ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 16.07.2006, 8:07
دانشگاه‌ها: نوزايی يا انحطاط؟

رالف داهرن دورف / برگردان: علی‌محمد طباطبايی
يكشنبه ٢٥ تير ١٣٨٥

دانشگاه‌های اروپايی، چنانچه به طور جمعی مورد بررسی قرار گيرند روشن می‌شود كه در فراهم آوردن انرژی خلاقه و روشنفكرانه‌ای كه لازمه‌ی بهبود توان اقتصادی نامساعد اين قاره است ناكام مانده‌اند. اين ادعای شگرف در مقدمه‌ی جزوه‌ای با نام «نوزايی يا انحطاط» قرار گرفته است كه من به تازگی آن را برای اين انديشه امانت گرفته بودم.

دو نويسنده‌ی اين جزوه يعنی "ريچارد لامبرت"، سردبير پيشين تايمز مالی و مدير كل بعدی اتحاديه صنايع بريتانيا و "نايك باتلر"، نايب رئيس گروه استراتژی و سياست‌گذاری توسعه در بريتيش پترولئوم هيچ كدام مظهری از شخصيت‌های برجسته‌ی دانشگاهی نيستند. آنچه آنها در باره‌ی اروپا می‌گويند احتمالاً نسبت به بيشتر قسمت‌های ديگر جهان نيز قابل استناد است، هرچند البته نه نسبت به ايالات متحده. لامبرت و باتلر چهار ضعف اساسی را برای دانشگاه‌های اروپا شناسايی می‌كنند كه بايد مورد توجه قرار گيرند:

ـ تنوع بيشتر به جای هم شكلی امروزه.
ـ مشوق‌هايی برای موفقيت دانشگاه‌ها، كه معنای آن انتخاب هدف‌های والاتر است.
ـ ديوان سالاری كمتر و آزادی و پاسخگويی بيشتر.
ـ تامين بودجه‌ی بيشتر و مناسب‌تر برای آن كه دانشگاه‌های اروپايی به سطح ٦/٢ درصد توليد ناخالص ملی در ايالات متحده نزديك‌تر شوند، يعنی از وضعيت فعلی كه به طور نسبی كمتر از نيمی از اين مقدار قرار دارد.

البته همه كس پيش فرض مبنايی اين تحليل را قانع كننده نخواهد يافت. از چه رو دادن اين گونه توجهات به دانشگاه‌ها ضروری است؟ زيرا گفته می‌شود كه ما اكنون در يك «جامعه‌ی آگاهی‌ها» زندگی می‌كنيم. شايد. اين نيز يك واقعيت است كه تحصيل در دانشگاه بهترين تضمين برای انسان‌های جوان جهت يافتن كاری در وضعيت جهانی شده‌ی امروز است كه در آن اطلاعات كليد موفقيت به حساب می‌آيد.

با اين وجود به هيچ وجه تضمينی وجود ندارد كه نظام آموزشی كه در آن ٥٠ درصد يا بيشتر از هر نسلی در تلاش برای نائل شدن به مدارج دانشگاهی هستند به بهترين وجه می‌تواند از پس ضروريات قرن بيست و يك هم برآيد. بسياری از مشاغل در واقع نيازمند «High Tech» يا تكنولوژی سطح بالا نيستند بلكه به قول آور ترنر انگليسی نيازمند «High Touch» يا تماس‌های سطح بالا می‌باشند، يعنی آن مشاغلی از بخش‌های خدماتی كه به جای نياز به آموزش‌های دانشگاهی نيازمند ارتباط‌های زياد ميان انسان‌ها است. البته مشاغل ديگری هم وجود دارد كه جايی ميان اين دو را اشغال می‌كند. از اين رو يك نظام قابل انعطاف از نهادهای آموزشی متنوع احتمالاً بر سيستمی برتری دارد كه از هر دو دانشجو يكی را به مدارج دانشگاهی می‌رساند.

اگر با اين نظر موافق باشيم كه مثلاً ٥/٢ درصد از هر نسلی بتواند يك دوره‌ی دانشگاهی را پشت سر گذارد، دانشگاه‌های اروپايی و در واقع در بسياری از نقاط ديگر جهان بايد بر گرايش تاسف‌انگيز فعلی خود در تعين اهدافشان در برابر جهان تجارت غلبه يابند. يك چنين گرايشی هم برای جهان تجارت كه از غنای فرهنگی ايجادشده توسط آموزش دانشگاهی سطح بالا محروم است زيان بخش خواهد بود و هم برای خود دانشگاه‌ها، زيرا باعث جدايی آنها از جايگاه اصلی خود در جهان واقعی می‌شود.

دلايل قاطعی برای سرمايه گذاری‌های متناسب‌تر مالی جهت تحصيلات دانشگاهی بالاتر وجود دارد، از جمله در مورد شهريه‌های دانشگاهی كه در بسياری از كشورهای خارج از ايالات متحده هنوز هم محبوبيتی ندارد. اما البته پول هم همه‌ی آن چيزی كه مورد نياز است نمی‌باشد. يكی از بزرگترين نقاط قوت مقايسه‌ای دانشگاه‌های آمريكا در سرشت روابط انسانی آنها نهفته است. استادان وظايف آموزشی حرفه‌ی خود را جدی می‌گيرند. آنها به دانشجويان خود توجه نموده و علاقمند به ايجاد ارتباط با آنها هستند، آنهم به جای آن كه بی‌صبرانه در انتظار تعطيلات خود باشند تا برنامه‌های شخصی‌شان را دنبال كنند. آنها مربيان واقعی دانشگاهی هستند و نه انسان‌هايی كه صرفاً به «اتحاد آموزش و تحقيق» تشبث می‌جويند، آنهم برای آن كه خود را بر موضوعات تحقيقاتی متمركز كنند و انتظار داشته باشند كه آموزش به خودی خود سامان يابند.

علاوه بر آن می‌توان ويژگی فضای تحقيقات در دانشگاه‌های آمريكايی را مقدار قابل توجهی از همكاری‌های غير رسمی و دوستانه دانست. اهل فن همديگر را در آزمايشگاه‌ها و گردهمايی‌ها ملاقات می‌كنند و همنطور در فضاهای عمومی و كافه ترياها. ذهن آنها درگير سلسله مراتب‌های مقامی نيست و توسط دستياران انسانی محاصره نمی‌شوند.

آنها همچنين در قيد و بند پروژه‌های محدود و بسته قرار ندارند، يا پروژه‌های گروهی كه در اطراف آنها ايجاد شود. علی رغم رقابت بسيار شديد برای سمت‌های استادی، برای درج مقالات علمی در نشريه‌های تخصصی يا در ساير رسانه‌ها و برای پيشرفت به طور كل، همگی با يكديگر به عنوان همكار گرم صحبت می‌شوند. اين آن چيزی است كه دانشجويان ميهمان دوره‌ی دكترا و دوره‌های عالی تر هنگامی كه وارد به دانشگاه‌های آمريكا ـ و تا درجه‌ی كمتری به بريتانيا ـ می‌شوند آن را می‌ستايند و اين هم البته دقيقاً همان چيزی است كه آنها هنگامی كه برای بار ديگر به خانه‌های خود باز می‌گردند كمبودش را به خوبی حس می‌كنند. دانشگاه‌ها همچون بسياری از جنبه‌های ديگر، نه فقط در اروپا بلكه همچنين در ژاپن، كره‌ی جنوبی و كشورهای در حال توسعه مانند چين و هند بايد ساختارها و عادت‌های انعطاف ناپذير خود را آزادتر كنند تا به اين ترتيب از انحطاط جلوگيری نموده و زمينه‌های لازمی را برای نوزايی خود فراهم آورند.

--------------
Universities: Renaissance or Decay? Bu Ralf Dahrendorf.
Project Syndicate 2006.