ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 16.12.2019, 18:34
مسجدالاقصی و قرآن - سه

مزدک بامدادان

زمان برای خواندن: ۱۳ دقیقه

به تاریخ‌‌نگاران سنتی بازگردیم تا ببینیم آنان مسجد الاقصی را ساخته چه کسی می‌دانند. ابن‌اثیر آن را ساخته ولید ابن‎عبدالملک (خلافت ۷۱۵-۷۰۵ م.) می‌داند و در این باره چنین می‌نویسد:

ابن‌کثیر ولی این مسجد را در کنار قبةالصخره، ساخته پدر این خلیفه، عبدالملک مروان (خلافت: ۷۰۵-۶۸۵ م.) می‌داند، چیزی که با سنگ‌نوشته درون قبة الصخره[۲] همخوانی بیشتری دارد و نشان می‌دهد که دستکم این پرستشگاه ساخته عبدالملک مروان است. ابن‌کثیر چنین می‌نویسد:

بدینگونه حتا اگر به تاریخ‌نگاری سنتی نیز پایبند بمانیم، تازه بروزگار عبدالملک مروان است که سخن از ساختن مسجدی بنام “الاقصی” می‌رود[۴] و این نام بر روی یک ساختمان با پنجره‌ها و دیوارها و ستونها و بویژه دربها نهاده می‌شود، همان دربهایی که به گفته ابن‎سعد محمد آنها را در سال ۶۲۱ (۷۱ سال پیشتر) شمرده بوده است. پس درستتر آن است که بپذیریم آیه نخست سوره اسراء تازه پس از سال ۶۹۲ میلادی به قرآن افزوده شده است.

ولی به گمانم سازه همسایه مسجد الاقصی را باید در این چارچوب دارای ارج بیشتری دانست و برآنم برای شناخت تاریخ آغازین اسلام، هر سانتیمتر قبة الصخره را باید به زیر ریزبین نهاد. نخست اینکه این گنبد بر روی تخته‌سنگی (الصخره) ساخته شده است، که به باور یهودیان ساخت جهان از آن آغاز شده است (  - Even ha-Shetiyya אבן השתייה ( و بسیار پرسش‌برانگیز است که چرا یکی از برجسته‌ترین خلفای مسلمان بجای ساخت‌وساز در مکه و مدینه به سراغ شهر و کوهی رفته است که برای یهودیان و مسیحیان مقدس است. و دیگر آنکه ساختمان این گنبد کمترین همسانی را با مسجدسازی اسلامی دارد. ساختمان گنبدی است که بر روی یک پایه هشت‌گوشه[۵] نشانده شده است و این، هم می‌تواند برگرفته از معماری ساسانی و چهارطاقیهای آن (بنگرید به پیکره بالا از آتشکده ساسانی در دره‌شهر) باشد و هم از کلیساهای بیزانسی. ولی آنچه که از ارج بشتری برخوردار است، نمای درونی این سازه است. من در دیدار دوباره‌ای که از این ساختمان داشتم دریافتم عبدالملک باید در سپهر فرهنگی ایران ساسانی زاده و پرورده شده باشد. در دیوارآرائیهای درون گنبد نماد “ورهران” (ایزد بهرام) به فراوانی بسیار بکار رفته است:

پیکره نخست (راست) از دیوار درونی قبة الصخره است و پیکره دوم (چپ) از سکه زرین خسرو دوم (اَبَرویز). همانگونه که به نیکی می‌توان دید، عبدالملک به فراوانی از نماد ورهران بهره جسته است که در فرهنگ مزدیسنای ساسانی نماد پیروزی و کامیابی بوده است. این دو بال در هر دو پیکره پنج پَر دارند و پَر پنجم رو بدورن خمیده است. پَرها در پایه‌ای فرورفته‌اند که چهار ردیف گویهای کوچک بر آنها نشسته‌اند، باز می‌بینیم که سازندگان قبة الصخره خواسته و دانسته بر این همانندی پای‌ فشرده‌اند.

در سال ۷۹۵، یعنی کمابیش یکسد سال دیرتر و ۳۲۰۰ کیلومتر دورتر پادشاه دیگری که گفته می‌شود دوستی نزدیکی با هارون‌الرشید داشته است[۶]، در شهر آخن آلمان کلیسای پرشکوهی ساخت که هم بیرون و هم درون آن یادآور قبة الصخره هستند. بدینگونه که ساختمان میانی گنبدی بر روی یک پایه هشت‌گوشه است و در بیرون آن نیز گنبدچه‌ای همانند قبة المعراج (یا نمازخانه معراج) ساخته شده است[۷]. آیا کارل بزرگ (شارلمانی) برای ساختن یک کلیسای مسیحی در پایتخت خود و در برابر چشمان مسیحیان باورمندی که از افتادن اورشلیم بدست ساراسنها خشمگین بودند، از یک سازه اسلامی الگو گرفته بود؟

به هر روی دیده می‌شود که پژوهشگر اگر دمی سر از درون کتابهای تاریخ‌نگاران مسلمان بیرون آورد و اندکی نیز کتابهای تاریخ‌نگاران نامسلمان و یا بیرون از جغرافیای اسلامی را بخواند و سری هم به دانشهای هم‌پیوند مانند زبانشناسی، نمادشناسی و سکه‌شناسی و باستانشناسی بزند، آنگاه دیگر واگوئی تاریخ اسلام بدانگونه که می‌شناسیم، به این سادگیها نخواهد بود.

در دنباله باید به این پرسش نیز پاسخ داد که عبدالملک چرا به ساخت‌وساز در اورشلیم روی آورد؟ آیا او براستی آنگونه که گفته می‌شود یک مسلمان باورمند بود؟ یا یک مسیحی یکتاپرست؟ همانگونه که بارها گفته‌ام در درون تاریخ‌نگاری اسلامی می‌توان به سایه‌ای گاه کمرنگ و گاه پُررنگ از درونمایه راستین رخدادها پی برد. ابن‌کثیر در اینباره می‌نویسد:

عبدالملک همچنین نخستین فرمانروایی است که الگوی ساسانی را در سکه‌زنی به کنار نهاده و از الگویی پیروی کرده که فولکر پُپ آن را “خلیفه ایستاده”[۹] با شمشیری در دست می‌داند. بر روی سکه‌های عبدالملک برای نخستین بار دبیره عربی جای دبیره پهلوی را می‌گیرد و چهره خسرو دوم نیز از روی سکه‌های فرمانروایان پساساسانی رخت برمی‌بندد. ابن‌کثیر بر آن است که برای نخستین بار عبدالعزیز ابن‎مروان به سال ۶۷ قمری در مصر دینار زد[۱۰]. بر روی این سکه نوشته شده: «بسم‌الله لااله الا‌الله وحده محمد رسول‌الله» و بر پشت آن: «بسم‌الله ضُرِب هذا الدینار سنه سته و سبعین (بسم‌الله این دینار در سال ۷۶ زده شد)»

سایه کمرنگی از راستینگی رخدادهای آنروزگار را می‌توان در گزارش ابن‌کثیر درباره ساخت‌وسازهای اورشلیم دید. بوارونه گزارشهای روزگاری که آن را “صدر اسلام” نامیده‌اند – روزگاری که از چهره‌های آن هیچ داده آزمون‌پذیری در دست نیست -، عبدالملک بن‌مروان و عبدالله بن‌الزبیر چهره‌هایی تاریخی هستند، چرا که ما از آنان دستکم داده‌هایی در دست داریم که خود می‌توانیم راست و ناراست آنها را بیازماییم و تنها به افسانه‌های ابن‌هشامی بسنده نکنیم. اگر سخن ابن‌کثیر درست باشد، دو فرمانروا همزمان در دو گوشه جهانی که آن را جهان اسلام نامیده‌اند، برای خود پرستشگاهی برای حج ساخته بودند که در هردو آنها طواف به گرد یک ساختمان، ستردن موی سر و قربانی در روز عید انجام می‌پذیرفته است. ما از عبدالملک هم سکه داریم و هم سازه‌هایی که در دیوارنوشته‌های آنها نام سازنده و سال ساختنشان آمده است[۱۱]. پس می‌توان پذیرفت که او در حلب و قنسرین[۱۲] (شهرهایی که سکه‌ها در آنجا زده شده‌اند) فرمانروایی کرده و در اورشلیم مسجد و پرستشگاه ساخته است. این داده‌ها با آنچه که در تاریخ‌نگاری اسلامی آمده است نیز همخوانی دارند.

درباره دشمن عبدالملک یعنی عبدالله بن‌الزبیر ولی چنین نیست. آنگونه که ابن‌سعد در الطبقات و دینوری در الامامة والسیاسة آورده‌اند[۱۳] عبدالله بن‌الزبیر در سال ۶۵/۶۴ و در همان روزهایی که مکه در زیر باران سنگهای منجنیق سپاه شام بود، در پی مرگ یزید بن‌معاویه دست بیعت بسوی مردم درازکرد. به گفته دینوری عبدالله از آغاز سال ۶۵ تا هفتم جمادى الاول سال ۷۳ که کشته شد، در مکه بود[۱۴]. آنچه در این میان شگفتی بسیار برمی‌انگیزد، سکه‌هایی با ریخت ساسانی (خسرو اَبَرویز) هستند که بر روی آنها نام او به پارسی میانه (Apdula i Zupilan)[۱۵] نقش بسته است. همچنین بجر “بسم‌الله” به دبیره کوفی، واژگان “فرّ افزود” (Farr afzud) را نیز به دبیره پهلوی می‌توان خواند. هیچکدام از این سکه‌ها در مکه یا مدینه زده نشده‌اند. نزدیکترین شهر به مکه که سکه‌ای با نام عبدالله بن‌الزبیر از آن یافته  شده است، دارابگرد است که ۲۳۰۰ کیلومتر از مکه دورتر است (از سالهای ۶۳، ۶۶، ۶۹، ۷۰، ۷۱ و ۷۲ هـ. ق.). همچنین می‌توان سکه‌هایی از او از ری، کرمان و یزد نیز یافت، که در سالهای ۶۱ (ری)، ۶۷ (کرمان) و ۶۹ (یزد) زده شده‌اند[۱۶]، یعنی در همان سالهایی که ابن‌سعد و دینوری او را به مکه فرستاده‌اند. نکته پرارجتر در پیوند با عبدالله بن‌الزبیر ولی سخنی است که در طبقات ابن‌سعد آمده است:

از گزارشهای ابن‌سعد، طبری ، یعقوبی، دینوری و دیگران می‌دانیم که «لا حکم الّا لله» شعار خوارج پس از جدائی ایشان از علی بن‌ابی‌طالب بوده است. همچنین گزارشهای بسیاری از همین تاریخ‌گاران بجای مانده‌اند، که خوارج را همپیمانان ابن‌زبیر می‌دانند[۱۸]. بدینگونه دور از پندار نیست که زبیریان و خوارج همگی پیروان یک دین (یا گرایش دینی/سیاسی) بوده باشند که دیرتر بر سر قدرت با یکدیگر به جنگ برخاسته بودند و این نامگذاریها برساخته تاریخ‌نگاران عباسی باشد.

دنباله دارد ...

مسجدالاقصی و قرآن - یک
مسجدالاقصی و قرآن - دو

خداوند دروغ، دشمن و خشکسالی را از ایران‌زمین بدور دارد

مزدک بامدادان
https://www.mbamdadan.blogspot.com
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
https://www.facebook.com/mazdak.bamdadan

——————————
[۱]  الكامل فی تاریخ، المجلد ۵، ص ۹
[۲]  دیوار نوشته درون قبه الصخره: «... بنی هذه القبه عبدالله عبـ [...] المومنین فی سنه اثنی و سبعین / ... این قبه را بنده خدا عبـ [الملک امیر] المومنین در سال هفتادودو ساخت»
گفتنی است که بجای نقطه‌چین دیرتر و پس از زدودن نام عبدالملک، نام مامون [ـدالله الامام المامون امیر] به شیوه‌ای ناشیانه و در چم راستین واژه “چپانده” شده است. بنگرید به:
https://www.islamic-awareness.org/history/islam/inscriptions/dotr
[۳]  البدایة والنهایة، المجلد ۸، ص ۲۸۰
[۴]  در اینجا داده‌های آزمون پذیر (دیوارنوشته درون قبه الصخره) با نوشته‌های تاریخ‌نگاران مسلمان همخوانی دارند، ولی درباره آنچه که در بخشهای پیشین درباره عمَر و ساختن مسجدی بدست او آمد، “هیچ” داده آزمون‌پذیری در دست نیست و باید این “گزارشها” را بمانند هستی خود عمر یکسر افسانه و داستان دانست.
[۵]  Octagon
[۶] Vita Caroli magni, Einhard, ۹th C.
[۷]  از یاد نباید برد که در سده‌های دیرتر به این سازه بخشهای دیگری نیز افزوده شدند که برگرفته از الگوهای گوتیک بودند و این سازه در آغاز تنها گنبد و نمازخانه هشت‌گوشه را داشته است.
[۸]  البدايةوالنهاية، المجلد ‏۸، ص ۲۸۰
[۹]  Die dunklen Anfänge, Hans Schiller Verlag 2005, 67
[۱۰]  البدایة والنهایة، المجلد ۸، ص ۲۸۰
[۱۱]  برای نمونه: «امر بتسهیل هذه العقبه عبدالله عبدالملک امیرالمؤمنین و عملت علی یدی یحیی بن‌الحکم فی المحرم سنه ثلث و سبعین / بنده خدا عبدالملک امیرالمؤمنین فرمان به آسان‌سازی این کار دشوار داد و آن بدستان یحیی بن‌الحکم در محرم سال هفتادوسه انجام شد»  بنگرید به:
https://www.islamic-awareness.org/history/islam/inscriptions/malik5.html
[۱۲] Qinnasrin
[۱۳]  الطبقات‏الكبرى، ابن سعد، المجلد ۵، ص ۱۱۲ / الامامة والسیاسة، دینوری، المجلد ۲، ص ۱۶
[۱۴]  الامامة والسیاسة، دینوری، المجلد ۲، ص ۳۷-۱۶
[۱۵]  ترانوشت از پارسی میانه: عپدولا ای زوپیلان. “ر” و “ل” را در پارسی میانه با یک واک می‌نویسند. “ای” اضافه نسبت است و “ـان” پسوند نسبت فرزندی. پس این نام را به زبان امروزین باید چنین خواند: “عپدولا پسر زوپیر”
[۱۶]  النقود العربیة الاسلامیة، الدکتور محمد ابوالفرج العُش، الدوحة ۲۰۰۳، صص ۶۸ الی ۷۲
[۱۷]  الطبقات‏الكبرى، ابن سعد، المجلد ۵، ص ۱۲۲
[۱۸]  برای نمونه بنگرید به: الطبقات‏الكبرى، المجلد ‏۵، ص ۱۱۲ و تاريخ‏الطبري، المجلد ‏۵، ص ۴۹۷