پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - Thursday 18 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 23.08.2006, 14:22

گفتند


عبدلعلی عظیمی


گفتند


گفتند پرده‌ها را بکَنید
                     حایل است
پرده‌ها را کندیم
گفتند در را هم بکنید
کندیم
گفتند دیوار را
کندیم
گفتند جامه‌ها را
کندیم
پس گفتند بکنید پوست را
                         که حایل است
کندیم پس پوست را و
گفتند پس بپرید دیگر
و نگفتند
که عریانی حایل است.




دخترکِ همسایه

اگه پیش از اون دوچرخه
برگشت و نگام کرد
- بگی یا نگی -
باغِ بی‌حصارم من و اون
- نه از سگ ترسون و نه از سگبون -
اومده پیِ انارِ خندون.

اگه آفتابِ چشمو بدزدم و اون
آفتاب مهتابِ برگارو گز کنه رو بون
یا سر کنه تو آسمون
اون حتماً
یه شیرِ آبِ خُنکه و
من تابسون.
اگه از اون بلندِ خُشکه چنار
پرندهه پرکشون اومد و
چلغوزِ سایه‌شو انداخت رو شونه اون کچلِ مصلحتی
من دسمالِ دسمو می‌ندازم
واسه اون که نشسته رو نمدِ سایه‌ش و
اسبِ سیاهِ خیابونو هِی می‌کنه.

وَاِلا من
چشمِ بازمو می‌بندم و
چشمِ بسته‌مو وا می‌کنم
چیزی که زیاده تو دنیا پسر
مگه نه؟


چه زود

چه زود رسیدیم
به این میدانچه‌ها و میدان‌ها
با نیمکتی
در سایه درختی
که با ما و از ما گذشته است.

چه زود برگ آوردند
چه زود برگ ریختند.

چه زود رسیدیم
با قامتی چون عصا
با عصایی
که تکیه‌گاهِ دست نه
تکیه‌گاهِ پیشانی‌ست.

باران
بر سنجِ شکسته‌اش می‌کوبد
در وقفه کُلاهکِ لَق و لوق
بر طوقه چراغی که نیست
مگر چتری بی‌پوش
سایه‌بانِ شب.

چه زود رسید
چه زود!


-------------------
این سه شعر از مجموعه زير انتخاب شده است:

از جغرافیای من (مجموعه پنجاه و دو شعر)
عبدالعلی عظیمی
چاپ اول، ۱۳۸۴، تهران
نشر سالی
۱۰۲ صفحه، قطع رُقعی
۱۱۰۰ نسخه




نظر شما درباره این مقاله:


 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024