ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 10.12.2019, 12:21
تبارشناسی ادیانِ سامی یکتاپرست – بخش دو

ب. بی‌نیاز (داریوش)

در بخش پیشین دیدیم که چگونه کلید‌واژه‌های بنیادین سومری-بابلی دربارۀ آفرینش جهان وارد انجیل عهد عتیق شدند: آفرینش جهان در شش روز که روز هفتم به عنوان روز استراحت و ستایش خدایان در نظر گرفته شده بود، و این که در آغاز آسمان و زمین به هم چسبیده بودن و سپس از هم جدا شدند و این که انسان از خاک/گِل ساخته شده. این ایده‌های سومری-بابلی ابتدا وارد عهد عتیق شدند و سپس از آنجا راه خود را به قرآن یافتند.

حال به یکی دیکر از بنیادین‌ترین کلید‌واژه‌ها که باز از فرهنگِ سومری-بابلی وارد عهد عتیق و سپس از آنجا به اسلام راه یافته می‌پردازیم: بهشت.

بهشتِ سومری

یهودیان نخستین بار کتاب‌های خود را در بابل و بویژه پس از آزادی آنها از بابل توسط کوروش نوشتند، یعنی حدود سده ۶ پیش از میلاد. البته فرهنگِ سومری تا ورودش به عهد عتیق می‌بایست از فیلترهای فرهنگِ بابل و آشور نیز می‌گذشت.

«سومری‌ها، مسلماً بر روی عبری‌ها تأثیر مستقیم نداشته‌اند، چونکه قبل از پیدایش عبری‌ها، آنها از بین رفته بودند. ولی هیچ جای تردید نیست که سومرها عمیقاً بر روی کنعانی‌ها، گذشتگانِ عبری‌ها در فلسطین تأثیر گذاشتند و به این ترتیب است که می‌توان در مورد تشابهات متعدی که بین متون سومری و بعضی از کتاب‌های تورات وجود دارد توضیح داد. این مشابهات به صورت مجزا و منفرد نیستند بلکه همانطور که خواهیم دید، به صورت “پیوسته” ظاهر می‌شوند.»[۱]

بهشت سومری در مکانی است به نام «دیلمون» (Dilmun). موضوع «بهشت» در افسانۀخدایان سومری به نام «اِنکی و نین‌هورساگ» که از دویست‌وهفتادوهشت بیت تشکیل شده مستند شده است. دیلمون، سرزمینی است، «پاک»، «منزه» و «درخشان»، سرزمینی که در آن نه بیماری وجود دارد و نه مرگ. این مکان در آغاز از کمبود آب شیرین در رنج است که «اِنکی»[۲] خدای بزرگ آب‌ها، از اوتو خدای خورشید می‌خواهد که برای دیلمون آب بوجود آورد. به هر رو، دیلمون دارای آب می‌شود و «به این ترتیب به یک بهشتِ سرسبز تبدیل می‌شود که پر از باغ میوه و چمن است»[۳]

«سرزمین دیلمون بی‌اَک، و زیباست دیار دیلمون،
به دیلمون کلاغ‌ها را آوایی نیست،
مرغ ایتیدو Ittidu مادۀ خویش را نمی‌خواند
شیر هیچ کس را نمی‌درد
بره را گرگی پاره پاره نمی‌کند
از بزغالۀ خسته به چنگال سگ نشانی نیست
بیمارِ چشم از بیماری چشم نمی‌گوید
بیمارِ سر از بیماریِ سر نمی‌گوید
مردِ پیر از پیر کلامی نمی‌گوید ...»[۴]

باری، بهشت جایی است که از غم، غصه و نیازهای روزمرۀ انسانی در آن خبری نیست و میان جانداران، از چرنده تا درنده، یک همزیستی مسالمت‌آمیز رواج دارد. حال ببینیم که عهد عتیق دربارۀ «پادشاهی خدا» یا در مکانی که پادشاهی خدا چیره است [یعنی بهشت]، چگونه گزارش می‌دهد:

«و گرگ با بره سکونت خواهد داشت
و پلنگ با بزغاله خواهد خفت
و گوساله و شیر و گوسفندِ پرواری با هم
و کودکی خُرد آنان را خواهد راند
و گاو با خرس خواهد چرید
و زاده‌های آنان با هم خواهد خفت
و شیر چون گاو کاه خواهد خود
و کودکِ شیرخوار بر سوراخ مار بازی خواهد کرد ...»[۵]

همانگونه که خواننده متوجه شده آنچه که در کتابِ اشعیاء نبی آمده یک کپی‌برداری ساده از بهشتِ سومری است که در بالا شرحش رفت.

همچنین در کتابِ پیدایش عهدِ عتیق در باب دوم، بند ۸ آمده است:

«و خداوندِ خدا باغی در عدن بطرف مشرق غرس نمود و آن آدم را که [از گِل] سرشته بود در آنجا گذاشت. خداوند خدا هر درخت خوشنما و خوشخوراک را از زمین رویانید و درخت حیات را در وسط باغ و درخت معرفت نیک و بد را و نهری از عدن بیرون آمد تا باغ را سیراب کند و از آنجا منقسم گشته به چهار شعبه. نا اول فیشون است که تمام زمینِ حوبله را که در آنجا طلاست احاطه می‌کند. ... نام دوم جیجون که تمام زمین کوش را احاطه می‌کند و نام نهر سوم حدّقل [دجله] که به طرف شرق آشور جاریست و نهر چهارم فرات ...»[۶]

کرامر می‌نویسد: «همانگونه که ملاحظه می‌شود دیلمون سومری و عدن عبری یکی بوده‌اند.» [۷]

همین درک سومری از بهشت وارد عهد عتیق شد و بعدها نیز به گونه‌ای بس روشن وارد قرآن مسلمانان نیز شده است:

وعَدَ اللَّـهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّـهِ أَكْبَرُ ۚ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

خداوند به مردان و زنان با ايمان باغهايى وعده داده است كه از زير [درختان‌] آن نهرها جارى است. در آن جاودانه خواهند بود. و [نيز] سراهايى پاكيزه در بهشتهاى جاودان[۸] [به آنان وعده داده است‌] و خشنودى خدا بزرگتر است. اين است همان كاميابى بزرگ.

آدم و حوا

قهرمانانِ اصلی مکانِ عدن [بهشت جاودان] آدم و حوا هستند، البته ابتدا آدم [به عنوان جنس نر] و سپس حوا به عنوان جنس ماده [زن] آفریده شدند. طبق انجیل عهد عتیق، خدا ابتدا آدم را از خاک/گِل سرشت و او را در بهشت یا عدن جای داد. در عهد عتیق آمده است:

«... پس خداوندِ خدا آدم را گرفت و او را در عدن گذاشت تا کار آنرا بکند و آنرا محافظت کند. و خداوندِ خدا آدم را امر فرموده گفت از همۀ درختان باغ بی‌ممانعت بخور. اما از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخوری زیرا روزی که از ان خوردی هر آینه خواهی مُرد. و خداوند خدا گفت خوب نیست که آدم تنها باشد. پس برایش معاونی موافق وی بسازم. ... و خداوند خدا خوبی سخت بر آدم مستولی گردانید تا بخفت و یکی از دنده‌هایش را گرفت و گوش در جایش پُر کرد. و خداوند خدا آن دنده را که از آدم گرفته بود زنی بنا کرد ...»[۹]

همین متن بالا در عهد عتیق نیز با اندک تغییراتی وارد قرآن شده است:

وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ

و گفتیم: «ای آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن؛ و از (نعمتهای) آن، از هر جا می‌خواهید، گوارا بخورید؛ (اما) نزدیک این درخت نشوید؛ که از ستمگران خواهید شد.

بنابراین خدا ابتدا آدم را از خاک/گِل آفرید و سپس او را در عدن جای داد. سپس برای اینکه تنها نباشد از دندۀ چپ او یک همسر (زن) آفرید. این زن همانگونه که می‌دانیم «حوا» نام دارد که طبق عهد عتیق از دندۀ آدم آفریده شده است.

اگرچه قضیۀ آفرینش حوا از دندۀ آدم در قرآن نیامده است ولی این داستان بدفهمیده‌شده سومری توسط نویسندگانِ عهد عتیق با تمامی اشکالاتش وارد اسلام شده است و همۀ ادبیات اسلامی بر این نکته توافق دارند که «حوا» از دندۀ آدم آفریده شده است.

«این مسئله [آفرینش حوا از دندۀ آدم/بی‌نیاز] از دیرزمان در منابع تفسیری و روائی فرقه‌های اسلامی مورد بحث قرار گرفته و تقریباً قریب به اتفاق مفسّران و محدّثان بر این باور بوده‌اند که زن از دندۀ چپ مرد آفریده شده است؛ لذا وجود زن تابعی از وجود مرد است و نمی‌تواند همسان مرد باشد. در روایات و گزارش‌های خلقت زن از ضلع مرد احکام خاصّی برای زن در نظر گرفته شده است.»[۱۰]

به سخن دیگر، تمامی حدیث‌نویسان، راویان و مفسران قرآن روی این نکته تأکید کرده‌اند که زن از دندۀ آدم آفریده شده است. البته ما در این تفسیر اسلامی نظرات بسیار افراطی زن‌ستیزانه‌ای داریم که موضوع مطالعۀ ما نیست. ولی آنچه تعیین‌کننده است، این توافق نظر همگانی مسلمانان در خصوصِ آفرینش حوا از دندۀ [چپ] آدم است.

«دستۀ اول [جریان غالب اسلامی/بی‌نیاز]، روایاتی که در آنها خلقت حواء از دندۀ چپ به صراحت آمده است؛ مثل روایت برید عجلی از امام باقر (ع) که گوید از امام در بارۀ آیۀ: “وَ هُوَ الّذی خَلَقَ مِن الماء بشراً...» (الفرقان، ۵۴) سئوال کردم، فرمود: خدا آدم را از آب گورا (خالص) آفرید و همسرش را از پایین‌ترین دنده‌اش خلق کرد” (کلینی، /۵ ۴۴۲) و روایت ابن عباس که می گوید: “حواء از دندۀ کوتاه قسمت چپ آدم خلق شده است” (ابن حجر، ۹ / ۲۱۹) و در روایتی از پیامبر (ص) نقل کرده اند که فرمود: « زن از دنده‌ای خلق شده است” گفته شده است که مراد پیامبر(ص) خلقت حواء از دندۀ چپ آدم بوده است» ( نک: ابن حجر، /۶ ۲۶۲؛ ابن ابی شیبه، /۴ ۱۸۴؛ نووی، ۱۰ /۵۷)

نسخۀ اصلی سومری این داستان، یعنی چگونگی آفرینش «زن/نساء» بسیار ژرف‌تر و زیباتر است. همانگونه که در بالا گفته شد، داستان آفرینش در داستان « اِنکی و نین‌هورساگ» بازتاب یافته است. در این داستان «اِنکی» بیمار می‌شود؛ علتِ بیماری انکی آن است که در این بهشت، هشت گیاه وجود داشت که او از آنها می‌خورد و همین باعث می‌شود که هشت قسمت بدنش دچار بیماری شوند. نین‌هورساگ اگرچه از انکی بخاطر خوردن میوه‌های این درختان خشمگین شده بود و نمی‌خواست انکی را کمک کند ولی سرانجام دلش رحم آمد و نزد بیمار بازمی‌گردد. نین‌هورساگ آن را کنار خود می‌نشاند و می‌پرسد که کدامین قسمت بدنش درد می‌کند. انکی جاهای دردش را برمی‌شمارد و نین‌هورساگ هم برای هر کدام یک خدا برای درمان درک فرا می‌خواند. سرانجام نوبت به درد «دندۀ» اِنکی می‌رسد.

نین‌هورساگ «خدای دنده» را فرا می‌خواند[۱۱]:

«برادرم کجای تو درد می‌کند؟
دندۀ من درد می‌کند
بانو ایزد نین‌تی را برای تو آفریدم.»[۱۲]

در زبان سومری «دنده» را «تی» می‌گویند. ولی «واژۀ سومری تی به معنی زنده کردن نیز هست» [کرامر ۳۶۷]. در واقع، نویسندگان سومری در اینجا با کلمات بازی می‌کنند. آنها ایزدبانوی «دنده» که در عین حال ایزدبانوی «زنده کردن» نیز هست، در این داستان مورد استفاده قرار می‌دهند. ظاهراً نویسندگان عبری متوجۀ این ظرایف زبانی نشده بودند. کرامر می‌نویسد: «و این جناس ادبی که در تاریخ از نخستین جناس‌های محسوب می‌شود وارد تورات شده است ولی در تورات معنی خود را از دست داده است.» [کرامر، ۳۶۷].

به سخن دیگر، نویسندگان عهد عتیق چون دقیقاً معنی «تی» سومری را نفهمیدند، خودسرانه برای خود یک داستان ساختند که هیچ منطقِ داستانی در آن وجود ندارد. همین اشتباهِ زبانی خود یکی از پایه‌های اعتقادی در ادیان یکتاپرست سامی گردید.

همانگونه که دیدیم، ایدۀ بهشت جاودانی (عدن)، آفرینش آدم از خاک/گِل، نخوردن میوه / میوه‌های بهشتی همه از سومریان ریشه می‌گیرند که در طول زمان با اندک تغییراتی به آموریت‌ها، بابلی‌ها و آشوری‌ها و سرانجام وارد عهد عتیق و از آنجا وارد اسلام گردید. به عبارتی می‌توان به روشنی دید که چگونه تاریخ- در اینجا تاریخ دین‌ها و مضامین دینی- از گذشتۀ خود تغذیه می‌کند، یا به عبارتِ علمی‌تر چگونه برایش پدیده‌ها در فرآیند تاریخی‌شان، کیفیتِ پیوستگی در تاریخ را نیز رقم می‌زنند. سومر به ۶ هزار سال پیش تعلق دارد ولی فرهنگِ دینی، سیاسی و اجتماعی این مردمان توسط بابلی‌ها، آشوری‌های و بعدها قسماً توسط ایرانیان به زندگی خود- البته با تغییراتی که باید حتماً وجود داشته باشند - ادامه دادند. این بدین معنی‌ست که ما انسان‌های سدۀ بیست‌ویکم هنوز هم در ساختارهای فکری ۶۰۰۰ سال پیش زندگی می‌کنیم، آگاهانه یا ناخودآگاه.

پایان بخش دو

تبارشناسی ادیانِ یکتاپرست سامی – بخش نخست

———————————-
[۱] کرامر: تاریخ از سومار [سومر] آغاز می‌شود. برگردان منوچهر نصرتی. انتشارات فروغ، چاپ دوم، ۲۰۱۴، برگ ۳۶۱
[۲] مشابه «اِنکی» در ایران، آناهیتا، خدای آب‌ها و رودخانه‌هاست.
[۳] کرام: برگ ۲۶۳
[۴] جان گری: اساطیر خاورمیانه [بین‌النهرین]. ترجمه باجلان فرخی. انتشارات اساطیر، تهران، ۱۳۷۸، برگ ۲۰
[۵] انجیل عهد عتیق، کتاب اشعیاء نبی، باب ۱۱، بندهای ۶ تا ۹
[۶] انجیل عهد عتیق، کتاب آفرینش، باب دوم، بند ۸
[۷] کرامر: ۳۶۷
[۸] همۀ مترجمان فارسی‌زبان «جَنَاتِ عدن» را «بهشت جاوان/ابدی» ترجمه کرده‌اند. در حالی که جَنات، جمع «جنت» است در واقع به معنی باغ است یعنی «باغ‌های عدن». دیلمون در سومری به معنی «سرزمین زندگان / سرزمین جاودان» نیز است. واژه «عدن» عبری از واژۀ آکادی edinnu و یا سومری edin گرفته شده است و در اصل به معنی «حاصل‌خیز یا پُرثمر» است ولی اگر بخواهیم معادل دقیق آن را به فارسی بگوییم به زبان امروز «جای همیشه سبز / همیشه‌بهار» معنی می‌دهد. در ضمن، قرآن در جاهای گوناگون [تقریباً ۴۰ بار] از واژۀ «جنه» [باغ] استفاده شده است.
[۹] عهد عتیق، کتابِ پیدایش، ۱۵ تا ۲۵
[۱۰] اعرابی، غلامحسین: نگاهی نو به روایات آفرینش زن از دندۀ چپ مرد. استادیار دانشکدۀ الهیات و معارف اسلامی دانشگاه قم، مهر ۸۷.
[۱۱] سومریان برای همه چیز خدا داشتند. برای نمونه یکی از مهم‌ترین خدایان آنها «خدای بیل» [بیلِ کشاورزی] بود. شاید بتوان فرهنگِ دینی سومریان را با «شینتو» ژاپنی‌ها مقایسه کرد که طبق آن همه چیز زنده و همه چیز خداست.
[۱۲] کرامر: برگ ۳۶۶