ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 09.10.2016, 21:09
اشکال مختلف حقوق انسانی قبل از منشورهای حقوق بشر!

اقتباس و تالیف: آراز م. فنی

راههای تکامل حقوق بشر در ادبیات و گذر تاریخ (پاره ی هشتم)

De mänskliga rättigheternas väg, genom historien och litteraturen

از تاریخ اگر درسی یاد گرفته باشیم، این است که درسی از تاریخ نگرفته ایم - هگل

Professor Ove Bring   از پرفسور اووه برینگ:

آخرین مقاله ی منتشر شده - پاره ی هفتم - اختصاص داشت به بررسی تفکر و حقوق در یونان باستان. من از ادبیات آن دوره و فیلسوفان مشهور چون افلاطون، زنوفن و توکدیدوس کمک گرفته و به بررسی حقوق افراد در آن دوره پرداختم. نوشته، مضمون انتقادی داشت. در نوشتن متن از منابعی بغیر از کتاب استفاده شد و یا از اطلاعات عمومی در نوشتن آن فصل استفاده شد. اینک آخرین تمدن دنیای باستان؛ روم/ایتالیا و تاریخ تکامل حقوق در این خطه که به لحاظ زمانی قبل و دوره ی اوایل مسیحیت را مورد توجه قرار خواهد داد!

هلنیسم و تفکر جهانی
زمانیکه اولین تاریخنگار مدون تاریخ بشری هرودت (فوت حدود 420 ق. م.) به جهانگردی در دنیای خارج از یونان پرداخت، با توجه به اندیشه ی کمتر پیشداورانه ی خود از انسان و فرهنگ انسانی، موفق به شناخت نسبی از سایر ملل رسید. هرودت از بابل، مصر، آسیای نزدیک و مناطق بالای دریای سیاه دیدن کرد. یادداشتهای او از باورها، آداب، رسوم و ارزشهای اجتماعی مردم این سرزمینها که توسط یونانیها بربر خطاب می شدند هنوز هم بعنوان یک کار تاریخی معتبر سندیت دارد. شاید یکی از معتبرترین نوشته های علمی دنیای باستان بحساب می آید.
بنظر هرودوت فرق جدی و اساسی بین مردم سرزمینهائی که او زیر پا گذاشته بود و دولتشهرهای یونان وجود نداشت و بر عکس نقاط مشترک زیادی بین زندگی مردم دیده می شد. همانطوریکه میدانیم این برخورد باز و بدون پیشداوری، با نظریات ارسطو فرق اساسی دارد. هردوت را می توان اولین گلوبالیست یا جهان وطن تاریخ نامید!
ارسطو غیر یونانیها را بربر و وحشی می نامید. این پیشداوری بخشن در نوشته های اجتماعی و سیاسی ارسطو نیز انعکاس داشت! با این جمع بست مایل هستم اشاره ائی به زمینه های تکامل اندیشه ی سیاسی در رم و به طبع آن به توضیح رابطه های گروه های اجتماعی، مسائل حقوقی و مجازات در روم پیش از میلاد بپردازم.

حقوق مدنی در روم و حقوقدانان رومی
می دانیم که بین یونان و ایران سالهای طولانی بر سر حکومت بر سرزمینهای همسایه جنگ و درگیری وجود داشت. اتفاق افتاده بود که بخشهائی از خاک ایران توسط یونانیها اشغال شده و یونانیها نیز به نوبه ی خود از ارتش و پادشاهان ایران باستان شکست خورده بودند.
اسکندر مقدونی اما تنها امپراطور بود که همه ی ایران، افغانستان، بخشهائی از هندوستان و حتی مصر را اشغال کرد. اسکندر یکی از بزرگترین سیاستمداران یا امپراطوران دوران باستان است که به قولی توانست از فرهنگها و نخبگان سیاسی گوناگون معاصر غیر یونانی در اداره کشورهای اشغالی استفاده کند. اسکندر بر خلاف نظر معلم خود ارسطو بعد از شکست امپراطوری پارسها، با یک شاهزاده ی ایرانی ازدواج کرد.
تعداد زیادی از سران لشکر او نیز به همین گونه رفتار کردند. بنا به نقل قولی بیش از ده هزار سرباز یونانی/مقدونی با دختران ایرانی ازدواج کردند. اما دلیل نفرت ارسطو از ایرانیان! می گویند که پدر ارسطو در جنگ با ایرانیها کشته شده بود و از همین رو او کینه ائی عمیق به ایرانیها داشت. استفاده از کلمه ی بربر اگر چه بطور عموم توسط مردم یونان قبل از ارسطو نیز استفاده می شد - با توجه به اینکه یونانیها زبان ایرانیها و سایر ملیتها را نمی فهمیدند از کلمه ی بربر –  نوعی توضیح صدای زبان ایرانیها –  برای نامیدن آنها استفاده می کردند و بعد ها از این مفهوم برای خطاب همه ی غیر یونانیها مورد استفاده قرار گرفت. هنوز هم به کسانی که از فرهنگ رایج و مسلط زمان دور باشد و یا خشن عمل کند، از کلمه بربر برای توصیف آن افراد و یا گروه استفاده می شود.
در سالهای 500 پیش از میلاد، روم به لحاظ اداره ی سیاسی جامعه، یک دولتشهر همانند دولتشهرهای یونان بود اما در یک منطقه ی جغرافیائی دیگر، ایتالیا. در نقاط مختلف ایتالیا دولتشهرهای گوناگون دیگری وجود داشتند که بطور عمده مستقل بودند.

طبقات اجتماعي در جمهوري روم
در دوره سیادت جمهوري روم ، شهروندان جامعه به سه و یا چهار طبقه تقسیم می شدند؛ نجبا/اشراف، عوام، برده ها و اگر زنان را که حقوق مشخصی نداشتند یک کاته گوری مستقل در نظر بگیریم می توان جامعه ی روم باستان را به چهار طبقه/گروه تقسیم کرد. پاره ائی از تاریخدانان خانواده ی سلطنت، امپراطوران و یا کنسولهای رومی را جزو طبقه ی اشراف/الیگارشی روم بحساب آورده اند دیگران حاکمان را بعنوان یک طبقه ی جداگانه بررسی کرده اند!
عوام بطور معمول شامل سه دسته اجتماعي بود: کشاورزان، صنعتگران و کسبه/بازاريان که عمومن حقوق مشخصی نداشتند. ولی تضادهای اجتماعی، نیاز سران ارتش/امپراطوری به نیروی نظامی و رشد اقتصاد در روم پایه ی اصلی اعتراضات مردم و شورش بردگان شد.

چگونگي شكل گيري نظام حقوق نوشته
هرچند از تاریخ شروع تمدنی به نام امپرطوری روم (ایتالیای امروز) اطلاع چندان دقیقی دردست نیست اما می توان گفت امتزاج تمدن یونان با تمدن روم پس از فتح بخشهای مهمی از خاک کشورهای همجوار توسط رومیان مهم ترین زیربنای آغاز جمهوری روم شد که آمیخته ائی بود از دوتمدن مزبور.
درسال 395 میلادی به واسطه شورش سپاهیان ازداخل وهجوم واستیلای اقوام غیررومی در حاشیه ی این امپراطوری موجبات تجزیه وفروپاشی امپراطوری روم وتبدیل آن به روم غربی وشرقی فراهم گردید. امپراطوری روم غربی یکصد سال دوام داشت تا اینکه بدست ژرمن ها منقرض شد. اما قدمت امپراطوری روم شرقی حدود یک هزار سال طول کشید تااینکه در سال 1453میلادی (روم شرقی ) توسط ترکهای عثمانی تصرف و حکومت رم شرقی منقرض شد. همان طوری که می دانید این پدیده شروعی بود به مهاجرت دانشمندان و فیلسوفان ایتالیائی/غربی به مناطق داخلی اروپا و شروع رنسانس علمی در اروپا!
  نظام حقوق نوشته شده كه بعضن نظام حقوقي  رومي – ژرمني يا نظام مدني نیز ناميده مي شود ريشه در حقوق روم و مجموعه قوانين مدني ژوستي نين دارد. در روم باستان – احتمالن بدلیل فشار بسیار بالا از طرف حکام – و منسجم بودن مردم درگیریهای ردودرو وجود داشت. شورش بردگان به رهبری اسپارتاکوس یک مثال بسیار گویا و تاریخی بر این ادعاست. بدین جهت و به دليل وجود قوانين متفاوت و تبعيض آميز نسبت به طبقه عوام و بردگان، از طرف حکومت و نجبا در سال 455 قبل از ميلاد كميته 10 نفره اي مامور شدند تا قانون واحدي را براي همه ي ساكنان روم تنظيم كنند.
الواح دوازده گانه: درگیری طبقاتی و مبارزه برای یک زندگی بهتر در روم شکل خشنی را بخود گرفت. این مورد شاید بی نظیر هم بود. در ایران، مصر، چین، هندوستان و یونان باستان اغلب جنگها، درگیرهای برون مرزی بودند. یعنی جنگ بین ملتهای همجوار بود و یا اینکه با اقوام درون امپراطوری که قدرت مرکزی را برسمیت نمی شناختند و یا بدنبال ایجاد حکومت دیگری بودند، جنگ اتفاق می افتاد. میدانیم که که در جامعه شناسی سیاسی و روابط بین الملل از این اختلافات با عنوان “جنگهای هویتی/ملی” یاد می شود.
اين كميته 10 لوح را تهيه كرد اما رضايت عوام (كشاورزان، صنعتگران، كسبه) را جلب نكرد. قدری بعد كميته ديگري تشكيل شد و دو لوح ديگر را تهيه كرده و به این مجموعه اضاه کردند كه مجموعن به الواح دوازده گانه معروف شده اند.
فرم و محتوای 10 لوحه ی اولی و حقوق و ظایف مندرج در آنها قدری ساده و ابتدائی بود اما با اضافه شدن برخی از خواستهای مردم عادی در دو لوح بعدی محتوا، حقوق تاکید شده و درخواستها پیچیده تر شدند.
مضمون لوحه ها را می توان به چند بخش تقسیم کرد. بندها و قوانینی که محتوای آنها در رابطه با مجازات مجرمین بود که برای اغلب این جرمها و در صورت وجود اسناد کافی، احکام اعدام صادر و اعمال می شد. در این قوانین حقوق مالکین بر اموال و اشیا تثبیت شده و محترم بود. بدهکاران موظف به پرداخت بدهی خود بودند ولی در صورت عدم توانائی پرداخت بدهی؛ جان بدهکار از گزند طلبکار و مسئولین مصون بود.
-  زنان همانگونه که می شود حدس زد همیشه تحت قیمومیت مردان بودند. این قیمومیت را می توان حتی نسبت به بچه ها و مجموعه ی خانواده گسترش داد. پدر خانواده می توانست روی فرزندان در طول حیات خود کنترل داشته باشد. حتی اگر بچه ها مستقل زندگی می کردند و یا خود دارای فرزندانی نیز بودند این اعمال قدرت ادامه داشت!
-  در مادی چهارم تصریح شده بود که فرزندانی که ناقص بدنیا می آیند می بایست از بین برده شوند. این حذف فیزیکی بدو دلیل. دلیل اول این که چنین بچه هائی بار سنگینی بدوش خانواده بودند که بخودی خود این مسئولین/بار به جامعه تحمیل می شد. از طرف دیگر روم می بایست انسانهای قوی تربیت می کرد که می بایست در خدمت لژیونهای ارتش و امپراطوری باشند و افراد توانخواه عملن چنین عملکردی نمی توانستند داشته باشند.
- در ماده ی هشتم تصریح می شود که دزدانی که در حین دزدی دستگیر شوند مجازات مرگ برای آنها باید اجرا شود و بهمین گونه بود اگر کسی فرد دیگری را به آتش می کشید/می سوزاند مجازتش زنده سوزاندن بود. قصاص!
-  هر کسی که شهادت دروغ می داد از بالای تپه ی مشهوری به پائین انداخته می شد. در ماده ی یازدهم ازدواج بین اشراف با مردم عادی ممنوع اعلام می شد و این امر برعکسش نیز صادق بود! بدیگر بیان تاریخ روم تاریخ مبارزه ائی بود بین اشراف، بوروکراتها از یکطرف و مردم عادی از طرف دیگر. ستیز اشراف با برده ها نیز عرصه ی دیگری از مبارزه بود.

”Den romerska republiken kännetecknades av patriciernas och plebejernas klasskamp. Makten låg hos ämbetsmännen som hade rätt att arrestera vem som helst, var ändå juridiken hårt politiserad. Individens rätt säkerhet främjades i någon mån av att ämbetsmännens makt var kontrollerad”( S. 95).

در رابطه با روابط نابرابر بین اشراف و مردم و سیادت اشراف و حکومت در طول پروسه ی سالهای آخر جمهوری وضع دگرگون شد. اجرای قوانینی که در لوحه ها مدون بود و با تغییر و در قوانین سیاسی و دموکراتیک شدن حکومت، روابط واقعی به نفع مردم تغییر پیدا کرد. آن قوانینی که ویژه ی اشراف بود به تدریج شامل حال عوام نیز گشت. بهمین ترتیب بود حقوق زنان و فرزندان جوان. بدیگر بیان حقوق افراد در قانون تصریح و تعدیل شده بود و قدرت حاکمان به گونه ائی تحت کنترل ارگانهای انتخابی تحت کنترل بود! مجلس سنا ارگان اشراف/اریستوکراسی جمهوری روم بود!
رواقیون(Stoicism)
اسکندر با اشغال مصر و ایران سیطره خود را به بخش اعظم تمدن آن زمان گسترش داد. همزمان با اسکندر مکتب فلسفی و اجتماعی پایه گذاری شده و رشد پیدا کرد که به استویسیم معروف شد. این افراد در زبان فارسی رواقیون نام گرفتند. موسس این تفکر زنون یکی از چند فیلسوف بزرگ یونانی بود که شاگرد و حافظ میراث سقراط بود. ویژه گی مهم فلسفه ی رواقیون نگرش عمومی و جهانشمول آن به انسان و انسانیت بود. به دیگر بیان رواقیون سیاست جهان را حکومتی جهانی در نظر می‌گرفتند که انسان می‌تواند در آن با احترام گذاشتن به قوانین اجتماعی، شهروند محسوب شده و در امور زندگی خود دخالت کند. با این توضیح می توان چنین چنین نتیجه گرفت که مفهوم شهروند جهانی در این دوره متولد شده و بعدها هم در فلسفه ی رواقیون – که یکی از دیرپاترین نظریه های فلسفی است – و نیز سایر نظریات فلسفی که از جهان یک توضیح مادی و واقعی ارایه می دهند رشد پیدا کرد. “در اخلاق، رواقیان فضیلت را مقصود بالذات می‌دانستند و معتقد بودند که زندگی باید سازگار با طبیعت و قوانین آن باشد و می‌گفتند آزادی واقعی وقتی حاصل می‌شود که انسان شهوات و افکار غیر طبیعی را به یکسو نهد و در وارستگی و آزادگی اهتمام ورزد. رواقیان به سبب پیروی از این اصول نزد عامهٔ مردم به لاقیدی معروف بودند” (ویکی پدیا).
بعضی از اصول اخلاقی رواقیون به این ترتیب هستند:
-  برابری همهٔ انسانها از زن و مرد، برده و برده‌دار، ثروتمند و فقیر
  -  رعایت حقوق کودکان
  -  رعایت اخلاق در محیط کار
آموزهٔ اخلاقی این مکتب مردم را موظف به حضور گسترده و فعال در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی در جامعه خود می‌کند و تاکید می کند که قانون‌های وضع شده از سوی انسان باید منطبق بر قانون‌های طبیعی باشند. مکتب رواقیون برای اولین بار حقوق بشر را به صورت جامع و مدون در فرهنگ غرب بیان کرد.
نظریات رواقیون بعد از مرگ اسکندر
پلی بیوس تاریخ دان یونانی تبار که 250 سال پیش از میلاد زندگی می کرد یکی از متفکرین بزرگ یونان و روم باستان است که در نوشته های خود برای اولین  بار از تقسیم قدرت در اداره ی جامعه صحبت کرد. می دانیم که بعدها جان لاک با استفاده از نظریات پلی بیوس به تشریح اشکال قدرت سیاسی و تئوری تقسیم قدرت همت گماشت.
پلی بیوس بعد از بررسی اشکال حکومتهای موجود یعنی: سلطنت/مونارکی، امپراطوریها/الیگارشی و دموکراسیها تاکید می کند که تنها با حفظ بالانس بین مراکز قدرت می توان به ایجاد و استمرار یک جامعه ی سیاسی کمک کرد. 

مقدمه ائی بر فصل نهم
آنتینگونه” سوفوکل”

کتاب، تراژدی و یا درام آنتینگونه توسط سوفوکل حدودن 442 سال پیش از میلاد نوشته شد. پولونیکس و اتئوکلس در جنگ با یکدیگر بر سر قدرت کشته می‌شوند. کرئون، پادشاه تب فرمان می‌دهد تا اتئوکلس را با تشریفات و احترام کامل به خاک بسپارند ولی جنازهٔ پولونیکس خیانتکار را به حال خود رها سازند تا خوراک کرم‌ها و لاشخورها گردد. آنتیگونه و ایسمنه، خواهران دو برادر کشته شده هستند و آنتیگونه نمی‌تواند بپذیرد که جنازهٔ برادرش پولونیکس به حال خود رها گردد. پس مخفیانه به دیدار ایسمنه رفته و از او می‌خواهد تا در خاک‌سپاری برادر به او کمک کند. اما ایسمنه از خشم کرئون وحشت دارد و نمی‌پذیرد. پس آنتیگونه به تنهایی دست به کار می‌شود...
اهمیت این نوشته و محتوای آن و ضرورت اشاره به آن در اینجا بخاطر توضیح یک حق بسیار مهم انسانی در این نوشته است که بعد ها و در تاویلهای مختلف با عنوان حق طبیعی تکامل پیدا کرد. میدانیم که نوشته های سوفوکل در تئاتر و ادبیات نقش مهمی داشتند. اما متن و تراژدی آنتیگونه موضوع بحثها و نوشته های زیادی بود و هنوز هم هست و فیلسوفان و ادیبان زیادی در نوشتهای خود به این و یا آن شکل در باره ی آن موضع گیری می کنند!
با استفاده از مفهوم حقوق طبیعی سوفوکول در تراژدی آنتینگون و نیز آزادی انتخاب طبیعی و حقوق شهروندی در نوشته های رواقیون تمدن غربی/انسانی روی سه و یا چهار نوع حقوق استوار شده است: حقوق طبیعی، حقوق مثبت و حقوق بشر! من در فصل بعدی و  بطور خلاصه به توضیح این سه نوع حقوق و فرقهای عمده ی آنها باهمدیگر خواهم پرداخت.