تبليغات در ايران امروز
با قيمت مناسب و كيفيت عالی
بازگشت به صفحه اول

نشست ماهانه‌ی ماهنامه‌ی "نامه"

“ضرب‌آهنگ كند نيروهای سياسی”

● جلايی‌پور: به‌نظر من در جهان سوم، مسير دموكراسی از جنبش‌های خيابانی نمی‌گذرد. با جنش‌های خيابانی می‌توان رژيم‌ها را عوض كرد، ولی نمی‌توان دموكراسی را برقرار نمود... راه ما راه اصلاح‌طلبی است.
● ورجاوند: در دنيای امروز، هيچ ملت و هيچ‌كشوری قادر نخواهد بود بدون آن‌كه بداند چه می‌خواهد، چه بايد بخواهد و چه می‌تواند بخواهد ، در هر چارچوبی، اعم از اصلاحات يا انقلاب آرام يا انقلاب خونين، تحولی در وضع خود به وجود آورد.
● تولايی: امروز نبض حياتی كنش‌گران سياسی بسيار ضعيف می‌زند و اين ضعف از آن جاست كه اين كنش‌گران با نبض اصلی جامعه كه همان مشكلات مردم باشد هماهنگ نيستند.

Thu / 17 11 2005 / 15:16

در ادامه سلسله نشست‌های گفت‌و‌شنود ماهنامه نامه كه پنج‌شنبه‌های آخر هرماه برگزار می‌شود، در نشست پايان آبان‌ماه، دكتر پرويز ورجاوند، سخن‌گوی جبهه ملی ايران و فعال سياسی، دكتر حميدرضا جلالی‌پور، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه، فعال سياسی و روزنامه‌نگار و مهندس مجيد تولايی، سردبير ماهنامه نامه و فعال سياسی، حضور داشتند.



جلايی‌پور: راه ما راه اصلاح‌طلبی است

حميدرضا جلايی‌پور نخستين سخنران جلسه بود كه بر ضرورت ادامه روش‌های اصلاحی تأكيد كرد و گفت: اصلاحات چيز عجيب‌وغريبی نيست. در جامعه ايران كه يك دولت پنهان در دل حكومت جا گرفته است و به‌دنبال حكومت اسلامی است، در حالی‌كه سازوكارهای جمهوری اسلامی را هم نمی‌تواند ناديده بگيرد، برای تقويت دموكراسی و برای تغيير ابعاد نامطلوب موجود می‌بايست هم‌چنان روش‌های اصلاحی را دنبال كرد.
وی ادامه داد: در علم جامعه‌شناسی سه راه برای روبه‌رو شدن با اين تغييرات وجود دارد؛ روش محافظه‌كارانه كه می‌گويد هيچ‌چيز نبايد تغيير كند و تغييرات و اصلاحات ضرورتی ندارد. راه ديگر، مسير اصلاحات است و روش سوم كه اين روزها از آن با عنوان انقلاب آرام نام ‌برده می‌شود، استدلالشان اين است كه امروز حتی اگر خاتمی هم دوباره رأی بياورد، نخواهند گذاشت تا به نفع جامعه كار كند.
جلايی‌پور، ديدگاه خود را اين‌گونه مطرح كرد: من برای ادامه روش اصلاحی دلايلی دارم. يكی از آن دلايل اين است كه حركتی كه سال گذشته تحت‌عنوان فراخوان رفراندوم صورت گرفت، تعداد كسانی كه به آن پاسخ مثبت دادند به شصت هزار نفر هم نرسيد. دليل دوم اين كه به‌نظر من در جهان سوم، مسير دموكراسی از جنبش‌های خيابانی نمی‌گذرد. با جنش‌های خيابانی می‌توان رژيم‌ها را عوض كرد، ولی نمی‌توان دموكراسی را برقرار نمود. در كشورهای آمريكای لاتين، دموكراسی با حضور مؤثر نيروهای دموكرات در حكومت تحقق پيدا كرد و جامعه توانست نيروهايش را به حكومت بفرستند و خود را به حكومت تحميل كند. دليل سوم من كه اختصاصی جامعه ايران است و ويژگی‌های جامعه ايران آن را اجتناب ناپذير می‌سازد، اين است كه جامعه ما جامعه‌ای دولتی است. به ازای هرنفر در بيرون از دولت، يك نفر حقوق بگير دولت وجود دارد و با جامعه‌ای سروكار داريم كه دولت در همه جای آن حضور دارد.
وی سپس اشاره كرد: ما برای برگزاری مراسم ختم مادرمان كه مادر سه شهيد هم بود، نتوانستيم در تمام تهران مسجدی را پيدا كنيم كه بتوانيم روحانی مراسم را خودمان انتخاب كنيم. جلايی‌پور اضافه كرد: دليل ديگر من ويژگی نسلی جامعه ماست. نسل قديم كه در انقلاب و جنگ مشاركت داشته است، امروز به‌دنبال يك انقلاب ديگر نيست. در نسل جديد هم فردگرايی رشد كرده است و اين نسل مدرن شده است و حاضر نيست ريسك كند. وی سخن خود را اين‌گونه پايان داد: بنابراين و به اعتقاد من، راه ما راه اصلاح‌طلبی است.


ورجاوند:
نيروهای در حكومت هيچگاه تعريف روشنی از مسايل و منافع ملی به دست نداده‌اند.


پرويز ورجاوند، سخنران بعدی اين نشست بود. وی سخنان خود را اين‌گونه آغاز كرد: در دنيای امروز، هيچ ملت و هيچ‌كشوری قادر نخواهد بود بدون آن‌كه بداند چه می‌خواهد، چه بايد بخواهد و چه می‌تواند بخواهد و پيش از يافتن پاسخ برای اين پرسش‌ها، در هر چارچوبی، اعم از اصلاحات يا انقلاب آرام يا انقلاب خونين و روش‌های ديگر، تحولی در وضع خود به وجود آورد.
وی اين‌گونه ادامه داد: از آغاز انقلاب تا امروز، نيروهايی كه در حكومت قرار گرفته‌اند، هيچ‌گاه تعريف روشنی از مسايل و منافع ملی به دست نداده‌اند.
ورجاوند سپس پرسيد: كدام صاحب مقام و صاحب مسندی را می شناسيد كه بتواند تاريخ اين سرزمين را دست‌كم همان گونه كه توالی آن در كتاب‌های درسی آمده است و حتی به‌صورت مختصر تعريف كند؟ چه تعداد از كسانی كه در طی اين دوران سكان هدايت مملكت را در دست داشته‌اند، جغرافيای سياسی ايران را می‌شناسند؟
او اضافه كرد: به باور من، بدون شناخت و آگاهی از تاريخ اين سرزمين و جغرافيای سياسی آن نمی‌توان به شناخت ويژگی‌های اين جامعه دست يافت.
وی ادامه داد: معضل بزرگ اين است كه حتی نيروهايی كه به‌عنوان نوانديش دينی و با صميميت خواسته‌اند برای ايران كاری بكنند، گرفتار همان روش‌هايی شده‌اند كه ماركسيست‌ها آن را دنبال می‌كردند و آن نفی تاريخ يك ملت است. نتيجه اين‌كه ما امروز بايد تلاش فراوانی بكنيم تا دولت – ملت در قالب يك سرزمين به‌وجود بيايد، در حالی‌كه اين جامعه از سه هزار سال پيش به موقعيت ملت بودن خود اگاهی داشته و توانسته است همواره با شناخت جغرافيای سياسی و موقعيت زمانی و مكانی خود و با شناخت قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی، در قالب تعامل با وضع موجود گليم خود را از آب بيرون بكشد.


تولايی: نبض حياتی كنش‌گران سياسی بسيار ضعيف می‌زند

مجيد تولايی، اما از زاويه‌ای ديگر بحث خود را شروع كرد و بر انسداد و تصلب در ميان نيروهای سياسی انگشت گذاشت و گفت: تصلب سياسی حاكم بر رفتار فعالان و جريان‌های سياسی بيرون از حاكميت، كم‌تر از تصلب سياسی درون حاكميت نيست.
وی اضافه كرد: اگر اين فعالان را به دو بخش اپوزيسيون معتقد به لزوم اصلاحات و اپوزيسيون بيرون از حكومت تقسيم‌بندی كنيم، اين تصلب و انسداد كه من از آن نام می‌برم در ميان هر دو جريان وجود دارد. البته اپوزيسيون خارج از كشور، در شرايطی بسيار بحرانی‌تر و بيمارگونه به‌سر می‌برد و انسداد در ميان آن‌ها بيش‌تر است و با اين دو جريان قابل قياس نيست.
تولايی سپس اين پرسش را مطرح كرد: چرا اين وضعيت پيش آمده است و چرا پيام‌ها و تحليل‌های نيروهای سياسی از جمع‌های محدود پيرامون آن‌ها فراتر نمی‌رود؟
وی هم‌چنين اشاره كرد: مثلاً برای فراخوان اينترنتی رفراندوم در طول يك سال گذشته، با اين كه ريسك سياسی و امنيتی شركت در اين فراخوان برای مردم چندان بالا نبود، تنها حدود ٤٠ هزار نفر با امضای اينترنتی به فراخوان پاسخ مثبت دادند.
به عقيده تولايی، مشكل اصلی آن است كه امروز نبض حياتی كنش‌گران سياسی بسيار ضعيف می‌زند و اين ضعف از آن جاست كه اين كنش‌گران با نبض اصلی جامعه كه همان مشكلات مردم باشد هماهنگ نيستند.
وی خود به آن پرسش‌ها اين‌گونه پاسخ داد: فعالان سياسی، نتوانسته‌اند به اصلی‌ترين مسأله‌ای كه برای هر نيروی سياسی بايد مطرح باشد و آن، چه‌گونگی رابطه با مردم است، پاسخ بدهند. كم‌تر تحليل، سخنرانی و اطلاعيه‌ای را می‌يابيم كه در ارتباط با ارايه راه و روش برای حل مشكلات جدی مردم ارايه شده باشد.
تولايی به اين نكته اشاره كرد كه در همين حال، در عرصه عمومی، جنبش‌های اجتماعی زنان، جوانان، اقوام، كارگران و دانشجويان فعال است و اين نيروهای سياسی هستند كه از ضرب‌آهنگ اصلی جامعه جدا افتاده‌اند.
وی در اين پيوند اشاره كرد: در طول پانزده سال گذشته و به محض پايان جنگ تا خرداد ١٣٧٦ و تا امروز، تحولات جدی در حوزه‌های سياست، معيشت، تحصيل و رفتارهای اجتماعی در جامعه ايران رخ‌داده است و پديده‌ای به‌عنوان جنبش‌های جديد اجتماعی را می‌توان به‌گونه‌ای ملموس در رفتارهای كارگران، زنان، هويت خواهی اقوام و نيز در رفتارهای جوانان و دانشجويان مشاهده كرد.
تولايی سپس افزود: در مقطع خرداد ١٣٧٦ مردم با يك پديده عام سياسی به نام اصلاحات روبه‌رو شدند كه به‌دليل آن‌كه با مطالبات و نيازهای خود تا حدودی منطبق می‌ديدند با آن همراهی نشان دادند. اما به مرور كه حركت اصلاحات با ركود و ضرب‌آهنگ كند به حركت خود ادامه داد، اين امر منجر به سرخوردگی لايه‌های جنبش اجتماعی شد و شاهد فاصله گرفتن جريان‌های فعال جامعه از جريان سياسی اصلاحات بوديم.
وی ادامه داد: امروز و در شرايط كنونی، برخلاف فضای ركود در ميان كنش‌گران سياسی پوزيسيون و اپوزيسيون، اين مشكل در ميان تشكل‌های صنفی، فعالان سنديكايی و در ميان دانشجويان و جنبش زنان كم‌تر به چشم می‌خورد و آن‌ها اهداف خود را هم‌چنان دنبال و پويايی خود را حفظ كرده‌اند.
به عقيده مجيد تولايی، از آن‌جا كه جريان‌های سياسی نتوانسته‌اند پيوند و روابط خود را با اين بخش‌های فعال اجتماعی حفظ كنند. بنابراين زمين گير شده‌اند.
تولايی در پايان خاطر نشان كرد: در شرايط فعلی و آينده جامعه ايران، تنها آن دسته از جريان‌های سياسی، اعم از قديمی يا جديد تأثير‌گذار خواهند بود كه بتوانند با عرصه عمومی جامعه و با جنبش‌های فعال اجتماعی رابطه مؤثر داشته باشند و گرنه هم‌چنان مانند گذشته در پيله تنهايی خود خواهند ماند.

گزارش از: روابط عمومی ماهنامه‌ی "نامه"


ايران امروز (نشريه خبری سياسی الكترونيك)
Iran Emrooz (iranian political online magazine)
iran emrooz©1998-2005 ........... editor@iran-emrooz.net