ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 03.08.2020, 19:23
ذهنیت آخوندی و سال جهش تولید

افشین افشار

انسان‌ها در قبایل اولیه برای تهیه هر وعده غذایی باید از جان مایه می‌گذاشتند، با این همه شکارچیان و سایر اعضای گروه با رضایت و میل باطنی ‏حاضر می‌شدند بخشی از شکار را که با تلاش بسیار فراهم آمده بود به جادوگر قبیله بدهند تا قدرت او در ارتباط با نیروهای جادویی از آنان حمایت ‏کند. این رفتار اکنون نیز وجود دارد زیرا آدمی کماکان آسیب پذیر است. تا اثری از آدمی بر صحیفه هستی رقم می‌خورد حیات او تحت تأثیر نیروهایی ‏خارج از اختیار او خواهد بود، و همچنان گریزی از مرگ ندارد. انسان‌ها وقوع حوادث طبیعی را می‌دیدند که گاهی به نفع‌شان عمل می‌کرد، گاهی به ‏ضررشان و گاهی منجر به مرگ می‌گردید. آیا می‌توان نیروها را همواره به سمت دلخواه هدایت کرد؟ تلاش آدمی برای آگاهی از آنچه در عدم در حال ‏شکل گیری است و تأثیر نهادن بر آن‌ پیش از تحول به وجود، موجب درغلتیدن او به تار عنکبوت دین شد. گر چه ایمان بواسطه مکتوم ماندن ازلی و ‏ابدی اسرار خلقت تا ابد در حیات آدمی جایگاه خواهد داشت.

بیش از نادانی، ناتوانی و ضعف جسمی آدمی در مواجهه با محیط خشن و غیرقابل پیش‌بینی پیرامون بود که تولد و بقای جماعت ساحر را در همه ‏اجتماعات انسانی موجب شد. جادوگران / روحانیون ادیان اولیه در همه محدوده‌های زیست انسانی، در استرالیای دورافتاده، شمن‌ها در سیبری و آسیای ‏میانه، مصر، بابل، قبایل جنگل‌های آمازون و آفریقا، سرخپوست‌های آمریکای شمالی، آزتک‌ها، مایاها، اینکاها، ... در تمامی زیستگاه‌های انسان حضور ‏داشتند. تحول چهره جادوگران به روحانیون به سبب تحول آیین‌های جادویی به چارچوب‌هایی دینی، به‌نظر می‌رسد از زروانیان ‌‌و بعدتر آیین‌های میترا و مزدا ‏در فلات ایران شکل گرفته باشد.

فاصله گرفتن انسان از زیست بر مبنای شکار از پی آشنایی با کشاورزی و دامداری و توسعه آن طی هزاران سال، آغاز و استمرار یکجانشینی، تشکیل ‏اجتماعات بزرگتر، مرکب و پیچیده‌تر شدن ابزارها و مهارت‌های ابزار سازی، ضرورت و رونق دادوستد و تولد مالکیت، گسترش ناگزیر مناسبات ‏انسانی را در پی داشت. تاکید بر اخلاق فردی جهت تأثیرگذاری بر اخلاق مردمان و از آن طریق بر مناسبات و امور کلان جامعه با تلاش برای ‏حرکت در راه راست از راه به‌کارگیری کردار، گفتار و پندار نیک به‌عنوان وجه تمایز، افتراق و برتری انسان به سایر موجودات طبیعت، به نشان ‏آدمیت.‏

تکامل اجتماعی، گسترش همه‌جانبه ابعاد زندگی و ضرورت یافتن اخلاق در روابط و مناسبات، انسان را در ساحت اندیشه در جایگاه موضوع و سوژه ‏قرار داده و رقیب ماوراء گرداند. این امر نقطه عطف تحول جادو به دین گشت، گرچه هرگز نقش جادو در هیچ دین و آیینی کاملا از بین نرفت، ضعیف ‏و‌ تا حدودی پنهان شد.‏

شاید به دلیل آشنایی و شناخت سریع‌تر فلزات در فلات ایران به‌ویژه نواحی زاگرس گسترش بیشتر فلزکاری و ابزارسازی که در مسیر رسیدن به ‏محصول نهایی انسان را هر چه بیشتر متکی به توانایی‌های فکری و جسمی خود می‌سازد، کشاکش مابین پتک و فلز و ماهیچه و آب و آتش، ضرورت ‏و آزادی امکان تجلی ذوق و استعداد و نبوغ شخصی، حضور دائم فکر و ذهن در تمام مراحل تولید علاوه بر شدت و تکرار ضربات وارده، کیفیت ‏آتش و فلز خام، محصول نهایی را در فرآیند فلزکاری طی صدها سال بیشتر و بیشتر به اخلاق شخصی گره زد تا جایی که در نهایت با پیشرفت و ‏پیچیده‌تر شدن جامعه، آدمی مجبور به نهادن شاخص‌های اخلاقی و خلق حقوق و متعاقب آن قانون و سازوکارهای وابسته به قدرت و دولت برای ‏نظارت و حفظ دستاوردهای خود شد.

اما در نواحی جغرافیایی مانند مصر و بابل به دلیل آب فراوان و زمین مناسب اولویت تولید در حیطه کشاورزی بود، که در این شکل تولید میزان و ‏کیفیت محصول نهایی بیشتر به وضعیت آب، هوا، بارش، آفات و در کل نیروها و عواملی خارج از حیطه اختیار و کنترل انسان مرتبط بود. از طرفی ‏عدم نیاز به حضور و نظارت دائم فکر و ذهن در فرآیند تولید تا رسیدن به محصول نهایی با وجود یکجانشینی و استقرار جمعیت‌های انسانی، اخلاق ‏فردی در حد انجام مناسک و آیین‌های مورد قبول قبیله باقی ماند و همین امر موجب دوام و بقای نقش پررنگ جادو در زندگی فردی و اجتماعی ‏مردمان این نواحی شد. به‌نحوی که دولت‌های حاصله از این جمعیت‌های یکجانشین بیشتر تحت تأثیر روحانی/ جادوگران و نیروهای خارج از دسترس و ‏غیرقابل پیش‌بینی و محاسبه بودند و به همین دلیل در نهایت از ساکنان زاگرس شکست خوردند. اکنون نیز هر جا که عقل کاربردی‌تر است جامعه ‏صنعتی‌تر است و قدرت بیشتری وجود دارد. ‏

فرد دانا نسبت به نادان، شهر نسبت به روستا، اروپا نسبت به خاورمیانه، آمریکا به کل جهان.‏

جادوگری در مسیر تکامل ناگریز زندگی انسانی بنا به اقتضای شرایط جوامع و سازوکارهای بقا در قالب بت‌پرستی استمرار یافته و‌ به بلوغ و ‏پیچیدگی لازم برای انسجام و تشکیل یک دین نرسید. ضرورتی ایجاد نشد.‏

تمرکز بر بخش معاصر این ماجرا و بررسی بسیار اجمالی رابطه روحانیت شیعه و مناسبات تولید، هزاران سال بعد از پیدایش دین از بطن جادو‌ و تیره‌‏روزی‌های حاصل از استقرار مجدد یک اندیشه دینی با گرایش‌های جادوگرانه پررنگ در این زیستگاه کهن بیش از آنکه نشانی از یک عقب‌گرد باشد نشانه‌‏هایی از یک تحول بنیادین طبیعی اجتماعی در آن دیده می‌شود.

در اصل در هیچ جامعه انسانی، مشابه تمام کنش‌ها و واکنش‌های دیگر در هستی امکان عقب‌گرد وجود ندارد. جوامع انسانی در مسیر تکامل خود با ‏نابودی و مرگ مواجه می‌شوند ولی عقب‌گرد امکانپذیر نیست. جوامع انسانی دانه‌های گیاهی نیستند که گیاهانی مشابه پدید آورند.‏

دلایلی موجبات تحول جادو به دین در این جغرافیا شد. اکنون آن دلایل در مسیر تکامل حیات، شرایط و ضرورت حذف دین و جایگزینی عقل محض را ‏به‌صورت قانون در مناسبات انسانی فراهم آورده است.‏

شرایط به عینه نشان می‌دهد ادامه حضور شریعت در هر شکل و مناسبتی نه تنها در قالب حکومت بلکه حتی در شکل قانون‌های منفرد نیز در این جغرافیا ‏دیگر کارآیی نداشته و تحمل نمی‌‌شود. پافشاری بر استمرار حکومت دینی علاوه بر وارد آوردن خسارات بر زندگی مادی انسان‌ها اصل دین را هم نه تنها ‏ضعیف بلکه در مسیر انحطاط بی‌بازگشت و نابودی قرار داده است، فرآیندی که به سایر کشورهای مسلمان هم با شدتی کمتر سرایت کرده است. در ‏این جغرافیا دیگر نرم‌افزار دین به هیچ وجه قابلیت انطباق با سخت‌افزار زندگی اجتماعی انسان را ندارد. واقعیت این امر در قالب حکومت‌های دینی ‏منفعلی که سعی می‌کنند ناتوانی خود در هماهنگی و انطباق با جهان و انسان مدرن را از طریق اعمال خشونت و به‌کارگیری نیروی قهریه جبران کنند به ‏هزار زبان و تصویر نشان داده شده است.

در اروپا روشنگری و به‌عبارتی درک ضرورت جدایی دین از سیاست ماحصل تفکر اندیشمندان و متفکران علوم اجتماعی در آن جغرافیا هم‌زمان با ‏پیشرفت دانش و دگرگونی‌های عرصه قدرت و سیاست بود. ضعف کلیسا بیشتر به‌واسطه تحولات ایجاد شده در مناسبات سیاسی و اقتصادی در اروپا بود ‏تا زوال بنیادی و ماهوی اعتقادات دینی مردم، زوال بنیادی اعتقادات دینی در اروپا آغازگر روشنگری نبود از پیامدهای آن بود.‏

‏روشنگری به عنوان مهمترین عامل تحول جوامع اروپایی از عوام دین‌مدار آغاز نشد. هم اکنون نیز دین کماکان توان تأثیرگذاری بالایی در آن جوامع ‏دارد. مردم اروپایی مهاجر به آمریکا که بیشتر از عوام دیندار اروپایی بودند سنت‌های متعصبانه و جزمی دینی را با خود به آنجا بردند، دینداری بر ‏خلاف اروپا و بر خلاف خواسته بنیانگذاران اروپایی اشراف‌منش آمریکا نهایتا سال‌ها بعد پس از زوال و کمرنگ شدن هر چه بیشتر میراث فرهنگی ‏اروپا و خلق فرهنگ مستقل آمریکایی در قانون اساسی آمریکا هم پر رنگ شد. امروزه قدرتمدارانی چون پمپئو و مایک پنس و گروهی از اصحاب ‏سیاست آمریکا وابستگی اعتقادی در حد تعهدات دینی دارند، چیزی شبیه اعضای فعال ارتقاء یافته هیئت‌ها و تکیه‌ها در سیستم سیاسی و قدرت ‏حکومت اسلامی، طالبان‌های مسیحی فکل‌کراواتی، گروه‌هایی با سیستم مدرن و با عقاید و گرایش‌های رادیکال مذهبی. در آغاز بحران کرونا مایک پنس ‏با گروهی از افراد دولت آمریکا دوره نشسته بودند و برای نابودی کرونا و سلامت مردم آمریکا دعا می‌کردند. چیزی شبیه روزه‌خوانی رئیس جمهور ‏ایران در جلسه هیئت دولت.‏

‏قدرت گرفتن روزافزون گروه‌های سیاسی وابسته به قشریون دینی متاثر از غلبه و قدرت دین عامیانه مهاجرت یافته از اروپا در آمریکا بعنوان آخرین ‏دستآورد، میراث انسان و نتیجه تمام تلاشهای او از آغاز تا کنون در زمینه کاربرد عقل و نمود عینی آن در صنعت و تکنیک بطرز نومید کننده‌ای تولد ‏گروههایی مسیحی با مشي داعشی را نوید می‌دهد. عبارت ‏IN GOD WE TRUST (به خدا ایمان داریم) مندرج بر روی اسکناس‌ها و سکه‌ها و همچنین در محاکم بالای ‏سر قضات، در سرود ملی و هنگام ادای سوگند تابعیت همان شعارهای دینی حکومت‌های اسلامی منقش بر در و دیوارها و جاری در زندگی مردم است. ‏این شعار و شعارهای مشابه بویژه در سیستم حقوقی و قانونی نفی آزادی کسانی است که به خداوند معتقد نیستند و نافی لیبرالیسم است.‏

‏ظهور و قدرت گرفتن گروه‌های سیاسی با گرایشات افراطی مسیحی در آمریکا از نشانه‌های آشکار و بارز به ثمر نشستن مهاجرت دین عوامانه و ‏آخوندی و همچنین انتقال قدرت از نخبگان سیاسی چون جرج واشنگتن به نخبه‌ای اقتصادی همچون دونالد ترامپ است. از دست رفتن آمریکا به عنوان ‏نتیجه همه تلاش‌های آدمی بر روی زمین، فاجعه‌ای است برای نوع انسان.‏

اما در ایران روشنگری نیز مانند پیدایش دین از جادو به‌صورتی طبیعی اتفاق افتاد و از میان اجتماع انسان‌های خط آغاز تولید آشکار شد. کشاورزان ‏اصفهان در جمعه‌ای که در صحن مسجد به قبله و امام جمعه پشت کردند و فریاد زدند؛ ‏«رو به میهن پشت به دشمن»، آغاز عصر روشنگری، جدایی دین از سیاست و گذر از وضعیت صغارت کانتی را در فلات ایران اعلام کردند.

سکولاریسم در فرآیندی طبیعی ‏متولد شد بدون اینکه متولیان آن بدانند سکولاریسم چیست. بدون برنامه و طرحی برای اجرای چنین حرکت و بیان چنین جمله‌ای از پیش، بدون اینکه ‏بدانند چه چیزی را خواسته‌اند خواهان سکولاریسم شدند. بروز این ویژگی‌های خاص در طی تاریخ اجتماع ایرانیان است که ایران را متمایز و حتی بی‌‏نیاز از ورود مفاهیم از غرب می‌کند. مفهومی که در ایران متولد شده است با وجود شباهت‌های بسیار به مفهوم سکولاریسم در غرب از آنجا که از بطن ‏زندگی و تجربه مردم حاصل شده است با سکولاریسم غربی که بیشتر نتیجه تفکرات اندیشمندان غربی است متفاوت است. سکولاریسم در غرب اندکی ‏طراحی شده است ولی در ایران متولد شده است. این‌دو ‌یکی نیستند. همانگونه که مردم بدون تدارک و برنامه، حرکت در راستای پادشاهی را در مشهد ‏به امام هشتم اعلام کردند. مسیرهای حرکت نیروهای اجتماعی در ایران چون قطره‌های باران که به محض فرود از آسمان و تماس با زمین در ‏شیارهای طبیعی قدیمی جاری می‌شوند، راه خود را سریعا پیدا می‌کنند. همانطور که رودخانه‌ها بر بسترهای قدیمی و طبیعی جاری‌اند حاصل جمع ‏نیروهای انسانی نیز در ایران بر بستر قدیمی و طبیعی پادشاهی جریان می‌یابد.‏

کشاورزان به نشان اعتراض از قبله روبرتافتند و در جهت مقابل قرار گرفتند، پشت به قبله و امام جمعه، آنها جهت روبرو را میهن نامیدند. به نشان ‏اعتراض میهن را شاخص و قبله اعلام نمودن در واقع به شکلی بیان نشده ترجیح عقل بر دین است. در آن روز ایرانی جدید متولد شد. این فرآیند در ‏تمام ایران طی شده است و واقعه اصفهان نوک کوه یخ بود. موضع مقابل دین دنیاست و کار دنیا با عقل دوام دارد و راهبری امر دنیا برخلاف امر ‏دین با خردورزان خواهد بود نه دینداران، پیروزی طبیعی و قطعی تخصص بر تعهد. اعلام بیان نشده این موضوع که ما دیگر رهبری بی‌قید و شرط ‏دین و نمایندگان آن را در زندگی نمی‌پذیریم، گر چه خود دینداریم. این امر از سوی خالص‌ترین قشر مؤمنان این خاک اعلام شده است کسانی که نماز ‏برای رضایت فرعونی به نام ولی فقیه و سیستم طاغوتی‌اش نمی‌خوانند، تنها رضای خدا را می‌بینند، این جماعت مؤمن و مولد اکنون برگشتن از راه و ‏رسم دینداران و جهت عکس پیمودن را عین نماز و عبادت پروردگار می‌بینند، قبله را، محلی که عبادت بدان‌سو رضایت پروردگار را در پی دارد ‏در جهتی خلاف جهت قبله ملایان دیدند. قبله جدید را، قبله عقل را، میهن نامیدند. نه تنها کار فرعون و ظلم او تمام شده است بلکه ماجرای قدرت ‏سیاسی و اجتماعی دین در این فلات پس از هزاره‌ها پایان یافت. اصحاب ستم میان موج‌های حاصل از معجزه ایران ناپدید خواهند شد. وضعیت شکل‌‏گیری طبیعی مفاهیم در این جغرافیاست که آن را به یک سنگ خارا ماننده کرده است. مفاهیم در این سرزمین کشف نمی‌شوند، وارد نمی‌شوند، همچون ‏مسیر رودها که ماحصل زمان است مفاهیم نیز در این سرزمین در طی زمان متولد می‌شوند. همچون گیاهانی که از پی هزاران سال انطباق با شرایط ‏آب و هوایی این جغرافیا از دل خاک می‌رویند مفاهیم نیز از دل تاریخ این سرزمین پیر می‌رویند.

کتابخوانان و روشنفکران سال ۵۷ که یک آخوند را به عنوان رهبر انتخاب کردند بیشتر نسبت با فرصت‌طلبی داشتند تا روشنگری. حاکمیت قانون و نظم ‏در جامعه ایران حوالی ۱۳۰۰ توسط رضاشاه و با خون جگر حاصل شده بود. رهبران و کنشگران اصلی ۵۷ اکثرا متولدین سال‌های محدوده ۱۳۲۰ ‏بودند و ضعف قدرت مرکزی و بی‌نظمی حاکم بر آن را که منشاء فلاکت‌ها و تباهی‌های بسیار بود به چشم دیده، در آن شرایط دهشتناک زندگی کرده و ‏شخصا طعم زهرآگین فقر و ناامنی و دیگر مصیبت‌های آن را چشیده بودند و شاهد بودند که پهلوی دوم در ۱۳۲۰ کشور را در چه شرایطی تحویل گرفت ‏و در ۱۳۵۷ همان کشور چه شرایطی داشت. این شکل فرماندهی و مدیریت مستحق حمایت و همراهی بود یا سرنگونی؟ ‏

‏از یک آخوند بخواهید چارپایه چوبی ساده‌ای بسازد. ببینید چگونه می‌سازد؟ اول اینکه او می‌داند این کار با دعا و نماز و روزه به سرانجام نخواهد ‏رسید، چه یک طلبه ساده چه یک مجتهد اعظم باید برای تهیه چوب و ابزار ساخت تدارک ببیند. باید ردای وعظ را از تن خارج نموده لباسی مناسب به ‏تن کند، اره یا تبر را بردارد و پس از پیدا کردن یک درخت مناسب چوب لازم را تهیه کند، پایه‌ها را باید صاف و قائمه ببرد نه کج، باید چوبها را با ‏میخ به هم متصل کند، باید برای مستقر کردن میخ در چوب ضربه بزند، چندین و چند بار برای استقرار هر میخ، چه بسا ضرباتی بر انگشت‌ها را علاوه ‏بر زخم‌های اره کردن‌ها باید تحمل کند، در هر مرحله پا پس بکشد چارپایه‌ای تولید نمی‌شود. از پس ساعت‌ها تلاش، شخص حتی بدون آشنایی با تعریف ‏علمی کار و واحد ژول درمی‌یابد که برای ساختن یک چارپایه ساده چه مسیری باید طی شود. داشتن یک ایده اولیه از محصول نهایی، تهیه ابزار، داشتن ‏حداقلی از مهارت و دانش برای کاربرد ابزار، بیرون رفتن از خانه، یافتن درخت مناسب، قطع شاخه‌ها، بریدن چوب‌ها در ابعاد مناسب، دهها بار ‏کوبیدن چکش بر میخ و اندکی تحمل درد هنگام فرود اشتباهی چکش بر دست، در فرآیندی به نام «کار».‏

‏حال جهت مقایسه کارگر ساده‌ای را در نظر بگیرید که از زندگی‌اش از قبل کارگری روزانه می‌گذرد. پیش از آغاز کار هر اداره‌ای در شهر به ‏میدان می‌رود و منتظر کار می‌نشیند، اگر شانس یاری کند و سر کار برود باید از صبح بدون در نظر داشتن شرایط آب و هوایی، روحی، جسمی... تنها و ‏تنها کار کند، کار خالص با خروجی عینی و آشکار، آجر کنار آجر می‌شود رج، رج روی رج می‌شود تیغه، تیغه کنار تیغه می‌شود دیوار، موزاییک کنار ‏موزاییک می‌شود کفپوش، سنگ روی سنگ... کارگر در هر لحظه‌ای به هر دلیلی مجبور به کناره گرفتن از کار بشود، بیماری یا هر موضوعی که ‏باعث شود کار نیمه تمام بماند دستمزد کامل نمی‌‌گیرد.‏

به خاطر انهدام سندیکاها و نبود هیج سازمان حامی (چه کسی به‌جز آدمکشان بیت در آن سرزمین مصیبت‌زده حامی دارد؟) اگر حادثه‌ای برایش پیش ‏بیاید دیگر بیچاره است، نه بیمه درمانی نه بیمه بیکاری، و این ساده‌ترین شکل کار و تولید در مناسبات انسانی است. در کشاورزی و دامداری که تا ‏قبل از نزول نکبت ۵۷ پیشه اکثر مردم کشور بود ماجرا بهتر از این نیست. بندهای دلسوزانه، مشفقانه و امیدبخش انقلاب سفید پادشاه فقید که ‏روشنفکران چپ و راست همه به شکلی به آن دهن کجی کردند رویایی بود که گذشت. سهیم بودن کارگران در سود کارخانه و مواردی مانند برپایی ‏خانه اصناف برای کنترل قیمت‌ها و نظارت بر مناسبات بازار، بیمه‌های درمانی و ... عجیب است که چپ‌های کتابخوان و باسواد و همیشه مخالف که ‏همواره تلاش داشتند سیستمی شبیه شوروی و چین مدافع حقوق پرولتاریا در ایران ایجاد کنند، سیستم‌هایی که خود متلاشی شدند و اکنون با تمام توان ‏سعی می‌کنند تولید و مناسبات سرمایه‌داری را داشته باشند اما به علت نداشتن زیر ساخت‌های اجتماعی و سیاسی لازم نمی‌توانند، هرگز بعد از چهل سال هم ‏یادی نکردند از منش‌های سوسیالیستی پادشاهی که بی‌منت و تبلیغات اسباب بزرگی ملتی را فراهم آورده بود، از روزی که تفکراتشان به بار نشست، ‏برای حفظ جان به دامن امپریالیسم پناه بردند. ملایان منش شاهانه نداشتند و اصلا هم مایل نبودند لیبرال و غربی جلوه کنند. عجیب که هیچکدام از رفقا ‏به شوروی، چین یا کوبا نرفتند.‏

ذهنیت آخوند شیعه هیچ نسبتی با امر تولید و مناسبات آن ندارد. در گذشته طلبه‌ها در بسیاری از ادیان از سنین کودکی برای آموزش به آتشکده‌ها، ‏دیرها، کنیسه‌ها، معابد و .. فرستاده می‌شدند. اکثر واحدهای دینی بویژه واحدهای دور از آبادی خوراک و پوشاک خود را از طریق کشاورزی و ‏دامداری تأمین می‌کردند و در این زمینه‌ها تقریباً مستقل بودند، حتی با مازاد تولید سرمایه‌ای برای رفع و رجوع دیگر نیازها و انجام برخی کارهای ‏عام‌المنفعه فراهم می‌کردند.

اما این ویژگی در روحانیت شیعه هرگز دیده نشد. از روز اول حیات انگلی داشته‌اند تا اکنون و به این شیوه عادت کرده‌اند. در قالب خمس و زکات، ‏فطریه،... اخذ «وجوهات» یکی از مهمترین دغدغه‌هایشان است و توقع دارند خلایق جور آنان را بکشند. تخطی ازآن را هم گناه نامیده شخص خاطی را ‏مستحق مجازات دنیوی و اخروی می‌دانند. «سفره» از کلیدی‌ترین کلماتشان است، زیرا دانش و توان تهیه یک وعده خوراک ساده را هم ندارند، همیشه ‏سربار، همیشه گرسنه و حریص و آزمند، با زهد و تقوا و پرهیز و ورع نیز به‌هیچ‌وجه نسبتی و الفتی برقرار نمی‌کنند. حاصل حیات علمی و عمده‌‏ترین دستاورد دوران کسب دانش‌شان رساله‌ای است تقریبا همه شبیه به هم که بیشتر شرح کشف و شهود و اکتشاف در محدوده خشتک است. شاهد مدعا ‏جماعت ملای شیعه حاکم در ایران که برای بودن در قدرت نه تنها پا بر سر سیدالشهدا و حرمت اهل بیت و پیامبران و قدیسین و تمام کتب مقدس نهاده ‏که آبروی خداوند را هم هزینه جنایت‌ها، رذالت‌ها و پستی‌های خود به‌نام حکومت و نظام کرده‌اند.

وقتی خامنه‌ای در آغاز سال از جهش تولید در سال پیش رو می‌گوید آن‌هم در حالیکه سال‌های پیش از آن هم بارها تولید کلمه محوری شعار سال بوده ‏است و نتیجه آن در هر سال فاجعه برای تولید و کل مملکت و خاورمیانه یعنی حرفهایش در این مورد هم مانند سال‌های گذشته جز یاوه نیست و نتیجه ‏بهتر از سال‌های قبل نخواهد بود. سال پیش سال رونق تولید و سال ماقبل سال حمایت از تولید داخل و... اکثر سالهای رهبری‌اش با شعارهایی مرتبط به ‏مفاهیم بنیادی و مهم کار و تولید شروع شده است اما در عمل سال به سال اوضاع تولید خرابتر و مناسبات تولید و کار ویران‌تر، زیرا یا گوینده هیچ ‏درکی از مفهوم و تعاریف علمی کار و مناسبات تولید ندارد و یا اینکه با وجود مشاوران ریز و درشت می‌داند و عمدی بر این اصرار و تکرار بیهوده ‏وجود دارد.‏

‏در عمل یک آخوند حتی مناسبات و مراحل تولید یک چارپایه ساده را هم درک نمی‌کند چه رسد به تولید در حد یک کارگاه محلی، تولید برای یک ‏شهر، تولید در حد یک شهرستان یا استان، تولید در حد یک کشور و تولید در حد جهانی... درک نسبت کار و تولید در حد یک کشور و فهم ارتباط آن با ‏کار و تولید در سایر نقاط جهان و نسبت‌ها و دانش‌های فی‌مابین بخشی از دانش پیچیده و گسترده‌ای است که علم اقتصاد نامیده می‌شود. خمینی خودش را ‏راحت کرد و در یک جمله با فصاحت و بلاغت هر چه تمام‌تر گفت؛ اقتصاد مال خر است. این جمله یک جهان‌بینی است. خامنه‌ای چنین نگفت ولی ‏در عمل ثابت کرد وقتی یک آخوند در مورد اقتصاد و تولید نظر می‌دهد و سیاست‌ها را در این راستا هدایت می‌کند نتیجه‌اش با حضور یک خر در این ‏عرصه تفاوتی ندارد، شاید خسارت خر در جایگاه هدایت اقتصاد کمتر باشد، حداقل شب شعر برگزار نمی‌کند و به نمایشگاه کتاب نمی‌رود.‏

تنها مورد عملی که جماعت آخوند از تولید در ذهن دارد تولید مثل است. سالی که قرار است تولید در آن جهش داشته باشد با عنایت به پس‌زمینه ذهنی ‏تولید از طریق جهاندن است. در این شیوه تولید نه تنها زحمت و رنجی ندیده‌اند بلکه آن را لذتبخش و مفرح یافته‌اند. تنها شکل تولید که با جهاندن همراه ‏است و البته با لذت، آن لبخندهای کثیف منقش بر چهره‌شان بعد از بیان کلمه تولید ربطی به مفهوم کار و تولید در شکل اقتصادی آن ندارد. ملایان ‏حتی با کار فکری و اندیشه‌ورزی هم که منجر به تولید معرفتی در قالب کتاب، نقاشی، فیلم و غیره شود نسبتی ندارند به همین دلیل با موضوعی به‌نام ‏حق مؤلف هم بیگانه‌اند، از یک‌طرف حق را خدا و خدا را حق می‌دانند و از طرفی خودشان را جانشین خدا، در یک کلمه خود را نماد عینی تمامی ‏اشکال صرف کلمه حق می‌بینند و در یک کلام فیها و مافیها را متعلق به خود. از نظر شرعی چه نیازی به کار؟ هر چه می‌خوریم حلال است چون ‏خودمان نه تنها مرجع تشخیص حق از باطل هستیم بلکه أصلا عین حق خود ما هستیم. ‏

وقتی یک آخوند در آغاز هر سال مقابل دوربین تلویزیون روبه سوی مردم یک مملکت شعار در وصف تولید می‌دهد پیش از آنکه نشان توهین به مردم ‏باشد نشان از بی‌تقوایی است. که چگونه آخوندی به‌خود اجازه می‌دهد در موردی اظهار نظر کند و عملا سکان هدایت آن را هم در دست داشته باشد ‏بدون ذره‌ای دانش و اشراف به موضوع و هر سال با وجود فجایع عینی و آشکار باز بر ادامه اصرار ورزد. این معنای آشکار طاغوت است. هر ‏سال در آغاز سال جدید می‌آید اسمی روی سال می‌گذارد و می‌رود، دست روزگار هم برای روسیاهی او و ریشخند ما به عینه عکس آن را تحقق می‌بخشد.‏

وعده‌های تولید و بهتر شدن وضعیت زندگی مردم در هیچ سالی محقق نمی‌شوند، با اینکه در سال‌های بسیاری درآمد کشور در وضعیت مناسبی بوده ‏است. علاوه بر فساد مالی گسترده در میان حکمرانان که به‌نوعی پولی است که بابت وفاداری به خامنه‌ای به ایشان پاداش داده می‌شود و سوءسیاست‌ها، او می‌داند مردم مرفه به‌دنبال ارتقا خویش و اجتماع برمی‌آیند. چیزی به‌نام طبقه متوسط نباید وجود داشته باشد تا مبادا اسباب مشکل شوند. او مردم را اسیر و ‏ذلیل می‌خواهد از میان فقیران و بیچارگان آدم‌کشان خود را گزینش می‌کند. قاطبه مردم بهتر است صبح تا غروب دنبال لقمه نانی باشند مبادا در اوقات ‏فراغت و آسایش به فکر ارتقا کیفیت زندگی بیفتند، تنها جان بکنند تا زنده بمانند.‏

‏و دیگر نفرت او از مردم است که هرگز در هیچ انتخاباتی نه تنها حرف او را به چیزی نگرفتند بلکه مخصوصا از کسانی پشتیبانی می‌کردند که فاصله ‏بیشتری با او داشتند. گرچه همگان می‌دانستند در نتیجه کار و اوضاع مملکت فرق چندانی نخواهد داشت ولی برای ‌نمایش بیزاری از او فرصت مناسب ‏و بی‌هزینه‌ای بود، گرچه این کمدی تاریک را هم به‌دلیل سؤاستفاده او از حضورشان پای صندوق‌های رأی که آن را به حساب رأی به نظام، یعنی خودش، ‏اعلام می‌کرد ترک کردند. ‏

- در این لینک اسامی مختلفی را که او طی سال‌های حکومت بر این سرزمین تعیین کرده است نشان می‌دهد؛

‏۱۳۹۵- اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل، ‏
‏۱۳۹۶- اقتصاد مقاومتی، تولید- اشتغال، ‏
‏۱۳۹۷- حمایت از کالای ایرانی، ‏
‏۱۳۹۸- رونق تولید، ‏
‏۱۳۹۹- جهش تولید

دلیل اصلی عدم تحقق تمام این شعارها در همه این سال‌ها ماهیت حکومت است. حکومت بر مبنای شرع است نه عقل و تولید منشأ عقلی دارد نه شرعی. ‏خلط سیاست و دیانت به نابودی دیانت ختم شد، سیاست کار دنیاست و به راه خود می‌رود. ‏