ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 19.12.2017, 15:30
خیابان تنها عرصۀ مبارزه نیست

ماندانا زندیان

شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست ۱
«آموزه‌هایی از مریم میرزاخانی برای توسعهٔ انسانی»
دکتر نیره توحیدی ۲

فصل‌نامه ره‌آورد، شمارهٔ ۱۲۱، زمستان ۱۳۹۶

«روشنفکر فردی است که از زندگی درونی برخوردار است و هر لحظه می‌داند چه فکر می‌کند و برای چه فکر می‌کند.» / ارتگا یی گاست (فیلسوف اسپانیایی)۳

نوشتهٔ پیشِ رو نگاهی است به یک امکان در ارزیابی رویدادهای جامعه، با نگاه به مقالهٔ «آموزه‌هایی از مریم میرزاخانی برای توسعهٔ انسانی»، نوشتهٔ دکتر نیره توحیدی، که در ره‌آورد شمارهٔ ۱۲۰ منتشر شد- امکان یا ویژگی شایستهٔ درنگ و بازخوانی و بازآفرینی که در نگاهی فراگیر می‌تواند به گسترده‌تر دیدن و ژرف‌تر آموختن از هر حادثه، حتی مرگ، کمک کند.

«آموزه‌هایی از مریم میرزاخانی برای توسعهٔ انسانی»، با یک پرسش مشخص باز می‌شود: «آیا یک عالِم برجسته‌ چون پروفسور مریم میرزاخانی می‌تواند به غیر از آموزه‌های علمی در زمینهٔ هندسه و ریاضیات، برای بهبود زندگی اجتماعی، توسعهٔ انسانی و اهداف عدالت‌جویانه نیز آموزه‌هایی به ارمغان آورد؟»

نویسنده در مسیر بازخوانی مستند و مستدل زندگی یک فرد انسانی و جامعهٔ پیرامونش به سویه‌های گونه‌گون پرسش می‌پردازد، و در هر مورد خواننده را رو‌به‌روی یک پیشنهاد، نه یک حکم قاطع مطلق، می‌نشاند.

***

سبک، اگر وارد آوردنِ شیوه‌ای پرورده و پرداخته به روزانه‌های متعارف باشد، می‌شود به هر جا و همه‌جای زندگانی سبکی تازه بخشید. یکی از این سبک‌ها، با این تعبیر، می‌تواند آن خردورزی باشد که خود را به امر همگانی می‌سپارد و می‌کوشد تلاش برای بهکرد یک فرهنگ را با جنگ با صاحبان قدرت برابر نشمارد و حتی قدرت را تا آن‌جا که می‌شود، به خدمت اندیشه درآوَرَد. این دیگرگونه شدن، گاه چنان رخ می‌دهد که هیچ به چشم نمی‌آید- یک آموزهٔ فرزانگی همین است که ارزنده‌ترین پدیده‌های دنیا گاه متعارف‌ترین آن‌هاست؛ همان‌ها که مسلَّم می‌گیریم یا اصلاً حس نمی‌کنیم؛ و این بزرگ‌ترین دلالت است بر تلاش برای طرح پرسش‌های بی‌شمار در برخورد با آن سوی واقعیت قاطعی مانند مرگ نیز.

نگاه من به مقالهٔ دکتر نیره توحیدی، بیش از آن‌که به تحلیل متن برگردد، به سبک یا شیوهٔ ره‌یافت او به نکته‌ای فراگیر است که شاید در کمتر نوشته‌ای، به‌ویژه با فاصله‌های نزدیک به درگذشت یک انسان، دیده می‌شود.

چشم‌انداز نویسنده در سرتاسر متن، هرچند در گسترهٔ تخصصی او - «مطالعات جنسیت و توسعه»- شکل می‌گیرد، پیوسته رو به رخ‌دادهای فراتر از یک حادثه و یک فرد انسانی است. رخ‌دادهایی که در هر آن و با هر اشاره، سرگذشت، بلکه سرنوشت نامرئی جهان را شکل می‌دهند. مقاله  پُر از «فضاهای فراسو»ست. (این اصطلاح را از داریوش شایگان وام می‌گیرم. ۴) یعنی نگاه، دریافت و پیامی دارد در آستانه، حرفی دارد برای پس از یک رخ‌داد مشخص، پس از روزمرّه‌ها، روزانه‌ها، حتی شگفتی‌های هر روز. این سخن به‌معنای بی‌توجهی به دقیقهٔ اکنون نیست. دقیق شدن است به اکنون از ارتفاعی بلند برای تماشای بیشترین راه‌ها برای تغییر کردن و تغییر دادن؛ نگاهی که سرشار از خِرَد و رهاییِ انسانی است و سخت به کارِ انسان و «توسعهٔ انسانی» می‌آید.

به عنوان نمونه، آوردنِ گفتاوردهای برگرفته از مصاحبه‌های دکتر میرزاخانی، در این مقاله، با برجسته کردنِ واقع‌بین بودن او در درک زن بودن، همسر بودن، مادر بودن، ریاضی‌دان، و پژوهش‌گر و مدرّس دانشگاه بودن، شیوه‌ای برای ایجاد تعادل میان این‌همه پیش روی خواننده می‌گذارد که بیش از آن‌که نتیجه‌گیری نویسنده باشد، دریافت خواننده می‌شود و به همین دلیل اثرگذارتر: «خیلی سخت است به عنوان یک مادر بین کار سنگین ریاضی و مادر بودن توازن برقرار کرد. البته شدنی است و ارزش انجام دادنش را دارد، ولی خواه ناخواه میزان کار را کم می‌کند. یعنی اگر کسی فکر می‌کند که هم می‌توانم یک خانوادهٔ خوب و با ارتباط قوی داشته باشم و هم کارم با آن سرعت قبل پیش برود، این‌طور نیست.» (میرزاخانی در گفت‌وگو با نشریه دانشگاه استانفورد)

نیره توحیدی با برجسته کردنِ ارزش‌های اعتماد به نفس و فروتنی توأمان میرزاخانی، چند بُعدی بودن شخصیت او، و برقرای دیالوگ و هم‌فکری و همکاری‌اش با دیگران به پرسش محوری خود می‌پردازد: «دکتر مریم میرزاخانی... از جمله نشان داد برخلاف تصورات کهنه، حتی یک زن نابغهٔ ریاضیات و حرفه‌مند در عین داشتن کار تمام وقت با مقام استاد تمام، اگر مایل باشد، می‌تواند همسر و مادری موفق هم باشد چنان‌که میلیون‌ها زن شاغل و حرفه‌مند دیگر این‌گونه بوده‌اند.»(متن مقاله)

ایجاد توازن و تعادل میان ابعاد گوناگون زندگی که به کار «بهبود زندگی اجتماعی» می‌آید، یک پیشنهاد این مقاله است که به فکر و تلاش زنان بسیار، جوان‌ترها به‌ویژه، کمک می‌کند با باورش در تماشای یک نمونهٔ واقعی (زندگی دکتر مریم میرزاخانی) و یک تحلیلی تخصصی (مقالهٔ دکتر نیره توحیدی) در مسیر «توسعهٔ انسانی» گام بردارند.

«شاید یکی از دلایل این‌که زنان دیگری هنوز نائل به دریافت این جایزه نشده بودند، این واقعیت باشد که دوران شکوفایی علمی بسیاری از زنان معمولاً در سنین زیر۴۰ سال نیست چرا که بر طبق سنت، اول باید تا جوان‌تر هستند به «وظایف» همسری و مادری بپردازند. و الّا تعداد زنانی که نائل به دریافت جوایز مهم دیگری در علوم مختلف از جمله ریاضیات شده‌اند، اگرچه هنوز بسیار کمتر از مردان است، اما نادر واستثنائی نیست.» (متن مقاله)

این‌جاست که شیوهٔ ارزیابی پرسش نخست متن پیرامون «بهبود زندگی اجتماعی، توسعهٔ انسانی و اهداف عدالت‌جویانه» از درس‌هایی که فرد انسانی می‌تواند از یک عمرِ درست زیسته‌شده برگیرد، فرامی‌رود و آموزگاران، تحلیل‌گران، سیستم اداره‌کننده، یا قانون‌گذاران و مجریان قانون در جامعه را در بر می‌گیرد، چرا که هدف مشترک برای دولت-ملت، زندگی کردن با فضیلت است.

«در یک دنیای انسانی ایده‌آل نباید جنسیت یک دانشمند مهم واصلاً قابل توجه باشد. اما در واقعیت موجود در اغلب جوامع ما، مبانی تعیین‌کننده منزلت، قدرت، وسلسله مراتب اجتماعی و لذا دسترسی و امکانات لازم برای موفقیت درکسب مدارج علمی، نه صرفاً توانایی‌ها، قابلیت‌ها و کوشش وتلاش افراد جامعه، بلکه هنوز و بسیار اوقات در تلاقی تبعیضات و کلیشه‌های فرهنگی و تاریخی مربوط به جنسیت، نژاد، قومیت، ملیت، طبقهٔ اقتصادی و نظایر آن شکل می‌گیرند.» (متن مقاله)

توحیدی با آوردن گفتاوردی از میرزاخانی در گفت‌وگو با مجله «کوانتا» از مدیر دبیرستان او، خانم حائری، یاد می‌کند که به باور مریم چنان مثبت و مصمم بود، که دو دختر دانش‌آموز جوان را، برای نخستین بار به شرکت در مسابقات المپیاد ریاضی و شکستن سد مردانهٔ تیم برندگان آن تشویق کرد: «...می‌گفت: تو می‌تونی انجام بدی، حتی اگر اولین نفر باشی که این کار را می‌کنی. من فکر می‌کنم این برخورد او خیلی در زندگی من تاثیر گذاشته است.»

مقاله همچنین به چالش اولویت‌های نادرست در زمینهٔ تعیین بودجه در امور مختلف، از جمله هزینه‌ها و تلاش‌های پژوهشی به کار گرفته شده برای توسعهٔ تجاری و مصرفی و تولیدهای نظامی، و کم‌توجهی به اختصاص دادن بودجهٔ کافی برای پژوهش‌های بهداشتی و پزشکی، نمونه‌اش پیشگیری و مبارزه با سرطان، و شیوه‌های توسعهٔ سودمدار و سلطه‌جو، به جای تأکید بر توسعهٔ انسانی و پایدار، می‌نشیند. توحیدی در این فرآیند با نگریستن از فاصله منظره را بزرگ‌تر می‌بیند، ولی برای بهتر دیدن منظرهٔ بزرگ‌تر، از اجزای آن چشم نمی‌پوشد تا منظره‌ای خودخواسته بر نسازد.

مقالهٔ نیره توحیدی گواه دیگری بر این دریافت نسل جوان‌تر ایران نیز هست که خیابان تنها عرصۀ مبارزۀ ما نیست، برای مبارزه با ناامیدی و مرگ، ما می‌باید بیشتر و زیباتر زندگی کنیم، خوب‌تر ببینیم، منصف‌تر و خردمندتر تحلیل کنیم- خردمندترینی که می‌شناسیم- تا لحظه‌ای شبیه ذهنیتی که با آن در مبارزه‌ایم نشویم.

***

انسان‌هایی هستند که رویدادها و دریافت‌ها را معنا و جان دیگری می‌بخشند- دلیلی برانگیزاننده برای برکشیدن انسانی که در ما هست و یا  امکان دارد بشویم. مرگ انسان‌هایی از این دست، نیستی را هماورد جاودانگی می‌کند؛ و این دست‌های ماست که می‌تواند ارزش‌های جاودانه را از اندوه و خشم باز پس بگیرد، یا فراموش کند آن فروتنی و شرافت انسانی را که به ظاهر متعارف و در ژرفا اخلاق و انسانیت بود در بستر روزمرّگی بیهوده‌ای که می‌توانست فرورفتن را تا تهِ بیهودگی تجربه کند.

ارج گذاردن چنان انسان‌هایی- چنان انسانیت‌هایی- تلاش برای رسیدن به فراسوست، که ارج‌گذاری از ژرفا می‌آید. آن‌که ارج می‌گذارد ناچار در موضوع ارج گذاری‌اش باریک شده است و این نوشته نیز بیشتر برای تقدیر نگریستن به فراسوست، حتی در حادثه‌های ناگهان و نابه‌هنگام، تا جامعه در مسیر اندیشیدن و پرسیدن ژرف‌تر دربارهٔ «بهبود زندگی اجتماعی، توسعهٔ انسانی و اهداف عدالت‌جویانه» قدم بردارد.

نگاه واقع‌بین دکتر توحیدی برای برکشیدن آموزه‌های سودمند از یک حادثهٔ تلخ، دریافت و ارزیابی انسانی‌اش‌ از چالش‌های زندگی یک زن موفق که به‌رغم استثنایی بودن می‌بایست در واقعیت جهان و روزگاری متعارف زندگی و تلاش و رشد کند، و پیام‌های الهام‌بخش و سزاوار درنگ در هر بخش از متنِ مستندی که با دقت و هشیاری تنظیم شده، از حقیقتِ خواست بزرگ‌تر او در یافتن خوب‌ترین پاسخ ممکن برای پرسش محوریِ مقاله سخن می‌گوید:
«در ایران و همهٔ کشورهای جهان... توسعهٔ انسانی باید توسعه‌ای همه‌جانبه باشد (اقتصادی، تکنولوژیک، علمی، فرهنگی، وسیاسی)...»(متن مقاله)

«در آغاز هیچ نبود. کلمه بود» و کلمات ارزش دارند و ارزش می‌بخشند به واقعیت‌ها و امکان‌ها. مقالهٔ دکتر نیره توحیدی گواه این ادعاست.

پاییز ۱۳۹۶ خورشیدی

———————————————
۱- سپهری، سهراب؛ پشت دریاها
۲-فصل‌نامهٔ ره‌آورد، شمارهٔ  ۱۲۰، صص ۱۶-۳۰ ،پاییز ۱۳۹۶
3-José Ortega y Gasset (1883-1955)
۴- شایگان، داریوش؛ لحظه‌ای در واحه، سهراب سپهری، شاعر نقاش، صص۳۹-۴۴ تابستان ۱۳۵۸، ترجمهٔ گلی ترقی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۹