سدیوت، وکیل
۳۴. نسرین ستوده، وکیل ایرانی، متخصص حقوق بشر، برنده جایزه ساخاروف ۲۰۱۲ و جایزه نوبل جایگزین ۲۰۲۰، و هماکنون زندانی سیاسی در ایران
۳۵. مرجان ساتراپی، هنرمند و عضو آکادمی هنرهای زیبای فرانسه
۳۶. رین ویلسون، بازیگر، تهیهکننده، کارگردان
۳۷. کریستوفر ویلکینز، رهبر ارکستر سمفونیک آکرون
بهاره شبانکارئیان / روزنامه اعتماد
گزارش اختصاصی «اعتماد» از مرگ مشکوک کیومرث پوراحمد، کارگردان مشهور سینمای ایران
توضیح «اعتماد»: طی چند هفته گذشته خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد. پس از این ادعا سعی کردم با خانواده این کارگردان و فیلمنامهنویس مشهور سینمای ایران صحبتی داشته باشم. همسر و خواهر مرحوم پوراحمد حاضر به گفتوگو نشدند، اما دخترمرحوم حاضر شد گفتوگویی داشته باشد، آن هم پس از پیگیریهای مکرر و چندین روزهام.
لازم به ذکر است که عنوان کنم این گزارش صرفا بر اساس گفتههای دختر مرحوم کیومرث پوراحمد تنظیم شده است و انتشار آن از سوی روزنامه به معنای تایید یا رد صحبتهای مصاحبهشونده نخواهد بود. همچنین در مورد عنوان این گزارش نیز لازم میدانم توضیح دهم که «پرونده باز است» نام آخرین فیلمی است که به کارگردانی و نویسندگی کیومرث پوراحمد ساخته شده و موضوع آن برگرفته از پروندهای جنایی و پرحاشیه در دهه ۸۰ است.
«ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد برای «اعتماد» است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است... .
و این در حالی است که تصویری از حلقآویز شدن این کارگردان سینما نیز نشان میدهد؛ آثار جراحت روی دو دست او وجود داشته است. همچنین اطلاعات جدیدی به تازگی در مورد ثبت شکایت خانواده شنیده شده که «اعتماد» آن را صد درصد تایید نمیکند، اما این اطلاعات حاکی از آن است که خانواده پوراحمد شکایتی با موضوع مرگ مشکوک مرحوم پوراحمد ثبت کردند.
۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ اخباری ضد و نقیض در رسانهها و مجلات هنری منتشر شد. ابتدا برخی رسانهها نوشتند؛ کیومرث پوراحمد، کارگردان و فیلمنامهنویس مشهورایرانی در ویلایی در بندر انزلی بر اثر ایست قلبی درگذشت، اما ساعاتی بعد یک مجله هنری دلیل مرگ کیومرث پوراحمد را خودکشی اعلام کرد.
مرکز اطلاعرسانی پلیس نیز در اطلاعیهای در مورد مرگ کیومرث پوراحمد اعلام کرد: «در پی اعلام یک فقره خبر فوت مشکوک فردی سالخورده در دهکده ساحلی بندر انزلی به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ موضوع در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان بندر انزلی قرار گرفت. با توجه به اهمیت رخداد، پلیس آگاهی برای بررسی صحت و سقم موضوع در محل حادثه حضور پیدا کردند که با جسد بیجان کارگردان نام آشنای کشورمان کیومرث پوراحمد مواجه شدند. یافتههای پلیس حاکی از آن است که در کنار جسد مرحوم پوراحمد نوشتهای کشف شده است که متاسفانه حکایت از اقدام او به خودکشی دارد.»
با این حال و با گذشت یکسال از این ماجرا در فروردین ماه ۱۴۰۳، توران پوراحمد؛ خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی اعلام کرد که برادر او به قتل رسیده وآثار جراحت بر بدن او مشهود بوده است.
پس از اظهارات خواهر کیومرث پوراحمد «اعتماد» سعی کرد با یکی از اعضای خانواده پوراحمد گفتوگویی داشته باشد.
پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
او در پاسخ به اینکه آیا مرحوم قبل از مرگشان پیگیر فیلم «پرونده باز است» بوده، نیز میگوید: «فیلم «پرونده بازاست»، هنوز تمام نشده بود و تدوین آن مانده بود. همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.»... .
۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ فلاح میری، دادستان مرکز گیلان در رابطه با نامه کشف شده در محل فوت کیومرث پوراحمد و خبر فوت او اعلام کرد: «نوشتهای که همراه مرحوم پوراحمد کشف شده، نوشتهای کاملا شخصی، خصوصی و خانوادگی است. مرحوم در انتهای نامه تاکید کرده غیر از خانوادهاش کسی از محتوای نامه باخبر نشود و با توجه به اینکه خانواده مرحوم از محتوای نامه مطلع هستند در صورت صلاحدید محتوای آن را منتشر خواهند کرد. همچنین به محض دریافت گزارش، بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شد و با بررسیهای اولیه نظر برخودکشی این کارگردان سینما داشت که واکاوی جزییات، مستلزم رسیدگی دقیق قضایی است. جسد به پزشکی قانونی انتقال داده شد تا علت تامه مرگ بررسی شود و خبر تکمیلی متعاقبا اطلاعرسانی میشود.»
این در حالی است که تاکنون و با گذشت یکسال هنوز خبر تکمیلی مربوط به علت تامه مرگ از سوی ضابطان و مراجع قضایی منتشر نشده است.
۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲؛ چهلمین روز درگذشت کیومرث پوراحمد، اکثر خبرگزاریها از جمله اطلاعات آنلاین به یادداشتی در صفحه اینستاگرامی دختر کیومرث پوراحمد اشاره کرد و نوشت: «چهلم شد. چهل روز گذشت از آن روزی که دنیای ما برای همیشه عوض شد. این انسان عاشق ایران بود. عاشق ایران و مردمش بود. از آنها الهام میگرفت و در عوض عشقش را توی آثارش تقدیم میکرد به مردم پاک و مهربان ایران زمین. همه صحبتها، مسیجها و ویسهای پدرم در ساعتهای آخر زندگی شاد و پر از امید بود. در طول دو، سه ساعت تصمیم میگیره به زندگی خودش خاتمه بده؟ خودش را با دست و بدن زخمی، کبود و آسیبدیده حلقآویز کنه؟ ما را که باکی نیست، زمین گرده و خدا بزرگ و مهربون و همیشه هم باهامون.»
پگاه پوراحمد در آخر تاکید کرد: «پرونده باز است.»...
دادگاه انقلاب اصفهان در اقدامی بی سابقه، پنجم اردیبهشت ۱۴۰۳، حکم اعدام توماج صالحی، خواننده “رب اعتراضی” را با اتهامات پوچ معاونت در بغی، تبلیغ علیه نظام و دعوت به آشوب، صادر کرده است. صدور این حکم چیزی نبست جز نشان استیصال و وحشت نظام از مقاومت زنان و جوانان شجاع ایرانی که بعد از انقلاب ژینا اقتدار نظام را درهم شکسته و گذار قطعی از جمهوری اسلامی را در دستورکار گذاشته اند.
حکومت اسلامی در داخل و خارج رسوا شده و در همه زمینهها به بن بست رسیده است. گفتمان حکومت، اسلام سیاسی در ایران و منطقه شکست خورده و در عرصه بین المللی نیز در حد یکی از نیروهای “محور شرارت” تنزل یافته و نافی صلح و امنیت جهانی بحساب می آید. جمهوری اسلامی با ایجاد وضعیت جنگی در کشور درصدد انتقام از نیروهای پیشرو جامعه برآمده است. صحنههای زدوخورد وحشیانه با زنان در چند روز گذشته، صحنه حمله مغولان را در خاطرهها زنده می کند. توماج نیز یکی از زندانیان سیاسی است که در سالهای اخیر نماد مقاومت و صدای مردم ایران بوده و حکومت میخواهد این صدا را خاموش کند، تا بلکه بتواند اقتدار از دست رفته اش در بین نیروهای سرکوب را چند صباحی بازسازی کند.
توماج سمبل مقاومت نسل جوان ایران است که با شجاعتی کم نظیر از طریق ترانههایش استبداد دینی را به چالش کشیده و برای حقوق شهروندی و آزادی، به شکل مسالمت آمیز و مدنی مبارزه میکند. توماج یکی از رهبرانی است که از دل انقلاب زن زندگی آزادی سر برآورده و مظهر شجاعت میلیونها جوان ایرانی است و به صدای آنان تبدیل شده است.
توماج در آبان ۱۴۰۲ بعد از یکسال، که ۲۵۲ روز آنرا در سلول انفرادی سپری کرده بود، بطور موقت آزاد شد. او ۱۲ روز بعد بخاطر افشا کردن شکنجههایش مجددا توسط اوباشان حکومت اسلامی دستگیر و به زندان اصفهان منتقل شد.
از دیروز کارزار نجات جان توماج در تمام کشورها به راه افتاده است.سازمان عفو بین الملل و شخصیتهای سیاسی از نمایندگان پارلمانی احزاب مختلف اروپا ضمن محکوم کردن حکم غیر انسانی اعدام، خواستار آزادی او شده اند.
پیمان همکاری از شهروندان ایرانی در درون و بیرون میهن درخواست میکند، با سازمان دادن و شرکت در تظاهرات و حرکات اعتراضی، افکار عمومی، نهادهای حقوق بشری، پارلمانها و احزاب و شخصیتهای موثر را برای نجات جان توماج با خود همراه کنند و توطئه دستگاه سرکوب حکومت اسلامی برای قتل دولتی توماج را خنثی سازند.
پیمان همکاری همچنین از همه آزادیخواهان جهان دعوت میکند برای توقف ماشین کشتار جمهوری اسلامی و نجات جان توماج در کنار مردم ایران قرار بگیرند. سکوت جایز نیست.
بگذار آهنگها و ترانههای توماج در تمام میدانها، کوچهها و خیابانها جهان طنین افکن شود. او صدای آزادی است و باید زنده بماند.
همبستگی ملی علیه اعدام، برای نجات جان توماج
پیمان همکاری
ششم اردیبهشت ۱۴۰۳
صدور حکم بیشرمانهی اعدام برای توماج صالحی، هنرمند متعهد و مبارز، آنهم با رویهای رسوا در بیدادگاههای نظام یکبار دیگر ماهیت ضد بشری و عمق تباهی این حکومت را افشا کرد.
حکومت اسلامی اینروزها غره از توهم اقتدار خارجی، در تمنای اقتدار داخلی از هیچ تلاشی دریغ نمیکند. از سویی با لشگرکشی، خیابانها را به میدان جنگ تن به تن با زنان آزادیخواه ایران تبدیل کرده و از سوی دیگر در تقلای انتقامکشی از معترضین و مخالفین، امیدهای جامعه را به کمین نشسته و در مقابله با مدنیترین نوع مبارزه و حتی اعتراض به زبان هنر هم با نهایت بیرحمی واکنش نشان میدهد تا با احکام غیر انسانی، حبسهای طولانی و تبعید و “طنابهای آماده برای گردن” برابر مردم بیدفاع قدرتنمایی کند و به جامعه هشدار دهد که هر اعتراضی حتی بیخشونت و مدنی را هم با پنجهی استبداد انتظار میکشد. گویی برای کینجویی از جامعهای که “النصر بالرعب” را بیاثر کرده، کمر به حذف تمام منتقدین و مخالفین وضع موجود بسته و قصد دارد هر شهروند دغدغهمندی را در خوف سرکوب و قتل سازمان یافتهی حکومتی نگاه دارد.
پیام آمران و حاکمان حکم توماج دقیق به ما رسیده! زنهار که سزای سکوت امروز ما، حکم فردای تک تک ماست که هر صدایی را خفه خواهند کرد. غافل از آنکه پایان این تباهی مطلقه با قدرت بی انتهای مقاومت مردم در همین خیابانهای اشغال شده خواهد بود.
گلرخ ایرایی، هستی امیری، رسول بداقی، مصطفی تاجزاده، امیرسالار داودی، ویدا ربانی، حسین رزاق، رضا شهابی، نرگس محمدی، عبداله مومنی، محمد نجفی، صدیقه وسمقی، فائزه هاشمی، مریم یحیوی.
زندان اوین
کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد با انتشار گزارشی نسبت به سرکوب خشونتآمیز زنان ایرانی توسط جمهوری اسلامی، تحت قوانین سختگیرانه حجاب اجباری، ابراز نگرانی کرد و همزمان خوهان آزادی بیقید و شرط توماج صالحی، رپخوان معترض زندانی، شد.
در گزارش کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو که جمعه هفتم اردیبهشت منتشر شد گفته میشود که پلیس و نیروهای لباس شخصی جمهوری اسلامی در حال اجرای سرکوب خشونتآمیز زنان و دختران، و مردان حامی آنها، تحت قوانین سختگیرانه حجاب در ایران هستند.
این کمیساریا میگوید گزارشهایی از بازداشت، آزار، و اذیت زنان و دخترانی را دریافت کرده است که بسیاری از آنها ۱۵ تا ۱۷ ساله هستند.
در بخش دیگری از این گزارش گفته میشود: «فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تهران در دوم اردیبهشت، از ایجاد یک نهاد جدید برای اجرای قوانین حجاب اجباری کنونی خبر داد و افزود که اعضای سپاه پاسداران برای این کار بصورتی جدیتر در فضاهای عمومی آموزش دیدهاند.»
کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد در ادامه میگوید که صدها کسب و کار به دلیل عدم اجرای قوانین حجاب اجباری توسط جمهوری اسلامی تعطیل شدند، و از دوربین های نظارتی برای شناسایی رانندگان زنی که این قوانین را رعایت نمیکنند، استفاده می شود.
این کمیساریا همچنین از نزدیک شدن تصویب نهایی لایحه «حمایت از خانواده با ترویج فرهنگ عفاف و حجاب» در شورای نگهبان، که با مجازاتهای سختتری همراه است، ابراز نگرانی کرد.
کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد در ادامه میگوید: «در حالی که آخرین پیش نویس این لایحه علنی نشده است، نسخه قبلی تصریح میکند افرادی که به دلیل نقض قوانین پوشش اجباری گناهکار شناخته شوند، ممکن است با ۱۰ سال زندان، شلاق، و جریمه نقدی، مواجه شوند.»
در بخش دیگری از گزارش گفته میشود که «تنبیه بدنی، نوعی رفتار یا مجازات ظالمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز است و هرگونه بازداشتی که برای اعمال آزادی های اساسی اعمال شود، طبق قوانین بینالمللی خودسرانه است». این کمیسیاریا بار دیگر تأکید میکند که این لایحه باید کنار گذاشته شود.
ولکر تورک، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، از جمهوری اسلامی میخواهد که تمامی اشکال تبعیض و خشونت مبتنی بر جنسیت، از جمله از طریق بازنگری و لغو قوانین، سیاستها و شیوههای مضر، مطابق با هنجارها و استانداردهای بینالمللی حقوق بشر را از بین ببرد.
کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد در بخش دیگری از گزارش خود درباره ایران، با اشاره به توماج صالحی، از جمهوری خواست تا ضمن لغو حکم اعدام او، این رپخوان زندانی را فورا و بدون قید و شرط آزاد کند.
این کمیساریا همچنین خواستار آزادی تمامی افرادی شد که به دلیل ابراز نظر، عقیده، و بیان هنری خود توسط جمهوری اسلامی زندانی شدند.
کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان متحد از جمهوری اسلامی خواسته است اجرای مجازات اعدام را متوقف کند.
صدای آمریکا
پانزده تن از افرادی که در گذشته توسط جمهوری اسلامی گروگان گرفته شده بودند با ارسال نامهای به نخستوزیر سوئد خواستار انجام اقدامات جدیتر در رابطه با پرونده احمدرضا جلالی، زندانی سوئدی-ایرانی که در ایران در معرض خطر اعدام قرار دارد، شدهاند.
آنها نوشتهاند بهعنوان گروگانهای پیشین که «مصائب طاقتفرسای» بازداشت طولانیمدت و غیرقانونی در ایران را تحمل کردهاند، «نگرانی عمیق» خود را نسبت به تداوم «عدم اقدام معنادار» توسط دولت سوئد برای آزادی احمدرضا جلالی، ابراز میکنند.
آنها با اشاره به این که روز هفتم اردیبهشت برابر با هشتمین سالگرد «بازداشت ناعادلانه» دکتر جلالی است نوشتهاند در حالی که بسیاری از نهادهای بینالمللی حقوق بشر و سازمان ملل متحد «بازداشت غیرقانونی» او را محکوم کردهاند و نسبت به وضعیت وخیم سلامت جسمی و روانی او هشدار دادهاند، دولت سوئد اقدام اندکی برای آزادی او انجام داده و نتوانسته است حمایت لازم را به خانواده آقای جلالی ارائه کند و اطلاعاتی مورد نیازشان را در اختیارشان قرار دهد.
آنها از دولت سوئد خواستهاند به تلاشهای خود برای نجات همه شهروندانش که توسط جمهوری اسلامی گروگان گرفته شدهاند بیافزاید، منابع و حمایت کافی را در اختیار خانوادههای آنها قرار دهد، و «شفاف و صریح» تعهد بدهد که هیچیک از شهروندان سوئدی که به ناحق بازداشت شدهاند در معاملههای احتمالی با جمهوری اسلامی نادیده گرفته نخواهند شد.
آنها تأکید کردهاند که اگر احمدرضا جلالی یا هر یک از شهروندانی که به طور خودسرانه بازداشت شدهاند در توافقهای مرتبط با زندانیان گنجانده نشوند، این موضوع «فاجعهای با ابعاد غیرقابل قبول» را رقم خواهد زد.
این ۱۵ گروگان پیشین جمهوری اسلامی در نامه خود نوشتهاند که دولت سوئد، به عنوان یکی از دموکراسیهای پیشرو در جهان، در قبال بازگرداندن ایمن همه شهروندان بیگناه خود که جمهوری اسلامی از آنها به عنوان مهرههایی در «بازی شرورانه دیپلماسی گروگانگیری» خود استفاده میکند وظیفه روشنی دارد.
آنها همچنین از دولت سوئد خواستهاند تا با کشورهای دیگری که شهروندان آنها نیز به صورت خودسرانه توسط جمهوری اسلامی بازداشت شدهاند همکاری کرده و این مشکل را «ریشهای» و از طریق اعمال و اجرای مجازاتهای شدید حل کنند.
احمدرضا جلالی، شهروند سوئدی ایرانیتبار و پزشک و استاد دانشگاه، اردیبهشت سال ۹۵ وقتی برای شرکت در یک کنفرانس علمی به ایران سفر کرده بود به دست ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد. دادستان تهران در ۲ آبان ۱۳۹۶ از خبر حکم اعدام او خبر داد.
ایالات متحده و بسیاری از کشورهای غربی جمهوری اسلامی را به بازداشت ناعادلانه شهروندان خارجی به قصد امتیازگیری سیاسی متهم میکنند.
جیسون رضائیان، نزار زکا، سیامک نمازی، محمد باقر نمازی، نازنین زاغری-رتکلیف، انوشه آشوری، کامران قادری، مراد طاهباز، فریبا عادلخواه، عماد شرقی، بری روزن، کایلی مور گیلبرت، رولان مارشال، بنجامین بریر، و ژیو وانگ از امضاکنندههای نامه به نخستوزیر سوئد هستند.
صدای آمریکا
هشدار در مورد خطر اعدام قریبالوقوع رضا رسایی؛ ۲۳ تن طی پنج روز اعدام شدند
منابع نزدیک به خانواده رضا رسایی خبر دادند که خطر اجرای حکم اعدام این معترض زندانی طی روزهای آتی بهشدت افزایش یافته است. موج اعدامها طی هفته اخیر افزایش چشمگیری داشت و طی پنج روز ۲۳ نفر در زندانهای مختلف ایران اعدام شدند.
سازمان حقوق بشر ایران خواهان توقف و لغو حکم اعدام رضا رسایی و سایر زندانیان سیاسی است. این سازمان همچنین از جامعهجهانی میخواهد که برای متوقفکردن اعدامهای روزانه در ایران یک سیاست قاطع و پایدار اتخاذ کنند.
محمود امیریمقدم، مدیر سازمان حقوق بشر ایران گفت: «بالا بردن هزینه سیاسی اعدامها تنها راه جلوگیری از اعدام رضا رسایی و دیگر زندانیانِ در صف اعدام است. مردم در داخل و خارج ایران با کارزارهای روزانه علیه اعدام و جامعه جهانی با فشار بر جمهوریاسلامی میتوانند این هزینه را بالا ببرند.»
بنا به گزارش دادبان، و به نقل از یک منبع نزدیک به خانواده رضا رسایی، خطر اعدام وی طی روزهای آینده به شدت افزایش یافته است.
در گزارش دادبان به نقل از این منبع آمده است: «اعتراض ماده ۴۷۷ چندین ماه است که ثبت شده اما هیچ جوابی به خانواده و وکلا داده نمیشود. حکم قطعی شده اعدام پیشتر توسط شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان کرمانشاه به اجرای احکام دادگستری کرمانشاه فرستاده شده و کارهای اداری مربوط به آن نیز انجام شده است.»
رضا (غلامرضا) رسایی، معترض کرد ۳۴ ساله و پیرو دین یارسان، در مراسم یادبود سید خلیل علینژاد، یکی از رهبران این آئین، بازداشت شد. این مراسم که در آن شعار زن زندگی آزادی سر داده شده بود، با سرکوب شدید نیروهای امنیتی مواجه شد و طی آن نادر بیرامی، مأمور سپاه پاسداران، کشته شد.
رضا متهم ردیف اول در محاکمه ۱۱ تن به اتهام «مباشرت در قتل عمدی مرحوم شهید نادر بیرامی با آلت قتاله چاقو، مباشرت در ایراد جراحات عمدی غیرکشنده (غیرمنتهی به مرگ)، جراحات قفسه سینه به کیفیت مشروح در برگ کالبد شکافی، تظاهر و قدرت نمایی با چاقو و اخلال در نظم عمومی از طریق ایجاد هیاهو و جنجال» در شعبه ۲ دادگاه کیفری استان کرمانشاه بوده است. در اسناد دادگاه که نسخهای از آن در اختیار سازمان حقوق بشر ایران قرار گرفته، رضا اتهام را نمیپذیرد اما بعد از ادامهیافتن «تحقیقات»، اعتراف میکند که آن مأمور را با چاقو زده است!
همپروندهایهای وی ترغیب شدند تا علیه او شهادت دهند و به این شرط، آزاد شدند یا در مجازاتشان تخفیف داده شد. یکی از همانها بعدتر گفت که هرگز ندیده بود رضا قربانی را با چاقو بزند و شهادتش «از روی ترس» بود. رضا اما علیه هیچکس دیگر شهادت نداد و در مراحل بعدی تحقیقات و همچنین در دادگاه بهوضوح گفت که برای اقرار تحت شکنجه قرار گرفته است. تمام متهمان دیگر پرونده هم شهادت خود «از اقرار خود عدول کرده و بیان داشته تحت اعمال شکنجه اقرار نمودهاند.»
دادگاه دو شهادت کارشناسی پزشکی قانونی را (از جمله آنکه زخم ضربه کشنده، با مشخصات چاقوی منتسب به رضا همخوانی نداشته) نادیده گرفت.
همچنین در دادنامه، تمامی اظهارات مربوط به شکنجه نادیده گرفته شدند و بهرغم کافی نبودن شواهد، برای صدور رأی به «علم قاضی» استناد شده است. در نهایت رضا در ۱۵ مهر ماه ۱۴۰۲ به قصاص نفس محکوم شد و این حکم در دیوان عالی کشور به تایید رسید. از سوی دیگر، اولیای دم (خانواده بیرامی) خواستار اجرای این حکم شدهاند.
ایالات متحده روز پنجشنبه تحریمهای بیشتری را علیه ایران صادر کرد که فروش پهپادها و کالاهای ایرانی از جمله استفاده روسیه از پهپادهای ایرانی در جنگ اوکراین را هدف قرار میدهد.
همزمان بریتانیا نیز شش نام جدید مربوط به افراد و سازمانهای بخش دفاعی جمهوری اسلامی را به فهرست تحریمهای خود اضافه کرد.
همزمان، کانادا نیز اعلام کرد دو فرد و دو نهاد را به تحریمهای خود علیه ایران اضافه کرده است.
در یک رایگیری بیسابقه، پارلمان اروپا نیز روز پنجشنبه قطعنامهای را علیه جمهوری اسلامی ایران تصویب کرد و در آن، خواستار اِعمال تحریمهای بیشتر علیه نهادهای ایرانی شد.
بیانیه سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در خصوص تحریمهای جدید
در بیانیه روز پنج شنبه سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در مورد جزئیات این تحریمهای جدید آمده است: «ایالات متحده امروز تحریمهایی را علیه ۱۶ نهاد و ۸ فرد وضع میکند و همچنین پنج کشتی و یک هواپیما را به عنوان داراییهای مسدودشده شناسایی میکند که تجارت غیرقانونی و فروش هواپیماهای بدون سرنشین (پهپاد) در حمایت از وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ایران و توسعه و تدارکات پهپاد رژیم را تسهیل کرده است.»
این بیانیه ادامه میدهد: «همزمان با این اقدام، بریتانیا و کانادا تحریمهایی را به ترتیب علیه چندین نهاد و افراد دخیل در تدارکات پهپادهای ایران و سایر فعالیتهای مرتبط نظامی اعمال میکنند.»
این بیانیه میافزاید که «از جمله اهداف امروز، شرکت «تندر صحرا» است. یک شرکت کلیدی برای تأمین مالی غیرقانونی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ایران و بازیگر اصلی در طراحی، توسعه، تولید و فروش هزاران فروند پهپاد ایران، که بسیاری از آنها در نهایت برای استفاده در جنگ علیه اوکراین به روسیه منتقل شدهاند.»
برایان نلسون، معاون وزیر خزانهداری در امور تروریسم و اطلاعات مالی آمریکا گفت: «وزارت دفاع ایران با حمایت از جنگ روسیه در اوکراین، حمله بیسابقه به اسرائیل و تکثیر پهپادها و سایر سختافزارهای نظامی خطرناک برای تروریستهای نیابتی به بیثبات کردن منطقه و جهان ادامه میدهد.»
او افزود که «ایالات متحده در هماهنگی نزدیک با شرکای بریتانیایی و کانادایی خود، به استفاده از تمام ابزارهای موجود برای مبارزه با کسانی که فعالیتهای بیثباتکننده ایران را تأمین مالی میکنند، ادامه خواهد داد.»
بریتانیا شش نفر دیگر را در ارتباط با پهپادهای ایرانی تحریم کرد
وزارت خارجه بریتانیا میگوید دو فرد و چهار شرکت را در ارتباط با تولید هواپیماهای بدون سرنشین ایران در فهرست تحریمهای خود قرار داده است.
دیوید کامرون، وزیر خارجه این کشور، روز پنجشنبه، ششم اردیبهشت، با بیان اینکه جدیدترین تحریمهای کشورش افراد و نهادهای بخش دفاعی ایران را هدف قرار داده، اعلام کرد: «در کنار شرکایمان، به افزایش فشار بر نظام ایران در زمینهٔ توسعه و صادرات این سلاحهای مرگبار ادامه خواهیم کرد.»
آقای کامرون همچنین گفت: «امروز بریتانیا و شرکایش این پیام روشن را ارسال کردند که ما ایران را مسئول این رفتارهای بیثباتکننده میدانیم.»
پیش از این نیز بریتانیا در ۳۰ فروردینماه امسال به همراه ایالات متحده چندین سازمان نظامی، اشخاص و نهادهای ایرانی دخیل در صنایع پهپاد و موشکهای بالیستیک ایران را هدف تحریم قرار داده بود.
در این راستا در دور قبل بریتانیا تحریمهایی را علیه نهادهای نظامی ایران، از جمله ستاد کل نیروهای مسلح و نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعمال کرد.
رهبران اتحادیه اروپا نیز اواخر فروردین امسال متعهد شده بودند که با افزایش تحریمها علیه ایران، تحویل پهپاد و موشکهای جمهوری اسلامی به گروههای نیابتی در غزه، یمن و لبنان را هدف قرار دهند.
کانادا دو فرد و دو نهاد دیگر ایرانی را تحریم کرد
وزارت خارجه کانادا میگوید بر اساس مقررات اقدامات ویژه اقتصادی مربوط به ایران، دو فرد و دو نهاد را در فهرست تحریمهای خود قرار داده است.
ملانی جولی، وزیر خارجه این کشور روز پنجشنبه، ششم اردیبهشتماه، اعلام کرد که کانادا غلامعلی رشید، فرمانده قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا، محمدرضا آشتیانی، وزیر دفاع، قرارگاه خاتمالانبیا و ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی را تحریم کرده است.
خانم جولی با بیان اینکه رفتار جمهوری اسلامی و گروههای نیابتی آن «به شدت نگرانکننده» هستند، گفت: «کانادا و متحدانش آماده هستند و از اقدام در برابر رژیم ایران که به دنبال بیثبات کردن صلح و امنیت منطقه است، دریغ نخواهند کرد.»
با اقدامات جدید کانادا تاکنون این کشور ۲۰۰ فرد و ۲۵۰ نهاد ایرانی را تحریم کرده است.
پیش از این کانادا در سال ۲۰۱۲ میلادی بر اساس قانون مصونیت دولت، ایران را به عنوان دولت حامی تروریسم معرفی کرده بود.
تصویب قطعنامه در پارلمان اروپا با درخواست تروریست خواندن سپاه
در یک رایگیری بیسابقه، پارلمان اروپا روز پنجشنبه قطعنامهای را علیه جمهوری اسلامی ایران تصویب کرد.
پارلمان اروپا در این قطعنامه، حمله پهپادی و موشکی بیسابقه ایران به اسرائیل در اوایل ماه جاری را محکوم کرده و خواستار اِعمال تحریمهای بیشتر علیه نهادهای ایرانی شده است.
این قطعنامه که با اکثریت آرا یعنی ۳۵۷ موافق و ۲۰ مخالف به تصویب رسیده، حمله ایران به اسرائیل و همچنین حملات انجام شده توسط گروههای نیابتی آن یعنی حزبالله لبنان و حوثیها در یمن را قبل و حین این تهاجم محکوم میکند و نقش تهران در بیثباتسازی خاورمیانه از طریق «شبکهای از عوامل غیردولتی» را به رسمیت میشناسد.
این قطعنامه که روز پنجشنبه ششم اردیبهشت، در جلسه نهایی پیش از انتخابات آتی اروپا به تصویب رسید، تکرار تقاضای قبلی برای قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست سازمانهای تروریستی شناختهشده اتحادیه اروپا را در خود دارد و همچنین خواستار اضافه شدن کل حزبالله به این فهرست شده است.
پارلمان اروپا در این قطعنامه همچنین خواستار گسترش رژیم تحریمهای فعلی علیه ایران است، «از جمله از طریق تحریم تأمین و تولید پهپادها و موشکهای بدون سرنشین این کشور جهت ارسال به روسیه و منطقه خاورمیانه.»
علاوه بر محکوم کردن حمله ایران به اسرائیل، این قطعنامه همچنین حمله به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق در تاریخ ۱ آوریل را که ایران و سوریه، اسرائیل را مسئول آن میدانند، مورد انتقاد قرار میدهد و میگوید که «اهمیت اصل مصونیت اماکن دیپلماتیک و کنسولی» باید در همه حال مورد احترام قرار گیرد.
به نوشته روزنامه جروزالم پست، وزیر خارجه اسرائیل، اسرائیل کاتز، تصویب این قطعنامه را به عنوان «یک موفقیت دیپلماتیک دیگر اسرائیل و ضربه دیگری به ایران» ستوده است.
او اضافه کرد که «ما طناب را به دور گردن رژیم ایران سفت میکنیم، جهان میفهمد که ایران باید همین حالا متوقف شود قبل از اینکه خیلی دیر شود.»
وزیران خارجه کشورهای صنعتی گروه هفت که چهار کشور اروپایی بریتانیا، آلمان، فرانسه و ایتالیا عضو این گروه هستند نیز در نشست سه روزه هفته گذشته خود در جزیره کاپری ایتالیا تحریم صنایع موشکی و پهپادی ایران و عوامل مرتبط با آن، شامل شرکتهای چینی تأمین کننده برخی قطعات پهپادی برای صنایع نظامی جمهوری اسلامی را تأیید کردند.
پهپادها و موشکهای کروز و بالیستیک ایران از یک سو ۲۵ فروردین به سوی اسرائیل شلیک شد و خطر بروز یک جنگ تمامعیار در منطقه را برانگیخت، و از سوی دیگر، حملات روسیه با توسل به پهپادهای ایرانی در دو سال اخیر غیرنظامیان و زیرساختهای اوکراین، متحد کشورهای غربی را هدف قرار داده است.
رادیو فردا
پیام نرگس محمدی دربراه صدور حکم اعدام برای توماج صالحی
«دستان پرقدرت، محکم و متحد مردم ایران اجازه نخواهد داد تا طناب دار توماج صالحی را برافرازید.حکم اعدام و طناب دار توماج صالحی را پیش از تکه تکه شدن به دست مردم معترض ایران، پاره پاره کنید.
توماج صالحی، صدای رسای جنبش “ زن،زندگی،آزادی” و موسیقی متن آن است.
اعدام توماج، اعدام جنبش زنده ماست.
برای زنده ماندن جنبش که زندگی ماست به پاخیزیم.
همه باهم به پا خیزیم.
خیز ما علیه اعدام توماج،
خیز ما برای زن
خیز ما برای زندگی
خیز ما برای آزادی است.
اعدامهای انتقام جویانه، بزدلانه و ظالمانه، لکه ننگی بر جامه سیاه و متعفن حکومت دینی استبدادی است. بیایید نگذاریم لکه خون جوان دیگری بر دامان سپید سرزمینمان نقش بندد. ما میتوانیم.
حکومت دینی استبدادی آگاه باشد، با صدور احکام ظالمانه و انتقام جویانه علیه فرزندان سربلند ایران چون توماج صالحی و جنگ با زنان ایران، طغیان خشم و ظلم ستیزی مردم ایران را خواهد دید.»
نرگس محمدی
زندان اوین
۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
***
واکنش امیرسالار داودی، وکیل زندانی به حکم توماج صالحی
امیرسالار داودی: نمیتوان تاب آورد
صدور حکم اعدام برای «توماج صالحی» هنرمند معترض، نهایت وادادگی در برابر ارادههای فراقضایی است.
به عنوان حقوقدان و وکیل مدافع حقوق بشر زندانی، اکیداً توصیه میکنم قضات دیوان عالی کشور به خاطر حفظ شأن حقوقی و قضاییشان جملگی استعفا دهند.
در سوابق قضایی ایران عجیب نیست که شعبه مادون، بر رای صادره از سوی شعبه هم عرضش آنگاه که دیوان عالی کشور به عنوان عالیترین مرجع قضایی کشور رای صادره را نقض میکند، اصرار بورزد.
مع الوصف اینکه یک شعبه تالی اینچنین آشکارا به حکم قاطع شعبهای از دیوان عالی کشور بیاعتنایی میکند و ابداً سِبقه و تجربیات برخی قضات دیوان عالی کشور را که با کولهباری از تجربه و توام با استدلالهای محکمِ عالمانه، رایی نادرست را ولو از باب ارشاد ( در آداب رویه شدهی قضایی، بخوانید رای تکلیفی) نقض میکند، اوج وقاحت قضایی است.
شعبه تجدیدنظر( تالی) در چنین شرایطی وادادگی تام و تمام خود را به نهادهای امنیتی عیان کرده و شرم هم نمیکند و نه تنها به رای ارشادی وقعی نمینهد و حکم اعدام صادر میکند، که حتی فراتر هم میرود و اتهاماتی را که فرآیند قضایی مطابق آیین دادرسی کیفری مصوب مجلس تقنینی همین نظام اسلامی اینچنین اضافه کردن اتهامات جدید را پشتیبانی نمیکند، نادیده میگیرد و بر اتهامات توماج صالحی میافزاید که چنین اقدامی حقاً همانطور که عرض شد، نشانگر نهایت وادادگی در برابر ارادههای فراقضایی است.
آری، عُجب و یِکّهخوردن جامعه حقوقی و قضایی کشورمان از این دست احکام کاملا رسوا و بیوجاهت، کاملاً بجا و صواب است.
لیکن صادقانه و از باب دفاع از تمامیت عِرض و حیثیت قضایی نظام قضایی نوین کشور با قدمت نزدیک به صد سال، توصیه میکنم قضات شریف ماندهی دیوان عالی کشور در اقدامی جمعی و نه صرفاً برای توماج صالحیها که برای دفاع تمام قد از آخرین تتمِّههای استقلال عالیترین نهاد قضایی کشور و ایضاً دفاع از مناسبات بدیهی حقوقی و قضایی، بیش از این شرافت خود را نزد افکار عمومی و جامعه حقوقی ایران لکهدار نکنند و فیالفور مبادرت به استعفا نمایند و دامن خود را از این منجلاب قضایی بیرون بکشند.
واقع اینکه رفتار شعبه هم عرض در اولاً صدور حکم اعدام برای توماج صالحی در راستای نادیدهانگاری صریح به منویات داهیانه شعبه دیوان عالی کشور و ثانیا بیاعتبارکردن شَرَف قضایی قضات بالادستشان، حقیقتاً در وهله نخست معنایی ندارد جز اینکه دیوان عالی کشور را به عنوان عالیترین نهاد قضایی کشور، بیحیثیت نمودهاند.
امثال اینجانب علیرغم پایفشردن بر فساد تا ریشه گسترانیده شدهی قضایی کشور، هنوز باور داریم دستگاه قضایی واجد قضاتی شریف، صدیق، عالم و مجرب است که بیگفتگو فخر جامعه قضایی هستند و حال به عنوان عضوی از جامعه بزرگِ حقوقی کشور عرض میکنم که نمیتوان این دست رفتارهای معنیدار را با چنین فضاحتی نسبت به قضاتی که شرافت خود را وجه المصالحهی اربابان قدرت افسارگسیخته نکردهاند، تاب آورد.
ای کاش این کور سوی امید را نیز در دستگاه قضایی از دست رفته نمیدیدیم.(که متاسفانه در افقی نزدیک نمایان است)
آنچه شرط بلاغ بود را با شما در میان گذاشته، خواه توجه بفرمایید و خواه اجازه بدهید که استقلال حداقلی باقی ماندهی دستگاه قضایی نیز مانند همه آنچه طی سنوات اخیر به تاراج رفته است، از کف برود و دیگر هیچ در هیچ.
امیرسالار داودی
وکیل پایه یک دادگستری زندانی.
محبوس در زندان اوین- بند ۴
شش اردیبهشت ۱۴۰۳
پارلمان اروپا با رای مثبت اکثریت اعضا، قطعنامهای در واکنش به حملات جمهوری اسلامی به اسرائیل تصویب کرد که در آن از اتحادیه اروپا خواسته شده است با تجدیدنظر در استراتژی خود در قبال تهران، تحریمهای جمهوری اسلامی را گستردهتر و سپاه پاسداران را به عنوان گروهی تروریستی شناسایی کند.
پارلمان اتحادیه اروپا روز پنجشنبه ششم اردیبهشت قطعنامهای را در پاسخ به حملات جمهوری اسلامی ایران به اسرائیل به رای گذاشت که در این رای گیری ۴۳۵ عضو پارلمان شرکت کردند.
بر اساس نتایج رایگیری، ۳۵۷ عضو پارلمان اروپا به این قطعنامه رای مثبت و ۲۰ عضو رای منفی دادند.
این قطعنامه بر اجرای مصوبات پیشین پارلمان اروپا از جمله تروریستی خواندن سپاه پاسداران از سوی اتحادیه اروپا تاکید کرده است.
روز چهارشنبه، برت-یان رویسن، نماینده هلند در پارلمان اروپا، در جلسه این پارلمان درباره تنشهای اخیر میان تهران و اسرائیل، جمهوری اسلامی را «نیروی بیثباتکننده اصلی در خاورمیانه» توصیف کرد.
او افزود حمله اخیر حکومت ایران به اسرائیل بار دیگر این موضوع را به اثبات رساند.
جمهوری اسلامی شامگاه شنبه ۲۵ فروردین با بیش از ۳۰۰ موشک کروز، موشک بالستیک و پهپاد به اسرائیل حمله کرد.
این اولین حمله مستقیم حکومت ایران به خاک اسرائیل بود.
رویسن افزود جمهوری اسلامی به دنبال حذف اسرائیل از نقشه جهان است و برای تحقق این هدف، از گروههای نیابتی خود مانند حماس و حزبالله حمایت میکند.
او اظهارات پیشین جوزپ بورل، مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا را در خصوص لزوم وجود یک حکم قضایی برای تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران، «مزخرف» خواند و گفت بازوی طویل این نهاد نظامی به خاک اروپا نیز رسیده است.
بورل روز سوم بهمن ۱۴۰۱ گفته بود تا زمانی که یک دادگاه در کشورهای عضو اتحادیه اروپا، سپاه پاسداران را به عنوان یک سازمان تروریستی نشناسد، اتحادیه اروپا نمیتواند این نهاد را به فهرست گروههای تروریستی اضافه کند.
روزنامه دیلیمیل روز ۱۸ فروردین گزارش داد جمهوری اسلامی از گروههای جنایتکار سازمانیافته برای حمله به اهداف مورد نظر خود در اروپا استفاده میکند.
تصویب قطعنامه پارلمان اروپا سه روز پس از آن صورت گرفت که بورل اعلام کرد اعضای این اتحادیه درباره گسترش تحریمهای ایران برای مقابله با برنامه پهپادی و موشکی جمهوری اسلامی و همچنین انتقال آنها به نیروهای نیابتی تهران به توافق رسیدند.
وزیران خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا روز دوشنبه سوم اردیبهشت در لوکزامبروگ گرد هم آمده بودند تا برای اعمال تحریمهای جدید علیه جمهوری اسلامی در واکنش به حمله بیسابقه سپاه پاسداران به خاک اسرائیل برنامهریزی کنند.
پیش از این نشست حاجا لحبیب، وزیر امور خارجه بلژیک گفت: «تحریمهای جدید اتحادیه اروپا علیه ایران در واکنش به حمله اخیر این کشور به اسرائیل باید شامل سپاه پاسداران هم شود.»
خانم لحبیب به خبرنگاران گفت هنوز هیچ توافقی بر سر مبنای قانونی اضافه کردن سپاه پاسداران به فهرست این اتحادیه از نهادهایی که به عنوان سازمانهای تروریستی تلقی میشوند، وجود ندارد.
او گفت: «ما با هم در این مورد بحث خواهیم کرد.»
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست گروههای تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا قرار دارد و درخواست برای تروریستی اعلام کردن این نهاد نظامی از سوی اتحادیه اروپا، بارها به ویژه توسط چهرهها و گروههای ایرانی مخالف جمهوری اسلامی مطرح شده است.
فعالان مدنی و مخالفان جمهوری اسلامی به ویژه پس از خیزش مهسا، با اشاره به نقش سپاه پاسداران در سرکوب معترضان در داخل کشور و «دست داشتن این نهاد در طراحی و اجرای حملات تروریستی در بسیاری از کشورهای جهان»، خواستار قرار گرفتن نام سپاه پاسداران در فهرست گروههای تروریستی شدند.
مسیح علینژاد، روزنامهنگار و فعال سیاسی، بهمن ماه ۱۴۰۲ در کنفرانس امنیتی مونیخ، از مماشات کشورهای اروپایی با جمهوری اسلامی انتقاد کرد و پرسید چگونه میتوان در جهان به صلح و امنیت رسید، بدون اینکه سپاه پاسداران به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته شود؟
ایران اینترنشنال
دیدهبان ایران / پریسا مقیلان
از سرگیری فعالیت مجدد گشت ارشاد و حجاببانها همانند سابق، واکنشات زیادی را از سوی صاحبنظران به خودت اختصاص داده است و این روند تا جایی پیش رفته که حتی میان سیاسیون نیز اختلافنظر ایجاد کرده است. از سوی دیگر روایتهای بسیاری از این جریانات در شبکههای اجتماعی در حال نشر و پخش است. برای شفافسازی بهتر و تصویرسازی درست، دیدهبان ایران با تعدادی از زنانی که از زمان آغاز طرح «نور»، برخورد گشت ارشاد را تجربه کردهاند، به گفت و گو نشسته است.
با وجود اینکه بیمار بودم، مرا محاصره کردند
روایت اول: ساعت حدود چهار بعد از ظهر بود، ناگهان سه آقا از پشت و سه خانم از جلو دور من حلقه زدند و مرا محاصره کردند، دو خانم از سویی دستم را گرفتند و به سمت خود کشیدند، از آنها پرسیدم: «کجا؟» و در پاسخ گفتند که «یک تعهد میدهی و تمام» من نیز در ادامه گفتم که «تعهدی نمیدهم». پس از پاسخ من دستم را محکمتر گرفتند، من که ترسیده بودم صدایم را بلندتر کردم و از این رو توجه مردم به سمت ما جلب شد؛ با این وجود در حالی که جمعیت به سوی ما آمده بود، مجددا پلیس خانم به من گفت که «مانتویت را درست کن»، اما پوشش من هیچ ایرادی نداشت، با این وجود دوباره گفتم: «پوششم درست است» چراکه من مقنعه، کت و شلوار رسمی به تن داشتم. با وجود اینکه نترسیدم و محکم برخورد کردم، اما حالم به شدت بد شده بود. مقنعه من فقط برای ثانیهای از سرم افتاد و این در حالی بود که من با حال بیمار و مریضم از داروخانه با یک کیسه دارو به بیرون آمدم. آنها با وجود اینکه من مریض احوال بودم، دورم حلقه زدند و مرا محاصره کردند. من تا چند دقیقه میلرزیدم و گریه میکردم. لباسی که به تن داشتم، لباس کار بود. چرا؟ به چه دلیل؟ همان لحظه بود که با خود گفتم هنگامی که درسم تمام شد ثانیهای در این مملکت نمیمانم و برای همیشه از اینجا خواهم رفت.
گشت ارشاد نور
روایت دوم: سمت متروی تجریش بودیم، دو طرف پیادهرو یک گروه از لباس شخصیها، متشکل از مردانی سالخورده و زنانی با پوشش چادر به همراه ماسک و عینک آفتابی، ایستاده بودند؛ همچنین در آن محدوده هیچ ماشین گشتی دیده نمیشد فقط یک سری ون با شماره 113 وزارت اطلاعات پارک شده بود که فقط مامورها در داخلش بودند. ماموران برخوردی با من نداشتند چراکه سعی میکردم زیاد نزدیکشان نشوم اما دختری را دیدم که به علت بیاعتنایی به تذکر یک مامور، با حجاببانها درگیر شده بود و پس از اعمال توهین از سوی مامورین، بین حجاببانها و همراهان آن دختر زد و خورد شکل گرفت. آن لحظه به شدت دچار اضطراب شده بودم و با این حال به راه خود ادامه دادم و همچنین به قدری عصبانی بودم که شال خود را دور انداختم. وجود گشت ارشاد به جز ترس هیچ تاثیری بر جامعه نخواهد گذاشت و مردم فقط برای فرار از دردسر مجبور به رعایت برخی از عناصر ظاهری میشوند، من هم نه تنها ظاهرم را تغییر نخواهم داد بلکه تنها تلاش میکنم تا در خیابانهایی رفتوآمد داشته باشم که گشت ارشاد وجود نداشته باشد.
حرفهایشان همانند یک تجاوز روحی بود
روایت سوم: من از حضور مامورها خبر داشتم و برای همین حجابم را درست کردم چراکه حوصله هیچگونه درگیری را نداشتم، با این وجود یک دامن بلند به تن داشتم، دامن آن قدری بلند بود که هیچ بخشی از پاهای من دیده نشود و با این حال هنگامی که داشتم با تلفن صبحت میکردم دو خانم به سمتم آمدند و گفتند که «تلفن را قطع کن، کارت داریم». به آنها گفتم که «صحبتم تمام شد قطع میکنم» اما بیتوجه به حرف من، بدون خواست و اراده من تلفن را از من گرفته و قطع کردند. پس از آن به من گفتند که «این چه طرز لباس پوشیدن است؟ دولا شو و نشان بده که شلوار داری یا نه» من هم گفتم که «دولا نمیشوم، اگر میخواهید خودتان دولا شوید، اینجا پر از مرد غریبه است». در همین حین یکی از حجاببانها چادرش را روی سرم کشید و گفت «میگویم دولا شو» و من مجددا گفتم که «من دولا نمیشوم، این همه آدم اینجا ایستاده است، چرا اینطوری با من صحبت میکنی؟ میرویم یک گوشه خودت دولا شو و شلوارم را نگاه کن» پس از این ماجرا شش نفر دیگر به سمتم آمدند؛ چهار نفر آقا و دو نفر خانم، دورم حلقه زدند. یک آقا با داد به من گفت که «داد نزن اگر ادامه بدهی میبریمت» طی همین جریان یک آقا و یک خانم از مامورین من را بردند به سمتی دیگر و دقیقا چهل دقیقه با من صحبت کردند. آنها فکر میکردند که دارند امر به معروف و نهی از منکر میکنند اما چیزی که کاملا مشخص بود، این بود که آن شخص عملا داشت به من توهین میکرد. آنها به من گفتند: «چون تو دختر سالمی نیستی این طوری لباس پوشیدی، من هم دختر همسن تو دارم اما او به گونهای تربیت شده است که اصلا مانند تو نیازی به جلب توجه ندارد» . آن مامور به من، خانوادهام و نحوه تریبیتم توهین کرد. همچنین گفت که «اگر یک مرد به لحاظ بیولوژیکی سالم باشد، با دیدن تو با همسرش به مشکل بر میخورد، حتی ممکن است من نیز با دیدن تو با همسرم دچار مشکل شوم» حرفهای آنها گاهی حتی بیشتر به جای اینکه توهین باشد، شبیه به یک تجاوز روحی بود و این به قدری زننده بود که باعث شد من گریه کنم، اما نه از سر ترس بلکه به این علت که چگونه یک شخص به خودش اجازه میدهد که به زنانگی و تربیت خانوادگی من توهین کند؟! تمام مدت از شدت فشار روانی بهم وارد شده بود سکوت کرده بودم و این بدترین حسی بود که در این چند وقت به من دست داده بود. در همان لحظه که مامورین دور من حلقه زده بودند، چهار نفر دیگر را دیدم که با مامورین درگیر شده بودند، یکی از دخترها در حالی که تلاش میکرد از دست مامورین فرار کند، به سمت مترو دوید اما یکی از مامورها مقنعه آن دختر را گرفت و به سمت خود کشید.
ما منبع کسب درآمد آنها هستیم؛ هرچه میزان بازداشتی بیشتر، پاداش هم بیشتر
روایت چهارم: با دوستم در مترو بودیم، او شالش از سرش افتاده بود و من کلاه به سر داشتم، ناگهان مامورین به سمتمان آمدند و با لحن بسیار توهینآمیز از ما خواستند تا حجابمان را درست کنیم، در این حال من با اینکه سعی داشتم تا فضا را آرام نگه دارم، دوستم به شدت عصبی شده بود. رفته رفته درگیری لفظی به درگیری فیزیکی منجر شد تا جایی که دوستم را با شوکر برقی زمینگیر کردند. پس از آن به ما دستبند زدند و بازداشت شدیم. در همین حین من سعی داشتم تا کلاهم را دوباره سرم بگذارم اما یکی از مامورین کلاه را با شدت از سرم کشید و گفت: «دیگر لازم نکرده، همانطوری که بودی باش». در آن چند ساعتی که آنجا بودیم، به شدت به ما توهین شد. در آن بین همچنین میشنیدم که چند نفر از مامورین سر این موضوع که چه کسی ما را بازداشت کرده است دعوا میکنند، چون ظاهرا هر چقدر میزان بازداشتیها بالاتر باشد، درآمد و پاداشی که کسب میکنند نیز به مراتب بیشتر خواهد بود. آنها به ما به عنوان یک شکار و صید نگاه میکردند، نه چیز دیگری!
با ما همانند یک مجرم رفتار میکردند
روایت پنجم: تازه از دانشگاه آمده بودم بیرون که شنیدم چند نفر موتور سوار به من تذکر میدهند که حجابم را درست کنم، من حتی متوجه نشده بودم که آنها مامورین گشت ارشاد هستند. چند نفری دورم را محاصره کردند و از من خواستند تا سوار ون گشت ارشاد شوم، اما من نمیخواستم، پس مقاومت کردم اما چند مامور زن دستم را محکم گرفتند و به کمک پنج یا شش نفر دیگر از حجاببانان به زور من را سوار ون کردند. سوار ون که شدم چند نفر دیگر را دیدم، اما نه آن قدر زیاد. ولی هنگامی که وارد پاسگاه شدیم، اکثریت مقنعه به سر داشتند و اوضاع نیز کمی فرق میکرد، دختری را دیدم که با کیف به صورتش ضربه زده بودند و این ضربه به قدری محکم بود که جای آرایش پوستش روی کیفش مانده بود. شخص دیگری را صرفا به این علت که عکاس بود، دستگیر کرده بودند، او حتی «مشکل حجاب» هم نداشت و صرفا به دلیل داشتن دوربین دستگیر شده بود و دوربینش را از او گرفته بودند. دختر دیگری را هم دیدم که به علت درگیری کیفش پاره شده بود. تمام آن پنج ساعتی که آنجا بودم، بیشتر احساس نفرت داشتم تا هر گونه ترسی! با ما همانند یک مجرم رفتار میکردند و مجبورمان کردند که یک فرم تفهیم اتهام پر کنیم و نیز اعلام کنیم که آیا زخمی در بدن یا بیماری زمینهای و روانی داریم؟ پس از آن، چند مرد میانسال آمدند و از ما خواستند تا اظهارتمان را بنویسیم، در این بین چندین بار از ما پرسیده شد: «علت اینکه کشف حجاب کردید چه بود؟». بعد از بازجویی نیز برای ساخت پرونده، از ما به همراه یک تابلو که روی آن نوشته شده بود «طرح نور (حجاب و عفاف)» عکس گرفتند و در این میان هم سعی داشتند تا پرونده دانشجوها را از افراد معمولی جدا کنند.
مامورین با پا به من لگد زدند
روایت ششم: سمت تئاترشهر بودم، داشتم در خیابان قدم میزدم که چند مامور پیادهرو را بستند و من را سوار ماشین گشت کردند، ابتدا درگیری لفظی پیش آمد اما پس از اینکه به زور من را سوار ماشین کردند، درگیری فیزیکی ایجاد شد و من مورد حمله و ضرب و شتم مامورین قرار گرفتم. در آن بین به شدت به من توهین کردند، ناسازا گفتند و چند بار با پا به من لگد زدند. من آن لحظه به شدت مضطرب شده بودم و نمیدانستم که چرا این اتفاقات دارد رخ میدهد؟! احساس سرخوردگی و ناتوانی میکردم و به همین دلیل هیچ مقاومتی از خود نشان ندادم. اما با وجود تمامی احساسات بدی که آن لحظه تجربه کردم قطعا نه رفتارم و نه عقیدهام هیچ تغییری نکرد و نخواهد کرد. من به همان شکل سابق در سطح شهر رفت و آمد خواهم کرد.
وجودم پر از نفرت شده بود
روایت هفتم: در حال عبور از خیابان بودم که چند مامور دورم حلقه زدند، لباسی که بر تن داشتم بسیار ساده و پوشیده بود، اصلا نمیدانستم چرا این اتفاق دارد میافتد؟! ناگهان سرم داد زدند و به من توهین کردند. به شدت عصبی شده بودم و احساس ناامنی میکردم چراکه میدانستم حتی در انتخاب نوع پوشش نیز آزادی ندارم. وجودم پر از نفرت شده بود، اما همچنین باید بگویم که این امر نه تنها منجر به تغییر پوشش و نگرش من نمیشود، بلکه میلم را نسبت به داشتن آزادی بیشتر میکند.
***
روایت گاردین از تحمیل حجاب اجباری به زنان همراه با آزار جنسی، توهین و ضرب و جرح
ایران اینترنشنال
با ادامه جنگ خیابانی خامنهای با زنان، روزنامه گاردین در گفتوگو با چند زن، گزارشی از ضرب و جرح مخالفان حجاب اجباری در ایران منتشر کرد. سایت دیدهبان ایران نیز با شماری از شهروندان بازداشتشده به دست گشت ارشاد صحبت کرد که روایاتی مشابه از توهین، تحقیر و کتک خوردن ارائه کردند.
نشریه گاردین در این گزارش، با سه زن بازداشت شده و خانواده دو زن دستگیر شده دیگر از سوی گشت ارشاد گفتوگو کرد.
روایت زنان از کتکهای شدید و آزار جنسی ماموران حکومتی
یک زن جوان اهل تهران به این روزنامه گفت: «روز شنبه یکم اردیبهشت، حدود هشت مامور مرا احاطه و شروع به داد و فریاد کردند. در حالی که به پاها، شکم و همه جای بدنم لگد میزنند مرا فاحشه، هرزه، و برهنه آمریکایی خطاب کردند. برایشان مهم نبود که ضربات را به کجای بدنم میزنند.»
زن دیگری گفت: «هم ماموران مرد و هم شش زن هنگام دستگیری به بدن ما دست میزنند. آنها میگویند که مسلمان مذهبی و معتقدند، اما برایشان مهم نیست که ماموران مرد به بدن ما دست بزنند. سه نفر از ماموران زن به من حمله کردند. دو نفر از آنها دستان مرا از پشت گرفتند و یک نفرشان سعی کرد مرا داخل ون سفید بیندازد. سپس دو مامور مرد با خشونت بازوهایم را گرفتند و مرا به داخل ون هل دادند. آنها پنج یا شش نفر را به خاطر حجاب دستگیر و به بازداشتگاه گیشا بردند.»
این زن افزود که در بازداشتگاه حدود ۴۰ زن را دیده که به همین دلیل بازداشت شده بودند: «پس از گذراندن بیش از پنج ساعت در بازداشتگاه و تحمل توهین و ضرب و جرح از سوی ماموران، برخی از زنان آزاد شدند.»
دور تازه برخورد با شهروندان به دلیل رعایت نکردن حجاب اجباری از روز ۲۵ فروردین و همزمان با حملات موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی به اسرائیل آغاز شد.
در این مدت گزارشهای متعددی از برخوردهای خشونتآمیز با زنان و اعمال آزار و اذیت جنسی ماموران علیه برخی شهروندان در اجرای طرح موسوم به «نور» منتشر شد.
یکی از این نمونهها، دینا قالیباف، دانشجوی دانشگاه بهشتی بود که روایتش را از ضرب و جرح و تعرض جنسی ماموران گشت ارشاد به خود منتشر کرد اما یک روز بعد و در ۲۸ فروردین در تهران بازداشت شد.
میزان، خبرگزاری قوه قضاییه، «تجاوز جنسی» به دینا قالیباف را رد کرد و گفت این دختر جوان به دلیل اتهاماتی که به نیروهای پلیس وارد کرده، تحت پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت.
نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل صلح و زندانی سیاسی، در یک پیام صوتی که در حساب اینستاگرام او منتشر شد از کبودیهای قابل مشاهده روی بدن دینا قالیباف گفت.
محمدی در این پست از زنان ایرانی خواست تا روایتهایشان را از دستگیری و تجاوز جنسی از سوی نیروهای امنیتی به اشتراک بگذارند.
توهین کلامی و آثار حملات خشونتآمیز ماموران بر بدن زنان مخالف حجاب اجباری
علاوه بر روایت قالیباف، ویدیوهایی نیز از برخورد خشن ماموران حکومتی با زنانی که به حجاب اجباری تن نمیدهند، در رسانههای اجتماعی منتشر شده است.
یکی از ویدیوها مادر و دختری را در میدان شلوغی در تهران نشان میدهد که از سوی پنج مامور زن چادرپوش و دو مامور مرد محاصره و پس از توهین و تهمت، با زور به داخل یک ون کشانده شدند.
یک منبع نزدیک به خانواده آنان به گاردین گفت هنگامی که این مادر و دختر در برابر دستگیری مقاومت کردند، ماموران آنها را با خشونت به داخل ون کشاندند.
یکی از اعضای خانواده دستگیرشدگان نیز به گاردین گفت: «به پاهای مادر لگد زدند طوریکه پاهایش پر از آثار کبودی است و آسیبهای شدید دیده است. ماموران حین دستگیری مادر را زشت، سگ پیر و عجوزه خطاب کردند.»
گاردین تاکید کرد دستکم تصاویر دو زن را دیده که نشاندهنده آثار حملات خشونتآمیز است؛ حملاتی که به گفته این زنان، در طول بازداشت هفته گذشته رخ داده است.
صدور حکم بیسابقه اعدام برای توماج صالحی، رپر محبوب ایرانی، با واکنشهای تندی از سوی ایرانیان و برخی چهرههای خارجی مواجه شد. توماج پیشتر به ۶ سال و ۳ ماه حبس محکوم شده بود و دیوان عالی کشور آن را ناعادلانه دانسته و برای کاهش حکم به دادگاه برگشته بود!
* ودانت پاتل، معاون سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، ضمن محکوم کردن حکم صادره علیه توماج صالحی، هنرمند معترض، آن را «نمونه دیگری از نقض هولناک و فراگیر حقوق بشر توسط رژیم در ایران» دانست.
پاتل روز چهارشنبه ۵ اردیبهشت در کنفرانس خبری این وزارتخانه از توماج صالحی به عنوان کسی که «قبلاً با شکنجه و سایر رفتارهای خشن و بازداشت مواجه بوده است» یاد کرد و گفت که آمریکا استفاده «رژیم ایران از حکم اعدام به عنوان ابزاری برای سرکوب حقوق بشر و آزادیهای اساسی مردم» را محکوم میکند.
* آبرام پیلی، معاون نماینده آمریکا در امور ایران، در حساب «ایکس» خود نوشت: «ما به شدت حکم اعدام توماج صالحی و حبس پنج ساله سامان یاسین، خواننده رپ کُرد ایرانی را محکوم میکنیم و خواهان آزادی فوری آنها هستیم. اینها جدیدترین نمونههای سوء استفاده وحشیانه رژیم از شهروندان خود، بیاعتنایی به حقوق بشر و ترس از تغییر دموکراتیکی است که مردم ایران خواهان آن هستند.»
* نسرین ستوده در یادداشتی در فیسبوک نوشت: «توماج صالحی در خطر است، چون هنر در خطر است، چون آزادی در خطر است و چون زن و زندگی در خطرند. زنجیر سنگین استبداد در خیابان بر سر زن ها فرود میآید و در صحن دادگاهها، معترضان و هنرمندان آماج خشونت احکام ناعادلانه قرار می گیرند. دیوان عالی کشور حکم ۶ سال و ۳ ماه حبس را برای توماج ناعادلانه دانسته بود، پرونده برای کاهش حکم به دادگاه برگشته بود. اما مجازات اعدام تنبیه کسانی است که حقوق انسانی شان را مطالبه کنند. توماج، طبق رای دیوان عالی کشور هم باید آزاد میشد. او را آزاد کنید. زنجیرهایتان را جمع کنید. زنجیرها بر دست و پای هنرمندی چون توماج بسته نمیشود. زنان نیز دست و پایشان در زنجیرهای شما بند نمیشود.»
* شیرین عبادی، حقوقدان و برنده صلح نوبل: شکی نیست که جمهوری اسلامی با صدور احکام سنگین به دنبال مرعوب ساختن انقلابیون ایرانی است. روشی که تاریخ مصرف آن گذشته و مرزهای ترس مدتهاست که توسط جوانان ایران پشت سر گذاشته شده است. حکم اعدام او که خط و نشان کشیدن برای تمام انسانهای شریف و دغدعهمند است، بیش از هرچیزی به شعلهورتر ساختن آتش خشم مردم منجر خواهد شد.
* حامد اسماعیلیون از اعضای خانوادههای دادخواه پرواز پیاس ۷۵۲ نیز توماج را «نمادی از مبارزهی قهرمانانهی مردم ایران» دانست و نوشت: «اعدام و کشتار و خشونت آخرین ابزار جمهوری اسلامیست. حکومتی که به کشتن امید آمده است. حکومتی که میخواهد نتوانستن را به مردم القا کند غافل از اینکه خودش در رویارویی با خشم مردم قافیه را باخته است. حکومتی که از خشم مردم بسیار ترسیده است. توماج عزیز نمادی از مبارزهی قهرمانانهی مردم ایران است. او تنها نیست و حکومت اسلامی در مقابل او نیز تسلیم خواهد شد.»
* نازنین بنیادی، هنرپیشه و فعال سیاسی در توییتی نوشته: توماج صالحی نماد فردای ایران است و جمهوری اسلامی این را میداند. به همین دلیل است که از او میترسند. او با هنر خود و جایگاهی که دارد نمودی از وجدان ملت و انعکاس صدای میلیونها ایرانی شده است. توماج را همین حالا آزاد کنید!
* شاهزاده رضا پهلوی در شبکه ایکس از جامعه جهانی خواستار واکنش فوری شده و نوشت: جمهوری اسلامی، توماج صالحی، خواننده رپ مخالف خود را به اعدام محکوم کرده است. این رژیم از همان آغازش، با هنرمندان، بهویژه با هنرمندانی که از استعداد خود برای دفاع از آزادی ایران استفاده کردهاند، در ستیز بوده است. من از جامعه جهانی بهویژه از هنرمندان در سراسر جهان میخواهم که صدای توماج باشند و برای لغو فوری این حکم شرمآور و آزادی بدون محدودیت او از زندان تلاش کنند.
حامد اسماعیلیون: به خیابانها برمیگردیم…
در روزهای شنبه و یکشنبهی پیش رو راهپیماییها و تجمعات متعددی در سراسر جهان در اعتراض به حکم بیرحمانهی #توماج_صالحی و در همبستگی با زنان ایران برگزار خواهد شد. اطلاعات راهپیماییها و تجمعات در شهرهای مختلف به زودی منتشر میشود.
حسین رونقی:
امشب پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۲۱ به وقت ایران برای «توماج صالحی» کنار هم در اسپیس توییتر جمع میشویم.
برای آزادی #توماج_صالحی
لینک اسپیس: https://x.com/i/spaces/1RDGllWqwvlGL
* مسیح علینژاد، روزنامهنگار و فعال سیاسی هم نوشت: «حکم اعدام توماج صالحی برای این صادر شد که او مصداق واقعی تکثیر شجاعت بود، به او حکم اعدام دادهاند چون از خیابان و در خیابان بود.عقب نشینی ما یعنی پیشروی نظام فاشیستی جمهوری اسلامی، امروز بر ماست که هر آنچه در توان داریم به کار گیریم و صدای توماج باشیم که صدای بیصدایان بود.»
* کیهان کلهر، موسیقیدان برجسته ایرانی، در واکنش به صدور حکم اعدام برای توماج صالحی در حساب اینستاگرام خود نوشت: «توماج صالحی باید آزاد گردد، سکوت ما یعنی حمایت از ظلم و ظالم.»
* مهدی یراحی، خواننده معترضی که خود نیز به علت مخالفت با جمهوری اسلامی مدتی را در حبس گذراند نوشت: «خبر حکم اعدام توماج صالحی از فرط بیبنیادی به کمدی سیاه میماند. برادرم را بدون قیدوشرط آزاد کنید که دود این آتش چشمانتان را خواهد سوزاند.»
* حسین رونقی، فعال سیاسی در ایران، هم با اشاره به صدور حکم اعدام برای «توماج صالحی» نوشت: «این حکم نشانه فروریختن شاکله حکومت است. اگر قرار است توماج مجازاتی چنین سنگین شود، پس اعدام شامل همه ما است. چرا که مانند او بسیاری نه سکوت میکنند، نه به وضعیت موجود بیتفاوت میمانند.»
* عبدالله مهتدی، دبیرکل حزب کومله کردستان ایران، حکم اعدام توماج صالحی را « باورنکردنی، وحشیانه و شرم آور» خواند و با تمجید از شهامت این رپر معترض، بر لزوم کارزار مشترک و گستردە همه شخصیتها و سازمانهای سیاسی و حقوق بشری برای نجات جان این هنرمند تاکید کرد.
* گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی وبلاگنویسی که در زندان کشته شد، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:«امروز شنیدم فرزند دلیر و بیدار مغزم توماج صالحى از طرف دادگاه فاسد انقلاب اصفهان به اعدام محکوم شده است. همانطور که قبلا گفتم، رژیم خامنهای جلاد به سیم آخر زده است.»
او افزود:«فرزندانم! در برابر این حکم ننگین سکوت نکنید! اینها میخواهند شما را بترسانند و کشور را به قبرستان بزرگ تبدیل کنند! توماج، فرزندِ همه مردم ایران است. امروز وظیفه ما اعتراض به این حکم بیرحمانه از هر طریق ممکن است!»
گوهر عشقی نوشت: «اگر اوباش حکومتی خواستند این حکم ننگین را اجرا کنند به خیابانها بریزید و نگذارید فرزند انقلاب مهسا قربانی کینه این رژیم منحوس شود. من هم در کنار شما خواهم بود و در هر تحصن و تظاهراتی شرکت خواهم کرد! بیایید صدای توماج صالحی باشیم! مادر همه شما.»
* هانیه توسلی، بازیگر سرشناس سینمای ایران، که خود هم مدتی بازداشت و از بازیگری محروم شد صدور حکم اعدام برای توماج صالحی را «هولناک» خواند و در اینستاگرام نوشت: «خبر هولناک است. تمام بدنم میلرزد. قلبم آنقدر تند میزند که انگار میخواهد از سینهام بیرون بجهد. گریه میکنم و دست خودم نیست. مات ماندهام. غروب شده و خانه تاریک شده. من همچنان مات. هیچ چراغی روشن نیست. توان تکانخوردن از جایم را ندارم.تجربه و چشیدن درد و بدبختی و رنج هر چقدر زیاد و مهیب باشد، باز عادی نمیشود. زندگی من عادی نشده و نمیشود. آخرین بار که این حال بودم خبر سلاخی داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر را شنیده بودم. انگار در کابوسی مدام نفس میکشیم. توماج صالحی یک جوان ایرانی است.یک خواننده است. او یک جوان خوانندهی معترض است. اعتراض جرم نیست. جوانبودن جرم نیست. خوانندهبودن جرم نیست. واقعن فکر میکنید شرایطی که در آن زندگی میکنیم جای اعتراض ندارد؟»
* یه وان ری، نماینده پارلمان آلمان و کفیل سیاسی توماج صالحی، صدور حکم اعدام برای این رپر معترض را «غیرانسانی» خواند و گفت: «غیرقابل باور است که رژیم ایران چقدر غیرمسئولانه و خودسرانه با متهمان رفتار میکند.» او افزود: «فقط یه نکته وجود دارد که جمهوری اسلامی چقدر از توماج میترسد.»
* نوربرت روتگن، نماینده پارلمان آلمان، نیز توماج صالحی را «نماد مقاومت همه مردم ایران» خواند و گفت توماج صالحی نباید بمیرد و حکم صادر شده علیه او باید برای جمهوری اسلامی پیامد به دنبال آورد
* هلموت برندشتتر، نماینده پارلمان اتریش و کفیل توماج صالحی، در واکنش به صدور حکم اعدام او در حساب ایکس خود نوشت: سکوت اختیار نکنید. به هر شکل ممکن مانند فعالیت در رسانههای اجتماعی برای حمایت از توماج و همه زندانیان سیاسی قیام کنید.
او افزود: «وزیر امور خارجه اتریش باید این پیام را به سفیر جمهوری اسلامی در اتریش برساند که ما نقض حقوق بشر به این شکل در ایران را تحمل نخواهیم کرد.»
* تجمع و اعتراض در مقابل کنسولگری جمهوری اسلامی در پاریس و فرانکفورت. چهارشنبه ۵ اردیبهشت، جمعی از ایرانیان مقیم پاریس و فرانکفورت مقابل سفارت و کنسولگری جمهوری اسلامی در این شهرها تجمع اعتراضی برگزار کردند. آنها در این تجمعات با اعتراض به این حکم صادر شده، خواستار آزادی توماج صالحی و دیگر زندانیان سیاسی از زندانهای جمهوری اسلامی شدند.
ابوالفضل قدیانی
خودکامهی ایران با بالا گرفتن احتمال جنگ، در وحشت و هراس است که مبادا جنبش تحولآفرین زن، زندگی، آزادی که آتش زیر خاکستر است شعلهور شود و نظام ظلم و جور او را از ریشه برکند و بنابراین قصد آن دارد که پیشدستانه خیابانها و میادین را در شهرها قرق کند.
سرکوب منتقدان، معترضان، مخالفان و بهطورکلّی سرکوب ملّت ایران کماکان در نظام ضدملّیِ جمهوری اسلامی ادامه دارد. اخیراً به دستور علی خامنهای مستبد قدرتپرست ایران، دور جدیدی از تهاجم و سرکوبِ خشونتبار علیه زنان شجاع ایران -که حاضر نیستند حجاب اجباری را بپذیرند و شجاعانه با پوشش اختیاری در شهرها تردد میکنند و مصرانه به مبارزهی مدنی خود ادامه میدهند- آغاز شدهاست. خودکامهی ایران و بازوان سرکوبگرش مذبوحانه تلاش میکنند ارادهی ضدّحقوقبشری و ضدّملّی خود را بر ملّت ایران تحمیل کنند تا به مردم و خصوصاً زنان و نیز افکار عمومی جهان ثابت کنند که یک اقلیّت سلطهجو میتواند به زورِ سرنیزه، سلطهی خود را بهطور نامشروع ، ظالمانه و بشدّت خشونتبار، بر ملّتی تحمیل کند. البته در این نبرد علی خامنهای و عوامل سرکوبگرش نهایتاً شکست خواهندخورد و نصیبی جز تشدید انزجار مردم نسبت به خود نخواهندداشت.
امّا این شرارت سویهی دیگری هم دارد و آن این است که خودکامهی ایران با بالا گرفتن احتمال جنگ، در وحشت و هراس است که مبادا جنبش تحول آفرین زن، زندگی، آزادی که آتش زیر خاکستر است شعلهور شود و نظام ظلم و جور او را از ریشه برکند و بنابراین قصد آن دارد که پیشدستانه خیابانها و میادین را در شهرها قرق کند و در راستای استراتژی رسوای نصر بالرعب، رعب و وحشت در مردم ایجاد کند و به همین علت بگیر و ببند را تشدید کرده احکام غیر قانونی خود را به اجرا گذاشته است؛ از جمله صدور حکم اعدام برای توماج صالحی و اجرای احکام علیرضا بهشتیشیرازی، دکتر قربان بهزادیاننژاد، عبدالله مومنی، ضیاء نبوی، هستی امیری و سایر عزیزانی که احضار و به زندان منتقل می شوند در همین راستا ارزیابی میشود تا شاید با این ترفند مانع از ایجاد جنبش اعتراضی مردم شود اما این ترفندها چاره بنبستهای او نیست و مشکلی از مشکلات بیشمارش را حل نخواهد کرد.
اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران، با جنگ مخالف است (البته ملّت با هر متجاوزی خواهد جنگید و از سرزمین خود با تمام وجود دفاع خواهد کرد). ملت ایران برای سربلندی کشور، صلح و آرامش می خواهد تا در پناه آن با منابع و معادن بسیار غنی و گسترده و نیروی عظیم متخصص خود بتواند توسعه متوازن و پایدار ایجاد نماید تا کشور ما ضمن ایجاد رفاه و آسایش برای مردم جایگاه واقعی خود را در میان کشورهای جهان که قطعاً جایگاه رفیعی است، پیدا کند. همین جا لازم است متذکر شوم این که بعضیها گفتهاند در جنگِ میان نظام جمهوری اسلامی و حکومت اسراییل، مردم ایران طرف اسراییل را خواهند گرفت به هیچ وجه درست نیست. این سخن اساساً یک تهمت عظیم به ملّت شریف و آزادیخواه ایران است.اگر عدهای قلیل میگویند مردم در جنگ احتمالی از اسراییل طرفداری خواهند کرد از سر استیصال و انزجاری است که نسبت به نظام سرکوبگر جمهوری اسلامی و علی خامنهای مستبد قدرتپرست ایران در خود احساس میکنند. البته مقصّر اصلی نیز در این ماجرا هم اوست که عدهای را به این ورطه سوق دادهاست.
اصولاً جنگ میان حکومت جمهوری اسلامی و حکومت اسراییل ارتباطی به ملّت ایران ندارد چرا که یک طرف آن، رژیم نسل کش و نژاد پرست اسراییل است که جنایات هولناک او را جهانیان در غزه مشاهده میکنند (و آن قدر این نسل کشی فجیح است که صدای اعتراض حامیان بیقید و شرطش را هم در آورده) و طرف دیگر آن نظام ضد ملّی و آدمکش و غارتگر جمهوری اسلامی است که دشمنیاش با ملّت ایران مکرّر به اثبات رسیدهاست و کما فیالسّابق مشغول سرکوب مردم ایران است. در اینجا لازم است به این نکته اشاره کنم که رژیم اسراییل نمی تواند مردم خود را بکشد چون در آنجا دمکراسی برقرار است اما در عوض مردم مظلوم فلسطین را سلّاخی میکند.
همه مردم ایران امیدوارند که هرگز جنگی رخ ندهد چون جنگ نتیجهای جز ویرانی و خانمانسوزی و فقر و فساد درپی نخواهد داشت و تاوان کمر شکن آن قطعاً بر ملت ایران تحمیل خواهد شد. پر روشن است که تغییر نظام فاسد جمهوری اسلامی باید توسط ملّت ایران انجام شود و ملّت هم در مقاطع مختلف نشان داده که خواهان تغییر است چون چاره دیگری ندارد و بنابراین دیر یا زود علی خامنهای را از اریکهی قدرت به زیر خواهد کشید.
همانطور که مکرر گفتهام مسالمتآمیزترین و خشونتپرهیزترین شیوه تغییر نظام این است که علی خامنهای دست از این قدرت شیطانی بردارد و استعفا دهد تا مردم بتوانند با برگزاری رفراندم، نظام دلخواه خود را که به نظر من همانا نظام جمهوری دمکراتیک سکولار بر پایه حقوق بشر است، جایگزین نظام جمهوری اسلامی کنند. واضح است که علی خامنهای هرگز رضایت به برگزاری چنین رفراندومی نخواهدداد بناهم بر این نیست که او رضایت دهد بلکه باید به وی تحمیل شود. بنابراین اگر تمامی مخالفان نظام اجماع و رفراندم را به عنوان یک شعار در کنار شعارهای دیگر ترویج کنند و رفراندم ورد زبانها شود، حتماً افکار عمومی جهان هم از آن حمایت خواهد کرد چرا که رفراندم از حقوق مسلم ملتهاست.
* تلگرام کلمه
روزنامه اعتماد
مرکز پژوهشهای مجلس با استفاده از شاخص فقر چندبعدی جهانی و با استفاده از دادههای پرسشنامه درآمد و هزینه خانوار در سال ۱۴۰۱ تصویری از وضعیت موجود محرومیت در کشور ارایه کرده که بر مبنای آن، استان سیستان وبلوچستان با اختلاف بسیار بالایی، محرومترین استان ایران شناخته شده است. پس از سیستان و بلوچستان، استانهای کرمان و خراسان جنوبی بیشترین درصد محرومیت را داشتهاند و سمنان، اصفهان و قزوین کمترین درصد محرومیت در بین خانوارها را دارا هستند.
مطابق این رتبهبندی از وضعیت محرومیت در کشور نزدیک به ۳۰ درصد از خانوارهای سیستان و بلوچستان در محرومیت به سر میبرند که در مقایسه با سایر استانها، عدد بسیار بالایی است. چرا که مثلا اختلاف سطح محرومیت سیستان و بلوچستان با استانی مانند تهران ۲۸ درصد است! یا مثلا با رده دوم این رتبهبندی، ۲۲ درصد اختلاف وجود دارد.
این گزارش با ارایه «تصویری از محرومیت» در ایران، به بودجه تعیین شده برای «محرومیتزدایی» میپردازد و البته معتقد است که برنامهریزی برای کاهش محرومیت، اولویتها در رفع محرومیت را هدف قرار نمیدهد و به دلیل پایدار ماندن محرومیت در سالهای گذشته، سیاستهای محرومیتزدایی و الگوی برنامهریزی کاهش محرومیت در کشور باید بازنگری شود.
به گفته بازوی پژوهشی مجلس، برنامههای کاهش محرومیت مناطق مختلف کشور در چهار دهه گذشته بهطور مستمر اجرا شده و پیشرفتهای زیادی نیز در برخی ابعاد محرومیت همچون محرومیت از خدمات زیرساخت و امکانات زندگی در کل کشور به دست آمده. اما این کاهش محرومیت بهطور متوازن و متناسب با وضعیت مناطق به دست نیامده. به همین دلیل است که محرومیت شدید همچنان در برخی از مناطق کشور مشاهده میشود.
بهطور مثال، در مناطق روستایی، محرومیت از دسترسی به گاز لولهکشی به ۲۱ درصد، محرومیت از دسترسی به آب لولهکشی به ۴ درصد، محرومیت از دسترسی به برق به زیر ۱ درصد و محرومیت از دسترسی به مسکن ایمن به ۶ درصد کاهش پیدا کرده و همه این ارقام برای مناطق شهری به زیر ۵ درصد رسیده است. بودجه محرومیتزدایی در سال جاری مطابق اعداد موجود ۱۰۸ هزار میلیارد تومان در نظر گرفته شده که نسبت به بودجه مصوب در سال گذشته ۱۳ درصد رشد کرده است. اما عملکرد بودجه محرومیتزدایی در سالهای گذشته نشان میدهد که کمتر از ۵۰ درصد از این اعتبارها تخصیص پیدا میکند.
مرکز پژوهشهای مجلس میگوید توزیع استانی اعتبارات نیز همانند سالهای گذشته دارای شفافیت و توازن و متناسب با وضعیت فعلی محرومیت مناطق کشور نیست؛ بنابراین به نظر نمیرسد که در سال جاری هم تغییری در روند محرومیتزدایی در کشور رقم بخورد و اعتبارات محدود محرومیتزدایی با رعایت اولویت مناطقی که درحال حاضر دارای محرومیت شدید هستند، شدت محرومیت این مناطق را بهطور محسوسی کاهش دهند.
ردیفهایی که عملکردی ندارند
مرکز پژوهشهای مجلس در بخش دیگری از گزارش خود به پنهان کاری دیوان محاسبات برای ارایه عملکرد ردیفهای بودجهای برای محرومیتزدایی اشاره کرده و مینویسد: «ردیفهای اعتباری بسیاری در جداول مختلف بودجه مشاهده میشود که اعتباری را برای محرومیتزدایی مشخص کردهاند و علاوه بر آن در سایر ردیفها نیز با عناوینی همچون «با اولویت مناطق محروم» تلاش شده که بخشی از آن اعتبارات به مناطق محروم برسد. اما در عمل بسیاری از این ردیفها عملکردی ندارند.»
بهطور مثال، میزان تحقق کل بودجه محرومیتزدایی در سال ۱۴۰۰ چیزی حدود ۴۰ درصد عنوان شده است. اما بازوی پژوهشی مجلس میگوید «با وجود مکاتبه رسمی و پیگیریهای مکرر در ماههای گذشته، عملکرد ردیفهای مربوطه از سوی دیوان محاسبات کشور به این مرکز ارسال نشده است.»
به گفته مرکز پژوهشها، بخش عمدهای از اعتبارات محرومیتزدایی در بودجه تحت عنوان عمومی «محرومیتزدایی» آورده میشود و عمدتا نیز توزیع استانی آن در بودجه مشخص شده است. سایر اعتباراتی که در قانون تعیین میشود که در چه حوزهای بایستی مصرف شود سهم کوچکی از بودجه کاهش محرومیت را تشکیل میدهد و در سالهای گذشته نیز سهم آنها تقریبا ناچیز شده و در کل بودجه تجمیع شده است.
مشکلات توزیع بودجه محرومیت زدایی
گزارش حاضر معتقد است که اعتبارات محرومیتزدایی در بودجهها، دچار «توزیع نامتوازن» است. چرا که تعریف واحدی از محرومیت و شاخصهای غیرمرتبط با آن وجود ندارد، وضعیت شاخصهای محرومیت به روزرسانی نشده و فهرست مناطق محروم کشور نیز باید به روز شود تا از فرایندهای غیرشفاف در توزیع اعتبارات استانی جلوگیری شود. همین اتفاق موجب شده تا عنوان محرومیتزدایی هر ساله در قوانین بودجه، ابزاری برای اختصاص بودجه بیشتر به مناطق مورد توجه سیاستگذاران محلی تبدیل شود. مرکز پژوهشهای مجلس میگوید تصویب ۷۵۵۰ میلیارد تومان اعتبار تحت عنوان »متوازن ۲» در قانون بودجه سال گذشته، نمونهای از سیاستگذاری چندپاره و بدون برنامه محرومیتزدایی در کشور است.
آخرین فهرست مناطق محروم برای ۱۴ سال پیش است!
در ۲۰ سال گذشته تنها یکبار فهرست مناطق محروم مورد بازنگری قرار گرفته است. براساس قانون، مسوولیت اصلی بازنگری در این فهرست در تمامی این سالها با سازمان برنامه و بودجه بوده و در حال حاضر آخرین فهرست رسمی این مناطق مربوط به سال ۱۳۸۸ است. با توجه به فعالیتهای محرومیتزدایی در این بازه ۱۴ ساله و همچنین تحولات اقتصادی در دهه، ۹۰ فهرست مذکور لزوما نمایانگر وضعیت فعلی محرومیت نیست و باید بازنگری شود. مرکز پژوهشهای مجلس میگوید در این خصوص پیشنویسی از سوی سازمان برنامه و بودجه تدوین شده که برای تصویب به هیات دولت رفته که تاکنون به تصویب نرسیده است.
محرومیت زدایی با طرح توسعهای فرق دارد
در توزیع اعتبارات محرومیتزدایی باید بین محرومیت شدید و طرحهای توسعهای تفکیکی صورت بگیرد. هرچند این دو مفهوم ارتباط مستقیمی با یکدیگر دارند اما معنای متفاوتی دارند. طرحهای توسعهای با اهدافی چون افزایش رشد اقتصادی، ایجاد شغل و درآمد برای افراد، بهبود زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی، توسعه صنایع، نیروگاهها و تقویت بخش خصوصی طراحی میشوند.
ازسوی دیگر، هدف اصلی در طرحهای محرومیتزدایی کاهش فقر مطلق و دسترسی بهتر به امکانات اولیه زندگی مانند بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، راه، انرژی، آب آشامیدنی و فاضلاب بوده و بر تأمین حداقل نیازهای زندگی تأکید میشود. بنابراین، اگرچه هر دوی این طرحها بهبود شرایط زندگی و رفاه اجتماعی را دنبال میکنند، اما اهداف و اولویت آنها متفاوت است. پس باید توجه داشت که استفاده از شاخصهای نامناسب و در نتیجه انتقال اعتبارات از پروژههای محرومیتزدایی به طرحهای غیراولویتدار موجب انحراف منابع از هدف اصلی رفع محرومیت شده و باعث میشود رفع محرومیت و به ویژه محرومیت شدید از مناطق کشور به کندی صورت بگیرد.
مرکز پژوهشهای مجلس در نتیجهگیری خود عنوان کرده: به نظر میرسد فقدان یک نهاد متولی جهت تدوین شاخصهای محرومیت، پایش آنها، برنامهریزی جهت کاهش محرومیت و ایجاد هماهنگی میان دستگاههای فعال در حوزه محرومیتزدایی، چنین وضعیتی را به وجود آورده است.
مهدی بیک اوغلی / روزنامه اعتماد
۲۶اسفندماه بود که خبر بازداشت صدیقه وسمقی محقق و اسلامپژوه ایرانی منتشر شد. چهرهای که فعالیتهای خود را از سال ۵۹ با روزنامهنگاری در روزنامه اطلاعات آغاز کرد و پس از آن دامنه وسیعی از مشاغل و سمتها از عضویت در دوره اول شورای اسلامی شهر تهران تا عضویت در هیات علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران، دکترای فقه و مبانی حقوق اسلامی را پشت سر گذاشت.
فارغ از ابعاد حقوقی پرونده صدیقه وسمقی که در حیطه بررسیهای حقوقی و قضایی قرار دارد، موضوعی در خصوص وسمقی وجود دارد که لازم است در خصوص آن صحبت شود. بر اساس اعلام خانواده وسمقی، او از بیماری اختلال شبکیه چشم رنج میبرد و پس از بازداشت به دلیل عود شدن بیماری، دید مرکزی او از بین رفته است. با توجه به تاکیدات موکد رییس دستگاه قضایی و سایر مسوولان کشورمان بر صیانت از حقوق افراد به نظرم میرسد لازم است هرچه سریعتر در خصوص این بانوی ایرانی مطابق قانون رفتار شود.
اسماعیل گرامی مقدم که او نیز از نابینایی دید مرکزی رنج میبرد و در دهه ۸۰ خورشیدی بیش از ۵ماه را در زندان انفرادی به سر برده، در گفتوگو با اعتماد ضمن اشاره به ابعاد دردآور بیماری اختلال شبکیه چشم از مقامات مسوول میخواهد که نسبت به آزادی هرچه سریعتر صدیقه وسمقی اقدام کنند.
گرامی مقدم با تشریح حس و حال فرد نابینا پس از ورود به بازداشتگاه و زندان میگوید: «وقتی یک انسان سالم وارد زندان یا انفرادی میشود، نخستین فشاری که متحمل میشود، استرس شدید است. به گفته پزشکان، این استرس به نقاط حساسی از بدن حمله میکند که نخستین بخش آن، چشم و شبکیه افراد است. به همین دلیل است که در روزهای ابتدایی زندان، اغلب افراد از درد چشم، سردردهای شدید و تنگی نفس صحبت میکنند. برخی از این فشارها آنی هستند و برخی تا مدتها پس از آزادی همراه فرد است.»
او در ادامه میگوید: «با ورود فرد نابینا به سلول، سردردهای شدید، تپش قلب بالا و خطرناک، استرس فراوان و مشکلات تنفسی به سراغ فرد میآید. در این حالت امکان وقوع هر فاجعه ناخواستهای وجود دارد.»
گرامی مقدم به نقل از همسر وسمقی اعلام میکند که او دید مرکزی خود را بهطور کامل از دست داده است. اعتماد در راستای پیگیری وظایف انسانی و اخلاقی و با عنایت به همراهی مسوولان قضایی در موارد اینچنینی این گزارش را مهیا کرده تا کمکی به تحقق مطالبات فردی شود که فشار بسیاری را متحمل میشود. اعتماد بدون اینکه قضاوتی درباره پرونده ایشان داشته باشد و داوری خاصی درباره دیدگاههای وسمقی صورت دهد، در این گزارش از منظر انسانی و اخلاقی به مطالبات یک بازداشتی معلول پرداخته که مطابق قانون نباید در بازداشت نگه داشته شود.
* درباره مشکل کمبینایی صدیقه وسمقی مسائلی را مطرح کردید میفرمایید این مشکلات تا چه اندازه جدی است؟
۴۰روز است که از بازداشت سرکار خانم صدیقه وسمقی میگذرد، امروز که برای چندمین بار با خانواده و همسر محترم ایشان صحبت کردم، متوجه شدم که نگرانیهای بسیاری درباره ایشان وجود دارد. مستحضر هستید که خانم وسمقی به جرم تبلیغ علیه نظام در بازداشت به سر میبرند؛ ۲عنوان جرمی درباره ایشان وجود دارد که نخستین مورد اعلام عمومی عدم شرکت در انتخابات و مورد بعدی هم مرتبط با نظراتی بوده که ایشان در خصوص حجاب اجباری مطرح کردهاند. این دو گزاره به عنوان تبلیغ علیه نظام جمعبندی و پروندهای علیه ایشان تشکیل شده است. فارغ از دیدگاههای مطروحه که بهطور طبیعی باید در دادگاه به آن رسیدگی شود و صحبت درباره آن از عهده صلاحیت من و امثال من خارج است، هر زندانی از حق و حقوقی برخوردار است. شخصا از خانوادهای مذهبی هستم، خودم و خانوادهام باور به حجاب داریم و از آن دفاع میکنیم، البته استفاده از رویکردهای سلبی و اجباری را در بحث حجاب مغایر دین مبین اسلام میدانیم. خانم دکتر وسمقی در حوزه فقهی و دینی تحصیلات و آثار علمی و تحقیقاتی بسیاری دارند و سالها عضو هیات علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران بودهاند. ایشان دیدگاههایی را در خصوص حجاب دارند که تحلیل این دیدگاهها چه از منظر قانونی و چه از منظر فقهی و دینی کار افراد متخصص و قضات است. اما بحثی که من قصد دارم درباره آن صحبت کنم، بحث انسانی، دینی و اخلاقی و در راستای سلامتی ایشان است.
* شفافتر توضیح میدهید، آیا خطری سلامتی خانم وسمقی را تهدید میکند؟
روشن است که صدیقه وسمقی دارای اختلال شبکه چشم بوده و سالها به عنوان یک خیر فعال در رسیدگی به امور نابینایان در موسسه RP که در زمینه اختلالهای شبکیه چشم فعالیت میکند حضور داشته است. ایشان سالها به عنوان مدیرعامل این موسسه برای کمک به بیماران نابینا حضور داشته و پس از آن عضو افتخاری این ساختار بوده است. شواهد بسیاری وجود دارد که میگوید طی ۴۰روز اخیر برخوردهای قانونی و شرعی در خصوص سلامتی ایشان صورت نگرفته است. همان قانونی که میگوید، وسمقی جرمی مرتکب شده و باید در دادگاه صالحه به آن رسیدگی شود به صراحت میگوید با فردی که دارای معلولیت است و از منظر فیزیکی توان تحمل کیفر را ندارد باید به گونه دیگری برخورد شود. ایران به کنوانسیون جهانی حمایت از معلولان پیوسته و مفاد این قوانین باید رعایت شود.
۱۰ روز است که از انتقال صدیقه وسمقی به بیمارستان فارابی جهت انجام معاینات چشمی میگذرد؛ البته اظهرُمنالشمس بود که خانم وسمقی دچار اختلال شدید شبکیه هستند. اما به هر حال مسوولان برای اطمینان بیشتر و قطعیت افزونتر اقدام به اعزام ایشان کردند. روشن است که با این وضعیت نمیتوانند تحمل کیفر زندان و انفرادی را داشته باشند و طی این ۱۰روز مطابق قانون میبایست ایشان آزاد میشدند.
* شما خودتان با چالشهایی در بیناییتان روبه رو هستید و تجربه دستگیری و زندانی شدن هم داشتید. میفرمایید، تحمل کیفر زندان بدون بهرهمندی از بینایی به چه معناست؟
هرچند صحبت کردن درباره دوران انفرادی و زندان واقعا سخت است، اما به نظرم خوب است مخاطبان بدانند درباره چه موضوعی صحبت میکنیم. وقتی یک انسان سالم وارد زندان یا انفرادی میشود، نخستین فشاری که فیزیک و روان او متحمل میشود، استرس شدید است. به گفته پزشکان، این استرس به نقاط حساسی از بدن حمله میکند که نخستین بخش آن، چشم و شبکیه افراد است. به همین دلیل است که در روزهای ابتدایی زندان، اغلب افراد از درد چشم، سردردهای شدید و تنگی نفس صحبت میکنند.برخی از این فشارها آنی هستند و برخی تا مدتها پس از آزادی همراه فرد است. در این شرایط ورود فرد نابینا یا کمبینا به زندان، فشار محتملی را به چشم و سایر نقاط حیاتی فرد وارد میسازند.فردی که کمبینایی شدید دارد و وارد زندان (چه بند انفرادی و چه بخش عمومی) میشود عملا تمام ارتباطات و حواس او با خارجی قطع میشود. مانند یک موجود زنده بیتحرک در قفس باقی میماند. تنها امکان ارتباط هر فردی با محیط چشم است؛ در سلول انفرادی گوش ندارید، چرا که تلویزیون و رادیو و ماهواره و...وجود ندارد. فردی هم همراه شما نیست که بخواهید با او مکالمه کرده و گفتوگو کنید. تنها راه باقی مانده ارتباطی که افراد از طریق آن با جهان پیرامونی ارتباط میگیرند، چشم است که از طریق آن قرآن و مفاتیح و ...خوانده میشود یا به چهاردیواری انفرادی نگاه میشود. وقتی فردی دچار نابینایی و کمبینایی باشد عملا همه مسیرهای ارتباطی او با جهان مسدود میشود. در این شرایط سردردهای شدید، تپش قلب بالا و خطرناک، استرس فراوان و مشکلات تنفسی به سراغ فرد میآید. در این حالت امکان وقوع هر فاجعه ناخواستهای وجود دارد. خانم وسمقی در این شرایط قرار دارد و با توجه به رویکرد دستگاه قضایی برای حفاظت از شهروندان، لازم است به معلولیت چشم ایشان توجه شود.
* این فشارها آیا مشکلی را برای خانم وسمقی به وجود آورده است؟
بر اساس اعلام خانواده، خانم وسمقی طی ۴۰روز اخیر، بینایی مرکزی خود را از دست داده است. با توجه به اینکه شخصا تجربه از دست دادن دید مرکزیام در زندان را دارم، میدانم برای فرد بیمار حضور در زندان چه اندازه تجربه دردناک و سنگینی است.البته ایشان در بند عمومی حضور دارند و بند عمومی و حیاط پر رفت و آمد وشلوغ است. معلولیت چشمی ایشان ممکن است باعث بروز مشکلات جدی شود. ممکن است دربی باز گذاشته شود و این درب به سر فرد کم بینا یا نابینا بخورد. از این دست خطرات به کرات برای یک فرد نابینا در زندان وجود دارد. خطر برخورد با لبههای دیوار، دربهای آهنین و...همچنان وجود دارد.ای کاش مسوولان قبل از وقوع فاجعه راههای پیشگیری را مرور میکردند.
* شما پس از حضور در زندان بینایی مرکزی خود را از دست دادهاید؟
بله، متاسفانه به دلیل فقدان رسیدگی کافی، من هم دید مرکزیام را در زندان از دست دادم. شخصا مطلع هستیم که ایشان قبل از حضور در زندان، دید مرکزی داشتند، اما پس از حضور در زندان این مشکلات در بینایی ایجاد شد و دید مرکزی ایشان از دست رفت. با توجه به معلولیت ایشان در بینایی، مسوولیت زندانبانها و متولیان امر در خصوص نگهداری ایشان بسیار دشوار خواهد بود. وقتی یک زندانی نابینا در میان زندانیانبینا قرار میگیرد، همواره از سوی محیط که میتواند دیوار، درب، دیوار یا انسانهای دیگر باشد مورد تهاجم قرار گیرد. چرا که فرد نابینا یا کمبینا درک درستی از محیط ندارد. وجود کوچکترین مانع بر سر راه ایشان ممکن است خطرات بسیار زیادی از جمله ضربه مغزی را داشته باشد. شنیدم خانم وسمقی درخواست یک مددکار (فردی که همراه ایشان باشد و برای انجام امور راهنمایی کند) داشته که با این درخواست ایشان موافقت نشده است. باید بدانیم که زندانی سیاسی یا عقیدتی با پای خود به زندان نمیرود، بلکه از سوی حاکمیت فراخوانده میشود. بنابراین مهم است که به نیازهای زندانی مطابق قانون جواب داده شود.
* به عنوان یک فعال سیاسی به نظر شما در این پرونده چه راهبردی باید در پیش گرفته شود؟
بر اساس قانون با توجه به معلولیت چشمی شدید ایشان، هرچه سریعتر باید فرمان آزادی ایشان صادر شود. در اینگونه موارد از مجازاتهای جایگزین برای فرد استفاده میشود. در این پرونده هم جزای نقدی راهکاری است که میتواند مثمرثمر باشد. شخصا ۶سال حبس داشتم که پس از ۶ماه، جریمه نقدی جایگزین آن شد. نباید فراموش کرد که مسوولیت نگهداری خانم وسمقی با مخاطراتی که پیش روی ایشان وجود دارد با مسوولان زندانی و مسوولان قضایی است.چه از منظر حقوق بشر و قانون اساسی، چه از نظر رافت اسلامی و چه از منظر شریعت اسلامی و قانون مجازات اسلامی، نگهداری ایشان قطعا خلاف این اصول بوده و قطعا باید آزاد شوند. امیدوارم مسوولان قضایی و ضابطان با رافت اسلامی و انسانی برخورد کرده و زمینه آزادی ایشان را فراهم سازند. بهطور کلی باید از اقداماتی که ممکن است منجر به وقوع فاجعه شود خودداری کرد. در این خصوص آزادی وسمقی میتواند از وقوع فاجعه جلوگیری کند.
بنابر گزارش رسانههای سوریه، نیروهای ایرانی مستقر در این کشور، با هدف مقابله با نفوذ امنیتی و جلوگیری از درز اطلاعات محرمانه، نشستی بههمراه نیروهای افغانستانی حامی تهران و فرماندهان حشدالشعبی در شهر البوکمال سوریه برگزار کردند.
در این نشست پیشنهاد شد برای کسانی که درباره جاسوسها و عوامل نفوذ امنیتی اطلاعاتی ارائه دهند، پاداش مالی درنظر گرفته شود.
پس از کشتهشدن دستکم هفت نیروی سپاه پاسداران در حمله منتسب به اسرائیل علیه ساختمان کنسولگری ایران در دمشق، نگرانی تهران از درز اطلاعات محرمانه فعالیتهایش در سوریه افزایش یافت.
به گفته منابع «الشرق الاوسط»، نفوذ امنیتی و جاسوسی از اقدامات ایران در موفقیت حملات هدفمند اسرائیل در سوریه نقش چشمگیری داشته است. این گزارش اضافه کرد، نیروهای دولتی سوریه یک ضعف امنیتی برای ایران بهشمار میروند و تلاشهای تهران برای مقابله با درز اطلاعات بهویژه در «مسیرهای تدارکاتی زمینی» افزایش یافته است.
بر اساس این گزارش، هدف بخش عمده نیروهای دولتی سوریه کسب منافع مالی است و فرماندهان ایستهای بازرسی در این کشور بخش بزرگی از سودهای مالی را به خود اختصاص میدهند. این اقدام به تشدید رقابت برای کسب منافع مالی بیشتر، و در نتیجه، به افزایش تهدیدهای امنیتی منجر شده است.
تنشها در منطقه پس از حمله ایران به اسرائیل و پاسخ منتسب به تلآویو علیه یک پایگاه نظامی هوایی در اصفهان افزایش یافت. دیدبان حقوق بشر سوریه به نقل از منابعش گزارش داد سپاه پاسداران در سوریه، بهدلیل نگرانی از حمله اسرائیل، به فرماندهان و مدیران خود در پایگاههای نظامی دیرالزور و همچنین مسئولان مراکز فرهنگی ایران در شهرهای دیرالزور، البوکمال، المیادین و شهرک حطله تا یک هفته مرخصی داده است.
خبرگزاری فرانسه پیشتر گزارش داده بود، پس از حملات اسرائیل علیه فرماندهان سپاه پاسداران، تهران حضور نظامی در سوریه را کاهش داد.
العربیه فارسی
بیانیه جمعی از زندانیان و فعالان سیاسی و مدنی
مردم آگاه و معترض ایران
چنانچه مشاهدهگر واقعیت هستید، کوچه و خیابانهای ایران بار دیگر عرصهی لشکرکشی حکومت علیه زنان بیپناه، آگاه و دلیر این سرزمین است.
حکومتی که استانداردهای دوگانه و تعارضهای آشکار او در قبال حجاب اجباری در عرصههای سیاسی، آشکارا نشاندهندهی استفادهی ابزاری از حجاب اجباری و سماجتورزی خصمانه بر یکسانسازی سبک زندگی افراد و تداوم نمایش شوم سوءاستفاده از قوای قهریه برای ارعاب حداکثری مردم و کنشگران است.
همزمان با بالا گرفتن احتمال وقوع جنگ و در شرایطی که سوء مدیریت و فساد سیستماتیک حکومت، زندگی مردم را به سیاهچالهی فلاکت، اضطراب، بلاتکلیفی و نابسامانیهای مداوم تبدیل کرده و درحالیکه جامعهی ایرانی دادخواه جوانان معترض کشتهشده است، حکومت کماکان بر طبل جنگ با مردم کوچه و خیابان میکوبد و به موازات تحمیل انزوا و محدودیتهای همهجانبه، به هر بهانه، جامعهی سرشار از بغض و خشم ایران را به تازیانهی زخم و داغ تازهای میبندد. این در حالی است که اظهارنظر فعالان دربارهی حجاب اجباری و روایتگری ظلم رفته بر زنان ایران با هزینههایی چون احضار، بازداشت و انواع فشارها مواجه است.
امضاکنندههای این بیانیه، اقدامات غیرانسانی و غیرقانونی حکومت و مواجهه زنستیزانه با دلاورانی که در خانه و خیابان مقابل فشار استبداد ایستادهاند را بهشدت محکوم و تأکید میکنند که این بگیروببندها و لشکرکشی نیروهای تا بن دندان مسلح در مقابل گیسو و تن زنانی که علیرغم همهی داغ و درفشها کماکان میداندار مبارزه برای احقاق حقوق خود هستند، گواه آشکاری است بر اینکه زنان و مردان ایرانی با چنین سرکوبهایی از تلاش برای رهایی جامعه از چنگال خودکامگی و بیدادگری کناره نخواهند گرفت و حکومت جمهوری اسلامی با ادامهی رفتارهای خودسرانه، قیممآبانه و صغیر و برده پنداشتن مردم، تنها روزبهروز بر احتضار، قهقرا و بنبستهای سیاسی خود خواهد افزود.
آتفه چهارمحالیان
آمنه رضایی
ابوالفضل غسّالی
احمد رضا حائری
احمد زاهدی لنگرودی
اسدالله فخیمی
اسماعیل عبدی
اسماعیل مفتی زاده
اصغر شیری
افسانه عظیمزاده
الهام رسولی
امیرسالار داودی
امین لقایی
اکرم نقابی
پارسا مصلحیفرد
پوران ناظمی
پویا جگروند
پویا مظلومی
پیمان سالم
جعفر عظیمزاده
حجت بداغی
حدیث صبوری
حسنا بهشتی
حسین جانجانی
حسین رزاق
خلیل دارستانی
دایه شریفه حسین پناهی
راحله احمدی
رسول بداغی
رضا آیلور
رضا سلمان زاده
رضا شهابی
رضا مسلمی
روزبه اکرادی
زرتشت احمدی راغب
زهرا خندان
زهره محققی
ژیلا مکوندی
سارا سیاهپور
ساناز آریان طلب
سعید شیری
سعید مُلایی
سوران لطفی
سپیده قلیان
شادی شهرابی
شقایق مرادی
شهناز اکملی
شکرالله مسیح پور
صبا شعردوست
صدرا عبدالهی
صدیقه وسمقی
عالیه مطلب زاده
عباس اکرمی
عبدالله رضایی
عبداله مومنی
علیرضا بهنام
غلامرضا محمدی
فائزه هاشمی
فخری شادفر
فرزانه ناظرانپور
فرهاد میثمی
فروغ سجادی
فریبا اسدی
فریبا کمال آبادی
فریده کیانپور
کمال جعفری یزدی
کیوان صمیمی
گلرخ ایرایی
گیتی پورفاضل
محمد حبیبی
محمد نجفی
محمد کریم بیگی
مریم کریم بیگی
مریم حسین زاده
مریم قلیزاده
مریم مرشدی نیت
مریم یحیوی
مسعود زینال زاده
مسعود فرهیخته
مصطفی تاجزاده
مصطفی محب کیا
منصور فرجی
منیره عربشاهی
مهدی محمودیان
مهران رئوف
مهناز مرتضایی
مهوش ثابت
میلاد فدایی اصل
نازی اسکویی
نرگس ظریفیان
نرگس محمدی
نسیم سلطان بیگی
هستی امیری
وحید علیقلی پور
ویدا ربانی
یاسمن آریانی
منبع: تلگرام کلمه
انتشار خبر صدور حکمی چنین سنگین برای «توماج صالحی» نشان از فروریختن شاکله حکومت است. اگر قرار است توماج به دلایلی واهی و با این روند خلاف قوانین خود شما، مجازاتی چنین سنگین شود، پس اعدام شامل همه ما است. چرا که مانند او بسیاری نه سکوت میکنند، نه به قواعد ضدانسانی شما تن میدهند و نه به وضعیت موجود بیتفاوت میمانند. بلکه بر سر پیمان خود، با مردم هستند و خواهند بود.
وقتی کل زندگی مردم این کشور، در دست نیروهای اطلاعاتی امنیتی یا همکاران و موظف شدههای آنها (به هر دلیلی) قرار گرفته است، چنین میشود که شخصی موقتا آزاد میشود و در حال اعتراض برای دریافت حکم آزادی کامل، همان حکم پیشین، یعنی زندان ۵ سالهاش هم به اعدام تغییر میکند! نفوذ دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی تا نزدیک ترین لایههای زندگی افراد و پروندهسازی هایی جدی که جان افراد را هدف میگیرند. این حقیقت زندگی ما در ایران و در کنار صدها نوع فشار و انواع سرکوب عمومی دیگر است. این جرم تراشی و حکم سنگین توماج، از جانب سیستم قضایی ناکارآمدی است که حتی قوانین خود را نقض میکند.
آنگونه که خود توماج نیز گفتهاست: «دستگاه قضایی زیر نظر نهادهای فراقانونی و در جهت پروژههای آنان عمل میکنند».
صدور چنین حکمی در شرایطی که فساد سیستم و ظلمی که به مردم میشود جامعه را در آستانه انفجار و فروپاشی قرار دادهاست جز این است که میخواهند به هر طریقی جامعه را مرعوب و دچار هراس کنند؟ جز این است که میخواهند آزادیخواهان را وادار به سکوت کنند؟ اما حکومت از طرفی خوب میداند، که ایرانیانی که آگاهانه و شجاعانه برای کشور و مردمانش ایستادهاند و حاضرند جانشان را فدا کنند، کم نیستند.
به اشخاصی که خارج و داخل کشور در پوشش فعالان و مخالفین حکومت ظاهر میشوند اما در حقیقت تبدیل به بازوهای سرکوب شدهاند نیز هشدار میدهیم که عملکرد و هر کلام و هر رفتاری از جانب شما علیه قربانیان این حکومت، مشارکت در جنایتهای سیستماتیک ضدبشری است. تمام گروههای سیاسی و نگرشهای مختلف باید علیه چنین وضعیت و افرادی بایستند؛ چرا که در نهایت ما با هر نگرشی بهعنوان یک ملت از هم جدا نیستیم و در چنین مواردی کنار یکدیگر ایستادهایم.
انکار رنج و درد قربانیان این سالها، مشارکت در شکنجه و سرکوب آنهاست و این معنایی جز تلاش برای پاک کردن جنایات و خونشویی ندارد. بخشی مهمی از سرکوب بر انکار و پاک کردن جنایات استوار است.
توماج صدای مردم ایران و گفتههایش حقیقت انکارناپذیر این روزهای ماست. ما توماج هستیم و توماج را تنها نمیگذاریم، هرنوع حکم سنگینی که برای او صادر شده، با هر ترفندی و سازوکاری، مردود است و به طریقی که میتوانیم باید به آن اعتراض کنیم. توماج صالحی باید آزاد شود و این آخرین هشدار ما به شما است.
حسین رونقی
وکیل توماج صالحی، خواننده بازداشتی در ایران خبر از صدور حکم اعدام به اتهام افساد فی الارض برای موکلش داد و اخبار منتشر شده مبنی بر عفو او را تکذیب کرد.
امیر رئیسیان، وکیل دادگستری در گفتوگو با «شبکه شرق» با اشاره به صدور حکم توماج صالحی، خواننده بازداشتی در ایران از سوی دادگاه انقلاب اصفهان اظهار کرد: «شعبه یک دادگاه انقلاب اصفهان، در اقدامی که در نوع خود بیسابقه است، حکم دیوان عالی کشور درباره پرونده سال ۱۴۰۱ توماج صالحی را اجرایی نکرد و با «ارشادی» خواندن این حکم و تاکید بر استقلال دادگاه بدوی، توماج صالحی را به اتهام افساد فی الارض، به اشد مجازات یعنی اعدام محکوم کرد.»
او ادامه داد: «دادگاه انقلاب اصفهان اتهامات معاونت در بغی، اجتماع و تبانی، تبلیغ علیه نظام و دعوت به آشوب موضوع ماده ۵۱۲ قانون مجازات را جملگی از مصادیق افساد فی الارض، موضوع ماده ۲۸۶ قانون مجازات دانسته و با تاکید بر احراز گستردگی افساد، حکم اعدام را برای آقای صالحی صادر کرده است. این در حالیست که پیشتر همین شعبه، گستردگی اتهام افساد فی الارض را احراز نکرده بود. اما نکته عجیبتر اینجاست که دادگاه بدوی، برای مجازات اعدام، حکم تکمیلی هم در نظر گرفته و توماج صالحی را به ۲ سال ممنوعیت خروج از کشور، ۲ ممنوعیت از فعالیتهای هنری و شرکت در کلاسهای مدیریت رفتار و مهارت دانش دادگستری اصفهان محکوم کرده است. این دادگاه همچنین مجازات تعلیقی توماج صالحی را نیز قابل اجرا خوانده است.»
وکیل توماج صالحی درباره دیگر اتهامات این خواننده نیز بیان کرد: «شعبه یک دادگاه انقلاب اصفهان اتهامات اخلال در نظم عمومی، نشر اکاذیب و دعوت به آشوب از طریق جرائم رایانهای را نیز در صلاحیت دادگاه کیفری ۲ دانسته و حکمی برای این اتهامات صادر نکرده است. این دادگاه همچنین برای اتهامات ارتباط با دول متخاصم و توهین به رهبری، قرار موقوفی تعقیب صادر کرده است. دلیل این مهم، صدور حکم برائت از این اتهامات در حکم قبلی همین دادگاه است.»
او با بیان اینکه «حتما به حکم صادره برای توماج صالحی اعتراض خواهیم کرد»، گفت: «واقعیت آن است که حکم دادگاه بدوی دارای تعارضات حقوقی عیان است. تناقض با حکم دیوان عالی هم مهمترین و در عین حال عجیبترین بخش این حکم محسوب میشود. دادگاه بدوی، حکم دیوان عالی را در شرایطی ارشادی خوانده که دیوان عالی به عنوان مرجع تجدیدنظر، پرونده توماج صالحی را بررسی کرده و حکم به رفع نقص از سوی دادگاه بدوی داده و تاکید کرده بود که باتوجه به درنظر گیری ۲ مجازات برای یک عمل، عناوین اتهامی توماج صالحی باید از ۶ مورد به ۳ مورد کاهش یابد. دیوان عالی همچنین تاکید کرده بود که پرونده توماج صالحی مشمول عفو اعلامی خواهد بود اما نه تنها این اتفاقات رخ نداده، بلکه اتهامات جدید به پرونده توماج صالحی اضافه شده و او به اشد مجازات محکوم شده است.»
رئیسیان درباره اخبار منتشر شده مبنی بر «عفو توماج صالحی» و «اعمال تخفیف در حکم او»، گفت: «همه این اخبار کذب است. حکم شعبه یک دادگاه انقلاب اصفهان، برای توماج صالحی، اعدام است. البته این دادگاه در حکم خود قید کرده که از کمیسیون عفو درخواست «یک درجه تخفیف» با توجه به «جوانی» متهم را دارد. این درحالیست که دادگاه بدوی، امکان قانونی این را داشت که با توجه به احراز کیفیات مخففه، حکمی جز اعدام برای توماج صالحی صادر کند ولی این کار را نکرده و صرفا قید کرده که از کمیسیون عفو درخواست یک درجه تخفیف دارد.»
مصطفی نیلی، دیگر وکیل توماج صالحی، نیز در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «امروز (چهارشنبه) رأی توماج صالحی ابلاغ شد، متاسفانه برای ایشان توسط شعبه اول دادگاه انقلاب اصفهان حکم اعدام صادر شده است.»
به گفته او، «از نظر وکلا این رأی دارای تعارضات حقوقی عیان است» و وکلای این هنرمند زندانی «در مهلت قانونی فرجامخواهی را انجام» میدهند.
واکنش کفیل سیاسی توماج صالحی
یه وان ری، کفیل سیاسی توماج صالحی، در بیانیهای حکم اعدام صادره برای توماج صالحی را «پوچ و غیرانسانی» خواند و اعلام کرد که چنین حکمی «هیچ مبنایی در حاکمیت قانون ندارد» و «غیرقابل قبول» است.
یه وان ری، نماینده پارلمان آلمان و کفیل سیاسی توماج صالحی، روز چهارشنبه پنجم اردیبهشت و در پی انتشار گزارشها درباره صدور حکم اعدام برای این هنرمند معترض، با بیان این که «هنوز کاملا روشن نیست که این حکم چگونه صادر شده»، گفت که توماج صالحی «سال گذشته با همین اتهام به شش سال حبس محکوم شد و پس از آن با قرار وثیقه آزاد شد.»
کفیل سیاسی توماج صالحی دادگاههای جمهوری اسلامی را به عدم رعایت قانون متهم کرد و با درخواست آزادی فوری این خواننده رپ اعتراضی گفت: «باورنکردنی است که رژیم ایران چقدر غیرمسئولانه و خودسرانه با متهمان رفتار میکند.» او با اشاره به «شرایط هرج و مرج» حاکم بر دادگاهها در جمهوری اسلامی گفت که رعایت حاکمیت قانون در چنین وضعیتی محال است.
بیانیه مطبوعاتی عفو بینالملل
۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۲۴ آوریل ۲۰۲۴
عفو بینالملل در بحبوحه نقض آشکار قوانین از سوی دولتها و شرکتها نسبت به فرارسیدن لحظاتی سرنوشتساز برای حقوق بینالملل هشدار میدهد
• دولتهای قدرتمند، بشریت را به عصری عاری از حاکمیت موثر قانون بینالمللی رهنمون ساختهاند که در آن غیرنظامیان در درگیریها بیشترین هزینه را میپردازند.
• در سال تاریخی برای انتخابات، هوش مصنوعی که به سرعت در حال تحول است بدون نظارت رها شده تا زمینهای مناسب برای رشد نژادپرستی، تبعیض و تفرقه ایجاد کند.
• برای ایستادگی در برابر نقض حقوق انسانی، شمار بیسابقهای از مردم در سراسر جهان بسیج شدند و خواستار حفاظت از حقوق بشر و احترام به انسانیت مشترک ما شدهاند.
عفو بینالملل امروز و همزمان با انتشار گزارش سالانه خود با عنوان «وضعیت حقوق بشر در جهان» که ارزیابی از وضعیت حقوق بشر در ۱۵۵ کشور ارائه می دهد، گفت جهان در حال روبهرو شدن با پیامدهای وحشتناک ناشی از تشدید درگیریها است و به فروپاشی حقوق بینالملل نزدیک شده است.
عفو بینالملل همچنین هشدار داد که با پیشرفت سریع در زمینه هوش مصنوعی (ایآی) که با سلطهی شرکتهای بزرگ فنآوری همراه شده است، فروپاشی حکمرانی قانون به احتمال زیاد شتاب خواهد گرفت و اگر مقررات همچنان از پیشرفتها عقب بمانند، خطر تشدید فوقالعاده نقض حقوق بشر وجود دارد.
انیس کالامار، دبیرکل عفو بینالملل، گفت: «گزارش عفو بینالملل تصویری ناگوار از سرکوب حقوق بشر در سطح هشدارآمیز و نقض گسترده قواعد بینالمللی ارائه میدهد، همه اینها در حالی است که نابرابری جهانی رو به افزایش است، قدرتهای بزرگ برای حفظ برتری با یکدیگر رقابت میکنند و بحران آبوهوایی روز به روز عمیقتر میشود.»
دبیرکل عفو بینالملل همچنین گفت: «بیتوجهی آشکار اسرائیل به قوانین بینالمللی با عدم اقدام متحدانش برای جلوگیری از کشتار غیرنظامیان و خونریزی غیرقابل توصیف در غزه تشدید شده است. بسیاری از این متحدان، همان معماران نظام قانونی و حقوقی پس از جنگ جهانی دوم بودند. در کنار تداوم تجاوز روسیه به اوکراین، شاهد افزایش شمار درگیریهای مسلحانه و نقض گسترده حقوق بشر به عنوان مثال در سودان، اتیوپی و میانمار هستیم که هشدار میدهد نظم جهانی مبتنی بر قانون در خطر نابودی قرار دارد.»
بیقانونی، تبعیض و مصونیت از مجازات در جریان درگیریها و دیگر موقعیتها با استفادهی بدون نظارت از فنآوریهای جدید و شناختهشده که اکنون بازیگران نظامی، سیاسی و شرکتهای تجاری به طور معمول به کار میگیرند، تسهیل شده است. پلتفرمهای بزرگ فنآوری به درگیریها دامن زدهاند. از نرمافزارهای جاسوسی و ابزارهای نظارت گسترده برای تجاوز به حقوق و آزادیهای اساسی استفاده میشوند، در حالیکه دولتها ابزارهای خودکار را برای هدف قرار دادن به حاشیه راندهترین گروههای جامعه به کار میگیرند.
انیس کالامار گفت: «در جهانی که به طور فزایندهای ناپایدار است، گسترش و استقرار بیضابطهی فنآوریهایی نظیر هوش مصنوعی مولد، تشخیص چهره و نرمافزارهای جاسوسی این قابلیت را دارند تا به دشمنی خطرناک بدل شوند و تشدید نقض قوانین بینالمللی و حقوق بشر را به سطحی استثنایی برسانند. در سالی سرنوشتساز برای انتخابات و در مواجهه با لابی قدرتمند ضد مقرراتی که بازیگران فنآوری بزرگ هدایت و تامین مالی میکنند، این پیشرفتهای فنآوری سرکش و نظارتنشده، تهدیدی عظیم برای همه ما به شمار میروند. آنها میتوانند به مانند سلاحی برای تبعیض، انتشار اطلاعات نادرست و ایجاد تفرقه مورد استفاده قرار گیرند.»
در حالی که دولتها در جریان درگیریها قوانین بینالمللی را زیر پا میگذارند، غیرنظامیان هزینه نهایی را میپردازند
گزارش عفو بینالملل تصویر دقیقی از خیانت رهبران و نهادهای جهان امروز به اصول حقوق بشر ارائه میکند. در مواجهه با درگیریهای فزاینده، اقدامات بسیاری از کشورهای قدرتمند به اعتبار چندجانبهگرایی آسیب زیادی وارد کرده و نظم جهانی مبتنی بر قواعد قانونی را که برای اولین بار در سال ۱۹۴۵ میلادی ایجاد شد، تضعیف کرده است.
در درگیری غزه که سال ۲۰۲۳ با آن شناخته میشود و هیچ نشانهای از فروکش کردن آن دیده نمیشود، با توجه به اینکه دولت اسرائیل قوانین بینالمللی را در غزه به سخره گرفته است شواهد جنایات جنگی همچنان در حال افزایش است. پس از حملات هولناک حماس و سایر گروههای مسلح در ۷ اکتبر، مقامات اسرائیل با حملات هوایی بیامان به مناطق پرجمعیت غیرنظامی به آن پاسخ دادند که اغلب همه اعضای خانوادهها را از بین برد، نزدیک به ۱.۹ میلیون فلسطینی را به اجبار آواره کرده و دسترسی به کمکهای بشردوستانه را که به شدت مورد نیاز بود، با وجود قحطی فزاینده در غزه محدود کرد.
این گزارش به استفاده گستاخانهی چندین ماههی ایالات متحده آمریکا از حق وتو برای فلج کردن شورای امنیت سازمان ملل در صدور قطعنامهی به شدت مورد نیاز برای آتشبس اشاره میکند، در حالیکه این کشور همچنان به تسلیح اسرائیل با مهماتی که برای ارتکاب آنچه احتمالا به جنایات جنگی منجر میشود، استفاده میکند. همچنین استانداردهای دوگانهی وحشتناک کشورهای اروپایی مانند انگلیس و آلمان را با توجه به اعتراضات مستدل آنها در مورد جنایات جنگی به دست روسیه و حماس برجسته میکند، در حالیکه آنها به طور همزمان اقدامات مقامات اسرائیل و ایالات متحده را در این درگیری تقویت میکنند.
انیاس کالامار گفت: «قصور سرسامآور جامعه بینالمللی در حفاظت از هزاران غیرنظامی، که درصد وحشتناکی از آنها کودک هستند، در برابر کشته شدن در نوار غزه اشغالی به وضوح نشان میدهد که همان نهادهایی که با هدف حمایت از غیرنظامیان و حمایت از حقوق بشر ایجاد شدهاند دیگر کارایی ندارند. آنچه ما در سال ۲۰۲۳ دیدیم، تائید میکند بسیاری از دولتهای قدرتمند از ارزشهای بنیادی بشریت و جهانشمولی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر ثبت شدهاند، دست کشیدهاند.»
این گزارش همچنین نقض آشکار قوانین توسط نیروهای نظامی روسیه طی تهاجم تمام عیار این کشور به اوکراین را مستندسازی کرده است. این گزارش به حملات بدون تمایزگذاری بین اهداف نظامی و غیرنظامیان، از جمله به مناطق پر جمعیت غیرنظامی، و همچنین زیرساختهای صادرات انرژی و غلات و اعمال شکنجه یا سایر بدرفتاریها علیه اسرای جنگی اشاره میکند. علاوه بر اینها، میتوان به آلودگی گسترده محیط زیستی از طریق اقداماتی از جمله تخریب ظاهرا عمدی سد کاخوفکا اشاره کرد که به طور گسترده باور میرود توسط نیروهای روسیه انجام شده است.
نیروهای نظامی میانمار و شبهنظامیان وابسته به آنها نیز حملاتی علیه غیرنظامیان انجام دادهاند که تنها در سال ۲۰۲۳ منجر به کشته شدن بیش از هزار غیرنظامی شده است. ارتش میانمار و مقامات روسیه هیچکدام متعهد به انجام تحقیقات درباره گزارشهای مربوط به نقض آشکار حقوق بشر نشدهاند و هر دو از حمایت مالی و نظامی چین بهرهمند شدهاند.
در سودان، هر دو طرف درگیر، «نیروهای مسلح سودان» و «نیروهای پشتیبانی سریع»، توجه ناچیزی نسبت به قوانین بینالمللی بشردوستانه نشان دادهاند و حملات هدفمند و بدون تمایزگذاری بین اهداف نظامی و غیرنظامیان انجام دادهاند که منجر به کشته و زخمی شدن غیرنظامیان شد. آنها از محلههای پرجمعیت برای پرتاب سلاحهای انفجاری استفاده کردهاند که تنها در سال ۲۰۲۳، منجر به کشتهشدن ۱۲ هزار نفر شده است.
این وضعیت، موجب بزرگترین بحران آوارگی در جهان شده که در نتیجه آن بیش از ۸ میلیون نفر مجبور به فرار از محل زندگی خود شدهاند. بدون هیچ چشماندازی برای پایان درگیریها، بحران گرسنگی که ماههاست سودان را فراگرفته، اکنون به طرز خطرناکی در آستانه تبدیل شدن به قحطی است.
در سال سرنوشتساز انتخاباتی؛ تهدید جدی استفاده از فنآوری برای برانگیختن نفرت، تفرقه و تبعیض مطابق یافتههای عفو بینالملل، بازیگران سیاسی در بسیاری از نقاط جهان حملات خود را علیه زنان، اعضای جامعه همجنسگرا، دوجنسگرا، فراجنسیتی و بیناجنسی و جوامع به حاشیه رانده شدهای که به طور تاریخی برای دستآوردهای سیاسی یا انتخاباتی قربانی شدهاند، تشدید کردهاند. فنآوریهای جدید و موجود به طور فزایندهای برای کمک و حمایت از نیروهای سیاسی سرکوبگر برای انتشار اطلاعات نادرست، قراردادن جوامع در برابر یکدیگر و حمله به اقلیتها مورد استفاده قرار گرفتهاند.
در قسمت مربوط به ایران در این گزارش میخوانیم:
پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱، مقامات جمهوریاسلامی نقض حقوق آزادی بیان، تشکل و برگزاری اجتماعات مسالمتآمیز را شدت بخشیدند و سرکوب زنان و کودکان دختری را که از قوانین حجاب اجباری سرپیچی کردند، تشدید کردند.
نیروهای امنیتی با اعمال غیرقانونی قوای قهریه و توسل به دستگیریهای دستهجمعی اعتراضات را سرکوب کردند. هزاران نفر به دلیل استفاده مسالمتآمیز از حقوق بشر خودشان، در معرض بازجویی، بازداشت خودسرانه، پیگرد ناعادلانه و زندان قرار گرفتند.
ناپدیدسازی قهری، شکنجه و سایر رفتارهای بیرحمانه، غیرانسانی و تحقیرآمیز، گسترده و به صورت نظاممند صورت میگرفت. زنان و کودکان دختر، اعضای جامعه همجنسگرا، دوجنسگرا، فراجنسیتی و بیناجنسی (ال جی بی تی آی) و اقلیتهای اتنیکی و مذهبی در معرض تبعیض و خشونت نظاممند قرار گرفتند. حکم مجازاتهای بیرحمانه و غیرانسانی از جمله شلاق صادر و اجرا شد.
کاربرد مجازات اعدام به عنوان ابزار سرکوب سیاسی شدت گرفت و اعدامها افزایش یافت. محاکمهها به صورت نظاممند ناعادلانه باقی ماندند. مصونیت نظاممند از مجازات برای جنایات علیه بشریت گذشته و جاری مربوط به کشتار مخالفان و دگراندیشان سیاسی در سال ۱۳۶۷ و سایر جنایات بینالمللی ادامه یافت.
این گزارش همچنین به استفاده گسترده از فنآوریهای موجود برای تقویت سیاستهای تبعیضآمیز اشاره میکند. کشورهایی از جمله آرژانتین، برزیل، هند و بریتانیا به طور فزایندهای برای پلیسی کردن اعتراضات عمومی و رویدادهای ورزشی و اعمال تبعیض علیه جوامع به حاشیه رانده شده، به ویژه مهاجران و پناهندگان، به فنآوریهای تشخیص چهره روی آوردهاند. به عنوان مثال، در پاسخ به اقدام قانونی عفو بینالملل، اداره پلیس نیویورک در سال ۲۰۲۳ فاش کرد که چگونه از این فنآوری برای تحت نظارت قرار دادن اعتراضات «زندگی سیاهان مهم است» در این شهر استفاده کرده است.
از فنآوری تشخیص چهره در هیچ جایی به اندازه کرانه باختری در اراضی اشغالی فلسطین به این شکل گسترده استفاده شرورانه نشده است؛ در این منطقه، اسرائیل از این فنآوری برای تقویت محدودیتهای آزادی حرکت و کمک به حفظ نظام آپارتاید استفاده کرده است.
در صربستان، راهاندازی یک سیستم رفاه اجتماعی نیمهخودکار منجر به از دست رفتن دسترسی هزاران نفر به کمکهای اجتماعی حیاتی شد. این امر به ویژه بر جوامع روما و افراد دارای معلولیت تاثیر گذاشت که نشان میدهد چگونه خودکارسازی کنترل نشده میتواند نابرابریها را تشدید کند.
این گزارش همچنین توجه میدهد که با فرار میلیونها نفر از درگیریها در سراسر جهان، چگونه برای حکمرانی بر مهاجرت و کنترل مرز، از فنآوریهای ناقض حقوق از جمله جایگزینهای دیجیتالی برای بازداشت، فنآوریهای مخصوص کنترل مرزها از بیرون، نرمافزارهای داده، بیومتریک و سیستمهای تصمیمگیری الگوریتمی استفاده شده است. گسترش این فنآوریها، تبعیض، نژادپرستی، و نظارت نامتناسب و غیرقانونی علیه مردمان تحت ستم و تبعیض نژادی را تداوم و تقویت میبخشد.
در همین حال، با وجود شواهد دیرپا از نقض حقوق بشر ناشی از کاربرد نرمافزارهای جاسوسی، این نرمافزارها عمدتا کنترلنشده باقی ماندهاند و فعالان در تبعید، خبرنگاران و مدافعان حقوق بشر از جمله کسانی هستند که معمولا هدف این نرمافزارها قرار گرفتهاند.
در سال ۲۰۲۳، عفو بینالملل استفاده از نرمافزار جاسوسی پگاسوس علیه خبرنگاران و فعالان جامعه مدنی در کشورهایی از جمله ارمنستان، جمهوری دومینیکن، هند و صربستان را کشف کرد در حالی که نرمافزارهای جاسوسی ساخت شرکتهای مستقر در اتحادیه اروپا و تابع مقررات آن، به طور آزادانه به دولتها در سراسر جهان فروخته میشد.
در یک سال گذشته، پیشرفت سریع هوش مصنوعی مولد، مقیاس تهدید ناشی از طیف گستردهای از فنآوریهای موجود از نرمافزارهای جاسوسی گرفته تا خودکارسازی دولتی و الگوریتمهای فرار از کنترل در شبکههای اجتماعی را تغییر داده است.
در مواجهه با پیشرفتهای افسارگسیخته، تنظیم مقررات عمدتا راکد مانده است. با این حال، به عنوان نشانهای از اینکه سیاستگذاران اروپایی شروع به اقدام کردهاند، قانون جامع خدمات دیجیتالی اتحادیه اروپا در فوریه ۲۰۲۴ به اجرا گذاشته شد. اما با وجود اینکه این قانون ناقص و ناتمام است، به بحث جهانی بسیار ضروری درباره تنظیم مقررات برای هوش مصنوعی دامن زده است.
انیس کالامار گفت: «شکاف گستردهای بین خطرات ناشی از پیشرفت فاقد کنترل فنآوریها و جایی که ما باید از نظر تنظیم مقررات و حفاظت قرار داشته باشیم، وجود دارد. این آیندهای است که پیشبینی میشود و بدتر هم خواهد شد مگر اینکه گسترش بیرویه فنآوریها بدون مقررات محدود شود.»
عفو بینالملل آشکار ساخت که چگونه الگوریتمهای فیسبوک به خشونتهای اتنیکی در اتیوپی در جریان درگیریهای مسلحانه یاری رسانده است. این مثالی بارز از چونگی استفاده از فنآوری برای قرار دادن جوامع در برابر یکدیگر، به ویژه در دورههای بیثباتی است.
این سازمان حقوق بشری پیشبینی میکند که این مشکلات در سال انتخاباتی تاریخی جاری، تشدید خواهد شد زیرا مدل کسبوکار مبتنی بر نظارت که زیربنای پلتفرمهای رسانههای اجتماعی اصلی مانند فیسبوک، اینستاگرام، تیکتاک و یوتیوب است، بهعنوان کاتالیزوری برای نقض حقوق بشر در بستر انتخابات عمل میکند.
انیس کالامارگفت: «ما دیدهایم که چگونه الگوریتمهای رسانههای اجتماعی که بیش از هر چیز برای به حداکثر رساندن «تعامل» بهینهسازی شدهاند، نفرت، تبعیض و اطلاعات نادرست را تقویت و پخش میکنند. آنها به ویژه در زمان افزایش حساسیتهای سیاسی یک دور بازخورد بیپایان و خطرناک ایجاد میکنند. این ابزارها میتوانند تصاویر، صداها و ویدئوهای دروغین را در عرض چند ثانیه تولید کنند و همچنین گروههای مخاطب خاصی را در ابعاد گسترده هدف قرار دهند، اما مقررات انتخاباتی هنوز برای مقابله با این تهدید همگام و بهروز نشدهاند. تا امروز، ما شاهد صحبتهای زیاد و اقدامات بسیار ناچیز بودهایم.»
ماه نوامبر سال جاری، انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده همزمان با افزایش تبعیض، آزار و اذیت و نقض حقوق جوامع به حاشیه رانده شده از جمله جامعه همجنسگرا، دوجنسگرا، فراجنسیتی و بیناجنسی در پلتفرمهای رسانههای اجتماعی، برگزار میشود. محتواهای تهدیدآمیز و ترسناک در ضدیت با سقط جنین نیز رواج یافته است.
در پس زمینه حملات به معترضان مسالمتجو و تبعیض سیستماتیک علیه اقلیتهای مذهبی، تقریبا یک میلیارد نفر در انتخابات امسال هند رای خواهند داد. در سال ۲۰۲۳، عفو بینالملل فاش کرد که از نرمافزارهای جاسوسی تهاجمی برای هدف قرار دادن روزنامهنگاران برجسته هندی استفاده شده است و پلتفرمهای فنآوری به صورت گستردهتر به میدانهای نبرد سیاسی تبدیل شدهاند.
انیس کالامار گفت: «سیاستمداران مدتهاست که از گفتمانهای گمراهکنندهی با مضمون «ما علیه آنها» برای کسب رای و دور زدن پرسشهای مشروع درباره نگرانیهای اقتصادی و امنیتی استفاده میکنند. ما دیدهایم که چگونه از فنآوریهای فاقد مقررات، مانند فنآوری تشخیص چهره، برای تثبیت تبعیض استفاده شده است. همراه با این، مدل کسبوکار نظارتی شرکتهای بزرگ فنآوری برای این آتش نفرت، سوخت فراهم میکند و به افرادی که سوءنیت دارند این امکان را میدهد تا روایتهای خطرناک و روشهای انسانزدایی را برای تثبیت قدرت خود یا کسب رای تشدید کنند. این چشمانداز هولناکی است از آنچه در آینده ر خ میدهد، زیرا پیشرفتهای فنآوری به طرز درندهای از مسئولیتپذیری پیشی گرفتهاند.»
بسیج جهانی بیسابقه
انیاس ک لامار گفت: «ما شاهد اقدامات بازیگران قدرتمند دولتی و غیردولتی بودهایم که ما را به عمق هرج و مرج در دنیایی بدون قوانین موثر پرتاب کردهاند، جایی که سودآوری بیرحمانه از فنآوریهای انقلابی بدون حکمرانی موثر به یک هنجار تبدیل شده است. اما در حالی که بسیاری از دولتها به قوانین بینالمللی پایبند نبودهاند، شاهدیم که دیگران از نهادهای بینالمللی خواستهاند تا حاکمیت قانون را اجرا کنند. و در حالی که رهبران سراسر جهان در دفاع از حقوق بشر قصور کردهاند، ما شاهد بسیج شدن مردم برای راهپیمایی، اعتراض و درخواست برای آیندهای پرامیدتر هستیم.»
درگیری بین اسرائیل و حماس موجب برگزاری صدها تظاهرات در سراسر جهان شد. مردم خواستار آتشبس برای پایان دادن به رنج گرگیجهآور فلسطینیها در غزه و همچنین آزادی همه کسانی بودند که حماس و سایر گروههای مسلح به گروگان گرفته بودند، مدتها قبل از این که بسیاری از دولتها چنین درخواستهایی مطرح کنند. در جاهای دیگر، مردم به خیابانهای ایالات متحده، السالوادور و لهستان آمدند تا حق سقط جنین را مطالبه کنند، زیرا مخالفتها علیه عدالت جنسیتی بالا گرفته بود. همچنین هزاران نفر در سراسر جهان به جنبش «جمعه برای آینده» که جوانان رهبری میکنند پیوستند تا خواستار حذف سریع و عادلانه سوختهای فسیلی شوند.
کارزارهای خستگیناپذیر همچنین به برخی پیروزیهای قابل توجه در زمینه حقوق بشر در سال ۲۰۲۳ منجر شد. به دنبال حمایت جنبش «من هم» یا «می تو» تایوان و سایر سازمانهای جامعه مدنی از تلاشها برای پایان دادن به خشونت جنسی آنلاین، دولت این کشور اصلاحیهای را برای «قانون پیشگیری از جرائم تعرض جنسی» تایوان تصویب کرد.
علیرغم اینکه نشست تغییرات اقلیمی سازمان ملل با عنوان کاپ ۲۸ از آنچه لازم بود کوتاه آمد، اما این توافق حاصل شد که از سوختهای فسیلی فاصله گرفته شود و اولین باری بود که سوختهای فسیلی در بیانیهی پایانی کاپ ذکر شد.
در پی سالها مبارزات کمپینی، چهار مدافع حقوق بشر در پرونده بویوکآدا به نامهای تانر کیلیچ، ادیل ایسر، اوزلم دالکیران و گونال کورشون، که ژوئیه ۲۰۲۰ به اتهامات بیاساس محکوم شده بودند سرانجام در ترکیه تبرئه شدند.
به عنوان یک مثال از نمونههای متعدد، مطیعالله ویسا، فعال آموزش و پرورش در افغانستان، اکتبر سال گذشته پس از ماهها مبارزات کمپینی آزاد شد. او نزدیک به هفت ماه را به دلیل ترویج حق تحصیل دختران و انتقاد از سیاست طالبان مبنی بر منع دختران از تحصیل در مقاطع تحصیلی متوسطه، در زندان گذراند.
انیس کالامار گفت: «حق اعتراض برای آشکار ساختن نقض حقوق بشر و مسئولیتهای رهبران حیاتی است. مردم کاملا روشن کردهاند که خواستار حقوق بشر هستند. بار مسئولیت بر دوش دولتهاست تا نشان دهند که در حال گوش دادن و شنیدن هستند. با توجه به وضعیت ناامید کنندهی جهانی، اقدامات فوری برای احیا و نوسازی نهادهای بینالمللی که با قصد محافظت از انسانیت تأسیس شده بودند، ضروری است. باید گامهایی برای اصلاح شورای امنیت سازمان ملل برداشته شود تا اعضای دائمی نتوانند بدون کنترل از حق وتوی خود به منظور جلوگیری از حفاظت از غیرنظامیان و تقویت اتحادهای ژئوپلیتیکی خود بهره بگیرند. دولتها همچنین باید گامهای قانونی و نظارتی قاطعی برای رسیدگی به خطرات و آسیبهای ناشی از فنآوریهای هوش مصنوعی و قدرت فوقالعاده شرکتهای بزرگ فنآوری بردارند.»
آرژانتین خواستار دستگیری احمد وحیدی وزیر کشور ایران شده است. او متهم بوده است که ۳۰ سال پیش در بمبگذاری یک مرکز فرهنگی یهودیان در بوئنوس آیرس دست داشته است. احمد وحیدی هماکنون در سفری خارجی است.
در بیانیه وزارت خارجه آرژانتین آمده است که این کشور از اینترپل خواسته است تا احمد وحیدی را دستگیر کند.
در جریان بمبگذاری مرکز یهودیان در آرژانتین (آمیا) در سال ۱۹۹۴میلادی(۱۳۷۳ شمسی)، ۸۵ نفر کشته و ۳۰۰ نفر زخمی شدند.
آرژانتین پس از آغاز به کار دولت ابراهیم رئیسی در مرداد ماه ۱۴۰۰، انتخاب سرتیپ احمد وحیدی به عنوان وزیر کشور را «توهین» به قربانیان بمبگذاری آمیا و سیستم قضایی این کشور توصیف کرده بود.
سردار وحیدی وزیر کشور ایران هماکنون همراه با ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور، و هیئت بلندپایه دولت ایران به پاکستان و سریلانکا رفته است.
پیش از این فعالان حقوق بشر خواهان بازداشت ابراهیم رئیسی در جریان سفرهای خارجیاش شده بودند. آقای رئیسی در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ نقش مستقیم داشت.
درباره بمبگذاری آمیا چه میدانیم؟
این بمبگذاری مرگبارترین انفجار تاریخ آرژانتین است و پس از سه دهه همچنان در آرژانتین حواشی سیاسی بسیاری به دنبال داشته است.
در یکی از تازهترین رویدادها، ۱۲ آوریل آوریل (۲۴ فروردین) امسال، دادگاهی در آرژانتین ایران را به دلیل صدور دستور دو حمله مرگبار به اهداف مرتبط با اسرائیل و یهودیان در بوئنوسآیرس در دهه ۹۰ میلادی، یک «دولت تروریستی» معرفی کرد.
در بیانیه دادگاه آمده است که انفجار مرکز یهودیان آمیا به دست گروه حزبالله لبنان و به دستور تهران انجام شده است.
در حکم دادگاه کیفری فدرال آرژانتین، حکم قبلی نیز تایید شد که در آن این «جنایت علیه بشریت» تلقی شدند.
در دادگاه انفجار مرکز یهودیان بوئنوس آیرس، سرتیپ احمد وحیدی متهم شده بود که نقش «کلیدی» در طراحی این بمبگذاری داشته است.
آرژانتین به دنبال شکایت رسمی از ایران در دادگاههای بینالمللی است.
قضات رسیدگی به این پرونده گفتند که تهران پس از لغو توافق آرژانتین برای تامین مواد و فناوری هستهای ایران، دستور این حملات را صادر کرد.
دولت آرژانتین بارها از ایران خواسته بود اجازه بدهد متهمان دست داشتن در انفجار آمیا محاکمه شوند. ایران این اتهامات و همچنین درخواست آرژانتین را رد کرده بود.
پرونده آمیا پروندهای حساس و حاشیهساز در آرژانتین بود.
سرپرست تحقیقات درباره مرگ مشکوک آلبرتو نیسمان، دادستان ارشد آرژانتینی که درباره پرونده بمبگذاری آمیا تحقیق می کرد در سال ۱۳۹۳ گفت این دادستان پیش نویس حکمی را برای دستگیری رئیس جمهور این کشور تنظیم کرده بود.
آقای نیسمان، کریستینا فرناندز رئیس جمهور وقت و هکتور تیمرمن وزیر خارجهاش را متهم کرده بود سعی داشته اند نقش مقام های ایرانی را در بمبگذاری مرکز یهودیان در بوئنوس آیرس پنهان کنند.
متهمان پرونده آمیا؛ از احمد وحیدی تا علی خامنهای
در پرونده آمیا نام بسیاری از مقامهای ارشد ایرانی مطرح شده است.
حکومت ایران این اتهامات را رد کرده بود و کمی پس از بمبگذاری آمیا، گروه فلسطینی انصارالله مسئولیت آن را به عهده گرفت. اما برخی اعلام مسئولیت از طرف این گروه کوچک را پوششی برای نقش حزب الله لبنان و ایران ارزیابی کرده بودند.
گزارش دادستان ویژه پرونده آمیا نتیجه گرفته بود که این بمبگذاری با تصمیم آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران، اکبر هاشمی رفسنجانی، علی اکبر ولایتی و علی فلاحیان، به ترتیب رئیس جمهور، وزیر خارجه و وزیر اطلاعات وقت ایران گرفته شده بود.
در این گزارش آمده بود که انتخاب هدف با نظر محسن رضایی فرمانده پیشین سپاه و فرمانده وقت نیروی قدس انجام شده بود.
پلیس بین الملل پیشتر هم برای شش تن از مظنونان انفجار آمیا «اعلان قرمز» صادر کرده است. پنج تن از آنها مقامهای ایرانی بودند و نفر ششم عماد مغنیه از فرماندهان ارشد سابق حزبالله لبنان بود که در انفجاری منتسب به اسرائیل کشته شد.
این اولین بار نیست که اخبار مرتبط با احمد وحیدی خبرساز میشود. زمانی که محمود احمدینژاد، رئیسجمهور پیشین ایران در دوره دوم ریاست جمهوری تصمیم گرفت آقای وحیدی را در مردادماه ۱۳۸۸ به عنوان وزیر دفاع انتخاب کند، آرژانتین و اسرائیل اعتراض کردند و اینترپل، پلیس بینالملل، در اطلاعیهای گفت که برای دستگیری آقای وحیدی «اعلان قرمز» داده است.
دو سال پس از انتخاب به عنوان وزیر دفاع دولت محمود احمدینژاد، سفر آقای وحیدی در مقام وزیر دفاع به بولیوی دردسرساز شد.
خرداد ۱۳۹۰ وزیر خارجه وقت بولیوی در نامهای به همتای آرژانتینی خود از سفر آقای وحیدی که به دعوت وزیر دفاع بولیوی انجام شده بود «عمیقا عذرخواهی» کرد. بولیوی گفت از آقای وحیدی خواسته که کشور را ترک کند.
بیبیسی فارسی
در میانه تهاجم روسیه به اوکراین، نظرسنجی تازه مؤسسه گالوپ نشان میدهد که اکثریت مردم جهان با رهبری مسکو در سطح بینالمللی بهدلیل جنگ آن علیه کییف مخالف هستند و این میزان در اروپا حتی «بیش از ۹۰ درصد» است.
بهدنبال تهاجم روسیه به اوکراین، اتحاد جهانی به ویژه در غرب علیه این کشور شکل گرفته که فارغ از عرصه سیاسی، در عرصههای عمومی و مردمی با حمایت از مهاجران اوکراینی و تظاهرات مقابل اماکن دیپلماتیک مسکو در کشورهای مختلف، خود را نشان داده است.
علاوه بر این مرگ الکسی ناوالنی، مخالف سرسخت ولادیمیر پوتین در زندان نیز با واکنشهای گسترده بینالمللی علیه روسیه مواجه شد.
بر اساس نظرسنجی گالوپ در ۱۳۴ کشور و منطقه در سال ۲۰۲۳ که گزارش آن روز چهارشنبه پنجم اردیبهشت منتشر شد، مخالفت با رهبری روسیه در سطح جهانی «تقریباً به اندازه سال اول جنگ است و بهطور میانگین ۵۳ درصد گفتند که با رهبری روسیه موافق نیستند».
این آمار اندکی نسبت به رکورد بالای ۵۷ درصد در سال ۲۰۲۲ کاهش یافته است.
عدم محبوبیت روسیه در میان ۱۱ کشور اروپایی بیش از ۹۰ درصد بوده است، از جمله در اوکراین که این رقم به ۹۳ درصد میرسد.
گالوپ میگوید موافقت جهانی با رهبری روسیه از میانگین ۳۳ درصد در سال ۲۰۲۱ به ۲۱ درصد در سال ۲۰۲۲ کاهش یافت، سالی که مسکو به اوکراین حمله کرد.
این افت باعث از بین رفتن موفقیتهای ثابتی شد که روسیه بین سال ۲۰۱۴، زمانی که برای اولین بار به اوکراین حمله کرد و شبهجزیره کریمه را اشغال کرد، و سال ۲۰۲۰، وقتی که موافقت به اوج خود رسید، از بین رفت.
آلمان در رتبه اول محبوبیت جهانی
نظرسنجی گالوپ نشان میدهد که آلمان برای هفتمین سال متوالی در صدر موافقت با رهبری جهانی قرار دارد.
گالوپ علاوه بر اینکه سالانه درباره رهبری ایالات متحده میپرسد، همچنین از جهان درباره رهبری سایر قدرتهای جهانی از جمله آلمان، چین و روسیه سؤال میکند.
گزارش این مؤسسه میافزاید که آلمان در دومین سال کامل صدراعظمی اولاف شولتز، برای هفتمین سال متوالی به عنوان برترین قدرت جهانی باقی ماند.
میانگین تأیید رهبری آلمان در سال ۲۰۲۳ در ۱۳۴ کشور و منطقه به ۴۶ درصد رسید که نسبت به سال ۲۰۲۲ تغییری نکرده است.
محبوبیت آلمان در میان کشورهای اروپایی حتی بالاتر بوده و میانگین آن ۶۰ درصد است.
آمریکا؛ در رتبه دوم موافقت با رهبری جهانی
گزارش جدید گالوپ بیانگر آن است که میانگین محبوبیت جهانی رهبری آمریکا در سال ۲۰۲۳ به ۴۱ درصد رسیده که نسبت به سال اول ریاستجمهوری بایدن که ۴۵ درصد بود، کاهش نشان میدهد اما نسبت به سال دوم زمامداری او تغییری نکرده است.
از نظر تاریخی، میزان محبوبیت ۴۱ درصد از همه میانگینها به جز یکی از رتبهبندیهای دوران ریاستجمهوری باراک اوباما کمتر است، اما از همه میانگینهای دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ و جورج دبلیو بوش بالاتر است.
گالوپ میگوید میزان تأیید رهبری ایالات متحده در ۸۳ کشور و منطقه مورد بررسی قبل از شروع جنگ بین ایالات متحده اسرائیل و گروه افراطی حماس در ۱۵ مهر پارسال، ۴۲ درصد بود.
گروه حماس از سوی آمریکا، اتحادیه اروپا و چندین کشور غربی سازمانی تروریستی شناخته میشود.
به گفته این مؤسسه، در ۵۱ کشور و منطقه دیگر که پس از شروع جنگ مورد بررسی قرار گرفتند، میانگین تأیید تفاوت چندانی نداشت و ۳۹ درصد بود.
تأیید رهبری ایالات متحده در اسرائیل به بالاترین حد خود رسیده است.۸۱ درصد از اسرائیلیهایی که دو هفته پس از حملات حماس در نظرسنجی گالوپ شرکت کردند، گفتند که رهبری آمریکا را تأیید میکنند.
موافقت ۳۰ درصدی با رهبری چین
گالوپ در بخش دیگری از گزارش خود اشاره کرده که نظرسنجیها حاکی از موافقت جهانی ۳۰ درصدی با رهبری چین است. با این حال میانگین موافقت با رهبری چین در قاره آفریقا از ۵۲ درصد در سال ۲۰۲۲ به ۵۸ درصد در سال ۲۰۲۳ افزایش یافت زیرا افراد کمتری گفتند که نظری ندارند.
رادیو فردا
چهار کشور منطقه (ترکیه، عراق، امارات و قطر) برای ساخت مسیر جدید ترانزیتی اتصال اروپا به خاورمیانه توافق کردند.
به گزارش عصرایران، مقامات عراق، ترکیه، قطر و امارات، یادداشت توافق برای ساخت مسیر ترانزیتی “راه توسعه” امضا کردند. این مسیر، اروپا را از طریق خاک ترکیه و عراق، به خلیج فارس متصل می کند. این مسیر از ایران عبور نمی کند.
امضای این یادداشت توافق دیروز دوشنبه توسط وزیران ۴ کشور ترکیه، عراق، امارات و قطر در حضور سران ترکیه (اردوغان) و عراق (السودانی) در بغداد انجام شد.
رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه در سفر رسمی دیروز دوشنبه به بغداد و اربیل سفر کرد. این اولین سفر رئیس جمهوری ترکیه به عراق بعد از ۱۳ سال بود.
این یادداشت توافق از طرف عراق توسط وزیر حمل و نقل (رزاق محیبس)، از طرف ترکیه توسط وزیر حمل و نقل و زیرساخت ( عبدالقادر اورال اوغلو)، از طرف قطر توسط وزیر حمل و نقل ( جاسم بن سیف السلیتی ) و از طرف امارات توسط وزیر انرژی و زیرساخت (سهیل محمد المزروعی) امضا شد.
دفتر نخست وزیر عراق اعلام کرد این پروژه به دستیابی به یکپارچگی اقتصادی و تلاش برای اقتصاد پایدار بین شرق و غرب، به تحریک رشد اقتصادی و تقویت روابط همکاری های منطقه ای و بین المللی کمک خواهد کرد. همچنین این طرح در مسیر افزایش تجارت بین المللی، تسهیل تحرک و فعالیت های اقتصادی، تجارت و ایجاد یک مسیر جدید حمل و نقل رقابتی و افزایش رونق اقتصادی بازرگانی کمک می کند.
نخست وزیر عراق هم گفت: راه توسعه تنها کوتاه کردن فاصله نیست، بلکه به پل ارتباطی میان مردم و فرهنگهای منطقه تبدیل میشود و از امنیت و ثبات در منطقه حمایت میکند. وی افزود: این یادداشت تفاهم شامل اقدام کشورهای امضا کننده برای تعیین چارچوب های لازم برای اجرای طرح راه توسعه است.
“راه توسعه” شامل دو مسیر زمینی خودرویی و راه آهن است که جنوب ترکیه را از نقطه مرزی فیشخاپور کردستان عراق به جنوب این کشور (بصره - بندر فاو) به خلیج فارس متصل می کند. این نزدیک ترین و سریع ترین مسیر اتصال اروپا به خلیج فارس است که از خاک ترکیه و عراق می گذرد.
فیشخاپور مرز کردستان عراق و جنوب ترکیه و در نزدیکی مرز سوریه است.
وزیر حمل و نقل و زیرساخت های ترکیه ( عبدالقادر اورالوغلو) روز یکشنبه گفت: با تکمیل پروژه “راه توسعه” که از ترکیه و عراق می گذرد، روند حمل و نقل کالا را ۲۵ روز کاهش می یابد.
وی توضیح داد: حرکت کشتیهای عبوری از کانال سوئز ۳۵ روز و از جنوب افریقا بیش از ۴۵ روز طول میکشد اما اگر راه توسعه تکمیل شود، این زمان به ۲۵ روز کاهش مییابد.
عراق سال گذشته هزینه این طرح را ۱۷ میلیارد دلار اعلام کرد.
این مسیر ترانزیتی برای انتقال کالا میان ترکیه و کشورهای جنوب خلیج فارس است اما می تواند بخشی از مسیر اتصال شرق - غرب جهان نیز باشد. این مسیر همچنین می تواند به عنوان جایگزینی برای مسیر کنونی کانال سوئز و دریای سرخ مطرح شود.
با درگیری های ارتش امریکا و حوثی های یمن (انصارالله) در دریای سرخ و تنگه باب المندب، راه توسعه، از اهمیت بیشتری برخوردار می شود.
- این مسیر از طریق جاده زمینی و راه آهن، جنوب ترکیه را به جنوب عراق و خلیج فارس متصل می کند.
- طول جاده زمینی و راه آهن در داخل عراق ۱۲۰۰ کیلومتر است.
- هزینه پروژه حدود ۱۷ میلیارد دلار است. ۱۰.۵ میلیارد دلار برای ساخت راه آهن برقی و ۶.۵ میلیارد دلار برای جاده زمینی است.
- این پروژه در ۳ مرحله تکمیل میشود که مرحله اول در سال ۲۰۲۸، مرحله دوم در سال ۲۰۳۳ و مرحله سوم در سال ۲۰۵۰ به پایان می رسد.
- این پروژه در مرحله اول ۱۰۰ هزار فرصت شغلی و پس از اتمام، یک میلیون شغل ایجاد می کند.
آمریکا دو شرکت و چهار شخص حقیقی را در رابطه با عملیات سایبری مخرب جمهوری اسلامی تحریم کرد.
دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری ایالات متحده اعلام کرد که این شرکتها و اشخاص، تحت فرماندهی سایبری-الکترونیکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بیش از دهها شرکت و نهاد دولتی در آمریکا را از طریق فیشینگ هدفمند و حملات بدافزاری هدف قرار دادند.
برایان نلسون، معاون وزارت خزانهداری در امور تروریسم و مالی ایالات متحده، در بیانیهای گفت: «بازیگران سایبری مخرب جمهوری اسلامی از طریق کارزاری هماهنگ و چند وجهی به هدف قرار دادن شرکتها و نهادهای دولتی آمریکایی و با هدف بیثبات کردن زیرساختهای حیاتی آمریکا و آسیب رساندن به شهروندان این کشور ادامه میدهند.»
او تأکید کرد که ایالات متحده به رویکرد همهجانبه خود برای افشا و مختل کردن فعالیت این شبکهها ادامه خواهد داد.
در اسفندماه گذشته، شرکت امنیت سایبری و فنآوری اطلاعات «مندیانت» که زیرمجموعه گوگل است، از شناسایی یک تهدید جدید مربوط به فعالیت جاسوسی ایران- نکسوس خبر داد که صنایع هوافضا، هوانوردی و دفاعی را در چندین کشور از جمله اسرائیل، امارات متحده عربی، ترکیه، هند و آلبانی هدف قرار داده و از سازمانها جاسوسی کرده است.
مایکروسافت نیز در گزارشی اعلام کرده بود که هکرهای تحت حمایت جمهوری اسلامی، روسیه، چین، و کرهشمالی از ابزارهای «اوپن اِیآی» تحت حمایت این شرکت برای تقویت مهارتهای خود و فریب دادن در مورد اهداف خود بهره میبرند.
شرکت تحریمشده توسط وزارت خزانهداری آمریکا، «مهرسام اندیشهساز نیک» است که به نام «محک رایان افزار» هم شناخته میشود و به عنوان شرکت پوششی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عمل کرده و فعالیتهای مخرب سایبری جمهوری اسلامی را پیش میبرد.
این شرکت با چندین گروه هکری از جمله «پوسته لاکپشت» و دیگر فعالیتهای مخرب سایبری از جمله هدف قرار دادن بیش از دوازده شرکت و نهاد دولتی ایالات متحده از جمله وزارت خزانهداری این کشور مرتبط بوده است.
از افراد تحریمشده علیرضا شفیعی نسب، یکی از بازیگران سایبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که مدتی کارمند «محک رایان افزار» بود.
رضا کاظمیفر رحمان، حسین محمد هارونی و کمیل برادران سلمانی نیز از دیگر افرادی هستند که وزارت خزانهداری آمریکا آنها را در ارتباط با کارزارهای فیشینگ هدفدار که چندین نهاد آمریکایی از جمله خود این وزارتخانه را هدف قرار داده تحریم کرده است.
صدای آمریکا
رسانههای آلمانی، از بازداشت یکی از کارمندان ارشد ماکسیمیلیان کرا، عضو پارلمان اروپا از حزب راستگرای “AfD” (آلترناتیو برای آلمان)، به اتهام جاسوسی برای چین خبر میدهند. بر اساس گزارشها، بازداشت این فرد، شامگاه دوشنبه ۲۲ آوریل (۳ اردیبهشت) در شهر درسدن صورت گرفته است.
به گزارش روزنامه آلمانی دیتسایت، دادستان کل فدرال آلمان دستور بازداشت این فرد را به ظن جاسوسی برای چین صادر کرده است. فرد متهم که “ژیان جی” نام دارد، ۴۳ ساله و اهل چین است اما تابعیت آلمانی دارد. او متهم است که در یک پرونده بسیار جدی، از سال ۲۰۱۹ به عنوان مامور یک سرویس مخفی خارجی عمل کرده است.
تحقیقات روزنامه آلمانی دیتسایت نشان میدهد که ژیان جی پس از تحصیل در آلمان به عنوان یک تاجر فعال بوده است. این روزنامه میافزاید، هنگامی که ماکسیمیلیان کرا در سال ۲۰۱۹ وارد پارلمان اروپا شد، جی را به عنوان دستیار به تیم خود در بروکسل آورد.
ژیان جی کمی بعد، این سیاستمدار حزب آلترناتیو برای آلمان را در سفر به چین همراهی کرد. به گزارش دیتسایت، گفته میشود او از آن زمان “برای مقامات پکن کار کرده است.” بازرسان نهادهای امنیتی آلمان، جی را به “جاسوسی از مخالفان تبعیدی چین در آلمان” متهم میکنند.
بر اساس گزارش رسانههای آلمانی او در سمتهای مختلف در گروههای مخالف چینی فعال بوده و “اطلاعات مربوط به مخالفان چینی را جمعآوری میکرده است.”
بر اساس گزارش رسانههای آلمانی، ژیان جی در مدت فعالیت خود از یک سو به عنوان حامی سرسخت شی جین پینگ، رئیسجمهوری چین ظاهر شده و برای نمونه از الحاق تایوان به چین صحبت میکرده است، اما از سوی دیگر در چندین گروه چینی تبعیدی که آشکارا منتقد دولت چین هستند فعال بوده است.
تحقیقات نهادهای امنیتی آلمان همچنین نشان داده است که او تلاش کرده است فعالان ناشناس جنبش موسوم به “کاغذ سفید” را که تنها با در دست داشتن کاغذ خالی و سفید علیه حکومت کمونیستی چین اعتراض میکنند، شناسایی کند. همچنین گفته میشود که او در یکی از گروهها، حتی به عنوان دبیرکل فعالیت کرده و به این ترتیب به اطلاعات حساس داخلی این انجمن دسترسی داشته است. این گزارشها همچنین میافزایند که او این اطلاعات را به رابط اطلاعاتی چینی خود منتقل میکرده است.
بر اساس اعلام دادستان کل فدرال آلمان، متهم در ژانویه ۲۰۲۴، “بارها اطلاعات مربوط به مذاکرات و تصمیمات پارلمان اروپا را به رابط اطلاعاتی خود انتقال داده است.”
همزمان وزارت امور خارجه چین، انتشار گزارشهای مربوط به جاسوسی پکن در آلمان را رد کرد و اعلام کرد که هدف از این “جنجال رسانهای”، “بیاعتبار کردن چین” است.
سخنگوی وزارت امور خارجه چین در یک نشست مطبوعاتی همچنین مدعی شد که “چین، همواره به اصل عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها پایبند بوده” و امیدوار است که طرف آلمانی، “ذهنیت جنگ سردی خود را کنار بگذارد.”
دویچه وله فارسی
عضو هیات رئیسه شورای ملی زعفران گفت: با وضعیت کنونی بازار زعفران هیچ منافعی به کشاورز نمیرسد، زیرا افرادی که زعفران را به این شکل از کشاورزان و با ثمن بخس خریداری میکنند درواقع نه کشاورز، نه فروشنده، نه صادرکننده این کالا و نه حتی خراسانی هستند اینان برخی افراد گمنام هستند که با پول سیاه، بادآورده و کثیف زعفران را در انبارهای خود جمعآوری کرده و اکنون عوامل این افراد آرامآرام این محصولات را با قیمتهای نجومی وارد بازار میکنند و اینگونه القا میکند که زعفران در بازار دچار کمبود و کسادی شده است.
به گزارش ایلنا، علی حسینی درباره وضعیت قیمت و تقاضای زعفران در کشور اظهار داشت: متاسفانه وضعیت بازار زعفران به نحوی است که سود آن به جیب کشاورز نمیرود، کشاورز ۶ ماه پیش زعفران را به قیمت بسیار ارزان یعنی هر کیلو ۳۰ میلیون تومان به کسانی که با پولهای بادآورده تجارت میکنند، فروختهاند و آنها همان زعفران را با نرخ هر کیلو ۱۱۰ میلیون بفروش میرسانند.
وی افزود: با وضعیت کنونی بازار زعفران هیچ منافعی به کشاورز نمیرسد، زیرا افرادی که زعفران را به این شکل از کشاورزان و با ثمن بخس خریداری میکنند درواقع نه کشاورز، نه فروشنده، نه صادرکننده این کالا و نه حتی خراسانی هستند اینان برخی افراد گمنام هستند که با پول سیاه، بادآورده و کثیف زعفران را در انبارهای خود جمعآوری کرده و اکنون عوامل این افراد آرامآرام این محصولات را با قیمتهای نجومی وارد بازار میکنند و اینگونه القا میکند که زعفران در بازار دچار کمبود و کسادی شده است.
پارسال ۲۰۰ تن زعفران در بازار داشتیم
عضو هیات رئیسه شورای ملی زعفران تصیح کرد: ماجرای کمبود زعفران مربوط به امسال نیست چندین سال است هر زمان که با تنش گرمایی و سرمایی مواجه هستیم گاها با کاهش تولید هم مواجه میشویم بنابراین اینکه زعفران نداریم درست نیست. ما در سال گذشته بیش از ۲۰۰ تن زعفران در بازار داشتیم و به همین میزان هم از سالهای گذشته در انبارها باقی مانده بود.
محتکران بازار زعفران را اداره میکنند
وی ادامه داد: اکنون دلالان این محصول به گرانی دامن میزنند و مشخص نیست نقطه پایان آن کجاست چون هر روز هم به نرخ آن اضافه میکنند؛ این به نفع آینده زعفران ما نیست، هیچ نهادی هم نظارت نمیکند که محتکرینی که چندین تن زعفران را در انبارهای خود دارند و بازار را اداره میکند چرا اینگونه عمل میکنند.
سیگنال به رقبا
نائب رئیس انجمن زعفرانکاران خراسان جنوبی درباره روند تقاضای زعفران در کشور بیان داشت: تقاضا در بازار داخل روند کاهشی طی میکند اما در آن سوی مرز اوضاع بد نیست، البته باید در نظر داشت ما تنها تولیدکننده زعفران در دنیا نیستیم این وضعیتی که اکنون در داخل ایجاد شده سیگنالی برای رقبای منطقهای و کشورهایی است که قابلیت افزایش تولید زعفران را دارند و وارد میدان میشوند و این قطعا به ضرر کشاورزی ما خواهد بود.
روزنامه آرمان امروز
تغییرات اقتصادی دهه ۹۰ نشان میدهد ماهیت طبقات اجتماعی دستخوش تغییر شده است و طبقه متوسط که طبقهای پویا و جریانساز بوده، ریزش عمیقی پیدا کرده و روز به روز در حال کوچکتر شدن است.
مسعود نیلی، اقتصاددان در نشست «سیاستگذاری مبتنی بر شواهد» با موضوع «افول طبقه متوسط» نشست که دی ماه ۱۴۰۲ از سوی مرکز تحلیل داده شریف برگزار شد در ارایهای با موضوع «شواهدی از ویژگیها و تحولات گروههای درآمدی در ایران» به اتفاقات رفاهی در جامعه از نیمه دهه ۷۰ به بعد پرداخته است.
این اقتصاددان، معتقد است: مبتنی بر دادهها، در دهه ۹۰، هم مقدار مطلق درآمد کاهش قابل توجهی پیدا کرده و هم شاخصهای توزیع درآمد افت داشته است. نیلی در این نشست، جزییات دادههای رفاهی از نیمه دهه ۷۰ تاکنون را تشریح کرد و گفت: تحولات طبقه متوسط در اقتصاد ایران نشان میدهد در دهه ۹۰ اتفاقات مهمی به لحاظ رفاهی در جامعه رخ داده است که هم مقدار مطلق درآمدی کاهش قابل توجهی پیدا کرده و هم شاخصهای توزیع درآمد افت داشته است و اینکه توزیع درآمد به سمت نامطلوب شدن در حرکت است.
این اقتصاددان با اشاره به جزییات این تحولات ادامه داد: قشر کمدرآمد، متوسط و پر درآمد در این سالها تحت تاثیر شرایط اقتصادی قرار گرفتهاند، اما اینکه چرا قشر متوسط مهم است باید گفت این قشر به لحاظ تعداد از نظر اقتصادی مورد توجه هستند و از منظر اجتماعی نیز افرادی که در حوزه جامعهشناسی فعال هستند به این طبقه توجه خاصی دارند. طبقه متوسط از منظر علوم سیاسی هم مهم است چرا که تغییرات این قشر از جامعه پیامدهایی به دنبال دارد که باید مورد ارزیابی قرار گیرد.
۹۳ درصد خانوارها یارانه می گیرند
بر اساس دادههای پایگاه اطلاعات رفاهی ایرانیان در فروردین ماه سال گذشته، ۹۳ درصد خانوارهای ایرانی، یارانهبگیر بودند که از این میزان، ۳۵ درصد فقیر، ۵۷ درصد جزو طبقه متوسط و ۸ درصد از طبقه برخوردار و ثروتمند محسوب میشدند. اگرچه درصد اعداد فقیر در قیاس با طبقه متوسط و برخوردار عددی قابل مکث است و از شکاف طبقاتی در کشور حکایت میکند که نیازمند پژوهش جداگانهای است اما در این مجال سخن از فروریزش طبقه متوسط است.
طبقه متوسط، یک طبقه اجتماعی است و شامل افراد بسیاری در مشاغل مختلف میشود که نسبت بیشتری از کل جمعیت شاغل را تشکیل میدهد و زندگی این طبقه بیشتر مشابه به طبقه بالاست. طبق آمارهای یاد شده، کشور تا سالهای اخیر از یک تعادل نسبی و نسبتا مطلوب بهرهمند بوده است زیرا طبقه متوسط بیشترین درصد جمعیتی را به خود اختصاص داده بود، اما در حال حاضر با فشارهای اقتصادی و تورم ۷۰ درصدی طبقه متوسط با سرعت و شیب تندی به سمت فقیر شدن پیش میرود.
از دست رفتن طبقه متوسط که اکثریت کشور را تشکیل میدهند، زنگ خطر بزرگی برای یک کشور محسوب میشود که متاسفانه جامعه ما با چنین معضلی مواجه شده است. طبقه متوسط در واقع توازن قدرت اقتصادی و اجتماعی در جامعه را رقم میزند، وقتی این طبقه از بین میرود، خلائی در نبود آن ایجاد میشود که منجر به ضربات اجتماعی و فرهنگی شده و باعث بروز مشکلات فراوانی خواهد شد.
پیدایش مشاغل کاذب، کاهش سطح عمومی سلامت، کاهش انگیزه برای تحصیل، افزایش جرم و بزهکاری، کاهش اعتماد به حکومت و از دست رفتن حمایت مردم از حکومت که به عنوان بزرگترین سرمایه داخلی کشور محسوب میشود و از پیامدهای زیانبار سقوط طبقه متوسط است.
نقش مستقیم طبقه متوسط در توسعه اقتصادی
نیلی همچنین در این نشست تصریح کرده: افرادی که نیروی کار به شمار میروند معمولا بخش کم درآمد جامعه را تشکیل میدهند و بخش دیگری از جامعه که با سرمایهشان زندگی میکنند و از پسانداز منابع مالی خود در جهت توسعه اقتصادی حرکت میکنند بخش پردرآمد را تشکیل میدهند و در این میان یک گروهی نیز جای میگیرند که عمدتا بر اساس تخصص و سرمایه انسانیشان فعالیت میکنند و درآمدی هم کسب میکنند که طبقه متوسط را تشکیل میدهند که برای رشد اقتصادی هر سه این گروهها باید در کنار هم قرار بگیرند.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: هر چه جوامع به سمت توسعه بیشتری حرکت کند نقش طبقه متوسط هم پررنگتر میشود چرا که عامل پیش برنده تکنولوژی است و بخش قابل توجه تکنولوژی هم مربوط به حوزههای کارآفرینی و حوزههایی است که به تخصص وابسته است.
نیلی تصریح کرد: بنابراین از منظر عرضه در اقتصاد هر چه زمان میگذرد قشر متوسط مهمتر میشود و از منظر تقاضا هم انباشت این تقاضا بر قشر متوسط مهم است، چرا که تقاضای قشر کمدرآمد ناچیز است و تقاضای پر درآمدها هم معمولا معطوف به سلایق خاصی است و جایی که صرفه مقیاس در اقتصاد از سمت تقاضا میتواند برطرف شود عمدتا در توده وسیع قشر متوسط است که هر چه بزرگتر میشود ثبات بیشتری هم در تقاضا ایجاد میکند که بعد سرمایهگذاریهای مبتنی بر تقاضا شکل میگیرد و توسعه مییابد.
معضلات اجتماعی همیشه در نتیجه مشکلات اقتصادی افزایش پیدا میکنند و باید به این واقعیت تلخ اذعان کنیم که این روزها در نتیجه از بین رفتن طبقه متوسط جامعه، معضلات اجتماعی در جامعه ما پررنگتر از همیشه شده است! مقابله با فقر و افزایش رفاه اقتصادی و اجتماعی از مهمترین اهداف دولت پس از پیروزی انقلاب اسلامی تعریف شد که امروز با بررسی وضعیت شاخصهای ضریب جینی و تورم متوجه میشویم که این اهداف کمرنگ و کمرنگتر شده و به نتایج مطلوبی ختم نشده است!
وزارت خارجه آمریکا در گزارش سالانه بررسی عملکرد ۱۹۸ کشور در زمینه رعایت حقوق اساسی شهروندان خود در سال ۲۰۲۳، کارنامه حقوق بشری جمهوری اسلامی را سرشار از نقض آزادیهای اساسی شهروندان این کشور دانست.
وزارت خارجه آمریکا در گزارش مشروح خود هفت فصل را ذیل حقوق اساسی مردم ایران بررسی کرده؛ میزان حفظ کرامت انسانی، حدود رعایت آزادیهای مدنی، آزادی مشارکت مردم در امور سیاسی، وجود فساد و نبود شفافیت در عملکرد حکومت در ارگانهای متعدد، موضع سرسختانه حکومت مقابل درخواست جامعه بینالمللی و نهادهای جهانی برای انجام تحقیقات درباره موارد نقض حقوق بشر، تبعیض و بدرفتاری حکومت با مردم در جامعه و حقوق پایمال شده کارگران ایران.
هر یک از این هفت فصل نیز خود دارای زیرمجموعههای مشروحی است.
بر پایه این گزارش که روز دوشنبه سوم اردیبهشت ماه منتشرشد، شرایط حقوق بشر در ایران طی سال گذشته رو به وخامت نهاد و از جمله زنان همچنان با موارد متعدد تبعیض، از جمله حجاب اجباری روبرو بودند.
این گزارش با اشاره به اعدام ۷۹۸ شهروند ایرانی در سالی که گذشت تاکید میکند که روند اعدامها در ایران افزایشی ۳۷ درصدی را نسبت به سال ۲۰۲۲ نشان میدهد.
گزارش یادشده همچنین با اشاره به وضعیت آزادی مذهبی در ایران، به موارد متعدد نقض حقوق بهاییان در کشور اشاره میکند.
در بخش کرامت انسانی، این گزارش به مواردی چون اعدامهای بدون دادرسی عادلانه، اعدام کودک مجرمها و موارد متعدد قتل در بازداشتگاههای جمهوری اسلامی اشاره کرده است.
این گزارش با اشاره به دادگاههای موسوم به انقلاب در ایران تاکید میکند که بسیاری از متهمان در این دادگاهها بدون دسترسی به وکیل محاکمه میشوند و در بسیاری موارد تنها به اعترافاتی رسیدگی میکنند که اغلب از طریق شکنجه و یا اجبار بدست آمده است.
گزارش یادشده به اعدام ناعادلانه سه معترض به نامهای صالح میرهاشمی، مجید کاظمی و سعید یعقوبی اشاره میکند که اردیبهشت ۱۴۰۲ به اتهام قتل سه نیروی امنیتی در أصفهان بازداشت و پس از اخذ اعترافات اجباری تحت شکنجه به اعدام محکوم شدند.
وزارت خارجه آمریکا همچنین تاکید میکند که درصد بالایی از اعدامها در جمهوری اسلامی متعلق به اقلیتهای قومی بودهاست.
بنابر گزارش سازمان عبدالرحمن برومند، ۲۸ درصد از کل اعدامها در سال گذشته متعلق به اقلیتها بودهاست که در این میان ۱۷۲ مورد از اعدامها از قوم بلوچ بوده است.
این گزارش همچنین به موارد متعدد بازداشتها از سوی ماموران لباس شخصی اشاره میکند که وکلا، روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر را بدون ارائه اطلاعات و خودسرانه، بازداشت میکنند.
وزارت خارجه آمریکا در بخش دیگری از این گزارش به مجازاتها و شکنجههای ظالمانه در زندانهای ایران اشاره کرده و روشهای رایج شکنجه همچون تهدید به اعدام ، تجاوز جنسی، تهدید به تجاوز، معاینات اجباری واژن و مقعد، بلع اجباری مواد شیمیایی و شوک به اندامهای تناسی را برمیشمارد.
این گزارش همچنین چندین زندان در ایران همچون اوین، رجایی شهر، قرچک ورامین، وکیل آباد، زندان زهدان و اصفهان را به موارد متعدد اعمال شکنجه متهم کرده و تاکید میکند که شرایط زندانها در ایران به دلیل ازدحام بیش از حد، خودداری از مراقبتهای پزشکی کافی و آزار فیزیکی، تهدیدکننده جان زندانیان است.
سازمانهای حقوق بشری موارد متعدد بازداشتهای خودسرانه و طولانیمدت افراد دوتابعیتی را ثبت کردهاند که اتهامات آنها انگیزههای سیاسی دارد. این مسئله در گزارش وزارت خارجه آمریکا نیز بازتاب یافته است.
این گزارش همچنین با اشاره به بازداشتها و سرکوبهای فراسرزمینی حکومت ایران، به مواردی چون انتقامگیری از افراد در خارج از ایران، آدمربایی، بازگشت اجباری، تهدید و اعمال خشونت علیه روزنامهنگاران و مخالفان حکومت جمهوری اسلامی میپردازد.
در سرفصل مربوط به احترام به آزادیهای مدنی، وزارت خارجه ایالات متحده با اشاره به وضعیت آزادی بیان در ایران، به موارد متعدد نقض این آزادی و محدودسازی دسترسی ایرانیان به اینترنت آزاد میپردازد.
بنابر این گزارش، مقامات جمهوری اسلامی به شهروندان ایرانی اجازه نمیدهند که علناً از نظام حکومتی، رهبری یا مذهب رسمی کشور انتقاد کنند و نیروهای امنیتی و قوه قضائیه افرادی را که این محدودیتها را نقض کنند، مجازات میکنند.
سپیده قلیان، فعال مدنی و کارگری در ماه مارس ۲۰۲۲ پس از گذراندن بیش از چهار سال حبس آزاد شد، اما چهار ساعت بعد پس از آزادی و با سردادن شعارهای ضد حکومتی دوباره بازداشت شد. پس از آن، او در اردیبهشت ماه به اتهام توهین به رهبری به دو سال زندان محکوم شد. دادگاه همچنین او را از استفاده از گوشی هوشمند، اقامت در تهران یا استان های همجوار و عضویت در یک گروه سیاسی یا اجتماعی به مدت دو سال محروم کرد.
این گزارش در ادامه به موارد متعدد سانسور، محدودسازی اینترنت و فیلترینگ گسترده اینترنت در ایران اشاره میکند.
وزارت خارجه ایالات متحده بخشی از گزارش خود را به موضوع فساد در دستگاههای مختلف جمهوری اسلامی اختصاص داده و به موارد متعدد فساد در سپاه پاسداران و دستگاههای دولتی اشاره کرده و میگوید بنیادهای وقفی یک سوم از اقتصاد ایران را شامل میشوند که روحانیون و نظامیان را از مالیات معاف کردهاست .
گزارش یاد شده تاکید میکند که دولت ایران، فعالیتهای سازمانهای غیردولتی محلی یا بینالمللی را که در مورد نقض حقوق بشر نظارت میکنند، محدود کرده و با آنها همکاری نمیکند. دولت جمهوری اسلامی درخواست های مکرر گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در أمور ایران برای بازدید از این کشور را رد کردهاست.
همچنین فعالان حقوق بشر در ایران به طور مستمر در معرض بازجویی، بازداشت و یا تهدید هستند.
این گزارش در سرفصل تبعیض در قوانین جمهوری اسلامی به موارد متعدد تبعیض علیه زنان اشاره کرده و به موضوع حجاب اجباری وتهدیدهای مکرر زنان در سیستم جمهوری اسلامی پرداخته و تاکید میکند که اجرای قوانین حجاب اجباری در ایران، زنان را در معرض پرداخت جریمه، تحمل حبس، مجازات بدنی مانند شلاق و تهدیدهای متعدد قرار میدهد.
همچنین طبق دادههای بانک جهانی، دولت تلاشهای سیستماتیکی برای محدود کردن دسترسی زنان به کار صورت داده و مشارکت آنها در بازار کار به کمتر از ۱۴ درصد رسیدهاست.
این گزارش در بخشی به موضوع یهودیستیزی در نظام حکومتی ایران اشاره کرده و میگوید علیرغم اینکه یهودیان در مجلس نماینده دارند با این وجود اعضای جامعه یهودی در معرض محدودیتها و تبعیضهای دولتی قرار گرفتهاند. مقامات دولتی، از جمله رهبری، رئیس جمهور، و سایر مقامات ارشد، به طور معمول درگیر لفاظیهای یهودیستیزانه و انکار و تحریف هولوکاست بودند.
گزارش سالانه وزارت خارجه آمریکا درباره وضعیت حقوق بشر در ایران در بخشی به حقوق جامعه الجیبیتی درایران و موارد متعدد نقض حقوق این اقلیت میپردازد و تصریح میکند که اعضای این جامعه اگر توسط نیروهای امنیتی بازداشت شوند با موارد متعدد خشونت و تحقیر جسمی و لفظی روبرو میشوند.
این گزارش همچنین به نقض حقوق کارگران در ایران، ناتوانی شهروندان در تغییر مسالمت آمیز شرایط از طریق انتخابات و محدودیتهای جدی برای مشارکت سیاسی اشاره کردهاست.
رادیو فردا
پس از کشوقوسهای فراوان بالاخره سهام دو باشگاه استقلال و پرسپولیس به فروش رفت تا این دو باشگاه بهظاهر هم که شده از سیطره دولت خارج شوند. این واگذاریها در حالی صورت گرفت که کنفدراسیون فوتبال آسیا چندسالی بود به مالکیت مشترک و دولتی این دو باشگاه گیر داده بود و این بار بهطور جدی تهدید کرده بود اگر این دو باشگاه به بخشهای دیگر واگذار نشوند، مجوز حرفهای آنها صادر نمیشود که نتیجه آن حذف این دو باشگاه از رقابتهای لیگ قهرمانان آسیا در فصل آتی بود. به این ترتیب، مسئولان ورزش ایران به این نتیجه رسیدند تا در آخرین مهلتهای باقیمانده، سهام این دو باشگاه را به چند شرکت و بانک واگذار کنند. چنین شد که در جریان معاملات دیروز فرابورس، روند واگذاری سهام دو باشگاه پرسپولیس و استقلال به سرانجام رسید و پتروشیمی خلیج فارس و شرکتهای تابعه ۸۵ درصد سهام استقلال و شش بانک خصوصی ۸۵ درصد سهام باشگاه پرسپولیس را خریداری کردند.
به دنبال تأیید صلاحیت متقاضیان دو باشگاه پرسپولیس و استقلال در روز یکم اردیبهشت، از صبح دیروز در فرابورس ایران مزایده رسمی برای واگذاری ۸۵ درصد از سهام این دو باشگاه برگزار و در نهایت به صورت رسمی این مقدار از سهام این دو باشگاه به متقاضیان واگذار شد. بر این اساس ۸۵ درصد از سهام باشگاه استقلال از سوی شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس و شرکتهای تابعه آن شامل شرکتهای پتروشیمی شهید تندگویان، بوعلی، پارس و بندرامام و همین مقدار از سهام باشگاه پرسپولیس نیز توسط بانکهای شهر (۳۰ درصد)، ملت (۲۰ درصد)، تجارت (۲۰ درصد)، صادرات (۵ درصد)، رفاه (۵ درصد) و اقتصاد نوین (۵ درصد) انتقال پیدا کرد.
طبق برنامه مراحل اداری انتقال سهم از سوی سازمان خصوصیسازی انجام خواهد شد. همچنین قبلا ۱۰ درصد سهام دو باشگاه پرسپولیس و استقلال به هواداران آنها فروخته شده بود. حالا اگرچه هنوز درباره شبهدولتیبودن مالکان این دو باشگاه حرف و حدیث وجود دارد ولی بد نیست در گام نخست، هواداران این دو باشگاه مطرح، با مالکان جدیدی که معرفی شدهاند آشنا شوند.
هلدینگ پتروشیمی خلیج فارس، تنها هلدینگ سرمایهداری بود که برای خرید سهام استقلال نامنویسی کرد و اهلیت آن تأیید شد. جالب آنکه این هلدینگ سرمایهدار که بیش از ۱۲۰ میلیارد دلار، ارزش مالی خود آن و شرکتهای زیرمجموعهاش است، در ماههای گذشته در چند نوبت بحث فعالیتش در فوتبال منتفی شد، اما سرانجام مدیران این هلدینگ تصمیم به خرید سهام باشگاه استقلال گرفتند. این هلدینگ که در زمینه تولید فراوردههای نفتی و پتروشیمی و البته مواد شیمیایی و پلیمرها فعالیت میکند، ۱۵ شرکت تولیدی و خدماتی زیرمجموعه خود دارد و همین مسئله باعث شده تا آنها بعد از سابک عربستان، به عنوان دومین هلدینگ بزرگ خاورمیانه شناخته شوند.
مالک جدید استقلال در زمینه بیشترین صادرات، رتبه اول را دارد و بالاترین ارزش بازار را در فراوردههای پتروشیمی در اختیار دارد. ضمن آنکه رتبه اول بیشترین سودآوری و بالاترین ارزشافزوده هم متعلق به این هلدینگ است. آنها بهتازگی افزایش سرمایه داشتهاند و در حال حاضر، سرمایه این شرکت از محل سود انباشتهشده به بیش از ۷۵ هزار میلیارد تومان رسیده که عدد جالبتوجهی محسوب میشود.
البته که طبق توافقات انجامشده، هلدینگ رأسا قرار است پنج درصد سهام استقلال را در اختیار گیرد و چهار شرکت نامآشنای زیرمجموعه هم هرکدام مالک ۲۰ درصد سهام میشوند. شرکتهای پتروشیمی شهید تندگویان، بوعلیسینا، پارس و بندرامام قرار است هرکدام ۲۰ درصد سهام استقلال را در اختیار گیرند. هلدینگ خلیج فارس ایران، ۱۵ شرکت زیرمجموعه دارد که از میان این ۱۵ شرکت، سودآورترین شرکتها برای مشارکت در خرید سهام باشگاه استقلال انتخاب شدهاند و حالا با توجه به محدودیتهای بورسی و هزینهای، قرار است در زمینه تأمین منابع مالی جدید برای باشگاه استقلال، از ظرفیت این چهار شرکت هم استفاده شود، اما گفته میشود که تصمیم کلان از سوی مدیران عالیرتبه هلدینگ خلیج فارس ایران گرفته خواهد شد.
درباره پرسپولیس ولی شرایط متفاوت است و بانکها در مالکیت آن سهیم شدهاند. بانک شهر که توسط شهرداری تهران تأسیس شد و سهامداران آن، شهرداریهای کلانشهرهای ایران هستند، قرار است ۳۰ درصد سهام پرسپولیس را در اختیار گیرد. البته که بنگاهداری بانکها از سوی بانک مرکزی منع شده بود، اما با مجوز خاص صادره از سوی شورای پول و اعتبار، حالا بانک شهر منعی برای در اختیار گرفتن عمده سهام باشگاه پرسپولیس ندارد.
این بانک در طول سالیان گذشته بیش از سه میلیون دلار به باشگاه پرسپولیس تسهیلات داده و حالا قرار است در فرمول واگذاری سرخپوشان پایتخت به بخش خصوصی، عمده سهام پرسپولیس را در اختیار گیرد. بانکهای ملت و تجارت که در وهله نخست قرار بود هرکدام به صورت مستقل مالک سرخابیهای پایتخت شوند، حالا قرار است هرکدام ۲۰ درصد سهام پرسپولیس را در اختیار گیرند.
بانک ملت در حالی بیش از ۳۵ هزار میلیارد تومان سرمایه مالی دارد که حدود پنج درصد سهام این بانک متعلق به شرکت پتروشیمی فناوران است تا ردپای پتروشیمی در مالکیت پرسپولیس هم دیده شود. بانک تجارت هم با درآمد بیش از دو تریلیون تومان دیگر مالک جدید باشگاه پرسپولیس خواهد بود که آنها هم مانند بانک ملت ۲۰ درصد سهام سرخپوشان را در اختیار خواهند گرفت.
بانک رفاه در حالی مالک پنج درصد سهام پرسپولیس میشود که خودِ این بانک ازجمله عمده سهامداران پتروشیمی امیرکبیر، شرکت پالایش نفت شازند اراک و پالایش نفت بندرعباس است و حتی ۱۰ درصد سهام فولاد مبارکه اصفهان هم به این بانک تعلق دارد! بانکهای اقتصادنوین و صادرات هم دیگر سهامداران باشگاه پرسپولیس خواهند بود که آنها هر کدام پنج درصد سهام را در اختیار میگیرند، اما گفته میشود که با توجه به کنسرسیوم شکلگرفته، عمده تصمیمگیریهای مدیریتی با نظر مسئولان بانکهای شهر، ملت و تجارت انجام خواهد شد و در راستای تأمین سرمایه، سه بانک رفاه، اقتصادنوین و صادرات هم مشارکت خواهند داشت.
روزنامه شرق
جنگ جمهوری اسلامی علیه زنان یا اسرائیل؟
غروب ۲۵ فروردین همزمان با حمله نظامی جمهوری اسلامی به اسرائیل ، نیروهای انتظامی حکومت با فتوای رهبر یک جنگ تمام عیار را با عنوان”طرح نور” علیه زنان در خیابانهای ایران به راه انداختند تا اقتدار نظام را که جنبش مدنی زنان به چالش کشیده شده است، بازسازی کنند. از همان شب حمله به اسرائیل “گشتهای ارشاد” تمام میادین و خیابان های شهر را اشغال و ورودی دانشگاه ها را با دوربین های چهره شناس مجهز کردند تا خفاشان سیاهپوش به اصطلاح امنیت اخلاقی با حمایت نیروهای فراجا دانشجویان دختر را مجبور به رعایت پوشش اسلامی نمایند. صحنه های زد و خورد با زنان و بازداشت آنان با خشونتی حیوانی در چند روز گذشته، صحنه حمله مُغولان به زنان ایران را در خاطره ها زنده می کند.
همزمانی حمله موشکی حکومت اسلامی به اسرائیل و به زنان تصادفی نیست. جمهوری اسلامی در داخل و خارج رسوا شده و در همه زمینه ها به بن بست رسیده است . انقلاب ژینا و بویژه مبارزه زنان اقتدار نظام را در هم شکسته و پایگاه اجتماعی حکومت را تخلیه و گذار قطعی از جمهوری اسلامی را در دستور کار گذاشته است. نتیجه انتخابات مجلس دوازدهم مجلس شورای اسلامی و همایش بزرگ ملی که مردم ایران به مناسبت چهارشنبه سوری و بزرگداشت نوروز امسال انجام دادند، مرگ مشروعیت نظام را جلو چشم مردم ایرن و جهان به نمایش گذاشت. در عرصه بینالمللی نیز ج. اسلامی بعد از هفت اکتبر همزیستی دیرینه خودش با حماس و دیگر نیروهای نیابتی را آشکار نمود، انتخابی که در نهایت او را وادار کرد سیاست “نه جنگ نه صلح” و صبر استراتژیک خودش را رها کند و دفاع از نیروهای “محور شرارت” را به سرنوشت مردم ایران و منافع ملی کشور ترجیح و کشور ما را در معرض یک جنگ خانمانسوز قرار بدهد.
هدف اصلی حکومت اسلامی از حمله به اسرائیل، ایجاد وضعیت جنگی و فضای امنیتی در کشور برای مهیا کردن بستر سرکوب است. در واقع جمهوری اسلامی میخواهد صورت مسئله اصلی را که مبارزه مردم برای سرنگونی است به جنگ دو کشور تغییر دهد. مردم ایران هیچ جنگی با مردم و دولت اسراییل و هیچکدام از دیگر کشورهای منطقه و جهان ندارند. جنگ اصلی جمهوری اسلامی بدون هیچ شک و تردیدی با زنان و جوانان ایران است که حکومت اسلامی، ولایت فقیه و تمام دستگاه حکومت دینی را به چالش کشیده و از آن عبور کرده اند.
ج. اسلامی به مدت ۴۵ سال است که جنگ را به زنان ایران تحمیل نموده، آنچه تغییر کرده و این حکومت آخرالزمانی را به سر حد جنون رسانده، قامت توانمند مقاومت زنان است که اسلام سیاسی زن ستیز را به زانو در آورده ، زنانی که رنسانس ایرانی را با رقص موهایشان پیوند زدهاند و واقف هستند که کلید حل بحران پبش رو ادامه مبارزه زنان و مردان در کنار هم تا نابودی حکومت آپارتاید جنسیتی و پیروزی انقلابِ زن زندگی آزادی است.
شورای مدیریت گذار تاکید می کند که جمهوری اسلامی به خاطر بحرانهایی که موجودیتش را تهدید می کنند، سایه یک جنگ غیر انسانی را برسر مردم ایران و منطقه گسترده است. این جنگ خواست مردم ایران نیست ویک جنگ ایدئولوژیک صلیبی است که حکومت اسلامی برای ستیز با تمدن غرب و محو اسراییل و زنان از بدو تاسیس تا به امروز پیش برده است. جمهوری اسلامی خطر اصلی و تهدید کننده صلح و امنیت درایران، منطقه و جهان است.
شورای مدیریت گذار از همه دولت های دموکراتیک، سازمان ملل، پارلمان اروپا و دیگر نهادهای بین المللی درخواست دارد، جنگی را که حکومت واپسگرای اسلامی علیه زنان ایران آغاز کرده است ، با استفاده از ابزارهای دیپلماتیک متوقف کنند. اخراج سفرای جمهوری اسلامی از تمام کشورها و طرد، انزوا و بایکوت کامل از مجامع بین المللی و محکوم کردن ان بعنوان یک حکومت آپارتاید جنسیتی گزینه های مختلفی هستند که آنها در اختیاردارند.
زنان و جوانان ایران راسخ ترین مدافعان دموکراسی و صلح هستند و اگر دولت های غربی نگران جنگ در منطقه هستند، بایستی تا کنون دریافته باشند که مردم ایران بهترین هم پیمان آنها هستند. اجازه ندهید فاجعه قتل حکومتی ژینا- مهسا امینی و صدها دختر و زن ایرانی دوباره تکرار شود. ایران به پیش از شهریور ۱۴۰۱ باز نمیگردد، حتی اگر سیاه پوشان در تمام این سرزمین قدم به قدم در کمین آزادی باشند.
همبستگی ملی برای حمایت از زنان ایران
پیروز باد انقلاب زن زندگی آزادی
دبیرخانه مرکزی شورای مدیریت گذار
اول اردیبهشت ۱۴۰۳، ۲۰ آوریل ۲۰۲۴
اژهای فاش کرد تصمیم به حضور دوباره گشتهای ارشاد بعد از جلسه با رئیسی گرفته شد
رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی به شکل تلویحی دولت ابراهیم رئیسی را متهم کرد که در اجرای طرح جدید و سختگیرانه برای برخورد با زنان مخالف حجاب اجباری مسئولیت خود را نمیپذیرد.
غلامحسین محسنی اژهای روز دوشنبه ۳ اردیبهشت فاش کرد تصمیم برای برخورد شدید نیروهای پلیس با زنان و بازگشت گشتهای ارشاد به خیابانها پس از جلسات مشترک با ابراهیم رئیسی در بهمن و اسفند سال گذشته گرفته شده است.
او در این زمینه گفت: «اواخر سال گذشته، در جلسه مشترک بنده با رئیسجمهور تاکید شد که نمیشود مقوله عفاف و حجاب را رها کرد. فلذا در بهمن و اسفند ۱۴۰۲، جلساتی برگزار شد و از فراجا و برخی نهادهای دیگر و چندین وزارتخانه دعوت کردیم» و سپس توضیح داد که به فرماندهی پلیس تأکید شد که «به میدان بیاید.»
او در ادامه افزود: «آیا اکنون میتوان خود را کنار بکشیم و اصطلاحاً به تعبیر عامیانه بگوییم “کی بود کی بود، من نبودم”؟»
مقامات جمهوری اسلامی با هدف بازگرداندن گشت ارشاد به خیابانهای ایران، از روز شنبه ۲۵ فروردین برخورد خشن با شهروندان را دوباره آغاز کردهاند.
شدت عمل نیروی انتظامی و لباسشخصی در برخورد با زنان مخالف حجاب اجباری به گونهای بوده که حتی اعتراض برخی از نیروهای هوادار جمهوری اسلامی را نیز برانگیخته است.
روز جمعه ۳۱ اردیبهشت مهدی فضائلی، عضو دفتر حفظ و نشر آثار علی خامنهای، در شبکهٔ اجتماعی ایکس (توئیتر سابق) از قول رهبر جمهوری اسلامی نوشت که «کارهای بیقاعده و بدون برنامه نباید انجام بگیرد» و در زمینه حجاب اجباری «دشمن با نقشه و برنامه وارد شده، ما هم باید با برنامه و نقشه وارد شویم».
این ابراز نظر او موجب شد برخی حامیان رهبر جمهوری اسلامی ازجمله حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان، او را به باد انتقاد بگیرند.
با این حال، آقای فضائلی در پست دیگری در شبکه ایکس بر نظر سابق خود و «تذکر» علی خامنهای تأکید کرد.
از سوی دیگر و در ادامه اختلاف نظرهای نهادها و اشخاص مسئول، دبیر ستاد امر به معروف با بیان این که مجموعهٔ تحت مدیریت او در اعمال شدیدتر حجاب اجباری در روزهای اخیر نقشی نداشته، گفت که این نهاد از مأموران متخلف در «طرح نور» دفاع نمیکند.
او همچنین خبر داد مسئولیت ستاد امر به معروف در زمینهٔ اعمال حجاب اجباری از اردیبهشت سال گذشته به «ستاد عفاف و حجاب» زیر نظر وزارت کشور واگذار شده است.
دستکم دو نماینده مجلس نیز در روزهای اخیر گفتهاند وزارت کشور دولت رئیسی در اجرای طرح جدید نقش اصلی را بازی میکند.
ابراهیم رئیسی نیز روز یکشنبه اعلام کرد: «موضوع عفاف و حجاب تکلیفی شرعی، قانونی و سیاسی است که در توجه به آن هیچ گونه تردیدی وجود ندارد.»
از سوی دیگر، فرمانده سپاه «محمد رسولالله» تهران بزرگ، روز یکشنبه دوم اردیبهشت، از تشکیل یک گروه جدید به نام «سفیران مهر» برای «پیگیری» موضوع تحمیل حجاب اجباری بر شهروندان خبر داد.
او گفت که افراد این گروه «آموزش دیدهاند» تا رعایت «قانون» حجاب اجباری را «به صورت جدیتر در میان اصناف، ادارات، بازار، معابر، بوستانها، تفرجگاهها و حمل و نقل عمومی تهران پیگیری» کنند.
لایحه موسوم به «حجاب و عفاف» که در واکنش به موج مخالفت زنان با حجاب اجباری سال گذشته در مجلس شورای اسلامی بدون طرح در صحن علنی به تصویب رسید، همچنان بین این مجلس و شورای نگهبان در رفتوآمد است و ایراداتی که شورای نگهبان به این مصوبه پرحاشیه گرفته، هنوز مرتفع نشده است.
در این میان کشمکشها و جدال لفظی ميان طيفهای مختلف سیاسی در ایران بر سر مكانيسم برخورد با افرادی که حجاب اجباری را رعایت نمیکنند نیز ادامه دارد.
در واکنش به اقدامات جدید جمهوری اسلامی، فعالان حقوق بشر آن را اعلام «جنگ» با زنان خواندهاند.
نرکس محمدی،برنده جایزه صلح نوبل، روز دوشنبه با انتشار پیامی صوتی از زندان اوین، گفت: «امروز حکومت دینی استبدادی نه از موضع قدرت بلکه از سر استیصال، جنگ تمام عیاری علیه تمام زنان را به همه خیابانهای کشور کشانده است.»
رادیو فردا
رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در پایان نشست وزیران خارجه این نهاد در لوکزامبورگ اعلام کرد اتحادیه به دنبال حملات موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی ایران به اسرائیل، به طور اصولی با گسترش تحریمها علیه تهران موافقت کرد.
جوزپ بورل روز دوشنبه ۳ اردیبهشت افزود این «توافق سیاسی» با هدف گسترش تحریمهای موجود علیه توان پهپادی و موشکی ایران و انتقال احتمالی آنها به روسیه، حاصل شد.
او گفت که تحریمها فراتر از عرضه آن به روسیه خواهد بود و شامل تأمین پهپاد و موشک برای گروههای نیابتی (وابسته به تهران) در منطقه نیز خواهد شد.
آقای بورل به درخواست برخی از اعضای اتحادیه در خصوص تروریستی نامیدن سپاه پاسداران و تحریم آن اشاره نکرد.
تعیین و تصویب ساز و کار قانونی برای اجرای تحریمهایی که در نشست لوکزامبورگ مورد توافق اعضای اتحادیه اروپا قرار گرفت، هنوز مستلزم اقدامات بیشتر ۲۷ عضو اتحادیه است.
نشست وزیران خارجه اتحادیه اروپا در نشست دوشنبه در لوکزامبورگ تحریمهای بیشتر علیه ایران را همچنین به دلیل اشاعه سلاحهای کشتار جمعی و نقض حقوق بشر در دستور کار داشت.
اتحادیه اروپا تعیین تحریمهای مرتبط با تولیدات موشکی ایران را در نشست لوکزامبورگ بررسی میکند.
این در حالی است که وزیر خارجه بلژیک در آستانه نشست وزیران خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا در لوکزامبورگ اعلام کرده بود که کشورش خواهان تحریم سپاه پاسداران است.
حاجا لحبیب روز دوشنبه گفت تحریمهای جدید علیه جمهوری اسلامی ایران باید سپاه پاسداران را نیز شامل شود.
او در همین حال اظهار داشت هنوز بر سر اینکه کدام مبنای قانونی میتواند اساس افزودن سپاه پاسداران به تحریمهای اتحادیه به عنوان یک گروه تروریستی باشد، توافقی حاصل نشده است.
وزیر خارجه اتریش نیز پیش از آغاز این نشست گفت از گسترش تحریمهای پهپادی علیه ایران به دلیل نگرانی از تحویل آنها به روسیه و گروههای نیابتی جمهوری اسلامی حمایت میکند.
او افزود که انتظار دارد روز دوشنبه یک «توافق سیاسی» صورت گیرد.
رهبران دولتهای اتحادیه چهارشنبه گذشته در نشستی در بروکسل که چهار روز پس از حمله نظامی بیسابقه ایران به اسرائیل برگزارکردند، بر سر برقراری تحریمهای تازه علیه ایران به اجماع کلی رسیدند و تعیین جزییات آن را به جلسه وزیران خارجه در روز سوم اردیبهشت موکول کردند.
الکساندر دیکرو، نخستوزیر بلژیک در نشست سران بر تروریستی نامیدن سپاه تأکید کرده بود اما اولاف شولتس، صدراعظم آلمان گفته بود این امر هنوز مستلزم بررسیهای بیشتر است.
واکنش اسرائیل
وزیر خارجه اسرائیل این تصمیم اتحادیه اروپا را «اقدامی دراماتیک» نامید.
این دولتمرد اسرائیلی همچنین در پیامی در شبکه ایکس به زبان فارسی نوشت: «تصمیم مهم اتحادیه اروپا امروز برای تحریم برنامههای تسلیحاتی رژیم ایران، با پیامی روشن به مقامات رژیم ایران».
ییسرائل کاتس آدرس کاربری علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران را نیز در این پیام منشن کرده است.
آقای کاتس افزود: «شکست سیاسی (برای جمهوری اسلامی ایران) اینگونه است، و این تازه آغاز کار است».
علی خامنهای در مقام فرمانده کل قوای جمهوری اسلامی دستور حمله نظامی 25 فروردین ایران به اسرائیل را صادر کرده و روز دوم اردیبهشت نیز در دیدار با فرماندهان ارشد ارتش و سپاه از اجرای حمله ضمن تأیید تلویحی عدم اصابت اکثر موشکها و پهپادهای گسیل شده به اسرائیل، تمجید کرد.
همزمان، وزیران خارجه کشورهای صنعتی گروه هفت که چهار کشور اروپایی بریتانیا، آلمان، فرانسه و ایتالیا عضو این گروه هستند، در نشست سه روزه هفته گذشته در جزیره کاپری ایتالیا تحریم صنایع موشکی و پهپادی ایران و عوامل مرتبط با آن، شامل شرکتهای چینی تأمین کننده برخی قطعات پهپادی برای صنایع نظامی جمهوری اسلامی را تأیید کردند.
پهپادها و موشکهای کروز و بالیستیک ایران از یک سو ۲۵ فروردین به سوی اسرائیل شلیک شد و خطر بروز یک جنگ تمام عیار در منطقه را برانگیخت، و از سوی دیگر، حملات روسیه با توسل به پهپادهای ایرانی در دو سال اخیر غیرنظامیان و زیرساختهای اوکراین، متحد کشورهای غربی را هدف قرار داده است.
در روزهای گذشته پس از تأیید بسته کمکی ۶۰ میلیارد دلاری در مجلس نمایندگان آمریکا برای اوکراین، و در پی تشدید حملات هوایی روسیه به زیرساختهای انرژی اوکراین، دولتهای اتحادیه اروپا زیر فشار هستند تا دفاع هوایی اوکراین را تقویت کرده و از جمله سامانههای پاتریوت در اختیار کییف بگذارند.
آلمان تنها عضو اتحادیه است که برای ارسال سامانه بیشتر پاتریوت به اوکراین ابراز آمادگی کرده است.
بلژیک که دولت آن بر لزوم تروریستی نامیدن سپاه تأکید دارد، مدت طولانی درگیر تنش شدید دیپلماتیک با ایران، از یک سو در پی محاکمه و محکوم کردن یک دیپلمات جمهوری اسلامی اران درارتباط با عملیات تروریستی در اروپا و از سوی دیگر بر سر یک امدادگر زندانی شده خود در ایران بود.
رادیو فردا
روزنامه نیویورک تایمز گزارشی از تصمیم اسرائیل برای حمله به ایران در شبانه روز پنج شنبه و جمعه [هفته گذشته] را به نقل از سه مقام اسرائیلی که نامشان فاش نشده، منتشر کرد که میگویند طرح اولیه حمله تلافیجویانه شامل حمله متقابل «بسیار گستردهتری به اهداف نظامی» از جمله در نزدیکی تهران بود.
همانطور که به طور گسترده گزارش شده است، اسرائیل برنامههای خود برای پاسخ فوری به حمله مستقیم بیسابقه جمهوری اسلامی در ۱۳ تا ۱۴ آوریل را پس از آن که مشخص شد اکثر موشکها و پهپادهای ایرانی را با کمک ائتلاف به رهبری آمریکا خنثی کرده است، کنار گذاشت.
یک تماس تلفنی در آن شب بین رئیس جمهوری آمریکا، جو بایدن و نخست وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، و در نهایت در میان فشارهای دیپلماتیک شدید برای جلوگیری از تشدید خصومتهای مستقیم، پاسخی «کمتر قدرتمند» را انتخاب کردند.
روایت روزنامه نیویورک تایمز به نقل از مقامات اسرائیلی و غربی، همچنین میگوید که جنگندههای اسرائیلی «تعداد کمی موشک» را از چند صد مایلی غرب ایران شلیک کردند و همچنین پهپادهای تهاجمی کوچک موسوم به کوادکوپتر را نیز «برای گیج کردن پدافند هوایی ایران» شلیک کردند.
بنابر این گزارش یک موشک به یک باتری ضدهوایی در یک بخش استراتژیک مهم در مرکز ایران اصابت کرد - گزارشهای قبلی نشان میداد که این هدف بخشی از پدافند هوایی اس-۳۰۰ برای تاسیسات هستهای نطنز بود - در حالی که موشک دیگری در هوا منفجر شد.
نیویورک تایمز به نقل از یک مقام اسرائیلی میگوید که موشک دوم توسط نیروی هوایی «زمانی که مشخص شد اولین موشک به هدف خود رسیده است، برای جلوگیری از وارد کردن خسارت زیاد، منهدم شد.» این گزارش همچنین به نقل از یک مقام غربی گفته است که موشک دوم ممکن است «به سادگی خراب شده باشد.»
روایت نیویورک تایمز همچنین ادعا میکند که اسرائیل ابتدا حمله را برای دوشنبه شب، ۱۵ آوریل برنامهریزی کرده بود، اما در آخرین لحظه از ترس اینکه حزبالله ممکن است «شدت حملات خود به شمال اسرائیل را به میزان قابلتوجهی افزایش دهد» این برنامه را تغییر داد. در این گزارش مشخص نشده که آیا این ارزیابی قبل از حمله در شب پنج شنبه-جمعه تغییر کرده است یا خیر.
اسرائیل به طور رسمی مسئولیت این حمله متقابل را برعهده نگرفته است. در مقابل، جمهوری اسلامی ایران اهمیت این پاسخ را کم جلوه داده و مستقیماً اسرائیل را مقصر معرفی نکرده است.
سازمان دیدهبان حقوق بشر در گزارشی تازه اعلام کرد که نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در حین سرکوب اعتراضات گسترده در دو سال اخیر، اقدام به «شکنجه» و «تجاوز جنسی» بازداشت شدگان کردند و این تجاوزات شدید بخشی از الگوی گستردهتر نقض جدی حقوق بشر برای سرکوب مخالفان در سیستم جمهوری اسلامی است.
بنابر تحقیقاتی که دیدهبان حقوق بشر در مورد «سوء استفاده» از ده زندانی کرد، بلوچ و ترک که در فاصله زمانی سپتامبر تا نوامبر ۲۰۲۲ انجام داده و امروز ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ در قالب گزارشی منتشر شده، در هفت مورد، بازداشت شدگان از «شکنجه به قصد اعتراف اجباری» توسط نیروهای امنیتی خبر دادهاند.
ناهید نقشبندی، پژوهشگر ایران در سازمان دیدهبان حقوق بشر، در مورد یافتههای این گزارش گفت: «وحشیگری نیروهای امنیتی در ایران علیه معترضان بازداشت شده، از جمله تجاوز و شکنجه، نه تنها جنایت فاحش است، بلکه سلاح بیعدالتی است علیه بازداشت شدگان که برای وادار کردن آنها به اعترافات دروغین اعمال میشود.»
دیدهبان حقوق بشر اعلام کرده که برای مستندسازی یافتههای این گزارش، بین سپتامبر ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۳ با پنج زن، سه مرد و دو کودک مصاحبه کرده است. در همین راستا یک زن کرد به این سازمان حقوق بشری گفته است که در نوامبر ۲۰۲۲ «دو مرد از نیروهای امنیتی به او تجاوز کردند و یک مامور زن او را نگه داشت و تجاوز را تسهیل کرد.»
یک مرد ۲۴ ساله کرد اهل استان آذربایجان غربی نیز تایید کرده است که در سپتامبر ۲۰۲۲ در یک بازداشتگاه مخفی توسط نیروهای سازمان اطلاعات مورد «شکنجه و تجاوز شدید با باتوم» قرار گرفته است. این جوان معترض همچنین گفته است که توسط نیروهای امنیتی در یک ون مورد «تجاوز گروهی» قرار گرفته است.
دیدهبان حقوق بشر همچنین تایید کرده که یک زن بلوچ را که «شاهد تجاوز به دست کم دو زن دیگر» در بازداشتگاهی در سیستان و بلوچستان بوده را مورد ضرب و شتم و تعرض جنسی قرار دادند که باعث آسیب جسمی و روانی آنها شد.
در این گزارش به نقل از یک دانشجوی دانشگاه سیستان و بلوچستان آمده است که در اکتبر ۲۰۲۲، نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی او را به همراه ۲۰ زن دیگر دستگیر و در طول یک ماه بازداشت مورد «شکنجه و خشونت جنسی» قرار دادند.
این دانشجو از جمله مصادیق خشونت جنسی صورت گرفته را «لگد زدن به اندام تناسلی» اعلام کرده و گفته که در طول حدود ۵۰ روز بازداشت سه بار مورد «تجاوز جنسی» قرار گرفته است.
این گزارش به تجاوز جنسی به یک زن بلوچ، یک زن ۲۱ ساله کرد و همچنین تجاوز ماموران لباس شخصی سپاه پاسداران به یک مرد معترض ۳۰ ساله در تبریز و یک دانشجوی مرد ۲۴ ساله پزشکی در اشنویه نیز پرداخته است.
تجاوز در حین سرکوب در ساختار جمهوری اسلامی یکی از رفتارهای نهادینه شده است بهطوریکه آذر ماه سال ۱۴۰۱ شبکه خبری «سیانان» در آمریکا اعلام کرد که در نتیجه تحقیقاتش به اسنادی دست یافته که نشان میدهد جمهوری اسلامی از تعرض جنسی به عنوان ابزاری برای شکنجه دستگیرشدگان در جریان اعتراضات سراسری استفاده میکند.
در این گزارش آمده بود که «نیروهای امنیتی ایران از تجاوز جنسی برای سرکوب اعتراضات استفاده میکنند.»
این گزارش نشان دهنده چهار دهه تجاوز در زندانها و بازداشتگاههای جمهوری اسلامی بود که سایر دستگاهها و نهادهای بینالمللی نیز بارها بر آن تاکید کردهاند.
دیدهبان حقوق بشر در بخشی از این گزارش از هیات بینالمللی حقیقتیاب سازمان ملل متحد خواسته تا به بررسی این تخلفات شدید به عنوان بخشی از گزارش گستردهتر خود در مورد نقض زنجیرهای حقوق بشر توسط حکومت ایران ادامه دهد.
در همین راستا سازمان دیدهبان حقوق بشر در اردیبهشت سال ۱۴۰۲ در گزارشی از وضعیت کودکان بازداشتی، تاکید کرد که نیروهای امنیتی ایران که اعتراضات گسترده را سرکوب میکنند، کودکان را به طور «غیرقانونی» کشته، شکنجه و مورد تعرض جنسی و ناپدیدسازی قرار دادهاند.
این نهاد حقوق بشری تاکید کرده بود که مقامات ایرانی همچنین کودکان را «بر خلاف حفاظتهای حقوقی کودکان» تحت بازداشت، بازجویی، و پیگرد قرار دادهاند، و قضات خانواده کودکان را از به کارگیری وکلای منتخب خود برای دفاع از آنها باز داشتهاند، کودکان را با اتهامات مبهم محکوم کردهاند، و آنها را خارج از دادگاههای نوجوانان مورد محاکمه قرار دادهاند که «اختیار منحصر به فرد قضایی در حوزه کودکان را دارا هستند.»
در ۲۹ اسفند سال ۱۴۰۱ نیز جاوید رحمان، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران در نشست شورای حقوق بشر در ژنو با اشاره به کشتن، زندانی کردن، ناپدیدسازیهای اجباری، شکنجه، اذیت و آزار و تجاوز جنسی به معترضان از سوی نیروهای امنیتی گفته بود که جمهوری اسلامی ممکن است «جنایت علیه بشریت» مرتکب شده باشد.
در اسفند ماه سال ۱۴۰۱ و همزمان با انتشار گزارش سالانه وزارت امور خارجه آمریکا در مورد حقوق بشر، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا، در سخنانی گفته بود که نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در جریان بازداشت خودسرانه هزاران معترض به «شکنجه و خشونت مبتنی بر جنسیت» متوسل شدند.
سازمان حقوقبشری عفو بینالملل نیز اسفند ۱۴۰۱ با انتشار گزارشی اعلام کرده بود مستنداتی به دست آورده است که نشان میدهد کودکان معترض بازداشتشده در ایران تحت سرکوب و آزار وحشیانه، از جمله شوک الکتریکی و خشونت جنسی، قرار گرفتهاند.
صدای آمریکا
تازهترین تحقیقات نشان میدهد که بودجه نظامی کشورهای اروپایی از سال ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۳ میلادی ۱۶ درصد افزایش یافته که این رقم یک رکورد جدید در سه دهه گذشته است.
بر اساس دادههای موسسه بینالمللی تحقیقات برای صلح، موسوم به «سیپری»، بودجه نظامی کشورهای اروپای مرکزی و غربی اکنون بیشتر از سال آخر جنگ سرد است.
دادههای این تحقیقات جدید نشان میدهند که اروپا از آغاز سال ۲۰۲۲ شاهد افزایش هزینههای نظامی بوده که این رقم در سال ۲۰۲۳ به مجموع ۵۵۲ میلیارد یورو رسیده است.
افزایش ۱۶ درصدی بودجه نظامی کشورهای اروپایی در این بازه زمانی بیشتر از هزینه دفاعی این کشورها در سال ۲۰۲۲ و ۶۲ درصد بیشتر از سال ۲۰۱۴ است که رقمی معادل ۳۳۰ میلیارد یورو بود.
همه کشورهای اروپایی عضو ناتو به جز یونان، ایتالیا و رومانی هزینههای نظامی خود را در سال ۲۰۲۳ افزایش دادهاند.
لورنزو اسکارازاتو، مشاور تحقیقاتی سیپری به یورونیوز گفت از زمانی که روسیه در سال ۲۰۱۴ کریمه را به خاک خود ضمیمه کرد، هزینه نظامی اروپا هر سال افزایش یافته است.
اقدام روسیه در ضمیمه کردن کریمه به خاک خود و همچنین حمله نظامی به اوکراین در فوریه سال ۲۰۲۲، دولتهای اروپایی را بر آن داشت تا بودجه دفاعی خود را با سرعتی بیسابقه افزایش دهند.
اسکارازاتو گفت: «شکی نیست که در سال ۲۰۲۳، عامل اصلی افزایش هزینههای نظامی اروپا، تهاجم تمام عیار روسیه به اوکراین بوده است.»
بیشترین هزینهها در اروپای غربی و مرکزی
بر اساس گزارش سیپری، روند افزایش بودجه نظامی کشورهای اروپای غربی و مرکزی عمدتاً در واکنش به افزایش هزینههای نظامی روسیه بوده است.
در سال ۲۰۲۳، بریتانیا نسبت به دیگر کشورهای اروپایی بیشترین هزینه نظامی را نسبت به تولیدات ناخالص داخلی داشته است. این کشور رقمی معادل ۲.۳ درصد تولید ناخالص داخلی را صرف هزینههای نظامی کرده است. وزارت دفاع بریتانیا در سال جاری میلادی اعلام کرد که این رقم را به ۲.۵ درصد افزایش خواهد داد.
آلمان نیز بودجه نظامی خود را از سال ۲۰۱۴ تا سال ۲۰۲۳ به میزان ۴۸ درصد افزایش داده است.
در سال ۲۰۲۲، دولت آلمان متعهد شد که دو درصد از تولید ناخالص ملی، حد نصاب تعیینشده از سوی ناتو را به امور دفاعی اختصاص دهد.
دادههای تحقیقات جدید سیپری نشان میدهند که بودجه نظامی لهستان نسبت به سال ۲۰۱۴ میلادی بیش از دو برابر شده است. این کشور در سال ۲۰۲۳ رقمی معادل ۳.۸ درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف هزینههای دفاعی کرده است که هنوز از هدف اعلام شده ۴ درصدیاش فاصله دارد.
لهستان مدتهاست که افزایش هزینههای دفاعی و امنیتی خود را به دلیل «نگرانی از حمله روسیه به کشورهای اروپایی عضو ناتو» در اولویت قرار داده است.
یورونیوز فارسی
غزل حضرتی / روزنامه اعتماد
یک گزارش از نسلی که هنوز خیلی حرف برای زدن دارد
از در کافه وارد میشوم، گروهی دختر و پسر نشستهاند و صدای خندهشان آنجا را برداشته. من هم لبخندی به لبم میآید و از اینکه این بچهها خوشحالند، رضایتی میدود توی صورتم. میروم سمت میزی که رزرو کردهام تا بنشینم و دوستم بیاید. زیرچشمی کمی وراندازشان میکنم. قیافههایشان قشنگ است، همه موها صاف، بعضیها رنگ کردهاند و تک و توک هایلایت دارند. آرایشها محو و شیک، لباسهایشان هم مد روز است؛ کتهای کوتاه با شلوارهای خنک تابستانی پوشیدهاند. پسرها هم اکثرا تیشرت راحت و جین پوشیدهاند، تک و توک پیرسینگ دارند. رها نشستهاند و با دوستانشان میگویند و میخندند. ادبیاتشان شبیه ما نیست. همهشان شبیه هم خیلی خودمانی حرف میزنند. بعضا از کلماتی استفاده میکنند که در زمان ما در زمره ادبیات پسرانه بود و کمتر دختری از این کلمات استفاده میکرد. هرازگاهی یکیشان سیگاری میگیراند و قهوهشان را سر میکشند.
اینها بچههای نسل جدیدند، نسلی که به نام نسل زد معروفند؛ همان دهه هشتادیهای خودمان. همانها که در دو سال گذشته، خیلی معروف شدند. ویدیوهای زیادی ازشان بیرون آمد در حال اعتراض به وضع موجود. کارهایی کردند که زمانی که ما جوان بودیم و معترض، شاید جرات نمیکردیم. ما دهه شصتیها و حتی هفتادیها شبیه اینها نیستیم. یعنی اینها شبیه ما نیستند.
ما از دهه پنجاه یک سیری داشتیم تا رسیدیم به دهه شصت و اوج جنگ و زمانی که رکورد زاد و ولد زده شد و ما ماندیم و حوض خالیمان. به هر مرحله از زندگی که میرسیدیم، کمبود بود، چون جمعیت ما زیاد بود. به هر مقطعی میرسیدیم، با موج جمعیت مواجه میشدیم، چون پدرها و مادرهایمان رکورد زاد و ولد را زده بودند و ما جمع کثیری از بچههایی شده بودیم که با هم دبیرستانی شدیم، با هم انتخاب رشته کردیم، با هم کنکور دادیم، آخ از کنکور. با هم وارد دانشگاه شدیم در رقابتی تنگاتنگ و با هم در حالی که در انتظار بیکاری بودیم از دانشگاه فارغالتحصیل شدیم.
اما دهه هفتاد اوضاعش کمی بهتر بود، بچههایی بودند اغلب تک تا دو فرزندی. اما دهه هشتاد متفاوت است. شاید چند سال دیگر این تفاوت در مورد دهه نودیها بیشتر به چشم آید، اما فعلا میخواهیم درباره دهه هشتاد حرف بزنیم، نسلی که میداند چه میخواهد و تنها خودش است که برایش مهم است. کاش ما هم همینطور بودیم.
سراغ هشت نفر از دختران این نسل رفتیم، بچههایی دبیرستانی که 16 تا 17 سال سن دارند. سودا، فاطمه، نیلماه، زهرا، لیلی، سلین، مهشید و مانیا دخترانی هستند که در این گزارش به سوالات ما پاسخ دادهاند تا کمی ما را با خودشان بیشتر آشنا کنند.
از آنها درباره اولویت اصلی زندگیشان پرسیدم، یکی میگوید فقط پول، دیگری میگوید خوشحال بودن و آرامش داشتن. زهرا میخواهد مستقل شود و این استقلال در آینده برای او خیلی مهم است و برایش برنامهریزی کرده تا با تحصیلات خوب به آن نقطه برسد. برای سلین هم آینده شغلی که دوستش دارد از همه چیز مهمتر است. جالب است که در 16 سالگی میداند میخواهد چه کاره شود و از الان انرژیاش را روی آن متمرکز کرده است.
اما سودا میگوید: «شاید بقیه بگویند پول یا مهاجرت اولویت اصلیمان است، اما انگار در نهایت همه میخواهند به نقطهای برسند که راحتتر زندگی کنند و خوشحال باشند. این خوشحالی برای هر کسی با یک چیزی به دست میآید. اولویت اصلی من در زندگی این است که بتوانم حتی شده کمی به بهتر شدن این وضعیت کمک کنم، شده حتی برای یک نفر زندگی را راحتتر کنم. در نهایت همه دنبال خوشحالیاند دیگر.»
در این میان مانیا تنها به مهاجرت اشاره میکند. او میگوید: «ساخت زندگی ایدهآلم، اولویتم است، اگر شد در ایران، اگر هم نشد قطعا مهاجرت میکنم که به احتمال ۹۰درصد مجبور به مهاجرت میشوم.»
ما نسل بیخیالی نیستیم
خیلیها معتقدند نسل جدید، نسل بیخیالی هستند. بیخیالی هم البته از نگاه نسلها و آدمها متفاوت است. پدرها و مادرهای ما خیلی چیزهای بیشتر را جدی میگرفتند و متعهد به انجام آنها بودند و ما را هم متعهد میکردند، اما پدرها و مادرهای الان اینطور نیستند و فرزندانشان را خیلی راحتتر میگذارند.
«ماها نسل بیخیالی نیستیم، البته نمیدانم بیخیال بودن را چطور معنی میکنید. ما شاید فقط به چیزهایی که نسل قدیم اهمیت میدادند، اهمیت نمیدهیم. چیزهایی که واقعا مهم نبودند. فکر میکنم خیلیهایمان یکجورهایی آن نقش عادیسازی را داریم. مثلا من الان موهایم را رنگ کردم، خیلیها من را چپچپ نگاه میکنند یا بلند بلند نچنچ میکنند، ولی خب با خودم میگویم اشکال ندارد، به من نچنچ میکند، به نفر بعدی نچنچ میکند، ولی برای نفر سوم حتی اگر با عقایدشان یکی نباشد، دیگر هیچی نمیگویند. از طرفی مگر چند بار زندگی میکنیم که حالا بخواهیم به حرف مردم اهمیت بدهیم؟»
اینها را سودا میگوید.
سلین اما میگوید: «ما اگر بیخیال بودیم، زندگی خیلی راحتتری داشتیم و میتوانستیم به وضعیت جامعه و اقتصاد کشور و آینده نامشخصی که در انتظارمان است، اهمیت ندهیم. اینکه اکثرا خودمان را بیخیال نشان میدهیم، فقط به خاطر رهایی از نظرات و افکار اشتباه بقیه است یا به قولی برای اینکه بقیه اجازه بدهند نفس راحت بکشیم. من به خانوادهام و خونی که قبل از من برای آرامش و امنیتم ریخته شده است، تعهد دارم.»
زهرا از خط قرمزهایشان میگوید که هر کدام برای خودمان یک محدوده و خط قرمز داریم، اینطور نیست که بیتفاوت باشیم. ما صرفا به چیزهای متفاوتی ریاکشن داریم، چون دوران کودکی، نوجوانی و تفریحاتمان متفاوت بوده و با سیستم جدیدی نسبت به دهههای گذشته بزرگ شدیم، چیزهای متفاوتی احساساتمان را تحریک میکند.
آنها معتقدند معیارهای متفاوتی برای توجه کردن، تعهد داشتن و اهمیت دادن وجود دارد. بعضی چیزهایی که نسلهای قبلی باید نگرانشان میبودند، برای ما رفع شده و دغدغههای جدیدی افزوده شده. چیزی که باعث شده این برداشت به وجود بیاید، این است که ما خواستههای نسبتا متفاوتی داشتیم یا در بروز دادن خودمان فعالتر بودیم. در کل «جدید» بودن رفتارمان است که بیشتر باعث به چشم آمدنش میشود. البته که دنیایی که در آن زندگی کردیم، هم گستردهتر بوده.
مانیا میگوید: «هر کدام از آدمها یکسری خط قرمز دارند که برایشان مهم است و قطعا در مورد آنها بیخیال نیستند؛ مثل وطنشان، دوستانشان، خانوادهشان و حتی فرد مورد علاقهشان.»
بیشترمان افسردههای متظاهریم
خوشحال بودن این بچهها، رها بودن و قهقهههایشان، رفتاری است که همیشه از آنها در جمعهایشان میبینیم. آنها ولی معتقدند اینطور نیست. لیلی صراحتا میگوید: «بیشتر از ۹۵درصد افسردههای متظاهریم.» مهشید میگوید: «طبیعی است وقتی دور هم مینشینیم و با دوستانمان هستیم، بخندیم. این همه تمایل به «برنامه کردن» شاید گریز از همین ناراحتی باشد.»
مانیا میگوید: «کتاب را از جلدش نمیشود قضاوت کرد، کافی است در حد چند دقیقه توی جمع این افراد باشید تا متوجه عمق فاجعه بشوید. طوری که خودمان قبول داریم مادر و پدرهای آینده قرار است پر از مشکل روانی و آسیب باشند.»
زهرا معتقد است آدم خوشحالی نیست. خودش و دوستانش افسردگی شدید دارند. اما آنقدر مشکلاتشان زیاد است که با آنها جوک میسازند تا حمله عصبی نکنند. او میگوید: «صرفا چون میخندیم، به این معنی نیست که شادیم. هر کدام علاوه بر مشکلات زیادی که با خانوادههایمان داریم، همزمان داریم مشکلات اقتصادی، مشکلات بین روابط دوستانه و مشکلات جامعه و سختی شرایط، به خصوص برای ما دخترها را تحمل میکنیم. از بیرون رفتن تا محدودیتهای مدرسه و درس و کنکور و فکر استقلال و آینده.»
حضور فعال در شبکههای اجتماعی و ارتباط مستقیم با دنیا و بالا پایین کردن اخبار سلبریتیها میتواند در کنار خوشگذرانی، آسیبزا هم باشد. نیلماه به این موضوع اشاره کرده است. «این نسل زودتر از گذشته چیزهایی را آموخت که آمادگی روانی برایش نداشت. چیزهایی را تجربه کرد که آنها او را سوق داد به سمت ایدهآلگرایی، در ادامه افسردگی و احساس ناکافی بودن. آیا قبلا آنقدر انسانهای نابغه و مدل و ورزشکار و... که در رشته خودشون تاپترینند را به تعداد زیاد، آنهم هر روز دنبال میکردید؟ تا حدودی حق داریم از خودمان زیادی راضی نباشیم. نتیجهاش بزرگبینی شکستها و سرزنش خودمان بر سر اتفاقات نرمالی است که احتمالا برای اکثر جامعه رخ میدهد.»
بعضی از بچهها معتقدند برای اینکه یک دهه هشتادی خوشحال باشی، باید به امنیت و نظر بقیه و آینده و هیچی اهمیت ندهی. اگر تلاش کنی برای خودت زندگی بسازی، با شرایط امروزی در این راه آنقدر تحت فشار قرار میگیری که کم میآوری. بهطور کلی نوجوانی نیست که افسرده نباشد یا حداقل مدتی درگیرش نشده باشد.
سودا هم میگوید: «فکر نکنم آدمهای خوشحالی باشیم، چون جو مملکت جوری است که نمیشود خوشحال بود. از یک طرف وضعیت اقتصادی طوری است که هی تلاش میکنی به چیزهایی که میخواهی برسی، خیلیها میخواهند مهاجرت کنند بروند، خیلیها میخواهند خانه بگیرند، بعد یکهو دلار میرود بالا، همهاش خراب میشود یا مثلا چیزهای خیلی عادی مثل رستوران رفتن؛ برای 80درصد جامعه اینطور شده که دو، سه ماه یکبار بروند یا دیر به دیر بروند مسافرت، کمتر از قبل خرید میکنند، کمتر از قبل میخورند. یکی مثل من واقعا گاهی وقتها به خاطر خرجهایی که میکنم عذاب وجدان میگیرم که شاید این پول را اگر اینجا خرج نمیکردم، جای بهتری خرج میشد. خیلیهایمان دوستهای خارجی داریم، وقتی زندگیهایمان را مقایسه میکنیم و میبینیم که چیزهایی که آنها دارند و خیلی بزرگ است، چیزهایی است که حق همه آدمهاست که داشته باشند. بعد از یک طرف اینجوری است که دوستت میرود بیرون، باید نگران باشی سالم برگردد خانه یا مثلا فردا جنگ میشود. خیلی دغدغههای زیادی هست، وقتی به بقیه میگوییم، میگویند شما نمیدانید ما جنگ دیدیم. انگار همه چیزهایی که باعث میشود خوشحال باشیم را دارند ازمان میگیرند یا چیزی مثل اینترنت تقریبا همه چیز برای ما فیلتر است. استفاده از فیلترشکن هم تضمینی ندارد. یکی از سادهترین کارهایی که ما انجام میدهیم، یوتیوب یا اینستاگرامگردی است. نمیتوانیم، فیلتر است، کلی باید زحمت بکشی بروی یوتیوب، ۳ ساعت صبر کنی ویدیو لود شود تا ببینی، بعد وسطش هم ۵۰۰ دفعه قطع میشود، خب این ظلم است.»
زندگی بدون اینترنت وحشتناک است
بچههای دهه ۸۰، بچههای اینترنتاند. از وقتی به دنیا آمدند این اختراع بشری وجود داشت و از کودکی با این مفهوم آشنا شدند. ارتباطاتشان بر پایه و اساس اینترنت گذاشته شده. از آنها پرسیدم اگر اینترنت نباشد، زندگیهایتان چه شکلی میشود.
سودا میگوید: «ما خیلی از کارهایمان را با اینترنت انجام میدهیم؛ مطالبی که میخوانیم، آهنگهایی که گوش میدهیم، فیلمهایی که میبینیم، ارتباطاتی که داریم، خریدهایی که میکنیم. خیلیها از اینترنت کسب درآمد میکنند، خیلیها مهارت جدید یاد میگیرند. شاید اگر اینترنت را از ما بگیرند، یک مدتی همه فلج شویم، انگار عضوی از بدنمان را از دست داده باشیم. قبول دارم استفاده بیش از حد از آن هم خوب نیست، اما اینکه کلا نباشد هم خوب نیست. نه تنها فقط ما که شماها هم فکر نکنم، بتوانید بدون اینترنت خیلی زندگی کنید، چون الان همه چیز پیشرفت کرده. عصر، عصر تکنولوژی است. بدون اینترنت کارها اصلا پیش نمیرود.»
اما انگار این بچهها پختهتر از این حرفها هستند. آنها میتوانند خودشان را در زندگی بدون اینترنت هم ببینند و زندگیشان جاری باشد. سلین میگوید: «شاید تا یک دورهای واقعا نشود بدون اینترنت زندگی کرد، اما وقتی با عمق فاجعه روبهرو میشویم و میبینیم هم زندگی واقعی و هم مجازی چیز جالبی نیست و دیگر چیزی نمیتواند احساس خوبی به آدم بدهد، دیگر وجود اینترنت تفاوتی برایمان ندارد.»
زهرا معتقد است اینترنت تنها برای ما تفریح نیست، اکثر ماها از اینترنت منبع درآمد داریم، مقاله مینویسیم و خیلی کارهای مفید دیگر. لیلی میگوید اگر اینترنت نباشد، نصف ارتباطات از بین میرود. وحشتناک است.
فاطمه به زندگی قبل از اینترنت اشاره میکند و معتقد است آن زندگی قشنگتر بود. «دور شدن از اینترنت برایم سخت است، ولی خیلی به این فکر کردم که اگه اینترنت از همان اولش هم آنقدر زیاد نبود، چقدر زندگیها قشنگتر بودند و آدمها وقتشان را بیشتر با هم میگذراندند و روابطشان صمیمیتر میشد.»
مهشید میگوید: «به زندگی بدون اینترنت فکر کردم؛ سخت و غیر قابل تحمل است (مخصوصا اگر تجربهاش کرده باشی) ولی باور دارم بشر به هر چیزی عادت میکند (تاحدودی متاسفانه).»
مانیا یکی دیگر از بچههایی است که پلن بیاینترنت زندگی کردنش، ورزش است و کتاب و پیادهروی و بازارگردی. آنها فرزندان اینترنتاند، اما بلدند برای مهمترین آورده نسل خودشان، جایگزین پیدا کنند و از زندگی جا نمانند.
در کار، بالاسر نمیخواهم
اما شغل آینده این بچهها چه میتواند باشد. شاید هیچ کدام از ما تصور زندگی روتین و روی یک خط صاف را برای این بچهها نداشته باشیم. آنقدر این نوجوانان اولویتهای زندگیشان برایشان اهمیت دارد و خانه و جامعه هم برایشان ارزشی بیش از نسلهای گذشته قائلند که شاید در چند سال آینده که این بچهها بخواهند وارد بازار کار شوند با معضل کارمند مواجه شویم. از آنها پرسیدم شغل مورد علاقهتان چه شکلی است؟ کارمند بانکید یا بلاگر؟
سودا فکر میکند قدیمترها اینطور بوده که کمتر کسی دنبال علاقهاش میرفت. همه راهی را میرفتند که میدانستند جواب میدهد. میدانستند کارمندی حقوقش خوب است و به علاقهشان فکر نمیکردند، چون ریسک میخواست و شاید جواب نمیداد. اما ماها انگار بیشتر علاقهمان را در نظر میگیریم. اینکه چه کاری را دوست داریم انجام دهیم را در نظر میگیریم. یکی مثل من از اینکه محدود باشم خوشم نمیآید. کارمند شدن محدودیت دارد؛ از 8 صبح تا 6 بعدازظهر هیچ کاری نمیتوانی بکنی.
لیلی میگوید: «خیلی از ماها هستیم که به این مدل زندگی فکر میکنیم، ولی به شخصه دنبال هیچ کدام از این کارها نیستم و کمی بلندپروازتر هستم.»
مهشید معتقد است با معاشرت با جوانها شاید یکی از اولین چیزهایی که میشود در موردشان فهمید، این است که اصلا علاقه و تمایل به شغل کارمندی در آنها دیده نمیشود. فکر میکنم منطقی هم هست. به نظرم الان بچهها بیشتر دنبال کاری هستند که در آن احساس راحتی بکنند، ولی مانیا میگوید فقط به مشاغل آزاد که خودش رییس خودش باشد، فکر میکند. «در کل ترجیح میدهم مستقل باشم و بالاسر نداشته باشم.»
این بچهها خواستههایشان به زندگی ختم میشود. از آنها پرسیدم اگر قرار باشد سه خواسته از دولت داشته باشید، چهها هستند. فاطمه، خواستههایش را در سه کلمه امنیت، عدالت و آزادی خلاصه کرد. مهشید، اصلاح سیستم آموزشی و استفاده بیشتر از زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی و استفاده درست از منابع را میخواهد. مانیا میگوید دست از سر دخترها بردارند و اقتصاد را درست کنند.
لیلی، صلح با کل دنیا را میخواهد تا به این بهانه شاید تحریمها هم برداشته شود و دلار بیاید پایین. او از دولت و به نوعی حکومت خواست مردم خودش را دوست داشته باشد و بپذیرد که همه نمیتوانند در یک چارچوب قرار بگیرند. نیلماه میخواهد دولت به روستاهای کم امکانات رسیدگی کند، تورم را کاهش دهد، قابلیت آزادی بیان برای هر شهروند ایجاد کند و خیلی بیشتر به محیطزیست اهمیت دهد.
سلین اما چیزی متفاوت میخواهد. او ترجیح میدهد دولت، کلاسهای آموزشی اجباری برای والدین بگذارد تا روش درست برخورد با نوجوانها را یاد بگیرند، آزادی پوشش و احترام به عقاید مختلف (تا وقتی به کسی آسیب نزند)، فرهنگسازی در رابطه با رفتار با حیوانات خیابانی و روش درست محبت و ارتباط گرفتن با آنها برایش در اولویت است.
مسائلی که سودا میخواهد تغییر کنند، زمانبرند. او میگوید: «میخواهم از دولت بخواهم هنر و موسیقی را قبل از دبیرستان به مدرسه اضافه کند تا بخشی از برنامه درسی باشد. درست است که در مدرسه زنگ هنر داریم، اما خیلی هنر جدی گرفته نمیشود و ماها هیچ ایدهای راجع به هنر نداریم. معمولا تفکرات خانواده اینجوری است که برو تجربی یا ریاضی، انگار هیچ ایده دیگری نداریم. اگر نروم تجربی چه میشود. علایقمان را نمیشناسیم، میآییم دبیرستان، بعد میبینیم که اصلا من هنر دوست داشتم.
گرونی، گرونی، گرونی
درباره آنچه نسل جدید را میآزارد از این 8 نفر پرسیدم. همه آنچه انتظار داشتم را شنیدم. «تبعیض، دخالت بیجای دولت و افراد جامعه، بیقانونی، گرونی، گرونی، گرونی.» اینها را مانیا میگوید. فاطمه میگوید بیعدالتی. اینکه میبینم در جامعه چقدر بیعدالتی هست، واقعا اذیتم میکند. نیلماه میگوید آدمها. زهرا میگوید در جامعه این اقتصاد و ناامنی بیشتر از همه چیز اذیت میکند. بعد از آن هم طبیعتا افکار و فرهنگ و آگاهی پوسیدهای که نگذاشتند رشد کند. سلین میگوید اینکه مردم فکر میکنند حق دارند در زندگی شخصی یک فرد دخالت کنند یا بیدلیل قضاوتش کنند.
سودا میگوید اینکه مردم افسردهای داریم خیلی آزاردهنده است. اینکه مردم به جای خوشگذرانی، سرگرمی و جشن و این چیزها، به دنبال این هستند که جوری این ماه را بگذرانند تا حقوقشان کم نیاید. این باعث میشود تو کمتر بتوانی بروی بیرون، کافه، کمتر خرید کنی. همینطور که پیش میرود از همه اینها که میزنی هیچی برایت باقی نمیماند.
کتاب هم میخوانیم هم قرض میدهیم
کتاب خواندن هم از آن چیزهایی است که نسل به نسل فرق میکند. آن کتابهایی که دهه پنجاهیها میخواندند و آن تبی که دهه شصتیها داشتند در کتابخوانی را شاید دهه هفتادیها و هشتادیها نداشته باشند. آن زمان تنها راه رسیدن به اطلاعات، کتاب و مجله و روزنامه بود. اگر میخواستید از چیزی سردربیاورید، حتما باید سری به کتابخانه مدرسه یا دانشگاه میزدید. گوگلی وجود نداشت که در عرض چند ثانیه کوهی از اطلاعات را بر سرتان بریزد. درباره این بچهها هم تصور بر این است که کتاب نمیدانند چیست و همهاش سرشان در گوشی و تبلت است. اما آنها من را شگفتزده کردند با جوابهایشان.
سودا میگوید: «دوستهای من حداقل اینطورند که خیلی کتاب میخوانند. از اوقات فراغتشان برای کتاب خواندن استفاده میکنند. کتابهایی که میخوانند بیشتر رمان است، چون به نظرم بازه سنی ما جوری است که بیشتر دوست داریم زندگی کنیم، چیزهای جدید را تجربه کنیم. رمان خواندن یکجورهایی این فرصت را به ما میدهد که جای شخصیتهای مختلف زندگی کنیم، چیزهایی را تجربه کنیم که شاید در زندگی واقعی هیچوقت نتوانستیم انجامشان بدهیم.»
زهرا از مدرسه سمپاد میآید. او معتقد است جامعه اطرافش به کتاب خواندن اعتیاد دارند. او میگوید یکی از آرزوهایم این است که درس نداشته باشم، کتاب بخوانم. اکثرا اگر جایی بخواهیم برویم، میرویم انقلاب. در جامعه اطراف من نقش کتاب برای ماها بیشتر از اینترنت است. من خودم واقعا کتاب خواندن را به هر چیزی ترجیح میدهم.
نظرات نیلماه بیشتر به نظرات عموم جامعه نزدیک است. «من جز دوستانم، نوجوانهای کتابخوان زیادی در اطرافم ندیدم، ولی خودم به شخصه بیشتر شخصیتم از متن کتابها شکل گرفته است.»
لیلی میگوید خیلیهامان کتاب میخوانیم و بسته به شخصیت، انواع مختلف کتابها را میخوانیم، شاید تا یک سنی رمانهای بیمفهوم ژانرهای ترسناک را میخواندیم، ولی وقتی بزرگتر شدیم، کتابهای نویسندههای بزرگ را میخوانیم؛ مثلا کافکا، اوساما دازای، صادق هدایت و خیلیهای دیگر که الان اسمشان در ذهنم نیست، ما حتی با هم کتاب هم جابهجا میکنیم تا کتابهای بیشتری بخوانیم.
مانیا میگوید تا جایی که دیده شده برای خلاصی از دنیای اطرافمان به کتاب خواندن و هنر و موسیقی روی آوردیم تا افکارمان را آرام کنیم. کتاب خواندن بین نسل ما رایج است. اکثرا کتابهای روانشناسی، تاریخی، جنایی و عاشقانه.
موسیقی اما مسالهای دیگر است. از آن چیزهایی است که این نسل با آن متولد شدهاند. دسترسی به موسیقی برای آنها راحتتر از هر چیز دیگری بوده و هست. اکثرشان هم موسیقی خارجی گوش میدهند. سودا میگوید که آدمها آهنگهایی را گوش میدهند که بتوانند روحشان را لمس کنند، بتوانند ارتباط بگیرند، لیریکس آهنگ چیزی را بگوید که نیاز دارند بشنوند. جد ا از اینها آن ریتم آهنگ هم هست. دوستهای من راک، متال، هیپهاپ، روسی، فرانسوی و کلاسیک، رپ فارسی، آهنگهای قدیمی ایرانی گوش میدهند. اینطور نیست که بشود گفت بیشتر ماها چی گوش میدهیم. سلین موسیقیای گوش میدهد که ارزش گوش دادن داشته باشد، یعنی محتوا و متن آهنگ معنیدار و مفهومی باشد، حالا میخواهد خارجی باشد یا سنتی یا هر چیزی، فقط چرت و پرت نباشد.
زهرا موسیقی خارجی را محبوبتر از بقیه میداند. میگوید در پلیلیستمان آهنگهای ایرانی قدیمی هم پیدا میشود که مربوط به زمانی است که موسیقی ایران مفهوم داشت و همه خوانندههایش مرحوم شدند.
نیلماه اما موسیقی سنتی دوست ندارد. میگوید موسیقی سنتی خیلی با شخصیتم سازگار نیست، ولی ایرانی بندهایی که گوش میدهم بمرانی-او و دوستانش -۱۲۷- از شنبه و خوانندهها هم محسن چاووشی و فریدون فروغی و داریوش و... قدیمی هم دوست دارم، ولی خب اغلب انگلیسی گوش میدهم.
لیلی میگوید آهنگهای خیلی قدیمی حتی آنهایی که بیشتر خارجی یا رپ فارسی گوش میدهند هم به آهنگهای قدیمی گوش میدهند، وایب قشنگی دارند.
مهشید شاید تنها کسی است که موسیقی سنتی را ترجیح میدهد؛ «اینکه آدمها با تعصب به موسیقی نگاه بکنند، اذیتم میکند. فکر میکنم جامعه در این زمینه خیلی قشر قشر است، ولی آدمهای اطراف خودم معمولا اینطورند که همه چیز گوش میدهند.»
روزنامه اعتماد
مرکز پژوهشهای مجلس با بررسی بودجه سال جاری به این نتیجه رسیده که بودجه امسال هم ادامه روند قوانین بودجه در سالهای گذشته است و با توجه به ظرفیتها و محدودیتهای بودجهای، از این بودجه نمیتوان انتظار چندانی در مورد هدایت و تقویت رشد اقتصادی و در نتیجه فقرزدایی به خصوص از کانال ظرفیتسازی برای ایجاد رشد اقتصادی پایدار داشت. به گفته کارشناسان این مرکز، بودجه ابتکار قابل توجهی برای تغییر رویکرد به منظور فقرزدایی از مجرای اثرگذاری مستقیم را پیشبینی نکرده و ظرفیت جدیدی را برای تخفیف فقر ایجاد نکرده است. در واقع در بودجه منابع یارانهها و بودجه نهادهای حمایتی به عنوان مهمترین منابع مقابله با فقر درآمدی کمتر از تورم رشد کرده است.
بازوی پژوهشی مجلس همچنین در گزارش خود به بیان برخی از شاخصهای مهم مرتبط با فقر پرداخته و نتیجه گرفته که بر اساس بودجه امسال، دولت در سال ۱۴۰۳ معادل ۵ میلیون تومان به قیمتهای ثابت سال ۱۳۹۵ برای هر ایرانی هزینه خواهد کرد که دقیقا معادل همان مبلغ در سال ۱۳۹۰ است. این در حالی است که اگر از منظر فقر به موضوع توجه شود، جمعیت فقرا در سال ۱۴۰۳در کشور حدود ۱۰ میلیون نفر بیشتر از سال ۱۳۹۰ است. با فرض اینکه کاهش سرانه بودجه به معنی کاهش به نسبت مساوی میان همه موضوعات بودجهای باشد، میتوان نتیجه گرفت با وجود افزایش قابل توجه نرخ فقر، امکانات بودجه برای مقابله با فقر در سطح سال ۱۳۹۰ قرار دارد.
خط فقر چقدر است؟
با محاسبات مرکز پژوهشهای مجلس خط فقر مطلق سرانه در سال ۱۴۰۱ حدود دو میلیون و ۵۶۱ هزار تومان است. با استفاده از دادههای تورم در سال گذشته، خط فقر سرانه برآوردی برای پایان سال ۱۴۰۲ در حدود سه میلیون و ۷۴۰ هزار تومان است. خط فقر خانوار سه نفره برای سال ۱۴۰۱ حدود پنج میلیون و ۶۳۴ هزار تومان و برای سال گذشته، هشت میلیون و ۲۳۲ هزار تومان برآورد شده است.
۸ میلیون نفر در دو سال به فقرا اضافه شدند
دادههای نرخ فقر، شکاف فقر و وضعیت غیر فقرا نسبت به خط فقر، به ترتیب نشاندهنده تأثیر احتمالی سیاستهای بودجهای خواهد بود. برای این منظور ابتدا سراغ شاخص نرخ فقر میرویم. نرخ فقر درصدی از جمعیت کشور را نشان میدهد که در مقایسه با خط فقر درآمدی، فقیر به حساب میآیند. نرخ فقر در ایران از ابتدای دهه ۹۰ تا سال ۱۳۹۶ روند ثابتی داشته است اما از سال ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۸ حدود ده درصد افزایش یافته و از سطح ۲۰ درصد به ۳۰ درصد رسیده است. افزایش ۱۰ درصدی نرخ فقر به معنی افزایش حدود ۸ میلیون نفر به تعداد فقرا در کشور است.
به عبارت دیگر بعد از سال ۱۳۹۶ حدود ۵۰ درصد نسبت به گذشته به جمعیت فقرای کشور افزوده شده است. از سال ۱۳۹۸ به بعد نرخ فقر نوسان بسیار اندکی داشته و همواره در حدود سطح ۳۰ درصد باقی مانده است. منطقه ماندگاری فقر در سطح ۳۰ درصد در چهار سال اخیر در شرایطی است که بودجههای دولتی سالانه هزینههایی را برای مقابله با فقر اختصاص میدهند اما میزان و راهبرد هزینهها، تکافوی حجم فقر موجود در جامعه را نمیدهد. در نتیجه سیاستهای حمایتی در بودجه به تنهایی قادر به کاهش نرخ فقر ماندگار در ناحیه قرمز رنگ نیستند.
فقرا ۷۳ درصد خط فقر، درآمد دارند
شکاف فقر شاخص با اهمیت دیگری است که معمولا در کنار نرخ فقر بیان میشود و تکمیل کننده اطلاعات در مورد درجه فقر در جامعه است. شکاف فقر از مقایسه وضعیت درآمدی فقرا با خط فقر به دست میآید. شکاف فقر عددی است که نشان میدهد فقرا تا چه میزان با خط فقر فاصله دارند؛ به بیان سادهتر وضعیت فقرا تا چه اندازه وخیم است و ارتقای فقرا به بالای خط فقر چه مقدار امکانپذیر است. روند این شاخص بیانگر این است که آیا فقر در میان فقر تعمیق شده یا روند عکس داشته است.
سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ سالهای سرنوشتسازی از منظر متغیرهای فقر در ایران به حساب میآیند. شکاف فقر نیز تا سال ۱۳۹۶ روند ثابتی داشته و عدد شکاف فقر تا قبل از سال ۱۳۹۶ در حدود ۰.۲۳ است به این معنی که فقرا در این سالها بهطور متوسط در حدود ۷۷ درصد خط فقر درآمد داشتهاند. اما بعد از سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ شکاف فقر افزایش داشته است. یعنی همزمان با افزایش نرخ فقر در کشور، وضعیت فقرا نیز وخیمتر شده است و این روند صعودی همچنان ادامه دارد.
شکاف فقر در سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ در حدود ۰.۲۷ است و تفسیر آن این است که فقرا ۷۳ درصد خط فقر درآمد دارند و نسبت به سالهای قبل از ۱۳۹۶ شرایط معیشتی سختتری را تجربه میکنند.
غیر فقرا هم به خط فقر نزدیکتر شدند
در کنار نرخ فقر و شکاف فقر که شرایط فقرا را توصیف میکند، شاخص دیگری وجود دارد که فاصله غیر فقرا با خط فقر را نشان میدهد. در حقیقت این شاخص همان شکاف فقر است اما برای افرادی که بالای خط فقر قرار میگیرند محاسبه میشود و از دو جنبه قابل تفسیر است. ابتدا اینکه سطح رفاه غیر فقرا چگونه است و احتمال افزایش جمعیت فقیر در کشور چقدر بالا است و دوم اینکه از نگاه بودجهای، غیرفقرا تا چه اندازه ظرفیت پرداخت مالیات برای مخارج عمومی را دارند تا صرف سیاستهای مقابله با فقر شود.
روند شاخص فاصله غیر فقرا به خط فقر کم و بیش تا سال ۱۳۹۷ ثابت بوده هر چند یک شیب نزولی بسیار خفیف دیده میشود. تا قبل سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ این شاخص بهطور میانگین در حدود ۰.۸۰ نوسان داشته است. به بیانی دیگر غیرفقرا بهطور میانگین حدود ۱.۸ برابر خط فقر درآمد داشتهاند. بعد از سال ۱۳۹۷ رفاه غیرفقرا افت شدیدی داشته و عدد شاخص به حدود ۰.۶ کاهش داشته است. یعنی غیرفقرا در سالهای بعد از سال ۱۳۹۷ به صورت میانگین حدود ۱.۶ برابر خط فقر درآمد داشتهاند و به خط فقر نزدیک شدهاند. احتمال ورود غیرفقرا به زیر خط فقر افزایش داشته و لذا ظرفیت تأمین منابع بودجه از جمعیت غیرفقرا کم شده است.
کارایی بودجههای دولت برای مبارزه با فقر کاهش پیدا کرد
آنچه که از تصویر فقر ایرانیان در دهه ۹۰ به چشم میآید، کاهش رفاه عموم جامعه است. افزایش جمعیت فقرا با شروع دور دوم تحریمها از سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ که با تورمهای بالا و کاهش شدید ارزش پول ملی همراه بود، وضعیت سطح رفاه فقرا و غیر فقرا نیز ریزش داشته. در چنین شرایطی کارایی بودجههای دولت برای مبارزه با فقر کاهش پیدا کرده است. ضمن اینکه میتوان ادعا کرد که این بودجهها ابتکار اندکی برای دستیابی به راههای مقابله با فقر داشتهاند اما حجم فقر موجود در جامعه تا حد زیادی کارایی سیاستهای حمایتی در بودجههای سنواتی را کاهش داده است.
با تورم بالا افراد بیشتری به زیر خط فقر سقوط میکنند
تورم نیز یکی از مولفههای اصلی اثرگذاری بر روی نرخ فقر است. شرایط تورمی نااطمینانی محیط اقتصادی را افزایش میدهد و امکان رشد اقتصادی را محدود میکند. از سمتی دیگر تورم منجر به افزایش هزینهها میشود؛ در حالی که ممکن است دستمزدها و درآمدها به اندازه تورم رشد نکند. در حقیقت فقرا و خانوارهای طبقه متوسط بازندگان شرایط تورمی هستند چرا که امکانات کمتری نسبت به دهکهای بالای درآمدی برای پوشش خود در برابر تورم دارند. تورم هزینههای خط فقر را افزایش میدهد و در شرایطی که دستمزدها به اندازه تورم به روز نمیشود، افراد بیشتری به زیر خط فقر سقوط میکنند.
نمودار همبستگی میان تورم و نرخ فقر برای سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۴۰۱ نشان میدهد رابطه میان تورم و نرخ فقر در این سالها مثبت است. این رابطه مستقیم به معنی هم روندی تورم و نرخ فقر است در نتیجه یکی از راهکارهای کنترل فقر از طریق بودجه عمومی کنترل تورم است.
مالیات نامطلوب و تشدید فقر
مخاطب اصلی مالیاتها غیرفقرا هستند که منابع مورد نیاز برای فعالیتهای بودجهای را تأمین میکنند. به عبارت دیگر سیاستهای حمایتی منابع خود را از درون ثروت موجود در اقتصاد به وسیله مالیات به دست میآورند که ابزار اصلی بازتوزیع درآمد است و کاهش فقر و نابرابری را نتیجه میدهد. از این رو بر جمعیت دو سوی خط فقر اثرگذار است.
اگرچه عادلانه بودن، یکی از اصول اساسی مالیاتستانی است، سیستمهای مالیاتی در تحقق این هدف همواره موفق نیستند. در این شرایط، وضع یک مالیات نامطلوب که خواسته یا ناخواسته خانوارهای فقیر یا نزدیک خط فقر را دربر بگیرد میتواند به تشدید فقر منجر شود یا وضع یک مالیات ناعادلانه بر طبقه متوسط ممکن است به افزایش جمعیت فقیر منجر شود.
هرچند که سیاستگذار سعی کرده مالیات بر ارزش افزوده اثر کمتری بر روی فقرا داشته باشد، با این حال این شیوه مالیاتستانی، روش ایدهآل برای توزیع درآمد و مقابله با فقر نیست. ایدهآلترین نوع مالیات در مقابله با فقر، مالیات بر مجموع درآمدها است و سازه مالیاتی در ایران فاصله زیادی با شرایط مطلوب دارد.
وقتی رشد اقتصادی به افزایش رفاه منجر نمیشود
از آنجایی که نسبت بودجه عمومی به تولید ناخالص داخلی بازگو کننده سطح خدماتی است که دولت از طریق بودجه به جامعه ارایه میدهد، روند نسبت بودجه عمومی کشور به تولید ناخالص داخلی به قیمتهای جاری و نرخ فقر در طی یک بازه زمانی سیزده ساله اهمیت پیدا میکند.
این نسبت از ابتدای دهه ۹۰ تاکنون یک روند نزولی را تجربه کرده و آهنگ تغییرات روند نزولی از سال ۱۳۹۷ شدت گرفته است. همزمانی افزایش شدت روند نزولی شاخص مذکور با افزایش خط فقر نکته قابل تأملی است. همراه با کاهش رفاه خانوار و افزایش میزان فقر در کشور، بودجه عمومی نیز بهشدت تحت تأثیر شرایط نامطلوب اقتصادی قرار گرفته است و ظرفیت فقرزدایی را از دست داده است.
نسبت بودجه عمومی به تولید ناخالص داخلی از حدود ۲۰ درصد در سال ۱۳۹۴ به ۱۰ درصد در سال ۱۴۰۲ کاهش یافته و با توجه به ارقام برآوردی برای تولید ناخالص داخلی برای سال ۱۴۰۳ و بودجه امسال این رقم به زیر ۱۰ درصد کاهش مییابد. روند نزولی قدرت سیاستگذاری بودجه عمومی در مقابل با افزایش وسعت فقر و پایداری آن در چهار سال اخیر همراه شده است یعنی با وجود افزایش فقر در جامعه دولت امکانات کمتری برای سیاستگذاری در جهت کاهش فقر در اختیار دارد.
یکی از نشانههای کاهش قدرت سیاستگذاری این است که با وجود اینکه کشور از سال ۱۳۹۹ رشد اقتصادی مثبت را تجربه کرده، اما این رشد ویژگی فراگیری برای کاهش فقر را نداشته و بودجه کشور نیز نتوانسته اقداماتی در جهت هدایت رشد به سمت فقر زدایی را برنامهریزی کند.
سرانه بودجه عمومی کاهش یافته است
یکی دیگر از شاخصهایی که میتواند ظرفیت اثرگذاری بودجه عمومی بر روی نرخ فقر را نشان دهد شاخص سرانه بودجه عمومی است. به زبان ساده این شاخص میگوید بودجه عمومی برای هر ایرانی چه مقدار هزینه میکند. این شاخص تحت تأثیر سرعت نرخ رشد جمعیت و نرخ رشد سالانه بودجه عمومی کشور است.
از آنجایی که ۳۰ درصد جمعیت کشور زیر خط فقر قرار گرفتهاند و طبقه متوسط نیز تا حد قابل توجهی به خط فقر نزدیک شدهاند این شاخص نیز اهمیت پیدا میکند. روند ده ساله این شاخص از یک الگوی W شکل تبعیت میکند. از ابتدای دهه ۹۰ شاخص سرانه بودجه عمومی به ترتیب روند نزولی، صعودی، نزولی و سپس صعودی داشته است.
پایینترین مقدار این شاخص در دهه ۹۰ مربوط به سال ۱۳۹۹ بوده است یعنی بودجه در این سال حدود ۲.۲ میلیون تومان برای هر ایرانی هزینه کرده است. بعد از سال ۱۳۹۹ بودجه نسبت به جمعیت رویکرد انبساطی داشته تا در نهایت بر اساس دادههای برآوردی در سال ۱۴۰۳ به سطح سال ۱۳۹۰ خواهد رسید به عبارت دیگر بودجه عمومی برای هر ایرانی در حدود ۵ میلیون تومان در سال ۱۴۰۳ هزینه خواهد کرد. اما به لحاظ سیاستگذاری برای کاهش فقر در حالی سرانه بودجه عمومی در سال ۱۴۰۳ به سطح ۱۳۹۰ خواهد رسید که جمعیت فقرا در کشور حدود ۱۰ میلیون نفر بیشتر از سال ۱۳۹۰ است.
زمانی که سرانه بودجه عمومی کم میشود، بهطور طبیعی اعتبارات تمامی موضوعات بودجهای کم و بیش کاهش مییابد. به بیان دیگر زمانی که سرانه بودجه کاهش یافته، نه تنها اثرگذاری مستقیم بودجه عمومی بر فقر کم میشود، بلکه اثرگذاری بودجه از مجرای رشد اقتصادی نیز کاهش مییابد. در نتیجه شاخص سرانه بودجه عمومی نیز شاهد دیگری برای ظرفیتهای اندک بودجه عمومی کشور در مسیر مبارزه با فقر است.
پیام فوری نرگس محمدی
مردم آگاه ایران،
من نرگس محمدی هستم. صدای من را از بند زنان زندان اوین میشنوید. البته تلفن من نزدیک به پنج ماه میشود که قطع است و از کارت تلفن سپیده قلیان این پیغام را میفرستم.
یک ساعت پیش یکی دیگر از دختران ایران “دینا قالیباف” با تن کبود و روایت آزار جنسی وارد بند زنان زندان اوین شد. ما سالهاست شاهد روایت زنانی هستیم که تعرض، آزار و ضرب و شتم توسط ماموران حکومت را از سر گذراندهاند؛ اما امروز حکومت دینی استبدادی نه از موضع قدرت بلکه از سر استیصال، جنگ تمام عیاری علیه تمام زنان را به همه خیابانهای کشور کشاندهاست.
ما زنان در این جنگ بیامان یا با کشته شدنمان، این جنگ را متوقف خواهیم کرد یا مردم ایران و جهان به یاری ما به پا خواهند خواست، تا بتوانیم با زندگی کردن و صلح این جنگ را متوقف کنیم و رژیم زن ستیز را وادار به عقب نشینی کنیم.
مردم آگاه ایران
من از تک تک شما و تمام اقشار، اصناف، هنرمندان، روشنفکران، کارگران، معلمان و دانشجویان در داخل و خارج از کشور میخواهم علیه جنگ، تعرض، تجاوز و ضرب و شتم زنان، یکسره فریاد شویم. از جهان و جهانیان میخواهم این جنگ وحشیانه بیامان را که جلوه بد هیبت و مشمئزکننده آپارتاید جنسیتی است را متوقف کنید؛ اما سخنی با زنان سربلند کشور ایران دارم.
ای زنان سربلند ایران
حکومت مستبد بیرحم تصور میکرد با تعرض، تجاوز و هتک حرمت زنان، ما را میترساند و وادار به عقب نشینی میکند اما شما، شما زنان بینامونشان و گمنام از سیستان و بلوچستان تا کردستان و از خوزستان تا آذربایجان و تهران و هر نقطه در کشور ایران عقب ننشستید بلکه حکومت را عقب نشاندید.
ما زنان مقاومت را در هر لحظه از زندگیمان در هر مکانی زیر چکمههای استبداد در زندان و خیابان زندگی میکنیم. عزیزان من، روایتگری خودتان را دست کم نگیرید. این روایتها، حکومت زن ستیز را رسوا خواهد کرد و بر زمین خواهد کوفت. روایتتان را از بازداشت، تعرض، آزار، تحقیر، ضرب و شتم و تجاوز به صفحه اینستاگرام من بفرستید.
زنده باد مقاومت
زنده باد آزادی
زنده باد زنان دلاور شکست ناپذیر ایران
نرگس محمدی
۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
***
دینا قالیباف، روزنامهنگار، فعال دانشجویی و دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی دانشگاه بهشتی، سال گذشته بعد از شرکت در تجمع دانشجویان این دانشگاه که در اعتراض به اعدام متهمان خانه اصفهان صورت گرفت، به کمیته انضباطی احضار شده بود.
این روزنامهنگار در تاریخ بیست و هفتم فروردین ماه روایت بازداشت چندساعته خشونتآمیز خود که به خاطر حجاب در یکی از ایستگاههای مترو تهران صورت گرفته بود را اطلاعرسانی کرد، اقدامی که پس از گذشت یک روز به بازداشت مجدد وی انجامید.
دینا قالیباف سابقه همکاری با خبرگزاری هایی از جمله ایسنا و اقتصادآنلاین را در کارنامه خود دارد.
سامان صیدی (یاسین)، از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، توسط شعبه پانزدهم دادگاه انقلاب تهران به پنج سال تبعید به یکی از شهرهای استان کرمان محکوم شد.
به گزارش خبرگزاری هرانا، حسین سرتیپی، وکیل مدافع این زندانی با انتشار یادداشتی در این خصوص اعلام کرد: “براساس دادنامه صادره از شعبه پانزدهم دادگاه انقلاب تهران، آقای صیدی به پنج سال تبعید به یکی از شهرهای استان کرمان محکوم شده است. به دیوان عالی کشور اعتراض خواهم کرد، چون وی بیش از هجده ماه است که در بازداشت موقت بسر میبرد.”
رای صادره روز جاری پس از مراجعه آقای سرتیپی به دادگاه انقلاب تهران به وی ابلاغ شده است.
سامان صیدی (یاسین) اواخر فروردین ماه امسال، جهت انجام عمل جراحی بینی آسیب دیده خود از زندان قزلحصار کرج به بیمارستان امام علی کرج اعزام و یک روز بعد به زندان بازگردانده شد.
آقای صیدی در تاریخ دهم مهرماه ۱۴۰۱، در جریان اعتراضات سراسری توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت شد. وی در تاریخ هفتم آبان ماه سال گذشته، از بابت اتهاماتی چون “محاربه، اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم و اقدام علیه امنیت ملی” در دادگاه عمومی و انقلاب تهران محاکمه و به اعدام محکوم شد. نهایتا در دی ماه همان سال، پس از نقض حکم اعدام در دیوان عالی کشور، پرونده وی جهت رسیدگی مجدد به شعبه هم عرض ارجاع داده شد.
آقای یاسین (صیدی) در تاریخ یازدهم مردادماه، به همراه شش زندانی سیاسی دیگر از زندان رجایی شهر کرج به بند هشت زندان اوین منتقل شد. در دوازدهم شهریور ماه امسال، او به همراه دوازده زندانی دیگر بدون اطلاع قبلی به قزلحصار منتقل شد و هم اکنون بدون رعایت اصل تفکیک جرائم عمومی در سالن دارالقران واحد ۴ محل نگهداری زندانیان جرائم مرتبط با مواد مخدر، نگهداری میشود.
حسن حسنزاده، فرمانده سپاه محمد رسولالله تهران بزرگ، روز یکشنبه، دوم اردیبهشت، از تشکیل یک گروه جدید برای «پیگیری» موضوع تحمیل حجاب اجباری بر شهروندان خبر داد.
او نام این گروهها را «سفیران مهر» اعلام کرد و گفت که افراد این گروهها «آموزش دیدهاند» تا رعایت «قانون» حجاب اجباری را «به صورت جدیتر در میان اصناف، ادارات، بازار، معابر، بوستانها، تفرجگاهها و حمل و نقل عمومی تهران پیگیری» کنند.
مقامات جمهوری اسلامی با هدف بازگرداندن گشت ارشاد به خیابانهای ایران، از روز شنبه ۲۵ فروردین برخورد خشن با شهروندان را دوباره آغاز کردهاند.
این برنامه «طرح نور» نام گرفته و در جریان آن، خیابانهای تهران و شهرهای مختلف کشور شاهد خشونت بیسابقه نیروهای انتظامی و لباسشخصی با زنان و دختران بوده است و بسیاری از آنها پس از ضربوشتم با ونهای پلیس به بازداشتگاهها برده شدهاند.
روز شنبه، یکم اردیبهشت، برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی ترتیبدهنده این طرح را دولت ابراهیم رئیسی دانستند و گفتند که وزارت کشور این موضوع را اداره میکند.
ازجمله علیرضا بیگی، نماینده مجلس، با بیان اینکه «این شیوه هم جواب نمیدهد» در گفتوگو با سایت انتخاب گفت: «کسی از مجلس بابت بازگشت گشت ارشاد کسب نظر نکرده است.»
محمد صفری، دیگر نمایندهٔ مجلس نیز روز شنبه با اشاره به وضعیت اقتصادی و «شرایط خاص» کشور از «طرح نور» انتقاد کرد و خواستار «مشورت» وزیر کشور با کارشناسان شد.
ساعاتی بعد در همان روز، احمد وحیدی، وزیر کشور، در واکنش به این انتقادها گفت که «طرحهای اجراشده در حوزه حجاب در چارچوب قانون صورت میپذیرد.»
او در مقام دفاع از برخورد خشن با شهروندان برآمده و گفت که مسئله حجاب «از ارکان هویتی نظام و از مسلمات شرعی» است و «نباید اجازه داد» که «تضعیف» این احکام «آسان و ممکن باشد.»
فرمانده سپاه تهران و وزیر کشور جمهوری اسلامی در حالی از قانون حرف میزنند که «لایحه حجاب و عفاف» هنوز از سوی شورای نگهبان تأیید نشده است. مشخص نیست اشاره این مقامات به کدام قانون است.
در دور قبلی برخوردهای پلیسی با زنان و دختران دارای حجاب اختیاری در سال ۱۴۰۱، مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد جان باخت و این موضوع به اعتراضات سراسری طولانیمدتی در کشور دامن زد که آثار آن همچنان باقی است.
این اعتراضات باعث کشته شدن بیش از ۵۰۰ تن و بازداشت هزاران نفر شد که شماری از آنها بر اساس احکام قوه قضائیه جمهوری اسلامی اعدام شدند.
احمد وحیدی، وزیر کشور، روز شنبه ضمن دفاع از ادامه روند جاری همچنین گفت: «البته در مواجهه با این موضوع مراقبت خواهد شد تا این موضوع به کانون منازعه هویتی تبدیل نشود.»
وی توضیح بیشتری در مورد چگونگی جلوگیری از تبدیل نشدن برخوردهای خشن به «کانون منازعه» در جامعه نداد.
شدت عمل نیروی انتظامی و لباسشخصی در برخورد با زنان مخالف حجاب اجباری به گونهای بوده که حتی اعتراض برخی از نیروهای هوادار جمهوری اسلامی را نیز برانگیخته است که آن را در تضاد با لزوم «همبستگی داخلی» در میانه درگیری با اسرائیل دانستهاند.
روز سیام فروردین، جمعی از افراد موسوم به «نواندیشان دینی» در داخل و خارج از ایران در بیانیهای بازگشت گشت ارشاد برای برخورد با حجاب اختیاری زنان و دختران در کشور را محکوم کرده و گفتند: دوران «یا روسری یا توسری» برای همیشه سپری شده و بازگشتناپذیراست.
در این بیانیه با اشاره به «ابربحرانهای بیسابقه داخلی، منطقهای و بینالمللی» که جمهوری اسلامی با آن دست به گریبان است و «در زمانهای که سایه جنگ از هر وقت دیگری به ایران نزدیکتر است» آمده بود که این برخوردهای خیابانی «تصویری عریان از درندهخویی حکومت نسبت به نیمی از جامعه بالنده ایران» را نشان میدهد.
رادیو فردا
پاول برون و دانیل پالومبو
راستیآزمایی بیبیسی
تصاویر ماهوارهای منتشر شده در ۲۴ ساعت گذشته، شواهدی از آسیب احتمالی به پایگاه نیروی هوایی ارتش در شهر اصفهان، در پی حمله اسرائیل در ساعات اولیه صبح جمعه را نشان میدهد.
تیم راستی آزمایی بیبیسی دو تصویر ماهوارهای را تجزیه و تحلیل کرده است که نشان میدهد بخشی از یک سیستم پدافند هوایی در پایگاه نیروی هوایی ارتش آسیب دیده است.
مقامات آمریکایی میگویند که اسرائیل یک حمله موشکی انجام داده است، اگرچه هیچ تایید رسمی از سوی اسرائیل تا این لحظه وجود ندارد.
تنشها بین ایران و اسرائیل در هفتههای اخیر به شدت افزایش یافته است.
اسرائیل مظنون اصلی حمله به کنسولگری ایران در سوریه در ابتدای ماه جاری میلادی است که در پی آن در ۱۳ آوریل ایران دست به حمله تلافیجویانه به اسرائیل زد.
از صبح روز جمعه که خبر حمله اسرائیل به اصفهان منتشر شد، گمانهزنیهایی در مورد هدف و میزان خسارت احتمالی آن وجود داشت.
ایران میگوید این حمله توسط پهپادها صورت گرفته، که پدافند هوایی توانسته آنها را سرنگون کند.
در حالی که هنوز مشخص نیست از چه سلاح یا سلاحهایی در این حمله استفاده شده است، تصاویر ماهوارهای شواهدی از آسیب در پایگاه هوایی اصفهان را نشان میدهد.
بخش راستی آزمایی بیبیسی این ارزیابی را از طریق تجزیه و تحلیل تصاویر ماهوارهای رادار دهانه ترکیبی یا سار که روز جمعه بر فراز اصفهان گرفته شده است، انجام داده است.
تصاویر اپتیکال برای کسانی آشنا است که به طور منظم از ابزارهایی مانند «گوگلارث» استفاده میکند.
سار که با نام «رادار روزنه مصنوعی» نیز شناخته میشود، با تکیه بر همان فناوری رادار این امکان را دارد که نهایتا یک تصویر دو بعدی را تولید و در اختیار شما قرار دهد.
فناوری سار از امواج رادیویی برای ساختن تصویری از سطح زمین استفاده میکند. یکی از مزیتهای آن نسبت به فناوریهای ماهوارهای معمولی، توانایی آن در گرفتن تصاویر در شب یا از طریق ابر است.
تصاویری که این فناوری جمع آوری میکند به صورت سیاه و سفید است، اما با وضوح بالا ارائه میشوند.
بنابراین سار نمیتواند تغییرات رنگ را روی زمین تشخیص دهد، اما میتواند آسیبهای مادی به سازهها، وسایل نقلیه و غیره را نشان دهد.
در یکی از این تصاویر از پایگاه هوایی ارتش ایران در اصفهان که توسط آمبرا اسپیس در ۱۵ آوریل گرفته شده، میتوان یک سیستم دفاع هوایی اس-۳۰۰ را دید که در گوشه شمال غربی پایگاه هوایی قرار دارد.
این سیستم دفاع هوایی شامل چندین وسیله نقلیه مجهز به رادار، پرتابگرهای موشکی متمایز و تجهیزات دیگر است.
در تصویر ماهوارهای آمبرا که پس از حمله روز جمعه گرفته شده، آسیب و بقایای چیزی که احتمالا رادار باشد، را میتوان دید که موقعیت مکانی آن نیز کمی تغییر کرده است.
در این تصویر خودروهایی که کنار این سیستم دفاع هوایی بودند، جا به جا شده و دیگر در تصویر نیستند.
این ارزیابی توسط یک تصویر ماهوارهای اوپتیکال گرفته شده توسط شرکت پلنت، نیز تایید شده که با وجود وضوح پایین، نشانههایی از آتشگرفتن و سوختگی را در همان مکان را نشان میدهد.
این نشانههای سوختگی در تصاویر ثبت شده در ۱۱ و ۱۵ آوریل وجود نداشتند.
جز این مورد در پایگاه نظامی اصفهان، هیچ نشانهای از آسیبی دیگر در تصاویر موجود، دیده نمیشود، اما برای اطمینان نیاز به تجزیه و تحلیل بیشتر عکسهای اپتیکال با وضوح بالاتر وجود دارد.
هنوز تصویری از تاسیسات هستهای اصفهان، که گفته میشود یکی از اهداف حمله اسرائیل بوده، در دسترس نیست.
با این حال آژانس بینالمللی انرژی اتمی وابسته به سازمان ملل گفته است که «هیچ آسیبی به سایتهای هستهای ایران وارد نشده است.»
همزمان با ادامه برخوردهای خشونت بار حکومت ایران با زنان در این کشور بر سر پوشش اجباری، مجلس نمایندگان آمریکا مصوبهای را موسوم به «قانون مهسا» از تصویب گذرانده است.
این مصوبه که به تفصیل قانون مسئولیت حقوق بشری و امنیتی مهسا امینی نام دارد رهبر جمهوری اسلامی و رئیس جمهوری و تمامی دفاتر مربوط به آنها را به دلیل نقض حقوق بشر و حمایت از تروریسم تحریم میکند.
این دومین بار است که «قانون مهسا» در مجلس نمایندگان آمریکا تصویب میشود.
اولین بار در شهریور سال گذشته این طرح با رای موافق ۴۰۱ نماینده مجلس و سه رای مخالف تصویب شد اما پس از رفتن به کمیته روابط خارجی مجلس سنا، سناتورهای دموکرات تغییراتی را بر متن آن اعمال کردند که از جمله محدودیتی چهار ساله بر آن لحاظ میکرد.
همزمان با بالارفتن تنش در خاورمیانه و تبادل آتشها میان اسرائيل و ایران، مجلس نمایندگان در یک مجموعه قانونگذاری چند مصوبه جداگانه از جمله« قانون مهسا» برای مجازات و مسئول شناختن جمهوری اسلامی از رای گذرانده است.
رئيس مجلس نمایندگان یک بار دیگر طرح اولیه «قانون مهسا» را (بدون تغییرات مورد نظر سنا) در قالب «قانون صلح قرن ۲۱» در کنار مجموعهای از طرحهای دیگر به رای گذاشته که کار را برای مخالفت موردی در سنا دشوارتر خواهد کرد.
بر اساس این مصوبه از آنجا که رهبر ایران بر دستگاه قضایی و امنیتی از جمله وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نظارت میکند و تمامی این نهادها در نقض حقوق بشر در ایران دست داشته اند، و از آنجا که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی «همچنان به تروریسم در سراسر جهان از جمله تلاش برای کشتن و ربودن شهروندان آمریکایی در خاک ایالات متحده ادامه می دهد» رهبر ایران در فهرست تحریمهای آمریکا قرار میگیرد.در این مصوبه همچنان آمده است که رئيس جمهوری ایران ریاست «تحریمشدهترین کابینه تاریخ» این کشور نشسته است و خود نیز در عین حمایت از سرکوب اعتراضات سراسری در این کشور از اعضای «کمیته مرگ» در ایران بوده است و به همین دلیل تحریم میشود.
مصوبه مجلس نمایندگان آمریکا برای تبدیل به قانون باید ابتدا به تصویب مجلس سنا برسد و پس از آن به رئيس جمهوری آمریکا با امضای خود آن را اجرایی کند.
در این مصوبه به سرکوب خشونت آمیز اعتراضات توسط نیروهای امنیتی ایران از جمله دستگیری دسته جمعی، ضرب و شتم مستند معترضان، قطع اینترنت و خدمات مخابراتی، و تیراندازی به معترضان با گلوله واقعی اشاره شده و آمده است «ایالات متحده باید جمهوری اسلامی ایران، به ویژه رهبر و رئیس جمهوری این کشور را در نقض حقوق بشر، فساد و صدور تروریسم مسئول بداند و از آرمان مردم ایران برای برخورداری از حقوق اساسی بشر حمایت کند.»
یک سال و نیم پس از آغاز جنبش اعتراضی زن، زندگی، آزادی که جرقه آن با کشته شدن مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد آغاز شد، حکومت ایران این بار با طرح «نور» برای مقابله با آنچه «مقابله با بیحجابی» میخواند، جنگ علیه زنان در ایران را با شکل و شمایلی متفاوت، اما با برخوردهای قهرآمیزتر آغاز کرده است.
اولین تصاویری که از این طرح مخابره شد، حضور پرشمار ماموران نیروی انتظامی، گشت ارشاد، حجاببانها و ونهای سفیدی بود که برای بازداشت زنان و دخترانی که تن به «حجاب اجباری» نمیدهند، در سطح خیابانها و میدانهای شهرها، مستقر شده بودند.
از همان اولین ساعات آغاز این طرح، به سرعت روایتهایی از برخورد خشونتآمیز ماموران آمر به معروف با دختران و زنان بر سر حجاب منتشر شد. گزارشهای مشابهی از شهرهای کوچک و بزرگ ایران نیز منتشر شده که همگی حکایت از عزم حکومت برای سرکوب زنان به نام «حجاب» دارد.
که تنها یک سال و نیم از جنبش اعتراضی زن، زندگی، آزادی که بعد از کشته شدن مهسا (ژینا) امینی در بازداشت گشت ارشاد آغاز شد، میگذرد.
اعتراضات زن، زندگی ، آزادی در ایران به کشته شدن صدها تن انجامید و طولانیترین و گستردهترین اعتراضات طی ۴۵ سال گذشته در ایران بوده است.
مصوبه «صلح قرن ۲۱» شامل چیست؟
مصوبه دیگری که در ارتباط با ایران در مجموعه قانونگذاری «صلح قرن ۲۱» قرار دارد مصوبه جلوگیری از پناه دادن به نفت ایران است که به دنبال محدود کردن درآمد ایران از صادرات نفت است.
حامیان این مصوبه میگویند این درآمد از یک سو «فعالیتهای بیثبات کننده و تروریستی» ایران را در منطقه ممکن میکند و از سوی دیگر صرف سرکوب حقوق بشر در ایران و پیشبرد برنامههای تسلیحاتی جمهوری اسلامی ایران میشود.
بر این اساس افرادی که از طریق مالکیت و یا مدیریت یک بندر خارجی، آگاهانه اجازه پهلو گرفتن به کشتی را بدهند که پیشتر به دلیل حمل نفت خام یا محصولات نفتی ایران تحریم شده، خود هدف تحریم قرار خواهند گرفت.
این مصوبه هم مالک یا گرداننده کشتیهایی را تحریم میکند که خود حامل محصولات نفتی ایران هستند و یا از طریق کشتی به کشتی این محصولات را جابجا میکنند و هم مالک و گردانندگان پالایشگاههایی را تحریم میکند که محصولات نفتی ایران را تصفیه میکنند.
یک بند دیگر این مجموعه قانونگذاری جلوگیری از صادرات گسترده موشکهای ایران نام گرفته و با اشاره به منقضی شدن محدودیتهای اعمال شده از سوی شورای امنیت بر برنامه موشکی جمهوری اسلامی، از دولت آمریکا خواسته شده که به دنبال تمدید دوباره این محدودیتها باشد و جلوی گسترش تکنولوژی موشکی ایران و یا صادرات محصولات موشکی این کشور را بگیرد و هر فردی را که به نوعی در توسعه این بخش از صنایع نظامی ایران دست داشته باشد تحریم کند.
بیبیسی فارسی
با گذشت حدود ۲۰ روز از حمله اسرائیل به ساختمان وابسته به کنسولگری ایران در دمشق، پایتخت سوریه، همچنان برخی از جزئیات این حمله پنهان است.
خبرگزاری «بلومبرگ»، شامگاه شنبه یکم اردیبهشت به نقل از منابع آگاه گزارش داد، که حمله به ساختمان وابسته به کنسولگری ایران در دمشق باعث کشتهشدن کل فرماندهان مسئول فعالیتهای سپاه پاسداران در سوریه و لبنان شد.
منابع آگاه گفتهاند که سردار سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی و معاون او محمدهادی رحیمی و سایر فرماندهان کشتهشده در حمله اسرائیل اطمینان داشتند که ساختمان کنسولگری مجاور سفارت ایران «امنترین مکان» در دمشق است و اسرائیل «جسارت» حمله به آن را ندارد.
علاوه بر این، اطلاعات نشان داد که قبل از حمله هوایی به ساختمان کنسولگری، قرار بود اقامتگاه سفیر و کنسول ایران به یک مجتمع مسکونی جدید که در آن نزدیکان بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه نیز حضور داشتند، منتقل شود.
اما اندکی قبل از حمله، مقامات ارشد سپاه پاسداران در طبقه دوم ساختمان کنسولگری با یکدیگر ملاقات کرده و تصمیم گرفتند در آنجا بمانند.
بلافاصله پس از ترور رضا زاهدی، ایران به دست داشتن گروههای سوری در علمیات ترور اعضای سپاه پاسداران در چند سال گذشته شک کرد.
یکی از مخالفان حکومت بشار به «بلومبرگ» گفت که با یک مقام ایرانی گفتوگو کرده است و افزود که شک ایران پس از ترور ۱۸ فرمانده ایرانی طی مدت کوتاهی در حملات منتسب به اسرائیل در خاک سوریه افزایش یافته است.
به گفته این چهره سوری مخالف رژیم اسد، پس از ترور رضی موسوی در سوریه در دسامبر ۲۰۲۳، تحقیقات مشترکی بین دو کشور برای بررسی و ردیابی وجود نقض احتمالی امنیتی آغاز شد.
اما ایران در مرحلهای خاص، به دلیل نگرانی از دخالت اطلاعاتی سوریه، تحقیقات مستقلی را با کمک حزبالله آغاز کرد.
نتایج تحقیقات مستقل در آن زمان حاکی از آن بود که نقضهای امنیتی که منجر به ترورها شد، تحت پوشش سیاسی و امنیتی سطح بالایی صورت گرفتند، اما بعید است که بشار اسد، رئیسجمهوری سوریه از آنها مطلع باشد.
شاید آنچه باعث افزایش ظن ایرانیان در مورد دخالت سرویسهای امنیتی سوریه در ترورها بود این باشد که برخی اعضای حزبالله که در سوریه ترور شدند با سرویسهای امنیتی این کشور مرتبط بودند و ترور آنها از طریق جاسوسی با استفاده از فناوری پیشرفته صورت گرفته بود.
حمله به ساختمان وابسته به کنسولگری ایران در دمشق منجر به افزایش تهدیدات متقابل ایران و اسرائیل شد. ایران همچنین در پاسخ به این حمله برای اولین بار از خاک خود به سوی تلآویو موشک و پهپاد شلیک کرد.
این مسئله همچنین باعث افزایش سطح آمادهباش نظامی در منطقه شد و تنشها را در خاورمیانه به طور بیسابقهای تشدید کرد.
العربیه فارسی
پایداری مشاغل خانگی حتی اگر به مفید بودن آنها معتقد باشیم، مشروط به انجام یکسری اقدامات مکمل است از جمله اینکه بازاری برای فروش کالاهای این حوزه وجود داشته باشد، حال آنکه این شروط هرگز برآورده نمیشود پس مشاغل خانگی پایداری و استقامت ندارند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، کارگرازان دولت، پیوسته و بیوقفه از رونق اشتغال و توفیقاتِ اشتغالزایی میگویند؛ هر هفته و هر ماه از اعداد و ارقامی رونمایی میشود که روی کاغذ نشان از کاهش بیکاری و ایجاد فرصتهای شغلی جدید دارد اما در واقعیت، آنچه اتفاق افتاده، پرداخت تسهیلات خُرد و اندک به حوزههایی مانند مشاغل خانگیست، هر فقره وام، یک شغل جدید فرض میشود؛ آنهم در حالیکه در نهایت مشخص نیست این تسهیلات کجا خرج میشود و آیا اساساً با این وامها، شغل و درآمد ایجاد میشود یا خیر.
قضیه این است که مسئولان، «تسهیلات ناچیز اشتغالزایی» را معادل ایجاد شغل فرض میکنند و نتیجه میگیرند «پس عملکرد دولت، موفق و در قیاس با دولتهای قبل بی نظیر بوده است». از سوی دیگر، باز شدن دربهای سولههای بسته کارخانهها و احیای صوری واحدهای راکد، بدون تامین مواد اولیه و تجهیزات و فراهم کردن بازار فروش، بازگشت به چرخه تولید و حمایت از تولید نام میگیرد.
واقعیتها
اما واقعیت این است که این روزها، شرکت پلیاکریل ایران بعد از نیم قرن فعالیت درخشان در صنعت نساجی کشور، نفسهای آخر را میکشد و در آستانهی تعطیلی قرار گرفته است؛ شرکتی که سال ۹۶ با استقرار هیات حمایت از صنایع تا حدودی روی پا شد اما هیچ زمان به ظرفیت کامل تولید نرسید، امروز به دلیل گرانیِ مواد اولیه، ناچار از توقف کامل تولید است. واقعیت این است که شرکت تهران بتن بعد از ۵۲ سال فعالیت، تعطیل میشود و کارگران در بیتکلیفیِ آیندهای مبهم رها میگردند؛ شرکت داروگر تهران این برند قدیمی و پرخاطره برای همه ایرانیان، در سراشیبی تند سقوط قرار میگیرد و باز شدن نمادین درب سولهها، نمیتواند چرخهای تولید این کارخانه را به حرکت دربیاورد؛ فولاد خزر تعطیل میشود و کارگران آن دست به اعتصاب و تجمع میزنند تا راهی به آینده بجویند و از بیکاری ناگهانی و ناخواسته نجات یابند؛ واقعیت این است که این سیاههی دردناک را میتوان همینطور ادامه داد....
تعطیلی هر یک از این کارخانهها، معادل از بین رفتن سرمایههای ملی و بیکاری چند صد یا چند هزار کارگر است، حال چطور دولت این نشانههای بحران در تولید صنعتی کشور را ندیده میگیرد و روی شاخصهای کماهمیتی مانندِ «اشتغال خانگی» مانور میدهد و پرداخت تسهیلات ۵۰ یا ۱۰۰ میلیون تومانی را به معنای حمایت از اشتغالزایی و تحقق وعدهی ایجاد سالی یک میلیون شغل میداند؟!
به گفته علیرضا خرمی، رئیس شورای اسلامی کار شرکت پلیاکریل اصفهان، با تعطیلی احتمالی این شرکت ۲۰۰۰ کارگر شغل خود را از دست میدهند آنهم کارگران متخصص و باسابقهای که هر یک، یک سرمایه معنوی برای اقتصاد کشور به حساب میآیند.
او میپرسد که «چرا تصمیماتی در سطح کلان اتخاذ میشود که خلاف منافع تولید ملی و مصالح کارگران صنعتی کشور است؛ چرا پایههای تولید را به عامدانه به لرزه میاندازند؟» مُراد خرمی، تصمیمیست که هیئت وزیران شهریورماه سال گذشته، مبنی بر تعدیل بهای خوراک دریافتی تولیدکنندگان در صنعت نساجی اتخاذ کرده است؛ تصمیمی که موجب شد تعدیل نرخ پارازایلین مورد نیاز شرکت پلی اکریل دیگر با نرخ تسعیر ارز ۲۸۵۰۰ تومان نباشد و تامین مواد اولیه تبدیل به دردسری بیپایان شود.
اگر به دنبال بحران تولید فقط در پلیاکریل و زیرمجموعههایش، ۲۰۰۰ کارگر بیکار میشوند، آمار بیکاری کارگران در واحدهای مادر و صنعتی که راه تعطیلی در پیش گرفتهاند، در مجموع چقدر است؟ آیا وامهای اشتغال خانگی و تسهیلات خرد، میتواند پاسخگوی این زیانهای انبوه برای صنعت کشور باشد؛ آیا کارگر متخصص تهران بتن یا پلیاکریل بعد از بیکاری باید وام ۱۰۰ میلیون تومانی بگیرد و در خانه خیاطی کند؟! چرا هیچ آماری از اشتغالِ از دست رفته ارائه نمیشود؟!
تبلیغات
دولت این واقعیتها را نمیبیند اما در عوض روی آمارهای مثلاً صعودیِ نمادهای کمارزش بازار اقتصاد مانور تبلیغاتی میدهد: ۲۴ بهمن ماه سال قبل، «محمود کریمی بیرانوند» معاون توسعه کارآفرینی و اشتغال وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی از پرداخت ۱۶۰ هزار میلیارد تومان تسهیلات در بخش اشتغال در دولت خبر داد و گفت: دستاوردهای دولت سیزدهم در بازار کار با هیچ دولتی قابل مقایسه نیست.
بازهم در همان بهمن ماه ۱۴۰۲، «حمیدرضا البرزی» معاون اعتبارات صندوق کارآفرینی امید گفت: این صندوق از ابتدای دولت سیزدهم تا کنون ۱۶ هزار و ۹۰۰ میلیارد تومان تسهیلات به کسب و کارهای کوچک پرداخت شده که عمده آنها در شورای برنامهریزی استانها دارای مصوبه هستند و کارگروهها روی اعطای آن نظارت دارند.
همانطور که میبینیم، تمام مانور تبلیغاتی دولت روی وامهای خرد اشتغال و تسهیلات اشتغال خانگی یا مشاغل خویش فرماست؛ دولت حتی تکلیف قانون بودجه ۱۴۰۲ در ارتباط با تسهیلات اشتغال را در بستر مشاغل خرد تفسیر و هدفگذاری کرده است؛ بازهم در بهمن ماه ۱۴۰۲، «سیدعلی روحانی» معاون سیاستگذاری اقتصادی وزیر امور اقتصادی و دارایی گفت: کل تسهیلات اعطایی اشتغالزایی تبصره ۱۸ از ابتدای دولت تا کنون ۴۱ هزار میلیارد تومان بوده که از این محل ۱۵۰ هزار شغل در صنایع خرد و متوسط ایجاد شده است.
او در دفاع از رویکرد دولت در حوزه اشتغال و پافشاری بر ایجاد مشاغل خُردِ غیرصنعتی گفت: براساس آمارهای جهانی بیش از ۸۰ درصد سهم اشتغال در کشورهای مختلف از محل رونق کسبوکارهای کوچک و متوسط صورت میگیرد. بنابراین وقتی ما بهعنوان دولت بر رونق کسبوکارهای کوچک و متوسط تأکید داریم، اولا در تلاشیم که نرخ بیکاری را کاهش دهیم و همانطور که آمارهای منتشرشده مرکز آمار هم نشان میدهد نرخ بیکاری به کمترین میزان خود یعنی ۷.۶ درصد در طی ۴۰ سال اخیر رسیده است و تعهد اشتغالی که بابت ۴۱ ه.م.ت تسهیلات پرداختی تاکنون از بخش خصوصی گرفته شده، حدود ۱۵۰ هزار تعهد اشتغال بوده است.
فرافکنی
مرتضی افقه، استاد اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز، در مورد تبلیغات اشتغالزایی دولت و واقعیتهای فضای اقتصاد به ایلنا گفت: باید گفت دولت سیزدهم در حوزههای مختلف اقتصادی موفق نبوده است؛ در مورد اشتغال نیز موفق نبودهاند و فقط غلو میکنند؛ از یکسو با سیاستهای غلط اقتصادی به خصوص سیاستهای انقباضی بانک مرکزی به بهانه کاهش تورم، بنگاههای کوچک و متوسط را تعطیل میکنند و از سوی دیگر، با پرداخت وامهای خود-اشتغالی، مدعی ایجاد کار و شغل میشوند. واقعاً مشخص نیست این نگاه از کجا آمده که حتماً هر وامی که پرداخت میشود، منجر به ایجاد اشتغال میشود! میدانیم خیلی از این وامها واقعی نیستند و صرفاً یک پولی به یکسری افراد پرداخت میشود و اثرگذاری ندارد.
به گفته این کارشناس اقتصادی، پایداری مشاغل خانگی حتی اگر به مفید بودن آنها معتقد باشیم، مشروط به انجام یکسری اقدامات مکمل است از جمله اینکه بازاری برای فروش کالاهای این حوزه وجود داشته باشد، حال آنکه این شروط هرگز برآورده نمیشود پس مشاغل خانگی پایداری و استقامت ندارند.
افقه اضافه کرد: پرداخت وامهایی که وزارت کار از دوران دولت سازندگی تا امروز به عناوین مختلف در دستور کار قرار داده، اغلب پروژهای شکست خورده بوده است؛ دولت با سیاستهای غلط، صنایع و واحدهای اقتصادیِ کوچک و متوسطِ قدیمی و جاافتاده را از بین میبرد، بعد میخواهد با این وامهایی که میدهد که مشخص نیست تا چه اندازه موفق هستند، اشتغال جدید ایجاد کند. در این رفتارِ فرافکنانهی دولت، هیچ نشانی از بهبود فضای اشتغال نیست.
در پایان بازهم باید پرسید، وقتی صنایع برند و پرسابقهی کشور مثل کنتورسازی و پلیاکریل تعطیل میشوند، دولت چگونه آمار و ارقامِ وامهای مشاغل خانگی یا صندوق کسب و کار امید را یک موفقیت در حوزه اشتغال و کاهش بیکاری میداند؛ آیا مقصود و هدف این است که هزاران کارگران متخصصی که با تصمیمات خرق الساعه و عدم حمایت دولت و سودجویی بیاندازهی بخش خصوصی بیکار میشوند، چون راه به جایی ندارند، دربدر دنبال وامِ مشاغل خانگی بیفتند و فهرست تسهیلاتِ خرد دولت را تیک بزنند و دوباره در آمارهای دولت، «شاغل» به حساب بیایند؟!
گزارش: نسرین هزاره مقدم
یک کارشناس ارشد حوزه انرژی گفت: تا وقتی که ما نتوانیم ثابت کنیم که گاز به اندازه کافی داریم و میتوانیم بصورت دائم آن را تامین کنیم و تا وقتی نتوانیم قیمت معقولی که بازار پاکستان در رقابت با نفت کوره میتواند تحمل کند؛ ارائه دهیم موضوع خط صلح در حد گفتوگو باقی میماند و پاکستان نیز این را میداند.
سیدمهدی حسینی در گفتوگو با خبرنگار اقتصادی ایلنا، درباره اجرایی شدن خط لوله صلح و موانع بر سر راه این پروژه اظهار داشت: دهههاست که در خصوص خط لوله صلح صحبت شده و هنوز به سرانجام نرسیده است، بنده در زمان نخستوزیری بینظیر بوتو سفری به پاکستان داشتم در آن زمان دو موضوع مطرح بود؛ یکی ساخت پالایشگاه مشترک در پاکستان و دیگری خط لوله گاز بوده است، این مقام پاکستانی در آن زمان در رابطه با اجرای خط صلح دو نکته را مطرح کرد یکی اینکه چون قرار بود خط لوله صلح از پاکستان به هند هم گاز ارسال کند ایشان باید مجوز ارتش اسلامآباد را داشته باشد معنا این اظهار نظر اینکه اجرای خط لوله به این شکل منتفی بوده است. نکته دوم که مهمتر بوده اینکه کشور پاکستان شبکه توزیع خوبی را در اختیار داشت ما نیز باید خط لوله را احداث میکردیم و گاز را در اختیارشان قرار میدادیم پاکستان در آن زمان اعلام کرد که فعلا سوخت مورد نیاز را از طریق واردات نفت کوره تامین میکنیم بنابراین قیمت برایشان مهم بود و خواستار این بودند قیمت گاز دریافتی از ایران قابل رقابت با نفت کوره باشد در حقیقت بابت قیمت چانهزنی میکردند.
از صادرات ۱۰ میلیون تنی الانجی به چین تا خط لوله معلق میلیارد دلاری
وی ادامه داد: هرچند اکنون ناترازی گاز داریم اما زمانی که ما پارسجنوبی را توسعه دادیم گاز زیادی در اختیار داشتیم و هنوز توزیع داخلی گاز به شکل امروز نبود بنابراین به فکر صادرات گاز بودیم حتی با چین مذاکره کردیم که الان جی احداث کنیم و بابت صادرات سالانه ۱۰ میلیون تن الانجی به این کشور توافق کردیم، آن زمان بخشی از گاز به عراق و ترکیه صادر شد و در حال حاضر خط لوله با میلیاردها دلار هزینه در مرز پاکستان منتظر است.
چالش گاز صادراتی ایران با نرخ پایین خط دلفین
این کارشناس ارشد حوزه انرژی گفت: آنچه که در این چند سال که ما گاز هم داشتیم و نتوانستیم با پاکستان قرارداد عملیاتی به امضا برسانیم و خط لوله این کشور عملیاتی شود؛ مشکل قیمتگذاری بوده است، قیمت گاز منطقهای است و نرخ بینالمللی ندارد پاکستان قیمت پایین میخواست و ما قیمتی را که زمانی به ترکیه گاز فروختیم بالا بوده است. نتیجه اینکه در داخل کشور خصوصا بعد از قضیه کرسنت هیچکس جرات اینکه قیمتی پایینتر از نرخ گاز صادراتی به ترکیه و متناسب با بازار پاکستان ارائه کند؛ نداشت. بنابراین ما نتوانستیم پیشنهاد درستی متناسب با بازار پاکستان ارائه دهیم چون مثل نفت بورسی نیست که قیمتها مشخص باشد در هر بازار قیمتها تفاوت دارد؛ مثلا بازار ژاپن، هند، اروپا و... هر کدام متفاوت است. بازار خلیجفارس هم قیمت ندارد از طرفی قطر خط لوله دلفین برای صادرات گاز به امارات را عمدا پایین تعیین کرده تا ما نتوانیم با این کشور رقابت کنیم، در نتیجه وقتی قیمت گاز در خلیجفارس پایین تعیین شده نمونه قیمت گاز در منطقه خواهد بود اما وقتی ما نمیتوانیم گاز را ارزانتر از نرخ صادرات به ترکیه بفروشیم؛ از بازار عقب میمانیم.
پول افزایش تولید نداریم
وی خاطرنشان کرد: در خارج از کشور هم که باتوجه به اینکه با پاکستان توافقی نداشتیم و پاکستانیها روی اتصال خط لوله به ایران سرمایهگذاری نکرده بودند پروژه اجرا نشد، اما اکنون اگر موضوع عملیاتی شدن خط لوله باشد ما با چند چالش روبرو هستیم. یکی تامین گازی که قرار بود از طریق خط لوله به پاکستان صادر شود؛ سوال اینکه آیا امروز که دچار ناترازی گاز هستیم غیر از پارسجنوبی که همه تقریبا همه فازهای آن توسعه داده شده پروژهای برای سرمایهگذاری تعریف شده؟ البته پروژههایی برای تولید گاز تعریف شده که اگر اجرا شوند در حدود ۱۸ فاز پارس جنوبی و درواقع به اندازه یک پارسجنوبی دیگر میتوانیم گاز تولید کنیم بنابراین به لحاظ ذخایر مشکلی نداریم آنچه که نداریم سرمایه است چون اعتبار مورد نیاز سنگین است و ما نداریم؛ چون تحریم هستیم و امکان جذب سرمایه خارجی نداریم به لحاظ سرمایههای داخلی هم با مشکل کمبود نقدینگی و کسری بودجه دولت مواجهیم. بنابراین چالش ما در تامین گاز؛ سرمایه است که نداریم از این بابت اگر پروژه خط لوله صلح حتی اجرایی هم شود اگر برای سرمایهگذاری فکری نشود؛ ما موفقیت زیادی نخواهیم داشت.
عربستان؛ سد راه خط صلح
حسینی در ادامه به احتمال کارشکنی عربستان در اجرای پروژه اشاره و اظهار داشت: عربستان سیاست فعالی را در منطقه شروع کرده به طوری که سال گذشته مقامات این کشور سفرهایی را به هند و پاکستان داشته و قول سرمایهگذاریهای چند ده میلیارد دلاری را در این کشورها دادهاند که این اقدام از نگاه پاکستان که دچار کمبود نقدینگی هستند بسیار جذاب است. عربستان با کمک نقدینگی که دارد در صدد است جایپای محکم سیاسی و مادی را در منطقه پیدا کند که البته ابزار آن را نیز در اختیار دارد بنابراین اگر قرار باشد ما در جهتی حرکت کنیم که مغایر با سیاست عربستان جهت نفوذ در منطقه است، طبیعتا با خرسندی سعودیها مواجه نخواهیم بود.
چین چه نظری دارد؟
وی درباره موضع چین در رابطه با خط لوله صلح گفت: چین مشکلی ندارد، این کشور از سراسر دنیا الانجی دریافت میکند، خود هم مقداری گاز دارد و اخیرا با تفاهماتی با استرالیا نیز داشته است، بنابراین به نظر نمیرسد که چین حساسیتی داشته باشد جز اینکه گاز اگر به هند برود در رقابت سیاسی و پلیتیکال بین هند و چین که البته مربوط به گذشته است شاید نگرانی داشته باشد اما در کل در این قضیه مانعی ندارد.
بازی رقابتی تهران با ریاض و قیمت نفت کوره در اسلامآباد
این کارشناس ارشد حوزه انرژی درباره اراده پاکستان برای اجرای پروژه بیان داشت: پاکستان چند بار است که این موضوع را مطرح میکند، اصولا پاکستانیها بیزینسمنهای قوی هستند و مفهوم و معنای رقابت در بازار را میدانند و میتوانند در جهت اهداف خود فضای رقابتی ایجاد کنند، وقتی عربستان علاقمند است که در این کشور نفوذ داشته باشد، ایران را هم بعنوان رقیب مطرح میکنند و تا طرف عربستانی را تهییج کنند که بیشتر سرمایهگذاری و خرج کند و یا اینکه با اهداف دیپلماتیک و دریافت قیمت با نرخ کمتر ما را وارد رقابت میکنند. موضوع دیگر اینکه شاید به گاز نیاز دارند اما در هر حال تا وقتی که ما نتوانیم ثابت کنیم که گاز به اندازه کافی داریم و میتوانیم بصورت دائم آن را تامین کنیم و تا وقتی نتوانیم قیمت معقولی که بازار پاکستان در رقابت با نفت کوره میتواند تحمل کند؛ ارائه دهیم موضوع خط صلح در حد گفتوگو باقی میماند و پاکستان نیز این را میداند.
مجلس نمایندگان ایالات متحده روز شنبه ۲۰ آوریل ۲۰۲۴، بسته کمک ۹۵ میلیارد دلاری شامل کمک به اوکراین، اسرائیل و تایوان را تصویب کرد.
در رایگیری برای این بسته کمکی کلان، ۳۱۰ نفر از نمایندگان رای مثبت دادند و ۱۱۲ نفر با آن مخالفت کردند.
بسته کمکی تصویبشده توسط مجلس نمایندگان شامل ۶۰ میلیارد و ۸۴۰ میلیون دلار کمک به اوکراین، ٢٣ میلیارد دلار برای نوسازی تسلیحات آمریکا، ۲۶ میلیارد دلار کمک برای اسرائیل، و ۸ میلیارد و ١٢۰میلیون دلار کمک به متحدان آمریکا در حوزه هند-اقیانوسیه است.
به این ترتیب دو ماه کشمکش بر سر تصویب بودجه تکمیلی مورد درخواست دولت جو بایدن برای تامین مالی اولویتهای امنیت ملی پایان یافت.
تصویب این بودجه تکمیلی یکی از موارد نادر همکاری حزب جمهوریخواه و دموکرات آمریکا بود که در آن دموکراتها به جمهوریخواهان میانهرو پیوستند تا این مجموعه کمک برای اوکراین را تصویب کنند.
مقامات آمریکایی اعلام کردهاند که مهمات و سیستمهای دفاع هوایی به اوکراین به محض تصویب در سنا آماده تحویل خواهد بود.
مقامات ارشد ایالات متحده از جو بایدن، رئیسجمهور، تا میچ مک کانل، سناتور جمهوریخواه سنا، از مایک جانسون، رئیس جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا، خواسته بود تا درباره این بودجه تکمیلی در مجلس نمایندگان رایگیری شود.
جانسون سرانجام تصمیم گرفت بهرغم تهدیدها برای برکناری از سمتش توسط جمهوریخواهان تندرو ، این بسته را به رایگیری بگذارد.
کاخ سفید روز جمعه ۳۱ فروردین، در بیانیهای اعلام کرد: «جهان ناظر اقدام کنگره است. تصویب این قانون، پیامی قدرتمند در مورد قدرت رهبری آمریکا در یک لحظه مهم است. دولت از هر دو مجلس کنگره میخواهد که به سرعت این بسته کمک مالی را به رئیس جمهور ارسال کنند.»
روز گذشته - جمعه ۱۹ آوریل - اکثریت مجلس نمایندگان از دو حزب با ۳۱۶ رای موافق در مقابل ۹۴ رای مخالف برای رایگیری بر سر آن تصمیم گرفتند.
مایک جانسون روز جمعه به خبرنگاران گفت: «این قانون کامل نیست و قانونی نیست که اگر جمهوریخواهان کنترل سنا و کاخ سفید را در دست داشتند، آن را مینوشتند» اما «بهترین محصول ممکن در شرایطی است که برای انجام تعهدات واقعاً مهم خود نیاز داریم.»
برخی از جمهوریخواهان محافظهکار مخالفت شدید خود را با کمک بیشتر به اوکراین اعلام کردهاند و برخی از آنها معتقدند که ایالات متحده نمیتواند با توجه به بدهی ملی ۳۴ تریلیون دلاری خود، از عهده آن برآید. آنها بارها تهدید به برکناری مایک جانسون کردهاند.
باب گود، نماینده جمهوریخواه در مجلس نمایندگان، روز جمعه به خبرنگاران گفت که این لوایح بیانگر «لغزش به ورطه بحران مالی بزرگتر» است که منعکس کننده سیاستهای بایدن و شومر است و نه مردم آمریکا.
دونالد ترامپ، نامزد جمهوریخواه انتخابات ریاستجمهوری، که نفوذ زیادی در این حزب دارد، هفته گذشته از جانسون حمایت کرد و روز پنجشنبه در پستی در شبکههای اجتماعی گفت که بقای اوکراین برای ایالات متحده مهم است.
بودجه تکمیلی مورد درخواست دولت بایدن برای تامین مالی اولویتهای امنیت ملی، اکتبر سال گذشته به کنگره ارائه شد، اما بهدلیل اختلاف جمهوریخواهان و دموکراتها بر سر برخی مسائل عمده، از جمله امنیت مرزهای جنوبی کشور بلاتکلیف ماند.
بیانیه جو بایدن، درباره مصوبه مجلس نمایندگان آمریکا
امروز، اعضای هر دو حزب در مجلس به پیشبرد منافع امنیت ملی ما رای دادند و پیامی عزیز در مورد قدرت رهبری آمریکا در صحنه جهانی ارسال کردند. در این نقطه عطف حساس، آنها گردهم آمدند تا به ندای تاریخ پاسخ دهند. قوانین امنیتی ملی که ماهها برای تامین آن مبارزه کردهام.
این بسته حمایت مهمی از اسرائیل و اوکراین خواهد کرد. ارائه کمکهای بشردوستانه به غزه، تایوان، هائیتی و سایر مکانهای تحت تاثیر درگیریها و بلایای طبیعی در سراسر جهان؛ و امنیت و ثبات در اقیانوس هند و اقیانوس آرام را تقویت کند. این [تصمیم مجلس نمایندگان] در یک لحظه حساس به وقوع میپیوندد، زیرا اسرائیل با حملات بیسابقهای از سوی ایران و اوکراین تحت بمباران مداوم روسیه مواجه است. میخواهم از رئیس جانسون، رهبر جفریس و ائتلاف دو حزبی قانونگذاران در مجلس که به اولویت دادن به امنیت ملی ما رأی دادند، تشکر کنم.
من اصرار دارم سنا این بسته را به سرعت به میز من بفرستد تا بتوانم آن را برای قانونی شدن امضا کنم و ما بتوانیم به سرعت سلاح و تجهیزات را به اوکراین بفرستیم تا نیازهای فوری میدان جنگ را برآورده کنیم.
واکنش زلنسکی به تصویب لایحه کمک به اوکراین
ولودمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین در واکنش به تصویت بسته کمک به اوکراین گفت، «امروز تصمیمی گرفته شد که انتظارش را داشتیم؛ بسته حمایتی آمریکا که برای آن خیلی جنگیدیم. بسته بسیار با ارزشی که سربازان ما در خط مقدم، شهرها و روستاهای ما که از ترور روسیه رنج میبرند احساس خواهند کرد. روسیه شرور نباید پیروز شود.»
صدای آمریکا، خبرگزاریها
یک نماینده مجلس شورای اسلامی میگوید «بازگشت گشت ارشاد» مانند «لایحه حجاب و عفاف» طرح دولت رئیسی است و وزارت کشور این موضوع را اداره میکند.
علیرضا بیگی روز شنبه، اول اردیبهشتماه، با بیان اینکه «این شیوه هم جواب نمیدهد»، در گفتوگو با سایت انتخاب گفت: «کسی از مجلس بابت بازگشت گشت ارشاد کسب نظر نکرده است.»
در همین زمینه محمد صفری، دیگر نمایندهٔ مجلس نیز روز شنبه با انتقاد از «طرح نور» گفت: «متاسفانه برخوردهای نسنجیده باعث شده که هزینههای بسیار زیادی برای کشور ایجاد شود.»
آقای صفری در گفتوگو با خبرگزاری ایلنا با اشاره به وضعیت اقتصادی و «شرایط خاص» کشور گفت: «با رفتارهای چالشی یا سلیقهای برخورد کردن یا اعمال فشار آنچنانی در موضوع حجاب هیچ نتیجهای حاصل نمیشود.»
او نیز نقش وزارت کشور را در این زمینه یادآوری کرد و خواستار «مشورت» وزیر کشور با کارشناسان شد.
رئیس اتاق اصناف تهران نیز روز شنبه از برخورد با مغازهها و مراکز خرید به دلیل حضور مخالفلت حجاب اجباری انتقاد کرد.
او به خبرگزاری ایلنا گفت در حالی که افراد در تمام مسیر با «ظاهر بیحجاب» حاضر هستند، به شکل تصادفی در یک واحد صنفی «شناسایی» میشوند یا «در دید ماموری قرار میگیرند و در نهایت با آن واحد صنفی برخورد میشود.»
او گفت به همین دلیل واجدهای صنفی «جریمه نقدی و پلمب» میشوند و برای آنها «سابقه» نیز ثبت میشود.
همزمان با بالا گرفتن واکنشها در شبکههای اجتماعی به موج تازه خشونت ماموران گشت ارشاد در جریان بازداشت زنانی که حجاب اجباری را رعایت نمیکنند، فرماندهی انتظامی کشور اعلام کرد اجرای طرح موسوم به «نور» تداوم خواهد داشت.
مرکز اطلاعرسانی فرماندهی انتظامی کشور روز جمعه ۳۱ فروردین در بیانیه سوم خود در این زمینه نوشت: «اجرای طرحِ نور منطبق با خواست و ساخت عمومی جامعه و مسئولان اجرایی کشور» تداوم خواهد داشت.
این در حالی است که مهدی فضائلی، عضو دفتر حفظ و نشر آثار علی خامنهای، روز جمعه در شبکهٔ اجتماعی ایکس (توئیتر سابق) از قول رهبر جمهوری اسلامی نوشت که «کارهای بیقاعده و بدون برنامه نباید انجام بگیرد» و در زمینه حجاب اجباری «دشمن با نقشه و برنامه وارد شده، ما هم باید با برنامه و نقشه وارد شویم».
آقای فضائلی در ادامه نوشت: «به تازگی برخی مسئولان به دلیل کارهای بیقاعده تذکر دریافت کردهاند.»
با این وجود خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران انقلاب، یک روز پس از انتشار این نقل قول نوشت: «تذکر رهبری در جهت ترمیم نه تعطیل طرح است، پس نباید تذکر رهبری را به معنای مخالفت با کلیت طرح تفسیر کرد.»
این خبرگزاری در مطلبی با عنوان «۱۰ نکته در باب تذکر رهبر انقلاب برای حجاب» نوشت که «تعارضی میان محتوای تذکر اخیر» با صحبتهای قبلی علی خامنهای وجود ندارد.
با این حال خبرگزاری فارس در همین گزارش اعلام کرد که رئیس شورای اطلاعرسانی دولت نیز «اصل و محتوای تذکر» رهبر جمهوری اسلامی در این زمینه را تأیید کرده است.
در همین زمینه غلامحسین محسنی اژهای، رئیس قوهٔ قضائیه، نیز روز گذشته با بیان اینکه «نمیخواهیم هر فردِ کمتوجه به قوانین در کف خیابان را کیفر کنیم»، در شورای عالی قوهٔ قضائیه گفت: «در قضیهٔ عفاف و حجاب باید با تدبیر عمل شود.»
شدت عمل نیروی انتظامی و لباس شخصی در برخورد با زنان مخالف حجاب اجباری به گونهای بوده که حتی اعتراض برخی از نیروهای هوادار جمهوری اسلامی را برانگیخته است که آن را در تضاد با لزوم «همبستگی داخلی» در میانه درگیری با اسرائیل دانستهاند.
پس از اطلاعیه نیروی انتظامی جمهوری اسلامی که برخورد با افراد موسوم به «بدحجاب» و «بیحجاب» از روزهای آخر ماه فروردین آغاز خواهد خواهد شد، خیابانهای تهران و شهرهای مختلف کشور شاهد خشونت بیسابقه نیروهای انتظامی و لباس شخصی علیه زنان و دختران بوده است و بسیاری از آنها پس از ضربوشتم به ونهای پلیس منتقل و به بازداشتگاهها برده شدهاند.
رادیو فردا
چگونه ممکن است که «بازنشستگان»، به ناگهان در یک کشور خاورمیانهای، به مهمترین کنشگران سیاسی کشورشان تبدیل شوند و یک رهبر قدرتمند و یک حزب غول پیکر را به چالش بکشند؟
این سوال مهمی است که میتواند ما را با یکی دیگر از ابعاد مهم و شایان توجه نظام سیاسی و دموکراسی ترکیه، آشنا کند.
حالا که ۲ هفته از انتخابات شهرداریهای ترکیه سپری شده، گرد و غبار اولیه فرونشسته و میتوان به بیان برخی دیگر از وجوه عجیب درباره این انتخابات مهم پرداخت.
«حزب عدالت و توسعه» (AKP) که از سال ۲۰۰۲ میلادی قدرت را در ترکیه در دست گرفته و همواره از حیث تعداد رای، حزب رده نخست ترکیه بوده، بالاخره امسال و برای نخستین بار، با اختلاف ۲ درصدی، بر رده دوم احزاب ترکیه ایستاد و رده اول به «حزب جمهوری خلق» (CHP) رسید. چه شد که چنین اتفاق عجیبی روی داد؟ در شرایطی که حزب حاکم، برای پیروزی خود، به شکل بیمحابا از همه امکانات دولتی استفاده میکرد و ۱۷ وزیر کابینه اردوغان در کوی و برزن برای نامزد مورد حمایت آک پارتی طلب عنایت ویژه میکردند، چرا باز هم در استانبول و آنکارا و بسیاری از استانهای دیگر، نامزدهای مورد تایید اردوغان شکست خوردند؟
در پاسخ به این سوال، دلایل فراوانی ذکر شده که یکی از مهمترین دلایل، تداوم بحران اقتصادی در ترکیه است. اما نکته اینجاست که همین بحران، در انتخابات اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۲ هم بر ترکیه سایه افکنده بود، ولی باز هم اردوغان پیروز شد. چرا؟ اگر در پاسخ، تنها به سیاست امنیتیسازی و دوقطبیسازی اشاره کنیم یا حتی به عدم محبوبیت کافی کلیچداراوغلو اکتفا کنیم، باز هم تمام واقعیت را بیان نکردهایم. باید به فاکتور مهمی به نام «بازنشستگان» اشاره کنیم.
ممکن است باورکردنش برای ما ایرانیان، با این نظام انتخاباتی عجیب و غریب و آن ساختار احزاب کارتونی دشوار باشد. اما واقعا در انتخابات آزاد ترکیه، با وجود آن که رقابت سیاسی به شکل عادلانه برگزار نمیشود و حزب حاکم از امکانات و ابزارهای قدرتمندتری برخوردار است، اما در هر حال، رای مردم حرف اول و آخر را میزند و حتی اردوغان با آن همه کبر و اعتماد به نفس چسبیده به سقف، تا لحظات آخر، نگران حرف مردم و رای مردم است.
این بار و در انتخابات شهرداریها، گروهی که بیش از هر گروه اجتماعی دیگری بر نتایج نهایی و سرنوشت حزب حاکم اثر گذاشت، بازنشستگان بودند. آنها در گرماگرم هفتههای باقیمانده به انتخابات، بارها از دولت خواستند تا مستمری ماهانه بازنشستگان را بالا ببرد. اما اردوغان به این درخواست توجهی نکرد. شاید به این دلیل که خیالش از بابت آنها راحت بود و به عنوان یک رهبر پوپولیست مردمی که همواره در ربودن دل پیرمردها و پیرزنها گوی سبقت از دیگر رهبران ربوده، انتظار داشت این بار هم در سراسر ترکیه، بازنشسته جماعت، به حزب عدالت و توسعه رای دهد. ولی این اتفاق نیفتاد و بازنشستهها سه دسته شدند: گروهی از آنان، در صف همراهان وفادار ماندند و به آکپارتی رای دادند. گروه دوم، از سر گلایه و اعتراض، به رقبای حزب اردوغان رای دادند و گروه سوم، قهر کردند و پای صندوق نرفتند.
با خواندن سطور بالا، ممکن است بپرسید: از کجا معلوم که واقعا چنین اتفاقی روی داده است؟ پاسخ چنین است: در نخسین جلسه اردوغان با سران حزب عدالت و توسعه که به منظور ارزیابی دلایل شکست برگزار شد، به وضوح از بازنشستگان نام برده شد و مشاورین اعلام کردند که بخش قابل توجه کسانی که رای ندادهاند، از بازنشستگان هستند. حزب عدالت و توسعه، به معنای واقعی کلمه یک نهاد حزبی سازماندهی شده و منظم است که به طور مداوم، از راه نظرسنجیهای میدانی و تلفنی و استفاده از مشاورین محلات و اصناف؛ نظرات مردم را رصد میکند و از این راه فهمیده که بیاعتنایی به خواستههای بازنشستگان، چه بلایی بر سر دولت آورده است.
ممکن است بپرسید: مگر ترکیه چند نفر بازنشسته دارد که رای آنها تا این اندازه مهم است؟ در پاسخ به این سوال، باید به آمار رسمی وزارت خانواده و تامین اجتماعی ترکیه مراجعه کنیم که میگوید: «ترکیه مجموعا ۱۵ میلیون و ۸۵۱ هزار و ۲۴۴ بازنشسته دارد». یعنی رقمی نزدیک به ۱۶ میلیون رای دهنده که معادل یک چهارم کل جمعیت واجد شرایط رای دادن بود. با این حساب طبیعی است که رای آنان میتواند سرنوشت انتخابات را عوض کند.
زمانی که اردوغان تصمیم گرفت به جای افزایش ۶۵ درصدی مورد تقاضای کانونهای بازنشستگان، مستمری آنان را تنها در حد ۳۷.۵۷ درصد تعیین کند و برای عیدی بازنشستگان نیز، یک رقم بسیار ناچیز را تعیین کرد، فکرش را نمیکرد که چنین تصمیمی تا این اندازه بر وضعیت حزب حاکم تاثیر بگذارد. به قول اسماعیل سایماز از تحلیلگران مشهور ترکیه همه از پیروزی امام اوغلو، یواش و حزب جمهوری خلق حرف میزنند.
اما نخستین برنده انتخابات، بازنشستگان ترکیه بودند. آنان پیام آشکاری برای اردوغان و حزب عدالت و توسعه فرستادند و نشان دادند که یک کنشگر بسیار مهم و شایان توجه هستند. همچنین احمد خاقان سردبیر حریت نیز انتخابات را یک باد بیدارگر و تحول ساز دانسته و نقش بازنشستههای ترکیه را بیش از همه کنشگران سیاسی اجتماعی ما، مهم میداند.
اگر چه در ترکیه هم، بازنشستگان اوضاع و احوال معیشتی بدی دارند اما در آن نظام سیاسی، صدای آنها شنیده شد و توانستند کنشگری کنند. اگر در ایران نیز، نظام سیاسی و اجرایی و حکمرانی کشور، بر اساس یک سیاق انتخاباتی آزاد، حرفهای و پیشرفته اداره شود و «رای مردم» با اما و اگرهای نظارتی و ردّ و تایید و احراز و عدم احرازهای شگرف، اهمیت حیاتی خود را از دست ندهد، قطعا بازنشستگان و دیگر گروهها و اصناف؛ حرفهای فراوانی برای گفتن خواهند داشت.
در شرایطی که در ایران، اغلب بازنشستگان ما به خاطر شرایط معیشتی سخت و دشوار، همچنان در حال کار و فعالیت هستند و از طرفی، چیزی به نام ساختار حزبی، باشگاه بازنشستگان و امکان بیان مطالبه وجود ندارد؛ به طور طبیعی نمیتوانند به عنوان کنشگر سیاسی نقش خاصی ایفا کنند.
امتداد- محمد علی دستمالی، کارشناس روابط بینالملل
باید کنار زنان بایستیم و نگذاریم در راه دشوار آزادی، تنها بمانند.
این روزها، آزار هدفمند زنان ایران با عنوان حجاب در عرصه عمومی، آخرین تلاشهای حکومت برای کمرنگ نشان دادن ناتوانی خود در عرصههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و با هدف کنترل جامعهای در آستانه انفجار است.
دربارهی برخوردهای خشونتبار اخیر از جانب نیروهای انتظامی، امنیتی و لباس شخصیها، که زنان را هدف قراردادهاست، نمیتوان در سکوت نظارهگر بود، اگر شاهد آزار دختران و زنان باشم، هرگز نمیگذارم به اسم قانون در خیابان ضرب و شتم و ربوده شوند.
این وظیفه تکتک ماست که هر کدام بهنوعی مانع عادی شدن این صحنهها و گسترش موج وحشتآفرینی و جنگ علیه زنان و جامعه باشیم.
آنچه شاهدیم دزدها، متجاوزها، قاتلها و همه مجرمها آزاد در کشور میچرخند و جولان میدهند و نیروهای سرکوب با تمام توان علیه زنان جنگی راه انداختهاند و در مصاحبهها از فتوحات خود میگویند. با این اوصاف نیروهای انتظامی-امنیتی نه تنها حافظ امنیت نیست که مخل آسایش و امنیت روانی جامعه خصوصا ناامنی زنان شدهاست. برخورد وحشیانه نیروهای مدعی نظم، که گاهی صحنههایی از آنها منتشر میشود، با مردم خسته و تحت انواع اضطراب و فشار، خصوصا با زنان که به دنبال سادهترین حق خود در زندگی روزمره هستند، یادآور «خفتگیری اوباش» است و شباهت بسیاری به حملههای ناگهانی و شبیخون راهزنان دارد.
یورش در مکانهای خلوت، ضرب و شتم، ایجاد مزاحمت، با پتو پوشاندن و ربودن، هماهنگ با اشخاصی که با لباس شخصی و موتور سیکلت در سطح شهر ایجاد ارعاب میکنند، تکلیفش مشخص است، آزار گروهی از شهروندان، در هیچ قانونی تا به امروز ثبت نشده بوده، که حال به اسم اجرای قانون به آزارگری خود مشروعیت بدهند. آزار زنان، چیزی جز انباشت خشم عمومی درپی ندارد. در پس این رفتارها و سیاستها، حکومت علاوه بر آنکه مردم را در مقابل مردم قرار میدهند، اعضای خانوادهها را نیز با جدال و چالش مواجه میکند. در چنین شرایطی مهم است که بهعنوان عضو خانواده با سیستم سرکوب همراهی نکرده و پشتیبان آن زن یا دختر سرکوب شده عضو خانوادهمان باشیم. وظیفه شهروندان معتقد به حجاب و دین در مواجه با چنین ظلمهایی نیز دوچندان است.
نیروهای مدعی نظم و قانون، هر روز بیشتر از قبل، در حال انجام انواع خلاف و ایجاد بینظمی و تشویش اذهان عمومی هستند و نمیتوان تصور کرد تمام این وقایع بهصورت اتفاقی صورت میگیرند! این همزمانی با شرایط خاص سیاسی ج.ا در منطقه و آینده مبهم ایران در پی آتشافروزیهای اخیر در منطقه، قطعا مرتبط است! این رفتارها، شیوه قدیمی و همیشگی حکومت هستند، اما موقتی و نفرتافزا.
آن شخصی که با قلدری راه زنان را سد میکند نماد بیوجدانی و علیه مردم بودن است، شما موجب شرم مردم ایران هستید، نه عوامل ایجاد امنیت، که خود مخل آسایش عمومی حتی در رفت و آمدهای سادهی شهروندان ایرانی در کشور خودشان هستید.
شهروندانی که میلیاردها از مال و سرمایه عمومی متعلق به آنها را بهراحتی و بدون رضایت آنها، برای اهداف مدنظر خود و قدرتطلبی، در هر جایی که منافعتان تامین شود، خرج میکنید و در سوی دیگر، وقیحانه موجب آزار آنها هم میشوید.
در این روزهای مهم ولی مبهم تاریخی در ایران، باید کنار زنان بایستیم و نگذاریم در راه دشوار آزادیخواهی، تنها بمانند و رنج بیشتری متحمل شوند.
#زن_زندگی_آزادی
تلگرام نویسنده
یک پایگاه نظامی الحشد الشعبی عراق، گروه شبهنظامی مورد حمایت ایران، شب گذشته هدف حمله قرار گرفت. خود این گروه در بیانیهای حمله را تایید کرد و نوشت چند تن در آن حمله زخمی شدهاند. خبرگزاری فرانسه نیز تأکید کرد که در این حادثه یک تن کشته و چند تن زخمی شدهاند.
خبرگزاری «رویترز» به نقل از دو مقام در الحشد الشعبی تأکید کرد که در این حمله پایگاه نظامی کالسو، در روستای اسکندریه در ۵۰ کیلومتری بغداد هدف قرار گرفته است. این پایگاه مورد استفاده گروه «جنبش النجبا» است.
شبکه سیانان نیز به نقل از منابع عراقی تأکید کرد که این حادثه باعث آتشسوزی گسترده در یک زاغه سلاح حشد شده است.
رئیس کمیسیون امنیتی استان بابل نیز اعلام کرد که در این حادثه ۵ انفجار در پایگاه نظامی رخ داده و افزود که حادثه ناشی از حمله پهپادی بوده است.
منابع عراقی دیگری نیز تأکید کردند که این حادثه زاغه سلاح سنگین و زرهی حشد را هدف قرار داده است.
ستاد فرماندهی مرکزی امریکا (سنتکام) اعلام کرد که هیچ حملهای به عراق انجام نداده و گزارشها در این باره را بیاساس دانست. ائتلاف بینالمللی مبارزه با داعش نیز دست داشتن در این حمله را انکار کرد.
العربیه گزارش داده است که پایگاه زرهی حشد شعبی، در کالسو در بابل عراق، با پنج موشک هدف قرار گرفته است.
مقامهای دولت عراق هنوز درباره علت این انفجارها اظهارنظر نکردهاند.
برخی منابع خبری از جمله خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، در گزارشهای اولیه خود حمله به پایگاه حشد شعبی را کار آمریکا دانسته بودند.
فرماندهی مرکزی ایالات متحده، سنتکام، با انتشار پستی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:«ما از گزارشهایی که ادعا میکنند ایالات متحده امروز در عراق حملات هوایی انجام داده، مطلع هستیم. این گزارش ها صحت ندارد. ایالات متحده امروز حمله هوایی در عراق انجام نداده است.»
انفجار در پایگاه حشد شعبی یک روز پس از حمله به پایگاه هشتم شکاری اصفهان رخ داد که در آن سامانه راداری اس-۳۰۰ تاسیسات اتمی نطنز هدف قرار گرفت.
حشد شعبی، کار خود را به عنوان یک گروه شبهنظامی وابسته به جمهوری اسلامی آغاز کرد، اما بعدا دولت عراق آنها را به عنوان یک نیروی امنیتی به رسمیت شناخت.
آخرین دور حملات به گروههای نیابتی جمهوری اسلامی در عراق، در ماه فوریه و پس از حمله پهپادی شبهنظامیان مورد حمایت تهران از عراق به پایگاهی آمریکایی در اردن صورت گرفت. در آن عملیات سه سرباز آمریکایی کشته شدند.
مولوی عبدالحمید: برخورد خشونتآمیز گشت ارشاد با زنان مطابق کدام شریعت است؟
عبدالحمید اسماعیلزهی، امام جمعه اهل سنت زاهدان، در خطبههای نماز جمعه روز ۳۱ فروردین خود برخوردهای خشونتآمیز ماموران گشت ارشاد با زنان مخالف حجاب اجباری را دردآور خواند و پرسید که این برخوردها با کدام شریعت مطابقت دارد؟ او به مساله تنش میان اسرائیل و جمهوری اسلامی نیز پرداخت.
مولوی عبدالحمید با اشاره به بازداشت و کتک زدن زنان در خیابانهای ایران به بهانه رعایت نکردن حجاب و زدن «حرفهای نامناسب» به آنها، وجود مساله گشت ارشاد را دردآور خواند.
امام جمعه اهل سنت زاهدان از مقامات جمهوری اسلامی خواست در این زمینه با عالمان و استادان دانشگاه مشورت و بررسی کنند که چه اتفاقاتی رخ داده که برخی از زنان در ایران به کلی حجاب را از سر برداشتهاند.
او با بیان اینکه زنان اعتقاد دارند در جامعه به جایگاهشان نرسیدهاند و مورد تبعیض قرار گرفتهاند، تاکید کرد: «ما هم معتقدیم زنان با مشکلات بسیاری مواجه هستند. در تمامی این سالها یک رییسجمهوری از میان زنان نیامد.»
اسماعیلزهی در بخش دیگری از صحبتهایش خطاب به مسوولان حکومت گفت: «زنان و مردان را بازداشت میکنند، در ماشینها میاندازند، از آنها بازجویی میکنند، ... بگویند چه اتفاقاتی برای زنان در بازداشتگاهها رخ داده است و اگر مساله این برخوردها شرعی است، ما را هم قانع کنند.»
ایراناینترنشنال روز پنجشنبه ۳۰ فروردین در گزارشی اختصاصی خبر داد به بازداشتشدگان گشت ارشاد توهینهای جنسی میشود و کتک میخورند.
بر اساس این گزارش، شماری از زنان مخالف حجاب اجباری که در روزهای گذشته به دست ماموران گشت ارشاد بازداشت شدهاند، از ضربوشتم شدید، تعرض و آزار خود در زمان بازداشت خبر داده و گفتهاند ماموران پلیس و نیروهای لباس شخصی در زمان دستگیری زنان به آنها توهینهای جنسی میکنند.
جنگ را متوقف کنید!
امام جمعه اهل سنت زاهدان در خطبههای نماز جمعه امروز خود با اشاره به گزارشها درباره حمله اسرائیل به یک پایگاه نظامی در ایران گفت اسرائیل باید برای بیشتر نشدن تنش و درگیر جنگ نشدن منطقه خاورمیانه، از حمله به ایران صرفنظر میکرد.
مولوی عبدالحمید با بیان اینکه از جزییات حمله اسرائیل اطلاعی ندارد، تاکید کرد: «هم اسرائیل و هم کشورهای بزرگ دنیا باید بدانند خاورمیانه یک منطقه ویژه است که تمام دنیا در آن منافع دارند و اگر اینجا آتش بگیرد، به کل کشورهای دنیا ضرر وارد خواهد شد.»
او با اشاره به اینکه خاورمیانه «شاهرگ حیاتی و اقتصادی همه دنیا» است، از تمام کشورها خواست تلاش کنند این منطقه را از تنش و درگیری دور نگه دارند.
مولوی عبدالحمید اضافه کرد اگر اسرائیل حملات جمهوری اسلامی به خاکش را پاسخ داده، اشتباه بزرگی کرده و اگر پاسخ نداده نیز از حمله پرهیز کند.
او در صحبتهایش به حمله اسرائیل به کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق و حمله موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی به اسرائیل نیز اشاره کرد و گفت مسوولان جمهوری اسلامی از خود خویشتنداری نشان دادند.
در جریان حمله روز دوشنبه ۱۳ فروردين به ساختمان کنسولی جمهوری اسلامی ایران در دمشق هفت نفر از فرماندهان و افسران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کشته شدند.
پس از آن جمهوری اسلامی برای انتقام از حمله مرگبار به کنسولگری خود، شامگاه ۲۵ فرودین با پرتاب پهپاد و موشک، اسرائیل را هدف قرار داد.
در ادامه، بامداد روز جمعه ۳۱ فروردین، صدای انفجارهایی در پایگاه شکاری ارتش جمهوری اسلامی در شمال غرب اصفهان شنیده شد اما دولت یا ارتش اسرائیل تا کنون رسما حمله به ایران را تایید یا رد نکردهاند.
امام جمعه اهل سنت زاهدان در خطبههای خود با بیان اینکه اصل اختلاف موجود بر سر موضوع فلسطین است و اسرائیلیها و فلسطینیها نتوانستهاند آن را حل کنند، تاکید کرد: «کشورهای مختلف از جمله ایران، اسرائیل و همه کشورهای جهان باید همکاری کنند تا این مساله حل شود.»
عبدالحمید با بیان اینکه حل اختلاف موجود میان فلسطینیها و اسرائیلیها به نفع همه طرفهاست، اضافه کرد: «یک طرف نباید دیگری را نابود کند. دو طرف باید بنشینند به صورت عادلانه اختلافات را حلوفصل کنند.»
اسماعیلزهی به همه احزاب، گروهها و طرفهای درگیر در مساله فلسطین توصیه کرد تلاش کنند تا جنگ متوقف شود.
او تاکید کرد خاورمیانه به هیچ شکل تحمل جنگ ندارد و دنیا باید اسرائیل را متقاعد کند تا آتشبس را قبول کند.
اقتصاد کشور به کارشناسان سپرده شود
عبدالحمید اسماعیلزهی به مشکلات اقتصادی موجود در کشور پرداخت و گفت اقتصاد ایران با سیاستهای داخلی و تعاملات خارجی گره خورده و باید به افراد توانمند و کارشناسان اقتصادی سپرده شود.
اسماعیلزهی در خطبههای نماز جمعه ۱۷ فروردین خود اقتصاد ایران را رها شده خواند و گفت اقتصاد کشور نه دست مردم است و نه دست دولت و مشخص نیست این وضعیت به کجا برسد.
او در خطبههای نماز جمعه ۱۰ فروردین گفته بود اقتصاد چنان ضربه خورده که شب میخوابیم و فردا صبح میبینیم ارزش پول افت کرده است.
اسماعیلزهی در خطبههای نماز جمعه سوم فروردین هم از همگان خواسته بود به مردمی که از نظر اقتصادی در وضعیتی نامناسب هستند و نیز به خانوادههای زندانیان، کمک کنند.
امروز نیروهای نظامی و سرکوبگر همچون هفتههای گذشته همزمان با برگزاری نماز جمعه زاهدان در خیابانهای این شهر حضور گستردهای داشتند.
رسانه حالوش که خبرهای استان سیستان و بلوچستان را پوشش میدهد، با انتشار ویدیویی در کانال تلگرام خود نوشت نیروهای نظامی همانند جمعههای گذشته در اطراف مصلی و مسجد مکی و خیابانهای منتهی به آن مستقر شده و با ایجاد ایستهای بازرسی اقدام به کنترل نمازگزاران کردند.
حالوش به نقل از منابع خود نوشت نیروهای نظامی اجازه تردد به خودروهایی که قصد عبور داشتند نداده و تنها مردم پیاده اجازه تردد و رفتن به مسجد مکی را پیدا کردند.
در ماههای گذشته، شهروندان زاهدانی پس از یک سال اعتراض و تجمع خیابانی پیوسته، به توصیه مولوی عبدالحمید راهپیمایی سکوت برگزار کردند.
جمعههای اعتراضی زاهدانیها از هشتم مهر سال ۱۴۰۱ و پس از وقایع جمعه خونین این شهر آغاز شد.
در جریان جمعه خونین زاهدان، ماموران نظامی و امنیتی با گلولههای جنگی به سمت شهروندان و نمازگزاران شلیک کردند و بیش از ۱۰۰ نفر را کشته و دهها تن دیگر را نابینا، قطع نخاع و مجروح کردند.
ایران اینترنشنال
گزارشهای مختلف حاکی از حمله اسرائیل به یک یا دو پایگاه نظامی در ایران در روز جمعه و در واکنش به حمله جمهوری اسلامی به اسرائیل است. بر اساس این گزارشها، یکی از مکانهایی که در اصفهان هدف حمله قرار گرفته، پیش از این به عنوان «قلب نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی» معرفی شده است.
بامداد روز جمعه ۳۱ فروردین، صدای انفجارهایی در پایگاه شکاری ارتش جمهوری اسلامی در شمال غرب اصفهان شنیده شد اما دولت یا ارتش اسرائیل تا کنون رسما حمله به ایران را تایید یا رد نکردهاند.
خبرگزاری فارس به نقل از منابع خبری نوشت صدای سه انفجار در حوالی پایگاه شکاری ارتش در شمال غرب اصفهان شنیده شده و پدافند در واکنش به یک شی که احتمال داده میشود ریزپرنده بوده باشد، فعال شده است.
فارس نوشت گفته شده رادار ارتش از اهداف احتمالی بوده است و شیشههای چند ساختمان اداری در این محدوده شکسته است.
خبرگزاری دولتی ایرنا گزارش داد حوالی ساعت چهار بامداد روز جمعه، پدافند هوایی پایگاه هشتم شکاری اصفهان برای رهگیری به کار افتاد و صدای پدافند از سمت شمال شرق اصفهان به گوش رسید.
سیاوش میهندوست، فرمانده ارشد نظامی ارتش جمهوری اسلامی در اصفهان به این خبرگزاری گفت: «صدای شنیده شده انفجار در اصفهان، شلیک پدافند هوایی به یک شیء مشکوک بوده و هیچ خسارت و حادثهای نداشتهایم.»
عبدالرحیم موسوی، فرمانده ارتش جمهوری اسلامی نیز حمله «چند شیء پرنده» را تایید کرد و گفت که به آنها «تیراندازی» شد.
او هیچ اطلاعاتی از میزان خسارتهای احتمالی وارده به پایگاههای ارتش ارائه نکرد.
پایگاه شکاری بابایی کجاست و چه ویژگیهایی دارد؟
نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی دارای ۱۷ پایگاه هوایی است.
پایگاه هشتم شکاری عباس بابایی در نزدیکی اصفهان قرار دارد.
عباس بابایی از خلبانان نیروی هوایی ارتش و معاون عملیات فرماندهی این نیرو از ۹ آذر ۱۳۶۲ تا ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ بود. او در سال ۱۳۶۶ در جنگ ایران و عراق بر اثر شلیک پدافند خودی سپاه پاسداران کشته شد.
مراد ویسی، عضو تحریریه ایراناینترنشنال، میگوید که پایگاه بابایی یکی از مهمترین پایگاههای هوایی ایران است.
در سال ۱۳۵۷، این پایگاه دارای دو گردان شکاری تاکتیکی متشکل از جنگنده رهگیر افـ۱۴ آ موسوم به تامکت بود.
پایگاه شکاری اصفهان
برنامهریزی شده بود که تا سال ۱۳۵۹، یک گردان از جنگندههای افـ۱۶ همراه یک گردان آموزشی پیشرفته متشکل از هواپیماهای آموزشی افـ۵بی و سه گردان آموزشی مقدماتی با استفاده از هواپیماهای آموزشی مقدماتی و سبک افـ۳۳ بونانزا تشکیل شود.
در حال حاضر، این پایگاه دو گردان از جنگندههای رهگیر افـ۱۴ و افـ۷ همراه یک گردان آموزشی متشکل از هواپیماهای افتیـ۷ دارد.
ستون فقرات ناوگان جنگندههای رهگیر نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی هنوز افـ۱۴ آ تامکت است که میانگین سنی آنها دستکم ۴۰ سال است.
مقامهای نظامی ایران گفتهاند در صورت تحویل گرفتن جنگنده سوخو-۳۵ از روسیه، این هواپیماهای شکاری در این پایگاه نگهداری خواهند شد.
شاهین مدرس، پژوهشگر ارشد مرکز خاورمیانه و نظم جهانی از رم به ایراناینترنشنال گفت پایگاه هشتم شکاری بابایی، محلی است که جمهوری اسلامی در آن از جنگندههای سوخو-۲۴ نگهداری میکند.
شایان سمیعی، تحلیلگر سیاسی نیز به ایراناینترنشنال گفت: «فرمانده نیروی دریایی جمهوری اسلامی دو روز پیش اعلام کرد اگر اسرائیل به ما حمله کند با استفاده از هواپیماهای سوخو به جنگ آنها خواهیم رفت.»
او افزود: «محل استقرار هواپیماهای سوخو پایگاه شکاری بابایی است و به همین دلیل هدف احتمالی حمله اسرائیل این پایگاه است. این پاسخ دقیق و حساب شده بود و اسرائیل میخواست توانمندی نظامی و هوایی جمهوری اسلامی را به حداقل برساند.»
در بهمن ۱۴۰۰، نمایشگاهی نظامی از سوی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی در پایگاه هشتم شکاری بابایی اصفهان بر پا شد که رسانههای ایران عکسهایی از برخی تجهیزات نظامی و هواپیماهای جنگی در این پایگاه را منتشر کردند.
دی ۱۴۰۱، صمد نوری به عنوان فرمانده پایگاه شکاری بابایی اصفهان معرفی شد.
حمید واحدی، فرمانده نیروی هوایی ارتش در مراسم معرفی فرمانده جدید این پایگاه گفت پایگاه شکاری بابایی «از یگانهای راهبردی، بزرگ، حساس و قلب نیروی هوایی» است.
واحدی افزود این پایگاه در دوران جنگ ایران و عراق نیز ماموریت حفاظت از مکانهای حساس و به ویژه «باز نگه داشتن شریان اقتصادی کشور و دفاع از منابع نفتی» را بر عهده داشت.
ارتش جمهوری اسلامی در تبریز نیز یک پایگاه هوایی دارد که نامش پایگاه دوم شکاری فکوری است.
جواد فکوری، سرهنگ خلبان اف-۴ فانتوم۲ نیروی هوایی و فرمانده این نیرو از سال ۱۳۵۹ تا سال ۱۳۶۰ و وزیر دفاع در دولت محمدعلی رجایی بود که پس از کشته شدنش در سانحه پرواز هرکولس سی-۱۳۰ نیروی هوایی، درجه نظامی او به سرلشکری ارتقا یافت.
احتمال میرود اسرائیل روز جمعه به طور همزمان به این پایگاه نیز حمله کرده باشد.
خبرگزاری ایرنا از شنیده شدن صدای انفجار در منطقه «وادی رحمت» تبریز خبر داد و آن را مربوط به پدافند هوایی دانست.
خبرگزاری فارس در همین زمینه نوشت: «هیچ انفجاری در تبریز رخ نداده و منشا صدای انفجار در تبریز، شلیک پدافند هوایی بوده که یک شیء مشکوک را هدف قرار داده است.»
یک مقام اسرائیلی به واشینگتنپست گفت حمله پهپادهای اسرائیلی به یک سایت نظامی در ایران با هدف ارسال این پیام انجام شده که اسرائیل میتواند به داخل ایران حمله کند.
ایران اینترنشنال
بیانیه به مناسبت پنجاهو ششمین سال تاسیس کانون نویسندگان ایران
”آزادی اندیشه ... ضرورت است.”
پنجاهو شش سال پیش، در اردیبهشت ۱۳۴۷، «یک ضرورت» جمعی از شاعران و نویسندگان را گرد هم آورد؛ نیاز به ایجاد تشکل صنفی بدون هیچ وابستگی به قدرت و نهادهای حکومتی و در برابر اقدام به تشکیل کنگرهای فرمایشی به نام «کنگرهی نویسندگان و شعرا و مترجمان». آنان بهدرستی دریافتهبودند که هدف از چنین برنامههایی نظارت و تسلط حکومت بر اهل قلم است و سرپوشی بر سرکوب صداهای مستقل و اختناق و خفقان حاکم بر جامعه؛ میدانستند که آفرینش و شکوفایی واقعی هنر و ادبیات جز در سایهی آزادی اندیشه و بیان ممکن نیست و دستدرازی حکومتها بر ذهن و زبان آدمی، وهن آدمی است؛ میدانستند مبارزه با روشهای نوین سانسور و دفاع از آزادی بیان، شکل و تشکلی نو میطلبد. پس گرد هم آمدند و طرحی نو درانداختند: کانون نویسندگان ایران!
پنجاهوشش سال از تاسیس یگانه تشکل مستقل و پایدار اهل قلم در ایران میگذرد. اکنون با نگاهی گذرا بر این تاریخ پرفراز و نشیب میتوان دریافت که روشن نگهداشتن اینگونه چراغ در این سرزمین با وجود حکومتهایی مستبد چه مایه دشوار و چه اندازه جانفرسا است. تهدید و بازداشت و آزار و اذیت اعضا از ابتدای تاسیس که ناگزیر در ادوار مختلف به تعطیلی موقت و گاه طولانیاش انجامید؛ قتل اعضای موثر و متعهد آن در میانهی دههی هفتاد؛ احضار پیدرپی اعضا در سالهای اخیر و پروندهسازی و صدور احکام زندان بلندمدت برای آنها و... نشان میدهد که بیش از نیم قرن مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی بیان، ایستادگی بر مواضع آزادیخواهانه مندرج در منشور و اساسنامهی کانون نویسندگان ایران، نه کاریست خرد!
امروز، در نتیجهی سالها تلاش و مداومت کسانی که جان و عمر خویش را در این راه نهادهاند، مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی اندیشه و بیان دیگر به خواستی عمومی بدل شده است؛ آنچنان که دو سال پیش و در بحبوحهی جنبش زن زندگی آزادی نیز ضرورتش بارها از زبان و صداهایی بعید به گوش همگان رسید.
در پنجاهوششمین سالگرد تأسیس کانون نویسندگان ایران ضمن شادباش به یاران و اهل قلم، یاد جانباختگان راه آزادی ـ احمد میرعلایی، غفارحسینی، محمد مختاری، محمدجعفر پوینده و بکتاش آبتین ـ و یاران درگذشته را که با نور زندگیشان چندی از این مسافت طولانی و نفسگیر را روشن کردهاند گرامی میداریم.
کانون نویسندگان ایران
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
برخی منابع و گزارشهای رسانهای از شنیده شدن صدای چند انفجار در اصفهان در بامداد روز جمعه ۳۱ فروردین خبر میدهند. براساس این گزارشها، صدای انفجارهایی هم در استان سویدا در جنوب سوریه و در نزدیکی بغداد و استان بابل عراق شنیده شده است.
یک مقام ارشد آمریکایی هم به خبرنگار شبکه ای بی سی گفته که اسرائیل با موشکی به سایتی در ایران حمله کرده است. این مقام اشارهای به زمان و مکان اصابت موشک نکرده است.
روزنامه نیویورکتایمز نیز به نقل از سه مقام ایرانی تایید کرد که در ساعتهای آغازین روز جمعه یک پایگاه هوایی در نزدیکی اصفهان هدف حمله قرار گرفت، اما آنها نگفتند که چه کشوری این حمله را انجام داده است.
این روزنامه به نقل از دو مقام نظامی اسرائیلی نوشت که ارتش این کشور در ساعتهای آغازین جمعه به ایران حمله کرد.
بلومبرگ نیز به نقل از دو مقام آمریکایی گزارش داد مقامهای اسرائیلی پنجشنبه به آمریکا اطلاع داده بودند که قصد دارند طی ۲۴ ساعت تا ۴۸ ساعت آینده علیه جمهوری اسلامی حمله تلافیجویانه انجام دهند.
ارتش اسرائیل و دفتر نخستوزیری این کشور از اظهارنظر درباره گزارشها از حمله این کشور به ایران خودداری کردند.
براساس گزارش سایت رادار۲۴ آسمان ایران پس از انتشار اخباری مبنی بر شنیده شدن صدای انفجار در اصفهان، به سرعت در حال خالی شدن از پروازهای ورودی و خروجی است.
مارکو روبیو سناتور ارشد جمهوریخواه در حساب کاربری خود ایکس (توییتر) وقوع انفجارهای بامداد جمعه در ایران را «هدیه تولدی برای خامنهای» توصیف کرد. سناتور روبیو در یادداشتی دیگر هم نوشت اسرائیل توانایی انجام حملات علیه اهدافی در داخل ایران را بدون عبور هواپیماها از حریم هوایی سوریه و عراق و ورود به فضای هوایی ایران را دارد.
جنیفر گریفین، خبرنگار دفاعی شبکه فاکس نیوز، به نقل یک منبع آگاه نظامی آمریکا در شبکه اجتماعی ایکس (توییتر سابق) نوشته است: «حمله موشکی اسرائیل دارای ابعاد ‘محدود’ بود، و با هواپیمای سرنشین دار انجام نشد.»
یک مقام آمریکایی به شبکه خبری سیانان گفت اسرائیل در داخل ایران یک حمله انجام داد، اما به هیچ سایت هستهای حمله نکرد. شبکه سیبیاس هم به نقل از دو مقام آمریکایی خبر حمله اسرائیل به یک سایت در ایران را تایید کرد.
واکنش رسانههای ایران
خبرگزاری فارس نوشت: «برخی منابع محلی از شنیده شدن صدای انفجار در شهر قهجاورستان در شمال غرب اصفهان خبر میدهند. هنوز علت این صداها مشخص نیست و پیگیریهای خبرنگار فارس تا مشخص شدند دقیق این حادثه ادامه دارد.»
ایرنا نوشت: در پی شنیده شدن صدای انفجار در غرب تبریز و حوالی منطقهای بنام وادی رحمت، طبق پیگیریهای خبرنگار ایرنا مشخص شد، پدافند هوایی تبریز در پی مشاهده شی مشکوک شلیک کرده است.
ایرنا مدعی است که هیچ گونه انفجاری در تبریز رخ نداده و هم اکنون نیز شهر در آرامش کامل بسر میبرد.
خبرگزاری مهر در خبری به نقل از گزارش خبرنگار تلویزیون حکومتی ایران در شهر اصفهان، نوشته است که «سه ریز پرنده» در آسمان این شهر منهدم شده است. این رسانه بدون ذکر منبع نوشته: «صدای انفجار شنیده شده در اصفهان ناشی از انهدام سه ریز پرنده در آسمان اصفهان توسط پدافند غیرعامل بوده است.»
خبرنگار تلویزیون دولتی ایران در گزارشی که صبح امروز تهیه کرده با نشان دادن تصاویری از شهر اصفهان در پشت سرش، میگوید که شهر در امنیت کامل است و هیچ حادثهای رخ نداده است.
«چشم در برابر چشم»
منابع امنیتی و دولتی در اسرائیل به روزنامه «جروزالم پست» گفتند، تلآویو عامل حمله به ایران در بامداد جمعه 31 فروردین است اما «به دلایل راهبردی» مسئولیت این حمله را برعهده نخواهد گرفت.
جروزالم پست به نقل از این منابع، که هویت آنها فاش نشده است، نوشت: «چشم در برابر چشم. دندان در برابر دندان. اسرائیل به عاملان حمله ایران پاسخ داد.»
تهران میگوید در حمله روز جمعه به اصفهان سه پهپاد را شناسایی کرده است. کانال ۱۲ اسرائیل اعلام کرد، وزارت خارجه این کشور از نمایندگان خود در خارج از اسرائیل خواسته درباره حمله اصفهان با رسانهها گفتوگو نکنند.
حمله با جنگنده و موشکهای دوربرد
روزنامه «جروزالم پست»، جمعه ۳۱ فروردین گزارش داد که «حمله اسرائیل به اصفهان توسط هواپیماهای جنگنده و با موشکهای دوربرد انجام شده است.»
یک منبع اسرائیلی به این روزنامه گفت: «یک پایگاه نظامی نزدیک به سایت هستهای ایران در اصفهان را هدف قرار دادیم» و افزود که «از پایگاهی که در اصفهان هدف قرار گرفت پهپادهایی شلیک شده بود که خاک اسرائیل را مورد حمله قرار داد.»
این منبع به «جروزالم پست» گفت: «[این حمله] پیامی واضح به ایران بود که ما میتوانیم به تاسیسات هستهای آن ضربه بزنیم».
وی افزود: «حمله ما به اصفهان نشان میدهد که تاسیسلات هستهای ایران در خطر است.»
این منبع گفت که «۹ هدف در یک پایگاه هوایی متعلق به سپاه را مورد حمله قرار دادیم.»
یک مقام آمریکایی در گفتوگو با «آکسیوس» گفت: «اسرائیل به واشینگتن اطلاع داده بود که به حمله ایران پاسخ میدهد و ما از اتفاقی که در اصفهان افتاد شگفتزده نشدیم.»
این مقام آمریکایی همچنین نسبت به خطرات ناشی از حملات متقابل اسرائیل و ایران ابراز نگرانی کرد.
شبکه «پرس تیوی» وابسته به حکومت ایران، به نقل از «منبع آگاه» ادعا کرد، هیچ حملهای از خارج کشور شهرهای ایران را هدف قرار نداده است.
شورای عالی امنیت ملی ایران نیز اعلام کرد، جمهوری اسلامی هدف حمله موشکی از خارج کشور قرار نگرفته است.
مقامهای ایرانی ضمن تکذیب حمله موشکی میگویند پدافند هوایی این کشور «چند ریزپرنده» را در روز جمعه منهدم کرده است.
مراد ویسی، ایراناینترنشنال: برنده حمله بامداد جمعه دولت بایدن بود
مراد ویسی، عضو تحریریه ایراناینترنشنال گفت: «با توجه به حوادثی که امشب اتفاق افتاد، برنده امشب دولت بایدن بود که اسرائیل را قانع کرد حملهای محدود انجام دهد تا راحتتر بتواند جلوی پاسخ جمهوری اسلامی را بگیرد.»
او افزود: «در وضعیت کنونی مهم برداشتی است که تهران از حمله اسرائیل میکند نه خود واقعه. با اینکه مشخص بود اسرائیل حمله میکند و غافلگیری در مورد اصل عملیات وجود نداشت ولی در مورد تاکتیک آن چند غافلگیری رخ داد؛ اول “غافلگیری زمانی” بود زیرا مقامات اسرائیل گفته بودند بعد از عید یهودیان حمله میکنند و دیگری “غافلگیری مکانی” بود؛ تصور بر این بود که اسرائیل مواضع سپاه را میزند اما به پایگاه ارتش حمله کرد.»
دو مقام آمریکایی به سی.ان.ان: اسرائیل پنجشنبه گفته بود حمله ایران را تلافی میکنیم
یک مقام آمریکایی به سی.ان.ان گفت که اسرائیل حملهای را در داخل ایران انجام داده است. این مقام گفته هدف این حمله هستهای نیست.
یکی دیگر از مقامات ارشد آمریکایی به سی.ان.ان گفته که پیش از حمله روز جمعه (به وقت محلی) اسرائیل، انتظار آمریکا این بود که آنها تأسیسات غیرنظامی یا هستهای را هدف قرار ندهند.
سیانان قبلاً گزارش داده بود که اسرائیل به ایالات متحده گفته بود که پاسخش محدود است. نهادهای اطلاعاتی آمریکا گفته بودند که اسرائیل در حال بررسی یک حمله محدود در داخل ایران است، چون احساس میکنند با توجه به مقیاس بیسابقه حمله ایران، باید به نوعی پاسخ دهند.
ایالات متحده از اسرائیل خواسته بود به حمله آخر هفته گذشته ایران پاسخ ندهد. این مقام آمریکایی به سی.ان.ان گفته که ایالات متحده به پاسخ اسرائیل «چراغ سبز نداده است.»
یک مقام ارشد آمریکایی دیگر به این شبکه گفته اسرائیل روز پنجشنبه به آمریکا گفته بود که در روزهای آینده حمله ایران را تلافی خواهد کرد. این مقام گفته ما این پاسخ اسرائیل را تایید نکردیم.
رویترز: جمهوری اسلامی قصد تلافی حمله منتسب به اسرائیل را ندارد
به دنبال وقوع انفجارهای روز جمعه، ۳۱ فروردین، در اصفهان که منابع آگاه آنها را به حمله اسرائیل مرتبط دانستهاند، مقامهای جمهوری اسلامی با تقلیل اهمیت این رویداد اعلام کردند که قصد تلافی ندارند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، ابعاد محدود حمله اخیر و واکنش آرام حکومت ایران از موفقیت تلاشهای دیپلماتیک برای جلوگیری از وقوع جنگی تمامعیار در پی حمله موشکی-پهپادی جمهوری اسلامی به اسرائیل حکایت دارد.
در پی حمله جمهوری اسلامی به اسرائیل در روز ۲۵ فروردین که با شلیک بیش از ۳۰۰ پهپاد مهاجم و موشک بالیستیک و کروز صورت گرفت، بسیاری از کشورها از جمله آمریکا، بریتانیا و آلمان خواستار خویشتنداری دو طرف و کاهش تنش در منطقه شدند.
مقامها و رسانههای حکومتی جمهوری اسلامی، تعداد انفجارهای روز ۳۱ فروردین را اندک و ناشی از شلیک سامانه پدافند هوایی به سه پهپاد بر فراز شهر اصفهان توصیف کردهاند.
آنها بدون نام بردن از اسرائیل، این حمله را به «نفوذیها» نسبت دادهاند.
یک مقام ارشد جمهوری اسلامی هم به رویترز گفت که حکومت در قبال این رویداد، هیچ برنامهای برای واکنش به اسرائیل ندارد.
به گفته این مقام جمهوری اسلامی که هویت او فاش نشده، منشا خارجی انجام این حمله مورد تأیید قرار نگرفته و حکومت ایران مورد حمله خارجی قرار نگرفته و مباحثات بیشتر بر جنبه نفوذی بودن آن شکل گرفته است.
اسرائیل که در روزهای گذشته از برنامهریزی برای حمله انتقامجویانه در پاسخ به حمله موشکی-پهپادی جمهوری اسلامی خبر داده بود درباره حمله روز جمعه به اطراف اصفهان اظهارنظر نکرده است.
منابع گزارش: صدای آمریکا، ایران اینترنشنال، العربیه فارسی
نامه سعید مدنی از زندان دماوند به رئیس قوه قضائیه:
تبعید غیرقانونی است؛ هیچ چیز مانع از وفاداریم به مقاومت مدنی مردم نخواهد شد
ریاست محترم قوه قضایی
به اطلاع میرسانم در تاریخ ۱۴۰۳/۱/۱۴ و در حالی که از تاریخ ۱۴۰۱/۲/۲۷ مشغول گذراندن ۸ سال محکومیت قطعی در زندان اوین بودم، اطلاع یافتم که بنابر نظر دادستان تهران از زندان اوین به زندان دماوند تبعید شدهام. لذا بدون طی هرگونه مراحل قضایی شفاف و روشن و صرفاً بنا برخواست و اراده غیرقانونی مقام نامبرده، به زندان دماوند منتقل شدم و فعلاً دوران محکومیتم را در این زندان میگذرانم.
اگرچه برای همه زندانیان سیاسی تحمیل هزینههای ظالمانه و غیر قانونی به خاطر دفاع از حقوق مردم و منافع ملّی ایران عزیز گوارا و شیرین است، امّا بیتردید اقدامات خودسرانه و غیرقانونی مقامات قضایی بویژه دادستان تهران، از دید و نظر ملت ایران پنهان نخواهد ماند و دیر یا زود همچون اسلاف خویش - دادستانهای پیشین تهران، مرتضوی و جعفریدولتآبادی - تاوان این تصمیمات و اقدامات را خواهند داد.
البته به خوبی میدانید این بار اولی نیست که زندانیان سیاسی به دلیل بیان مطالبات و خواست مردم و اعتراض به وضعیت نابسامان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و تنگناهای شدید معیشتی جامعه که حاصل بحرانهای ساختاری و دامنهدار است، ناچار به تحمّل مجازاتهای ظالمانه، غیرقانونی و غیرمتعارف شدهاند. پیش از این نیز بسیاری از همبندان اینجانب و خانوادههایشان طعم تلخ احکام غیرقانونی مسئولان قضایی بویژه تبعید از زندانِ واقع در محل زندگی خانوادهشان به محل دیگر را چشیدهاند.
آقای محسنی اژهای!
کدام منطق حقوقی و قضایی، مدعیالعموم تهران را واداشته تا پس از صدور رای قطعی قضات – اگرچه ناعادلانه - حکم صادره را تغییر و تبعید را بر محکومیت دوران حبس اضافه کند تا به این وسیله خانواده مرا برای چند دقیقه ملاقات هفتگی ناچار به سفری چند ساعته کند؟ در کدام مرجع قضاییِ صلاحیتدار حکم بر تبعید اینجانب از زندان اوین به زندان دماوند داده شده است که از آن بی اطلاع هستم؟ چرا مدعیالعموم تهران بدون نگرانی از عواقب نقض ماده ۵۱۳ آیین دادرسی کیفری چنین کرده است؟ چرا حتی بدون ابلاغ رسمی قضایی، حکم غیرقانونی اجرا شدهاست؟
میدانم و میدانید نظام قضایی کنونی اساساً پاسخگو نیست تا به این سوالات و دهها سوال دیگر پاسخ دهد یا با اعتراف به خطا، حکم صادره از سوی دادستان تهران را ملغی کند، لذا پر واضح است اینجانب به هر نحو مقتضی به اعتراض نسبت به وضع نابسامان اقتصادی، اجتماعی و سیاسیِ کنونی به مثابه یک وظیفه ملی، دینی، اخلاقی و انسانی ادامه خواهم داد و نیز پیگیر مطالبات قانونیام نیز خواهم شد و فشارهای غیر انسانی و غیرقانونی بر خود و خانوادهام مانع از وفاداریم به منافع ملی و پشتیبانی و حمایت از مقاومت مدنی مردم برای تامین حق تعیین سرنوشت و زندگی در جامعهای عاری از تبعیض، بی عدالتی، استبداد و قانونگریزی نخواهد شد.
سعید مدنی
۳۰فروردین ۱۴۰۳
زندان دماوند
***
نامهی خانوادهی سعید مدنی در خصوص وضعیت او در زندان دماوند
ما خانواده سعید مدنی قهفرخی، جامعهشناس و زندانی سیاسی از روز ۱۴ فروردین ۱۴۰۳ که از انتقال او به زندان دماوند مطلع شدیم، مکرر پیگیر وضعیت او بودهایم و با مراجعه به دادستانی کل و دادستانی استان تهران در تلاش بودیم از علت جابهجایی اطلاع پیدا کنیم و نیز درخواستمان برای بازگرداندن او به زندان اوین را به گوش مسئولان قوهقضاییه برسانیم.
بهرغم ثبت چند درخواست و تعیین وقت قبلی ملاقات برای ملاقات با دادستان تهران، تا به امروز آقای صالحی با ما ملاقات نکردهاست، حتی در روزهای ملاقات مردمی. در نتیجه، صرفا توانستهایم در گفتوگو با تعدادی از معاونان اعتراضمان به طی نشدن روند قضایی برای این جابهجایی و نیز مشکلات حاصل از دوری زندان دماوند از محل سکونت خانواده و همچنین عدم ابلاغ رسمی این دستور چه به سعید مدنی و چه به وکلای او را اعلام کردیم. پاسخهای معاونان شامل این قبیل بوده است: «در حکم محل گذراندن زندان قید نمیشود و بنا به تصمیم و صلاح دید ما، ادامه حکم باید در زندان دماوند گذرانده شود؛ این محکومیت تا انتهای زمان حکم ایشان در زندان دماوند باید باشد.»
در پاسخ به اینکه تشخیص مذکور بر چه اساس بوده، گفتهشد اساس تصمیم گزارشی ۵ صفحهای راجع به سلوک او در زندان اوین بوده است که البته نمیتوانند محتوای آن را به ما اعلام کنند.
در پاسخ به اینکه چرا هیچ دادگاهی تشکیل نشده تا قاضیای حکم دهد گفتند خودشان قاضی هستند و اینطور حکم کردهاند.
در پاسخ به مشکلات تأمین امنیت سعید مدنی در زندان دماوند گفتند که مسئولیت این جابهجایی را میپذیرند و از دید آنها مشکلی در تأمین امنیت وجود ندارد.
و در نهایت در پاسخ به دور بودن محل سکونت خانواده به زندان گفتند خیلی از مردم برای تفریح به دماوند می روند و دور نیست.
بهرغم پاسخهای عمدتا بیمنطق، در این گفتوگوها مطلع شدیم که تصمیم حاصل جلسۀ شورای مشورتی قوهقضاییه با حضور رئیس قوه، آقای اژهای بوده است.
سعید مدنی از ۱۴ فرودین در یکی از سلولهای قرنطینهی زندان دماوند نگهداری میشود و اجازه تردد به بند و آشپزخانه زندان را برا حفظ امنیت ایشان ندادهاند. با وجود ناراحتی معده و همچنین سابقهی جراحی برداشتن کیسه صفرا که مربوط به دوره زندان پیشین است، غذای ناسالم زندان در مدت دو هفته مشکلات گوارش او را تشدید و او را متحمل دردهای شدید کردهاست.
بهسبب همین مسائل، ما علاوه بر رنج دوری او از خانه، حالا دائم نگران سلامت و امنیتش هستیم.
منبع: ایران فردا
به دنبال حمله شنبهشب گذشته حکومت ایران علیه اسرائیل، ایالات متحده آمریکا روز پنجشنبه ۳۰ فروردین دهها تحریم جدید علیه برنامه پهپادی، صنایع فولاد، و شرکتهای خودروسازی جمهوری اسلامی وضع کرد.
به گزارش صدای آمریکا، جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا، در بیانیهای با اشاره به شلیک صدها موشک و پهپاد از سوی جمهوری اسلامی به اسرائیل گفت آمریکا در حمله مزبور از اسرائیل دفاع کرد و امروز با وضع تحریمهایی جدید، مقامات و نهادهای جمهوری اسلامی را پاسخگو میکند.
او ضمن تاکید بر ضرورت افزایش فشار اقتصادی بر جمهوری اسلامی گفت متحدان آمریکا نیز به منظور محدودکردن برنامههای نظامی بیثباتکننده حکومت ایران، تحریمهای بیشتری وضع خواهند کرد.
جو بایدن با یادآوری بیش از ۶۰۰ فقره تحریم علیه افراد و نهادهای جمهوری اسلامی و همچنین گروههای نیابتیاش از جمله حزبالله، حماس، حوثیها، و کتائب حزبالله در دوره ریاست جمهوری خود افزود به وزارت خزانهداری دستور داده تحریمهای بیشتری به منظور تضعیف صنایع نظامی جمهوری اسلامی وضع کند.
او با تاکید بر تعهد آمریکا به امنیت اسرائیل و همچنین سربازان و شرکای آمریکا در خاورمیانه به مقامات حکومت ایران هشدار داد: «در انجام تمام اقدامات لازم برای پاسخگو کردن شما تردید نخواهیم کرد.»
تحریمشدگان
دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری آمریکا، اوفک، با انتشار بیانیهای اعلام کرد ۱۶ نفر و دو شرکت فعال در برنامه تولید پهپاد جمهوری اسلامی را تحریم کرده است.
طبق بیانیه اوفک، این تحریمشدگان در نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بازوی تولید پهپاد آن یعنی شرکت کیمیا پارت سیوان (کیپاس) و دیگر تولیدکنندگان پهپاد و موتورهای پهپادی فعالیت میکنند.
محمد صادق ابوطالبی و علیاصغر ابوطالبی هر دو از شرکت مادو، شرکت آسمان پیشرانه، و مدیر عامل آن علی نجفی حبیبی، تحریمشدگان مرتبط با تولید و تهیه موتورهای پهپادی هستند.
بر اساس بیانیه اوفک، عباس سرتاجی، مهدی غفاری نقنه، حسن ارامبونژاد، هادی جمشیدی زوارکی، رضا نهاردانی، و ابوالفضل رمضانزاده مشکانی، همگی از اعضای ارشد نیروی قدس سپاه و فعال در زمینه آزمایش، توسعه، و ارائه پهپاد به گروههای نیابتی جمهوری سلامی در عراق، یمن، و سوریه تحریم شدهاند.
علیرضا نوریان رامشه، محسن صیادی تورانلو، محمد صادق فاتحی، حمید حاجی ابراهیمی فروشانی، علی اصغر الطاف، و اسماعیل عزیزخانی، همگی از کارمندان شرکت کیمیا پارت سیوان هستند که روز پنجشنبه از سوی آمریکا تحریم شدند.
همچنین شرکت فاتح آسمان شریف و مدیرعامل آن مجید دهقان به دلیل همکاری نزدیک با نیروی قدس سپاه تحریم شدند.
اوفک در بیانیه روز پنجشنبه خود همچنین از تحریم پنج شرکت مسئول تهیه مواد مورد استفاده در تولید فولاد توسط شرکت فولاد خوزستان و یا خریدار محصولات نهایی آن خبر داد. طبق بیانیه اوفک، یکی از این شرکتها در دبی، سه شرکت در اروپا (از جمله ترکیه)، و یک شرکت در هنگکنگ مستقر است.
علاوه بر این، سه شرکت زیرمجموعه گروه بهمن با عنوانهای بهمن دیزل، ایران دوچرخ، و شاسیسازی ایران نیز به دلیل همکاری با سپاه پاسداران تحت تحریم قرار گرفتند. شرکت بهمن در مهر ١٣٩٧ به دلیل همکاری با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تحریم شد.
همزمان وزارت دارایی بریتانیا هم گفته است که تحریمهای این کشور «چندین سازمان نظامی، افراد و نهادهای ایرانی که درگیر در صنایع پهپاد و ساخت موشکهای بالستیک ایران هستند، هدف قرار داده است.»
به بازداشتشدگان گشت ارشاد توهینهای جنسی میشود و کتک میخورند
شماری از زنان مخالف حجاب اجباری که در روزهای گذشته به دست ماموران گشت ارشاد بازداشت شدهاند، در گفتوگو با ایراناینترنشنال از ضربوشتم شدید، تعرض و آزار خود در زمان بازداشت خبر داده و گفتهاند ماموران پلیس و نیروهای لباس شخصی در زمان دستگیری زنان به آنها توهینهای جنسی میکنند.
یکی از بازداشتشدگان که دختری ۱۷ ساله است در گفتوگو با ایراناینترنشنال گفت ماموران در زمان دستگیریاش در پارک دانشجوی تهران، با خشونت زیادی با او برخورد کرده و علاوه بر کشیدن موهایش و زدن ضربات باتون به بازوی دست راست و رانهایش، او را با الفاظ رکیک جنسی خطاب قرار دادهاند.
این دختر نوجوان در توصیف برخورد ماموران گفت که یکی از ماموران مرد در داخل ون به همه زنان بازداشت شده که در زمان دستگیری مقاومت کرده بودند، حمله کرده و آنها را با باتون مورد ضرب و شتم قرار داده است.
به گفته این شهروند، ماموران پس از انتقال او و دیگر زنان بازداشت شده به بازداشتگاهی در مرکز شهر تهران، رمز گوشیهای تلفن همراه آنان را با زور و تهدید گرفته و گالری تصاویر و لیست تماسها و پیامهای آنان را در شبکههای اجتماعی بررسی کردهاند.
او درباره دیگر زنان بازداشتشده گفت اکثر بازداشتشدگان دختران زیر ۲۰ سال بودهاند اما در میانشان زنان میانسال هم بوده است.
این دختر جوان در ساعاتی که در بازداشت بوده، حدود ۵۰ زن دیگر را در وضعیتی مشابه خود دیده است.
یکی دیگر از زنان بازداشت شده که دختری ۱۹ ساله است به ایران اینترنشنال گفت در بازداشتگاه از دادن رمز تلفن خود خودداری کرده و یکی از ماموران لباسشخصی در حضور دو مامور زن و مرد پلیس، با باتون به سینهها، دستها و پاهای او ضربه زده است.
به گفته این شهروند، ماموران پلیس در پاسخ به اعتراض او گفتهاند کاری از آنان ساخته نیست و بهتر است با این مامور لباسشخصی همکاری کند تا کارش به نهادهای امنیتی کشیده نشود.
این دختر جوان اضافه کرد که پس از مقاومت در برابر ماموران و ندادن رمز تلفن، مامور لباس شخصی با شوکر برقی به شکم و اندام تناسلیاش ضربه زده، او را با الفاظ رکیک جنسی خطاب قرار داده و به خانوادهاش توهینهای جنسی کرده است.
هر دو این دختران ساعاتی پس از بازداشت با دادن مشخصات، نشانی خانه، شماره تلفن خود و اعضای خانواده و زدن اثر انگشت و امضا پای برگههایی که روی آنها نوشته شده بودند «حجاب را رعایت نکرده»، از بازداشتگاه آزاد شدهاند.
بر اساس گزارشها، از روز شنبه تا سهشنبه صدها زن در شهرهای مختلف کشور از جمله تهران و کرج، به دلیل سرپیچی از رعایت حجاب اجباری بازداشت شدند.
بازداشت زنان در سراسر ایران
گزارشهای رسیده به ایراناینترنشنال حاکی است بازداشت زنان مخالف حجاب اجباری در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه به استانهای دیگر کشور گسترش یافته و صدها زن در استانهای فارس، قزوین، خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد، اصفهان، آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، گیلان، مازندران، هرمزگان و بوشهر بازداشت شدهاند.
یکی از زنان بازداشتشده در یاسوج و شماری از زنان بازداشتشده در شیراز و اصفهان درباره مشاهدات خود در بازداشتگاههای پلیس گفتهاند بسیاری از دختران بازداشتشده در این شهرها کودکان و نوجوانان ۱۵ تا ۱۷ ساله بودند.
به گفته این شهروندان، دختران بازداشتشده در شیراز و یاسوج با وجود اینکه از سوی ماموران پلیس و ماموران لباس شخصی مورد ضرب و شتم شدید و انواع فحاشیها قرار گرفتند، «مقابل ماموران میخندیدند و از دادن تعهد رعایت حجاب برای آزادی امتناع میکردند».
گفته شده است ماموران به ناچار آنان را بدون اخذ تعهد آزاد کردهاند.
یکی از زنان بازداشتشده که دانشجوی یکی از دانشگاههای تهران است، از ضبط تلفن همراه و کارت دانشجویی خود به دست ماموران خبر داد و گفت پس از بازداشت به زندان قرچک ورامین منتقل شده است.
به گفته این زن جوان که در جریان خیزش ۱۴۰۱ نیز سابقه بازداشت داشته، نزدیک به ۱۰۰ زن دیگر در شرایطی مشابه او، پس از بازداشت به زندان قرچک منتقل شدهاند که برخی از آنان با تودیع قرارهای کفالت و وثیقه و برخی دیگر با دادن تعهد آزاد شدهاند.
این شهروند که خود با تودیع قرار کفالت آزاد شده، به ایراناینترنشنال گفت برخی از زنان بازداشتشده در زندان قرچک به او گفتهاند از روز شنبه تا روز سهشنبه بیش از ۱۰۰ زن به زندان قرچک منتقل شدهاند که بیشتر آنان در همان روز نخست آزاد شدهاند.
او تاکید کرد ماموران به دلیل سرپیچیاش از ارائه رمز تلفن، وسایل شخصیاش را پس ندادهاند و گفتهاند به زودی برای ارائه توضیحات به یکی از نهادهای امنیتی احضار خواهد شد.
یکی از شهروندانی که پس از دستگیری به بازداشتگاه پلیس آگاهی تهران منتقل و ساعاتی بعد با دادن تعهد آزاد شده است، به ایراناینترنشنال گفت دو تن از زنان بازداشت شده همراه با چند پسر جوان که به بازداشت آنها اعتراض کرده بودند، به او گفتند در اثر ضرب و جرح در زمان بازداشت، دچار درد و کبودی در نقاط مختلف بدن شدهاند.
گزارشهای رسیده به ایراناینترنشنال حاکی است شماری از زنان بازداشت شده روزهای اخیر در کرج به زندان کچوئی این شهر منتقل شدهاند و برخی از آنها با وجود آسیبهای وارده به بدن، از رسیدگی پزشکی مناسب محروم ماندهاند.
نسرین شاکرمی، مادر نیکا شاکرمی، نوجوان کشتهشده در خیزش انقلابی، روز پنجشنبه ۳۰ فروردین در یک استوری اینستاگرامی از بازداشت دخترش آیدا خبر داد و نوشت او به دلیل نداشتن حجاب اجباری به دست پلیس امنیت اخلاقی تهران دستگیر شده و همچنان در بازداشت بهسر میبرد.
ایراناینترنشنال روز چهارشنبه در گزارشی نوشت که ماموران هنگام بازداشت شهروندان، به منظور جلوگیری از هجوم مردم و نجات زنان، از تعداد زیادی لباس شخصی استفاده میکنند.
بر اساس گزارشها، تا کنون بخشی از زنان بازداشتشده در تهران به اداره آگاهی، کلانتریها و مرکز مبارزه با مواد مخدر در خیابان نیلوفر منتقل شدهاند.
جمهوری اسلامی از صبح روز شنبه ۲۵ فروردین با اجرای طرحی موسوم به «نور» بار دیگر حضور نیروهای انتظامی، بسیج و ماموران لباس شخصی را برای مبارزه با زنانی که زیر بار حجاب اجباری نمیروند، افزایش داد.
در کمتر از یک هفته از آغاز این طرح، گزارشهای متعددی درباره برخورد خشونتآمیز ماموران با مخالفان حجاب اجباری منتشر شد.
در روزهای گذشته شمار زیادی از مخاطبان ایراناینترنشنال با ارسال پیامهایی تاکید کردند در مواردی شاهد بازداشت توام با ضرب و شتم زنان و حتی تعرض به برخی از آنها بودهاند.
در واکنش به این رویدادها، صدها کاربر رسانههای اجتماعی از روز سهشنبه ۲۸ فروردین طوفانی توییتری با هشتگ «جنگ علیه زنان» راه انداختند.
رفتار حکومت با زنان، تصویری عریان از درندهخویی
جمعی از نواندیشان دینی در بیانیهای ضمن محکوم کردن برخوردهای خیابانی حکومت، اعلام کردند رفتار جمهوری اسلامی با زنان، تصویری عریان از درندهخویی نسبت به نیمی از جامعه بالنده ایران است.
امضاکنندگان این بیانیه با بیان اینکه با قاطعیت مخالفت صریح خود را با فرصتطلبی حکومت در سرکوب دوباره زنان کشور اعلام میکنند، تاکید کردند که دوران «یا روسریی یا توسری» برای همیشه سپری شده و بازگشتناپذیر است.
به گفته نویسندگان این بیانیه، حاکمان کشور میدانند که نمیتوانند ماموران خود را به همه محلات و خیابانها اعزام کنند.
این بیانیه را محمدجواد اکبرین، حسن یوسفی اشکوری، عبدالعلی بازرگان، رضا بهشتی معزّ، میثم بادامچی، سروش دبّاغ، عبدالله ناصری طاهری، علی طهماسبی، احمد علوی، رضا علیجانی، رحمان لیوانی، داریوش محمدپور، مهدی ممکن، ژیلا موحد شریعتپناهی و یاسر میردامادی امضا کردهاند.
آنها تاکید کردهاند نافرمانی مدنی زنان در برابر حجاب اجباری در بسیاری از شهرهای کشور گستردهتر از آن است که بتوان «با گسیل عدهای سیاهپوش، پر سر و صدا و خشن در معدود نقاط و میادین شهرها» آن را مهار کرد.
امضاکنندگان این بیانیه به حاکمان کشور هشدار دادهاند از جنگیدن تنبهتن با زنان ایرانی پرهیز کنند و تنوع طرز فکرها و گونهگونی سبک زیستها را به رسمیت بشناسند و از این موضوع به عنوان کاری به صلاح کشور، ملت، دین و اخلاق نام بردهاند.
تاکید مسوولان جمهوری اسلامی بر برخورد تند با مخالفان حجاب اجباری
مجتبی ذوالنور، نایبرییس مجلس در گفتوگو با خبرگزاری ایلنا با بیان اینکه «جنبه ارشادی لایحه حجاب بیش از داغ و درفشی است که متوجه هنجارشکنان با عناد، عقده، غرض و مرض» است، گفت: «کسانی که حجاب غیرکاملی دارند، داغ و درفش نمیشوند. تندی برخورد با کسانی است که هنجارشکن متعمد هستند.»
ذوالنور با بیان اینکه لایحه «عفاف و حجاب» به شکل پلکانی است و رویکرد ارشادی به افراد با حجاب ناقص دارد گفت: «با سلبریتیها و فعالین اجتماعی که به صورت عمدی با ارزشهای مذهبی مخالفت ورزیدهاند، با تندی برخورد خواهد شد.»
امیرحسین بانکیپور، نماینده اصفهان و از حامیان قانون حجاب اجباری به شبکه شرق گفت: «هنوز قانون جدید [حجاب و عفاف] تصویب نشده و تا تصویب قانون جدید دستگاهها باید به وظیفه خود عمل کنند. وظیفه فراجا طبق قانون قبل این بوده که با جرایم مشهود برخورد کند.»
کانال تلگرامی تحلیل شبکههای اجتماعی مجازی، با انتشار مطلبی نوشت در شرایطی که تنش میان ایران و اسرائیل در اوج خود قرار گرفته، کاربران رسانه اجتماعی ایکس به موضوع گشت ارشاد و حجاب، حساسیت بیشتری نشان میدهند.
حسین قاضیان، جامعهشناس، در گفتوگو با ایراناینترنشنال با اشاره به اینکه حکومت به دلیل مقاومت زنان در برابر تحمیل حجاب اجباری به جنگ آنها رفته، تاکید کرد پشتیبان نظام سیاسی ایران یک ایدئولوژی است که «در درون، محتوا و تاریخش، تبعیض علیه زنان دمیده شده» است.
ایراناینترنشنال
ائتلافی فرا حزبی در پارلمان بریتانیا در نامهای سرگشاده به ریشی سوناک، نخستوزیر این کشور، خواستار قرار گرفتن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست سازمانهای تروریستی شد.
این ائتلاف شامل سوئلا براورمن و پریتی پتل، وزرای کشور سابق بریتانیا، در این نامه که ۱۳۴ نماینده پارلمان آن را امضا کردهاند، تأکید کردند که سپاه پاسداران، هرگز «تهدیدی بزرگتر از این» برای بریتانیا نبوده است.
امضا کنندگان این نامه که در روزنامه «تایمز» بریتانیا منتشر شده است، همچنین «اراذل و اوباش» سپاه پاسداران را به حمله با چاقو به روزنامهنگار شبکه تلویزیونی «ایراناینترنشنال» در لندن که ماه گذشته میلادی رخ داد، متهم کردند.
تایمز نوشت: سپاه پاسداران با داشتن حدود ۱۲۵ هزار عضو، مسئولیت سرکوب مخالفان و معترضان در داخل ایران را بر عهده دارد و نیروی قدس، شاخه برون مرزی آن، نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی را در سراسر خاورمیانه هدایت میکند.
سپاه پاسداران در سال ۱۳۹۸ توسط دونالد ترامپ، رئیسجمهوری سابق آمریکا، به عنوان یک سازمان تروریستی معرفی شد. این نخستین بار بود که ایالات متحده، واحد نظامی یک دولت را به عنوان یک گروه تروریستی معرفی میکرد.
لندن در پی نگرانی از پیامدهایی دیپلماتیک این موضوع از جمله برای سفارت بریتانیا در تهران، از این اقدام پیروی نکرد.
در نامه امضا شده توسط ۱۳۴ نماینده پارلمان بریتانیا گفته شده است که حملات آخر هفته گذشته به اسرائیل، «تازهترین فصل از ترور ویرانگر سپاه» بود.
در این نامه آمده است: «دولت بریتانیا با تحریم حماس و حزبالله با افراطگرایی و تروریسم مبارزه کرده است، اما این کافی نیست».
امضا کنندگان نامه تأکید کردند که سپاه پاسداران منبع اصلی رادیکالسازی ایدئولوژیک، تأمین بودجه، تجهیزات و آموزش برای این گروهها است و دولت بریتانیا باید علیه «عامل اصلی» اقدام کرده و سپاه پاسداران را به عنوان یک سازمان تروریستی معرفی کند.
در فروردین سال گذشته نیز، ۱۲۵ تن از نمایندگان پارلمان بریتانیا به نخستوزیر این کشور نامهای مشابه نوشتند و تأکید کردند که سپاه پاسداران به عنوان عامل «بیثباتسازی سیستماتیک در منطقه خاورمیانه» و بازوی اجرایی «رژیم ایران برای تحقق جاهطلبیهای مغرضانه و کشتار هزاران تن» معرفی شده است.
امضاکنندگان در بخشی از نامه خود، به خطرات سپاه پاسداران در خاک بریتانیا، از جمله دسیسهچینی برای قتل شهروندان این کشور و گردآوری اطلاعات درباره یهودیان بریتانیا اشاره کرده و خواستار تروریستی خواندن این نیروی نظامی شده بودند.
صدای آمریکا
وزیر خارجه بریتانیا که به اسراییل سفر کرده، امروز (چهارشنبه) پس از دیدار با “اسحاق هرتزوگ” رییس جمهوری اسراییل، از تصمیم تلآویو برای پاسخ به حمله اخیر ایران به اسراییل خبر داد.
به گزارش اسکای نیوز، دیوید کامرون که به همراه همتای آلمانی خود امروز با اسحاق هرتزوگ دیداری سه جانبه داشت، پس از دیدار خود در جمع خبرنگاران از تصمیم تلآویو برای اقدام علیه ایران در پی حمله تلافی جویانه بامداد یکشنبه ایران به اسراییل خبر داد.
کامرون به خبرنگاران گفت: واضح است که اسراییل علیرغم درخواست بریتانیا برای خویشتنداری، تصمیم گرفته است در پاسخ به حمله ایران اقدام کند.”
هرتزوگ نیز در جمع خبرنگاران از بریتانیا و آلمان به خاطر آنچه که “ایستادگی قوی در کنار اسراییل در مواجهه با حمله ایران” خواند، تشکر کرد.
هرتزوگ گفت: “تمام جهان باید قاطعانه و سرسختانه علیه تهدید ناشی از رژیم ایران که به دنبال تضعیف ثبات کل منطقه است، کار کند.”
او افزود: “اسراییل در تعهد برای دفاع از مردم خود صریح است.”
رسانههای بریتانیا گزارش دادهاند که کامرون برای متقاعد کردن مقامات رژیم اسراییل به منظور عدم واکنش علیه ایران یا دستکم واکنشی محدود، به تل آویو سفر کرده است.
نتانیاهو: تلآویو خودش برای خودش تصمیم میگیرد
نخستوزیر اسرائیل امروز (چهارشنبه) در سخنانی خطاب به توصیههای همپیمانان غربی این رژیم در رابطه با جنگ غزه و تشدید تنش در منطقه، گفت که «تلآویو خودش برای خودش تصمیم میگیرد.»
به گزارش خبرگزاریها، «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر اسرائیل پس از دیدار با وزرای خارجه آلمان و انگلیس، گفت: از دوستانمان به خاطر نصیحتها و توصیههایشان و همچنین کمک به ما تشکر میکنم اما ما خودمان برای خودمان تصمیم گیری میکنیم.
وی افزود: برای دفاع از اسرائیل هر اقدامی را که لازم باشد، انجام خواهیم داد.
ایران پس از حمله روز ۱۳ فروردین اسراییل به ساختمان کنسولگری خود در شهر دمشق در بامداد ۲۶ فروردین با دهها فروند پهپاد و موشکهای کروز و بالستیک به اسرائیل حمله کرد. اسرائيل میگوید ۹۹ درصد پهپادها و موشکهای شلیکشده از سوی ایران رهگیری و منهدم شدند تنها به یک پایگاه نظامی در جنوب اسرائيل خسارت جزئی وارد آورد.
با وجود خسارت کم حملات ایران و علیرغم توصیه متحدان نزدیک اسرائیل به خویشتنداری و عدم پاسخ به ایران، دولت نتانیاهو قصد دارد به حملات ایران پاسخ دهد.
پیام اسرائیل به کشورهای عربی: حمله ما به ایران منطقه را برای شما ناامن نمیکند
شبکه تلویزیونی «کان ۱۱» اسرائیل اوایل روز سه شنبه با استناد به برخی گزارشها، اعلام کرد که اسرائیل پیامهایی را به کشورهای عربی در سراسر خاورمیانه ارسال کرده و گفته است که به حمله موشکی و پهپادی ایران به گونهای پاسخ نخواهد داد که این امنیت کشورها یا دولتهای آنها را به خطر بیندازد.
برخی کشورهای عربی خاورمیانه از جمله اردن به طور مستقیم یا غیرمستقیم از اسرائیل در برابر حملات اخیر ایران حمایت کردند، گرچه همه این کشورها میگویند نگران امنیت منطقه هستند.
یورونیوز فارسی
روایتها از خشونت پلیس ایران و مقابله زنان با حجاب اجباری؛ هشتگ #جنگ_علیه_زنان فراگیر شد
همزمان با انتشار روایتهای پرشمار از برخورد خشونتآمیز و بازداشت زنان ایرانی بر سر حجاب از زمان اجرای طرج «نور» برای اعمال حجاب اجباری در روز شنبه ۲۵ فروردین، کاربران شبکههای اجتماعی با هشتگ #جنگ_علیه_زنان به این موضوع واکنش نشان دادند.
در پی اجرای طرح موسوم به «نور»، شماری از فعالان حقوق زنان با انتشار فراخوانی از مردم خواستند ساعت ۹ شب (به وقت ایران) سهشنبه ۲۸ فروردین با هشتگ #جنگ_علیه_زنان، درباره برخورد حکومت ایران با زنانی بنویسند که به حجاب اجباری تن نمیدهند.
طرح «نور» برای مقابله با آنچه که مقامهای پلیس ایران «مقابله با بیحجابی» عنوان میکنند از روز شنبه ۲۵ فروردین آغاز شده است.
فحاشی و ضرب و شتم زنانی که تن به حجاب اجباری ندادهاند و انتقال آنها به ونهای سفید پلیس در روزهای گذشته از جمله روایتهایی بود که در شبکههای اجتماعی منتشر شد.
از همین رو نویسندگان فراخوان هشتگ #جنگ_علیه_زنان به ایستادگی و مبارزه زنان در برابر «اشد» سرکوبها، ستمها و تبعیضهای جنسیتی، اقتصادی، سیاسی، اتنیکی و اجتماعی اشاره کردند و نوشتند جنگ علیه زنان، «جنگی تمامقد» از سوی حاکمیت است که جان و تمامی حقوق اساسی زنان را نشانه گرفته است.
ونهای سفید گشت ارشاد در حالی دوباره با شکلی جدید به خیابانهای ایران بازگشتهاند که فقط یک سال و نیم از جنبش اعتراضی «زن، زندگی، آزادی» میگذرد که بعد از کشته شدن مهسا امینی در بازداشتگاه گشت ارشاد در خیابان وزرای تهران آغاز شد؛ اعتراضهایی که نظام سیاسی ایران را با چالشی بیسابقه در طول ۴۵ سال گذشته مواجه کرد.
زنان و مبارزه روزانه با حجاب اجباری
اگرچه خیابانها پس از ماهها سرکوب شدید از حضور معترضان خالی شد، اما تن ندادن طیف گستردهای از زنان به حجاب اجباری به بزرگترین دستاورد عینی این اعتراضها تبدیل شد، تا جایی که مقامهای ارشد ایران از جمله علی خامنهای، رهبر ایران به «چالش حجاب» اذعان کردند.
با وجود تلاشهای حکومت برای تن دادن زنان به حجای اجباری، زنان زیادی در یک سال و نیم گذشته بدون حجاب اجباری در اماکن عمومی ظاهر شده و میشوند.
اینک به نظر میرسد دور جدیدی از تهدید و خشونت نهادهای حکومتی علیه نافرمانی مدنی زنان و خواسته آنها مبنی بر حق پوشش اختیاری شکل گرفته است.
تصاویر و ویدئوهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی نشان میدهند که ماموران پلیس در موج جدید برخورد با آنچه که «بیحجابی» مینامند، نسبت به گذشته به شکل «خشونتآمیزتری» برخورد میکنند.
شماری از مخاطبان یورونیوز فارسی با ارسال روایتهایی از برخوردهای خشن ماموران با زنانی سخن گفتند که از حجاب مورد تأیید حکومت سرپیچی میکنند. بر اساس گفته مخاطبان یورونیوز فارسی، آنها در مواردی شاهد بازداشت همراه با ضرب و شتم زنان بدون پوشش اجباری و حتی گاهی اوقات «تعرض» به برخی از آنها بودهاند.
پیش از این نیز آنها از حضور گسترده ماموران پلیس و نیروهای امنیتی در شهرهای مختلف ایران برای مقابله با زنانی که به حجاب اجباری تن نمیدهند، خبر داده بودند.
اگرچه برخی از شهروندان ایرانی، بازگشت ونهای گشت ارشاد و ماموران مبارزه با حجاب اختیاری به خیابانها را باعث گسترش وحشت در جامعه میدانند اما برخی دیگر بر این نظرند که فشارهای پلیسی دیگر کارساز نیست و زنان تن به حجاب اجباری نخواهند داد.
شماری از شهروندان ایرانی هم بر این نظرند که از آنجا که حجاب «تنها ویترین باقیمانده» از نظام اسلامی ایران است، حاکمان چارهای جز تشدید برخورد با حجاب اختیاری نخواهد داشت. آنها برای تأیید نظر خود به سخنان آقای خامنهای در مورد لزوم رعایت حجاب اشاره میکنند.
آقای خامنهای در سخنرانی خود در ۱۵ فروردین با تاکید بر «الزام حجاب»، بار دیگر خواستار پیروی زنان از قوانین پوشش جمهوری اسلامی بدون توجه به اعتقاداتشان شد.
او با بیان اینکه «مسئله حجاب که اکنون به یک چالش تحمیلی تبدیل شده، قبلا وجود نداشت»، دخالت بیگانگان از طریق انواع رسانهها را مقصر دانست.
یک هفته پس از این سخنان، سرکوب زنانی که به حجاب اجباری تن نداده بودند با اجرای طرح نور آغاز شد. پلیس تهران مدعی شد که دلیل اجرای این طرح، «مطالبه مردم متدین» است.
البته پیش از این نیز حکومت ایران با استقرار ماموران در ایستگاههای مترو، توقیف خودروها، پلمپ کردن کافهها و رستورانها و خودداری ادارات و وسایل نقلیه عمومی از ارائه خدمات به زنان بدون حجاب، سعی در عقب نشاندن زنان از خواستههایشان برای پوشش اختیاری داشت اما در مقابل، این گروه از زنان کوتاه نیامدند. حتی تهدید پلیس ایران برای نصب دوربین برای شناسایی دختران و زنان بدون حجاب نیز کارساز نشد.
در نهایت نهادهای حکومتی بار دیگر برای حفاظت از «تنها ویترین باقیمانده» از نظام اسلامی ایران به گشتهای ارشاد و البته با برخوردهای قهرآمیزتر روی آوردهاند.
سابقه برخوردهای قهرآمیز علیه مخالفان حجاب اجباری
البته روی آوردن به چنین برخوردهایی قهرآمیزی علیه مخالفان حجاب اجباری در تاریخ نظام جمهوری اسلامی ایران، موضوع جدیدی نیست. با پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ نیز برخی از مدافعان نظام تازه تاسیس جمهوری اسلامی با زنانی که حجاب نداشتند یا حتی مردان با پیراهن آستین کوتاه برخوردهای خشنی انجام دادند.
عالیه مطلبزاده، عکاس خبرنگار و زندانی سیاسی سابق در حساب کاربری خود در شبکه ایکس نوشت: «ما دهه شصت را به یاد داریم که مینیبوسها را به صف میکردند با مامورانی که مسلح به ژ-۳ میدانها و خیابانها را میبستند و زنان را به دلیل بیرون بودن مو، داشتن رژ یا حتی پوشیدن جوراب نازک بازداشت میکردند ولی زنها سر حقشون ایستادند و کوتاه نیامدند.»
شماری از کاربران شبکههای اجتماعی هم با بیان اینکه حجاب اجباری فرصتی برای انحراف افکار عمومی است، خواستار نافرمانی مدنی زنان شدند.
آغاز طرح جدید پلیس ایران برای مقابله با حجاب اختیاری که با حمله موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل همزمان شده بود، برخی از منتقدان را بر آن داشت تا این دو موضوع را با یکدیگر مقایسه کنند. آنها بر این نظرند که حکومت ایران به دنبال راهی برای کنترل پیامدهای حمله موشکی و پهپادیاش به اسرائیل در روزهای آینده است.
در هر حال گزارشها از ایران حکایت از آن دارد که زنان با وجود تلاشهای نهادهای حکومتی ایران و حتی برخوردهای قهرآمیز آنها برای مقابله با پدیده حجاب اختیاری همچنان بدون حجاب اجباری در خیابانها و برخی از اماکن عمومی ظاهر میشوند.
محمود النجار / بیبیسی عربی
«مساوی به نفع ایران است.» این تحلیل بعضی کارشناسها از اولین حمله مستقیم ایران به اسرائیل است.
شنبه شب ایران بیش از ۳۰۰ پهپاد و موشک به سوی اسرائیل پرتاب کرد.
جمهوری اسلامی اعلام کرد که این حملات «در واکنش به حمله به کنسولگری ایران در دمشق انجام شده و به همه اهداف خود رسیده است.».
ایران پیشتر تهدید کرده بود که واکنش سختی به حمله روز اول آوریل به کنسولگری خود در پایتخت سوریه نشان خواهد. در این حمله هفت فرمانده و مستشار سپاه پاسداران از جمله یک فرمانده ارشد نیروی قدس، و همین طور شش شهروند سوریه کشته شدند.
اسرائیل مانند بسیاری از حملات قبلی به خاک سوریه، مسئولیت این حمله را به صورت رسمی نپذیرفت، اما کسی تردیدی ندارد که این حمله کار اسرائیل بوده است.
دستاوردها و شکستها
ایران حمله به اسرائیل را یک پیروزی برای خود توصیف کرده است.
اما به گفته علیرضا نوریزاده، رئیس مرکز مطالعات ایران و عرب، جمهوری اسلامی با این حمله هیچ امتیازی کسب نکرده است. او میگوید برعکس، این حملات نقاط ضعف حکومت ایران را نشان داد، چون این پرتابها به هیچ هدفی در داخل اسرائیل اصابت نکرد.
همین مسئله مایه شوخی و تمسخر حمله در میان مردم عادی شد.
نوریزاده معتقد است که اگر ایران آنچه را که او «جنگ روانی» توصیف میکند ادامه میداد، دستاوردهای بسیار بیشتری برایش داشت.
از سوی دیگر دکتر اریک رونتسکی، پژوهشگر مطالعات خاورمیانه در مرکز موشه دایان دانشگاه تلآویو، میگوید اسرائیل به خاطر اعلام وضعیت هشدار فوقالعاده، یک امتیاز از دست داده است. او میگوید این کار باعث ایجاد نگرانی و اضطراب عمومی در میان اسرائیلیها شد و بسیاری اکنون نگران تکرار چنین حملاتی هستند.
اما نوریزاده میگوید بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، الان احساس قدرت بیشتری میکند. این حمله به تقویت و احیای روابط تنگاتنگ اسرائیل با آمریکا و دیگر کشورهای غربی کمک کرد، روابطی که پیش از حمله شنبه شب با اختلاف و انتقاد از اسرائیل به دلیل عملکردش در جنگ غزه همراه شده بود.
اما رونتسکی میگوید با وجود منافعی که این حمله برای اسرائیل داشت، از جنبههای دیگر متحمل ضررهایی هم شد.
به باور او حملات ایران نشان داد که اسرائیل درک درستی از مناسبات قدرت در خاورمیانه ندارد و ناتوانی اسرائیل را در بازدارندگی ایران برای حمله به داخل خاکش به نمایش گذاشت.
بازگشت به «آغوش» کشورهای دیگر
اریک رونتسکی، پژوهشگر اسرائیلی معتقد است که حمله ایران، منافعی هم برای اسرائیل داشته است. او میگوید این حمله ممکن است به یک نقطه عطف سیاسی تبدیل شود چون اکنون اسرائیل برای اولین بار در ماههای اخیر از حمایت سفت و سخت غرب برخوردار شده است.
به گفته او اسرائیل میتواند با استفاده از این فرصت به «آغوش» کشورهای دیگر برگردد، به ویژه آمریکا که دورهای کمسابقه از تنش را با آن تجربه کرده است.
علیرضا نوریزاده، تحلیلگر سیاسی معتقد است که در مقابل، تهران با این حملات از نظر سیاسی -هم در صحنه داخلی و هم در عرصه بینالمللی- باخته است. او میگوید ایران حمایت همسایگان خود را از دست داد و هیچ کشور دیگری هم از تهران پشتیبانی نکرد. او اشاره میکند که تلاشهایی هم از بعضی جهات برای کشاندن ایران به جنگ با آمریکا در جریان بوده است.
هر دو کارشناس بر فشارهای داخلی بر حکومت های هر دو کشور تاکید میکنند.
رونتسکی یادآوری میکند که نگرانیهای زیادی در داخل اسرائیل وجود دارد. او میگوید مشکلات و اختلافات مربوط به سیاست داخلی در اسرائیل، همزمان با جنگ غزه خشم عمومی را برانگیخته و ناکامی تلاشها برای آزادی گروگانها بر این خشم دامن زده است.
نوریزاده هم معتقد است که علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، با فشارهای شدید روبرو است؛ نه فقط در خیابان و از سوی مردم، بلکه از طرف چهرههایی مهم در داخل حکومت ایران.
«بخشیاز این فشار از سوی سپاه پاسداران وارد میشد که بعد از کشته شدن هفت عضو نیروی قدس در حمله اسرائیل میخواست انتقام بگیرد.»
«پیامی از آتش»
هشام جابر، ژنرال بازنشسته لبنانی که کارشناس امور نظامی و استراتژیک و مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه در بیروت است، به بیبیسی عربی گفت که «غافلگیری این حملات در این بود که غافلگیرکننده نبود.»
او در توضیح دیدگاهش میگوید که قبل از این حملات، دو هفته «جنگ روانی» در جریان بود که باعث شد اسرائیل در «حالت بیم و هراس» قرار بگیرد.
او میگوید همین حالت باعث آسیب روانی و میدانی شد که دلیل آن بروز اختلال در بسیاری از خدمات و امکانات عمومی و از خانه خارج نشدن بسیاری از اسرائیلیها بود.
هشام جابر عملیات ایران را «پیامی از آتش» توصیف میکند که با هدف نمایش قدرت و قابلیت نفوذ به اعماق اسرائیل و محک زدن آمادگی پدافند هوایی اسرائیل انجام شد.
او همچنین بر این باور است که حمله ایران باعث شد تهران بخشی از اعتبار سیاسی خود را باز یابد که در سالهای اخیر با در پیش گرفتن آنچه «سیاست صبر استراتژیک» میخواند، از دست داده بود.
این کارشناس نظامی معتقد است که ایران این حجم عظیم پهپادها را با هدف مختل کردن سیستم پدافند هوایی اسرائیل فرستاد. او میگوید سیستم گنبد آهنین اسرائیل نمیتوانست تمام موشکهایی را که پرتاب شده بود رهگیری کند و برای این کار به کمک نیروهای آمریکا و بریتانیایی مستقر در خاورمیانه نیاز داشت.
جابر میگوید اگر اسرائیل تصمیم به واکنش نظامی بگیرد «قادر است با موشکهایش خاک ایران را هدف قرار دهد اما نمیتواند از این فراتر برود، چون با واکنش شدید ایران روبرو خواهد شد».
او همچنین خاطرنشان میکند که «جنگندههای اسرائیلی میتوانند با دقت بالایی اهداف ایرانی را بمباران کنند، اما برای این کار باید از حریم هوایی کشورهای عربی عبور کنند -که ایران نسبت به چنین کاری هشدار داده- یا این که از پایگاه های نظامی آمریکا در منطقه به پرواز دربیایند که ممکن است واشنگتن اجازه این کار را ندهد.»
تغییر مسیر و بازیابی اعتماد
فواز جرجیس، استاد روابط بینالملل در مدرسه اقتصاد لندن، معتقد است که دستاورد اسرائیل از این حملات بیش از ایران بوده است.
او توضیح میدهد که حملات ایران هیچ تلفات یا خسارت قابل توجهی وارد نکرد، و اکنون تمام کشورهای غربی به حمایت از اسرائیل برخاستهاند. او میگوید آمریکا تلاش میکند حمایت غرب را در جهت تامین تسلیحاتی، همکاریهای اقتصادی و کمکهای مالی برای اسرائیل بسیج کند.
جرجیس میگوید جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا با درخواست تشکیل جلسه فوری سران هفت کشور صنعتی برای جلب حمایت از اسرائیل، این کشور را با تصویر یک قربانی به نمایش میگذارد.
او معتقد است بنیامین نتانیاهو از احیای روابط با غرب سود میبرد، مخصوصا با جو بایدن و بعد از یک دوره اختلاف با واشنگتن و کشورهای غربی و انتقادهای آشکار رئیس جمهور آمریکا از اسرائیل و نتانیاهو.
«شکست استراتژیک برای اسرائیل»
اما جرجیس یک جنبه منفی هم برای اسرائیل در نظر میگیرد و آن را نوعی شکست استراتژیک میداند که نقاط ضعف اسرائیل را نمایان میکند.
او میگوید ایران با این حملات نفع سیاسی برده چون ارادهاش برای درگیری مستقیم با اسرائیل را به صورتی بیپرده برای مردم، متحدان و دشمنانش نمایش داده است.
جرجیس معتقد است که ایران ثابت کرده که اسرائیل نمیتواند به تنهایی از خود دفاع کند، بلکه برای این کار نیاز به متحدان غربی خود دارد، چون بسیاری از موشکها را آمریکا، بریتانیا، فرانسه و اردن منهدم کردند.
او میگوید هدف اصلی اسرائیل از حملات مکرر اخیر به اهداف ایرانی این بود که نشان دهد ایران ضعیف است و جرات نمیکند وارد رویارویی مستقیم شود. اما به گفته او حمله ایران این تصویر را در هم شکست.
جرجیس میگوید با تهدیدها و هشدارهای دو کشور برای افزایش مخاصمات «منطقه اکنون گرفتار وضعیتی بسیار خطرناک شده است.»
او هشدار میدهد که منطقه از نظر سیاسی، نظامی و اقتصادی در لبه پرتگاه قرار گرفته است.
کمپین حقوق بشر ایران
سهشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳ – سکینه پروانه، زندانی سیاسی محبوس در ایران، که بارها شکنجه شده و از زمان بازداشت تاکنون از حق داشتن وکیل محروم بوده در شرایط غیرانسانی و غیرقانونی دوران حبس هفت سال و نیم خود را در زندان اوین پشت سر میگذارند. این زندانی سیاسی بارها در دوران بازداشت با ممانعت مسئولان زندان از درمان و دسترسی به خدمات پزشکی نیز روبرو شده و این بر نگرانیها درباره وضعیت جسمی او افزوده است.
هادی قائمی، مدیر کمپین حقوق بشر ایران، با اشاره به شرایط سکینه پروانه گفت: «مصادیق نقض حقوق بشر از طرف مقامات جمهوری سرکوبگر اسلامی در شرح روایت سکینه پروانه بسیار مشهود است؛ زنی جوان و کرد جرأت کرده تا صدای خود را علیه سرکوب حکومتی بلند کند».
هادی قائمی با بر اینکه «سکینه پروانه باید فوراً آزاد شود تا به وضعیت رو به وخامت جسمی او رسیدگی شود» گفت: «وضعیت این زندانی زن سیاسی یادآور بیشمار پروندههای قضایی زندانیان سیاسی دیگر در ایران است که نیاز فوری اقدام بین المللی جهت پاسخگویی جمهوری اسلامی به دلیل نقض فاحش حقوق بشر را ضروری میکند».
بازداشت اولیه سکینه پروانه؛ از سناریوسازی مقامات امنیتی برای بازداشت خودسرانه تا شکنجه جهت اعتراف اجباری
سکینه پروانه فعال سیاسی ۳۵ ساله کرد و اهل شهرستان قوچان در استان خراسان رضوی است. (در منطقه شمال استان خراسان رضوی و شهرهایی از خراسان شمالی، جمعیت قابل توجهی از اقلیت کرد زندگی میکنند)
سکینه پروانه در نوجوانی به تهران و بعد از چند سال به ترکیه میرود و چند سالی خارج از ایران زندگی میکند. سکینه پروانه در اوایل پاییز سال ۹۸ به دست نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت میشود. به روایت خود سکینه پروانه (در نامهای که نسخهای از آن در اختیار کمپین حقوق بشر است) ماموران امنیتی به بهانه ملاقات با خانواده در شهر سلیمانیه عراق او را بازداشت و به مرز ایران و عراق منتقل میکنند. سکینه پروانه در جریان بازداشت و انتقال به مرز ایران شکنجه شده و به نوشته خودش «به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و ناخنهای پایم شکسته شد. به مرز ایران و عراق منتقل شدم و در آنجا نیروهای امنیتی از من خواستند تا در دستنوشتهای از تعدادی از احزاب کردی مخالف نظام ابراز انزجار کرده و آن را امضا کنم و بنویسم که با خواست خودم تسلیم نیروهای ایرانی شدهام. خواستهای خلاف واقع که نپذیرفتم و آنها با مقاومت من رو به رو شدند. اما خود یادداشتی نوشته و به اجبار اثر انگشت من را گرفته و پای آن ثبت کردند».
سکینه پروانه در آن زمان طی یک روند کاملا غیرشفاف قضایی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست ایمان افشاری به پنج سال زندان و سه سال ممنوعیت از عضویت در گروههای سیاسی محکوم شد. در آن زمان پیام درفشان وکیل سکینه پروانه بود (وکیل معاضدتی که برای افراد کم بضاعت هستند و داوطلبانه فعالیت میکنند). این وکیل حقوق بشری در آن زمان خود طی یک پروندهسازی امنیتی بازداشت بود و به شدت شکنجه شده بود. یک فرد مطلع از وضعیت پرونده سکینه پروانه و شرایط وکیل او به کمپین حقوق بشر ایران میگوید «سکینه پروانه درواقع آخرین موکل آقای پیام درفشان پیش از بازداشت خود ایشان بود. در آن زمان سکینه پروانه هیچکس را نداشت که برایش وکیل بگیرد».
به گفته این فرد مطلع «وقتی آقای درفشان را برای اولین بار به شعبه ۲۶ دادگاه آوردند و به دلیل مشکلاتی که در اثر شکنجه برای زبان ایشان به وجود آمده بود اصلا نمی توانستند صحبت کنند و با این حال با نوشتن روی یک کاغذ از مدیر دفتر شعبه خواسته بود چون موعد تجدید نظرخواهی و اعتراض به رای تمام نشده است و خود آقای درفشان در بازداشت هست باید وکیل برای سکینه پروانه تعیین شود که این اتفاق نیفتاد».
سکینه پروانه پس از بازداشت به مدت ۱۰ روز در بازداشتگاههای مریوان و سنندج گذراند و نهایتا به زندان اوین منتقل شد. او در نامهای خود تاکید کرده است که در دوران بازداشت در بندهای دو الف، ۲۰۹ و بند زنان زندان اوین تحت سختترین شرایط بازجویی بوده و مورد شکنجههای جسمی و روحی قرار گرفته است.
او در تاریخ فروردین ۱۳۹۹ به دلیل شعار نویسی و سردادن شعار در زندان اوین به زندان قرچک ورامین انتقال یافت و پس از ۴ روز نگهداری در سلول انفرادی به بیمارستان روانپزشکی امینآباد شهر ری منتقل شد.
سکینه پروانه در تاریخ ۱۴ تیر ۱۳۹۹ در حالی که آثار کبودی و ضرب و شتم روی بدنش وجود داشت مجددا به زندان اوین منتقل شد و دادگاه در مرداد ۱۳۹۹ وی را به اتهام «اغتشاش در زندان» به ۲ سال حبس دیگر محکوم کرد».
این زندانی سیاسی در آبان ۱۳۹۹ از زندان اوین تهران به زندانهای قوچان و مرکزی مشهد منتقل شد.
زمانی که سکینه پروانه دوره محکومیت خود را در زندان قوچان و مشهد میگذراند، چندین بار به بازداشتگاه سازمان اطلاعات سپاه پاسداران مشهد انتقال و برای انجام اعترافات اجباری مورد شبکه جسمی و روحی قرار گرفت. سکینه پروانه به دلیل همین رفتارها در این مدت چندین بار دست به اعتصاب غذا زد.
سکینه پروانه در تاریخ ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ و پس از اعلام عفو از زندان مرکزی مشهد آزاد شد.
بازداشت دوباره پس از عفو نمایشی
کمتر از یک ماه پس از آزادی سکینه پروانه، او روز سهشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۲ در ترمینال مسافربری شهر مشهد توسط ماموران سازمان اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت و به بازداشتگاه این نهاد نظامی-امنیتی منتقل شد و روز ۲۵ فروردین پس از پایان دوران بازجویی به زندان مرکزی مشهد انتقال یافت.
به گفته یک منبع مطلع «نیروهای امنیتی همزمان با بازداشت سکینه پروانه، راننده تاکسی را که او را به ترمینال رسانده بود هم به مدت چند ساعت بازداشت و مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند».
سکینه پروانه اوایل شهریور ۱۴۰۲ بدون حق داشتن وکیل در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی مشهد به اتهامهای «تبلیغ علیه نظام»، «اجتماع و تبانی» و «توهین به رهبر جمهوری اسلامی ایران» محاکمه و در مهر ماه همان سال مجموعا به ۷ سال و ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شد. این حکم پس از چند هفته عینا از سوی شعبه ۳۵ دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی تایید شد.
به گفته یک منبع مطلع از وضعیت سکینه پروانه «با وجود اعلام آمادگی یکی از وکلای دادگستری در مشهد برای قبول وکالت سکینه پروانه، قاضی شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی و شعبه ۳۵ دادگاه تجدیدنظر از دسترسی این وکیل به پرونده ممانعت به عمل آوردهاند».
این منبع مطلع درباره دلیل بازداشت مجدد و صدور حکم برای سکینه پروانه میگوید «گفته میشود سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انتشار یک ویدیو در شبکههای مجازی و رسانههای خارج از کشور از حضور سکینه پروانه بر مزار علی مظفری از جانباختگان خیزش ژن ژیان ئازادی (زن زندگی آزادی) در قوچان را مصداق اتهامهای مطرح شده در دادگاه است».
سکینه پروانه در دوران حبس در زندان وکیلآباد مشهد با شرایط بسیار سختی روبرو بوده است که باعث به خطر افتادن سلامت جسمانی او شده است. منبع مطلع از وضعیت سکینه پروانه میگوید «در دیماه سال ۱۴۰۲ بود که شرایط جسمی و پزشکی سکینه پروانه وخیم شد و با این وجود مقامات زندان مانع از دسترسی او به خدمات پزشکی شدند». سکینه پروانه از بیماری تنفسی و قلبی رنج میبرد.
مسئولان زندان مشهد با اعمال محدودیت در تماسهای تلفنی او، تنها در حضور ماموران حفاظت زندان و با شرط حرف زدن به زبان فارسی به او امکان تماسهای تلفنی محدود و کوتاه را میدهند.
چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳ زندانی سیاسی سکینه پروانه در سالگرد بازداشتش از زندان وکیلآباد مشهد به زندان اوین منتقل شد. علت این انتقال مشخص نیست.
هادی قائمی گفت:« سکینه پروانه به عنوان عضوی بسیار آسیب پذیر از جامعه، هیچ امکانی برای دفاع در برابر نقض فاحش روند قانونی در پرونده خود ندارد».
.هادی قائمی تاکید کرد: « نام بردن از او، به اشتراک گذاشتن روایت زندگی او و درخواست آزادی این زن جوان، چه از سوی سیاستمداران و یا شهروندان معمولی، یک ضرورت است».
هادی قائمی گفت: «پرونده سکینه مصداق واقعیت سیستم قضایی در جمهوری اسلامی است که در آن حقوق اولیه به طور کاملا غیر قانونی و غیرانسانی و به دستور و نظارت نهادهای اطلاعاتی و امنیتی تضییع میشود».
شاید یک روزهایی که از مهاجرت صحبت میشد بلافاصله گزینه فرار مغزها به اذهان خطور میکرد، مسئلهای که به مهاجرت نخبگان دانشگاهی از کشور اشاره داشت، آنها مهاجرت میکردند که بتوانند به تناسب مهارت خود در دانشگاهها یا شرکتهای بینالمللی فعالیت دانشگاهی یا اقتصادی خودشان را با کیفیت بهتری ادامه دهند؛ این روند متوقف نشد، حتی اگر آمارهای دقیقتری وجود داشته باشد مواجهه با سیر صعودی مهاجرت نخبگان دانشگاهی در سالهای اخیر اصلاً دور از انتظار نیست.
به گزارش خبرآنلاین، اما حالا اتفاق دیگری رخ داده، هم میل به مهاجرت و هم اقدام به مهاجرت از سطح نخبه دانشگاهی یا افراد متخصص عبور کرده و تبدیل به یک همهگیری شده است، طوریکه گروههای مختلف اجتماعی و اقتصادی حتی اگر نتوانند ایده مهاجرتشان را محقق کنند اما احتمالاً میان اولویتهای زندگیشان آن را حفظ میکنند تا شاید در زمان مناسبی جامع عمل به آن بپوشانند. این میل و اقدام گسترده به مهاجرت چیزی هست که اردشیر گراوند، جامعهشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی از آن بهعنوان «مهاجرت تودهای» نام میبرد.
او میگوید: «مردم در ابعاد مختلف احساس ناامنی عمومی میکنند، بنابراین فرزندانشان را به خارج از کشور میفرستند. مهاجرت و باروری ویژگی چسبندگی دارند، یعنی اگر یک نفر مهاجرت کند نفر بعدی را با خودش میبرد، به نظرم مهاجرت بهبیرون از ایران همچنان ادامه دارد و ممکن است شکل جدیتر پیدا کند یعنی مثلاً مانند افغانستانیها تودهای مهاجرت کنیم.»
او ادامه میدهد: «خانوار ایرانی با مسئله از دست دادن یک عضو خانواده مواجه شده است، یعنی مهاجرتهای داخلی و خارجی سبب شده عموم خانوارهای ایرانی یک عضو خانواده خود را از دست بدهند و از آن دور شوند.»
مهاجرت و نبود افق دید برای آینده
سمیه توحیدلو، جامعهشناس میگوید: «به نظر میرسد بهعنوان هفتمین کشور مهاجر فرست شناخته میشویم. یکی از دلایل مهاجرت فشار اجتماعی است یعنی اگر فرد شرایط خوبی داشته باشد فشار هم نسلیها و اطرافیان برای مهاجرت اتفاق میافتد. یکی از دلایل تشویق به خارج رفتن جوانان، نبود افق دید برای آینده است. وقتی افراد از تصمیمگیری برای آینده ناتوان میشوند به این دلیل است که نمیدانند فردا روزی چه اتفاقی خواهد افتاد، ارزش پول ملی چهقدر میشود، و انواع مسائلی که ثبات را متزلزل میکند. این موضوعات باعث انواع مهاجرت میشود.»
اوا ادامه میدهد: «یک بخشی از مهاجرت جامعه ما برخلاف گذشته، مهاجرت خانوادگی است. نگرانی از آینده فرزندان به نوعی در میزان مهاجرت در سال اخیر تاثیرگذار بوده است. نمودهای مهاجرت انقدر زیاد است که هرکسی در حلقه اطراف خودش آن را لمس میکند، نمونهاش در بیمارستانها، فضای آکادمیک و دانشگاهی دیده میشود. آمار و رقم مهاجرت آنقدر زیاد است که جمعیت ایرانیان خارج از کشور بعد از این حجم از مهاجرت تغییرات بزرگ و گستردهای خواهد داشت.»
آنها که مهاجرت میکنند از تغییر شرایط جامعه ناامید شدهاند
همچنین فاطمه موسوی ویایه، جامعهشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی درباره موج مهاجرت ایرانیها به خارج از کشور به خبرآنلاین میگوید: «همه ناظران توافق دارند موج فعلی مهاجرت ایرانیان عادی نیست. هیرشمن در مقاله «خروج، اعتراض، دولت» اشاره میکند گاهی شهروندان در تقابل با دولت به این نتیجه میرسند که اعتراض به جایی نمیرسد یا هزینهاش بسیار زیاد است و خروج را در دستور کار خویش قرار میدهند و از کشورشان مهاجرت میکنند.»
او ادامه میدهد: «افزایش ۱۴۰ درصدی موج مهاجرت جوانان متخصص در یکسال اخیر که بیش از نیمی از آنان زن بودند را میتوان توسل به استراتژی خروج به دلیل ناامیدی از تغییر و اصلاح دولت دانست. علوم اجتماعی ورای تصمیمهای فردی به روابط و ساختارهای اجتماعی مینگرد، با این زاویه دید آنها که مهاجرت میکنند از تغییر شرایط جامعه ناامید شدهاند و بههمین دلیل کشور را ترک میکنند.»
این جامعهشناس بیان میکند: «امسال شرایطی مشابهی با سال ۱۴۰۲ خواهد داشت، یعنی صبر و انتظار ضمنی جامعه در شرایط انسداد سیاسی، مشکلات اقتصادی مانند گرانی، تورم، بیکاری و فقر افزایش پیدا میکند، به تبع آن موج مهاجرت و آسیبهای اجتماعی چون سرقت، اعتیاد، خودکشی و خشونتهای اجتماعی از جمله قتل و نزاع بیشتر خواهد شد. مشکلات زیست محیطی مثل آلودگی هوا، کمبود آب و فرونشست زمین بدتر خواهد شد. جامعه ایران مثل فنری است که در حال جمع شدن است و این فنر در سال ۱۴۰۳ فشردهتر میشود.»
فاصله گرفتن مردم و حکومت با افزایش بگیر و ببندها
نیره توکلی، جامعهشناس هم نظر مشابهی دارد، او به خبرآنلاین میگوید: «وقتی دولتهای تمامیتخواه سرکار میآیند ذرهای تلاش نمیکنند که مردم را به خودشان جذب کنند بنابراین سیر مهاجرت بیشتر میشود طوریکه حالا مسئله مهاجرت بسیار ناامیدکننده است.»
او ادامه میدهد: «امید دادن به مردم خیلی باید بیشتر از این باشد. راه حل مقابله با این همه تبلیغاتی که برای مهاجرت میشود این است که مردم احساس فاصله با حاکمیت نکنند اما با بگیر و ببند، تمامیتخواهی و یکدست کردن حکومت به نفع یک جناح، این فاصله بیشتر میشود.»
مظاهر گودرزی / خبرآنلاین
آمریکا میگوید در واکنش به حمله جمهوری اسلامی به اسرائیل، دور جدیدی از تحریمها علیه ایران را با تمرکز بر فروش نفت این کشور، ظرف چند روز آینده اعلام خواهد کرد.
جانت یلین، وزیر دارایی آمریکا امروز سهشنبه (۱۶ آوریل/۲۸ فروردین) گفت در پاسخ به حمله موشکی و پهپادی سپاه پاسداران به اسرائیل و همچنین حملات حوثیهای یمن به کشتیهای تجاری در خلیج عدن و دریای سرخ، آمریکا در تلاش خواهد بود تا با همکاری متحدانش و ائتلافی جهانی، تحریمهای جدیدی علیه ایران وضع کند «چرا که این کشور موجب بی ثباتی در منطقه و اقتصاد جهانی شده است.»
اظهارات وزیر دارایی آمریکا همزمان با ارسال نامه اسرائیل به ۳۲ کشور جهان است که طی آن دولت بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر این کشور خواسته است که در پاسخ به حمله ایران به این کشور، دولتهای جهان تحریمهای شدیدی را علیه برنامه موشکی سپاه پاسداران وضع کنند وهمچنین این نهاد را در فهرست سازمانهای تروریستی خود قرار دهند.
وزیر خارجه اسرائیل امروز گفت همراه با پاسخ نظامی، اقدامات دیپلماتیکش را هم در این زمینه آغاز کرده است.
اسرائیل کاتز در نامهای به ۳۲ کشور از آنها خواسته تا سپاه پاسداران را به عنوان سازمان تروریستی اعلام کنند. همزمان مقامهای ایران هشدار دادند که به تهاجم احتمالی اسرائیل بیدرنگ پاسخی «گسترده» خواهند داد.
وزیر خارجه اسرائیل در شبکه اجتماعی ایکس نوشت که اسرائیل در کارزار دیپلماتیک خود از کشورها خواسته است تا تحریمهای بیشتری علیه برنامه موشکی ایران اعمال کنند.
او در ادامه نوشت که «تا قبل از آنکه دیر شود باید ایران را متوقف کرد».
لوایح دوگانه علیه جمهوری اسلامی
جیم ریش، سناتور ارشد جمهوریخواه، با انتشار بیانیهای از حمایت کمیته روابط خارجی مجلس سنا از دو لایحه علیه جمهوری اسلامی ایران خبر داد.
این سناتور آمریکایی روز سهشنبه ۲۸ فروردین، با تاکید بر نقش آشکار کنگره آمریکا برای مقابله با «رژیم» ایران، اعلام کرد که دو لایحه «تروریسم ایران را خاتمه دهید» و « نفت ایران را مخفی نکنید» به تأیید کمیته روابط خارجی مجلس سنا رسیده است.
بر پایه بیانیه این سناتور جمهوریخواه، لایحه «نفت ایران را مخفی نکنید» خرید نفت ایران به وسیله چین را هدف قرار میدهد.
جیم ریش و مارکو روبیو، سناتورهای ارشد آمریکایی، در آبانماه گذشته پیشنویس طرحی را ارائه کرده بودند که بر مبنای آن دولت آمریکا ملزم میشد که با «فرار چین از تحریمهای ایالات متحده بر ضد جمهوری اسلامی» مقابله کند.
جیم ریش در بیانیه خود، میزان فروش نفت ایران به چین در شش سال گذشته، از سال ۲۰۱۸ میلادی تاکنون، را در بالاترین سطح آن ارزیابی و تصریح کرده که درآمدهای نفتی حاصل از این معاملات علاوه بر بیاثر کردن تحریمهای آمریکا علیه ایران، صرف حمایتهای مالی از سازمانهای «تروریستی» نیابتی همچون حماس و جنگ روسیه علیه اوکراین میشود.
این عضو کمیته روابط خارجی مجلس سنا، دو لایحه مزبور را مشوقی برای دولت جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا، دانسته که با توسل به آنها بتواند با اعمال تحریمهای جدید و اجرای تحریمهای پیشین نفتی علیه ایران، با انجام اقداماتی عینی منابع مالی «رژیم» ایران را هدف قرار دهد.
او همچنین حمله اخیر از خاک ایران به اسرائیل را در چارچوب گسترش درگیریهای منطقهای در خاورمیانه ارزیابی کرده و درباره «عواقب قابل ملاحظه» آن برای منافع امنیت ملی آمریکا هشدار داد.
این سناتور ارشد آمریکایی پیشتر هم خواستار اقدامات مفیدتر دولت جو بایدن برای محروم کردن حکومت ایران از منابع مالی شده بود که ارتکاب اقدامات «تروریستی» را برای جمهوری اسلامی امکانپذیر میسازد.
بیبیسی، صدای آمریکا
بهاره هدایت، زندانی سیاسی که در چند هفته اخیر در مرخصی درمانی به سر میبرد اعلام کرده که با تمدید توقف حکماش مخالفت شده و فردا باید خود را به زندان اوین معرفی کند.
بهاره هدایت چند هفته پیش (۲۵ اسفند ۱۴۰۲) خبر داده بود که به بیماری سرطان رحم مبتلا شده است. او نوشته بود: بنابر تشخیص پزشک و نتیجه آزمایش، «بخشی از سلولهای داخل رحم دارد مراحل اولیه سرطان را طی میکند.»
خانم هدایت امروز - سهشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳ - در یادداشت کوتاهی در اینستاگرام نوشت:
امروز به وکیلم خانم زهرا مینوئی اطلاع دادند که با تمدید توقف حکمم مخالفت شده، و مسئولین ذیربط معتقدند که ادامه درمان بیماریام در زندان میسر است، علیرغم اینکه به تصریح آنکولوژیست و پزشکان معالج به دلیل خطرات احتمالی و پیگیری روند درمان و جراحیهای در پیش، باید بیرون از زندان تحت نظر پزشک باشم. به این ترتیب باید فردا، چهارشنبه، خودم را برای ادامهی حکم ۴ سالهام به زندان اوین معرفی کنم.
مهم نیست که جسمم کجاست، قلب و جانم در کنار شما مردم شریف و مبارز ایران است، کنار شما خواهران شجاعم در خیابانهای کشورم، و همدوش برادرانم که قلبشان برای آزادی میتپد. کنار ساکنان این سرزمین که دهههاست جنگ را بیخ گوش و گلویشان و پای سفرههایشان زندگی میکنند، بدون آنکه نفیر موشک و قرقر پهپادهای این جنگ روزانه التفات عالیرتبهگان آنسوی آبها را، آنطور که این روزها به خود جلب کرده، به خود جلب کرده باشد.
امثال من شجاعت را از شما میآموزیم، شما بینامانِ بیپایانِ متکثرِ هرروزه.
بهاره هدایت
سهشنبه ۲۸ فروردین هزاروچهارصدوسه
نه به جنگطلبی
در وضعیتی که تنش میان ایران و اسرائیل به اوج خود رسیده و نگرانی از وقوع جنگی گسترده فراگیر شده، ضرورت همبستگی دموکراسیخواهان در «نه به جنگطلبی» دو چندان شده است.
ما، جمعی از فعالان مدنی و کنشگران ایرانی عقیده داریم که در این شرایط «نه به جنگطلبی» موضعی ضروری هم در راستای نفی نظامیگری در ساختار جمهوری اسلامی است و هم در جهت مرزبندی با جنگ و خونریزی در منطقه.
در شرایطی که ایران با بحرانهای چندبعدی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی روبروست، افزایش تنش میان ایران و اسرائیل به ضرر جریانهای دموکراسیخواه است. فضای جنگی موجود، علاوه بر آنکه سرپوشی بر پاسخگو نبودن نظام سیاسی مستقر در برابر ابربحرانها است، زمینه سرکوب فزاینده جنبشهای اعتراضی در ایران را هم فراهم کرده است. «گشتهای ارشاد» یا همان لشکرکشی خیابانی جمهوری اسلامی علیه زنان، درست چند ساعت قبل از حمله به اسرائیل و احضارهای متعدد فعالان سیاسی و رسانهای و اجرای حکم کنشگران مدنی در روزهای اخیر، گواهیست بر این گزاره که فضای جنگی امنیتی، میدان سرکوب را وسیعتر و دست اقتدارگرایان را برای فشار بیشتر بر کنشگران جامعه مدنی ایران، بازتر میکند.
ما، فعالان مدنی بر این باوریم که گفتمان دموکراسیخواهی با «نه به جنگ» در هم تنیده شدهاست و این گفتمان هیچ نسبتی با جریانهای جنگطلب، چه در جایگاه جمهوری اسلامی و چه در لباس اپوزیسیون ندارد. تجربه جنگ در منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی، نشان میدهد که جنگ، علاوه بر اینکه جان شهروندان را به خطر میاندازد، زیرساختهای کشور را نابود میکند و راه حل مناسبی برای توسعه پایدار نیست. از این رو حمایت از جنگ با هیچ بهانهای قابل توجیه نیست.
ما امضا کنندگان این بیانیه، ضمن اعتقاد به ضرورت پیشبرد گفتمان صلح در منطقه پر از آتش و خون خاورمیانه، از هر اقدام جمهوری اسلامی ایران که موجب افزایش شعلههای جنگ در منطقه، سرکوب مردم در داخل و امنیتی کردن بیشتر فضا باشد، شدیدا ابراز نگرانی میکنیم و نسبت به رویکردهای جنگطلبانه سایر دولتها هشدار میدهیم. هر گونه تعرّض به خاک سرزمینمان، ایران، را به هر بهانهای محکوم میکنیم و بر ضرورت آتشبس جنگ غزه و پیشبرد مذاکرات صلح اصرار میورزیم.
در فضایی که سیاستهای سرکوب داخلی جمهوری اسلامی از یک سو، و سیاست خارجی ناکارآمد و غیر دموکراتیک آن از سوی دیگر، کشور را به سوی ویرانی میبرد، ما بر این عقیدهایم که مرزبندی با جنگطلبی و تاکید بر اراده شهروندان معترض و استفاده از فضاهای اعتراضی برای فشار به دولتها وظیفه فعالان و کنشگران ضد جنگ است.
از این رو از همه فعالان مدنی و کنشگران میخواهیم در تاکید قاطع، و بدون تردید بر «نه به جنگطلبی» و ماندن بر مدار دموکراسیخواهی با یکدیگر همصدا شوند.
امضاکنندگان:
آذر خونانی اکبری، آذر محلوجیان، آذرمیدخت الهی، آذین مهاجرین، آرتا داوری، آرش آهنگر قشقایی، آرش عزیزی، آرمین شریفی، آروین فیروزی، آزاده ابراهیم پور، آزاده دواچی، آزاده فضیلی، آزاده کیامرثی، آسیه امینی، آفاق ربیعیزاده، آمنه دهشیری، آویده سمردار، آیدا سعادت، احسان حکیمی، احسان فتحیآذر، احسان قشقایی، احمد پورمندی، احمد نجاتى، احمد نقوی، اردوان ارشاد، ارژنگ برهان، ارس امیری، اسدالله شعبانی، اسماعیل ختائی، اشکان بزرگزاد، اشکان فیاض بخش، اعظم پورهمرنگ، اعظم یوسفیان، اف حبیبی، افروز مغزی، افسانه جهانگیری، اکرم مصباح، الهه امیراتنظام، الوند فایقی، امید اقدمی، امیر رشیدی، امیر رضایی، امیر سلطانی، امیرعلی رضازاده، انریکا کارنازا، ایرج قهرمانلو، ایرن فاراد، ایمان آریانفر، باربد گلشیری، بنفشه جمالی، بهار پورحمزه، بهداد اسفهبد، بهرام امامی، بهرام رَستا، بهزاد کریمی، بهمن گودرز زاده، بهناز سیانی، بهنام چگینی، پارسا پورغفار مغفرتی، پرستو فروهر، پروانه حسینی، پرونه کیایی، پروین ابراهیمزاده، پروین اردلان، پروین اسفندیاری، پروین شهبازی، پری نمازی، پریا اسماعیلی، پریسا صیاد، پریسا نظری، پوران مهدی زاده، پولاد منزوی، پویا جگروند، پویا خازنی اسکوئی، پویان مقدسی، پویش عزیزالدین، پیام ذوقی، تارا مفید، تاره نوری، ترانه روستا، تقی توکلی، تهماسب سهرابی، توران همتی، ثمین سرآبادانی، جعفر قدیمخانی، جلال سرفراز، جمال صفری، جمیله داودی، جیران مقدم، حامد عبدالهی سیرجانی، حبیب نیکمراد، حسن زهتاب، حسن گلشاهی، حسن نایب هاشم، حسین انور، حسین بهرامی، حسین پورجانکی، حسین سربندی، حسین فرجی، حمید اکبری، حمید عمرانی، حمید مختاری، حمیدآصفی، حمیلا نیسگیللی، حوری فولادپور، خدیجه مقدم، داریوش جفرودی، داریوش جفرودی، داریوش مجلسی، هلند، داود بیاتونی، داود سرفراز، داود کاویانی، داوود نوزمانی، رامین پروین، رحمان رحمانی، رزق قرشی، رضا جعفریان، رضا علیجانی، رضا کریمی، رضا لر، رضا میر، رضوان مقدم، رفعت شهابی، روحالله قاسمی، روحی شیرانی پور، رویا صحرائی، رویا فضائلی نیا، زبیده دریادل، زهرا توفیق عصری، زهرا جمال، زهرا شاخ، زهره سلطانی، زینب تورنگ، زینت ایرانی، ژیلا مکوندی، سارا اقبالی، سارا سره خانی، سارا سره خانی، سارا نیروبخش، ساناز خدرری، ساناز سوری، سجاد ضرغام، سحر آقاخانی، سحر نجاتی کریم آباد، سرور علیمحمدی، سرور کسمایی، سروش طالبی اسکندری، سعید ابراهیمی، سعید بکریور، سعید رهنورد، سعید نادری، سعیده علی نژاد، سلمه بنیصدر، سلیم مشایخ، سمانه سوادی، سمانه موسوی، سمیه رستم پور، سمیه رشیدی، سهیلا گلشاهی، سونیا الف شفیعی، سیاوش حاتم، سیما موید، سیما آذر، سیما تبریزی، سیما صاحبی، سینا علیزاده اوسالو، شادی گرویی پور، شاهین پیرزاد، شعله زمینی، شقایق اکبری، شکیب نصرالله، شهراد نورکجوری، شیرین برومند، شیما تدریسی، شیما کاپله، شیوا برومند، شیوا شفاهی، شیوا نظرآهاری، صاب. مهدیزاده، صابر عباسیان، صادق شجاعی، صبری نجفی، صوفی استوار، طالب مقدم، طاهر جامبرسنگ، طناز کلاهچیان، طیبه نظری، عاطفه نبوی، عزیز ملک زاده، عشا مومنی، عشرت حسینی، عفت ماهباز، علی ارومیه ای، علی اکبر شاملی، علی بانگی، علی پورسان، علی تقی پور، علی صمدی احدی، علی فرشچیان، علی کلائی، علی معینی، علیرضا ابوفاضلی، علیرضا درویش، علیرضا عبدی، علیرضا مشهدنعمتی، فاضل گنجی، فاضی سجودی، فاطمه حسین زاده، فاطمه حمصیان، فاطمه رضایی، فاطمه شمس، فاطمه صدقی، فاطمه غلامعلی نژاد، فاطمه فنائیان، فاطمه معین، فاطمه مهدوی، فانوس بهادروند، فانی توانگرریزی، فرحناز محمدی، فرزانه مهدوی، فرشته احمدی، فرشته رحیمی الماسی، فرشته مولوی، فرشید فاریابی، فرهاد فرجاد، فروزان فرزانه، فریبا بلوچ، فریبرز پویا، فریده محجوب، کاظم رستمی، کالی وفادار، کامران قادری، کاوه آهنگرقشقایی، کبری عباسی، کمال جعفری یزدی، کیانا کریمی، کیمیا مرادی، گرجى مرزبان، گفت احغری، گلی نجفی، لیدا درفشه، لیلا اسدی، لیلا سیف اللهی، لیلا قنبری، مائده جمال، مادح نظری، ماریا محمودی، ماندانا حسینی، مهران مستعد، مانی مستوفی، مجتبی صادقی اشکوری، مجتبی صفرلو، محسن امیری، محسن مصدق، محمد بشارتی، محمد مقیمی، محمدرضا نیکفر، محمدکریم آسایش، محمود عبدی، مرتضی داور داور، مرسده قائدی، مرصده شهاب الدین، مرضیه لببر، مرنگار دورگولی، مریم اشرافی، مریم پالیزبان، مریم سطوت، مریم شیرینسخن، مریم صادقی، مریم طالبی، مریم فومنی، مریم نمازی، مزدک اعتماد زاده، مزدک دانشور، مژگان فداکار، مژگان قاسمیان، مسعود دقیقی، مسعود رسا، مسعود مولازاده، مصطفی خسروی، معصومه دهقان، معصومه طوفان پور، معصومه یکتا، ملودی کریمی، ملوک قهورخی، ملیحه زهتاب، منصور آزادی، منصور متواضع، منصوره خسروشاهی، منصوره شجاعی، منظر ضرابی، منظر ضرابی، منوچهر جوانمرد، منیره برادران، منیره علوی، منیژه تام، مهتاب جوادی، مهتاب معلم، مهدی خادمی، مهدی مرتضایی، مهدی مصدق، مهدیه گلرو، مهرانگیز کار، مهرداد درویشپور، مهرداد مهر، مهری کیا، مهسا حمیدی، مهسا رهبرى، مهسا علیخانی، مهستی وحیدی، مهشید ناظمی، مهشید نویدی، مهناز پراکند، مهوش هوشمند، مولود حاجیزاده، میترا مهرگان، میریوسف تیموری، مینا مدرسی، مینا نجفدری، مینو طاهری، مینووش اسحقی، میهن روستا، نازلی کاموری، ناسی ذبیح، ناصر خضری، ناهید امیری، ناهید حسینی، ناهید ناظمی، نرگس ظریفیان، نرگس کشاورزنیا، نسرین بصیری، نسیم آزادی، نسیم روشنایی، نعیمه دوستدار، نعیمه هاشمی، نگار خیاط کلکاری، نورا بیانی، نوشین کشاورزنیا، نوید نادری، نیره توحیدی، نیکبخت، نیلوفر فولادی، نیما ناصرآبادی، نیما یاجم، نینا افشاری، هاشم آقایی، هایده خرم آبادی، هدی جلالیان، هلن نصرت، هما امامی، هما کلهری، هنگامه فلاح، هومن آذری، نوشین نظامینوشان.
سخنان مقامهای اسرائیلی پس از برگزاری دومین جلسه کابینه جنگ این کشور نشان میدهد که اسرائیل به دنبال عمل به توصیه جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا مبنی بر عدم واکنش به حملات پهپادی و موشکی ایران نیست.
رئیسجمهوری ایالات متحده پس از حملات ایران در گفتگوی تلفنی با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل گفته بود که این کشور باید سرنگونی اکثر موشکها و پهپادهای ایران را یک «پیروزی» قلمداد کند. او همچنین به نخستوزیر اسرائیل اطلاع داده بود که آمریکا در واکنش احتمالی اسرائیل به تهران مشارکت نخواهد کرد.
با این حال رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل روز دوشنبه گفت که کشورش به حملات ایران واکنش نشان خواهد داد.
گزارش رسانههای اسرائیلی به نقل از دیگر مقامهای این کشور نیز همگی از طرح اسرائیل برای تلافی حملات شنبه شب ایران حکایت دارد.
چرا اسرائیل نمیتواند به «پیروزی» مورد اشاره بایدن اکتفا کند؟
مهار صدها پهپاد و موشک پرتابشده از سوی ایران با وجود هزینه مالی بالای آن برای اسرائیل یک موفقیت محسوب میشود. اسرائیل طی ماههای اخیر به دلیل جنگ غزه به شدت در عرصه بینالمللی مورد انتقاد قرار گرفته بود.
با این حال حملات شنبهشب ایران نشان داد که حتی در چنین شرایطی نیز آمریکا، دیگر کشورهای غربی و حتی برخی از کشورهای عربی منطقه حاضر هستند تا به اسرائیل برای مهار پهپادها و موشکهای ایران کمک کنند. به عبارت دیگر کشورهایی مانند امارات عربی متحده، اردن، مصر، مراکش و حتی عربستان سعودی با وجود انتقادهایی که بابت جنگ غزه دارند همچنان از قدرت گرفتن ایران در منطقه و گسترش نفوذ تهران بیمناک هستند.
اسرائیل که تا روز شنبه بابت جنگ غزه، عدم برقراری آتشبس و حمله به کاروان امدادگران در نوار غزه مورد شماتت قرار میگرفت با حمله ایران بار دیگر در نقش قربانی از حمایت علنی قدرتهای غربی و حمایت غیرعلنی برخی از کشورهای منطقه برخوردار شد.
با این حال مقامهای اسرائیل به این امر واقف هستند که عدم واکنش به حملات موشکی و پهپادی ایران میتواند معادله جدیدی را در «جنگ در سایه» بین دو کشور برقرار کند. ایران و اسرائیل از حدود دو دهه پیش بر سر برنامه هستهای و موشکی تهران و سپس جنگ داخلی سوریه در عمل به طور دائم با یکدیگر در تنش بودند.
ترور شخصیتهای درگیر در برنامههای هستهای و نظامی در خاک ایران، حملات سایبری و حمله اسرائیل به تجهیزات و فرماندهان سپاه در سوریه از جمله مصادیق این «جنگ در سایه» از طرف اسرائیل بود. در مقابل ایران نیز با تقویت گروههای نیابتی و تلاش برای گسترش نفوذ خود در سوریه از «محور مقاومت» سخن میگفت.
اسرائیل احتمالا اکنون پس از حملات شنبهشب نگران افزایش هزینه عکسالعمل در برابر تحرکات ایران در منطقه است. به عبارت دیگر اسرائیل که تاکنون بر روی هراس ایران از درگیری مستقیم نظامی حساب میکرد دریافته است که تهران دیگر بیمی از رویارویی مستقیم با اسرائیل ندارد یا حداقل اینطور وانمود میکند و بنابراین از این پس در صورت حملات اسرائیل به فرماندهان سپاه در سوریه یا لبنان ممکن است گزینه واکنش نظامی مستقیم را انتخاب کند.
سخنان حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران پس از حملات موشکی و پهپادی ایران را میتوان در همین راستا ارزیابی کرد. او گفت: «تصمیم گرفتیم که یک معادله جدید بسازیم و آن این است که از این به بعد [اسرائیل] در هر نقطهای به منافع، داراییها، شخصیتها و به شهروندان ما حمله کند، ما از مبدا جمهوری اسلامی ایران او را مورد تهاجم متقابل قرار خواهیم داد.»
فرمانده کل سپاه البته افزود که شرایط این معادله جدید «تا حدودی» برای ایران «ناشناخته و مبهم» بود.
تلاش اسرائیل برای عدم تثبیت «معادله جدید» مورد نظر ایران
اسرائیل احتمالا واکنش نظامی خود را تنها یک پاسخ به حملات شنبهشب ایران نمیداند بلکه آن را بخشی از راهبرد کلی خود برای مقابله با تهران و گروههای مورد حمایت ایران ارزیابی میکند.
به این ترتیب این کشور احتمالا گزینههایی را در عرصه نظامی و دیپلماتیک انتخاب خواهد کرد که بدون افزایش غیرضروری تنش با ایران بتواند پیام مورد نظر را به مقامهای جمهوری اسلامی منتقل کند. پیام اسرائیل این خواهد بود که واکنش مستقیم نظامی ایران نه تنها به دلیل رهگیری و انهدام موشکها و پهپادها خسارت مالی و جانی چندانی بر جای نگذاشت، بلکه به دلیل واکنش متقابل اسرائیل هزینه زیادی هم برای تهران خواهد داشت.
اسرائیل به عبارت دیگر تلاش خواهد کرد تا در ذهن رهبران ایران کفه هزینه چنین حملاتی را در مقایسه با فواید آن سنگینتر کند. از نظر اسرائیل اکنون باید در موازنه قوا با ایران هم بازدارندگی از طریق واکنش متقابل (ترس از واکنش طرف مقابل) و هم بازدارنگی از طریق عدم موفقیت در انجام عملیات وجود داشته باشد. رویدادهای شنبهشب از نظر اسرائیل بازدارندگی از طریق عدم موفقیت در تحمیل خسارت مالی و جانی را ایجاد کرده است و حالا باید بازدارندگی از طریق واکنش نظامی پدید بیاید. اسرائیل در عمل در همان موقعیتی قرار گرفته است که ایران پس از حمله به ساختمان کنسولگری خود در دمشق و تا پیش از حملات شنبهشب با آن روبرو شده بود.
در مقابل حساب و کتاب کردنهای ایران اندکی متفاوت خواهد بود زیرا ایران در این موازنه قوا چندان نمیتواند روی بازدارندگی از طریق عدم موفقیت عملیات اسرائیل حساب کند. کشته شدن محمدرضا زاهدی و رضی موسوی، دو نفر از فرماندهان سپاه در سوریه طی ماههای اخیر نشان میدهد که اسرائیل توانایی کسب موفقیت و رسیدن به هدفش را در عملیات نظامی دارد.
ایران با استفاده از واژه «تنبیه» از سوی علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی و واکنش نظامی شنبه شب تلاش کرد تا در برابر اسرائیل به نوعی بازدارندگی از طریق واکنش متقابل ایجاد کند. سخنان حسین سلامی در مورد «معادله جدید» در رابطه با اسرائیل نیز در همین راستا بود.
اما حالا اسرائیل برای جلوگیری از تثبیت این «معادله جدید» مورد نظر ایران چارهای جز واکنش نظامی که ممکن است حتی چند وجهی و ترکیبی باشد برای خود نمیبیند.
یورونیوز فارسی
دولت اسرائیل میگوید اقدامات دیپلماتیکش در پاسخ به حمله ایران را آغاز کرده است. اسرائیل کاتز، وزیر امور خارجه اسرائیل در فراخوانی که برای دهها کشور نوشته است از آنها خواسته تا تحریمهایی را علیه برنامه موشکی ایران اعمال کنند.
این در حالی است که در پی افزایش تهدید اسرائیل علیه ایران، ابراهیم رئیسی گفت «کوچکترین اقدام علیه منافع ایران» با پاسخی «گسترده و دردناک» علیه همه عاملان آن مواجه خواهد شد. ساعاتی پیش، رئیس ستاد ارتش اسرائیل به صراحت تایید کرد به حمله سپاه پاسداران پاسخ خواهد داد.
پیشتر ابوالفضل شکارچی، سخنگوی ارشد نیروهای مسلح گفت پاسخ نیروهای نظامی ایران اینبار «قدرتمندتر از پاسخ قبلی به اسرائیل» خواهد بود.
علی باقری، معاون سیاسی وزیر امور خارجه هم شب گذشته در برنامهای در تلویزیون دولتی ایران گفت واکنش جمهوری اسلامی به حمله احتمالی تلآویو اینبار «در ثانیه» خواهد بود. او تاکید کرد اسرائیل «اینبار ضربهای سخت تر، سریعتر و فوریتر خواهند خورد» و «باید بدانند که ۱۲ روز مهلت نخواهند داشت.»
شب گذشته، هرتزل هالِوی، رئیس ستاد ارتش اسرائیل در صریحترین اظهارنظر درباره واکنش احتمالی تلآویو به حمله موشکی و پهپادی بامداد یکشنبه ایران، گفت «اسرائیل به حمله موشکی ایران پاسخ خواهد داد.»
ساعاتی پیش ابوالفضل شکارچی همچنین به کشورهای غربی هشدار داد «در باتلاق» حمایت از اسرائیل فرو نروند و «به جای محکومیت اقدام مشروع و قانونی» ایران، «عاقل» باشند».
سخنگوی ارشد نیروهای مسلح خطاب به کشورهای غربی گفت «جمهوری اسلامی ایران ثابت کرده است جنگ طلب نبوده و به دنبال گسترش جنگ نیز نیست.»
شب گذشته علی باقری، معاون سیاسی وزیر امور خارجه در برنامه گفتگوی ویژه خبری گفت «در صورت تکرار خطای دیگر باید انتظار داشته باشند که ضربه ای سختتر، سریعتر و فوریتر خواهند خورد. باید بدانند که ۱۲ روز مهلت نخواهند داشت. پاسخی که دریافت میکنند مقیاس و سنجش آن روز و ساعت نیست بلکه ثانیه خواهد بود.»
در روزهای گذشته نمایندگان مجلس ایران تهدید کردهاند که در صورت حمله اسرائیل از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (انپیتی) خارج خواهند شد.
رئیس ستاد ارتش اسرائیل به صراحت پاسخ به حمله سپاه را تایید کرد
هرتزل هالِوی، رئیس ستاد ارتش اسرائیل در اظهاراتی صریح گفت «ایران قصد داشت به ظرفیت استراتژیک نظامی اسرائیل ضربه بزند. این اتفاق در گذشته هرگز رخ نداده بود. ایران تعداد زیادی موشک کروز و پهپاد به سوی سرزمین اسرائیل شلیک کرد و این با پاسخ همراه خواهد شد.»
هرتزل هالِوی در پایگاه هوایی «نواتیم» این صحبتها را مطرح کرد که از جمله اهداف حمله سپاه به اسرائیل بود. این پایگاه روز یکشنبه بر اثر برخورد موشکهای ایران آسیب دیده بود.
رئیس ستاد ارتش اسرائیل در این ویدیو درباره زمان و شدت حمله اسرائیل توضیح نداده است.
رسانههای بینالمللی این اظهارات را «صریحترین تایید» یک مقام ارشد اسرائیلی در خصوص پاسخ به حمله سپاه ارزیابی کردند.
پیش از این اظهارات، کابینه جنگی اسرائیل روز گذشته برای دومین بار با دستور کار چگونگی پاسخ به حمله موشکی و پهپادی مستقیم یکشنبه گذشته ایران تشکیل جلسه داد. دولت اسرائیل اما هنوز علنی نکرده است که آیا برای پاسخ به حمله یکشنبه سپاه به تصمیمی رسیده است یا نه.
پس از حمله ایران با تعداد زیادی موشک و پهپاد سخنگوی ارتش اسرائیل هم تاکید کرد «ما هر کاری که برای حفاظت از اسرائیل ضروری است انجام خواهیم داد و درباره زمان و فرصت مناسب آن انتخاب خواهیم کرد.»
تلاش نخستوزیر بریتانیا برای جلوگیری از حمله اسرائیل به ایران
ریشی سوناک، نخست وزیر بریتانیا قرار است امروز با بنیامین نتانیاهو همتای اسرائیلی خود صحبت کند.
نخست وزیر بریتانیا همراه با دیگر متحدان اروپایی خود از اسرائیل خواهد خواست تا از حمله به ایران خودداری کند.
ریشی سوناک گفت که با نتانیاهو درباره چگونگی جلوگیری از تشدید بیشتر درگیریها گفتگو خواهد کرد.
پیش از این، روسیه و چین خواستار خویشتنداری دو طرف شده بودند و آلمان و فرانسه و بریتانیا هم به صراحت از اسرائیل خواسته بودند از تشدید تنش خودداری کند.
فرانسه و بریتانیا در کنار آمریکا و اردن برای دفاع از اسرائیل در برابر حمله هوایی ایران، به کمک تلآویو شتافتند.
گزارش شده بود دولت آمریکا به صراحت به بنیامین نتانیاهو اعلام کرده است که در دفاع از اسرائیل در کنار این کشور خواهد بود اما در حمله به ایران مشارکت نخواهد کرد.
بیبیسی فارسی
انتشار گسترده اطلاعات نادرست و تصاویر جعلی توسط حکومت جمهوری اسلامی از حمله بامداد ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ به خاک اسرائیل، با موج گستردهای از واکنشهای کارشناسان راستی آزمایی و کاربران شبکههای اجتماعی مواجه شد.
در همان ساعات اولیه حمله ویدیوهای منتشر شده در صدا و سیما و رسانههای حکومتی، روایتهایی جعلی از اصابت موشکهای بالستیک به اهداف نظامی مورد نظر، فرار شهروندان اسرائیلی و شادی فلسطینیان در مسجدالاقصی منتشر کردند که جعلی است. این تصاویر ابتدا در حسابهای کاربری رسانههای نزدیک به حکومت ایران و سپس به دفعات در صداوسیما منتشر شد.
این در حالی است که مقامات اسرائیل در همان روز، اعلام کردند که بیش از ۹۹ درصد از سیصد موشک و پهپاد ایرانی توسط سامانههای دفاع موشکی اسراییل و متحدانش رهگیری و منهدم شدند، و از مجموع ۱۷۰ پهپاد، ۳۰ موشک کروز و ۱۲۰ موشک بالستیک شلیک شده تنها «تعداد کمی» از موشک های بالستیک به اسرائیل، بدون آسیب جدی، رسیدند.
در همان ساعات اولیه حمله، ویدیویی جعلی با حسابهای کاربری جام جم و روزنامه ایران در شبکه ایکس منتشر شد با این شرح که «مهمترین پایگاه هوایی اسرائیل هدف موشک خیبر قرار گرفت.»
حامد سوزنچی از صفحه کاربری «فکت نامه» در گفتگو با صدای امریکا گفت که این ویدیوی جعلی، در اصل «ویدیویی قدیمی از آتش سوزی شیلی است» که رسانههای حکومتی، آن را به «آثار برخورد موشک به پایگاه اسرائیل منتسب کردند.»
این کارشناس راستی آزمایی درباره «کارزار تازه اخبار جعلی جمهوری اسلامی» گفت که از همان ساعات اول حسابهای رسمی وابسته به حکومت ایران ویدیوهایی را منتشر کردند که «هدفشان تاثیرگذار نشان دادن این حملهها بود.»
ویدیوی جعلی دیگری که بارها توسط رسانههای رسمی حکومت ایران بازپخش شد؛ به دروغ ادعا میکند که شادی مردم فلسطینی را در محوطه مسجد الاقصی را از حمله جمهوری اسلامی به خاک اسرائیل نشان میدهد. در حالی که اصل این ویدیو مربوط به مراسم ماه رمضان بوده و ۱۶ فروردین در شبکه اجتماعی «تیک تاک» پخش شده بود.
ویدیوی جعلی که در حساب کاربری روزنامه جام جم، به حمله حکومت ایران و «ناتوانی پدافند اسرائیل» نسبت داده شده، مربوط به اصابت موشکهای اوکراینی را به کشتی روسی در جنوب اوکراین در تاریخ ۴ فروردین است.
یک ویدیوی جعلی دیگر که توسط روزنامه شرق و به نقل از نورنیوز، رسانه منسوب به شورای عالی امنیت ملی منتشر شد، ادعا میشود که تصاویر مربوط به فرار مردم شهرکنشین در اسرائیل است.
اما این تصاویر جعلی در اصل مربوط به تجمع هواداران یک خواننده انگلیسی در بوینوس آیرس، آرژانتین است.
امید معماریان، کارشناس رسانه، درباره روشهای جعلیسازی اخبار رسانههای رسمی جمهوری اسلامی، به خبرنگار صدای امریکا گفت که این روشها «شباهت زیادی با الگوی روسها دارد.»
این روزنامه نگار افزود رسانههای حکومتی «یک خبری را منتشر میکنند که غلط است. مثلا صحنه یک انفجاری که معمولا سریع هم میشود شناسایی کرد، از طریق حسابهای کاربری جعلی متعددی پخش کنند و سعی کنند برای مدت کوتاهی توجه بگیرند.»
معماریان افزود که صرف نظر از اینکه مقامات رسانهای حکومت «میدانند راستی آزمایی میشود و دروغشان فاش میشود، ولی کلا میخواهند فضای اطلاع رسانی را مخدوش کنند و افراد احساس بیاعتمادی کنند.»
کارشناس راستی آزمایی، حامد سوزنچی، روشهای جعلی سازی و « کارزار بزرگنمایی» اخبار حمله جمهوری اسلامی به خاک اسرائیل را مشابه اخبار جعلی جمهوری اسلامی در حمله به پایگاه عین الاسد در عراق دانست.
این حمله تلافی جویانه پس از کشته شدن قاسم سلیمانی در ۱۸ دی ۱۳۹۸، نیروهای نظامی آمریکایی مستقر دو پایگاه عراقی را هدف قرار گرفت.
سوزنچی افزود: «ما میدانیم که آن موقع کسی کشته نشد و آسیبها حداقلی بود، ولی بهسرعت همان موقع یک کارزاری راه افتاد، مخصوصا در شبکههای اجتماعی، که تعداد کشته شدگان و آسیبها و خسارات را بزرگنمایی کنند، از جعل سند بگیریم تا جعل عکسهای بیربط و جعل توییت یک روزنامهنگار اسرائیلی.»
این کارشناس راستی آزمایی، با بررسی الگوهای جعلی سازی اخبار جمهوری اسلامی در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ افزود: «ما الگوهای مختلفی را میبینیم که یکی از آنها بزرگنمایی یا کوچک نمایی بود.» ویژگی دیگر «تکرار خبر دروغ» به فرمهای مختلف از انتشار اخبار جعلی تا ادعاهای دروغ مقامات حکومتی است.
سوزنچی با تاکید بر سیستماتیک بودن «کارزار جعلی سازی اخبار» گفت که رسانههای حکومتی میخواهند این تصویر را برای مخاطبشان ایجاد کنند که این عملیات، «یک حمله بزرگ و بسیار تاثیرگذار و موفقیت آمیز بوده است و راه حلش هم تکرار و گل آلود کردن فضای رسانه و اطلاعات است.»
صدای آمریکا
بعد از ساعتها مذاکرهی بیحاصل در نهادی که قرار بوده سهجانبه اداره شود، حداقل دستمزد روزانه کارگران برای سال ۱۴۰۳، رقم ناچیزِ ۲۱۲۳۳۱۳ ریال تعیین شد. بسیاری از کارگران کشور با دستمزد پایه و مزد روزانه مشغول به کار هستند؛ به این معنا که یک روز کامل کار میکنند و فقط ۲۱۲ هزار تومان حقوق میگیرند، حقوق آنها کمتر از قیمت نیم کیلو گوشت قرمز است، پولی که با آن نمیتوان یک وعده ناهار برای یک نفر فراهم کرد.
به گزارش ایلنا، تردیدی نیست که قدرت خریدِ دستمزد مصوبِ شورایعالی کار در همان روزهای اولِ فروردین، به شدت ناچیز بود؛ اما هنوز یک ماه از تصویب افزایش ۳۵ درصدی حداقل دستمزد و افزایش ۲۲ درصدی مزد سایر سطوح نگذشته، صعود بیامان و بیسابقهی نرخ ارز، قدرت خرید و ارزش دستمزد کارگران را به کمترین میزان ممکن رساند؛ از آنجا که بیشتر هزینههای زندگی، عملاً دلاریست، اگر مزد کارگران به دلار محاسبه شود، این قدرت ناچیز بیشتر نمایان میگردد.
مزد روزانه فقط ۳ دلار!
در ساعات پایانی شامگاهِ ۲۶ فرودین، دلار در بازار آزاد به حدود ۶۷ هزار تومان رسید؛ بنابراین، دستمزد روزانه کارگران، ۲۱۲۳۳۱۳ ریالِ مصوب شورایعالی کار، فقط ۳.۱۶ دلار است؛ کارگران ایرانی برای روزی ۳ دلار کار میکنند؛ دستمزد روزانهی ۳ دلاری با هر متر و معیار استاندارد و بینالمللی که بسنجیم، یک دستمزد به شدت زیر خط فقر است که با آن نمیتوان نیازهای خوراکی را در حد آنچه علیرضا خرمی، فعال کارگری و عضو شورای اسلامی کار پلی اکریل اصفهان، «بخور و نمیر» مینامد، برآورده سازد.
«قدرت خرید دستمزد کارگران به پایینترین میزان در تاریخ شورایعالی کار رسیده است»؛ خرمی با بیان این جمله میگوید: قبل از اتفاقات اخیر و گرانی دلار، دستمزد کارگران واقعاً ناچیز بود و تکافوی هزینههای خوراکی را نمیداد؛ حالا با گرانی ارز، سقوط دستمزد به شکل بیسابقهای، سفرههای کارگران را از رونق انداخته است؛ دیگر چیزی در سبد خرید کارگران باقی نمانده؛ نمیدانیم چرا هر دولتی که میآید به سفرههای خالی کارگران حمله میبرد.
او اضافه میکند: کارگران متخصص و باسابقه، معمولاً مشمولِ سایر سطوح مزدی هستند که امسال حقوقشان ۲۲ درصد افزایش داشته است؛ در همین یک ماهِ فروردین، بسیاری از کالاها و خدمات بیش از ۳۰ درصد گران شده، تورم سال قبل هم حداقل ۵۰ درصد بوده؛ در واقع از آغازِ فروردین ۱۴۰۲ تا پایان فروردین امسال، حداقل ۷۰ یا ۸۰ درصد تورم روی سبد معیشت خانوارها داشتیم اما افزایش دستمزد کارگران متخصص کشور که سرمایه ملی هستند و چرخهای اقتصاد را میگردانند، فقط ۲۲ درصد بوده است؛ در این اوضاع، آیا بازهم قرار است از تحکیم خانواده و فرزندآوری بگویند یا انتقاد کنند که چرا نیروهای متخصص، مجرد میمانند و به ناچار و از روی اجبار، دست به مهاجرت میزنند؛ کارگرِ کاربلد به هر کشوری که مهاجرت کند، مزد روزانهاش از ۳ یا ۴ دلار که بیشتر است!
زمان انتظارِ پرایددار شدن؛ ۱۹ ماه!
به گفته خرمی، از ابتدای دهه ۹۰ شمسی، شوکهای پیدرپی اقتصاد، تامین بیدغدغهی مسکن و خانهدار شدن را از کارگران گرفت؛ «خانهدار شدن» سالهاست که یک رویاست، حالا خرید یک خودروی ساده هم برای کارگران رویاست؛ «پرایددار شدن» رویایی است که به این سادگیها با کار کردن و عرق ریختن، محقق نمیشود.
«پرایددار شدن، رویایی بسیار دور از دسترس است»؛ این گزاره با نگاهی به قیمتهای بازار، خیلی ساده قابل اثبات است. براساس جدول قیمتهای پراید در ۲۶ فروردینماه، ارزانترین نوع این خودرو، پراید هاچبک است که ۲۱۳ میلیون تومان در بازار قیمت دارد. فرض بگیریم یک کارگر حداقلبگیر با احتساب مزایای مزدی همه شمول، به طور متوسط ۱۱ میلیون تومان حقوق میگیرد. قیمت یک پراید هاچبک در بازار، ۱۹.۳۶ برابر دستمزد ماهانه این کارگر است؛ به عبارت سادهتر، یک کارگر حداقلبگیر با ماهی ۱۱ میلیون تومان حقوق، باید بیش از یک سال و نیم، به طور دقیق ۱۹ ماه تمام، کار کند، ریالی خرج نکند، غذا نخورد، فرزندش را به مدرسه نفرستد، بیمار نشود و کرایه خانه ندهد، در واقع کل درآمد ماهانهاش را در یک حساب بانکی ذخیره کند تا بعد از ۱۹ ماه بتواند پراید هاچبک بخرد! آنهم فقط به این شرط که بعد از گذشت ۱۹ ماه، قیمت پراید هاچبک همان ۲۱۳ میلیون تومان باقی مانده باشد و گرانتر نشود!
به این ترتیب، وقتی زمان انتظار برای خرید سادهترین نوع پراید به ۱۹ ماه رسیده است، کارگران چطور میتوانند صاحب یک خوردوی شخصی شوند؛ وقتی نمیتوان یک پراید ساده خرید، چطور میشود انتظارِ خانهدار شدن داشت، زندگی کردن اساساً چگونه ممکن است؟
در چنین شرایطی، آیا واقعیتهای موجود و ناتوانی بیش از نیمی از جمعیت کشور از تامین سادهترین نیازهای زندگی، مجموعهی دولت و کاربدستان را مجاب خواهد کرد که از تصمیم ناعادلانهی خود مبنی بر افزایش ۳۵ و ۲۲ درصدی دستمزدها برگردند و مزد شاغلان بخش خصوصی را که از فقدان امنیت شغلی و تشکلیابی آزادانه رنج میبرند و عملاً قدرت چانهزنی و تاثیرگذاریِ معطوف به نتیجه مطلوب را ندارند، به اندازهی تورم تجمیعی یک سال و یک ماهِ اخیر زیاد کنند؟ تورم تجمیعی از ابتدای فروردین سال قبل تا پایان فروردین امسال، حداقل ۷۰ تا ۸۰ درصد بوده است؛ بنابراین اگر ۴۰ تا ۵۰ درصد دیگر به دستمزد کارگران افزوده شود، آنها از فقر نجات نمییابند، فقط میتوانند آنگونه زندگی کنند که فروردین سال قبل زندگی میکردند....
گزارش: نسرین هزاره مقدم
کانال ١٢ اسرائیل در گزارشی اعلام کرد کابینه جنگی این کشور تصمیم گرفته «آشکارا و با قدرت» به حمله موشکی و پهپادی شنبه شب حکومت ایران پاسخ دهد.
مطابق این گزارش، واکنش اسرائیل حامل این پیام خواهد بود که این کشور اجازه نخواهد داد حمله با این بزرگی «بدون پاسخ بماند.»
این گزارش میافزاید که هدف دیگر واکنش این خواهد بود که به جمهوری اسلامی اجازه ندهد «معادله» مورد نظر خود طی روزهای اخیر را ایجاد کند.
به گزارش تایمز اسرائیل، به نظر میرسد منظور کابینه جنگی این است که از عادیسازی حمله مستقیم جمهوری اسلامی به اسرائیل در صورت تداوم حملات اسرائیل به مواضع و منافع حکومت ایران در آینده جلوگیری کند.
گزارش کانال ١٢ اسرائیل میافزاید که یوآف گالانت و هرزی هالوی، وزیر دفاع و رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل، معتقد هستند که پاسخ اسرائیل به حکومت ایران ضروری است، اما این پاسخ نباید به ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده که در برابر حملات جمهوری اسلامی از اسرائیل دفاع کرد، آسیب برساند.
بر اساس این گزارش، اسرائیل نمیخواهد با پاسخ خود یک جنگ منطقهای را ایجاد کند و این پاسخ را با آمریکا هماهنگ خواهد کرد.
کابینه جنگی اسرائیل قرار است روز سهشنبه نیز تشکیل جلسه دهد.
هرزی هالوی: پاسخ خواهیم داد
پس از انتشار گزارش کانال ١٢، رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل گفت این کشور به حمله پهپادی و موشکی جمهوری اسلامی پاسخ خواهد داد.
به گفته هرزی هالوی، که از پایگاه نیروی هوایی نواتیم در جنوب اسرائیل سخن میگفت، تصریح کرد: «شلیک این تعداد موشک [بالستیک]، موشک کروز، و پهپاد به خاک اسرائیل با پاسخ مواجه خواهد شد.
یوآف گالانت: چارهای جز تلافی حمله جمهوری اسلامی نداریم
پیش از انتشار گزارش کانال ١٢، وبسایت خبری آکسیوس به نقل از یک مقام آمریکایی و یک منبع مطلع دیگر گزارش داده بود که یوآف گالانت، وزیر دفاع اسرائیل، روز یکشنبه به لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا، گفته است اسرائیل چارهای جز پاسخ به حملات بیسابقه پهپادی و موشکی جمهوری اسلامی ندارد.
طبق گزارش آکسیوس، وزیر دفاع اسرائیل در این تماس به همتای آمریکاییاش گفت اسرائیل معادلهای را نمیپذیرد که در آن حکومت ایران در واکنش به هر حمله اسرائیل در سوریه، مستقیم به خود اسرائیل حمله کند.
به گفته این منابع، در این گفتوگو وزیر دفاع آمریکا نیز همانند جو بایدن بر لزوم جلوگیری از تشدید تنشها تاکید کرده است.
تا لحظه تنظیم متن فارسی این گزارش، وزارتهای دفاع ایالات متحده و اسرائیل واکنشی به این خبر نشان ندادهاند.
این در حالی است که جلسه روز دوشنبه کابینه جنگی اسرائیل برای بررسی پاسخ این کشور به حملات جمهوری اسلامی به پایان رسیده است.
به گزارش کانال ١٢ اسرائیل، در این جلسه چندین پاسخ تلافیجویانه «دردناک» که در عین حال منجر به جنگ منطقهای نشوند، به بحث گذاشته شد.
طبق این گزارش، دولت اسرائیل قصد دارد واکنشی از خود به حملات شنبه شب نشان دهد که با مخالفت ایالات متحده مواجه نشود.
گمانهزنیها درباره نحوه پاسخگویی اسرائیل به حملات جمهوری اسلامی در حالی است که شمار فزایندهای از کشورهای جهان با فراخواندن سفیران جمهوری اسلامی در پایتختهای خود، این «تشدید خطرناک تنشها» از سوی حکومت ایران را محکوم کرده و خواستار کاهش تنشها شدهاند.
صدای آمریکا
تمام شد؟ / صابر گلعنبری
به همان اندازه و چه بسا بیشتر از آن که بحث پاسخ ایران به اسرائیل در شبکههای اجتماعی فارسی داغ است، در رسانهها و شبکههای مجازی اسرائیلی نیز بحث و جدل فراوانی در گرفته است.
در کل، در فضای عمومی و سیاسی در اسرائیل یک نوع سرخوردگی حاکم شده و سخن برخی نزدیکان دولت و کاخ سفید از «پیروزی پدافندی» در مقابل حملات موشکی و پهپادی تاثیر زیادی در تلطیف این وضعیت نداشته و برخی ظرف این دو روز صرف حمله مستقیم از خاک یک کشور در منطقه را به اسرائیل فارغ از اصابت کردن یا نکردن و ساقط شدن و یا نشدن پرتابهها زیر سوال رفتن و حتی بر باد رفتن بازدارندگی اسرائیل توصیف کردهاند.
از این منظر، برخی استراتژیستهای اسرائیلی نزدیک به مراکز تصمیمگیری بر این باور هستند که بیپاسخ گذاشتن حملات مستقیم یک کشور در شرایط کنونی پس از هفتم اکتبر حمل بر ضعف میشود و همچنین تصویری ناخوشایند از بازدارندگی اسرائیل در داخل و سطح منطقه ارائه میکند و در کنار آن ممکن است به معادلهای ختم شود که در آینده دست تلآویو را برای حمله به اهداف تهدیدزا در منطقه ببندد. در عین حال نیز طرفهای مقابل در آینده جریتر خواهند شد.
از این منظر، برای واکنش به حملات ایران دو نگاه عمده در اسرائیل و بعضا آمریکا وجود دارد؛ نخست این که ترجیح میدهد به جای پاسخ نظامی که موجب تشدید تنشها میشود و احتمال وقوع جنگ را افزایش میدهد، از وضعیت ایجاد شده برای متحد کردن متحدان و تشکیل یک جبهه و راهاندازی کارزار فشار سیاسی و اقتصادی علیه تهران استفاده شود.
دولت آمریکا از این راهکار حمایت میکند و از همان روز نخست بایدن با هر گونه پاسخ نظامی اسرائیل مخالفت کرد و وعده راهاندازی یک کمپین فشار سیاسی و دیپلماتیک علیه تهران را داد. این راهکار هم معطوف به این نگرانی عمده است که اگر پاسخ داده شود ریسک وقوع جنگ منطقهای و درگیر شدن اسرائیل با آن در چند جبهه را بالا میرود و ممکن است آمریکا را هم ناخواسته درگیر کند.
اما نگاه دوم به حملهای بسیار محدود به مرکز و یا تاسیساتی در ایران فرا میخواند؛ به گونهای که به تشدید تنش و درگیری نظامی ختم نشود. ارتش اسرائیل طرفدار این نگاه است و جالب اینجاست که خود نتانیاهو که برخی هدف از حمله به بخش کنسولی سفارت ایران را به تلاش او برای شعلهور کردن یک جنگ و کشاندن پای آمریکا ربط میدادند، تا اینجای کار مردد است و تصمیمی قاطع نگرفته است. بخشی از ارکان تصمیمگیر آمریکا هم ظاهرا از این انتخاب دوم حمایت میکنند.
صاحبان این نگاه معتقد هستند که باید با اقدامی محدود مانع از شکلگیری تحولات پیشگفته شد و خواستار فشار سنگین آمریکا بر ایران برای جلوگیری از واکنش آن هستند.
اما در این میان، به نظر میرسد که آمریکا، اسرائیل و برخی متحدان اروپایی آن، راهکار نخست را در هر صورت در پیش خواهند گرفت. البته تل آویو و به ویژه نتانیاهو از این کار یک هدف عمده دیگر را نیز دنبال میکنند و آن هم به حاشیه راندن مساله غزه و برداشتن فشار افکار عمومی جهان بر روی اسرائیل است.
در کنار آن نیز اگر اسرائیل از بیم پاسخ ایران و وقوع جنگی گسترده، در نهایت از واکنش نظامی محدود صرف نظر کند، احتمالا تلاش کند که دست به خرابکاریهای مهم در داخل ایران بزند و حملات جدیدی را نیز در سوریه صورت دهد.
آنچه تقریبا مبرهن است این که برای تلآویو و متحدان غربی آن کنار آمدن با حملهای مستقیم به داخل اسرائیل سخت و دشوار است و آن را واجد پیامدهای راهبردی در آینده میدانند. از این رو به نظر میرسد که در چارچوب یک کارزار در لب مرز پرتگاه جنگ به دنبال راههای جلوگیری از تبدیل شدن حملات ایران به معادله جدیدی در خاورمیانه و مهار پیامدهای آن هستند. در این میان، باید دید دولت بایدن همچنان بر موضع خود در مخالفت با هر گونه واکنش نظامی اسرائیل خواهد ماند یا در نهایت به سطحی محدود از پاسخ رضایت میدهد.
به هر حال، باید منتظر ماند و دید چه خواهد شد.
در پی حمله موشکی و پهپادی ایران به خاک اسرائیل، سیاستمداران سابق و فعلی این کشور بر سر نحوه واکنش مناسب اختلاف نظر پیدا کردهاند.
در حالی که گروهی از اعضای کابینه و مقامات پیشین از کابینه جنگ خواستهاند تا با قدرت به حمله ایران به اسرائیل واکنش نشان دهد، گروهی دیگر خواستار رویکردی متعادل با هدف اجتناب از تشدید تنش شدهاند.
نفتالی بنت، وزیر دفاع و نخستوزیر سابق اسرائیل، با انتشار پستی در شبکه اجتماعی ایکس دفع حملات موشکی و پهپادی ایران را برای پیروزی کافی ندانسته و گفته برگشت بازدارندگی تنها با تحمیل «هزینهای دردناک» به ایران ممکن خواهد شد.
آقای بنت با رد این ادعا که مقامات تهران قصد حملهای «نمایشی و کنترلشده» را داشتهاند، نوشت: «وقتی برای زدن اسرائیل همزمان ۳۵۰ پرتابه شلیک میکنید و از سه نوع سلاح اساسی متفاوت شامل موشکهای کروز، موشکهای بالستیک و پهپاد بهره میگیرید این یعنی شما به دنبال نفوذ به دفاع اسرائیل و کشتن اسرائیلیها هستید.»
وزیر دفاع سابق اسرائیل با بیان اینکه اسرائیل در ۳۰ سال گذشته اشتباهی استراتژیک کرده است نوشت: «ما همیشه با بازوهای اختاپوس میجنگیدیم، اما به سختی به سر ایرانی آن هزینهای تحمیل میکردیم. این معادله اکنون باید تغییر کند: حزبالله یا حماس به اسرائیل راکت شلیک کرد؟ تهران تاوان پس خواهد داد.»
آقای بنت با اشاره به اینکه دشمن اسرائیل «رژیم ایران است نه مردم شگفتانگیز ایران»، خواستار اتحاد غرب برای براندازی حکومت جمهوری اسلامی با استفاده از «مجموعهای از اقدامات نرم و هوشمندانه و بدون نیروی نظامی» شد.
نخستوزیر سابق اسرائیل همچنین نوشت: «ما از کسی نمیخواهیم که برای ما بجنگد. ما کار را انجام خواهیم داد، اما انتظار داریم که متحدانمان از ما حمایت کنند.»
اظهارات نفتالی بنت در حالی است که پیشتر بنی گانتس، وزیر کابینه جنگ، بعدازظهر یکشنبه واکنش فوری از سوی اسرائیل را رد کرده بود.
آقای گانتس گفت: «در مواجهه با تهدید ایران، ما یک ائتلاف منطقهای میسازیم و هزینه آن را با روش مناسب و در زمان مناسب به ایران تحمیل میکنیم. با این روش در برابر میل دشمنان جهت آسیب رساندن به ما، متحدتر و قویتر میشویم».
در واکنش به اظهارات بنی گانتس، ایتامار بن گویر وزیر امنیت ملی اسرائیل گفت که تنها راه ایجاد بازدارندگی کنار گذاشتن «خویشتنداری و تناسب» است. وی اضافه کرد که این مفاهیم «در ۷ اکتبر از دنیا رفتند».
بتسالل اسموتریچ، وزیر دارایی اسرائیل، نیز با انتقاد از اظهارات آقای گانتس گفت که اکنون زمان «بازگرداندن بازدارندگی» است. همزمان میکی زوهار وزیر فرهنگ و ورزش اسرائیل با انتشار بیانیهای از آنچه او «پاسخ ضعیف به تجاوز ایران» خواند انتقاد کرد. وی گفت: «پاسخ ضعیف به تجاوز بیسابقه ایران، ادامه مفهوم منسوخ منطق معقول در مواجهه با تروریستهای وحشی است.»
آقای زوهار خطاب به بنی گانتس اضافه کرد: «این منطق در برابر حماس شکست خورد و ما به هفتم اکتبر رسیدیم. در برابر حزبالله که مدام به ما حمله میکند و مجبور شدیم برایش ساکنان شهرکهای شمالی را تخلیه کنیم شکست خورد و در برابر ایران که در حمله مستقیم به اسرائیل تردیدی به خرج نداد نیز شکست خواهد خورد.»
در سوی مقابل یوآو کیش، وزیر آموزش از حزب لیکود، با بیان اینکه حمله شنبه شب به اسرائیل «فضایی برای مانور و انعطاف استراتژیک» داده است از کابینه جنگ خواست روی غزه و حماس تمرکز کند. وی گفت: «این کار درست و هوشمندانهای است. زمان ایران فرا خواهد رسید.»
دنی دانون، از اعضای حزب نخستوزیر در کنست، نیز گفت اظهارات آقای گانتس «نماینده احساسات بسیاری از اعضای لیکود است». وی اضافه کرد که ما نمیتوانیم آنچه را اتفاق افتاده نادیده بگیریم، اما «تصمیم به واکنش بر اساس فشار سیاسی را مفید نمیدانم».
منابع داخلی اسرائیل میگویند هرچند احساسات درون حزب لیکود عمدتاً به نفع حمله تلافیجویانه است، با این حال در نحوه انجام این کار اتفاق نظری وجود ندارد. این در شرایطی است که اعضای اپوزسیون عمدتا از رویکردی مشابه رویکرد آقای گانتس حمایت میکنند.
یائیر لاپید، رهبر اپوزیسیون، با انتقاد شدید از بنیامین نتانیاهو گفت: «این دولت، این نخستوزیر، به یک تهدید وجودی علیه اسرائیل تبدیل شده است. آنها قدرت بازدارندگی اسرائیل را نابود کردند.»
آقای لاپید اضافه کرد: «متحدان ما نیز این ضعف را حس میکنند. من هفته گذشته در واشنگتن با مقامات ارشد دولت آمریکا دیدار کردم. آنها از این دولت به خاطر بیمسئولیتی، فقدان حرفهایگری، مدیریت ناموفق و همینطور ناسپاسیاش وحشت کردهاند.»
در مقابل حزب بنیامین نتانیاهو، لیکود، با صدور بیانیهای به این اظهارات یائیر لاپید واکنش نشان داد و گفت: «لاپید که قرارداد تسلیم شرمآوری را با حزبالله امضا کرد... فردی نیست که بتواند موعظه کند. نخستوزیر نتانیاهو تهدید ایران را دهها سال پیش شناسایی کرد و از آن زمان تاکنون رهبری یک کارزار جهانی را برای جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای و تهدید وجودی علیه اسرائیل بر عهده داشته است.»
یورونیوز فارسی
دیوید کامرون، وزیر امور خارجه بریتانیا، از اسرائیل خواست که پس از حمله موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی اقدام تلافیجویانه انجام ندهد و گفت که اسرائیل باید «هم با دل و هم با سر» فکر کند، زیرا حمله تهران تقریباً یک شکست کامل بوده است.
حمله جمهوری اسلامی با بیش از ۳۰۰ موشک و پهپاد به اسرائیل تنها خسارات اندکی ایجاد کرد، زیرا اکثر آنها توسط سیستم دفاعی گنبد آهنین و با کمک ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و اردن سرنگون شدند. این حمله پس از حمله هوایی منتسب به اسرائیل به ساختمانی در مجاورت سفارت جمهوری اسلامی در سوریه در اول آوریل صورت گرفت.
کامرون در گفتوگو با تلویزیون بیبیسی گفت: «من فکر میکنم آنها کاملاً موجه هستند که فکر کنند باید پاسخ دهند زیرا مورد حمله قرار گرفتهاند، اما ما به عنوان دوست از آنها میخواهیم که با سر و دل فکر کنند و در حالی که سختگیر هستند باهوش باشند.»
او گفت که از اسرائیل میخواهد که تنشها در خاورمیانه را تشدید نکند.
وزیر امور خارجه بریتانیا همچنین به شبکه اسکای نیوز گفت: «از بسیاری جهات، این [حمله] یک شکست مضاعف برای ایران بود. حمله تقریباً یک شکست کامل بود و آنها به دنیا نشان دادند که با نفوذ بدخواهانهشان در منطقه آماده انجام این کار هستند. بنابراین امید ما این است که اقدام تلافیجویانهای انجام نشود.»
جمهوری اسلامی اواخر شنبه دهها پهپاد و موشک را از داخل خاک ایران به سمت اسرائیل پرتاب کرد؛ حملاتی که تهران میگوید در پاسخ به حمله ۱۳ فروردین به کنسولگریاش در دمشق پایتخت سوریه انجام شد و تا بامداد یکشنبه ادامه داشت.
بنی گانتز، وزیر کابینه جنگ اسرائیل، روز یکشنبه ۲۶ فروردین، گفت حکومت ایران بهای حمله به اسرائیل را در زمان مناسب و با روش مناسب خواهد پرداخت.
گانتز با اشاره به خسارات حداقلی ناشی از حمله صدها موشک و پهپاد گفت: حکومت ایران «به قدرت سیستم امنیتی اسرائیل پی برد.»
او همچنین در بیانیهای اعلام کرد که اسرائیل باید «اتحاد راهبردی و همکاری منطقهای» را تقویت کند که به آن فرصت دهد حمله دیروز ایران را پشت سر بگذارد.
او گفت: «ایران یک مشکل جهانی، یک چالش منطقهای و خطری برای اسرائیل است و دیروز جهان در مقابل این خطر به وضوح در کنار اسرائیل ایستاد. نتیجه این است: اسرائیل علیه ایران، جهان علیه ایران. این یک دستاورد استراتژیک است که ما باید از آن برای امنیت اسرائیل استفاده کنیم.»
وزارت امور خارجه اسرائیل نیز با انتشار بیانیهای اعلام کرد جمهوری اسلامی باید هزینه تجاوزگریاش را بپردازد.
طبق بیانیه، «هزینه اولیه» حملات حکومت ایران به اسرائیل باید افزودن سپاه پاسداران به فهرست سازمانهای تروریستی و تحریم جمهوری اسلامی و بهویژه برنامه موشک بالستیک آن باشد.
این بیانیه بر حق اسرائیل برای دفاع از خود در برابر جمهوری اسلامی تصریح کرده است.
صدای آمریکا
سال گذشته حدود ۲۰ پرستار در بیمارستان امیراعلم استعفا دادند، که این رقم برای این بیمارستانِ بسیار کوچک، زیاد است. با توجه به این نمونه، اگر بگوییم در بیمارستانهای بزرگتر آمار استعفا و ترک کار از این رقم بسیار بیشتر است، پُربیراه نگفتهایم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، اواخر هفته گذشته خبر استعفای دسته جمعیِ پرستاران بیمارستان طالقانی چالوس در رسانهها منتشر شد؛ واکنشها به این خبر البته متفاوت بود؛ در نخستین ساعات انتشار خبر، مدیر شبکه بهداشت این منطقه آن را تکذیب کرد. چند روز بعد اما رسانهها خبری به نقل از فرماندار منتشر کردند و نوشتند فرماندار خبر این استعفای دسته جمعی را تکذیب نمیکند. به فاصلهی چند ساعت بعد، خبرگزاری ایرنا نقل قول منتشر شده از فرماندار را تکذیب کرد و به نقل از او نوشت که این استعفا صحت ندارد.
اینکه استعفای دستهجمعیِ پرستاران بیمارستان چالوس صحت دارد یا نه، موضوع این گزارش نیست، موضوع، استعفای گسترده پرستاران بیمارستانهای مختلف طی چند سال اخیر است. خبری که از سوی معاونت پرستاری وزارت بهداشت نیز تائید شده؛ به گفتهی محمد عبادی ۱۵درصد از پرستاران به دلیل سختی کار، مشکلات معیشتی یا عوامل دیگر ترک کار میکنند.
پرستاری شغل سختی است اما کم و کاستیهایِ بسیارِ پرستاران در ایران، سختیِ این شغل را برای آنها دوچندان کرده است. از اضافهکار اجباری با حقوقِ ساعتی ۱۶ تا ۲۰ هزار تومان، پرداخت ناچیزِ حقوق برای دو شیفت کارِ سخت و پی در پی، کارانههای ناچیز و تعرفههای نمایشی گرفته تا توبیخهای گاه و بیگاه بابت اعتراضاتشان، از جمله این مصائب است. مصائبی که ظاهرا تمامی ندارد و این را به وضوح میتوان از اعتراضِ پرستاران در شهرهای مختلف دید.
جدیدترین مورد اعتراض، مربوط به پرستاران بیمارستانهای گلستان و بقاییِ اهواز و بیمارستان باغملک است؛ آنها روز شنبه، ۲۵ فروردین ماه، در اعتراض به عدم اجرای تعرفهگذاری پرستاری، عدم پرداخت فوقالعاده خاص، اجبار به انجام اضافه کار و مسائل دیگر، مقابل این مراکز درمانی تجمع کردند. پیش از این، در ۲۰ فروردین ماه نیز پرستاران در شیراز، لامرد و یاسوج در اعتراض به دلایلی مشابه، تجمع کرده بودند. این تجمعات البته مربوط به همین ۲۵روزِ اولین ماه سال است و در ادامهی اعتراضات سال گذشتهی پرستاران انجام شده است.
اعتراض البته همیشه منجر به تجمع نمیشود، گاهی نتیجهی اعتراض را میتوان در مهاجرت، تغییر شغل و یا همان ترک کار دید، که با استناد به گفتهی فعالان این حوزه، طی سالهای اخیر بسیاری از پرستاران و حتی پرستاران رسمی نیز عطای این شغل را به لقایش بخشیدهاند و ناامید از بهبود اوضاع، کار پرستاری را برای همیشه کنار گذاشتهاند.
ترکِ خدمت در پرونده و تبعاتِ سختی که پذیرفته میشود
محمد شریفی مقدم، دبیر کل خانه پرستار، در گفتگو با «ایلنا» در رابطه با گسترشِ ترکِ خدمت بین پرستاران، به صحبتهای معاونت پرستاری وزارت بهداشت و ترک خدمت ۱۵درصد از پرستاران اشاره میکند و میگوید: وقتی از ترک خدمت صحبت میشود، احتمالا بیشتر باید منظور، ترک خدمت پرستاران رسمی باشد. البته ترکِ خدمت محدود به پرستاران رسمی نمیشود و حتی پرستاران شرکتی را هم در بر میگیرد، اما خب چون قراردادِ این پرستاران، موقت و کوتاه مدت است معمولا صبر میکنند تا موعد قراردادشان سر برسد و بعد کار را ترک میکنند. در مورد پرستاران رسمی اما اینگونه نیست؛ آنها وقتی درخواست استعفا میدهند، معمولا به دلیلِ کمبودِ نیرو و اینکه موافقت با استعفا به معنایِعدم نیاز به نیرو تلقی میشود، با استعفایشان موافقت نمیشود و در صورتِ پافشاری بر خواستهی خود وعدم حضور در بیمارستان، ترک خدمت میخورند.
شریفی مقدم ادامه میدهد: وقتی در پروندهی یک پرستار ترک خدمت ثبت میشود، تبعات بدی برای او دارد اما با وجود این تبعات، آمار ترکِ خدمت در بین پرستاران بالاست و این یعنی کسانی که ترک خدمت میکنند، دیگر انگیزهای برای کار ندارند و با همهی این تبعات منفی، رفتن را به ماندن ترجیح میدهند!
دبیر کلِ خانه پرستار در موردِ آمارِ اعلام شده از ترک کار پرستاران میگوید: اگر کادر پرستاری را در سیستم دولتی ۱۵۰هزار نفر حساب کنیم، ۱۵درصدِ این رقم بالای ۲۰هزار پرستار میشود که رقم بالایی است، به قدری که حتی من هم از این آمار تعجب کردم!
آمارِ بالای ترکِ کار؛ استعفای ۲۰ پرستارِ یک بیمارستانِ کوچک
شریفی مقدم برای اشاره به میزانِ بالای استعفا از شغلی پرستاری، به آمار ترک کار در یک بیمارستان کوچک اشاره میکند و میگوید: سال گذشته حدود ۲۰ پرستار در بیمارستان امیراعلم استعفا دادند، که این رقم برای این بیمارستانِ بسیار کوچک، زیاد است. با توجه به این نمونه، اگر بگوییم در بیمارستانهای بزرگتر آمار استعفا و ترک کار از این رقم بسیار بیشتر است، پُربیراه نگفتهایم. البته در شهرستانهای کوچک چون کار نیست، احتمالا آمار ترک کار نسبت به مراکز استانها و برخی شهرها پایینتر است.
ناامیدی از بهبودِ اوضاع و خستگیِ ناشی از کارِ بسیار و حقوق پایین، انگیزهی پرستاران برای کار را هر روز کمتر و کمتر میکند. دبیر کل خانه پرستار میگوید: در یکی از بیمارستانهای شیراز، در روزِ «سیزده به در» ۲۰ پرستار غیبت کردند، و من که زمانی سَرپرستار بودم، میدانم چنین غیبتی چقدر عجیب است! ببینید نارضایتی چقدر زیاد بوده که چنین اتفاقی افتاده است.
«غیبت کردنِ یک پرستار موضوعِ بسیار مهمی است.» شریفی مقدم با تأکید روی این جمله ادامه میدهد: نارضایتیای که بین پرستاران وجود دارد و هر روز بیشتر میشود، خود را به هر شکلی نشان میدهد که به اعتقاد من، تجمع، بهترین و کمهزینهترین شکل آن است. این اعتراض گاهی به شکل مهاجرت، ترک کار، تغییر شغل و در برخی موارد هم متأسفانه به شکل پایان دادن به زندگی نمود پیدا میکند.
تدابیرِ لازم برای حل مشکلِ پرستاران: پروندهسازی و تهدید!
پروندهسازی، تهدید و برخوردهای حراستی تنها پاسخی است که به اعتراضِ پرستاران داده میشود، بدون آنکه مشکلی از آنها حل شود. شریفی مقدم میگوید: مسئولان فکر میکنند با پاک کردنِ صورت مسئله و پنهان کردنِ آن، مشکل را حل میکنند، اما مشکل به صورتهای مختلف بروز میکند. مسئله فقط معیشت نیست؛ برخوردهای مختلفی با پرستاران میشود. ببینید پرستاری که به دلیل شغل سختش در معرض انواع اضطرابها و استرسها قرار دارد، چگونه میتواند فشار ناشی از این برخوردها را تحمل کند؟!
تلاش برای جلوگیری از تجمع با تهدید را اگر در کنارِ حل نمایشیِ مسائل قرار دهیم، به گسترشِ ناامیدی بین پرستاران بیشتر پی خواهیم برد. شریفی مقدم میگوید: قانونِ تعرفهگذاری که در سال ۸۶ نوشته شد را بعد از ۱۵ سال به قول خودشان اجرا کردند کهای کاش اجرا نمیکردند! آنچه اجرا شد به قدری حداقلی بود که اصلا نمیتوان نام آن را تعرفهگذاری گذاشت. اجرای تعرفهگذرای به این شکل، به جای آنکه امیدی برای بهبود معیشت پرستاران باشد، آنها را بیشتر ناامید کرد.
مهاجرت و ترکِ کارِ گستردهی پرستاران را نمیتوان انکار کرد
مسئلهی اضافه کارِ اجباری با حقوقهای پایین، علیرغم الزام قانونی برای توافق طرفین و رأی دیوان عدالت اداری، همچنان پابرجاست. علیرغم تبلیغات بسیار برای اجرای تعرفهگذاری، مشکلات معیشتی پرستاران به قوتِ خود باقیست! علیرغم اخطارها و هشدارهای بسیار در مورد کمبود پرستار، همچنان با جذب پرستار به بهانهی نبودِ بودجه مخالفت میشود. علیرغم تمام فشارهای کاری، پروندهسازی و تهدید همچنان مهمترین راه برای کم کردن صدای اعتراض پرستاران است.
در چنین وضعیتی، روز به روز بر تعدادِ پرستارانِ معترض و ناامید افزوده میشود و در چنین شرایطی، درک چرایی مهاجرت و ترک کار خیلی هم سخت نیست. بنابراین خبر استعفای دستهجمعیِ پرستاران یک بیمارستان حتی اگر تکذیب هم شود، مهاجرت و ترک کار گستردهی پرستاران واقعیتی انکار نشدنی است.
گزارش: زهرا معرفت
منطقه خاورمیانه پرتنشترین دوران خود را سپری میکرد که به ناگاه حمله نظامی اسرائیل به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق و پاسخ شنبه شب ایران به اسرائیل با پرتاب صدها موشک و پهپاد انتحاری، احتمال بالقوه رویارویی نظامی ایران و اسرائیل را افزایش داد، وضعیتی که توأمان برخی تحلیلگران سیاسی تندرو به دنبال انتقام سخت بودند و در مقابل بیشتر کارشناسان اقتصادی و سیاست خارجی مدام به صبر استراتژیک ارجاع میدادند، صبری که به نظر میرسد باید مسئولان کشور بیش از همیشه به آن توجه کنند.
به گزارش اقتصاد 24، پیشتر یک کارشناس مسائل اقتصادی گفته بود: در شرایطی که دلار به مرز ۶۵ هزار تومان رسیده و حداقل ۲۵ درصد دیگر از ارزش پول ملی کاسته شده است، صحبت از جنگ، لطف به نتانیاهو و پشت کردن به اقتصاد ایران است. دولت رئیسی در شرایط اقتصادی منظم و با ثباتی نیست که بخواهد ریسک این تنشها را هم به خود بخرد، حال آنکه ۶ ماه دیگر بحران ترامپ را هم پیش رو داریم، این اقتصاد مگر چند شوک دیگر باید در سال به خود ببیند تا سر پا بماند؟!
محمد یوسفی آرامش همچنین یادآور شده است: «میبینم که عدهای از مقامات از صبر استراتژیک یا راهبردی صحبت میکنند، تمامی فعالین سیاسی، اقتصادی و رسانهای باید روی این واژه مانور بدهند، باور کنید بزرگترین نگرانی ما باید آن باشد که کسی تصمیمی احساسی برای مملکت، آینده مردم ایران و خاک آن نگیرد.».
اما مرتضی افقه، استاد دانشگاه و تحلیلگر اقتصادی نیز در همین باره میگویدکه: «هر چند اکنون به جدیت مساله جنگ در منطقه مطرح است، اما حقیقت همان است که از نظر وضعیت اقتصادی ما آمادگی ورود به یک جنگ را نداریم.»
شوک اقتصادی از تبعات جنگ
وی در ادامه نیز با اشاره به بحرانهای فزاینده اقتصادی و اجتماعی در کشور افزود: «اکنون نیز باید بپذیریم آقایان اقتصاد را آن قدر خوب مدیریت نکردند که حداقل اگر اکنون خدای ناکرده جنگی نیز رخ داد، دستکم پشتوانه مردمی دچار آسیب نشود. در این شرایط با گستردگی نابرابری، گستردگی بیکاری، گستردگی فقر و و گستردگی نارضایتیهای اجتماعی، اقتصاد کشور آمادگی هیچ مدل شوکی را ندارد؛ چه شوکهای اقتصادی همچون همان چیزی که به نام جراحی اقتصادی نام گذاری کردند و چه شوکهای سیاسی و یا حتی شوک نظامی را کشور اکنون نمیتواند تحمل کند.»
بازارهای طلا و ارز اولین آسیب را میبینند
افقه میگوید: «به نظر من پاسخ همان است که نه و متاسفانه در وضعیت فعلی کشور این آمادگی را ندارد و اگر نیز خدای ناخواسته چنین اتفاقی رخ بدهد اقتصاد کشور چندان توانی برای برابری و مقابله ندارد. البته تصور من این است که مسئولان کشور از رسیدن به نقطه درگیری نظامی اجتناب میکنند چرا که تصمیم گیران کشور این تدابیر را دارند که کشور را وارد چنین موقعیتی نکنند، اما باید توجه داشت اگر جنگ رخ بدهد در همان مرحله اول شوکهای بسیار جدی به بازارهای طلا و ارز و بعدتر به بازارهای دیگر سرمایه و داراییهای شهروندان وارد خواهد شد.»
مرتضی افقه همچنین با اشاره به بحرانهایی که هر جنگی میتواند در منطقه و کشور پدیدار کند به اقتصاد ۲۴ میگوید: «وقوع هر جنگی تبعات شدید برای نرخ تورم و معیشت و زندگی شهروندان خواهد داشت، هم، چون همه جنگها که به صورت مستقیم بر روی اقتصاد تاثیرگذار است. البته این بار با این تفاوت که در جنگ ۸ ساله ابتدای انقلاب، حتی با وقوع یک انقلاب نیز شرایط اقتصادی هم چنان به سامان بود و مردم از قبل انقلاب درآمدهای خوبی داشتند و آمادگی روحی و روانی و اقتصادی در کنار سرمایههای اجتماعی در کشور فراهم بود، اما اکنون با توجه به تحولات اجتماعی و فرهنگی و برخوردهای که رخ میدهد، و به خصوص در حوزه اجتماعی شاید باید مدیران و تصمیم گیران با دقت بیشتری اوضاع را رصد کنند. به خصوص که من در یکی دو سال اخیر با یکی از مسولان وقت کشور نیز در مناظره ایی گفتم که با این شرایط سخت که کشور در منطقه درگیر است و فشار تحریمها وجود دارد، اکنون چه اصراری است بر روی حجاب این طور تمرکز شود و برای خودتان مشغله دیگر ایجاد کنید.»
وی میافزاید: «اکنون هم میبینید در همین شرایط نیز بر روی مسالهای مثل حجاب و مسائل فرهنگی مدام تاکید میشود و انگار اصرار دارند برای خودشان مدام مساله جدید ایجاد کنند و گویی مهمترین مساله به رغم این تهدیدات خارجی که وجود دارد، مساله حجاب است و مشکلی که اکنون با جوانان کشور دارند. بر اساس همین رفتارها است که میگویم اگر خدای ناکرده جنگی رخ بدهد، پیش بینیها خیلی خوب نیستند البته همچنان بعید میدانم که مسئولان دیگر اینقدر بی تدبیری داشته باشند که کشور را به سمت یک جنگ تازه ببرند.»
انتخابات آمریکا حتما بر اقتصاد ایران تاثیر میگذارد
این استاد دانشگاه در ادامه نیز با توجه به انتخابات پیشروی آمریکا افزود: «من مدتهاست درباره متغیرهای اقتصادی گفتهام و اکنون مدتهاست که دیگر متغیرهای اقتصادی کشور تحت تاثیر تحولات غیراقتصادی و به خصوص تحولات فرهنگی و سیاسی و بین المللی است. به خصوص با استقرار دولت اصولگرا که تفکرش اصولا چه در داخل و چه در روابط بین الملل تفکراتی تنش زا به جای تنش زدایی دارد، اکنون نیز شاهد استقرار مجلس تندتری نیز از خرداد ماه در کشور خواهیم بود که تندرویهای بیشتری در مسائل داخلی دارد و ترجیحشان نیز متاسفانه اولویت دادن به مسائل فرهنگی و اجتماعی است که موجب تنش بیشتر خواهد شد و در روابط بین الملل و سیاست خارجی نیز همین تفکر بود که منجر به شکست برجام شد که میتوانست نقطه شروع خوبی برای بهبود شرایط اقتصادی باشد، اما شاهد بودیم همین تفکر در نهایت منجر به شکست برجام در کشور شد.»
افقه همچنین در ادامه نیز با اشاره به تفکرات طیف تندرو در داخل کشور تصریح میکند: «حال میبینیم همان تفکر با شدت بیشتر در راس امور مستقر شدند و حالا در نقطه مقابل ببینید که اگر ترامپ که به نوعی بانی تشدید این تفکر افراطی و گسترش تحریمها بود، به کرسی ریاست جمهوری آمریکا بازگردد، متاسفانه پیشبینی خوبی نمیتوان نسبت به آینده شاخصهای اقتصادی داشته باشیم.»
این اقتصاددان در پایان نیز با توجه به تاثیر بازیهای روانی سیاست خارجی بر روی اقتصاد کشور به اقتصاد ۲۴ میگوید: «عمدتا بار روانی نیز اکنون هم در داخل و هم در خارج است که کل شاخصهای اقتصادی کشور را جا به جا میکند. همین حالا نیز فقط چون بعضی از نظرسنجیها پیش بینی میکند که ترامپ ممکن است به قدرت بازگردد، همین بار روانی به طور مستقیم بر اقتصاد اثر میگذارد. یا میبینید که در داخل نیز با این که تاکید میشود که جنگی نخواهد شد، اما همین احتمال کمی که به خصوص شبکههای خارجی به آن دامن میزنند، در ترکیب برخی از مسئولین و نمایندگان ناآگاه که به مساله دامن میزنند، به طور مستقیم بر روی شاخصهای اقتصادی تاثیر خواهد گذاشت.»
اتحاد جمهوریخواهان ایران مخالف هرگونه منازعه نظامی میان ایران و اسرائیل است
بامداد روز یکشنبه ۲۶ فروردین، حکومت جمهوری اسلامی ایران با بیش از سیصد پهپاد، موشک کروز و موشک بالستیک به کشور اسرائیل، حمله کرد، که به گزارش رسانههای جمعی خوشبختانه خسارات چندانی، بویژه جانی، نداشته است. این حمله در پاسخ به حمله موشکی اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق بود که در آن ۷ نفر از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از جمله دو فرمانده ارشد نیروی قدس این سپاه کشته شدند.
شکی نیست که تعرض به مقرهای دیپلماتیک کشورها، حتی با ظن اعمالی خلاف عرف دیپلماتیک، ناقض کلیه اصول تعریف شده در «کنوانسیون وین راجع به روابط دیپلماتیک» است: چه این تعرض حمله نظامی اسرائیل به کنسولگری ایران باشد که شدیدترین و خشنترین اقدام از نوع خود است، و چه هجوم نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی ایران به سفارتخانه های چند کشور در تهران و تصرف آنها باشد. اقدام نظامی جمهوری اسلامی که اولین حمله مستقیم از قلمرو ایران به خاک اسرائیل در تاریخ دو کشور است، تنش را تا بالاترین مرحله خود تشدید کرده، طوری که کوچکترین اشتباه محاسبه از سوی هر طرف میتواند باعث جنگی تمام عیار، مخرب و خونین میان آنها شده و کل منطقه خاورمیانه را به آتش کشد.
در این زمینه:
از یکسو، سیاست خارجی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران طی ۴۵ سال گذشته که یکی از اهداف آن «محو دولت اسرائیل» تعریف شده، نقشی تعیین کننده بازی میکند. مجموعه این سیاست مغایر منافع ملت ایران و امنیت ملی ما است و کشور ما را در معرض جنگی ویرانگر قرار میدهد که میتواند کلیه زیر ساخت های ایران را نابود و سلامتی و هستی مردم آن را با خطر جدی روبرو سازد.
از سوی دیگر، دولت اولترا راست اسرائیل و در راس آن شخص نتانیاهو نتوانسته در جنگ خونین غزه، که به دلیل حمله مرگبار حماس به اسرائیل آغاز شد، به اهداف خود، به رغم عملکرد بسیار خشن و غیر انسانی آن که تاکنون منجر به کشته شدن بیش از سی هزار فلسطینی شده است، دست یابد. در نتیجه، این دولت قصد دارد تا بجای آتش بس در غزه و دادن اجازه جهت رساندن کمکهای انسانی به ساکنان آن، با گسترش جنگ غزه به یک جنگ منطقهای خود را از بن بست پیش رو خارج کند.
در چنین شرایطی به شدت متشنج و بحرانی، اتحاد جمهوریخواهان ایران خواستار خویشتنداری حکومتهای ایران و اسرائیل و حرکت در مسیر کاهش تنش است تا از بروز یک جنگ خانمان سوز جلوگیری شود.
از یکسو، حکومت ایران باید در سیاست خارجی مخرب خود تجدید نظر کند. بجای اتخاذ سیاستهای ماجراجویانه و تنشزا، چه مستقیم و چه توسط نیروهای نیابتی خود، جمهوری اسلامی باید در چارچوب نرمهای پذیرفته شده بینالمللی، نیروهای خود در کشورهای منطقه را کاملا و طی یک روند مرحله به مرحله خارج کند و همکاری تفاهمآمیز و مبتنی بر حسن همجواری با دولتهای دیگر، از جمله اسرائیل، در زمینههای امنیتی و توسعه اقتصادی را در دستور کار خود قرار دهد، همکاریهایی که تنها و تنها منافع مردم ایران و امنیت منطقهای و جهانی کشور ایران را مد نظر داشته باشد. اگرچه تاریخ ۴۵ ساله جمهوری اسلامی حکایت از آن دارد که گوش آن به این توصیهها بدهکار نبوده و تنها یک حکومت سکولار دمکرات جایگزین آن قادر به پیاده کردن کامل این برنامه است، اما وظیفه ملی همه ایرانیان با هر عقیده و مرامی ایجاب میکند تا با صدای بلند و صراحت کامل به این حکومت اعلام کنند که مردم ایران صلح می خواهند، نای و توان جنگ دیگری را ندارند و جنگ حکومتیان اسلامگرا جنگ آنها نیست. باید جمهوری اسلامی را وادار کرد، تا هنگامی که سرنوشت بیش از ۸۰ میلیون ایرانی در گرو حکمرانی آن است، به این خواست صلح طلبانه ملت ایران گردن گذارد.
از سوی دیگر، دولت نتانیاهو باید از دادن پاسخ نظامی به حمله ایران اجتناب کند و بجای تلاش در گسترش جنگ غزه به یک جنگ منطقهای، چه بسا فرا منطقهای، در کوتاه مدت با استقرار یک آتشبس دائمی در نوار غزه موافقت کرده و از این طریق راه را جهت رساندن کمکهای انسانی به ساکنان آنجا فراهم سازد. و در درازمدت، دست از کارشکنیهای خود در پیشبرد راهحل دو دولت و استقرار دولت مستقل فلسطین بردارد. در اینجا نیز تجربه تاریخی میآموزد که نتانیاهو و همفکران او در دولت اسرائیل وقعی به این تقاضاها نخواهند گذاشت. جامعه جهانی در سازمان ملل متحد و نیروهای غربی حامی دولت اسرائیل، بویژه ایالات متحده آمریکا و بریتانیا که به دولت نتانیاهو در نابود کردن پهپادها و موشکهای ایرانی کمک کردند، موظفند تا به او در این مورد فشار آورند، اگر علاقمند هستند که مجددا در شرایطی مشابه واقعه امروز قرار نگیرند.
هیئت سیاسی اجرایی اتحاد جمهوریخواهان ایران
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
***
همبستگی جمهوریخواهان ایران:
امنیت ملی ایران و میهن دوستی نیازمند نفی همه جانبه جنگ، نظامیگری و اقدامات تنشآفرین از هر دو سوی منازعه است
واکنش تلافیجویانه جمهوری اسلامی در برابر حمله موشکی مرگبار اسرائیل به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق تحت نام «وعده صادق»، شبی پر از بیم و نگرانی در ایران را رقم زد. میلیونها نفر ایرانی در داخل و خارج از کشور در فضایی پر از استرس و تنش ساعات اولیه بامداد را با هراس از شکلگیری سایه شوم جنگ بر آسمان میهن گذراندند.
جمهوریاسلامی که هیچگاه رفاه و معیشت مردم و حفظ حقوق و جان آنها برایش ارزش بالذات نداشته و با مرگگستری در پوشش فرهنگ شهادتطلبی پروژههای سیاسی خودش را جلو بردهاست، با تغییر رویکرد امنیتی- نظامی در برابر اسرائیل، امنیت ملی و ثبات کشور را در معرض خطر بزرگی قرار دادهاست. اکنون این نگرانی وجود دارد که واکنش متقابل اسرائیل منجر به زنجیرهای از عملیاتهای تلافیجویانه متقابل با چشماندازی ناروشن تبدیل شود.
جمهوری اسلامی عملیات «وعده صادق» در قالب «واکنش محدود» را تحت ماده ۵۱ منشور ملل متحد به عنوان «دفاع مشروع» توجیه کرده که با توجه به سابقه درگیریها و تشدید حملات گروههای نیابتی با هدایت جمهوری اسلامی به اسرائیل بعد از شروع جنگ غزه، بحثی جدلی و مورد تردید است. به باور «همبستگی جمهوریخواهان ایران» (هجا)، عنوان «تلافیجویی» بر این عملیات تطابق دارد.
اگرچه بر اساس فکتها و مشاهدات، اهداف ادعایی محقق نشدند اما منازعه قدیمی و تنش غیرطبیعی تحمیل شده بر مناسبات اسرائیل و ایران را وارد مرحله تازهای با تشدید تنشها کرد. اکنون سناریوی ارتقاء منازعه از جنگ نیابتی به رویارویی محدود مستقیم و در ادامه به جنگی تمام عیار محتمل شده که پیامدهای مخرب سنگینی برای اقتصاد در حال احتضار ایران و امنیت ملی کشور داشته و جان و سلامت شهروندان ایرانی را در خطر جدی قرار میدهد.
پرتاب نزدیک به ۳۳۱ پهپاد انتحاری و موشکهای کروز و بالیستیک به فضای اسرائیل در عملیاتی تاخیری و هماهنگشده و ناتوانی اکثریت قریب به اتفاق آنها از عبور از سیستم دفاعی چندلایه و مجموعه پیوسته پدافند هوایی اسرائیل با تجهیزات کمکی آمریکا، بریتانیا، فرانسه و اردن به لحاظ نظامی و راهبردی موفقیت محسوب نمیشود. آنچه دیشب رخ داد، قدرت بازدارنده برای جمهوریاسلامی ایجاد نکرد، بلکه نشان داد علیرغم هزینههای سنگینی که کشور اعم از اقتصادی، نظامی و فرصت برای گسترش برنامه موشکی پرداخت کرده، اما توان تهاجمی موشکی نمایش داده شده در حدی نیست که در برابر تهدیدات، بازدارندگی موثر ایجاد کند.
پخش فیلمهای جعلی اصابت موشک از سوی رسانههای حکومتی و اعلام انهدام اهداف مورد نظر در بیانیههای سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی هنگامی که هنوز جنگافزارهای هوایی پرتاب شده وارد آسمان اسرائیل نشده بودند، نشان از اعتیاد فزاینده نظام به نمایش و پروپاگاندا است که بیش از پیش مبتذل شده است.
تنها مصدوم جدی عملیات «وعده صادق» یک دختر دوازده ساله عرب اسرائیلی صحرای نَقِب بود که به دلیل چادرنشینی خانواده از پناهگاه دور بود. بدینترتیب بار دیگر معلوم شد که بر خلاف هدفگزاری حملات به مناطق نظامی، قربانیان اصلی عملیاتهای تلافیجویانه جمهوری اسلامی غیرنظامیها هستند. اغراق در نمایش توان موشکی و موفقیت اسرائیل و متحدانش در دفاع هوایی، میتواند مشوق دولت افراطی بنیامین نتانیاهو برای تشدید آهنگ تهاجمی در برخوردهای پیشگیرانه شود.
از آنجاییکه ارتش اسرائیل مدعی شده که ۹۹ درصد موشکها و پهپادهای رسیده به آسمان شهرهای اسرائیلی را رهگیری و منهدم کرده و تنها پایگاه هوایی نِواتیم آسیب جزئی دیده است، لذا ارتکاب واکنش از سوی دولت اسرائیل موضوعیت نداشته و عملی تحریکآمیز برای گسترش جنگ محسوب میشود. خودداری اسرائیل از واکنش متقابل باعث میشود که پرونده رویارویی بیسابقه کنونی بسته شده و فضا برای بازگشت تنش به سطح قبل از حمله موشکی به دمشق در سیزده فروردین هموار گردد.
ازاینرو، «هجا» ماجراجویی و ارتکاب اعمال پرخطر و واکنشهای نامتناسب از سوی جمهوری اسلامی و دولت اسرائیل را محکوم کرده، خواستار تنشزدایی پایدار در خاورمیانه و توقف فوری جنگ غزه به عنوان کنون اصلی افزایش سطح تنش بیسابقه بین ایران و اسرائیل است. هجا در عین حال به جمهوری اسلامی هشدار میدهد که برخورد امنیتی و تنبیه کسانی که با اقدامات نظامی و راهبردی جمهوری اسلامی علیه اسرائیل مخالفت فعال و علنی میکنند، را متوقف را کند. شهروندان ایرانی مستقل از درستی و یا نادرستی نظراتشان در هر حوزهای، مجاز هستند که عقیده وباور خودشان را بدون نگرانی و هراس اعلام کنند. کما اینکه تشدید سختگیریها برای اعمال حجاب اجباری نیز بیارتباط با گسترش اعلام نشده فضای پلیسی جهت جا انداختن مانور تبلیغاتی حمله موشکی و پهپادی به اسرائیل نبوده است.
به باور ما، مخالفت همه جانبه با جنگ و سیاستهای جنگافروزانه، رد نظامیگری و تاکید بر صلح پایدار، مناسبترین واکنش از سوی شهروندان ایرانی است تا شرایط کشور وضعیت وخیمتری پیدا نکرده و مناسبات پادگانی و فضای پلیسی در داخل کشور گسترش بیشتر پیدا نکند.
هیئت سیاسی- اجرائی همبستگی جمهوریخواهان ایران
۲۶ فروردین ۱۴۰۳ برابر با ۱۴ آوریل ۲۰۲۴
دادستانی تهران علیه مدیرمسئول روزنامه اعتماد و عباس عبدی، روزنامهنگار اعلام جرم کرد. آن دو برای ارائه توضیحات به دادسرای تهران احضار شدهاند. بنابر گزارش مرکز اطلاع رسانی قوه قضاییه، «دادستانی تهران در راستای وظیفه قانونی عدلیه برای مقابله با برهم زنندگان امنیت روانی جامعه علیه روزنامه اعتماد و عباس عبدی» اعلام جرم کرده است.
ظاهرا دلیل این احضار یادداشت عباس عبدی درباره حمله ایران به اسرائيل با عنوان «خطرناکی پاسخ دادن و ندادن» است که شماره روز یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ روزنامه اعتماد منتشر شده است. به دلیل زمان صفحهبندی و چاپ روزنامه، یادداشت عبدی بهطور قطع پیش از حملات موشکی و پهپاد نیمهشب گذشته نوشته شده است.
آقای عبدی در این یادداشت نوشته است: «بازدارندگی از طریق تسلیحات متعارف با کشوری که موجودیت آن را به رسمیت نمیشناسند یا خواهان نابودی آن هستند، بیمعنا است و قابل اجرا نیست. بنابراین دیر یا زود به مرحلهای میرسیم که ظاهرا تاکنون از آن پرهیز کردهایم. راهحل چیست؟ جز تغییر سیاستهای کلان منطقهای هیچ راهی مانع درگیری احتمالی نخواهد شد.»
متن کامل یادداشت عباس عبدی:
خطرناکی پاسخ دادن و ندادن
عباس عبدی / روزنامه اعتماد
هفته پیش، پس از گذشت چند روز از حمله اسرايیل به کنسولگری ایران در دمشق، در یادداشت کوتاهی توضیح دادم که چرا تا آیندهای نزدیک در موضوعات داخلی نخواهم نوشت. علت این بود که تنش خارجی و احتمال بروز جنگ هر چند محدود، بسیار زیاد بود. در چنین شرایطی پرداختن به هر مساله دیگر به جز این موضوع، نه منطقی است و نه پذیرفتنی و چه بسا پرداختن به برخی مسائل داخلی با ابهاماتی ازجمله همراهی با بیگانگان همراه شود. پس اگر در موضوعات مهم داخلی نتوان نوشت، منطقا باید درباره مساله جنگ نوشت و چون نسبت به سیاست خارجی ایران در این مورد نیز نقد دارم لذا نوشتن در این باره و در شرایط درگیری نظامی نیز شاید درست نباشد.
اکنون یک هفته گذشته است و به نظر میرسد که تنش و درگیری مذکور فروکش کرده است. هرچند وعدههای پاسخ همچنان برقرار است و شاید امروز صبح که این یادداشت را میخوانید پاسخ داده شده باشد، ولی تا هنگامی که این پاسخها با نیروهای منطقهای انجام میشود، مساله حاد نخواهد شد.
در این یادداشت میکوشم که منطق نگاه خودم را نسبت به مساله اسرايیل و اینکه بحران در چارچوب کنونی سیاست ایران حلنشدنی است، توضیح بدهم و اینکه چرا معتقدم تنش موجود دیر یا زود به درگیری خواهد انجامید و خطرات این وضعیت، حداقل برای ایران حتی بدتر از درگیری نظامی میان دو طرف است.
ابتدا بگویم که برخلاف تصور رایج معتقدم که حمله اسرايیل در اصل واکنشی بوده است و نیازی به پاسخ و واکنش ایران ندارد. اسرايیل در جریان جنگ غزه بزرگترین لطمه نظامی و حیثیتی و سیاسی را از سال ۱۹۴۸ تاکنون متحمل شده و هنوز نیز از زیر بار این ضربه خارج نشده است. درست یا نادرست آنان حداقل بخشی از این وضع را محصول سیاستهای ایران میدانند و اقدامات خود را واکنشی به این وضعیت معرفی میکنند. پس معتقدم که نیازی به پاسخ نظامی ایران نیست، ولی چرا افکار عمومی فقدان چنین پاسخی را به منزله شکست شعارهای ایران میداند؟
چند علت دارد؛ اول، انتظارات بیهوده و شعاری که طرفداران وضع موجود میدهند؛ بهویژه حرفهایی که در زمان دولت روحانی میزدند. گویی روحانی باید پاسخ میداد و نداد، درحالیکه همان زمان هم دولت بیاطلاع از اقدامات متقابل از سوی حکومت بود. نمونه آن، حمله موشکی به عینالاسد است. آنان با مواضع تبلیغاتی و نابخردانه خود انتظارات را بالا میبردند و امروز در باتلاق آن شعارها گیر کردهاند.
علت دیگر تفاوت ماهوی حمله اسرايیل است. گرچه اسرايیل تاکنون هیچ کدام از حملات را در داخل خاک ایران یا سوریه به عهده نگرفته است، ولی روشن است که اینها همه به وسیله اسرايیل انجام میشود. اتفاقا زدن کنسولگری ایران در سوریه از حیث اقدام نظامی و جنگی به مراتب کماهمیتتر از ترور فخریزاده در کنار گوش تهران بود، ضمن اینکه این حملات نه فقط اقدامی نظامی محسوب میشوند، بلکه ابعاد اطلاعاتی آن بسیار مهمتر و خطرناکتر هستند. درحالیکه اقدامات تهران هیچ کدام مستقیم نیست و با حمایت نیروهای منطقهای انجام میشود. متاسفانه مواردی هم هست که ربطی به ایران ندارد و برخی افراد نابخردانه به عهده میگیرند!!
علت سوم نیز کوشش ایران برای پرهیز از تقابل مستقیم است، زیرا این نوع تقابل معنای خاص خود را دارد و نیروهای جهانی را درگیر ماجرا میکند و ایران مطلقا از آن استقبال نمیکند و این نکتهای است که اسرايیل نیز میداند، به همین علت میکوشد که مستقیم ولو غیررسمی وارد درگیری شود؛ برخلاف ایران که غیرمستقیم و غیررسمی عمل میکند.
رفتار اسرايیل گرچه غیررسمی است حتی مسوولیت حمله به کنسولگری را هم نپذیرفته است، ولی هیچ کس شکی در انجام آنها ازسوی اسرايیل ندارد، همچنان که اغلب اقدامات ایران نیز چنین است، گرچه مواردی پیش میآید که ربطی به ایران ندارد و ایران باید ثابت کند که مربوط به ایران نیست، مثل اقدام ماههای گذشته علیه پایگاه امریکایی در جنوب سوریه و شمال اردن.
مشکل سیاست ایران در این مساله چیست؟
اسرايیل کشوری عضو سازمان ملل متحد است؛ کشورهای جهان حتی اغلب کشورهای عربی و اسلامی آن را به صورت کامل یا ضمنی به رسمیت میشناسند. درحالیکه ایران نه تنها آن را به رسمیت نمیشناسد، بلکه مُبلِّغ نامشروع بودن آن نیز هست و به صورت روشن در این چارچوب نیز گام بر میدارد.
این سیاست دو مشکل جدی دارد؛ اول اینکه، امکان استفاده از ظرفیتهای بینالمللی رسمی علیه اسرايیل را از ایران سلب کرده است. یکی از عجایب این است که پس از حمله اخیر به کنسولگری ایران، در جلسه رسیدگی شورای امنیت شرکت میکنند درحالیکه موجودیت آن کشور را به رسمیت نمیشناسند و حتی قادر نیستند علیه آن به مراجع بینالمللی حقوقی شکایت کنند. در مجموع زبان دیپلماتیک آنان در مواجهه با اسرايیل الکن میشود.
مشکل دوم مهمتر است؛ اسرايیل میداند که بهترین راه برایش به چالش کشیدن مستقیم ایران است؛ چیزی که ایران به علل روشنی از آن پرهیز دارد. بنابراین اسرايیل میداند که ظرفیت بالا بردن دوز چنین حملاتی را دارد و چنین حملاتی ایران را در موقعیت بدتری از حیث پاسخ دادن قرار میدهد و با وقوع اینگونه حملات، امکان دادن پاسخ همسنگ و مناسب از نیروهای نیابتی نیز وجود ندارد. بنابراین گرچه میتوان علت عدم پاسخگویی مستقیم ایران را فهمید و حتی از آن دفاع کرد، ولی پاسخ ندادن نیز، طرف اسرايیلی را تشویق به انجام اقدامات بیشتری میکند و از این نظر پاسخ ندادن نیز تبعات منفی دارد.
استفاده از گزاره پاسخ بازدارنده نیز در اینجا مصداق ندارد و اشتباه است، زیرا بازدارندگی یا از طریق تسلیحات اتمی محقق میشود مثل آنچه که میان دو بلوک شرق و غرب یا هند و پاکستان دیده میشود، یا براساس به رسمیت شناختن موجودیت یکدیگر و موازنه قدرت کلاسیک نظامی است، مثل ترکیه و یونان که در هر دو نوع بازدارندگی هزینههای جنگ بسیار بیشتر از منافع آن حتی در صورت پیروزی است. ولی بازدارندگی از طریق تسلیحات متعارف با کشوری که موجودیت آن را به رسمیت نمیشناسند یا خواهان نابودی آن هستند بیمعناست و قابل اجرا نیست. بنابراین دیر یا زود به مرحلهای میرسیم که ظاهرا تاکنون از آن پرهیز کردهایم.
راهحل چیست؟ جز تغییر سیاستهای کلان منطقهای هیچ راهی مانع درگیری احتمالی نخواهد شد.
نیویورک تایمز به نقل از دو مقام اسرائیلی گزارش داده است که کابینه جنگی اسرائیل امروز بعدازظهر برای بررسی نحوه واکنش به حمله ایران تشکیل جلسه خواهد داد. آنها گفتهاند که یک پاسخ احتمالی - حمله تلافی جویانهای که برخی از اعضای کابینه پیشنهاد کرده بودند - پس از گفتگوی تلفنی بنیامین نتانیاهو با بایدن در روز شنبه لغو شده است.
علت کنار رفتن گزینه حمله تلافیجویانه این دلیل ذکر شده است که حملات خسارات نسبتاً جزئی به بار آوردهاند. مقامات اسرائیلی در مورد محتوای تماس بین رهبران توضیح بیشتری ندادهاند. همچنین مقامات آمریکایی گفتهاند که دولت بایدن با امید به اجتناب از یک جنگ گستردهتر در خاورمیانه، به اسرائیل توصیه میکند که به ایران شلیک نکند .
جو بایدن همچنین گفته است که روز یکشنبه برای بحث در مورد این حملات جلسهای با حضور رهبران گروه 7 تشکیل خواهد داد و شورای امنیت سازمان ملل نیز قرار است جلسه اضطراری برگزار کند. مقامات آمریکایی گفتهاند که پرزیدنت بایدن و تیمش با امید به اجتناب از تشدید بیشتر منجر به جنگ گسترده تر در خاورمیانه با اسرائیل رایزنی کردهاند.به گفته نیویورک تایمز اگرچه خسارات ناشی از این حمله نسبتاً خفیف بود، اما دامنه حملات بسیار فراتر از جنگ سایه کوچک میان ایران و اسرائیل در سالهای اخیر ارزیابی شده است. به نظر میرسد که اگر دفاع برگزار نمیشد، ممکن بود تعداد زیادی یا صدها نفر کشته شوند.
برخی گزارشها حاکی از این است که وزارت خارجه عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی روز یکشنبه پس از حمله موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل، خواستار کاهش تنش و خویشتن داری شدند. نیویورکتایمز از تل آویو هم گزارش داده که با وجود اینکه اولین روز هفته کاری اسرائیل است، ترافیک کم بوده و نانواییها، کافهها و فروشگاهها باز هستند و به افراد کمی که بیرون آمده بودند تا سگهایشان را قدم بزنند، خدمات میدهند.
اکونومیست: حمله جمهوری اسلامی به اسرائیل از نظر نظامی یک شکست بود
هفتهنامه اکونومیست روز یکشنبه ۲۶ فروردین حمله جمهوری اسلامی به اسرائیل را یک شکست نظامی خواند و نوشت حکومت ایران ممکن است با این اقدام مرتکب اشتباه محاسباتی شده باشد.
در گزارش این هفتهنامه آمده است حمله شب گذشته بر خلاف رویه معمول یک عملیات نظامی که با غافلگیری همراه است انجام گرفت و پیش از رسیدن موشکها و پهپادهای جمهوری اسلامی به اسرائیل، ویدیوهایی از مسیر حرکت این پرتابهها در آسمان عراق و اردن منتشر شد.
اکونومیست افزود حال اسرائیل باید درباره چگونگی پاسخ به این اقدام تهران تصمیمگیری کند زیرا اگر ایران بتواند در برابر حمله مستقیم از خاک خود به سایر کشورها مصونیت داشته باشد، این موضوع میتواند معادلات در خاورمیانه را تغییر دهد.
بر اساس این گزارش، واکنش احتمالی اسرائیل به جمهوری اسلامی میتواند به جنگی تمامعیار و ناخشنودی آمریکا و سایر متحدان اسرائیل بینجامد و به همین دلیل، هنوز مشخص نیست اسرائیل چه سیاستی در قبال ایران در پیش خواهد گرفت.
دانیل هاگاری، سخنگوی ارتش اسرائیل در مصاحبه اختصاصی با ایراناینترنشنال، در پاسخ به سوالی درباره واکنش احتمالی این کشور به اقدام اخیر تهران اعلام کرد: «برای حفظ منافع خود و امنیت مردم اسرائیل هر اقدامی که لازم باشد انجام میدهیم ... ما نه در حرف، بلکه در عمل واکنش خود را نشان خواهیم داد.»
اکونومیست در ادامه گزارش خود نوشت جمهوری اسلامی پس از دههها رویارویی غیرمستقیم با اسرائیل از طریق گروههای نیابتی خود، برای اولین بار اسرائیل را از خاک ایران هدف قرار داد و این بدان معنی است که «جنگ در سایه» میان دو کشور به پایان رسیده است.
به گفته این هفتهنامه، عملیات اخیر جمهوری اسلامی از نظر نظامی یک شکست محسوب میشود زیرا به جز تعداد معدودی از پهپادها و موشکهای ایران، سایر پرتابهها رهگیری و سرنگون شدند و سرنوشت تعدادی از آنها حتی پیش از رسیدن به حریم هوایی اسرائیل مشخص شد.
ارتش اسرائیل خبر داد از مجموع بیش از ۳۰۰ پهپاد و موشک شلیک شده، سامانههای دفاعی اسرائیل و متحدانش بیش از ۹۹ درصد از پرتابهها را ساقط کردند.
اکونومیست همزمان تاکید کرد برخی پرتابههای ایران به یک پایگاه هوایی ارتش اسرائیل در صحرای نقب اصابت کردند اما تنها توانستند آسیب حداقلی به آن وارد کنند و این پایگاه همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد.
در سوی دیگر، شبکه خبری المنار، وابسته به حزبالله لبنان، ساعاتی پیش گزارش داد ۱۵ موشک جمهوری اسلامی مستقیما به پایگاه هوایی نواتیم در جنوب اسرائیل اصابت کردند و این پایگاه را از کار انداختند.
به گفته رسانههای حکومتی در ایران، اسرائیل از این پایگاه برای حمله به کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق در روز ۱۳ فروردین استفاده کرده بود. حملهای که منجر به کشته شدن هفت عضو سپاه پاسداران، از جمله دو فرمانده ارشد آن شد.
اکونومیست نوشت مقامهای حکومت ایران به مدت دو هفته به دنبال اجماع بر سر واکنشی به عملیات مرگبار اسرائیل در دمشق بودند که هم بتواند افکار عمومی را در داخل کشور قانع کند و هم در برابر اسرائیل بازدارنده باشد. در عین حال به تلافیجویی اسرائیل نیز منجر نشود.
این هفتهنامه بریتانیایی افزود تصمیم نهایی مقامهای جمهوری اسلامی و عملیات شب گذشته حکومت ایران ممکن است «اشتباهی استراتژیک» بوده باشد و به منافع تهران آسیب وارد کند.
بر اساس این گزارش، از زمان آغاز مناقشه کنونی در خاورمیانه در روز ۱۵ مهر (هفتم اکتبر) به دنبال حمله حماس به اسرائیل، حزبالله به عنوان یکی از گروههای نیابتی جمهوری اسلامی توانسته است از طریق حملات مداوم خود، بیش از ۸۰ هزار اسرائیلی ساکن در شمال این کشور را آواره کند.
حوثیهای یمن، دیگر گروه شبهنظامی مورد حمایت تهران، با حملات خود امنیت کشتیرانی را در دریای سرخ مختل کردهاند.
اینها تنها بخشی از دستاورهای جمهوری اسلامی در این مدت است.
تهران توانسته بود اختلافات با همسایگان عرب خود را کاهش دهد و به آرامش نسبی در روابط با آنها دست یابد.
همزمان، اسرائیل در باتلاق غزه گرفتار و به طور فزایندهای منزوی شده بود.
دست آمریکا نیز برای حل مناقشه غزه خالی از هر ابتکاری به نظر میرسید.
حمله مستقیم به اسرائیل دستاوردهای ایران در چند ماه گذشته را از سه جهت تضعیف کرد: اول اینکه ایران با اعلام خبر حمله، روزها پیش از انجام آن و استفاده از پهپادهایی کُند که برای رسیدن به مقصد ساعتها در راه بودند، نشان داد به دنبال تحمیل تلفات گسترده به اسرائیل نیست. با این حال، زخمی شدن تنها یک نفر و آسیب حداقلی به اسرائیل حاکی از آن است که این حمله نمیتواند در برابر اقدامات آتی اسرائیل اثر بازدارندگی داشته باشد.
دوم اینکه حمله ایران کشورهای غربی و عربی را در حمایت از اسرائیل متحد کرد. آمریکا و بریتانیا که پیشتر منتقد سیاستهای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل بودند، جتهای جنگنده و پدافندهای خود را برای دفاع از این کشور راهی منطقه کردند.
اردن نیز تعدادی از پرتابههای جمهوری اسلامی را سرنگون کرد.
و مورد سوم اینکه ایران با این اقدام خود مساله غزه را به حاشیه راند.
در یک هفته گذشته و تا پیش از حمله اخیر، جامعه جهانی در قبال بحران انسانی در نوار غزه و شیوع قحطی در این منطقه متحد شده بود اما اکنون معادلات تغییر کرده است و اسرائیل میتواند خود را به عنوان قربانی در مجامع بینالمللی مطرح کند.
این بدان معنی است که شرایط نامطلوب مردم غزه دیگر به عنوان اولویت اول در نظر گرفته نمیشود و توجهات به سوی احتمال وقوع جنگی بزرگ در منطقه معطوف خواهد شد.
پیش از این فیلیپ تِرل، سردبیر امور بینالملل شبکه خبری فرانس۲۴، حمله ایران به اسرائیل را «بازی با آتش» توصیف کرد و گفت از حیث توانمندیهای نظامی، جمهوری اسلامی در مقایسه با اسرائیل «یک کوتوله» است.
ایران اینترنشنال
به گزارش سی ان ان رئیسجمهور امریکا به نتانیاهو گفته است که او باید امشب را یک ‘پیروزی’ در نظر بگیرد زیرا حملات ایران به طور گسترده ناموفق بودهاند.
منابع اسرائیلی و آمریکایی میگویند حمله دیشب ایران با ۱۸۵ پهپاد، ۳۶ کروز، ۱۱۰ موشک به ۳۳۱ هدف و به مدت ۵ ساعت انجام شده است. بیشتر پرتابهها قبل از ورود به فضای هوایی اسرائیل توسط سامانههای دفاعی منهدم شدند.
نیروهای هوایی آمریکا و بریتانیا در نابود کردن تهدیدات قبل از ورود به فضای هوایی اسرائیل شرکت کردند.
عربستان سعودی و اردن بخشی از سیستم نظارت و واکنش تحت مدیریت ایالات متحده بودند.
لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا گفت: ارتش آمریکا دهها موشک و پهپاد شلیک شده به اسرائیل را از ایران، عراق، سوریه و یمن منهدم کرد.
نیویورک تایمز همچنین نوشته است که مقامات آمریکایی میگویند بررسیهای اولیه نشان میدهد که خسارت به اسرائیل نسبتاً محدود بوده است.
خسارت کمی به پایگاه نظامی اسرائیل در جنوب کشور وارد شده است.
تا این لحظه گزارشی از تلفات اسرائیلی موجود نیست.
به گزارش رسانههای اسرائیل، تنها فردی که در حملات نظامی ایران به خاک اسرائیل آسیب دید، امینه الحسونی، یک دختر هفت ساله از اعراب بادیهنشین در جنوب اسرائیل است.
پدر امینه که فرزندش از ناحیه سر آسیب دیده، به رسانهها گفت پزشکان اسرائیلی در بیمارستان «سوروکا» در شهر بئرشبع در حال نجات جان دختر او هستند و این کودک هماکنون زیر عمل جراحی قرار دارد.
آقای الحسونی به یدیعوت آحرونوت گفت اعراب بادیهنشین دارای پناهگاه نیستند و قطعهای از موشک ضد موشکی که از سامانه دفاع موشکی اسرائیل شلیک شد، با افتادن به محل زندگی خانواده، به سر امینه اصابت کرد. پزشکان اعلام کردند که امینه الحسونی هنوز در شرایط وخیم قرار دارد.
نهادهای امدادی اسرائیل اعلام کردند ۳۲ تن از مردم اسرائیل نیز در زمان حملات دچار شوک روانی شده و در تماس اطرافیان آنها با مراکز امدادی، به بیمارستان منتقل شدند.
شلیک بیش از ۳۰۰ پهپاد و موشک
دانیل هاگاری، سخنگوی وزارت دفاع اسرائیل میگوید بیش از ۳۰۰ پهپاد و موشک در طول شب گذشته به سمت اسرائیل شلیک شد که ۹۹ درصد آنها رهگیری شد.
هاگاری گفته ایران «۱۷۰ پهپاد، ۳۰ موشک کروز و ۱۲۰ موشک بالستیک» به اسرائیل شلیک کرده است.
او همچنین تایید کرد حمله ایران به زیرساختهای یک پایگاه نظامی در جنوب اسرائیل «آسیبی جزئی» رسانده است.
هاگاری گفت برخی پرتابهها و موشکها علاوه بر ایران، از عراق و یمن به سوی اسرائیل شلیک شدهاند.
او در آخرین توضیحاتش در تلویزیون دولتی اسرائیل گفت ایران اقدام بسیار خطرناکی انجام داده است که منطقه را به سمت تشدید تنش سوق میدهد.
از سوی دیگر، وزیر دفاع اسرائیل گفت: مهار حمله چشمگیر بود و خسارات وارده جزئی بود. هیچ یک از پهپادهای پرتاب شده توسط ایران به مرزهای اسرائیل نرسیده است. ما هوشیار هستیم و برای هر سناریویی آماده هستیم. رویارویی هنوز تمام نشده است و باید هوشیار باشیم.
رسانههای اسرائیلی نیز نوشتهاند «ایران درس مهمی به اسرائیل داد. ما میتوانیم بدون ترس تأسیسات هستهای آنها را نابود کنیم، زیرا دیدیم که آنها چه تواناییهایی دارند و ۹۹ درصد آن را نابود کردیم».