ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 05.06.2006, 6:58
جان استوارت ميل

راجر اسكروتن / برگردان: علی‌محمد طباطبايی
دوشنبه ١٥ خرداد ١٣٨٥

بيستم ماه می ‌دويستمين سالگرد تولد جان استوارت ميل است، يعنی بزرگترين نماينده‌ی ليبراليسم قرن نوزدهم و كسی كه نظريه‌هايش هنوز هم بر فلسفه‌ی حقوق در جهان انگليسی‌زبان حكومت می‌كند. ميل روشنفكری است با چهره‌های متعدد كه درباره‌ی موضوعات فلسفی گوناگون، از فلسفه‌ی حقوق و اخلاق گرفته تا اقتصاد سياسی و حتی فن شعر و هنرها مطالب بسياری نوشته است. وی دوره‌ی مدرسه را در خانه گذراند و معلم سرخانه‌اش كسی نبود جز پدرش جيمز ميل، اقتصاددان و تاريخ نگاری كه شخصيتی سختگير و جدی داشت و فرزند خردسال خود را در سن ٦ سالگی به خواندن و نوشتن زبان يونانی وادار نمود. ميل در ٩ سالگی بر زبان لاتين مسلط گشت و در ١٠ سالگی بر تاريخ و رياضيات مقدماتی و اين هنگامی بود كه پدرش بر روی تاريخ امپراتوری روم كار می‌كرد. ميل سالها بعد ذائقه‌های خود را در فن شعر به شكوفايی رساند، به زبان فرانسه كاملاً مسلط شد و علی رغم تربيت لاادری‌اش انجيل را عميقاً مطالعه می‌كرد و عقيده داشت كه بايد اين كتاب را در كنار كتابی از هومر به عنوان دو مهترين كتاب تاريخ بشری محسوب نمود.

ميل هرگز در تمام عمرش عضوی از هيچ دانشگاهی نبود، اما تمامی عمر خود را وقف خودآموزی نمود، و آنهم در حالی كه پيوسته در كمپانی هند بريتانيايی سمت‌های پردرآمدی داشت. او در ١٨٣٦ دچار يك درهم ريختگی عصبی شديد گرديد. اين اختلال عصبی كه در زندگی نامه‌ی خودنوشتش به طرز قابل توجهی شرح داده شده است تا حدی در اثر واكنش به فلسفه‌ی اصالت فايده‌ی واقع بينانه‌ی پدرش و محفل « بنيادستيزان فلسفی » بود. اصول اخلاقی هزينه ـ فايده را جيمز ميل از جرمی بنتام به ارث برده بود و او آن را به پسرش منتقل نمود و در نتيجه باعث گرديد كه ميل از تمامی مساعدت‌های عاطفی محروم بماند.

اصالت فايده (يعنی « عملی درست است كه بالاترين سعادت را برای بيشترين تعداد افراد فراهم كند ») فلسفه‌ای بود مربوط به عقل كه به نظر می‌رسيد برای قلب ديگر جايی خالی ندارد. ميل كه در اين ميان با خواندن آثار Wordsworth سلامتی خود را دوباره به دست آورده بود، نزد بانو هريت تايلور نيز تسلايی يافت، يعنی همسر جنتلمنی اهل مدارا كه يقيناً دلايل خوبی برای اطمينان به پاكدامنی همسرش داشت، و ميل سالها بعد با وی كه حالا ديگر بيوه شده بود ازدواج كرد تا به وصلتی كه ظاهراً بدون رابطه‌ی جنسی پيش می‌رفت ادامه دهد.

اما شورش ميل بر عليه اصالت فايده مانع وی از نوشتن دفاعيه‌ای اصولی برای آن نشد، و امروزه « اصالت فايده »‌ی او به عنوان يكی از اندك روايت‌های قابل قبول از شورشی اخلاقی شناخته می‌شود كه ممكن بود دو قرن پيش از اين به كلی از ميان برود آن هم چنانچه ديگر كسی نمی‌توانست به چنين كشفی نائل گردد كه طرفدار اصالت فايده (برای رسيدن به اهداف خود) می‌تواند هر جنايتی را توجيه كند. لنين و هيتلر هر دو از مومنين به فلسفه‌ی اصالت فايده بودند و همينطور استالين و مائو و البته بيشتر اعضای مافيا. همانگونه كه ميل اذعان می‌كند، اصل بالاترين سعادت اگر قرار نيست كه صرفاً توجيهی برای فرمانروايی مستبد باشد بايد واجد بعضی ضمانت‌ها برای حقوق فردی هم باشد، از اين رو او در واكنش به بعضی از پيروان خود كه دچار ترديد شده بودند اثر مشهورش « در باره‌ی آزادی » را نوشت كه گرچه بانفوذترين اثر او محسوب می‌شود اما به هيچ وجه بهترين آنها نيست. در آن زمان شيوه‌ی انديشيدن بنتامی (در بريتانيا) فلسفه‌ی حقوق را تحت تاثير خود قرار داده و زير نفوذ خود داشت و استدلال‌هايی مبتنی بر « خير عامه » و « صلاح جامعه » در تصور محافظه كاران طبقه‌ی متوسط در جامعه‌ی ويكتوريايی آن زمان كشش و جاذبه‌ی زيادی داشت. زير نظارت گرفتن شكل‌های علائق عمومی، ممنوع ساختن ابراز عقايد بدعت آميز و نو، يا غير قانونی اعلام نمودن روابط جنسی خارج از ازدواج و آنهم به خاطر يك « اخلاقيات عمومی » كه به خاطر خير عمومی مطرح بود، همگی به نظر كارهای درستی می‌آمدند. اگر در اثر چنين اقداماتی آزادی فردی صدمه می‌ديد، مطابق با نظر طرفداران اصالت فايده اين بهايی بود كه در هر حال بايد پرداخت می‌شد.

مطابق با استدلال ميل، در اين شيوه‌ی تفكر همه چيز برعكس شده است. قانون برای اين به وجود نيامده كه اصول اخلاقی اكثريت را در برابر فرد مورد پشتيبانی قرار دهد، بلكه بايد از فرد در برابر استبداد ـ و از جمله « استبداد اكثريت » ـ محافظت كند. البته اگر اعمال آزادی فردی باعث ايجاد صدمه به ديگران گردد، محدودتر كردن آن عمل مشروع است ـ زيرا در چنين شرايطی آنچه يك شخص در آزادی و با آن به دست می‌آورد معادل است با آنچه شخص ديگری آن را از دست می‌دهد. اما چنانچه هيچ گونه امكان اثباتی برای موضوع صدمه به ديگران مطرح نباشد قانون بايد حقوق فردی را در آزادی انتخاب و بيان مورد محافظت قرار دهد.

اين اصل دارای اهميتی عظيم و معنا دار است: اين اصل بر اين نظر است كه هدف از قانون حمايت از اراده و خواست اكثريت نيست، يا حتی تحميل اراده و خواست فرمانروای مستقل، بلكه حفاظت از اراده و خواست فرد است و بيان مشروع « فرمانروايی مستقل فرد ». مشكلی كه ما در اينجا با آن مواجه هستيم در مفهوم صدمه قرار دارد. چگونه می‌توانم ثابت كنم كه عمل يك فرد به فرد ديگر صدمه نمی‌رساند؟ برای مثال چگونه می‌توانم ثابت كنم انتقادی كه من به باورهای ديگر انسان‌ها مطرح می‌سازم احساسات دينی آنها را جريحه دار نمی‌كند ـ يعنی عقايد و باورهايی كه آنها برای آرامش ذهنی خود و ثبات عاطفی به آنها وابسته هستند؟ چگونه می‌توانم ثابت كنم هنگامی كه به نظر می‌رسد معنای زندگی به مقدار بسياری بر پيش فرض‌هايی از هنجارهای مشترك جنسی متكی است، رابطه‌ی جنسی ميان دو فرد بالغ تاثيری بر بقيه‌ی نمی‌گذارد؟ اين پرسش‌ها همانقدر برای ما مهم هستند كه برای ميل. تفاوت فقط در اينجا است كه اكنون اسلام افراطی جای پاك دينی (پيوريتانيسم) اسكاتنلندی را به مثابه دشمن ارزش‌های ليبرالی اشغال كرده است.

اما دفاع ميل از آزادی كه با قدرت زياد و شفافيت آشكاری اعلام گرديد به زودی راهی را دنبال نمود كه با دفاع او از اصالت فايده پی گرفته شده و فاتحه‌ی تمامی جرح و تعديل‌ها را خواند. « در باره‌ی آزادی » آزادی فردی را به عنوان هدف حكومت می‌نگرد، حكومتی كه وظيفه‌اش آشتی دادن آزادی يك انسان با آزادی انسان ديگری است كه در كنار او زندگی می‌كند. بر خلاف آن « اصول اقتصاد سياسی » در حالی كه ادعا دارد كه بيان شرح و تفسيری عاميانه از عقايد آدام اسميت است، اما قدرت گسترده مهندسی اجتماعی را با حكومت سازگار می‌كند و تصوری سوسياليستی از اقتصاد و البته همراه با آن نقش قانونمند اتحاديه‌های كارگری واقدامات وسيع برای امنيت و رفاه اجتماعی را شكل می‌دهد. اين اثر در واقع رساله‌ای سوسياليستی است كه ماهيت آن در پرده نگه داشته شده است، در حالی كه « در باره‌ی آزادی » به آن سنت قرن هژدهمی كه ما اصطلاحاً آن را ليبراليسم كلاسيك می‌خوانيم متعلق است، اما « اصول اقتصاد سياسی » نمونه‌ای است از ليبراليسم در مفهومی مدرن تر.

خصومت ميل با ثروتمندان، با مالكيت خصوصی بر زمين‌های زراعی و با انتقال دارايی و ثروت به طريق ارث معانی ضمنی بودند كه نظر می‌رسيد او در حل و بحث نهايی آنها يا بی علاقه بود و يا ناتوان. اين استدلال او كه تمامی دارايی‌ها به هنگام مرگ انسان بايد توسط دولت مصادره شود و مطابق با خردمندی و قدرت تميز حكومت ميان ديگران مجدداً تقسيم گردد دارای اين دلالت ضمنی بود كه بايد حكومت را بر خلاف خانواده به عنوان واحد مبنايی جامعه مطرح نمود ـ يعنی داور حقيقی سرنوشت ما و آن چيزی كه همه چيز رهين منت اوست. اين استدلال هر نوع دارايی را به موردی اجاره‌ای و موقتی از دارايی دولت تبديل می‌كند و همچنين تضمين می‌كند كه حكومت بزرگترين خرج كننده است و آن چيزی است كه كمترين تعهد را به مفهوم مسئوليت نسبت به ديگران دارد. يعنی به طور خلاصه اين نسخه‌ای است از آن فاجعه‌ای كه ما در نظام‌های كمونيستی و سوسياليستی مشاهده كرده ايم و نشانه‌ای است از ناكامی ميل در قدرت تخيلش از اين جهت كه او بر خلاف اسميت نتايج احتمالی سياست‌های مورد علاقه‌اش را پيش بينی نكرد.

با دركنارهم قرار دادن « در باره‌ی آزادی » و « اصول اقتصاد سياسی » به اين نتيجه می‌رسيم كه در واقع آنها پيش آگاهی‌هايی هستند از بيشتر آنچه كه محافظه كاران در جهان بينی مدرن ليبرالی با آنها مخالف هستند. آموزه‌ی « صدمه » در « در باره‌ی آزادی » بارها و بارها برای واژگون كردن آن جنبه‌هايی از قانون كه به نظر می‌رسيد مبنايشان نه در سياست، بلكه در احساسی كه از امر مقدس و ممنوع شده به ارث برده ايم قرار دارد مورد استفاده قرار گرفت. از اين رو برای قانون غير ممكن بود كه بتواند با توجه به اين آموزه محافظت از نهادهای اصلی جامعه ـ يعنی ازدواج و خانواده ـ را به درستی انجام دهد. در اين ميان اخلاقيات حكومت محور در « اصول اقتصاد سياسی » به خلاء اخلاقی سرازير شد به طوری كه همان قانونی كه نيازی برای دخالت در جلوگيری از هرزه نگاری كودكان نمی‌بيند، اصرار می‌ورزد كه هرجنبه‌ای از زندگی‌های ما توسط تنظيماتی اداره شوند كه مسئوليت آنها با حكومت است.

مشهور است كه ميل كه خودش از ١٨٦٥ عضوی از مجلس عوام از طرف حزب ليبرال بود در اشاره به حزب محافظه كار اصطلاح حزب ابلهان را به كار می‌برد. البته هيچ ترديدی وجود ندارد كه هيچ كدام از اعضای حزب محافظه كار حريف آن مغزی نمی‌شدند كه كتاب « نظام منطق » را نوشت، يعنی بزرگترين دستاورد ميل و كتابی ممتاز و ماندگار. با اين حال ميل گرفتار همان كاستی بود كه پدرش از آن رنج می‌برد. او هرگز درك نكرد كه خرد به مراتب از فكر منطقی عميق تر است. او هرگز پی نبرد كه هوش كه به سهولت به نتيجه گيری‌هايش می‌گريزد برای مقدمه چينی‌های خود بر چيز ديگری متكی است. آن محافظه كارانی كه بر آن چيزی صحه می‌گذاردند كه ميل آن را « خودكامگی سنت » در برابر « تجربه‌های زندگی » می‌ناميد، و آن چه البته در « در باره‌ی آزادی » نيز از آن جانبداری شده بود، ابله نبودند، آنهم به اين دليل ساده كه حد و مرز‌های هوش انسانی را تشخيص می‌دادند. برعكس، آنها به خوبی آگاه بودند كه آزادی و سنت به طور متقابل به يكديگر وابسته‌اند و اين كه آزادسازی فرد از هنجارهای اخلاقی به معنای تسليم شدن به حكومت است، زيرا اختيار فاجعه‌ی بعدی فقط در دستان حكومت قرار دارد.

Thorougly Modern Mill by Roger Scruton.
Friday, May 19, 2006 , Opinionjournal.