ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 05.10.2016, 7:28
مغاک تیره تاریخ

مزدک بامدادان

نشان داده شد که میان داده‌های سیره و آنچه که در سوره‌های مکی قرآن آمده است، کمترین همپوشانی دیده نمی‌شود. اکنون باید دید قرآن و سیره درباره بازه مدنی، که به گمان من پرارجتر از بازه مکی است، چه آورده‌اند.

با گریز محمد و ابوبکر از مکه، روندی که با کوچ ابوسلمه بن[عبد]الاسد (۱) آغاز شده بود، به فرجام خود رسید. این رخداد که در تاریخنگاری اسلامی «هجرت» نام گرفته است، چندان بزرگ و پُرارج بوده که تاریخ اسلام را با آن می‌آغازند و می‌شمارند. با اینهمه در قرآن، همان قرآنی که به رخدادهایی بس پیش‌افتاده‌تر پرداخته است، هیچ نشانی از هجرت محمد نمی‌یابیم. با چون‌وچرای فراوان شاید بتوان آیه زیر را بازتابی از این رخداد دانست، ولی از دل همین آیه نیز بدرنمی‌آید که «نبی» از کجا به کجا رفته است، بویژه که سیره بما می‌گوید محمد را کسی جز ابوبکر همراهی نکرده بوده است:

باری ابن‌اسحاق داستان خود را با رسیدن محمد به مدینه پی می‌گیرد و فهرستی از رخدادهای پُرارج را فهرست می‌کند:

پس از راست کردن خویشکاریهای مسلمانان در برابر الله (نماز و روزه و زکات و...) و در برابر یکدیگر (پیمان برادری انصار و مهاجران) چالشهای نوینی بر محمد رخ می‌نمایند. در همان ماههای نخست یهودیان یثرب، که اینک مدینه‌النبی خوانده می‌شود، با محمد و پیروانش سر ناسازگاری می‌گذارند (۴). چالش دیگر محمد گروهی هستند که اسلام آورده‌اند، ولی در نهان دل با مسلمانان نمی‌دارند. سیره آنان را “منافقین” می‌نامد که عبدالله بن‌ابی‌سلول از سرشناسترین آنان است. محمد در آغاز فرمانروائیش در مدینه همچنین درگیر بگومگو با یهودیان است، که پیامبری او را با پرسشهای خود به چالش می‌گیرند. افزون بر این گروهی از نصرانیان نجران نیز برای آزمودن محمد رهسپار مدینه می‌شوند. ابن اسحاق در باره این گروه واپسین می‌نویسد:

ابن‌اسحاق اگرچه در اینجا نمایی پریشان و درهم از شاخه‌های گوناگون مسحیت خاوری بدست می‌دهد، ولی بما نشان می‌دهد که درگیریهای درونی مسیحیان، بویژه مسیحیان خاوری (سوری-آرامی) برای او ناشناخته نبوده‌اند. آنچه که او در اینجا آورده است، برداشتی آشفته و نادرست از درگیریهای مسیحیان تک‌گوهرگرا و دوگوهرگرا (۶) بر سر گوهر زمینی و آسمانی عیسا است، درگیریهایی که در دهه‌های پایانی سده سوم آغاز شدند و بیش از چهار سده به درازا کشیدند.

آنچه رفت، گزارش رخدادهای ۱۲ ماه نخست پس از هجرت بود. ابن‌اسحاق داستان خود را از بخش بیست‌وششم با جنگهای محمد پی می‌گیرد و از ماه دوازدهم (غزای ابواء) تا سال یازدهم (غزو تبوک) بیست‌وهشت غزوه را برمی‌شمارد (۷). افزون بر این او سخن از سی‌وهشت جنگ دیگر می‌راند که اَرجشان به پای غزوه‌ها نمی‌رسیده است:

بدینگونه در سیره ابن‌اسحاق، که باید کُهنترین سیره نبوی به شمارَش آورد، سخن از ۶۶ نبرد است، که همه بروزگار محمد و به فرمان او آغاز گشته‌اند. نگارنده سیرت رسول‌الله رخدادهای ده سال بازه مدنی را گاه سرسری و گذرا و گاه با ریزه‌کاریهای شگفت‌انگیز فروگزارده و گاهشماری بی‌کم‌وکاست از این بازه تاریخساز از خود بیادگار گذاشته است. در فهرست زیر می‌توان برترین رخدادهای این ده سال را، که به گمان من از دیدگاه بافتارکاوانه و بی آنکه بر سخنان آمده در سیره باور داشته باشیم، بزنگاههای سرنوشت ساز بوده‌اند، در کنار هم نهاد:

- سال دوم (ماه هژدهم): دگرگون شدن سوی قبله از اورشلیم به مکه
- سال دوم: پیروزی بزرگ در جنگ بدر
- سال دوم: جنگ با بنی‌قینقاع
- سال سوم: شکست بزرگ در جنگ احد
- سال چهارم: جنگ با بنی‌النضیر
- سال پنجم: جنگ خندق
- سال پنجم: جنگ بابنی‌قریظه
- سال هفتم: پیمان آشتی حدیبیه
- سال هفتم: نامه به سران و پادشاهان
- سال هفتم: جنگ خیبر
- سال هشتم: گشودن مکه

از ۶۶ نبردی که میان مسلمانان و دشمنانشان درگرفت، تنها چهارتای آنها در برابر یهودیان بود و همچنین کشتن کعب بن‌الاشرف و سلام‌ابن‌ابی‌الحقیق را نیز که هر دو یهودی بودند، می‌توان در چارچوب درگیری محمد با یهودیان گنجانید. دیگر درگیریها و چالشهای محمد، بمانند آنچه که درباره بازه مکی نشان داده شد، با بُت‌پرستان و بویژه سران قریش است. بدیگر سخن اگر بخواهیم با شمار و آمار سخن بگوییم، کمتر از %۱۰ از درگیریهای محمد در ده سال زندگانی و پیامبریش از هجرت به یثرب تا درگذشتنش، با یهودیان بوده است و تا بدانجا که من کاویده‌ام دستکم در سیره ابن‌اسحاق سخنی از رویارویی جنگی با مسیحیان (شاید بتوان با هزار چون‌وچرا جنگهای میان سپاه اسلام و ارتش روم را از این دست دانست) در میان نیست. ولی همین درگیری با یهودیان را نیز نمی‌توان به پای نبرد دو ایدئولوژی برای بدست آوردن سروَری بر جامعه آنروز عرب دانست، چرا که ابن‌اسحاق ریشه درگیریهای محمد با یهودیان را چنین نوشته است:

چکیده اینکه جنگ با بنی‌قینقاع از آن درگرفت که یهودیان شرمگاه زنی مسلمان را در بازار به نمایش گذاردند، بنی‌النضیر از آن رو سزاوار جنگ شدند، که جبرئیل (بخوان محمد) بر آنان بربست که بر کشتن پیامبر همداستان شده‌اند، بنی‌قریظه در جنگ خندق با دشمنان مسلمانان هم‌پیمان گشتند و یهودیان خیبر نیز از آن روی به خشم الله دچار شدند، که در بسیج لشگر کفار دستی گشاده‌ و در دشمنی با پیامبر پیشینه‌ای دراز (نمونه سلام ابن‌ابی‌الحقیق) داشتند. همه آنچه که بهانه جنگ با این یهودیان بوده است، می‌توانست گریبان هر قبیله دیگری با هر دین و آئینی را نیز بگیرد و در سرتاسر سیره‌های شناخته شده نشانی از جنگ دینی دیده نمی‌شود. چنانکه جنگ طائف نیز از آن رو درگرفت، که به گفته ابن‌اسحاق:

اگر این جنگها و سریه‌ها را آئینه‌ای از درگیری‌ها و چالشهای روزانه بدانیم، بیش از %۹۰ از درگیریهای محمد با کفار بُت‌پرست و منافقان بوده است.

رخدادهای سرنوشت‌ساز دیگری نیز در این میان هستند، که ابن‌اسحاق بدانها با همه ریزه‌کاریها پرداخته است. برای نمونه می‌توان از جنگ بدرالکبری گفت، که نخستین پیروزی چشمگیر مسلمانان بر بُت‌پرستان بود و شکستی سهمگین را بر کفار قریش پذیراند. سیرت رسول‌الله گزارش این جنگ و پیش‌زمینه‌ها و پیآمدهایش را در کمابیش یکسد برگ (از ۵۳۶ تا ۶۲۹) آورده است. گفتنی است که این رخداد سایه خود را به یک پوشینه (سرتاسر پوشینه سوم) از هشت پوشینه الطبقات‌الکبری در ۳۶۰ برگ گسترانده است. همچنین از جنگ اُحُد یاد باید کرد، که در آن بُت‌پرستان کین شکست بَدر را از مسلمانان خواستند و گروهی از یاران نزدیک محمد، چون حمزه بن‌عبدالمطلب را به خاک افکندند. رخداد پرارج دیگر دیگرگون شدن قبله از اورشلیم به سوی مکه است. جنگ احزاب یا خندق رخداد بسیار بزرگی در روند استواری اسلام و پیش‌زمینه‌ای برای گسترش آن بود، که پیمان آشتی حدیبیه، شکست فرجامین و همیشگی یهودیان و آمادگی مسلمانان برای گشودن مکه و شکستن اورنگ سروری قریش و برانداختن بُت‌پرستی از سرتاسر جزیره‌العرب از پیامدهای آن بودند.‌

در پی آشتی با بُت‌پرستان قریش و نگاشتن پیمان حدیبیه، محمد به گفته همه سیره‌نگاران نامه‌هایی برای سران و پادشاهان کشورهای پیرامون نوشت و آنان را فراخواند که اسلام بپذیرند تا دچار خشم الله نگردند. او دحیه بن‌خلیفه الکلبی را به نزد قیصر روم، عبدالله بن‌حذاقه السّهمی را به نزد خسرو پرویز، حاطب بن‌ابی‌بلتعه را به نزد مقوقس پادشاه اسکندریه، عمرو بن‌العاص السّهمی را به نزد پادشاه عمان، سلیط بن‌عمرو را به نزد پادشاه یمامه، علاء بن‌حضرمی را به نزد پادشاه بحرین و شجاع بن‌وهب الاسدی را به نزد پادشاه شام فرستاد (۱۵). اگر داستانهای سروده شده از سوی ابن‌اسحاق و دیگر سیره‌نویسان و تاریخ‌نگاران را باور کنیم، باید بپذیریم که محمد نقشه‌های دورودرازی را در سر می‌پرورانده است و از همان نخستین شبی که در غار حرا با جبرئیل روبرو شده بوده است، نگاه به پایه‌گذاری یک فرمانروائی جهانی داشته بوده است. از این رو باید این گزارش آمده در سیرت‌ رسول‌الله را به نگاه به جغرافیای آن روز جهان بارها و بارها خواند و آن را با جنگهای کشورگشایانه چهار خلیفه نخست سنجید و دید که آنان درست به سرزمینهایی لشکر کشیده‌اند، که محمد پیشتر فرمانروایانشان را به اسلام فراخوانده بوده است.

و سرانجام باید از پُرارج‌ترین و ستُرگ‌ترین رخداد بازه مدنی یاد کرد، که همانا شکست فرجامین بُت‌پرستان و گشودن مکه و شکستن بُتهای خانه کعبه باشد. شکستن این بُتها در نگاه سیره‌نگاران نمادی برای برافکندن آئینها و باورهای کُهن جزیره‌العرب، پایان بخشیدن به دورانی تاریخی که سیره آن را “جاهلیت” می‌نامد و درافکندن فرهنگ و آئینی نوین برای همه عربها، بنام اسلام است.

اکنون جای آن دارد که بمانند بازه مکی، نگاهی به سوره‌های مدنی قرآن (بر پایه فهرست ابن‌عباس) بیفکنیم، تا ببینیم آیا می‌توان میان قرآن و سیره درباره این رخدادها یک همپوشانی تاریخی یافت، یا در اینجا هم قرآن از چیزی سخن می‌گوید و سیره از چیزی دیگر.
دنباله دارد ...

بخش‌های پیشین:
بررسی شیوه‌های تاریخ‌نگاری اسلامی – یک
بررسی شیوه‌های تاریخ‌نگاری اسلامی – دو
بررسی شیوه‌های تاریخ‌نگاری اسلامی – سه
بررسی شیوه‌های تاریخ‌نگاری اسلامی – چهار
بررسی شیوه‌های تاریخ‌نگاری اسلامی – پنج
بررسی شیوه‌های تاریخ‌نگاری اسلامی – شش
بررسی شیوه‌های تاریخ‌نگاری اسلامی – هفت
بررسی شیوه‌های تاریخ‌نگاری اسلامی – هشت
بررسی شیوه‌های تاریخ‌نگاری اسلامی – نُه
بررسی شیوه‌های تاریخ‌نگاری اسلامی‌– دَه

خداوند دروغ، دشمن و خشکسالی را از ایران‌زمین بدور دارد
مزدک بامدادان
mbamdadan.blogspot.com
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

———————————————
۱. سیره ابن‌اسحاق، ۴۵۰
۲. الحزاب، ۵۰
۳. سیره ابن‌اسحاق، ۴۸۶ تا ۴۸۸
۴. همان، ۴۹۱، باب بیست‌وسوم، در ظاهر کردن یهود عداوت سید علیه‌السلام
۵. همانج، ۴۹۷ تا ۵۱۳
Mono-/Miaphysites and Dyophysites.۶
۷. غزوه‌ها جنگهایی هستند که محمد خود در آنها شمشیر رانده است. سریه‌ها، یا جنگهایی که محمد تنها لشگر آراسته و به میدان فرستاده، در این فهرست نیامده اند. برای نمونه ابن‌اسحاق از رخدادهای جنگ مؤته با نام “ذکر اصحاب مؤته” یاد می‌کند.
۸. سیره ابن‌اسحاق، ۱۰۷۷
۹. همان، ۶۳۲ تا ۶۳۳
۱۰. همان، ۷۱۳ تا ۷۱۴
۱۱. همان، ۷۳۶
۱۲. همان، ۷۶۷ تا ۷۶۸
۱۳. همان، ۹۲۹
۱۴. همان، ۸۲۰
۱۵. همان، ۱۰۶۳ تا ۱۰۶۴