سارا حسین، مسئول کمیته حقیقتیاب درباره اعتراضات ایران، روز دوشنبه ٢٨ اسفند در جلسه مربوط به گزارش این کمیته به شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو، جمهوری اسلامی را به ارتکاب «جنایت علیه بشریت» متهم کرد.
به گفته او، برخی از حملات نظاممند جمهوری اسلامی علیه غیرنظامیان بهویژه قتل، تجاوز جنسی، شکنجه، ارعاب و سرکوب مبتنی بر مسائل قومی و مذهبی «جنایت علیه بشریت» بوده است.
سارا حسین با اشاره به تشکیل کمیته حقیقتیاب درباره اعتراضات ایران در آبان ۱۴۰۱ از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد گفت متاسفانه جمهوری اسلامی طی این مدت به درخواستها برای بازدید این کمیته از ایران پاسخ نداده است.
خانم حسین در ادامه افزود به رغم تمام محدودیتها، کمیته حقیقتیاب موفق شد ۲۷ هزار سند و مدرک را از داخل ایران جمعآوری کند.
برخی از یافتهها
مسئول کمیته حقیقتیاب درباره اعتراضات ایران مرگ تحت بازداشت مهسا (ژینا) امینی را یک «مرگ غیرقانونی» خواند و خواستار پاسخگو کردن حکومت ایران در این ارتباط شد.
به گفته سارا حسین، جمهوری اسلامی با بسیج تمام نیروهایش، به سرکوب اعتراضات پرداخت و از سلاحهایی همچون کلاشنیکوف و گلولههای ساچمهای علیه معترضان استفاده کرد.
او ضمن یادآوری کشتهشدن دستکم ۱۰۳ نفر در «جمعه خونین» زاهدان گفت جمهوری اسلامی در جریان سرکوب اعتراضات از اسلحه گرم علیه چشم، صورت، و اندامهای جنسی معترضان استفاده کرد.
خانم حسین گفت ماموران جمهوری اسلامی یکی از معترضان آسیبدیده از ناحیه چشم را تهدید کرده بودند که اگر دست از اعتراض برندارد چشم دیگر او را نیز کور خواهند کرد.
مسئول کمیته حقیقتیاب در ادامه گفت بازداشتشدگان از جمله زنان و دختران هیچ راه ارتباطی با بیرون نداشتند و کرامت انسانی بازداشتیها نقض شد.
به گفته او، برخی از بازداشتیها مورد خشونتهای جنسی و جنسیتی و تجاوز جنسی قرار گرفتهاند و ماموران جمهوری اسلامی به آنها گفتهاند که «این همان آزادی است که به دنبالش بودید!»
سارا حسین همچنین از صدور دستکم ۲۶ مورد حکم اعدام در ارتباط با اعتراضات از سوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ابراز نگرانی شدید کرد.
به گفته او، حکومت ایران ضمن خودداری از اذعان به رنج و دردی که به معترضان تحمیل کرده، با استفاده از روشهای مختلف در تلاش بوده که خانوادههای قربانیان را ساکت نگه دارد و بسیاری از خانوادههای قربانیان حتی از انجام سوگواری بیمناک هستند.
مسئول کمیته حقیقتیاب تصریح کرد که جمهوری اسلامی مرتکب نقض حقوق بشر از جمله حق حیات، حق عدم شکنجه، و حق محافظت در برابر خشونتهای جنسی و جنسیتی شده است.
به گفته سارا حسین، جامعه بینالمللی باید ضمن ابراز همبستگی با قربانیان، اقدامات ملموسی برای حمایت از آنها انجام دهد و در این راستا، پاسخگو کردن عاملان موارد نقض حقوق بشر الزامی است.
واکنش نماینده جمهوری اسلامی
کاظم غریبآبادی، دبیرکل شورای عالی حقوق بشر جمهوری اسلامی ایران، در واکنش به سخنان سارا حسین مدعی شد که کمیته حقیقتیاب در نتیجه «لابیگریها و معاملات سیاسی» تشکیل شده است.
او که بخش قابلتوجهی از سخنانش را به موضوع نامرتبط جنگ اسرائیل و حماس در غزه اختصاص داد، مدعی شد که گزارش کمیته حقیقتیاب استقلال ندارد.
نماینده جمهوری اسلامی در ادامه، اعتراضات مسالمتآمیز شهروندان ایرانی را «شورش» خواند و به تکرار این ادعای بیاساس پرداخت که کشورهای خارجی در آن مداخله کردهاند.
واکنش دیگر کشورها
پس از اظهارات سارا حسین و کاظم غیرآبادی، نمایندگان برخی از کشورهای حاضر در جلسه موضع خود درباره گزارش کمیته حقیقتیاب را اعلام کردند.
نمایندگان ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا و چندین کشور اروپایی، استرالیا، کانادا، نیوزلند، اسرائیل، و کاستاریکا به نمایندگی از ۵۴ کشور، ضمن اعلام حمایت از گزارش کمیته حقیقتیاب، خواستار تمدید ماموریت کمیته مزبور و همچنین پاسخگو کردن جمهوری اسلامی در ارتباط با سرکوب معترضان شدند.
نماینده ایالات متحده در سخنان خود ضمن یادآوردی بیرحمی ماموران جمهوری اسلامی در سرکوب اعتراضات «مردم شجاع ایران» گفت بیش از ۵۰۰ نفر ایرانی در این سرکوبها جان خود را از دست دادند.
نماینده اسرائیل ضمن اعلام حمایت از گزارش کمیته حقیقتیاب گفت زنان و دختران ایرانی دائما برای احقاق حقوقشان مبارزه میکنند.
نماینده آلمان ضمن محکوم کردن سرکوب معترضان از جمله زنان و دختران ایرانی گفت جمهوری اسلامی باید به مصونیت ماموران خود و سرکوب معترضان پایان دهد.
نماینده ایتالیا ضمن محکوم کردن شدید اعدام مخالفان از سوی جمهوری اسلامی ایران گفت باید نقض حقوق زنان و دختران در ایران متوقف شود و عاملان آن پاسخگو شوند.
نماینده فرانسه نیز ضمن محکوم کردن اعدام معترضان توسط جمهوری اسلامی، خواهان ممانعت از خشونت علیه زنان و دختران ایرانی است.
اما نمایندگان چهار کشور سریلانکا، روسیه، زیمبابوه، و ونزوئلا با گزارش کمیته حقیقتیاب مخالفت کردند.
نماینده روسیه در اظهاراتی «استفاده سیاسی از ابزار حقوق بشر» را محکوم کرد و افزود کشورش با بعضی از پیشنهادهای کمیته حقیقتیاب بهشدت مخالفت میکند.
صدای آمریکا
پیام شادباش نوروزی «همگامی برای جمهوری سکولاردموکرات در ایران» به ملت ایران
با امید به گسترش دستاوردهای جنبش دموکراتیک و آزادیخواهانه مردم به استقبال سال ۱۴۰۳ برویم
همگامی فرارسیدن نوروز را به ملت ایران تبریک میگوید. نوروز یادگاری دیرین از تاریخ کهن ما و سنتی پایدار در بزرگداشت دگردیسی طبیعت است. آمدن نوروز امید به پایان سیاهیها را زنده میکند و گذر از رنجها و یاسها را همچون گذر از زمستان طبیعت نوید میدهد. فرارسیدن نوروز و شکفتن طبیعت، همواره امید به رخدادهای خوب چون رهایی از استبداد و بیحقوقی را زنده میکند و پایان خشونت، فقر، زندان، شکنجه، دستیابی به آزادی، رفاه، امنیت و عدالت، در یک کلام زندگی در محیطی مناسب با شان انسانی را بشارت میدهد.
در سالی که در آستانه پایان آن هستیم، مردم کشور ما همچنان در چنبره استبداد جمهوری اسلامی گرفتار هستند. در این سال، اعدام ها به شدت ادامه یافت و معیشت مردم بدتر از گذشته شد. سیاست خارجی تنشزا و ضد ملی حکومت که مبتنی بر غرب ستیزی و شرق محوری است، نه تنها ادامه یافت، بلکه با پشتیبانی گسترده حکومت از «محور مقاومت» در درگیریهای منطقه خاورمیانه، شدت بیشتری نیز پیدا کرد. این سیاست کشور ما را بیش از پیش منزوی ساخته، باعث ادامه و گسترش تحریم ها علیه کشور ما شده و بدین طریق اقتصاد ایران را به مرز فروپاشی کشانده است. طی ۲۶ ماه ریاست جمهوری رئیسی، ارزش ریال ایران ۴۰ درصد کاهش یافته و ما شاهد تاثیر آن در زندگی این روزهای نوروزی مردم که قدرت خریدشان به حداقل رسیده میباشیم. این همه در شرایطی است که فساد و اختلاس به پدیدهای سیستماتیک در جمهوری اسلامی تبدیل شده و قوه قضائیه غیر مستقل به اختلاسها و سواستفادههای مالی وابستگان به حکومت رسیدگی نمیکند و مردم ما امنیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ندارند.
در سالی که به سمت پایان میرود، زنان ایران به عنوان پیشاهنگ جنبش مردمی و رهاییبخش «زن، زندگی، آزادی» به مبارزه و مقاومت مدنی خود علیه حجاب اجباری و آپارتاید جنسی، که حکومت اسلامی طی ۴۵ سال گذشته به آنها تحمیل کرده است ادامه دادند. آنها در فضای عمومی بدون حجاب اجباری رفت و آمد میکنند و حکومت با تدوین قوانین، جریمه، گسیل حجاببانان به خیابانها و به کار گرفتن آتش به اختیارها هم نتوانسته زنان را به تمکین وادار سازد. در این میان کشته شدن آرمیتا گراوند دختر شجاع ایران در ایستگاه مترو تهران، که فدای سیاست ارتجاعی و تبعیضآمیز تحمیل حجاب اجباری شد، تکاندهنده و غمانگیز بود. اما در فراسوی فشارها و مداخلهگریهای آزاردهنده حکومت علیه زنان و دختران هممیهنمان، اهدای جایزه صلح نوبل امسال به نرگس محمدی بهعنوان یکی از چهرههای برجسته زن، در مبارزه برای حقوق بشر و علیه سرکوب و استبداد مذهبی، یک پیروزی و دست آورد بزرگ دیگری برای جنبش دموکراتیک و آزادیخواهانه ملت ایران بوده است. ما اطمینان داریم که در سال پیش رو نیز مبارزه علیه حجاب اجباری و آپارتاید جنسی جهت عقب نشاندن حکومت، با قدرت بیشتری ادامه خواهد یافت.
در این سال، مقاومت تحسینبرانگیز تشکلهای مدنی فرهنگیان، کارگران و بازنشستگان برای حقوق صنفی و دموکراتیک آنها ادامه یافت. این تشکلها و جنبشهای اعتراضی اجتماعی، برای دستیابی به حقوق خود در میدان هستند و رژیم را به گونهای سیستماتیک در همه عرصههای حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به چالش میکشند. تلاشهای تشکلهای مردم نهاد در دفاع از فرهنگ، تاریخ و تمدن ایرانی و مقابله با ترفندهای حکومت در حذف یا تغییر نام شب یلدا، چهارشنبه سوری و دیگر سنن ایرانی نیز از جمله این تلاشهاست.
در روزهای پایانی سال، گزارش کمیته حقیقتیاب سازمان ملل متحد منتشر شد. این گزارش قتل حکومتی مهسا-ژینا امینی، کشتار معترضان و تجاوز به زندانیان جنبش «زن، زندگی، آزادی» را ارتکاب «جنایت علیه بشریت» توسط جمهوری اسلامی دانسته و نام علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی و فرماندهان سپاه را، جزو متهمان جنایت و نقض قوانین جهانی قلمداد کرده است. این اقدام را باید یک پیروزی برای این جنبش و مردم ایران به حساب آورد.
در ماه پایانی این سال، برگزاری انتخابات فرمایشی «مجلس شورای اسلامی» و «مجلس خبرگان رهبری»، شکست بزرگی را برای جمهوری اسلامی رقم زد. در این انتخابات نمایشی نه تنها اکثریت مخالفان و منتقدان، بلکه بخشی از حامیان حکومت نیز پای صندوقهای رای حاضر نشدند، طوری که حتی با دستکاری در نتیجه انتخابات نیز، حکومت نتوانست مانع ثبت کمترین مشارکت در ادوار انتخاباتی خود شود. با تحریم این انتخابات، اکثریت قاطع ملت ایران پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی» ضربه بزرگ دیگری به حکومت زد و بر عدم مشروعیت آن تاکید مجدد گذاشت. اینک، مردم ایران خود را در مقابل رژیمی که دچار سردرگمی و ریزش مداوم نیروهایش است، قویتر از گذشته احساس میکنند و این سرمایهای بزرگ برای تحولات آینده کشور است.
جمهوری اسلامی امسال نیز برای ادامه حیات خود به سرکوب مردم و اعدامها ادامه داد. در سالی که به استقبال آن میرویم، مبارزه بر علیه سرکوب و اعدام و دفاع مطلق از حق زندگی، یکی از مهمترین عرصههای مبارزه با حکومت خواهد ماند. مقابله همبسته با سرکوب، زندان و اعدام، امری بسیار حیاتی و جدی است. بدین منظور، در نوروز به خانوادههای سرکوبشدگان، زندانیان و اعدامشدگان سر بزنیم و به یاری آنها بشتابیم.
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
همه شواهد حاکی از آن است که حکومت روز به روز منزویتر میشود و توان مردم برای عقب نشاندن و گذار خشونت پرهیز از جمهوری اسلامی به دموکراسی افزایش مییابد. به باور «همگامی»، نیروهای سیاسی دموکراسیخواه در چشمانداز پیش رو، با اتکا به مردم و کنشگری سازمانیافته و همافزا و در هماهنگی با تشکلهای جامعه مدنی، امکان فعالیت بیشتر برای تغییرات دموکراتیک در ایران را فراهم خواهند کرد.
همگامی برای جمهوری سکولاردموکرات در ایران
۲۸ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۱۸ مارس ۲۰۲۴
حساب اینستاگرام صدیقه وسمقی، پژوهشگر دینی که دو روز پیش در منزلش بازداشت شد، امروز، دوشنبه ۲۸ اسفند، از قول او خبر داده که دادگاه انقلاب او را احضار کرده اما او این دادگاه را قانونی نمیداند و در آن حضور پیدا نخواهد کرد. خانم وسمقی همچنین با هر گونه کفالت و وثیقهگذاری مخالفت کرده است.
در دو یادداشتی که بعد از ظهر دوشنبه ۲۸ اسفند در حساب اینستاگرام خانم وسمقی منتشر شده، همچنین وضعیت سلامتی ایشان نامساعد توصیف شده اما به دلیل خودداری از رعایت حجاب اجباری، او حضور او در بهداری زندان و یا بیمارستانی خارج از اوین، جلوگیری کردند.
متن گزارشی که در اینستاگرام خانم وسمقی منتشر شده به شرح زیر است:
صدیقه وسمقی به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران احضار شد
کیفرخواست وسمقی که امروز در زندان به او ابلاغ شد:
اتهامات:
۱. تبلیغ علیه نظام در فضای مجازی
۲. حضور در معابر و انظار عمومی بدون حجاب شرعی
مصادیق اتهامی: انتشار پستی مبنی بر “رای من با ارزش است. پس آن را در صندوقی که به هیچ وجه متعلق به مردم نیست نمیخواهم انداخت” و “رای نمیدهم” که در آن مردم را به شرکت نکردن در انتخابات ترغیب نمود. همچنین عدم رعایت حجاب شرعی در دادسرا و خودداری از امضای اوراق قضایی و امتناع از تامین قرار صادره.
از حدود ساعت هشت صبح حال صدیقه وسمقی در زندان بد شده و ضربان قلب او به بیش از ۱۲۰ رسید. همچنین فشار خون او به بالای ۱۶ رسیده است.
صدیقه وسمقی به خاطر سر نکردن روسری و شال از اعزام به بهداری اوین و یا بیمارستانی در بیرون از زندان منع شد.
با وخیم شدن حال خانم وسمقی یک پرستار بهداری را به زندان زنان میفرستند که تنها فشار سنج و مقداری قرص و دارو داشته است. او پس از یک ساعت که وضعیت فشار خون و ضربان قلب او به حالت نرمال برگشت، از بند خارج شد.
در این شرایط وضعیت جسمی صدیقه وسمقی نگرانکننده است ولی همچنان به بیمارستان منتقل نشده است.
دیگر زندانیان و خانواده وسمقی با ابراز نگرانی از وضعیت سلامتی و احتمال وخامت حالش خواهان آزادی او هستند.
به لحاظ قانونی هم وضعیت جسمانی خانم وسمقی مناسب تحمل حبس نیست.
متعاقب این مساله، صدیقه وسمقی به مسئولان دادگاه و خانوادهاش اعلام کرده که با هر گونه کفالت و وثیقهگذاری مخالف است.
او گفته سپردن وثیقه و کفالت برای آن است که فرد برای اجرای حکم تحویل مراجع قضایی شود اما من دادگاه انقلاب را قانونی نمیدانم و به حکم آن تمکین نمیکنم.
لازم به یادآوری است که صدیقه وسمقی، چه در خودروی ماموران هنگام رفتن به اوین و چه زمان حضور در شعبه دادسرایی که حکم جلب داده بود، حاضر به رعایت حجاب اجباری نشد.
این مساله همچنین باعث شد مسئولان زندان او را از حق ملاقات با فرزند و همسرش محروم کنند.
خجسته جشن نوروز و سالروز ملی کردن نفت بر ملت بزرگ ایران مبارک باد
فرهنگ و تمدن کهن و بی مانند ما ملت ایران، موجب افتخار و سربلندی در نزد سایر ملل و در جامعه جهانی است. جشن نوروز یا جشن اولین روز بهار، یکی از برجسته ترین نماد های فرهنگی ملت ایران است. نوروز در طول تاریخ چند هزار ساله میهن ما همواره جایگاه ویژهای داشته و از عمیقترین سطوح تاریخ تا کنون زنده و پا بر جا باقی مانده است. حملات و تاخت و تازهای بیگانگان اعم از یونانیان، اعراب و مغولان، با همهی تلاش آنان نتوانست آداب و سنن نوروز را از ذهن و روح ایرانیان زدوده و محو نماید.
در آخرین روز سال ۱۳۲۹ در روز ۲۹ اسفند یک روز قبل از جشن نوروز، جنبش تاریخی ملت ایران به رهبری بزرگ مرد تاریخ ایران، دکتر محمد مصدق به بار نشست و قانون ملی کردن نفت با چنین انشائی به تصویب نهایی رسید: «به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تامین صلح جهانی، امضاء کنندگان ذیل، پیشنهاد می نماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود، یعنی تمام عملیات اکتشاف و استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گیرد». از آن پس ، روز ۲۹ اسفند به عنوان روز ملی شدن نفت در تاریخ کشور ما ثبت و ضبط گردید. از نوروز ۱۳۲۹ به بعد ملت ایران دو عید هم زمان را جشن میگیرد، عید نوروز و روز ملی شدن نفت.
در تاریخ معاصر ایران، حوادث بی شماری از جنبشها، خیزش ها، انقلاب ها، کودتا ها پدید آمده اند. اما بدون تردید، نهضت ملی کردن نفت، در میان تمام این رویدادهای دو قرن اخیر این سرزمین، کم هزینهترین، ثمربخش ترین و اثرگذار ترین جنبش در حیات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ایران بوده است.
جبهه ملی ایران، عید نوروز باستانی و جشن ملی کردن نفت را به هموطنان عزیز تبریک میگوید. و امید دارد که در سال ۱۴۰۳، سالی که در پیش است، ملت ایران بتواند از نعمت آزادی و به دست آوردن حقوق اولیه و انسانی خود برخوردار گردد. ما امید داریم که ملت رنج کشیده ایران بتواند از معضلات و مصائبی که در نتیجه ناکار آمدی ها، سوءمدیریت ها و سوء سیاست های حکومت جمهوری اسلامی بدان ها دچار گشته، رهایی یابد. ما امید داریم که فقدان آزادی و نبود استقلال، بحران عظیم اقتصادی، گرانی سرسام آور و تورم لجام گسیخته، فقر و بیکاری، تنگنای وحشتناک معیشتی، فساد گسترده ی وصف ناشدنی، فرار مغزها و تداوم آن و از دست دادن ارزنده ترین فرزندان وطن به طور روزانه، به سوی نابودی رفتن محیط زیست کشور و خطراتی که کیان ملی را تهدید می کند پایان یابد.
هیات رهبری اجرائی جبهه ملی ایران
تهران - بیست و هشتم اسفند ماه ۱۴۰۲
شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو درباره وضعیت حقوق بشر در ایران نشستی برگزار کرده است. نخست گزارش سالانه جاوید رحمان، گزارشگر ویژه در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران ارائه میشود و سپس سارا حسین، رئیس کمیته حقیقتیاب، گزارش این کمیته در مورد موارد نقض حقوق بشر در جریان اعتراضات سال ۱۴۰۱ پس از کشته شدن مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد را ارائه میکند.
گزارش نهایی جاوید رحمان به شورای حقوق بشر سازمان ملل
گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد برای نظارت بر وضعیت حقوق بشر در ایران، روز دوشنبه ۲۸ اسفند در گزارش پایانی خود به شورای حقوق بشر سازمان ملل از افزایش ۴۳ درصدی اعدامها در سال ۲۰۲۳ و تداوم وضعیت نگرانکننده حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران خبر داد.
جاوید رحمان ضمن ابراز تاسف از این که باوجود درخواستهای مستمر طی دوران مأموریتش، هرگز از سوی جمهوری اسلامی اجازه سفر به ایران به او داده نشده است، وضعیت حقوق بشر در این کشور را به شدت نگرانکننده خواند.
او در ابتدای گزارش خود گفت: «اعدامهای جاری و افزایش محکومیتها به مرگ در دوره گزارشدهی من به شدت نگرانکننده است. دستکم ۸۳۴ نفر در سال ۲۰۲۳ اعدام شدند که نسبت به سال ۲۰۲۲، ۴۳ درصد افزایش یافته است. از تعداد اعدامهای گزارششده در سال ۲۰۲۳، ۴۷۱ اعدام - تقریباً ۵۶.۵ درصد - به اتهامات مرتبط با مواد مخدر بوده است. تا ۳۱ دسامبر ۲۰۲۳، از زمان آغاز اعتراضات سراسری در سپتامبر ۲۰۲۲، متأسفانه مقامات ایرانی ۹ نفر را به دلیل مشارکت در اعتراضات اعدام کردهاند.»
گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد اضافه کرد: «با وجود نگرانیهای جدی که از سوی من و جامعه بینالمللی ابراز شده، اعدام کودکان در ایران ادامه یافته و دستکم یک اعدام در سال ۲۰۲۳ گزارش شده است. یکی از بالاترین نرخهای اعدام زنان در این کشور ثبت شده است که دستکم ۲۲ زن در سال ۲۰۲۳ اعدام شدهاند.»
جاوید رحمان در ادامه گزارش خود با انتقاد از روند غیرقانونی و دادرسی ناعادلانه در ایران گفت: « تعداد حکمهای اعدام بدون روند قانونی و حق دادرسی عادلانه، به شدت نگرانکننده است. همچنین ادعاهایی در مورد شکنجه و بدرفتاری با «متهمان» در بازداشت وجود دارد و آنها بهطور مکرر از دسترسی به وکیل محروم شدهاند و وکلا اجازه دفاع از موکلان خود را نداشتهاند.»
او در بخش دیگر گزارش خود به وضعیت اقلیتهای قومی و مذهبی در ایران پرداخت و گفت: «وضعیت اقلیتهای قومی و مذهبی همچنان بسیار نگرانکننده است، تعداد اعدامشدگان از اقلیتهای قومی و مذهبی بهویژه برای جرائم مرتبط با مواد مخدر یا امنیتی بهطور نامتناسبی بالا است.»
به گفته جاوید رحمان «اقلیتهای بلوچ و کرد، بهویژه کولبرها و سوختبرها، هدف محرومیت خودسرانه از حق زندگی توسط مقامات حکومتی از طریق اعدامها و کشتارهای خارج از فرایند قضایی عادلانه بودهاند.»
گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد افزود: «تداوم آزار و اذیت مستمر، بازداشتهای خودسرانه و آزار اعضای جامعه بهائی، همچنین هدفگیری و آزار اقلیتهای مذهبی بهویژه مسیحیان نوکیش و صوفیان از جمله طریقت گنابادی به شدت نگرانکننده است»
او در ادامه گزارش خود، با اشاره به بازداشت و اذیت و آزار فعالان حقوق مدنی و مدافعان حقوق بشر، گفت: «آزار و اذیت، تهدید، هدفگیری، بازداشت و زندانی کردن مدافعان حقوق بشر، وکلای دادگستری، خبرنگاران و فعالان اتحادیههای کارگری به شدت نگرانکننده است. نرگس محمدی، مدافع حقوق بشر برجسته زندانی، از مشکلات شدید سلامتی، از جمله شرایط جدی قلب و ریه رنج میبرد و فعالان حقوق کار و خبرنگارانی که در مورد شرایط کار و کارگری گزارش میدهند، به دلیل اعمال آزادی بیان و تجمع مسالمتآمیز خود، زندانی شدهاند.»
جاوید رحمان اضافه کرد: «در سال ۲۰۲۳ دستکم ۱,۲۶۶ اعتراض اتحادیههای کارگری، چهار مورد سرکوب اعتراضات و ۳۲ اعتصاب اتحادیههای کارگری رخ داده است.»
گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر ایران همچنین به سرکوب جنبش «زن، زندگی، آزادی» از سوی حکومت جمهوری اسلامی پرداخت و گفت: «بسیار ناراحتکننده و جانگداز است که مقامات حکومتی، با مصونیت کامل، دستکم ۴۸ زن و ۶۸ کودک را بهطور غیرقانونی کشته و تعداد بسیار زیادی از زنان و دختران را در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» مجروح، مورد تجاوز و برخوردهای وحشیانه قرار دادهاند و گزارشهای بسیار نگرانکنندهای نیز از تجاوز، شکنجه و سایر اشکال خشونت جنسی به منظور تنبیه این معترضان منتشر شده است.»
او با اشاره به «آپارتاید جنسیتی در ایران» زیر سایه حکومت جمهوری اسلامی گفت: «هفته گذشته روز جهانی زنان را جشن گرفتیم، با این حال، زنان و دختران در ایران با سرکوب مداوم، تبعیض و استفاده از روشهای پلیسی بیشتر سرکوبگر و خشن علیه دختران و زنانی که قوانین حجاب اجباری را نقض میکنند، روبرو هستند. مقامات ایرانی سیستم آپارتاید جنسیتی را حفظ کرده و بر قوانین، سیاستهای اداری و شیوههای عملی سختگیرانهای اصرار دارند که به طور فزایندهای حقوق بشر و کرامت انسانی دختران و زنان ایرانی را نقض میکند.»
به گفته جاوید رحمان، بیش از یک میلیون پیامک با این مضمون به زنان فرستاده شد که اگر آنها بدون حجاب تردد کنند، وسایل نقلیه آنها ضبط خواهد شد و هزاران بار به این تهدیدها عمل شده است.
این مقام ارشد حقوق بشری سازمان ملل همچنین به تعطیلی کسب و کارها در ایران به دلیل عدم اجرای «قوانین حجاب اجباری» و در نتیجه محرومیت تعداد زیادی از زنان از دسترسی به آموزش، حملونقل عمومی و خدمات بانکی اشاره کرد و افزود: «پلیس امنیت اخلاقی دوباره مستقر شده و لایحهای، به نام لایحه حمایت از خانواده با ترویج فرهنگ عفاف و حجاب، توسط مجلس به شورای نگهبان ارائه شده است. این لایحه تفکیک جنسیتی را تشدید میکند و اقدامات سختگیرانهای برای «پوشش نامناسب» از جمله محدود کردن حقوق اقتصادی-اجتماعی و استفاده از شلاق به عنوان شکلی از مجازات اعمال میکند.»
جاوید رحمان در این بخش از گزارش خود بار دیگر از جمهوری اسلامی درخواست کرد که قانون حجاب اجباری را لغو و تمام اشکال آزار و اذیت، تبعیض و خشونت علیه زنان و دختران را در قانون و عمل حذف، تمام اقدامات لازم برای پیشبرد مشارکت برابر آنها در زندگی عمومی را اتخاذ و اطمینان حاصل کند که حقوق زنان، از جمله مدافعان حقوق بشر، محافظت میشوند.
او همچنین خواستار آن شد که جمهوری اسلامی کنوانسیون رفع تمام اشکال تبعیض علیه زنان را تصویب و به طور کامل اجرا کند.
گزارشگر ویژه سازمان ملل در بخش پایانی گزارش خود گفت: «در این گزارش، وضعیت کلی حقوق بشر در ایران طی شش سال گذشته و میزان توجه مقامات ایرانی به توصیههای ارائه شده بررسی شده است. اقدامات مثبت انجام شده، مانند اصلاح قانون قاچاق مواد مخدر در سال ۲۰۱۷ که منجر به کاهش اعدامهای مرتبط با مواد مخدر تا سال ۲۰۲۰ شد، مورد توجه قرار گرفته است. در زمینه حقوق دختران و زنان، پیشرفتهایی مانند دسترسی برابر به آموزش و افزایش سواد زنان و همچنین اصلاحیه قانون ملیت در سال ۲۰۱۹ که به زنان ایرانی متأهل با مردان غیرایرانی حق میدهد برای فرزندان زیر ۱۸ سال خود تابعیت ایرانی درخواست کنند، به رسمیت شناخته شده است.»
او اضافه کرد: «با این حال، گزارش من بهطور دقیق نشان میدهد که چگونه این ابتکارات و دستاوردها به دلیل نقض مداوم و سیستماتیک حقوق بشر، لغو، بیاثر یا به عواقب منفی منجر شدهاند. متأسفانه، هیچیک از توصیههای کلیدی ارائه شده توسط مقامات اجرا نشدهاند. نگرانیهای جدی و مداوم مانند محرومیت گسترده و خودسرانه از حق حیات از طریق اعدامهای جاری، استفاده از زور علیه معترضان، نقض حقوق به دادرسی عادلانه، تبعیض سیستمی و سیستماتیک و حمله به اقلیتها، زنان و دختران همچنان وجود دارد.»
به گفته جاوید رحمان «مصونیت و عدم پاسخگویی درباره نقض جدی حقوق بشر، مشکلی اساسی در نظام حقوقی، قانون اساسی و فضای سیاسی ایران است.»
گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد برای نظارت بر وضعیت حقوق بشر در ایران ادامه داد: «علاوه بر لزوم پاسخگویی عاملان جرائم در جنبش «زن، زندگی، آزادی»، از جامعه بینالمللی خواسته شده است سازوکارهایی را برای پاسخگویی در مورد رویدادهای گذشته، شامل ناپدید شدنهای اجباری، اعدامهای فراقانونی و خودسرانه در سالهای ۱۹۸۱ و ۱۹۸۸ و اعتراضات نوامبر ۲۰۱۹، ایجاد کند.»
جاوید رحمان در پایان، با اشاره به این که گزارش او به عنوان بستری برای برجستهسازی و گزارش نقض جدی حقوق بشر و سوء استفادهها توسط مقامات حکومتی جمهوری اسلامی عمل کرده، ابراز امیدواری کرد که ماموریت گزارشگر ویژه حقوق بشر درباره وضعیت ایران همچنان به عنوان صدای میلیونها ایرانی که مورد هدف، قربانی و آزار قرار گرفتهاند و حقوق اساسی آنها بهطور مداوم و با مصونیت نقض شده است، ادامه یابد.»
او همچنین در پایان دوره شش ساله مأموریت خود از مردم ایران به دلیل شجاعت، قاطعیت، انعطافپذیری و همچنین حمایت و مشارکت مثبت آنها با این مأموریت تشکر و قدردانی کرد.
ماموریت جاوید رحمان به عنوان گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر ایران در ۱۵ تیر ۱۳۹۷ (۶ ژوئیه ۲۰۱۸) از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد آغاز شد. ماموریت او در سال ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ تمدید شد.
او در طول دوره شش ساله ماموریت خود، شش گزارش به شورای حقوق بشر ارائه کرده و در گزارشهای خود، به طور مداوم نقض حقوق بشر در ایران را محکوم کرده است.
جاوید رحمان بارها از مقامات جمهوری اسلامی ایران خواسته است به تعهدات حقوق بشری خود عمل کنند و از جامعه بینالمللی نیز خواسته است که برای بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران اقدام کند.
واکنش جمهوری اسلامی و دیگر کشورها
طبق آن چه پیشبینی میشد نماینده جمهوری اسلامی علیه گزارش گزارشگر سازمان ملل واکنش نشان داد.
نماینده جمهوریاسلامی در سازمان ملل گفت: «کسانی که در کنار رژیم اشغالگر فلسطین ایستادهاند و نسلکشی در غزه را نادیده میگیرند، چطور نگرانیشان برای حقوق بشر را جدی میگیرید؟ این چیزی نیست که مورد قبول مدافعان و اسپانسرهای حقوق بشر باشد.»
اما نمایندگان کشورهای غربی از جمله فرانسه درباره صدور احکام اعدام در ایران و نگرانی خود در مورد افزایش آن سخن گفتند.
نماینده آمریکا در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل گفت که ایران همچنان به سرکوب روزنامه نگاران مدافعان حقوق بشر و اقلیت های مذهبی و قومی ادامه میدهد.
نماینده بریتانیا در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل گفت که وضعیت نقض حقوق بشر در ایران مشمئز کننده است
نماینده آلبانی خواستار تحقیق بیطرفانه و شفاف درباره نقض حقوق بشر در ایران شد و از اعدامها به خصوص اعدام کودکان در ایران ابراز نگرانی کرد.
نماینده رومانی گفت که وضعیت حقوق بشر در ایران رو به زوال است،به خصوص با قوانین جدیدی که درباره حجاب در ایران تصویب شده است. او تاکید کرد که میزان اعدامها در ایران به خصوص اعدام کودکان نگرانکننده است.
کشورهای همسو با جمهوری اسلامی نظیر روسیه، سوریه، کره شمالی، بلاروس و ونزوئلا از کارنامه حقوق بشری تهران حمایت کردند.
نماینده روسیه گفت که کشورهای غربی قصد بیثبات کردن ایران را دارند و نماینده سوریه تعامل جمهوری اسلامی با مکانسیمهای حقوق بشری سازمان ملل را «سازنده» خواند.
نماینده کره شمالی نیز گزارش گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران را «مغرضانه» توصیف کرد و نماینده ونزوئلا گفت که ایران «همواره به قطعنامه های شورای حقوق بشر سازمان ملل پایبند بوده است».
نماینده اریتره در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل از اقدامات جمهوری اسلامی درباره حقوق بشر به خصوص حقوق زنان «تقدیر» کرد.
همچنین قرار است روز دوشنبه هیات حقیقتیاب شورای حقوق بشر گزارش کامل خود را در باره وضعیت ایران منتشر میکند.
این هیات کارشناسی مستقل بینالمللی به درخواست شورای حقوق بشر سازمان ملل برای بررسی نقض حقوق بشر در ایران در طول انقلاب مهسا کارش را آغاز کرد.
پیشتر هیات مستقل حقیقتیاب سازمان ملل در نخستین گزارش خود درباره خیزش «زن، زندگی، آزادی» اعلام کرد سرکوب خشونتبار این اعتراضات و تبعیض ساختاری فراگیر علیه زنان و دختران، منجر به نقض جدی حقوق بشر در ایران شده و بسیاری از این موارد سرکوب، مصداق «جنایت علیه بشریت» محسوب میشوند.
بر اساس این گزارش که روز جمعه ۱۸ اسفند منتشر شد، موارد نقض حقوق بشر و جنایات تحت قوانین بینالمللی در بستر اعتراضات «زن، زندگی، آزادی»، شامل قتل، اعدامهای فراقضایی و کشتنهای غیرقانونی، استفاده غیرضروری و بیرویه از قوای قهریه، سلب خودسرانه حق آزادی، شکنجه، تجاوز، ناپدیدسازیهای قهری و تعقیب و آزار مبتنی بر جنسیت بوده است.
هیات مستقل حقیقتیاب سازمان ملل تاکید کرد نقض حقوق بشر به شکل خاص زنان، کودکان و اقلیتهای اتنیکی و دینی و مذهبی را تحت تاثیر قرار داده است.
این هیات اعلام کرد تعقیب و آزار مبتنی بر جنسیت با تبعیض مبتنی بر هویت اتنیکی و دینی در هم تنیده شده است.
اما ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، به اولین گزارش هیات حقیقتیاب سازمان ملل درباره خیزش «زن، زندگی، آزادی» واکنش نشان داد و آن را «به شدت» محکوم کرد.
کنعانی روز شنبه ۱۹ اسفند در بیانیهای، این گزارش را «تکرار ادعاهای بیاساس، مبتنی بر اطلاعات نادرست و مغرضانه و فاقد وجاهت قانونی و از اساس مردود» خواند.
اعتراضات سراسری «زن، زندگی، آزادی» در ایران، با جان باختن ژینا مهسا امینی، زن ۲۲ ساله ایرانی کُرد در شهریور ۱۴۰۱ پس از دستگیری به دست عوامل گشت ارشاد آغاز شد.
این اعتراضات فورا به یک خیزش سراسری در ایران تبدیل شد. بنا بر آمارهای سازمانهای حقوق بشری، حکومت ایران بیش از ۵۵۰ معترض را در جریان سرکوب این اعتراضات کشت.
صدای آمریکا، ایران اینترنشنال
پیام «نرگس محمدی»، فعال حقوقبشر، زندانی سیاسی و برنده نوبل صلح سال ۲۰۲۳ توسط «محمود امیریمقدم» مدیر سازمان «حقوق بشر ایران» در نشست شورای حقوقبشر در مقر سازمان ملل، خوانده شد.
متن کامل پیام:
خانمها و آقایان
اعضای شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد
ضمن قدردانی از تلاشهای کمیتهی حقیقتیاب و گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران تأکید میکنم، نقض حقوق بشر به طور سیستماتیک، فراگیر و نهادینه شده علیه مردم ایران اعمال میشود و با گسترش و تشدید اعتراضات و جنبشهای اجتماعی، ابعاد سرکوب خشونتبار رژیم نیز تشدید و پردامنه میشود و خشونت رژیم نه فقط علیه مخالفان و معترضان بلکه علیه زنان، اقلیتهای مذهبی و اقوام و ... توقفناپذیر است.
شرارت، ظلم، تبعیض، اعدام و کشتار مردم توسط جمهوری اسلامی طی ۴۵ سال گذشته همواره در پیچیدهترین، فریبکارانهترین و گاه ناشناختهترین اشکال به کار گرفته شدهاست. جنبش ”زن، زندگی، آزادی“ و سرکوب بیامان معترضان این جنبش، ما مردم ایران و نهادهای بینالمللی و حقوق بشری را به بازاندیشی اساسی دربارهی چگونگی مقابله موثر و مواجهه مردم با جنایتهای جمهوری اسلامی وا داشته است.
در این راستا مجدانه تقاضا دارم در کنار مقاومت و مبارزه مردم ایران برای دموکراسی و حقوق بشر:
۱- مأموریت و فعالیت کمیته حقیقتیاب و گزارشگر ویژه حقوق بشر تداوم یابد تا ابعاد پیدا و پنهان آپارتاید جنسیتی و جنایت علیه بشریت توسط رژیم را آشکار و اعلام نمایند.
۲- رژیم دینی استبدادی ناقض حقوق بشر که مرتکب جنایت علیه بشریت شدهاست، به طور هدفمند و همهجانبه تحت فشار سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری در سراسر جهان قرار گیرد.
نرگس محمدی
زندان اوین
اسفند ۱۴۰۲
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، همزمان با تشکر از مردم کشورش مدعی پیروزی در انتخابات شد.
این برای پنجمین بار است که طی ۲۵ سال گذشته آقای پوتین زمام قدرت در کرملین را به دست میگیرد و با توجه به تحولات سیاسی مسکو، اعلام پیروزی قاطع در این رایگیری هم از سوی ناظران کاملا قابل پیشبینی اعلام شده بود.
آقای پوتین یکشنبه شب با حضور در مقر ستاد مرکزی انتخاباتی خود برابر دوربینهای تلویزیونی ضمن تشکر از «اعتماد مجدد» مردم روسیه به او، خود را پیروز انتخابات خواند.
او گفت: «ما با اتکا به تک تک آرا، عزم مشترکی برای مردم روسیه خواهیم ساخت».
آقای پوتین در اظهارات خود از سربازان ارتش این کشور که در جنگ اوکراین حضور دارند هم تشکر کرد و گفت: «انها هر چه قدر هم برای ترساندن ما، سرکوب ما و مرعوب کردن تلاش کنند، تاریخ نشان داده که هیچ گاه موفق نخواهند شد. آنها چه اکنون و چه در آینده مغلوب خواهند شد».
انتخابات ریاستجمهوری در روسیه طی چند دهه اخیر از سوی ناظران و همچنین بخش بزرگی از جامعه جهانی «نه آزاد و نه منصفانه» ارزیابی میشود.
ولادیمیر پوتین که از او به عنوان یک افسر سابق اطلاعاتی (کگب) یاد میشود در سال ۱۹۹۹ در روسیه به قدرت رسید و از آن زمان تاکنون (۲۵ سال گذشته) این پنجمین بار است که کلید کرملین را در دست گرفته است.
بر همین اساس هم نتایج انتخابات امشب که مسکو از آن تحت عنوان «رای قاطع» به ولادیمیر پوتین یاد کرده، از سوی ناظران «کاملا قابل پیشبینی» توصیف شده است؛ به ویژه با توجه به این واقعیت که اکثر منتقدان سرشناس آقای پوتین یا خارج از این کشورند و یا در زندان و گورستاناند.
پآقای پوتین امروز در حالی خود را پیروز انتخابات خواند که کمتر از یک ماه پیش، آلکسی ناوالنی، سرشناسترین منتقد حکومت او، به طرز ناگهانی و مشکوکی در زندانی در شمال روسیه جان باخت.
چند ماه پیش از آن هم هواپیمای یوگنی پریگوژین، رهبر گروه شبهنظامی خصوصی واگنر، که روزگاری از متحدان درجه اول ولادیمیر پوتین بود دچار سانحه شد و او که با پیکارجویان خود علیه مسکو شورش کرده بود، کشته شد.
به این ترتیب، کاخ ریاست جمهوری روسیه - کرملین - برای ۶ سال دیگر میزبان ولادیمیر پوتین خواهد بود.
رقبای پوتین چه کسانی بودند؟
نیکولای خاریتونوف، نامزد حزب کمونیست روسیه در یک ویدیوی تبلیغاتی در حال رفتن به سمت شغل جدید خیالی خود در کرملین است
در حالی که دست کم در جوامع غربی همگان منتظر اعلام پیروزی «قاطع» ولادیمیر پوتین در این انتخابات بودند، اما سه نامزد دیگر هم در این انتخابات شرکت داشتند.
نیکولای خاریتونوف، ۷۵ ساله و نامزد رسمی حزب کمونیست. حزب او با گذشت بیش از ۳۰ سال از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، همچنان دومین حزب محبوب روسیه است. این حزب حمایت خود را از پایگاه کوچک وفادارانی میگیرد که هنوز در حسرت شوروی بزرگ هستند.
لئونید اسلوتسکی، ۵۶ ساله و رهبر حزب ملیگرای لیبرال دموکرات روسیه. او پیوسته در تلویزیون دولتی روسیه حضور دارد و در آنجا نظرات ضدغربی خود را بیان میکند.
ولادیسلاو داوانکوف، ۴۰ ساله، که نامزد حزب مردم جدید است، که ظاهرا حزبی لیبرال و طرفدار تجارت است.
حال و هوای رایگیری و میزان مشارکت چه طور بود؟
در دو روز اول رایگیری که روزهای جمعه و شنبه بود، اعتراضاتی پراکنده، مانند آتش زدن بعضی از مراکز رایگیری یا ریختن رنگ در صندوقها، اتفاق افتاد و گزارش شد که چند نفر به اتهام «خرابکاری و اخلال» بازداشت شدهاند.
به گزارش تاس، خبرگزاری دولتی روسیه، بیشتر حوادث در مراکز رایگیری در مسکو، وورونژ در جنوب روسیه و منطقه قرهچای و چرکس در شمال قفقاز روی داده بود.
صفهای طولانی دیگری هم در سفارتها و کنسولگریهای روسیه در خارج آن کشور گزارش شد که در برخی شهرها طول صفها نیم کیلومتر گزارش شده بود.
خبرگزاری روسی تاس چند ساعت پیش از پایان رایگیری در برخی مناطق روسیه گزارش کرده بود که میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری به ۶۷/۵۴ درصد رسیده است.
در صورت صحت این گزارش، انتخابات امسال از دوره پیش در سال ۲۰۱۸، که ۶۷/۵ درصد شرکت کرده بودند، مشارکت بیشتری داشته است.
یولیا ناوالنایا، همسر الکسی ناوالنی در برلین
یولیا ناوالنایا، همسر الکسی ناوالنی روز یکشنبه در یک پیام تصویری خواهان تظاهرات روز انتخابات علیه ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه شده بود.
آقای ناوالنی، که شناختهشدهترین منتقد پوتین بود، به ۱۹ سال زندان اتهام افراطگرایی محکوم شد، اما باور عمومی این است که او به دلیل فعالیتهای سیاسی چنین حکمی گرفت.
بر اساس گزارش نهادهای دولتی روسیه، الکسی ناوالنی ۴۷ ساله در ۱۶ فوریه، در زندان در حال قدم زدن بوده که میگوید احساس ناخوشی دارد و سپس میافتد و پس از آن هرگز به هوش نمیآید.
با این حال خانواده، حامیان ناوالنی و بسیاری در جامعه جهانی بر این باورند که مرگ او تصادفی نبوده و مجازات او برای مخالفت با پوتین بوده است.
اکثر منتقدان رئیس جمهور روسیه از آن کشور گریختهاند، اما الکسی ناوالنی پس از مسمومیت با سم نوویچوک در تابستان ۲۰۲۰ در ژانویه ۲۰۲۱ پس از ماهها درمان به کشورش بازگشته بود.
این سه نامزد، بهرغم موقعیتهای سیاسی بسیار متفاوت، همه به طور کلی از سیاستهای کرملین حمایت میکنند و هیچیک در برابر رئیسجمهور فعلی شانسی نداشتند.
طی سه روز رایگیری که از روز جمعه آغاز و امروز - یکشنبه - به پایان رسید، اسم هیچ فرد مخالف ولادیمیر پوتین در میان برگههای رای وجود نداشت.
مهمترین آنها الکسی ناوالنی بود که حدود یک ماه پیش در زندان جان باخت. مرگی که دول غربی آن را قتل سیاسی و دولتی خواندند و آقای پوتین را به حذف فیزیکی مخالف خود متهم کردند.
همچنین افرادی مانند بوریس نادژدین، سیاستمدار کهنهکار و منتقد جنگ اوکراین، و یکاترینا دونتسووا، خبرنگار سابق تلویزیون هم از منتقدان آقای پوتین بودند که از حضور در انتخابات منع شده بودند.
بیبیسی فارسی
افشاگری یک پرونده مالی جدید از خانواده کاظم صدیقی
واریز اجاره ماهانه یک میلیاردی هتل جهان مشهد به حساب کاظم صدیقی و پسرش
در پی انتشار گزارش «زمینخواری ۱۰۰۰ میلیاردی آیت الله صدیقی و پسران» اسناد جدیدی از خانواده امام جمعه موقت تهران و رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر به دستم رسیده که نشان میدهد فعالیتهای مرتبط با حوزهی علمیه امام خمینی در ازگل به ریاست آقای صدیقی با حسابهای شخصی ایشان و پسرشان ارتباط مستقیمی دارد.
در گزارش «زمینخواری ۱۰۰۰ میلیاردی آیت الله صدیقی و پسران» با اسناد و مدارکی نشان دادم که ۴۲۰۰ متر از زمینهای حوزهی علمیه امام خمینی در ازگل به ارزش تقریبی ۱۰۰۰ میلیارد تومان به مالکیت شرکتی تازه تاسیس در آمده که توسط کاظم صدیقی، دو پسر و عروسش تاسیس شده است. صدیقی امروز ضمن تایید این مطلب ادعا کرده که از نحوه ثبت شرکت خصوصی و انتقال این زمین اظهار بی اطلاعی کرد.
اکنون اسناد تازه نشان میدهد که درآمدهای حاصل از یکی از داراییهای ارزشمند حوزه علمیه امام خمینی تهران به جای واریز به حساب این حوزه علمیه یا مرکز خدمات حوزه علمیه؛ به حساب موسسهای واریز میشود که همه کارهی آن «کاظم صدیقی» و پسرش «محمد مهدی صدیقی» است.
سوژهی این گزارش وضعیت مالکیت درآمدهای «هتل جهان» در مشهد است. هتلی است که سال ۱۳۹۳ از سوی خیرین به حوزه علمیه امام خمینی تهران در ازگل به مدیریت کاظم صدیقی واگذار شد تا از درآمدهای آن برای حوزهی علمیه و هزینههای آموزشی و دینی این حوزه استفاده شود. اما بر اساس اسنادی که در اختیارم قرار گرفته درآمد این حوزه در سال جاری به حساب موسسهای به مدیریت کاظم صدیقی واریز میشود.
سه ماه پیش حوزهی علمیه امام خمینی تهران طی قراردادی با بانک ملت، بهرهبرداری از هتل ۶۵ واحدی «جهان» را به مدت ۳ سال به این بانک واگذار شده و اجاره ماهیانه یک میلیارد تومانی برای این هتل سه ستاره واقع در خیابان امام رضا ۱۰ مشهد در نظر گرفته شده است.
از آنجایی که تمام صد در صد سهام این هتل به مدرسه علمیه امام خمینی تهران انتقال یافته است طبیعتا هر گونه قرارداد هم باید با این مدرسه منعقد شده و درآمدهای حاصل از این محل هم به حساب حوزهی علمیه امام خمینی تهران واریز شود.
اما نکتهی عجیب در این میان واریز اجاره این هتل به حسابی غیر از حساب حوزهی علمیه است.
«موسسه پژوهشی آموزشی اندیشههای امام خمینی» نام موسسهای شخصی و بدون وابستگی به حوزه علمیه ازگل است که توسط کاظم صدیقی و چند نفر دیگر از جمله پسرش «محمد مهدی» تاسیس شده است.
ریاست این موسسه بر عهدهی کاظم صدیقی است و در آخرین تغییرات ثبت شدهی این موسسه که در «روزنامه رسمی» کشور به ثبت رسیده آمده که:
امضای کلیه قراردادها و اسناد مالی تعهدآور (چک سفته) و ترازهای موسسه توسط محمد مهدی رجبی صدیقی به همراه امضا رییس موسسه یعنی کاظم صدیقی و مهر موسسه انجام می گیرد.
این قرارداد بین بانک ملت و حوزه علمیه امام خمینی بسته شده است. شماره حساب حوزه علمیه هم نزد بانک ملی به شماره: ۰۱-۱۱۵۴۹۷۷۲-۰۰-۳ است.
اسنادی که در اختیارم قرار دارد نشان میدهد که طی قرارداد اجاره هتل جهان مشهد با بانک ملت، به شماره حساب «موسسه پژوهشی آموزشی اندیشه های امام خمینی» نزد بانک شهر شعبه بلوار ارتش که حق امضای آن به کاظم صدیقی و محمد مهدی صدیقی داده شده و اجاره یک میلیاردی به این حساب واریز میشود و خبری از شماره حساب حوزه علمیه امام خمینی تهران در این زمینه نیست.
مشخص نیست وجوه حاصل از اهدای هتل به حوزه علمیه که قرار بود صرف هزینه های آموزشی و دینی طلاب حوزه گردد، چگونه در حساب موسسه شخصی و حساب کاظم صدیقی و پسرش واریز میشود!
منبع: وبسایت یاشار سلطانی
در آخرین روز رأیگیری در انتخابات روسیه، ۳۵ پهپاد اوکراینی، مناطق وسیعی از روسیه از جمله مسکو را هدف قرار دادند که این حملات به آتشسوزی موقت در یک پالایشگاه نفت، قطع برق در مناطق مرزی و نیز محدودیت پروازی در فرودگاههای مسکو منجر شد.
مسکو کییف را به دلیل حملات چندروزه به زیرساختهای روسیه به خرابکاری در انتخاباتش متهم میکند؛ حملاتی که یکی از گستردهترین عملیات هوایی در خاک روسیه از زمانی توصیف شده که پوتین دو سال پیش دستور حمله به اوکراین را صادر کرد.
پوتین که پیشبینیها حاکی از پیروزی قطعی او در انتخابات است، وعده داده که اوکراین را به خاطر این حملات مجازات خواهد کرد.
در سوی دیگر ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین روز شنبه در سخنرانی ویدئویی شبانهاش بدون اشاره به تشدید حملات گزارششده توسط نیروهای اوکراین، از نیروهای نظامی و اطلاعات خود برای «قابلیتهای دوربرد» جدید تشکر کرد.
رویترز میگوید که هنوز به طور مستقل امکان تأیید این گزارشها را ندارد.
آن طور که وزارت دفاع روسیه روز یکشنبه در پیامرسان تلگرام اعلام کرد، ۱۷ پهپاد بر فراز منطقه کراسنودار در جنوب روسیه، چهار فروند بر فراز مسکو، و چندین پهپاد دیگر در شش منطقه دیگر روسیه منهدم شدند.
ستاد عملیاتی منطقه کراسنودار در جنوب روسیه نیز در تلگرام اعلام کرد که حمله پهپادی خنثی شد، اما بر اثر سقوط یکی از پهپادها در یک پالایشگاه این منطقه آتشسوزی رخ داد.
این آتشسوزی که محل آن پالایشگاه اسلاویانسک در کراسنودار گزارش شده، مهار شده و تلفات جانی نداشته، اگرچه به نوشته رویترز اطلاعات اولیه حاکی از مرگ یک نفر بر اثر سکته قلبی بود.
رومن سینیاگوفسکی، رئیس منطقه اداری اسلاویانسک، در تلگرام نوشت که کارگران پالایشگاه تلگرام تخلیه شدند و هیچ تهدیدی برای مناطق مسکونی مجاور از این حادثه وجود نداشت.
در این میان روزنامه اوکراینی «اوکراینسکا پراودا» به نقل از یک منبع اطلاعاتی اوکراینی نوشت که کییف این حمله پهپادی را موفقیتآمیز میداند، زیرا «آتشسوزی بزرگی در نزدیکی واحدهای تقطیر خام که هدف اصلی بودند، رخ داده است».
پالایشگاه اسلاویانسک، در حدود ۷۰ کیلومتری شمال کراسنودار، هر ساله حدود ۴.۵ میلیون تن نفت خام فرآوری میکند و تولیدات آن عمدتاً برای صادرات استفاده میشود، گرچه مقداری از بنزین تولیدی این پالایشگاه مثرف داخلی دارد.
لغو محدودیت پروازی در سه فرودگاه مسکو
در مسکو اما سرگئی سوبیانین، شهردار پایتخت گفت که هیچ تلفات یا خسارتی بر اثر سرنگونی پهپادها در سه منطقه نزدیک مسکو گزارش نشده است.
میخائیل یورایف فرماندار شمال مسکو نیز در تلگرام نوشت که چهار هواپیمای بدون سرنشین بر فراز منطقه یاروسلاول منهدم شد، هیچ خسارت یا تلفاتی گزارش نشده است.
این در حالی است که صبح امروز و به دنبال این حمله پهپادی، عملیات پروازی در سه فرودگاه مسکو برای ساعاتی متوقف شد.
رویترز به نقل از فرماندار ویاچسلاو گلادکوف نیز نوشت که در منطقه مرزی بلگورود، خطوط برق و گاز در یک روستا به دلیل حمله چهار پهپاد اوکراینی آسیب دیده است.
در این منطقه بر اساس اعلام وزارت دفاع روسیه، نیروهای روسی روز یکشنبه ۱۲ موشک پرتابشده از خاک اوکراین را نیز سرنگون کردند.
در حالی که روسیه با حملات اوکراین مواجه بود، ارتش کییف روز یکشنبه اعلام کرد که حملات هوایی روسیه به شرکتهای کشاورزی آسیب رسانده و چندین ساختمان صنعتی در بندر اودسا در دریای سیاه را در طول شب تخریب کرده است.
رادیو فردا
پیام تبریک نوروزی ۴ کنشگر سیاسی به مردم شریف و رنج کشیده ایران
مردم شریف و بزرگ ایران عزیز!
فرا رسیدن نوروز باستانی و آغاز سال نو، سالی پر از امید به بهروزی، بر شما مبارک.
سال ۱۴۰۲ با همه فراز و نشیبهایش پشت سر گذاشته شد. انتظار مردم آن بود که پس از وقایع دردناک سال ۱۴۰۱ در مرگ مظلومانه خانم مهسا امینی، دختر ایران و سایر جوانان، و بازگشت آرامش نسبی به کشور، نظام حاکم، ضمن درس گرفتن از آن اتفاقات، گشایشها و تغییرات مهمی را در کار کشورداری ایجاد نماید. هزاران افسوس که نه تنها گشایش مهمی بوجود نیامد، که وضعیت معیشت مردم بهشدت لطمه دید، ارزش پول ملی سقوط کرده و تورم افسارگسیخته اکثریت مردم ایران را به فقر شدید و ناترازی درآمد و هزینه کشاند. رنج طبقات متوسط و پایین، اقشار کارگر و کشاورز تا بازنشستگان، کارمندان، معلمان و صنوف آزاد در این سال، بسیار طاقت فرسا و غیر قابل تحمل گردید.
از طرفی سیاستهای اشتباه جدایی حاکمیت از مردم، غرب ستیزی، عدم پذیرش کنوانسیونهای مالی جهانی، تشنج آفرینیهای بیدلیل نظیر کمک تسلیحاتی به روسیه در اکراین، سختگیریهای بیمورد در مورد پوشش بانوان و سایر آزادیهای آنان، عدم پاسخگویی به مطالبات برحق مردم و تداوم برخوردهای پلیسی و امنیتی توام با زندان و حصر در مورد شخصیتهای بزرگ سیاسی و زنان آزاده کشور، امید به هرگونه تعامل سازنده با حاکمیت را نزد خوشبینترین فعالان سیاسی نیز، بسیار کمرنگ نمود.
برگزاری انتخابات اسفند ماه با کمترین آمار مشارکت، عدم رسیدگی فوری و شفاف به پروندههای دزدی و اختلاسهای میلیارد دلاری که احتمالا پای بسیاری مقامات نظام در آن گیر است، ناامیدی از هر گونه اصلاحات را به مردم اثبات نمود.
همه شواهد حاکیست ادامه حکمرانی و کشورداری بهشکل کنونی جز خسارت برای دین و دنیای مردم و برای ایران عزیزمان ثمری نخواهد داشت.
ما به عنوان فرزندان کوچک این مردم نجیب، با پذیرش همه مخاطرات، مردم را به صبر در مشکلات دعوت نموده و همه تلاش خود را کردیم تا بنیان کشور با برخی نابخردیها و سوءمدیریتها صدمه نبیند. اما به نظر میرسد در سال جدید باید به طرحهای جدیدی اندیشید!
اینک که اکثریت مردم نشان دادند بهشدت نگران آینده کشورشان هستند.و حاکمیت یکدست نشان داد هیچ برنامهای برای تغییرات اساسی در دست ندارد و برای شنیدن اخطارهای تمامی کارشناسان دلسوز کشور در زمینه نابودی منابع و محیط زیست و تمامی زیربناهای کشور گوشی وجود ندارد، ما معتقدیم ادامه روند کنونی ممکن نیست.
ما ضمن به فال نیک گرفتن تحویل سال ۱۴۰۳ در ماه مبارک رمضان، ماه رحمت خدا، و تبریک آن به مردم ایران، تلاش میکنیم که سال آینده سال “همبستگی ملی” شود و از همه مردم و فعالان سیاسی و اجتماعی در داخل و خارج انتظار داریم با دست در دست یکدیگر نهادن و دور ریختن تمام شکافها و فاصلهها، همه تلاش خود را برای ساخت ایران آزاد و آباد بهکار گیرند.
ایران ما امانتی است که باید به بهترین شکل برای فرزندانمان و نسلهای آتی به یادگار بماند.
به همین جهت ضمن پافشاری بر چهار اصل بنیادین پیشنهادی قبلی: (۱. استقرار دمکراسی مبتنی بر منافع ملی ایران، ۲. جدایی دین از حکومت، ۳.التزام به بیانیه جهانی حقوقبشر ۴. حفظ تمامیت ارضی ایران) بهعنوان مبنا و منشوری برای همبستگی تمامی مردم ایران، حاکمیت را نیز دعوت میکنیم به شیوه مسالمتآمیز، به آرای واقعی مردم در یک رفراندوم کاملا آزاد، مراجعه نموده و سرنوشت کشور را بدون تنگنظری و هرگونه توجیه ایدئولوژیک به صاحبان اصلیاش بسپارد. و البته اگر رای اکثریت، بقای نظام کنونی بود، همه در برابر آن تمکین خواهند گرد.
ایران سرزمینی است آکنده از استعدادهای انسانی و منابع اقتصادی پایدار. جوانان ایرانی، زنان ایرانی، سرمایههایی پایان ناپذیرند، و ما در سال جدید عزممان را جزم میکنیم تا همراه و همگام با تمامی مردم ایران، پای در مسیر ساختن ایرانی بگذاریم، که شایسته تاریخ و تمدنش باشد.
سال ۱۴۰۳ سال برکت الهی، سال همبستگی ملی برای رسیدن به اهداف عالی، پیشاپیش بر همه هموطنان مبارک.
شهابالدین حایری شیرازی
ناصر دانشفر
رحیم قمیشی
مهدی نصیری
@virayeshe_zehn
@peyghameashna
@ghomeishi3
@lranazadabad
توماج صالحی، رپر معترض زندانی روز شنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۲ در دادگاه کیفری اصفهان با اتهامات «تشویق به اعمال خشونتآمیز از طریق سامانههای رایانهای و نشر اکاذیب از طریق رایانه» محاکمه شد. او در جلسه دادگاه که به صورت ویدیو کنفرانس برگزار شد اتهامات مطرح شده علیه خود را رد و از مواضعش دفاع کرد.
امیر رئیسیان، وکیل توماج صالحی در گفتوگو با شبکه شرق با اشاره به آخرین وضعیت پرونده موکلش گفت او «در جلسه رسیدگی ضمن رد عناوین اتهامی خود توضیحاتش را ارایه داد و من و رضا عربزاده به عنوان وکلای پرونده، توضیحات خود را ارایه دادیم.»
این وکیل دادگستری درباره آخرین وضعیت پروندههای قضایی باز شده علیه موکلش در سال ۱۴۰۲ گفته برای صالحی دو پرونده با دو کیفرخواست در دادگاههای انقلاب و کیفری اصفهان مطرح شده است.
در پرونده نخست، دادگاه انقلاب صالحی را با اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس، دو سال ابطال گذرنامه و شرکت در دوره مدیریت رفتار و مهارت دانش محکوم کرد و شعبه ۱۷ دادگاه تجدیدنظر اصفهان آن را تایید کرد.
در پرونده دوم نیز جلسه دادگاه او روز شنبه ۲۶ اسفند در شعبه ۱۱۷ دادگاه کیفری ۲ استان اصفهان برگزار شده است.
رئیسیان درباره آخرین وضعیت پرونده سال ۱۴۰۱ صالحی گفته «در این پرونده دیوان عالی کشور حکم صادره در دادگاه انقلاب اصفهان را نقض و دیگر اتهامات آقای صالحی را مشمول عفو دانست و تاکید کرد که مجازاتهای در نظر گرفته شده برای او بیش از مجازاتهای قانونی است.»
این وکیل دادگستری با اشاره به تاکید دیوان عالی کشور برای حذف دو فقره از اتهامات صالحی و ارجاع پرونده او به دادگاه انقلاب گفته این شعبه رسیدگی پرونده را به منظور افزایش اتهامات، به دادسرای اصفهان برگرداند و در حال حاضر دادسرا علاوه بر تکرار تمام اتهامات پیشین در پرونده سال ۱۴۰۱، اتهاماتی که برایش رای برائت صادر شده، دو اتهام جدید شامل «معاونت در بغی» و «اجتماع و تبانی به قصد امنیت ملی» را به پرونده اضافه کرده است.
به گفته رئیسیان، این کیفرخواست مجددا به دادگاه رفته و او و مصطفی نیلی به عنوان وکلای پرونده ایراداتشان را شرح دادهاند و در انتظار اتخاذ تصمیم از سوی دادگاه هستند.
وکیل توماج صالحی درباره سرنوشت شکایت موکلش از ضابطان پرونده سابقش هم گفت: «این پرونده هم اکنون در مرحله تعیین صلاحیت محلی است؛ چراکه برای دومینبار، دادسرای رسیدگی کننده به پرونده، خود را صالح ندانسته و منتظریم شعبه رسیدگی کننده به این پرونده مشخص شود.»
صالحی روز ۲۷ آبان پس از تحمل بیش از یک سال حبس که ۲۵۲ روز آن در انفرادی بود، با قرار وثیقه از زندان آزاد شد و روز ۹ آذر در خیابانی در شهر بابل بازداشت و به زندان دستگرد اصفهان منتقل شد.
دلیل بازداشت مجدد صالحی انتشار یک فایل تصویری از سوی این رپر بوده که در آن درباره شکایت از ضابطان پرونده خود که در آبان ۱۴۰۱ او را بازداشت کرده بودند، اطلاعرسانی میکند.
توماج صالحی در حالی آبان سال گذشته و در میانه خیزش انقلابی بازداشت شد که با پیامهایش در شبکههای اجتماعی از اعتراضات مردمی حمایت قاطع کرد.
این خواننده معترض پیشتر و در شهریور ۱۴۰۰ بعد از خواندن آهنگ «سوراخ موش بخر» در اصفهان بازداشت و بعد از مدتی آزاد شده بود.
او در روز ۹ مهر در تماسی تلفنی از زندان دستگرد اصفهان گفت که بعد از شش ماه اعلام درد دندانش به مسوولان زندان و هفتهها بیخوابی و تب و لرز از درد، در نهایت دندانش را با سیم ماسک و نمک همراه با درد بیاندازه عصبکشی کرده است و تنها سه روز پس از این ماجرا، مسوولان پزشکی برای پر کردن آن دندان مراجعه کردهاند.
صالحی همچنین شرحی از حدود یک سال بازداشت خود ارائه کرده و گفته است در دوران بازجوییهای ۱۲ ساعته در سلولهایی نگهداری میشده که چراغ آنها بهصورت شبانهروزی روشن بوده است.
او در این بازجوییها به گفته خودش هر بار به صدور حکم اعدام تهدید و سپس به سلول انفرادی هشت متریاش بازگردانده میشده است.
اواسط تیر امسال، این رپر به شش سال و سه ماه حبس به اتهام افساد فیالارض، محکوم شد.
او در آثار خود به موضوعاتی چون فساد در جمهوری اسلامی، اعتصابات کارگری، اعدام و زندانی کردن مخالفان پرداخته است.
ایران اینترنشنال
به مناسبت آغاز سال ۱۴۰۳
...
دستان اشتیاق
از دریچهها دراز خواهد شد
لبان فراموشی
به خنده باز خواهد شد
و بهار
در معبری از غریو
تا شهر خسته
پیشباز خواهد شد
سالی
آری
بیگاهان
نوروز
چنین
آغاز خواهد شد
آمدن بهار و رسیدن نوروز در فرهنگ و ادبیات مردم فقط یک فصل، یک تغییر در طبیعت نیست بلکه نماد امید به تغییر، به نو شدن و زیبا شدن جهان نیز هست. امیدی که با چشماندازی از تحول در زندگی انسانها و فرارسیدن بهار جامعه دلها را روشن میدارد و به جانها گرما میبخشد. کشاکش نهان و آشکار میان کسانی که میخواستهاند به این نماد رخت واقعیت بپوشانند و امید را تجسم بخشند با نیروهای ایستایی و تباهی که تاریکی و سرما نماد آنهاست، قدمتی به طول تاریخ دارد و البته همچنان در کار است.
سالی که اکنون در انتهای آنایم نیز در کشاکش این دو نیرو توأمان تلخ و شیرین، اندوه و شادی، شکست و پیروزی، گذشت. حاکمیت همانند گذشته سانسور و سرکوب و تحمیل فقر و اختناقِ بیشتر به مردم را دستورکار خود قرار داده و سخت مشغول انتقامگرفتن از جنبش «زن، زندگی، آزادی» بود و در این راه چندان پیش رفت که در سرکوب آزادیها و تحمیل فلاکت به مدارجی «بالاتر» از پیش، به اوجی دیگر در قعر، رسید و یکی از معدود ایستادگان در کفِ جدول جهانی شد. در سوی دیگر، مردم و بهویژه جوانان و زنان در ادامهی جنبش حقطلبانه و آزادیخواهانهی خود با پسزدن عملیِ اجبارهای حکومتی به چهرهی شهرها رنگی تازه زدند و جلایی نو بخشیدند و تصویری شگفتانگیز از امید و ارادهی استوار مردمی آفریدند که به تغییر سرنوشت خویش برخاستهاند؛ صدای شهرها فریاد هموارهی کارگران و بازنشستگان و فرهنگیان و پرستاران و ... بود که حق خود طلب میکردند؛ نویسندگان و هنرمندان آنها که مخالف سرسخت سانسور و مدافع آزادی بیان بیهیچ حصر و استثنا بودند، بهرغم تهدیدها و فشارها، نویدبخش جامعهای بدون سانسور باقی ماندند.
در همهی این احوال، بهار، امید به تغییر، با آنها بود و هست تا دستاوردهایشان را در نوروز به شادی بنشینند. نوروز نه فقط جشن تغییر فصل و سال، که جلوهای دیگر از همراهی و همدلی مردم در جشنی عمومی مقابل دکانداران عزا و گریه است.
کانون نویسندگان ایران عید نوروز و سال نو ۱۴۰۳ را به مردم ایران و همهی کسانی که این روز را جشن میگیرند، به خانوادههای جانباختگان راه آزادی، به اعضای خود و به اهل قلم شادباش میگوید و امید دارد در سال پیشِ رو درهای زندان به روی زندانیان سیاسی و عقیدتی گشوده شود، بساط سانسور در هر شکل و اندازه به فنا رود و آزادی چونان درختی در بهار بشکفد، شاخه بگسترد و بار گیرد؛ رفاه بر سفرههای مردم و شادی مدام بر قلبهاشان بنشیند.
آمدن بهار نوید میدهد که اینها همه شدنی است؛ زیرا بهار پیامآور تغییر است.
کانون نویسندگان ایران
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
حسین رزاق فعال سیاسی محبوس در زندان اوین از چند مقام مسئول امنیتی و قضایی به دلیل ضرب و شتم خود شکایت کرد. برخی مسئولان و ماموران وزارت اطلاعات شامگاه ۱۵ مهرماه ۱۴۰۲ در بازداشتگاه ۲۰۹ پس از توهین و هتاکی، بصورت دسته جمعی او را مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند.
رزاق در مدت ۱۹ ماه گذشته که برای تحمل حبس در زندان اوین بسر برده است بابت فعالیتهایش در زندان بصورت مکرر به بازداشتگاه امنیتی ۲۰۹ وزارت اطلاعات، منتقل شده که در یکی از این انتقالها توسط ماموران اطلاعات، مورد ضرب و شتم شدید میگیرد.
ماموران بند امنیتی ۲۰۹ پس از ضرب و شتم حسین و در حالیکه دستها و پاهای وی را از پشت و بصورت قپانی بهم زنجیر کرده بودند، برای چندین ساعت به حالتی که روی صورت افتاده بوده در کف هواخوری بازداشتگاه نگه میدارند تا به گفتهی آنها، متنبه شود. در طول این مدت نیز ماموران امنیتی با مراجعه مجدد به هواخوری، با هتاکی و ضرب و شتم دوباره، زنجیرهای او را محکمتر میکردند تا فشار بیشتری به او وارد شود.
متن نامه حسین رزاق:
شکایت از وزارت اطلاعات بابت ضرب و شتم
حسین رزاق
بند ۴ زندان اوین
وقتى مامورهاى اطلاعات بعداز چندساعت آمدند به هواخورى ۲۰۹ تا زنجير از دستها و پاهاى قپانى بستهام باز کنند، ارشدشان بالاى سرم نشست و با لحنى تغيير کرده از ساعتى قبل که لگدکوبم کرده بود، پرسيد “هنوز هم نميگى غلط کردم؟” فقط يک جمله داشتم که تمام آن چند ساعت هم مدام به آن فکر ميکردم؛ “وقتى با من که شايد چهارجا خبرم را بزنند چنين رفتارى ميکنين واى به حال بچههاى ناشناس مردم که چه بلاهائى سر آنها مىآوريد!” و يک “بچه مسلمان” هم آخرش چسباندم که تا فيها خالدونش بسوزد.
نيمه مهرماه بود که صبحى مرا افسر نگهبانى صدا زد و تا چشمم به حاج رضا، مسئول انتقال ۲۰۹ افتاد فهميدم دوباره بازجوهايم فيلشان ياد هندوستان کرده و قرار است باز منتقلم کنند ۲۰۹ و باز بازجوئی پشت بازجوئی دارم. بعد از مقدمات اوليهى ورود به بند وزارت اطلاعات به اتاق بازجويى تحويل داده شدم و تا غروب بازجويى و کلنجار سر مصاحبههاى زندان ادامه داشت و وسطش هرجا به بخشهاى انتقادى از خامنهاى ميرسيدند هم انگار خونشان به جوش آمده باشد، داد میزدند که تاجزاده انتقاد کرده اما تو حمله کردهاى و به او پاس گل دادهاى تا آقا را بزند!
بعداز بازجویی، از ماموری که داشت مرا به سلول ۶۳ منتقل میکرد تقاضای دست به آب کردم که حواله داد به بعداز توزیع شام! در سلول هم نیم ساعت که از شام دادنشان گذشته بود زنگ زدم برای قضای حاجت اما باز هم وعدهی نیم ساعت بعدتر را دادند و نیم ساعت بعد هم باز بهانهی سرشلوغی و حواله به سرخلوتی! عاقبت مجبور شدم مختصری از بیماریهایم بگویم و استفاده از داروهایی که دفع مایعات را زیاد میکند و ایضا نیازم به دستشویی را. اما انگار نه انگار! باز ساعتی که نمیدانم چقدر بود، چراکه ساعتی در انفرادی وجود ندارد، گذشت و زنگ زدم اما اینبار با فریاد نگهبان مواجه شدم که “مگر نوکر تو هستم هی زنگ میزنی” و اتهام دروغگویی هم زد که بیمار نیستم در حالیکه همان صبح در بهداری ۲۰۹ بعداز معاینه، تمام بیماریها و داروهای مورد نیازم ثبت شده بود! ولی کمی بحث بالا گرفت و من هم حوالهاش دادم بهمان پزشک بهداری خودشان که ناگهان نگهبان از پشت آیفون داد زد “برو پدرسگ!” و من هم قبل از قطع تماس آیفونی، بلند فریاد زدم و با اعتراض به ناسزایش جوابش را دادم! چند لحظه کشمکش و جر و بحث شدیدی در گرفته بود و ناگهان سکوتی محض که آنهم چند دقیقه بیشتر طول نکشید و با تلق و تلوق چفت در سلول و جیغ لولاهایش شکسته شد.
ماموری از پشت در باز شدهی سلول مرا صدا کرد تا چشمبند بزنم و بیرون بروم. کنارش سایه چندین نفر دیگر در راهرو پیدا بود که وقتی با چشمبند بیرون رفتم هدایتم کردند به هواخوری سر راهرو و سپس یکی یکی شروع کردند به بازخواست و فریاد زدن که چرا فریاد زدهام و صدایم در بند ۲۰۹ آنقدر بلند شده که دیگر زندانیها هم بشنوند و همین حرمت بند اطلاعات را شکسته! معلوم بود چقدر میترسند از شکستن هیمنهی پوشالی خود، وگرنه کیست که نداند تنها چیزی که ندارند همین حرمت است.
وسط همهمهی همه، صدای یکی را دقیقتر میفهمیدم که حس میکردم از بقیه هم پیشتر ایستاده و شنیدم سید صدایش میکنند. خیلی سعی میکرد خودش را معقولتر نشان دهد و انگار ارشدشان هم بود. من هم که مدام از شروع فحاشی از طرف همکارشان میگفتم در جواب حرمتشکنی گفتم “شما اگر حرمت داشتید که همکارتان یک فحاش نبود” اما حرفم تمام نشده بود که ناگهان آنوسط یکی محکم با مشت کوبید به گوش راستم. چنان محکم زد به لاله گوشم که دردش تا همین دو هفته قبل هم مانده بود.
ضربهی محکم آن مامور باعث شد چشمبندم بیفتد. وسط سیاهی رفتن چشمهایم کم و بیش ۱۰ مامور پیدا شدند با چهرههایی کریه و آخته از خشم که بیخ دیوار هواخوری گیرم انداخته بودند و از بین پچپچهایشان فهمیدم آن مشت را همان مامور هتاک پشت آیفون زده.
اما وقتى چشمبندم افتاده بود گويى که کارشان بهم ریخته باشد، بهم ریختند! بعضى که به سرعت بیرون رفتند و باقى را هم سيد سریع بيرون کرد. چند لحظهای هم به چشمهای من زل زد و گفت چشمبندم را ببندم و بدون آنکه باز هم به سرویس بهداشتى ببردم، برم گرداند به سلولم!
آنقدر گوشم درد گرفته بود که ديگر نایی برای زنگ مجدد بابت سروبس بهداشتى نداشتم و رفتم زير پتو شايد خوابم ببرد. اما فکر کنم کمتر از نیم ساعت گذشته بود که باز تلق و تلوق چفت در و جيغ لولاهایش، چرتم را پاره کرد. با تصور اینکه بالاخره برای اجابت مزاجم آمدهاند سریع بلند شدم. اما دو ماموری که بین قبلیها ندیده بودمشان مرا صدا کردند تا چشمبند بزنم و دوباره روانهی همان هواخوری شدم!
اینبار اما به محض ورود، یکی دیگر که او را هم سری قبل ندیده بودمش و اینبار او از همه ارشدتر نشان میداد گفت چشمبندم را بردارم. جدای از مواجه با صحنهای شبیه ازدحام قبلی مامورها در آن هواخوری ۹ متری، که البته سید هم بینشان نبود، دستبند و پابندی در دست یکی از آنها خودنمایی میکرد که نشان میداد اینبار کار بیخ پیدا خواهد کرد!
همان هم شد و وسط جدلهایی که بابت اعتراض و فریادم شکل گرفته بود ناگهان چند نفرشان پشتم رفتند و بیهوا هوایم کردند و کوبیدند به زمین و باقی هم یکهو ریختند رویم و ضرب و شتم گروهی شروع شد. من هم زیر دست و پای آنها کاری از دستم برنمیآمد جز آنکه داد بزنم “گردنم آسیب دیده لامصبها و اقلا به گردنم نزنید” اما آنها انگار متوجه فریادهایم شده بودند، مشخصا از ضربه به هیچ بخشی از گردنم دریغ نکردند و بی آنکه در نظر بگیرند حتی در مبارزه هم گردن فول است، محکمترین ضرباتشان را به گردن شکستهام میزدند.
بعداز چند دقیقهای که شدت ضرب و شتم هم طولانیترش میکرد، همانطور که به روی صورت افتاده بودم، دستهایم را از پشت بهم دستبند زدند و پاهایم را هم ضربدری و بشکلی که پابند از وسط دستبند رد شده بود بهم بستند و در حالیکه تقریبا پاها و دستهایم از پشتم بهم رسیده بودند و فشار سنگینی به تمام بدنم وارد میشد آنها را سفتتر کردند و آنکه اینبار ارشدشان بود گفت “تا نگویی غلط کردم همینجا و همینطور انقدر میمانی که بخودت بشاشی تا بفهمی بند وزارت اطلاعات جای فریاد زدن و اعتراض کردن نیست” و بعد هم در سرمای نیمه شب نیمهی مهرماه اوین، کف هواخوری بدون سقف رهایم کردند و رفتند و در را قفل زدند.
حالا تازه درد ناشی از کتکها داشت شروع میشد. اما همان اول با خودم شرط کردم برای تحمل، و قرار گذاشتم ببینم چقدر تحمل دارم و تا کجا کم نمیآورم. آنقدر درد زیاد بود که میخواستم فریاد بکشم اما دندانهایم را بهم فشار میدادم. فکر میکردم حداقل تا صبح داستان من همین ماجراست و باید دوام بیاورم. مدتی که گذشت، گرمای ضربهها و داغی تنم رفت و سرما کمکم داشت غالبم میشد. خودم را با تکانهای بسیار ریز تا روی کفشور وسط هواخوری کشاندم تا با اندک گرمای خارج شده از چاه، کمی گرم شوم. اما همین تکانها باعث شد دو مامور سریع وارد هواخوری شوند و با فشار پاهایشان روی پشتم، زنجیرها را سفتتر کنند که دیگر هیچ تکانی نتوانم بخورم و البته درد و فشار هم بیشتر شود.
نمیدانم چند ساعت دیگر گذشت که دستها و پاهایم کم کم سر شدند، انگار که دیگر برای خودم نبودند! گویی تکه گوشتهایی به تنم آویزان بودند و سنگینی میکردند. از زور درد داشتم بیهوش میشدم که جیغ باز شدن در هواخوری دوباره هوشیارم کرد.
اینبار همان ارشد خشن با سید که احتمالا پرسوناژ پلیس خوب ۲۰۹ را دارد با دو نفر دیگر وارد شدند و ارشدها بالای سرم نشستند و دوتای دیگر شروع کردند به باز کردن زنجیرها!
ارشد دوم سرش را نزدیک آورد و با لحنی که معلوم بود از چندساعت پیش و مراسم لگدکوبیام تغییر محسوسی کرده گفت “بازهم نمیگی غلط کردم؟” یک لحظه خیال کردم حالا یک شکنجه جدید دیگر شروع خواهد شد. اما چنان سر شده بودم که برایم مهم نبود چکارم خواهند کرد و در جواب آن مامور فقط نگاهی از گوشه چشمم انداختم و جوابی ندادم. او هم بعد از چند لحظه مکث ادامه داد که “حیف، شانس آوردی جایی آوردنت که دوربین دارد!” نفهمیدم راست میگفت یا باز شدن زنجیرهایم دلیل دیگری داشت. اما همان شکل که هنوز دمر افتاده بودم گفتم “این چندساعت مدام داشتم فکر میکردم وقتی شماها با من که چهار جا خبرم را میزنند چنین رفتاری میکنین وای به حال بچههای ناشناس مردم که چه بلاهایی سرشان میآورید، بچه مسلمانها!” و خیلی خودم را کنترل کردم که سر این جمله بغضم نترکد.
اما انگار که آتشی به دامنشان انداخته باشم، یکهو همهشان باهم گفتند “فکر کردی ما کی هستیم؟” با سختی و به زور خودم را از زمین کندم تا چهار زانو بنشینم و گفتم “نیازی به فکر کردن نبود، دیدم کی هستید”
ارشدشان هم که نه سعی کرده بود معنی حرفم را بفهمد و نه صبر داشت حتی ذرهای فکر کند و جواب بدهد، سریع جواب داد “شانس آوردی شیفت ما بود، وگرنه هر شیفت دیگری بود همان اول از سقف آویزانت کرده بود” و بلافاصله باقی هم شروع کردند به تایید کردنش که چقدر شیفت رئوفی هستند!
بعداز آنهمه درد فقط تلخندی برایشان داشتم که “چقدر خوب دارید تایید میکنید چه بلاهایی سر بچههای مردم میآورید”
فکر کنم فقط همان سید متوجه شده بود همکارانش باز دارند گند زیادی میزنند و آبروی نداشته این وزارت بیآبروی حکومتی بیآبروتر را میبرند که سریع برخاست و زیر بغلم را گرفت تا برم گرداند به سلولم.
اما بعد تمام این ماجراها تازه دم در سلول یادش آمد تمام این کتکها را برای یک ادرار عاجل زدهاند و بالاخره رأفت اسلامیاش شاملم شد و اذن داد بروم سرویس بهداشتی!
جمعی از دستاندرکاران هنر و فرهنگ ایران در بیانیهای دادگاه رسیدگی به قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر را «نمایشی» خواندهاند. نویسندگان بیانیه میگویند دادگاه رسیدگی به این پرونده با تکیه بر تحقیقاتی ناقص و کیفرخواستی پر ایراد با شتابی چشمگیر به کار خود پایان داده است و مشروعیتی ندارد.
متن نامه:
ما، جمعی از دستاندرکاران هنر و فرهنگ ایران، بر این باوریم که بر آنچه نهادهای حکومتی با پروندهی قتل فجیع زندهیادان داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر کردهاند نه میتوان نام «پیگیری» نهاد و نه «دادرسی». کار ایشان نه به کشف حقیقت انجامیده، نه روزنی به اجرای عدالت گشوده، نه پاسخگوی پرسشها و تردیدهای بهحق جامعه بوده و نه التیامی بر زخم عمیقی بخشیده است که این جنایت هولناک بر وجدان عمومی و دل داغدار بستگان و دوستداران آن دو گرانقدر نشانده.
برپایی دادگاههای نمایشی بر اساس اقرارهای متزلزل و زیر فشار، لاپوشانی نظاممند، پیادهکردن سناریوهای ساختگی، بارکردن مجرمیت بر دوش ناتوان عدهای از یک سو، و انباشتن فضای عمومی با انبوهی از شایعهها و روایتهای ساختگی از سوی دیگر، و نیز دامن زدن به ترس و بیتفاوتی در تاریخ معاصر ما روالی دیرین و سیاقی پلید است که در آن به زیان شهروندان دادخواه، حقیقت و عدالت را به سود قدرت قربانی میکنند.
ما برای دادگاه رسیدگی به قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر که با تکیه بر تحقیقاتی ناقص و کیفرخواستی پُرایراد با شتابی چشمگیر به کار خود پایان داده است هیچ مشروعیتی قائل نیستیم.
پایان تلخ و پُردرد زندگی داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر خود مظهر شرایط فاجعهباریست که دگراندیشان در سرزمین ما سالیان سال است که اسیر آن شدهاند. تنها کافیست که کمی به عقب نگاه کنیم؛ از به دار آویختن زندهیاد کیومرث پوراحمد و پرسشهای بیشماری که بیپاسخ ماند، تا سرانجامِ دگراندیشانی که قربانی قتلهای سياسی يا «مرگهای مشکوک» شدند و دادخواهیشان با سرکوبی و فشار «مختومه» اعلام شد. اینهمه الگویی را آشکار میکند از حذفهای سازمانیافته، موذیانه و بهغایت دردناک که در آن حقیقت این جنایتها با لاپوشانی دستگاه قضایی یکسره مخدوش میشود. جنبش پیشروی «زن، زندگی، آزادی» و همراهی پرشور هنرمندان با این قیام دورانساز نقطهی عطفی درخشان در حیات اجتماعی سیاسی ما رقم زد که خشم و کینهی نهادهای سرکوبگرِ حکومتی را در برابر این گروه اجتماعی برانگیخته و به موج فراگیر احضار و تهدید و مجازات انجامیده است. در چنین شرایطی سکوت، بیتفاوتی و لاپوشانی تنها به سرخوردگی و انزوا میانجامد و به استمرار سرکوب و ستم دامن میزند.
به باور ما در چنین تنگنایی اعتراض، افشاگری و پافشاری مدام بر دادخواهی، به دور از حکم قصاص و خارج از چرخهی خشونت، مسئولیتیست اخلاقی، فردی و اجتماعی که کشیدن بار آن، به شانهی یکایک ما نیاز دارد.
امضاکنندگان:
شجاع آذری (هنرمند تجسمی و سینماگر)
داریوش آشوری (نویسنده و مترجم)
پگاه آهنگرانی (بازیگر و مستندساز)
امیر اثباتی (طراح صحنه و لباس)
امیر احمدی آریان (نویسنده و مترجم)
علی اسداللهی (شاعر و پژوهشگر)
مریم اشرافی (عکاس)
جمشید اکرمی (نویسنده و منتقد)
حسین ایالتی (پژوهشگر)
علی باباچاهی (شاعر)
سونیا بالاسانیان (هنرمند تجسمی)
بهرام بیضایی (نویسنده و کارگردان)
نیلوفر بیضایی (نویسنده و کارگردان)
مریم پالیزبان (بازیگر و پژوهشگر)
جعفر پناهی (فیلمساز)
ژینوس تقیزاده (هنرمند تجسمی)
ناهید حقیقت (هنرمند تجسمی)
محسن حکیمی (نویسنده و مترجم)
رضا خندان مهابادی (نویسنده و منتقد)
سوسن دیهیم (آهنگساز و خواننده)
محمد رضایی راد (نویسنده و کارگردان تئاتر)
علی رفیعی (کارگردان و طراح صحنه و لباس)
منیرو روانیپور (نویسنده)
قاسم روبین (مترجم)
کتایون ریاحی (بازیگر)
احمد زاهدی لنگرودی (شاعر)
ناصر زراعتی (نویسنده و سینماگر)
محمدعلی سجادی (فیلمساز)
فرامرز سدهی (شاعر)
سحر سلحشور (فیلمساز)
امیر سلطانی (نویسنده و مستندساز)
رزیتا شرفجهان (هنرمند تجسمی)
فرحناز شریفی (فیلمساز)
شهلا شفیق (نویسنده و پژوهشگر)
فاطمه شمس (نویسنده و شاعر)
مژده شمسایی (بازیگر)
علی صبوری (شاعر)
علی رضا صحاف زاده (پژوهشگر)
پرویز صیاد (بازیگر و فیلمساز)
شبنم طلوعی (بازیگر و کارگردان)
رضا علامهزاده (نویسنده و سینماگر)
ترانه علیدوستی (بازیگر)
آیدا عمیدی (شاعر)
بهمن فرمانآرا (فیلمساز)
پرستو فروهر (هنرمند تجسمی)
سیمین کرامتی (هنرمند تجسمی)
کاظم کردوانی (پژوهشگر)
سرور کسمایی (نویسنده و مترجم)
مینا کشاورز (فیلمساز)
منیژه گازرانی (نویسنده)
باربد گلشیری (هنرمند تجسمی)
پویان مقدسی (نویسنده و شاعر)
ماندانا مقدم (هنرمند تجسمی)
بهمن مقصودلو (نویسنده و فیلمساز)
شهریار مندنیپور(نویسنده)
حافظ موسوی (شاعر)
فرشته مولوی (نویسنده و مترجم)
مجتبا میرتهماسب (مستندساز)
عباس میلانی (نویسنده و مترجم)
صالح نجفی (پژوهشگر و مترجم)
نیکی نجومی (هنرمند تجسمی)
شیرین نشاط (هنرمند تجسمی و فیلمساز)
آذر نفیسی (نویسنده)
مجید نفیسی (شاعر و پژوهشگر)
نازنین نوروزی (هنرمند تجسمی)
محمد یعقوبی (نویسنده و کارگردان)
محسن یلفانی (نمایشنامهنویس)
متن نامه، فهرست نخستین امضاکنندگان و پیوست حقوقیِ نوشتهی مرضیه محبی
امتداد: محمد ابراهیمزاده، همسر صدیقه وسمقی در گفتگویی با امتداد از بازداشت این حقوقدان، اسلامپژوه و تحلیلگر مسائل سیاسی، اجتماعی خبر داد.
همسر صدیقه وسمقی ضمن اعلام این خبر، اظهار داشت: حوالی ساعت ۹:۲۰ الی ۹:۳۰ صبح امروز(شنبه) چهار مامور لباس شخصی-سه مامور مرد و یک مامور زن-به منزل ما مراجعه کرده و بدون اینکه زنگ واحد محل سکونت ما را بزنند از طریق زنگ یکی از همسایهها وارد آپارتمان شده و با حضور در مقابل در واحد، درخواست ورود به منزل را داشتند.
ما طبعا آمادگی این اتفاق را نداشتیم و کمی هم ناخوشاحوال بودیم. مامورین در ابتدا عنوان کردند که ما از حضور شما در منزل مطلع هستیم و اگر در را باز نکنید با شکستن آن وارد خواهیم شد. بلافاصله در را باز کردم و یکی از مامورین در مواجهه با من، یک حکم در مقابل چشمان من گرفت و وارد منزل شد. هرچقدر هم که اصرار کردم که دلیل این ورود را عنوان کند، گفت که ما فرصتی نداریم و هرچه سریعتر باید برویم!
مامور خانمی که با آن تیم آمده بود، گفت که ببینید؛ خانم ایشان کجا هستند و باید به همراه ما بیایند. مامورین که لباس شخصی هم هستند، گفتند که ما ماموریم و هیچ اطلاعی نداریم. از نیروی انتظامی هستیم و اوین حکم داریم که همسر شما را بازداشت کنیم.
پس از این، تلفن همراه و لبتاپ هسرم را برداشتند و وقتی گفتیم که ایشان مشکل بینایی دارد و باید مراقب او باشید؛ خانم ماموری که همراه تیم بود، گفت، من مراقبشان هستم. عصای همسرم را به همراه داروهای او هم برداشتند و او را بردند.
یکی از مامورین در هنگام انتقال گفت که خانم وسمقی با تلفن همراه خودشان به شما اطلاع میدهد تا برای پیگیریهای بعدی اقدام کنید. در حال حاضر، من منتظر تماس ایشان هستم تا بتوانیم برای پیگیری وضعیتش اقدام کنیم. هنوز هیچ اطلاعی از وضعیت محل نگهداری یا نهاد بازداشتکننده به شکل شفاف ندارم و منتظر تماس همسرم هستم.
پیشتر آقای علیزاده طباطبایی از وکلای دادگستری برای همسرم اعلام وکالت کرده و طی تماسی که امروز با ایشان داشتم، قرار شده تا برای پیگیری مسئله اقدام کند. حدود ۱۰ روز پیش در سامانه ثنا، ظاهرا پیامی در خصوص پرونده همسرم آمده بود که گفته بودند باید خود را به دادسرای اوین معرفی کنید.
وقتی وکیل پیگیر شد، عنوان کرد که ظاهرا اجازه مطالعه پرونده به ایشان داده نشده و هیچ اشارهای نیز در پیام درج شده در سامانه به چرایی احضار و شاکی پرونده نداشتند. همسرم هم به وکیل گفته بود که تا زمانی که دلیل احضار و شاکی پرونده روشن نشود در دادسرا حاضر نخواهد شد.
علیزاده طباطبایی، وکیل صدیقه وسمقی: موکلم در زندان اوین است
به گزارش سایت دیدهبان ایران؛ صبح امروز، صدیقه وسمقی، اسلامپژوه و عضو اسبق شورای شهر تهران در منزل خود بازداشت شد. محمود علیزاده طباطبایی، وکیل وسمقی درباره جزئیات بازداشت موکل خود به دیدهبان ایران گفت: «هفته گذشته ایشان از شعبه سه بازپرسی احضار شده ولی اتهام ایشان عنوان نشده بود. من به شعبه رفتم و اعلام وکالت کردم ولی اجازه مطالعه پرونده را ندادند و میگفتند تا خودشان نیایند و ما تفهیم اتهام نکنیم، نمیتوانیم پرونده را به شما بدهیم. خانم وسمقی هم میگفتند که تا اتهام من مشخص نشود، نمیروم. در نهایت هم امروز ایشان را در منزل بازداشت کردند. فردا صبح بنده به بازپرسی میروم تا اگر وکالت من پذیرفته شده بود، بررسی کنم که موضوع از چه قرار است.»
علیزاده طباطبایی در پاسخ به اینکه آیا از محل نگهداری موکل خود اطلاع دارد یا خیر، گفت: «از شعبه سوم بازپرسی دادسرای اوین احضار شده بودند و بنابراین اکنون در زندان اوین نگهداری میشوند.»
این وکیل همچنین درخصوص اجتمال آزادی با قید وثیقه، عنوان کرد: «من به همسرشان گفتم که وثیقه بگذارند چراکه قرار بازداشت نیست و حتما قرار وثیقه است. اما همسرشان گفتند که فعلا وثیقهای در دسترس ندارند.»
بهاره شبانکارئیان / روزنامه اعتماد
توضیح «اعتماد»: هفته گذشته خبر کشته شدن دختری ۲۱ساله به دلیل شلیک اشتباهی یکی از ماموران نیروی انتظامی پاسگاه چمنسلطان در نزدیکی روستایی با همین نام در شهرستان الیگودرز استان لرستان رسانهای میشود که «اعتماد» برای صحت و سقم خبر آن را پیگیری میکند. «اعتماد» در همان ابتدا تلاش کرد با پدر، مادر و یکی از خواهران دختر صحبت کند، اما آنها به دلایلی اظهار کردند امکان مصاحبه ندارند. در حالی که دایی او حاضر شد در مورد جزییات حادثه با «اعتماد» گفتوگویی داشته باشد.
***
بامداد جمعه، نوزدهم اسفندماه جاری وقتی «نگار کریمیان» به همراه پدر، دو خواهر و داماد خانواده از مراسم خاکسپاری دایی خود در روستای فرسش الیگودرز در حال بازگشت به محل زندگیشان؛ اصفهان بودند، ناگهان از سوی یکی از ماموران نیروی انتظامی هدف گلوله قرار میگیرد. در این میان تیر ابتدا از کنار دست پدر خانواده میگذرد و سپس به پهلوی این دختر جوان برخورد میکند. دست پدر خانواده مجروح میشود و نگار نیز پس از انتقال به بیمارستان امام جعفرصادق تحت عمل جراحی قرار میگیرد، اما بعد از عمل هنگامی که به بخشایسییو بیمارستان منتقل میشود به خاطر خونریزی داخلی جانش را از دست میدهد.
خبر جان باختن دختر جوان در شهرستان الیگودرز آن هم با شلیک اشتباهی مامور نیروی انتظامی سوالات زیادی در ذهن خانواده داغدار این دختر جوان و افکار عمومی ایجاد کرده است. فرمانده انتظامی شهرستان الیگودرز ۲۵ اسفندماه جاری در رابطه با این اتفاق اعلام کرد: «شب حادثه یکدستگاه خودرو پژو ۴۰۵ بدون توجه به علائم ایست و بازرسی و اخطارهای مکرر ماموران برای ایست و بازرسی بهطور غیرمجاز عبور کرده که ماموران به فرض اینکه این خودرو شامل مواد مخدر است، جهت توقیف خودرو اقدام به تیراندازی هوایی و در تعاقب به سمت لاستیک خودرو کردند که یکی از گلولهها پس از اصابت به بدنه خودرو به یکی از سرنشینان خودرو که دختر جوانی به نام نگار کریمیان بود، برخورد و موجب جراحت او شد.»
این در حالی است که دایی این دختر جوان در این مورد میگوید: «مامور انتظامی اصلا ایست نداده است. شوهر خواهر من چهلسال است که راننده اتوبوس است. اکثرا بیش از ۳۰ مسافر را به مقصد میرساند. چطور میشود ایست پلیس را متوجه نشده باشد؟! مگر تازه گواهینامه گرفته بود که این حرفها را میزنند. الیگودرز که سیستان و بلوچستان نیست که ماموران در کمین باشند و یک ماشین هم فرار کند. حرفهایی که گفته شده صحت ندارد. ما تا پای قصاص پیش خواهیم رفت.»
حالا دایی نگار کریمیان در گفتوگو با «اعتماد» جزییات شب حادثه را بازگو کرده است.
مامور انتظامی از چه کسی دستور شلیک گرفته بود؟
مهدی رضایی، دایی جان باخته در مورد این حادثه به «اعتماد» میگوید: «یکی از برادرانم چند وقت پیش به خاطر مشکل قلبی فوت میکند. برای همین خواهرم، همسرش، سه دختر و داماد خانوادهشان برای مراسم عزاداری به روستای فرسش میآیند. ما اصالتا اهل روستای فرسش الیگودرز هستیم. قرار شد بعد از مراسم خاکسپاری، خواهرم یعنی مادر نگار تا مراسم هفتم برادرمان بماند و شوهرش، سه خواهرزادهام و همسر خواهرزادهام به اصفهان برگردند. چون خواهر کوچک نگار میخواست به مدرسه برود. وقتی همگی سوار ماشین میشوند، نگار صندلی جلو کنار پدرش مینشیند و دو خواهر دیگر او به همراه داماد خانواده صندلی عقب مینشینند. وسط جاده فرعی نزدیک روستای چمن سلطان یکی از ماموران انتظامی که درجه استواری هم داشته به ماشین آنها که پژو ۴۰۵ نقرهای بود، شلیک میکند. تیر از کنار دست شوهر خواهرم رد میشود و به پهلوی چپ نگار اصابت و سپس به ستون ماشین برخورد میکند. آنها از ماشین پیاده و متوجه میشوند تیر به پهلوی نگار شلیک شده است. وقتی مامور نیروی انتظامی میبیند خانواده داخل ماشین بوده، سریع میگوید اشتباه شده است. در حالی که چه اشتباهی؟! مگر در آن جاده چند ماشین بود که اشتباه شلیک شده باشد؟ میگویند شخصی به اشتباه به همان مامور خاطی گفته بود ماشینی که در حال گذر است، مواد مخدر حمل میکند. البته این طوری به ما گفتند. خود من از قاضی کشیک پرسیدم این مامور از چه کسی دستور شلیک گرفته بود؟ قاضی کشیک هم گفت من دستور شلیک نداده بودم. ما متوجه نمیشویم مگر میشود بدون دستور مافوق، شلیک کرد!»
کارشناس اعلام کرد فاصله تیر با ماشین نزدیک بوده است
به گفته دایی نگار نیم ساعت بعد از این حادثه خواهر نگار با او تماس گرفته و گفته که تصادف کردند، اما اصل ماجرا را برای او تعریف نکرده و داخل بیمارستان متوجه شده چه اتفاقی افتاده است.
رضایی میگوید که خواهر بزرگ نگار شب حادثه را برایش اینگونه تعریف کرده و گفته: «ما داشتیم در جاده فرعی میرفتیم و ماشین مامور نیروی انتظامی هم داشت از مقابل میآمد که یک دفعه صدایی شنیدیم. اول فکر کردیم چیزی به سمت ماشین پرت شده یا اینکه تصادف کردیم. پدرم ترمز کرد تا ببینیم چه اتفاقی افتاده است. همسرم در حالی که عصبانی بود از ماشین پیاده شد و به مامور گفت که چه کار کردی؟ در همین حین مامور نیروی انتظامی هم از ماشین پیاده شد و گفت؛ اشتباه شده است. بعد هم پرسید؛ همه سالم هستید؟! همسرم که متوجه تیراندازی نشده بود در جواب مامور از او پرسید، چطور؟ مامور هم گفت شلیک شده است. وقتی مامور متوجه شد تیر به پهلوی نگار برخورد کرده، به ما گفت که فقط دنبال من بیایید. تا جایی رفتیم که نیروهای هلال احمر ایستاده بودند. آنجا نگار را سوار آمبولانسهای آنها کردیم و خود مامور هم جلوی آمبولانس رفت تا به بیمارستان امام جعفر صادق رسیدیم.»
مهدی رضایی میگوید: «پزشکان، نگار را سریع به اتاق عمل منتقل میکنند، اما بعد از جراحی وقتی به بخش ای سی یو منتقل میشود با وجود اینکه چند واحد خون به او تزریق شده بود از شدت خونریزی تمام میکند. تیر از سمت چپ وارد پهلوی نگار شده بود و از سمت راست پهلوی او خارج و به ستون ماشین برخورد کرده بود. کارشناسی که برای بازدید از ماشین آمده بود، اعلام کرد؛ وقتی تیر شلیک شده، فاصله زیادی با ماشین نداشته و تقریبا از فاصله نزدیک شلیک شده. این اولینبار نیست که در این جاده چنین اتفاقی میافتد. چهار سال پیش هم ماموران نیروی انتظامی یک نفر به اسم شهرام رضایی را اینگونه کشتند و گفتند؛ تیر اشتباه شلیک شد. تیر به قلب شهرام رضایی برخورد کرد و او هم درجا جان باخت. او زن و بچه داشت. یک پسر و دختر. پسرش بعد از این اتفاق درس را رها کرد و رفت کارگری تا بتواند مخارج خانواده را تامین کند. بعد هم در توجیه تیری که به اشتباه به این مرد شلیک شده بود، گفتند او اعتیاد داشته و دیهاش را به خانواده پرداخت کردند. اینبار هم که شلیک اشتباهی دامن خانواده ما را گرفت و دختر جوانمان جانش را از دست داد.»
رضایی همچنین به سوالات دیگر «اعتماد» پاسخ میدهد.
* خواهرتان چند فرزند دارد و نگار فرزند چندم خانواده بود؟
سه فرزند دختر. نگار ۲۱ساله و فرزند دوم خانواده بود. خواهر بزرگترش ازدواج کرده و خواهر کوچکترش هم مدرسه میرود.
* نگار دانشجو بود یا کار میکرد؟
نگار تمام کلاسهای مربوط به آرایشگری را گذرانده بود، اما خودش ناخن کار بود.
* ماموری که به سمت ماشین شلیک کرده بازداشت است؟
بله، بازداشت است. مامور درجه استواری داشته. هر کاری کردم که اسم و فامیل او را به من بگویند، نگفتند. فقط گفتند زن و بچه دارد، اما من زنش را ندیدم. به ما گفتند همان شب اول اسلحه او را گرفتیم و بازداشتش کردیم. اول گفتند مامور اشتباه شلیک کرده در صورتی که ماشین دیگری در جاده نبوده، اما بعد طور دیگری گفتند؛ گفتند گزارش شده بود ماشینی که در جاده در حال تردد بوده، حامل مواد مخدر بوده است. این مامور میتوانست راه ماشین را ببندد نه اینکه در حین حرکت شلیک کند.
نامه جمعی از دانشمندان و اساتید ایرانی الاصل مقیم خارج به آقای «جو بایدن»، رئیس جمهور آمریکا
در خصوص توقف سریع جنگ غزه
جناب رئیس جمهور محترم
ما به نمایندگی از طرف جامعه دانشگاهیان ایرانی الاصل از شما میخواهیم تلاشهای خود را تشدید کنید و هر آنچه در توان دارید برای تضمین آتش بس فوری و پایدار در غزه انجام دهید. در حالی که ما حملات ۷ اکتبر توسط حماس به غیرنظامیان اسرائیلی را محکوم میکنیم، جنگ جاری اسرائیل در غزه و حمله قابل پیش بینی آن به رفح را به عنوان یک کاتالیزور برای مصائب انسانی در مقیاسی میدانیم که در تاریخ اخیر به ندرت رخ داده است؛ جنگی با نتایج ناگوار، از آشفتگی سیاسی تا افزایش خشونت، و مهمتر از همه، افزایش گسترده پناهندگان و آواره شدن میلیونها غیرنظامی بیگناه در غزه که در شرایط وخیم زندگی میکنند. با توجه به روند ضعیف با پیشرفت اندک یا عدم پیشرفت در آتش بس، ضروری است واشنگتن به عنوان تامین کننده تسلیحات و حامی و حافظ سیاسی دولت اسرائیل از اهرم فشار خود استفاده کند. دولت آمریکا باید فوراً از دولت اسرائیل بخواهد که حملات مرگبار به غیرنظامیان فلسطینی را متوقف کند و اجازه دهد کمکهای بشردوستانه حیاتی به منظور تسکین و کاهش گرسنگی و سوء تغذیه وارد غزه شود.
از زمان حمله اسرائیل به غزه، که از پنج ماه پیش آغاز شد، شاهد عبور تلفات فلسطینیان از مرز ۳۱۰۰۰ نفر بوده ایم که دو سوم آنها زن و کودک هستند. مرگ غیرنظامیان و فاجعه انسانی به موضوعاتی تبدیل شدهاند که نگرانی گستردهای در جهان ایجاد کردهاند، همانطور که رای ۱۵۴ کشور به نفع آتشبس فوری در موارد متعدد مبین آن است. دعاوی مطرح شده از سوی آفریقای جنوبی در مورد نسل کشی اسرائیل در غزه، که در دیوان بین المللی دادگستری مطرح شد، مبتنی بر شواهد محکم و استدلال قانع کننده است. بسیاری از کشورها، از جمله برخی از متحدان نزدیک ایالات متحده، راههایی را برای کمک به غیرنظامیان غزه که تحت تهاجم شدید هوایی و زمینی اسرائیل بودهاند، پیشنهاد کردهاند. مرگ بر اثر گرسنگی، سوءتغذیه و کم آبی به عنوان یک روش جنگی در غزه، جان بسیاری از کودکان بی گناه و زنان باردار را در معرض خطر جدی قرار داده است. در حالیکه فقدان و قصور یک تصمیم گیری متعادل و سنجیده در جنگ غزه و پارادوکس سقوط بمبهای آمریکا از آسمان بر غزه نتیجه معکوس دارد، ارائه تسلیحات، کمک مالی و حمایت سیاسی از اسرائیل بدون اعمال هیچ گونه فشار بر دستور کار جنگی اسرائیل در غزه از نظر اخلاقی و استراتژیک غیر قابل توجیه است.
حمله زمینی برنامهریزی شده اسرائیل به رفح، جایی که ۱.۴ میلیون فلسطینی در آن پناه گرفته اند‐ زیرا از سوی دولت اسرائیل به آنها گفته شده که در آنجا امن خواهند بود‐ به احتمال زیاد منجر به کشتار و خونریزی بی سابقه و مصائب انسانی خواهد شد. مشخص نیست که تخریب غزه و کشتار غیرنظامیان میتواند حماس را متوقف یا مهار کند. واقعیت این است که اسرائیلیها نمیتوانند به سادگی راه خروج از غزه را بکشند یا آنرا به تصرف خود درآورند و امیدوارند در روزها، هفتهها یا ماههای آینده به هدف سیاسی خود که ریشهکن کردن حماس است دست یابند. یادآوری میکنیم که نزدیک به یک میلیون افغان در جریان مداخله شوروی در دهه ۱۹۸۰ جان باختند، اما مرگ و ویرانی عظیمی که بر افغانستان وارد شد، در پایان نتوانست پیروزی را به ارمغان بیاورد.
ما نویسندگان این نامه، حمایت خود را از آتش بس دائمی به عنوان تنها راه توقف کشتار هزاران غیرنظامی بی گناه دیگر در غزه اعلام میکنیم و خواهان آزادی گروگانها و زندانیان سیاسی و حل و فصل سیاسی پایدار هستیم. راه حل مناقشه اسرائیل و فلسطین، از نظر ما، سیاسی است نه نظامی. ما از شما میخواهیم که راه حلی قابل اجرا و بلندمدت را برای آشتی دادن امنیت اسرائیل با آرمانهای فلسطینیها برای تشکیل یک کشور، در دستور کار قرار دهید. با این حال و در حال حاضر، حملات به غیرنظامیان باید متوقف شود و محدودیتهای کمک رسانی و محاصره غزه باید پایان یابد. ما امیدواریم که شما اقدام فوری و مؤثری برای جلوگیری از طرح دولت اسرائیل برای حمله به رفح، انجام دهید. بار انفعال و رضایت به احتمال زیاد باعث تشدید و حتی دامن زدن به خشونت بیشتر و بی ثباتی سیاسی در منطقه میشود. ایالات متحده میتواند و باید بر دولت نتانیاهو فشار بیاورد تا فوراً درگیری در غزه را کاهش دهد و راهی برای راه حل دو دولتی ترسیم کند. در حال حاضر، حداقل، توقف این خونریزی گامی حیاتی به سوی جستجوی یک راه حل سیاسی خواهد بود.
امضاء کنندگان:
یرواند آبراهامیان (استاد بازنشسته تاریخ، دانشگاه نیویورک)
علی افشاری (دانشگاه جورج واشنگتن)
رضا افشاری (استاد بازنشسته دانشگاه پیس)
فرشته احمدی (دانشگاه گاول، سوئد)
نیکی اخوان (دانشگاه کاتولیک آمریکا)
شاهرخ اخوی (پژوهشگر مستقل)
کاظم علمداری (دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، نورتریج)
صمد جوزف علوی (دانشگاه اسلو)
رضا باوفا (دانشگاه کالیفرنیای جنوبی)
آصف بیات (دانشگاه ایلینوی، اوربانا شمپین)
مازیار بهروز (دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو)
محمد ع. چایچیان (استاد بازنشسته دانشگاه مانت مرسی)
منوچهر دراج (دانشگاه مسیحی تگزاس)
نادر انتصار (استاد بازنشسته دانشگاه آلابامای جنوبی)
آریا فانی (دانشگاه واشنگتن، سیاتل)
منصور فرهنگ (استاد بازنشسته کالج بنینگتون)
بهروز قمری تبریزی (دانشگاه پرینستون)
شهریار غیبی (کالج سینا)
فاطمه حقیقتجو (ابتکار خشونت پرهیزی برای دموکراسی)
احمد کریمی حکاک (استاد بازنشسته دانشگاه مریلند)
غلامحسین ح. همدانی (دانشگاه مارکت، میلواکی)
نادر هاشمی (دانشگاه جرج تاون)
محمد جواهری (کالج سینا)
محمدعلی کدیور (کالج بوستون)
محسن کدیور (دانشگاه دوک)
مهرک کمالی سروستانی (دانشگاه ایالتی اوهایو)
حسین کمالی (دانشگاه بین المللیهارتفورد)
مهران کامروا (دانشگاه جورج تاون-دوحه)
فاطمه کشاورز (دانشگاه مریلند، کالج پارک)
محمود کریمی حکاک (کالج سینا)
احمد خلیلی (استاد بازنشسته، دانشگاه اسلیپری راک پنسیلوانیا)
فرهاد خسروخاور (مدرسه عالي مطالعات علوم اجتماعي پاريس)
علیاکبر مهدی (دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، نورتریج)
فرزانه میلانی (دانشگاه ویرجینیا)
علی میرسپاسی (دانشگاه نیویورک)
ولنتاین م. مقدم (دانشگاه نورث ایسترن)
هایده مغیثی (استاد بازنشسته، دانشگاه یورک، تورنتو)
رضا مهاجر (دانشگاههاوایی)
شادی مختاری (دانشگاه آمریکن - واشنگتن دی سی)
محمود منشی پوری (دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو)
آذر نفیسی (دانشگاه جانهاپکینز)
اعظم نیرومند راد (استاد بازنشسته دانشگاه جورج تاون)
سعید پیوندی (دانشگاه لورن فرانسه)
میثاق پارسا (استاد بازنشسته کالج دارتموث)
نسرین رحیمیه (دانشگاه کالیفرنیا، ارواین)
سعید رهنما (دانشگاه یورک، تورنتو)
احمد صدری (دانشگاه لیک فارست)
محمود صدری (دانشگاه زنان تگزاس)
جواد صالحی اصفهانی (ویرجینیا تک)
مجید شریفی (دانشگاه واشنگتن شرقی)
ایرج سبحانی (دانشگاههای پاریس)
بهرام توکلیان (استاد بازنشسته دانشگاه دنیسون)
محمد توکلی طرقی (دانشگاه تورنتو)
نیره توحیدی (استاد بازنشسته، دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، نورتریج)
فرزین وحدت (موسسه علوم اجتماعی و علوم انسانی، ماساچوست)
دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری آمریکا، اوفک، روز جمعه ۲۵ اسفند با انتشار بیانیهای از تحریم شبکهای متشکل از سه فرد و چهار نهاد به اتهام تسهیل صادرات غیرقانونی کالاها و فناوری آمریکا به جمهوری اسلامی از جمله بانک مرکزی ایران خبر داد.
در این بیانیه با اشاره به تحریم پیشین بانک مرکزی ایران به دلیل نقش آن در ارائه کمکهای مالی به نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حزبالله لبنان آمده است که کالاها و فناوری منتقلشده به بانک مرکزی ایران شامل اقلامی بودهاند که تحت کنترلهای امنیت ملی و ضدتروریسم وزارت بازرگانی قرار دارند.
تحریمشدگان
شرکت خدمات انفورماتیک مستقر در ایران، یکی از شرکتهای تابعه بانک ملی مرکزی و به عنوان بازوی فناوری آن که ناظر بر شبکه تبادل اطلاعات بین بانکی، شتاب، و همچنین وابسته به شبکه الکترونیکی پرداخت کارت ایران، شاپرک، است.
شرکت تجاری راهحل بانکی پیشرفته (Advance Banking Solution Trading DMCC) مستقر در امارات متحده عربی که یک شرکت صوری برای شرکت خدمات انفورماتیک است و کالاها و فناوری ایالات متحده را غیرمستقیم و از فروشندگان طرف ثالث برای انتقال نهایی به بانک مرکزی ایران خریداری کرده است.
سید ابوطالب نجفی مدیر اجرایی شرکت خدمات انفورماتیک که دستیابی غیرقانونی این شرکت به اقلام را نظارت و تایید کرده است.
محمد رضا خادمی و شرکت تحت ریاستش با عنوان شرکت تجارت عمومی ستاره آزادی (Freedom Star General Trading Co.) که ارسال کالاها از امارات متحده به ایران را تسهیل کردهاند.
شرکت سهامی عام تجارت خدمات توسعه فناوری تد (Ted Teknoloji Gelistirme Hizmetleri Sanayi Ticaret Anonim Sirketi) مستقر در ترکیه که به عنوان نماینده شرکت خدمات انفورماتیک در ترکیه فعالیت میکند و کالاها و فناوری آمریکا را در هماهنگی با شرکتهای صوری این شرکت کسب کرده است.
پوریا میراحمدی شهروند دوتابعیتی ایرانی-فرانسوی که در فعالیتهای این شرکت مستقر در ترکیه دست داشته است.
برایان نلسون، معاون وزیر خزانه داری آمریکا در امور تروریسم و اطلاعات مالی با اشاره به حمایت مالی بانک مرکزی ایران از نیروی قدس و حزبالله لبنان به عنوان بازیگران بیثباتکننده در خاورمیانه گفت ایالات متحده همچنان از تمام ابزارهای موجود برای مختلکردن تلاشهای غیرقانونی جمهوری اسلامی به منظور دستیابی به فناوری حساس آمریکا استفاده خواهد کرد.
صدای آمریکا
چاک شومر رهبر اکثریت دموکرات مجلس سنای آمریکا دیروز طی سخنانی بیسابقه درباره جنگ غزه و اسرائیل به بنیامین نتانیاهو تاخته و او را متهم به ممانعت از دستیابی به صلح و ترجیح منافع شخصی و بقای خود در قدرت بر منافع اسرائیل کرده است.
شومر هشدار داده که آمار بالای قربانیان فلسطینی باعث انزوای اسرائیل در جهان و «تبدیل شدن آن به یک قدرت منفور جهانی» شده است.
سخنان شومر مانند اظهارات برنی سندرز سناتور منتقد اسرائیل نیست و اهمیت گفتههای بیسابقه او اینجاست که اولا از زبان عالیترین مقام یهودی آمریکا و ثانیا از جانب حامی و مدافع پروپاقرص اسرائیل در این کشور بیان میشود که برای نخستین بار اینچنین لب به انتقاد گشوده است.
اکنون در سایه انتقادات شومر و احیانا بایدن و مقامات دولتی دیگر پرسش این است که آیا این مواضع حاکی از تحولی در سیاست آمریکا در قبال اسرائیل در جهت فروکاست منزلت آن در سیاست خارجی این کشور است؟ پاسخ منفی است.
شکی در این نیست که میان دولت آمریکا و اسرائیل اختلاف نظر جدی در برخی مسائل وجود دارد، اما برای درک روابط دو طرف و آینده آن بهتر است که دید ریشه این اختلافات از کجاست؟
واقعیت این است که پیوندهای ایدئولوژیک، ژئوپلیتیک، سیاسی و امنیتی میان اسرائیل و آمریکا همچنان به قوت خود برقرار است و اختلاف نظر آمریکاییها از این جهت نیست که کاخ سفید مدافع فلسطینیها شده و در حال پشت کردن به اسرائیل است، بلکه بیشتر از خاستگاه نوعی “دلسوزی” و “دلنگرانی” نسبت به آینده آن است. به این معنا که دولت بایدن به ویژه بعد از حمله هفتم اکتبر به این جمع بندی رسیده که آینده اسرائیل در نتیجه سیاستهایش به ویژه پس از یکدست شدن قدرت در دست راستگرایان افراطی در جغرافیای ناامن و بیثبات خاورمیانه بیش از هر زمانی در خطر است؛ تا جایی که سناتور چاک شومر به صراحت میگوید «به نظر میرسد که اکنون به یک بحث و گفتمان تازه درباره آینده اسرائیل نیاز است.»
از این رو، آمریکا در شرایط جنگی کنونی از یک طرف خود را ملزم به ارائه هر نوع کمک نظامی، سیاسی و امنیتی به اسرائیل میداند و از دیگر سو نیز در اقدامی به ظاهر متناقض اما در باطن همسو با تعریف و نگاه کلان خود به منافع کلان اسرائیل و آینده و امنیت آن، از سیاستهای نتانیاهو و شرکای او در قدرت انتقاد میکند و آن را برای آینده و امنیت اسرائیل واجد خطرات و مضرات راهبردی میداند.
انگیزه دیگر انتقادات مقامات آمریکایی نگرانی از افت شدید وجهه جهانی اسرائیل به ویژه در میان افکار عمومی خود آمریکا به علت تراژدی غزه است؛ تا جایی که رهبر اکثریت سنای آمریکا از «تبدیل شدن اسراییل به قدرت منفور جهانی» گفت. این نگرانی هم نه تنها به این خاطر است که جنگ غزه به اعتبار جهانی آسیب میزند، بلکه این سیاست اسرائیل، حمایت آمریکا و غرب از آن را هم از حیز توجیهپذیری بیندازد و کار لابی یهودی طرفدار اسرائیل و شخصیتهای کلیدی آن مانند چاک شومر را بسیار دشوار کند.
در این میان، دولت آمریکا اما از زیر سوال بردن خود اسرائیل از بیم تضعیف نام و موقعیت آن به شدت پرهیز میکند و نوک انتقادات خود را صرفا متوجه نتانیاهو و برخی شرکای او کرده و به نوعی خواستار تغییر دولت در اسرائیل و همزمان در فلسطین و کنار رفتن بی بی و ابومازن است.
این در حالی است که اولا هر چند محاسبات شخصی نتانیاهو چشمانداز جنگ کنونی را پیچیده کرده؛ اما به هر حال نخستوزیر انتخاب شده اسرائیل است و اتفاقا سیاستهایش در قبال فلسطینیها معطوف به حمایت اکثریت جامعه اسرائیلی نیز هست که اکنون به شدت راستگرا و مخالف صلح و سازش با فلسطینیهاست و جریان چپ و طرفدار صلح به اقلیت سیاسی غیر تاثیرگذاری تبدیل شده است.
به عنوان مثال، نگاه بنی گانتز (که فعلا بر اساس نظرسنجیها شانس بیشتری برای جانشینی نتانیاهو دارد و عضو کابینه جنگ است و اخیرا نیز در میانه مخالفت کابینه به آمریکا سفر کرد) نسبت به جنگ کنونی تفاوت چندانی با نگرش نتانیاهو ندارد و در حالی که آمریکا به نوعی حمله به رفح را “خط قرمز” خوانده، گفته است که این حمله باید صورت گیرد.
ثانیا، نه تغییر نتانیاهو به علت گسترش راستگرایی در جامعه اسرائیلی و نه محمود عباس به علت تنزل جایگاه او و دولت خودگردان در میان فلسطینیها در نتیجه سیاستهای اسرائیل کمکی به حل مشکل میکند. این واقعیت و بنبست هم نتیجه حمایت بیحد و مرز آمریکا از اسرائیل در چند دهه اخیر است که آن را به بازیگری فراقانونی و استثنایی در سپهر سیاست بینالملل تبدیل کرده و همین خود موجد چالشی جدی برای نظم جهانی برآمده در قالب سازمان ملل و مبتنی بر قسمی قانونمداری بینالمللی شده است. کمک بنیادین خارج ساختن اسرائیل از این وضعیت استثنایی است.
تلگرام نویسنده
بر اساس اطلاعات رسیده به بیبیسی فارسی، جمعه ۲۵ اسفند، نیروهای امنیتی از حضور خانوادههای دادخواه زندانیان سیاسی اعدام شده در سال ۱۳۶۷، در گورستان خاوران جلوگیری کردند.
یکی از حاضران به بیبیسی فارسی گفت فردی جلوی در ایستاده بود و از افرادی که برای حضور در خاوران آمدند درخواست نشان دادن کارت ملی میکرد، اما خانوادهها از ارائه کارت ملی خودداری کردند. به گفته این منبع خانوادههای دادخواه گلهای خود را پشت درهای بسته قبرستان خاوران گذاشتند.
منبعی که با بیبیسی گفتوگو کرده، اضافه کرد که علت درخواست کارت ملی از مراجعهکنندگان مشخص نیست، زیرا چندین دوربین مداربسته در محوطه قبرستان نصب شده که شناسایی افراد مراجعهکننده را آسان میکند.
ممانعت از حضور خانوادههای زندانیان چپ اعدام شده در گورستان خاوران با حفر قبرهای جدید و خاکسپاری شهروندان بهائی در محل قبرهای دستهجمعی زندانیان سیاسی همزمان شده است.
خانوادههای دادخواه هر سال دو بار، جمعه اول شهریور و آخرین جمعه سال در گورستان خاوران برای یادبود زندانیان اعدام شده جمع میشوند، اما به گفته یکی از خانوادهها از زمانی که ابراهیم رئیسی، به عنوان رئیس جمهور انتخاب شده است، سختگیریها چند برابر شده: «عملا نمی دانیم آن داخل چه می گذرد.»
تلاش برای تخریب خاوران
طی بیش از سه دهه که از اعدام دستهجمعی زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ و دفن مخفیانه آنها در گورستان خاوران، میگذرد، حکومت جمهوری اسلامی بارها تلاش کرده این محل را تخریب کند یا تغییر کاربری دهد.
حفر قبرهای جدید، دیوارکشی بتنی، خاکبرداری و به آتش کشیدن محوطه گورهای دستهجمعی از جمله مواردی است که طی سالهای گذشته جمهوری اسلامی از طریق آنها سعی داشته چهره خاوران را تغییر بدهد.
اما حکومت ایران بهطور مشخص از سال ۱۴۰۰ در قطعه نزدیک به گورهای دسته جمعی زندانیان سیاسی چپ، اجساد شهروندان بهائی را خاک کرد.
به گفته یک منبع که با بیبیسی گفتوگو کرده است، حکومت ایران این قطعات را سال ۱۴۰۰ ابتدا رایگان به بهائیان واگذار میکرد: «سپس با مبلغی بسیار کمتر -نزدیک به ۱۴ میلیون تومان- این قبرها به بهائیان واگذار شد. خانوادهها تا الان از حدود ۳۹ قبر مرتبط با بهائیان فیلمبرداری کردهاند.»
شهروندان بهائی تا کنون در مجموع در دو ردیف از قبرها در کنار گورهای دستهجمعی زندانیان سیاسی چپ در سال ۱۳۶۷ به خاک سپرده شدهاند.
از سوی دیگر، حکومت برای اینکه بهائیان را وادار کند تا شهروندان فوت شده را در قطعه گورهای دستهجمعی به خاک بسپارند، اجساد آنها را به مدت طولانی در سردخانه نگه میداشت.
در آن زمان مادران و همسران و خانواده زندانیان سیاسی چپ، در نامهای به پیروز حناچی، شهردار وقت تهران و همچنین شورای شهر تهران اعتراض خود را به این اقدام اعلام کردند. در این نامه خانوادههای دادخواه خواستار جلوگیری از خاکسپاری متوفیان در این گورستان خاوران شدند.
همان زمان به دنبال حفر دستکم ۱۰ قبر جدید در گورستان خاوران، جامعه جهانی بهائی مستقر در ژنو نیز در بیانیهای اعلام کرد تخریب و هتک حرمت گورستان بهاییان در ایران، بخشی از سیاست دیرینه دولت برای آزار و سرکوب بهاییان است و با دفن بهائیان در محل گورهای دستهجمعی زندانیان سیاسی اعدام شده مخالفت کردند.
خردادماه ۱۴۰۱ خانوادههای دادخواه خاوران از دیوارکشی بتنی و نصب دوربینهای مدربسته در اطراف محوطه خاوران خبر دادند.
جمعی از خانوادههای دادخواه خاوران آن زمان دیوارکشی بتنی و نصب دوربینهای مداربسته را به شدت محکوم کردند و طی بیانیهای نوشتند: «بیش از چهل سال از دههی دهشتناک ۱۳۶۰ و سی و چهار سال از فاجعه کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سیاه ۱۳۶۷ می گذرد. ما خانوادههای جانباختگان در تمامی این سالهای سخت، حتی برای کوچکترین حق، یعنی حق سوگواری برای عزیزانمان با آزار ماموران در گلزار خاوران مواجه بودهایم. بارها و در دورهی زمامداری دولتهای مختلف به مسئولین وقت نامه نوشتیم و خواستار پاسخگویی به سوالات خود در ارتباط با این فاجعه شدیم اما نه تنها هرگز پاسخی نشنیدیم که همواره برای حضور بر سر مزار عزیزانمان با تهدید و ارعاب نهادهای امنیتی مختلف مواجه شدهایم.»
سازمان عفو بینالملل نیز در واکنش به این اقدام جمهوری اسلامی طی بیانیهای ضمن محکوم کردن دیوارکشی به دور خاوران، این ساخت و سازها را نگران کننده خواند و اعلام کرد «دیوارکشی به دور گورهای جمعی کشتار ۶۷ نشاندهنده نیاز فوری به انجام تحقیقات بینالمللی است.»
اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۲ نیز شهروندان تحت فشارهای نهادهای امنیتی همچنان مجبور به دفن عزیزان خود در محل گورهای دستهجمعی خاوران شدند. تعدادی از خانوادههای بهائی به دلیل سر باز زدن از این اقدام بازداشت شدند.
جامعه جهانی بهائی (BIC) در بیانیهای به دفن اجباری شهروندان بهائی و بازداشت آنها اعتراض کرد و دفن مخفیانه و اجباری شهروندان بهائی بدون رعایت آداب کفن و دفن بهائی را «بیرحمانه» خواند.
همان زمان انجمن «بیداران» که شامل گروهی از خانوادههای دادخواه خاوران است، با انتشار بیانیهای درتاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ خواهان پشتیبانی همگانی برای ماندگاری گورستان خاوران شد. انجمن بیداران درفراخوان خود از همگان خواسته بود از «پایداری و حق خاکسپاری بهائیان در آرامستانهای ویژه خود حمایت کنند.»
خاوران کجاست؟
مرداد و شهریور ۱۳۶۷ (ژوئیه تا سپتامبر ۱۹۸۸)، هزاران زندانی سیاسی با «حکم» آیتالله خمینی، بنیانگذار و رهبر جمهوری اسلامی، پس از اعدامهای گروهی، مخفیانه در گورهای دستهجمعی دفن شدند.
خانوادههای اعدامیان همان موقع گورهای دسته جمعی در قبرستان خاوران پیدا کردند و از آنها عکس گرفتند.
خاوران از سال ۱۳۶۰ محل دفن انفرادی مخالفان سیاسی بود، اما از سال ۱۳۶۷ به بعد خانوادهها، جمعه آخر هر سال (در آستانه نوروز) و جمعه اول شهریور (در سالگرد اعدامها) در این گورستان جمع میشوند.
دیدهبان حقوق بشر با استناد به فهرستهای موجود، برآورد کرده که بین ۲۸۰۰ تا ۵۰۰۰ زندانی سیاسی «دستکم در ۳۲ شهر» در دو مرحله اعدام شدند: «ابتدا اعضای سازمان مجاهدین خلق و سپس گروهها و احزاب چپ و غیرمذهبی».
بنابر روایت شاهدان و خانوادهها، حکومت ایران تا پیش از اعدامهای تابستان ۱۳۶۷، اجساد مخالفان سیاسی خود را در این محل دفن میکرد و به آن “لعنت آباد” میگفت. سنگ قبرها یا هر گونه علامت و نام این کشتهشدگان نیز به طور مستمر در دهههای گذشته تخریب شده است.
اما بخش دیگر خاوران که هیچ نشانه یا قبری در آن وجود ندارد، گورهای دستهجمعی زندانیان سیاسی است که در مرداد و شهریور سال ۱۳۶۷ اعدام شدند.
این گورهای دستهجمعی پس از آن شناسایی شد که عدهای از خانوادههای اعدامیان سیاسی سالهای قبل متوجه میشوند که در این محل اعضای بدن انسان از زیر خاک بیرون زده است. این خانوادهها برای مستندسازی از گورها و اجساد عکس گرفتند و برای چاپ و اطلاعرسانی به خارج از کشور ارسال کردند.
این گورهای دسته جمعی مدت کوتاهی پس از آن کشف شد که در مرداد و شهریور ۱۳۶۷ هزاران زندانی سیاسی در ایران با استناد به حکم آیتالله خمینی و در دادگاههایی چند دقیقهای و بدون تشریفات قضایی معمول، اعدام شدند.
تعداد دقیق کشتهشدگان نامعلوم مانده است اما، بنا به برآوردهای سازمانهای حقوق بشری و سیاسی، به حدود ۵ هزار نفر میرسد. از این میان، مشخص نیست چه تعداد از این کشتهشدگان در خاوران مدفون شدهاند.
گمان میرود اغلب مدفونشدگان گورهای دستهجمعی خاوران زندانیان سیاسی چپ هستند که در زندان اوین و گوهر دشت اعدام شدند.
گورستان خاوران در جنوب شرق تهران واقع شده است و در آن، علاوه بر گورهای دستهجمعی زندانیان سیاسی اعدام شده در سال ۱۳۶۷، گورهای انفرادی متعلق به مخالفان سیاسی اعدام شده در اوایل دهه ۶۰ هم قرار دارد. گورستان «گلستان جاوید» متعلق به اقلیت بهائی هم در مجاورت آن است.
محل گورهای دستهجمعی زندانیان سیاسی و گلستان جاوید شهروندان بهائی به اندازه عرض یک پیادهرو از هم فاصله دارند.
بیبیسی فارسی
بهاره هدایت زندانی سیاسی محبوس در اوین در یادداشتی که روز جمعه ۲۵ اسفند ۱۴۰۲ در اینستاگرام او منتشر شد، اعلام کرده به بیماری سرطان رحم مبتلا شده است. او نوشته: بنابر تشخیصها انجام شده، «بخشی از سلولهای داخل رحم دارد مراحل اولیه سرطان را طی میکند.»
متن یادداشت بهاره هدایت:
زخمی به یادگار
در آبانماه گذشته در مرخصی سه روزه، به دلیل عارضهی کوچکی که اخیرا ظاهر شده بود به دکتر زنان مراجعه کردم و تشخیص اولیه پزشک ضرورت یک جراحی جزئی بود، آنقدر جزئی که اگر اصرار پزشک و دوستانم نبود، حوصله پیگیری از دادسرا و زندان را برای اعزام به بیمارستان نداشتم و به دنبال بهانهای بودم برای به تعویق انداختن جراحی تا بعد از آزادی.
بعد از سه ماه، با اعزام از زندان، جراحی انجام شد اما نظر پزشک و پاسخ پاتولوژی دیگر این نبود که بیماری یک چیز جزئی است. گفتند بخشی از سلولهای داخل رحم دارد مراحل اولیه سرطان را طی میکند و پرونده پزشکی به آنکولوژیست ارجاع داده شد. بر این اساس پزشک معتمد پزشکی قانونی تجویز کرد که برای آزمایشات تکمیلی و طرح درمان مناسب باید بیرون از زندان تحت نظر باشم.
درمانی که پزشکان پیشنهاد میکنند برداشتن رحم است. «رحم رو برمیداریم که خیالمون راحت بشه». اغلب دوستان و اطرافیان هم همین را میگویند: «چیزی نیست، درش بیار بنداز دور بابا..». عموما سکوت میکنم. یا لبخندی میزنم. در آستانه ۴۳ سالگی، با یک زندگیِ در تعلیق و آیندهای آمیخته با سه چهار سال زندان نمیتوانم حرفی از بچه بزنم. و این را هم نمیتوانم بگویم که بچه آرزوی دیرینهام بود از وقتی ۱۷ ساله بودم. یعنی گرچه عمیقا غمگینم اما گلهای هم ندارم. فقط اینکه حسرت بربادرفتهای برایم ماند که دارد شلتاق آخرش را به صورتم مینوازد و جای پایش را به شکل زخمی بر بدنم به یادگار میگذارد.
فعلا منتظر جواب باقیمانده آزمایشها هستم که قرار است به تعیین وقت جراحی دوم بیانجامد. همزمان نتیجه پیگیریهای دلسوزانه وکیلم این بوده که با مرخصی استعلاجی مخالفت شده اما تا هشتم فروردین اجرای حکم به تعلیق درآمده است؛ که یعنی این مدت جزو ایام حبس محاسبه نخواهد شد.
بهاره هدایت
بیست و پنج اسفند۱۴۰۲
بهاره هدایت در حال حاضر به اتهام شرکت در یک تجمع اعتراضی در پی سرنگونی هواپیمای مسافری اوکراینی در سال ۱۳۹۸، حکم چهار سال و هشت ماه زندان خود را میگذراند.
او پیشتر نیز چند بار به دلیل فعالیت اجتماعی و سیاسی خود بازداشت شده و چندین سال را در زندان سپری کرده است.
اظهارات بیسابقه رهبر دموکراتهای سنای آمریکا علیه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، که او را «مانع» دستیابی به صلح نامید و از تغییر رهبری اسرائیل سخن گفت، در کنار موج وسیعی از واکنش مخالفت در اسرائیل، با واکنش گسترده سیاستمداران آمریکایی نیز روبهرو شده است.
به نوشته شبکه سیانان، سخنان سناتور چاک شومر «لحظهای مهم در روابط اسرائیل و آمریکا در دوره جدید» است و «موجی از شوک را از واشینگتن تا اورشلیم وارد کرده است».
این شبکه افزود توبیخ بنیامین نتانیاهو از زبان سناتور شومر حاوی عبارات بسیار شدیدی از سوی یک سیاستمدار ارشد آمریکایی بود، مخصوصاً که او یک شخصیت دموکرات نیویورکی است که سابقه طولانی در حمایت قاطع از اسرائیل دارد.
سناتور چاک شومر روز پنجشنبه ۲۴ اسفند در سخنرانی در مجلس سنا ائتلاف کنونی دولت بنیامین نتانیاهو را با نیازهای اسرائیل پس از حمله گروه افراطی حماس به اسرائیل در روز ۱۵ مهر «منطبق ندانسـت».
او گفت جهان از آن حمله به بعد «بهشدت تغییر کرده» اما مردم اسرائیل زیر دستوپای ائتلافی هستند که هنوز در دیدگاههای گذشته خود در جا میزند.
سناتور شومر افزود «روشن است» که اسرائیلیها باید با بررسی اوضاع از خود بپرسند آیا باید مسیر خود را تغییر دهند یا نه؟ و من معتقدم که «انتخابات جدید تنها راهی است که امکان یک فرآیند تصمیمگیری سالم در مورد اینده اسرائیل را فراهم میکند».
سناتور شومر، سیاستمدار ارشد یهودی، با گفتن اینکه نام فامیل او واژه عبری «نگهبان» است، استدلال کرد که باید یک انتخابات جدید برگزار شود...«اما آمریکا نمیتواند نتیجه انتخابات را دیکته کند».
به نوشته سیانان، سخنرانی سناتور شومر «نشانهای غیرقابل انکار از افزایش ناامیدی» در میان دموکراتهای ارشد آمریکایی از رویکرد بنیامین نتانیاهو در جنگ جاری اسرائیل و گروه حماس است که توصیههای آمریکا را پشت گوش انداخته است.
آقای شومر در توضیح دیگری در خصوص سخنان خود گفته است او قصدی برای تحمیل نتیجه انتخابات به اسرائیل نداشته است.
لیکود، حزب حاکم اسرائیل که رهبری آن در دست بنیامین نتانیاهو است، پنجشنبه شب در واکنش به سخنان آقای شومر در یک بیانیه نوشت اسرائیل یک «بِنانا ریپابلیک» (جمهوری موز، اشاره به وابستگی یک کشور به یک قدرت) نیست، بلکه یک دموکراسی مستقل و مغرور است که مردم آن نخستوزیر بنیامین نتانیاهو را برای رهبری خود انتخاب کردهاند».
مایک هرتسوگ، سفیر اسرائیل در واشینگتن، در پیامی در شبکه ایکس نوشت «اسرائیل یک دموکراسی مستقل است» و اظهارنظرهایی که دخالت در صحنه سیاست اسرائیل است، «سودمند نبوده» مخصوصاً که اسرائیل در حال جنگ با «سازمان تروریستی نسلکش حماس است».
بنی گانتس، وزیر ارشد عضو کابینه جنگ اسرائیل، که بر اساس نظرسنجیها ممکن است در هر انتخابات قریبالوقوعی به رهبری اسرائیل برسد، با انتقاد از سناتور شومر خواهان خودداری از دخالت در سیاست اسرائیل شد. آقای گانتس بر اتحاد و دوستی دو کشور تأکید کرد و اظهارات آقای شومر را «اشتباه» نامید.
نفتالی بنت، نخستوزیر پیشین و سیاستمدار منتقد بنیامین نتانیاهو، نیز گفت «فارغ از مواضع سیاسی، اسرائیل قاطعانه با مداخله سیاسی خارجی در امور داخلی خود مخالف است، ما یک ملت مستقل هستیم نه یک جمهوری وابسته».
یائیر لاپید، رهبر اپوزیسیون اسرائیل، در واکنشی متفاوت گفت سخنرانی سناتور شومر گواه این است که نتانیاهو یک به یک بزرگترین حامیان اسرائیل در آمریکا را از دست میدهد.
سناتور مککانل: شومر «ریاکارانه» سخن گفت
سناتور میچ مککانل، رهبر اقلیت جمهوریخواهان در سنای آمریکا، در پاسخ به سناتور شومر، گفت او نسبت به مداخله در انتخابات آمریکا هشدار داده اما خود بلافاصله در مورد اسرائیل اظهار نظر میکند، و این رویکرد، «ریاکارانه» است.
سناتور مککانل افزود «اسرائیل مستعمره آمریکا نیست که رهبران آن به خشنودی حزبی که در آمریکا بر سر قدرت است، خدمت کنند. این فقط مردم اسرائیل هستند که باید در مورد تعیین رهبر خود نظر بدهند».
پس از سخنان اوریل هینز، مدیر اطلاعات ملی آمریکا، در جریان گزارش ارزیابی سالانه اطلاعاتی که در اختیار کنگره گذاشت، این دومین بار در یک هفته اخیر بود که یک مقام آمریکایی در مورد «ضعف سیاسی» بنیامین نتانیاهو علنی سخن میگفت.
به نوشته وبسایت اکسیوس، سناتور شومر یک روز پیش از سخنرانیاش کاخ سفید را از بیان نطق خود در ارتباط با جنگ اسرائیل و گروه افراطی حماس آگاه کرد اما رونوشتی از سخنان خود را به مشاوران جو بایدن نداد و درخواستی برای تأیید اظهاراتش مطرح نکرد.
وبسایت اسرائیلی والانیوز نوشت «حمله رهبر اکثریت دموکرات سنا به نتانیاهو، زلزله در روابط اسرائیل و آمریکا» و حاکی از «شکاف فزاینده بین حزب دموکرات و دولت اسرائیل» است.
روزنامه اسرائیلی هآرتص نیز روز ۲۵ اسفند نوشت سخنرانی آقای شومر حاکی از معادله جدیدی است: آری به اسرائیل اما نه به نتانیاهو، و او با این سخنان به اسرائیل «پیام» داده که اگر حمایت او را از دست بدهد، یعنی جمایت جو بایدن را نیز از دست خواهد داد و بنیامین نتانیاهو «مسئول این وضعیت بد» برای اسرائیل خواهد بود.
نتانیاهو در روزهای گذشته در مخالفت صریح با خواسته رئیسجمهور آمریکا که حمله احتمالی اسرائیل به رفح در غزه را «خط قرمز» نامیده، تأکید کرده که این حمله ضروری است و بدون آن، پیروزی اسرائیل در جنگ علیه حماس «تضمین نمیشود».
رادیو فردا
روزنامه تلگراف چاپ بریتانیا، گزارش داد که بر اساس اطلاعاتی که بهدست آورده، ایران قبل از حمل تسلیحات برای حزبالله لبنان از طریق سوریه، از بندرهای اروپایی برای پوشش و پنهان کردن هدف سفر کشتیها استفاده میکند.
این روزنامه به نقل از منابعی که نام آنها را فاش نکرد، نوشت: «گروه تروریستی حزبالله لبنان موشکها و بمبها را با کشتیهایی دریافت کرده است که در بندرهای بلژیک، اسپانیا و ایتالیا پهلو میگیرند.»
در ماههای اخیر و همزمان با جنگ اسرائیل و حماس در غزه، اسرائیل در مرزهای شمالی خود با حزبالله نیز درگیر است و در روزهای اخیر بر شدت این درگیری افزوده شده است.
روز سهشنبه نیز روزنامه وال استریت ژورنال از ظهور تهدیدهای «تروریستی» جدید در اروپا، خنثیسازی چندین «عملیات تروریستی» و بازداشت شماری از پناهجویان و عوامل افراطی خبر داد و نوشت این تهدیدها با جمهوری اسلامی ایران، گروههای نیابتیاش و جنگ جاری در غزه مرتبط است.
تلگراف به نقل از منابع خود نوشت:« پس از اینکه نیروی هوایی اسرائیل شروع به هدف قرار دادن محمولههایی کرد که از مرز زمینی و از طریق عراق وارد سوریه میشد، جمهوری اسلامی به ارسال سلاح از دریا روی آورده است.
به گزارش تلگراف، سلاحها و سایر کالاهای ارسالی جمهوری اسلامی برای حزبالله اکنون از طریق بندرهای آنتورپ، والنسیا و راونا، در بلژیک، اسپانیا و ایتالیا، ارسال میشوند. این کشتیها به بندر لاذقیه در سوریه میروند و سپس راهی جنوب لبنان میشوند.
یک منبع ارشد اطلاعاتی در اسرائیل به روزنامه تلگراف گفت: «استفاده از اروپا به پنهان کردن ماهیت و منبع محمولهها، تعویض کاغذ و کانتینرها برای پاکسازی محمولهها کمک میکند.»
او افزود:«اروپا بندرهای بزرگی دارد و جمهوری اسلامی از آنها به عنوان پوشش استفاده می کند. جعل و پنهانکاری در بندرهای بزرگ که کالاها باید به سرعت جابهجا شوند بسیار آسان تر از بندرهای کوچک است که در آنها امکانی انجام بررسیهای بیشتر وجود دارد.»
این منبع اطلاعاتی اسرائیل به تلگراف گفت: «این کار مثل بازی موش و گربه بین ما و ایرانیها است. آنها در حال تلاش برای قاچاق هستند و ما تلاش میکنیم جلو آن را بگیریم. این داستان حداقل سه سال است که ادامه دارد.»
حملات اسرائیل باعث تغییر تاکتیک میشود
رونن سولومون، تحلیلگر اطلاعاتی مستقل مستقر در اسرائیل، به روزنامه تلگراف گفت که ایران بهطور مستقیم هم به سوریه تسلیحات ارسال میکند. استفاده از مسیرهای جداگانه از طریق اروپا برای «مشروعیت بخشیدن» به محمولههای خود و در عین حال «انحراف توجه» از آن محمولههای تسلیحاتی بود که بهطور مستقیم به سوریه ارسال میشود.
بندر لاذقیه در سال ۲۰۲۱ هدف حملات هوایی قرار گرفت. اسرائیل بهندرت مسئولیت عملیات در خاک سوریه را میپذیرد.
سولومون گفت: «در حال حاضر به دلیل حملات اسرائیل به زیرساختههای هوایی و زمینی در سوریه و لبنان، شاهد تلاشهای ایران برای ارسال تسلیحات از دریا هستیم.»
او که با مقامهای اطلاعاتی در اسرائیل کار میکند، گفت که کریدور ایران به سوریه و لبنان از طریق زمینی، هوایی و دریایی «به طور مرتب و پیوسته فعال است».
ارسال تسلیحات در بحبوحه بدترین تنشها بین حزبالله لبنان و اسرائیل از زمان جنگ دوم لبنان صورت میگیرد.
حزبالله روز سهشنبه ۱۰۰ موشک به بلندیهای جولان پرتاب کرد. حدود ۶۰ هزار غیرنظامی اسرائیلی از مناطق مرزی شمالی تخلیه شدهاند و رهبران اسرائیل بهطور مرتب هشدار دادهاند که برای جنگ زمینی علیه حزبالله آماده هستند.
رونن سولومونگفت که این سلاحها همچنین به حماس در لبنان میرسد و در عین حال از مسیرهایی که شامل مصر و لیبی میشود برای ارسال سلاح به حماس در غزه استفاده میشود.
او گفت: «جابهجایی کشتیها و کانتینرها از طریق اروپا، به ویژه تحت پوشش شرکتهای مستقر در کشورهایی مانند رومانی، به ایران این امکان را میدهد که بیشتر از نظرها مخفی بماند.
بر اساس اطلاعاتی که به سولومون داده شده است، از آغاز جنگ غزه در ماه اکتبر، پنج کشتی ایرانی به نام های دیزی، کاشان، شیبا، آرزو و آذرگون در سوریه بارگیری کردهاند. این کشتیها سفر خود را از بندرعباس در ایران آغاز کردهاند.
به گفته سولومون، پس از رسیدن کشتیها به سوریه، کار جابهجایی تسلیحات ارسالیبا هماهنگی واحد ۱۹۰ نیروی قدس سپاه پاسداران و واحد ۴۴۰۰ حزب الله مدیریت میشود.
او افزود: «برخی کشتیها مانند دیزی نیز در کنار کشتی جاسوسی ایرانی «بهشاد» در دریای سرخ پهلو میگیرند که و به طور منظم به بندرهایی در مصر و لیبی میروند.
ایران اینترنشنال
چاک شومر، رهبر اکثریت سنای آمریکا روز پنجشنبه با انتقاد شدید از نخستوزیر اسرائیل، خواستار برگزاری انتخابات زودهنگام در این کشور شد.
آقای شومر به عنوان یک سیاستمدار بلندپایه یهودی آمریکایی، در سنای این کشور بنیامین نتانیاهو را مانعی برای دستیابی به صلح خواند و گفت که نخستوزیر اسرائیل نیازهای کشورش را برآورده نمیکند.
به گفته رهبر اکثریت سنای آمریکا، مخالفت اسرائیل با راه حل دو کشوری یک اشتباه بزرگ است و نمایندگان اسرائیل باید به گفته او تمام تلاششان را برای رسیدن به توافق آتشبس، آزادی گروگانهای اسرائیلی و ورود کمکهای بشردوستانه به غزه انجام دهند.
در واکنش به این سخنان، سفیر اسرائیل در آمریکا گفت که اظهار نظر درباره سیاست داخلی کشورش کمکی به وضعیت جاری نخواهد کرد.
کاخ سفید هم اعلام کرده که صحبتهای چاک شومر، نظر شخصی او بوده و سیاست دولت آمریکا نیست.
تحریم بیشتر علیه شهرکنشینان
دولت آمریکا روز پنجشنبه ۲۴ اسفند سه شهرکنشین دیگر اسرائیلی را به خاطر اعمال خشونت علیه فلسطینیها در کرانه باختری، از جمله اخراج چند چوپان، تحریم کرد.
آمریکا همچنین دو ایستگاه بازرسی اسرائیلی را در کرانه باختری تحریم کرد. وزارت خارجه ایالات متحده میگوید شهرکنشینان اسرائیلی از این محلها برای حمله به غیرنظامیان فلسطینی کرانه باختری استفاده میکنند.
متیو میلر، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا با انتشار پیامی در شبکه ایکس، توئیتر سابق، تحریمهای روز پنجشنبه را نشانه «تعهد یکسان» آمریکا میان اسرائیلیها و فلسطینیها برای صلح و امنیت خواند و گفت ما به استفاده از همه ابزارهای در اختیار خود برای جلوگیری از خشونت افراطیها علیه غیرنظامیان در کرانه باختری ادامه خواهیم داد.
دولت ایالات متحده با افزایش خشونت شهرکنشینان علیه فلسطینیها بعد از آغاز جنگ غزه، تحریمها و محدودیتهایی علیه برخی شهرکنشینان اسرائیلی در کرانه باختری اعمال کرده است.
اسرائیل کرانه باختری و بیتالمقدس شرقی را در جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷ اشغال کرد و بهرغم انتقادات بینالمللی، ساختوساز شهرکها در این مناطق ادامه دارد و هماکنون نیز حدود ۶۰۰ هزار اسرائیلی در بیش از ۲۰۰ شهرک ساختهشده در این مناطق زندگی میکنند.
در سال ۲۰۱۶، شورای امنیت سازمان ملل این شهرکها را نقض قوانین بینالمللی خواند و از اسرائیل خواست تمام فعالیتهای شهرکسازی را متوقف کند. فلسطینیها این مناطق را بخشی از کشور آینده خود میدانند.
رادیو فردا
بهناز میرمطهریان / بیبیسی
در فاصله ۶ ساعت تا شروع داربی ۱۰۳ تهران، تصویری از تیم داوری این مسابقه منتشر شد که برای بازدید از اتاق داوری ویدئویی رفته بودند. جای خالی مهسا قربانی، تنها داور زن انتخاب شده برای داربی در این تصویر، به گمانهزنیها درباره حذف او رنگ حقیقت داد.
چند روز قبل هم مهناز ذکایی، دیگر داور زن انتخاب شده، از تیم داوری داربی حذف شده بود.
فدراسیون فوتبال دلیل حذف مهناز ذکایی را عکسی دانست که از او با کلاه قرمز و سفید در بازی پرسپولیس مقابل کاشیما انتلرز ژاپن در فینال لیگ قهرمانان آسیا منتشر شده بود و شائبه هواداری این داور زن از پرسپولیس را تقویت میکرد.
فدراسیون فوتبال ایران اما هیچ دلیل قانعکنندهای برای حذف مهسا قربانی نداشت. سهیل مهدی، رییس کمیته مسابقات سازمان لیگ، در گفت و گویی با خبرگزاری ایرنا این اقدام را «جلوگیری از حواشی احتمالی» دانست و گفت: «این تصمیمی بود که کمیته داوران گرفت. با این کار تمام حاشیههای احتمالی برطرف میشود.»
این حاشیهها اما چه بودند که برطرف کردنشان به حذف مهسا قربانی منجر شد؟
«تندروها»، مخالف حضور داور زن در داربی
کمتر از یک هفته مانده به برگزاری داربی کمیته داوران فدراسیون فوتبال، تصمیم قطعیاش را درباره انتخاب مهسا قربانی به عنوان داور و برای حضور در اتاق داوری ویدئویی اعلام کرد. این اقدام انتقادهای شدید گروهها و چهرههای تندرو را برانگیخت.
فارس، خبرگزاری نزدیک به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، اعلام کرد که: «پویشی با عنوان “مخالف حضور داور زن در داربی هستیم” در سامانه “فارس من” به ثبت رسیده است.»
شخصی که این کارزار را به راه انداخته در گفتگویی با همین خبرگزاری گفت: «ظاهراً حضور زنان در مسابقات فوتبال آقایان به مذاق فدراسیون فوتبال خوش آمده، حالا به دنبال داور زن برای مسابقه داربی رفته است.»
او البته نگرانی دیگری هم داشت: «باید از اجرای این تصمیم جلوگیری شود وگرنه شاهد قضاوت داوران زن در وسط زمین خواهیم بود.»
همین تفکر که حامیانی هم داشت، در نهایت کار را به جایی رساند که ابتدا مهناز ذکایی و بعد مهسا قربانی از تیم داوری حذف شوند. با این حذف کورسوهای امیدی که برای انتخاب آنها برای قضاوت در دوره بعدی جام جهانی زنان ایجاد شده بود، بار دیگر از بین رفت.
به رغم الزام فیفا برای قضاوت داوران زن در مسابقه فوتبال مردان و در ورزشگاه مجهز به کمک داور ویدئویی، با این تصمیم و تصمیمهای مشابه، زنان داور، فرصت کسب مجوزهای لازم برای قضاوت در عرصههای بزرگتر مثل جام جهانی فوتبال زنان را از دست میدهند.
برای حضور زنان در ورزشگاهها و تماشای مسابقات مردان، حملات و انتقادهای مشابهی صورت گرفت و بارها در بسیاری از مسابقات، زنان تا پشت درهای ورزشگاههای فوتبال رفتند ولی فرصت حضور را از دست دادند.
حذف قربانی، دخالت نهاد غیرفوتبالی؟
زمزمههایی در جریان بوده که دلیل حذف مهسا قربانی، فشار نیروهای اطلاعاتی و حکومتی به فدراسیون فوتبال بوده است و این سئوال مطرح میشود که آیا حذف این داور، مصداق دخالت نهاد غیرفوتبالی در فوتبال به حساب میآید؟
دبیرکل فدراسیون فوتبال در توضیحاتی که درباره حذف مهسا قربانی مطرح کرده، سعی کرده همین شائبه را برطرف کند. هدایت ممبینی به ایسنا گفته است: «طبق تصمیم کمیته داوران که یک روز یا ۲ روز قبل (از داربی) به ما اعلام شد، قربانی در لیست نبود. تشخیص خود کمیته است که از داوران خانم استفاده کند یا نکند. ما هم سعی داریم در این تصمیمات دخالت نکنیم.»
نکته جالب اینکه خداداد افشاریان از چند روز قبل از این اتفاقات از قطعیت حضور مهسا قربانی در تیم داوری گفته بود. او در حاشیه مراسم کاشت نهال به بهانه روز درختکاری در مرکز ملی فوتبال در جمع خبرنگاران گفته بود: «بیشک داربی را با کمک داور ویدئویی برگزار خواهیم کرد و نکته مهم این که قطعا خانم مهسا قربانی یکی از داوران دیدار استقلال و پرسپولیس در اتاق ویدئویی داوران هستند و به ما کمک خواهند کرد.»
ممبینی اما در مصاحبه خود با ایسنا نکته دیگری را هم مطرح کرد: «با افشاریان صحبت کردم و او گفت هنوز به صورت رسمی نام قربانی را اعلام نکردیم. شاید به دلیل حساسیت بازی، تصمیم گرفتند از داوران باتجربه استفاده کنند.»
همه این تناقضها در مسیر انتخاب و حذف مهسا قربانی به عنوان داور زن داربی پایتخت، از عامل دیگری خبر میدهند که هیچ یک از مسوولان فدراسیون فوتبال و کمیته داوران، نه میتوانند و نه میخواهند حرفی از آن بزنند.
سهیل مهدی، رییس کمیته مسابقات سازمان لیگ، اما شاید منطقیترین پاسخ را به این موضوع داده و گفته «با این تصمیم، تمام حاشیههای احتمالی برطرف میشود.»
تمام شدن حاشیههای احتمالی این مسابقه اما به بهای از دست رفتن یکی از بهترین فرصتهای حرفهای دو داور زن تمام شد که با این قضاوت و ادامه آن، میتوانستند مسیر متفاوتی را در داوری، پیش روی خود داشته باشند.
مجلس نمایندگان ایالات متحده روز چهارشنبه ۱۳ مارس (۲۳ اسفند) با اکثریت قاطع لایحهای را تصویب کرد که به موجب آن بایت دانس، مالک چینی تیکتاک حدود شش ماه فرصت دارد تا داراییهای آمریکا را از این پیامرسان را واگذار کند، وگرنه با منع فعالیت روبرو خواهد شد.
این بزرگترین تهدید تیکتاک در آمریکا از زمان دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهوری پیشین این کشور تاکنون است.
این لایحه که بازتاب دهنده نگرانیهای امنیتی آمریکا از فعالیت اپلیکیشنهای خارجی است، با ۳۵۲ رأی موافق در برابر ۶۵ رأی موافق دو حزب به تصویب رسید و اینک باید به تصویب سنا نیز برسد. با این حال تصویب آن در سنا چندان قطعی به نظر نمیرسد زیرا برخی اعضای این نهاد رویکردهای دیگری در این زمینه دارند.
این تصمیم پارلمانی در ادامه سلسله اقدامات واشنگتن در مقابله با نگرانیهای آمریکا در مورد چین گرفته شده است. آمریکا در مورد فناوریهای مختلف خارجی از خودروهای متصل گرفته تا تراشههای پیشرفته هوش مصنوعی و جرثقیلها در بنادر، نگرانیهایی در زمینه امنیت ملی دارد.
استیو اسکالیس، فرد شماره ۲ جمهوریخواهان در مجلس نمایندگان آمریکا در مورد تیکتاک در رسانه اجتماعی ایکس گفت: «این یک موضوع مهم در زمینه امنیت ملی است. سنا باید این موضوع را بپذیرد و تصویب کند.»
کارین ژان پییر، مسئول رسانهای کاخ سفید نیز گفت دولت بایدن منتظر است ببیند که در این زمینه «سنا اقدامی سریع انجام میدهد یا نه».
سرنوشت تیکتاک که حدود ۱۷۰ میلیون آمریکایی از آن استفاده میکنند، به یک موضوع مهم در واشنگتن تبدیل شده است. قانونگذاران آمریکایی میگویند دفتر آنها پر است از پیامهای کاربران تیکتاک که مخالف این قانون هستند.
به گزارش خبرگزاری رویترز شو زی چو، مدیر عامل تیکتاک که به گفته یک منبع مطلع این هفته از واشنگتن دیدار میکند، در ویدئویی که پس از رأیگیری مجلس همرسان شد، گفت که اگر این طرح به قانون تبدیل شود، به ممنوعیت فعالیت تیکتاک در آمریکا منجر شده و میلیاردها دلار از جیب سازندگان و کسب و کارهای کوچک خارج خواهد شد.
وی افزود این شرکت از حقوق قانونی خود برای جلوگیری از منع فعالیت استفاده خواهد کرد.
این لایحه به بایت دانس ۱۶۵ روز مهلت میدهد تا پس از امضای آن به دست رئیس جمهوری، جو بایدن، شکایت حقوقی علیه آن ارائه کند. آقای بایدن هفته گذشته اعلام کرد در صورت تصویب نهایی لایحه، آن را امضا میکند.
جو سیاسی در سال انتخاباتی در آمریکا به گونهای است که بسیاری از سیاستمداران نمیخواهند نسبت به چین نرمخو ظاهر شوند و بنابراین به طور فزایندهای از این لایحه حمایت میکنند.
جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید روز سهشنبه پرسید: «آیا میخواهیم تیکتاک به عنوان یک پلتفرم متعلق به یک شرکت آمریکایی باشد یا چین؟ آیا میخواهیم دادههای تیکتاک و اطلاعات مربوط به کودکان و بزرگسالانمان اینجا در آمریکا بماند یا به چین برود؟»
وزارت خارجه چین این قانون را مورد انتقاد قرار داده و چنین استدلال کرده است: «آمریکا با آن که هیچ مدرکی مبنی بر اینکه تیکتاک تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا باشد پیدا نکرده، اما هرگز از تهدید کردن آن دست برنداشته است.»
با این حال، نگرانیهایی در مورد تأثیر هر گونه ممنوعیت تیکتاک بر رأیدهندگان جوان وجود دارد. منتقدان این طرح میگویند هر گونه نگرانی درباره امنیت ملی باید قبل از رأیگیری به اطلاع عموم برسد و نیز منع فعالیت تیکتاک کسب و کار بسیاری از شهروندان را نیز از بین میبرد.
دهها کاربر تیکتاک روز چهارشنبه پیش از رأیگیری در خارج از ساختمان کنگره تجمع کردند. سخنگوی تیکتاک گفت که این شرکت هزینه سفر آنها به واشنگتن و محل اقامت آنها را پرداخت کرده است.
معلوم نیست چین بتواند واگذاری داراییهای آمریکا از تیکتاک را ظرف شش ماه انجام بدهد یا نه.
در سال ۲۰۲۰، دونالد ترامپ، رئیس جمهوری وقت آمریکا به دنبال ممنوعیت تیکتاک و ویچت، اپلیکیشنهای متعلق به چین بود، اما تصمیم او در دادگاه رد شد.
اتحادیه آزادیهای مدنی و دیگر گروههای مدافع حقوق مدنی آمریکا چنین استدلال میکنند که این لایحه به دلیل تحدید آزادی بیان و دلایل دیگر مغایر قانون اساسی است.
یورونیوز فارسی
اوکراین در دومین روز حملات مداوم پهپادی خود به پالایشگاههای نفتی روسیه، روز چهارشنبه بزرگترین حمله خود طی ماههای اخیر را انجام داد و صدمات جدی به پالایشگاههایی در روستوف و ریازان وارد کرد، که به گفته ناظران منجر به توقف فعالیت بخشهایی از این پالایشگاهها شد.
به گزارش «رویترز»، حملات اوکراین به پالایشگاههای روسیه، این هفته قیمت داخلی محصولات نفتی در روسیه را ۲ درصد افزایش داده است. ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، کییف را بابت حملات پهپادی متهم به تلاش برای ایجاد اختلال در انتخابات ریاست جمهوری کشورش کرده است.
اوکراین طی ماههای اخیر حملات خود به پالایشگاهها و تاسیسات انرژی روسیه را افزایش داده است. به گفته مقامات روسی، یک روز پس از حملات پهپادی اوکراین به پالایشگاه «نورسی» در نیژنی نووگورود، که به آسیب شدید انجامید، پهپادهای اوکراینی چهارشنبه به پالایشگاههایی در مناطق روستوف و ریازان حمله کردند.
پاول مالیکوف فرماندار منطقه ریازان، که در فاصله ۱۸۰ کیلومتری مسکو قرار دارد، گفت حمله پهپادهای اوکراینی باعث آتشسوزی در پالایشگاه «روسنفت»، هفتمین پالایشگاه بزرگ روسیه شده است.
بر اساس برخی گزارشها، تعدادی از کارکنان این پالایشگاه نیز مجروح شدهاند. منابع آشنا با موضوع در این باره به رویترز گفتند که پالایشگاه روسنفت مجبور شده دو واحد اصلی پالایش خود را خاموش کند.
به گفته منابع آگاه، پالایشگاه ریازان حدود ۱۲.۷ میلیون تن محصولات نفتی در سال تولید میکند، که ۴.۶ درصد از تولید کل روسیه است. این شامل ۶.۴ درصد بنزین، ۴.۱ درصد دیزل، ۷.۷ درصد نفت سوختی، و ۸ درصد سوخت هواپیماست.
به گفته رویترز، حملات پهپادی اوکراین به پالایشگاههای روسیه میتواند منجر به کاهش تولید بنزین و گازوئیل و افزایش قیمت سوخت شود. پوتین در واکنش به این قضیه روز چهارشنبه کییف را به تلاش برای تاثیرگذاری منفی روی نظر مردم در جریان انتخابات ریاست جمهوری روسیه بین ۱۵ تا ۱۷ مارس متهم کرد.
العربیه فارسی
نشریه فایننشالتایمز مدعی شد که مقامات آمریکا و جمهوری اسلامی در ماههای گذشته در مسقط پایتخت عمان به صورت «محرمانه و غیرمستقیم» مذاکره کردهاند.
این نشریه هدف از این مذاکرات را متقاعد کردن تهران برای استفاده از نفوذ خود بر حوثیهای یمن و پایان دادن به حملات به کشتیها در دریای سرخ عنوان کرد و افزود، نگرانیهای مربوط به برنامه هستهای در حال گسترش ایران نیز در این مذاکرات مطرح شد.
به نوشته فایننشالتایمز، هیئت آمریکایی توسط برت مکگورک، مشاور خاورمیانهای کاخ سفید و آبرام پیلی، نماینده آمریکا در امور ایران هدایت میشد و علی باقری کنی، معاون وزیر امور خارجه و مذاکره کننده ارشد هستهای تهران هم نماینده جمهوری اسلامی در مذاکرات مسقط بوده است مقامات عمانی هم بین نمایندگان ایران و آمریکا رفت و آمد میکردند تا آنها به طور مستقیم صحبت نکنند.
گفته میشود دور دوم مذاکرات تهران و واشنگتن برای بهمنماه برنامهریزی شده بود، اما به دلیل تلاشهای آمریکا برای میانجیگری بین اسرائیل و حماس به تعویق افتاد.
نویسنده مقاله فایننشالتایمز معتقد است که این گفتگوها نشان میدهد دولت بایدن در کنار بازدارندگیهای نظامی، از کانالهای دیپلماتیک نیز برای کاهش تنش در منطقه استفاده میکند، تنشی که پس از جنگ اسرائیل و حماس و با حملات گروههای شبهنظامی مورد حمایت حکومت ایران در منطقه خاورمیانه افزایش یافته است.
سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا پیشتر گفته بود که ایالات متحده کانالهای زیادی برای ارسال پیام به ایران دارد. آنها از ارائه جزئیات خودداری کردند، اما گفتند که از ۷ اکتبر، تمرکز این کانالها بر «مطرح کردن طیف گستردهای از تهدیدات ناشی از ایران و لزوم توقف تنشها» بوده است.
مقامات آمریکایی بارها تهران را به تجهیز حوثیها به پهپاد، موشک و اطلاعات برای حمله به کشتیها متهم کردهاند مقامات جمهوری اسلامی اما ضمن تایید حمایت سیاسی خود از حوثیها میگویند که آنها مستقل عمل میکنند.
با این حال، پس از حمله پهپادی به پایگاه آمریکایی در مرز اردن و سوریه که منجر به کشته شدن سه سرباز آمریکایی شد، نشانههایی از تمایل تهران به کاهش تنش با واشنگتن وجود دارد.
از چهارم فوریه تاکنون هیچ حملهای به پایگاههای آمریکایی در عراق و سوریه انجام نشده است و مقامات آمریکایی میگویند نشانههایی از تلاش تهران برای مهار شبهنظامیان عراقی وجود دارد.
یک مقام جمهوری اسلامی هم گفته که اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه، در ماه گذشته به بغداد سفر کرده و به شبهنظامیان عراقی دستور داده که از درگیری با آمریکا اجتناب کنند.
بخش فارسی صدای آمریکا نظر کاخ سفید و وزارت امور خارجه ایالات متحده را درباره این خبر فاینشنالتایمز جویا شده که به محض دریافت اطلاعات بیشتر مخاطبان خود را مطلع خواهد کرد.
صدای آمریکا
در پی انتشار گزارشهای شهروندی درباره کشته شدن یک زن جوان بر اثر تیراندازی ماموران حکومتی در الیگودرز، یک منبع مطلع به صدای آمریکا گفت که در پی شلیک مستقیم مأمور نیروی انتظامی از فاصله نزدیک به خودرو یک خانواده در الیگودرز استان لرستان، نگار کریمیان، شهروند ۲۱ ساله، کشته شد.
بنا بر اظهارات منبع مطلع در گفتوگو با بخش فارسی صدای آمریکا در روز چهارشنبه ۲۳ اسفند، «ساعت یک بامداد ۱۹ اسفند در حال برگشت از الیگودرز به اصفهان، به اشتباه به جای ماشین حامل مواد مخدر، از فاصله یک متری» به ماشین حامل نگار کریمیان شلیک شده است.
به گفته منبع مطلع، گلوله «از در سمت راننده رد شده و دست پدر» نگار کریمیان را «زخمی کرده و به شکم نگار اصابت کرده و از کمرش خارج شده و از در سمت شاگرد، گلوله به بیرون پرتاب شده است.» هرچند این منبع آگاه در تماس بعدی به صدای آمریکا اطلاع داد که «تیر داخل ستون ماشین گیر کرده و خارج نشده» است.
بنا به گفته منبع مطلع، حین وقوع این حادثه علاوه بر نگار کریمیان و پدرش، «دو خواهر او و همسر یکی از خواهران» نیز در ماشین بودهاند.
بر اساس این گزارش اختصاصی، پس از این واقعه نگار کریمیان به «بیمارستان امام صادق الیگودرز اعزام شده و در ساعت ۳:۳۰ بامداد، بر اثر خونریزی داخلی» جان باخته است. گفتنی است پیشتر نام بیمارستانی که نگار کریمیان به آن منتقل شد «ولیان» ذکر شده بود.
بر اساس اظهارات منبع، در پی گزارشی به نیروی انتظامی مبنی بر تردد «ماشین حاوی مواد مخدر»، یک مأمور که لباس فرم بر تن نداشته، «بدون فرمان ایست و شلیک تیر هوایی» اقدام به شلیک مستقیم به خودرو خانواده کریمیان کرده است.
صدای آمریکا به صورت مستقل نمیتواند جزئیات این گزارش را راستیآزمایی کند. اما در همین رابطه، سازمان حقوق بشری «ههنگاو» نیز گزارشی منتشر کرده است.
این نخستین بار نیست که مأموران حکومتی به بهانه «مشکوک بودن» به خودروهای شهروندان به طور مستقیم تیراندازی میکنند. شلیک شتابزده مأموران به خودروها پیش از این نیز موجب جان باختن شماری از شهروندان، از جمله کودکان شده است.
منابع خبری یک بهمن گزارش دادند که در جریان شلیک مستقیم نیروهای «لباس شخصی» جمهوری اسلامی در شهرستان بروجرد یک شهروند جان باخت و یک تن دیگر نیز مجروح شد.
همچنین، در نخستین روزهای زمستان سال گذشته بر اثر شلیک مأموران به یک خودرو در یک جاده در استان هرمزگان، یک دختربچه ۱۲ ساله به نام سها اعتباری کشته شد.
علاوه بر این، در اسفند همان سال بر اثر شلیک مأموران یگان ویژه به خوردو یک خانواده در اصفهان، کودکی دو ساله کشته شد.
صدای آمریکا
در استانبول ترکیه، فردی که یک گربه را شکنجه کرده و باعث مرگ او شده، روز چهارشنبه ۱۳ مارس ۲۰۲۴ (۲۳ اسفند ۱۴۰۲) به ۲ سال و شش ماه زندان محکوم شد. با اینحال قاتل بازداشت نشده و تنها اجازه خروج از کشور را ندارد. هزاران نفر از دوستداران حیوانات در مقابل ساختمان دادگاه در استانبول تجمع کرده بودند.
گربهای به نام اروس (Eros) که در محله کوچوکچکمجه استانبول بزرگ شده بود، روز اول ژانویه ۲۰۲۴(۱۹ بهمن ۱۴۰۲) در اثر آزار و شکنجه وحشیانهی فردی به نام «ابراهیم کلاوغلان» جان خود را از دست میدهد.
اروس توسط اهالی محل تغذیه و مراقبت میشد و شش سال داشت. پس از قتل اروس، اهالی محل از «ابراهیم کلاوغلان» به پلیس شکایت میکنند.
در بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته از محل حادثه، دیده میشود که «ابراهیم کلاوغلان» با دیدن اروس در آسانسور به او حمله کرده و چندین بار او را با لگد میزند. پس از فرار گربه از آسانسور، ابراهیم او را دنبال کرده و در راهرو ساختمان گیر میاندازد. برای جلوگیری از فرار گربه، درها را میبندد و دوباره با لگد به جان حیوان بیزبان میافتد.
در تصاویر دیده میشود که «ابراهیم کلاوغلان» نزدیک به ۵ دقیقه گربه را لگد میزند و با پا بدن حیوان را له میکند.
ساکنان محل از قاتل شکایت کردند. با این شکایت، ابراهیم کلاوغلان بازداشت اما چند روز بعد با تصمیم دادگاه آزاد میشود.
آزادی قاتل اروس، واکنشهای گستردهای را در شبکههای اجتماعی ترکیه در پی داشت. علاوه بر این، شهروندان کمپینی را در سایت «change.org.tr» راهاندازی کردند که نزدیک به ۲۵۰ هزار نفر آن را امضا کردند. مرکز دفاع از حقوق حیوانات کانون وکلای استانبول نیز به تصمیم دادگاه برای آزادی «ابراهیم کلاوغلان» اعتراض کرد.
با توجه به شدت عمل قاتل اروس و قصد آشکار «ابراهیم کلاوغلان» برای کشتن گربه، و اعتراض دادستانی کل ترکیه، معافیت متهم از مجازات، خلاف رویه و قانون تشخیص داده شد و با لغو حکم دادگاه اولیه، تصمیم به برگزاری دادگاه مجدد شد.
یلماز تونچ، وزیر دادگستری ترکیه نیز با استقبال از لغو حکم دادگاه اولیه در بیانیهای اعلام کرد، با اعتراض دادستانی کل کشور، تصمیم دادگاه اولیه باطل شد و پرونده مجدداً در دادگاه رسیدگی خواهد شد. حق حیات هر موجود زندهای مقدس است. ما به ایستادگی در برابر انواع رفتارهای ناروا نسبت به هر جانداری ادامه خواهیم داد.
برگزاری مجدد دادگاه قاتل اروس
در دادگاه تجدیدنظر که امروز، چهارشنبه ۱۳ مارس ۲۰۲۴ (۲۳ اسفند ۱۴۰۲) برگزار شد، بسیاری از دوستداران حیوانات، شهروندان عادی و خبرنگاران حضور داشتند. دوستداران حیوانات در جلسه دادگاه شعار «ابراهیم قاتل» سر دادند. جلسه دادگاه با دو ساعت تاخیر شروع شد. ابراهیم کلاوغلان، قاتل اروس در جلسه حضور داشت و پلیس برای محافظت از خشم حاضران، او را محاصره کرده بود.
ابراهیم کلاوغلان در دفاعیات خود در دادگاه گفت که از آنچه رخ داده پشیمان است و پس از آن حادثه، به پناهگاههای حیوانات کمک کرده و میان آنها غذا توزیع کرده است. این اظهارات قاتل با واکنش منفی حاضران و وکلای حاضر در دادگاه مواجه شد.
ابراهیم کلاوغلان در دادگاه گفت: «من آنطور که گفته میشود جنایتکار نیستم. عملی که مرتکب شدم بر اثر یک فرآیند روانی لحظهای بود... خود را در عصبانیت و جنون گم کردم و اشتباهی مرتکب شدم که هرگز در زندگیام فراموش نمیکنم. در هر فرصتی غذا میخریدم و در مناطق کوهستانی و روستایی به گربهها و سگها غذا میدادم. گذراندن وقت با آنها برای من مانند درمان بود... به اینها بسنده نکردم، به اماکن نگهداری حیوانات کمک مالی کردم. قول دادم تا جایی که بتوانم این کارها را انجام دهم و از حمایت روانی برخوردار شوم. من این کمک را بعد از این حادثه انجام دادم... من و خانواده همسرم در پریشانی عمیق و در وضعیت نامناسبی قرار گرفتهایم. مجازاتی که اکنون دریافت میکنم، در مقایسه با آنچه تاکنون تجربه کردهام، هیچ اهمیتی ندارد...»
وکیل شاکیان با یادآوری اظهارات متهم ابراهیم کلاوغلان مبنی بر «من هم یک گربه دارم» در دفاعیات قبلی خود، گفت: آزارگران جنسی کودکان نیز دارای فرزند هستند. قاتلانی که زنان خود را میکشند، مادر و خواهر دارند. بنابراین اظهارات متهم مبنی بر حیواندار بودنش، در جهت رهایی از جرم است. وکیل شاکیان گفت: هر چه متهم از ابتدای دادگاه تا به امروز گفته، برای رهایی از جرم است.
در نهایت ابراهیم کلاوغلان روز چهارشنبه ۱۳ مارس ۲۰۲۴ (۲۳ اسنفند ۱۴۰۲) به ۲ سال و شش ماه زندان محکوم شد. با اینحال قاتل بازداشت نشده و تنها اجازه خروج از کشور را ندارد.
ایران امروز به نقل از رسانههای ترکیه
خبرگزاری میزان، وابسته به قوه قضاییه جمهوری اسلامی نوشت محمد مصدق کهنمویی، معاون اول این قوه از سمت خود استعفا داده و این استعفا با موافقت غلامحسین محسنی اژهای، رییس قوه قضاییه همراه شده است. استعفای مصدق کهنمویی به دنبال محاکمه دو پسر او به اتهام فساد است.
محسنی اژهای در پاسخ به استعفای معاون اول خود نوشت: «اگر چه حضور شما در این منصب در رسیدگی به پرونده مورد اشاره مدخلیت و تاثیری نداشته و نخواهد داشت اما با توجه به درخواست حضرتعالی و نکاتی که مطرح کردید، استعفای شما مورد پذیرش قرار میگیرد.»
تا کنون سه جلسه از جلسات محاکمه دو فرزند معاون اول قوه قضاییه به نامهای محمدصادق مصدق کهنمویی و امیرحسین مصدق کهنمویی و ۲۱ نفر دیگر، به اتهام «تشکیل شبکه اعمال نفوذ و پولشویی در پروندههای کلان اقتصادی» برگزار شده است.
به گفته نماینده دادستان، متهمان مجموعهای را به منظور اعمال نفوذ بر پروندههای قضایی، از جمله پروندههای کلان اقتصادی تشکیل داده بودند و با سوءاستفاده از افراد صاحب منصب، اقدام به دریافت وجوه میکردند.
میزان در ادامه گزارش خود از استعفای مصدق کهنمویی نوشت که این استعفا با هدف «جلوگیری از ایجاد هر گونه شائبه اعمال نفوذ یا تاثیرگذاری در پرونده مطروحه و همچنین جلوگیری از سوءاستفاده معاندان و بدخواهان» انجام گرفته است.
بر اساس این گزارش، مصدق در متن استعفای خود نوشته است تا کنون با هیچ کدام از قضات و سایر عوامل رسیدگی به پرونده اتهامات دو پسرش ارتباطی برقرار نکرده است.
او همچنین خود را «سرباز کوچک نظام و مقام معظم رهبری» خواند و تاکید کرد «در راه آرمانهای انقلاب تا پای جان» ایستاده است.
پسران محمد مصدق کهنمویی با گروهی از مفسدان اقتصادی که پرونده آنها زیر دست پدرشان در قوه قضاییه بود، وارد تعامل شده بودند.
به گفته نماینده دادستان، این مجموعه با تشکیل یک دفتر غیرقانونی، وجوهی را به منظور جلب رای مورد نظر متهمان در دادگاه دریافت میکردند و در این پرونده «سوءاستفاده فرزندان معاون اول قوه قضاییه از نام پدرشان» مشهود است.
اوج فعالیتهای این مجموعه در چهار سال گذشته مربوط به دو پرونده تخلیه ورزشگاه شهدای قیطریه و یک ابر بدهکار بانکی به نام محمد رستمی صفا بوده است.
مجموعه شکل گرفته، تنها در پرونده رستمی صفا حدود ۲۰۰ میلیارد تومان «مال نامشروع» کسب کرده است و وجوه دریافتی در فرایند پولشویی، تبدیل به املاک، خودروهای لوکس، ویلا و موارد دیگر شدهاند.
محمد مصدق کهنمویی پیش از انتصاب به عنوان معاون اول دستگاه قضایی جمهوری اسلامی از سوی محسنی اژهای، در دوران ریاست ابراهیم رئیسی بر قوه قضاییه، رییس دیوان عدالت اداری و پیش از آن معاون حقوقی رییس قوه قضاییه بود.
ایران اینترنشنال
پیشنویس بیانیه نشست هفته آینده سران اتحادیه اروپا نشان میدهد که اعضای این اتحادیه بهدنبال اقداماتی علیه ایران بهدلیل احتمال انتقال موشک به روسیه هستند.
به نوشته خبرگزاری رویترز، در پی گزارشهایی مبنی بر احتمال انتقال موشکهای بالیستیک از سوی ایران به روسیه برای استفاده در جنگ علیه اوکراین، اتحادیه اروپا آماده شده است تا با «اقدامات جدید و قابل توجهی» به این موضوع پاسخ دهد.
پیشنویس متنی که رویترز به آن دسترسی داشته است میگوید: «شورای اروپا از کشورهای ثالث میخواهد فوراً از ارائه حمایت مادی برای جنگ تجاوزکارانه روسیه علیه اوکراین خودداری کنند».
شش منبع به رویترز گفتهاند که ایران تعداد زیادی موشک بالیستیک زمین-به-زمین قدرتمند به روسیه داده است که به تعمیق همکاری نظامی بین این دو کشور، که هردو تحت تحریمهای آمریکا هستند، کمک میکند.
در پیشنویس بیانیه اجلاس ۲۱–۲۲ مارس آمده است که این گزارشها نگرانکننده بوده و «اتحادیه اروپا آماده است تا به سرعت و در هماهنگی با شرکای بینالمللی، از جمله با اقدامات جدید و قابل توجه علیه ایران، به این موضوع واکنش نشان دهد.»
این متن همچنین میگوید که رهبران اتحادیه اروپا از جوزپ بورل، مسئول ارشد سیاست خارجی اتحادیه، و کمیسیون اروپا خواهند خواست تا تحریمهای بیشتری علیه بلاروس، کره شمالی و ایران آماده کنند.
فرانسه، آلمان و بریتانیا در سپتامبر سال گذشته، تحریمهای مرتبط با موشکهای بالیستیک و اشاعه هستهای علیه ایران را که قرار بود در اکتبر تحت توافق هستهای ۲۰۱۵ ایران منقضی شود، حفظ کردند.
مقامات در آن زمان گفتند این تصمیم تا حد زیادی بهدلیل استفاده روسیه از پهپادهای ایرانی علیه اوکراین و احتمال انتقال موشکهای بالیستیک از سوی ایران به روسیه گرفته شده است.
گرانت شپس، وزیر دفاع بریتانیا، در مصاحبهای با مجله سیاسی «هاوس مگزین» در اوایل ماه جاری میلادی گفت که لندن اطلاعاتی در مورد ارائه موشکهای بالیستیک ایران به روسیه دارد.
آقای شپس در این مصاحبه گفت: «چه موضوع موشکهای بالستیک باشد و چه پهپادهای «شاهد» که در اختیار روسیه قرار دادهاند، همواره دیدهایم که هرجا جهان درگیر کشمکش باشد، اغلب ایران این کشمکشها را تحریک میکند یا حداقل در زنجیره تأمین [نظامی] نقش دارد.»
مؤسسه بینالمللی تحقیقات صلح استکهلم در تازهترین گزارش خود درباره خرید و فروش جنگافزار در جهان، از افزایش شدید صادرات سلاح از سوی جمهوری اسلامی خبر داد.
بر اساس این گزارش، جمهوری اسلامی در پنج سال گذشته، نسبت به مدت مشابه قبل از آن، ۲۷۶ درصد افزایش صادرات تسلیحات داشته است.
رادیو فردا
علیرضا زالی، رئیس دانشگاه علوم پزشکی بهشتی در سخنانی اعلام کرد که «ایران بزرگترین مصرفکننده نان در جهان است» او گفته «در ایران مردم بین ۳۷ تا ۴۰ درصد از نرم جهانی بیشتر نان مصرف میکند.» حدس و گمانها حاکی از این است که طرح این سخنان در شرایط فعلی نشانهای از تلاش برای حذف یارانه نان و سپس افزایش قیمت نان است.
به گزارش رویداد ۲۴، این سخنان در حالی مطرح میشود که جلسات بررسی تعیین دستمزد کارگران کماکان در حال انجام است و تاکنون نتیجهای به همراه نداشته است. اخیرا هم روزنامه اعتماد در گزارشی سبدغذایی را که از سوی وزارت بهداشت منتشر شده بود، تحلیل کرد که در آن نشان میداد میزان کالری مصرفی روزانه کارگران کاهش پیدا کرده است، از گوشت و مرغ گرفته تا میوه و سبزیجات. بعد از انتقادها به این موضوع، وزارت بهداشت با تکذیب این موضوع، اعلام کرد که جدول منتشر شده سبد غذایی قدیمی است و مبنای تعیین دستمزد این جداول سبد غذایی نخواهد بود.
حسین راغفر اقتصاددان و کارشناس حوزه فقر و آسیبهای اجتماعی به موضوع حذف یارانه نان که قوت غالب مردم جامعه است، اشاره میکند و معتقد است بخشی از مردم اکنون حتی توان خرید نان را هم ندارند و ادامه این رویه مردم را فقیرتر میکند. بخشهای مهم این گفتوگو را میخوانید؛
فقر گستردهتر شده است، تقاضا برای نان سنتی بیشتر شده است
* سالیانه ۲۰۰ هزار میلیاردتومان یارانه غلط به نان میدهند. مطالعهای بالغ بر دو دهه قبل درباره نان و اینکه چگونه میشود آن را سامان درستی داد، انجام شد اما متاسفانه هیچ کس به این مطالعه توجهای نکرد، در حالی که هزینههای زیادی برای این بررسی صورت گرفته شده بود و نتایج خوبی هم از آن حاصل شده بود.
* بحث این است که نان در یک فرایندی از یک کاشت، داشت و برداشتی حاصل میشود و تبدیل آن به آرد و ارسال آن به نانواییها. بخش قابل توجهی تحت تاثیر فشار تولیدکنندگان نان مدرن و صنعتی در مقابل نان سنتی است. نانی که به صورت صنعتی تولید میکنند احتمالا با کیفیت بهتری هم است اما نکته این است که بسیار گران است.
* نان در کشور ما به عنوان قوت غالب تعریف میشود و بخشی از مردم کالری روزانه را از این طریق دریافت میکنند. اتفاقا از آنجایی که نان برای طبقات گستردهای از جامعه یک «کالای گیفن» محسوب میشود، یعنی هرچقدر که قیمت آن افزایش پیدا میکند، تقاضا برای آن هم زیاد میشود. چرا که مردم طبقات متوسط و ضعیف جامعه، کالای جایگزینی برای نان ندارند و وقتی قیمت کالاها از جمله نان بالا میرود، آنها کالاهای دیگر که ریز مغزیها را تعیین میکند مانند گوشت، تخم مرغ، شیرو لبنیات را کم میکنند، اما نان، چون کالری ارزانتری را در اختیار آنها میگذارد را بیشتر مصرف میکنند.
* این سیاستها با توجه به اینکه فقر گستردهتر شده است، تقاضا برای نان سنتی بیشتر شده است؛ بنابراین دلایل فقر مردم ریشهیابی نشود راهحل مناسبی هم نمیتوان پیدا کرد.
* در شرایط کنونی «اینها» میخواهند تا جایی که میتوانند یارانه نان را حذف و یا کم کنند. از این جهت [این اظهارنظرها] به نظرم مقداری از آن بازیهایی است که برای کاهش یارانه نان در کشور صورت میگیرد و نمودهای آن را هم در تحویل آرد به نانواییها میتوانیم ببینیم که به هر صورت سهمیه نانواییها کمتر شده است.
سیاست ۳۵ سال گذشته، سرکوب دستمزد نیروی کار است
* این روزها بحث تعیین دستمزد هم مطرح است، قطعا که دستمزد کارگران در سال جدید متناسب با تورم و گرانیها نخواهد بود و سالهاست که این اتفاق رخ نداده است. سیاستهای بخش عمومی موجب شده مردم فقیرتر شوند و به همین دلیل هم مردم را متهم میکنند به این که آنها زیاد نان میخورند؛ یکی از سیاستهایی که در ۳۵ سال گذشته دنبال شده است، همین سرکوب دستمزدهای نیروی کار است.
* دستمزد در تولید ناخالص داخلی کمتر و کمتر شده است و مردم از یک سو تورم بالا را تحمل میکنند و از سوی دیگر، افزایش دستمزد فقط ۲۰ درصدی است. پیامدهای این مسئله فقیرترشدن مردم و نیروی کار است. همچنین قدرت خرید مردم روزبهروز کمتر و هزینههایشان بیشتر شده و کالای نان برایشان تبدیل به کالای گیفن شده است.
* بالارفتن هزینه زندگی نیروی کار وی سلامت زندگی مردم تاثیر مستقیم و منفی گذاشته است و با پدیدههای مختلفی مانند کوتاهی قد، خمیدگی استخوانها مواجه شدیم که همه اینها ناشی از سیاستهای اقتصادی است که باعث فقیر شدن و مریض شدن مردم شده است.
* اکنون حتی در بسیاری از کلانشهرها و همین تهران، مردم توانایی خرید نان را هم ندارند و بدون حمایت مردم دیگر و خیرین نمیتوانند به نان دسترسی پیدا کنند. در همین امسال قیمت نان دوبرابر شده است. به نظرم این آقایان هم مجددا میخواهند قیمتها را بالا ببرند، هم یارانه کالاهای قوت غالب بخش قابل توجهی از مردم را کم کنند و حتما هم موفق خواهند شد، چراکه زور و قدرت در دست آنها است. مردم بیچاره که کاری نمیتوانند انجام دهند و اگر مردند هم مهم نیست تا الان هم بیخودی به دنیا آمده بودند.
مسیح علینژاد که ریاست سازمان کنگره جهانی آزادی را برعهده دارد، در کنفرانس مطبوعاتی این سازمان در واشینگتن گفت:«موج فزاینده اقتدارگرایی در سراسر جهان زنگ خطر را به صدا درآورده است. دموکراسی در رکود است. بیش از دو سوم جمعیت جهان تحت رژیمهای خودکامه زندگی میکنند.»
مسیح علینژاد، روزنامهنگار و فعال سیاسی روز سهشنبه، ۲۲ اسفند، گفت:«ما معتقدیم که از روسیه تا ونزوئلا، از ایران تا چین و آفریقا، همه رژیمهای مستبد و دیکتاتورها با هم کار میکنند، در سازمان ملل به یکدیگر رأی میدهند، آدمهای بد با هم متحد هستند و اکنون زمان آن فرا رسیده که افراد خود هم با یکدیگر متحد شوند تا دموکراسی، عزت و آزادی را گسترش دهند.»
او افزود:« ما امروز اینجا هستیم تا خواستار پایان دادن به بازداشتهای سیاسی و پایان دادن به دیکتاتوری باشیم. قتل الکسی ناوالنی نشان داد که هیچ یک از ما در امان نیستیم. زندگی زندانیان سیاسی از زمان پایان جنگ سرد بیش از هر زمان دیگری در خطر است. دیکتاتورهای جهان فقط مخالفان را در داخل سرکوب نمیکنند - آنها اکنون در خاک کشورهای خارجی دست به قتل میزنند.
رییس کنگره جهانی آزادی گفت:«ما میدانیم که خودکامگان و دیکتاتورها با هم کار میکنند و پلیس مخفی آنها از همدیگر یاد میگیرند. هر قساوت و تخلفی باعث تشویق دیگران میشود. آنها باید متوقف شوند. ما یک شبکه جهانی از مبارزان آزادی از ۶۰ کشور خودکامه در سراسر جهان هستیم. ماموریت ما این است که بلای دیکتاتوری را از روی کره زمین پاک کنیم و آیندهای آزاد را برای همه و در همه جا تضمین کنیم.»
گری کاسپاروف، منتقد کرملین و قهرمان سابق شطرنج جهان نیز روز سهشنبه خواستار واکنش قویتر غرب به تجاوزات مسکو در اوکراین شد و گفت که صداهای مخالف روسیه باید در تلاش برای ایستادگی در برابر ولادیمیر پوتین گنجانده شود.
دولت روسیه، هفته گذشته کاسپاروف را در فهرست «افراطیها» قرار داد.
او در حاشیه نشست کنگره جهانی آزادی، در گفتگو با خبرگزاری فرانسه خواستار کمکهای نظامی بیشتر به کییف برای مبارزه با رژیمی تروریست شد که به گفته او فقط زور را میفهمد.
کاسپاروف ۶۰ ساله، کرملین را مسئول مرگ الکسی ناوالنی، رهبر مخالفان ولادیمیر پوتین در ماه گذشته در زندان دانست و گفت: «قتل ناوالنی یک نقطه عطف جدید است. ما با دشمنی روبهرو هستیم که میخواهد در این جنگ پیروز شود، زیرا پوتین نه تنها علیه اوکراین، ناتو و اتحادیه اروپا بلکه علیه نظم جهانی لیبرال میجنگد.»
ایران اینترنشنال
چند روزی است از خبر جگرسوز و ناباورانه مرگ مشکوک مهندس آرش رحمانی، هموند دیرپای جبهه ملی ایران در شوک و اندوهی بیپایان هستیم.
آرش رحمانی از جوانی به جبهه ملی ایران پیوست و به خاطر درایت و دانشش، به عنوان مسئول سازمان دانش آموختگان جبهه ملی ایران انتخاب شد. پس از آن علیرغم مخالفت عدهای در جبهه ملی با بکارگیری نیروهای جوان، همراه چهار تن از دیگر هموندان جوان، به عضویت دفتر پژوهشهای جبهه ملی ایران وابسته به هیئت رهبری منصوب شد و این گروه خون تازهای در کالبد جبهه ملی دمیدند.
سالها سپری شد و بهرغم فشارهای حکومتی و تعدیهای مکرر گزمههایشان؛ آرش همواره با عشق به میهن و مردمانش، دلبستگی به آرمانهای جبهه ملی ایران و راه مصدق به مبارزات خود برای استقرار حاکمیت ملت و برقراری دمکراسی در ایران ادامه داد.
زندهیاد آرش رحمانی در ماههای اخیر با دلیری و کوششی خستگی ناپذیر برای زدودن اختلاف درونی جبهه ملی تلاش میکرد و قدمهای مثبتی نیز برداشته شده بود.
شادروان آرش رحمانی یک صنعتگر خبره و پیشرو، و کارآفرینی کوشا بود. او به فلسفه علاقه فراوانی داشت و در نوشتارش، ارادتش را به فیلسوف بزرگ آلمان، آرتور شوپنهاور بازتاب میداد. علاوه بر سیاست و صنعت و فلسفه، سخت به موسیقی راک عشق میورزید و قطعات فراوانی از او بجا مانده است.
اما چه شد که زندگی چنین شخصیت کوشا و سرزندهای یکباره به پایان رسید؟ آیا ماشین ترورهای کار بدستان نظام اسلامی دوباره به راه افتاده است و باید آرش رحمانی را یکی از قربانیان دوره جدیدی از قتلهای حکومتی قلمداد کرد؟
آیا تهدیدهای مکرر، احضارهای پیاپی و ایجاد اختلال در امور مالی و بازرگانی برای خاموش کردن صدای آرش رحمانی و جلوگیری از کوششهای سیاسی و میهندوستانه او برای بر مسند قدرت نشستگان کافی نبوده است؟
پاسخ هر چه باشد؛ کاربهدستان نظام اسلامی که حاکمیت را از ملت ایران سلب و فرزندان ایران را دسته دسته اعدام و هزار هزار به بند میکشند، باید بدانند که حکومتشان هیچ گریزی از سقوط ندارد و مبارزات شیر زنان و شیر مردان این کهندیار تا پایان دادن به استبداد مذهبی و استقرار حاکمیت ملت ادامه خواهد یافت و این ملت رنجدیده، بهزودی شاهد موفقیت و پیروزی را به آغوش خواهد کشید.
یاد آرش رحمانی و همه آرشها، مهساها و نیکاها و کیانهای نازنین گرامی و ماندگار باد.
دوازدهم مارس ۲۰۲۴ میلادی – بیست و دوم اسفند ماه ۱۴۰۲ خورشیدی
مجید ابهری – آمریکا
مجید ارژنگ – هلند
کمال ارس – آلمان
کوروش استکی – هلند
حمید اکبری – آمریکا
محمدرضا اسکندری – هلند
فرزین بستجانی – آمریکا
نادر بیاتی – آلمان
بهرام بهرامیان – آمریکا
گیتی پورفاضل – ایران
فریبرز جعفرپور – آلمان
سهراب چمن آرا – آمریکا
آریا خسروی – اتریش
آذر خونانی اکبری – آمریکا
کاظم رحمانی – آمریکا
شهریار رضوانی – هلند
اشکان رضوی – ایران
شعله زمینی – اتریش
کامران سلیمی – آمریکا
رضا شاه حسینی – آلمان
شیوا شفاهی – آلمان
محمود شکری – آمریکا
امیر صدر – آمریکا
کاظم عباسی – آمریکا
مژگان فداکار – هلند
بهمن فرهبخش – آلمان
جواد فخارزاده – آمریکا
منوچهر قنبری – آمریکا
داریوش کاشانی – آلمان
احسان کرمانی – هلند
مژده کهن آزاد – آمریکا
سیاوش لشکری – آمریکا
داریوش مجلسی – هلند
فرزاد محمودی – بلژیک
آرش مرادیفر – آمریکا
بیژن مهر – آمریکا
نیما ناصرآبادی – آلمان
حسن نایبهاشم – اتریش
نوری زاد – ایران
مسعود هارون مهدوی – آلمان
* ایران امروز، درگذشت مهندس آرش رحمانی را به خانواده و یاران او در جبهه ملی ایران تسلیت میگوید.
در نبود نهاد رسمی برای اعلام زمان جشن چهارشنبهسوری امسال، در برخی رسانهها و شبکههای اجتماعی نظرات متفاوتی برای برگزاری آن مطرح شده است. چهارشنبه سوری امسال دقیقا چه روزی است، سهشنبه ۲۲ اسفند یا سهشنبه ۲۹ اسفند؟
بسیاری از ایرانیان گمان میکنند که چون امسال لحظه تحویل سال، بامداد چهارشنبه یکم فروردین ۱۴۰۳ است، مراسم چهارشنبهسوری را باید در شامگاه سهشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ جشن بگیرند، اما پژوهشگران آئینهای باستانی میگویند شامگاه سهشنبه ۲۲ اسفند چهارشنبهسوری است.
دو پژوهشگر ایرانشناس در گفتگوی تلفنی با یورونیوز فارسی نظر خود را در این مورد گفتهاند.
محمدعلی دادخواه: چهارشنبهسوری امشب است
محمدعلی دادخواه، وکیل دادگستری و پژوهشگر نوروز میگوید چهارشنبهسوری امسال همین امشب ۲۲ اسفند است. او در ذکر اهمیت روز چهارشنبه در فرهنگ ایرانی، یادآوری کرد که این روز همچنین متناظر با چهار فصل سال، چهار جهت اصلی جغرافیایی و چهار آخشیج (عنصر) طبیعت است.
این وکیل و کنشگر منتقد که در فرصت مرخصی زندان با یورونیوز فارسی گفتگو کرد، همچنین اصطلاح فارسی «چهار ستون بدن» را در پیوند با اهمیت عدد چهار میداند و میافزاید که بوعلی سینا در کتاب «قانون» نیز بدن آدمی را به چهار بخش تقسیم کرده است.
سفری به آتشکده زرتشتیان یزد؛ «عدهای دنبال خاموش کردن آتش بودند»
نویسنده کتاب «نوروز و فلسفه هفتسین» با یادآوری این شعر فردوسی:
بشد چارشنبه هم از بامداد / بدان باغ کامروز باشیم شاد
میگوید که روز چهارشنبه، همواره روز شادی و کامروزی برای ایرانیان بوده است. او در عین حال با استناد به این بیت نظامی:
از دگر روز هفته آن به بود / ناف هفته مگر سهشنبه بود
از سهشنبه به عنوان روز «تراز» هفته یاد میکند و میافزاید که به همین دلیل ایرانیان آخرین چهارشنبه سال را در شامگاه سهشنبه پیش از آن جشن میگیرند. محمدعلی دادخواه با یادآوری این که جشن چهارشنبهسوری بخشی از مراسم ایرانیان برای آماده شدن پیش از فرا رسیدن نوروز بوده است، میگوید که این آمادگی به مراسم جشن شامگاه سهشنبه ختم نمیشده و ایرانیان همان گونه که شامگاه سهشنبه با پریدن از روی آتش آئین خود را به جای میآوردهاند، بامداد چهارشنبه نیز از روی آب میپریدهاند.
او با این توضیح میگوید: «بنابراین چون فرصتی برای آماده شدن نوروزی در روز چهارشنبه بعدی نمیماند، طبعا چهارشنبهسوری را همین سهشنبه شب جشن میگیریم.»
مجتبی روهنده: جشن چهارشنبه آخر امسال را نمیتوانیم روز اول سال بعد بگیریم
مجتبی روهنده، پژوهشگر ایرانی مقیم فرانسه هم مانند محمدعلی دادخواه بر این باور است که چهارشنبهسوری را باید امشب جشن گرفت.
او میگوید: «این جشن همان گونه که از اسمش پیداست، جشن چهارشنبه آخر سال است. چهارشنبه هفته آینده، روز نخست سال آینده است، بنابراین نمیتواند چهارشنبه سال جاری تلقی شود.»
این پژوهشگر با یادآوری این که چهارشنبهسوری از جشنهای متعلق به دوران ایران زرتشتی و پیشا اسلامی است میگوید: «این جشن در اصل مربوط به بازگشت روان درگذشتگان به روی زمین بوده است. بر اساس باورهای ایرانی، مردگان در این روز به زمین بازمیگردند تا ببینند زندگی بازماندگانشان بههنجار و اَشَوان است.»
روهنده که ایرانشناس و ایرلندشناس است، با یادآوری این که پنج روز آخر سال به نام «پنجه گمشده» معروف بوده، میگوید اگر ما چهارشنبه هفته آینده را جشن بگیریم، دیگر از پنجه آخر سال خارج شدهایم.
او درباره رسوم چهارشنبهسوری تصریح میکند: «البته در ایران باستان از روی آتش نمیپریدند چون این کار اهانت بزرگی به آتش به حساب میآمده و تمام این رسوم و شعرها، از جمله “زردی من از تو، سرخی من از تو” در دوران اسلامی به این جشن افزوده شده است.»
مجتبی روهنده در باب فلسفه این رسوم میگوید: «چیزی که درون چهارشنبهسوری نهفته است، روح مقاومت در برابر دین دیگری است که بر ایرانیان تحمیل شده است. نفس جشن چهارشنبهسوری بزرگداشت آتش است که خودش مرجع است، این آئینی است که از نیاکان به ما به ارث رسیده و به نظر من باید آن را به خوبی برگزار کنیم.»
ابراهیم پورداوود، مهرداد بهار، کتایون مزداپور از جمله نویسندگانی هستند که درباره آئینهای ایران باستان و از جمله در زمینه چهارشنبهسوری پژوهش انجام دادهاند.
چهارشنبهسوری امروزه از کمشمار جشنهای همگانی ایرانیان است، اما دستگاههای رسمی و دولتی جمهوری اسلامی با آن سر سازگاری ندارند، تا جایی که علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران در اسفند ۹۴ فتوا داد که این جشن «هیچ مبنای شرعی ندارد» و بنایراین «مناسب است از آن اجتناب شود».
یورونیوز فارسی
آمارها میگوید از سال ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۱ در مجموع ۳۵۱ هزار و ۹۹۶ نفر بر اثر تصادفات و حوادث رانندگی در کشور جان خود را از دست دادهاند و با احتساب حدود ۲۷ هزار مرگ و میر در سالهای ۸۳-۸۲ میتوان گفت در دو دهه گذشته یعنی از سال ۱۳۸۲ تا ۱۴۰۱ جمعا ۴۰۵ هزار نفر در حوادث رانندگی کشور جان باختهاند؛ عددی که تقریبا دوبرابر کل شهدای هشت سال جنگ تحمیلی (۲۱۳ هزار و ۲۵۵ نفر) است.
فرهیختگان نوشت: طی چندین دهه، مرگهای حاصل از تصادفات جادهای به عنوان یک بحران بینالمللی شناخته میشد که هر ساله جایگاه بالایی در علل اصلی مرگومیر کسب میکرد. اما بررسی وضعیت تصادفات در جهان نشان میدهد طی چند سال اخیر حتی با کنار گذاشتن آثار محدودیتهای ترددی دوره شیوع کرونا (که با کاهش تردد موجب کاهش مرگومیر شده بود)، تعداد مرگ ومیر ناشی از تصادفات با کاهش محسوسی روبهرو بوده است.
این درحالی است که طی یک دهه اخیر مرگومیر ناشی از تصادفات رانندگی در ایران که با تلاشهای گسترده نظارتی و فرهنگی مجموعه پلیس روند کاهشی را تجربه کرده بود، شوربختانه طی سه سال اخیر روند صعودی به خود گرفته است. آمارها بسیار قابل تامل است، بهطوریکه تعداد مرگومیر ناشی از تصادفات در ایران با کل مرگومیر تصادفات رانندگی در اتحادیه اروپا با ۲۷ کشور و جمعیت ۴۵۰ میلیون نفری برابری میکند.
به نظر میرسد کاهش کیفیت خودروها در کنار افزایش تعداد خودرو و خطاهای انسانی، نقش زیادی در این جهش آماری دارد که البته به گفته متخصصان این حوزه، خودروسازان بیش از دیگران در این روند مقصر هستند.
صعود مجدد مرگومیر جادهای
آمارها میگوید از سال ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۱ در مجموع ۳۵۱ هزار و ۹۹۶ نفر بر اثر حوادث رانندگی در کشور جان خود را از دست دادهاند و با احتساب حدود ۲۷ هزار مرگ در سالهای ۸۳-۸۲ میتوان گفت در دو دهه گذشته یعنی از سال ۱۳۸۲ تا ۱۴۰۱ جمعا ۴۰۵ هزار نفر در حوادث رانندگی کشور جان باختهاند؛ عددی که تقریبا دوبرابر کل شهدای هشت سال جنگ تحمیلی (۲۱۳ هزار و ۲۵۵ نفر) است.
طبق این آمارها، میزان مرگومیر ناشی از تصادفات رانندگی از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۵ روند کاهشی داشته است، اما از آن سال به بعد دوباره روند افزایشی داشته است. آمارها نشان میدهد به طور متوسط سالانه حدود ۱۷ هزار نفر در حوادث رانندگی کشور جان خود را از دست میدهند؛ که حدود ۳ هزار نفر آنها زیر ۱۸ سال هستند.
این نتایج حاکی از عمق یک فاجعه انسانی است. بر اساس اعلام سازمان پزشکی قانونی کشور تعداد موارد مرگومیر حوادث رانندگی در سال ۱۳۸۴ در ایران ۲۷ هزار و ۷۵۵ نفر بود؛ آماری که زنگ هشدار را در دهه ۱۳۸۰ به صدا درآورد. این وضعیت با سختگیریهای نیروی انتظامی در قوانین راهنمایی و رانندگی، فرهنگسازی پلیس و مواردی همچون سختگیریها برای بستن کمربند، اطلاعرسانیها درخصوص رعایت سرعت مجاز، سبقت مجاز و افزایش ایمنی راهها (افزایش طول جادههای دوبانده، بزرگراه و آزادراه و رفع نقاط حادثهخیز جادهای و...) موجب کاهش مرگومیر تصادفات شد.
اما در سالهای اخیر بار دیگر میزان مرگومیر تصادفات افزایش یافته است. گرچه پژوهش علمیای در خصوص علل و دلایل افزایش مرگومیر جادهای در چند سال اخیر منتشر نشده؛ اما برخی شواهد از افزایش تعداد خودروها در کشور و کاهش کیفیت و ایمنی خودروها خبر میدهند. به هر صورت، طی دو دهه اخیر گرچه در بخش عامل انسانی (بهبود آموزش و اثرگذاری قوانین راهنمایی و رانندگی) و جاده اتفاقات مثبت رخ داده، اما در بخش خودرو آنطور که شواهد نشان میدهد، کیفیت خودروها افت محسوسی داشته است.
خودرو؛ عامل ۵۰ درصد از مرگومیرها
درخصوص اثربخشی کیفیت و ایمنی خودرو بر کاهش مرگومیر تصادفات، ۱۳ اسفندماه ۱۴۰۱ سردار تیمور حسینی، جانشین سابق رئیس پلیس راهور فراجا -رئیس فعلی پلیس راهور فراجا- در گفتگو با خبرگزاری دولت، میگوید: «پلیس با همکاری سایر دستگاههای دخیل در حوزه تردد و حوادث جادهای در سالهای سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۷ توانست آمار تلفات جادهای را از تعداد ۲۷ هزار نفر به ۱۵ هزار نفر کاهش دهد. اما در سه سال اخیر شمار تلفات جادهای با افزایش ۱۳ درصدی به حدود ۱۷ هزار نفر رسیده است که این مساله نشان میدهد باید امنیت و جان مردم در ساخت خودروهای داخلی جدی گرفته شود.»
سردار حسینی با اشارهای به سهم ۸۰ درصدی خودروهای داخلی در آمار تصادفات سال گذشته، افزود: «وقتی در شرکتهای خودروساز داخلی شاهد ارتقای کیفیت و ایمنی محصولات نیستیم، متقابلا آمار بالای تصادفات را نیز باید بپذیریم.»
۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ نیز سردار سیدتیمور حسینی، جانشین سابق رئیس پلیس راهور فراجا با اشاره به آمار تصادفات رانندگی و جانباختگان ناشی از آن تا پایان طرح نوروزی ۱۴۰۲ عنوان کرد: «خطای انسانی در تصادفات جادهای ۲۹ درصد، سهم راه ۲۰ درصد و سهم خودرو بهویژه خودروهای ایرانی مانند پراید و پژو ۵۱ درصد بوده است که متاسفانه رقم قابلتوجهی از سهم این تقصیرها به راه و خودرو اختصاص دارد، ازاینرو در حوادث ترافیکی به دو مفهوم موثر باید توجه ویژهتری داشت؛ ابتدا «وقوع» و سپس «شدت» که اگر براساس متغیر شدت به حوادث ترافیکی نگاه کنیم، سهم انسان کمتر از راه و خودرو میشود.
راه امن و خودروی ایمن، هم پیش از حادثه و هم پس از حادثه، میتوانند حافظ جان انسانها باشند و خسارتهای ناشی از حوادث رانندگی را به حداقل برسانند. درباره خودرو، استحکام بدنه، ستونهای محکم، کمربند ایمنی مناسب، کیسه هوا و مواردی از این دست، خسارتهای جانی و مالی را حتی در صورت وقوع حادثه رانندگی کاهش میدهد که متاسفانه خودروهای داخل، هیچکدام از این موارد را ندارند.»
سهم ۳ عامل در مرگومیر
به طور کلی عوامل موثر بر افزایش تصادفات جادهای شامل سه دسته اساسی میشوند؛ جادههای پر خطر، عوامل انسانی و خودروهای ناایمن.
۱. جادههای پرخطر
در خصوص جادههای پرخطر و ناایمن کشور این آمار قابل تامل است که تقریبا در ۲۰ درصد از تصادفات رانندگی عامل جادههای پرخطر اثرگذار است.
طبق اعلام وزارت راه و شهرسازی طی سال ۱۴۰۱ در هر ۱۱.۲ کیلومتر در جادههای ایران یک حادثه منجر به مرگ اتفاق میافتد. این در حالی است که در سال ۱۳۹۷ در هر ۱۴.۲ کیلومتر یک حادثه مرگبار رانندگی اتفاق میافتاد. در سالهای اخیر تغییرات و پیشرفتهای زیادی در جادههای کشور انجام گرفته است؛ اما با وجود اصلاح حدود هزار نقطه حادثهخیز در این سالها، هنوز ۳۳۹۲ نقطه حادثهخیز در کشور وجود دارد.
بر اساس اعلام پلیس راه کشور از این تعداد هزار و ۵۸۵ نقطه پرتصادف و هزار و ۸۰۰ نقطه نیز دارای تصادف هستند. براساس اظهارات سردار هادیانفر، رئیس سابق پلیس راهور، درحالی حدود ۸۰ درصد تردد خودروها درون شهرهاست که ۳۰ درصد تصادفات درون شهرها و ۷۰ درصد بیرون شهرها اتفاق میافتد. آمار ۱۱ ساله پلیس نشان میدهد بیشترین میزان تصادفات (حدود ۶۳ درصد) در ۳۰ کیلومتری اول خارج از شهرها رخ میدهند و ۵۱ درصد این تصادفات منجر به فوت میشود.
۲. خودروی ناایمن
طبق اعلام مسئولان پلیس راهور، کیفیت پایین خودروها و ناایمن بودن آنها عامل ۵۱ درصد کشتههای تصادفات است. گزارشهای مردمی به وضوح نشان میدهد بسیاری خودروهای ساخت داخل در هنگام تحویل به مشتری از در کارخانه نیز حتی از داشتن امکانات اولیه محروم هستند و مشتریان نیز به جهت افزایش روزافزون قیمت قطعات خودرو قادر به استفاده از خودروی خارجی نیستند و مجبورند با قیمت گزاف تن به خرید خودروی تولید داخل با نازلترین کیفیت مانند پراید یا پژو دهند؛ خودروهایی که در مواقع اضطراری با مشکل بازنشدن ایربگ و... جان مردم را نشانه میگیرند.
۳. عامل انسانی
برآوردها نشان میدهد حدود ۲۹ درصد از تصادفات بر اثر خطای انسانی است؛ طبق اعلام رئیس پلیس کشور ۸۲ درصد تصادفات بهسبب چهار عامل سرعت غیرمجاز، سبقت غیرمجاز، عدم توجه به جلو و خستگی و خوابآلودگی رانندگان اعلام شده است.
کاهش مرگومیر جادهای در جهان
آمارهای جهانی نشان میدهد مرگومیر بر اثر تصادفات جادهای، سالانه تقریبا روندی کاهشی در پیش گرفته است. برای مثال تلفات جادهای در کشورهای عضو اتحادیه اروپا از حدود ۲۹ هزار مورد در سال ۲۰۱۱ به ۲۰ هزار و ۶۴۰ مورد در سال ۲۰۲۲ رسیده است. در آلمان تعداد مرگومیر تصادفات جادهای از چهار هزار مورد در سال ۲۰۱۱ به ۲۵۰۰ مورد در سال ۲۰۲۲ رسیده است.
در ترکیه نیز مرگومیر رانندگی از ۷۵۰۰ مورد در سال ۲۰۱۶ به کمتر از ۵۴۰۰ مورد در سال ۲۰۲۲ رسیده است. به عبارتی، برخلاف کشورمان که مرگ ومیر رانندگی پس از کاهش طی سالهای سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۸، مجدد از سال ۱۴۰۰ روند صعودی به خود گرفته، در سال ۱۴۰۱ به ۱۹.۵ هزار مورد رسیده است. همچنین طی ۱۰ ماهه سال ۱۴۰۲ تعداد مرگومیر ناشی از تصادفات عدد ۱۷ هزار و ۱۷۷ نفر را به ثبت رسانده که رشد ۵ درصدی نسبت به ۱۰ ماهه پارسال را نشان میدهد.
به نظر میرسد اگر روند رشد ۵ درصدی تا پایان سال ادامه داشته باشد، عدد ۲۰ هزار و ۶۰۰ مورد مرگومیر را نیز به ثبت برساند. به نظر میرسد یک برنامهریزی اصولی طی یک بازه زمانی ده ساله در اروپا و اغلب کشورها صورت گرفته که با وجود بیشتر شدن جمعیت و تعداد خودروها توانستهاند تعداد مرگومیر را کاهش دهند.
مرگ ومیر ایران برابر با کل اتحادیه اروپا
سه کشور ایران، آلمان و ترکیه در برخی نقاط با یکدیگر اشتراکاتی دارند؛ از جمله جمعیت نزدیک به هم (نزدیک بر ۸۵ میلیون)، اما با این حال آمارها نشان میدهد در سالهای اخیر، دو کشور دیگر در کاهش تلفات براساس تصادفات موفقتر عمل کردهاند. آمارها نشان میدهد ایران و آلمان با جمعیت مشابه و با وجود اینکه آلمان از سردمداران حوزه خودرو در جهان به حساب میآید و همچنین دارا بودن بیش از ۵۰ میلیون وسیله نقلیه ثبتشده، نسبت به کشورمان با تصادفات جادهای و بهتبع تلفات کمتری روبهرو است.
براساس این آمارها در سال ۲۰۲۲ تعداد کشتهشدگان تصادفات رانندگی ثبتشده توسط پزشکی قانونی کشورمان رقم ۱۹.۵ هزار مورد را رد میکند، اما با تمام این شرایط آلمان تنها ۲۵۶۲ نفر تلفات ثبت کرده است.
ترکیه نیز با جمعیت مشابه و شرایط فرهنگی نزدیک به ایران و دارا بودن ۲۸ میلیون وسلیه نقلیه ثبتی نسبت به ایران با تلفات حاصل از تصادف کمتری روبهروست. مرگومیر حاصل از تصادفات در ترکیه در سال ۲۰۲۲ نیز نزدیک به ۵۳۶۲ میرسد که در مقایسه با سال ۲۰۲۱ کاهش تقریبا ۱۰۰ نفری داشته است. با اینکه ترکیه نسبت به آلمان تقریبا افزایش دو برابری کشتهشدگان حاصل از تصادفات را دارد؛ اما هردو کشور نسبت به ایران میزان بسیار کمتری از تلفات را دارند.
گفته شد که طبق آمارها، اگر رشد ۵ درصدی مرگومیر ۱۰ ماهه امسال در بهمن و اسفند هم تداوم داشته باشد، شوربختانه تعداد مرگومیر تصادفات در کشورمان به عدد بیسابقه ۲۰.۶ هزار نفر خواهد رسید، عددی که برابر کل مرگومیر ۲۷ عضو اتحادیه اروپا در سال ۲۰۲۲ است.
رتبه ۵۴ ایران در بالا بودن مرگومیر
یکی از شاخصهایی که در سطح جهان و توسط سازمان جهانی بهداشت (who) برای سنجش وضعیت مرگومیر ناشی از تصادفات رانندگی استفاده میشود؛ نسبت کشتهشدگان به جمعیت کشورهاست. براساس این شاخص هرچه مقدار آن به صفر نزدیکتر باشد؛ وضعیت کشورها در شرایط مطلوبتری قرار داشته و تعداد کشتهشدگان پایینتر است. البته در این شاخص، به مواردی همچون تعداد خودرو و وسایل نقلیه و مواردی همچون وسعت کشورها اشاره نمیشود. در هر حال، یک شاخص بینالمللی برای سنجش وضعیت کشتهشدگان ناشی از تصادفات رانندگی است.
آمارهای سازمان جهانی بهداشت نشان میدهد طی سال ۲۰۲۱ در بین ۱۸۳ کشور کوچک و بزرگ، جمهوری دومینیکن، زیمبابوه، ونزوئلا، لیبریا، اریتره، جمهوری آفریقای مرکزی، سودان جنوبی، عربستان سعودی، بوروندی و جمهوری کنگو ۱۰ کشوری هستند که به ترتیب بالاترین نسبت کشتهشدگان تصادفات رانندگی در جهان را به خود اختصاص دادهاند.
در اولین کشور که جمهوری دومینیکن بوده، به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت، نزدیک به ۶۵ نفر در تصادفات کشته شدهاند. این مقدار در زیمباوه ۴۱ نفر، در ونزوئلا، لیبریا، اریتره، جمهوری آفریقای مرکزی و سودان جنوبی بهطور میانگین بین ۳۷ تا ۳۹ نفر و در عربستان سعودی این تعداد ۳۶ نفر است.
در بین کشورهای درحال توسعه و کشورهای منطقه، وضعیت عربستان سعودی بسیار قابل تامل است. این کشور با وجود امکانات و پیشرفتهای کنونی جزء کشورهایی است که بیشترین مرگومیر ناشی از تصادفات را داشته است.
پس از عربستان، کشورهای یمن با ۲۹ نفر کشته به ازای هر ۱۰۰ هزار جمعیت و عراق با ۲۷ نفر به ترتیب در رتبههای ۳۱ و ۳۸ جهان قرار دارند. پس از این سه کشور (عربستان، یمن و عراق)، کشورمان ایران با حدود ۲۳ کشته به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت، در رتبه ۵۴ جهان قرار دارد.
در این رتبهبندی، چین با ۱۷ کشته در رتبه ۷۶، اردن با ۱۷ کشته رتبه ۷۷، لبنان با ۱۶ کشته رتبه ۸۲، افغانستان ۱۶ کشته ۸۷، کویت ۱۵ کشته ۹۰، روسیه با ۱۲ کشته رتبه ۱۱۶، عمان با ۱۱ کشته رتبه ۱۲۲، مصر با ۱۰ کشته رتبه ۱۲۵، امارات با ۹ کشته رتبه ۱۲۸، قطر با ۷ کشته رتبه ۱۴۲، جمهوری آذربایجان و ترکیه با ۶.۷ کشته رتبه ۱۴۵ و ۱۴۶، ژاپن با ۴ کشته رتبه ۱۷۳، آلمان با ۳ کشته رتبه ۱۷۵، نروژ با ۲ کشته رتبه ۱۸۰ و کشورهای سنگاپور با ۲ و مالدیو با ۲ و کمتر از دو کشته در رتبههای ۱۸۱ و ۱۸۳ قرار دارند.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق ایالات متحده، که اکنون نامزد احتمالی جمهوریخواهان برای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ محسوب میشود در مبارزات انتخاباتی وعدههای بسیاری داده است.
هرچند برخی از برنامههای آقای ترامپ فاقد جزئیات هستند، با این حال سیاستهای کلی تا کنون تقریبا معلوم شدهاند.
در اینجا به ۱۵ مورد از این سیاستها که وی میگوید در دور دوم ریاستجمهوریاش اجرایی خواهد کرد، اشاره میکنیم:
مهاجرت
دونالد ترامپ مهاجرت و مرز را به یک موضوع اصلی در مبارزات انتخاباتی خود تبدیل کرده است. او در مقالهای که تقریباً یک هفته قبل منتشر کرد قول داد از «قانون ‘دشمنان بیگانه’ برای اخراج اعضای شناختهشده یا مشکوک باندها، فروشندگان مواد مخدر یا اعضای کارتل از ایالات متحده» استفاده خواهد کرد.
او همچنین گفته است «بزرگترین عملیات اخراج داخلی در تاریخ آمریکا» را انجام خواهد داد و همینطور ویزای کسانی که با حماس «همدردی» میکنند لغو میکند. او در این باره گفت: «ما آنها را از دانشگاههایمان، از شهرهایمان و از کشورمان بیرون میکنیم.»
کارتلهای مواد مخدر
رئیسجمهور سابق آمریکا همچنین آغاز «جنگ» علیه کارتلهای مواد مخدر را از اولویتهای دور دوم ریاستجمهوری خود اعلام کرده است.
او گفت از کنگره خواهد خواست تا مجوز حکم اعدام را برای قاچاقچیان مواد مخدر و قاچاقچیان انسان را صادر کند و متعهد شده با اعمال تحریمهای دریایی بر کارتلها و قطع دسترسی آنها به سیستمهای مالی جهانی، این باندها را از بین ببرد.
آموزش
ترامپ در یک ویدئوی تبلیغاتی در سپتامبر ۲۰۲۳ اعلام کرد که قصد دارد وزارت آموزش را ببندد و «اختیار کلیه کارها و نیازهای آموزشی و پرورشی را به ایالتها بازگرداند.»
رئیسجمهور سابق همچنین قول داده است که اختیارات والدین را برای انتخاب مدیران مدارس بیشتر کند، حقوق معلمان را بالاتر ببرد و مشاغلی نظیر «ناظر برابری و تنوع» را از سیستم آموزشی حذف کند. او همچنین گفته است بودجه مدارسی را که ایدئولوژی جنسیتی آموزش میدهند قطع خواهد کرد.
وی با بیان اینکه «آموزش ارزشهای آمریکایی و ترویج تاریخ و سنتهایمان به فرزندانمان» را بازخواهد گرداند، تعهد کرده است «مارکسیستها» را از وزارت آموزش حذف کند.
مراقبتهای بهداشتی
ترامپ همچنین وعده داده است که قانون مراقبت مقرون به صرفه موسوم به «اوباماکر» را جایگزین کند. تلاش او پیشتر یک بار در دور اول و در سال ۲۰۱۷ در کنگره شکست خورد، اما وی مصمم است که بار دیگر علیه این قانون اقدام کند و همچنین در سیاستهای دارویی بایدن تجدید نظر کند.
او در این باره گفته است: «مسئله هزینه نیست، موضوع سلامتی است. آمریکا یکی از بهترین برنامههای مراقبتهای بهداشتی را در هر نقطه از جهان خواهد داشت. در حال حاضر یکی از بدترینها را دارد.»
سیاستهای جنسیتی
ترامپ در ماه مارس گذشته گفت: «من همه سیاستهای بایدن را که اختهسازی شیمیایی و ختنه جنسی جوانانمان را ترویج میکند لغو میکنم و از کنگره میخواهم لایحهای را برای من ارسال کند که ختنه جنسی کودکان را در تمام ۵۰ ایالت ممنوع سازد.»
او همچنین گفته است به آژانسهای فدرال دستور خواهد داد برنامههای خود در خصوص هویتیابی جنسی و «ترنسجندرها» را لغو کنند.
سیستم قضایی
دونالد ترامپ قول داده است «دادستانهای مارکسیست افراطی که آمریکا را نابود میکنند» اخراج خواهد کرد. او در ماه ژوئن گفت: «من یک دادستان ویژه واقعی منصوب خواهم کرد تا فاسدترین رئیس جمهور تاریخ ایالات متحده آمریکا، جو بایدن، و کل خانواده جنایتکار او را تعقیب کند.»
او گفته است وزارت دادگستری را موظف میکند تا درباره سانسور آنلاین تحقیق کند، آژانسهای فدرال را از «تبانی» برای سانسور شهروندان منع میکند و کمک فدرال به دانشگاههایی که در «فعالیتهای حمایت از سانسور» شرکت میکنند را تعلیق میکند.
وی همچنین از برنامههایی برای ادامه انتصاب قضات محافظهکار خبر داده است. آقای ترامپ همچنین وعده کرده کارگروهی تشکیل خواهد داد تا کسانی که «ناعادلانه توسط دولت بایدن مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند» مورد عفو واقع شوند یا در حکم خود تخفیف بگیرند.
رسیدگی به جرایم
رئیسجمهور سابق آمریکا گفته است در «اعزام مجریان قانون فدرال برای بازگرداندن صلح و امنیت عمومی تردید نخواهد کرد». اوهمچنین متعهد شده است که با یک «سرمایهگذاری بیسابقه» برای استخدام و بازآموزی پلیس، حمایتهایی مانند مصونیت ماموران واجد شرایط و افزایش مجازاتها برای عاملان تجاوز به قانون را انجام خواهد داد.
وی گفته است در دولت بعدی در صورتی که مقامات ایالتی «از اقدام خودداری کنند»، افسران گارد ملی را برای اجرای قانون به مناطق اعزام خواهد کرد.
سیاست خارجی
ترامپ به حملات خود علیه کشورهای عضو ناتو ادامه داده است. وی ماه گذشته گفت از بند دفاع جمعی ائتلاف تبعیت نخواهد کرد و اگر یک کشور عضو دستورالعملهای مربوط به پرداخت هزینهها را رعایت نکرد، روسیه را تشویق میکند «هر کاری که میخواهد» انجام دهد.
او گفت: «تا وقتی من نیامده بودم اوضاع ناتو خراب بود. من گفتم همه باید پولشان را بدهند. آنها گفتند خب، اگر پرداخت نکنیم آیا هنوز از ما محافظت میکنی؟ گفتم مطمئناً نه.»
رئیسجمهور سابق همچنین متعهد به پایان دادن به جنگ در اوکراین شده و گفته است «جنگ وحشتناک بین روسیه و اوکراین را حل و فصل خواهم کرد». او در سخنرانی دیگری افزود که در صورت انتخاب شدن حل و فصل این قضیه «بیش از یک روز» طول نخواهد کشید.
آقای ترامپ همینطور قول داده تا استراتژی «توقف جنگهای بیپایان» را دنبال کند. وی متعهد شده است که قانون ممنوعیت ورود اتباع چند کشور مسلماننشین را که بایدن لغو کرده بود بار دیگر بازگرداند.
شهرهای جدید و خودروهای پرنده
ترامپ در چندین ویدئوی تبلیغاتی گفته است که تلاشهایی را برای ساختن ۱۰ شهر جدید موسوم به «شهرهای آزادی» رهبری خواهد کرد. شهرهایی که به گفته او «تخیل آمریکاییها را دوباره برانگیزد و به صدها میلیون جوان و خانوادههای سختکوش فرصتهای جدیدی برای صنایع جدید، مالکیت خانه و تحقق رویای آمریکایی بدهد».
او همچنین وعده داده که «توسعه وسایل نقلیه عمود پرواز» را در دستور کار خواهد گذاشت و به چین اجازه نمیدهد «این انقلاب در نقل و انتقالات هوایی» را رهبری کند.
وسایل نقلیه الکتریکی
آقای ترامپ سیاستهای دولت بایدن در خصوص خودروهای الکتریکی را «مرگ صنعت خودروی آمریکا» خوانده و وعده داده است که قوانین آژانس حفاظت از محیط زیست در خصوص آلودگی خودروها را لغو خواهد کرد.
این قانون کارخانههای خودروسازی را ملزم میسازد که تا سال ۲۰۳۲ دو سوم تولیدشان را به خودروهای الکتریکی منحصر کنند.
انرژی
دونالد ترامپ وعده داده است با افزایش تولید داخلی، قیمت انرژی را کاهش دهد. او همچنین طرحهایی را برای پایان دادن به تاخیر در صدور مجوزهای حفاری ارائه کرده و متعهد شده که محدودیتهای صادرات گاز طبیعی آمریکا را حذف کند.
تجارت
رئیسجمهور سابق آمریکا وعده داده که «مجازاتهای سختی را بر چین و سایر سوءاستفاده کنندگان تجاری اعمال کند.» این شامل اعمال تعرفه ۶۰ درصدی بر تمامی کالاهای وارداتی چین خواهد شد. او همچنین گفته است که مالکیت چینیها بر زیرساختهای ایالات متحده مانند انرژی، فناوری، مخابرات و منابع طبیعی را محدود میکند.
برنامه چهارساله برای حذف تدریجی واردات کالاهای اساسی از چین، توقف خرید چین از آمریکا و همینطور توقف سرمایهگذاری شرکتهای آمریکایی در چین از جمله اقدامات وعده داده شده دیگر او است.
وی بر اساس «قانون تجارت متقابل ترامپ» پیشنهادی خود همچنین اعلام کرده اگر کشورهای دیگر بر آمریکا تعرفه وضع کنند، این کشور تعرفهای «متقابل و یکسان» اعمال خواهد کرد.
به عنوان بخشی از یک استراتژی بزرگتر برای احیای مشاغل در ایالات متحده، ترامپ همچنین گفته است در صورت انتخاب شدن دستور کار تجاری به اصطلاح «اول آمریکا» را اجرا خواهد کرد.
اقتصاد
ترامپ در همین زمان قول کم کردن تورم، کاهش مالیات عمومی و همینطور کاهش نرخ مالیات شرکتها را داده است. او پیشتر در این باره گفته است: «کاهش مالیات ترامپ را به بزرگترین کاهش مالیات در تاریخ تبدیل خواهم کرد. ما آن را دائمی میکنیم و رونق اقتصادی جدیدی به شما میدهیم.»
متمم دوم قانون اساسی
رئیسجمهور سابق آمریکا گفته است «من دستور اجرایی بایدن را که به دولت فدرال دستور میدهد تا صنعت اسلحه گرم را هدف قرار دهد، میگیرم و آن را پاره میکنم و در روز اول دور میریزم.»
علیه سیاستهای برابری
دونالد ترامپ همچنین گفته است تیمی ویژه ایجاد خواهد کرد تا تمامی سیاستهای «برابریخواهانه» دولت فدرال در زمان بایدن را معکوس کند.
او اعلام کرده در صورت انتخاب شدن قوانین مربوطه را لغو و کارکنان استخدامشده برای این مقاصد را اخراج خواهد کرد.
یوورنیوز فارسی
سارا سبزی / روزنامه هممیهن
صف خودروها که از قصرقند به روستا میرسد، مردم جمع میشوند تا ببینند چه کسی ۱۲ روز بعد از سیل به روستایشان سر زده؟ آنها هنوز نمیدانند روستای آنها مقصد این بستهها نیست، نه روستای سیلزدهشان. خورشید غروب کرده و خانههای فروریخته در دل تاریکی پنهان ماندهاند، صبح فردا که آفتاب در «کهن بالا» طلوع میکند، تصویر واضحتر میشود؛ خانههای ترکخورده، باغهای بهگِلنشسته و راههای پرشده از سنگهای رودخانه طغیان کرده.
از بالادست روستا و نزدیک کوه، مسیر شسته شده با سیل خودش را بهتر نشان میدهد. روستا تا یکهفته بعد از سیل به هیچ راهی دسترسی نداشت و از چشم همه دور مانده بود. کنار آن ۱۲-۱۰ نفر مردی که روبهروی تنها مغازه روستا ایستادهاند و با نمایندههای فرمانداری و عشایری استان حرف میزنند، مرد جوانی با لباس سفید و دستار بلوچی میگوید، تا امروز - ۱۲ روز بعد از سیل - نه هلالاحمر آمده، نه دولت کمکی فرستاده. فقط مردم دو وانت بادمجان و آب معدنی فرستادند و کمیته هم چند بسته مواد غذایی فرستاد، ولی نه برای همه: «بچهام تالاسمی دارد و تحت پوشش بهزیستی است، اما وقتی نمایندگان کمیته امداد به روستا آمدند، کسی از ما خبری نگرفت. برای این چند خانواده هم پنج کیلو برنج، دو بسته ماکارونی، دو روغن و رب گوجه آوردند.»
دو هفته از شروع سیل در بلوچستان گذشته و مسیرها باز شده. دسترسی به آب و برق و جاده به بعضی از روستاها برگشته و از روزهای بحران عبور کردهاند، اما هنوز بعضی از روستاها به شرایط عادی برنگشتهاند. روزهای سخت بعد از سیل برای آنهایی که خانه و زمین کشاورزیشان را از دست دادهاند، آغاز شده. اهالی هنوز نمیدانند برای خانهها و باغهای تخریبشده و زمینهای کشت دیم بدون سیلبند، باید چه کرد؟ چرا هیچکس برای سرکشی نیامده و راههای روستاهای صعبالعبور چه زمانی باز میشود؟ تا اواخر هفته گذشته حداقل ۲۵ روستا در شهرستان قصرقند از امدادرسانی جا ماندند؛ و مثل روستاهای کاجوی شمالی و روستاهای «کهن» که کسی به آنها سر نزد و هنوز مشخص نیست چند روستای دیگر خاموش ماندهاند؟
«کهن» تنها ماند
روستاهای«کهن» از توابع شهرستان تلنگ هستند و با مرکز آن ۳۰ کیلومتر فاصله دارند. همه این ۷ روستا در بالادست و دامنه کوه نشستهاند؛ بوریندوک، خوشاب، کلانزه، کهن پایین، کهن بالا، چاتک و سهاکی. هرکدام نام قناتی را گرفتهاند که سالها آب روستا را تامین میکرد و حالا درمجموع ۱۶۰۰ نفر جمعیت دارند، اما فقط یک جاده برایشان ساخته شده و مسیر بعضی از آنها از رودخانه میگذرد. به همین دلیل بعد از سیل هیچکدام راهی به بیرون از روستایشان نداشتند. هر ۷ روستا، نزدیک ۸ روز بدون برق و آنتن موبایل بودند و از بین آنها فقط نام دو روستا در فهرست روستاهایی قرار گرفت که قرار بود چند بسته کمک دریافت کند؛ «کهن بالا» و «سهاکی». ساعت حدود هفت عصر ۱۸ اسفندماه، یعنی ۱۲ روز بعد از شروع سیل در منطقه، اولین بسته کمکهای غذایی از طرف فرمانداری به «سهاکی» میرسد.
مسیر اصلی رسیدن به روستاهای «کهن» بعد از سیل باز شده؛ بخشی از آن آسفالت و بخشی سنگلاخی است که بعد از هربار بارش سنگین، شسته میشود و تغییر مسیر میدهد. قرار است نماینده عشایر استان، بستههای مواد غذایی و پتو را به «کهن بالا» برساند تا یکنفر از اهالی، کار انتقال آنها به «سهاکی» را انجام دهد. سهاکی فعلاً هیچ راه دسترسی به بیرون از روستا ندارد و فقط با پای پیاده میشود به آن تردد کرد. سهم این روستای عشایری از کمکهای دولتی تا آن روز، ۲۵ بسته برای ۱۲ خانواده است. اهالی میگویند، همین بستهها هم قرار است با الاغ به روستا برسد؛ چون هیچکس از مردم سهاکی نمیتواند خودش را به «کهنبالا» برساند. چند خانواده از این روستا سالها پیش کوچ کردهاند و حالا فقط ۱۲ خانوار در کپرهای آن باقی ماندهاند؛ بدون برق و آنتن و با چند ساکن بیشناسنامه.
کسی از ما خبر نداشت
خود اهالی «کهن بالا» که قرار است بستههای امدادی را منتقل کنند، تا آن روز هیچ کمکی از دولت نگرفتهاند. اینجا بزرگترین روستای بخش تلنگ است و حدود ۳۸۰ خانواده و ۱۲۰۰ نفر جمعیت دارد که بعد از شروع بارشها و آغاز سیل، دیگر هیچ راه دسترسیای به خارج از روستا نداشتند و کسی از آنها خبری نداشت.
محمد بلوچ، تنها مغازهدار روستاست که در تمام روزهای محاصره روستا با سیل، آب و غذای مردم از مغازه کوچک او تامین میشد و مردم به هیچچیز دیگر دسترسی نداشتند. او همان نمایندهای است که از طرف فرمانداری انتخاب شده تا کمکها را به دست اهالی «سهاکی» برساند.
بلوچ میخواهد تمام خانههای تخریبشده روستا را نشان دهد و تعریف کند که هرکدام حالا چه وضعیتی دارند، خودش با ملای روستا جلوتر میافتد و جلوی تکبهتک خانهها میایستد و توضیح میدهد: «این سرویس بهداشتی را ببین. الان روی دیوارش گچ زدهاند که نریزد. آنیکی را ببین! خانه برادرم است. دیوارش نم گرفته، خودش مریض است، باید برود تهران. صاحب این خانه هم گِل درست کرده که دوباره به در و سقفش بزند.»
او میگوید، خانههای روستا از گِل، سنگ و خاک ساخته شده که سیل، گِلها را شست و خانهها فروریخت: «تمام سرویسهای بهداشتی خراب شد، سقف خانهها و دیوارهایشان ریخت. حتی خانههای سیمانی هم نم گرفتند. خانههای اینجا بیشتر از روستاهای دیگر مثل «دیرمان» خراب شده و مردم فقیرتری هم دارد. مثلاً این خانه را نگاه کن! صاحبش همیشه مریض است و حالا اگر یک لایه دیگر از دیوار خانهاش با آب شسته شود، کاملاً فرو میریزد.» و با دست به یکی از خانهها اشاره میکند.
او میداند خانههای تخریبشده چقدر سیمان و شن برای بازسازی لازم دارند، اما کسی از اهالی توان تامین آن را ندارد. روبهروی یکی از خانهها میایستد و دیوار پشت آن را نشان میدهد: «پشت این خانه را ببین! کاملاً فروریخته. وقتی یک کامیون ماسه ۷ تا ۸ میلیون است، کسی اینجا پول ندارد که خانهاش را با ماسه بسازد. به همین دلیل باران که ببارد، خانهاش خراب میشود. بعد از سیل هم چندنفر از اهالی که خانهشان کمی ریزش کرده بود، روی دیوارها سیمان سفید ریختند که بیشتر از آن نریزد و بعداً بازسازی کنند. اگر کسی پول داشته باشد، میتواند خانهاش را تعمیر کند.»
کف روستا و نزدیک رودخانه، از تکهسنگهای تیز و صافی که سیل با خودش آورده، پوشیده شده و برخلاف روستاهای دیگر، حتی خبری از خانههای نیمهساخته بنیاد مسکن نیست: «فعلاً خبری از بنیاد مسکن در روستا نیست و اهالی دنبال تهیه ماسه و سیمان میگردند که خودشان خانهها را بازسازی کنند. بعد از سیل ۹۸، بنیاد مسکن فقط پی ۳ خانه بسیار کوچک را در روستا ساخت و دیگر خبری از آنها نشد. دنبال کار را هم گرفتیم، ولی نتیجهای نداشت. خانه خودم هم در سیل ۹۸ خراب شد، به بنیاد درخواست دادیم، ولی گفتند دیر آمدید. اگر دوباره فردا باران ببارد، خانهها پر از آب میشود.»
خبری از باغهای انبه و لیمو نیست
«کهن بالا» تا امروز بیشترین خسارت را در میان روستاهای بخش تلنگ دیده است؛ ۸۰ خانه و سرویس بهداشتی در آن ریزش کرده و ساکنانش به خانه دوست و آشنا رفتهاند، اما چادرهای هلالاحمر توزیع نشد، آن هم در روزهایی که دوباره هشدار بارش باران داده شده بود. حامد ستوده، دهیار روستاست. او همراه محمدبلوچ و ملای روستا کنار بستر رودخانه طغیانکرده، میایستد و آن بخشی از سیلبند را که تخریبشده نشان میدهد. دیگر هیچ سیلبندی وجود ندارد، آب از بستر رودخانه رفته و تمام مسیر پر از سنگ است.
او میگوید، قبلاً کنار رودخانه نزدیک روستا، سیلبندی با لودر درست شده بود، اما بعد از سیل تخریب شد و حالا مسیر رودخانه به سمت خانهها تغییر کرده؛ اتفاقی بسیار خطرناک که دوباره برای سیل بعدی تخریب ایجاد میکند: «این منطقه کوهستانی است و خانهها از سنگ، خاک و گِل ساخته شدهاند. از بین ۳۲۰ خانوار روستا، حدود ۱۲۰ خانواده تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی قرار دارند. ۱۲ روز از سیل گذشته اما هنوز راهی به سمت شهرستان نداریم. مسیر اصلی رسیدن به بخش هم یکهفته بعد از سیل باز شد. بعد از این همه مدت هیچ ارتباطی نداریم؛ نه آنتن ایرانسل، نه همراه اول و حتی نمیشود با کسی تماس گرفت تا اگر لازم شد به ما کمک برسانند. چند نفر از اهالی بیماری تالاسمی دارند و باید هرهفته خون تزریق کنند، اما در این یکهفته که راهها مسدود بود، نتوانستند به بیمارستان بروند. در تمام این روزها اطلاعرسانی درباره وضعیت ما کم بود و کسی برای سرکشی و کمک نیامد، حتی نماینده بنیاد مسکن و هلالاحمر هم نیامد. برق روستا را خود اهالی روستا تعمیر کردند.»
۳ خانه نیمهکاره برای اهالی سیلزده
سال ۱۴۰۰ پی ساختمان ۳ خانه از طرف بنیاد مسکن در روستا ساخته شد و قرار بود جایگزین خانههای تخریبشده شود، اما این بنیاد میگوید اعتباری برای تکمیل آن ندارد. قرار بود این خانهها به کسانی تحویل داده شود که بعد از سیل گذشته شرایط وخیمتری پیدا کرده بودند، اما تا امروز هیچ خبری از ادامه ساخت این خانهها نشده.
ستوده تعریف میکند: «هرکسی که توانایی مالی داشته، بعد از سیل امسال به دیوارهای خانهاش سیمان زده تا ریزش نکند. کسی هم که توان آن را ندارد، خانه را رها کرده و به خانه فرزند، دوست و همسایه رفته. حالا که دوباره هشدار سیل داده شده، هیچ خانوادهای نمیتواند به جای امنتری منتقل شود. ازطرفدیگر تعداد زیادی سرویس بهداشتی در روستا تخریب شده و احتمال ابتلا به بیماری گوارشی زیاد است. معیشت مردم از راه کشاورزی و دامداری است. باغهای انبه، لیمو و نخلستانها و باغچههای سبزیکاری مردم هم خراب شده است. دام یکی از چوپانها هم در همین سیل از بین رفت. اگر سیلبند ساخته شود، سیل بهسمت باغها نمیرود.»
خانههای رهاشده، ساخته نمیشود
«وقتی باران شروع شد، من و آقای امیری رفتیم بخشداری که ستاد بحران تشکیل دهیم. یک ساعت بعد که برگشتیم وسیله بخریم، دیدم ارتفاع آب بالا آمده. در طول چهار روز، دو بار سیل آمد. وقتی سیل دوم رسید، من یک سر روستا بودم، برادرم سمت دیگر. نزدیک به ۹ روز راهی به بیرون روستا نداشتیم. بهدلیل احتمال برقگرفتگی و ریزش، به مردم گفتیم فقط جان خودتان را نجات دهید! نه برقی، نه آنتنی، هیچ!»
مقصد بعدی روستای دیرمان بخش تلنگ است. «اکرم» از اهالی همین روستاست و بعد از روزهای سیل همراه با برادرش، برای مردم روستاهای تلنگ از فرمانداری، بخشداری و خیریهها کمک میآوردند. خانه برادرش مدام از مهمان پر و خالی میشود. یک گروه خیریه میرود، یک گروه دیگر میآید و کمکها را تحویل میدهد. اکرم شبانه همه خانههای سیلزده و خاک فرونشسته از سیل را نشان میدهد. کوچههایی که درست در مسیر طغیان رودخانه بودند و زمین آن حدود نیممتر شسته شده، خاکش با آب رفته و لولههای آب آن شکسته است.
او تعریف میکند که دو شبانهروز برق روستا قطع بود و آنها هم ارتباطی با بیرون از روستا نداشتند، کسی هم از آنها خبری نداشت: «آب باران نزدیک یکمتر بالا آمده بود. همان موقع سیل، بعضی از خانهها ریزش کرد و چند دام هم تلف شد.» او خانهای را نشان میدهد که دیوارهایش سست شده و احتمالاً به زودی فرو میریزد.
صاحبخانه روبهروی اتاق بسیار کوچکش که دیگر امکان سکونت ندارد، در خانه همسایه کناری زندگی میکند: «روبهروی این خانه که سیل چیزی از آن باقی نگذاشته، کنتور برق روی زمین افتاد. خودمان همکاری کردیم، وسایل خانه را بیرون آوردیم و آن کنتور را هم جمع کردیم. نگاه کن! هنوز هم آب هست. صبح روزی که سیل آمد، یکی از اهالی میخواست از خانهاش بیرون بیاید، ولی نمیتوانست در را باز کند. فکر میکرد در را از پشت بستهاند. با برادرش تماس میگیرد و میگوید، در خانه ما را از پشت بستهاند. بعد متوجه میشوند که خانه نشست کرده و درِ آن گیر کرده است.» اکرم میگوید: «مردم از کسانی که لنج داشتند، دو کفکش قرض گرفتند و در عرض ۴۸ ساعت، آب را بیرون بردند. در طول این مدت کمک دولتی زیادی نرسید، فقط پنج یا شش چادر دادند. بچهها قایقی فایبرگلاس درست کرده بودند و با آن جابهجا میشدند. آنقدر مشکلات روستا زیاد است که برای سیلبند بودجه نمیدهند.»
بدون شناسنامه، بدون خانه
درست مثل روستای «کهن بالا»، بنیاد مسکن بعد از سیل سال ۹۸ هم برای این روستا پی چند خانه را ساخت، اما هرگز تکمیل نشد. کنار خانههای فروریخته و آسیبدیده، خانههای ناتمام بنیاد مسکن قرار گرفته که بیاستفاده مانده و صاحبش نمیتواند آن را تکمیل کند.
اهالی میگویند، اگر همین خانهها تکمیل و آب، برق و گازش وصل شود، مردم میتوانند در آنها زندگی کنند و دیگر نیازی به ساخت خانه جدید نیست. از ۴۰ خانه روستا، فقط دو، سه خانه تکمیل شده، چون صاحبش توانایی مالی داشته و توانسته ماسه و سیمان تهیه کند.
اکرم میگوید: «بنیاد به پیمانکار پول داده بود و آن هم بعد از مدتی گفت، هزینهها زیاد شده و دیگر امکان ادامه کار وجود ندارد. آن زمان که بنیاد با پیمانکار قرارداد بست، سیمان کیسهای ۳۰ هزار تومان بود، الان به ۱۰۰ هزار تومان رسید. بنیاد مسکن به کسانی که پیگیر ساخت خانه شدهاند، گفته این خانهها را برای کسی میسازد که قبلاً وامی از بنیاد نگرفته باشند. اگر کسی شناسنامه نداشته باشد، همین خانههای بنیاد هم به او تعلق نمیگیرد. در سیل قبلی این خانوادهها داخل چادر و خانههای خشت و گِلی ماندهاند.»
کنار بعضی از خانههای تلنگ، تپه هیزمها روی هم چیده شده. در تمام روزهای سیل، مردم از همین هیزمها برای پختوپز استفاده میکردند. اکرم میگوید در تمام سیستان و بلوچستان، فقط ایرانشهر لولهکشی گاز دارد و باقی از کپسول گاز استفاده میکنند. تا ۱۵ سال پیش تقریباً بخش زیادی از مردم روستا از هیزم استفاده میکردند.
آب شربمان گِلآلود است
صاحب یکی از خانههای کوچک تخریبشده، روبهروی خانهاش چادر زده و همانجا ساکن شده. خانهاش ترکهای سنگینی دارد و کاملاً سست است. خودش کارگر لنج است و فرزندی ندارد: «همسرم را به خانه خواهرش فرستادم و خودم همینجا ماندم. بعد از سیل ۹۸، برای دریافت خانه از بنیاد مسکن، ثبتنام کردم ولی نیمهکاره مانده است.»
چند خانه آنطرفتر از کارگر لنج، خانهی زنی دیگر خراب شده که حالا همراه پسرش زندگی میکند. کنار این خانه هم یکی دیگر از خانههای نیمهکاره بنیاد است. صاحبخانه یک بطری آب از یخچال میآورد که نشان دهد آبی که از سد به روستا میرسد، چقدر گِلآلود است: «حتی آبی که از شیر میآید هم به همین رنگ است، گِل دارد.»
آب هدایت نشد، رودخانه طغیان کرد
سیل از رود شمال روستا وارد «دیرمان» شد و در کوچههای باریکش بهسمت جنوب حرکت کرد؛ آب آنقدر بالا آمده بود که قسمتی از زمینهای روستا را شست و با خودش برد. مردم منطقه میدانند که باید خانهها را بالاتر از سطح زمین بسازند تا زمان سیل آب، آسیبی به آنها نرسد، اما همه، توان مالی آن را ندارند. پابهپای اکرم یکی از فعالان اجتماعی منطقه هم در کوچههای دیرمان، خانههای تخریبشده را شناسایی میکند.
محمد توحیدلو توضیح میدهد که اگر آب هدایت میشد، سیل به خانهها نمیرسید: «روستاهای سیلزده هیچکدام کانالی برای هدایت سیل ندارند. مثلاً رود کاجو موسمی است و بعد از سیل ۱۴۰۰ باید لایروبی میشد، اگر این کار انجام میشد، همه این آبها در بستر رود میماند و به سیل تبدیل نمیشد. بعد از سیل ۱۴۰۰، برای یکی از روستاها با هزینه یکمیلیارد تومان کنار رودخانهها دایک ایجاد شد، همین روستا امسال خسارتی از سیل ندید. بالای تلنگ، پنج رشتهکوه وجود دارد که بعد از یک بارش طولانی، آب با شدت در میان آنها جریان پیدا میکند. این آب باید هدایت شود.»
اگر پل داشتیم، محاصره نمیشدیم
یکی از دلایل محاصرهشدن بعضی از روستاها ساخته نشدن پل مواصلاتی است. «کوچو» یکی دیگر از روستاهای تلنگ است که ۸ روز در محاصره سیل بود. سال ۱۳۹۸ یک پل نیمهکاره در مسیر روستا ساخته شد، اما نیمهکاره ماند. دوهفته پیش و بعد از بارش شدید باران، سیل در محدوده اطراف پل و ورودی کوچو آنقدر بالا آمد که هیچکدام از اهالی امکان خروج از آن را نداشت و اینجا هم یکهفته خاموش ماند.
«کوچو» مرتفعترین روستای بخش است و بعد از سیل آب باران، به سمت جنوب آن سرازیر شد و فقط چند خانه سنگی پای کوه تخریب شد. جواد، اهل همین روستاست. با موتورش جلوتر از خودرو حرکت میکند تا آن دو خانه تخریبشده از باران دوهفته پیش را نشان دهد. از کنار این خانهها رودخانه و زمینهای کشاورزی دیم مشخص است. دیوار گچخورده خانه را نشان میدهد و تعریف میکند که بعد از بارش شدید باران، دو روز تمام به برق، اینترنت و آنتن موبایل دسترسی نداشتند و بعد از فروکش کردن آب هم بهسختی و با لندکروز میشود از آن خارج شد. بعضی از روستاها هم مانند «نوهانی بازار» هنوز راه دسترسی ندارند: «آب که خشک شد، مسیری برای رد شدن جرثقیل نبود، خودمان مجبور شدیم تیرهای برق افتاده روی زمین را جابهجا کنیم. خانه خودمان روی کوه بود و نگران نبودیم که آب بالا بیاید، ولی خانه دو نفر از آشنایانمان که پای کوه است، ریخته.»
او خانههایی را نشان میدهد که با سنگ و گِل ساخته شده و همان شب تخلیه شدند. بعد از پایان بارش هم روی دیوارها گچ زدند تا دیوارهای خانه نریزد و وسایل آن را خارج کنند. راههای دسترسی به روستا با کوچکترین بارندگی قطع میشود و کسی نمیداند برای سیل احتمالی بعدی، باید به کجا برود: «پسفردا دوباره سیل شروع میشود و نگرانیم. حتی نمیتوانیم تا بخش برویم. چون اگر باران شروع شود، نمیتوانیم به خانه برسیم. مجبوریم همینجا بمانیم.»
یکی از معتمدان محلی تلنگ میگوید که اگر ۱۰ دهنه پل داشتیم مردم به این شدت گرفتار سیل نمیشدند: «فعلاً مهمترین نیاز بخش تلنگ، بازسازی زیرساختهاست؛ راههای مواصلاتی، بندسارها و زمینهای کشاورزی آسیب دیدند. زمینها آبگیری شده و آماده کشت بودند، اما همه آنها در سیل نابود شد. خانهها هم در بعضی از روستاها در پاییندست نشست کرده و دیگر قابل سکونت نیستند؛ یا باید تخریب شوند یا بازسازی. به همین دلیل بنیاد مسکن و نهادهای حمایتی باید ورود کنند و سهمیه مسکن مقاوم روستایی را افزایش دهند؛ چون خانههای سنتی با کوچکترین سیل، آسیب میبینند.»
محصولی برای کشت دیم نداریم
چند کیلومتر دورتر از کوچو، روستای «روستای شدیگ» است و همان اتفاقاتی را پشت سر گذاشته که «کهنبالا» و «دیرمان» تجربه کردند. این روستا متعلق به بخش کوچو است و مثل باقی روستاها، روزها در محاصره آب بود و کسی به آنها سرکشی نکرد. خانههای این روستا هم ترک خورده، سقفها ریزش کرده و سرویسهای بهداشتی تخریب شده است. بعد از سیل، اهالی نمیدانند با زمینهای کشت در معرض آسیب چه کنند؟
خالد هوتی، دهیار روستاست: «بخش زیادی از مردم منطقه کشاورزند و ذرت و ماش میکارند. کشت دیم نیاز به جمعشدن آب در میان مزرعه دارد، اما الان که بندسارهای خاکی زمینهای کشاورزی از بین رفته، کشت هم در معرض آسیب قرار گرفته. ترمیم این بندسارها به بولدوزر نیاز دارد که کشاورزان هم به آن دسترسی ندارند. الان فصل کشت است و کشاورزها باید کارشان را آغاز میکردند، ولی با این شرایط احتمالاً برای سال آینده محصولی ندارند.»
یکی دیگر از ساکنان روستای شدیگ که دیوارهای خانهاش در آستانه تخریب است، میگوید که کنار خانهاش یکخانه نیمهکاره از بنیاد مسکن ساخته شده و دولت به آنها گفته بود، وامی برای تکمیل خانه در اختیارشان میگذارد: «برای بار سوم برای تکمیل این خانه پیگیری کردیم، اما هنوز پاسخ روشنی ندادهاند. اگر این خانهها تکمیل شود، مشکل خانههای آسیبدیده از سیل هم برطرف میشود و دیگر نیازی به خانههای کاهگلی نداریم.»
روال ناهماهنگ امدادرسانی
بعد از سیل بسیاری از روستاها، کمکی از طرف هلالاحمر و سایر نهادهای دولتی دریافت نکردند و کمکهای مردمی پراکنده هم بدون نیازسنجی منطقه انجام شد. شاهد آن سرازیر شدن کمکها به سمت دشتیاری و نرسیدن کمک و بیخبری از روستاهای صعبالعبور بود. بعد از باز شدن راهها، بخشداریها و فرمانداری قصرقند تلاش کردند کمکهای مردمی را با هماهنگی بیشتری به منطقه بفرستند، اما باز هم این روند ناهماهنگ وجود داشت.
محمد توحیدلو، فعال اجتماعی حاضر در سیستان و بلوچستان که در جریان امدادرسانی به روستاها قرار دارد، درباره دلایل ناهماهنگی بین دستگاهها در جریان امدادرسانی سیل اخیر توضیح میدهد: «یکی از دلایلی که باعث ناهماهنگی در توزیع کمکها میشود، طایفهایبودن منطقه و نداشتن آمار درباره کمکهای توزیعشده است. خیریهها هم جایی برای سازماندهی ندارند تا به آنها توضیح دهند چه بخشها و کمکهایی در اولویت قرار دارند. الان در منطقه دشتیاری آنقدر کمکهای مردم رسیده که شاید اندازه یکسال آنها را پاسخ دهد، اما به بعضی از روستاهای دوردست و عشایری، کمکی نرسیده است. ازطرفدیگر یک بازیگر معروف میگوید، این مردم برنج ندارند، بعد از آن از بار برنج از نقاط مختلف سرازیر میشود، درحالیکه ممکن است به آرد، برنج و روغن هم نیاز داشته باشند.»
او ادامه میدهد: «مدیریتی روی خیریهها نیست و آنها هم در مقابل به دستگاههای دولتی بیاعتمادند و حاضر نیستند از آنها کمک بگیرند تا اقلام را به آن مناطق برسانند. ازطرفدیگر آنها نمیخواهند با هم مشارکت کنند. همه این موارد باعث افراط و تفریط میشود. مثلاً در نقاطی که در اخبار از آنها یاد میشود، موج کمکها به آنجا میرسد، ولی بعضی از روستاها مثل فنوج و نیکشهر هم که بعد از سیل خسارت زیادی دیدهاند، نامشان کمتر شنیده میشود. در چند روز اول بالگرد به هیچ منطقهای نرفت و وقتی همه راهها باز شد، بالگرد فرستادند. همه این موارد بهدلیل نداشتن مدیریت یکپارچه در این استان است. مثلاً هلالاحمر از روز اول کمکرسانی را شروع کرد، اما امکانات و تجهیزات در روزهای اول وجود نداشت و عملاً بعد از باز شدن راهها امدادرسانی آغاز شد.»
پولیتیکو در گزارشی اختصاصی به سراغ زنانی رفته که در صف اول مخالفت با سیاستهای ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور این کشور ایستادهاند:
سه روز پس از انتشار خبر مرگ الکسی ناوالنی، همسرش یولیا اعلام کرد که مسئولیت او را بر عهده خواهد گرفت. او در ویدیویی که در یوتیوب منتشر کرد، گفت: «ما باید یک مشت قوی داشته باشیم و از آن برای ضربه زدن به این رژیم دیوانه استفاده کنیم.» تغییر شکل یولیا پس از سالها نشاندادن خود بهعنوان یک زن خانهدار بدون علاقه به حرفه سیاسی هیجانانگیز بود.
انتخاب مجدد ولادیمیر پوتین در هفته آینده تضمین شده اما، درست مانند طرح ناموفق برای تسخیر اوکراین، تلاش کرملین برای از بین بردن انتقادات در داخل هم ناکام مانده است.
چیزی که قرار بود در نتیجه فشارها به یک زمین سوخته تبدیل شود، در عوض، زمین حاصلخیزی برای رشد و برخاستن مخالفان پوتین شده است. مهمتر از همه، در یک فرهنگ نظامی که بر پایه مردسالاری بنا شده، اپوزیسیون جدید به طور فزایندهای از زنان تشکیل شده است.
پس از مرگ ناگهانی ناوالنی در ماه گذشته در زندان متعلق به روسیه، اکنون سیاستمداران اپوزیسیون کهنه کار روسیه تقریباً همگی در تبعید، زندان یا با اتهاماتی روبرو هستند.
با درک این موضوع، یکاترینا دونتسووا مادر سه فرزند، مجرد و روزنامهنگار سابق، نوامبر گذشته خود را برای رقابت با پوتین با شعارهای ضد جنگ معرفی کرد. او در یک مکالمه تلفنی از مسکو به پولیتیکو گفت: «یک نفر باید این کار را انجام میداد.» او یکشبه به یک ستاره سیاسی تبدیل شد. مقامات انتخاباتی تقریباً به سرعت او را رد صلاحیت کردند.
بوریس نادژدین، یکی دیگر از نامزدهای ضد جنگ اجازه یافت تا به مرحله بعدی انتخابات برود. دونتسووا میگوید: «آنها احتمالاً فکر میکردند: ما به نوعی از سوتلانا تیخانوسکایا نیاز نداریم. اشاره او به اپوزیسیون بلاروس بود که به چهره اعتراض مردمی علیه انتخاب مجدد الکساندر لوکاشنکو در سال ۲۰۲۰ تبدیل شد.
نادژدین هم در نهایت رد صلاحیت شد اما نه به سرعت رد صلاحیت یکاترینا دونتسووا. روسها به طور دسته جمعی در دفاتر مبارزاتی او در سراسر کشور و خارج از کشور برای نشان دادن حمایت حضور یافتند. این اولین نمایش عمومی احساسات ضد کرملین از زمان عواقب فوری تهاجم گسترده روسیه به روسیه و پیش از حضور گسترده مردم در مراسم تشییع جنازه ناوالنی در اوایل ماه جاری بود.
اگر جنگ اوکراین نبود، ماریا آندریوا احتمالا هنوز یک متخصص اطفال متاهل و مادر جوانی بود که هیچ علاقهای به سیاست نداشت. امروز، او پیشرو یک جنبش اعتراضی کوچک اما سختکوش متشکل از زنان و بستگان سربازان است. آندریوا به پولیتیکو گفت: «شرایط برای من چارهای باقی نگذاشته است.»
این زنان در ابتدا صرفاً خواستار بازگشت همسران خود، که به عنوان بخشی از بسیج پوتین در سال ۲۰۲۲ استخدام شده بودند، به خانه و کاشانه بودند. اما با طولانی شدن جنگ، روند انتقادهای آنها از کرملین هم افزایش یافته است. آنها در مراسمی که به یک آیین تبدیل شده هر شنبه میخکهای قرمز را بر مقبره سرباز گمنام در کنار دیوارهای کرملین میگذارند. آنها روسریهای سفید یکسان بر سر میگذارند.
این زنان بهعنوان مادران و همسران وفادار با ارزشهای محافظهکارانهای که خود کرملین هم تبلیغ میکند همخوانی ندارند. به سختی میتوان آنها را به عنوان لیبرالها و عوامل غربی معرفی کرد، اگرچه برخی تلاش میکنند چنین کاری را انجام بدهند.
این اعتراضات روایت پوتین مبنی بر حمایت یکپارچه از جنگ را از بین میبرد و به نارضایتی گستردهتر از آنچه تلویزیون دولتی روسیه به مخاطبان القا میکند اشاره دارد. رسانههای دولتی عمدتاً سعی میکنند داستان خود را با زنان دیگری که به سیاست کرملین وفادار ماندهاند، به نمایش بگذارند.
جنگ از خانه شروع شد
برای فمینیستهای روسیه، پس از سالها احساس ناشناخته، سیاسی شدن زنان روسی هم امید و هم ناامیدی را برمی انگیزد.
ویکتوریا پریوالووا، فعال، به پولیتیکو گفت: «آنچه در اوکراین اتفاق میافتد بهخوبی نمود نداشته و این بخشی از یک مشکل سیستمی است. چندین دهه خشونت جنسیتی بدون مجازات در روسیه منجر به تبدیل شدن خشونت به یک هنجار شده است. جنگ از خانه آغاز شد.»
پریوالوا یکی از اعضای فعال کانال فمینیستهای ضد جنگ در تلگرام است. این گروه یک روز پس از اعلام حمله پوتین راه اندازی شد و به منبعی پیشرو برای روسهای ضد جنگ تبدیل شد.
همانطور که مورد الکساندرا اسکوچیلنکو، فعال و هنرمند فمینیستی نشان میدهد این فعالیتها بدون خطر نیستند. او به دلیل جایگزینی برچسب قیمت سوپرمارکتها با پیامهای ضد جنگ به هفت سال زندان محکوم شد.
گروه مقاومت ضد جنگ فمینیستها همچنین به عنوان «عامل خارجی» شناخته میشود، یک برچسب تحقیرآمیز دوران شوروی که شامل نظارت بیشتر دولت میشود.
فشارها احتمالاً افزایش مییابد، زیرا مقامات تلاش میکنند نشان دهند که وقتی صحبت از مخالفت به میان میآید نسبت به جنسیت کور هستند. در آوریل سال گذشته، یک قانونگذار روس، حتی پیشنهاد ممنوعیت فمینیسم به عنوان یک «ایدئولوژی افراطی» را مطرح کرد.
پریوالووا گفت: «روشن است که مقامات زنان را به عنوان یک تهدید میبینند و قدرت آنها را احساس میکنند، اما هیچکس نمیداند چگونه آنها را مهار کند.»
با افزایش تعداد کشتهها و بازگشت سربازان روسی از خط مقدم، آنها وحشت جنگ را با خود به خانه میآورند. در حال حاضر، گزارشهای زیادی در رسانههای محلی مبنی بر شروع آتشسوزی، غارت، تجاوز جنسی و قتل توسط نیروهای بازگشتی از جنگ وجود دارد.
زنان روسی میراث طولانی در عقب راندن رهبری تشنه جنگ خود دارند. در دوران اتحاد جماهیر شوروی، زنان در لابی کردن برای توجه به حقوق سربازان استخدام شده در افغانستان و افشای ابهام در ارتش، نقش مهمی داشتند. در طول اولین جنگ چچن در سال ۱۹۹۴، اعتراضات عمومی توسط زنان چچنی و مادران سربازان روسی عامل اصلی فشار بر کرملین برای پایان دادن به جنگ بود.
امروز تصور تکرار چنان کمپینهایی دشوار است. النا کونووا، موسس آژانس تحقیقاتی مستقل ExtremeScan، که افکار عمومی در روسیه را تحلیل میکند، میگوید پس از سالها سرکوب و سانسور، درگیریها به گروههای خاص محدود میشود و باعث حمایت تودهای نمیشود.
او به پولیتیکو گفت: «آنچه در روسیه میبینیم یک جامعه کاملاً چندبخش شده و فقدان کامل همبستگی است.»
در نظرسنجیهای او، اکثریت زنانی که گفتند شخصاً فردی را در خط مقدم میشناسند، از جنگ حمایت کردند. آنها نمیتوانند این ایده را تحمل کنند که ممکن است همه چیز بیهوده باشد.
به طور مشابه، تنها ۱۳ درصد از زنان شرکتکننده در نظرسنجی از تقاضای زنان سربازان مبنی بر چرخش نیروها حمایت کردند، احتمالاً به این دلیل که میترسند این امر احتمال اینکه نوبت به همسران خودشان هم برسد افزایش دهد.
پریوالووا گفت: ما موافقیم که جنگ باید پایان یابد، اما هیچ دیدگاه مشترکی در مورد اینکه یک زندگی در صلح چگونه باید باشد وجود ندارد.
در سطح بعدی مقاومتی است که زنان حتی در صفوف خود با آن روبرو هستند. دونتسووا میگوید با فشار برای کناره گیری و واگذاری مسئولیت به یک مرد روبه رو است. او گفت: «این فقط یک زنستیزی قدیمی است.»
در چنین شرایطی، بهترین سلاح کرملین این است که از اهرم جنسیت برای ضربه زدن به مخالفان خود استفاده کند. همسر الکسی فقید اکنون با عکسهایی که او را متهم به روابط خارج از ازدواجش میکند با یک کمپین تهمت و ناروا روبه رو شده است.
همزمان، کرملین با ورود به سومین سال جنگ و مواجهه با بحران جمعیتی، به زنان تکیه کرده است تا روسیه دوران جنگ را به موفقیت برساند. او سال ۲۰۲۴ را “سال خانواده” نامگذاری کرده است. پوتین روز پنجشنبه با تبریک روز زن، از مادر شدن به عنوان “ماموریت باشکوه برای زنان” یاد کرد.
آندریوا میگوید: «همه از پیرمردهایی که عاشق صحبت درباره مادری هستند اما برای آن ارزشی قائل نیستند، خسته شدهاند. ما بچه به دنیا نمیآوریم و آنها را بزرگ نمیکنیم تا بعداً در جنگ مورد استثمار قرار گیرند.»
جماران
آژانسهای اطلاعاتی آمریکا در تازهترین گزارش ارائه شده به مجلس سنای این کشور ارزیابی کردند چین، روسیه، ایران، بازیگران منطقهای دیگر و برخی عوامل غیردولتی منطقهای نظام بینالملل و اولویتهای آمریکا را به چالش کشیدهاند.
گزارش سازمانهای اطلاعاتی آمریکا در خصوص تهدیدهایی که در سال ۲۰۲۴ متوجه این کشور است، همزمان با نشست استماع مدیران مجموعههای اطلاعاتی این کشور در کمیته اطلاعاتی مجلس سنا ارائه شد.
رویترز دوشنبه ۲۱ اسفند با استناد به گزارش نهادهای اطلاعاتی آمریکا نوشت: «چینِ بلندپرواز اما مضطرب، روسیه متخاصم، برخی از قدرتهای منطقهای مانند جمهوری اسلامی ایران، و بازیگران توانمند غیر دولتی، برای آمریکا تهدید هستند.»
این گزارش تأکید دارد که آمریکا با نظم جهانی شکننده و رو به تزاید روبهرو شده و به دلیل رقابت قدرتهای بزرگ، چالشهای فراملی و درگیریهای منطقهای زیر فشار است.
گزارش در اشاره به تهدیدهای ناشی از چین و روسیه که بزرگترین رقیبان جهانی آمریکا هستند، نوشته که تجارت میان چین و روسیه در دوسالی که از یورش روسیه به اوکراین سپری شده، بیش از سه برابر افزایش یافته که عمده آن کالاهایی با کاربرد نظامی است.
اوریل هینز، مدیر اطلاعات ملی، نهادی که شامل ۱۸ سازمان اطلاعاتی آمریکا است، از قانونگذاران کشورش خواست کمک نظامی بیشتر به اوکراین را تصویب کنند تا کییف بتواند سرزمینهایی را که در یورش روسیه از دست داد، بازپس بگیرد.
خانم هینز همچنین ابراز نگرانی کرد که جنگ میان ارتش اسرائیل و گروه افراطی حماس در باریکه غزه با داشتن ظرفیت افزایش ناامنی در جهان، عقوبتی گستردهتر داشته و دنیا را درگیر خود کند.
این مقام ارشد اطلاعاتی آمریکا در اشاره به حملات نیروهای حوثی یمنی علیه کشتیرانی در آبهای منطقه گفت القاعده و داعش نیز «با الهام از حماس» به حامیان خود دستور دادهاند علیه منافع اسرائیل و آمریکا حملاتی انجام دهند.
اشاره نهادهای اطلاعاتی آمریکا به بازیگران غیردولتی که توانمندتر شدهاند، ظاهرا به گروههایی مانند حزبالله در خاورمیانه است که به عنوان بازوی منطقهای جمهوری اسلامی ایران عمل میکند و در دوره اخیر، همگام با حماس، درگیر برخوردهای نظامی مرزی شدیدی با اسرائیل بوده است.
گزارش اداره اطلاعات ملی آمریکا همزمان با سال سوم از جنگ روسیه در اوکراین و ماه ششم از جنگ میان ارتش اسرائیل و گروه افراطی حماس منتشر شده است.
آمریکا با ایستادگی در کنار اوکراین و اسرائیل و کمکهای عمده تسلیحاتی به آنها، ظاهرا نتوانسته است هنوز بخش مهمی از اهداف این متحدین خود را به سرعت عملی کند.
از سوی دیگر ویلیام برنز، رئیس سیآیای نیز در جلسه با نمایندگان مجلس سنای آمریکا با اشاره به این که مهمات اوکراین در جنگ با روسیه رو به پایان است، گفت: «وقت ما نیز برای کمک به آنها در حال تمام شدن است.»
او همچنین گفت اگر کنگره کمکهای نظامی بیشتر به کییف را تصویب نکند، «اشتباهی بزرگ و تاریخی» رقم خواهد خورد.
آقای برنز همچنین پیشبینی کرد که با ارسال کمکهای بیشتر آمریکا به اوکراین، این کشور میتواند در ابتدای سال ۲۰۲۵ بار دیگر ابتکار عمل تهاجمی را به دست بیاورد.
رادیو فردا
ایالات متحده روز دوشنبه در واکنش به ادعای خسارت ٢ و نیم میلیارد دلاری جمهوری اسلامی علیه گروه تندر، انجمن پادشاهی ایران، جمشید شارمهد، و دولت آمریکا گفت که به حمایت از حق آزادی بیان مردم ایران ادامه خواهد داد.
با توجه به این که گروه تندر از مخالفان جمهوری اسلامی در ایران است، متیو میلر، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، به خبرنگار بخش فارسی صدای آمریکا گفت ایالات متحده از آزادی بیان مردم ایران برای آرمانهای سیاسی دموکراتیک پشتیبانی میکند و به این کار ادامه خواهد داد.
او اشارهای به گروه تندر نکرد.
از آنجایی که دستگاه قضائی جمهوری اسلامی بمبگذاری ۲۴ فروردین ۱۳۸۷ در شیراز را به گروه تندر و دولت آمریکا نسبت داده است، متیو میلر در کنفرانس خبری روزانه خود تأکید کرد که ایالات متحده توسل به اقدامات خشونتبار را تأئید نمیکند.
معلوم نیست جمهوری اسلامی با چه هدفی احکام مالی صادر میکند، چرا که چه جمهوری اسلامی و چه شاکیان امکان وصول ندارند.
سخنگوی وزارت خارجه ایالات متحده گفت، اصولا آمریکا سالها است که «نسبت به حکم قانون در نظام حکومت ایران، که شامل قوه قضائیه آن نظام نیز میشود، شک و تردید دارد.»
در همین ارتباط، محمدحسین آقاسی، حقوقدان، روز دوشنبه در پاسخ به پرسش بخش فارسی صدای آمریکا در ارتباط با احتمال لغو حکم اعدام آقای شارمهد با توجه به صدور این حکم جدید هشدار داد که مواردی مانند حکم این شهروند دوتابعیتی، «به صورت مجازات کیفری مستقل از دعوای خصوصی» رسیدگی میشود و در نتیجه حکم امروز را نباید به عنوان لغو مجازات اعدام قلمداد کرد.
مرکز رسانه قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده که شعبه ۵۵ دادگاه حقوقی دعاوی بینالملل تهران، گروه تندر، انجمن پادشاهی ایران، جمشید شارمهد، و دولت آمریکا را به پرداخت خسارت مادی، معنوی، و تنبیهی بالغ بر ٢ و نیم میلیارد دلار محکوم کرده است.
بنا به این گزارش، قوه قضائیه جمهوری اسلامی ادعا کرده که این حکم به «دادخواهی قربانیان بمبگذاری در حسینیه شیراز در سال ۱۳۸۷» صادر شده است.
ادعای خسارت از گروه تندر، انجمن پادشاهی ایران و مدیر زندانی آن، جمشید شارمهد، و دولت آمریکا چند هفته پس از راهاندازی کارزار «طناب را پاره کن» از سوی غزاله شارمهد، دختر جمشید شارمهد، اعلام شد.
غزاله شارمهد، دختر جمشید شارمهد، پیشتر در گفتوگویی با بخش فارسی صدای آمریکا ضمن اشاره به اعدامها در ایران گفت: «با موجی از اعدامها در ایران روبرو هستیم. تنها در سال گذشته ۸۳۴ نفر را اعدام کردند. امسال در ژانویه بیش از ۵۰ نفر اعدام شدند. ما میخواهیم با این کارزار توجه جهان را به اعدامها در ایران جلب کنیم.»
او همچنین به برگزاری تجمعاتی همزمان در حمایت از این کارزار در بسیاری از کشورهای جهان، از جمله، آمریکا، کانادا، استرالیا و کشورهای اروپایی اشاره کرد.
غزاله شارمهد در گفتگویی دیگر با صدای آمریکا گفت که روز راهاندازی این کارزار مصادف با روزی است که جمشید شارمهد به اعدام محکوم شد.
به گزارش گروه کاری سازمان ملل متحد درباره بازداشتهای خودسرانه، جمشید شارمهد ۶۸ ساله در تابستان ١٣٩٩ در امارات ربوده و بهزور به ایران منتقل شد. جمهوری اسلامی گفته است آقای شارمهد در یک «عملیات پیچیده» بازداشت شده است.
جمشید شارمهد، شهروند دوتابعیتی ایرانی-آلمانی که دارای اقامت دائم ایالات متحده نیز است، پس از محاکمهای که جامعه بینالمللی آن را «ساختگی» میداند، به اتهام «افساد فیالارض» به اعدام محکوم شده است.
پیشتر غزاله شارمهد گفته بود که پدرش از بیماری پارکینسون رنج میبرد و ممکن است به دلیل وخامت حالش، جان خود را از دست بدهد.
او همچنین گفت: «دندانهایش زیر شکنجه یا به دلیل سوء تغذیه شکسته شده است [و] نمیتواند به درستی کلمات را تلفظ کند یا غذا بجود یا بخورد.»
غزاله شارمهد آبان گذشته نیز گفت پدرش «بیش از ۱۱۸۵ روز» در حبس انفرادی کامل بود.
ودانت پاتل، معاون سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، پیشتر در ۲۳ مرداد ماه گفت: «رفتار رژیم ایران با آقای شارمهد شرمآور بوده است. او پس از یک روند قانونی که به عنوان یک محاکمه ساختگی به شدت مورد انتقاد قرار گرفته، به اعدام محکوم شده است. ما این نوع رفتار را شدیداً محکوم میکنیم.»
صدای آمریکا
خبرگزاری فرانسه از تهدید روزافزون اخبار جعلی تولیدشده با هوش مصنوعی خبر داده و میگوید انتشار گسترده این اخبار در ۲۰۲۴ که سالی پر از انتخابات در جهان است، به نگرانیها دامن زده است.
این گزارش که روز دوشنبه ۲۱ اسفند منتشر شده خبر میدهد که صدها وبسایت مجهز به هوش مصنوعی که از رسانههای خبری تقلید و «تغذیه» میکنند در ماههای اخیر توسط اشخاص ناشناس راهاندازی شده و «باعث انفجار روایتهای نادرست شدهاند.»
خبرگزاری فرانسه در ادامه به خبر جعلی «خودکشی روانپزشک نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل» تولید شده توسط هوش مصنوعی اشاره کرده که در یک برنامه تلویزیونی صدا و سیمای ایران نیز بازتاب داشته است.
اشاره این گزارش به برنامه «پاورقی» شبکه دو صدا و سیما است که محمدرضا شهبازی مجری آن با نشان دادن خبری به زبان انگلیسی از سایت خبری پاکستانی «گلوبال ویلج اسپیس» (فضای دهکده جهانی)، بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل را به باد استهزا میگیرد و میگوید «معمولاً کسانی که افسردگی و قصد خودکشی دارند به روانشناس مراجعه میکنند. روانشناس نتانیاهو بعد از چند سال کار با او، خودش خودکشی کرده است».
این خبر جعلی ایجادشده با هوش مصنوعی در «فضای دهکده جهانی» نظر بینندگان بسیاری را جلب کرد و در رسانههای ایران نیز بازتاب گستردهای داشت.
اتکای صدا و سیمای ایران به خبر جعلی یادشده در حالی است که خبرگزاری فارس نیز ۱۳ سال پیش خبری با این مضمون با استناد به منابع خبری خارجی منتشر کرده بود؛ اما آنچه خبرگزاری فارس به عنوان خبری معتبر و جدی منتشر کرده بود، در واقع استناد به یک پست طنز منتشر شده در یک وبلاگ در سال ۲۰۱۰ میلادی بود.
خبرگزاری فرانسه نیز به سابقه این خبر اشاره کرده و میگوید بر اساس تجزیه و تحلیل سازمان تحقیقاتی «نیوز گارد» مستقر در ایالات متحده که اطلاعات نادرست را ردیابی میکند، شباهتهای قابل توجهی بین خبر جعلی «خودکشی روانپزشک نتانیاهو» منتشر شده در سایت خبری پاکستانی با یک پست طنز منتشر شده در یک وبلاگ طی سال ۲۰۱۰ وجود دارد.
مککنزی صادقی تحلیلگر «نیوز گارد» میگوید وقتی از ابزار هوش مصنوعی گوگل موسوم به چتجیپیتی یا هوش مصنوعی «اوپنایآی»، مورد حمایت مایکروسافت خواسته است که مقاله طنز سال ۲۰۱۰ را برای مخاطبان عمومی بازسازی کند، نتیجه «بسیار شبیه» به مقاله منتشر شده در سایت «فضای دهکده جهانی» بود.
تهدید روزافزون اخبار جعلی تولیدشده با هوش مصنوعی
خبرگزاری فرانسه به چندین مورد خبر جعلی تولیدشده با هوش مصنوعی اشاره کرده و مینویسد راستیآزمایی این اخبار برای مخاطب عادی بسیار سخت است و بازنشر آن در سایتهای خبری که عمدتاً هدف آنها جذب مخاطب و درآمدهای تبلیغاتی است، وضعیت را پیچیده میکند.
این گزارش میافزاید سازمان «نیوزگارد» حداقل ۷۳۹ سایت اخبار جعلی ایجاد شده توسط هوش مصنوعی را شناسایی کرده که به زبانهای متعددی و بدون نظارت انسانی پوشش خبری میدهند و با نامهای عمومی مانند «اخبار برتر ایرلند» فعال هستند.
دارن لینویل، از دانشگاه کلمسون، از جمله کارشناسان ارزیابی اطلاعات نادرست است که چندین وبسایت مرتبط با روسیه را شناسایی کرده که اخبار جعلی برای تبلیغات کرملین دربارهٔ جنگ در اوکراین در آستانه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا تولید و منتشر میکنند.
برخی از آنها مانند DC Weekly از هوش مصنوعی برای بازنویسی مقالات از منابع نامعتبر دیگر استفاده میکند و آقای لینویل میگوید این سایت که به نظر میرسد متعلق به جان مارک دوگان، تفنگدار سابق آمریکایی پناهنده به روسیه است، تعداد زیادی ادعای نادرست را منتشر کردهاست؛ از جمله اینکه ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، دو قایق تفریحی لوکس به ارزش میلیونها دلار با پول کمک آمریکا خریداری کرده و حتی برخی قانونگذاران آمریکایی این روایت نادرست را به بحث گذاشتهاند.
محققان میگویند این وبسایتها بر پتانسیل ابزارهای هوش مصنوعی و رباتهای چت برای قانع کردن مخاطبان به درستی اخبار جعلی با توسل به شبیهسازهای صوتی و تصویری دامن میزنند و یکی از اهداف آنها نیز کاهش اعتماد مردم به رسانههای اصلی است.
رادیو فردا
نود و ششمین دوره جوایز سینمایی اسکار با اهدای جوایز اصلی از جمله بهترین فیلم و کارگردانی به «اوپنهایمر» ساخته کریستوفر نولان برگزار شد.
به گزارش ایسنا، مراسم اسکار ۲۰۲۴ با اجرای جیمی کیمل در سالن دالبی تئاتر لس انجلس برگزار شد و در نهایت فیلم «اوپنهایمر» ساخته کریستوفر نولان موفق به کسب ۷ جایزه شامل بهترین فیلم، کارگردانی، بازیگر نقش اصلی و مکمل مرد، تدوین، موسیقی متن و فیلمبرداری شد و فیلم «بیچارگان» ساخته یورگوس لانتیموس هم ۴ جایزه از جمله جایزه کمتر پیش بینی شده بهترین بازیگر نقش اصلی زن را به خانه برد.
«منطقه مورد علاقه» ساخته جاناتان گلیزر هم به عنوان نخستین بریتانیایی جایزه بهترین فیلم بین المللی جوایز اسکار را کسب کرد و جایزه بهترین مستند بلند هم به «۲۰ روز در ماریوپل» از اوکراین رسید.
«قاتلان ماه کامل» به کارگردانی «مارتین اسکورسیزی» که در ۱۰ شاخه نامزد دریافت جایزه بود موفق به کسب هیچ جایزه ای نشد و «باربی» پرفروشترین فیلم سال ۲۰۲۳ هم تنها یک جایزه بهترین ترانه را دریافت کرد.
فهرست کامل نامزدها و برندگان اسکار ۲۰۲۴ از این قرار است:
* بهترین فیلم:
- داستان آمریکایی
- آناتومی یک سقوط
- باربی
- جاماندگان
- قاتلان ماه کامل
- استاد
- اوپنهایمر - برنده
- زندگیهای گذشته
- بیچارگان
- منطقه مورد علاقه
* بهترین کارگردانی:
- جاناتان گلیزر (منطقه مورد علاقه)
- یورگوس لانتیموس (بیچارگان)
- کریستوفر نولان (اوپنهایمر) - برنده
- مارتین اسکورسیزی (قاتلان ماه کامل)
- ژوستین تریه (آناتومی یک سقوط)
* بازیگر نقش اول مرد:
- بردلی کوپر (استاد)
- کولمن دومینگو (راستین)
- پل جیاماتی (جاماندگان)
- کیلین مورفی (اوپنهایمر) - برنده
- جفری رایت (داستان آمریکایی)
* بازیگر نقش اول زن:
- آنت بنینگ (نیاد)
- لیلی گادستون (قاتلان ماه کامل)
- ساندرا هولر (آناتومی یک سقوط)
- کری مولیگان (استاد)
- اما استون (بیچارگان) - برنده
* بازیگر نقش مکمل مرد:
- استرلینگ کی براون (داستان آمریکایی)
- رابرت دنیرو (قاتلان ماه کامل)
- رابرت داونی جونیور (اوپنهایمر) - برنده
- رایان گاسلینگ (باربی)
- مارک روفالو (بیچارگان)
* بازیگر نقش مکمل زن:
- امیلی بلانت (اوپنهایمر)
- دنیل بروکس (رنگ بنفش)
- آمریکا فررا (باربی)
- جودی فاستر (نیاد)
- داواین جوی راندولف (جاماندگان) - برنده
* بهترین فیلمنامه اقتباسی:
- داستان آمریکایی - برنده
- باربی
- اپنهایمر
- بیچارگان
- منطقه مورد علاقه
* بهترین فیلمنامه اصلی
- آناتومی یک سقوط - برنده
- جاماندگان
- استاد
- می دسامبر
- زندگیهای گذشته
* بهترین فیلم بینالمللی:
- من کاپیتان، ایتالیا
- روزهای کامل، ژاپن
- انجمن برف، اسپانیا
- اتاق معلمان، آلمان
- منطقه مورد علاقه، بریتانیا - برنده
* بهترین انیمیشن بلند:
- پسر و مرغ ماهیخوار - برنده
- اِلمنتال
- نیمونا
- رویاهای روباتی
- مرد عنکبوتی: در دنیای عنکبوتی
* بهترین مستند بلند:
- بوبی واین: رئیس جمهور مردم
- یاد ابدی
- چهار دختر
- کشتن ببر
- ۲۰ روز در ماریوپل - برنده
* بهترین طراحی لباس
- باربی
- قاتلان ماه کامل
- ناپلئون
- اوپنهایمر
- بیچارگان - برنده
* بهترین چهرهآرایی:
- گلودا
- استاد
- اوپنهایمر
- بیچارگان - برنده
- انجمن برف
* بهترین فیلم کوتاه:
- بعد از
- شکست ناپذیر
- شوالیه ثروت
- قرمز سفید و آبی
- داستان شگفتانگیز هنری شوگر - برنده
* فیلم کوتاه انیمیشن:
- نامهای به خوک
- حواس نود و پنج
- یونیفرم ما
- پاکیدرم
- جنگ تمام شد! با الهام از موسیقی جان و یوکو - برنده
* بهترین موسیقی:
- داستان آمریکایی
- ایندیانا جونز و گردانه سرنوشت
- قاتلان ماه کامل
- اوپنهایمر - برنده
- بیچارگان
* بهترین مستند کوتاه:
- الفبای ممنوعیت کتاب
- آرایشگر لیتل راک
- جزیره در بین
- آخرین تعمیرگاه - برنده
- مامان بزرگ و مامان بزرگ
* بهترین طراحی تولید:
- باربی
- قاتلان ماه کامل
- ناپلئون
- اوپنهایمر
- بیچارگان - برنده
* بهترین تدوین:
- آناتومی یک سقوط
- جاماندگان
- قاتلان ماه کامل
- اوپنهایمر - برنده
- بیچارگان
* بهترین صدا:
- خالق
- استاد
- ماموریت: غیرممکن - روزشمار مرگ قسمت اول
- اوپنهایمر
- منطقه مورد علاقه - برنده
* بهترین جلوههای بصری:
- خالق
- گودزیلا منهای یک - برنده
- نگهبانان کهکشان قسمت سوم
- ماموریت: غیرممکن - روزشمار مرگ قسمت اول
- ناپلئون
* بهترین فیلمبرداری:
- شمردن
- قاتلان ماه کامل
- استاد
- اوپنهایمر - برنده
- بیچارگان
کریستوفر نولان، تهیهکننده «اوپنهایمر» برنده بزرگ جوایز
رکوردهایی که وارد کتاب اسکار شد
مراسم نود و ششمین دوره جوایز سینمایی اسکار در حالی برگزار شد که با چندین رکورد شگفتانگیز در تاریخ این جوایز سینمایی همراه بود.
به گزارش ایسنا، اسکار ۲۰۲۴ گرچه تقرببا نزدیک به پیشبینیها برگزار شد و «اوپنهایمر» مهمترین جوایز را به خانه برد اما رکوردهایی را نیز در تاریخ ۹۶ ساله این رویداد سینمایی به ثبت رساند.
بیلی آیلیش با برنده شدن جایزه بهترین آهنگ اورجینال برای فیلم «باربی» دو سال پس از برنده شدن با آهنگ اصلی فیلم «جیمز باند» وارد کتاب رکوردهای اسکار شد و به عنوان جوانترین برنده دو جایزه اسکار در تاریخ این رویداد سینمایی شناخته شد. این رکورد پیش از این در اختیار بازیگر زن لوئیز راینر بود که دومین اسکار خود را با فیلم «زمین خوب» در ۲۸ سالگی دریافت کرده بود.
جودی فاستر که دومین اسکار خود را برای «سکوت برهها» در ۲۹ سالگی دریافت کرد و هیلاری سوانک که دومین اسکار خود را برای «عزیز میلیون دلاری» در ۳۰ سالگی کسب کرد در رتبههای بعدی این جوانترین برندگان دو جایزه اسکار قرار دارند.
فیلم «قاتلان ماه کامل» با وجود ۱۰ نامزدی دست خالی جوایز اسکار را ترک کرد، این سومین فیلم کارگردان مارتین اسکورسیزی پس از «دار و دستههای نیویورک» (۲۰۰۲) و «مرد ایرلندی»(۲۰۱۹) است که با وجود نامزدی در ۱۰ شاخه موفق به کسب هیچ جایزهای نمیشود.
«اوپنهایمر» در گیشه آمریکا ۳۲۹.۳ میلیون دلار فروخته است تا چهارمین فیلم پرفروش برنده بهترین فیلم تاریخ اسکار پس از «تایتانیک» (۶۷۴.۳ میلیون دلار)، «ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه» (۳۷۹.۴ میلیون دلار) و «فارست گامپ» (۳۳۰.۵ میلیون دلار) باشد.»
کریستوفر نولان و همسرش اما توماس از جمله تهیه کنندگانی بودند که برای اوپنهایمر (همراه با چارلز روون) برنده جایزه اسکار بهترین فیلم شدند. آنها اولین زوجی هستند که از سال ۱۹۸۹ که ریچارد دی. زانوک و لیل فینی زانوک برای تهیه کنندگی «رانندگی برای خانم دیزی» برنده اسکار بهترین فیلم شدند، این جایزه را دریافت میکنند.
در مراسم اسکار ۲۰۲۴، ژوستین تریه و همسرش آرتور هراری هم برای فیلم «آناتومی یک سقوط» برنده جایزه بهترین فیلمنامه اصلی شدند.
اما استون برای دومین بار جایزه بهترین بازیگر زن را برای بازی در فیلم «بیچارگان» دریافت کرد، در حالی که اغلب پیشبینیها لیلی گلداستون را برای فیلم «قاتلان ماه کامل» را به عنوان برنده پیشبینی کرده بودند. استون که هفت سال پیش برای فیلم «لالالند» برنده اسکار شده بود، تنها برنده بازیگری امسال بود که قبلا برنده اسکار شده بود.
داواین جوی راندولف برای فیلم «جاماندگان» جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن را دریافت کرد. او دهمین هنرپیشه سیاهپوستی است که در این رشته برنده شده است.
وس اندرسون در نهایت اولین اسکار خود را برای بهترین فیلم کوتاه «داستان شگفتانگیز هنری شوگر» کسب کرد. این کارگردان سرشناس پیش از این برای فیلمهایش در ۷ شاخههای مختلف جوایز اسکار نامزد کسب دریافت جایزه شده بود.
کیلین مورفی که برای بازی در فیلم «اوپنهایمر» برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اصلی مرد شد، نخستین بازیگر ایرلندی تاریخ جوایز اسکار است که این جایزه را ردیافت میکند.
فیلم «منطقه مورد علاقه» به عنوان نخستین فیلم بریتانیایی موفق به کسب جایزه بهترین فیلم بینالمللی (غیرانگلیسی زبان) شد.
مهدی بیک اوغلی / روزنامه اعتماد
همزمان با روز جهانی زن و در شرایطی که در بسیاری از کشورها، برنامههای متعددی برای تکریم مقام زن و تلاش برای بهبود شاخصهای زیست زنان تدارک دیده شده بود در ایران رخدادهایی با موضوع کلی «زنان» شکل گرفت که ابهامات بسیاری را برای اکثر ایرانیان شکل داد. جدا از اظهارات امیرحسین بانکیپور، نماینده اصفهان درخصوص جریمه 3 میلیونی شهروندان به دلیل حجاب، حادثهای در شهر قم با محوریت موضوع حجاب به وقوع پیوست که به سرعت طول و عرض شبکههای اجتماعی را در نوردید.
در فیلمی که در فضای مجازی منتشر شد، بانویی در بیمارستانی در قم در حال شیر دادن به فرزند نوزاد خود است؛ در این حین، طلبهای از زن که ظاهرا حجاب حداکثری موردنظر طلبه را رعایت نکرده، تصویربرداری کرده و از سالن خارج میشود. مادر کودک که متوجه تصویربرداری از خود میشود، از فرد تصویربردار میخواهد که فیلم او را از موبایلش حذف کند. ادامه فیلم منتشر شده صحنه جدال میان این دو و واکنش مردم حاضر در صحنه است.
دیروز اما دادستان عمومی و انقلاب استان قم با ورود به ماجرا درخصوص انتشار کلیپ منتشره از یک درمانگاه در قم اظهار داشت: «دستورات لازم را نسبت به شناسایی اخلالگران در نظم، سایر زوایای قضیه و همچنین شناسایی عناصری که تصویر را به رسانههای معاند منتقل کردند، صادر کرده است.»
نکته قابل توجه در اظهارات غریب دادستان قم، اظهاراتی است که درخصوص آمران به معروف و ناهیان از منکر مطرح کرده است. دادستان عمومی و انقلاب قم اعلام کرد که تنها از آمرین به معروف که شرایط و مراتب آن را مراعات کرده باشند با جدیت حمایت میکند و وعده داد: «در هر صورت به این موضوع قاطعانه، عادلانه و با سرعت رسیدگی میکنیم.»
دامنه واکنشها در ادامه متوجه دستیار رییسجمهور در موضوع حقوق شهروندی نیز شد. سکینه سادات پاد، دستیار رییسجمهور درخصوص فیلم منتشر شده از درگیری یک طلبه و یک خانم گفت: «این روحانی اگر میخواهد امر به معروف کند چرا عکس میگیرد؟ حتما باید شرایط مادر را درک کرد.»
«اعتماد» اما سراغ محسن برهانی رفته تا ابعاد حقوقی موضوع را حلاجی کند. به اعتقاد برهانی این پرونده به هیچ عنوان ذیل گزاره نهی از منکر قرار نمیگیرد. به اعتقاد برهانی هر چند برخی عناوین مجرمانه در این پرونده به چشم میخورد، اما این عناوین متوجه فرد تصویربردار است نه مادر و فرزندی که در شرایط حاد قرار داشتهاند.
***
* موضوع مقابله طلبهای در قم با مادری در بیمارستان که در حال شیر دادن به فرزند نوزاد خود بود، بازخوردهای وسیعی در شبکههای اجتماعی و رسانهها پیدا کرد. روز یکشنبه هم مسوولان قضایی و نظارتی و هم معاون اجتماعی رییسجمهور به آن واکنش نشان دادند. از منظر حقوقی این موضوع را چطور ارزیابی میکنید؟
در خصوص فیلم منتشر شده در فضای مجازی اگر کلیت فیلم همینی باشد که دیده میشود، یعنی بانویی در گوشهای ایستاده به فرزند خود شیر میدهد، در رفتار خانم نه تظاهری وجود دارد، نه تعمدی بر دیده شدن و... اما در ادامه، یک شخص معمم بدون اطلاع از این بانو فیلمبرداری و عکسبرداری میکند و این رفتار منشا بحران میشود. خانم از این فرد تقاضا میکند که فیلم یا عکس او را از موبایلش پاک کند، فرد معمم زیر بار نمیرود و درگیری آغاز میشود.
به نظرم از منظر حقوقی چند عنوان مجرمانه وجود دارد که باید درباره آن بحث شود. عنوان اول، عنوان «مزاحمت برای اطفال و بانوان در فضای عمومی» موضوع ماده ۶۱۹ قانون مجازات اسلامی است. در این ماده قانونی آمده: «هر کس در اماکن عمومی یا معابر، متعرض یا مزاحم اطفال یا زنان بشود یا با الفاظ و حرکات مخالف شؤون و حیثیت به آنان توهین نماید به حبس از ۲ تا ۶ ماه و تا (۷۴) ضربه شلاق محکوم خواهد شد.» رفتار مجرمانه دراین ماده ۲ عبارت است؛ یکی« تعرض» و دیگری «مزاحمت». تعرض ناظر به نوعی برخورد و اقدامات فیزیکی نسبت به جسم زن است. فلذا شاهد مثال ما بخش مزاحمت است. یعنی اگر کسی مزاحم اطفال و زنان شود.
فیلمبرداری افراد عادی جامعه از خانمهایی که حتی فرضا حجاب را هم رعایت نکردهاند، آیا مصداق مزاحمت است یا نیست؟ در دانش حقوق ثابت شده که در مرحله شناخت مصداق معیار عرف است. یعنی عرف باید تشخیص دهد که این رفتار خارجی، مصداق فلان مفهوم است یا نیست. در این مورد خاص، مفهومی به نام مزاحمت داریم و مصداقی ذیل عنوان عکس گرفتن یا فیلمبرداری کردن از زنان داریم. آیا عرف زنان چنین رفتاری (یعنی عکس گفتن را) مصداق مزاحمت میداند یا نه؟
* از نظر شما مبتنی بر عرف جامعه این رفتار مصداق مزاحمت است یا نه؟
به اعتقاد بنده با مراجعه به زنان (اعم از زنان محجبه یا غیر محجبه) چنین رفتاری در اماکن عمومی و عالم خارج، قطعا مصداق مزاحمت است و فردی که اقدام به این رفتار میکند مشمول ماده ۶۱۹ است و طلبه فیلمبردار باید تحت تعقیب از طرف دادگاه ویژه روحانیت قرار گیرد. دومین عنوان مجرمانه که قابلیت طرح دارد، مساله توهین است. از آنجا که صدای افراد در کلیپی که پخش شده به دلیل الفاظ رکیک بهطور کامل پخش نمیشود، ظاهرا جرم توهین ساده ذیل ماده ۶۰۸ قانون مجازات اسلامی در این قضیه تحقق پیدا کرده است.
موضوع به همین جا ختم نمیشود، عنوان مجرمانه سوم، مساله ضرب و جرح است. قانون مجازات اسلامی در سال ۹۲ تلاش کرده تمامی مصادیق ضرب و جرح را مشمول عنوان کیفری قرار دهد. حتی اگر فردی به دیگری ضربه وارد کند و آن ضربه نه باعث تغییر رنگ پوست شود و نه جراحتی را وارد سازد، صرف ضربه زدن به دیگری مشمول ماده ۵۶۷ قانون مجازات اسلامی است. این ماده قانونی میگوید: «در مواردی که رفتار مرتکب نه موجب آسیب و عیبی در بدن گردد و نه اثری از خود در بدن به جای گذارد، ضمان منتفی است. لکن در موارد عمدی در صورت عدم تصالح، مرتکب به حبس با شلاق تعزیری درجه هفت محکوم میشود.» بر اساس فیلم ضبط شده به نظر میرسد که این شخص فیلمبردار مشمول این عنوان هم قرار میگیرد.
* در این موارد، اغلب استدلالها مبتنی بر انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر است. آیا این موضوع ذیل عنوان امر و نهی شرعی قرار میگیرد؟
این اقدام طلبه فیلمبردار را نمیتوان مصداق موضوع نهی از منکر دانست. این اقدام نوعی مستندسازی برای اقدامات آتی شخص است. فرد (فیلمبردار) این عکس و فیلم را نیاز دارد تا به نهادهای مورد نظرش گزارش دهد یا علیه خانم مورد بحث اقداماتی انجام دهد.مطابق قانون فیلمبرداری یا مستندسازی نسبت به یک رفتار حرام یا رفتار مجرمانه به هیچوجه عنوان نهی از منکر را نداشته و ندارد. نهی از منکر واجب شرعی است و واجد شرایط خاصی است.
اگر شرایط محقق شود، انسان مسلمان میتواند بلکه واجب است که اقدام به نهی از منکر بکند. اما فیلمبرداری کردن، اساسا جزو نهی از منکر کردن نیست. نهی از منکر قائم به شخص است. یعنی شخص پس از اینکه علم و آگاهی نسبت به احکام پیدا کرد و احتمال تاثیر در طرف مقابل داد، میرود و دیگری را نهی از منکر میکند. نه اینکه حریم شخصی شهروندی را بشکند، از طرف مقابل مخفیانه و در سکوت فیلمبرداری کند، تجسس کند، سکوت کند تا بعد فیلم را به زید و عمر بدهد و پروندهای علیه فرد بگشاید. عنوان این رفتار هرچه که باشد، امر به معروف و نهی از منکر نیست.
* یکی دیگر از ابعاد حقوقی این نوع پروندهها، اطلاعرسانی است. در بسیاری از موارد به جای برخورد با متخلف واقعی با فرد یا افرادی که موضوع را عمومی و رسانهای میکنند، برخورد میشود. قانون در این زمینه چه میگوید؟
درست میگویید، اگر فردی فیلم این درگیری را ضبط و فیلم را در رسانههای عمومی و فضای مجازی منتشر کرد، با او برخورد میشود. از نظر قانونی به هیچ عنوان انتشار این فیلم و امثال این فیلمها عنوان مجرمانهای ندارد. نه تبلیغ علیه نظام است، نه همکاری با دول متخاصم و نه نشر اکاذیب. اتفاقا از ملزومات یک جامعه آزاد و بالنده آن است که افراد اقدام کنند و برخی ناهنجاریها و قانونشکنیها را به تصویر درآورده و افکار عمومی را از موضوع آگاه کنند. متاسفانه مدتی است برخی رویهها برای چنین اقدامات درستی، عنوانتراشی میکند.
یکی از اشتباهات فاحش آن است که برخی افراد ادعا میکنند با انتشار این فیلم، تشویش اذهان عمومی محقق شده است! این برداشت ناشی از عدم شناخت دقیق قانون وعدم دقت در عناوین قانونی است. اساسا جرمی به عنوان «تشویش اذهان عمومی» نداریم . قانونگذار در ماده ۶۹۸ قانون مجازات اسلامی، همچنین در قانون جرایم رایانهای جرمی با عنوان نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی دارد. رفتار مجرمانه در این زمینه عبارت است از نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی. توجه کنید. رفتار مجرمانه عبارت است از اینکه فردی دروغی را منتشر کند تا اذهان عمومی را مشوش کند. بنابراین اگر شخص امر واقعی و حقیقتی را منتشر کرد و این حقیقت حتی باعث تشویش اذهان عمومی شود، نمیتوان گفت، جرمی واقع شده است. نشر اکاذیب جرم است نه نشر واقعیتها. نشر واقعیت حتی به قصد تشویش اذهان عمومی جرم محسوب نمیشود.
* یکی از ابهامات در خصوص این پرونده نحوه رفتاری است که فرد طلبه دارد.آیا میتوان از رفتار او برداشت مجرمانه داشت؟
این اقدام، قطعا مورد پسند بزرگان حوزه و علما نیست. چرا؟چون این افراد هم تاریخ تشیع و روحانیت شیعه را خوب میشناسند و هم با احکام شرعی آشنایی دارند و میدانندچنین اقداماتی دارای وجه شرعی نیست. اینکه بارها گفته میشود طلاب علوم دینی باید فقه را با دقت خوانده و زحمت بکشند، به خاطر آن است که مبادا با انگیزه دینی، اقدام غیر دینی انجام دهند. به این دلیل با توجه به شناختی که من از حوزههای علمیه دارم، این نحوه اقدامات به هیچوجه مورد تایید و پسند حوزههای علمیه، علما و بزرگان نیست.
از سوی دیگر، به اجماع فقها، فردی که میخواهد اقدام به امر به معروف و نهی از منکر کند، ابتدا باید هم منکر را بشناسد، هم معروف را و هم احکام مرتبط با این فریضه الهی را. اگر فردی بدون شناخت، نهی و امر کند به جای اینکه اثر مثبتی در جامعه داشته باشد، فضای ضد مذهبی و ضد دینی و دوری از اعتقادات را در جامعه دامن میزند. این مصداق روایت شریفی است که از امام جواد نقل شده است. ایشان میفرمایند: «من عمل بغیر علم، کان ما یفسد اکثر ما یصلح... اگر فردی بدون علم اقدامی انجام دهد، تبعات و مفاسد کار او بیشتر از محاسن و آثار مثبت رفتار وی خواهد بود.»
در نهایت به همه کسانی که با انگیزههای مذهبی اقدام به رفتارهایی که باعث تنفیر از دین میشود برادرانه توصیه میکنم که با علمآموزی و شناخت شرایط نگذارند وجهه دین بیش از این در جامعه آسیب ببیند که چنین اقدامی از بزرگترین گناهان کبیره محسوب میشود.
مریم لطفی / روزنامه شرق
روز جمعه، درست در روز جهانی زن که تمام توجهات به موضوع احقاق حقوق زنان، رفع تبعیض و گسترش برابری در تمام جهان معطوف بود، یکی از نمایندگان مجلس گفت؛ «برداشت مستقیم سه میلیون تومان از حساب افراد بابت جریمه بیحجابی».
امیرحسین بانکیپور، نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی با حضور در برنامه تلویزیونی افق، جزئیاتی از لایحه حجاب و عفاف را شرح داد و گفت: «اگر کسی مرتکب بیحجابی شود جریمه میشود. این جریمه مستقیم توسط مأمور نیروی انتظامی صورت نمیگیرد بلکه سامانهای است و مبلغ آن سه میلیون تومان است. اگر فرد نانآور خانواده باشد تا حدی باید در حسابش پول باشد مابقی آن کسر میشود، اگر در حساب پول نباشد، به عنوان بدهکار حساب خواهد شد. این شخص میتواند اعتراض کند و اگر اعتراض وارد بود، سه میلیون تومانش برمیگردد. بار دوم اگر مرتکب شود، به دادگاه خواهند رفت».
به گفته او سختترین نوع مجازات مربوط به سلبریتیهایی است که کشف حجاب کردهاند؛ «هم بخشی از اموالشان مصادره خواهد شد هم ممنوعالخروج و ممنوعالتصویر میشوند. صفحاتشان در فضای مجازی نیز بسته میشود. تا دو، سه روز دیگر در همین مجلس ریاست مجلس لایحه را به شورای نگهبان میفرستد که به احتمال زیاد ایرادی باقی نمانده است».
بانکیپور اعلام کرد که این موضوع بعد از عید قابلیت اجرائی پیدا خواهد کرد. او همان نمایندهای که با مصرانه طرح تعالی جمعیت را هم علیرغم مخالفتهای بسیار در قالب اصل 85 در مجلش شورای اصلی پیش برد و درنهایت به کرسی نشاند.
در رفتوآمد
لایحه عفاف و حجاب یکی از بحثبرانگیزترین و پرچالشترین لوایح پیشنهادی در سالهای اخیر است که توسط قوه قضائیه در 9 ماده تهیه و به دولت ارسال شد. دولت لایحه را اصلاح و موادی به آن اضافه کرد و با 15 ماده آن را مجلس فرستاد. در مجلس اما تغییرات بیسابقه بود. مواد این لایحه در مجلس شورای اسلامی به 70 ماده رسید و انواع و اقسام مجازاتها برای بیحجابها در آن در نظر گرفته شد.
داعیه موافقان این لایحه همیشه این بوده که «در بحث عفاف و حجاب هیچ مواجهه فیزیکی مطرح نیست و کاملا براساس هوشمندسازی و مواجهه هوشمند است». با این همه این موضوع همیشه محل بحث بود و ایرادات شورای نگهبان به لایحه هم کم نبود. نیمههای دیماه، رئیس کمیسیون قضائی و حقوقی مجلس از رفع ابهامات و ایرادات شورای نگهبان به لایحه عفاف و حجاب خبر داد و دیروز اعلام شد که این لایحه برای سومین بار به شورای نگهبان ارسال خواهد شد.
اعلام جزئیاتی از لایحه از جمله کسر سه میلیون تومان از حساب افراد بیحجاب بهصورت مستقیم واکنشهای زیادی به همراه داشت. عدهای به تمامشدن انتخابات و سختگیریهای پس از آن اشاره کردند. بسیاری به نقض حقوق شهروندی و عدهای هم گفتند که اگر این موضوع واقعا عملیاتی شود، ممکن است مردم حسابهایشان را ببندند و پولهایشان را از بانکها بیرون بکشند. برخی نیز به سوءاستفادههای مالی متعددی که ممکن است پس از تصویب این قانون رخ دهد، اشاره کردند.
احمد زیدآبادی، فعال سیاسی اصلاحطلب از جمله کسانی بود که به این موضوع واکنش نشان داد و در کانال تلگرامی خود بهواسطه این اتفاق از ادعاهای مخالفان جمهوری اسلامی نوشت که میگفتند ملایمت نسبی در برابر برخی مسائل اجتماعی امری گذرا و به قصد ترغیب قشری از مردم برای حضور در پای صندوقهای رأی است و به محض آنکه انتخابات پایان یابد، دوباره برخوردها آغاز میشود! بدبختانه برخی از متصدیان و صاحبنفوذان به قدری برای اثبات صحت این نوع ادعاها عجله دارند که پس از گذشت یک هفته از انتخابات، دوباره در حال دامنزدن به تشنجی هستند که خود به خود در حال افول بود. وای از زمانی که نان کسانی در تشنجآفرینی اجتماعی باشد! از زیر سنگ هم شده، بهانهاش را پیدا میکنند تا قیصریهای را به آتش بکشانند!».
احمد علیرضابیگی، نماینده تبریز در مجلس نیز در واکنش به این موضع به ایلنا گفته که اینها از عواقب هشتادوپنجی شدن لایحه حجاب و بررسینشدن آن در صحن مجلس است: «اینکه بدون در نظر گرفتن واقعیات جامعه موادی به عنوان قانون تصویب شود، از یک سو بههیچعنوان زمینه اجرائی پیدا نخواهد کرد و بعد هم دستمایه سوءاستفاده بیگانگان برای تخریب روحیه مردم قرار خواهد گرفت، از سوی دیگر این اقدامات سبب تنشهای اجتماعی در کشور خواهد شد و این تبعات میوه آن درختی است که «من غیر حق» در مجلس یازدهم کاشته شد و الان چنین ثمراتی را به بار میآورد که حتما در شرایط پیشرو کشور از جهت مشکلات عدیده اقتصادی در رنج است، این موضوع نمکی بر زخم ملت خواهد بود».
او نسبت به گفتههای علمالهدی خطیب نماز جمعه مشهد که خطاب به نمازگزاران گفته بود «کار لایحه عفاف و حجاب گره خورده؛ خودتان به میدان بیایید و پشتوانه ارزشهای دینی باشید» نیز گفت که تریبون نماز جمعه بایستی منادی وحدت مردم باشد، مردم را به اصول مستحکم دینی و پایبندی به عقاید اسلامی فرابخواند درحالیکه عملا این قبیل موضوعات در تعارض با نهادهای اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران است همین هم سبب اصطکاک و رویارویی مردم با همدیگر خواهد شد.
نگاه حقوقی: نقض حقوق شهروندی
محمدصالح نقرهکار، وکیل دادگستری اخذ جریمه سهمیلیونی را نوعی ابتکار قانونی میداند و معتقد است اقدام ابتکار قانونی، منتهی به هدم اصول و موازین قانونگذاری و شاخصهای حاکمیت قانون در اعمال کیفر است و به نوعی مرزهای حکومت قانون و استانداردهای تقنینی را با اعمال فشار یکطرفه نسبت به شهروندانی که از نظر این قانون خاطی یا مجرم تلقی میشوند، رقم میزند.
او به «شرق» میگوید: «در نظام حکومت قانون سعی بر تهدید نهاد قدرت براساس اصول و موازینی است که حقوق شهروندان را که شامل حریم خصوصی، مالکیت، حقهای بنیادین و آزادیهای اساسی محفوظ بدارد. اما این نوع از اقدامات ابتکاری میتواند منتهی به صدمه به حقوق شهروندی و شاخصهای حاکمیت قانون و استانداردهای تقنینی آن شود».
نقرهکار معتقد است که قانونگذار را باید از این نوع قانونگذاریهای یکجانبه و شاخصشکن اجتناب داد و به این سمت هدایت کرد که متوجه باشد ابزار قانون وسیلهای برای محققکردن اهداف یکجانبه مقنن نیست بلکه وسیلهای برای خیر عمومی و نظم همگانی و پاسداشت حقوق و آزادیهاست. لذا در شاخصهای حاکمیت قانون مرز میان حکومت قانون و حکومت از طریق اعمال فشار از طریق قانون را جدا از هم میدانیم».
این وکیل دادگستری تأکید میکند که حقوقدانان در این زمینه مباحث مفصلی دارند که قانون وسیلهای است برای کسب خیر همگانی و منافع عمومی با تأکید بر حقوق و آزادیهای بنیادین؛ «تصمیمات و اقدامات مقامات عمومی و حتی تقنینی هم نباید زمینهای برای نقض حقوق شهروندی به خصوص در زمینههای مرتبط با آزادیهای شهروندی و حقوق مردمی ایجاد کند».
این حقوقدان در توضیحات بیشتری میگوید: «اینکه قانون باید از چه ارزشهایی حمایت کند تابع وضعیت عرفی شهروندی و بایستهها و اقدامات خیر عمومی در حوزه شهروندی است. طبیعی است که قانون باید از خیر و نظم عمومی، رعایت حقوق اقتضائات شهروندی حمایت کند».
نقرهکار بیان میکند که در حوزه آزادی شهروندان اصلی بر آزادی داریم و استثنائی بر تحدید حدود در جهت خیر عمومی و منافع همگانی؛ «از این منظر باید مجلس را با نگاه غایتگرایانه و با توجه به اصول و شاخصهای قانونگذاری و غایت ارزشها، گرایشها و بینشها نسبت به قانونگذاری متوجه کنیم تا قانون وسیلهای برای در تنگنا قراردادن حقوق شهروندان و با توسل به ابزار تقنینی نشوند».
او ادامه میدهد: «اینکه بدون توجه به ادله اثبات و زمینههای احراز وقوع موضوعی که تلقی مجرمانه از آن وجود دارد، به صورت مستقیم اعمال کیفری یا جریمه صورت بگیرد، به نظر میرسد نادیدهگرفتن اصول و موازین دادرسی منصفانه و شاخصهای حکومت قانون است و از این منظر مورد نقد حقوقدانان قرار خواهد گرفت».
نقرهکار تأکید میکند: «قانونگذاری بد را فقط میتوان با قانونگذاری خوب اصلاح و بازنگری کرد. به همین دلیل اساسا بهتر است از ابتدا قانونگذار به تصمیماتی مبادرت کند که استحکام، قوت، اثربخشی، پیشبینی پذیری و استمرار داشته باشد. تصمیماتی که با حقوق شهروندی مغایر باشد، با مقاومت مدنی و شهروندی مواجه میشود و از این منظر شاخصهای استحکام حکومت قانون زیر سؤال میرود. پس چه بهتر که قانونگذار با بازاندیشی، درایت و به تعبیری «حکمت قانونگذار» که حقوقدانان به کار میبرند، زمینهای را فراهم کنند تا این قانون پربسامد باشد و بیشترین منفعت را برای بیشترین آحاد شهروندان داشته باشد تا زمینه نقض یا عبور از قانون را فراهم نکند و شهروندان را به سمت استمرار حکومت قانون و احترام و تکریم سوق دهد».
او تأکید میکند: «تقنین و قانونگذاری برای خیر عمومی است. درواقع قانون وسیلهای است برای اینکه منافع شهروندان حفظ شود. موضوع قانون انسان و شهروندان هستند و تمامی تلاش و تکاپوی حکمرانی باید در وضعیتی حادث شود که شهروندان بیشترین منفعت را در بهترین شرایط ببرند».
نفرتی که به زودی دامن دین و روحانیت را خواهد گرفت
شهاب الدین حائری شیرازی
تنش و وحشتی که این مادر نوزاد به بغل تحمل کرد، در اثر سیاستهای کلنگی و غیرانسانی است که ج ا برای گزارش دادن مردم علیه یکدیگر تحت عنوان مبارزه با بی حجابی راه انداخته.
مدافعین حجاب اجباری در حال دامن زدن به موج نفرت از دین اند، خواسته یا ناخواسته.
کسانی که با فقه آشنا هستند می دانند در قبال ترک واجباتی نظیر حجاب، فقه تنها در صورت احتمال تأثیر، اجازه تذکر می دهد اما در صورت عدم احتمال تاثیر، تذکر دادن دیگر واجب نیست و در صورت مفسده داشتن تذکر، حرام می شود تذکر دادن به فردی که واجبی را ترک کرده.
متأسفانه حکومت در عرصه سیاستهای داخلی و خارجی به بدترین وجه ممکن در حال اداره امور است.
نفرت انباشته و روز افزونی که این ملت از دین در زمانه حاضر دارد تحمل می کند، روزی نه چندان دور تمام نمادهای دینی را در این مملکت نابود خواهد کرد.
در آخر سخنی با رسول خدا(ص)
یا رسول الله نیستی تا ببینی دینی که با رحمت گستراندی در عالم، چگونه روحانیت با بدست گرفتن قدرت به نام تو، به نام عمل به سیره مهربانانه تو، وارونه کردند و نابود.
***
مصاف دین [حکومتی] و زنان
محسنحسام مظاهری
۱. قاب اول: فردی که تحصیلات حوزوی دارد، در دانشگاه هم الهیات خوانده، سالها در اصفهان مدیر یک مرکز فرهنگی بوده، رییس دانشکدهی اهل بیت دانشگاه اصفهان است و به تازگی (البته با کسب تنها ۱۰ درصد آرای واجدین شرایط) مجدداً به عنوان نماینده به مجلس راه یافته، در رسانهی عمومی با افتخار و بدون ذرهای تردید و شرم، از طرح قانونیکردن دستدرازی دولت به اموال بخش بزرگی از جامعه به نام دفاع از یک حکم شرعی (حجاب) سخن میگوید. آنهم در برنامهای تلویزیونی که نامش «خیابان آزادی» است، با زیرنویس «کمکهزینهی سفر به کربلا».
قاب دوم: یک طلبه در بیمارستانی در شهر قم، مادری که کودکش را در آغوش گرفته و در شرایط خاص روحی است، به خاطر نداشتن حجاب سر، سوژهی فیلمبرداری میکند و با واکنش خشمگینانهی زن مواجه میشود و... ادامهی ماجرا.
این دو قاب را در پسزمینهی یکی دو سال اخیر و وقایع پس از مرگ مهسا امینی باید دید که مسئلهی حجاب اجباری به چالشی بحرانی و خونین میان جامعه و حاکمیت و بستری برای تولید و انباشت خشم و نفرت و تقویت قطبیسازی بدل شده است.
۲. دانشگاهی که خروجیاش آقای «دکترِ نماینده مجلس» و رییس دانشکده اهل بیت است، و حوزهای که محصولش طلبهی دوربین به دست است، تبار و خاستگاه مشترکی دارند: اسلام سیاسی. اسلام قدرت و استیلا. اسلامی که اخلاق و کرامت انسانی را پیش پای بقای نظام و حفظ قدرت ذبح شرعی میکند، در ریختن خون و آبروی مخالفان و دستدرازی به اموالشان بیپرواست و در حفظ خود و قبیلهی وفاداران خود هیچ مرزی را نمیشناسد. اسلامی که در الاهیاتش، سیاست و قدرت بالاتر از اصول توحید و عدل و نبوت قرار دارد و ولایتاش برتر از امامت است. یک اسلام حداکثری و مبسوط الید که خود را مجاز به کنترل اجتماع و افراد تا خصوصیترین حریمشان میداند و با شعار ترازسازی و استانداردسازی، تکثر طبیعی جامعه را برنمیتابد و به بدترین شکل با آن میستیزد.
یک اسلام جامعهستیز و عرفگریز که نه فقط به قواعد عقلی و عرفی بلکه به سنت فقه اسلامی و مشخصاً امامیه نیز پشت پا میزند؛ همان سنتی که «احتیاط در دماء»، «احتیاط در آبرو» و «احتیاط در اموال غیر» جزو قواعدش بود. از چنین اسلامی، استاد الاهیاتی بیرون میآید که به اسم حکم خدا به جنگ خلق خدا میرود و طلبهای که بهجای ترمیم زخم مردم، پنجه به صورتشان میکشد.
۳. باایناوصاف و گرچه خاستگاه این ستیزهجوییها به نام دین و در لباس دین، یک خوانش از اسلام است، اما سادهاندیشی است اگر تصور کنیم آتش این بحران دامن دیگر خوانشها را نخواهد گرفت و پیامدهای سهمگین آن محدود خواهد ماند. بهنظر میرسد نه فقط اسلام سیاسی، بلکه اساساً نهاد دین، متأثر از تحولات اکنون و فردای جامعهی ایرانی، در آستانهی پوستاندازی و عبور به مرحلهای تازه است. مرحلهای که در آن مناسبات نهاد دین و جامعهی ایرانی صورتبندی جدیدی خواهد داشت که در آن، قدرتطلبی عنانگسیختهی دین و متولیان دینی، مهار شده است. پافشاری غیرمعقول بر سیاستهایی از قبیل حجاب اجباری مانند شتابدهندهای سرعت عبور از این مرحله و البته هزینههای آن را بیشتر و بیشتر خواهد کرد و مقولهای اجتماعی را به میدان نزاع دین با زنان مبدل خواهد ساخت. نزاعی که نتیجهاش پیشاپیش روشن است.
۴. اینطور که پیداست، کار ناتمام روشنفکران دینی در هماوردی با ایدئولوژی دین حکومتی را زنان و دختران قرار است به پایان برند. نه در تئوری که در عمل؛ نه در کتاب و مقاله و سخنرانی، که در خانه و خانواده و خیابان.
و طرفه آنکه چنین تقدیری را نهاد دین، خود برای خود رقم زده است.
***
یک بار که دوربین از کار نیفتاده بود!
مهدی سلیمی
جمهوری اسلامی زمان قتل مهسا امینی و در پاسخ به افکار عمومی برای انتشار فیلم داخل ون ارشاد ادعا کرد که دوربین های همراه ماموران و داخل ون خراب بوده و از کار افتاده اند و پس از آن هم در زمانهای مختلف همین ادعا را پیرامون جنایات خود به زبان های متفاوت تکرار کرد مثلا در قتل آرمیتا گراوند مدعی شد که واگنهای آن نوع مترو دوربین نداشتهاند!
اما یک ایرانی متعهد و با وجدان فیلم دوربینهای درمانگاه قم را پیش از باخبر شدن امنیتیها و تکرار سناریو دوربین نداشتن منتشر کرد تا مردم رفتار بیشرمانه یک آخوند در برابر مادری نگران و حمله عصبی او را ببینند. و می بینیم هر جا فیلم دوربین منتشر شود، هر جا شفاف سازی شود جز رسوایی برای حکومت و حامیانش نتیجهای ندارد.
***
***
حریم خصوصی مردم را ندرید
محمد فاضلی
یک روحانی در قم از مادری که حجاب بر سر نداشته و بچهای در بغل داشته، در محل درمانگاه، با موبایل عکس گرفته؛ زن نیز پاسخی از سر استیصال و تند داده است.
هممسلکان این روحانی تلاش میکنند ماجرا را سادهسازی کنند. من هم در این متن تلاش میکنم عمق ماجرا را نشان دهم. این گونه کارها، درافتادن با جوهره زندگی مدرن است.
مفهوم «بیتفاوتی مدنی» را جامعهشناسان برای معرفی یکی از ویژگیهای زندگی در دنیای جدید بهکار میبرند.
آدمهای دنیای جدید در خیابان – حتی بسیار شلوغ – یا هر جای دیگری، سعی میکنند هیچ نگاهی که نشان دهد به دیگران خیره شدهاند، از خود بروز ندهند. برای مثال، در خیابانها هر چند لحظه یک بار، نگاهی به روبهرو میکنند تا به افرادی که به آنها نزدیک میشوند نشان دهند حضور آنها را درک کردهاند، اما با دزدیدن نگاهشان و خیره نشدن به آنها، دوباره نشان میدهند که قصد ندارند در حریم شخصی آنها وارد شوند.
آدمها در دنیای مدرن، با خیره نشدن به یکدیگر نشان میدهند که قصد ندارند با نگاهشان حریم شخصی دیگران را سوراخ کنند.
این رفتار را «بیتفاوتی مدنی» میگویند. رفتاری که نشان میدهد حضور دیگران را درک کرده و به رسمیت میشناسند، به آنها احترام هم میگذارند، اما از سر احترام به حضورشان و حریم خصوصیشان، بیتفاوتی پیشه میکنند. (این بحث را در مبحثی درباره مفاهیم بنیادین جامعهشناسی (https://t.me/joure_digar/11) به تفصیل توضیح دادهام)
انسان بهطور کلی، و انسان مدرن بهطور خاص، حریم خصوصی خود را محترم میشمارد و از پاره شدن حریم خصوصی خود برمیآشوبد. انسان مدرن، بپسندید یا نپسندید، نوع پوشش را بخشی از حریم خصوصی خود میداند.
وقتی حکومت، و به تبع آن بخشهای همراه با ایدئولوژی حکومت، تلاش میکنند به این حریم خصوصی وارد شوند، عمیقترین لایه زندگی فرد مدرن را نشانه گرفتهاند.
حکومت در چهار دهه گذشته بر سر مسائل مختلف – از ممنوعیت ویدئو و ماهواره، تا به امروز که این گونه بر مسأله حجاب اجباری پافشاری میکند – حمله به این لایه عمیق از زیست انسان مدرن را هدف قرار داده است. حکومت با اصرار بر رویههای ناقض حریم شخصی افراد، در قامت بیرقدار یک ایدئولوژی ضدمدرن با اکثریت جامعه ایرانی درافتاده است.
بخشی از روحانیت، تندروهای مذهبی، و حاکمانی که حجاب را پرچم حکمرانی خود میدانند، ظاهراً هیچ فهمی ندارند از عمق زخمی که این رویه بر جان ایرانیان وارد میکند، و خسارتی که به همبستگی اجتماعی و حتی دینداری میزند. همبستگی اجتماعی، بنیان زیست مسالمتآمیز است و به قربانگاه بردن چنین سرمایه گرانبهایی، کار نابخردان است.
بفهمید که «بیتفاوتی مدنی» هنجار و شیوه زیست حاصل از عقلانیت بشری برای کنار آمدن با تنوعها و تکثرهاست. خرد بشری گرانبهایی در ژرفای کنش ساده «بیتفاوتی مدنی» نهفته است. ستیز با خرد برآمده از تجربه بشری، به هر نام که باشد - به نام قانون یا دین – جز خسران و خشونتپروری نیست.
حریم خصوصی مردم را ندرید، بر طبل زوال همبستگی اجتماعی نکوبید، عقل و خرد انباشته بشری را ارج نهید، و از پیشینه سیاه دوره پیوند قدرت و دین در کلیسای مسیحی، از قرون تاریک، درس بگیرید.
جامعهای مستأصل و دراُفتاده به فقر، در برابر هیولای تحریم، برآمده بر قله تورم ۴۰ درصد، در انتظار برآمدن ترامپ، در فردای انتخاباتی که هیچ چسبی به شکافهای اجتماعی و سیاسی نزده، و در پس یک دهه رشد اقتصادی صفر و سه برهه اعتراض اجتماعی شدید، تاب و تحمل این نابخردیها را ندارد. این گونه کردارهایتان درافتادن با سادهترین و در عین حال عمیقترین لایههای زندگی مدرن است که آدمیان را به خشم میآورد.
***
بیباد باران است!
مجتبی لطفی
دوستی فیلم کوتاهی برایم فرستاده از یک درمانگاه در قم.
مادری خسته، گوشهای پرت و پشت دیواری نشسته و نوزادی چند ماهه در بغل دارد؛ شاید نوزاد مریض است و در انتظار نوبت پزشک؛ مادر روسریاش افتاده.
در زاویه دیگر طلبه جوانی در حال گرفتن عکس یا فیلم است!
خانم که متوجه فیلم گرفتن این طلبه میشود اول آرام است اما سپس اعتراض میکند.
بخشی از خانمها و مردم حاضر هم اعتراض میکنند و فضای خاصی شکل میگیرد.
طلبه جوان!
برای کجا میخواستی این فیلم را؟! در لانهای به نام ایتا خواستی چهار جوان را تشجیع کنی علیه بیحجابی؟!
آخر کسی در بیمارستان برای تفریح میآید؟! بیمارستان و درمانگاه جای پر استرس و غم است، کسی برای خودنمایی نمیرود، کودک سه چهار ماههاش هم اگر بیمار باشد که بدتر!
پیش چه کسی درس خواندهای که حریم خصوصی را یادت نداده است؟!
در این دوران بی بادمان باران است و عملکرد ناصواب حاکمیت ضدیت با روحانیت را روز به روز ترویج میکند؛ اگر اندکی درک وجود داشت، دیگر نیازی به ریختن نفت روی آتش نیست!
***
افتضاحِ ابتذال!
در حاشیهی فیلم جنجالی درگیری یک زن با یک نوطلبه در بیمارستان؛
مصطفی فقیهی
فیلم تازه منتشره را دیدید؟ عکاسی یک روحانی و مواجههی یک زن؛ این تشدید علنی شکاف ملی نیست؟
اصلاً میفهمید انقطاع و از همگسیختگی اجتماعی یعنی چه؟
یعنی افتضاحی به بزرگی ترویج طبقهی فراقانون و ابتذال حقوق شهروندی!
یعنی عکاسی مخفیانه یک نوطلبه از زن بیحجاب و ترسیده از عقوبتهای فراقانونی! آنهم در بیمارستان!
یعنی دستبهدامنیِ رفتار غیرقانونی و غیرشرعی برای ارتقاء شغلی!
پایداریونِ طالبانی است و سوی دیگرش، مردم و جوانانی خسته از معیشت رنجور، حکمرانیای واژگون و قوانینی خلقالساعه برای آزار یک ملت!
یعنی تشدید شکاف، دوپارگی و تولید نفرت عمومی و جنگ دروناجتماعی که یکسویش اقلیتی سرکش با حمایت پایداریونِ طالبانی است و سوی دیگرش، مردم و جوانانی خسته از معیشت رنجور، حکمرانیای واژگون و قوانینی خلقالساعه برای آزار یک ملت!
یعنی خروجیهای غیرمتعارف از حوزه که حتی شورای نگهبان هم از تاییدشان، ابا دارد.
یعنی روحانیتی که ملجأ درد بود و حالا در برابر شکلگیریِ ابتذال عمومی خود، به قدری کرخت است که سکوتش را اعتراض میپندارد!
یعنی رییسجمهور و حافظ قانونی که عاجز است از درک خطری چنین دهشتناک!
و اصلاً یعنی جبههی پایداری!
یعنی جریانهای شبهپایداری!
یعنی خودِ علمالهدی! که تاریخ، او و امثالش را در دوپارگیِ این ملت، فراموش نخواهد کرد.
***
منزلت روحانیت در قبل و بعد از انقلاب ۵۷
مهدی نصیری
ویدئوی روحانی ای که در قم اقدام به فیلمبرداری از یک خانم بدون حجاب می کند و با واکنش شجاعانه آن خانم مواجه می شود، من را به یاد خاطره ای از سنین کودکی ام انداخت. ۹ ساله بودم (سال ۱۳۵۱) که شبی زنگ درب خانه مان به صدا در آمد و من پشت درب رفتم و آن را باز کردم.
آقایی را دیدم که از ماشین لندرور پیاده شده در حالی که سه خانم بدون حجاب داخل ماشین بودند. او گفت: آقا منزل هست؟ گفتم بله و به درون خانه شتافتم و پدر را خبر کردم.
بعد از چند دقیقه پدر برگشت و کنجکاوانه پرسیدم، آقاجان! این آقا (و در ذهنم بود که با سه خانم بدون حجاب) کی بود؟ پدر گفت آقای دکتر عسگری بود که ماموریتش در دامغان به پایان رسیده بود و همراه با خانواده اش برای خداحافظی آمده بود.
پدرم گر چه مجتهد شهر و امام جماعت مسجد جامع و رئیس حوزه علمیه بود اما نه مقام سیاسی داشت و نه امکانات مالی که کسی به طمعی به سراغ او بیاید.
دکتر عسگری به همراه خانواده اش صرفا به خاطر احترامی که برای پدرم به عنوان یک روحانی قائل بودند، هنگام ترک دامغان برای خداحافظی به درب منزل ما آمده بودند و پدرم با روی گشاده آنان را بدرقه کرده و دعای سفر برایشان خوانده بود.
علاوه بر دکتر عسگری باید از پزشکی یهودی در قبل از انقلاب به نام دکتر فرهادیان یاد کنم که هر گاه مریضی سخت در خانه داشتیم با یک تلفن پدر به منزل ما می آمد و بیمار را ویزیت میکرد.
حالا با دیدن ویدئوی پخش شده در فضای مجازی، می توان فاجعه سقوط روحانیت سیاسی حاکم را در ذهنیت و عینیت جامعه بهتر درک کرد.
***
حضرات نجف و قم، چرا ساکتید؟
محمد حسین کریمی پور
حضرات نجف! آیّونِ قم!
یک عُمر پرسیدید که چرا بزرگان اسلام در قبال بنی امیّه، مویّد یا ساکت ماندند؟ بهمان علت که امروز در باب تیمم در قطب فتوا دارید، ولی درین مکافات که بر اسلام و مسلمین میرود، ساکتید! آنها هم اول مسلمان بودند. مصلحتِ بیوت، تدریجا آخوندشان کرد!
***
تشدید کینه و خشم اجتماعی علیه روحانیت و دین
مجید یونسیان، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی، در یادداشتی برای “راهبرد” نوشت:
فیلم درگیری یک طلبه جوان با زن جوانی در قم، به هر علتی که باشد، دو اثر ناخوشایند خواهد داشت:
اول، تشدید کینه و خشم اجتماعی علیه روحانیت و دین.
دوم، بسترسازی برای عمیق شدن فضای دوقطبی و خارج کردن مسیر تحولات جامعه از مسیر حقوقی و قانونی.
هیچکدام از دو طرف این درگیری تاسفبار را نمی.توان مقصر دانست. مقصر کسانی هستند که با زیر پا گذاشتن قانون، عرف و سنتهای اجتماعی جامعه را به پرتگاه بیسامانی و ناامنی سوق دادهاند.
طبق اصول اولیه حقوق انسانی و قوانین شرع و دین هیچ فرد عادی، چه روحانی و چه غیرروحانی، حق ثبت وضعیت و تجاوز به حریم خصوصی دیگران را ندارد.
اینکه جامعه به چنین نابسامانی و وضعیت نابهنجاری دچار شده است، ناشی از ناتوانی نظام حکمرانی است که با رفتارها، تبلیغات و کنشهای خود به هرکس اختیار داده است که خود قاضی و مجری قانون باشد.
با هر توجیهی، عمل و اقدام روحانی جوان در گرفتن تصویر و فیلم از کسی که ظاهری متفاوت با سلیقه او دارد، مجاز نیست؛ چون قانون به او چنین اجازهای نداده است.
این رفتار منطبق بر قواعد دینی و شرعی هم نیست؛ چون ثبت و ضبط تصویر یک زن جوان توسط یک روحانی ورود به حریم شرعی و خصوصی یک مادر جوان است که شرعا فاقد توجیه است و حرمت دارد.
این نوع رفتارها نباید از سوی کسانی که مجری قانون و مدیران اجتماعی و سیاسیاند، نادیده گرفته و توجیه شود؛ چراکه ادامه چنین تسامحی از سوی حکومت، مردم را رودرروی هم و در ادامه، دین و روحانیت را در معرض خشم اجتماعی قرار میدهد.
هیچ حکومتی با هر ظرفیت و ادعا و قدرت قادر به مقابله با چنین خشمی نخواهد بود و اگر تصور کنیم که با زور و تهدید میتوان امنیت و آسایش را به جامعه تزریق کرد، تصور باطی است.
حداقل تجربه سالهای اخیر نشان داده است که چنین دیدگاهی هزینههای غیرقابلجبرانی خواهد داشت. نگذارید جامعه به لبه پرتگاهی سوق داده شود که نتیجهای جز سقوط نخواهد داشت...
***
روحانیت در حال نابود کردن اسلام در ایران
حسن محدثیی گیلوایی
سالها پیش (سال ۱۳۸۴) تحقیقی کردیم و کتابی نوشتیم تحت عنوان تخریب قلمرو دینی: آسیبشناسیی امر به معروف و نهی از منکر در ایران پس از انقلاب. این کتاب در سال ۱۳۹۹ مجوز گرفت و منتشر شد.
الان باید بگویم اینکه روحانیت و حکومت دینی در ایران میکند، چیزی بیش از تخریب قلمروی دینی است. آنها دارند برای دین گور ژرفی میکنند.
ماکس وبر گفته بود پروتستانتیسم گور مسیحیت را کند. حالا میتوان گفت حکومت دینی گور ژرفی برای اسلام در ایران میکند و مدام این گور را ژرفتر میسازد.
***
این کار اسمش منکر است نه نهی از منکر!
مهراب صادقنیا
هر جوری که ماجرا را روایت کنید، باز هم از زشتی نمیافتد. “طلبهای با لباس روحانیّت موبایلش را سمت مادری که بچهی بیمارش را در آغوش دارد، میگیرد تا از او فیلم بگیرد؛ به این بهانه که چرا روسری از سرت افتاده است. مادر متوجه و خشمگین میشود و بر آن طلبه میشورد و با جیغ و ناله از او میخواهد تا فیلمی را که گرفته است پاک کند. طلبه مقاومت میکند، پای دیگران به ماجرا باز و داستان پیچیدهتر میشود.”
حالا فیلم این مشاجرا در شبکههای مجازی دست به دست میشود تا لعنت کاری که آن طلبهی جوان کرده است، دامنِ همهی طلبهها و بلکه حوزه و نظام را بگیرد.
اسم این کار هر چه باشد، امر به معروف و یا نهی از منکر نیست. اسم این کار بیسلیقگی است. اسمش تجاوز به حقوق یک انسان و دستدرازی به حریم خصوصی اوست. اسم این کار گناه است.
نگویید آنجا درمانگاه بوده و مکان عمومی، توجیه درستی نیست. مگر شما میتوانید از کسی (حتی یک مرد) که در دریا شنا میکند و یا در خیابان راه میرود، با این بهانهی این که اینجا مکان عمومی است و اجازه لازم نیست، عکس بگیرید؟!
احتمالا با تابلوهایی که روی آن نوشته شده است “این مکان مجهز به دوربین مخفی است” روبرو شدهاید. این هشدار ممکن است جنبهی بازدارنده هم داشته باشد؛ ولی هدف اولیّهی آن ترساندن نیست؛ بلکه رعایت حقوق افراد است. به این معنا که یک نفر، حتی اگر دزد باشد و بخواهد دزدی بکند، باز هم حق دارد که بداند یک جایی دارند از او فیلمبرداری میکنند.
این تابلو به این معناست که در مکان عمومی، حریم خصوصی یک دزد هم محترم است. حریم خصوصی افراد حتّی در نکانهای عمومی هم محترم است. با هیچ بهانهای نباید حقوق افراد زیرپا گذاشته شود.
آقایان محترم، چشمی را میخواهید پاک کنید، با نادانی خود کور نکنید! با این کارها نفرت را در عمق جان مردم تهنشین میکنید. به بهانهی امر به معروف، مردم را به جان هم نیاندازید. این دستور متعالی دینی، برای حفظ انسجام و سلامت جامعه است، از آن جوری استفاده نکنید که جامعه دوقطبی شده و مردم را با یکدیگر دست بهیقه شوند.
***
همدردی باش، همراز اگر نهای
سهند ایرانمهر
ماجرای تاسفباری که در بیمارستانی در قم اتفاق افتاد، بار دیگر مساله مغفول مانده امنیت فردی و اجتماعی را یادآور شد.
امنیت در سادهترین تعریفش که از امنیت فردی و روانی شروع میشود یعنی اینکه منِ انسانی مورد تهدید قرار نگیرم و احساس امنیت یعنی اینکه این وضعیت را با گوشت و پوست احساس کنم. نقطه محوری احساس امنیت یک انسان، به رسمیت شناختن حق حیات اوست و حیات نه فقط به جسم که به روحو منزلت و در سطوحی بالاتر به داراییهای مادی و معنوی و دراختیار داشتن فرصت برابر اجتماعی مربوط میشود. نمیتوان امنیت فردی انسانها را نادیده گرفت و از امنیت اجتماعی سخن گفت یا امنیت مادی آنان را بیاهمیت جلوه داد و صحبت از معنویت کرد.
امنیت حلقه مفقوده در جهانمعنایی ایرانیان در طول تاریخ بوده است که غیاب خود را در آیینه فرهنگ نیز نشان داده است. تاکید بر یکسان نبود حال دوران، سر دادن ندای « امان!…امان!…» در آواز وموسیقی و «زنهار!» در شعر و ترسهای عمیق شاعر از زمینو زمان و تصویر بر روی دیوار که باعث میشود به دنبال گریز به هرجایی جز « اینجا» باشد، نمونههایی از این فقدان امنیت است:
کجا؟ هر جا که اینجا نیست
من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم
ز سیلی زن، ز سیلی خور
وزین تصویر بر دیوار ترسانم
(مهدی اخوان ثالث)
تفاوت میان احساس امنیت و احساسناامنی نه تنها در خود افراد جامعه بسیار است که تاثیر بازتاب این دواحساس نیز حیرتآور است. جامعهای که احساس ناامنی میکند، جامعهای است که یا با خشم و نفرت یا با ترس و اضطراب بر کلیت آن جامعه میشورد و این شوریدن یا با گریز از محیط خواهد بود و یا با درهمپیچیدن همه ساختار، اینجاست که حکمرانی خردمحور برای بقای نظم و پایداری خود احساس امنیت فردیو روانی را تقویت میکند و حتی اگر درجایی قادر به تامین آن نیست دستکم بر صورتش عرق شرمی مینشیند و حکمرانی نابخردانه به تعبیر غادهالسمان شاعره عرب، بر جایی که خود پای خواهد گذاشت، بذر خار میپاشد.
***
دربارهی فیلم درمانگاه قم: فردا سیاه است
محمدحسین روانبخش
مادری سعی میکرد مانع از حرکت خودروی ون نیروی انتظامی شود و التماس میکرد که دخترش بیمار است و او را رها کنند. رانندهی خودرو بیاعتنا به حضور او در جلوی خودرو و التماسهایش سعی میکرد راهش را ادامه دهد و برود. صحنهی عجیبی و متاثرکنندهای برای مردم بود: اما آنها که باید پیش و بیش از مردم از دیدن چنین صحنهای شرم کنند، هیچ واکنش قابل اعتنایی به آن نداشتند.
تصور میشد با اعلام اینکه رانندهی خاطی توبیخ شده ماجرا تمام میشود، غافل از اینکه بغض و نفرتی که چنین رفتارهایی تولید کرده، نه تنها اعتبار پلیس و زحمات بسیاری از نیروهای خدوم آن را از بین میبرد، بلکه اساس آنچه باعث چنین کارهایی شده را هم در چشم مردم بیاعتبار و ناخوشایند میکند؛ و دریغ و درد که مستمسک آنهایی که چنین میکنند دین و قانون است.
حالا حتی بعد از تجربهی تلخ اتفاقات پس از درگذشت مرحوم مهسا امینی، بازهم انگار همتی برای پیشگیری و مجازات حراجکنندگان اعتبار دین و قانون وجود ندارد؛ در همچنان بر همان پاشنه میچرخد. فیلم تلخ و ویرانگر رفتار یک روحانی در قم و عکس گرفتنش از مادری در یک مرکز درمانی، فقط بازگو کنندهی رفتار غیرانسانی و ضددینی یک مدعی دینداری نیست؛ این حادثه برآیند همهی حرفها و ادعاهایی است که تحریککنندهی مردم است که در یک قاب جمع شده است؛ و همین است که آن را اینقدر تاثیرگذار کرده و بغض و نفرت دوباره را تولید میکند که بر روی آنچه از قدیم مانده سنگینی میکند...
نمیخواهم برای از دست رفتن دین روضه بخواهم. شریعت اگر حق باشد، صاحبی دارد که خود پاسدار آن است. ما وظیفه داریم از جامعهمان دفاع کنیم و هشدار دهیم که تولید کینه و نفرت در میان مردمی که دو قطب متضاد شدهاند آیندهی خوشی ندارد و فردایی سیاه را رقم میزند؛ باد کاشتن و توفان درو کردن باعث قربانی شدن بسیاری خواهد شد و رنجهایی را سبب خواهد شد که بیپایان است. بفهمید و بترسید از اینکه ادامهی چنین رفتارهایی چه روزگاری را رقم خواهد زد.
***
اعصابهای درهم شکسته!
احمد زیدآبادی
کمتر کسی این روزها اعصاب درست و حسابی دارد. بیشتر افراد مانند شاخۀ درختی میمانند که انبوهی از برف بر روی آنها نشسته و به نقطهای رسیدهاند که اگر فقط یک دانۀ برفِ دیگر بر آن اضافه شود، از بیخ میشکنند و صدای شکستگیشان فضا را پر میکند.
خانمی که در بیمارستان قم، با آن فرد معمم درگیری پیدا کرده، بدون تردید همین حال را داشته است. او دیگر تحمل کوچکترین بار اضافی را نداشته و طلبۀ جوان هم اگر به واقع عکس گرفته و یا با حرکتی خود را در مظان اتهام عکس گرفتن قرار داده، آخرین ضربه را به اعصاب او وارد کرده است.
بدبختانه این گونه صحنههای تأثرآور در جامعۀ ما بسیار است. مسئولان در منازل امن خود نشستهاند و در خیابانها حضور ندارند. طبیعی است با شرایطی که آنان دارند، همۀ امور را سامانیافته و رو به پیشرفت و در یک قدمی فتح قلهها ببینند.
در معابر عمومی به ندرت آدمی پیدا میشود که احترام دیگران را نگه دارد. اگر به کسی احترام کنی ناباورانه برمیگردد و نگاهت میکند که شاید خارجی باشی!
بارها پیش آمده که به صرفِ گفتنِ یک کلام خشک و خالی “خسته نباشید” به یک راننده، او به رویم خیره شده و پرسیده که اهل کدام کشورم؟ هر چه اصرار کردهام که ایرانیام، باور نکرده است! بله، گویی به یک قدمی قلهها رسیدهایم، البته اگر نهیم نام زنگی، کافور!
معاون سیاسی سازمان صداوسیما روز گذشته به دستور رئیس این سازمان برکنار شد. این برکناری چند روز بعد از جنجالآفرینی حمید رسائی، نماینده منتخب مجلس دوازدهم در برنامه گفتوگوی ویژه خبری و همزمانی آن با تذکر آیتالله خامنهای مبنی بر پرهیز از دعواهای سیاسی رخ داد.
گفتوگوی ویژه خبری در یکسالونیم گذشته – بهخصوص در موسم اعتراضات ۱۴۰۱ - با حواشی فراوانی از شیوه و جهتگیری اجرا تا طراحی پرسشها و رفتار با مهمانهای شاخص سیاسی روبهرو بود و برخی از ادعاها، حاکی از آن است که علیرضا خدابخشی، معاون سیاسی برکنارشده سازمان، در اداره آن شخصاً نقشآفرین بوده است.
در تایید این ادعا محمد عکاف، سردبیر خبرگزاری خانه ملت – وابسته به مجلس – با انتشار پستی در شبکه ایکس (توئیتر) مدعی شد که سوالهای جنجالی مجری از حمید رسائی توسط خدابخشی به او دیکته و پرسیده شده است. پیش از این، بسیاری از چهرههای سیاسی با رفتاری مشابه در برنامه گفتوگوی ویژه خبری مواجه شده بودند.
آغاز یک درگیری سیاسی
پیش از این سابقه نداشت که نمایندگان منتخب مجلس قبل از آنکه بر کرسی بهارستان بنشینند، از مقام رهبری تذکر دریافت کنند. کشمکش میان اصولگرایان که پیش از انتخابات آغاز شده بود، با پایان رایگیری و مشخص شدن نتایج همچنان در رسانهها و فضای مجازی ادامه دارد. این جدال میان طیفی از تندروها با محوریت یکی از اعضای سابق پایداری و منتخب تهران در انتخابات مجلس دوازدهم و محمدباقر قالیباف آغاز شده است و گویا تداوم آن موجب شده که خامنهای بر مبنای این رفتارها تذکر ارائه دهند.
به فاصله چند ساعت از تاکیدات خامنهای مبنی بر مراقبت بر سخنان اختلافبرانگیز و دعوا راه انداختنها و ستیزهگریهای دشمنپسند، حمید رسائی در گفتوگوی ویژه خبری صداوسیما حضور یافت. دعوت این فرد به تلویزیون و ادامه دادن بحثهای مطرحشده در جریان انتخابات، انتقادهای زیادی را متوجه صداوسیما کرد؛ بهطوریکه در نهایت، روز گذشته خبر برکناری معاون سیاسی سازمان و جایگزین شدن او با رئیس خبرگزاری صداوسیما منتشر شد.
بسیاری معتقدند که برکناری علیرضا خدابخشی بهخاطر بیتوجهی به تذکر مقام رهبری و فراهم کردن زمینه ادامه درگیریهای سیاسی توسط فرد برکنار شده است. شنیدهها حاکی از این است که علیرضا خدابخشی نسبت خانوادگی با وحید جلیلی (قائممقام سازمان) و سعید جلیلی چهرههای منتسب به پایداری دارد. از وحید جلیلی، میثم نیلی (صاحبامتیاز سایت رجانیوز و مشاور ارشد وزیر ارشاد) دو چهره جبهه پایداری و علی فروغی (رئیس شبکه سه) بهعنوان اعضای اتاق فکر سیاسی و فرهنگی صداوسیما نام برده میشود.
جنجالهای منتخب تهران
درگیری آشکار میان طیف سیاسی غلامعلی حدادعادل و محمدباقر قالیباف با برخی اعضای جبهه پایداری، پس از اظهارنظر حداد مبنی بر روئیدن پاجوشها کنار درخت چنار آغاز شد. طیف تندروتر اصولگرایان، در فضای مجازی و حقیقی حدادعادل را پدرخوانده لقب دادند و از انقلاب پاجوشها نوشتند. حتی یکی از مهرههای رسانهای این طیف تندرو که توانست به مجلس راه پیدا کند، زمانی که در مسجد لرزاده تهران با حداد عادل روبهرو شد، به گفته خودش، خود را به شوخی پاجوش اصلی خواند.
درگیریهای پنهان و بدون تابلوی طیف مخالفان قالیباف نیز مدتی قبل از انتخابات با افشاگری مسئله مهاجرت فرزند او به کانادا کلید خورد و با مسئله سرقت چندمیلیارد طلا و معامله املاک در آلمان ادامه پیدا کرد. محمدباقر قالیباف هیچ پاسخی به این اتهامات نداد. نتایج انتخابات، کاهش چشمگیر آرای محمدباقر قالیباف و قرار گرفتن ۳ عضو تندرو اصولگرایان در صدر منتخبان تهران، درگیریها را بیشتر کرد.
حمید رسائی، منتخب سوم تهران، ابتدا مسئله تغییر هیئترئیسه مجلس را مطرح کرد که البته نمیتوان به آن ایراد خاصی وارد کرد. با توجه به اینکه این فرد بهرغم کسب ۴۸۵ هزار رای در جایگاه سوم و بالاتر از محمدباقر قالیباف ایستاد، عدهای صحبتهای او را دورخیز برای حضور در هیئت رئیسه مجلس و حتی نشستن در کرسی ریاست تعبیر کردند.
سردبیر روزنامه جوان – وابسته به یک نهاد نظامی – در واکنش به اظهارات رسائی نوشت: «حمید رسائی در نخستین واکنشی که به انتخاب خود در مجلس داشت، با نوعی حاشیهسازی مکروه و ضدمردمی و در جملاتی متوهمانه که نشان میدهد خود را یک جریان یا چیزی بیش از یک منتخب، تصور کرده است، از همینحالا برای انتخاب رئیس مجلس خطونشان کشید تا نشان دهد نه دغدغه مردم را دارد و نه درکی از خواستههای رهبریمعظم از نمایندگان را و نه چارچوب فکریاش کار و انجام وظایف نمایندگی است و بیشاز هرچیز درگیر توهم قدرت و ریاست شده است. از آنجا که برخی چهرههای دیگر نیز در همین رویکرد و توهم غوطه میخورند، باید گفت این حرفها نه نیاز کشور و نه نیاز مردم است، اینها فقط هوای نفس سیاسی است که مردم با آن خوب آشنا هستند و برای همین تا نیمی از نمایندگان هر دوره را کنار میریزند، چون میدانند که از این هواگردیها چیزی برای مردم درنمیآید.»
خبرگزاری تسنیم دیگر رسانه وابسته به سپاه نیز انتقادات تندی از رسائی مطرح کرد و خبرگزاری فارس - که این مؤسسه رسانهای نیز به سپاه وابسته است – خبر داد که مخاطبان آن پویش عدم تصویب اعتبارنامه رسائی را راهاندازی کردهاند.
حمید رسائی اما یک قدم جلوتر رفت و با انتشار یک پست در شبکه ایکس (توئیتر) نوشت: «از فرماندهان عالی سپاه(سردار سلامی و سردار نقدی) و رئیس اطلاعات سپاه (حاج کاظم) سپاسگزارم که در انتخابات این دوره، اجازه دخالت و سوءاستفاده از این نهاد مقدس به نفع یک جریان سیاسی را ندادند و قاطعانه در برابر معدود قانونشکنان ایستادند. عصبانیت سردبیر روزنامه جوان برایم قابل درک است.»
این پست رسائی واکنشهای فراوانی را بهدنبال داشت. برخی صحبتهای او را اینطور تفسیر کردند که منظور او دخالت رئیس پیشین سازمان اطلاعات سپاه و فرمانده سابق این نهاد (سردار جعفری) در انتخابات بوده است. واکنشها به این ادعای رسائی بسیار زیاد و متنوع بود. رسائی این پست را ۱۶ اسفندماه منتشر کرد، رهبری ۱۷ اسفند در دیدار با خبرگان آن تذکر را مطرح کردند و حمید رسائی شامگاه همین روز به استودیوی گفتوگوی ویژه خبری رفت.
رسائی روی آنتن
حمید رسائی در گفتوگوی ویژه خبری مقابل آن خانم مجری نشست که در سال گذشته نیز در اوج اعتراضات ۱۴۰۱، اجرای این برنامه را برعهده داشت. اجرای جهتدار و تلاش او برای به حرف کشیدن از مهمانان از همان سال گذشته با انتقادهای زیادی مواجه شده بود؛ چراکه او روی صندلی اجرای یکی از قدیمیترین برنامههای سیاسی تلویزیون مینشست که مجریهای توانمندی آن را اجرا کرده بودند.
رسائی به بیان نکات مختلفی در خصوص انتخابات، نتایج آن و تحولات پیش از آن پرداخت و برخی از دعواهای روزهای قبل را نیز بدون ذکر نام روی آنتن مطرح کرد. در قسمتی از برنامه با اصرار چندباره خانم مجری، در نهایت از محمدباقر قالیباف نام برد و رسانههایی مثل تسنیم را به جانبداری از او متهم کرد.
روز گذشته روزنامه اصولگرای فرهیختگان – وابسته به دانشگاه آزاد – در صفحه نقد روز خود، یادداشتی با تیتر «چراغ اول تلخکامی سیاسی را تلویزیون روشن کرد» منتشر کرد.
روزنامه خراسان یادداشتی با تیتر «آقای صداوسیما شما چرا؟!» و صبحنو نیز یادداشتی با تیتر «خطای بزرگ صداوسیما» داشت که خبرگزاری تسنیم آنها را بازنشر کرد. این خبرگزاری روز ۱۸ اسفند (یک روز بعد از برنامه گفتوگوی ویژه خبری) گزارش مفصلی در خصوص حمید رسائی و مسائل مطرحشده در آن برنامه نوشت.
خلاصه شده گزارش هممیهن
روزنامه «والاستریت ژورنال» به نقل از یک مقام ناشناس حماس و یک مقام مصری گزارش داده است که قطر، رهبران حماس را تهدید کرده که در صورت عدم موافقت با توافق بر سر آزادی گروگانها از این کشور اخراج خواهند شد.
قطر میزبان دفتر سیاسی گروه حماس، از رئيس دفتر آن، اسماعیل هنیه است.
حسام بادران، یکی از مقامات ارشد حماس در دوحه، این ادعا را رد کرده و به «والاستریت ژورنال» گفته است که بدون توافق، خشونت در ماه رمضان تشدید خواهد شد.
بادران میگوید شرایط حماس برای توافق بر سر گروگانها شامل آتشبس دائمی، بازگشت غیرنظامیان آواره به شمال غزه، افزایش کمکهای بشردوستانه و خروج نیروهای اسرائیلی از غزه است.
بادران افزوده که حماس آماده ادامه مذاکره است و «بیشترین علاقه» را برای متوقف کردن جنگ دارد.
بادران همچنین به «والاستریت ژورنال» گفته است که دستکم ۶۰ گروگان گرفته شده از اسرائیل در اسارت کشته شدهاند. رقمی که بیشتر از ۵۰ کشته تخمین زده شده در ارزیابیهای خصوصی اسرائیل است که این نشریه منتشر کرده بود.
اسرائیل اولویت خود را آزادی دهها گروگان حماس قرار داده است و بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل خواستههای حماس را «توهمآمیز و غیرواقعی» توصیف میکند.
موساد در بیانیهای که دفتر نخستوزیری اسرائیل آن را منتشر کرده گفته است که حماس «موضع خود را در رابطه با توافق بالقوه بر سر گروگانها تقویت میکند و در عوض به دنبال تشدید درگیریها در منطقه در ماه رمضان» است.
در این بیانیه آمده است که دیوید بارنیا، مدیررئیس موساد با بیل برنز، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) برای گفتگو در مورد تلاشها برای توافقی جدید در رابطه با بازگرداندن گروگانها ملاقات کرده است.
مذاکرات با میانجیگری مصر، قطر و آمریکا که چهار روز ادامه داشت قرار است به گفته مقامات مصری در روز یکشنبه، بیستم اسفند در قاهره از سر گرفته شود.
هیات حماس روز پنجشنبه، ۱۷ اسفند، در میانه مذاکرات جاری در قاهره اجلاس را ترک کرد.
جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا، اوایل این هفته گفت که توافق برای آتشبس در دست حماس است.
او و آنتونی بلینکن، وزیر خارجه ایالات متحده، از گروه حماس خواستهاند تا در ماه رمضان توافق آتشبس را بپذیرد.
صدای آمریکا
ایراناینترنشنال به ویدیویی دست پیدا کرده که نشان میدهد تصویربرداری یک آخوند از زنی جوان و فرزندش به بهانه رعایت نکردن حجاب اجباری در یک مرکز بهداشت و درمان در شهر قم، به درگیری میان مردم و زن معترض با این آخوند منجر شده است.
بر اساس این تصاویر که روز شنبه ۱۹ اسفند به دست ایراناینترنشنال رسیده، زن جوانی در روز ۱۶ اسفند با نوزاد بیمارش به کلینیک «قرآن و عترت» قم مراجعه میکند و چند دقیقه پس از ورود، روسری از سرش میافتد.
این زن بعد از اینکه متوجه تصویربرداری یک آخوند حاضر در درمانگاه از خودش میشود، از او میخواهد تصویرش را از روی تلفن همراه خود پاک کند اما این روحانی از این کار امتناع میکند و به زن میگوید باید روسریاش را سر کند.
این آخوند با وجود مداخله سایر حاضران در درمانگاه و اعتراضهای مکرر زن، تصویر او را پاک نمیکند، به زنی دیگر حمله میکند و با زن معترض نیز گلاویز میشود.
زن معترض، پس از درگیری با آخوند دچار حمله عصبی میشود و کادر درمانگاه او را به اتاق دیگری منتقل میکنند.
از وضعیت روانی و جسمی این زن اطلاعی در دست نیست.
گزارشهای رسیده به ایراناینترنشنال حاکی از آن است که مسوولان بیمارستان به جای عذرخواهی از زن معترض به دلیل خشونت اعمال شده علیه او، از این آخوند عذرخواهی کردهاند.
این ویدیو در رسانههای اجتماعی با واکنش گسترده کاربران مواجه شده که به شکلی یکپارچه از این زن حمایت و مزاحمت آخوند را محکوم کردهاند.
جمهوری اسلامی که در صدد تصویب لایحه موسوم به «حجاب و عفاف» برای اعمال فشار بیشتر به زنان مخالف حجاب اجباری تحت لوای قانون است، با افرادی که در مکانهای عمومی برای زنان مزاحمت ایجاد میکنند و دست به اعمال خشونت میزنند تا تذکر حجاب بدهند، برخورد نمیکند و این افراد عملا از حمایت قانون برخوردارند.
احمد وحیدی، وزیر کشور دولت ابراهیم رئیسی، روز ۱۸ اسفند در «آیین تجلیل از آمران به معروف و ناهیان از منکر» ضمن ابراز حمایت از مزاحمت برای زنان مخالف اجباری گفت مرحله عمومی امر به معروف و نهی از منکر «در حد لسانی» است اما «مراحل بعدی در حوزه مسوولیت دستگاههای رسمی همچون فراجا و قوه قضاییه است چرا که کشف حجاب از نظر قانون، جرم است و باید به آن رسیدگی شود».
او تاکید کرد: «وظیفه خود میدانیم در همه ردههای وزارت کشور حامی آمران به معروف و ناهیان از منکر باشیم.»
دی ماه سال ۱۴۰۰ یک زن دیگر در قم در اعتراض به تذکر یک آخوند در مورد حجاب و برخورد خشونتآمیز، عمامه او را لگد کرد و بازداشت شد.
بعد از آن جانشین دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر قم گفت برای این زن دو اتهام جداگانه «توهین به آمر به معروف و ناهی از منکر» و «اهانت به لباس روحانیت» مطرح است.
شهریور ۱۴۰۲ ایراناینترنشنال گزارش داد الهام فرشاد، زن ۲۹ ساله که در تابستان سال گذشته به مزاحمت یک آخوند به خاطر نوع پوشش خود اعتراض کرده و فیلم درگیری لفظیاش در رسانههای اجتماعی منتشر شده بود، با حکم شعبه ۱۰۲ دادگاه کیفری نوشهر به سه سال و ۸ ماه زندان محکوم شد.
اعتراض به حجاب اجباری بعد از کشته شدن مهسا ژینا امینی در سال گذشته در بازداشت گشت ارشاد که منجر به شکل گرفتن جنبش «زن، زندگی، آزادی» شد، وارد مرحله جدیدی شده است.
حکومت نیز به سرکوب زنان شدت بخشیده است.
بررسی آماری انجامشده از سوی «گروه پژوهشی امروز» در مناطق ۲۲ گانه شهر تهران نشان میدهد بیش از ۵۶ درصد دختران و زنان بین سنین ۱۵ تا ۲۵ سال در این شهر، بدون حجاب اجباری و بیش از ۹۵ درصد آنها مخالف آن هستند.
طبق این بررسی، حدود ۸۴ درصد زنان باحجاب، مخالف حجاب اجباریاند.
سازمان عفو بینالملل روز چهارشنبه ۱۷ اسفند و دو روز پیش از فرا رسیدن روز جهانی زنان، با انتشار گزارشی شامل شهادت ۴۶ نفر، ضمن انتقاد شدید از افزایش سختگیری، خشونت و سرکوب علیه زنان و دختران در ایران، خبر داد که خودرو دهها هزار زن صرفا به این دلیل که در خودرو خود با پوشش دلخواه بودهاند توقیف شده است.
بر اساس این گزارش، برخی از این زنان بازداشت و محاکمه شدهاند. بعضی به خوردن شلاق و زندان محکوم شدهاند و عدهای به مجازاتهایی دیگر مانند جریمه یا اجبار به حضور در کلاسهای «اخلاق».
جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا سومین سخنرانی پرسروصدای سالانه خود را در کنگره ایراد کرد؛ سخنرانیای که میتواند یکی از مهمترین سخنرانیهای او در دوران ریاستجمهوریاش باشد. این نکته را هم در نظر بگیرید که این سخنرانی در سال پایانی ریاستجمهوریاش ایراد شده و سالی که او قرار است در یک انتخابات ریاستجمهوری دیگر شرکت کند.
فهرست نکاتی که او در این سخنرانی از آنها صحبت کرد، طولانی هستند: او موفقیتهای خود را در مقام ریاستجمهوری توضیح داد، نگاهی به برنامههایش در دور دوم ریاستجمهوری داشت، نگرانیها در مورد سن و وضعیت سلامتیاش را برطرف کرد و با جمهوریخواهان، از جمله رقیبش دونالد ترامپ، رودررو شد. نتیجه، یک سخنرانی آتشین بود که شباهت کمی به سخنرانیهای سالانه قبلی او داشت.
بایدن با نمایش دادن انرژی خود و اشتیاقش به تعامل با جمهوریخواهان، یک سخنرانی کاملاً سیاسی ایراد کرد. دستیارانش امیدوارند که این سخنرانی بتواند آشفتگی دموکراتها را در مورد چشمانداز سیاسی بایدن کاهش دهد. در اینجا پنج نکته درباره این سخنرانی فهرست شده است:
بایدن به ترامپ حمله کرد
اگرچه بایدن در طول سخنان خود، نام سلف خود را بر زبان نیاورد، اما تردیدی وجود ندارد که ترامپ بخش محوری سخنرانی سالانه بایدن بود و همین مسئله باعث شد که سخنرانی روز پنجشنبه به یک سخنرانی سالانه با رنگ و بویی سیاسی تبدیل شود. این مسئله منعکسکننده شرایط سیاسی خاصی است که بایدن در آن قرار دارد؛ شرایطی که در آن، هنجارهای سیاسی دهههای گذشته - همانهایی که بایدن آشکارا به آنها معتقد است - عمدتاً کنار گذاشته شده است.
بایدن در سخنرانیاش ضربات متعددی به ترامپ وارد کرد. او در سخنرانیاش، ۱۳ بار از عبارت «سلف من» استفاده کرد. این یکی از مزیتهای در قدرت بودن است. او در همان ابتدای سخنرانی خود عبارت «سلف من» را بر زبان آورد و از رئیسجمهور سابق به دلیل اظهاراتش در مورد تشویق روسیه برای حمله به اعضای ناتو انتقاد کرد. مدت کوتاهی پس از آن، او از دروغهای انتخاباتی پس از انتخابات ۲۰۲۰ بهعنوان «بزرگترین تهدید برای دموکراسی» از زمان جنگ داخلی آمریکا سخن به میان آورد.
در ادامه سخنرانی الگوی خود را شکل داد و رئیسجمهوری آمریکا به مسائلی نظیر قانون سقط جنین، مهاجرت، مالیات و موارد دیگر اشاره کرد و بارها و بارها ترامپ را در خصوص هر یک از این موضوعات مورد حمله قرار داد و دموکراتهای حاضر در کنگره نیز مدام تشویقش کردند. این رویه سخنرانی نشانه واضحی بود که نشان میداد بایدن نگاهش را به مبارزات انتخاباتی آینده دوخته است. حتی زمانی که بایدن تلاش میکرد تا دستاوردهای خود را به رخ بکشد، بارها و بارها تاکید میکرد که در صورت بازگشت ترامپ به قدرت، چه اتفاقات بدی ممکن است رخ دهد.
بایدن یک سخنرانی غیرقابل پیشبینی ایراد کرد
سخنرانیهای سالانه رؤسایجمهوری آمریکا اغلب حاوی نکات قابل پیشبینی در خصوص سیاستها و پیشنهادها هستند اما سخنرانی بایدن در روز پنجشنبه اینطور نبود. زیرا بایدن مکرراً از متن سخنرانی خارج شده و به خطوط تبلیغاتی توجه میکرد و با جمهوریخواهان گفتوگو میکرد. نتیجه این بود که این سخنرانی صریحترین و تهاجمیترین سخنرانی سالانه یک رئیسجمهوری آمریکا در سالهای اخیر بود؛ آنهم در مقابل مجلسی که در سال انتخابات مملو از اختلافات داخلی است. بگومگوهای گاه و بیگاه با جمهوریخواهان - بر سر برنامههای آنها در مورد مالیات، تامین اجتماعی و مهاجرت – در هنگام سخنرانی به وضوح به بایدن انرژی میداد.
به نظر میرسید بایدن از روی عمد زمانی را برای بگومگو با جمهوریخواهان در سخنرانی خود گنجانده بود که بهطور حتم نمایش برجستهای از او ارائه میکرد. البته بایدن در لحظاتی نشان داد که مایل به تعامل با جمهوریخواهان است اما در عین حال برخی استدلالهای آنها را رد کرده و با آنها مخالفت ورزید.
مارجوری تیلور گرین، نماینده مجلس نمایندگان و یکی از طرفداران ترامپ با لباسی منقش به عبارت «اسمش را بگو» در اشاره به قتل یک دانشجوی پرستاری توسط یک مهاجر در جلسه شرکت کردهبود و زمانی که بایدن در مورد مرگ این پرستار صحبت میکرد، فریاد زد «اسمش را بگو!» بایدن در این لحظه مجبور شد سخنان خود را قطع کند و یک سنجاق سینه که نام این پرستار روی آن نوشتهشدهبود، بلند کرد. بایدن در مورد قاتل این پرستار از عبارت «غیرقانونی» استفاده کرد که نشاندهنده وضعیت مهاجرت او بود و باعث انتقادهایی در بین رسانههای لیبرال شد.
بایدن نگرانیها درباره سن خود را از میان برد و نیرومند ظاهر شد
در حال حاضر، پرسشها در مورد سن و آمادگی جسمانی بایدن برای دور دوم ریاستجمهوری به یکی از پسزمینههای اصلی کمپین ریاستجمهوری تبدیل شده است. این مسئله یکی از دلایل اصلی بسیاری از دموکراتها است که میگویند نامزد دیگری را ترجیح میدادند. بنابراین اجتنابناپذیر بود که بایدن در زمان ایراد سخنرانی خود، خواهناخواه، با این موضوع روبهرو شود؛ جدای از محتوای سخنانش، نحوه صحبت و ظاهر بایدن در حین سخنرانی نیز در جذب آمریکاییها مؤثر بود.
رئیسجمهور با شور و شوق ظاهر شد و یک سخنرانی پرانرژی ایراد کرد که با برخی از نمایشهای سابق و ضعیف او که حامیانش را نگران میکرد، تفاوت داشت. او بیشتر سخنرانی را با صدای بلند ایراد کرد. بایدن بیشتر هفته گذشته را صرف تنظیم دقیق و تمرین دقیق سخنرانی خود، در کاخ سفید و کمپ دیوید کرد. به نظر میرسد که این امر در ایراد سخنرانی او در روز پنجشنبه اثرگذار بود.
دستیاران او قبل از سخنرانی اذعان کرده بودند که موضوع سن بایدن، موضوعی است که در ذهن رایدهندگان وجود دارد و رئیسجمهور آماده است در سخنرانی خود، به آن بپردازد. استدلال او این بود که ترامپ تقریباً همسن و سال است، اما دیدگاهی کهنه و انتقامجویانه دارد. او سعی کرد این موضوع را کماهمیت جلوه داده و مسئله را به سمت مخالفان خود پاس بدهد.
او از افکار کهنه ترامپ بهعنوان نشانهای برای سن بالای او سخن به میان آورد. بایدن در سخنرانی خود با خنده گفت: «وقتی به سن من میرسی، برخی چیزها از همیشه واضحتر میشوند. مسئلهای که ملت ما با آن مواجه است این نیست که ما چندساله هستیم، بلکه مسئله اصلی این است که قدمت اندیشههای ما چقدر است؟ نمیتوانیم با ایدههای کهن، کشور را رهبری کنیم.»
سخنان صریح بایدن درباره سیاست خارجی
سیاست خارجی معمولاً در طول سخنرانیهای سالانه رؤسایجمهور، در بخشهای پایانی مطرح میشود و اولویت ندارد. مخاطب رؤسایجمهور در سخنرانیهای سالانه، کنگره و مردم آمریکا هستند و نگرانیهای آنها معمولاً به مسائل داخلی مرزهای ایالات متحده مربوط میشود اما به دلایلی که کاملاً در کنترل بایدن نیست، او فردی است که در میانه تنشهای عمیق جهانی به ریاستجمهوری رسیده است. جنگ روسیه و اوکراین ادامه دارد و آینده کمکهای آمریکا به اوکراین در هالهای از ابهام قرار گرفته است. جنگ اسرائیل علیه حماس در غزه، که با حملات ۷ اکتبر آغاز شد، یک بحران انسانی ایجاد کرده که باعث ایجاد شکاف در کمپ حامیان بایدن شده است. بنابراین اجتنابناپذیر بود که روابط خارجی بخش بزرگتری از زمان بایدن را نسبت به سخنرانیهای قبلی اشغال کند، حتی اگر دستیاران او اذعان کنند که این موضوعی نیست که همیشه در اولویت ذهن رایدهندگان باشد.
همچنین سیاست خارجی بخش اعظم اولیه سخنرانی او را به خود اختصاص داد. حتی قبل از اینکه بایدن به کنگره آمریکا برسد، در مسیر حرکت کاروان خودروهای خود، اعتراضات گسترده از نحوه مدیریت او درباره جنگ اسرائیل و حماس مشهود بود. بایدن در سخنرانی خود ضرورت اجازه دادن به ورود کمکهای بشردوستانه بیشتر به غزه را تصریح کرده و اعلام کرد که به ارتش آمریکا دستور میدهد تا بندری موقت در غزه بسازد که به غذا، آب و داروی بیشتری اجازه ورود به نوار غزه را بدهد.
بایدن نیمنگاهی به انتخابات ۲۰۲۴ داشت
اگر فرض کنیم که بایدن در سخنرانی روز پنجشنبه یک وظیفه برای خود معین کرده بود، آن وظیفه این بود که به رایدهندگان آمریکایی یادآوری کند که دقیقاً چه کاری انجام داده است. نظرسنجیها نشان میدهد که بسیاری از رایدهندگان هنوز نسبت به مسیری که آمریکا در آن قرار گرفته و به پیش میرود، دلسرد هستند؛ بهرغم اقتصادی که براساس اکثر معیارها از سالهای کووید-۱۹ به دشت آمده و در حال رشد است. در نظرسنجیها، بسیاری از آمریکاییها آگاهی کمی درباره دستاوردهای بایدن و بازگرداندن چرخ اقتصاد به ریل خود دارند. به همین دلیل بود که بایدن در سخنرانیاش به «بزرگترین داستان بهبودی که هرگز روایت نشده» اشاره میکند.
او در بخشی از سخنانش از پوشش منفی رسانهای انتقاد کرد و در بخش دیگر نیز اذعان کرد که او هم میتوانست برای توضیح برنامههای خود برای آمریکاییها اقدامات بیشتری انجام دهد. در عین حال، تیم بایدن اذعان میکند که باید تعادل برقرار شود و آمریکاییهایی که نگرانیهای مهمی در مورد اقتصاد دارند، لزوماً نمیخواهند درباره شاخصهای مثبت اقتصادی که خودشان احساس نمیکنند، چیزی بشنوند. به همین دلیل است که بایدن به شدت بر موضوعات پوپولیستی تمرکز کرد و از موضوعاتی نظیر افزایش نرخ مالیات برای ثروتمندان و شرکتها و کاهش هزینه داروها، سخن گفت.
دموکراتها نیز معتقدند که نشان دادن خشم نسبت به حرص و آز شرکتها و اندازهگیری قیمتها بسیار خوب خواهد بود؛ بهویژه که نگرانیهای مربوط به هزینههای زندگی همچنان باعث کاهش جایگاه بایدن در نظرسنجیها میشود.
سیانان/ روزنامه هممیهن / مترجم: آریا صدیقی
جسیکا پارکر، گزارشگر بیبیسی، برلین
چیزی تا نیمهشب سنگاپور نمانده است.
یکی از افسران ارشد نیروی هوای آلمان در اتاق هتلش است.
او برای حضور در کنار دیگر بازیگران صنایع دفاع هوایی در بزرگترین نمایشگاه هوایی آسیا به منطقه رفته است.
روزی طولانی را پشت سر گذاشته است – اما هنوز وقت خوابیدن نیست.
سرتیپ فرانک گراف باید تماسی کاری با رئیسش بگیرد، یعنی فرمانده نیروی هوایی آلمان.
به نظر نمیرسد که مشکل خاصی برای فرمانده عملیات نیروی هوایی باشد. با لحنی آرام درباره منظره «محشر» اتاقش با دو نفر از همکارانش گپ میزند، و داستان صرف مشروب در هتلی دیگر را برایشان تعریف میکند که استخر شنای خیلی خوبی دارد.
یکی از آنها میگوید «پس خیلی هم سخت نیست.»
نهایتا، سپهبد اینگو گرهارتز، فرمانده نیروی هوایی، به تماس میپیوندد و گفتوگو شروع میشود. طی ۴۰ دقیقه بعدی، به نظر میرسد که این گروه به مسائل نظامی بسیار حساسی میپردازند، از جمله مباحث جاری پیرامون این که آیا آلمان باید موشکهای کروز تاروس را به اوکراین بدهد یا نه.
چیزی که هیچ یک از حاضران در این مکالمه نمیدانند این است که دارند استراق سمع میشوند – و گفتوگوهایشان دارد ضبط میشود.
دو هفته بعد از برقراری این تماس، نوار صدای آن توسط شبکه دولتی آرتی روسیه منتشر شد.
آلمان چیزی درباره احتمال دستکاری در این مکالمه نگفته است – ولی تایید کرد که این تماس واقعا برقرار شده بود و باورشان بر این است که جاسوسهای روس به آن رخنه کرده بودند.
به گفته دولت آلمان، مامورشان در سنگاپور منشاء «درز اطلاعات» شده بود.
با وجود این که رسما از او نامی برده نشده است، اشارات ضمنی حاکی از این است که فرانک گراف به شکل تصادفی به جاسوسها اجازه داده بود به این تماس رخنه کنند.
اندکی بعد، گفتوگوی مثلا فوق سری آنها از کانال رسانههای دولتی روسیه درز کرد و در سراسر دنیا پژواک پیدا کرد.
محتوای ظاهری این تماس برای همه روشن است.
چهار نفر حاضر در این گفتوگو درباره اهداف احتمالی موشکهای تاروس آلمانی در صورت تصمیم اولاف شولتس، صدراعظم آلمان، برای تحویلشان به کییف حرف زدند– مسالهای جنجالی در آلمان.
درباره ارسال تسلیحات فرانسوی و بریتانیایی نیز صحبت شد، از جمله حرفهای حساسی درباره «تعداد کمی» پرسنل بریتانیایی که گفته میشود در خاک اوکراین حضور دارند.
اما جاسوسان چگونه توانستند استراق سمع کنند؟
پاسخی که تا این لحظه گرفتهایم به خطای انسانی خلاصه میشود.
به گفته مقامات آلمانی، این «درز اطلاعاتی» تنها تقصیر یکی از حاضران بود که برای برقراری تماس از خطی ناامن استفاده کرده بود – یا از طریق گوشی همراهش یا وایفای هتل.
آلمانیها میگویند که نحوه دقیق برقراری تماس «هنوز در دست بررسی» است.
بوریس پیستوریوس، وزیر دفاع و ژنرال گونتر کاتز، فرمانده نیروی هوایی آلمان
میگل برگر، سفیر آلمان در بریتانیا، این هفته به بیبیسی گفت که «به نظرم این درس خوبی برای همه است: هیچ وقت از اینترنت هتل برای برقرار تماس امن استفاده نکنید.» بعضیها شاید حس کنند که این نصیحت یک مقدار دیر دارد مطرح میشود.
خیلیها از این که این تماس از طریق نرمافزار ارتباطی وبکس برقرار شده بود ابراز شگفتی کردند – اما برلین تاکید دارد که این مقامات از یک نسخه مخصوصا امن و گواهیشده استفاده کرده بودند.
پروفسور آلن وودوارد، عضو مرکز امنیت سایبری ساری، در بریتانیا میگوید که وبکس «به شرطی که از خود اپلیکیشن استفاده کنید» امکان رمزگذاری سرتاسر را فراهم میکند.
اما اگر از یک خط ثابت، گوشی همراه، یا وایفای باز هتل استفاده کنید دیگر ضمانتی برای امنیت وجود ندارد – و فرض فعلی بر این است که جاسوسان روس در کمین چنین فرصتی بودند.
پروفسور وودوارد میگوید که جاسوسان «احتمالا در حاشیه نمایشگاه هوایی سنگاپور مستقر» بودند.
این رویداد دوسالانه که امسال از ۲۰ تا ۲۵ فوریه برگزار شد معمولا شاهد حضور شخصیتهای بلندپایه دولتی، نظامی و صنعتی است.
به گفته پروفسور وودوارد شما اگر جاسوس باشید «وقتی با چنین گردهماییهایی روبهرو میشوید، همیشه میصرفد که در یک پارکینگ مستقر شوید یا اتاقی در هتل بگیرید.»
روسها ممکن است، در تئوری، از ترکیبی از آنتنهای دوربرد و نرمافزارهای رایانهای استفاده کرده باشند که امکان ردگیری ترافیک شبکههای محلی را مهیا میکند.
پروفسور وودوارد میگوید «استفاده از این ابزارهای ردگیری در عمل مثل این میماند که با دستگیره در ور بروید تا بلکه چیزی عایدتان شود. نهایتا دری پیدا میکنید که قفل نیست.»
هنینگ زایدلر، پژوهشگر رمزنگاری در برلین، معتقد است که محتملترین نظریه این است که این افسر از طریق گوشی همراه خود تماس گرفته بود و آنتن جاسوسان هم تماس را ردگیری کرده و آن را به آنتن اصلی مخابره کرده بود.
اما همزمان «دارند به همه چیز گوش میدهند و همه چیزهایی را که دارد مخابره میشود یادداشت میکنند. شبیه ماهیگیری با دینامیت است. یک دانه دینامیت را به برکه میاندازید و منتظر میمانید تا ماهیها روی آب بیایند. این آبدارترین شکارشان بود.»
برلین ولی مشتاق بود که یکی از تئوریهای در گردش را تکذیب کند – این که یکی از جاسوسان روس به شخصه وارد تماس شده بود و بدون این که کسی بفهمد به صحبتها گوش داده بود.
ایرادات سیستماتیک
با وجود این که تحقیقات هنوز ادامه دارد، مقامات دولتی دارند تاکید میکنند که این اتفاق از اساس نتیجه اشتباه تنها یک نفر بوده است.
استدلالشان این است که این تماس در تور یک عملیات تجسسی فراگیر افتاده بود. جاسوسان خوشاقبال بودند و آلمانیها بداقبال.
رودریش کیزوتر، افسر ارشد سابق ارتش و نماینده فعلی مجلس، یکی از کسانی است که اعتقاد چندانی به این دفاعیه که «این اتفاق میتوانست برای همه بیافتد» ندارند.
آقای کیزوتر که برای ناتو نیز کار کرده است و عضو حزب مخالف دموکرات مسیحی است میگوید «این نوع فاجعه را نمیشود به این راحتی لاپوشانی کرد.»
او باور دارد که تفکرات «زمان صلحی» باعث شده است که افراد تنبل شوند. به گفته او «شاید یک اشتباه شخصی باشد. اما نشانه ایرادات سیستماتیک است.»
او در عین حال عقیده دارد که آلمان «هدف راحتی» است، چرا که از زمان جنگ جهانی دوم به شکلی فراگیر درگیر «نگاهی رمانتیک به روسیه» بوده است.
اما چهرههای دولتی آلمانی به شکلی فزاینده از این ادعا که برخوردشان با روسیه نرم است ابراز ناراحتی میکنند، مخصوصا که دولت آلمان بیش از هر کشور اروپایی دیگری به اوکراین کمک نظامی کرده است.
وزیران همچنین عقیده دارند که مسکو عمدا این نوار را در روز خاکسپاری الکسی ناوالنی، رهبر اپوزیسیون، منتشر کرد تا هم حواسها را در داخل پرت کند و هم در خارج شکاف ایجاد کند.
بوریس پیستوریوس، وزیر دفاع، این هفته گفت که ولادمیر پوتین دست به «نیرنگ» زده است و «ما نباید اسیرش شویم».
روسیه دست داشتن سرویسهای اطلاعاتی خود در این استراق سمع را نه تایید کرده است و نه رد.
اما فرای این که چه کسی توانست در یکی از نیمهشبهای فوریه به این تماس ناامن در اتاق هتلی در سنگاپور رخنه کند، درز مکالمات افسران نیروی هوایی برای آلمان گران تمام شده است.
این کار باعث شد که اختلافهای داخلی درباره ارسال سامانه تاروس بیش از پیش علنی شود و به بحث بر سر ضعفهای دفاعی و امنیتی ظاهری این کشور دامن بزند.
در برلین، آرزو این است که این نشت اطلاعاتی به همین یک مورد محدود شود و به شروع داستانی با سری دراز نباشد.
۸ مارس که یادآور تاریخ مبارزاتی زنان در بیش از صد سال گذشته است، روز همبستگی جهانی در راه تحقق برابری میان زنان و مردان و مبارزه علیه تمام اشکال ستم، استثمار و تبعیض حقوقی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است و این آرمان و همبستگی در تمام جهان و مختص سرزمین خاصی نیست.
۸ مارس از اینرو فرصتی برای یادآوری و گرامیداشت مبارزات پیشین و آگاهیبخشی ودستیابی به راهحلی جمعی است.
بعد از جنبش “زن، زندگی، آزادی” فضای هشت مارس رنگ و بوی دیگری به خود گرفتهاست و هر روز در جامعه به ویژه در میان نوجوانان و جوانان جاری است. به طور اخص جنبش سال گذشته نشان داد که در کنار حجاب اجباری، به عنوان تلاقیگاه حذف زنان از حوزه عمومی و سپهر اقتصادی، سیاست و انکار حق آدمی بر بدن خویش، مبارزات تاریخی زنان دغدغه خیل عظیم مردم ایران است. چراکه این مبارزه در کنار اعتراض به حجاب اجباری انگشت اتهام خود را به سوی به تمام تبعیضها وستمهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، اتنیکی و مذهبی که از سوی حاکمیت اعمال میشود، میگیرد.
مجموعه قوانین و اعمال ضد زن، چنان ابعاد پیدا و پنهان و چنان سرشت نظامندی دارد که در تار و پود جامعه کنونی در هم تنیده شده است و در خاورمیانه به ویژه در ایران و افغانستان، در زیر سایه حاکمیتهای به شدت سرکوبگر و ارتجاعی شکل ویژهای به خود گرفته است.
بخشی از توصیف و تبیین این وضعیت ویژه علیه زنان و دیگر اقلیتهای جنسی و جنسیتی درگرو تشریح و تبیین مفهوم آپارتاید جنسیتی است. این مفهوم از نهادینه بودن سلطه گروهی بر گروه دیگر و همزمان اعمال تبعیض شدید و نظامند از سوی قانون و حاکمیت بر زنان و اقلیتهای جنسی و جنسیتی سخن میگوید و کلیت رژیمهای ارتجاعی حاکم بر آنها را به تصویر میکشد.
از این رو مرئی کردن آپارتاید جنسیتی میتواند در مسیر مبارزه علیه تبعیض و ستم راهگشا باشد. اما به این موضوع آگاهیم که تا دستیابی به آزادی، رهائی و برابری راه درازی در پیش است.
با همبستگی، روشنگری، آگاهی و تشخیصِ همسرنوشتی میتوانیم به پیروزی در این نبرد تاریخی امیدوار باشیم.
زنده باد هشت مارس روز جهانی زنان.
نسیم سلطانبیگی
آنیشا اسداللهی
مهوش ثابت
نرگس محمدی
سپیده قلیان
ویدا ربانی
گلرخ ایرائی
جوانا سنه
پخشان عزیزی
فریبا کمالآبادی
محبوبه رضائی
زندان اوین
۱۸ اسفند
وزارت کشور پرو با انتشار بیانیهای اعلام کرد که مجید عزیزی، ایرانی دستگیر شده در این کشور، عضو نیروی قدس سپاه پاسداران است که قصد انجام حملهای تروریستی به یک شهروند اسرائیلی را داشت.
ویکتور تورس، وزیر کشور پرو، نیز با قدردانی از پلیس این کشور گفت دستگیری یک عضو نیروی قدس سپاه پاسداران و یک همدست پرویی او، این عملیات تروریستی را خنثی کرد.
اسکار آریولا، رییس پلیس پرو، نیز روز جمعه ۱۸ اسفند، اعلام کرد دستگیری یک شهروند ایرانی به نام مجید عزیزی، پس از انجام تحقیقات و با هماهنگی سازمانهای اطلاعاتی بینالمللی صورت گرفت.
رسانههای پرو، پیشتر گزارش داده بودند که مجید عزیز و یک شهروند پرویی، به اتهام برنامهریزی برای انجام یک حمله تروریستی به نشست سازمان همکاری اقتصادی آسیا و اقیانوسیه (اپک) در لیما، پایتخت پرو، دستگیر شدهاند.
این نشست قرار بود اواخر امسال برگزار شود.
رییس پلیس پرو اعلام کرد که هدف حمله، یک شهروند اسرائیلی بوده است که به دلایل امنیتی نام او اعلام نخواهد شد.
آریولا از سازمانهای اطلاعاتی خارجی که اطلاعات مربوط به مجید عزیزی و دو همدست پرویی او را به پلیس این کشور دادهاند نام نبرد، اما گفت که آنها اطلاعاتی حساس را درباره مجید عزیزی که در اوایل ماه مارس وارد پرو شده بود، ارائه کردند.
او گفت: «ما باید به سرعت عمل میکردیم، زیرا قرار بود، شهروند ایرانی، پس از تشکیل یک هسته تروریستی برای از بین بردن یک تبعه اسرائیلی امروز جمعه به ایران بازگردد.»
رییس پلیس پرو همچنین گفت که مجید عزیزی دارای ملیت پرویی از طریق ازدواج است.
رسانههای پرویی روز جمعه به نقل از اداره مبارزه با تروریسم پلیس پرو نوشتند عزیزی در حالی که در حال برداشت پول از یک بانک در مرکز لیما بود، بازداشت شد.
او قصد داشت با کمک دو شهروند پرویی به نامهای والتر فرناندز فوکونوتو و فیلیپه تروسیوس لئون، به نشست اپک حمله کند.
فوکونوتو همراه با عزیزی بازداشت شده اما تروسیوس لئون فراری است.
بر اساس گزارش رسانهها، مقامات در حال تشدید تلاش برای یافتن محل اختفای او هستند.
این دومین بار در یک دهه گذشته است که پرو به مرکز و هدف عوامل جمهوری اسلامی یا شبهنظامیان حزبالله لبنان تبدیل میشود.
در سال ۲۰۱۴، اداره مبارزه با تروریسم در پرو به آثاری از ماده منفجره تیانتی در زبالههای خانهای دست یافت که در آن یک لبنانی ساکن بود.
ایران اینترنشنال
گزارش کمیته حقیقتیاب سازمان ملل درباره سرکوب خیزش انقلابی زن،زندگی،آزادی
جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲- گزارش اولیه کمیته حقیقت یاب سازمان ملل متحد درباره ابعاد نقض حقوق بشر در ایران از زمان شروع خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» منتشر شد. در این گزارش تاکید شده که بسیاری از موارد جدی نقض حقوق بشر مصداق جنایات جنایت علیه بشریت است.
هادی قائمی، مدیر کمپین حقوق بشر ایران، با اشاره به اینکه در این گزارش «سرکوب خشونتآمیز معترضان» و «اعمال تبعیض شدید علیه زنان و دختران» در ایران به عنوان جنایت علیه بشریت تایید شده است گفت: «سرکوب بیرحمانه اعتراضات زن، زندگی، آزادی به دست نیروهای حکومتی شامل اشکال متعددی از اعمال خشونت حکومتی مثل قتلهای فراقانونی، شکنجه و تجاوز جنسی میشود. این موارد به طور مشخص بر آسیب پذیرترین اقشار جامعه یعنی زنان، کودکان و گروههای اقلیتی اثرات مخربتری داشته است».
به گفته هادی قائمی «با توجه به شدت جنایات مرتکب شده علیه مردم ایران و شواهد قابل توجهی که جمع آوری و ارائه شده، ضروریاست که کشورهای عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در پنجاه و پنجمین اجلاس کنونی این شورا به تمدید مأموریت کمیته حقیقت یاب رأی مثبت دهند».
هادی قائمی تاکید کرد «تنها با تمدید ماموریت این کمیته است که میتوانیم امیدوار باشیم تا مسیر پاسخگو کردن و محاکمه عاملان و آمران این نقض گسترده حقوق بشر را هموار شود و قربانیان این سرکوب به عدالت برسند».
کمپین حقوق بشر ایران از کشورهای عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل میخواهد که در جلسه پیش رو ماه آینده، به تمدید مأموریت کمیته حقیقت یاب و همچنین مأموریت گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در امور ایران رای مثبت دهند.
کمیته حقیقتیاب سازمان ملل که توسط شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد جهت تحقیق درباره سرکوب اعتراضات سال ۱۴۰۱ تأسیس شد، شواهد گستردهای از جنایات حکومتی جمع آوری کرده است. شواهد و مستنداتی درباره کشتار معترضان و کور کردن عامدانه و گسترده آنها و همچنین بازداشتهای خودسرانه و شکنجه زندانیان از جمله کودکان.
کمیته حقیقتیاب سازمان ملل برای بررسی شواهد و مستندات بسیاری که در این مدت به دست آورده و انجام آن هنوز هم ادامه دارد، به زمان بیشتری نیاز دارد. این کمیته برای بررسی این مستندات و ایجاد سازوکارهایی برای مستندسازی و جمعآوری شواهد به همکاری با سایر ارگانها و سازمانهای حقوق بشری نیاز دارد. با توجه به امتناع مقامات جمهوری اسلامی از پاسخگویی در قبال جنایات انجام شده، فرصت دادن به کمیته حقیقتیاب برای رسیدن به اهدافی چون شناسایی عاملان و آمران سرکوب و محقق کردن امکان رسیدن به عدالت و کشف حقیقت بسیار مهم و ضروری است.
فعالیت گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران به عنوان یک منبع حیاتی درباره مساله نقض حقوق بشر در ایران است و گزارشهای تفصیلی آن بهشکل قابل توجهی آگاهی جهانی را از دامنه و شدت نقض حقوق در ایران افزایش داده است و در مواردی منجر به آزادی زندانیان و توقف اجرای احکام اعدام شده است.
خیزش سراسری «زن، زندگی، آزادی» در ایران شهریور سال ۱۴۰۱ پس از کشته شدن مهسا (ژینا) امینی در بازداشتگاه پلیس، شروع شد با این حال مقامات جمهوری اسلامی هیچگاه با توجه و براساس معیارهای بینالمللی تحقیقات و بررسیهای لازم درباره قتل ژینا امینی را انجام ندادند و اجازه تحقیقات مستقل درباره آن را نیز هیچگاه صادر نکردند و پیوسته و با روایتهای تحریفامیز سعی در پنهان کردن حقیقت داشتند. حاکمیت بیش از ۵۵۰ شهروند معترض را در خیابانهای ایران کشت. شهروندانی که ۶۸ نفرشان کودک بودند. کمی بعد هم مقامات حکومت برای قانونی کردن مجازاتهای سختتر علیه زنان و دخترانی که تن به حجاب اجباری نمیدهند، در صدد تصویب قانون جدید حجاب و عفاف شدند که کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل آن را مصداق آپارتاید جنسیتی توصیف کردهاند.
شکنجه، تجاوز جنسی، بازداشتهای خودسرانه و اعدامهای فراقانونی
گزارش ۲۰ صفحهای کمیته حقیقت یاب درباره ایران که امروز ۱۸ اسفند ۱۴۰۲ به دو زبان انگلیسی و فارسی منتشر شد، شرحی خلاصه از گزارش کامل ۴۰۰ صفحهای است که در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۴۰۲ آماده میشود. گزارشی که به شکل دقیق و با جزئیات کامل مواردی چون قتلهای فراقضایی، شکنجه ، تجاوز و آزار و اذیت جنسی و ناپدید شدن قهری و محاکمات ناعادلانه است.
سارا حسین، مدیر کمیته حقیقتیاب پس از انتشار این گزارش گفت: «این اقدامات بخشی از یک حمله گسترده و سیستماتیک است که علیه جمعیت غیرنظامی در ایران، یعنی علیه زنان، دختران، پسران و مردانی که خواستار آزادی، برابری، کرامت و پاسخگویی هستند، صورت میگیرد. ما از حکومت جمهوری اسلامی میخواهیم سرکوب کسانی را که در اعتراضات مسالمتآمیز شرکت کردهاند، بهویژه زنان و دختران، فوراً متوقف کند».
کمیته حقیقتیاب سازمان ملل شواهد بسیاری از سوء استفاده فاحش نیروهای امنیتی را در جریان اعتراضات، از جمله استفاده از نیروی مرگبار را که منجر به مرگ و مجروحیت شهروندان شده و همچنین الگوی تکرارشونده و نگران کننده کور کردن عامدانه معترضان، که بسیاری از آنها زنان و کودکان بودند، به دست آورده است. شکنجه و تجاوز جنسی و سایر اشکال اعمال خشونت جنسی ، صدور و اجرای احکام اعدام پس از طی دادرسی ناعادلانه در دادگاههای چند دقیقهایی و تداوم اخذ اعترافات اجباری و همچنین بازداشتهای خودسرانه افراد که تنها به دلیل حمایت از حقوق زنان هدف قرار گرفتهاند ، از جمله مواردی است که کمیته حقیقتیاب به شواهد بسیار و مستندات دقیقی از آنها دست یافته است.
مقامات عالی رتبه در جمهوری اسلامی تمامی این اقدامات ضد بشری را تأیید و در مواردی عاملان آن را تشویق کردند. در حالی که رسانههای حکومتی و دستگاه دروغ جمهوری اسلامی معترضان را «آشوبگر» و «عامل نیروهای خارجی»، نیروهای امنیتی حکومت، از جمله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پیوسته دادخواهان، روزنامه نگاران و مدافعان حقوق بشر را زیر سرکوب و فشار قرار دادهاند.
عدم همکاری مقامات جمهوری اسلامی با کمیته حقیقتیاب سازمان ملل
کمیته حقیقتیاب سازمان ملل نگرانی عمیق خود را از عدم همکاری مقامات جمهوری اسلامی جهت ارائه اطلاعات درباره موارد مورد تحقیق، ابراز کرد. موضوعی که آشکارا بیانگر رویکرد غیر شفاف جمهوری اسلامی در تحقیقات خود درباره موارد نقض حقوق بشر در ایران است.
با توجه به عدم وجود راه حل های موثر و مصونیت همیشگی عاملان و آمران سرکوبهای حکومتی از محاکمه و مجازات در ایران، از کشورهای عضو شورای حقوق بشر خواسته می شود تا از طریق کانالهای بینالمللی مقامات جمهوری اسلامی را پاسخگو کنند.
کمپین حقوق بشر ایران حمایت قاطع خود را از درخواستهای کمیته حقیقتیاب سازمان ملل درباره ایران، اعلام میکند. این درخواستها عبارتند از: «اعمال اصل صلاحیت جهانی برای همه جنایات بینالمللی در ایران» ، «ایجاد صندوقهای حمایتی از قربانیان» و ارائه اقدامات حفاظتی، از جمله «اعطای پناهندگی» و «ویزای بشردوستانه» برای کسانی که به دلیل آزار و اذیت حکومت از ایران فرار میکنند.
هادی قائمی گفت: «گزارش کمیته حقیقتیاب سازمان ملل بر ضرورت فوری پاسخگویی و تجدید مأموریتهای کمیته حقیقت یاب و گزارشگر ویژه برای رسیدگی به جنایات گسترده علیه بشریت در ایران تاکید میکند».
به گفته هادی قائمی «تدوین جنایت آپارتاید جنسیتی در معاهده جنایات علیه بشریت سازمان ملل متحد و معرفی رسمی ایران به عنوان کشور آپارتاید جنسیتی نیز گامهای مهمی در تسهیل پاسخگویی است.»
کمیتهی حقیقتیاب شورای حقوق بشر سازمان ملل در مورد ایران امروز در اولین گزارش خود اعلام کرد که «سرکوب خشونتبار اعتراضات مسالمتآمیز و تبعیض ساختاری فراگیر علیه زنان و دختران منجر به ارتکاب نقض جدی حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی ایران شده که بسیاری مصداق جنایات علیه بشریت محسوب میشوند».
متن کامل گزارش:
سازمان ملل، شورای حقوق بشر
ترجمه غیررسمی
بیانیه مطبوعاتی
ایران - کمیته حقیقت یاب سازمان ملل: تبعیض نهادینه شده علیه زنان و دختران محرک و مسبب نقض حقوق بشر و جنایات علیه بشریت در بستر اعتراضات اخیر بوده است
ژنو (۱۸ اسفند ۱۴۰۲) – امروز، کمیته مستقل حقیقتیاب بینالمللی در مورد ایران در اولین گزارش خود اعلام کرد که سرکوب خشونتبار اعتراضات مسالمتآمیز و تبعیض ساختاری فراگیر علیه زنان و دختران منجر به ارتکاب نقض جدی حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی ایران شده که بسیاری مصداق جنایات علیه بشریت محسوب میشوند.
گزارش ارائه شده به شورای حقوق بشر تصریح کرد که موارد نقض حقوق بشر و جنایات تحت قوانین بینالمللی در بستر اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» که در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ آغاز شد، شامل قتل، اعدامهای فراقضایی و مرگهای غیرقانونی، استفاده غیرضروری و بیرویه از قوای قهریه، سلب خودسرانه حق آزادی، شکنجه، تجاوز، ناپدیدسازیهای قهری و تعقیب و آزار مبتنی بر جنسیت است.
نقض حقوق بشر به شکل خاص زنان، کودکان و اقلیتهای اتنیکی و دینی و مذهبی را تحت تاثیر قرار داده است. کمیته احراز کرد که تعقیب و آزار مبتنی بر جنسیت با تبعیض مبتنی بر هویت اتنیکی و دینی درهمتنیده شده است.
سارا حسین، رئیس کمیته حقیقتیاب اظهار کرد، «این اعمال بخشی از یک حمله گسترده و سازمانیافته را تشکیل میدهد که مستقیما جمعیت غیرنظامی ایران، یعنی زنان، دختران، پسران و مردانی را هدف قرار داده که خواستار آزادی، برابری، کرامت انسانی و پاسخگو نگاه داشتن مرتکبین نقض حقوق بودهاند. ما از دولت ایران مصرانه خواستار توقف فوری سرکوب افرادی که در اعتراضات مسالمتآمیز مشارکت داشتهاند، به ویژه زنان و دختران هستیم.»
اعتراضات در ایران، با مرگ در بازداشت ژینا مهسا امینی، زن ۲۲ ساله ایرانی کرد در شهریور ۱۴۰۱، پس از دستگیری او بهعلت انگاشتهشده عدم ر عایت قانون حجاب اجباری ایران توسط پلیس به اصطلاح امنیت اخلاقی جرقه خورد. کمیته احراز کرد که خشونت فیزیکی در طول بازداشت منجر به مرگ غیرقانونی خانم امینی شده است.
بهجای انجام تحقیقات سریع، کارآمد، موثر و جامع در رابطه با این مرگ غیرقانونی، چنانکه تحت قوانین بینالمللی الزامی است، دولت فعالانه حقیقت را پنهان و ابهامآلود نمود و حق دسترسی به عدالت را سلب کرد.
متعاقبا، مقامات حکومت تمامی دستگاههای امنیتی کشور را جهت سرکوب معترضانی که پس از مرگ در بازداشت خانم امینی به خیابان آمدند بسیج کردند. آمار و ارقام معتبر حاکی از کشته شدن ۵۵۱ معترض توسط نیروهای امنیتی، که دستکم ۴۹ تن از آنان زن و ۶۸ تن کودک بودند، است. سلاحهای گرم، از جمله اسلحه های تهاجمی {جنگی} عامل اکثریت موارد جانباختن افراد بود.
کمیته حقیقتیاب، برمبنای مواردی که مورد تحقیق قرار داد، احراز کرد که نیروهای امنیتی به قوای قهریه غیرضروری و بیقاعده و بیرویه که منجر به کشتن غیرقانونی و مجروح کردن معترضین گشت، متوسل شدند.
آسیبهای گسترده چشمی وارده به معترضین موجب نابینایی تعداد زیادی زن، مرد و کودک شد و آنها را به شکل مادامالعمر به عنوان معترض نشانگذاری کرد. کمیته همچنین مدارک و شواهدی از ارتکاب قتلهای فراقضایی به دست آورده است.
کمیته اذعان میکند که نیروهای امنیتی کشته و مجروح شدند اما به این نتیجه رسیده است که اکثریت اعتراضات مسالمتآمیز بودهاند.
نیروهای امنیتی، با دستگیریهای خودسرانه، از جمله دستگیری افراد برای صرفا رقصیدن، شعاردادن، شعارنویسی بر روی دیوار، بوق زدن در خودرو، یا انتشار مطالب در رسانههای اجتماعی در راستای مطالباتشان، همچون حقوق زنان، تساوی و برابری و پاسخگو نگاه داشتن مسئولین نقض حقوق، معترضین را سرکوب کردند. بسیاری را چشمبند زدند و در خودروهای فاقد شماره و نشان، از جمله آمبولانس منتقل کردند. صدها کودک، برخی از آنها ۱۰ ساله، دستگیر و از خانوادههایشان جداشدند، بیآنکه خانوادهها اطلاعی از محل نگاهداری شان داشته باشند.
در بازداشت، مقامات برای اخذ اعترافات یا ارعاب، تحقیر یا اعمال مجازات، قربانیان را شکنجه کردند. کمیته موارد تجاوز و سایر اشکال خشونت جنسی و مبتنی بر جنسیت، از جمله تجاوز گروهی و تجاوز با اشیا، وارد کردن شوک الکتریکی به اندام تناسلی، برهنهسازی اجباری و لمس و دستمالی بدن زنان و دختران را احراز کرد. نیروهای امنیتی مطالبات زنان برای دسترسی به حق برابری و آزادی از تبعیض را بهعنوان «تمایل به برهنگی» و «اشاعه فساد و بیبندوباری» توصیف کردند.
کمیته حقیقتیاب احراز کرد که مقامات، از آذر ماه ۱۴۰۱ تا بهمن ۱۴۰۲ دست کم ۹ مرد را در پی محاکمههای شتابزده که بر اعترافات اخذ شده تحت شکنجه و بدرفتاری اتکا کرد، به شکل خودسرانه اعدام کرده است. دهها نفر دیگر در معرض خطر اعدام یا دریافت احکام اعدام در ارتباط با اعتراضات هستند. زنان و کودکان در میان تعداد بسیاری که به جرایم قابل مجازات با مرگ متهم شدند، بودهاند.
شمار بسیاری هنوز به دلیل حمایت کردن از جنبش «زن، زندگی، آزادی» درحال پرداخت هزینههای گزاف هستند. مقامات کشور به سرکوب خانوادههای قربانیان، روزنامهنگاران، مدافعان حقوق بشر، وکلا، پزشکان و بسیاری دیگر، صرفا به علت ابراز عقیدهشان، حمایت از معترضین یا حقیقتجویی و دادخواهی برای قربانیان شدت بخشیدهاند.
بلندپایهترین مقامات کشور، با بیانیههای توجیهکننده اقدامات و رفتار نیروهای امنیتی، نقض حقوق بشر را تشجیع و ترغیب کرده، اجازه داده و بر آن صحه گذاشتهاند. آنها در کارزار تخریب که معترضین را بهعنوان «اغتشاشگر»، «عناصر بیگانه» و یا گروههای «تجزیهطلب» ترسیم کرد شرکت نمودند. نیروهای امنیتی حکومت، به ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروهای بسیج و فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (فراجا)، و دیگر نیروها در ارتکاب نقض جدی حقوق بشر و جنایات تحت قوانین بینالمللی مشارکت کردند.
مقامات ایران از تلاش قربانیان و خانوادههایشان برای احقاق حقشان بر عدالت و اقدامات جبرانی ممانعت کردهاند. کمیته حقیقتیاب احراز کرد که قربانیان با نظام قضایی مواجهاند که فاقد استقلال، شفافیت، پاسخگویی و کیفیت پاسخگوسازی است.
ویویانا کرستیچویچ، کارشناس عضو کمیته حقیقتیاب اظهار کرد، «جمهوری اسلامی ایران وظیفه دارد که حقوق زنان و کودکان و حق تمام قربانیان بر حقیقت، عدالت و اقدامات جبرانی و ترمیمی را تضمین کند. با توجه به تبعیض عمیقا ریشهدار نهادینهشده علیه زنان و دختران، آنها محق برخورداری از اقدامات جبرانی و ترمیمی تحولبخش هستند که مشارکت کامل و آزاد و برابرشان را در تمام عرصههای جامعه ایران تضمین کند. با توجه به یافتههای ما، این امر شامل مجموعه اقداماتی از جمله تغییر بنیادین قوانین کیفری و مدنی، اصلاح نظام قضایی، و اخذ اقدامات جهت پاسخگوسازی مسئولین است.«
کمیته حقیقتیاب از فقدان همکاری معنادار از سوی مقامات ایران با این تحقیقات، علیرغم درخواستهای مکرر جهت دریافت اطلاعات مرتبط با ابعاد مختلف تحقیقاتش، از جمله اطلاعات در رابطه با کشته شدن و جراحات وارده به نیروهای امنیتی، و همچنین عدم اجازه دسترسی به کشور و مردم ابراز تاسف میکند. بهعلاوه، کمیته به فقدان کامل شفافیت تحقیقات گزارششده توسط دولت در رابطه با موارد گزارش شده نقض جدی حقوق بشر اشاره میکند.
با توجه به فقدان اقدامات جبرانی موثر و به علت مصونیت از مجازات تاریخی و ساختاری برای ارتکاب نقض حقوق در ایران، کشورهای عضو شورا باید راهبردها و گزینههایی را برای پاسخگو نگاه داشتن مرتکبین در سطح بینالمللی و در قالب نظامهای داخلی خود بیابند. کمیته حقیقتیاب از کشورها میخواهد که اصل صلاحیت قضایی جهانی را در رابطه با تمام جرایم تحت قوانین بینالمللی و عاری از محدودیتهای آییننامهای اعمال کنند؛ به صورت مشترک یا انفرادی برای قربانیان صندوق حمایتی ایجاد کنند؛ و از افرادی که در بستر اعتراضات از تعقیب و آزار قضایی در ایران گریختهاند، از جمله با اعطای پناهندگی و ویزاهای بشردوستانه حمایت و محافظت کنند.
شاهین سردارعلی، کارشناس عضو کمیته حقیقتیاب اظهار داشت، «ما از مقامات ایران مصرانه خواستاریم تا اجرای تمام احکام اعدام را متوقف کنند و فورا و بدون قید و شرط، تمام افرادی که به شکل خودسرانه در بستر اعتراضات دستگیر و بازداشت شدهاند را آزاد کرده، و به سرکوب معترضان، خانوادههای آنان و حامیان «جنبش زن، زندگی، آزادی» پایان دهند.»
پایان
پیشزمینه: شورای حقوق بشر سازمان ملل در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۱، کمیته حقیقتیاب بینالمللی مستقل در مورد جمهوری اسلامی ایران را جهت تحقیق و بررسی موارد گزارش شده نقض حقوق بشر در ارتباط با اعتراضات آغاز شده در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ در جمهوری اسلامی ایران، به ویژه موارد نقض مربوط به زنان و کودکان، تاسیس کرد. در ۲۹ آذر ۱۴۰۱، ریاست شورای حقوق بشر سه کارشناس مستقل و بیطرف را جهت هدایت اجرای فعالیتهای این ماموریت منتصب کرد: سارا حسین (بنگلادش) در مقام ریاست کمیته حقیقتیاب، شاهین سردارعلی (پاکستان)، و ویویانا کرستیچویچ (آرژانتین).
برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد کار کمیته حقیقتیاب لطفا به این آدرس مراجعه فرمایید:
https://www.ohchr.org/en/hr-bodies/hrc/ffm-iran/index
جهت اطلاعات بیشتر و درخواستهای رسانهای لطفا با احمد آزادی، متصدی ارتباطات کمیته حقیقتیاب:
یا تاد پیتمن مشاور رسانهای سازوکارهای تحقیقاتی شورای حقوق بشر:
و تلفن همراه: 1761 691 76 +41 یا با پاسکال سیم، کارگزار رسانهایی شورای حقوق بشر تماس بگیرید:
بیانیه جمعی از فعالین به مناسبت هشت مارس روز جهانی زن، گرامی باد مبارزه ۴۵ ساله علیه حجاب و عفاف، علیه قوانین و رژیم اسلامی
زنده باد انقلاب زن زندگی آزادی
هشت مارس روز جهانی زن ۱۴۰۲ در حالی فرا میرسد که انقلاب زن زندگی آزادی که پس از قتل حکومتی مهسا/ژینا امینی آغاز شد، تاکنون در مبارزه علیه بنیانهای رژیم اسلامی، ضربات مهلکی به “حجاب” زده و چنانچه از روند کارزار “بیحجابی سراسری” در سطوح مختلف جامعه، و نیز در طرف مقابل از عملکرد حکومت و دستگاههای سرکوب آن مشهود است، خاکریز حجاب از دست حکومت خارج شده است.
آری، چنین است؛ حکومتی که با کوبیدن حجاب به پیشانی زنان با پونز، با اعدام و شکنجه و تجاوز و زندان سر کار آمده، با “حجاب سوزان” در روزهای آتشین انقلاب زن زندگی آزادی و در ادامه با رشد و گسترش “بیحجابی سراسری”، به ورطه سقوط کشیده میشود چرا که یکی از ارکان و پایهها و سنگرهای اساسی آن به درجات بسیاری از دست رفته و در برابر ایستادگی و مقاومت جانانه زنان در برابر تحمیل حجاب، و همراهی مردان برابری طلب و آزادیخواه، مستاصل تر از هر زمانی است.
امسال ۴۵امین سالگرد تظاهرات باشکوه زنان و مدافعین حقوق زن و نیروهای انقلابی و رادیکال در هشت مارس سال ۵۷ علیه فرمان خمینی به حجاب – این نماد بردگی و تحقیر زن و پرچم اسلام سیاسی – است که با شعارهای “آزادی نه شرقی است نه غربی ست”، “ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم”، “استبداد به هر شکلش محکوم است”، “ما خواستار حکومتی هستیم که بر پایه برابری انسانها استوار باشد”، “آزادی زن آزادی جامعه”، پاسخی تاریخی و درخور به حجاب و قوانین اسلامی و مصادره کنندگان انقلاب ۵۷ به نفع جنبش اسلام سیاسی (که هر جا به قدرت رسیده اند با حجاب کشیدن بر سر زنان و کودکان و حمله به مدنیت و مدرنیسم و دستاوردهای انسانی، قدرت خود را تثبیت کرده اند) داد.
انقلاب زن زندگی آزادی، تجلی جنبش نوین رهایی زن است که در هشت مارس ۵۷ برای رهایی زن و رهایی جامعه و علیه حجاب و قوانین اسلامی شکل گرفت و دانه درخت تنومند “انقلاب زنانه” در ایران را کاشت و در سال ۱۴۰۱ در برابر حکومتی که با حجاب به جان زنان و جامعه افتاده و برای حفظ حجاب و ارزشهای اسلامی حاضر است مهساژینا را به قتل برساند، قد علم کرد.
در ادامه اما، حکومت برای حفظ خود با قتل نیکا، سارینا، آرنیکا، حدیث، یلدا، آیدا، مریم، اسراء و غزاله و ده ها زن دیگر که به خیابان آمدند، با تجاوز در ملاءعام و بازداشتگاهها، با شلیک مستقیم به چشم و اندام جنسی زنان برای درس عبرت دادن، با اعدام معترضین، با قتل حکومتی آرمیتا گراوند، با بازداشت فعالین و پرونده سازی و صدور احکام سنگین، با شلاق و حجاببان، با محرومیت زنان از خدمات اجتماعی، با بیکار سازی، تمام تلاش خود را کرده تا با حمله به زنان که نیروهای محرکه انقلاب زن زندگی آزادی اند، انقلاب زن زندگی آزادی را سرکوب کند.
اما انقلاب زن زندگی آزادی به اشکال مختلف در لایه های عمیق جامعه ایران زنده و جاری است چرا که جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی آنقدر در جامعه ایران نهادینه بوده و هست که پس از گذشت بیش از چهار دهه از قدرت گیری جمهوری اسلامی، نه این حکومت توانست با ایجاد رعب و وحشت زنان را از مبارزه باز دارد و مطیع و برده خود کند، و نه هیچ نیروی دیگری از جمله فمینیستهای اسلامی برآمده از دل جریان اصلاحات توانست ارزشهای ارتجاعی را به آن حُقنه کنند؛ اینجا نقش زنان مبارز ایران که ده ها سال، پرچمداران جنبش رادیکال و پیشرو زن، علیه حجاب و قوانین اسلامی بوده و هستند آنچنان حائز اهمیت است که با وقوع انقلاب زن زندگی آزادی در جهان از آن به عنوان اولین “انقلاب زنانه” تاریخ بشریت یاد میکنند که قطعا الهام بخش مبارزه زنان در افغانستان علیه طالبان و دیگر کشورهای اسلامی زده در خاورمیانه علیه جریانات اسلامی است.
ما جمعی از فعالین جنبش نوین رهایی زن، دانشجویان، زندانیان سیاسی سابق، معلمان پیشرو، دادخواهان در داخل و خارج کشور، بر این باوریم که جامعه ایران و در صف مقدم آن، زنان از تهران تا کردستان تا بلوچستان و خوزستان و آذربایجان و جای جای ایران با جدال و مبارزه مستمر و روزانه با عوامل رژیم علیه حجاب اجباری، برای کرامت و شان و منزلت انسانی زن، بر سر مطالبات پیشرو زنان، علیه سرکوب و شکنجه و تجاوز و زندان و اعدام و استثمار و بردگی، برای یک جامعه مرفه و شاد و آزاد و برابر و سکولار برای همه، در تداوم انقلاب زن زندگی آزادی از کف خیابان تا زندانها نقش بسزایی دارند؛ چنانچه “بند زنان زندان اوین” را تبدیل به خط مقدم جبهه مقابل جمهوری اسلامی کرده اند.
ما امضا کنندگان این بیانیه، تاکید بر محافظت از دستاورد مهم و تاریخی انقلاب زن زندگی آزادی که سنگر فتح شده حجاب باشد، و گسترش هرچه بیشتر و تثبیت بیحجابی سراسری در سطوح مختلف جامعه از خیابان، تا دانشگاه و مدارس و محیط کار داریم.
ما تاکید داریم برای فتح خاکریزهای بعدی همچون “تفکیک جنسیتی” (که از زمان روی کار آمدن رژیم اسلامی یک ابزار قانونی برای روبروی هم قرار دادن “زن” و “مرد” بوده و بستر بیحقوقی های متعددی برای نیمی از جامعه پهن کرده،) باید قاطعانه از مبارزات بی وقفه دانشجویان حمایت کنیم و خاکریز به خاکریز از دست حکومت خارج کنیم.
برای پایان دادن به کودک کُشی و زن کُشی، برای پایان دادن به بردگی جنسی، برای پایان دادن به قتل های ناموسی، برای پایان دادن به ستم به رنگین کمانیها، برای پایان دادن به اعدام، برای نجات انسانها پیروزی انقلاب زن زندگی آزادی تنها فرصت پیش روی ما است تا با درهم کوبیدن نظام آپارتاید جنسی و جنسیتی، نرینه سالار و مذهبی و تا مغز استخوان ضد زن است و نیمی از جامعه را از ابتدایی ترین حقوق خود به صورت قانونی محروم کرده و با خشونت و جنایات سازمان یافته قانونی و دولتی و قضایی، زندگی میلیونها زن در ایران را به نابودی کشانده است، و کل جامعه را به گروگان گرفته، به زیر بکشیم.
ما از تمامی دولتهای جهانی میخواهیم که جمهوری اسلامی را بعنوان یک رژیم آپارتاید جنسیتی بایکوت کنند. چرا که این رژیم زن کُش در داخل ایران مشروعیتی ندارد و خواست ما از جامعه جهانی هم مشروعیت زدایی از این رژیم است.
امضا کنندگان به ترتیب حروف الفبا:
راحله احمدی – فعال حقوق زنان و زندانی سیاسی سابق
رها احمدی – مدافع حقوق زنان و کودکان
عظمت اژدری – از خانواده های دادخواه هواپیمای اوکراینی
صبا آلاله روانشناس بالینی، روانتحلیلگر سیاسی و اجتماعی
سوری بابایی چگینی – فعال حقوق زنان و زندانی سیاسی
لادن بازرگان – از خانواده های دادخواه دهه شصت شمسی
کوکب بداغی پگاه – فعال صنفی معلمان
فریبا برهانزهی – فعال حقوق زنان و اهل بلوچستان
نصرت بهشتی – معلم بازنشسته، فعال جنبش زنان و کارگری
شعله پاکروان – مادر دادخواه زنده یاد ریحانه جباری
مهسا پیرایی – دختر دادخواه مینو مجیدی از کشته شدگان انقلاب زن زندگی آزادی
بنفشه جمالی – فعال حقوق زنان
آزاده دواچی – فعال حقوق زنان
فرشته دیدنی – فعال حقوق زنان
آذین رضاییان – فعال حقوق زنان
ملیکا زر – مدیر اجرایی شبکه ششرنگ و کنشگر جامعه الجیبیتی+
سارا سیاهپور – فعال صنفی معلمان
حدیث صبوری – فعال حقوق زنان
شیرین شمس – از مسئولین تشکل انقلاب زنانه
نسیبه شمسایی – فعال حقوق زنان
جوانا طیمسی – همسر دادخواه زنده یاد محسن مظلوم
نرگس ظریفیان – فعال حقوق زنان
منیره عربشاهی – فعال جنبش زنان
سهیل عربی – زندانی سیاسی در تبعید، کارگر دادخواه
بیان عظیمی – همسر دادخواه زنده یاد پژمان فاتحی
محبوبه فرحزادی – عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان تهران
علی قلی لو – فعال حقوق زنان و زندانی سیاسی سابق
مژگان کشاورز – فعال حقوق زنان
ماریا محمودی – همسر دادخواه محمد فرامرزی جانباخته راه آزادی
رادا مردانی – فعال جنبش معلمان
آوین مصطفی زاده – فعال حقوق بشر و زنان
سوران منصورنیا – برادر دادخواه برهان منصورنیا از کشته شدگان آبان ۹۸
مهدی موسوی – شاعر و نویسنده، مدافع حقوق زنان
خدیجه مهدی پور – فعال سیاسی
پوران ناظمی – فعال حقوق زنان
مهشید ناظمی – فعال حقوق زنان
تشکل دانشجویان پیشرو
نهاد آزادیخواهان دانشگاه تهران شمال
تشکل آزاد اندیشان جندیشاپور
اتحاد دانشجویان دانشگاه الزهرا
نهاد دانشجویان دانشگاه آزاد اصفهان
اتحاد دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان
انجمن دانشجویان آزادیخواه دانشگاه بهشتی
جمعی از فعالین و دانشجویان:
دانشگاه اصفهان
دانشگاه علوم پزشکی اصفهان
دانشگاه علوم پزشکی ارومیه
دانشگاه آزاد شهرقدس
دانشگاه شیراز
خبرگزاری هرانا – وضعیت حقوق زنان در جمهوری اسلامی ایران یک مسئله نگران کننده است که نقض سازمان یافته و فراگیر آن، در چارچوبهای حقوقی و اجتماعی ریشه دوانده است. این گزارش، چشمانداز پیچیده تبعیض جنسیتی را بررسی میکند و به طور خاص، به دستهای از الگوهای نهادی و فردی توجه دارد که استقلال، کرامت و آزادیهای زنان ایرانی را پایمال میکنند. در کانون این نقضها، یک نظام حقوقی آلوده به تبعیض جنسیتی قرار دارد، با قوانینی که از حقوق اساسی تا حقوق مدنی و کیفری را در بر میگیرد، تماماً زنان را در امور سرنوشت ساز زندگی نظیر ازدواج، طلاق، ارث و حضانت فرزندان در تنگنا و محرومیت قرار میدهند.
این تحقیق که توسط پایگاه اطلاعاتی دادگستر (بانک اطلاعاتی ناقضان حقوق بشر) تهیه شده، علاوه بر مسائل تدوین قانون (تقنینی) به عرصه اجتماعی نیز میپردازد، یعنی جایی که وضع مقررات برای “عفاف”، نحوه رفتار اجتماعی و حجاب، حقوق زنان را بیش از پیش محدود میکند. این گزارش ضمن روشن کردن نقش و اقدامات عوامل متنفذ در عرصه های قضائی، انتظامی و قانونگذاری، در پی آن است که استقرار سازمان یافته نابرابری جنسیتی را آشکار سازد. همچنین این تحقیق از طریق تحلیل دقیق و مطالعه موردی، بر ضرورت رسیدگی به این نابرابریهای عمیق تاکید میورزد.
ناتوانی قوه قضائیه در تامین حقوق زنان
در عرصه پیچیده چالشهای حقوق بشری ایران، قوه قضائیه نقش محوری ایفا میکند و میان نادیده گرفتن و یا سرکوب فعالانه حقوق زنان در نوسان است. این وضعیت بهویژه در برخورد با زندانیان زن، روزنامهنگاران، فعالان و کسانی که مقررات حجاب اجباری را به چالش میکشند، آشکار است. قوه قضائیه نه تنها از طریق اقدام و بیتحرکی، رنج این افراد را عمیقتر میکند، بلکه ناتوانی نهادینهشده خود را در حفاظت از آزادیهای بنیادین نیز به نمایش میگذارد.
محاکمه اخیر ۱۲ مدافع حقوق زنان توسط دادگاه انقلاب رشت، گواهی بر این سرکوب مستمر است. در تاریخ ۲۹ بهمن ۱۴۰۳، دادگاه علیه فروغ سمیع نیا، سارا جهانی، یاسمین حشدری، شیوا شاه سیا، نگین رضایی، واحده خوش سیرت، آزاده چاوشیان، زهرا دادرس، متین یزدانی، زهره دادرس، هومن طاهری و جلوه جوهری به اتهام «عضویت در گروه، دسته غیرقانونی و اقدام علیه امنیت ملی» و اتهامات دیگر، جلسات دادرسی را آغاز کرد. تجربه برخورد بااین افراد، الگویی گستردهتر از سرکوب فعالان را برای خاموش کردن صدای مخالف نشان میدهد. بازداشت آنها در جریان یک حرکت هماهنگ دستگیری جمعی در استان گیلان و سپس آزادی مشروط از زندان لاکان رشت، رویکرد سیستماتیک برای ارعاب و خاموشکردن صدای افراد تلاشگر در زمینه برابری جنسیتی و حقوق بشر را برجسته میکند.
مورد رویا حشمتی، که به دلیل اعتراض به حجاب اجباری به هفتاد و چهار ضربه شلاق محکوم شد، نمونه وحشت آورِ از حد گذراندن تعدی توسط قوه قضائیه است. این حادثه که در تاریخ ۱۳ دی ۱۴۰۳ رخ داد، نشانهای تلخ از مجازاتهای شدید برای عدم وجود دستورات دولتی است که بیاحترامی عمیق به کرامت و آزادی انسانی را نشان میدهد. رویا حشمتی در متنی که در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود، عذاب روحی خود را از اجرای حکم شلاق اینگونه به یاد میآورد: «قاضی گفت خیلی محکم نزن. مرد شروع کرد به زدن. شونههام. کتفم. پشتم. باسنم. رونم. ساق پام. باز از نو. تعداد ضربهها رو نشمردم. زیر لب میخوندم به نام زن، به نام زندگی، دریده شد لباس بردگی، شب سیاه ما سحر شود، تمام تازیانهها تبر شود.»
به این روایت سرکوب، حکم جمعی مریم بنی رضی مطلق، عبدالباقر امانی، رضا رشیدی و محمدرضا رستمی توسط شعبه ۱۱۶ دادگاه کیفری قم را باید افزود. محکومیت آنها به بیش از ۱۷ ماه زندان، ۱۴۸ ضربه شلاق و مجازاتهای اضافی به دلیل عدم رعایت «حجاب اجباری» و اتهام اخلال در کار «گشت ارشاد» نمونه دیگری از اجرای سختگیرانه قواعد متعصبانه توسط قوه قضائیه است. این احکام که به ریاست قاضی حسین سلطانی صادر شده است، تعهد قوه قضائیه به حفظ کنترل اجتماعی شدید از طریق مجازات بدنی و حبس را نشان میدهد، اقداماتی که آشکارا ناقض هنجارهای بینالمللی حقوق بشر است.
این فضای سرکوب به حوزه روزنامهنگاری نیز سرایت کرده است و روزنامهنگاران زن به طور فزاینده هدف آزار، فشار و بازداشت قرار میگیرند. از جمله آنها ، نیلوفر حامدی و الهه محمدی که توسط قاضی صلواتی به ترتیب به ۱۳ و ۱۲ سال حبس محکوم شدند و ویدا ربانی که از قاضی ایمان افشاری حکم ۶ سال و ۱۵ ماه حبس برای دو اتهام دریافت کرد، تبعات سنگین کار خبررسانی را نشان میدهد. علاوه بر این، صبا آذرپیک با حکم ۲ سال زندان و ۲ سال محرومیت از فعالیت در شبکههای اجتماعی مواجه شد. پروندههای سعیده شفیعی و نسیم سلطانبیگی موضع سخت قوه قضائیه را بیشتر روشن میکند، چرا که هر دو توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری به ۴ سال و ۳ ماه زندان محکوم شدند. احکام صادره علیه آنها شامل اتهاماتی مانند «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی» به همراه محدودیتهای اضافی بر آزادی آنها از باب مشارکت در گروههای سیاسی و اجتماعی و سفر به خارج از کشور بود. این موارد نمونهای از الگوی گستردهتری از هدف قرار دادن روزنامهنگاران زن توسط قوه قضائیه است که به دنبال سرکوب مخالفان و کنترل جریان اطلاعات در ایران است.
نمونههای فوق مشارکت قوه قضائیه در ایجاد فضای ترس و سرکوب را به خوبی نشان می دهد؛ به ویژه علیه زنانی که قوانین حجاب اجباری را به چالش میکشند و خواستار آزادیهای گستردهتر هستند. اقدامات قضاتی مانند ایمان افشاری، ابوالقاسم صلواتی، حسین سلطانی و دیگران، الگویی از رفتار قضایی در ایران را نشان میدهد که با بیتفاوتی نسبت به بدرفتاری با زندانیان و سرکوب هماهنگ زنان منتقد مشخص میشود. این قضات احکام سنگینی را برای روزنامهنگاران، فعالان و معترضان زن صادر می کنند، بهطور مستمر مخالفان را سرکوب میکنند، آزادی بیان را محدود میکنند و به آزادیهای مدنی تعدی میکنند. این امر، حقوق و آزادیهای اساسی بشر را به شدت تضعیف می کند و تناقض آشکاری با آییننامههای حقوق شهروندی دارد.
فهرستی از نمونه ناقضان مرتبط با این بخش:
* ابوالقاسم صلواتی: رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران
* ایمان افشاری: تاکنون رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران
* حسین سلطانی: رئیس شعبه ۱۱۶ دادگاه کیفری دو شهرستان قم
* محمدرضا عموزاد: قاضی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی تهران
نقض حقوق زنان در زندانهای ایران
۱. شرایط اسفبار زندانهای زنان
یکی از نمونههای نقض حقوق زنان در ایران، شرایط حاکم بر زندانهای زنان است. برای مثال مقامات زندان آمل از تحویل بسیاری از کتابهای اهدایی به زندانیان جلوگیری کردهاند که این امر موجب محرومیت آنها از منابع آموزشی و مطالعاتی میشود. این وضعیت با کمبود امکاناتی مانند کتابخانه و نبود امکانات بهداشتی لازم برای زنان، کمبود سرگرمیهایی نظیر دستگاه پخش فیلم تشدید میشود؛ امکاناتی که علیرغم اهدا و درخواستهای مکرر در اختیار زندانیان قرار نگرفته است. به نظر میرسد این محرومیت به تصمیم مسئولین زندان و اقدامی مغایر با بخشنامههای سازمان زندانها باشد.
۲. آزار و اذیت فیزیکی و سهلانگاری پزشکی
تجربه زندانیان سیاسی زن در ایران تصویری ناراحتکننده از سوءاستفاده و سهلانگاری گسترده ترسیم میکند. مواردی مانند مورد نرگس محمدی که طبق گزارشها در شهریور ۱۴۰۲ به دلیل عدم رعایت حجاب اجباری توسط یکی از مسئولین در بهداری اوین مورد ضرب و شتم قرار گرفت، نمونههای نادری نیستند. چنین حوادثی بیانگر واقعیتهای تلخی است که زنان پشت میلههای زندان، بهویژه زندانیان عقیدتی، با آن مواجه اند. ماجرای خانم محمدی تنها به دلیل کمک به یک زندانی بیمار همبندش آغاز شد، اما طبق گزارش هرانا به خشونت فیزیکی به دلیل عدم رعایت حجاب وی منجر شد. این نمونهای از چالشها و خطرات گستردهتری است که زنان در زندانهای ایران با آن مواجهاند، جایی که مقررات پوشش، با فشار و تحمیل و بدون حفظ کرامت و امنیت انسان ها اجرا میشود.
در یک مورد مشابه دیگر در بند زنان مرکز بازپروری کرمانشاه در سال گذشته، وضعیتی ناگوار حاکم بود. زندانیان، از جمله خانم سهیلا حجاب، مورد ضرب و شتم شدید از سوی زندانبانان قرار گرفتند. همچنین این زنان علاوه بر تحمل خشونت فیزیکی، اغلب با سهلانگاری پزشکی مواجه میشوند که عوارض جسمی ناشی از دوران بازداشت یا حبس طولانیمدت را تشدید میکند. این سهلانگاری آشکارا ناقض حقوق اساسی بشر است و بیتوجهی سیستماتیک به سلامت زندانیان زن را برجسته میکند.
چنین حوادثی نشانگر مشکلات گستردهتر در نهادهای کیفری ایران، بهویژه در برخورد با زندانیان سیاسی و تحمیل مقررات پوشش است. آنها همچنین نشانگر مبارزه مستمر علیه قوانین حجاب اجباری و چالشهای گستردهتر اجتماعی که به صورت مقررات ظالمانه بر زنان، از جمله زندانیان، تحمیل میشود اشاره دارند.
۳. اقدامات تنبیهی علیه زندانیان معترض
زندانیان زن، بهویژه کسانی که اقدام به اعتراض به شرایط غیرانسانی می کنند، با اقدامات تنبیهی مواجه میشوند. این اقدامات شامل انفرادی، اتهامات واهی منجر به پروندهسازی جدید، محرومیت از ملاقات با خانواده و حتی تبعید به زندانهای دیگر میشود. برای مثال، پس از اعتراضات صورت گرفته در زندان اوین، گروهی از زندانیان معترض با محدودیت های شدید مواجه شدند و حق تماس تلفنی و ملاقات با خانواده از آنان سلب شد.
۴. افزایش اعدامها از جمله اعدام زندانیان زن
بر اساس گزارش سالانهی مجموعه فعالان حقوق بشر (هرانا) در سال ۲۰۲۳، دستکم ۲۰ زن در ایران اعدام شدند. یکی از پروندههایی که توجه رسانهها را جلب کرد، اعدام سمیرا سبزیان فرد بود. سمیرا، زنی که تمام زندگی اش صرفاً به دلیل زن بودن در ایران با تبعیض ناروا مواجه بود، قربانی کودک همسری و خشونت خانگی بود و در نهایت نیز به اعدام محکوم شد و توسط حکومت جانش گرفته شد.
۵. تجربیات زنان ترنس و همجنسگرا در زندان
زنان ترنس اغلب در زندانها با تفکیک مواجه میشوند و با وجود تغییر قانونی هویتشان برای تطابق با هویت جنسیتی، در داخل زندان با چالشها و تبعیضهای منحصر به فرد مواجهاند. علاوه بر این، زنان دگرباش به دلیل گرایش جنسیشان انگشت نما میشوند و “داغ ننگ” میخورند. تجربیات زنان ترنس و همجنسگرا در مکانهایی مانند بند زنان زندان قرچک و لاکان بر نیاز مبرم به اصلاح این بیعدالتیها و تضمین حقوق همه زندانیان، صرفنظر از هویت جنسیتی یا گرایش جنسیشان، صحه میگذارد. این اقدامات نه تنها ناقض اصول کرامت و برابری مندرج در معاهدات بینالمللی حقوق بشر است، بلکه شکافهای اساسی در زمینه حمایت و احترام به حقوق افراد LGBTQ+ در نظام قضایی و کیفری ایران را نیز آشکار میکند.
فهرستی از نمونه ناقضان مرتبط با این بخش:
* سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور
* الله کرم عزیزی: رئیس زندان رجایی شهر کرج
* ادریس عبدی: رئیس بازداشتگاه اطفال و نوجوانان کرمانشاه
* هدایت فرزادی: رئیس زندان اوین تهران
* صغری خدادادی: رئیس بند زنان زندان قرچک ورامین
* محمود ترابی: رئیس زندان مرکزی رشت (لاکان)
حقوق زنان در سایهی قوانین زنستیز
قوانین اخیر ایران که ظاهراً برای افزایش جمعیت کشور طراحی شدهاند، سایهای سنگین بر حقوق و استقلال زنان میاندازند. هسته اصلی این اقدامات، پیشنویس اصلاح قانون مجازات است که مجازاتهای مرتبط با سقط جنین را بهطور قابل توجهی تشدید میکند و نشاندهنده تلاش هماهنگ دولت برای اعمال کنترل بر حق باروری و حق مالکیت زنان بر بدن خود است. این لایحه پیشنهادی نه تنها به دنبال جرمانگاری سقط جنین به شکلی گستردهتر است، بلکه دامنه مجازاتهای خود را برای در بر گرفتن افراد و فعالیتهای مرتبط با ارائه خدمات سقط جنین نیز گسترش میدهد.
بر اساس پیشنویس جدید قانون مجازات، انجام عمل سقط جنین، تسهیل این فرآیند یا حتی انتشار اطلاعات در مورد چگونگی انجام آن میتواند تبعات کیفری شدیدی به دنبال داشته باشد. متخصصان مراقبتهای بهداشتی، از جمله پزشکان، ماماها و داروسازان که در فرآیند سقط جنین کمک میکنند، علاوه بر حبس، با لغو مجوزهای حرفهای خود نیز مواجه میشوند. چنین مقرراتی، بار سنگینی را بر دوش پزشکان میگذارد و آنها را مجبور میکند بین انجام وظایف اخلاقی خود برای ارائه خدمات پزشکی به افراد و اجتناب از تعقیب قضایی، دست به انتخابی سخت بزنند.
همچنین، این قانون برای کسانی که به انتشار اطلاعات در مورد سقط جنین میپردازند، مجازاتهایی را در نظر گرفته است. افراد مختلفی میتوانند هدف این مقررات باشند نظیر آموزگاران، کنشگران مدنی و حتی کسانی که در ارتباطات روزمره چنین اطلاعاتی را به اشتراک میگذارند. این اقدامات عملاً به دنبال پاککردن سقط جنین از گفتمان عمومی، خفه کردن هر نوع بحث و محروم کردن زنان از دسترسی به اطلاعات حیاتی در مورد گزینههای سلامت باروری آنهاست.
این فشارهای قانونی با پیامدهای جدی است. دولت با جرمانگاری سقط جنین و مجازات کسانی که از انتخابهای باروری زنان حمایت میکنند، نه تنها حق زنان برای تصمیمگیری در مورد بدن خود را نقض میکند، بلکه به طور بالقوه سلامت آنها را نیز به خطر میاندازد. زنانی که به دنبال اجتناب از تبعات قانونی هستند، ممکن است برای خاتمه دادن به بارداریهای ناخواسته به روشهای ناایمن روی آورند که این امر خطر بروز عوارض جانبی، صدمات یا مرگ را افزایش میدهد.
رویکرد این لایحه همچنین نشان میدهد که تلاش گستردهتری برای کنترل و دیکته کردن نوع حضور و نقشهای زنان در جامعه، جریان دارد که به دنبال تقویت هنجارها و انتظارات سنتی جنسیتی است. این رویکرد، واقعیات پیچیده زندگی زنان، سلامت آنها، شرایط اجتماعی-اقتصادی و حق آنها در تصمیم گیری برای فرزندآوری را نادیده میگیرد.
محدودیتهای شدید پیشنویس قانون مجازات در مورد سقط جنین در ایران، نهادها و مقامات دولتی متعددی را در نقض سیستماتیک حقوق زنان دخیل میکند؛ از قوه مقننه که مسئول تدوین و تصویب چنین قوانین خفقان آوری است تا قوه قضائیه که قانون را از طریق مجازات زنان و تعقیب ارائه دهندگان خدمات سلامتی اجرا میکند.
اگر چه قضات و قوه قضائیه با اجرای این قوانین، سرکوب حقوق باروری زنان را به طور فعالانه دنبال میکنند، در عین حال قانونگذاران و نمایندگان مجلس مستقیماً مسئول قوانینی هستند که به خودمختاری زنان لطمه میزند. قوه مجریه نیز، از جمله مقامات دولتی و سیاستگذاران مختلف، بر اجرای این محدودیتها نظارت میکند و بدین ترتیب، کنترل بر بدن زنان را به عنوان امری حقوقی و اجتماعی در عملکردهای دولت جای میدهد.
نیروهای انتظامی بازوهای عملیاتی اجرای این سیاستها هستند و متقاضیان سقط جنین یا ارائه کنندگان خدمات مربوطه را تعقیب و بازداشت میکنند. علاوه بر این، نهادهای متولی نظام سلامت با مجازات متخصصان پزشکی مرتبط با خدمات سقط جنین، این کنترل را اعمال میکنند و در نتیجه مانع دسترسی به روشهای پزشکی ایمن میشوند.
این نهادها در همدستی با یکدیگر، شبکهای جامع از کنترل را تشکیل میدهند که نه تنها از حق زنان را برای تصمیمگیری در مورد بدن خود حفاظت نمی کند، بلکه با محدود کردن آن، زنان را در معرض خطر بیشتری قرار میدهد. مجموع این موارد، نقض بنیادین حقوق بشر و تضییع کرامت افراد را در چارچوب قوانین و شیوه حکمرانی حکومت ایران برجسته میکند.
فهرستی از نمونه ناقضان مرتبط با این بخش:
* امیرحسین بانکیپور فرد: نماینده مردم اصفهان در یازدهمین مجلس شورای اسلامی
* زهره الهیان: نماینده مردم تهران در یازدهمین مجلس شورای اسلامی
* حسین میرزایی: نماینده مردم اصفهان در یازدهمین مجلس شورای اسلامی
نقض حقوق زنان توسط پلیس و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
گشت ارشاد به همراه نیروهای انتظامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (سپاه) که وظیفه نظارت بر حفظ پوشش اسلامی و معیارهای اخلاقی را بر عهده دارند، از روشهایی استفاده کردهاند که اغلب به نقض حقوق، از جمله آزار و اذیت، بازداشت خودسرانه و خشونت فیزیکی علیه زنان، منجر میشود.
یک نمونه بارز از این اعمال، اقداماتی است که توسط حجت الله سالاری، فرمانده سپاه سیدالشهدا هرمزگان، صورت گرفته است. در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲، سردار سالاری به عنوان بخشی از طرح عفاف و حجاب، از توقیف ۲۰ موتورسیکلت برقی به دلیل بدحجابی خبر داد. این عملیات که با هدف مقابله با آنچه «کشف حجاب رانندگان و سرنشینان» توصیف شده بود، نشاندهنده شدت و وسعت اقدامات سپاه در برخورد با بدحجابی است، به گونهای که حتی به توقیف اموال شخصی نیز می رسد.
نمونه دیگری که رویکرد تهاجمی در اجرای پوشش اجباری را به تصویر میکشد، راهاندازی رزمایش «حجاب و عفاف» توسط سپاه هرمزگان تحت فرماندهی سردار سالاری در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ است. این رزمایش که با همکاری نیروهای مذهبی محلی و پایگاههای مقاومت بسیج انجام شد، به طور خاص برای مبارزه با موارد «بدحجابی» طراحی شده بود. این موضوع، ماهیت فراگیر این کمپینها را برای کنترل پوشش و رفتار زنان در اماکن عمومی نمایان میکند.
پیامدهای این اقدامات اجرایی در ۳ دی ۱۴۰۲ تشدید شد، زمانی که دستور قرارگاه امنیتی «حاج احمد متوسلیان» منجر به بازداشت ۹۰ نفر و صدور اخطار شفاهی برای ۳۸۰ زن به دلیل «کشف حجاب» در سواحل جزیره هرمز شد. این عملیات همچنین به ضبط وسایل شخصی و پلمب واحدهای تجاری منجر شد که نشاندهنده اقدامات گستردهای است که برای اجرای مقررات تحمیلی اخلاقی به کار گرفته میشود.
فهرستی از نمونه ناقضان مرتبط با این بخش:
* پلیس امنیت اخلاقی
* سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
نقض حقوق اعضای جامعه اقلیت های جنسی و جنسیتی
گزارشاتی که الگوی گستردهتر نقض حقوق بشر علیه جامعه LGBTQ+ را برجسته میکند، نشان میدهد که حقوق افراد ترنس در ایران به شدت نقض میشود. برای نمونه، میتوان به اعترافات اجباری اشاره کرد، که در آن افراد تحت فشار قرار میگیرند تا به گناه یا جرائم اعتراف کنند یا خلاف میل خود اظهاراتی داشته باشند. بعضی کانالهای تلگرامی مشکوک مانند «شبکه سایبری انصار» اعترافات اجباری افراد دستگیر شده ترنس را منتشر کردهاند، سازمان عفو بینالملل در حال بررسی این کانالهای نزدیک به دستگاههای امنیتی است. چنین اقداماتی که اغلب تحت فشار انجام میشود، مشروعیت سیستم قضایی را زیر سوال میبرد، زیرا آشکارا حقوق افراد مورد اشاره را نقض میکند، به طور جدی حرمت انسانی آنها را مخدوش میکند و آنها را در انظار عموم به شکلی ناموجه زیر ذره بین قرار میدهد، در نتیجه آنها تحت ستم و تبعیض بیشتر قرار میگیرند.
برخورد گشت ارشاد با افراد ترنس به دلیل ظاهر یا هویت آنها، با توجه به قوانین خشک و سختگیرانه اخلاقی و نوع پوشش آنها، اغلب منجر به دستگیری یا خشونت فیزیکی میشود. این نظارت تهاجمی نه تنها حق ابراز وجود و استقلال هویت را نقض میکند، بلکه آنها را در معرض خشونت بالقوه و عواقب قانونی قرار میدهد و رویکردی تنبیهی برای اجرای مقررات اخلاقی در پیش می گیرد.
علاوه بر این، اکراه یا امتناع صریح نیروهای انتظامی از ثبت شکایت افراد ترنس قربانی خشونت، مانعی بزرگ در راه دسترسی آنان به عدالت است. این عدم رسیدگی نه تنها وضعیت قربانیان را تشدید میکند، بلکه نوعی بیتفاوتی نسبت به امنیت و حقوق افراد ترنس را نیز نشان میدهد، که بسیار نگران کننده است و چرخه خشونت و مصونیت متهاجمان و متعدیان از مجازات را تشدید و تثبیت میکند.
زنان LGBTQ+ علاوه بر تمام مشکلات مذکور، به طور خاص پس از دستگیری توسط نیروهای امنیتی با فشار بیشتری مواجه میشوند. گرایش جنسی آنها به عنوان ابزاری برای اخذ اعتراف، با تهدید به تعقیب قضایی و افشای جنسیت آن ها نزد خانوادهشان مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. این نوع افشا شدن ناخواسته و غیرارادی نه تنها فشار بر آنها را تشدید میکند، بلکه خطراتی را برای سلامتی و زندگی آنها به همراه دارد. این وضعیت به ویژه در جریان اعتراضات سال ۱۴۰۱ مشهود بود و خطرات جدی علیه افرادی که همپوشانی ویژگی های هویتی مختلف شان [مثل زن بودن و ترنس بودن] بیش از پیش آنها را به حاشیه می راند، برجسته کرد. چنین رویه و الگویی تصویری سرد و خشن از بافت قانونی و اجتماعی مملو از تبعیض ترسیم میکند، جایی که شأن و حقوق اساسی بشر که باید به شکلی همه گیر برای همه انسان ها بدیهی انگاشته شود، به طور سازمان یافته از جامعه ترنس دریغ میشود.
نتیجهگیری
این گزارش ماهیت ریشه دار و سازمان یافته نابرابری جنسیتی در ایران را روشن میکند و نشان میدهد که چگونه ترکیبی از چارچوبهای حقوقی و نهادی، که توسط صحنه گردانان مشخص در حوزههای قضایی، قانونگذاری و اجرای قانون ترویج و تقویت میشود، به طور سازمان یافته حقوق زنان را پایمال میکند. این نهادها به عنوان بازیگران کلیدی در تحکیم فرهنگ غالب تبعیض و سرکوب علیه زنان شناخته شدهاند.
زهرا جعفرزاده / هممیهن
تعلیقهای ۶ ماه تا یکسال، اخراج، درج در پرونده، توبیخ، تذکر و معرفی به نهادهای امنیتی؛ این خلاصه اتفاقاتی است که برای پرستاران معترض در یکسال گذشته رخ داده است. برای آنها پرونده تشکیل داده شده، تهدید شدهاند و حالا منتظرند تا نتیجه اعتراض به رأیهای صادرشده، اعلام شود. با پرستاران در تهران، کرج، کاشان و قم بیش از هر استان دیگری برخورد شده است. آنها درگیر پرونده تجمعاتی هستند که پاییز سال گذشته برگزار شد و تنها مطالبهشان هم اجرای درست قانون تعرفهگذاری خدمات پرستاری و توقف اضافهکار اجباری بود. اما نتیجه؛ تماسها، پیامکهای تهدید، اخطار از نهادهای امنیتی و فراخواندهشدن به بخش تخلفات اداری دانشگاههای علوم پزشکی بود. دبیرکل خانه پرستار میگوید که رأیهای صادرشده بدوی است، اما برای برخی هم رأیهای قطعی صادر شده: «هدف این است که پرستار حرف نزند.»
محمد شریفیمقدم، دبیرکل خانه پرستار، نام شناختهشدهای در حوزه فعالیتهای صنفی پرستاران است. با او هم به دلیل اعتراضات صنفی، برخوردهای اداری و حراستی شده و در گذشته به مدت یکسال به اسلامشهر تبعید شده. او حالا به هممیهن میگوید که برای تعدادی از پرستاران معترض، ۶ ماه تعلیق تا اخراج، رأی صادر شده. با رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران صحبت شد تا این روند متوقف شود.
موضوع مورد اعتراض پرستاران، اجرای قانون تعرفهگذاری خدمات پرستاری است؛ قانونی که مصوبه سال ۸۶ است، کارشناسی شده و سال ۹۹ هم رهبری نسبت به اجرای آن ورود کردند. براساس آن قرار بود برای ۷۰۰ خدمتی که از سوی پرستاران ارائه میشود، قیمتگذاری شود، اما درنهایت مدل متفاوتی از آنچه قرار بود اجرا شود، عملیاتی شد: «برای اجرای این قانون، بودجهای در نظر گرفتند، آن را بر تعداد تختها تقسیم کردند و گفتند که پرستار برای هر بیمار، ۱۲۰ تومان دریافتی دارد و بعد از آن تبدیل شد به ۱۶۰ تومان که میشود ۸ کا. این برای پرستار یک تحقیر بهشمار میرود، بهطوریکه وضعیت پرستاری حتی نسبت به قبل که کارانه دریافت میکرد، بدتر شد.»
اساس اعتراض پرستاران به اجرا نشدن درست این قانون است، اما این تمام ماجرا نیست. آنها به اضافهکاری اجباری هم معترضند، چرا اجباری؟ چون مراکز درمانی به اندازه کافی نیروی پرستار ندارند: «در بیمارستان امام خمینی ساختمان جدیدی ساخته شده اما پرستاری ندارد تا فعال شود. در این بیمارستان بهشدت با کمبود نیرو مواجهاند و به همین دلیل به نیروهایشان برای اضافهکار فشار میآورند. همه اینها درحالیاست که حقوق پرستاری پایین است و آنها هم تمایلی به ماندگاری ندارند. اعتراض دیگر، به نرخ اضافهکار است. برای هر ساعت تنها ۲۰ هزار تومان پرداخت میشود. آنها هرچقدر کار کنند، درنهایت دو میلیون تومان برای اضافهکاری دریافت میکنند.»
موضوع اعتراضات پیوسته پرستاران هم همین مطالبات است و بیش از همه هم این تجمعات در بیمارستان امام خمینی اتفاق افتاد. پرستاران جمع شدند و گفتند که کارانهشان پایین است اما به جای حل مشکل و جبران پرداختیها، تعدادی از معترضان را به بخش تخلفات اداری خواندند و برایشان رأیهای تعلیق و اخراج صادر کردند. شریفیمقدم بهدلیل گستردگی برخوردها و تشکیل پروندهها، بهطور دقیق آماری از موارد اخراج و تشکیل پرونده برای پرستاران معترض ندارد، اما تاکید میکند که همه نوع برخوردی شده است؛ از تذکر و درج در پرونده تا تعلیق گروه یا انفصال از خدمت به مدت ۵ و ۶ ماه و حتی اخراج.
به گفته او، برخوردها در تمام دانشگاههای علوم پزشکی دیده میشود اما در دانشگاه علوم پزشکی تهران و کاشان بیش از جاهای دیگر بوده است. مثلاً در دانشگاه شهیدبهشتی و ایران این برخوردها کمتر بوده است. در لرستان هم گزارشی مبنی بر فراخوانده شدن ۲۸ نفر به اداره تخلفات رسیده است.
همه اینها در شرایطی است که مراکز درمانی با کمبود شدید نیرو مواجهاند: «بیمارستانها با کمبود نیرو مواجهاند و در مقابل، پرستار را تعلیق و اخراج میکنند. وضعیت پرستاری بسیار وخیم است، یک گزارش میدانی از بیمارستانها بگیرید، متوجه میشوید که بسیاری از پرستاران یا مهاجرت کردهاند یا درصدد رفتناند؛ حقوقشان کم است و برخوردها مناسب نیست. معترضان را به حراست و تخلفات اداری معرفی میکنند و در این بین، پرستاران مدام با ما در ارتباطاند که با وجود سابقه کار بالا، با آنها برخورد شده. حتی گزارشهایی داریم مبنی بر اینکه پرستار بهدلیل اضافهکار اجباری، کارش را رها کرده است. اضافهکار اجباری خلاف است. نمیتوان به کسی، کار اجباری تحمیل کرد. حتی به برخی از آنها مرخصی استحقاقی هم داده نمیشود. چندروز پیش، یکی از پرستاران با من تماس گرفت و گفت که برایش اضافهکار در نظر گرفته بودند اما او نمیتوانست سر کار برود، برایش غیبت رد کرده بودند. بعد هم موضوع به هیئتتخلفات رفته بود و برایش حکم اخراج صادر کردند. در دیوان عدالت اداری، اما رأی برگردانده شده بود. در کرمان هم مورد مشابهی رخ داده بود. بیعدالتی تنها در پرداختیها نیست، در برخوردها هم دیده میشود.»
تشدید برخوردها
قبلاً چنین برخوردهایی با پرستاران معترض میشد؟ این سوالی است که شریفیمقدم به آن پاسخ میدهد: «قبلاً هم چنین برخوردهایی بود اما حالا شدت گرفته است. حتی با من هم برخورد کردهاند. در سال ۹۲ که سال آخر خدمتم بود، مرا به مدت یکسال به شبکه بهداشت اسلامشهر تبعید کردند. دلیل هم اعتراض به اجرا نشدن قوانین و شرکت در تجمعات صنفی بود. حتی برایم پرونده قضایی تشکیل دادند، اما تبرئه شدم.» به گفته دبیرکل خانه پرستار، قبلاً برخورد با پرستاران معترض بسیار محدود بود، شاید با سه، چهار نفر برخورد میکردند اما حالا تعدادشان بسیار بالا رفته است. وقتی پرستاری معترض میشود، علاوه بر تشکیل پرونده، یا شهر محل خدمتش را تغییر میدهند یا بیمارستانش را. با معترضان برخوردهای مدیریتی، حراستی، انتظامی و تخلفاتی میشود و این موارد در یکی، دو سال گذشته بسیار رخ داده است.
اخراج در حکم اولیه
برای یکی از نیروهای گروه پرستاری بیمارستان دولتی شناختهشدهای در تهران، حکم اخراج صادر شده؛ نیرو، بهیاری با ۲۷ سال سابقه کار است و حالا در حکم اولیهاش، اخراج شده. او هم نخواست نامش در گزارش بیاید و به هممهین میگوید که با پیگیریهای بیشتر، رأی شکسته شد: «اول قرار بود یکسال اخراج شوم، بعد که اعتراض زدم، تجدیدنظر شد، حالا منتظر نتیجه تجدیدنظر هستم.»
آنها نهم آذرماه سال گذشته در تجمع صنفی شرکت کرده بودند، اعتراضشان بر سر میزان پرداخت قانون تعرفهگذاری خدمات پرستاری بود: «ما بیشتر از ۳۰۰نفر بودیم که داخل بیمارستان تجمع کردیم، تجمعمان هم مسالمتآمیز بود، اما درنهایت حدود ۱۰ نفر را بهصورت تصادفی انتخاب کردند و برایشان پرونده تشکیل دادند. ما را به اداره تخلفات دانشگاه علوم پزشکی مربوطه معرفی کردند و برایمان ۴ و ۶ ماه تعلیق، توبیخ و... زدند. برای من هم یکسال اخراج در نظر گرفتند که البته حکم بدوی بود. درنهایت بعد از صحبتهایی که با رئیس دانشگاه شد، حکم شکسته شد. هدفشان این بود که این ۱۰ نفر را نقرهداغ کنند تا درس عبرتی شوند برای دیگران.»
او جزو نیروهای رسمی دانشگاه است و میگوید که برای پرستاران معترض بیمارستانشان، توبیخ کتبی و غیرکتبی و انفصال موقت از خدمت در نظر گرفته شده است: «رأیها بهدلیل کمبود نیرو شکسته شد، وگرنه آنها هدفشان همین برخوردهاست. ما در جلسهای که با رئیس دانشگاه داشتیم، گفتیم که ۳۰۰ نفر در تجمع شرکت کرده بودند، نمیشود تنها با ۱۰ نفر برخورد و مجازاتشان کرد تا درس عبرتی شوند برای دیگران.»
او حالا به بیمارستان میرود تا حکم قطعی برایش صادر شود: «تجمع ما کاملاً صنفی بود، خودشان میدانند که اصل قضیه چیست، اما میخواهند کسی اعتراضی نکند. وضعیت نسبت به قبل بدتر شده.» به اعتقاد او، همیشه چنین برخوردهایی با پرستاران معترض میشده، اما حالا شدت گرفته است: «حدود دو، سهماه پیش هم در مقابل ساختمان علوم پزشکی دانشگاه تهران تجمعی صورت گرفت که طی آن برای چندنفر حکم عدمنیاز صادر شد.» برخوردها با پرستاران پیمانی و شرکتی شدیدتر است، چراکه آنها نیروی رسمی نیستند و بهمحض تمام شدن قراردادشان، دیگر با آنها همکاری را ادامه نمیدهند.
برخوردهای شدید، تجمع مسالمتآمیز
نکته مهم اما اینجاست که در دور جدید برخورد با پرستاران معترض، با فعالان و نمایندههای صنفی آنها برخورد شده است. آنطور که دبیرکل خانه پرستار میگوید، در کاشان افراد مورد برخورد، اعضای هیئتمدیره نظام پرستاری بودند که برایشان احکامی صادر شده. درحالیکه به گفته فعالان صنفی پرستاری، تجمع آنها در داخل بیمارستان هم نبوده است. یکی از آنها آقای «الف» است. او نخواست نامش در گزارش بیاید، چراکه نگران پیامدهای انتشار صحبتهایش است. ۱۷ سال سابقه کار دارد و ۸ سال در هیئتمدیره نظام پرستاری کاشان، فعالیت کرده است. برای او ۶ ماه پیش بهدلیل فعالیت صنفی، اخطار کتبی صادر شده بود و حالا اختصاص گروه – بهعنوان ارتقای درآمدی- را بهمدت یکسال برایش تعلیق کردهاند.
او میگوید که اعتراضها همیشه وجود داشته و در کنارش همواره معترضان را فرامیخواندند اما هیچوقت به اندازه حالا برخوردها شدید نبوده است: «در یکی، دو سال اخیر، برخوردهای شدیدی با معترضان میکنند. در تجمع اخیر که مربوط به ۲۲ آبانماه است و در محوطه ستاد دانشگاه علوم پزشکی کاشان صورت گرفت، برای تعدادی از پرستاران پروندهسازی کردند. البته امسال چهار، پنج مورد تجمع بوده که دو، سه مورد آن داخل بیمارستان بود و یکی، دو مورد هم در قسمت اداری. تجمع آخر روبهروی ستاد دانشگاه علوم پزشکی کاشان انجام شد.»
فیلم گرفتهشده از تجمع آنها در رسانههای خارجی منتشر شد و حالا به گفته این فعال صنفی، همین اقدام منجر به ایجاد حساسیت شد: «در استانهای دیگر مقابل استانداری و فرمانداری هم تجمع کرده بودند، اما چنین برخوردی صورت نگرفت. البته یک نکته این است که در کاشان، جو اطلاعاتی بسیار قوی است و مدیران میانی بهشدت دنبال این هستند که فعالان صنفی را به حاشیه بکشانند. سرمنشأ تمام این اتفاقات هم در داخل دانشگاه علوم پزشکی است.»
به گفته او، معمولاً در این اعتراضات نیروهای شرکتی تجمع نمیکنند، چون بهراحتی آنها را اخراج میکنند. در بیشتر تجمعات، نیروهای رسمی حضور دارند: «همه این اتفاقها در حالی رخ میدهد که تجمعات، مسالمتآمیز است و شعارها محدود به مطالبات صنفی است و از صحبتهای رهبری در بنرها استفاده شده بود: «برگزاری این تجمع، از قبل اطلاع داده شده بود و در آن نه شعار سیاسی دادند، نه به کسی بیاحترامی شد. حتی سخنان رهبری روی بنرها نوشته شده بود.»
تماس برخی نهادها با معترضان
او نماینده صنف پرستاری در کاشان است و میگوید که در ۶ ماه، ۲ بار او را به اداره تخلفات دانشگاه علوم پزشکی بردند: «سرکوب اعتراضات پرستاری، از سیاستهای وزارت بهداشت است. آنها نمیخواهند پرستاران دنبال حق و حقوق خود باشند.» به گفته آقای الف، یکی از برنامههایی که از سوی مسئولان دنبال شد، ردصلاحیت فعالان حوزه پرستاری در انتخابات نظام پرستاری کاشان بود. میگفتند که از نهادها فشار آوردهاند که با افراد فعال در تجمعها برخورد شود درنهایت هم برای چهار عضو هیئتمدیره نظام پرستاری کاشان، در هیئتتخلفات رأی صادر شد.» درج در پرونده، تذکر کتبی، همچنین تعویق تعلق گرفتن گروه، ازجمله سادهترین برخوردهایی است که با پرستاران کاشان شده: «هر چهار سال، یک گروه به گروههای پرستاران اضافه میشود. حالا اختصاص این گروه را یکسال به تعویق انداختند. برایمان خطونشان زیاد کشیدهاند و گفتهاند که اقدام بعدی، اخراج است.»
براساس اعلام او، در پی تجمع اخیر، با ۱۴ تا ۱۵نفر برخورد شده است. در تجمع قبلی هم چهار، پنج نفر را خواستند و شاید در ۹ ماه گذشته، نزدیک به ۲۵ تا ۳۰ نفر را به اداره تخلفات کشاندهاند: «روند به این صورت است که ابتدا حراست به اداره تخلفات، نامه میزند و بعد اداره، با افراد جلسه میگذارد و درنهایت رأی صادر میشود.» به گفته او، در سالهای قبل برخوردها سنجیدهتر بود. او به برخوردها هم اشاره میکند: «از طرف نهادها با چهار، پنج نفر از فعالان تماس گرفته شده و آنها را خواستهاند. تلفنی و پیامکی هم تهدیدهایی داده و خط و نشانهایی کشیدهاند که شما خطقرمز را رد کردهاید و حتی گفتند که دفعه بعد، برخورد جدیتری میشود. چند نفر از فعالان را هم حضوری خواستند و تهدیدشان کردند.»
این فعال صنفی تاکید میکند که با وجود تمام اعتراضها، در اسفندماه ۱۴۰۲ هنوز پرداختیهای قانون تعرفهگذاری خدمات پرستاری پرداخت نشده و کارانهای تعلق نگرفته است. آخرین پرداختی اضافهکار هم مربوط به مردادماه میشود. حق لباس و مسکن را ندادهاند و در مناسبتهایی مثل روز پرستار و اعیادی مثل شعبانیه هم پرداختی به پرستاران نداشتهاند.
توقف روند بازنشستگی پرستاران معترض
وقتی رأی ۶ ماه انفصال از خدمت برای خانم «ب» آمد، تعجب نکرد، بارها با انواع تهدیدها و توبیخها مواجه بود و حالا بهدلیل تجمعی که پاییز سال گذشته در محوطه بیمارستان دولتی برگزار شد، متخلف شناخته شده است: «آذرماه سال گذشته بود که در حیاط بیمارستان جمع شدیم و نسبت به میزان واریزی قانون تعرفهگذاری اعتراض کردیم، ۳۰۰-۲۰۰ نفری بودیم اما با تعدادی از پرستاران برخورد شد. دقیقاً دو، سه روز بعد از تجمع، به اداره تخلفات معرفی شدیم و خیلی هم برخورد نامناسبی با ما داشتند. به ما گفتند که در این اوضاع مملکت، نباید تحصن میکردیم، فیلم تجمع را ماهواره پخش کرده و... یکماه بعدش حکم ما آمد که ۶ ماه انفصال از خدمت بود. دبیرکل خانه پرستار به ما پیشنهاد داد اعتراض کنیم، ما هم اعتراض کردیم و حالا منتظر نتیجهایم. اگر اعتراض نمیزدیم حکم از اول اسفندماه اجرا میشد. یعنی ۶ ماه اخراج از کار، بدون اینکه حتی خودمان بتوانیم حق بیمهمان را پرداخت کنیم. به همین راحتی برایمان حکم میزنند. هرچند آنقدر شرایط بد است که حتی تمایلی به ادامه کار ندارم. یکی از همکارانمان را اخراج کرده و یکی دیگر را هم مثل من انفصال از خدمت کردهاند. کلاً ۹ نفر بودیم که برای ۳ نفر رأی آمد و ۶ نفر دیگر بهدلیل رسانهایشدن ماجرا، از انفصال معاف شدند. برای یکی از همکارانم که در حال بازنشستگی بود که روند بازنشستگی را متوقف کردند و گفتند که باید در ابتدا حکم ۶ ماه انفصال از خدمت اجرا شود.»
او میگوید که اداره تخلفات دانشگاه علوم پزشکی بهدلیل شرکت در تجمعات، جلوی صدور گواهی اشتغال به کارش را هم گرفته است. به گفته این فعال پرستاری، در همین مدت نهادهای امنیتی تماسهایی با افراد داشتهاند. به آنها گفته شد که بهدلیل شرکت در این تجمعها از سوی دانشگاه به وزارت اطلاعات معرفی شدهاید. با او هم چند باری تماس گرفته شده و چند نفر از پرستاران هم احضار شدهاند: «از آنها تعهد گرفتهاند که دیگر در تجمعات شرکت نکنند.» او میگوید که برخورد با پرستاران معترض هنوز تمام نشده و خبرها حکایت از این دارد که قرار است ۳۰ نفر دیگر به اداره تخلفات فراخوانده شوند.
تلاش برای سرکوب اعتراضات
فعالان صنفی همه یکصدا میگویند که این برخوردها با پرستاران معترض همیشه بوده اما هیچوقت بهاندازه این مدت نبوده است. جواد توکلی، عضو نظام پرستاری مشهد و عضو شورای مرکزی خانه پرستار است و میگوید تنها به این دلیل که در یکی از جلسات درباره قوانین بازنشستگی و قانون ارتقای بهرهوری صحبت کرده و از پرستاران دفاع کرده، به یک درمانگاه تبعیدش کردند. درحالیکه تنها ۴ ماه به بازنشستگیاش مانده بود: «این برخوردها بهبهانه شرکت در تجمعات صنفی گستردهتر شده است، در کرج، کاشان، قم، تهران و... برخوردهای زیادی با پرستاران معترض صورت گرفته و تعدادی را تعلیق کردهاند؛ درحالیکه مراکز درمانی با کمبود پرستار مواجهاند. این اقدام به سایر پرستاران فشار وارد میکند، چراکه از آنها میخواهند به صورت اجباری، اضافهکار داشته باشند.»
اعتراضات پرستاران فراگیر شده و حالا مسئولان درصددند تا این اعتراضات را به روش خود جمع کنند: «این برخوردها، پاککردن صورتمسئله است. تمام خواسته پرستاران بر محور قانون است، ۱۶ سال دنبال قانون تعرفهگذاری خدمات پرستاری بودیم، درنهایت اما آییننامهای نوشتند که کاملاً خلاف قانون بود، تنها برای اینکه بگویند ما خواسته رهبری را اجرا کردیم، درحالیکه اینطور نیست. پرستاران میخواهند همانطور که تعرفههای سایر گروههای درمانی سالهاست اجرا میشود، برای آنها هم اجرا شود. با یک بخشنامه، قانون ارتقای بهرهوری را بیاثر کردند. باید شیفتها را با ضریب محاسبه میکردند اما این کار انجام نشد و اضافهکارها را هم ندادند. پرستاران بیشتر از ۸۰ ساعت نباید اضافهکار داشته باشند، اما به اجبار آنها را برای اضافهکار نگه میدارند. سالهاست که قانون مشاغل سخت و زیانآور برای پرستاران اجرا نمیشود.»
او میگوید که تمام خواسته پرستاران قانونی است اما توجهی نمیشود: «ما نگرانیم که این تجمعها فراگیر شود و درنهایت بیماران متضرر شوند: «بههرحال ممکن است رأی به اخراج بدهند اما درنهایت چون به نیرو نیاز دارند، رأی را بر میگردانند، اما بههرحال خیلی از این نیروها که شرکتیاند، امنیت شغلی ندارند. ازسویدیگر، گروهی از پرستاران دیگر تمایلی به کار کردن ندارند.»
وزارت بهداشت: اطلاعی از برخوردها نداریم
در این میان نقش سازمان نظام پرستاری چیست؟ شریفیمقدم، دبیرکل خانه پرستار، در پاسخ به این سوال میگوید که این سازمان قبلاً منفعل بود و حالا منفعلتر شده است، وظیفه سازمان نظام پرستاری است که از پرستاران دفاع همهجانبه کند، اما اصلاً این اقدام صورت نمیگیرد و تنها جایی که به این ماجراها ورود کرده، خانه پرستار است: «در این میان معاونت پرستاری هم اقدامی نکرده، دانشگاههای علوم پزشکی زیرنظر وزیر بهداشت هستند، وزیر بهداشت مقامی است که میتواند این حکمها را لغو کند، اما همه آنها با هم هماهنگ هستند، برخوردها خصمانه شده است.»
عباس عبادی، معاون پرستاری وزارت بهداشت در پاسخ به هممیهن میگوید که اطلاعی از جزئیات برخوردهایی که با پرستاران شده، ندارد اما موضوع کاشان را مستقیماً پیگیری کرده است: «جزئیات این اتفاقات را همکاران ما در بخش توسعه و تخلفات انضباطی پیگیری میکنند. البته باید این را بگویم که براساس قانون، هیچ فردی بهدلیل اعتراضات صنفی بهویژه زمانیکه مجوزهای لازم را داشته باشد، نباید مورد خطاب قرار گیرد. بهخصوص اینکه این اعتراض خارج از شیفت موظف باشد و به بیمار یا مردم صدمهای وارد نکرده باشد. ما بهعنوان مدیر باید فضایی ایجاد کنیم تا همکارانمان اگر مطالبهای دارند، در فضای امنی بتوانند اظهارنظر کنند و انتقاداتشان را بگویند تا هم بهشکل منطقی و عاقلانه بررسی شود، هم برای حل آن تلاش شود. در ارتباط با کاشان هم تلاش میکنیم بتوانیم تخفیفهایی در ارتباط با رأیهای صادرشده برای همکارانمان بگیریم.»
تشکیل ۱۰ پرونده برای پرستاران در کاشان
براساس اعلام او، در کاشان برای ۱۰ نفر پرونده تشکیل شده که ۴ نفر از آنها از اعضای هیئتمدیره نظام پرستاری کاشان هستند. معاون پرستاری وزارت بهداشت از آرای صادرشده برای این افراد بیاطلاع است، اما میگوید که آراء قابل تجدیدنظرخواهی است و مورد بررسی مجدد قرار میگیرد: «ما کمک میکنیم مشکل حل شود. اما آنطور که شنیدهام در پروندههای این افراد از تعلیق و تذکر تا درج در پرونده وجود دارد. البته از میزان تعلیق اطلاعی ندارم، چراکه این موضوع مربوط به بخش تخلفات دانشگاههاست.»
عبادی درباره موردِ اخراجی یکی از بیمارستانهای معروف تهران هم میگوید که اطلاعی از این موضوع ندارد: «بعید میدانم، صرفاً بهدلیل یک تجمع کسی را اخراج کنند، قطعاً موضوعات متعدد دیگری هم وجود داشته است. البته اگر حضور در تجمع منجر به صدمهزدن به بیمار شود، بهعنوان خطقرمز ما شناخته میشود. نیروها حتی اگر گلایهمند باشند، باز هم نباید اعتراضشان به بیمار صدمه بزند.»
او در ادامه تاکید میکند که برخی از مطالبات همکاران درست است، در برخی از دانشگاهها پرداختیها با تأخیر صورت میگیرد که منطقی نیست. البته دانشگاههای ما بهدلیل طلبی که از بیمهها دارند، در پرداختها دچار تأخیرند: «من از هر دوطرف ـ چه رؤسای دانشگاهها، چه کمیتههای انضباطی ـ درخواست میکنم که در ارتباط با پرستاران معترض رأفت و اغماض داشته باشند و فضا را برای بازگشت همکاران مهیا کنند. به همکاران هم توصیه میکنم که اعتراضاتشان را از مسیر مدنی و منطقی و از طریق نمایندگان خود در سازمان نظام پرستاری پیگیری کنند. دو طرف موظفاند براساس قانون عمل کنند. دانشگاهها باید فضای مناسبی برای ارائه خدمت فراهم کنند و پرداختهایشان را بهموقع انجام دهند.»
بدهیها به زودی پرداخت میشود
ماجرای تجمعهای پیوسته پرستاران اما موضوع جدیدی نیست، آنها سالهاست که نسبت به حقوق ضایعشدهشان اعتراض میکنند اما صدایشان به گوش کسی نمیرسد. عبادی اما میگوید که مسئله پرستاری، یک معاوله دوطرفه است: «ما به عنوان دانشگاه علوم پزشکی، وزارت بهداشت یا بیمارستان ارائهدهنده خدمت هستیم و خریدار خدمت سازمانهای بیمهگر هستند. طبیعتاً ما نمیتوانیم مردم را برای دریافت خدمت، معطل کنیم. باید به مردم به موقع خدمت بدهیم فارغ از اینکه طرف مقابل ما که سازمانهای بیمهگر یا جای دیگر هستند، بودجه را دادهاند یا ندادهاند.»
براساس اعلام او، در بیشتر دانشگاههای علومپزشکی از آنجا که سازمانهای بیمهگر به تعهداتشان عمل نکردهاند، با تراز منفی روبهرو هستند، دلیل عمده تاخیر در پرداختها همین است. در کنار آن هم، برخی از مراکز درمانی با توجه به نوع مدیریت مجموعه، به شکل مناسبی مطالبات همکاران را پیگیری نمیکنند که این مسئله به حوزه مدیریتی مربوط میشود و قطعاً از سوی وزارت بهداشت برخوردهای لازم صورت میگیرد. معاون پرستاری وزارت بهداشت نقد جدی به نظام پرداخت در حوزه سلامت دارد و میگوید که مدل پرداختی در نظام پرداخت منجر به ایجاد احساس ناعدالتی شده که موضوع بزرگی است و تنها هم مربوط به پرستاران نمیشود. در میان پزشکان هم ممکن است چنین چالشهایی وجود داشته باشد. بخش دیگر مربوط به کرامت میشود. برخی از همکاران احساس میکنند که از ظرفیتهایشان به درستی استفاده نشده. بنابراین کرامت، موضوعات معیشتی و تعویق در پرداختها مسئله اصلی پرستاران است.
با این همه این مسئول در وزارت بهداشت میگوید که قرار است در هفتههای آینده اعتباراتی به سازمانهای بیمهگر داده شود تا بدهیهایشان را به دانشگاههای علوم پزشکی پرداخت کنند و دانشگاهها بتوانند بخشی از عقبافتادگیها را جبران کنند.
بررسی جزییات فوت آریانا ولینژاد دختر دوچرخهسوار ایرانی در «اعتماد»
روزبه دلاور / روزنامه اعتماد
به گزارش «اعتماد» خبر فوت آریانا ولینژاد، رکابزن بااستعداد کشورمان جامعه ورزش ایران و مخصوصا دوچرخهسواری را تحت تاثیر قرار داد. آریانا هفته گذشته به دلیل نشت گاز از بخاری و انفجار خانه، دچار ۷۰درصد سوختگی شده بود. او روز چهارشنبه ۱۶ اسفند در بیمارستان و به دلیل آسیبهای ناشی از این حادثه تلخ جانش را از دست داد. ولینژاد در رده سنی زیر ۲۳ سال فعالیت میکرد و پیش از این به کمپ جهانی دوچرخهسواری در کرهجنوبی هم اعزام شده بود. او که تنها فرزند خانواده ولینژاد بود همراه با دایی خود تمرینات حرفهای را دنبال میکرد و یکی از استعدادهای خوب دوچرخهسواری زنان ایران به حساب میآمد. برای بررسی جزییات مرگ این جوان با دو تن از مسوولان دوچرخهسواری تماس گرفتیم.
* از بیوگرافی ورزشی آریانا بگویید.
از قهرمانان ملی ما در رده سنی جوانان بود و یک دوره هم او را اعزام کردیم به کرهجنوبی تا در کمپ جهانی دوچرخهسواری که در آنجا دایر شده آموزش ببیند. او در دوچرخهسواری فعال بود که متاسفانه به دلیل شدت سوختگی بالا به رحمت خدا رفت.
* بعد از این حادثه تلخ پیگیر وضعیت سلامتی او بودید؟
بله. او اهل خرمآباد است اما در بیمارستان اصفهان بستری بود و رییس هیات این استان را پیگیر وضعیتش کردیم و خود ما هم و فدراسیون پزشکی ورزشی پیگیر او بودیم و با خانوادهاش در تماس بودیم. منتها به دلیل پروتکلهای درمانی و بهداشتی نمیشد انتقالش بدهند کمااینکه رییس اورژانس کشور هم که اعلام کرد اگر نیاز است و کادر پزشکی او تشخیص دهند حتی به تهران اعزامش کنند اما چون عفونت داشت و امکان جابهجایی نبود تشخیص بر این شد همانجا بماند و روند درمانش را پیگیری کنند تا به شرایط استیبل برسد. بعد اگر کاری در آنجا نمیشد، انجام دهند و در تهران میشد این انتقال انجام شود که البته اینطور نبود. متاسفانه باتوجه به درصد سوختگی بالا شرایط او خوب نبود و با وجود تمام تلاشها با این شرایط سوختگی کار دیگری نمیشد انجام داد فقط تاسف آن باقی مانده و ناراحتی از اینکه یک ورزشکار جوان را ازدست دادیم.
* به لحاظ مالی از طرف فدراسیون کمکی به آریانا شد؟
بله. فدراسیون کمک کرد و با خانوادهاش در تماس بودیم، اما به لحاظ مالی چیز خاصی نبود یعنی موردی نبود که به لحاظ مالی بشود کاری کرد. در مورد صدمهای که ایشان دیده بود تا جایی که میشد کارهای مربوط به او انجام شد و ما هم پیگیر بودیم و مبلغی هم به حساب خانواده او واریز کردیم و به خانواده و دبیر هیات گفتیم کاری بود به ما بگویند. چشم امید ما به شرایط درمانی بود و روندی که باید طی میشد.
* فدراسیون برای مراسم خاکسپاری این ورزشکار برنامهای دارد؟
بله. ما با رییس هیات خودمان در لرستان در تماس هستیم و آنها در تلاش هستند که اگر میشود در قطعه نامآوران مکانی درنظر گرفته شود. انشاءالله در مراسم او شرکت میکنیم! با خانواده او هم در تماس هستیم تا اگر مشکل یا مسالهای بود حل کنیم.
* از جزییات حادثه بگویید.
خانم آریانا ولینژاد در هفته گذشته و در منزل مشغول استراحت بود که گاز نشتی کرد و وقتی که از خواب بیدار میشود متوجه نشتی گاز نمیشود و کلید برق را میزند و منزل دچار انفجار و آتشسوزی میشود. بعد از انفجار دستش را روی صورتش میگذارد و از منزل خارج میشود اما تقریبا تمام بدنش را آتش گرفته بود. سوختگی ابتدا در قسمتهایی از بدن مثل دست و پا بود و در بیمارستان خرمآباد بستری شد و بعد با رایزنی که با مدیرعامل و استاندار شد یک تخت خالی در بخش آتشسوزی بیمارستان اصفهان برای او خالی شد و به صورت vip به بیمارستان اصفهان، بخش ویژه مراقبتهای سوختگی اعزام شد. در یکی، دو روز اول حال عمومی او بد نبود چون سوختگی به اندام داخلی مثل قلب و کلیه و ریه آسیب چندانی نرسانده بود اما رفته رفته ریه او دچار عفونت شد و متاسفانه پیشروی کرد و نتوانست از حالت بحرانی خارج شود.
* هنگام حادثه در منزل تنها بود؟
بله. او تک فرزند است و پدر و مادرش هم شاغل هستند در آن زمان سر کار خودشان بودند.
* در روزهای اول حال او خوب بود؟
بله به هوش بود و حتی با پدر و مادرش که ملاقاتش رفته بودند، صحبت کرد اما دایی و پدرش که با پزشکان صحبت میکردند به آنها گفتند یک هفته تا ده روز شرایط بحرانی دارد و اگر شرایط بحرانی را پشت سر بگذارد که خیلی خوب میشود و اگر نه احتمالا اتفاق بد رخ میدهد. متاسفانه سیستم ایمنی بدن و ششها درگیر عفونت شد و نتوانست دوام بیاورد و ما را شوکه کرد.
* امکان انتقال آریانا به بیمارستان بهتری در جای دیگر مثل بیمارستانی در تهران نبود؟
همانطور که همه میدانند بهترین بیمارستان سوختگی ایران در اصفهان است، حتی تهران هم که دچار سوختگی خاص میشوند به اصفهان اعزام میکنند و ما هم تحقیق کردیم و با چند پزشک حرف زدیم و استاندار لرستان شخصا پیگیر بود و اتاق ایزوله و شرایط خاص برای او درنظر گرفته شده بود، اما چون درصد سوختگی بین ۶۵ تا ۷۰درصد بود یک جورهایی پزشکان به ما گفتند که ممکن است این اتفاق رخ دهد اما چون این دختر سن کمی داشت و آیندهدار بود، دوست داشتیم همه تلاشمان را کنیم و تقریبا هر کاری که از دست من و مسوولان و پدر و مادر و دایی او برمیآمد، انجام دادیم، اما نشد.
* از طرف فدراسیون دوچرخهسواری همکاری لازم صورت گرفته بود؟
در همان روزهای اول که اطلاع پیدا کردند با مسوول باشگاه سپاهان آقای باقری تماس گرفتند و ایشان هر روز به بیمارستان سر میزدند و رییس دوچرخهسواری اصفهان هم سرکشی میکردند و پیگیر کارها بودند و یک مبلغی هم به حساب مادر آریانا واریز کردند برای حمایت مالی.
* چقدر؟
نمیدانم. از من شماره حساب مادرش را گرفتند و مادر او تایید کرد که مبلغی به حسابش واریز شده اما من نمیدانم چقدر بود!
* برای مراسم خاکسپاری آریانا چه برنامهای دارید؟
از همان لحظات اول که متوجه شدم با مدیرکل و معاون استان تماس گرفتم و گفتم اتفاق ناگواری رخ داد که کاری از دست کسی برنمیآمد و بهتر است مراسم خوبی برای او بگیریم در شأن یک قهرمان باشد و قرار شد نامهنگاری کنند تا در قطعه نامآوران خرمآباد به خاک سپرده شود، چون در بهشتزهرا که یک منطقه کوهستانی است شرایط خاصی دارد و پای کوه است. رایزنی کردیم تا در نامآوران به خاک سپرده شود و فدراسیون هم آقای وفایی تماس گرفت و گفت زمان مراسم را بگویید تا حضور داشته باشیم.
* در دوران حرفهای با او در تماس بودید؟
بله. او در سن هفده سالگی وارد دوچرخهسواری شد و تا نوزده سالگی چندین قهرمانی به دست آورد اما در سن نوزده سالگی به خاطر کرونا از دوچرخهسواری فاصله گرفت و از سال گذشته که مجدد به تصدیگری هیات دوچرخهسواری استان رسیدم با ایشان حرف زدم و با فدراسیون رایزنی کردم و اردیبهشت ماه او را به کمپ جهانی کرهجنوبی فرستادیم تا هم انگیزهای باشد هم اطلاعات بهروز داشته باشد. با دایی او که مربیاش هم هست در تماس بودیم. تمریناتش را خوب انجام میداد امسال قرار بود در لیگ و انتخابی راهیابی به تیم ملی برای قهرمانی در آسیا شرکت کند که این حادثه تلخ پیش آمد و ما را دگرگون کرد. این خانم هیچگونه حاشیهای نداشت و سرش را پایین میانداخت میرفت تمرینش را میکرد و برمیگشت! یک چیزی که من را اذیت میکند همین است که واقعا بیحاشیه بود.
بریتانیا، فرانسه و آلمان در بیانیه مشترکی ایران را متهم کردند که با نقض فزاینده تعهدات برجامیاش، به مسیر تنشآمیز خود ادامه میدهد.
این سه کشور اروپایی در بیانیه خود که روز چهارشنبه ۱۶ اسفند همزمان با نشست فصلی شورای حکام آژانس منتشر شد، گفتهاند که ایران طی پنج سال گذشته فعالیت هستهای خود را به جایی رسانده که برای کشوری بدون برنامه تسلیحات هستهای بیسابقه است.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی هفته گذشته در گزارش محرمانهای به اعضای شورای حکام اعلام کرد که ایران طی سه ماه گذشته ذخیره اورانیوم ۶۰ درصدی خود را کاهش داده و میزان اورانیوم با خلوص ۶۰ درصدی آن در قیاس با ماه نوامبر «پنج درصد» کاهش یافته است.
بریتانیا، فرانسه و آلمان در بیانیه خود با اشاره به این فراز از گزارش رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، گفتهاند که ایران هم اکنون ۲۷ برابر حد مجاز برجام اورانیوم غنیشده دارد؛ «کاهش جزئی اخیر ذخایر اورانیوم غنیشده تا ۶۰ درصد نباید ما را به امید واهی و نتیجهگیریهای غلط سوق دهد: غنیسازی تا سطح ۶۰ درصد بیوقفه ادامه داشته است».
این بیانیه میافزاید: «ایران همچنین سانتریفوژهای پیشرفتهتری را نصب کرده و زمینه را برای توسعه بیشتر قابلیتهای غنیسازی خود از جمله در سایت زیرزمینی فردو فراهم کرده است».
سه کشور اروپایی با ابراز نگرانی از اینکه ایران «بهطور خطرناکی به فعالیتهای واقعی مرتبط با تسلیحات» نزدیک میشود، از جمهوری اسلامی خواستهاند تا «تشدید تنش هستهای» را متوقف کند، به «محدودیتهای تحمیلشده توسط برجام، بهویژه در مورد قابلیتها و فعالیتهای غنیسازی بازگردد» و «در نهایت به تعهداتی که در خصوص شفافیت و همکاری با آژانس برای راستیآزمایی و نظارت مؤثر انجام داده است، عمل کند».
نمایندگی ایالات متحده آمریکا در آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز روز چهارشنبه در بیانیهای از ایران خواست همه اورانیوم غنیسازیشده ۶۰ درصدی خود را که نزدیک به آستانه خلوص ۹۰ درصدی تسلیحاتی است، «رقیق» کند.
در بیانیه این نمایندگی آمده که «ایران باید غلظت همه ذخیره اورانیوم ۶۰ درصدی خود، و نه فقط مقداری از آن را پایین بیاورد و غنیسازی ۶۰ درصدی اورانیوم را کاملاً متوقف کند».
در گزارش فصلی مدیرکل آژانس به کشورهای عضو شورای حکام که خبرگزاری رویترز متن آن رویت کرده است، آمده که ایران ۳۱.۸ کیلوگرم اورانیوم غنیشده ۶۰ درصدی را برای تولید ۹۷.۹ کیلوگرم اورانیوم ۲۰ درصدی «رقیق» کرده است.
با این حال، گزارش مدیرکل یادآوری کرده بود که جمهوری اسلامی اگر به غنیسازی ادامه دهد، بر اساس تعریف تئوریک آژانس، به اندازه دو سلاح هستهای اورانیوم غنیشده در اختیار دارد.
مقامهای جمهوری اسلامی تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای را انکار میکنند و میگویند ایران حق غنیسازی برای مصارف غیرنظامی را دارد.
در مقابل، کشورهای غربی میگویند که توجیه معتبری برای غنیسازی اورانیوم تا این سطح به منظور مصارف غیرنظامی وجود ندارد.
رادیو فردا
اخیرا سفیر فنلاند در نامهای به وزرای صمت و امور خارجه ایران، نسبت به تولید گوشیهای تقلبی نوکیا در ایران واکنش نشان داد تا رسوایی نوکیای ایران ابعاد بینالمللی پیدا کند. اما ماجرای کپی برند فنلاندی در ایران چیست؟
به گزارش تجارتنیوز، نوکیا یکی از اولین گوشیهای تلفن همراه موجود در بازار ایران شناخته میشود که همچنان طرفداران پر و پا قرص خود را دارد. با یک بار قدم زدن در بازار موبایل ایران مشخص میشود که بیشتر فروشندگان هم آن را اصل فنلاند میدانند.
حال مشخص شده که این گوشیها در خود ایران بدون اینکه تحت لیسانس شرکت فنلاندی باشند تولید میشوند و حتی مانع ورود تولیدات این برند به بازار شدهاند.
گرچه محمدمهدی برادران، معاون صنایع عمومی وزارت صمت، این اقدامی کپیکارانه و غیراخلاقی را یک دستاورد خواند و آن را به منزله دورزدن تحریمها دانست، اما با نامه سفیر فنلاند به وزرای امور خارجه و صمت دولت ابراهیم رئیسی، رسوایی نوکیای ایرانی ابعاد بینالمللی پیدا کرد.
در نامه سفیر فنلاند به وزیر صمت آمده: «با بررسیهای انجامشده مشخص میشود شرکتی به نام آتیلا همراه آیهان تجارت مستقر در زرندیه استان مرکزی، مبادرت به ساخت، تولید، عرضه و فروش گوشیهای تلفن همراه با علامت تجاری نوکیا میکند که عملا برای مصرفکننده عادی تمییز آن از محصولات واقعی نوکیا غیرممکن است.»
همچنین شرکت نوکیا و نماینده رسمی آن در ایران به عنوان شاکی اعطای هرگونه اختیار و امتیاز تولید و فروش کالا به شرکت چینی و ایرانی را انکار میکنند.
حال در چنین شرایطی این پرسش مطرح میشود که وزارت صمت بر چه اساسی چنین مجوزی به شرکتی داده است که نماینده رسمی نوکیا در ایران نیست و در واقع کالای تقلبی را به دست مصرفکننده رسانده است! آیا این گوشیها از استاندارد لازم برخوردار هستند؟ اگر استاندارد لازم وجود دارد چرا شرکت کپیکار آن را تحت برند خود به بازار عرضه نمیکند؟
دبیر کنگره زیستبوم موبایل ایران با اشاره به اینکه از چند منظر میتوان به موضوع تولید نوکیا در ایران نگریست، به تجارتنیوز گفت: موضوع اول به قانون مالکیت معنوی برند نوکیا یا اساسا قوانین مربوط به مالکیت معنوی در ایران بازمیگردد. این موضوع را باید تابعی از قوانین جهانی کپیرایت دانست که یکی از اساسنامههای آن هم به کنوانسیون مادرید مربوط میشود. بسیاری از برندهای جهانی وابستگی قانونی به مرکز مادرید دارند. بر این اساس زمانی که یک برند در جهان به ثبت میرسد حقوق مادی و معنوی آن متعلق به شرکت مادر است و دیگران حق استفاده مادی یا معنوی از آن را بدون اجازه شرکت اصلی ندارند.
محمدرضا عالیان ادامه داد: حال نکته این است که یک کارخانه تولیدی در ایران از برند نوکیا برای تولید محصولات خود استفاده کرده تا از نفوذ این شرکت برای بهبود فروش خود استفاده کند.
او درباره بار حقوقی چنین اقدامی توضیح داد: این اتفاق از لحاظ قوانین جهانی تخلف محسوب میشود. حال اینکه حاکمیت ایران چنین اتفاقی را تخلف بداند یا خیر، به سیاستهای کلان نظام مربوط میشود.
وی افزود: نکته دوم که فراتر از قوانین جهانی، تحریم، قانون و ... است به موضوع احترام گذاشتن به کسبوکاری مربوط میشود که در پس سالها فعالیت، هزینه و ... برای خود صاحب برند محبوب شده است. در واقع این اقدام شرکت ایرانی را باید رفتار تجاری و افتصادی غیراخلاقی دانست؛ چراکه از نام یک برند سوءاستفاده شده است.
رقابت نوکیای فنلاندی با نوکیای ایرانی
عالیان با اشاره به استانداردهای نوکیای ایرانی، عنوان کرد: در این زمینه باید این پرسش را مطرح کرد آیا کالایی که تولید میشود از استاندارد لازم برخوردار است یا خیر؟ سازمان تنظیم مقررات رادیویی باید مستندات لازم در این باره را هر چه سریعتر ارائه دهد.
این فعال صنفی تاکید کرد: موضوع فراتر این است که مجموعهای که اقدام به تولید یک برند دیگر کرده، چه مناسباتی را پیموده که با تولید تلفن همراه، مقابل واردات جنس اصل ایستاده و در عمل رقیب برند فنلاندی شده است؟ این یک مقوله عجیب و غریب در کسبوکار است که یک شرکتی با کپیکار خود به رقابت بپردازد!
او اضافه کرد: اگر واقعا این شرکت قدرت و توانایی لازم برای تولید تکنولوژی دارد چرا با برند خود و نام ایرانی در بازار ظاهر و حاضر نمیشود؟ آیا در این صورت از این گوشیها استقبال میشود و آنها میتوانند با نوکیای وارداتی رقابت کنند؟ اینها مسائلی هستند که فرای موضوعات اخلاقی و تجاری مطرح میشوند و متولیان باید در این زمینه پاسخگو باشند که فارغ از تخلفات تجاری بینالمللی، چرا برای برند اصلی محدودیت ایجاد شده است؟!
جواب آزادیخواهی زنان گلوله نیست؛ تسلیم بیچون و چرای حاکمان است
به نام خدای مهربانیها
فرارسیدن سالروز هشتم مارس، روز جهانی زن را به زنان ایران و جهان تبریک میگویم و بر این باورم که همبستگی زنان و مردان در رفع فقر و گرسنگی آحاد انسانها و زدودن نابرابری و به دنبال آن تحقق آزادی و توسعه و رفاه عمومی موفق خواهد بود.
اینک، در شرایطی که قدرتمندان و دیکتاتورها با برافروختن آتش جنگهای خونین، بیش از همه زنان و کودکان را آماج اهداف خود قرار دادهاند تا ملتها را به زانو درآورند؛ در ایران نیز حاکمان بیاعتنا به مطالبات ملت بویژه زنان، سالهاست که زنان و دختران را از حقوق انسانی خود محروم کردهاند که البته آزادیخواهی و تمایل به سبک زندگی بر اساس سلیقههای فردی و عمومی و رفع تبعیض جنسیتی، جوابش گلوله نیست؛ بلکه تسلیم بی چون چرای حاکمان است.
در کشور ایران، زنان و مردان شجاع بسیاری، عمر و جوانی خود را پشت میلههای زندان سپری میکنند؛ اما در سطح کشور نیز زنان و دختران در زندانی به نام “حجاب اجباری” روزگاری را پر از رعب و وحشت، اما با پایداری و شجاعت میگذرانند و پدران و مادران دادخواه که عزیزان و فرزندانشان با گلوله و اعدام کشته شدهاند به جای دادرسی، زندانی میشوند.
یکی از منسوخترین جلوههای رفتار ستمگرانه، تداوم زندان بانوی برنده جایزه صلح نوبل، آن هم در شرایطی است که اقبال جهانی میتواند فرصت بزرگی را برای خدمتگذاری به ملت و کل بشریت در اختیار او قرار دهد؛ اما حاکمان با این اقدام خود اعلام میکنند که ارزشهای جهانی را به سخره گرفتهاند.
و حالا بهجاست که بر این سیاهه بیفزایم: دریغا هموطنان! هموطنان سیستان و بلوچستان که در این سیاه زمستان غرق در سیل بنیانکن شدهاند (که آن هم به نوعی ناشی از بیسیاستی مسئولان امر است) به جای همدلی در ارسال و دریافت امداد و لباس و سرپناه و دارو، صندوق رای دریافت میکنند! آیا تعداد آراء باطله و یا سقوط درصد مشارکت ملت؛ عبرتآموز آنان نیست؟
زهرا رهنورد
زهرا رهنورد، زندان اختر
اسفند ۱۴۰۲
تلگرام کلمه
بنفشه سامگیس / روزنامه اعتماد
کارتنخوابهای پاتوق [الف] سهشنبه هفته قبل به امیر گفته بودند یک نفرشان مرده؛ گفته بودند رفیقشان یا از سرما یخ زده یا از ترس یخ زدن، آنقدر مواد کشیده که از اوردوز مرده. پاتوق [الف] در دل کوه بالا سر دره فرحزاد بود. کارتنخوابها، به امیر گفته بودند صاحب پاتوق [الف] به یکیشان دو گرم هرویین مجانی داده که جنازه را به کول بکشد و از دیواره کوه پایین ببرد و سر گذر رهایش کند.
امیر تا ۱۸ ماه قبل در همین پاتوق کوهستانی میپلکید. خانه پدریاش در چند متری لبه دامن کوه بود جوری که از پاتوق، پشتبام خانهشان را میدید. امیر، هر روز برای مصرف مواد، سینهکش کوه را میرفت بالا تا جایی که پوشش انبوه درختکاری، تُنُک میشد و زاغههای استتار و سوراخهای دست كَند دیواره و چادرهای لرزانی که دوامش به یک وزش باد بند بود و حتی شعله آتشی که کارتنخوابها روشن میکردند، از خیابان اصلی دیگر دید نداشت. بارش برف، بارها امیر و کارتنخوابهای پاتوق را گیر انداخت؛ یک روز، دو روز، ۱۰ روز.
«چطور زنده میموندی یا یخ نمیزدی؟»
«با همون هرویینی که میکشیدم. با چند تیکه بیسکویت یا یکی، دو لیوان نسکافه. کسی که مواد نمیزنه، توی سرمای کوه دووم نمیاره.»
سهشنبه ۸ اسفند؛ همان سهشنبهای که از روز قبلش تهران از برف سفید شد و تا سه روز بعدش هم از سرما لرزید، امیر تا بالای کوه رفت و ۳۵ کارتنخواب پاتوق را شمرد که دور شعلههای بیرمق، از سرما و خماری مچاله شده بودند و پرت میپراندند که تا چند روز بعد که نمیتوانند از کوه پایین بروند، خرج موادشان را چطور جور کنند.
«گاهی که هوا خیلی سرد میشه، بعضی از کارتنخوابای مسنتر، میان زنگ خونههای اطراف رو میزنن و میگن به ما غذا بدین. همسایهها هم بهشون غذا میدن. خونه ما که بهشون غذا میده. همسایه کناریمون هم بهشون غذا میده. کارتنخوابای جوونتر، خجالت میکشن یا مغرورن و نمیان ولی سن بالاها میان. گرسنگی به اونا بیشتر فشار میاره.»
... وسط پاییز بود و ما رو به دیوار کوه منتهی به پاتوق [الف] ایستاده بودیم و از سرما میلرزیدیم. قرار بود امیر جلوتر برود و کارتنخوابها را صدا بزند که بیایند و غذا بگیرند. «ظلمات» زیرنویس تصویری بود که میدیدیم؛ بعد از ردیف نامنظم درختان در شیب دامنه، سیاهی مطلق بود و نگاه مسلح و غیرمسلح، هیچ رخنهای به چند متر دورتر نداشت. معبر باریک پاخورده اول دامنه نشان میداد که رفت و آمد در این مسیر خیلی زیاد است، اما امیر گفت هیچ کسی از این مسیر برای کوهپیمایی نمیرود، چون برای کوهنوردها نقطه کور محسوب میشود. زنجیروار پشت سر هم میرفتیم که به اتکای شانه و بازوی نفر جلویی و پشت سری، روی معبر باریک نلغزیم. بعد از چند متر، «ظلمات» ما را احاطه کرد جوری که رنگ شلوار سفید امیر هم دیگر سفید نبود. بعد از چند دقیقهای که کنار تنه درختی منتظر ماندیم، از صدای ریزش کلوخ و سنگریزه فهمیدیم آدمهایی به سمت ما میآیند. آنهایی که به سمت ما آمدند، اجازه دادند یک نفر چراغ گوشی تلفن همراهش را رو به زمین روشن کند. نور گوشی، دایره کوچکی از دامنه کوه را روشن کرد و با ولع، اطرافمان را پاییدیم؛ زبالههای رها شده، دامنه قلوه سنگی و صخرهای کوه، زمین لخت و بیعلف، تنه ستبر درختان کهنه.
از امیر پرسیدیم «پاتوق چقدر دورتره؟» خیلی دورتر بود. آنقدر دورتر که حتی بازتاب رقص شعله آتش کارتنخوابها هم معلوم نبود ... از پاتوق [ب] که انتهایش به دره فرحزاد میرسید، شروع کرده بودیم و به پاتوق [ج] بالای دامنهای در امتداد ارتفاعات فرحزاد سر زده بودیم و [الف] در چند کیلومتری [ج] و مقصد آخر بود. چوبدار پاتوق [ب] میگفت ۶ نفرند که شریکی، پول گذاشتهاند وسط برای گرداندن پاتوق و وقتی پرسیدم «نفری چقدر سهم دارین؟» لبخندی افتاد گوشه لب و چشمش و گفت «خییییلی» و وقتی پرسیدم «سود هر نفر چقدر میافته؟» لب و چشم خندانش را گرفت رو به انبوه درختان پشت سرش و زنان و مردانی که در روشن و خاموش شدن ثانیهای چراغ پیشانی بند چوبدارها، حرکت شبحوارشان را میدیدیم و گفت «اونم خیییلی. هر دو سه هفته، سود رو بین خودمون تقسیم میکنیم.»
چوبدارپاتوق { ب } کنار ماشین مردی ایستاده بود که میگفت گاهی فیلم میسازد. مثل این مرد در آن میدان جلوی درختها زیاد بود؛ آنهایی که هنوز، صاحب ماشینشان بودند، آنهایی که ماشینشان شده بود موتور، آنهایی که ماشین و موتور نداشتند و با تاکسی تلفنی میآمدند و تاکسی را سر کوچه میانبر وسط بزرگراه منتظر میگذاشتند، آنهایی که با دو ساعت پیادهروی از خیابان اصلی، به این میدان میرسیدند. پشت درختها، رنگ قصه عوض میشد؛ پشت درختها، جای رسوبیها بود؛ اسکلتهای لغزانی که در طول روز محتویات سطلهای زباله خیابان های دور و نزدیک را هم میزدند و به درد بخورهایش را به ضایعاتیهای بلوار فرحزادی و خیابانهای تبرک و امامزاده داوود میفروختند و بعد از غروب، نیمه جان از خماری، خودشان را به پاتوق [ب] میرساندند ...
امیر میگوید «شبای خیابون تبرک، خیلی سرده». چنان خ- ی- ل- ی را میکشد که احساس میکنم دمای هوای خانهام، در همین چند هزارم ثانیهای که ترکیب آوایی این حروف شکل گرفت، به همان درجهای که بامداد چهارشنبه در وصف دمای هوای شمیرانات پیدا کرده بودم؛ به ۱۰ درجه زیر صفر سقوط کرد.
امیر، درجه برودت هوا را با ظرف آبی که هر روز برای پرندگان میگذارد، میسنجد. «این دو هفته هر روز صبح آب توی ظرف یخ بسته بود.»
فرشته، اولین سوالم را با دو کلمه جواب داد «خیلی بد». فرشته، سرگروه مسیر «فرحزاد» است در جمعیت خیریه «طلوع بینشانها» و مسیر فرحزاد شامل دره و دامنهاش، یکی از سه مسیر همیارهای «طلوع» برای پخش غذا بین کارتنخوابها. فرشته و گروهش، سهشنبه هفته قبل با غذا و چای داغ و دهها پتو برای کارتنخوابها، رفته بودند سمت پاتوقهای این مسیر.
صبح فردا، صبح چهارشنبه، از فرشته پرسیدم دیشب وضع پاتوقهای «فرحزاد» چطور بود و فرشته گفت: «خیلی بد. پاتوق [ج] رو که اصلا نتونستیم بریم. ماشین بالا نمیرفت. پیچیدیم توی خیابون اصلی ولی زمین انقدر یخ زده بود که نتونستیم سربالایی بریم و همه برگشتیم. فقط پاتوق [ب] و پاتوق [الف] رفتیم. پاتوق [ب] که همیشه حدود ۷۰ یا ۸۰ کارتنخواب داره، خیلی خلوت بود و بیشتر از ۲۰ نفر اونجا نبودن با اینکه پر از درخته و درخت، شدت وزش باد رو میگیره و میشه بین درختا نایلون و پارچه بست و سرپناه درست کرد. همون ۲۰ نفری که اونجا بودن، از چای خیلی استقبال کردن. پاتوق [الف] حدود ۴۰ سانت برف روی دامنه نشسته بود و یخزده بود و تعداد کارتنخواب توی این پاتوق خیلی زیاد بود، حدود ۳۰ نفر. با اینکه به دلیل بارش برف، آسمون روشن بود ولی جز چند نفر، بقیه جرات نکردن از دامنه کوه پایین بیان و میترسیدن روی اون دامنه یخزده، بیفتن و دست و پاشون بشکنه. یکی از اونایی که اومد پیش ما، کفشش رو درآورده بود و با جوراب روی شیب یخزده و برفی میدوید که جورابش مثل یخشکن به یخ و برف بچسبه و سر نخوره. البته ما هم به تعداد همهشون پتو نداشتیم و وقتی فهمیدن پتوهامون تموم شده، دیگه حتی برای گرفتن غذا هم از کوه پایین نیومدن.»
سهشنبه ۸ اسفند، ۳۲ کارتنخواب ساکن دره و کوههای فرحزاد، به خوابگاه شبانه «چهاردیواری» پناه برده بودند. یکی از این ۳۲ نفر، مردی بود که یک هفته بیدار مانده بود، چون نتوانسته بود پول موادش را جور کند و هر روز، پای پیاده از این سر کوههای فرحزاد به آن سر و از این پاتوق به آن پاتوق رفته بود و با التماس، یک دود از این بساط و یک دود از آن بساط گرفته بود و نتیجهاش این شده بود که وقتی خودش را به خوابگاه رساند، از بیخوابی و سرما و گرسنگی و خماری، پشت در خوابگاه بیهوش شد ....
کارتنخوابی مثل تمام متعلقات سنجاق شده به اعتیاد، درجه و الفبایی دارد که خیلی هم پیچیده نیست. ما در ظاهر، فقط یک آدم بیخانمان میبینیم، اما مهم است که این بیخانمان، شب، سر را در کدام نقطه از این شهر خاکستری بر زمین میگذارد؛ با وجود آنکه خردهفروشان مواد افتخار میکنند که فروشنده حوالی دره فرحزاد باشند، چون اغلب مشتریانشان، بچههای بالای شهر و پولدارند و پاتوقهای این محدوده، مثل پاتوقهای گردنه جنوب شرق و بیابانهای جنوب غرب تهران، کانون خرید و فروش اوزان بالای مواد بوده (و هنوز هم هست) و به همین دلیل، اجاره و سرقفلی خیلی خیلی گرانتری نسبت به پاتوقهای خیابانهای مرکزی و جنوبی و شرقی و غربی شهر دارد و حتی خرده فرهنگ جاری در جمع فروشندهها، از مکان جغرافیایی و جانمایی پاتوق سیراب میشود، اما برای کارتنخوابها وضعیت کاملا برعکس است؛ کارتنخوابی که در خیابانهای مرکزی و جنوبی و شرقی و غربی شهر تهران ساکن است، خیلی خیلی خوشبختتر از کارتنخواب ساکن دره و ارتفاعات فرحزاد و بیابانهای جنوب غرب و گردنههای جنوب شرق شهر است. شمال تهران، خرابه و بیابان ندارد و کارتنخوابی برای منطق این مناطق جدابافته، یک لقمه دیرهضم است و بنابراین، کارتنخواب باید به دره و ارتفاعات فرحزاد، حاشیه رودخانه یا دامنه دربند و درکه و اوین و کلکچال پناه ببرد که یک جور نفی بلد است برایش؛ تابستان، خورشیدی که آن بالاها تیزتر میتابد، کبابش میکند و زمستان، زنده بودن زهرمارش میشود وقتی باد کوفتی، هر چه روی زرورق پهن کرده را نیست و نبود میکند و حاصل یک روز جان کندنش، به حلق هوا میرود.
کارتنخواب ساکن در خیابانهای مرکزی و جنوبی و شرقی و غربی تهران، در صمیمیت شهر حل میشود و وضوح حضورش، عامل مهمی است برای زنده ماندنش؛ کارتنخوابهای حوالی بازار تهران، ترمینال جنوب، میدان انقلاب، فلکه صادقیه، تهرانپارس، خیابان سعدی و میدان راه آهن و چهارراه مولوی، همیشه جیبشان از مِهر مردم پر است، کنج و گوشههای این حوالی، سرمای غریبکش بیابان و کوه و دره را ندارد، سرپناه و نوانخانه، بخشی از جغرافیای همین مناطقند، محتویات سطلهای زباله که برای کارتنخواب، حکم قلک را دارد، در این مناطق رنگارنگتر است و همیشه در بساط مغازهدارهای این مسیرها، تکه نان اضافهای، اسکناس بیصاحبی و یک استکان چای نطلبیدهای پیدا میشود که کارتنخواب را به فردا امیدوار کند. چند سال قبل، حجم غذایی که در برخی مراکز تجمع کارتنخوابها در خیابانهای مرکز و جنوب تهران توزیع میشد، چنان زیاد بود که حامیان کارتنخوابها ناچار به برنامهریزی و نوبتبندی برای پخش غذا شدند.
اقبال کارتنخواب ساکن در خیابانهای مرکزی، غربی، جنوبی و شرقی شهر نسبت به همتایانش که به بیابانها و کوههای اطراف تهران پناه بردهاند، حتی از نظر قرار گرفتن در مسیر بهبودی و ترک، خیلی بیشتر است در حالی که کارتنخواب دره فرحزاد و ارتفاعات شمال و گردنه جنوب شرق یا بیابانهای جنوب غرب تهران، اصلا دیده نمیشود که از مرحمت مردم نصیبی داشته باشد و در واقع، جسمی است که فقط برای مصرف مواد زنده مانده است. آرش، یکی از بهبودیافتههایی که کارتنخوابی را از پارک «شیان» شروع کرده بود و به دره فرحزاد رسیده بود، درباره بعضی از مردها و زنهای ساکن دره تعبیر عجیبی داشت: «توی کثافت دره انگار نشست کرده بودن. پیر نبودن ولی دره پیرشون کرده بود. بعضیهاشون نصف عمرشون توی دره سپری شده بود و فروشندهها یادشون میاومد که اینا سالهاست از دره بیرون نرفتن. بعضیهاشون همون جا میمردن و چون حضورشون فراموش شده بود، حتی مردنشون هم به چشم نمیاومد.»
از نگاه خود کارتنخوابها هم، بدبختترینهایشان آنهایی هستند که در انتهای مسیر اعتیاد، کارشان به دره و ارتفاعات فرحزاد، گردنههای جنوب شرق یا بیابانهای جنوب غرب تهران میکشد؛ نقاطی بسیار دور از دید، دور از غذا، دور از هرگونه کمک و حمایت و بسیار نزدیکتر به مرگ. این بدبختترینها اما، همان معنای زندگی مواد فروشند که هر صبح یا ظهر یا شب (بسته به اینکه کدام نوبت گردش پاتوق را اجاره کرده باشد) در بدترین شرایط جوی و در سردترین یا گرمترین ساعات شبانهروز، راهی پاتوق میشود و حتی بدبیاریهایی مثل زمینگیر شدن در کنار مشتریانش به دلیل بارش برف یا کمین مامور را به جان میخرد، چون این گروه از کارتنخوابها؛ همینهایی که اسیر ابدیت نشئگی شدهاند، مخلصترین مشتریانش هستند و شاید به دلیل همین بقای پایاپای است که موادفروش پاتوق [الف] هفته قبل میخواست جنازه کارتنخواب یخزده یا جان داده از نشئگی، حتما به سر گذر برسد که حتما به خاک سپرده شود و روی زمین نماند.
یکی از حامیان کارتنخوابها که حدود ۲۰ سال در پاتوقهای معروف و قدیمی دره فرحزاد چرخیده بود برایم تعریف میکرد: «سال ۸۴ یا ۸۵ برای اولینبار رفتم دره فرحزاد. اون موقع، دره ۶ تا پاتوق مهم داشت و حدود ۱۵۰ نفر ساکن این پاتوقا بودن. بعد از چند هفته، گشت هر روزه در پاتوقای دره فرحزاد راه انداختم و به کارتنخوابا متادون میدادم. اون موقع، هر صاحب پاتوق بابت اجاره ماهانه هر نوبت صبح یا ظهر یا شب، باید ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیون تومن به صاحب اصلی پول میداد. من در عمرم قمه و قداره و شمشیر ندیده بودم ولی همون روزای اول، چوبدارای چند تا پاتوق، من رو با قمه و قداره و شمشیر تهدید کردن و گفتن باید پخش متادون رو جمع کنی. ۱۰ روز بعد از اینکه گشت رو راه انداختم، یک روز بعدازظهر که از کف دره بالا میاومدم، دو تا قاچاقچی، اسلحه گذاشتن کنار گوشم و گفتن اگه فردا بیای اینجا سریع میزنیمت و باید توزیع متادون رو جمع کنی. من رفتم کلانتری منطقه. فردا مامور اومد و محوطه رو دوره کرد. اونی که روز قبل برای من اسلحه کشیده بود، جلوی چشمم ایستاده بود. سرهنگ کلانتری از من پرسید کدوم یکیشون اسلحه کشید؟ گفتم هیچ کدوم اینا نبودن .... ارتباط من و صاحبان پاتوقا، به جایی رسید که صاحب پاتوق به من تلفن میزد میگفت بیا از بچههای پاتوقم تست ایدز بگیر و پاتوق رو برای من و تیم سیارم قُرق میکرد که بریم به کارتنخوابا خدمات درمان و غذا و لباس بدیم و هر ماه حداقل ۳ یا ۴ بار به پاتوقا میرفتم و اگه کسی میخواست ترک کنه بهش کمک میکردم و اگه یک نفر توی پاتوق مریض میشد یا اوردوز میکرد، همون صاحب پاتوق که برام اسلحه کشید، پیک میفرستاد و به من خبر میداد که کمک ببرم. شبای برفی، با تیم سیار میرفتم توی پاتوقا و به کارتنخوابا شال گردن و کلاه و لباس گرم و پتو میدادم. یکی از همین شبای برفی که رفتم توی پاتوق، یکی من رو از پشت گرفت و کشوند تا مقر استتار صاحب پاتوق. نور که روی صورتم افتاد و صاحب پاتوق من رو شناخت، کلی عذرخواهی کرد و گفت فکر کردم ماموره....»
درویش، یک مرد درشت هیکل است و موقع راه رفتن ، پای راستش میلنگد. آخرین باری که دیدمش، سوار بر موتورش از میدان هفتتیر رد میشد. درویش در دوره اعتیادش، در دامنه کوههای شرق تهران، سوراخی کنده بود و روز و شب در آن سوراخ به سر میبرد. بعد از پیوستن به «طلوع بینشانها» هم چند بار لغزید، اما چهره الانش، سجل پاکی چند ساله است. صبح چهارشنبه هفته قبل، بعد از صحبت با فرشته، به درویش تلفن زدم.
«یک شبی که برف میاومد، از کوه بالا رفتم و دیدم نمِ دیواره کوه باعث شده اون سوراخی که کنده بودم ریزش کنه. سوراخی بود با عمق دو متر در ارتفاع ۱۵۰ متری کوه. از کوه اومدم پایین در حالی که دیگه جایی برای پناه گرفتن نداشتم. همینطور که میاومدم، مواد کشیدم و نشئه شدم و نیمه مسیر، افتادم و کمکم رفتم توی چرت و خوابم برد. چند ساعت بعد، چشمم رو باز کردم و از رنگ سفید آسمون حدس زدم باید حدود ۳ یا ۴ صبح باشه. اطرافم رو نگاه کردم و دیدم زمین از برف سفید شده و برف روی من رو هم پوشونده و فقط زمین زیر تنم برف نبود. از ترس، از جا بلند نشدم ولی وقتی خواستم پاهام رو حرکت بدم، متوجه شدم که بدنم از سرما بیحس شده. بقیه موادی که داشتم رو همونطور در حالت خوابیده مصرف کردم و دوباره رفتم توی چرت نشئگی. حوالی ۶ و نیم صبح، مامورای شهرداری اون منطقه که برای کمک به کارتنخوابا اومده بودن، من رو هم با خودشون بردن ولی من دیگه قدرت راه رفتن نداشتم، چون پای راستم خشک شده بود. وقتی ما رو به یک زیرزمین توی میدون شوش بردن، من فقط از درد یخزدگی پام فریاد میزدم و کمک میخواستم. اون شب، سرما به استخونام نفوذ کرد و برای همیشه توی استخونام موند.»
درویش اوایل دهه ۱۳۸۰ از سرما لنگ شد؛ همان سالی که چند کارتنخواب در خیابانهای تهران از سرما یخ زدند و از یخزدگی مردند. آنها، دوستان درویش بودند.
«به مردم بگو، اگه توی خونهشون یک پتوی نازک یا حتی یک کاپشن پاره دارن، به آدمای آسمون خواب ببخشن تا مثل من توی سرما ناقص نشن ...»
اکبر رجبی؛ مدیر جمعیت خیریه «طلوع بینشانها» صدها همیار ثابت و غیرثابت دارد در کنار صدها زن و مرد بهبودیافته مثل امیر و آرش و درویش. همیارهای اکبر، هم زمستانهای کارتنخوابی را دیدهاند و هم تابستانش را. از اکبر پرسیدم که یک کارتنخواب گرسنه در سرمای کوه و دره فرحزاد چطور زنده میماند و اکبر میگفت: «برای بچههای دره و کوه فرحزاد متاسفانه نمیشه کار خیلی زیادی انجام داد شاید جز یک ظرف غذا با یک امید نیمه کاره. کارتنخوابی که تنهاست و ناامیده و بیپناه و مریضه، توی این سرما شاید با دیدن چراغای روشن شهر و خونهها یا شاید با دیدن یک لبخند، به دلش امید برسه و زنده بمونه. راستش من به سختی کشیدن کارتنخواب توی این برف و سرما فکر نمیکنم. من به اون آدمایی فکر میکنم که کارتنخواب رو و تلاشش برای زنده موندن توی این سرما رو میبینن...»
زمستان ۱۳۹۳، به واسطه توصیه یک دوست، یک موادفروش به نام هومن (نام مستعار) به من اعتماد کرد و به مدت سه ماه، هر نقطه از شهر که میرفت، من را هم با خودش میبرد. هومن، ورزشکار (کشتیگیر) و بسیار مذهبی بود طوری که از زن بیحجاب رو برمیگرداند و خودش را از شنیدن آواز زن منع کرده بود. زمانی که با هومن آشنا شدم، درگیر فروختن خانههایش در خیابانهای کمیل و مختاری و تهرانپارس بود و دنبال زن کارتنخواب گمشدهای به نام لیلا میگشت که برای ترک اعتیاد به کمپ بفرستد و برای همیشه از ایران برود. هومن صاحب چند پاتوق در بزرگراه آزادگان بود و همیشه در صندوق عقب پرایدش، نیم کیلو هرویین برای زنان کارتنخواب داشت تا آنها برای خرج اعتیادشان تنفروشی نکنند. در گشتهای شبانه با هومن بود که با چوبدارهای مسلح پاتوقها آشنا شدم؛ وقتی به پاتوق بیابانهای یافتآباد رفتیم و در فاصله چند متری پاتوق، هومن انگشت اشاره را گرفت به سمت تپه مجاور و چوبدار را نشان داد که كُلتش را رو به ماه و آسمان نشانه رفته بود و اطراف را میپایید و وقتی به پاتوقهای بزرگراه آزادگان میرفتیم و چوبدارهایی که کلاش به شانه انداخته بودند، به هومن گزارش کار میدادند.
من و هومن، تحویل سال ۱۳۹۴ را کنار کارتنخوابهای «قَمیر» بودیم؛ قمیر، دالانهای تو در توی کوره آجرپزی است؛ همان فضای مسقف دور تا دور کوره برای پختن خشت خام. تا چند سال قبل که کورههای متروکه بزرگراه آزادگان تخریب نشده بود، قمیرهای متعفن از زباله، پناهگاه تعداد زیادی از کارتنخوابها در فصل زمستان و شبهای سرد سال بود. هومن، روز قبل از تحویل سال ۹۴، به یک حمام عمومی نزدیک کورهها، پول داده بود تا هر کدام از کارتنخوابهای قمیر مایل باشند، به حمام بروند و یک آرایشگر با خودش به محوطه کورهها برده بود که سر و صورت کارتنخوابها را اصلاح کند. زمان تحویل سال ۱۳۹۴ حدود ۲ و ربع بامداد بود و از یک ساعت پیش از آن، با کمک کارتنخوابها سفره یکبار مصرفی که همراه داشتیم، کف قمیر پهن کردیم و گلدان لالهای که هومن آورده بود و یک جعبه شیرینی و قرآنی که یکی از کارتنخوابها در جیب پیراهنش داشت را روی سفره گذاشتیم و نیم ساعتی قبل از پایان سال، هومن رفت در حفرههای تاریک قمیر سرک کشید و همه را صدا زد که بیایند و کنار سفره بنشینند؛ بعضی از کارتنخوابها در چرت خماری و نشئگی بودند و نیامدند.
حسین؛ کارتنخواب فلجی که قول داده بود صبح فردا با هومن برود برای ترک، به دلیلی نامعلوم قهر کرده بود و حاضر نشد از توده پشم شیشهای که همزمان، لحاف و زیراندازش بود، جدا شود. سه، چهار نفری آمدند و کنار ما نشستند و هومن که حافظ قرآن بود، چند آیه و دعای تحویل سال خواند و سال نو شد، اما من از اینها هیچ چیز یادم نیست، چون در همه آن دقیقهها، نگاهم دوخته شده بود به صورت کارتنخوابها و اینکه به وقت پایان و آغاز یک سال دیگر، خطوط صورتشان چطور و با چه زاویهای جابهجا میشود؛ یک نفر گریه کرد، یکی گفت « خدا خیرتون بده که به یاد ما بودین». یکی چرت میزد و شیرینی نیم خورده از دستش افتاد روی زمین و همان تکهای که در دهان داشت را هم نمیجوید، یکی دورتر از من، لبهایش تکان میخورد و فکر کردم دعا میخواند، جابهجا شدم و نزدیکتر نشستم و شنیدم که چند کلمه بسیار رکیک را مثل ورد پشت سر هم تکرار میکرد... از قمیر که بیرون آمدیم، آسمان رنگ عوض کرده بود. هومن ماشین را که روشن کرد، گفت «میشه اصلا حرف نزنیم؟» ۷ صبح که از ماشین هومن پیاده شدم، فقط دو جمله قبل از خداحافظی گفت «میدونی بزرگترین درد این بچهها چیه؟ اینا به کارتنخوابی معتاد میشن.»
این حرف هومن را دو سال بعد فهمیدم در مواجهه با سه تصویر در ظاهر متفاوت اما در معنا، واحد؛ نیمه شب زمستانی و سرد سال ۹۵، در گرمخانه خاوران، پسری که هیچ سرپناهی نداشت و تمام دندانهایش به دلیل اعتیاد ریخته بود و یک دست دندان مصنوعی، کمک میکرد آروارههایش شکلی نسبتا طبیعی داشته باشد و در چرت خماری جملههایش میشکست، گفت که برای زنده ماندن در سرمای زمستان، هرویین میکشد و از این سر شهر تا آن سر شهر راه میرود تا یخ نزند.
فردای آن شب، با سعید؛ مرد کارتنخوابی از ساکنان همان گرمخانه، به مدت ۱۲ ساعت (۷ صبح تا ۷ شب) در خیابانهای جنوب شرق تهران راه رفتم تا او سطلهای زباله را بجورد و لابهلای جمع کردن آشغالهای قابل فروش و تقریبا هر دو ساعت یکبار، هرویین بکشد و از زیر و روی زندگیاش بگوید و من شاهد برش بسیار کوچکی از سبک زندگی کارتنخوابی باشم. سعید دو، سه لایه لباس پوشیده بود و از فرط لاغری، هیچ کمربندی برایش اندازه نبود و کمر شلوارش را با بند پوتین بسته بود. برای گرم کردن دستهایش به وقت فندک کشیدن زیر زرورق و گرد خاکستری، چند تکه از لباسهای داخل کولهپشتیاش را آتش زد و بعد از هر نوبتِ دود، ادراک زمان و مکان را از دست میداد و در یکی از همین دفعات نشئگی بود که بطری نوشابه نیم خورده را از سطل زباله بیرون آورد و یک نفس سر کشید.
چند روز بعد، وقتی چوبدار پاتوق «گردنه تنباکو» بعد از بازرسی بدنی اجازه داد داخل گردنه بروم، جلوی دیوار کارخانه بتن، صفی از مردان یک درمیان خمار و نشئه دیدم که ژندهپوش و لرزان از سرما و با پلک و دهان نیمه باز، در برزخ میان مردن و زنده ماندن گیر افتاده بودند. تنها ماده غذایی در این معروفترین پاتوق تهران، چای و بیسکویت بود، اما پایپ و زرورق مرد چایفروش، مشتری بیشتری داشت و اهل پاتوق ، حاضر بودند گرسنگی بکشند اما بابت خرید جُرم (مواد - هرویین) به پیسی نیفتند .
حامی کارتنخوابهای دره فرحزاد میگفت: «من در همه سالهایی که برای بچههای دره و پاتوقای کوه فرحزاد کار کردم، شاهد بودم که کارتنخوابا چقدر بابت گرسنگی و سرمای هوا در رنج بودن. من شاهد بودم که به خاطر سرما، خودشون رو زیر زبالهها پنهان میکردن، اما حاضر نبودن به گرمخونه یا سرپناه شبانه برن. زمستون و در ایام سرد که معمولا آتیش روشن میکردن، وقتی نشئه میشدن، توی همون چرت بیحواسی، توی آتیش میافتادن و دست و پاشون میسوخت.
این بچهها معمولا بعد از مصرف مواد، قرص میخوردن که شدت نشئگیشون بیشتر بشه و مثلا ۱۵ تا قرص [...] میخوردن که به خواب کما برن. یادمه که یکی از کارتنخوابای کوه، از قوزک تا زانوش طوری عفونت کرده بود که پا در واقع پوسیده بود. یکی از این بچهها وقتی نشئه شده بود، طوری توی چرت رفته بود که وقتی موش، ساق پاش رو خورد هم متوجه نشد تا وقتی رفقاش نجاتش دادن. دره فرحزاد و کوه اطرافش، بدترین پاتوقای تهران برای کارتنخوابه چون کارتنخواب، همیشه گرسنه و دچار سوءتغذیه است و بالا و پایین رفتن از دره و کوه، انرژی زیادی از این بچهها میگیره و زمستونا، وضع بچههایی که توی کوه میمونن خیلی بدتر میشه. این بچهها، آدمای مهربون و دلسوزی بودن، بینشون وکیل دادگستری داشتیم، مهندس صنایع، بازاری، مهندس مکانیک، مهندس صنایع غذایی داشتیم...»
محمدصادق شیرازی؛ درمانگر اعتیاد و از حامیان کارتنخوابها میگفت که «کارتنخوابی» سبک غریبی از زندگی است که ما هیچ درکی از آن نداریم و به همین دلیل تعجب میکنیم که چرا زن و مرد کارتنخواب، لرزیدن در سرمای زمستان را به پناه گرفتن در گرمخانه و سرپناه شبانه ترجیح میدهند. شیرازی میگفت اعتیاد به مواد، چنان تخریبی در ادراک و حواس ایجاد میکند که مرد و زن کارتنخواب، از جسمیت خودشان هم بیخود میشوند.
«یک انسان عادی، وقتی در محیط بیرون احساس سرما داره، دنبال جایی میگرده که پناه بگیره و یک نوشیدنی گرم بخوره، چون احساس سرما، یک هشدار بقاست تا فرد تلاش کنه که زنده بمونه ولی مرد و زن کارتنخواب با مصرف مواد و در فاز نشئگی، دچار اختلال حواس نسبت به محیط پیرامون میشن و درک واکنش که در واقع، شرط لازم برای بقاست رو از دست میدن و مرگ بر اثر یخزدگی و سرمای هوا دقیقا در همین زمانها اتفاق میافته و بنابراین، مصرف هرویین یا هر جور مواد، نمیتونه مانع یخزدگی از سرما بشه. البته یخزدگی تنها عامل مرگ کارتنخوابا نیست.
این بچهها معمولا گرسنهان و سیستم ایمنی بسیار ضعیفی دارن و به همین دلیل، علاوه بر اوردوز، انواع بیماریها زندگیشون رو تهدید میکنه. میانگین عمر فرد مصرفکننده مواد از آدم عادی پایینتره و کارتنخوابا خیلی خیلی زودتر میمیرن. مصرفکننده مواد، وقتی به مرحله کارتنخوابی میرسه، رژیم غذاییش بهتر نخواهد شد بلکه ناچاره که هر چه پول داره برای خرید مواد خرج کنه، چون از طبقه اقتصادیش سقوط کرده. برای مرد یا زن کارتنخواب، دستور اول مغز، پیدا کردن مواده و بنابراین، احساس سرما و گرما و سیر شدن و هرجور رفاه و آسایش، به اولویت آخر تبدیل میشه و متاسفانه، مصرفکنندهای که به کارتنخوابی میرسه تا ۷۵ درصد احتمال بهبودیش کمتر میشه. برخلاف تصور ما، کارتنخواب به هیچوجه به یک روز زندگی بیشتر فکر نمیکنه، کارتنخواب فقط به این فکر میکنه که یک روز کمتر خمار باشه. کارتنخوابی، مبادلات و ملزوماتی داره که برای ما قابل باور نیست ولی کارتنخوابا باورش کردن.»
هشت مارس، که در تقویم جهانی روز زن نام گرفته، گرامیداشت نخستین اعتراضهای سازمانیافتهی زنان جهان و سرآغاز مبارزهای است که بیش از صدوپنجاه سال از عمر آن میگذرد؛ مبارزهای پر فراز و نشیب و پردامنه که در گذر زمان از خواستِ بهبود شرایط اسفناک کار، به نبرد با محرومیت و تبعیض و نابرابری در همهی عرصههای اجتماعی رسید و با دستآوردهایی که در حوزههای گوناگون آموزش و اشتغال و سیاست به ارمغان آورد هم پایههای سرمایه را به لرزه انداخت و هم ضربههایی سهمگین به دیوار مردسالاری زد.
واقعیت البته نشان میدهد که نه نظام سرمایه دست از تکاپوی بهرهکشی از زنان برداشته است نه مردسالاری دیرینه و هر دو ــ گاه با همدستی و گاه در رقابت ــ پیوسته راههایی تازه جستهاند تا پابرجا بمانند و حتی مواضع ازدسترفته را باز پس گیرند.
با این همه، برگ تازهی تقویم تاریخ که این سالها به همت زنان ایرانی ورق خورد یک بار دیگر به جهانیان گوشزد کرد که عرصهی مبارزه برای دستیابی به زندگی و حقوق شایستهی انسانی پیوسته رزمآورانی تازه مییابد که با شیوههای نو به میدان میآیند.
زنان آزادیخواه ایرانی که سالها برای رهایی از قید استبداد و سنتهای ارتجاعی جنگیده بودند در سال ۵۷ نخستین قربانیان حاکمیت واپسگرای مذهبی بودند و به چشم خود دیدند که چهگونه اندک حقوقشان که از پس چندین دهه مبارزه به دست آمده بود بهسادگی بر باد رفت و سرکوب سیستماتیک زنان به شکلهای گوناگون ازجمله تحمیل حجاب گسترش یافت. بنابراین راهی جز ادامهی مبارزه باقی نمانده بود. از این رو نخستین تشکلهای مردمی، فعالترین و اثرگذارترینشان، را زنان به راه انداختند. و پس از سرکوبِ همهی این سازمانها در دهههای بعدی نیز هرگز میدان مبارزه از زنان شیفتهی آزادی خالی نماند؛ برخی بیپرده و پروا حتی با نثار جان به پیش تاختند و دیگرانی با ایستادگی در برابر عرف و سنت دست به نبردی زدند که زیر پوست جامعه جریان یافت و گام به گام و نسل به نسل پیش رفت تا سرانجام به نام مهسا (ژینا)، که ستمکارانه به قتل رسید، با فریاد «زن زندگی آزادی» در خیابانها طنینانداز شد. فریادی چنان فراگیرنده که از یک سو مردانی از پیر و جوان را به همراهی برانگیخت تا گواهی دهند که نظام ستم و سلطهی مردانه بار دیگر، جایی دیگر، تَرَک برداشته است و از سوی دیگر توانست بسیارانی را در سراسر کشور برای برچیدن بساط ستم و سرکوب و سانسور راهی خیابانها کند. زنان آزادهی ایرانی ــ از روزنامهنگار، شاعر، نویسنده و هنرمند تا دانشجو، دانشآموز، کارگر و خانهدار ــ نشان دادند که بهرغم تهدیدها و بازداشتهای مکرر، بهرغم وجود انواع شکنجه در زندانها که اخبارش بیرون میآید، بهرغم احکام سنگین حبس و اعدام که با شدت و شماری افزونتر جریان داشته است، با وجود محرومیتهای اجباری از تحصیل یا امکانات تأمین معاش و ... از مبارزه دست بر نخواهند داشت.
کانون نویسندگان ایران با بزرگداشت خاطرهی مهساها، نیکاها و آرمیتاها که جان عزیزشان در این راه فدا شد، این روز تاریخی را به تمامی زنان و مردان آزادیخواه شادباش میگوید ــ بهویژه به زنان شجاعی که حتی در بند یا زیر سایهی تهدیدِ آن نیز برای آشکار کردن تباهی قلم میزنند زیرا دریافتهاند که «آزادی بیان بیهیچ حصر و استثنا برای همگان» ضرورتی انکارناپذیر برای تحقق و پاسداشتِ زندگی شایستهی انسانی است.
کانون نویسندگان ایران
۱۷ اسفند ۱۴۰۲ (۷ مارس ۲۰۲۴)
گرامی باد هشت مارس، روز جهانی زنان و تداوم جنبش «زن، زندگی، آزادی»!
در حالی به استقبال ۸ مارس روز جهانی زنان می رویم، که تحریم گسترده انتخابات نمایشی رژیم و اقدام پیروزمند مردم در «نه» به جمهوری اسلامی را، پشت سر داریم. زنان در اقصی نقاط ایران و حتی از پشت میلههای زندان، سهم گستردهای را در پیشبرد حرکت اعتراضی تحریم و «نه» به انتخابات نمایشی رژیم استبدادی داشتند. طبق آمار رسمی ۵۳درصد رای دهندگان مردان و ۴۷ درصد را زنان تشکیل می دهند و به این ترتیب سهم زنان در تحریم انتخابات بیشتر از مردان نیز بوده است. زنان پس از گذشت بیش از یک سال از جنبش «زن، زندگی، آزادی»، بار دیگر نقش برجسته خود را در پیشبرد این جنبش، ایفا کردند.
در سالی که گذشت، ما بیش از همیشه شاهد گسترش و تعمیق مبارزات زنان در کشورمان بودهایم. آزادی پوشش و مبارزه علیه حجاب اجباری که یکی از خواستهای اولیه آنان بودهاست، امروز به پرچم و یکی از سمبلهای مبارزه علیه تمامیت رژیم مذهبی و پوسیده استبدادی بدل گشته است. مبارزه علیه حجاب اجباری از همان روزهای پس از انقلاب و در تظاهرات گسترده زنان آغاز شد و بعدها به اشکال مختلف ادامه یافت.
درچند سال گذشته با حرکت اعتراضی «دختران انقلاب» و بر سر چوب کردن روسریهای سفید تحرک جدیدی به خود گرفت و اینجا و آنجا به حضور بدون حجاب در خیابان و معابر عمومی بسط پیدا کرد، اما «نه» به حجاب اجباری و روسری سوزان دختران جوان در اعتراض به قتل مهسا-ژینا امینی و شروع جنبش «زن، زندگی، آزادی»، این مبارزه را به یک سطح جدید ارتقا داده و آن را به یک جنبش سراسری علیه نظام سرکوب و تبعیض تبدیل کرد. حتی تصویب قوانین مربوط به لایحه «حجاب و عفاف» در مجلس رژیم و ایجاد گشتهای حجاببان در سال گذشته و اعمال جریمههای نقدی سنگین و بازداشت و زندان نیز، نتوانست در اراده زنان در مبارزه علیه حجاب اجباری، خللی ایجاد کند و صدای آنان را خاموش کند. ما امروز شاهد سرپیچی گسترده زنان از این قانون ارتجاعی و ضد زن، در اقصی نقاط کشورمان هستیم.
زنان کشور ما پس از چهل و پنج سال مبارزه علیه تبعیض و بیعدالتی در جمهوری اسلامی، همواره خواستار آن بودهاند که از حقوق برابر در زمینه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برخوردار باشند. آنان خواهان برابری در قانون و در مقابل قانون از جمله در رابطه با آزادی انتخاب پوشش، حق آزادانهی مسافرت، حقوق برابر در رابطه با ارث، شهادت، طلاق، حضانت از فرزندان و شرکت در فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هستند. دستمزد برابر در مقابل کار برابر، مرخصی قبل و بعد از زایمان، تضمین شغلی پس از دوران بارداری، تامین امکانات لازم نگهداری کودکان برای زنان شاغل، از دیگر خواستهای زنان کشور ماست. اما در جمهوری اسلامی تبعیض علیه زنان نهادینه شدهاست. هرگونه تغییری با سد و مانع حکومتی مواجه است و زنان رسما از حقوق برابر با مردان محروم هستند. مبارزه علیه تبعیض در جمهوری اسلامی، اکنون به مبارزه علیه خود این نظام تبعیضآلود گره خورده است. جنبش «زن، زندگی، آزادی»، تبلور این تحول عظیم در جامعهی ماست.
امروز زنان کشور ما پیشتاز مبارزه برای آزادی و رهائی از نظام متکی بر تبعیض و بیحقوقی هستند. زنان چه در صفوف جنبشهای مدنی، خیزشهای اعتراضی و چه در زندان، فریاد خود علیه ظلم و استبداد را هرچه رساتر کرده و به گوش هموطنانشان می رسانند. آنها ضمن مبارزه برای حقوق خویش، به پشتیبانی از حقوق همپیمانان خود به پا خاسته و علیه اعدامها که در طول سال گذشته به شکل بینظیری تشدید شده است، فریاد اعتراض سر دادهاند. زنان ایران نه فقط پابهپای یارانشان در اقصی نقاط جهان برای حقوق خویش و رفع تبعیض مبارزه کرده اند، بلکه امروز بهعنوان پیشاهنگ جنبشی بینظیر، به الگوئی برای بسیاری از زنان دنیا بدل شدهاند و تحسین نه فقط مردم ایران، بلکه افکار عمومی جهان را نیز برانگیختهاند. اهدای جایزه صلح نوبل امسال به نرگس محمدی بهعنوان یکی از چهره های برجسته زن، در مبارزه برای حقوق بشر و علیه سرکوب و استبداد مذهبی، یک پیروزی بزرگ برای زنان ایران و جنبش «زن، زندگی، آزادی» و برای یکی از مبارزان برجسته جنبش زنان ایران بود، که همچنان در زندان به سر می برد و سالها زندان هم او را از تلاش و مبارزه علیه سرکوب، استبداد مذهبی و تبعیض بازنداشتهاست.
امروز مادران دادخواه و زنان مبارز چه در داخل زندان و چه در بیرون از آن، با پافشاری بر مبارزات عدالتخواهانه خویش در پاسخگو کردن رژیم اعدام، نقش مهمی را برای احقاق حقوق فرزندان خود ایفا میکنند. جنبش زنان با درآمیختن مبارزه علیه تبعیض با خواستهای به حق مردم علیه هرگونه بی عدالتی و دفاع از احقاق حقوق همه شهروندان بدون توجه به جنسیت، تعلق اتنیکی، مذهب و عقیده آنان، به حق به سردمدار این جنبش بدل شده و با «نه» به جمهوری اسلامی، مبارزه علیه اعدام و دفاع از حق زندگی، بار دیگر عزم راسخ خود را برای گذار از جمهوری اسلامی و دستیابی به یک زندگی عادی در آزادی و دموکراسی به اثبات رسانده است.
همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ایران، ضمن پشتیبانی از مبارزات دلیرانه زنان در کشورمان، فرارسیدن ۸ مارس برابر با ۱۸ اسفند روز جهانی زنان را، به همه زنان ایران تهنیت گفته، با گرمترین شادباشها به مناسبت این روز خجسته برای همه زنان مبارز ایرانی در ایران و چهارگوشه جهان، آرزوی موفقیت آنان در این مبارزات را دارد. ما بر این باوریم که استقرار دموکراسی و دستیابی به آزادی و برابری در ایران، بدون مبارزه برای رفع هر گونه تبعیض و نابرابری، امکانپذیر نیست. ما از مبارزهی دلاورانهی زنان کشورمان برای عبور از جمهوری اسلامی و استقرار آزادی و دموکراسی و رفع هرگونه تبعیض پشتیبانی میکنیم و وظیفه خود میدانیم که دوشادوش همهی تلاشگران، برای برابری جنسیتی و برچیدن قوانین تبعیضآمیز کنونی، از هیچ کوششی دریغ نورزیم.
«همگامی برای جمهوری سکولار دمکرات در ایران»
۱۶ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۶ مارس ۲۰۲۴
امروز چهارشنبه ۱۶اسفندماه ۱۴۰۲ احضاریهای از طرف شعبه ۱ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۳۳ به امضای محمدجواد رستمی به رؤیت اینجانب رسید که طبق آن باید روز یکشنبه ۲۰ اسفندماه به دو اتهام «اجتماع و تبانی» به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت ملی و «فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی»در دادسرا برای دفاع از خود حاضر شوم.
طبق روال گذشتهام از دریافت احضاریه خودداری و اعلام کردم نه در دادسرا و نه در دادگاه حاضر نمیشوم و قوه قضائیه میتواند غیابی مرا به چندسال زندان جدید محکوم کند و رکورد ۱۵ سال زندان، برای نقد عملکرد ایرانسوز رهبر، را بشکند.
انتظار میرفت بعد از رسوایی رأی ۳۷ درصدی و تشکیل دومجلس ۸ درصدی، آقای خامنهای به علت همه قصورها و تقصیرها از ملت ایران عذر بخواهد و سریعا به بررسی همه جانبهی علل و عوامل نارضایتی وناامیدی گستردهی شهروندان، که خود را در رأی ندادن و یا رأی سفید و باطله دادن بیش از ۶۳ درصد آنان نشان داد، بپردازد و تن به اصلاحات ساختاری و سیاستی لازم و فوری بدهد.
اما متأسفانه گویا او و منصوبانش هیچدرسی از رفراندوم ۱۱ اسفند امسال نگرفتهاند و همچنان در این گمان بهسر میبرند که میتوانند با تشکیل دادگاههای نمایشی و محکومیتهای فرمایشی، منتقدان را ساکت کنند.
عبرت آموز آنکه اقلیت مردم در انتخابات شرکت کردهاند و حاکمیت اینگونه نابخردانه عمل میکند. اگر اکثریت رأی داده بودند، چهها که نمیکردند!
شخصا از سیستمی که شرکت حدود یک سوم شهروندان را حضور حماسی میخواند، تعجب نمیکنم که بلافاصله پس از تأییدیه رهبر، منتقد او را دادگاهی کنند. اما امیدوارم وی تجدیدنظرهای لازم را در سیاستهای فقرگستر، فسادپرور و انزواآور بکند و به روند خطا و خطرناک جاری پایان دهد، قبل از آن که کاسهی صبر ملت لبریز شود و آنچه نباید بشود، رخ دهد.
سید مصطفی تاجزاده
اوین
۱۶ اسفندماه ۱۴۰۲
محمدحسین بنیاسدی، دیپلمات بازنشسته در یادداشتی برای جماران نوشت:
پاکستان، همسایه ۲۴۰ میلیونی ایران بعد از انتخابات اخیر و جابجایی قدرت به روش دموکراتیک در ۱۳ اسفند ماه شاهد انتخاب شهباز شریف، رییس حزب اکثریت در یک ائتلاف با حزب مردم پاکستان و هفت حزب کوچکتر به عنوان نخستوزیر بود.
پارلمان پاکستان بعد از سوگند نمایندگان و انتخاب رئیس پارلمان اقدام به انتخاب نخستوزیر کرد. بدیهی است که گام بعدی تشکیل کابینه و آغاز به کار دولت برای یک دوره پنج ساله است. بر اساس اعلام کمیسیون انتخابات پاکستان از ۳۳۶ کرسی پارلمان ملی این کشور، طرفداران حزب تحریک انصاف، که رئیس آن، عمران خان در زندان است و حزب از نماد انتخاباتی خود محروم بود، به عنوان مستقل در انتخابات شرکت کرده بودند ۹۰ کرسی، حزب مسلم لیگ نواز ۷۵ کرسی و حزب مردم ۵۴ کرسی را به خود اختصاص دادند. سایر کرسیها توسط احزاب کوچک و افراد مستقل اشغال شد.
پارلمان ملی پاکستان در اجلاس خود با ۲۰۱ رای به شهباز شریف در مقابل ۹۲ رای به ایوب عمر از طرفداران حزب تحریک انصاف عمران خان، مسئولیت نخستوزیری را به شهباز شریف به عنوان بیست و چهارمین نخست وزیر پاکستان محول کرد.
انتخابات پاکستان توسط نهادی به نام کمیسیون انتخابات نظارت و اجرا میگردد. کمیسیون انتخابات پاکستان یکی از نهادهای قانون اساسی است که وظیفه برگزاری انتخابات سالم را به عهده دارد. این نهاد متشکل از ۵ عضو است که رییس کمیسیون و ۴ عضو دیگر همگی از قضات عالیرتبه بازنشسته شامل ۴ نفر از هر کدام از دیوانهای عالی ایالات چهارگانه هستند که برای مدت ۳ سال انتخاب میشوند. اعضای این کمیسیون توسط نخستوزیر و احزاب اپوزیسیون معرفی میشوند و رئیس جمهور آنان را منصوب میکند. ۵ عضو کمیسیون انتخابات یا توسط رئیس جمهور یا دیوان عالی قضایی کشور و یا استیضاح توسط مجلس برکنار میشوند.
جالب توجه است که با پایان دوره ۵ ساله دولت با نظارت کمیسیون انتخابات، دولت مستقر در مرکز و ایالتها استعفا میدهند و با هماهنگی حزب حاکم و اپوزیسیون نخستوزیر موقت برای سه ماه در پایتخت انتخاب میشود که اقدام به تشکیل دولت موقت میکند. این قاعده در ایالات نیز صدق میکند و سر وزیر در ۴ ایالت منصوب میشوند. هدف اصلی از این دولت موقت در مرکز و ایالتها جلوگیری از دخالت فرد یا حزب خاصی در انتخابات است. دولت موقت در مرکز و ایالتها به محض برگزاری انتخابات مشخص شدن حزب حاکم منحل میشوند و دولت منتخب در مرکز و ایالتها (به تنهایی یا با موتلفین) زمام امور را در دست میگیرند. در واقع انتخابات ترم و واژهای است که از دموکراسی پارلمانی اروپایی نشات گرفته و در نتیجه استعمار انگلیس بر شبه قاره هند عاید این کشورها به ویژه هند و پاکستان شده است.
پدیده انتخابات حاصل تجربه اروپا بعد از قرون وسطی و پیروزی اراده مردم بر حکومتهای خودکامه اروپا است. روشنفکران اروپایی برای جلوگیری از احیای دوباره حکومتهای خودکامه، زمینههای بروز مجدد این پدیده شوم را با تعریف و تبیین تفکیک قوا و ایجاد دموکراسی پارلمانی با عناصری چون نظام چندحزبی و آزادی رسانه و محدود کردن دوره نمایندگان و روسای دولت یا روسای کشور و در واقع در راس امور قرار دادن پارلمان، سد کردند.
در این نظام حکومتی، اراده مردم و تبلور آن از طریق احزاب سیاسی قدرت را در کشور در دست میگیرد و نخستوزیر و وزرا در مقابل پارلمان پاسخگو میکند. پارلمان تبلور قدرت مردم است. پارلمان حق رای عدم اعتماد به نخستوزیر و دولت مستقر را دارد و در نهایت هیچ ما فوق و قدرتی بالای سر پارلمان قرار ندارد. انتخابات یک بسته و مجموعه است که در بستر خود مفهوم و معنی پیدا میکند که تفکیک قوا، آزادی احزاب، آزادی رسانه و ساختارهای قانونی و جامعه مدنی جزء لایتجزای این بستر دموکراسی است.
مرور و پیگیری روند انتخابات پاکستان بیانگر آن است که این کشور در بین کشورهای اسلامی از زیر ساختارهای بسیار قوی مدنی برخوردار است و همین ساختار باعث شده که پاکستان از موجهایی چون بهار عربی یا حتی رقابتها و دشمنی بلوک بندیهای سیاسی داخلی در امان بماند و به روش قانونمند بحرانهای داخلی را مهار و در کانال قانونی قرار دهد. در نتیجه پاکستان از نهادهای دموکراسی پارلمانی برخوردار است و در مجموع شاهد انتخابات است نه نمایش انتخابات.
بر اساس نظرسنجی موسسه معتبر ایپسوس(IPSOS) که یک شرکت تحقیقات جهانی است ۵۴در صد مردم پاکستان معتقدند انتخابات اخیر شفاف و آزادانه برگزار شده است. علاوه بر آن پذیرش نتیجه انتخابات و روند تشکیل دولت علیرغم میل مخالفین سیاسی و بازندگان انتخابات، تمکین ارتش به نتیجه انتخابات و عدم دخالت علنی آنها در روند و پروسه بعد از انتخابات ضمن اینکه جامعه پاکستان و نهاد نظامی و کمیسیون انتخابات پاکستان اجازه ورود یونیفرم پوشهای نظامی را در انتخابات و مراحل بعد از آن نمیدهد، از دیگر ویژگیهای این پروسه در پاکستان است.
پاکستان علیرغم مشکلات اقتصادی و امنیتی در سایه دموکراسی پارلمانی و وجود آزادی احزاب و رسانه و دیگر معیارهای دموکراسی با انتخابات خود علیرغم همه فراز و نشیبها و حرف و حدیثها نشان داد که در حوزه دموکراسی پارلمانی یک سر و گردن از دیگر کشورهای اسلامی بالاتر است.
به هر حال انتخابات در یک کلیت و مجوعه در بستر مناسب بیانگر و نماینده اراده و قدرت مردم است که دموکراسی پارلمانی نمایانگر بارز آن است و برخوردهای انتزاعی با پدیده انتخابات و آن را به صورت شیر بی دم و یال و اشکم تبدیل کردن آن را از کارایی لازم محروم میکند و تنها نمایشی از انتخابات به جای میگذارد. اغلب کشورهای جهان سوم مدعی دموکراسی و انتخابات آزاد، یا باید بر پذیرش انتخابات با تمام ملزومات آن اعتراف کنند یا مخالفت با انتخابات را علنا و به طور شفاف اعلام کنند به دیگر روایت: یا مکن با پیل بان بازی، یا بنا کن خانهای درخورد پیل
عفو بینالملل - بیانیه مطبوعاتی
۱۶ اسفند ۱۴۰۲ – ۶ مارس ۲۰۲۴
ایران – کارزار خشن برای تحمیل قوانین حجاب اجباری از طریق نظارت و توقیف فلهای خودروها
در آستانه روز جهانی زن، عفو بینالملل با انتشار یک بیانیه اعلام کرد مقامات جمهوری اسلامی برای اعمال قوانین سرکوبگرانه حجاب اجباری از طریق نظارت گسترده بر زنان و کودکان دختر در مکانهای عمومی و ایستهای گسترده پلیس که زنان راننده را هدف گرفته، کارزار گستردهای به راه انداختهاند.
خودروهای دهها هزار زن در ایران به دلیل سرپیچی از قوانین حجاب اجباری به طور خودسرانه مصادره شدهاند. برخی دیگر تحت پیگرد قانونی قرار گرفته و به شلاق یا حبس محکوم شدهاند یا با مجازاتهای دیگری مانند جریمه نقدی یا اجبار به شرکت در کلاسهای «ارشاد اخلاقی» مواجه شدهاند.
شهادتهای ۴۶ نفر – شامل ۴۱ زن، از جمله یک زن ترنس، یک دختر و چهار مرد – که عفو بینالملل در فوریه ۲۰۲۴ اخذ و جمعآوری کرده است همراه با بررسی اسناد رسمی از جمله احکام دادگاهها و قرارهای دادستانی، نشان میدهد که تعداد زیادی از ارگانهای حکومتی در آزار و تعقیب زنان و کودکان دختر به دلیل صرف استفاده آنان از حقوقشان برای خودمختاری بدنی و آزادی بیان و عقیده دست دارند. این سازمان گزیدهای از شهادتهای ۲۰ نفر را منتشر کرده تا نمایی از واقعیت ترسناکی به دست بدهد که زنان و کودکان دختر در ایران روزانه با آن مواجه میشوند.
به گفته دیانا الطحاوی، معاون دفتر خاورمیانه و شمال آفریقا در عفو بینالملل: «مقامات جمهوری اسلامی ایران در تلاشی شوم برای درهم شکستن اراده مقاومت در برابر حجاب اجباری در پی خیزش «زن، زندگی، آزادی»، زنان و کودکان دختر را با قرار دادن تحت نظارتهای امنیتی و اقدامات پلیسی به وحشت میاندازند، زندگی روزمره آنها را مختل کرده و فشارهای روانی شدیدی به آنها وارد میکنند. روشهای خشن آنها از توقف رانندگان زن در خیابانها و مصادره فلهای خودرو آنها تا تحمیل مجازات غیرانسانی شلاق و احکام زندان را شامل میشود.»
او افزود: «تشدید آزار و تعقیب زنان و کودکان دختر تنها چند هفته قبل از رأیگیری شورای حقوق بشر سازمان ملل در مورد تمدید ماموریت هیأت حقیقتیاب برای انجام تحقیق در مورد نقض حقوق بشر به ویژه علیه زنان و کودکان از زمان جان باختن مهسا/ژینا امینی در بازداشت، صورت میگیرد. کشورهای عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل باید با بحران مصونیت آمران و عاملان حملات به زنان و کودکان دختر از مجازات مقابله کنند و اطمینان حاصل کنند که یک سازوکار مستقل بینالمللی با نگاه به پیگیر ی روندهای قانونی در آینده، به جمعآوری، حفظ و تجزیه و تحلیل شواهد ادامه میدهد.»
مجریان قوانین تحقیرآمیز حجاب اجباری عبارتند از: پلیس امنیت اخلاقی، پلیس راهنمایی و رانندگی، دادسراها، دادگاهها، وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران و همچنین نیروی شبهنظامی بسیجی و سایر عوامل لباس شخصی.
آزار و تعقیب به دلیل نداشتن حجاب در خودرو
اظهارات رسمی حاکی از آن است که از آوریل ۲۰۲۳، پلیس امنیت اخلاقی جمهوری اسلامی ایران دستور توقیف خودسرانه صدها هزار خودرو را صادر کرده که رانندهها یا سرنشینان آنها زنان یا دختران با دستکم ۹ سال سن بودهاند که بیحجاب بوده یا حجاب «نامناسب» داشتهاند.
بر اساس شهادتها، این دستورات مبتنی بر تصاویر ضبط شدهی دوربینهای مداربسته یا گزارشهای ماموران لباسشخصی در حال گشتزنی در خیابانها و استفاده از یک اپلیکیشن پلیس به نام ناظر برای گزارش پلاک خودروهای دارای رانندگان یا سرنشینان زن و دختر بدون حجاب اجباری صادر شده است.
زنان مورد هدف و بستگان آنها پیامکها و تماسهای تلفنی تهدیدآمیزی دریافت کردهاند که به آنها دستور داده خود را به پلیس امنیت اخلاقی معرفی کنند و خودروهای خود را به عنوان مجازات سرپیچی از حجاب اجباری تحویل دهند. عفو بینالملل اسکرینشاتهای ۶۰ پیامک از این دست را که طی سال گذشته برای ۲۲ زن و مرد صادر شده بود، بررسی کرد.
در ماههای اخیر، مقامات همچنین تعقیب و ایست بدون دلیل خودروها را انجام داده و زنان راننده را در مسیرهای پرتردد هدف قرار دادهاند. ماموران پلیس، رانندگان زن را متوقف کرده و از پلاک آنها استعلام گرفته و در صورت وجود گزارش و دستور توقیف علیه خودرو، آنها را مجبور میکنند به کلانتری بروند و خودروهایشان را توقیف میکنند. جرثقیلها برای توقیف و انتقال خودروهای زنانی که از همراهی با ماموران سر باز میزنند وارد کار میشوند.
عفو بینالملل با ۱۱ زن صحبت کرد که تعقیب و گریزهای ترسناک و ایست و توقیف ناگهانی خودروهایشان را در حین انجام فعالیتهای عادی روزمره خود مانند رفت و آمد به محل کار، قرارهای پزشکی یا در مسیر مدرسه فرزندانشان توصیف کردند. آنها تاکید کردند پلیس هیچ توجهی به ایمنی آنها نداشته و در برخی موارد زنان در بزرگراههای شلوغ یا در شهرهایی دور از محل زندگیشان، سرگردان ماندهاند.
زنها و مردها شهادت دادهاند که روند بازپسگیری خودروها از پلیس امنیت اخلاقی شامل صفهای طولانی و رفتار تحقیرآمیز مسئولان از جمله توهینهای جنسیتی و تذکرهای آزاردهنده در مورد ظاهر زنان و کودکان دختر است، دخترانی که بین آنها دختربچه ۹ ساله هم بود. زنان و کودکان دختر همچنین با دستورات تحقیرآمیز برای پوشاندن موهایشان و تهدید به شلاق، حبس و ممنوعالخروجی مواجه شدهاند.
در بسیاری از موارد، مقامات ارشد پلیس امنیت اخلاقی، پس از پرداخت هزینههای سلیقهای انتقال خودرو با جرثقیل و پارکینگ و اخذ تعهد کتبی مبنی بر رعایت حجاب اجباری از زنان و کودکان دختر و/یا بستگان مرد آنها، دستور ترخیص خودرو را پس از ۱۵ تا ۳۰ روز صادر میکنند.
در موارد دیگر، پلیس امنیت اخلاقی، زنان و کودکان دختر را با اشاره به گزارشهای پی در پی مبنی بر عدم رعایت حجاب اجباری در وسایل نقلیه آنها، به مقامات دادسرا معرفی میکند و آزادی خودروهایشان را مشروط به دستور دادستانی میکند.
بدرفتاری و محرومیت از دسترسی به اماکن و خدمات عمومی
زنان همچنین به عفو بینالملل توضیح دادند چگونه دسترسی آنها به حملونقل عمومی، فرودگاهها و خدمات بانکی به طور مرتب ممنوع و مشروط به رعایت حجاب اجباری شده است. زنان توضیح دادند که چگونه کارکنان دولتی، به ویژه در فرودگاهها، از ورود زنان و دختران کلاهپوش به اماکن دولتی جلوگیری کردهاند و بلندی و چسبان بودن آستین، شلوار و مانتوهای آنها را مورد بررسی قرار دادهاند.
زنان همچنین توضیح دادند که چنین برخوردهایی معمولا با توهین کلامی از جمله توهینهای جنسیتی و تهدید به پیگرد قضایی همراه است. یک زن همچنین به سازمان عفو بینالملل گفت که در پاییز سال ۱۴۰۲ یک مامور در ایستگاه متروی تهران با مشت به سینه یکی از بستگان ۲۱ سالهاش کوبیده است.
دختر ۱۷ سالهای به عفو بینالملل گفت که مدیر مدرسهاش پس از دیدن بیحجابی او در تصاویر دوربین مداربستهی یکی از کلاسهای درس، او را به طور موقت از مدرسه محروم کرد و تهدید کرد در صورت برداشتن دوباره روسری، او را به سازمان اطلاعات سپاه پاسداران گزارش میکند.
محاکمه و مجازات ناعادلانه
عفو بینالملل از پرونده ۱۵ زن و یک دختر ۱۶ ساله در ۷ استان ایران مطلع شده است که صرفا به دلیل بیحجابی یا حجاب «نامناسب» هنگام حضور در وسایل نقلیه خود؛ در مکانهای عمومی مانند مراکز خرید، تئاتر، فرودگاه یا مترو؛ یا در تصاویر منتشر شده در حسابهای رسانههای اجتماعیشان، تحت پیگرد قضایی قرار گرفتهاند.
صف طولانی شهروندان برای بازپسگیری خودروهایشان
به سختی میتوان میزان گستردگی چنین پیگردهای قضایی را مشخص کرد، زیرا مقامات از انتشار آمار مربوطه خودداری میکنند. اما اظهارات محمدرضا میرحیدری، فرمانده انتظامی استان قم در ژانویه ۲۰۲۴ درباره ۱۹۸۶ پرونده قضایی در ارتباط با حجاب اجباری تنها در آن استان از آغاز سال ۱۴۰۲، حاکی از آن است که این گونه موارد به طور گسترده گزارش نشده است.
یک زن به عفو بینالملل گفت که یک قاضی به انبوهی از ۳۰ یا ۴۰ پرونده روی میزش اشاره کرد و گفته همه آنها مربوط به حجاب اجباری است. چند زن دیگر گفتند که مقامات دادستانی و پلیس از سنگینی کارشان به دلیل شمار بالای موارد مقاومت زنان در برابر حجاب اجباری شکایت داشتند.
عفو بینالملل پروندههای چهار زن را مستندسازی کرده است که به دستور دادستانی باید به اجبار در یک تا پنج کلاس «اخلاق» شرکت کرده و از هرگونه عمل «مجرمانه» تا یک سال خودداری کنند تا پرونده کیفری علیه آنها بسته شود.
یکی از زنان گفت که چگونه مقام دادستانی که این کلاسها را اداره میکند، ۴۰ زن شرکت کننده در کلاس را به دلیل آمار بالای طلاق مقصر دانسته و آنها را به دلیل «لخت» ظاهر شدن سرزنش کرده است.
این سازمان پرونده سه زن دیگر را هم که به جزای نقدی محکوم شده بودند مستندسازی کرده است. به زن دیگری دستور داده شد که تعهدنامه بنویسد و تهدید به جریمه شده است.
عفو بینالملل گزارشی از وزارت اطلاعات را بررسی کرد که در آن دستور داده شده بود فعالیتهای آنلاین یک هنرمند زن که برای پستهای اینستاگرامش هدف قرار گرفته بود، به صورت مستمر تحت نظر قرار گیرد.
تا زمان انتشار این گزارش، دادرسی علیه شش تن از زنانی که عفو بینالملل پرونده آنها را مستندسازی کرده است، ادامه داشت.
مقامات دادستانی و قضات علاوه بر مجازاتهای صادر شده، اکثر زنان و کودکان دختر را به شلاق و زندان تهدید کردهاند، و در همانحال یکی از زنان به مرگ و دیگری به خشونت جنسی هم تهدید شدهاند. پدر یک دختر ۱۶ ساله به عفو بینالملل گفت که در جریان محاکمه او، قاضی دادگاه اطفال و نوجوانان با تحکم از او پرسید که چرا حجاب اجباری را رعایت نمیکند و او را به شلاق و زندان تهدید کرد. این دختر در نهایت تبرئه شد اما مجبور شد در پلیس امنیت اخلاقی یک تعهدنامه امضا کند.
در دی ماه ۱۴۰۲، مقامات حکم ۷۴ ضربه شلاق رویا حشمتی را به دلیل بیحجابی در انظار عمومی اجرا کردند. او در شهادتی که در حساب رسانههای اجتماعی خود منتشر کرد، شلاق خوردنش به دست یک مسئول مرد را در حضور قاضی در محلی که او آن را «اتاق شکنجه قرون وسطایی» توصیف کرد، روایت کرد.
پیشزمینه
لایحهای با هدف تشدید و به قانون تبدیل کردن هجمه مقامات به زنان و دختران به دلیل سرپیچی از حجاب اجباری، در مجلس ایران در شرف تصویب است. در بهمن ماه ،۱۴۰۲ ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور رسما هزینههای مالی قابل توجه اجرای لایحه پیشنهادی را پذیرفت و راه را برای تصویب این قانون در شورای نگهبان هموار کرد.
یک فعال سیاسی اصولگرا گفت: رقم رأی باطله در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳ درصد بود که به نظر میرسد در انتخابات امسال تاحدود ۲۰ درصد پیش رفته است.
محمد مهاجری، در گفتگو با ایلنا در پاسخ به این سوال که با توجه به نتیجه رخ داده در انتخابات آیا آماری که از مشارکت مردم در انتخابات به دست آمد قابل پیش بینی بود، گفت: جریانی که رأی آورده رأی ۸ سال پیش را آورد و جریانی که رأی نیاورد، به دلیل عدم حضور اکثریت مردم در انتخابات شکست خورده است. به نظرم عدم حضور اکثریت مردم در انتخابات قابل پیشبینی بود؛ نظرسنجیها هم این روند را تأیید میکرد.
این فعال سیاسی تاکید کرد: حتی به نظرم در یکی دو هفته آخر برخی از جریانات سیاسی مردم را به شرکت در انتخابات تشویق کردند و یک مقدار آمار مشارکت بالا رفت، اما فکر میکنم اگر این دعوتها از جمله دعوتهایی که آقایان روحانی و لاریجانی انجام دادند، نبود، مشارکت در انتخابات با ۱۰ تا ۱۵ درصد پایینتر از آمار اعلامی برگزار میشد.
مهاجری در پاسخ به این سوال که برخی این تحلیل را دارند که با توجه به عدم جایگاه مناسب قالیباف در رای آوری این احتمال وجود دارد که کرسی ریاست مجلس از دست او رها شود چقدر این موضوع را محتمل میدانید، گفت: چهرهای که بتواند ریاست مجلس را برعهده بگیرد، واقعا وجود ندارد. بنابراین به احتمال زیاد ناگزیر هستند که به شخصیتی مثل آقای قالیباف که به نظر من خود او هم جزو شخصیتهای درجه دوم و سوم کشور است، تن بدهند. همچنین قطعا این امکان وجود ندارد که اعتبارنامه او را رد کنند.
مهاجری در پاسخ به این سوال وزیر کشور که اعلام کرد آمار رای سفید و باطله ۵ درصد بود تحلیل شما درباره این میزان رای باطله چیست، گفت: با در نظر گرفتن فاصله بین رأی اول مردم تهران و کل آرای مأخوذه در تهران رأی باطله ۱۰ تا ۲۰ درصد است. رقم رأی باطله همان رقم ۱۰ تا ۱۵ درصد است که آمار آن در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳ درصد بود که به نظر میرسد در انتخابات امسال تاحدود ۲۰ درصد پیش رفته است.
وی افزود: آقای وحیدی به دنبال این باشند که چرا باید اینقدر بین افرادی که آمدند پای صندوق و رأی دادند و آرایی که برای کاندیداها خوانده شده است، تفاوت وجود داشته باشد. وقتی در تهران یکمیلیون و ۷۰۰ هزار نفر شرکت کردند و نفر اول ۵۰۰ هزار رای به دست آورد، این فاصله یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر را چطور توجیه میکنند؟ همه این تعداد به خاطر تعدد آرا نیست، بخش عمدهای به خاطر آرای باطله است.
مهاجری در پاسخ به این سوال که ما در انتخابات این دوره شاهد عدم لیستی رای دادن مردم بودیم. یعنی به صورت ترکیبی از چند لیست به نامزدهای مورد نظر خود رای دادند. تحلیل شما درباره این موضوع چیست، گفت: من معتقدم خیلی از مردم لیستی رأی دادند اما فقط یک لیست نبوده و ۴ لیست بوده است. حالا اینکه مردم به همه ۳۰ نفر یک لیست رأی داده باشند آن بحث دیگری است. معتقدم حدود ۴۰۰-۵۰۰ هزار نفر در تهران کاملا لیستی رأی دادند. آن لیستی که آقای نبویان در آن نفر اول میشود، جزو ۴ لیست بوده و همه کسانی که در آن ۴ لیست بودند رای دهندگان به آنها رأی دادند. چرا میگوییم لیستی رأی ندادند؟ شاید به ۳۰ نفرشان رأی ندادند اما به ۱۵ نفرشان رأی دادند.
براساس آمارهای گمرک صادرات کشور در ۱۱ ماهه امسال کمتر از ۴۵ میلیارد دلار بوده که با توجه به واردات حدود ۶۰ میلیارد دلاری، تراز تجاری غیرنفتی کشور منفی ۱۵ میلیارد دلار به ثبت رسیده است.
بررسی آمار گمرک از میزان تجارت بینالملل ایران در ۱۱ ماه نخست امسال نشان میدهد که میزان واردات همچنان بسیار بیشتر از صادرات بوده و اختلاف این دو شاخص تجاری به ۱۵ میلیارد دلار رسیده است. سطحی که بعد از سال ۹۸ بالاترین تراز تجاری منفی در یک دهه اخیر محسوب میشود.
بر اساس این آمار، ایران از ابتدای سال ۱۴۰۲ تا پایان بهمن ماه، بیش از ۵۹ میلیارد دلار واردات داشته که رکوردی برای این بازه زمانی در یک دهه اخیر محسوب میشود. با این وجود میزان صادرات کشور در مقایسه با مدت مشابه ۱۴۰۱ با افتی ۹ درصدی به کمتر از ۴۵ میلیارد دلار رسیده است.
صادرات غیرنفتی ۷۵ میلیارد دلاری دور از دسترس شد
با این حساب تراز تجاری غیرنفتی کشور به مرز ۱۵ میلیارد دلار رسیده که بعد از تراز منفی ۱۶.۸ میلیارد دلاری سال ۹۸ بدترین عملکرد در یک دهه اخیر به حساب میآید. به طور کلی در یک دهه اخیر به جز سالهای ۹۵ و ۹۷ تراز تجاری کشور منفی بوده است، موضوعی که اثر تحریم بر تجارت کشور را به وضوح نشان میدهد.
این اتفاق در حالی رخ داده است که سال گذشته سیدرضا فاطمیامین، وزیر وقت صنعت، معدن و تجارت در همایش روز ملی صادرات اعلام کرده بود سال آینده تراز تجاری کشور مثبت خواهد شد که در این مسیر میزان صادرات برای مثبت شدن تراز تجاری کشور بسیار با اهمیت است و هدفگذاری صادرات غیرنفتی را هم ۷۵ میلیارد دلار اعلام کرده بود.
فعالان اقتصادی میگویند آنچه بیشتر سببساز این کاهش شدید صادرات شده، سیاستهای ارزی کشور است که بر صادرات سایه انداخته است. از جمله این سیاستها موضوع رفع تعهد ارزی در صادرات محصولات کشاورزی و صنعتی است. نرخ ارز مبادله شده در سامانه نیما در این گونه کالا به صرفه نیست.
به گفته محمد لاهوتی، رییس کمیسیون توسعه صادرات اتاق بازرگانی ایران سختگیریهایی که در وضع عوارض و مالیاتهای علیالحساب در سال جاری صورت گرفت، عوارض صادراتی که به برخی کالاها تحمیل شد، محدود کردن صادرکنندگان در فروش ارز آنها به صورت توافقی و ممانعت از روشهایی غیر از سامانه نیما و مکلف کردن ارز حاصل از صادرات به عرضه شدن در سامانه نیما نیز دیگر عواملی بود که به کاهش صادرات ایران در سال ۱۴۰۲ دامن زد. پیشبینی این فعال اقتصادی نیز بر این است که اگر این چالشها برطرف نشود در سال آینده نیز همچنان با کاهش صادرات روبرو خواهیم بود.
اثر مستقیم تشدید تحریمها بر تراز تجاری
وحید شقاقی شهری، اقتصاددان در واکنش به منفی شدن تراز تجاری در ۱۱ ماه گذشته به «اعتماد» گفت: از زمان تحریمهایی که ترامپ علیه ایران آغاز کرد میزان صادرات نفتی کشور هم کاسته شد و دولت وقت هم تمام تلاش خود را کرد تا بتواند تراز تجاری را حفظ کند، لذا هم در حوزه مدیریت و ساماندهی واردات تلاش شد و هم در حوزه صادرات غیرنفتی.
این اقتصاددان در ادامه افرود: در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ تا حدودی تراز تجاری غیرنفتی ما به نتیجه رسید اما زمانی که از شدت تحریمها کاسته شد هر چند میزان صادرات نفتی افزایش پیدا کرد اما واردات هم بیشتر از قبل شد.شقاقی شهری تصریح کرد: البته دلیل این مساله روشن است و به خاطر اینکه دولت نفت میفروشد اما نمیتواند دلار حاصل از صادرات نفتی را به کشور بازگرداند این اتفاق افتاده است چرا که مابه ازای نفتی که صادر میکند چارهای جز واردات کالا ندارد.
درآمد حاصل از صادرات نفت به کشور وارد نمیشود
این کارشناس اقتصادی در ادامه گفت: اخیرا هم اعلام شده تهاتری بابت نفت و ساخت مسکن از سوی چینیها مطرح شده است. یکی از دلایل ناترازی که رخ داده است تشدید واردات کالاست هر چند صادرات نفت ایران رشد داشته اما به دلیل تحریمها درآمد حاصل از صادرات نفت به کشور وارد نمیشود.
شقاقی شهری خاطرنشان کرد: از طرف دیگر اخبار ناگواری از صادرات غیرنفتی به گوش میرسد و گزارشها از اتاق بازرگانی ایران نیز اخبار ناگواری از صادرات غیرنفتی اعلام میکند که علت آن هم به دلیل رکود بیشتر بازار و استهلاک تکنولوژی به اضافه از دست دادن بازارهای هدف باعث این اتفاق شده است و متاسفانه بازارهای هدف هم در حال از دست رفتن است و گفته میشود با شرایط پیش آمده بازار عراق هم کمفروغتر شده است.
فرسودگی زیرساختها و عدم بهروز شدن تکنولوژی بنگاهها
این اقتصاددان تصریح کرد: این نکته حائز اهمیت است که صادرات غیرنفتی ایران در حال کاهش است و آن هم به دلیل گسترش تحریمها بود و اینکه ایران قادر به واردات دلارهای نفتی نیست و در نتیجه دولت هم به دنبال واردات کالا رفته است.
شقاقی شهری ادامه داد: موضوع بعدی فرسودگی زیرساختها و فرسودگی تکنولوژی بنگاههای تولیدی است و در کنار آن سیاستهای انقباضی است که دولت در پیش گرفته که باعث کاهش سرمایه در گردش بنگاههای تولیدی هم شده است.
او تصریح کرد: با افزایش نرخ تورم قیمت دلار هم بالا رفته است ولی تسهیلات متناسب این تورم به بنگاهها داده نمیشود و در نتیجه تولیدکنندگان با مشکلات عدیدهای مواجه میشوند و به دلیل عدم تامین سرمایه در گردش و بهروز شدن تکنولوژی و از دست رفتن بازارهای هدف صادرات غیرنفتی افت کرده است.
هر تکانه مقداری و قیمتی نفت کسریهای تجاری را افزایش میدهد
شقاقی شهری ادامه داد: معنی تراز تجاری غیرنفتی صادرات منهای واردات است و امروز میبینیم که تراز تجاری غیرنفتی کشور منفی ۱۵ میلیارد شده است که ادامه این رویه برای سال آینده هم خطرناک است.
این کارشناس اقتصادی تصریح کرد: هر چند کسریهای تجاری غیرنفتی را دولت با نفت پوشش میدهد اما در صورتی که سال آینده تحریمها تشدید شود و باز هم فشار بزرگ تحریمها بر کشور وارد شود و درآمدهای نفتی کمتر شود آن زمان کسری ۱۵ میلیارد دلاری غیرنفتی خودش را کاملا نشان خواهد داد و فشار سنگینی را بر بازارساز ارز وارد خواهد کرد.
شقاقی شهری افزود: یکی از نگرانیهایی که امروز وجود دارد هم همین مساله است که ما امروز این دو مساله را رها کردیم و در سال جدید با هر تکانه مقداری و قیمتی نفت اثرات این کسریهای تجاری نفتی را خواهیم دید که میتواند فشار بر بازار ارز را هم تشدید کند.
صادرات غیرنفتی ماحصل تولید کشور است
این کارشناس اقتصادی در ادامه گفت: صادرات غیرنفتی حاصل تولید است و اگر بخش واقعی اقتصاد کشور از کار بیفتد مسلما بر میزان صادرات هم اثرگذار خواهد بود و موضوع اصلی این است که امروز بخش واقعی اقتصاد ایران کار نمیکند.
او تصریح کرد: با افزایش نرخ تورم و رشد قیمت دلار هزینههای تولید هم بیشتر میشود در نتیجه بنگاههای تولیدی ما هم به شدت با کمبود سرمایه در گردش مواجه میشوند و موضوع بعدی رکود سهمگینی است که در اقتصاد ایران گسترده شده که بر بخش تولید هم سایه انداخته است و چندین سال است که بنگاههای تولیدی نتوانستهاند تجهیزاتشان را بهروز کنند لذا قدرت رقابتشان هم کاهش پیدا کرده است.
شقاقی شهری گفت: ماحصل صادرات غیرنفتی ماحصل تولید کشور است و به دلیل اینکه بخش واقعی اقتصاد ایران کار نمیکند و نمیتواند کالاهای باکیفیت تولید کند، نمیتوانیم با رقبا رقابت کنیم و گزارشها گویای این مساله است که یکی از سختترین دورانها را در بخش صنعت و تولید شاهد خواهیم بود و اینکه در هیچ دورهای به این شدت چالشهای صنعتی ما نمایان نشده بود.
او با بیان اینکه مردم قدرت خرید کافی ندارند، افزود: تداوم تحریمها و از دست رفتن بازارهای هدف و افت تولیدات کشور نه تنها تراز تجاری را منفی کرده، سفرهها را هم کوچکتر از گذشته کرده است.
رئيسجمهور اسبق در جمع مشاوران:
* این بار تصمیم گرفتم که اگر نمیتوانم کاری برای مردم بکنم همراه و همنوا با خیل ناراضیانی باشم که در عمق وجودشان بر این باورند که اگر راه نجاتی باشد راه اصلاح امور است.
* آگاهانه و صادقانه رأی ندادم تا به هیچکس دروغ نگفته باشم.
* بدون اینکه با انتخابات معنادار به عنوان منشأ تقویت قدرت و حاکمیت ملت و امنیت ملی و ترمیم اعتماد همگانی، مخالف باشم و بدون اینکه با رأی دادن مردم مخالفت کنم، رأی ندادن را در شرایط نامطلوب کنونی وجه دیگری از رأی دادن در وضعیت حتی نسبتاً مطلوب انتخابات میدانم.
* به این امید که با رأی ندادن در این شرایط اعتماد آسیب دیده مردم از حکومت و جریانهای سیاسی از جمله اصلاحطلبی (که دامنهاش گسترده تر از دائره اصلاحطلبان رسمی است) تا حدی ترمیم شود.
* نیاز حیاتی امروز کشور بازگرداندن سرمایه اجتماعی و حرکت به سوی نوعی مصالحه میان حاکمیت و مردم برای نجات کشور از تهدیدها و بحرانها است.
خاتمیمدیا:
خاتمی: راه نجات کشور استقرار مردم سالاری توسعه گراست
سید محمد خاتمی روز گذشته در جمع مشاوران خود به تبیین وضعیت کشور، انتخابات و راه برون شد از بحران های پیش رو و بازگشت امید به جامعه پرداخت. وی در این نشست اظهار داشت: علاوه بر ناخشنودی و اعتراض نخبگان و بخصوص جوانان که به انحاء مختلف ابراز می شود، با توجه به آمار و اطلاعات رسمی باید گفت اکثریت ملت از وضع موجود و سامان و سازمان راهبردن جامعه نارضایتی دارند و همین امید به آینده را کمتر می کند.
رئیس جمهوری اسبق ایران مطلوب ترین راه برای رهایی از این وضع را مصالحه ملی و استقرار مردمسالاری توسعهگرا دانست و گفت در یک نظام مردم سالار انتخابات بسیار مهم است، در صورتی که “حدّ نصاب ضابطه و معیارهایی که انتخابات را انتخابات می کند“ رعایت شود. این بار تصمیم گرفتم که اگر نمی توانم کاری برای مردم بکنم همراه و همنوا با خیل ناراضیانی باشم که در عمق وجودشان بر این باورند که اگر راه نجاتی باشد راه اصلاح امور است.
متن کامل اظهارات سیدمحمد خاتمی بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
چند روز پیش از برگزاری انتخابات گفتم که همه از مردم سخن میگویند و افزودم فعلا وقتی میگوییم مردم مراد همان بالای پنجاه درصدی است که در دو انتخابات قبلی شرکت نکردند و نیز چند میلیون نفری که با رأی اعتراضی و به اصطلاح باطله خود ناخشنودیشان را نشان دادند و در انتخابات آخری هم دیدیم که درصد کسانی که رأی ندادند و نیز آراء باطله از انتخابات قبلی بیشتر بود.
این به آن معنا نیست که آنان که در انتخابات شرکت کردند مردم نیستند. مردم همه اقشار و بخشهای مختلف رنگینکمان دلانگیزیاند که ملت ایران نام دارد و مورد احترام عمیق من است. همگی شهروندان ذیحقاند که فقر و فساد و تبعیض را نمی پسندند و همه به فکر اعتلای ایران و بهبود وضع جامعهاند. فعلاً سخن بر سر کسانی است که بنحوی نارضایتی خود را ابراز داشتهاند و میدارند.
امروز علاوه بر ناخشنودی و اعتراض نخبگان و بخصوص جوانان که به انحاء مختلف ابراز میشود. با توجه به آمار و اطلاعات رسمی باید گفت امر مشترک میان اکثریت بالای ملت نارضایتی از وضع موجود و سامان و سازمان راهبردن جامعه است که روز بروز امید به آینده نیز کمتر می شود.
این عده زیاد چه میخواهند؟ به نظر من میخواهند زندگی کنند، از وضع بد اقتصادی و معیشت تنگ نجات یابند، از فساد گسترده ناراحتند، میخواهند به آینده بهتر خود و فرزندان خود امیدوار باشند، خود را در عرصه بینالمللی محترم ببینند، کشور و مرز و بوم مشترک زندگی اشان یعنی ایران عزیز سربلند و پیشرفته باشد، از امنیت داخلی و امنیت در برابر تجاوز و توطئه بیرونی برخوردار باشند و همه کسانی که در این کشور با هر آئین و قومیت و گرایش و سلیقه ای زندگی میکنند به عنوان شهروند از حقوق برابر و حرمت واقعی برخوردار باشند و با کمال تاسف این طبیعی ترین خواستهای طبیعی خود را برآورده نمیبینند.
در چنین وضعی براندازان نرم و سخت میکوشند از این نارضایتی در راستای ادعاهای واهی خود سوء استفاده کنند در حالیکه بر این باورم اکثریت قاطع ناراضیان (و بسیاری از کسانی که در انتخابات شرکت کردند) ناراضیاند، اما بهم خوردن امنیت و ثبات کشور را نمیخواهند. غالب مردم اصلاح کمهزینه و پرفایده امور را طالبند، لذا نظر “براندازی نه ممکن است نه مطلوب” از جمله در همین جا معنی پیدا میکند.
مطلوبترین راه برای رهائی از این وضع یک مصالحه ملی است که در سایه آن اولاً جامعه نشاط خود را بازیابد و زمینه مشارکت فعال مردم را فراهم آورد. ثانیاً راه براندازی مسدود گردد و از خود براندازی نیز که برای حاکمیت و مردم زیانهای فراوانی دارد، خودداری شود. ثالثاً از دامنه پیشرفت بحرانهائی که روز بروز بیشتر میشود، کاسته گردد. این یعنی مصالحه ملی برای اصلاح ساختار، رویکرد و رفتار بخصوص از جانب نظام حکمرانی.
گفتهام و باز هم میگویم که راه نجات، استقرار مردمسالاری توسعهگراست و با توجه به واقعیتهای تاریخی و اجتماعی کشور و اعتقاد بخش مهمی از مردم، “جمهوری اسلامی” که دستآورد مهم انقلاب است میتوانست و میتواند پاسخگوی بسیاری از خواستهای تاریخی ملت و آرزوهای دیرینه او باشد و انسجام و امنیت ملی و پیشرفت کشور و مصالح و منافع ملی را تامین کند.
امّا کدام جمهوری اسلامی؟ جمهوریت مردمسالار به همان معنی که در دنیا هست و اسلامیّت (در عرصه حیات اجتماعی) که نه تنها با پایههای اصلی جمهوریت مردمسالار سازگار باشد بلکه آن را تقویت و خواستنیتر کند. موضوعی اساسی که کم و بیش بطور مبسوطتر در این باره سخن گفتهام. در یک نظام مردم سالار، انتخابات بسیار مهم است در صورتی که “حدّ نصاب ضابطه و معیارهائی که انتخابات را انتخابات می کند” رعایت شود.
این بنده کوچک خدا همیشه بر انتخابات و اهمیت آن تاکید داشته است و دارد و راه خیر خواهانه اصلاح وضع نگران کننده کشور را اثربخش کردن نهاد انتخابات میداند. من آنچه را که برای بهبود وضع و در جهت منافع ملت و کشور و حتی حکومت بنظرم می آمده است تاکنون گفتهام و پیشنهاد کردهام امّا متاسفانه به آن اعتنایی نشده است.
این بار تصمیم گرفتم که اگر نمیتوانم کاری برای مردم بکنم همراه و همنوا با خیل ناراضیانی باشم که در عمق وجودشان بر این باورند که اگر راه نجاتی باشد راه اصلاح امور است. آگاهانه و صادقانه رأی ندادم تا به هیچکس دروغ نگفته باشم.
بدون اینکه با انتخابات معنا دار به عنوان منشأ تقویت قدرت و حاکمیت ملت و امنیت ملی و ترمیم اعتماد همگانی، مخالف باشم و بدون اینکه با رأی دادن مردم مخالفت کنم، رأی ندادن را در شرایط نامطلوب کنونی وجه دیگری از رأی دادن در وضعیت حتی نسبتاً مطلوب انتخابات میدانم، به این امید که با رأی ندادن در این شرایط اعتماد آسیب دیده مردم از حکومت و جریانهای سیاسی از جمله اصلاح طلبی (که دامنهاش گسترده تر از دائره اصلاح طلبان رسمی است) تا حدی ترمیم شود.
نیاز حیاتی امروز کشور بازگرداندن سرمایه اجتماعی و حرکت به سوی نوعی مصالحه میان حاکمیت و مردم برای نجات کشور از تهدیدها و بحران ها و برداشتن گامهای جدی برای ورود به وضعی است که در آن ثبات و امنیت پایدار و پیشرفت همه جانبه کشور و آزادی و رفاه و بهبودی معیشت همه طبقات مردم و عزّت ملی و بین المللی ایران عزیز تامین شود.
خاتمیمدیا
بیسابقه و غیرانسانی: تخریب بیش از ۳۰ قبر جدید بهائیان در محل گور دستهجمعی خاوران
ژنو - ۱۵ اسفند ۱۴۰۲ (۵ مارس ۲۰۲۴) - قبور جدید بیش از ۳۰ درگذشتۀ بهائی در گورستان جمعی خاوران تهران، توسط مقامات حکومت ایران ویران و تخریب شده است. مسئولین نشانههای روی قبرها را برداشته و با لودر و بولدوزر قبور را صاف کردهاند تا حالت قبر نداشته باشد. این کار همچنین به نحوی انجام شده که به نظر برسد هیچ قبری در آن محل وجود نداشته است.
حکومت ایران بیش از دو سال است که از این محل برای دفن اجباری بهائیان استفاده کرده است- بدون اجازه دادن به حضور خانوادهها و یا رعایت آداب کفن و دفن بهائی. هتک حرمت قبور یک جنبۀ دائمی از کارزار ۴۵ سالۀ حکومت ایران برای سرکوب سیستماتیک بهائیان است که در پی سالها آزار و اذیت در ارتباط با آرامستانها صورت میگیرد.
اما تخریب این قبور تازه، گواه حملهای بیسابقه و غیرانسانی به جامعۀ بهائی در ایران است.
پیکر این بهائیان تنها در ماههای اخیر به خاک سپرده شده بودند، در حالی که در تخریب آرامستانهای بهائیان در گذشته، مکانهایی هدف قرار میگرفتند که چندین دهه قدمت داشتند.
سیمین فهندژ، نمایندۀ جامعۀ بینالمللی بهائی در سازمان ملل متحد در ژنو، گفت: «نوروز نزدیک است و در حالی که خانوادههایی که به تازگی عزیزان خود را از دست دادهاند هنوز در غم درگذشت عزیز خود به سر میبرند، مقامات حکومتی درد شدید و تازهای را بر آنها تحمیل میکنند که نهایت غیر انسانی بودن رفتار آنها را ثابت میکند. آنها قبور افرادی را که تنها در چند ماه گذشته، حتی همین چند هفته پیش به خاک سپرده شدهاند، ویران کردهاند، افرادی که خاطراتشان هنوز در ذهن و قلب عزیزانشان زنده است. هیچ هنجار مذهبی یا فرهنگی در هیچ نقطهای از جهان این نوع بیحرمتی بیرحمانه را نمیپذیرد. این پاکسازی فرهنگی از طریق تخریب قبور و آرامستانها با هدف محو هویت بهائیان از اذهان مردم ایران است.»
پیش از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷، جامعهٔ بهائی تهران صاحب ۸۰٫۰۰۰ متر مربع زمین آرامستان در منطقۀ خاوران تهران و یک و نیم میلیون متر مربع زمین آرامستان در کبیرآباد بود. هر دو ملک در دههٔ ۶۰ توسط حکومت تازه تأسیس جمهوری اسلامی مصادره و حداقل ۱۵٫۰۰۰ قبر در آرامستان واقع در منطقۀ خاوران تخریب شدند.
پس از آن زمین کوچکتری به مساحت ۱۷٫۰۰۰ متر مربع، معروف به «گلستان جاوید» در مجاورت گور دستهجمعی خاوران که محل دفن هزاران زندانی سیاسی است که توسط حکومت در دههٔ ۶۰ اعدام شدند، در اختیار جامعۀ بهائی قرار گرفت. اما اکنون بهائیان به این محل نیز دسترسی محدودی دارند. مأموران وزارت اطلاعات در سال ۱۴۰۰ این آرامستان را در دست گرفته و استفادهٔ بهائیان از آرامستانی که متعلق به خودشان است را بیش از پیش دشوار کردهاند.
در سال ۱۴۰۱ مأموران شروع به دفن اجباری متوفیان بهائی در قطعاتی باریک در بخشی از گورهای دستهجمعی خاوران کردند. بسیاری از بهائیان ایران، از این تلاش حکومت برای استفاده از پیکر عزیزانشان برای از بین بردن تاریخ محل گورهای دستهجمعی، که یادبود عزیزان بسیاری دیگر از ایرانیان را در خود دارد، به شدت مشوش و ناراحت بودند.
از زمان انقلاب اسلامی، بهائیان در سراسر ایران، از نقض مکرر حقوق کفن و دفن درگذشتگان خود رنج بردهاند - بخشی از یک برنامۀ سیستماتیک برای «مسدود کردن» «راه ترقی و توسعهٔ» جامعهٔ بهائی در همهٔ زمینههای زندگی. در طی دهههای گذشته نیز گزارشهایی از هتک حرمت آرامستانها در شیراز، سنندج و بسیاری از نقاط دیگر منتشر شده است.
«در فرهنگ ایرانی، آرامستانها و مکانهای تدفین محترم هستند، زیرا نه تنها احترام به درگذشتگان و خانوادههای آنها را نشان میدهند، بلکه به عنوان مکانهایی که هویت و فرهنگ را تداعی میکنند، اهمیت دارند.» خانم فهندژ افزود: «حکومت ایران با این اقدام بیسابقه، بیعدالتی و بیرحمی خود را نسبت به داغدیدگان و حتی درگذشتگان نشان داده، بدون توجه به آنچه مقدس و محترم است. ایرانیان از چالشهای اقتصادی و اجتماعی زیادی رنج میبرند که بر بهائیان نیز تأثیر مضاعف میگذارد. آنها نهتنها نمیتوانند عزیزان خود را با آرامش به خاک بسپارند، بلکه در ماههای اخیر هدف روشهای جدید بیرحمانه و شدیدتر سرکوب نیز قرار گرفتهاند. دهها خانوادۀ بهائی باید دلشکستگی دیدن ویرانی قبور عزیزانشان را توسط همان مقاماتی تحمل کنند که باید از شهروندان خود محافظت نمایند، نه اینکه آنها را مجازات کنند. حکومت ایران باید پاکسازی فرهنگی جامعۀ بهائی را بلافاصله متوقف کند، اقدامی که وجهه و اعتبار حکومت را در چشم جهانیان بیش از پیش تضعیف میکند.»
به گفته بوریس پیستوریوس، وزیر دفاع آلمان، خطای کاربری یکی از شرکتکنندگان جلسه درونی افسران نیروی هوایی آلمان باعث شد تا روسیه بتواند این جلسه را شنود کند. پیستوریوس در یک کنفرانس مطبوعاتی در برلین در مورد نتایج اولیه بررسی این رویداد صحبت کرد.
پیستوریوس گفت: «سیستمهای ارتباطی ما به خطر نیفتادهاند.» این واقعیت که شنود مکالمات امکانپذیر شده، “به دلیل یک خطای کاربری فردی بوده است”. او افزود نشت داده از جانب یک شرکتکننده کنفرانس در سنگاپور وجود داشته است. یک افسر نیروی هوایی آلمان از اتاق هتل خود به کنفرانس وصل شده است. او برای شرکت در نمایشگاه صنعت هوانوردی در سنگاپور به سر میبرده است.
پیستوریوس گفت، در این محیط و هتلهای مورد استفاده، عملیات شنود به طور هدفمند و “گسترده” از سوی سرویسهای مخفی روسیه صورت میگیرد.
به گفته پیستوریوس، این افسر از طریق یک “خط غیر امن”، یعنی از طریق تلفن همراه یا WLAN تماس گرفته است. بنابراین به نظر میرسد که روسها تلفن همراه او را شنود کرده و توانستهاند به جلسه داخلی که حدود نیمهشب به وقت محلی به آن وصل شده است گوش دهند و حتی مکالمات را ضبط کنند. پیستوریوس اعلام کرد که تدابیر فنی و سازمانی برای عدم تکرار چنین حادثهای اتخاذ خواهد شد.
پیستوریوس این احتمال را که افراد غیرمجاز، مانند یک جاسوس روس، بتوانند به این سیستم داخلی دسترسی داشته باشند، رد کرد. وی در عین حال هشدار داد که نباید به دلیل این گونه عملیاتهای روسیه نسبت به خود تردید کرد. او گفت ولادیمیر پوتین در حال انجام یک “بازی فریبکارانه” است، “ما اجازه نخواهیم داد این حمله هیبریدی روسیه در ما شکاف ایجاد کند”.
پیستوریوس گفت که تحقیقات انضباطی اولیه در مورد کسانی که در این کنفرانس شرکت داشتند در جریان است. پس از تکمیل تحقیقات، تصمیمگیری در مورد اینکه آیا اقدامات انضباطی و تنبیهی صورت خواهد گرفت یا خیر اتخاذ خواهد شد. وی گفت: «پیامدهای شخصی در حال حاضر در دستور کار نیست، مگر اتفاق بدتری بیفتد که فعلاً انتظارش را ندارم، اما اگر اتفاق نیفتد، هیچ یک از بهترین افسرانم را فدای بازیهای پوتین نخواهم کرد.»
به عنوان مثال، بررسی میشود که آیا نکاتی در گفتگو وجود داشته که نباید در این بستر مطرح میشدهاند. این کنفرانس از طریق سرویس WebEx برگزار شد. استفاده از این نرمافزار آمریکایی در واحدهای نظامی و وزارتخانه دفاع آلمان برای کنفرانسهای حاوی “اطلاعات طبقهبندی شده و فقط برای استفاده داخلی” مجاز است. این پایینترین سطح محرمانه نظامی است.
سرویس ضد جاسوسی نظامی آلمان (MAD) در ارزیابی اولیه خود، طبق اطلاعات هفتهنامه اشپیگل، به این نتیجه رسیده است که محتوای مکالمه در فایل صوتی لزوماً نیاز به طبقهبندی محرمانه بالاتری نداشته است، زیرا برخی از اطلاعات به طور عموم شناخته شدهاند.
پسزمینه این موضوع، انتشار فایل شنود مکالمات کنفرانس مجازی افسران ارشد ارتش آلمان، از جمله اینگو گرهارتس، فرمانده نیروی هوایی آلمان از سوی روسیه بوده است. این افسران در مورد سناریوهای عملیاتی موشک کروز تاروس تبادل نظر میکردند، آنهم در صورتی که آلمان این موشکها را به اوکراین تحویل دهد.
با این حال، اولاف شولتس، صدراعظم آلمان در چند روز گذشته چندین بار به صراحت گفته است که مخالف تحویل موشک کروز تاروس به اوکراین است. همچنین در فایل شنود گفته میشود که هنوز هیچ چراغ سبزی از سوی حوزه سیاسی برای تحویل موشک تاروس به روسیه وجود ندارد.
دوشنبه آینده قرار است کمیسیون امور دفاعی پارلمان بوندستاگ آلمان در یک جلسه محرمانه سرویس ضدجاسوسی نظامی آلمان و دیگر نهادهای درگیر شرکت کند. در این جلسه محرمانه نتایج تحقیقات در مورد این رویداد ارائه خواهد شد.
دویچه وله فارسی
قیمت دلار آمریکا در بازار آزاد تهران در ادامه روند صعودی روزهای اخیر به ۶۱ هزار تومان رسید. بر اساس گزارشها از صرافیهای تهران، در معاملات صبح سهشنبه ۱۵ اسفند، قیمت سکه طلا تمام نیز با رشد حدود یک میلیون تومانی نسبت به دوشنبه، تا ۳۶ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان افزایش یافت.
تلاطم در بازار ارز ایران پس از انتخابات اخیر افزایش یافته است.
پیشتر ناظران و کارشناسان بازار ارز پیشبینی کرده بودند پس از انتخابات روز ۱۱ اسفند، فنر دلار در ایران رها خواهد شد.
قیمت دلار آمریکا در بازار ارز تهران پیش از این از سطح ۶۰ هزار تومان گذر کرده بود.
بر اساس اطلاعات رسیده به ایراناینترنشنال از صرافیهای تهران، هر دلار آمریکا صبح روز دوشنبه ۱۴ اسفند تا ۶۰ هزار و ۶۰۰ تومان به فروش رفت.
خبرآنلاین روز دوشنبه گزارش داد بررسیهایش از بازار ارز حکایت از رشد تقاضا و تعداد کم فروشندگان دلار در معاملات روز یکشنبه داشته است.
این رسانه «ترس از پرش قیمت دلار به کریدور بالاتر» را دلیل به فروش نگذاشتن دلار از سوی صاحبان دلار دانست.
بر اساس این گزارش، کارشناسان اقتصادی معتقدند درآمد ناشی از فروش نفت به شدت کاهش پیدا کرده، صادرات و تراز تجاری کشور نه تنها رشد نکرده بلکه منفی شده است و با وجود تحریمها کار چندانی از دست دولت برنمیآید.
خبرآنلاین افزود که اقداماتی نظیر فروش طلا از سوی دولت، روشی مقطعی برای مدیریت بازار ارز است که در دورههای گذشته نیز اتفاق افتاده است.
همزمان، انصافنیوز تایید کرد قیمت دلار پس از انتخابات اخیر «صعودی شده و به تبع آن قیمت سایر ارزها در بازار آزاد بالا رفته» است.
این وبسایت خبری به «نگرانیهای سیاسی از رویکردهای تندروتر مجلس آینده با انتخاب لیست رائفیپور»، یکی از چهرههای تندرو نظام اشاره کرده است.
بر اساس این گزارش، از صبح جمعه، روز انتخابات، تا عصر یکشنبه ۱۳ اسفند، قیمت دلار نزدیک به ۳ هزار تومان رشد کرده است.
پیشتر اطلاعاتی به ایراناینترنشنال رسیده بود که نشان میداد در واکنش به ثبت رکوردهای جدید قیمتی در بازار ارز و طلا، اعلام نرخ خرید و فروش از سوی صرافیها به دستور دستگاههای امنیتی متوقف شده و برخی صرافان بزرگ، تابلوی قیمتهای خود را به کلی خاموش کردهاند.
یک ماه پیش (سهشنبه ۱۰ بهمن) و همزمان با موج دیگری از افزایش قیمت دلار در ایران، علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، با ابراز رضایت از اوضاع اقتصادی کشور در دیدار با گروهی که رسانههای حکومتی آنان را «حدود یکهزار نفر از فعالان اقتصادی و تولیدکنندگان» خواندند، گفت: «متاسفیم که پیشرفتها برای مردم توضیح داده نشده و اکثر افراد ملت از تلاشها و توفیقات و ابتکارات که جزو نعمتهای الهی است، بیخبرند.»
ایران اینترنشنال
دو سازمان حقوق بشری گزارش دادند ایران در سال ۲۰۲۳ میلادی دستکم ۸۳۴ را اعدام کرد که بالاترین میزان از سال ۲۰۱۵ به شمار میرود.
این اعدامها که اخیرا بیشتر با طناب دار صورت گرفته است، نسبت به سال ۲۰۲۲ که ۵۸۲ اعدام انجام شد، ۴۳ درصد رشد نشان میدهد.
سازمان «حقوق بشر ایران» مستقر در نروژ و سازمان فرانسوی «با هم علیه مجازات اعدام» در گزارش مشترکی که در هفته جاری منتشر کردند، میگویند اعدام بیش از ۸۰۰ نفر در ایران طی یکسال بالاترین رقم از سال ۲۰۱۵ تاکنون محسوب میشود. در آن سال دستکم ۹۷۲ نفر اعدام شدند.
این دو گروه حقوق بشری، جمهوری اسلامی را متهم کردهاند که از مجازات اعدام برای «گسترش ترس» در جامعه بهدنبال اعتراضات گستردهای بهره میگیرد که در سال ۱۴۰۱ پس از جانباختن مهسا (ژینا) امینی در بازداشت گشت ارشاد رخ داد.
محمود امیری مقدم، مدیر سازمان حقوق بشر ایران، به مناسبت انتشار این گزارش گفت: «این گزارش به خوبی نشان میدهد که جمهوری اسلامی از اعدام به عنوان ابزار سرکوب سیاسی استفاده می کند».
او با «سرسامآور» خواندن آمار اعدامها در ایران افزود: «ما با حکومتی سرکوبگر، ناکارآمد و فاسد مواجهیم که توان حل مشکلات روزانه مردم را ندارد و فقط برای ادامه بقای سیاسی خود تلاش میکند».
گزارش یاد شده تصریح میکند که جمهوری اسلامی هشت معترض، از جمله شش معترض «زن، زندگی، آزادی» را که در «محاکمههایی بهشدت ناعادلانه و فاقد بدیهیترین اصول دادرسی به مرگ محکوم شده بودند، اعدام کرد». یک معترض هم در اوایل سال ۲۰۲۴ اعدام شده است.
محسن شکاری، مجیدرضا رهنورد، صالح میرهاشمی، سعید یعقوبی، مجید کاظمی و هانی آلبوشهبازی معترضانی بودهاند که در سال ۲۰۲۳ به اتهام «محاربه» اعدام شدند و تعداد زیادی از دیگر معترضان زندانی نیز در حال حاضر بهدلیل همین اتهام در خطر اعدام هستند.
گزارش سازمان حقوق بشر ایران و «با هم علیه مجازات اعدام» میافزاید: «با اینکه اعدام معترضان در اوایل سال ۲۰۲۳ میلادی با واکنش جدی بینالمللی روبهرو شد، در نیمه دوم این سال سطح واکنش و محکومیت جهانی پایین آمد».
به گفته آن، «ارتباط میان فقدان توجه جهانی و افزایش اعدامها در ایران، بهویژه پس از حمله ۱۵ مهر ۱۴۰۲ حماس به اسرائیل و آغاز جنگ غزه، مشهودتر میشود. میانگین اعدامهای روزانه از دو اعدام در روز پیش از آغاز جنگ غزه، بلافاصله به حدود سه تا چهار اعدام در روزهای پس از شروع جنگ رسید».
بر اساس این گزارش، «افزایش چشمگیر» شمار اعدامهای مرتبط با مواد مخدر در سال ۲۰۲۳ که به «۴۷۱ مورد» رسید، «مایه نگرانی ویژه است». این آمار بیش از «۱۸ برابر» تعداد اعدامهای ثبتشده مرتبط با مواد مخدر در سال ۲۰۲۰ است.
«آنها که با اتهامهای مربوط به مواد مخدر اعدام میشوند، عمدتاً از ضعیفترین اقشار جامعهاند و اقلیتهای اتنیکی، بهویژه بلوچها، درمیان اعدامشدگان مرتبط با مواد مخدر بهنسبت جمعیتشان در ایران، درصد بالایی دارند».
این دو سازمان حقوق بشری، دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد را متهم کردهاند که «نه تنها سکوت نگرانکنندهای را دربرابر این اعدامها پیش گرفته، بلکه در حال امضای قرارداد همکاری جدیدی با جمهوری اسلامی است».
بر اساس گزارش یاد شده، دستکم ۱۶۷ نفر از «اقلیت بلوچ» در سال ۲۰۲۳ اعدام شدهاند که بیست درصد از کل اعدامهای این سال را در ایران در برمیگیرد، این در حالی است که «اقلیت» یاد شده تنها پنج درصد جمعیت ایران را تشکیل میدهد.
انتقاد از سکوت در قبال اعدامهای مرتبط با مواد مخدر در ایران
رافائل شنوئیل هازان، مدیر سازمان «با هم علیه مجازات اعدام»، در مورد افزایش هشداردهنده اعدامهای مرتبط با مواد مخدر گفت: «واکنش نشان ندادن دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد به افزایش شدید اعدامهای مواد مخدر، و سکوت کشورهایی که به پروژههای این نهاد در ایران کمک مالی میکنند، پیام نادرستی به مقامهای ایران میرساند».
او افزود: «لغو مجازات مرگ برای جرایم مرتبط با مواد مخدر باید پیششرط هرگونه همکاری آتی میان این دفتر وابسته به سازمان ملل و مقامهای ایرانی باشد».
محمود امیری مقدم نیز گفته است: «افزایش هزینه سیاسی اعدامها ازطریق بالا بردن فشار بینالمللی میتواند از شتاب ماشین کشتار حکومت بکاهد. عدم واکنش مناسب به اعدامها از سوی جامعه جهانی، پیام نادرستی به مقامهای جمهوری اسلامی میفرستد».
بر اساس این گزارش، تعداد اعدامهای ملأعام در ایران در سال ۲۰۲۳ سه برابر سال ۲۰۲۲ بوده است. هفت نفر در محوطههای عمومی، از جمله یک پارک ساحلی، به دار آویخته شدند.
همچنین دستکم دو کودک-مجرم در سال ۲۰۲۳ اعدام شدند که سن یکی از آنها حتی در زمان اجرای حکم هم ۱۷ سال بود. از سوی دیگر، دستکم ۲۲ زن در این سال اعدام شدند که بالاترین میزان سالانه در یک دهه گذشته به شمار میرود.
گزارش یاد شده میافزاید: «یکی از زنان اعدامشده، زرخاتون مزارزهی، یک زن بیوه ۴۶ ساله بلوچ بود که تنها نانآور خانوادهاش به شمار میرفت. او بدون آنکه به وکیل مدافع دسترسی داشته باشد، بهرغم تکذیب تمام اتهامها، در دادگاه انقلاب به مرگ محکوم و اعدام شد».
سازمان حقوق بشر ایران میگوید از زمان انتشار اولین گزارش سالانه آن در سال ۲۰۰۸، مقامهای جمهوری اسلامی ایران دستکم «هشت هزار و ۵۸۲ نفر» را اعدام کردهاند؛ یعنی بهطور متوسط بیش از ۵۳۶ اعدام در سال. تعداد اعدامها در سال ۲۰۲۳ بالاترین تعداد از سال ۲۰۱۵ به اینسو و بهطور قابل توجهی بالاتر از میانگین این تعداد در ۱۶ سال گذشته است.
آمار سال ۲۰۲۳ در حالی است که منابع رسمی تنها «۱۵درصد» از اعدامهای ثبتشده در این سال را اعلام کردهاند؛ «۸۵ درصد باقیمانده توسط سازمان حقوق بشر ایران تأیید شده است».
در سال ۲۰۲۳ میلادی، «مقامهای جمهوری اسلامی نه تنها استفاده از مجازات مرگ را افزایش دادند، بلکه اتهامهای گستردهتری را برای صدور احکام اعدام به کار گرفتند».
گزارش این دو سازمان حقوق بشری میگوید: «برای نخستین بار طی یک دهه گذشته، جمهوری اسلامی دو مرد را به اتهام سبالنبی و توهین به مقدسات و یک مرد دیگر را به اتهام زنای محصنه به دار آویخت. همچنین در این سال دو شهروند دوتابعیتی اعدام شدند. یکی از آنها به نام حبیب اسیود، شهروند سوئدی-ایرانی بود که نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی او را با کمک باندهای قاچاق مواد مخدر از ترکیه ربوده و به خاک ایران برده بودند».
بر اساس این گزارش، مقایسه اعدامهای دوره ریاستجمهوری ابراهیم رئیسی با دو رئیسجمهور قبلی، محمود احمدینژاد و حسن روحانی، نشان میدهد که در دوره هر سه رئیسجمهور، روزانه بیش از یک نفر اعدام شدهاند. «اما با وجود اینکه رئیسی مدت کوتاهتری از دو نفر دیگر برسر کار بوده، با متوسط ۴۹ اعدام ماهانه، بالاترین میانگین اعدامها در یک ماه را به خود اختصاص داده و پس از آن، طی دو دوره روحانی این رقم ۴۴ مورد و در طول دو دوره ریاستجمهوری احمدینژاد، ۳۵ مورد بوده است».
سازمان «حقوق بشر ایران» و سازمان فرانسوی «با هم علیه مجازات اعدام» در گزارش مشترک خود تصریح کردهاند: «بسیاری از محاکمههایی که منجر به صدور احکام اعدام میشوند، بر اساس استانداردهای بینالمللی ناعادلانهاند. استفاده از شکنجه برای اعتراف اجباری در ایران امری رایج است. بهدلیل نبود شفافیت در دستگاه قضایی ایران، اکثر اتهامها را منابع مستقل تأیید نکردهاند».
رادیو فردا
جوایز بینالمللی زنان شجاع وزارت امور خارجه ایالات متحده روز دوشنبه ۱۴ اسفند طی مراسمی با حضور جیل بایدن، بانوی نخست آمریکا، و آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه، به ١٣ برنده امسال از جمله فریبا بلوچ، فعال حقوق بشر ایرانی، اهدا شد.
به گزارش صدای آمریکا، وزیر امور خارجه آمریکا در سخنرانی خود در این مراسم گفت فریبا بلوچ در معرض «تهدیدهای مستمر» نیروهای امنیتی حکومت ایران قرار داشته اما این تهدیدها او را از ادامه فعالیتهایش باز نداشته است.
هنگامی که آقای بلینکن سخنی از خانم بلوچ را مبنی بر اینکه «این راه من است؛ وظیفه من است؛ نمیپذیرم صدایم را خاموش کنند.» بازگو کرد، فریبا بلوچ با تشویق حضار روبرو شد.
آنتونی بلینکن در ادامه افزود همه زنان برنده امسال دارای این سماجت، عزم برای اعتراض و دست به عمل زدن، و نپذیرفتن شرایط موجود هستند.
او در ارتباط با دیگر برندگان «فوقالعاده» امسال گفت فعالیتهای آنها شامل مواردی همچون حمایت از کارگران در بنگلادش و افراد معلول در افغانستان، افشاگری فساد در اوگاندا، مقابله با خشونت جنسی در ژاپن، حمایت از فرزندان حاصل از تجاوزهای جنسی در زمان جنگ در بوسنی و هرزگوین، و مبارزه برای دموکراسی در بلاروس است.
وزیر امور خارجه آمریکا همچنین غیاب مارتا بئاتریز روکه کابلو از کوبا را یادآور شد که به گفته او، به دلیل کارزار طولانیمدت بازداشت و بدرفتاری با او از سوی دولت کوبا و همچنین منع خروج او از این کشور نتوانست در مراسم امسال شرکت کند.
جیل بایدن: مبارزه شما، مبارزه ما است
پس از آنتونی بلینکن، جیل بایدن در سخنرانی گفت زنان برنده امسال از تعظیم کردن در برابر سکوتی که فریادها برای عدالت، آزادی، و برابری را خاموش میکند، سر باز زدهاند.
بانوی نخست خطاب به برندگان جایزه بینالمللی زنان شجاع گفت که آنها از طرف خود و دیگران در مقابل ترس و خطر، صدای اعتراض خود را بلند کردهاند.
جیل بایدن گفت هنگام خواندن سرگذشت آنها، از «قدرت درونیشان» متاثر شده است.
بانوی نخست خطاب به برندگان امسال گفت این زنان موجد فرصتهایی برای دیگران میشوند که خود امکان دسترسی به آنها را نداشتند.
او در پایان سخنان خود گفت: «مبارزه شما، مبارزه ما است و ما قدرتمندتر از آن هستیم که هیچ نیرویی امید به خاموش کردن صدایمان داشته باشد.»
اهمیت شجاعت
پس از بانوی نخست، کارین ژانپییر، سخنگوی کاخ سفید، در سخنانی گفت «شجاعت» برای اعتراض کردن لازم است و زنان برنده امسال و والدین او که از دیکتاتوری در کشور هایتی گریخته بودند، از این قضیه آگاه هستند.
او دلیل مهاجرت پدر و مادرش به ایالات متحده را جستجو برای آزادی و دموکراسی دانست و افزود به خاطر مشکلاتی که گریبانگیر پدر و مادرش بودند، او تصمیم گرفت صدای افراد به حاشیه رانده شده شود.
فریبا بلوچ: نماینده زنان شجاع بلوچستان و ایران
در ادامه برنامه، ویدیوهایی کوتاه از سخنان برندگان امسال جوایز بینالمللی زنان شجاع پخش و جوایز به آنها اهدا شد.
فریبا بلوچ، در ویدیویی خود را نماینده زنان شجاع بلوچستان و ایران خواند. او با اشاره به اینکه در بلوچستان معلم و فعال حقوق زنان بوده، افزود پس از رفتن به بریتانیا فعالیت در زمینه حقوق بشر را ادامه داد تا صدای زنان ایرانی شنیده شود و درباره مصائب و مشکلاتشان سخن گفته شود.
پس از آن، سامانتا پاور، سرپرست اداره توسعه بینالمللی ایالات متحده، از خانم بلوچ که با لباس بلوچی در این مراسم حضور داشت، دعوت کرد جایزه خود را از آنتونی بلینکن و جیل بایدن دریافت کند.
خانم پاور در معرفی خانم بلوچ گفت او در دفاع از «حقوق زنان و اقلیتهای به طور نظاممند سرکوبشده» از جمله در سیستان و بلوچستان ایران فعال بوده است.
سامانتا پاور با اشاره به دستگیری پسر و برادر این فعال حقوق بشر ایرانی برای ارعاب او پس از این که به لندن گریخته بود، به نقل از فریبا بلوچ گفت که «مقاومت» تنها راه پیش رو است.
وزارت امور خارجه ایالات متحده روز جمعه یازدهم اسفند اعلام کرد فریبا بلوچ، فعال ایرانی حقوق زنان در میان ۱۳ برنده جایزه بینالمللی «زنان شجاع ۲۰۲۴» این وزارتخانه قرار گرفته است.
این جوایز امسال برای هجدهمین سال به زنانی از سراسر جهان تعلق میگیرد که با شجاعت، قدرت و رهبری استثنایی در دفاع از صلح، عدالت، حقوق بشر، برابری جنسیتی و برابری و توانمندسازی زنان و دختران مبارزه کردهاند.
وزارت امور خارجه آمریکا فریبا بلوچ را یک فعال حقوق بشر ایرانی مقیم لندن معرفی و خاطرنشان کرد:« او اهل استان سیستان و بلوچستان ایران و از اعضای قومیت به حاشیهرانده شده بلوچ است. او درباره حقوق زنان و بحران حقوق بشر در سیستان و بلوچستان که به طور مضاعفی تحت تاثیر خشونتهای رژیم، اعدامها، و تبعیضهای نظاممند بوده، به صراحت سخن میگوید.»
این وزارتخانه در ادامه تصریح کرد: «مقامات حکومت ایران در نتیجه فعالیتهای حقوق بشری فریبا بلوچ، در تلاش برای ارعابش او را تهدید جانی کردند و پسر و برادرش را در ایران بازداشت کردند. با این حال، خانم بلوچ تنها راه پیشروی را مقاومت میداند و بر فعالیت خود پافشاری میکند و به دفاع از حقوق زنان ایرانی و جلب توجه به تبعیضهای جنسیتی، قومیتی و فرقهای رژیم ایران ادامه میدهد.»
فیلم مستند «در این قفس»، کاری از حجت توکلی، خبرنگار بخش فارسی صدای آمریکا، است که بر اساس زندگی فریبا بلوچ فعال حقوق بشر ساخته شده و علاوه بر زندگی پرفراز و نشیب او به رنج مضاعف مردم و مخصوصا زنان سیستان و بلوچستان، سرزمین مادری فریبا پرداخته است.
بنفشه یعقوبی از افغانستان، رینا گونوی از ژاپن، مارتا بئاتریز روکه کابلو از کوبا و فوزیه کریم فیروزه از بنگلادش از دیگر برندگان جایزه بینالمللی «زنان شجاع ۲۰۲۴» هستند.
این مراسم به طور زنده و با ترجمه همزمان از تلویزیون، وبسایت، و شبکههای اجتماعی صدای آمریکا پخش شد.
این جایزه تاکنون به بیش از ۱۹۰ زن مدافع حقوق بشر از ۹۰ کشور دنیا تعلق گرفته است.
سال گذشته نیز در روز ۱۷ اسفند و در مراسم جایزه بینالمللی «زنان شجاع ۲۰۲۳»، جایزه افتخاری «مادلین آلبرایت» به «زنان و دختران معترض ایران» اهدا شد.
عصر ایران؛ سروش بامداد- انتخابات ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ از جنبههای گوناگون متفاوت و بیسابقه است. در تهران جدای این که شاهد کمترین آرا به نسبت ۱۱ دورۀ قبل و افزایش چشمگیر آرای سفید و باطله بودیم رأی سید محمود نبویان نفر اول تهران از تمام همتاهای او در ۱۱ دورۀ قبلی از ۱۳۵۸ تا ۱۳۹۸ کمتر و مطابق آخرین اعلام ۵۹۷ هزار و ۷۷۰ رأی است.
کاهش فاحش را هنگامی بیشتر درمی یابیم که با آرای نفر اول ۱۱ دورۀ قبل و مشخصا همین دورۀ پیش در تهران مقایسه کنیم که تازه نرخ مشارکت در تهران ۲۵ درصد بود.
این نکته را هم لحاظ کنیم که در این ۴۴ سال جمعیت تهران مدام زیادتر شده و با این حال رأی نفر اول در چند دوره بالای یک میلیون و در موارد دیگر بین ۸۰۰ هزار تا یک میلیون نفر بوده است.
* مجلس اول؛ فخرالدین حجازی: ۱/۵۶۸/۷۵۹ رأی
* مجلس دوم؛ اکبر هاشمی رفسنجانی: ۱/۸۹۱/۲۶۴رأی ( رکورد دار آرای مجلس شورای اسلامی)
* مجلس سوم؛ اکبر هاشمی رفسنجانی: ۱/۲۹۴/۴۱۹ رأی
* مجلس چهارم؛ سید علی اکبر حسینی: ۹۳۷/۳۰۲ رأی
* مجلس پنجم؛ علی اکبرناطق نوری: ۸۷۹/۸۹۳ رأی
* مجلس ششم؛ محمد رضا خاتمی: ۱/۲۲۶/۴۱۸ رأی (بعد از ابطال ۷۰۰ هزار رأی آرای تهران)
* مجلس هفتم؛ غلامعلی حداد عادل: ۸۸۲/۲۷۶ رأی
* مجلس هشتم؛ غلامعلی حداد عادل:۸۶۴/۲۳۰ رأی
* مجلس نهم؛ غلامعلی حداد عادل: ۱/۳۳۸/۸۸۹ رأی
* مجلس دهم؛ محمد رضا عارف: ۱/۶۰۸/۹۲۶ رأی
* مجلس یازدهم؛ محمد باقر قالیباف: ۱/۲۶۵/۲۸۷ رأی
* و سرانجام سید محمود نبویان در مجلس دوازدهم با ۵۹۷/۷۷۰ رأی
با این پیشینه آیا نخستین و طبیعی ترین پرسش نباید این باشد که واقعاً چه اتفاقی افتاده است که نماینده اول تهران کنونی با ۱۲ میلیون جمعیت (از این تعداد: ۷ میلیون و ۷۵۵ هزار نفر واجد شرایط) با این میزان رأی روانۀ خانۀ ملت میشود که کمتر از ۱۰ درصد شمار واجدین شرایط است. به بیان دیگر در تهران ۴ میلیونی سال ۵۸ رای نفر اول چقدر بود و در تهران ۱۲ میلیونی کنونی چه قدر؟
چرا با سال ۵۸ مقایسه کنیم؟ با سال ۹۸ و همین چهار سال قبل که کرونا هم بود و در ردیف قبل آمد و جالب این که رای خود آقای قالیباف هم به شدت افت کرده که جای دیگر باید به آن پرداخته شود.
و چرا با قالیباف؟ از رای نفر سیام انتخابات ۹۸ هم کمتر است چون محمود نبویان در حالی با کسب ۵۹۷ هزار و ۷۷۰ رای جایگاه نخست را کسب کرده که در انتخابات سال ۱۳۹۸، عزتالله اکبری تالارپشتی با کسب ۶۴۲ هزار رای در میان نامزدهای راه یافته به مجلس از حوزه انتخابیه تهران سیام شده بود.
اعلامیه «همگامی برای جمهوری سکولاردمکرات در ایران»
پیرامون نتایج انتخابات دوازدهمین دوره مجلس و ششمین دوره خبرگان رهبری
«نه» بزرگ به انتخابات نمایشی اسفند ۱۴۰۲ نویدبخش هموارتر شدن مسیر رهایی کشور است.
در انتخاباتِ ۱۱ اسفندِ ۱۴۰۲، اکثریتِ قاطع ملتِ ایران، به انتخاباتِ نمایشی حکومت نه گفتند و با این نه بزرگ خود، به بطور روشن و آشکار بار دیگر نشان دادند که جمهوری اسلامی کاملا مشروعیت خود را از دست داده است. مشاهده سومین انتخابات متوالی با نرخ مشارکت رسمی زیر پنجاه درصد در شش سال گذشته، برگ تاییدی است که روند شکل گرفته برای گذار خشونتپرهیز از جمهوری اسلامی و تمایل به تغییرات بنیادین از دی ۹۶ به بعد در افق سیاسی ایران تثبیت شده است.
این انتخابات فرمایشی، شکست بزرگی برای جمهوری اسلامی رقم زد. حکومت نه تنها نتوانست اکثریت مخالفان و منتقدان را به پای صندوقهای رای بکشاند، بلکه بخشی از حامیانش را نیز از دست داد. بطوریکه که حتی با دستکاری در نتیجه انتخابات نیز، نتوانست مانع ثبت کمترین مشارکت در ادوار انتخاباتی «مجلس شورای اسلامی» شود.
گسترش خالصسازی و حامیپروری و تمرکز بیشتر قدرت در نهاد ولایتفقیه، در کنار کاهش سیستماتیک اختیارات نهادهای انتخابی، مجلس را آن چنان بیاهمیت کرده است که در غیاب اکثریت قاطع مردم، افراطیهایی چون نبویان و رسایی رتبههای نخست کلانشهر تهران هستند! «مجلسی» که با حضور آنان تشکیل میشود محفل انتصابی ولیفقیه خواهد بود نه مجلسی که خانه ملت و مظهر نمایندگی اراده آنها در تنظیم امور حاکمیتی باشد.
مردم ایران به درستی دریافتهاند که راه حل مشکلات گوناگون کشور، تغییر نظام جمهوری اسلامی است، زیرا که افراطیگری برونداد توقفناپذیر این نظام بوده که از سال ۹۸ به بعد با تکمیل معنازدایی از انتخابات، کوتاهقامتان و افراطیها را بر مسند نهادهای انتخابی نشانده است.
همگامی ماندن اکثریت قاطع مردم در خانه و عدم شرکتشان در انتخابات فرمایشی مجلس دوازدهم و خبرگان ششم را، نشانه تداوم حمایت آنها از خواستهای جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» دانسته، که در چارچوب گذار خشونتپرهیز از جمهوری اسلامی با هدف دستیابی به دمکراسی و پی افکندن نظام انتخاباتی درست با حضور همه گرایشهای سیاسی باورمند به دمکراسی موجودیت یافته است.
تحریم گسترده شبه انتخابات اسفند ۱۴۰۲، گام دیگری در راستای افزایش خودباوری مردم، کنشگران سیاسی و نیروهای جامعه مدنی و اثرگذاری آنها در عرصه سیاسی است که همبستگی ملی و همسویی در صفوف معترضان به وضعیت موجود را نیز تقویت کردهاست.
همسویی گسترده و بیسابقه جریانها و تشکلهای سیاسی داخل و خارج از کشور در برخورد منفی با انتخابات نمایشی ۱۴۰۲ و تحریم آن، این نوید را میدهد که در چارچوب مطالبات مردم ایران و با رویکردهای عملمحور، هوشمندانه، جمعگرا و بر اساس منافع مل، مسیر نجات و رهایی کشور هموارتر شود.
«همگامی برای جمهوری سکولاردمکرات در ایران»
۱۴ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۴ مارس ۲۰۲۴
طبق اعلام ستاد انتخابات، ۱۴ نامزد به صورت مستقیم از تهران به مجلس راه یافتند و انتخابات برای تعیین تکلیف ۱۶ کرسی باقیمانده به دور دوم کشیده شد. اثرگذاری تحریم انتخابات باعث شد محمود نبویان، پیشتاز انتخابات در این شهر، تنها ۵۹۷ هزار یعنی کمتر از ۸ درصد آرا را به خود اختصاص دهد.
نبویان، از شاگردان پیشین محمدتقی مصباح یزدی، تنها نامزد حوزه انتخابیه تهران بود که آرای او از ۵۰۰ هزار فراتر رفت. سایر نامزدهای راه یافته به مجلس از پایتخت بین ۳۱۶ هزار و ۴۸۷ هزار رای کسب کردند.
در میان این ۱۴ نامزد، اسامی چهرههای تندرو جبهه پایداری مانند حمید رسایی، مرتضی آقاتهرانی و مهدی کوچکزاده دیده میشود.
حضور پررنگ اعضای جبهه پایداری در میان نامزدهای برتر در تهران حاکی از آن است که حتی بخش قابل توجهی از حامیان اصولگرایان میانهرو نیز از شرکت در انتخابات اجتناب کردند.
خبرگزاری مهر میزان مشارکت در شهر تهران را ۲۴ درصد اعلام کرد.
این در حالی است که در ماههای گذشته، علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی مکررا خواستار حضور پرشور مردم در انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری شده بود.
میزان مشارکت در تهران و بسیاری از نقاط ایران نشان میدهد که بسیاری از مردم بیتوجه به فراخوان خامنهای و سایر سران و طرفداران حکومت، این انتخابات را تحریم کردند.
قرار گرفتن محمدباقر قالیباف، رییس کنونی مجلس و از چهرههای نزدیک به سپاه پاسداران و خامنهای در رتبه چهارم انتخابات تهران از دیگر نکات مهم نتایج به شمار میرود.
قالیباف که در طول سالیان اخیر نامش در ارتباط با چندین پرونده فساد به گوش رسیده و ماه گذشته درخواست پسرش برای دریافت اقامت دائم کانادا جنجالی شده بود، تنها ۴۴۷ هزار رای کسب کرد.
بر اساس گزارش ستاد انتخابات، امیرحسین ثابتی، مجری صدا و سیمای جمهوری اسلامی، و حمید رسایی رای بالاتری نسبت به قالیباف کسب کردند. این موضوع را شاید بتوان نشانهای از افول قدرت رییس کنونی مجلس ارزیابی کرد.
اسامی رضا تقیپور و منوچهر متکی، دو وزیر دولت محمود احمدینژاد، و اسماعیل کوثری، فرمانده سپاه پاسداران هم در فهرست راهیافتگان به مجلس به چشم میخورند، نمایندگان «منتخبی» با آرای ۴۲۴، ۴۰۴ و ۳۸۶ هزار نفری در کلانشهر تهران.
به گفته ستاد انتخابات کشور، ۳۲ نامزد باید بر سر ۱۶ کرسی باقیمانده در حوزه انتخابیه تهران به رقابت بپردازند، رقابتی که بر اثر نظارت استصوابی شورای نگهبان به طیف طرفداران تندروی حکومت محدود شده است.
نام علی مطهری، از چهرههای نزدیک به اصلاحطلبان، حتی در میان ۶۰ نامزد برتر هم دیده نمیشود.
شمار آرای پیشتاز انتخابات مجلس تهران به ما چه میگوید؟
بر اساس نتایج نهایی انتخابات مجلس که روز دوشنبه ۱۴ اسفند منتشر شد، نبویان با ۵۹۷ هزار و ۷۷۰ رای در صدر قرار گرفت.
پیش از این عباس جوهری، معاون سیاسی استاندار تهران، شمار واجدان شرایط در شهر تهران را برای شرکت در انتخابات مجلس و خبرگان رهبری، کمی بیش از هفت میلیون و ۷۷۵ هزار تن اعلام کرد.
بدین ترتیب پیشتاز انتخابات تهران تنها نظر موافق ۷/۷ درصد از مجموع واجدان شرایط را در پایتخت به دست آورده است.
شمار آرای نبویان حتی از عزتالله اکبری تالارپشتی، نفر سیام انتخابات مجلس در تهران در سال ۱۳۹۸ کمتر است. اکبری تالارپشتی در دوره گذشته ۶۴۲ هزار رای به دست آورده بود.
در دورانی که جامعه ایران هنوز به محمد خاتمی و طیف اصلاحطلبان اقبال نشان میداد، آرای شهر تهران چندین برابر میزان کنونی بود. محمدرضا عارف، سرلیست ائتلاف امید در انتخابات مجلس در سال ۱۳۹۴، بیش از یک میلیون و ۶۰۰ هزار رای کسب کرد.
آرای عبدالرضا هاشمزائی که در انتخابات ۱۳۹۴ در تهران حائز رتبه ۳۰ شد، یک میلیون و ۷۸ هزار بود، چیزی حدود ۵۰۰ هزار نفر بیش از آرای نبویان در انتخابات اخیر.
به حد نصاب نرسیدن جلسه علنی مجلس در پی غیبت نمایندگان
خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران گزارش داد جلسه علنی مجلس در صبح دوشنبه ۱۴ اسفند به دلیل نرسیدن به حد نصاب تشکیل نشد.
بر اساس این گزارش، تعدادی از نمایندگان کنونی که در انتخابات اخیر موفق به ورود مجدد به مجلس نشدند و همچنین برخی دیگر که باید در دور دوم انتخابات شرکت کنند، در جلسه مجلس حضور نیافتند.
احمد حسین فلاحی، نماینده همدان در گفتوگو با تسنیم از تشکیل نشدن جلسه علنی مجلس انتقاد کرد و گفت از نمایندگان «انتظار میرفت که با حس مسئولیتپذیری بیشتری رفتار کنند و برای تشکیل مجلس به تهران بیایند.»
او افزود ما نمایندگان کنونی باید «جلسات مجلس را تا روز آخر فعالیت آن تشکیل دهیم ولو اینکه موفق به حضور دوباره در مجلس نشده باشیم».
به گفته فلاحی، قالیباف به عنوان رییس مجلس قصد دارد اسامی نمایندگان غایب را اعلام کند.
در جدول زیر میزان آراء منتخبان تهران در انتخابات مجلس یازدهم و دوازدهم مقایسه شده است؛
ایران اینترنشنال، خبرآنلاین
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، «مجلس از اعتبار افتاده است.» «اعتماد مردم به مجلس از بین رفته است.» «شورای نگهبان افرادی را تایید صلاحیت کرد که نزد خانواده خود اعتبار نداردند.» و... اینها واکنش غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی، نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی به نتیجه انتخابات مجلس دوازدهم است.
* اگر آراء باطله را در نظر نگیریم، مشارکت کمتر از ۱۲ درصد می شود
غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی، نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی در گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین ضمن ارزیابی انتخابات مجلس شورای اسلامی گفت: طبق گفته وزارت کشور باید ۶۱ میلیون نفر در این انتخابات شرکت میکردند، به گفته خودشان ۲۵ میلیون نفر در انتخابات شرکت کردند، ما هم قبول میکنیم اما ۳۶ میلیون نفر از واجدین شرایط در انتخابات شرکت نکردند، چه برنامهای برای این ۳۶ میلیون نفر دارند؟ در تهران پایتخت سیاسی کشور ۱۸ درصد در انتخابات شرکت کردند که اگر بخواهیم از این تعداد آراء باطله را خارج کنیم این مشارکت کمتر از ۱۰ الی ۱۲ میشود که این فاجعه است. همچنین در کلان شهرها در بهترین شرایط ۲۲ تا ۲۴ درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند و این نشان میدهد که اصلاً و ابداً شرایط خوبی نداریم. صدای خاموش باید شنیده شود.
* شورای نگهبان صلاحیت افرادی را تایید کرد که حتی خانوادههایشان به آنها رأی ندادند
وی افزود: بنده نمیخواهم بگویم همه تقصیرها برعهده شورای نگهبان، نظارت استصوابی، ردصلاحیت و تایید فلهای است، در این انتخابات افرادی هستند که زیر ۱۰ هزار تا رأی آوردند، که این بسیار فاجعه است، به این ترتیب که کاندیدایی تایید صلاحیت که خانواده خود آن فرد به او رأِی نداده است، لذا این موارد حاکی از آن است که تایید صلاحیتها فلهای بوده است. در حال حاضر با میزان آرای ۵ تا ۸ هزار چند کاندیدا داخل مجلس داریم که این نشان میدهد شرایط بسیار بد شده است. از طرفی این تعداد رأی بیانگر این نکته است که مردم به این نتیجه رسیدند مجلس جایگاه واقعی خود را از دست داده و رأی بیاثر است. بنابراین الان همه تقصیرها پای شورای نگهبان و نظارت استصوابی نیست بلکه رأی بیتاثیر شده و رأی بیخاصیت شده است.
* با حضور کوچکزاده، نبویان، رسایی و این قبیل افراد مجلس رادیکال تشکیل شده است
جعفرزاده ایمنآبادی همچنین تصریح کرد: در مجلس دهم مردم آمدند رأی دادند اما همین مجلس نتوانست برجام را به کرسی بنشاند چراکه هسته پرقدرت لجباز در داخل حاکمیت اجازه کار کردن به هیچکس را نمیدهد. بنده نمیخواهم بگویم قهر کردن کار مناسبی است چراکه بنده اولین نفر بودم که رأی دادم و معتقدم راه اصلاح کشور از صندوق میگذرد، لذا باید مشارکت کرد و به همین حداقلها رأی داد اما الان نتیجه قهرکردن شکلگیری مجلس تندرو و سوپر رادیکال شده است. با حضور کوچکیزاده، نبویان، رسایی و این قبیل افراد مجلس رادیکال تشکیل شده است. در برخی از شهرها مردم هنوز متعجب هستند چراکه افرادی رأی آوردند که اگر به خیابان بروید ۱۰۰ نفر اول ۲ نفر اول افرادی که رأی آوردند، را نمیشناسند. چرا این اتفاق افتاده است؟ مگر رهبری نفرمودند انتخابات سالم و صالح صورت بگیرد؟
* صندوق به صندوق میزان آراء را اعلام کنند/ نتیجه انتخابات حاصل عملکرد ۲۰۰ فرماندار است
این نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی با تأکید بر جذب اعتماد مردم اظهار کرد: در حال حاضر بهتر است که اعتماد مردم را جذب کنند، به این ترتیب که صندوق به صندوق میزان آراء را اعلام کنند. چرا این اقدام را انجام نمیدهند؟ و از طرفی چرا انتخابات را تا ۱۲ شب طول دادند و یکدفعه آمار نجومی افزایش پیدا کرد؟ در صورتی که بسیاری از صندوقها هم خالی بودند. در حال حاضر مردم در شک هستند، در حقیقت اقدام نا بخردانه وزارت کشور و عملکرد ۲۰۰ فرماندار این شرایط را به وجود دارد، واقعیت امر این است که ۲۰۰ فرماندار برای اولین بار انتخابات را برگزار کردند. در هر صورت مجلس رادیکال در حال شکلگیری است، شک و شبهات به مجلس اضافه شد، مجلس در بین مردم بیاعتماد است، در حال حاضر نهادهای موازی با مجلس وجود دارند، برای نمونه مجلس یازدهم طرح عفاف و حجاب را تایید نکرد اما همین طرح به شورای عالی انقلاب فرهنگی رفت و تأیید شد. نباید مجلس را از کارایی انداخت، همانطور که امام فرمود مجلس در رأس قوا است.
* اگر فکری نکنند مردم دیگر در انتخابات شرکت نمیکنند
جعفرزاده ایمنآبادی ادامه داد: در حال حاضر خاصیت مجلس نزد مردم از بین رفته است، به این ترتیب که مردم درباره مجلس میگویند به چه درد میخورد؟ کدام مجلس؟ چه کسی حرف نماینده را گوش میدهد؟ نماینده کجا میتواند کار خود را انجام دهد؟ علاوه بر این نهادی به نام شورای نگهبان وجود دارد که میتواند مصوبات مجلس را باطل کند. بنابراین باید فکر دیگری کرد و تمهیدات دیگری اتخاذ کرد، وگرنه دیگر مردم در انتخابات شرکت نمیکنند. نکته دیگر درباره انتخابات این است که در انتخابات ریاست جمهوری میزان مشارکت ۴۸ درصد بود، در این انتخابات میزان مشارکت ۴۱ درصد بود، همچنین در اکثر شهرها آرای باطله رتبه اول یا دوم را بدست آورده یعنی در بهترین شرایط مشارکت ۳۵ درصد بوده است. اقدامات نابخردانه تیم اقتصادی دولت رئیسی نارضایتی شدید در جامعه به وجود آورده است، مردم از دولت رییسی ناراضی هستند، به چه زبانی بگویند؟
* نمایندگان ادوار بدون دلیل ردصلاحیت شدند
وی با اشاره به ریزش پایگاه اجتماعی دولت ابراز کرد: در شرایط فعلی بیش از ۱۰ درصد پایگاه اجتماعی مردمی رییسی کاهش پیدا کرده، البته این حداقل است. در هر صورت شرایط خوبی نداریم، از طرفی مجلس خاصیت خود را از دست داده، اعتماد مردم به مجلس از بین رفته، نمایندگان ادوار که مردم آنها را دوست داشتند بدون دلیل ردصلاحیت شدند و هنوز هم هیچکس دلیل ردصلاحیت را به آنها نگفته است.
* دولت و مجلس از وضعیت یکدستی به همدستی تبدیل شدند
جعفرزاده درباره اینکه شرایط پیش آمده در انتخابات مجلس دوازدهم مطلوب چه کسانی است، افزود: وضعیت فعلی مطلوب تمامیتخواهها و همه کسانی که میخواهد همه امور دست آنها باشد، است. نکته دیگر این است که یکدستی مجلس و دولت را مشاهده کردیم، بنده در تعجب هستم که این یکدستی دو سال کشور را به فقر و فلاکت کشاند، دیگر چرا به دنبال یکدستی هستند؟ با این نتیجه انتخابات وضعیت همدستی دولت و مجلس و همه دستها در یک کاسه شده است. مجلس از بین رفت واین برای نظام یک فاجعه است، مردم اعتماد ندارند، مشارکت در حد بسیار بسیار پایین و ضعیف انجام شد، صندوقها خالی بود، مردم نیامدند و رأی ندادند، که این وضعیت دلایل مختلف دارد و شورای نگهبان و ردصلاحیت نمایندگان واقعی مردم یکی از این دلایل است. شورای نگهبان چند شاخص را مدنظر قرار داد که افرادی نظیر علی مطهری، نوبخت و باهنر تایید صلاحیت شدند بعد همین افراد در کمال ناباوری ردصلایحت شدند. پورمحمدی و محسن اسماعیلی رأی نمیآورند؟ چرا رأی نمیآورند؟ بعد افراد گمنامی رأی آوردند که سوپر افراطی هستند. بنده بر اساس همان پیشنهادی که آقای حسین انتظامی داد، میگویم آمار صندوقها را به تفکیک اعلام کنند، کدام قسمت این قضیه مشکل دارد؟ مگر از خودتان مطمئن نیستید؟ بنابراین آمار صندوقها را به تفکیک اعلام کنید.
* اصلاحطلبان نیامدند، مردم هم نیامدند/ میزان مشارکت باعث آبروریزی است
این نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی ضمن ارزیابی لیستی رأی ندادن مردم تهران در انتخابات مجلس دوازدهم تصریح کرد: در انتخابات مجلس دوازدهم لیستهای اصلی و مورد قبول مردم حضور نداشتند، مشاهده کنید که وقتی اصلاحطلبان نیامدند، مردم هم نیامدند، همین نکته نشان داد که این جریان پایگاه اجتماعی دارند، چرا اصلاحطلبان و اعتدالیون را نمیبینند؟ چرا نمیخواهند منتقدین خوش خیم وفادار به قانون اساسی را ببینند؟ چرا فقط میخواهند حذف کنند؟ اینها یک واقعیت است، همچنین خاتمی، علی لاریجانی و ناطق نوری هر کدام یک واقعیت هستند که باید آنها را دید، اگر این افراد را نبییند و بخواهند سرکوب کنند، نتیجه میشود همین مشارکت بسیار ضعیف و باعث آبروریزی است. روزنامه شهرداری درباره مشارکت نوشته سیلی، کجاش سیلی بود؟ اگر ۲۵ میلیون سیلی است، اسم آن ۳۶ میلیونی که نیامدند چیست؟
* حضور افراد تندرو کار اقلیت قوی را سخت میکند
جعفرزاده ایمنآبادی در واکنش به اینکه شما از اصلاحطلبان گفتید، به نظر شما همین تعداد اصلاحطلبی و اعتدالیها که وارد مجلس دوازدهم شدند، میتوانند اقلیت قوی را تشکیل دهند؟ خاطرنشان کرد: به دلیل اینکه اصلاحطلبان عمدتاً افراد ریشهدار و مردمی هستند، امیدوار هستیم که این اقلیت قوی در مجلس تشکیل شود اگر چه میدانم با رفتن افراد تندرو به مجلس، کار برای این اقلیت قوی سخت خواهد شد، در هر صورت این چند نفر امید ما در مجلس هستند.
* خاتمی به زبان دیگری گفت باید به مردم توجه شود
وی همچنین در پاسخ به اینکه تحلیل شما از رأی ندادن خاتمی چیست؟ یادآور شد: خاتمی به زبان دیگری حرف مردم را زد، البته بنده موافق رأی ندادن خاتمی نبودم اما حالا که رأی نداد به زبان دیگری گفت باید به مردم توجه شود، این اقدام خاتمی در شرایطی انجام شد که دولت رییسی خلف وعده کرد، مردم را با این همه وعده غیرعملی فریب داد و آمد به کرسی نشست و در کمال وقاحت برای خود دستاوردسازی میکند. بنابراین خاتمی با این رفتار آمد پیام دادکه باید به مردم و خواسته آنها توجه شود، مردم کاندیداهایی دارند که در نظارت استصوابی و با نگاه سیاسی حذف میشوند، این رفتار خوشایند مردم نیست و مجلس از اعتبار افتاده است. بنابراین خاتمی خواست با زبان دیگری حرف مردم را بزند که این هم یک روش است اگر چه بنده اعتقادی به این روشی ندارم.
جاوید رحمان، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر ایران، در جدیدترین گزارش خود بار دیگر از افزایش موارد صدور و اجرای احکام اعدام از سوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ابراز نگرانی کرد.
او در این گزارش که برای پنجاهوپنجمین نشست شورای حقوق بشر تهیه کرده است میگوید، دستکم ۸۳۴ تن در سال ۲۰۲۳ در ایران اعدام شدند، که در مقایسه با سال پیش از آن ۴۳ درصد افزایش داشته است.
جاوید رحمان با اشاره به اعتراضات سالهای گذشته، بهویژه ۱۳۸۸، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱، از بازداشت خودسرانه، ناپدیدسازی اجباری، شکنجه، اعدام شتابزده و نبود محاکمه عادلانه معترضان ابراز نگرانی کرده است.
او از کوتاهی مقامهای جمهوری اسلامی برای انجام تحقیقات مستقل و شفاف در موارد گوناگون نقض حقوق شهروندان ابراز تاسف کرده و بر حق مردم ایران در بیان عقاید و برگزاری تجمع مسالمتآمیز تاکید کرده است.
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در این گزارش ۴۲ صفحهای، به بازداشت شهروندان خارجی و ایرانیهای دوتابعیتی نیز پرداخته و از آزادی دستکم ۸ تن از این زندانیان در سال ۲۰۲۳ استقبال کرده است.
جاوید رحمان در ادامه از تداوم الگوی بازداشت شهروندان خارجی و ایرانیهای دوتابعیتی از سوی دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی ابراز نگرانی کرده و خواستار توقف این روند و آزادی سایر زندانیان شده است.
او در بخش دیگری از گزارش به وضعیت زنان و دختران در ایران پرداخته و با اشاره به تلاش حکومت برای اعمال حجاب اجباری، از نقض ادامهدار حقوق زنان و دختران مدافع پوشش اختیاری ابراز نگرانی کرده است.
وضعیت حقوق اقلیتهای مذهبی و قومی در جمهوری اسلامی ایران نیز مانند گذشته پای ثابت گزارش گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد است که به گفته او اعمال تبعیض و نقض حقوق ایشان همچنان ادامه دارد.
جاوید رحمان در نخستین گفتگوی اختصاصی و مشروح با رسانهها در شش سال تصدی این سمت به صدای آمریکا، گفت مطمئن است مردم ایران شهامت مقاومت در برابر جمهوری اسلامی را خواهند داشت.
جاوید رحمان با این توضیح که ماموریت او یک مأموریت مستقل است و با دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر کار نمیکند، گفت «بنابراین برای من بسیار دشوار است که بخواهم اظهارنظر کنم که در آن دفتر چه میگذرد.»
پنجاهوپنجمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد ۷ اسفند آغاز شده و تا ۱۷ فروردین ادامه خواهد داشت.
ولکر تورک کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد اوایل بهمن ماه، ضمن ابراز نگرانی از افزایش شدید اعدام در ایران، تأکید کرد که این مجازات با اساسیترین حقوق انسان سازگار نیست و باید فورا متوقف شود.
صدای آمریکا
سارا سبزی / روزنامه هممیهن
راهها بسته است، آب آشامیدنی پیدا نمیشود، خوراکی مغازهها تمام شده، شش روستا برق ندارند. در روستای تلنگ، کپسول گاز پیدا نمیشود و مردم با هیزم آشپزی میکنند. اما همان هم روشن نمیشود. مردم فقیرند، خانههایشان خشت و گلی است و سیل، وضعیتشان را وخیمتر کرده.
این روایت کوتاه از وضعیت اهالی شهرستانهای بخش بلوچستان استان سیستان و بلوچستان، شش روز پس از جاریشدن سیل است؛ آبها فروکش کرده و به دریا ریخته و گلولای باقی مانده و کم کم سیل، روی دیگرش را نشان میدهد. «خاش»، «سیب و سوران»، «فنوج»، «ایرانشهر»، «میرجاوه»، «نیکشهر»، «دلگان»، «چابهار»، «سراوان»، «زاهدان»، «نیمروز»، «سرباز»، «کنارک» و «مهرستان» و «دشتیاری» از این سیل آسیب دیدند، اما همه میگویند وضعیت دشتیاری و«تلنگ» قصرقند وخیمتر است: «مردم از نظر روحی بههم ریختهاند، بهویژه زنان و بچههای کوچک. میگویند تا امروز که شش روز از سیل گذشته، چرا هیچ مسئولی نیامده؟ آنها گله دارند که صندوقهای رأی را برای ما آوردید، رأی ما را در این باران گرفتید، ولی کسی برای امداد نیامد. فرماندار یک شب توانست خودش را تا اینجا برساند و یک ساعت از منطقه بازدید کند؛ اما در مرکز شهرستان انتخابات بود و باید میرفت. صندوقها را هر طوری شد در گلولای منتقل کردند، حتی بعضیها را با قایق آوردند. بعضی نقاط مثل دریا شده بود، ولی قایقها با سرعت زیاد میرفتند.»
«عبدالحلیم»، ساکن تلنگ است و وقتی سیل آمد، در روستا بود و دید که یک شبانهروز بارش باران، چطور آن حجم از آب را به روستا رساند: «حجم آب خیلی زیاد بود. در ۴۵ سالی که عمر کردهام، این حجم از آب را ندیده بودم. در یک شبانهروز ۲۶۰ میلیمتر باران آمد، آن هم در منطقهای که متوسط بارش یک سال در آن ۱۲۰ میلیمتر است. اگر قبل از آن به مردم هشدار هم میدادند، آنها جایی نداشتند بروند. اگر هشدار میدادند، باید خودشان بالگرد آماده میکردند، هلالاحمر مواد غذایی دپو میکرد و... ولی خبری از اینچیزها نبود.» تقریباً تمام ۷۴ پارچه آبادی و روستای بخش تلنگ قصرقند، درگیر سیلی شدند که نتیجه چهار شبانهروز بارش شدید بود.
یکهفته پس از سیل، تمام زمینهای روستای تلنگ هنوز گلآلود است و بعضی از مسیرها تا نیممتر گل دارند. در روستاهای سطح بالاتر، آفتاب گلولای را کمی خشک کرده، ولی مناطق سطح پایینتر هنوز گلآلودند: «مردم این محدوده بهصورت دیم کشاورزی میکنند و بندسار و آببند دارند، آب پشت این بندها ذخیره میشد و با آن کشاورزی میکنند، ولی حالا همه این بندسارها از بین رفته و سیلبندهای اطراف روستاها هم تخریب شده است.»
بخش تلنگ، ۲۴ هزار خانوار و ۶ هزار جمعیت دارد که فعلاً به مناطق خارج از روستاهای خود دسترسی ندارند؛ در همین شرایط هم موادغذایی فروشگاههای کوچک تمام شده، هم آب آشامیدنی سالم در دسترس نیست: «درحالحاضر مردم به موادغذایی نیاز دارند، چراکه تمام مواد غذایی در مغازهها تمام شده است. حالا مهمترین مسئله، بازگشایی راههای روستایی است. بیشترین خسارت به زیرساختها، جادهها و سیستم برقرسانی وارد شده. درحالحاضر ۶ روستا برق ندارند و اگر برق وصل شود، موقتی است؛ چون تیرهای برق و سیمها روی زمین افتادهاند.» عبدالحلیم حرفهای دیگری هم دارد.
به گفته او، تمام راهها پس از گذشت ۶ روز همچنان بسته است: «ما به مراکز خرید و شهر راهی نداریم. موادغذایی مغازههای کوچک روستا، تمام شده و مردم چیزی برای خوردن ندارند. تلنگ، لولهکشی گاز ندارد و مردم از کپسول استفاده میکنند؛ حالا که راهها بسته است، هیچ کپسول گازی هم وجود ندارد و مردم با هیزم آشپزی میکنند. هیزمها بهدلیل باران، کم است و همان مقدار هیزم هم مرطوب شده و قابل اشتعال نیست. بیشتر مردم منطقه فقیرند و خانههایشان را با خشت و گل ساختهاند؛ سیل شدید همین خانهها را هم تخریب کرده و سرویس بهداشتی و چاههای فاضلاب بهصورت کامل از آب پر و تخریب شده است. الان مردم به مواد غذایی نیاز دارند که بهصورت کامل تمام شده و مهمترین بحث، بازگشایی راههای روستایی است.»
آب لولهکشی روستاهای تلنگ قبلاً از سد تامین میشد، ولی فعلاً دسترسی به آب سالم قطع شده و مردم از آب گلآلود باران استفاده میکنند؛ همین شرایط باعث شده تا بیماریهایی مثل اسهال افزایش پیدا کند. امیری میگوید: «امیدواریم وبا شایع نشود.»
۱۷ نفر گم شدند
۱۷ نفر از مردم منطقه حدود چهار روز در سیلاب گیر کرده بودند که دو روز پیش نجات پیدا کردند: «هلالاحمر برای یک بخش ۶ هزار خانواری، ۳۰۰ بسته فرستاده بود که آن را هم نتوانستند توزیع کنند؛ ۴ کنسرو لوبیا بود، ۴ تنماهی و یککیلو برنج. در بعضی روستاها تلفات احشام داشتیم و آب، لاشه آنها را برد و زیر گل دفن شدند. مردم در خانه خرابشده یا خانه همسایهها زندگی میکنند. تاکنون هلالاحمر توانسته در روستاها ۲۳ چادر برپا کند.»
همه زمینهای روستای تلنگ، گلآلود است و الان بهصورت پیاده میشود رفتوآمد کرد، اما بعضی از مسیرها تا نیممتر گِل دارند. در نقاطی که سطح بالاتری داشتند، آفتاب خورده و گلها خشک شده، ولی مناطق سطح پایینتر هنوز گِلآلودند.
دشتیاری را آب برد
بعد از چهار روز بارش مداوم در دشتیاری، آب حدود دو متر از سطح زمین بالاتر آمد. مردم قایقها را برداشتند و از شرق دشتیاری به غرب آن آمدند. ایوب آبیار، معلم و فعال اجتماعی است و در روستای گارکندی دشتیاری زندگی میکند. او هم در زمان وقوع سیل در روستا بود، اما بخت با روستایشان یار بود و کمتر آسیب دیدند: «روستاهای این بخش نسبت به روستاهای دیگر، آبگرفتگی کمتری دارند، اما یکی از روستاهایی که پنجکیلومتر بالاتر از گارکندی قرار دارند، بهصورت کامل در محاصره آب بود. در این منطقه درههایی نزدیک به سه، چهارمتر توسط آب ایجاد و منجر به نوعی از فرسایش میشود. مثلاً سیلاب، زمینهای اطراف روستای «لانیاری» را شسته و دچار فرسایش کرده. این روستا حدود پنج روز در محاصره سیلاب بود.»
دشت دشتیاری، وسیع و بدون شیب تند است و سیلاب در آن سرعت بالایی ندارد. ساکنان منطقه همیشه خانههای خود را کمی بالاتر از سطح زمین میسازند تا سیل، آسیب کمتری به خانهها وارد کند: «بیشترین چالش این سیل، آبگرفتگی معابر و بستهشدن راههای دسترسی مردم بود که باعث شد آنها در محاصره آب قرار گیرند، بههمیندلیل خسارت جانی و مالی کم بود، ولی چاههای فاضلاب و حوضانبارها آسیب زیادی دیدند.»
بارندگی و تخریب سیل در شمالغربی دشتیاری بیشتر بود. بافت و شیب زمین باعث شد سرعت سیلاب بیشتر شود و زیرساختها آسیب ببیند: «هنوز هم در این روستاها دسترسی به راههای زمینی مسدود است، البته با بالگرد کمکهایی به منطقه رسانده شد. در بعضی از روستاها آب حدود نیممتر پایین آمد. در روز انتخابات هم، صندوق رأی با قایق برده شد.» او میگوید، راه اصلی منطقه دشتیاری به شهرستان چابهار از جاده سرباز عبور میکند که فعلاً قطع است. خروجی آب سیل از سمت غرب به قسمت شرقی دشتیاری میرود که آن هم به دریا میرسد. در این منطقه روستاها آبگرفتگی زیادی دارد و تنها راه ارتباطی همان قایق ماهیگیری است.
هلالاحمر و ارتش در این چند روز به منطقه «پلان» چابهار رفتند، ولی اغلب کمکها، از طرف مردم بود. کسانی که قایقهای ماهیگیری داشتند بهسرعت خودشان را رساندند و برگزاری انتخابات با سیل همزمان شد، مردم احساس کردند انتخابات بیشتر از سیل بلوچستان اهمیت داشت.
ایوب آبیار، تعریف میکند که دو هفته پیش هم هشدار سطح نارنجی اعلام شد، اما بارندگی اتفاق نیفتاد. هفته قبل هم دوباره این هشدار مطرح شد ولی ستاد مدیریت بحران، سد «زیردان» را مدیریت نکرد: «این سد میتواند نزدیک به ۲۰۰ میلیون مترمکعب آب را ذخیره و جلوی سیلاب را بگیرد، اما آنها به هشدارهای هواشناسی توجه نکردند تا یک هفته جلوتر سد را تخلیه کنند. سرچشمه رودخانه کاجور که از منطقه دشتیاری رد میشود، تا نزدیک ایرانشهر هم میرسد. بارانی که در کل منطقه رخ میدهد، در دشتیاری پخش میشود و تمام خشم آب در سراشیبی کوهستانها به دشتیاری میرسد. اگر سد زیردان را تخلیه میکردند، این میزان خسارت ایجاد نمیشد. آبی که از طرف کوههای قصرقند و ایرانشهر میآمد، میتوانست در سد ذخیره شود. در سال ۹۸ هم این اتفاق افتاد اما هشدارها جدی گرفته نشد. سد قبلاً پر و نزدیک به سرریزشدن بود و بعد از بارندگی این حجم از آب به منطقه وارد شد. بعد هم دریچه سد را باز کردند و بین یک تا یکونیم متر هم از بالای سد سرریز کرد. اگر سد را جلوتر از این هشدارها تخلیه میکردند، میتوانستند این حجم آب را کنترل کنند. با توجه به تجربه مردم از سیل، اگر به آنها هشدار داده میشد، میتوانستند آذوقه لازم برای این چند روز ذخیره کنند.»
آب در دسترس مردم روستاهای دشتیاری، گِلآلود است. قبل از سیل هم، آب خام سد در منبع کلرزنی و به دشتیاری فرستاده میشد. اما حالا در این شرایط دیگر آب کلرزنی نمیشود و آبی که در لولهها جریان دارد، گلآلود و کدر است: «مراکز خرید منطقه محدود است و فعلاً مردم به همان مراکز هم دسترسی ندارند. پیشنهاد کمکرسانی فوری با اقلامی مثل برنج و آرد بود.»
سوختبرها قایقشان را آوردند
روز اول سیل دشتیاری، «مراد»، اهل روستای اسلامآباد، باید دو فرزندش را به پزشک میرساند، در همان باران مجبور شد با یک خودرو از روی پل رد شود و به شهر برسد، اما بعد از آن، جاده اصلی دشتیاری به چابهار بسته شد و مردم با قایق تردد میکردند: «تا روز جمعه حداقل حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ روستا در محاصره سیلاب بودند و قرار بود بالگرد بیاید، اما یک بالگرد هم نفرستادند. در همان چندروز یکنفر از اهالی باهوکلات تشنج کرده بود، اما بهدلیل بسته بودن راهها دیر به بهداری رسید و فوت کرد. به فرمانداری و بخشداری زنگ زدیم، گفتند بالگرد نداریم. قایقها را از دریا آورده بودند ولی فاصله با روستا ۱۰۰ کیلومتر است. بیمارستان چابهار تا این منطقه هم به همین میزان فاصله دارد. یک بیمار دیالیزی هم در روستای اسلامآباد بود که چهار روز بعد از سیل با قایق سوختبران و آمبولانس و همکاری رئیس مرکز بهداشت به بیمارستان چابهار منتقل شد. صندوقهای رأی هم حدود پنج عصر رسیدند، ولی فقط به ۳۰ درصد روستاها.»
سیل که آمد ۷ نفر از روستای تلنگ را با خودش برد و تا روز جمعه یکنفر از آنها همچنان مفقود بود؛ قایقها هنوز در حال جستوجو هستند: «وضعیت تلنگ بحرانی است و در روزهای اول مردم برای فرار از سیل در این سرما روی پشت بامها رفته بودند، اما باز هم هیچ کمکرسانیای انجام نشد و مردم بهشدت در مضیقه بودند. در باهوکلات هم هوتک زیاد است و مردم از همین آب برای نوشیدن استفاده میکنند. استفاده از آب جمع شده در این هوتکها خطرناک است، اما راهی ندارند. ۱۰۰درصد زمینهای کشاورزی در تلنگ و باهوکلات تخریب شده، دامها و خانههای مردم از بین رفته و از نظر زیرساختها چیزی برای مردم نمانده. بخشی از زمین کشاورزی خودم هم زیر آب رفت.»
مسیر چابهار به سرباز رودخانهای بهنام گرگرود دارد که بهسمت دریا میرود و آب از پل روی آن هم، بالاتر آمده بود. سوختبرها قایقشان را آورده بودند و مردم را جابهجا میکردند. بعضی از مردم خانههایشان را ترک کرده بودند و به جای دیگری، مثل کوه و پشتبام پناه بردند: «سه روز باران آمده، ولی هنوز هم داخل روستاها آب و گِل است. در این منطقه نانوایی کم است ولی مردمی که خانههایشان را ترک کرده بودند، با خودشان آرد و مواد اولیه بردند اما آب آشامیدنی نداشتند و خیلی از آنها یکی، دو روز غذا نخورده بودند. جایی که شرایط بهتر بود، مردم با ماشینهایشان رفتند که کمکرسانی کنند.»
«ملوران» فراموش شد
«ما قسمت کوهستانی بلوچستان هستیم، طرف بنت، نیکشهر. سال ۹۸ هم در همینجا سیل آمد. آبگرفتگی تا حدودی فروکش کرده، ولی خانههای خشتی و خالی نزدیک رودخانه خراب شدهاند، بیشتر خانههای خرابشده مربوط به افراد فقیر بود.» ساکنان این خانهها، اهل روستای ملوران، از توابع نیکشهرند و بعد از سیل به آب آشامیدنی سالم دسترسی ندارند. همیشه بعد از سیل، آب شرب روستا تا یکماه قطع میشود. دمای هوای منطقه هم سردتر از روزهای گذشته است. «شهبخش هوتی»، ساکن همین روستاست. چند تصویر از وضعیت زمینهای کشاورزی میفرستد و پایین یکی از آنها مینویسد: «این زمین کشاورزی بوده، اثری ازش نیست، شده رودخانه.»
یک تصویر دیگر از «پشت بازار» میفرستد که کامل تخریب شده و میگوید، تقریباً خانه همه ۵۰۰ خانوار روستا آسیب دیده؛ از ریزشهای جزئی تا تخریب، اما بهدلیل وسعت خسارت در دشتیاری، بخش آنها فراموش شده است. سیلبند حاشیه رود نزدیک روستا هم از بین رفته، زمینهای کشاورزی را زیر آب برده و تاسیسات برق و مخابرات هم آسیب دیده است.
بالگردها به منطقه رسیدند؟
دبیرکل جمعیت هلالاحمر خبر داده که ۱۵۰ تیم عملیاتی در مناطق آسیبدیده سیستان و بلوچستان حضور دارند و یک اردوگاه اسکان اضطراری در چابهار برپا شده است. در روزهای قبل بهدلیل شرایط جوی بالگردها امکان فرود نداشتند، اما از جمعه صبح، دو فروند بالگرد به منطقه رسیدهاند. یعقوب سلیمانی گفته است که بخشی از راههای منتهی به روستاهایی که تحتتأثیر سیل قرار گرفته بودند دیروز بهوسیله خودروهای زمینی بازگشایی شد.
احمدرضا هاشمزهی، فرماندار قصرقند، به هممیهن توضیح میدهد: «باتوجه به هشدار اداره کل استان و هواشناسی، ستاد بحران شهرستان قصرقند بلافاصله تشکیل و همه دستگاهها آمادهبهکار شدند. در بخش تلنگ شهرستان قصرقند ۲۶۰ میلیمتر باران بارید. در خود شهر و بخش مرکزی هم بیش از ۱۲۰ میلیمتر بارش باران داشتیم. باتوجه به اینکه رودخانه کاجور را در منطقه داریم، در ساعتهای اولیه بارندگی، روستاهای بالادست رودخانه دچار قطع ارتباط شدند، اما بلافاصله دستگاههای عمرانی پای کار آمدند برای بازگشایی مسیر اقدام کردند.»
او ادامه میدهد: «علاوه بر بارشهای زیاد در منطقه، خاک آن هم از نوع رُس است و آب کمتر در آن نفوذ میکند، بههمیندلیل تعداد زیادی از روستاهای بخش تلنگ در محاصره آب بودند که بلافاصله دستگاههای سنگین برای بازگشایی به منطقه آورده شد. همه دستگاههای امدادرسانی برای کمک به مردم تلنگ همراهی کردند. در این بخش بعضی از روستاها آبگرفتگی دارند، اما مسیر مواصلاتی بخش تلنگ بازگشایی شده و در حال امدادرسانی به سایر روستاهایی هستیم که مسیرشان مسدود است.» هاشمزهی میگوید که برای روزهای دوشنبه و سهشنبه هم بارش باران در منطقه پیشبینی شده است: «باتوجه به هشدار اداره کل هواشناسی و ستاد بحران، همه نیازمندیهای مردم در حال توزیع است و برنامهریزی شده که غذای گرم توزیع شود. همه دستگاههای امدادی آمادگی کامل دارند تا برآورد خسارت هم صورت گیرد.»
رودخانهها لایروبی نشدند
شهرستان زرآباد از توابع شهرستان کنارک است و در سیل هفته پیش هم آسیب دید. خسارت اصلی به باغهای موز و زمینهای کشاورزی وارد شد و خاک آن را دچار فرسایش کرد، اما خانهها از سیل در امان ماندند و حالا مردم تلاش میکنند به دشتیاری کمک برسانند.
یونس نهنگی، عضو شورای زرآباد است و درباره آخرین وضعیت خسارت سیل به روستاهای این شهرستان به هممیهن توضیح میدهد: «اگر بخواهیم اقدامی اساسی برای منطقه انجام دهیم، باید رودخانهها را لایروبی کنیم تا آب رودخانهها و روانآبها هدایت شوند. الان رودخانه دچار رسوب شدید شده، تا جایی که بهیاد دارم هیچ لایروبیای برای آن صورت نگرفته و دایک حفاظتی ایجاد نشده است. این موضوع باعث میشود در زمان وقوع سیل با مشکل روبهرو شویم. دشتیاری در بالادست با بارندگی شدید روبهرو شد و در این شرایط آب سرگردان یا به منازل وارد میشود یا به مزارع.»
او ادامه میدهد: «این مشکل همیشه منطقه بلوچستان را تهدید میکند و هزینههای هنگفتی دنبال دارد، ما رتبه یک فقر را در کشور داریم و سیلاب هم هزینه زیادی به دنبال دارد، چرا از آن پیشگیری نمیشود؟ چرا رودخانهها لایروبی و دایک حفاظتی بتنی ایجاد نمیشود که خاک دچار فرسایش نشود؟ همه کارشناسان میگویند خاک زرآباد بسیار حاصلخیز است و حیف است رسیدگی نشود، همیشه مردم با کمی بارندگی دچار مشکل شوند. درحالیکه میشود از این آب بهره برد، اما بهدلیل اینکه وزارت نیرو وظیفه خود را در این خصوص انجام نمیدهد، ما همیشه با چالش مواجه هستیم.»
او توضیح میدهد که وضعیت دشتیاری نسبت به زرآباد سختتر است؛ چون آب شربشان که از هوتک تامین میشود و در این شرایط تحت تاثیر سیل قرار میگیرد. نهنگی از شرایط روزهای بعد از سیل میگوید: «بعد از سیل محورهای مواصلاتی مسدود شده و چاههای تامین آب کشاورزی آسیب دیدهاند. گلولای باقیمانده در پای درختان فرو میرود و باعث میشود آب به ریشه آنها نرسد و خسارتهای جدی به کشاورزی و باغها وارد میکند، بااینحال فعلاً مردم دشتیاری به کمک زیادی نیاز دارند و اهالی زرآباد هم در حال جمعآوری کمک هستند تا به دست آنها برسانند.»
سیما پروانهگهر / روزنامه اعتماد
با پایان فرآیند اخذ رای، در ساعات پایانی جمعه شب، شمارش آرا در حوزههای انتخابیه سراسر کشور آغاز شد که به تدریج نتایج رسمی و نام منتخبان نیز اعلام شد. ادعای گزافی نیست اگر نتایج انتخابات مجلس دوازدهم تا ساعات پایانی شنبه شب را «عجیب» بخوانیم. رخدادهایی بیسابقه.
رکورد کاهش مشارکت شکسته شد
میزان مشارکت مردم در انتخابات مجلس دوازدهم ۴۱ درصد اعلام شد. طبق اعلام خبرگزاری دولت، از ۶۱ میلیون ایرانی واجد شرایط رای دادن، ۲۵ میلیون نفر پای صندوقهای رای رفتند. این کمترین میزان مشارکت مردم ایران در ۱۲ دور انتخابات مجلس بعد از انقلاب است. بیشترین میزان مشارکت مردم در انتخابات مجلس، مربوط به مجلس پنجم بود که در آن ۷۱.۱ درصد مردم رای دادند و علیاکبر ناطقنوری رییس آن مجلس شد.
دومین مشارکت بالا نیز مربوط به مجلس ششم بود که ۶۷.۳ درصد رای دادند و مهدی کروبی به ریاست پارلمان رسید.تا قبل از انتخابات ۱۱ اسفند، پایینترین نرخ مشارکت مربوط به مجلس یازدهم با ۴۲.۵۷ درصد بود که ریاست آن با محمدباقر قالیباف است و اینک رکورد کاهش مشارکت، باز هم شکسته شده است.
پایگاه خبری عصرایران در این باره نوشته است: «این نکته از آن جهت حایز اهمیت ویژه و حیاتی است که در سال ۱۳۹۸ که انتخابات مجلس یازدهم برگزار شد، میزان مشارکت برای اولینبار به زیر ۵۰ درصد رسید و در انتخابات ریاستجمهوری و شوراهای سال ۱۴۰۰ نیز این مشارکت زیر ۵۰ درصدی ادامه یافت (۴۸.۸ درصد) و اکنون در سال ۱۴۰۲، بار دیگر شاهد مشارکت زیر ۵۰ درصدی در دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان هستیم. به بیان دیگر در همه انتخابات ۴ سال اخیر که همه نوع انتخاباتی هم برگزار شده، بیش از ۵۰ درصد مردم و حتی نزدیک به ۶۰ درصدشان در انتخابات شرکت نکردهاند.»
احمد زیدآبادی، تحلیلگر مسائل سیاسی نیز در کانال تلگرامش نوشت: اگر نرخ مشارکت ۲۰ درصد هم میشد، رسانههای اصولگرا باز هم، اعلام جشن و پیروزی میکردند.رسانههای اصولگرا مشارکت حدود ۴۰ درصدی در انتخابات مجلس را به عنوان پیروزی، جشن گرفتهاند.کلا در کشور ما قرار نیست کسی ذهنیتش را با واقعیت تطبیق دهد، این واقعیت است که باید خودش را با ذهنیت افراد سازگار کند!
وی در مطلب دیگری نیز نوشت: پیش از این نوشته بودم که انتخابات مجلس دوازدهم ارزش دموکراتیک ندارد، اما به لحاظ ترکیبی که پیدا میکند، تا اندازهای جهتگیری آینده را مشخص خواهد کرد. از آنجا که در این دور از انتخابات چهرههای ناشناس بسیاری تایید «صلاحیت» شده بودند، این احتمال وجود دارد که افرادی با گرایش سیاسی نامشخص یا بدون گرایش سیاسی خاص، ولی با جهتگیری مخالفت شدید با وضع موجود، اکثریت کرسیهای مجلس را به خود اختصاص داده باشند. البته تا زمان مشخص شدن گرایشِ اکثریتِ راه یافتگان به مجلس باید صبر کرد، اما اگر احتمالی را که مطرح کردم، واقعیت پیدا کند، چه خندهبازاری به پا خواهد شد! چه بسا عجیب و غریبترین مجلس پس از انقلاب شکل گرفته باشد!
آمار عجیب آرای باطله
دوم شدن آرای باطله در یزد بازتاب زیادی در رسانهها داشته است. در یزد میزان آرای باطله ۲۹ هزار و ۳۰۳ رای اعلام و به عبارتی دوم شده است. از این شهر، محمدصالح جوکار با تعداد ۸۱ هزار و ۶۳۴ رای به مجلس راه یافته است. کاندیداهای بعدی با اختلاف زیاد، تنها از ۱۹ هزار تا سه هزار رای آوردهاند.
هنوز مشخص نیست در انتخابات اخیر چند درصد آرا، باطله هستند، اما در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰، آرای باطله رتبه دوم جدول ردهبندی آرا را به خود اختصاص داد.
بر اساس آماری که یاسر جبراییلی، فعال سیاسی اصولگرا اعلام کرده در استان تهران یک میلیون و ۸۱۳ هزار نفر رای دادهاند. تعداد کل واجدین شرایط حدود ۱۰ میلیون و ۳۰ هزار نفر بوده و با این حساب مشارکت در استان تهران حدود ۱۸ درصد برآورد میشود. روزنامه اینترنتی فراز در این باره نوشته است: «با توجه به نزدیکی تعداد آرای ماخوذه با دوره قبل و کاهش بیسابقه رای نامزدها به نظر میرسد بخش بزرگی از آرا باطله بوده باشد. تا حدی که برخی شائبه پیشتاز بودن یا دوم بودن آرای باطله در حوزه انتخابیه تهران را مطرح کردهاند.»
بر اساس قانون انتخابات هر نامزد باید بتواند ۲۰ درصد از کل آرای ماخوذه را به دست آورد. همچنین بر اساس ماده ۲۲ قانون آرای باطل نیز جزو آرای ماخوذه به حساب میآیند. البته این در صورتی است که آرای ماخوذه «ناخوانا» باشد، حاوی اسامی غیر از نامزدهای تایید شده باشد و سفید به صندوق انداخته شود.
بهطور کلی نیز آرا و صندوقهایی که شائبه تقلب در آنها هست و قانون به ۱۲ مورد آن اشاره کرده باطل و جزو آرای ماخوذه محاسبه نمیشود. البته طبق تبصره ماده ۲۲ آرای باطل ماخوذه در حد نصاب انتخاب نماینده محاسبه نمیشود. این یعنی هر چند پیشبینی میشود آرای باطله زیادی به صندوقها ریخته شده باشد، اما این آرا در نصاب نامزدها محاسبه نخواهد شد.
بازماندگان عجیب رقابتهای انتخابات مجلس دوازدهم
با آغاز شمارش آرا بهطور رسمی و غیررسمی اخبار حکایت از این دارد دارد که برخی چهرههای شناخته شده ادوار قبل از راهیابی به مجلس آینده بازماندند و بخشی از عجایب این دوره انتخابات هستند.
«محمدباقر نوبخت»، دبیرکل حزب اعتدال و توسعه با سابقه ۴ دوره نمایندگی مجلس از حوزه انتخابیه رشت و خمام، رییس سازمان برنامه و بودجه در دولت یازدهم و دوازدهم، در این دوره، از حوزه انتخابیه تهران ثبتنام کرده و تایید صلاحیت شده بود .اما در فاصله ۲۱ روز مانده به برگزاری انتخابات تصمیم به تغییر حوزه انتخابیهاش به شهر رشت و خمام گرفت. با این وجود او از کسب رای برای ورود به مجلس باز مانده است.
«محمدرضا باهنر»، نماینده دورههای دوم، سوم، چهارم، پنجم، هفتم و هشتم و نهم با ۲۸ سال نمایندگی در مجلس، ابتدا از حوزه انتخابیه تهران نامزد شده بود و بعد به کرمان تغییر حوزه داد، نتوانست آرای مردم کرمان را جلب کند.
«محمدرضا پورابراهیمی»، نماینده مردم کرمان در مجالس نهم، دهم، یازدهم نیز از راهیابی به مجلس دوازدهم باز ماند.
«علیاصغر عنابستانی»، نماینده دوره یازدهم مجلس و نامزد حوزه سبزوار بود که نامش با سیلی زدن به یک سرباز راهنمایی و رانندگی بر سر زبانها افتاده بود نیز به مجلس دوازدهم راه نیافت. علاوه بر این «حسن نوروزی» که سابقه حضور در دورههای هشتم، دهم و یازدهم مجلس شورای اسلامی را در کارنامه دارد، از راهیابی به مجلس دوازدهم باز ماند و حسن قشقاوی، سخنگوی اسبق وزارت امور خارجه، از حوزه رباطکریم و بهارستان راهی مجلس شد.
«حسین جلالی»، نماینده مردم رفسنجان در مجلس یازدهم جای خود را به انارکیمحمدی داد. انارکیمحمدی در مجلس دهم نیز نماینده مردم رفسنجان و انار بوده است.
علاوه بر این با پایان شمارش آرا و اعلام نتایج انتخابات مجلس شورای اسلامی در حوزه انتخابیه شهرستان کرمانشاه، محمد رشیدی به عنوان نفر اول منتخب مردم شد و عبدالرضا مصری، فضلالله رنجبر، جهانبخش امینی و ابراهیم رحیمیزنگنه به دور دوم راه یافتند و بدینترتیب ایرج ملکی از راهیابی به مجلس باز ماند.
فراکسیون اقلیت در راه است؟
اعلام نتایج برخی شهرستانها حکایت از راهیابی چهرههای تازه یا اقلیت مجلس یازدهم به دوره دوازدهم دارد. مسعود پزشکیان از تبریز، آذرشهر و اسکو، غلامرضا نوریقزلجه از بستانآباد، عبدالکریم حسینزاده از نقده و اشنویه، مجید نصیرپور سردهایی از سراب، سید فرید موسوی از مراغه و عجبشیر و نمونههای دیگر آماری بالغ بر ۳۵ نفر را در سراسر کشور رقم میزند. چهرههایی که میتوانند یک فراکسیون اقلیت منسجم را در مجلس دوازدهم رقم بزنند.
رخداد بیسابقه در تهران
خبرگزاری مهر، میزان مشارکت مردم تهران در انتخابات روز گذشته را ۲۴ درصد اعلام کرد.در انتخابات دور یازدهم مجلس شورای اسلامی که سال ۱۳۹۸ برگزار شد، ۲۶.۲۴ درصد از تهرانیها پای صندوقهای رای رفته بودند.در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ نیز میزان مشارکت مردم تهران، ۳۴.۳۹ درصد بود.
با این اوصاف، کمترین میزان مشارکت مردم تهران در یک انتخابات، در روز ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ رقم خورده است. فارغ از مساله مشارکت در تهران رخدادی بیسابقه نیز در این دوره از انتخابات ثبت شده و آن تعیین تکلیف اکثریت کرسیهای تهران در مجلس دوازدهم در دوره دوم است.
بر اساس ماده ۹ قانون انتخابات جدید مجلس شورای اسلامی در انتخابات مجلس فرد منتخب در مرحله اول انتخابات باید حداقل بیست درصد (۲۰%) از کل آرا را کسب کند و انتخاب در مرحله دوم و همچنین انتخابات میاندورهای با کسب اکثریت نسبی به هر میزان است.
ماده ۱۰نیز تصریح دارد که چنانچه در مرحله اول برای یک یا چند نفر از داوطلبان حداقل یکپنجم آرا حاصل نشد، انتخابات دومرحلهای خواهد شد، بدین معنی که از بین نامزدهایی که حداقل یکپنجم آرا را در مرحله اول به دست نیاوردهاند، فقط به تعداد دو برابر نمایندگان مورد نیاز از بین کسانی که بیشترین آرا را در مرحله اول داشتهاند، در انتخابات مرحله دوم شرکت میکنند و در صورتی که تعداد نامزدهای باقیمانده، کمتر از دوبرابر باشد، تمام آنان در مرحله دوم انتخابات شرکت خواهند کرد.
علاوه بر این قانون انتخابات مجلس در تبصره ۲ ماده ۱۰ تاکید دارد که اگر تعداد نامزدهای باقیمانده مساوی یا کمتر از نمایندگان مورد نیاز باشد، انتخابات مرحله دوم انجام نخواهد شد و نامزد یا نامزدهای مذکور با همان تعداد آرای مکتسبه مرحله اول به مجلس راه مییابند.
تبصره ۳ این ماده قانونی نیز تاکید دارد که وزارت کشور با هماهنگی شورای نگهبان زمان انجام مرحله دوم انتخابات را ظرف یک ماه پس از اعلام نتیجه مرحله اول و تایید صحت انتخابات توسط شورای نگهبان، تعیین و اعلام خواهد کرد.
لازم به تاکید است که بر اساس قانون انتخابات مجلس، کلیه رایدهندگان مرحله دوم منحصرا در حوزه انتخابیهای که در مرحله اول انتخابات رای دادهاند، شرکت خواهند کرد و کسانی که در مرحله اول در هیچ یک از حوزههای انتخابیه رای نداده باشند در مرحله دوم انتخابات میتوانند، شرکت کنند.
در انتخابات میاندورهای حوزههای انتخابیه هر دوره مجلس، کسانی حق رای دارند که در انتخابات قبلی آن دوره در همان حوزه رای داده باشند یا در هیچ یک از حوزههای انتخابیه شرکت نکرده و رای نداده باشند.
رییس ستاد انتخابات استان تهران نیز با بیان اینکه «در حوزه انتخابیه تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس همچنان باید منتظر باشیم؛ چراکه هنوز شمارش آرا ادامه دارد و ممکن است تا فردا نیز به طول بینجامد» از احتمال کشیده شدن انتخابات مجلس در این حوزه انتخابیه به دور دوم خبر داد.
بازی لیست و سرلیستی
کدام لیست تهران توفیق بیشتری داشته است؟
با مرور میزان آرای ۳۰ نفر نخست تهران تا زمان حاضر به نظر میرسد چهرههایی که در لیست صبح ایران قرار داشتند بیش از بقیه در کسب رای توفیق پیدا کردهاند، البته لازم به یادآوری است که این اسامی به صورت اختصاصی مختص این لیست نبوده و از اساس مشترکات هر ۴ لیست- لیست متحد شورای ائتلاف نیروهای انقلاب و جبهه پایداری، لیست امنا، لیست جبهه متحد و لیست صبح ایران- قابل توجه است. در این بین لیست شورای وحدت با سرلیستی منوچهر متکی جز سرلیست خود که در لیست صبح ایران نیز بوده هیچ توفیقی در کسب رای نداشته است.
فهرست «صبح ایران» که منتسب به علیاکبر رائفیپور و ائتلاف او با سعید محمد ارایه شده بود، با ۲۰ کاندیدا، بیشترین سهم را در بین ۳۰ نفر نخست به خود اختصاص داده است. منوچهر متکی، تنها کاندیدای موجود بین ۳۰ نفر نخست است که از بین ۴ فهرست فوق، فقط در لیست صبح ایران حضور داشته است و البته همانطور که تاکید شد سرلیست شورای وحدت نیز بود. البته متکی به خاطر سابقه کارهای اجرایی به خصوص وزارت امور خارجه در دولت محمود احمدینژاد پتانسیلهای فردی رایآوری در بدنه رای اصولگرایی را نیز داشته است. فهرست امنا هم که با چهرههایی چون رسایی و کوچکزاده شکل گرفت، هر چند کاندیدای اختصاصی در بین ۳۰ نفر اول ندارد ولی با ۱۷ کاندیدای مشترک، بعد از صبح ایران، جایگاه دوم کسب رای را دارد.
مساله دوم بالاترین رای در تهران یعنی سید محمود نبویان است. رای بالای نبویان از دو بعد قابل توجه است؛ نخست توجه بدنه رایدهندگان در تهران به شمایل جبهه پایداری با همه رویکردهای خاص این جریان که در رای بالا به نبویان تبلور یافته و دوم حضور او در همه فهرستهای چهارگانه است که طبیعتا صدرنشینی او در میزان آرا در تهران را برایش به ارمغان آورده است. احتمال اول چندان قابل ارزیابی نیست به خصوص که میزان رای آقاتهرانی نشان از استقبال رایدهندگان از جریان پایداری در تهران ندارد.
آقاتهرانی در انتخابات گذشته، ۸۶۸ هزار رای به دست آورده بود در حالی که بر اساس آخرین آمار اعلامی روز گذشته که کمتر از نیمی از صندوقها شمرده بود، تنها موفق به کسب ۸۰ هزار رای شده است و اگر نسبت دو برابری این عدد را هم بعد از اتمام شمارش آرا در نظر بگیریم وزن رای به لیدر جبهه پایداری در تهران مشخص میشود. بنابراین رای محمود نبویان به عنوان پیشتاز انتخابات در تهران در قالب حضور در ۴ لیست قابل تعبیر و تحلیل است.
گفتنی دیگر انتخابات تهران علاوه بر اینکه هیچ لیستی به صورت کامل رای نیاورده، جایگاه محمدباقر قالیباف است. قالیباف بر اساس آخرین آمار اعلامی شمارش آرا در جایگاه چهارم قرار دارد. علاوه بر این در انتخابات دور قبل در تهران قالیباف بر اساس آمار اعلام شده بالغ بر یک میلیون و ۲۰۰ هزار رای در صدر لیست منتخبین تهران قرار داشت و آخرین نفر این لیست عزتالله اکبریتالارپشتی با حدود ۶۰۰ هزار رای بود.
به نظر میرسد بعد از یک دوره حضور قالیباف در مجلس به عنوان نماینده تهران و در کسوت رییس مجلس، میزان رای کسب شده توسط وی که تا ساعات پایانی روز شنبه به ۱۰۰ هزار رای نیز نرسیده از آخرین نفر لیست اصولگرایان در دوره یازدهم نیز کمتر شده است. در کنار این موضوع از یاد نبریم که امیرحسین ثابتی مجری برنامه جهانآرا که از نیروهای فکری سعید جلیلی نیز محسوب میشود و از اساس در لیست اصولگرایان هیچ جایی نداشت در رتبه سوم و بالاتر از قالیباف در تهران کسب رای کرده است.
محمدباقر قالیباف و زهرا سادات لاجوردی، تنها کاندیداهایی هستند که نامشان فقط در لیست شانا بوده و به جمع ۳۰ نفر رسیدهاند. در مجموع، فهرست شانا که حول محور قالیباف تشکیل شده بود، با ۲ کاندیدای اختصاصی و ۱۰ کاندیدای مشترک، کمترین میزان موفقیت را در بین فهرستهای چهارگانه به دست آورده است. علاوه بر این به نظر میرسد چهرههای نزدیک به او که سهم قالیباف در لیست متحد اصولگرایان محسوب میشدند هیچ یک نتوانستهاند در بین ۳۰ نفر نخست قرار بگیرند.
نکته مهم دیگر درباره تهران سلیقه رایدهندگان تهرانی از بدنه رای اصولگرایی است. نخست باید به این نکته توجه داشت که فهرست شورای وحدت نیروهای انقلاب اسلامی که از سوی تشکلهای باسابقه اصولگرا مانند حزب موتلفه اسلامی حمایت میشد و در عمل نماد اصولگرایی سنتی است، نتوانست در میان این ۴ فهرست جایگاهی داشته باشد و سرلیست آن یعنی منوچهر متکی به مدد وزن سیاسی شخصی و حضور در لیست صبح ایران، وارد ۳۰ نفر برگزیده اولیه تهران شده است.
بنابراین عبور از اصولگرایی سنتی برخلاف آنچه تا سالهای ابتدایی دهه ۹۰ هنوز برقرار بود، رقم خورده و نهایی شده است. نکته دوم اینکه رایدهندگان از بدنه رای اصولگرایی در تهران برخلاف دور قبل دیگر لیستی رای ندادهاند. موضوعی که در جای خود نیازمند بررسیهای جدی است و با اعلام نتایج نهایی آرا در تهران میتوان درباره آن تحلیلهای مشخص و تازهای داشت. تحلیلهایی که خبر از دوران تازه در بدنه رای اصولگرایی و تغییر دیدگاه جدی آنها نسبت به گفتمان و رفتارهای اصولگرایی دارد. تغییر دیدگاههایی که قطعا با تغییر مطالبات نیز همراه خواهد بود.
روزنامه اعتماد
۶ اسفند ماه جاری در پی بارندگیهای شدید در ۱۱ شهرستان سیستان و بلوچستان منجر به وقوع سیلاب شد و بیش از ۱۱۰ هزار نفر از مردم روستاهای جنوب این استان دچار وضعیت بحرانی شدند و هنوز مسوولان برای این وضعیت بحرانی چارهاندیشی نکردند. براساس گزارش هواشناسی موج جدید بارشی از روز سهشنبه پانزدهم اسفند ماه بلوچستان را دوباره تحتتاثیر خود قرار خواهد داد. اگر آب پیش از ورود سامانه بارشی جدید سدهای جنوب سیستان و بلوچستان تخلیه نشود، فاجعهای دیگر رخ میدهد.
سیلاب سبب طغیان رودخانههای فصلی و بارش سنگین در قصرقند، بخش تلنگ، دشتیاری، بخش پلان، پیرسهراب و خسارت سنگینی به بخش کشاورزی، واحدهای مسکونی خشتی و گلی، راههای روستایی و زیرساختهای شهری و روستایی شده بهطوری که راه تمام روستاها بسته شده و هیچ ارتباطی با سایر شهرستانهای همجوار و حتی یک روستا به روستای دیگر وجود ندارد.
یک شهروند در مورد غرق شدن سلمان درزاده در شهرستان دشتیاری به یکی از خبرگزاریهای محلی گفته است: «سلمان درزاده در رودخانه باهوکلات غرق شده و ما هر چه از مسوولان درخواست کمک کردیم به درخواست ما توجهی نکردند. پیکر سلمان توسط مردم محلی و امدادگران بلوچستان (سوختبران) بدون همکاری ارگانهای دولتی کشف شد.»
۱۰ اسفند ماه نیز معینالدین سعیدی، نماینده مجلس از مرگ یک شهروند در سیل جنوب استان سیستان و بلوچستان خبر داده بود. یکی از شهروندان به «اعتماد» میگوید: «چند نفر در شهرستان دشتیاری مفقود شدند.»
یک فعال اجتماعی در مورد وضعیت شهرستان دشتیاری نیز به «اعتماد» میگوید: «سیل تلفات جانی داشته، اما هنوز به صورت قطعی اعلام نشده است. شهرستان چابهار و دشتیاری وضعیت بحرانیتری دارد. مسوولان اگر دریچه سد را در همان روزهای اول بارندگی به صورت مدیریت شده باز میکردند آب اینگونه وارد شهرها نمیشد. تاکنون دو نفر جان خود را از دست دادند.»
عیسی بزرگزاده، سخنگوی صنعت آب درباره سیل سیستان و بلوچستان اعلام کرد: «اگر سد زیردان وجود نداشت، اضافه حجم ۱۷۰۰ مترمکعبی کلیه مناطق پاییندست در جنوب استان سیستان و بلوچستان را زیر آب فرو میبرد و میزان خسارتهای مالی و جانی صدها برابر شرایط فعلی بود. بارندگی در بالادست سبب شده تا جریان آب رودخانههای منطقه در هر ثانیه از ۲ میلیون لیتر عبور کند، برای مثال جریان رودخانه کاجو در بالادست به ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار لیتر در ثانیه رسید. اگر سد زیردان وجود نداشت، اضافه حجم ۱۷۰۰ مترمکعبی کلیه مناطق پاییندست در جنوب استان سیستان و بلوچستان را زیر آب فرو میبرد و میزان خسارتهای مالی و جانی صدها برابر شرایط فعلی بود. آبگرفتگیهایی که در پاییندست شاهد آن هستیم به دلیل بارندگی در خود منطقه است. همین سامانه بارشی در بندر گوادر پاکستان فاجعه به بار آورد و به کشته شدن دهها نفر ختم شد.»
مجیب حسنی، فرماندار نیکشهر در جنوب سیستان و بلوچستان نیز عنوان کرد: «سد خیرآباد این شهرستان با ادامه بارندگی و جاری شدن سیل در رودخانه بالادست کشیک، هیتک و داروکان سرریز شد.»
دادکریم بلوچ، معاون عمرانی فرمانداری چابهار نیز گفت: «در پی بارندگیها در سیستان و بلوچستان روستاهای زیادی در بخش پیرسهراب و بخش پلان شهرستان چابهار کاملا در محاصره آب هستند و راههای دسترسی به این روستاها قطع است. بر اثر شدت بارشها آب به داخل خانههای ۶ روستا نفوذ کرده و نیاز به کمکهای امدادی فوری دارند. سد زیردان هم سریز کرده و آب در پاییندست سد با حجم بسیار بالا در جریان است. بارش شدید باران هماکنون در مسیر شهرستان دشتیاری و چابهار تردد را دشوار کرده است.»
«مهدی زارع»، زمینشناس درمورد وقوع سیلاب در استان سیستان و بلوچستان به «اعتماد» میگوید: «۶ و ۷ اسفند ماه ۱۴۰۲ جاری شدن سیل در استان سیستان و بلوچستان باعث بسته شدن مسیر بیش از ۲۷۰ روستا در دو شهرستان جنوبی این استان شد. بارش سنگین برف نیز راه دسترسی به ۱۴۵ روستای لرستان و ۷۰ روستای کرمان را مسدود کرد. هفتم اسفندماه، اعلام شد سیل منجر به قطع دسترسی به ۲۳۰ روستا شده و خسارتهای زیادی به واحدهای مسکونی، اراضی کشاورزی و تاسیسات عمومی وارد شده و سیل در برخی روستاها به خانههای شهروندان نیز نفوذ کرده است.
چهار سال قبل بارش شدید باران از ۱۸ دی ماه ۱۳۹۸ منجر به جاری شدن سیل در استانهای هرمزگان، کرمان و سیستان و بلوچستان در جنوب ایران شد. هزاران خانه را ویران و صدها نفر را آواره کرده و حداقل سه کشته برجای گذاشت. بیش از ۱۰۰ میلیمتر بارندگی در سیستان و بلوچستان در دی ماه ۱۳۹۸ در سه روز بارید. این میزانی است که معمولا طی یکسال در این منطقه میبارد. برای تعیین بازگشت و فراوانی سیلاب سنجش میزان دورههای بارش و خشکی در دهههای گذشته لازم است. در مقایسه با دوره ۱۳۸۵-۱۳۶۰ احتمالا دورههای طولانیتری از حداکثر دمای شدید در قسمت جنوبی کشور تجربه خواهد شد. به دلیل تغییر اقلیم فرینهای اقلیمی بیشتر قابل مشاهده خواهد بود.
دورههای تر خشکی در بیش از ۱۲۰ روز با بارش کمتر از ۲ میلیمتر و بیشینه دمای بیش از ۳۰ درجه سانتیگراد و همچنین دورههای بسیار مرطوب در بازه کمتر از ۳ روز بارش بیش از ۱۰۰ میلیمتر شرایط و فراوانی سیلابها را بیشتر فراهم میکند. بارش شدید یک جنبه بسیار اثرگذار از چرخه آب است و گرم شدن کره زمین تمایل به افزایش شدت رویدادهای شدید بارندگی دارد. با این حال، عدم قطعیت زمان و مکان بارندگی شدید در جریان گرم شدن در مناطق و در فصول مختلف وجود دارد. بارندگی شدید در تابستان و زمستان در نیمکره شمالی با هم تفاوتهایی دارند. در زمستان افزایش بارندگی شدید با گرم شدن اقلیمی رخ میدهد. درحالی که در تابستان تغییرات ضعیفتر است. کاهش صعود شدید هوا با گرم شدن در تابستان و تضاد تابستان و زمستان در تغییرات بارش شدید از اواسط قرن بیستم قابل مشاهده است.
در این شرایط بحرانی آب افزایش فراوانی سیلابها خسارات شدیدی را به زیرساختهای آبی، اقتصاد و بهطور کلی جامعه وارد میکند. از سال ۱۳۹۸ شش سیل بزرگ غیرمنتظره واقع در مناطق خشک و نیمه خشک کشور رخ داده است. سیلابهای فروردین ۹۸ موجب ۷۸ کشته و سیلابهای مرداد ۱۴۰۱ با ۹۰ کشته همراه شد و علاوه بر این، سیل موجب خسارات قابل توجه اقتصادی میشود. سیلاب در ۲۰ مرداد ۱۳۸۰ و درست یکسال بعد در ۲۰ مرداد ۱۳۸۱ موجب ۲۴۷ نفر کشته در استان گلستان شد.»
زارع در ادامه میگوید: «دورههای بسیار خشک و مرطوب و همچنین سیلابهای سالانه در ایران با مشاهده رویدادهای شدید با بررسی شاخصهای اقلیمی تک محرکه مانند بارش سالانه، حداکثر بارش یک روزه، تعداد روزهای بالاتر از یک آستانه معین، فراوانی سالانه روزها و شبهای گرم و غیره در مناطق خشک و نیمه خشک بررسی شدهاند. تفاوت در میزان تبخیر، پوشش گیاهی خفته و زمینهای یخزده باعث افزایش خطر سیل در زمستان میشود. بنابراین سیلاب میتواند تهدید بزرگی در زمستان باشد، درحالی که بسیاری از مردم انتظار آن را ندارند. زمین سرد و سخت یخزده در زمستان به راحتی آب باران را مانند بهار و تابستان جذب نمیکند.
در ماههای زمستان، زمانی که یک سامانه آب و هوایی بزرگ باران شدید ایجاد میکند، راحتتر موجب سیل ناگهانی میشود. در زمستان آفتاب کمتر به معنای دمای سردتر است. در روزهای سرد، آب تبخیر میشود، اما سرعت آن بسیار کندتر از روزهای گرم است. گیاهان مرده یا خوابیده از آب موجود در خاک مانند سایر مواقع سال استفاده نمیکنند. ذوب شدن برف و یخ نیز میتواند باعث سیل در زمستان شود. مدلهای آب و هوایی، فصلی متمایز را برای تغییرات آتی در بارشهای شدید روزانه پیشبینی میکنند.
بهطور خاص، مدلها پیشبینی میکنند که روی خشکی در نیمکره شمالی فراگرمسیری، پاسخ تابستانی درصد ضعیفتری از پاسخ زمستانی دارد. کنتراست فصلی به دلیل سهم دینامیکی منفی در تابستان شمالی و مشارکت دینامیکی مثبت و سهم ترمودینامیکی غیرعادی قوی در زمستان شمالی ایجاد میشود. سهم دینامیکی منفی در تابستان شمالی به دلیل صعود ضعیف است و به شدت با کاهش میانگین رطوبت نسبی نزدیک به سطح همبستگی دارد. تضاد تابستان و زمستان در روند مشاهده شده از شدت بارش روزانه در عرضهای میانی شمالی مانند ایران نیز مشهود است. تغییرات اقلیمی نه تنها بر شدت سیلاب، بلکه بر زمان وقوع سیلاب در مناطقی از جمله منطقه خاورمیانه و جنوب ایران منجر شد.»
همزمان با اعلام نتایج بیش از ۳۵۰۰ شعبه انتخابات مجلس شورای اسلامی در تهران، رئیس ستاد انتخابات این استان از احتمال کشیده شدن انتخابات این حوزه به دور دوم خبر داد.
نتایج ۳۵۰۱ شعبه از پنج هزار شعبه رأیگیری تهران که عصرگاه شنبه، ۱۲ اسفند، منتشر شد، نشان میدهد محمود نبویان به عنوان منتخب پبشتاز تنها ۳۴۲ هزار رأی به دست آورده که گمانهزنی درباره شمار بالای «آرای باطله» ریختهشده به صندوقها را افزایش میدهد.
بسیم لاله، خبرنگار خبرگزاری ایلنا که در وزارت کشور مستقر است، روز شنبه در شبکه ایکس (توئیتر سابق) نوشت پس از شمارش ۸۰ درصد از صندوقهای شهر تهران، آرای باطله «بیش از ۳۸۰ هزار» بوده است.
محمد مهاجری، روزنامهنگار نزدیک به اصولگرایان، نیز در همین شبکه اجتماعی گفت: «نتیجه انتخابات مجلس در اکثر شهرها حتی کلانشهرها و از جمله تهران عجیب و جالب است. یعنی نفر اول یا دوم، آرای باطله است.»
کاربران دیگری نیز این گمانه درباره تعداد آرای باطله را مطرح کردهاند.
وزارت کشور ایران هنوز تعداد کل شرکتکنندگان در حوزه انتخابیه «تهران، ری و شمیرانات» را اعلام نکرده، اما یاسر جبرائیلی از چهرههای سیاسی نزدیک به دولت ابراهیم رئیسی در شبکه ایکس (توئیتر سابق) ادعا کرد که در تهران تنها ۱ میلیون و ۸۱۳ هزار نفر رأی دادهاند.
او که رئیس «مرکز ارزیابی و نظارت راهبردی اجرای سیاستهای کلی نظام» در مجمع تشخیص مصلحت نظام است، در ادامه نوشت: «به احتمال بسیار بالا، قریب به اتفاق نمایندگان تهران در دور دوم تعیین تکلیف خواهند شد.»
عباس جوهری، رئیس ستاد انتخابات استان تهران، نیز روز شنبه به خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، گفت: «احتمال کشیدن انتخابات به دور دوم در حوزه تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس وجود دارد چرا که باید داوطلبان حائز ۲۰ درصد آرا شوند.»
او افزود که اگر انتخابات تهران به دور دوم کشیده شود، این دور اردیبهشت سال آینده برگزار خواهد شد.
طبق قانون انتخابات ایران، نامزدهای صدرنشین باید دستکم ۲۰ درصد از «آرای صحیح» حوزه خود را به دست بیاورند تا بتوانند وارد مجلس شوند.
آقای جوهری روز جمعه گفته بود در کل استان تهران بیش از ۱۰ میلیون و ۳۰ هزار نفر واجد شرایط رأی دادن هستند، اما به شمار واجدین شرایط شهر تهران اشاره نکرده بود.
احتمال تعداد بالای آرای باطله در حوزههای دیگر انتخابات نیز مطرح شده و رسانههای ایران خبر دادهاند در یزد میزان آرای باطله در رده «دوم» قرار گرفته است.
در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ نیز که با پیروزی ابراهیم رئیسی به پایان رسید، «آرای باطله» در کل کشور بعد از او، مقام دوم را بالاتر از سایر نامزدها کسب کرده بود.
در غیاب آمار رسمی از سوی وزارت کشور، رسانههای حکومتی به طور هماهنگ از مشارکت نزدیک به «۴۱ درصدی» در انتخابات ۱۱ اسفند خبر دادند و نوشتند ۲۵ میلیون نفر از واجدان شرایط در انتخابات شرکت کردند.
واجدان شرایط در کل کشور بیش از ۶۱ میلیون نفر اعلام شده بود.
به دلیل سانسور مطبوعات و رسانهها و فقدان ناظران مستقل در جریان انتخابات در ایران راستیآزمایی آمار شرکتکنندگان در این انتخابات نیز همچون انتخابات گذشته میسر نیست.
رادیو فردا
قیمت انواع ارز و سکه و طلا یک روز بعد از انتخابات مجلس و خبرگان رهبری که کمرمقترین انتخابات بعد از انقلاب ۵۷ از نظر میزان مشارکت مردم توصیف شده افزایش یافت.
نرخ دلار در بازار آزاد ایران از ۵۸ هزار و ۸۰۰ تومان در روز قبل از انتخابات به ۵۹ هزار و ۲۵۰ تومان در روز جمعه رسید و ظهر روز شنبه، ۱۲ اسفند، به حدود ۶۰ هزار تومان اوج گرفت.
نرخ دلار در لحظه تنظیم این گزارش در عصر روز شنبه پس از عبور از مرز ۶۰ هزار تومان، روی ۵۹ هزار و ۵۰۰ تومان در نوسان است.
همچنین نرخ انواع سکه در روز شنبه شاهد رشدی ۱.۳ درصدی تا ۲.۲ درصدی بود.
سکه بهار آزادی با ۲.۲ درصد رشد به ۳۲ میلیون و ۴۹۵ هزار تومان اوج گرفته که رکوردی تاریخی در کشور است.
ارزش برابری ارزهای معتبر خارجی در مقابل ریال ایران طی هفتههای گذشته و در پی آغاز حملات ائتلاف غربی به گروه حوثیهای یمن، تحت حمایت ایران، همچنین حمله گروههای نیابتی ایران در عراق به پایگاه نیروهای آمریکایی در اردن که منجر به کشته شدن سه سرباز آمریکایی شد، به شدت بالا رفته است.
در مجموع، ریال ایران تنها در دو ماه گذشته ۲۰ درصد از باقیمانده ارزش خود را در مقابل ارزهای معتبر مانند دلار آمریکا از دست داده و قیمت انواع سکه نیز به همین میزان رشد کرده است.
دولت ابراهیم رئیسی با شعار تثبیت نرخ ارز، جلوگیری از تورم و کنترل نقدینگی از طریق توقف استقراض دولت سر کار آمد، اما در همه شاخصهای یاد شده، بدترین وضعیت را نسبت به دولتهای گذشته داشته است.
از زمان روی کار آمدن دولت ابراهیم رئیسی (۲.۵ سال گذشته)، ریال ایران تقریبا ۶۰ درصد ارزش خود را از دست داده است.
نرخ ارز در روز ۱۰ بهمن و هفتم اسفند امسال نیز به مرز ۶۰ هزار تومان نزدیک شده بود، اما خبرگزاریهای ایران گزارش دادند که بانک مرکزی با «عرضه پرفشار ارز به بازار» جلو ریزش بیشتر ارزش ریال را گرفته است.
طبق ارزیابیهای بینالمللی، از جمله نشریه تخصصی فوربز، ریال ایران از سال گذشته عنوان «بیارزشترین ارز جهان» را یدک میکشد.
اقتصاد۲۴- سکونتِ فقر، در سرزمینی غنی چون ایران، ترکیبی غریب و غمانگیز است. به خصوص وقتی بدانیم، در سوی دیگر یک پرتگاه طبقاتی گسترده در کشور، جمعیت میلیونرهای ایرانی (بر اساس دلار) ۲۴۶ هزار نفر است و ایران ۴ برابر ترکیه و ۳ برابر مصر میلیونر دارد.
این در حالی است که براساس آمارهای بانک جهانی، در سال ۲۰۱۱، حدود ۲۰ درصد از جمعیت ایران زیر خط فقر بودند؛ اما در سال ۲۰۲۱، بیش از ۲۸/۱ درصد جمعیت ایران، زیر خط فقر قرار گرفتند؛ این یعنی با فرض متوسط جمعیت ۸۰ میلیون نفری طی دهه اخیر، طی سالهای ذکر شده، تقریبا ۶ و نیم میلیون نفر به افراد زیر خط فقر اضافه شدهاند. خط فقر، همان شاخصی که به گواه برخی کارشناسان نرخ آن بیش از ۳۰ درصد است؛ به این معنا که بیش از ۳۰ درصد از مردم ایران که نزدیک به ۲۶ میلیون نفر را شامل میشود زیر خط فقر زندگی میکنند؛ یعنی تقریبا از هرسه ایرانی یک نفر زیر خط فقر قرار دارد و این، همان چهره ناعادلانه اقتصاد در ایران است که کمتر کسی است، با آن مواجه نشده باشد.
خط فقر بر مدارِ هنوز!
جایی در سالهای ابتدایی دهه نود بود که سونامی فقر در ایران به راه افتاد و با دو محرک تورم و کاهش ارزش پول ملی، به تدریج شدت نیز گرفت. اما برای درک بهتر آنچه تمرکز این گزارش است، شاید بهتر باشد که نیم نگاهی به آمار افراد تحت پوشش نهادهای حمایتی بیندازیم. به گزارش اقتصاد ۲۴، طبق گزارش روزنامه خراسان در سال ۱۴۰۰، بیش از ۳ میلیون و ۳۰۰ هزار خانوار با جمعیتی حدود ۱۲ میلیون نفر، تحت پوشش نهادهای حمایتی کمیته امداد امام خمینی(ره) و سازمان بهزیستی کشور هستند؛ گفته میشود این آمار نسبت به سال ۹۶ رشدی ۷۲ درصدی داشته است.
از سال ۱۴۰۰ تاکنون متاسفانه این آمار به روز نشده اما با توجه به افزایش نرخ تورم طی دو سال اخیر، میتوان حدس زد که این آمار اکنون در چه وضعیتی قرار دارد. از طرفی با افزایش تفاوتهای اقتصادی، جامعه ایران در حال تبدیل شدن به دو طبقه برخوردار و کمبرخوردار است، چراکه در طی دههها، طبقه متوسط جامعه به تدریج از بین رفته و محدودیتهای مالی در کشور افراد به دسته کم برخوردار منتقل شدهاند؛ به عبارت دیگر، برخورداران آن دسته از افرادی هستند که داراییهای ثابتی دارند یا امکان اخذ وامهای کلان دارند.
لازم به ذکر است که کمتر بودن نرخ سود بانکی از نرخ تورم، این مسیر را برای آنها هموارتر میکند. طبیعتا، آنها که به عنوان دارندگان مالی مستدام شناخته میشوند، قادر به حفظ و افزایش ثروت خود هستند. این گروه یک سمت شکاف گسترده اجتماعی و اقتصادی در ایران هستند. سوی دیگر شکاف همان جمعیت بین ۳۰ تا ۵۰ درصدی زیر چترِ فقر هستند، همان جمعیتی که مجبور هستند تحت پشتیبانی افتان و خیزان نهادهای حمایتی روزگار بگذرانند.
در نگاه آمار
خط فقر، همان حداقل سطح درآمدی است که در یک کشور، برای گذران یک زندگی عادی، کافی تلقی میشود؛ یعنی هزینه کلیه منابع ضروری، که یک انسان بالغ متوسط، در یک سال مصرف میکند. در این راستا سال ۲۰۱۸ بود که بانک جهانی اعلام کرد که ۰/۵ درصد از مردم ایران (معادل ۴۲۰ هزار نفر) زیر خط فقر مطلق (درآمدی کمتر از ۱/۹۰ دلار در روز) قرار دارند. بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در سال ۹۷، بین ۲۳ تا ۴۰ درصد از کل جمعیت ایران زیر خط فقر بهسر میبرند. طبق گزارش همین مرکز، در مهر ماه ۱۳۹۹ و بر اساس گزارشها و رویکرد بیسابقه سقوط ارزش پول ایران، بیش از ۶۰ درصد کل جمعیت ایران زیر خط فقر هستند. خط فقر در ایران در ۲۴ مرداد ۱۴۰۱، به حقوق ۲۰ میلیون تومان در ماه رسید.
به گزارش اقتصاد ۲۴، در ابتدای سال جاری نیز ، با رسیدن نرخ دلار به بیش از ۵۰ هزار تومان، خط فقر برای زندگی در تهران ۳۰ میلیون تومان را رد کرد. این رقم برای خانوار روستایی در استان تهران نیز ۱۵ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان تخمین زده میشود. با این حساب نیمی از جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق هستند. این درحالی است که با وجود کشورهای فقیر بسیاری که در سراسر دنیا وجود دارد، اما نزدیک به پنج درصد از واحد فقر در جهان کم شده است. نکته مهم در این خصوص، میانگین کاهش تولید ناخالص ملی در کشور است که بر اساس گزارش بانک جهانی، ایران طی دهه گذشته هر سال بهطور میانگین ۰.۶ واحد درصد کاهش تولید ناخالص داخلی را تجربه کرده است. بر اساس گزارش این نهاد بین المللی، مدیریت بهتر درآمدهای نفتی ناپایدار و تلاشهای مستمر برای تنوع بخشیدن به آن ممکن است به کاهش تأثیر اقتصادی این نوسانات در آینده کمک کند. پرداختن به محرکهای اصلی تورم تضمین میکند که درآمدها با افزایش قیمتها کاهش پیدا نکند.
وضعیت امروز خط فقر به زبان ساده
به گزارش اقتصاد ۲۴، همانطور که ذکر کردیم، خط فقر در سال جاری و برای زندگی در تهران ۳۰ میلیون تومان را رد کرد. به این معنا که اگر، حداقل قیمت رهن و اجاره یک خانه ۶۰ متری در مناطق مرکزی تهران را در بهترین حالت ممکن، ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلیون تومان وجه رهن و ماهانه ۱۰ الی ۱۵ میلیون تومان در نظر بگیریم، در خواهیم یافت که هر ماه تقریبا نیمی از آن ۳۰ میلیون تنها صرف مسکن خواهد شد. با این شرایط، اگر یک خانواده، روی خط فقر یا کمی بالاتر قرار بگیرند، یعنی دو شاغل در این خانوادهها حقوق بالای ۱۵ میلیون دارد که نیمی از آن خرج اجاره و نیمی دیگر سایر مایحتاج یک زندگی متوسط خواهد شد. وضعیت اعجابآورتر میشود زمانی که متوجه میشویم نرخ بسیاری از اقلام مصرفی در ایران با قیمتهای جهانی هماهنگ است.
به عنوان مثال، متوسط نرخ مرغ در ایران بالای ۱۰۰ هزار تومان برای هر کیلوگرم است؛ این در حالی است که در آلمان حدود ۱.۳ دلار (۶۵ هزار تومان)، در ترکیه ۱.۷ دلار (۸۰ هزار تومان) و در امارات حدود ۱.۸ دلار (۹۰ هزار تومان) است، روندی که نشان میدهد ایرانیان دریافتی خود را به ریال دریافت میکنند ولی اغلب خرجهای خود را به دلار انجام میدهند. طبق گزارش بانک جهانی، ایران پنجمین کشور جهان در زمینه تورم قیمت مواد غذایی است. این را هم در نظر داشته باشیم که طبق ادعای عضو اتاق بازرگانی ایران در مصاحبه اخیر خود با فرارو، تورم ۵۰ درصدی را برای کشور پیش بینی کرده است. حتی این رقم تورم در اقلام خوراکی و دارویی بیشتر است؛ بنابراین وقتی ۳۰ درصد از مردم زیر خط فقر قرار دارند، تا پایان سال ۱۴۰۲، این رقم به ۳۷ تا ۴۰ درصد میرسد، چون تورم بالاست و دستمزدها ثابت. در حال حاضر حدود ۱۰ میلیون نفر حقوق بگیر اعم از کارگر، کارمند و ... وجود دارد که این رقم در کنار خانوادههایشان به ۴۰ میلیون نفر میرسند که تقریبا نصف جمعیت است.
این، خلاصهای کوچک از سیمای خط فقر در ایران است که بر مدار صعود نیز میتازد. آن هم در دولتی که با توجه به رنجور بودن کالبد ضعیف اقتصاد پایمال شده توسط سیاستهای منتهی به تحریم و نبود توسعه درست اقتصادی، درفش مبارزه با فقر را در دست گرفت اما حالا و همزمان با فقدان رشد اقتصادی مناسب در این حاکمیت رانتی و غیر شفاف، مردم را هر روز فقیرتر و وضعیت را نامناسبتر از قبل کرده است.
به گزارش اقتصاد ۲۴، بررسی اجمالی در این دو سال نشان می دهد قیمت دلار از حدود ۲۶ هزار تومان به ۵۷ هزار تومان، سکه از حدود ۱۱ میلیون تومان به بیش از ۳۰ میلیون تومان، قیمت مرغ و گوشت و خودرو بیش از دو برابر، نقدینگی از ۳۷۰۰ به ۶۱۰۳ هزار میلیارد تومان افزایش یافت و میانگین قیمت مسکن از متری ۳۰ میلیون تومان به بیش از ۷۰ میلیون تومان رسید، روندی نگران کننده که شمارش معکوس به پایان رسیدن مطلق توان اقتصادی مردم در آیندهای نه چندان دور را پیش چشممان، تصویر کرده است.
پرونده انتخابات با همه فراز و نشیبهایش بسته شد.
طبق معمول اطلاعیههای وزارت کشور میگوید حماسهای شورانگیز خلق شد و بسیاری معتقدند انتخابات از این بیرمقتر نمیشد!
برخی سیاسیون مهم سابق، به قول خود وفادار ماندند و رای ندادند، برخی هم با وجود رد صلاحیت رفتند و رأی دادند!
برخی که توصیه به روزنهگشایی کرده بودند در عمل رأی ندادند، برخی هم رفتند و رأی سفید یا باطله دادند.
برخی بهخاطر ساختن ایران رأی دادند و برخی بهخاطر آینده ایران رأی ندادند.
قبل از اینکه آمار رسمی از مشارکت پخش شود صادقانه از مشاهداتم در تهران بگویم؛ انتخاباتی به خلوتی ۱۱ اسفند در عمرم ندیده بودم.
روز جمعه مجبور بودم در تهران بسیار تردد کنم و با چشم خود حوزههای بدون مراجع و یا با مراجعه بسیار کم را دیدم.
در جمع دوستانم که غالبا از بچههای جنگ بودند، شاید بیشتر از ۷۰ درصد هیچ علاقهای به شرکت نداشتند و بسیار هم محکم بر نظرشان بودند؛ که این انتخابات نیست، و با این میزان دزدی و ناکارآمدی، دیگر در انتخابات هرگز مشارکت نخواهند کرد.
به نظر من اکثر مردم ایران نشان دادند از وضع موجود هیچ رضایتی ندارند. حتی همانها که رأی دادند.
اکثر مردم ایران نشان دادند به دمکراسی واقعی علاقه دارند و آن را حلالمسایل کشور میدانند.
اکثر مردم ایران نشان دادند فرهنگ بالایی دارند و با هیاهو تصمیم نمیگیرند!
مبادا از فردا رأی دادن و یا ندادن مبنای اختلاف و دودستگی شود.
بپذیریم رأی دادن یک حق است و رأی ندادن هم یک حق.
بپذیریم بسیاری از آنها که رأی دادند دلسوز ایرانند و بسیاری که رأی ندادند نگران ایران.
بپذیریم بسیاری از مومنان رأی دادند و بسیاری از مومنان رأی ندادند. هیچ رابطهای بین مسلمان بودن و رأی دادن و ندادن وجود نداشت.
بسیاری نشان دادند حاکمیت در ایران جز ضرر برای دین نداشته.
مردم روستاها و شهرهای کوچک همانقدر تحلیل داشتند که مردم شهرهای بزرگ.
اقوام ایران همانقدر آگاه بودند که مرکزنشینان و این ویژگی مهم ما ایرانیهاست، که نباید دستکم گرفته شود.
نتایج انتخابات روزهای آینده تحلیل خواهد شد، اما هیچ تحلیلی نباید ما را از این نکته مهم غافل کند؛
ما مردم ایران مستعدترین مردم منطقه برای زندگی با دمکراسی هستیم.
ما ظرفیتهای اتخاذ تصمیمات مهم و برخورداری از آزادی را بخوبی داریم.
ما مردم ایران صلحجوترین مردمان منطقه هستیم.
فرهنگ مردم ما آنقدر رشد کرده که از آینده و هر تغییر مهمی نترسیم.
وقتی بشریت راه زندگی مسالمتجویانه و آگاهی از خواست عمومی را با استفاده از صندوق رأی آموخته، هیچ حاکمی حق ندارد آن را به صلاحدید خود محدود کند.
این مردم شایستگی دارند از آنها خواسته شود برای آینده خودشان تصمیم بگیرند؛
آیا با حاکمیت دینی موافقند؟
آیا سیستم ولایت فقیه را کارآمد میدانند؟
آیا ۴۵ سال حاکمیت جمهوری اسلامی اهدافشان را محقق کرده؟
آیا آنچه سال ۵۷ خواستند همین بوده؟
آیا جوانها و نسل جدید محکوم به پیروی از انتخاب نسل قدیمند؟
و اگر مردم گفتند نه، به احترام آنها گذار محترمانه را تدارک دید.
و اگر گفتند رضایت دارند، حتما اقلیتِ ناراضی خواهند پذیرفت.
انتخابِ مردم اگر معیار است
تقاضای رفراندوم نیز حق همین مردم است
و مردم از پیگیری آن هرگز دست نخواهند کشید!
سال ۱۴۰۳ میتواند سال گردن نهادن حاکمیت به خواست واقعی مردم باشد، اگر مردم اراده کنند و حق خود را مطالبه کنند.
تلگرام نویسنده
ادای احترام به محمد خاتمی به خاطر همراهی شجاعانهاش با اکثریت
من به اصلاحطلبانی که به عنوان روزنهگشایی یا هر عنوان دیگر در انتخابات غیردموکراتیک و نمایشی امروز شرکت کردند، تعرضی ندارم و اصل را بر این میگذارم که همه آنان، معرفتی و نه منفعتی به چنین کنشی دست زدند. استدلال اغلب این دوستان این است که رام کردن هیولای جمهوری اسلامی ـ که شیوه حکمرانیاش برای ایران فاجعه آمیز است ـ و آن را در مسیر تغییر و چرخش قرار دادن، کم هزینه ترین شیوه برای نجات ایران است. آنان نسبت به دیگر شیوههای عبور از جمهوری اسلامی بیاعتقادند و یا آن را واجد هزینههای سنگین میدانند.
هر کسی میتواند با این برداشت مخالف باشد و آن را غلط بداند و مانند این قلم، نتیجه چنین کنش مماشاتآمیز را تقویت ابعاد ویرانگر حاکمیت کر و کور و گنگ و بیخرد ج ا بداند، اما نمیتوان کسانی را از این نحوه اندیشیدن منع و به آنان بیاحترامی کرد. این یکی از ابتداییترین اصول دموکرات بودن و در حال و هوای دموکراسی تنفس کردن است.
اما از طرف دیگر نمیتوانم به سید محمد خاتمی و اکثریت اصلاحطلبان که از شرکت در انتخابات امروز خودداری کردند و با اکثریت مردم ایران همراه و همنوا شدند و خونهای ریخته شده در جنبش مهسا را پاس داشتند و به دعوت دهها زندانی سیاسی مبنی بر عدم شرکت در انتخابات پاسخ مثبت دادند، ادای احترام نکنم.
سید محمد خاتمی و انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ فرصتی گرانبها برای جمهوری اسلامی بود تا دست به اصلاحات عمیق و بنیادی زده و خطاها و فجایع صورت گرفته در نزدیک به دو دهه بعد از انقلاب را اصلاح و جبران کند و شکافهای ملی حاصل از انقلاب ۵۷ را از میان بردارد و مانع از تداوم ویرانگری انقلابیگری ایدئولوژیک شود اما متاسفانه نظام و ایادی و اعوان و انصار آن با همه شگردها و سناریوها و سنگ اندازیها در برابر خواست میلیونها ایرانی برای تغییر که به خاتمی رأی داده بودند، ایستادگی کرد و روز به روز بر ابعاد سرکوب و استبداد و مقاومت در برابر خواست مردم افزود و کار را امروز به اینجا رسانده است که دیگر حتی بسیاری از همان یاورانی را که همداستان و همدستان او در سرکوب دوم خرداد بودند اما اندکی دچار تردید و ریزش و چرخش شدهاند، تحمل نمیکند و زمام امور حکمرانی را یکسره به دست سفلگان داده و امروز انتخاباتی این چنین نمایشی و فاقد کمترین اعتبار برگزار کرده است.
آن روزی که خاتمی رسما اعلام کرد که اصلاحات به صخرهای ستبر خورده یک گام بزرگ به پیش برای همراهی با اکثریت مردم برداشت، و عدم شرکت در انتخابات امروز، گام بزرگ دیگری در احترام به مردم مظلوم ایران و دموکراسی و فاصلهگیری از نظامِ ناجمهوریِ نااسلامی است.
همگان باید به این نکته توجه داشته باشند که خاتمی در شرایط حصر و کنترل شدید امنیتی بوده و تصمیم به عدم شرکت در انتخابات، اقدامی کاملا شجاعانه و مخاطره آمیز محسوب میشود و از این پس باید پذیرای هتاکیها و دروغپردازیهای مضاعف مدیر مسئول روزنامه کیهان باشد.
تلگرام نویسنده
هزاران نفر از حامیان الکسی ناوالنی و مخالفان حکومت ولادیمیر پوتین روز جمعه، ۱۱ اسفند، برای شرکت در مراسم خاکسپاری این رهبر اپوزیسیون در جنوب مسکو گرد هم آمدند و پیکر او بعد از چند ساعت به خاک سپرده شد.
خبرگزاری فرانسه روز جمعه از حضور سفرای آمریکا، فرانسه و آلمان در میان این تجمعکنندگان خبر داده است.
عکسها و ویدئوها از اطراف کلیسایی در جنوب پایتخت روسیه صف طویل حامیان و سوگوارانی را نشان میدهند که در این محل برای وداع با ناوالنی تجمع کردهاند.
همزمان دهها پلیس و مأمور حکومتی نیز در همین محل برای کنترل تجمعکنندگان حاضر شدهاند. کرملین، مقر حکومت روسیه، پیشتر هشدار داده است که با هر گونه اعتراض «بدون مجوز» در محل خاکسپاری مقابله خواهد شد.
نیروهای پلیس در اطراف کلیسا و از در خروجی مترویی که به این کلیسا منتهی میشود نرده فلزی نصب کرده و، بنا بر گزارشها، در ورودی کلیسا هم «تحت کنترل» است.
با این حال، خبرگزاریهای رویترز و فرانسه گزارش دادهاند که تعدادی از شرکت کنندگان در این مراسم شعارهای ضد حکومت روسیه سر دادند.
«روسیه آزاد خواهد شد»، «نه به جنگ»، «روسیه بدون پوتین»، «نمیبخشیم» و «پوتین قاتل است» ازجمله این شعارها بودند.
عصرگاه جمعه ایوان ژادانوف، یکی از دوستان آقای ناوالنی، در شبکه ایکس (توئیتر سابق) نوشت که او در گورستان بوریسوف مسکو به خاک سپرده شد.
یولیا ناوالنایا، همسر الکسی ناوالنی، که خارج از روسیه است و در مراسم شرکت نداشت، با انتشار متنی در شبکههای اجتماعی با او وداع کرد.
دوستان و اطرافیان الکسی ناوالنی، مخالف سرسخت ولادیمیر پوتین، که در زندان جان سپرد، پیشتر اعلام کرده بودند که پیکر او روز جمعه در مسکو به خاک سپرده میشود.
مراسم یادبود و خاکسپاری ناوالنی کمتر از یک هفته پس از آن برگزار میشود که سخنگوی او روز پنجم اسفند اعلام کرد پیکر او به مادرش تحویل داده شده است.
خبر مرگ الکسی ناوالنی، حقوقدان، سیاستمدار و منتقد سرشناس پوتین، در ۴۷ سالگی روز ۲۷ بهمن به طور رسمی توسط مسئولان زندانی در سیبری در نزدیکی قطب شمال اعلام شد.
هنوز دلیل مرگ او در این سن به طور دقیق مشخص نیست، اما یولیا ناوالنایا، همسر آقای ناوالنی، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، را مسئول مستقیم مرگ او معرفی کرده است.
سخنگوی الکسی ناوالنی روز جمعه اعلام کرده بود که کسانی که قادر به حضور در مراسم نیستند میتوانند در شبکه یوتیوب شاهد آن باشند.
ساعتی پیشتر شبکه خبری سیانان گزارش کرده بود که بسیاری از مأموران کفن و دفن «تحت فشار» حاضر نشدهاند جنازه این رهبر اپوزیسیون را به محل کلیسا حمل کنند.
با وجود تمام فشارها از طرف حکومت پوتین، جنازه الکسی ناوالنی ظهر جمعه به وقت محلی، طبق برنامه، به داخل کلیسا انتقال داده شد.
تجمع چشمگیر مخالفان حکومت برای شرکت در این مراسم در حالی است که پیشتر حتی گل گذاشتن برای ناوالنی و ادای احترام به او در پی انتشار خبر مرگش به دستگیری و بازداشت صدها نفر انجامیده است.
رادیو فردا
شروین حاجیپور، خواننده ترانه «برای»، با حکم قوه قضاییه جمهوری اسلامی به سه سال و هشت ماه حبس، دو سال ممنوعیت خروج از کشور و مطالعه کتابهایی مانند «نظام حقوق زن در اسلام» محکوم شد. در حکم صادر شده آمده است حاجیپور در دادگاه از عمل خود ابراز ندامت و پشیمانی نکرده است.
بر اساس این حکم که تصویر آن در صفحه اینستاگرام حاجیپور منتشر شده، این خواننده و آهنگساز به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به هشت ماه حبس و بابت اتهام «تحریک مردم به اغتشاشات به قصد بر هم زدن امنیت کشور» به سه سال حبس محکوم شده است.
در دادنامه صادر شده، قاضی صادر کننده حکم مجازات اصلی پیشبینی شده در قانون مجازات اسلامی برای حاجیپور را کافی ندانسته و او را به مجازاتهای تکمیلی متعدد محکوم کرده است.
دو سال ممنوعیت خروج از کشور، جمعآوری دستاوردهای انقلاب اسلامی در حوزههای فرهنگی، علمی و هنری و انتشار آن در فضای مجازی به نام خود، بخشی از مجازاتهای تکمیلی صادر شده علیه خواننده ترانه «برای» است.
دادگاه علاوه بر این حاجیپور را به مطالعه و خلاصهنویسی ۳۰ صفحهای به صورت دستنویس از کتابهای «حقوق زن در اسلام» نوشته مرتضی مطهری، از تئوریسینهای جمهوری اسلامی و «زن در آیینه جمال و جلال» نوشته عبدالله جوادی آملی، از مراجع تقلید شیعه، «ساخت موسیقی درباره جنایات آمریکا علیه بشریت و جمعآوری نقض حقوق بشر از سوی دولت آمریکا در یک قرن اخیر» و شرکت در دوره آموزشی مهارت رفتار و دانش در حوزه هنر محکوم کرده است.
بر اساس این حکم، حاجیپور مکلف شده تمامی مطالب گردآوریشده به دست خود را علاوه بر ارائه به واحد اجرای احکام، از طریق فضای مجازی منتشر کند.
در بخشی از حکم صادر شده آمده که حاجیپور در جلسه دادگاه صریحا از عمل خود ابراز ندامت و پشیمانی نکرده و «با قصد و اراده و توجه کامل به افعال خود همگام با گروههای معاند و ضد انقلاب» اقدام به ساخت موسیقی در ضدیت با نظام کرده و «ارشاد و هدایت کارشناسان در اصلاح رفتار او» موثر نبوده است.
واکنش شروین حاجیپور به حکم دادگاه
فدای یه تار موتون
از وکلای عزیزم، امیر رئیسیان، مجید کاوه و عادل علیپور که تموم تلاششون رو برای این پرونده کردن ممنونم،
همینطور از مهزیار، مدیر برنامههای عزیزم که با اینکه هیچ دخالتی در تولید قطعهی برای نداشت، در تمامی جلسات دادگاه، شریک جرمم بود لحظهای تنهام نگذاشت.
اسمی از قاضی و دادستان نمیبریم که مورد حمله، توهین و تهدید قرار نگیرن.
چرا که توهین و تهدید در آیین آدمیزاد نیست.
بالاخره روزی حرف همدیگرو میفهمیم، تا اون روز.
دلینون دل
حاجیپور پیش از این و در تاریخ ۲۲ دی ماه امسال، همزمان با انتشار اثر تازهاش به نام «آشغال»، خبر داده بود برای چندمین بار به دلیل آهنگ «برای» به دادگاه احضار شده است.
شروین حاجیپور ترانه «برای» را پس از کشته شدن مهسا امینی و بر اساس سلسله توییتهایی اعتراضی با مطلع «برای» تنظیم و آهنگسازی کرد.
این ترانه که در کمتر از ۲۴ ساعت، ۴۰ میلیون بازدیدکننده داشت و به نمادی برای خیزش انقلابی ایرانیان بدل شد، چرایی اعتراض گسترده مردم ایران را در جریان هفتههای آغازین خیزش مطرح کرد. دلایلی بر اساس خواستههایی چون داشتن یک زندگی عادی تا موضوع اقتصاد، سیاست، محیط زیست و مسایل اجتماعی دیگری که در چهار دهه تبدیل به مهمترین بحرانهای زندگی ایرانیان شدهاند.
حاجیپور پس از استقبال گسترده از این ترانه بازداشت و این ترانه از صفحه اینستاگرام او پاک شد.
این خواننده پس از حدود دو هفته بازداشت، روز ۱۲ مهر با قرار وثیقه آزاد شد. وکیل او در آن زمان گفت که به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» و «ترغیب و تحریک افراد به اعمال خشونتآمیز» دستور منع خروج او از کشور صادر شده است.
اکنون بسیاری از معترضان ایرانی در داخل و خارج کشور، در تظاهرات خیابانی و تجمعاتشان همچنان ترانه «برای» را بازخوانی میکنند.
شروین حاجیپور با این ترانه به عنوان برنده جایزه «بهترین ترانه برای تغییر اجتماعی» در مراسم جایزه گرمی سال ۲۰۲۳ معرفی شد.
از زمان آغاز خیزش انقلابی مردم ایران علیه جمهوری اسلامی و کشته شدن صدها نفر به دست نیروهای حکومتی، نهادهای امنیتی و قضایی فشارهای بسیاری بر هنرمندان حامی خیزش وارد کردهاند.
مهدی یراحی، آهنگساز و خواننده موسیقی پاپ، یکی از آخرین هنرمندانی است که به دلیل همراهی با مردم در جریان خیزش و انتشار ترانه «روسریتو»، با حکم دادگاه انقلاب تهران به دو سال و هشت ماه حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.
این حکم به دلیل بیماری و نیاز او به مراقبتهای پزشکی، به پابند الکترونیکی (با شعاع حرکتی هزار متر) تبدیل شده است.
ایران اینترنشنال، اینستاگرام شروین حاجیپور
پیام تسلیت بیش از ۷۰۰ نفر از شخصیتهای سیاسی،اجتماعی، فرهنگی و فعالان زنان به نرگس محمدی
بهنام هستیبخش
زهی شکوه قامت بلند عشق
که استوار ماند در هجوم هر گزند
با خبر شدیم دوست مبارز و شجاعمان خانم نرگس محمدی، بانوی صلح، در اندوه خاموشی پدر گرامی خود جناب آقای کریم محمدی، رادمرد صبور و مقاوم، در محبس و زندان به سوگ نشستهاست.
با افسوس بسیار به خانم نرگس محمدی، آقای تقی رحمانی و خاندان سرفراز محمدی تسلیت میگوییم و از خداوند بزرگ برای ایشان توان و تحمل و شکیبایی در این غم بزرگ آرزو میکنیم.
شک نداریم نرگس محمدی به مدد منش مقاوم و استواری که دارد، امید و ایمانش را در این روزها و شبهای سراسر اندوه، از دست نخواهدداد و پرتلاشتر از همیشه شعلههای امید و آزادیخواهی را در قلب همگان برخواهد افروخت.
اسامی:
مسعود آقایی، زهرا آقاخانی، رضا آقاخانی، ابوطالب آدینهوند، محمدصادق آخوندی، زینب آدیش، فاطمه آذریقمی، محمد آزادی، حسن آصالح، حمید آصفی، سحر آقاخانی، عبدالرحیم اقامحمدی، احمد آقامحمدی، محمد آقامحمدی، حسین آقامحمدی، کریم آقامحمدی، اصغر آقامیرزائی، فاطمه آقانوری، امیراصلان آقایی، پروانه آلبویه، سیدیعقوب آلشفیعیفومنی، رضا آمدی، محمدرضا آهنی، مژگان آورند، محمد ابراهیمزاده، حمیده ابراهیمی، علیرضا ابوفاضلی، هادی احتظاضی، آرش احدیمطلق، حمید احراری، پیمان احمدی، زینب احمدی، امین احمدی، شهروز احمدی، رضا احمدی، حاجعباس احمدی، رمضان احمدی، بهمن احمدیامویی، فهیمه احمدیان، نوشین احمدیخراسانی، مژگان احمدیه، رامین اخلومدی، مهران ارژنگ، حسین ارغوانی، حسن ارک، احمدرضا اسدی، بتول اسدی، بهاره اسدی، سیدمرتضی اعتصامی، فرزانه افشاری، فهیمه افشاری، عباس اقبال، مهدی اقبال، امید اقدمی، اعظم اكبرزاده، علیرضا اکبرزادگان، روزبه اکرادی، مرتضی الویری، محمدحسین الهیمنش، سیدعبدالمجید الهامی، زهره امانی، الهه امیرانتظام، رحیم امیری، حبیبالله امیری، مهدی امینزاده، اکبر امینی، کاکحسن امینی، علیرضا انتشاری، مریم انوری، لیلا ایپکچی، عبدالحسین ایرانی، مصطفی ایزدی، رضا ایلور، علی باباچاهی، علیاکبر باباخانی، مصطفی بادکوبهایهزاوهای، محمد رضا بارفروش، هاشم باروتی، ابوالفضل بازرگان، عبدالعلی بازرگان، مسعود باستانی، محمد باقر بختیار، محمود باقری، مهدی باقری، محمدرضا باقری، آرزو باهر، رضا باوفا، علیاصغر بای، جمال بایزیدی، مریم بحری، حسین بحیرایی، فهیمه بخشیپور، اکبر بدیعزادگان، مجتبی بدیعی، احمد براری، محمود براهویینژاد، سهیلا بردی، محسن برزگر، افسانه برزویی، بهمن برنادل، فرشته بقایی، رویا بلوری، حسنعلی بنکدار، محمدحسین بنیاسدی، مهری بنی رضی، ژیلا بنییعقوب، مریم بهادری، صفیه بهاری، عماد بهاور، جلال بهرامی، سلمان بهزادی، قربان بهزادیان نژاد، حمید بهشتی، سیدعلیرضا بهشتیشیرازی، امیر بهمنی، بهنام بیات، آزاده بیآزارگیتی، صفا بیطرف، فاطمه بیگدلیآذری قمی، لیدا بیگلری، ویدا بیگلری، معصونه بینات، مطهره پارسی، مسعود پدرام، مهناز پزشک، مهدی پناهی، عاطفه پهلوان، وحید پوراسماعیلی، عباس پوراظهری، مرتضی پوراظهری، سودا پورغفار، پارسا پورغفارمغفرتی، مهرداد پوشائی، مسعود پیران، جهانمیر پیشبین، حبیبالله پیمان، مرضیه تاجالدینی، محمدرضا تحویلداری، سونیا تركمان، علی تقیپور، محسن تقیزاده، طلعت تقینیا، علی تکفلاح، زهره تنکابنی، مجتبی تهرانی، فرهاد توانا، نیره توحیدی، قنبر توحیدینژاد، محمد توسلی، ناهید توسلی، مرتضی توفیقپور، مرتضی توکل، عباس توکل، علی توکلی، خالد توکلی، مجید تولّایی، رضا تیموری، درخشنده تیموریان، احمد ثاراللهی، حسین ثاقب، فرخنده جبارزادگان، حسین جزایری، ناصر جزینی، رضی جعفرزاده، فریبا جعفری، محمد جعفری، باقر جلالیزاده، جلال جلالیزاده، محمد جمادی، فرشته جمشیدی، همایون جنتی، مرتضی جواهری، امین چالاکی، سیدمحمد چاووشیان، کسری چلبی، سعید چلبیانی، محمد چهره، رضا حاجی، ناصر حاجیان، یونس حاجیزاده، محمد حبیبی، محترم حبیبی، سیدباقر حجازی، غلامرضا حجتی، حسین حدادنژاد، زهره حری، حمید حسامی، طیبه حسنلو، محمدعلی حسننژاد، سیدعلی حسینی، سیدمسعود حسینی، سیدمهدی حسینی، مهدی حسینی، سیدعبدالله حسینی، سیدعبدالرسول حسینی، سیدحسن حسینی، فاطمه حسینی، خلیل حسینیعطار، میرسلیمان حسینیمقدم، تقی حقبینآذر، بهزاد حقپناه، جمشید حقگو، ابوالفضل حکیمی، عبدالله حکیمی، مصطفی حمصیان، زهرا حیدرزاده، احمد حیدری، فرید خاتمی، حمیدرضا خادم، پویا خازنیاسکوئی، علیرضا خاشعی پور، حوریه خانپور، مژگان خانزاده، شبنم خانمصدق، نگار خدادادی، امیر خرّم، سارا خرمنهاد، گیتی خزاعی، منصوره خسروشاهی، شیرین خسروشاهی، مصطفی خسروی، همایون خسروی، محمود خطیبی، محمد خلیلی، زهرا خندان، محمود خواجهنژاد، امید خوارزمیان، پوران خوانساری، محمّدحسین خوربک، سهیلا خوشبین، ابراهیم خوشسیرت، واحده خوشسیرت، عباسعلی خیری، ناصر دانشفر، مصطفی دانشگر، حجتالله دانشمند، محمد داوری، امیرسالار داوودی، محمّدحسین داوودی، رضا دبیر، فاطمه دردکشان، جواد دردکشان، محمد دردکشان، محمود دردکشان، ملیحه دردکشان، سعید درودی، سعید دژمپور، احمد دلآسایی، حسین دلاوری، امیرخسرو دلیرثانی، میلاد دهقانی، منصور ذهبیون، عباس راستبروجنی، رسول راستگفتار، مژگان رافت، محمدصادق ربانیاملشی، زهرا ربانیاملشی، مینا ربیعی، حسین رجایی، سهیلا رجایی، الهه رجایی، علیرضا رجایی، مهدی رجبی، علیرضا رجبیان، محترم رحمانی، روحاله رحیمپور، جواد رحیمپور، فتحالله رحیمزاده، زهرا رحیمی، رضا رحیمی، محمدعلی رحیمی، اکرم رحیمی، محمدحسن رحیمی، سمانه رحیمی، یاسر رحیمی، حسین رزّاق، جلال رستمکلایی، یونس رستمی، مصطفی رستهمقدم، امیر رشیدی، بهمن رضاخانی، محمد رضایی، احد رضایی، امیر رضایی، امیررضا رضاییان، پروانه رضائیان، یدالله رضوانی، کمال رضوی، حسین رفیعی، توفیق رفیعی، میترا رهنمائیان، لطیف روزیخواه، خانم روزیخواه، تورج ریحانی، حمیده زارع، رقیه زارعپورحیدری، عزیزه زارعپورحیدری، محمدرضا زارعپورحیدری، مجید زرگر، امیر زرینکمر، ثریا زرینکمر، محسن زمانی، مهدی زمانی، معصومه زمانی، جعفر زمانی، مسعود زینالزاده، مصطفی زینلی، علی ساداتالحسینی، علیرضا ساریخانی، امرالله ساعدی، موسی ساکت، نرجس سالاری، ناهید سالم، مرتضی سالم، منصور سبحانی، ملیحه سبطی، مصطفی سبطی، لقمان ستوده، امیر سجادی، زهره سحابی، دره سحابی، حامد سحابی، عیسی سحرخیز، امیر سراجی، دانش سرارودی، حسین سربندی، علی سروش، میثم سعادت، سینا سعدالدینی، سعیده سعیدی، پروانه سلحشوری، محمدرضا سلطانی، طیبه سلمانی، مرتضی سورانه، شهناز سیاقی، فهیمه سیدقاسمی، غلامرضا شادبختی، بهروز شادلو، لطیفه شاکر، لاله شاکری، بهروز شاهرخنیا، اکبر شاهزمانی، علی شاهزیدی، سعید شاهسوندی، شهرام شاهمحمدی، منیژه شاهولی، منصوره شجاعی، احمد شجاعی، سجاد شجاعی، جلیل شرابیانلو، علی شریعتی، سارا شریعتی، احسان شریعتی، سوسن شریعتی، مهدی شریعتی، مونا شریعتی، آرمین شریفی، راحله شریفی، هرمز شریفیان، مهدی شعبانی، سوسن شعبانی، صبا شعردوست، مونا شکرریز، حمیدرضا شمس، شهریار شمس، حسین شمس، عبدالعلی شمسبرهان، گوهر شمیرانی، پرویز شهپر، سعید شهرتاش، میرزا شهرک، شایستهسادات شهیدی، شادیه شهیدی، علی شیخالاسلامی، صادقه شیردل، مجید شیعهعلی، محمد صابر، فیروزه صابر، فاطمه صابریان، سعید صاحبمحمدی، میرمحمدرضا صاحبی، فاطمه صادقی، مسعود صادقی، مرتضی صادقی، مهدی صادقی، محمد صالحنیکبخت، مصطفی صالحی، اسماعیل صالحی، عباس صالحی، محمدعلی صالحی، هاشم صباغیان، سعید صحبتی، محمد صحتیسردرودی، سرور صحرانورد، رضا صدر، رویا صدر، علیرضا صرافی، نیما صفار، مانی صفار، لطیف صفری، سوده صفوی، منیر صفوی، کیوان صمیمی، احمد صیامپور، جلیل ضرابی، پروین ضرابی، نسرین طاعتیان، طاهره طالقانی، اصغر طاهری، فرید طاهری، فاطمه طاهری، قاسمعلی طاهری، مهکامه طاهری، طیبه طاهریان، علیاکبر طاهریقزوینی، ریحانه طباطبایی، محمد طباطبایی، سیدمحمدحسین طباطبائی، رضا طهماسبی، علی طهماسبی، معصومه طوفانپور، حمیدرضا عابدیان، محدثه عاطفی، سیدعلی عاملی، حسین عبادیان، محمدلطیف عباس پناه، فریبا عباسی، احد عبدالحسینوند، صدرا عبداللهی، صفرعلی عبداللهی، صدرا عبدالهی، سیما عبدلی، اسماعیل عبدی، فاطمه عرب، محمد عزلتیمقدم، شاهین عزیزی، ابراهیم عسکری، سهراب عسگری، حمیدعلی عسگری، مجیدعلی عسگری، فریبا عسگری، زهرا عسگریانپناه، روئین عطوفت، اللهوردی عظیمی، سیدابوذر علوی، سیدهسمیه علوی، سیدهمینا علوی، سیدهلیلا علوی، عبدالحسین علوی، طاهره علیزاده، علی علیمحمدی، محمد علینی، سیدعلی عمادی، محمود عمرانی، علیاصغر غروی، نسرین غلامحسینزاده، مریم غلامی، فریده غیرت، عباسعلی فاتح، سعید فاضل، ابراهیم فاضلنجفآبادی، لیدا فاضلی، منیژه فتحی، فرهاد فخرآبادی، مهدی فخرزاده، میلاد فداییاصل، علیمحمد فراهانی، فاطمه فرجالهی، منصور فرجی، محبوبه فرحزادی، غفار فرزدی، حسین فرزین، محسن فرشاد، فرشید فاریابی، آزاده فرقانی، شیرین فرقانی، سعید فرمد، فاطمه فرهنگخواه، نسرین فرهومند، پرستو فروهر، علی فریدیحیایی، امین فریدیحیایی، مهدی فقیهی، حسین فلاح، حرمتالله فلاح، مهین فهیمی، پروین فهیمی، محمدصادق فهیمی، حامد فولادیان، اشکان فیاضبخش، محمدتقی فیاضی، شهیندخت قاسمی، حجتالله قاسمی، افسانه قبادوز، مریم قدس، ابوالفضل قدیانی، جعفر قدیمخانی، محمد قربانی، اسد قربانی، میرا قربانیفر، خسرو قشقایی، ماهرو قشقایی، امیر قمی، محمداسحق قمی، رحیم قمیشی، نظامالدین قهاری، مصطفی قهرمانی، شیما قوشه، غلامحسین قیصری، شیما کابله، محمّد کارخانهچین، رحمان کارگشا، حمید کاری، رضا کاظمی، کیارش کاظمی، عبدالله کاظمی، ابوالفضل کاویانی، حسین کبیر، محسن کتابچی، سعید کتابیپور، زهرا کرباسچی، لعیا کرباسچی، حورا کرباسچی، محمدرضا کرباسی، حسین کربلایی، کبری کربلایینیا، محمدحسین کروبی، زهره کریم.نیا، ملیحه کریمالدینی، زهره کریمنیا، جمیله کریمی، مریم کریمی، حسین کشوردوستکلتی، اقدس کشوری، فؤاد کعبی، روحالله کلانتری، هما کلهری، رافت کمالیان، فاطمه کمیلی، صدیقه کنعانی، فاطمه کهندانی، مهدی کوچکی، ابوالقاسم کیا، ساجده کیانوشراد، محمد کیانوشراد، امیرکسری کیانی، رضا کیانی، بهناز کیانی، جعفر کیوانچهر، على گرجی، ناصر گلآبادی، بیژن گلافرا، جعفر گلرخیان، مهدیه گلرو، فاطمه گلمحمدی، جعفر گنجی، پریسا گنجی، فاطمه گوارایی، بهمن گودرززاده، هوشنگ گودرزی، حسین گودرزی، مجتبی لطفی، وحید لعلیپور، احسان مالکیپور، مسعود مانیان، حسین مجاهد، سیداحمد مجیدی، سیدرضا مجیدی، مصطفی محبکیا، فخرالسادات محتشمیپور، زهره محققی، حمید محمدنژاد، پروین محمدی، سعید محمدی، علی محمدی، محمد محمدی، محمد محمدیاردهالی، کتایون محمودی، مهدی محمودیان، محمدعلی محمودیمقدم، جلال مدبر، سیدجلال مدبر، سعید مدنی، مهرداد مرادخانی، عبدالله مرادی، فاطمه مرادی، عبدالله مرادیان، مینو مرتاضی، امیرحسین مرتضائی، ندا مستقیم، منصوره مسعودی، رضا مسموعی، میثم مشایخ، حبیبالله مشیریراد، اکرم مصباح، امیرحسین مصلی، عالیه مطلبزاده، نسرین مطلبی، محمدجواد مظفر، مهدی مظفری، مهدی معتمدی مهر، احمد معصومی، مریم معلمان، علیمحمد معین، علی معینی، مصطفی مغاری، بدرالسادات مفیدی، محمدعلی مقدس، ابوالقاسم مقیمی، نسرین ملكی، علی ملکپور، احمد ملکزاده، ابراهیم ملکی، محمد ملکی، مطهره ملکی، مهدی ملکینجفآبادی، اصغر ممبینی، مرجان منافزاده، ملاتوفیق منبری، سعیده منتظری، اشرف منتظری، سعید منتظری، احمد منتظری، طاهره منتظری، مرتضی منتظری، خسرو منصوریان، آذین مهاجرین، سیدمحمد مهدی جعفری، فاطمه مهدیزاده، علی مهرداد، طاهره مهیاری، نسرین موحد، حبیب موسوی، سیدعلی موسوی، سیدحسین موسوی، سیدعطاالله موسویجروکانی، حمیده مولایی، نرگس مولودی، عبدالعزیز مولودی، عبدالکریم مولوی، على مؤمنى، عبدالله مومنی، عقیل مومنی، منصوره مومنی، لطفالله میثمی، فائزه میرحسینی، سیدحسین میرحسینی، سیداحمد میردامادی، سیدجواد میردامادی، سیدمنصور میردامادی، علیرضا میرشکار، اشرف میرعباسی، سیداحسان میرلوحی، سیدمحمد میرلوحی، مهدی ناجی، اسماعیل نادری، غلامحسین نادی، عبدالله ناصریطاهری، فرزانه ناظرانپور، سیدمحمد ناظمزاده، محمد نانکلی، ضیاء نبوی، حمید نتایج، افسانه نجاتی، ابوالفضل نجفی، وحید نجفیان، عباس نصر، حسین نصر، مهدی نصیری، محمدعلی نصیری، پریسا نظری، عیسی نظری، علی نظری، محمد نظری، سعید نعیمی، اکرم نقابی (زینالی)، حسین نقاشی، محمود نکوروح، محمدحسن نودهی، حسین نورانینژاد، مهدی نوربخش، مرتضی نورمحمدی، صادق نوروزی، فرشاد نوروزیان، اکبر نوری، محمدرضا نوری، فریدون نوری، حسین نوریزاده، ناصر نوریزاده، بتول نوریها، آرش نیلگون، احمد هادوی، محمّدامین هادوی، محمدهادى هادیزاده یزدى، احمد هاشمی، شهرزاد هاشمی، ناصر هاشمی، سیدهادی هاشمی، حنظله هدایتی، فرهاد همتی، علیرضا همتی، علیرضا هندی، علی وحیدی، صدیقه وسمقی، احمد یزدانی، حسین یزدی، مجید یعقوبزاده، سعیده یوسفزاده، ثریا یوسفی، ثریا یوسفی، رمضان یوسفی، حمزه یوسفی، حسن یوسفیاشکوری، سیاوش یونسی.
گروه مطالعات افکارسنجی ایرانیان (گمان) نتایج تازهترین نظرسنجی خود را درباره مشارکت ایرانیان در انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری که قرار است روز جمعه، ۱۱ اسفند، برگزار شود منتشر و اعلام کرد که میزان مشارکت در انتخابات بین ۲۵ تا ۳۰ درصد خواهد بود.
براساس نتایج نظرسنجی گمان، که روز پنجشنبه، ۱۰ اسفند منتشر شده است، حدود ۷۴ درصد از واجدان حق رای در انتخابات مجلس شورای اسلامی و حدود ۷۵ درصد، در انتخابات مجلس خبرگان رهبری شرکت نخواهند کرد.
گمان اعلام کرده است که تازهترین نظرسنجی این موسسه، دو روز مانده به انتخابات انجام گرفته است و براساس نتایج به دست آمده تنها حدود ۱۶ درصد از واجدان حق رای قصد دارند در این دو انتخابات شرکت کنند و به کاندیداهای تایید صلاحیتشده رای دهند.
براساس گزارش این موسسه، تنها حدود دو درصد هم قصد دارند ضمن شرکت در انتخابات، رای سفید یا باطله به صندوق رای بیندازند و هفت درصد هم هنوز تصمیمی قطعی برای شرکت کردن یا نکردن در انتخابات نگرفتهاند.
پیش از این نیز بسیاری از فعالان سیاسی و مدنی، خانوادههای دادخواه، شهروندان ایرانی و احزاب و گروههای سیاسی، مردم ایران را به تحریم گسترده انتخابات فراخوانده بودند و پیشبینیهای مستقل و غیرحکومتی حکایت از آن دارد که میزان مشارکت در انتخابات روز جمعه، ۱۱ اسفند، بهشکلی بیسابقه بسیار پایین خواهد بود.
موسسه گمان در تازهترین گزارش خود توضیح داده است: « از کسانی که نمیخواهند در انتخابات رای دهند یا هنوز تصمیم قطعی نگرفتهاند سوال شد که «اگر در انتخابات رای نمیدهید، دلیل اصلی رای ندادن شما چیست؟». ۵۹٪ آنها «مخالفت با کلیت نظام جمهوری اسلامی» را دلیل رای ندادن خود اعلام کردند؛ همچنین ۲۰٪ «آزاد و موثر نبودن انتخابات در جمهوری اسلامی»، ۱۴٪ «اعتراض به عملکرد ضعیف مجلس در دوره قبل» و کمی بیش از ۱٪ «رد صلاحیت نامزدهای مطلوب خود» را علت عدم شرکت در انتخابات اعلام کردند.»
در این گزارش آمده است:«از کسانی که میخواهند رای بدهند یا هنوز تصمیم نگرفتهاند سوال شد که «اگر در انتخابات رای میدهید، انگیزه اصلی شما برای رای دادن چیست؟». ۵۸٪ آنها «انتخاب نمایندگان اصلح، حمایت از نظام و رهبری، و مایوس ساختن دشمنان» را انگیزه خود برای رای دادن اعلام کردند؛ همچنین ۲۲٪ «مشارکت سیاسی، استفاده از حق رای و حفظ جمهوریت نظام» را انگیزه اصلی خود برای رای دادن دانستند. از سوی دیگر، ۱۳٪ اظهار داشتند که «از سر اجبار یا برای داشتن مهر در شناسنامه» در انتخابات رای میدهند.»
همزمان فیلمی در شبکههای اجتماعی از یک نشست در دانشگاه تهران منتشر شده که در بخشی از آن، عباس عبدی، روزنامهنگار اصلاحطلب به نظرسنجیهایی اشاره میکند که میزان مشارکت در کشور را بین ۳۰ تا ۳۵ درصد برآورد کردهاند.
او در این نشست که حدود ده روز پیش از انتخابات برگزار شده، در سخنان خود بر این امر تاکید کرد که هر انتخاباتی یک نکته محوری دارد و نکته محوری انتخابات پیش رو، میزان مشارکت مردم در آن است.
به گفته عباس عبدی، در حال حاضر مردم تمایلی به شرکت در انتخابات ندارند و در چنین شرایطی، حتی اگر افراد یا چهرههایی مردم را به حضور در پای صندوقهای رای دعوت کنند، مردم به این دعوتها پاسخ نخواهند داد.
او با اشاره به روند کاهش مشارکت در انتخابات در انتخابات سال ۱۳۹۸ مجلس شورای اسلامی و انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰، گفت مساله اصلی، عمیقتر از بحث میزان مشارکت است. مساله این است که مردم امیدی به آینده ندارند.
جنگ عددسازی و نظرسنجی
نظرسنجی درباره میزان مشارکت در ایران، موضوعی محرمانه و امنیتی قلمداد میشود و نتایج و جزییات این نظرسنجیها به صورت عمومی منتشر نمیشود.
مقامها و رسانههای جمهوری اسلامی بدون اشاره به جزییات، از نظرسنجیهایی سخن گفتهاند که طبق آنها، میزان مشارکت در انتخابات بالا خواهد بود.
به موازات تلاشهای حکومت برای مهندسی فرایند انتخابات، نظرسنجیهای جدید انجام یا گزارش شده از سوی نهادهای وابسته به حکومت، جهش در آمار احتمالی رایدهندگان را نشان میدهند.
موسسه ایسپا، وابسته به جهاد دانشگاهی و زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی از احتمال مشارکت بیش از ۵۰ درصد شهروندان خبر داده است. صداوسیمای جمهوری اسلامی نیز از احتمال رای دادن حدود ۷۰ درصد شهروندان خبر میدهد.
ایسپا که مشارکت قطعی را در هفته آخر دی ماه حدود ۲۸ درصد ذکر کرده بود، در آخرین نظرسنجی خود در هفتم و هشتم اسفند از بالا رفتن ناگهانی ۱۰ درصدی و رسیدن آمار قطعی شرکت به حدود ۳۸ درصد خبر داده است.
نظرسنجیهای نهادهای مستقل آمار بسیار پایینتری را در مورد شرکتکنندگان احتمالی در انتخابات نشان میدهند.
بر اساس نتایج جدیدترین نظرسنجی موسسه استاسیس، میزان مشارکت مردم ایران در انتخابات مجلس دوازدهم ۳۴ درصد خواهد بود.
این نظرسنجی که در هفته آخر بهمن سال ۱۴۰۲ انجام شده است نشان میدهد عمده دلایل کسانی که در انتخابات شرکت نمیکنند به بیاعتمادیشان نسبت به نامزدها مربوط میشود.
موسسه گمان نیز پیش از این اعلام کرد سهچهارم شهروندان قصد شرکت در انتخابات ندارند.
ایران اینترنشنال
نه به حضور جمهوری اسلامی ایران در دوسالانهی هنری ونیز
درخواست حذف جمهوری اسلامی ایران از بینال ونیز بازتاب گسترده ای در رسانه های خبری ایتالیا داشت.
دو سالانهی هنر ونیز بزرگ ترین رویداد هنری جهان است. این فستیوال هر دو سال یکبار به مدت شش ماه میزبان کشورهای جهان با هنرمندان منتخب در عرصه های گوناگون هنرهای تجسمی بوده و هر کشوری تلاش می کند با برپایی پاویون های خود در مرکز توجهات قرار بگیرد.
امسال جمهوری اسلامی ایران پس از انزوای بین المللی پس از قتل مهسا ژیلا امینی قصد دارد در این رویداد شرکت کند و به حضور خود در عرصه های بین المللی اعتبار بخشد.
با کمی جست و جو در اسامی مسئولان برگزارکننده و هنرمندان انتخابی وزارت فرهنگ و ارشاد و نیز هدف گذاری و محتوا سازی آنها در این رویداد جهانی به وضوح می توان رویکرد ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران را در دوسالانه ی ونیز مشاهده و دنبال کرد.
جمعی از هنرمندان مستقل خارج از ایران و فعالان گروههای بینالمللی زن، زندگی، آزادی برای زنده نگهداشتن جنبش مهسا امینی و احترام به قربانیان و کشتهشدگان این انقلاب و همچنین پاسداشت هنر مستقل و هنرمندان در حصر، درخواستی را در روزهای اخیر به تاریخ ۲۸ فوریه به دوسالانهی ونیز ارائه دادند و خواستار حذف جمهوری اسلامی از این رویداد جهانی شدند.
در درخواست ارائه شده یادآوری شده است که جمهوری اسلامی به شکل سیستماتیک در سال گذشته دست به کشتار و زندانی کردن زنان و جوانان و هنرمندان آزادی خواه زده و هم اکنون بسیاری در زندان و خطر اعدام نیز میباشند. و در موارد بسیاری از ابزار خشونت و زندان برای سرکوب جامعهی مدنی و هنری ایران استفاده می کند. بینال ونیز بیانیه ای را برای پاسخ به این درخواست منتشر میکند با این مضمون که آنها قادر نیستند کشوری را از این مراسم حذف کنند و چنین اقدامی تنها توسط دولتمردان ایتالیا امکان پذیر است.
باید خاطر نشان کرد در میان امضا کنندگان نامه اسامی هنرمندان بزرگی مانند شیرین نشاط، مرجانه ساتراپی، مارکو بللوکیو, ناننی موررتی و جوزف کاسوت را میشود دید.
در بخشی از این نامه توضیح تکمیلی آمده است که به این شرح است:
در ۱۸ اکتبر ۲۰۲۳ نامهای بر مبنای جلوگیری از حضور جمهوری اسلامی به مسئولان دوسالانهی ونیز ارسال شد و همزمان این درخواست با آژانس ملی خبری ایتالیا ارائه شد، اما در کمال تعجب عواملی در بخش اداری این مجموعه حضور ایران در ونیز را تکذیب کردند و با تاکید بر عدم حضور ایران در دوره ی قبل، آن را به این معنا دانستند که ایران در این دوره نیز شرکت نخواهند کرد وبا این استدلال باعث بایکوت خبری و آرشیو شدن آن شدند. خوشبختانه با توجه به سرشناس بودن نام امضا کنندگان توجه خبرگزاری ها به این نامه جلب شد و روی خبر کار کردند که امروز این گزارش ها در آرشیو خبری این خبرگزاری ها موجود است.
این فعالان با ارسال مجدد نامه در ۲۸ فوریه در حال رایزنی هستند تا با فشار روی سیاست مدارهای ایتالیا و درخواست از سیاست مدارهای کشورهای دیگر بتوانند مانع ورود جمهوری اسلامی شوند و همچنین از انجمن ها و گروه های فعال ایرانی خواسته اند این کمپین را حمایت کنند تا با هم افزایی در انجام این کار موفق شوند.
متن نامه به ریاست بینال ونیز
ریاست محترم بینال ونیز جناب آقای دکتر روبرتو چیکوتو:
با کمال حیرت و تأسف از طریق وبسایت بینال ونیز مطلع شدیم که جمهوری اسلامی ایران با کیوریتور و هنرمند انتخابی توسط رژیم ایران در بین شرکت کنندگان ملی خواهد بود.
در میانه وحشت، “Woman Life Freedom Italy Community” و “Woman Life Freedom Europe Community” به نمایندگی از طرف هنرمندان مستقل و دگراندیش و هموطنان تحت تعقیبمان، از شما می خواهیم تا با صدایی قاطع به لغو حضور ایران و هنرمندان برده این رژیم در بینال هنر ونیز ۲۰۲۴ پیامی صریح و واضح به گوش جامعه بین المللی برسانید.
در ۱۸ اکتبر سال گذشته، درخواستی با امضای چهرههای مهم فرهنگ و هنر (از جمله نانی مورتی، مارکو بلوکیو، شیرین نشاط، جوزف کوسوت، مرجانه ساتراپی و دیگران، نامه پیوست) برای شما فرستادیم.
از زمان قتل مهسا امینی (در ۱۶ سپتامبر ۲۰۲۲)، یک سرکوب وحشیانه برای خاموش کردن هرنوع مخالفت متوجه هنرمندان، زنان، جوانان، دانشجویان، خبرنگاران و کارگران با شدت هرچه تمامتر در جریان است. این قتل ظالمانه و بیمعنا سلسلهای از خشونتهای غیرانسانی و غیرقابل توصیف بهویژه علیه جوانانی که جرأت اعتراض مسالمتآمیز علیه رژیم را داشتند، به دنبال داشت. تجاوز جنسی، شکنجه، کور کردن و قتلها و صدها مورد دیگر. و با این وجود این روند سرکوب هر روز در حال شدت گرفتن است، برخی از معترضان اعدام شده اند و بسیاری در انتظار حکم اعدام خود هستند.
دولت ایتالیا مانند بسیاری از کشورها و نهادهای دموکراتیک دیگر، به طور ضمنی اعلام برائت کرده و از ملاقات های دولتی با رژیم ایران و نمایندگان آن در ایتالیا اجتناب کرده است. چرا نهاد مهمی مانند La Biennale di Venezia خود را به مشروعیت بخشیدن به هیئت یک رژیم دیکتاتوری تئوریک که 45 سال تمام بیان هنری را سانسور کرده است، وامی دارد؟
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران نهاد مسئول سانسور و محدودیت آزادی بیان، متهم به دستگیری و آزار هنرمندان غیرمتعهد به رژیم است. با این حضور، بینال خود را همدست حکومتی جنایتکار و خونخوار می کند.
اکنون بیش از هر زمان دیگری لازم است موضعی شفاف و صریح در برابر رژیم جمهوری اسلامی ایران، که دستشان آلوده به خون است، اتخاذ شود. این رژیم نمی تواند و دیگر حق ندارد نماینده مردم ایران و هنرمندان ایرانی باشد.
ما “همهجا بیگانه” هستیم، ما از وطن خود رانده شدهایم. در دوسالانه نباید هیچ جایی برای جمهوری اسلامی ایران باشد.
متن نامه به ایتالیایی؛
“STRANIERI OVUNQUE” SIAMO NOI, costretti a lasciare il nostro paese.
ALLA BIENNALE, NON CI DEVE ESSERE POSTO PER LA REPUBBLICA ISLAMICA DELL’IRAN.
È con grande stupore e rammarico che abbiamo appreso dal sito della Biennale di Venezia che, contrariamente a quanto da Voi annunciato ad ottobre, la Repubblica Islamica dell’Iran sarà presente tra le partecipazioni nazionali con un curatore e un artista scelti dal regime iraniano.
Le organizzazioni internazionali “Woman Life Freedom Italy Community” e “Woman Life Freedom Europe Community”, a nome degli artisti dissidenti e degli artisti indipendenti, e del nostro popolo perseguitato, Vi chiediamo di dare un segnale forte e chiaro alla comunità internazionale, con una voce autorevole che annulli la partecipazione dell’Iran e degli artisti asserviti al regime dalla Biennale Arte di Venezia 2024.
A tal riguardo, lo scorso 18 ottobre 2023, Vi abbiamo inviato un appello firmato da grandi personaggi dell’arte e della cultura (tra i quali Nanni Moretti, Marco Bellocchio, Shirin Neshat, Joseph Kosuth, marjaneh Satrapi, Polo Fresu e tanti altri).
Nell’articolo de La Nuova Venezia, sempre in allegato, si evinceva che La Biennale avesse risposto affermando che l’Iran non avrebbe partecipato. Proprio per questo la nostra richiesta non è andata avanti. Ora, a distanza di pochi mesi, quell’informazione si è rivelata falsa.
Dall’omicidio di Mahsa Amini (16 settembre 2022), è in atto una feroce repressione che per silenziare ogni forma di dissenso colpisce artisti, donne, giovani, studenti, giornalisti e lavoratori. A questo crudele e insensato assassinio è seguita una serie di atti di violenza disumani e indescrivibili, specialmente contro i giovani che hanno osato protestare pacificamente contro il regime. Stupri, torture, accecamenti e altri omicidi, a centinaia. La repressione, come saprete, è sempre più forte, alcuni di loro sono stati giustiziati e molti attendono l’esecuzione della condanna a morte.
Il Governo Italiano, come tanti altri Paesi e istituzioni democratiche, ha preso le distanze e ha evitato gli incontri governativi con il regime iraniano o qualsiasi loro partecipazione ufficiale in Italia. Perché un’importante istituzione come La Biennale di Venezia si presta a legittimare la delegazione di un regime dittatoriale teoretico che da 45 anni censura ogni espressione artistica?
Il Ministero della Cultura e Guida islamica è il dicastero responsabile delle censure e limitazione della libertà di espressione, colpevole di arresti e persecuzioni ai danni degli artisti non allineati. Con questa presenza La Biennale si fa complice di un governo criminale e sanguinario.
QUESTO REGIME NON PUÒ E NON HA PIÙ IL DIRITTO DI RAPPRESENTARE IL POPOLO IRANIANO E GLI ARTISTI IRANIANI.
متن نامه به انگلیسی؛
* AT THE BIENNALE, THERE MUST BE NO PLACE FOR THE ISLAMIC REPUBLIC OF IRAN.*
*“FOREIGNERS EVERYWHERE” WE ARE,* forced to leave our country.
It is with great astonishment and regret that we learned from the Venice Biennale website that, the Islamic Republic of Iran will be among the national participants with a curator and an artist chosen by the Iranian regime.
The Internationals organizations “Woman Life Freedom Italy Community” and “Woman Life Freedom Europe Community,” on behalf of dissident and independent artists, and our persecuted people, we call on you to give a strong and clear signal to the international community, with an authoritative voice to cancel the participation of Iran and artists enslaved to the regime, from the Venice Art Biennale 2024.
Since the murder of Mahsa Amini (Sept. 16, 2022), a vicious crackdown has been underway to silence all forms of dissent by targeting artists, women, youth, students, journalists, and workers. This cruel and senseless murder was followed by a series of inhuman and unspeakable acts of violence, especially against young people who dared to peacefully protest against the regime. Rape, torture, blinding and other murders, in the hundreds. The repression is only getting stronger, some protesters have even been executed and many await their death sentence.
Why does an important institution like La Biennale di Venezia lend itself to legitimizing the delegation of a theoretical dictatorial regime that has been censoring all artistic expression for 45 years?
The Ministry of Culture and Islamic Guidance, is the department responsible for censorship and restriction of freedom of expression, guilty of arrests and persecution of non-aligned artists. With this presence, La Biennale makes itself complicit with a criminal and bloodthirsty government.
THIS REGIME CANNOT AND NO LONGER HAS THE RIGHT TO REPRESENT THE IRANIAN PEOPLE AND IRANIAN ARTISTS.
در حالی که مقامهای درمانی حماس در غزه اعلام کردند شمار کشتهشدگان در این باریکه از زمان شروع جنگ از ۳۰ هزار نفر فراتر رفته، امروز بیش از صد نفر در شمال غزه زمانی که برای گرفتن غذا اطراف کامیونهای امداد جمع شده بودند، کشته شدند.
رسانههای فلسطینی و حماس گفتهاند این «قتل عام» در نتیجه تیراندازی سربازان ارتش اسرائیل بوده است. ارتش اسرائیل این «تراژدی» را نتیجه «هل دادن، زیر دست و پا ماندن و زیر کامیون رفتن» مردم دانسته است.
اشرف القدره، سخنگوی درمانی وزارت بهداشت غزه که در کنترل حماس است، آن را «قتل عام» خوانده است. رسانههای فلسطینی و حماس میگویند سربازان اسرائیلی به روی مردم آتش گشودند.
منابع بهداشتی در غزه آمار جان باختگان را تا کنون ۱۱۲ نفر و مجروحان را بیش از ۷۶۰ نفر اعلام کردهاند.
بنابر گزارشها، منابعی در ارتش اسرائیل ابتدا گفتند سربازان وقتی جمعیت «به سمتشان بهشکلی حرکت کردند که آنها را در خطر قرار داد» شروع به تیراندازی کردند.
پیشتر، منابع خبری فلسطینی گفته بودند دهها نفر در شمال غزه، در حالی که در انتظار گرفتن مواد غذایی در یک میدان صف بسته بودند، در اثر حملات هوایی اسرائیل کشته شدند.
سخنگوی دولت اسرائیل آنچه را رخ داده، «تراژدی» توصیف کرد و گفت حادثه به این دلیل رخ داد که کامیونهای امداد جمعیت را زیر گرفتند.
آوی هیمن سخنگوی ارتش اسرائیل گفت مردم برای «غارت» کامیونها هجوم بردند و دهها نفر در نتیجه «هل دادن و زیر دست و پا ماندن و زیر کامیون رفتن» جان باختند.
کاخ سفید از این «حادثه جدی» اظهار تاسف کرد و سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا گفت: «ما سوگوار از دست رفتن جان بیگناهان در غزه در شرایط فجیع انسانی هستیم و میدانیم که فلسطینیها فقط سعی میکنند به خانوادههایشان غذا برسانند.»
او گفت واقعه امروز، نشانه اهمیت آتشبس موقت برای امدادرسانی به غزه است.
با این حال، جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا، در گفتگوی تلفنی با امیر قطر از نگرانی پیامدهای این واقعه بر روند مذاکرات آتشبس در غزه گفته است.
ویدئوهایی ناراحتکننده در شبکههای اجتماعی منتشر شده که اجساد کشتهشدگان بر کامیونهای امدادرسانی خالی و گاری حمل میشوند.
وضعیت وخیم امدادرسانی به شمال غزه موضوعی شناختهشده است و مسئول امدادرسانی سازمان ملل چند روز پیش به بیبیسی گفته بود ساکنان شمال غزه در «دریای مصیبت و رنج» زندگی میکنند و امدادرسانی به آن منطقه تفریبا ناممکن شده است.
نگرانی از به خطر افتادن مذاکرات آتشبس در قطر
ساعتی بعد از انتشار تصاویر تکاندهنده از واقعه مرگبار در شمال غزه، کاخسفید متحوای گفتگوی تلفنی امروز جو بایدن با امیر قطر را منتشر کرده که در آن رهبران دو کشور نسبت به تاثیر واقعه امروز بر روند مذاکرات آتشبس در دوحه ابراز نگرانی کردهاند.
کاخ سفید میگوید جو بایدن و شیخ تمیم آل ثانی در گفتگوی تلفنی روز پنجشنبه - ۲۹ فوریه - ضمن ابراز تاسف و ناراحتی از جان باختن غیرنظامیان در واقعه شمال غزه، گفتهاند که این رویداد «موید ضرورت هر چه بیشتر و تسریع در به نتیجه رساندن مذاکرات آتشبس» است.
دو رهبر که نمایندگان ارشد آنها در کنار مصر در دوحه قطر مشغول میانجیگری میان حماس و اسرائیل هستند همچنین در این گفتگو تلفنی بر لزوم ارسال بیشتر کمکهای انساندوستانه به داخل غزه تاکید کردند.
تشکیل جلسه فوری شورای امنیت برای بررسی واقعه شمال غزه
کشته شدن بیش از ۱۰۰ نفر در شمال غزه به هنگام توزیع مواد غذایی و اقلام ضروری، با واکنش شدید مقامهای نهادهای امدادرسان همچون سازمان ملل متحد هم روبرو شده است که ماههاست از موانع بر سر کمکرسانی به بیش از یک میلیون آواره غیرنظامی در این باریکه ساحلی انتقاد میکنند.
ظهر پنجشنبه از نیویورک - مقر سازمان ملل متحد - خبر رسید که شورای امنیت در واکنش به واقعه شمال غزه جلسه فوری تشکیل خواهد داد.
این شورا ۱۰ روز پیش تلاش کرد با تصویب قطعنامهای خواستار آتشبس فوری در غزه شود اما آن پیشنویس را آمریکا وتو کرد.
همزمانِ آنتونی گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد با انتشار بیانیهای این واقعه را «محکوم» کرده و گفته: «غیرنظامیان دردمند و بیچاره غزه نیاز به کمک فوری دارند از جمله آنهایی که در داخل محاصره شمال غزه مانده اند و سازمان ملل متحد بیش از یک هفته است که قادر به ارسال اقلام انساندوستانه به آنجا نیست».
آقای گوترش همچنین یک بار دیگر خواستار برقراری فوری یک آتشبس انساندوستانه شده تا به گفته او «گامهای فوری و اضطراری» برای رساندن کمک به داخل غزه فراهم و اجرایی شود.
بیبیسی فارسی
رویداد۲۴ / سعید شمس: در آستانه انتخابات مجلس شورا و مجلس خبرگان، صاحبنظران مستقل به فضای سرد جامعه اشاره میکنند و اغلبْ مشارکت پائینی - نسبت دورههای قبل - را پیشبینی میکنند. امانالله قرایی مقدم، جامعهشناس با اشاره به فضای سرد انتخابات به بررسی چرایی این پدیده پرداخته و معتقد است اعتماد اجتماعی و میزان اعتماد مردم به نظام سیاسی و گروههای سیاسی در طول زمان و براساس عملکرد آنها کم شده است و همین در رفتار انتخاباتی مردم تاثیر گذاشته است.
بخشهای مهم این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
رای اعتراضی چه معنایی دارد؟
* بحث رای اعتراضی در واقع از آن دسته از حرفهایی است که مردم را به واسطه برخی از چهرهها به رای دادن ترغیب کنند تا از این طریق میزان مشارکت را بالا ببرند. واقعیت کوچه و بازار، اما چیزی جز این نیست که تلاشها برای آمدن مردم به پای صندوق رای تاثیری ندارد. موضوع دیگر هم این است که باید دید افرادی که مردم را به رای اعتراضی دعوت میکنند در میان مردم چقدر مقبول هستند یا اینکه از اعتبار در جامعه محروم هستند؟
* رای مردم برای حاکمیت به عنوان یک سرمایه اجتماعی ارزشمند محسوب میشود. اما اینکه مردم در انتخابات مشارکت داشته باشند به عوامل متعددی ربط پیدا میکند. به قول مارسل موس جامعهشناس فرانسوی، انتخابات پدیدهای «تام» است که عوامل متعددی در آن دخالت دارند. در واقع وقتی مردم مقایسه میکنند که از پارسال تا امسال، از ده سال قبل تا امسال از لحاظ اقتصادی، رفاه و آرامش و همچنین برای رفع مشکلات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ... چه کارهایی صورت گرفته است، آن وقت است که مشخص میشود «اعتماد عمودی» - مقولهای که فرانسیس فوکویاما و جیمز کلمن در سال ۱۹۹۹ مطرح کردند - یعنی اعتماد بین مردم و حاکمیت در چه حد است؟ آیا صعودی است؟ آیا نزولی است؟ متاسفانه این پارامتر الان بسیار ضعیف شده است. یعنی مردم به نظام تصمیم گیری اعتماد ندارند.
* همچنین مشاهدات موید این موضوع هزینهساز و نگران کننده است که دستاندرکاران هم اعتقاد چندانی به مشارکت عموم مردم در انتخابات ندارند تا بتوان اینطور گفت، در کنار بیاعتمادی عمودی، اعتماد نزولی هم ضعیف شده است؛ بنابراین حاکمیت با علم به بیرغبتی مردم به انواع ترفندها و رفتارها متوسل میشود تا به نوعی از «تلقین وجهه» استفاده کنند. یعنی میخواهند از وجهه و اعتبار دیگران در بین مردم استفاده کنند و رای جمع کنند. حالا این میتواند استفاده از وجهه آقای مطهری یا پزشکیان یا دیگران باشد. از نظر جامعهشناسی این رفتار نشان میدهد، حاکمیت به سرمایه اجتماعی اعتماد چندانی ندارد.
* مردم ایران در سالهای گذشته رای دادن را تجربه کردهاند و با خود میگویند، نمایندگانی که الان در مجلس هستند برای معیشت چه کار کردهاند؟ برای آینده فرزندانشان چکار کردهاند؟ آیا مردم به راحت خیالی رسیدهاند یا مجبورند با حقوق ۱۰، ۱۲ میلیونی باید با بدبختی روزهایش را بگذراند؟ آنهم در حالی که مردم میدانند، حقوق رییس مجلس تا الی آخر چقدر است.
دلیل بیاعتمادی مردم چیست؟
* اینکه مردم به صندوق رای بیاعتماد شوند و رای ندهند، برای کشور زیان بسیار زیادی دارد. اما دلیل اینکه نمیخواهند، در سرنوشت خودشان دخالت کنند مسالهای بیدلیل نیست و نوعی واکنش در قبال حاکمیت و دولت محسوب میشود. در واقع نسبت به مسائل کشور و خودشان بیتفاوت شده اند. این در حالی است که اصولا اصلِ «جمهوری» نظر مردم است. پس وقتی جامعه به بیتفاوتی دچار میشود، حاکمیت و دولت باید به فکر بازبینی در رفتار و تصمیم گیریها بیفتد تا بداند، جامعه چرا به اینجا رسیده است؟ حضرت امام میزان را رای مردم میدانستند. اما وقتی مردم میبینند، نظرات و مطالبههایشان برای مسئولان ارزشی ندارد، رای نمیدهند.
* البته باید گفت، از نظر مردم اصلاحطلب، اصولگرا، محافظهکار و ... جایگاه و ارزشی ندارند. یعنی جامعه دچار بیتفاوتی و بی اعتمادی عمیق شده است. این هم ریشه در این دارد که نمایندگان مجلس، اعضای دولت و سایر ارگانها به مطالبهها و دغدغههای جامعه اهمیتی قایل نیستند تا مردم نسبت به مسائل حساسیت خودشان را از دست بدهند.
فرهنگیان، دانشآموزان، مردم ایران
در زمانهای قرار گرفتهایم که «مردم» توسط حکومت، به ابزاری برای مشروعیتبخشی و تداوم قدرت مطلقه خود نیازمند سازوکاری است به نام ” انتخابات ” که از قضا به واسطه فلسفه سیاسی و بنای ایدئولوژیک خود هیچ اعتقادی به آن ندارد. «انتخابات» نه یک شیوه برای دخالت در تعیین سرنوشت و کرامت انسان، که روشی برای حذف از طریق مشارکت در این سازوکار غیر دموکراتیک میباشد.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران با بیش از دو دهه فعالیت در عرصههای آموزشی و فرهنگی و تلاش برای بهبود شرایط آموزش و پرورش، به ناکارآمدی دولت و مجلس در حل بحرانهای فرهنگی، اقتصادی، زیست محیطی، اجتماعی، سیاست داخلی و خارجی - که محصول بیتدبیریها و سوء مدیریت خود حکومت است - اذعان دارد و بنا به دلایل زیر انتخابات نمایشی مجلس را تحریم میکند. و اطمینان دارد مردم با عقلانیت و مسئولیت اجتماعی خود، همگام با ما به این کنش تاثیرگذار خواهند پیوست.
۱) وجود نهادهای انتصابی، غیر انتخابی و غیر پاسخگو با داشتن قدرت مطلق از صدر تا ذیل حکومت.
۲) در انحصار قرار دادن کامل حوزههای اقتصاد، سیاست، فرهنگ، قضاوت و امنیت به زیر مجموعههای همان نهادهای انتصابی.
۳) محدودیت تام در انتخاب شدن و انتخاب کردن بواسطه اعمال منویات همان نهادها از طریق نهاد انتصابی شورای نگهبان.
۴) قرار گرفتن تمامی مجلس در برابر مردم، هر زمان که خواستار مطالبات حقوقی و قانونی خود بودهاند، به نفع حکومت؛ به طوریکه مجلسنشینان در عوض این که وکیلالرعایا باشند، وکیلالحکومه شدهاند.
۵) عدم نظارت مجلس که وظیفه ذاتی اوست در بحرانهایی همچون گرانی، بیکاری، غارت ثروت و منابع عمومی توسط رانت خواران وابسته به نهادهای انتصابی و نیز نهادهای اقتصادی دارای ثروتهای کلان.
۶) مردم مجلس را در زندگی واقعی خود احساس نمیکنند، چرا که تصمیمگیری و تصمیمسازی در عرصههای مختلف در اختیار صاحبانِ قدرتِ غیر انتخابی است.
۷) حذف قطعی اصل سی قانون اساسی و کالایی کردن آموزش به قصد انباشت سرمایه و ایجاد سود برای عوامل قدرت غیر پاسخگو.
۸) به محاق بردن اصول ۲۶ و ۲۷ قانون اساسی که سازوکاری برای مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خویش بود و عدم رسیدگی به زندانی کردن، اخراج، تبعید و پروندهسازی علیه کنشگران در عرصه آموزش، کار و زنان که خواستار احیای این اصول هستند.
۹) پیوستن اکثریت نمایندگان به باندهای کوهخواران، زمینخواران، وارد کنندگان و صادر کنندگان کالا بصورت قاچاق. و گماردن نزدیکان غیر متخصص خود در مشاغل کلیدی کشور.
۱۰) عدم رسیدگی و نظارت بر امنیت شغلی، افزایش حقوق مطابق با تورمِ معلمان، کارگران، کارمندانِ شاغل و بازنشسته و نیز نمایندگان منتخب بازنشستگان در صندوقهای بازنشستگی و عدم جلوگیری از غارت ثروت آنان توسط منتصبین نهادهای حکومتی در این صندوق ها.
۱۱) تصویب قوانینی که منجر به فرودستسازی اکثریت مردم و سرمایهسازی بیرویه برای سرمایهداران وابسته به حکومت میشود و در سرکوب مردم هر زمان قدرت نیاز داشته باشد از هیچ خشونتی دریغ نمیورزند.
۱۲- در این شرایط جایی برای نهادهای دموکراتیکی مانند مجلس نمیماند، الا این که از محتوا خالی شود تا «همه چیزمان مثل همه چیزمان» گردد. همانطور که سالهاست همین اتفاق افتاده است.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
دهم اسفند ۱۴۰۲
در تازهترین گزارش «خانه آزادی»، حکومت ایران از جمله ناقضان آزادی در سال گذشته میلادی معرفی شده و ایران از لحاظ برخورداری از شاخص آزادی همچنان به عنوان کشوری «غیر آزاد» شناخته شده است.
«خانه آزادی» در این گزارش، میزان برخورداری افراد از حقوق سیاسی و آزادیهای مدنی در سال ۲۰۲۳ میلادی را معیار سنجش آزادی جهانی در نظر گرفته ست.
در این گزارش که تحت عنوان «آزادی جهان در سال ۲۰۲۴: آثار سوء روزافزون ناشی از انتخابات مشکوک و درگیریهای مسلحانه» منتشر شده، از ایران به عنوان کشوری با «رژیمی مستبد» نام برده شده که در سال ۲۰۲۳ میلادی علاوه بر «تشدید» سرکوبها و بکارگیری ماموران حکومتی در «سرکوب خشن» اعتراضات ضدحکومتی همچون روسیه به دورزدن تحریمها ادامه داده است.
در جریان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ که در پی کشتهشدن مهسا (ژینا) امینی در بازداشت گشت ارشاد رخ داد، بیش از پانصد معترض کشته، صدها نفر مجروح و هزاران نفر بازداشت شدند.
در بخشی از گزارش «خانه آزادی»، به حاکمان کشورهای دموکراتیک توصیه شده که توانایی «رژیمهای» مستبد از جمله ایران و روسیه برای دورزدن تحریمها را محدود کنند.
بنا بر این گزارش، این دو کشور به رغم مواجهه با تحریمهای گسترده در سال ۲۰۲۳ میلادی همچنان به صادرات نفت و تامین تسلیحات ادامه دادهاند.
بر پایه گزارش تازه «خانه آزادی»، وقوع «تقلب در انتخابات» از جمله مولفههای ناقض آزادی در ایران بشمار رفته و ایران از جمله کشورهایی معرفی شده که در طول یک دهه گذشته از لحاظ شاخص آزادی به قعر جدول سقوط کرده است.
در ابن گزارش آمده که عواملی کلیدی همچون «دستکاری در انتخابات»، «جنگ» و «هجمه علیه تکثرگرایی» در تنزل آزادیها نقش بسزایی ایفا کردهاند.
در پی برگزاری انتخابات بحثبرانگیز ریاست جمهوری ایران درسال ۸۸ میلیونها نفر با شعار محوری «رای من کجاست» به راهپیمایی اعتراضی دست زده و معترضان بر بروز «تقلبی گسترده» در این انتخابات تاکید کردند. این اعتراضات گسترده با سرکوب خشن حکومت مواجه شد.
میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی، از رهبران جنبش سبز، از سال ۸۹ تاکنون در حصر خانگی بسر میبرند.
از سوی دیگر، قرار است دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری در تاریخ ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ در ایران برگزار شود. بسیاری از کنشگران و نهادهای سیاسی در ایران این انتخابات را «بیثمر» دانسته و آن را تحریم کردهاند.
وبسایت «خبرآنلاین» روز ۸ بهمن در گزارشی به نقل از نتایج نظرسنجی یک نهاد دولتی، از «مشارکت ۳۰ درصدی» در انتخابات اسفندماه خبر داد. این خبر مدتی بعد از خروجی این وبسایت حذف شد.
در بخش دیگری از گزارش «خانه آزادی»، بر تاثیر عواملی همچون «کودتا» و نقش «حکومتهای خودکامه» در تنزل شاخص آزادی تاکید شده است.
بنا براین گزارش در سال ۲۰۲۳ میلادی، وضعیت آزادی برای هجدهمین سال متوالی برای ساکنان ۵۲ کشور، معادل یک پنجم جمعیت جهان، رو به وخامت گذاشت. در مقابل، وضعیت بهرهمندی از آزادیهای سیاسی و مدنی در ۲۱ کشور بهبود یافته است.
در گزارش خانه آزادی قید شده که حدود ۳۸ درصد مردم جهان در حال حاضر در کشورهای «غیرآزاد»، ۴۲ درصد در کشورهای «نسبتا آزاد» و صرفا ۲۰ درصد در کشورهای «آزاد» بسر میبرند.
همزمان، مایکل جی آبراموویچ، مدیر «خانه آزادی»، اعلام کرده که آزادی در سطح بینالمللی گامی بزرگ به عقب برداشته است.
او با یادآوری رایگیریهای پیشرو و ادامه درگیریهای مسلحانه در مناطقی از جمله خاورمیانه و اروپای شرقی که منجر به نقض آزادیهای بنیادین مردم می شود هشدار داد که جهان در سال ۲۰۲۴ میلادی با آزمایش خطیر دیگری مواجه است.
مدیر «خانه آزادی» خواستار واکنش کشورهای دموکراتیک به چنین چالشهایی شده و تاکید کرده که محرومیت شمار بیشتری از جمعیت جهان از آزادیهای اساسی موجب میشود که صلح، رفاه، امنیت و آزادیهای تمام انسانها تحتتاثیر قرار گیرند.
«خانه آزادی» در بخشی از گزارش اخیرش، به ارائه راهکارهایی در زمینه حفاظت از شاخص آزادی و توسعه حقوق سیاسی و آزادیهای مدنی در جهان پرداخته است.
در این گزارش، به دولتهای دموکراتیک پیشنهاد شده که به پشتیبانی مالی از مدافعان آزادی در جهان، حمایت از حقوق ساکنان مناطق مورد منازعه همچون نوار غزه و ناگورنو قرهباغ، حفاظت از برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه، واکنش به تلاشهای براندازانه علیه دولتهای منتخب و حفاظت از جان کنشگران حقوق بشر تبعیدی ادامه داده شود.
به گزارش «خانه آزادی»، دستکم ۴۰ کشور جهان، سکونتگاه بیش از دو پنجم جمعیت جهان، در سال ۲۰۲۴ میلادی صحنه انتخابات ملی خواهند بود.
بر پایه آمار ارائه شده در این گزارش، منطقه ناگورنو قرهباغ و کشورهای نیجر و تونس به ترتیب بیشترین میزان تنزل آزادی را در سال ۲۰۲۳ تجربه کردهاند و در مقابل کشورهایی همچون فیجی، تایلند و نپال در حوزه آزادی به پیشرفتهایی دست یافتهاند.
در این گزارش تاکید شده که کشورهای دموکراتیک بایستی با توسل به اصول مشترک به گسترش شراکتها در عرصه جهانی دست زده و به تثبت قواعدی بپردازند که همچون برخورداری از حق حاکمیت و خودمختاری از سوی حکومتهای ایران، چین و روسیه نقض شدهاند.
برپایه این گزارش، آمریکا همچون دهههای گذشته قادر است در گسترش آزادیهای جهانی «نقشی حیاتی» ایفا کند.
«خانه آزادی» همچنین از عملکرد برخی کشورهای دموکراتیک در قبال سرکوب آزادیهای جهانی انتقاد کرده است.
بنا بر این گزارش، در طول دستکم یک دهه گذشته بسیاری از دموکراسیهای جهان به عنوان ناظران بینالمللی با محکومنکردن کودتاها، عدم تلاش برای برقراری صلح در درگیریهای بیثباتکننده و عدم جلوگیری از تشدید سرکوب در کشورهایی همانند ایران، افغانستان، چین و روسیه از عمل به مسئولیت خود طفره رفتهاند.
بنا بر این گزارش، در سال ۲۰۲۳ میلادی ۷۷ درصد از مجموع ۱۳ کشور خاورمیانه در رده کشورهای «غیرآزاد» طبقه بندی شدهاند.
این در حالی است که از میان تمامی کشورهای خاورمیانه ۱۵ درصد «نسبتا آزاد» و صرفا ۳ درصد بعنوان کشورهای «آزاد» معرفی شدهاند. به عبارتی، ۹۳ درصد از جمعیت ۲۷۹ میلیون نفری این منطقه از آزادی برخوردار نیستند.
در گزارش سال گذشته «خانه آزادی» هم ایران در زمره کشورهای «غیرآزاد» طبقهبندی شده بود.
صدای آمریکا
وزارت دفاع سوریه: حمله هوایی اسرائیل به مناطقی در حومه دمشق خسارتهایی مادی برجای گذاشت
در ادامه تنشهای منطقهای که از آغاز جنگ میان اسرائیل و حماس در غزه تاکنون ادامه یافته است، رسانههای سوریه شامگاه چهارشنبه نهم اسفند از حمله اسرائیل به مناطقی در حومه دمشق، پایتخت این کشور، خبر دادند.
خبرگزاری رسمی سوریه «سانا» شامگاه چهارشنبه نهم اسفند از واکنش سامانههای پدافند هوایی این کشور به «اهداف متخاصم» در آسمان اطراف پایتخت و شنیده شدن صدای انفجارهایی در منطقه «سیده زینب» در حومه دمشق خبر داد.
تلویزیون رسمی سوریه در اینباره اعلام کرد:« پدافند هوایی کشورمان به تجاوز اسرائیل به اطراف دمشق پاسخ داده و اغلب موشکهای آن را سرنگون کرد».
خبرنگار «فرانس پرس» نیز به شنیده شدن صدای وقوع انفجارهایی و بهدنبال آن به صدا درآمدن آژیرهای آمبولانسها در حومه دمشق اشاره کرد.
از سویی دیدبان حقوق بشر سوریه گزارش داد که حملات موشکی اسرائیل پایگاههای محل استقرار شبهنظامیان ایران و حزبالله در منطقه «سیده زینب» و «بساتین ببیلا» در حومه دمشق را هدف قرار داد.
این دیدبان سوریه با اشاره به شنیده شدن صدای ۴ انفجار شدید در حومه دمشق خبر داد که تعدادی از شبهنظامیان ایران در حمله اسرائیل به حومه دمشق کشته و زخمی شدند.
منابع «العربیه» از کشته شدن چند افسر ایرانی در حمله اسرائیل به اردوگاه «هیثم سلیمان» در اطراف شهرک «بساتین ببیلا» و منطقه «سیده زینب» در حومه دمشق خبر دادند.
همزمان با آن رسانههای ایرانی از جمله خبرگزاری «تسنیم» وابسته به سپاه پاسداران ایران شامگاه چهارشنبه صحنههایی اولیه از آثار و آتشسوزی ناشی از حملات اسرائیل به پایگاههای شبهنظامیان ایران در «سیده زینب» و «بساتین ببیلا» در حومه دمشق، منتشر کردند.
از آغاز جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱ تاکنون اسرائیل صدها حمله هوایی علیه اهدافی در خاک همسایه شمالی خود انجام داده و طی آن در درجه اول نیروهای وابسته به ایران از جمله حزبالله لبنان و نیروهای ارتش سوریه را هدف قرار داده است.
در پنج ماه اخیر و از ابتدای آغاز جنگ میان اسرائیل و حماس در غزه چنین حملاتی از سوی اسرائیل علیه اهداف ایرانی در سوریه تشدید شده است.
اسرائیل بهندرت درباره چنین حملاتی اظهارنظر میکند اما بارها تاکید کرده که اجازه تحکیم حضور نظامی ایران در سوریه را نخواهد داد.
العربیه فارسی