ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 01.02.2016, 13:02
فدائیان اسلام و خشونت در جامعه

بهزاد کشاورزی

با چنین کیفیتی، جمعیت فدائیان اسلام در صحنۀ سیاسی– اجتماعی و مذهبی کشور، پای به عرصۀ وجود گذاشت. چنین مجموعه‌ای از افراد ناصالح و قداره بند و باج گیر، اگر داخل در امورسیاسی و اجتماعی کشور گردند، معلوم است که چگونه جهت پیشبرد امیالشان با مردم و حتی نهاد‌های کشور برخورد می‌نمایند.

آنان هرگاه رفتار نهاد و یا شخصیتی را مغایر اهداف خویش می‌یافتند، ابتدا آنان را با نا هنجارترین واژه‌ها مورد تهدید و ارعاب قرار می‌دادند. اگر توپ و تشرشان کارساز نمی‌شد، دست به چماق و دشنه و خنجر و یا اسلحۀ گرم می‌بردند. البته از پشتیبانی تعدادی از روحانیان و رجال و دولتمردان و حتی روزنامه نگاران سود جو نیز برخوردار بودند و به همین دلیل از مجازات نیز معاف می‌گشتند.

سرتاسر زندگانی دهسالۀ این جمعیت در عرصۀ کشور ایران، همراه با تهدید و کشت و کشتار بود. شرح کلیۀ اعمال ضد اجتماعی آنان، فرصت بیشتری لازم دارد که از حوصلۀ بحث ما خارج است. و به همین دلیل به بیان شمّه‌ای از رفتار شرارت‌بار آنان در جامعه اشاره می‌کنیم تا خواننده از میزان مزاحمتی که این گروه در کشور برای نهاد‌ها و مردم فراهم می‌ساخت، آگاه گردد:

تهدید و ارعاب بانوان کشور

مهدی نیا در این باره آورده است که:

ملاحظه می‌شود که این گروه در هدف باز گردانیدن ارتجاعی‌ترین سنن سیاه اسلامی تشکیل شده بود. و آن همان برنامه‌ای بود که سی واندی سال بعد، زمامداران حکومت اسلامی در کشور ما پیاده کردند. حمله به بانوان باصطلاح «بد حجاب» در کوچه و خیابان، الصاق اعلانات بر علیه بی حجابی بر در و پیکر شهر، اذیت و آزار بانوان بی حجاب در داخل اتوبوس‌های شهری و... همان رفتاری بود که پس از استقرار جمهوری اسلامی به وسیلۀ مأموران آن حکومت انجام می‌شد.

تهدید مطبوعات کشور

پس از قتل رزم آرا بوسیلۀ این گروه (صبح روز چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۲۹)، دولت مصدق تعدادی از عوامل این جنایت را بازداشت می‌کند. نواب صفوی نیز پس از مدتی بدام شهربانی می‌افتد(۱۳خرداد ۱۳۳۰).[۲۵] دو روز بعد از این تاریخ، گروهی از اعضای فدائیان اسلام (خارج از زندان)، پس از اینکه طی اعلامیه ای، ضمن دشنام گوئی به مصدق، دولت وی را زیر ناسزا و تهدید قرار می‌دهند، دستگیری «برادران» خویش را براساس «دستور اجنبی» و دستگیر کنندگان را «عمال بیگانه» قلمداد می‌کنند و به دولت و حکومت در این مورد هشدار می‌دهند[۲۶]، طی نامه‌ای از طریق روزنامۀ اطلاعات، کلیۀ مطبوعات کشور را تهدید می‌کنند که:

و البته تعدادی از روزنامه‌نویس‌ها نیز یا از ترس و یا به هر دلیل دیگر، به حمایت از آنان برمی‌خیزند و قلم به تملق و چاپلوسی می‌چرخانند. منبع فوق در این باره می‌نویسد:

تهدید فلسفی (واعظ)

سران این جمعیت، آنجا که لازم می‌دید ند از توهین و تهدید نسبت به هم کسوتان خویش نیز باز نمی‌ایستادند. آنان که در گذشته بالا‌ترین مرجع دینی شیعیان (حاج آقا سید حسین بروجردی) را با زننده‌ترین واژه‌هائی مورد توهین قرارداده بودند[۳۰]، سال‌های بعد نیز با آیت الله کاشانی «زعیم عالیقدرشان» معامله به مثل کردند، تکلیف‌شان با ملایان دیگر روشن بود.

در همان زمان،«محمد تقی فلسفی» واعظ معروف، بعد از ظهرهای رمضان در مسجد شاه سخنرانی می‌کرد و این سخنرانی‌ها مستقیمآ از رادیو تهران پخش می‌شد. فدائیان جهت رسانیدن پیام خود به گروه وسیعی از مردم کشور، از وی می‌خواهند که در میان سخنرانی‌هایش در مورد دستگیری نواب صفوی از دولت انتقاد کرده و نسبت به دستگیری «رهبر» اعتراض نماید. فلسفی از انجام این درخواست غیرقانونی سرباز می‌زند و در نتیجه:

ادامه دارد

بخش نخست

———————-
[۲۴] - مهدی نیا، زندگی سیاسی عبدالحسین هژیر، صص۲۰۷- ۲۰۸.
[۲۵] - دستگیری نواب صفوی با عطف به پرونده‌ای که در ۲۸ مهر۱۳۲۷ در شهرستان ساری تشکیل شده بود، انجام گرفت و بر طبق آن پرونده، او غیاباً به «گناه ورود به عنف به دبیرستان ایراندخت» به دو سال حبس تأدیبی و پرداخت پنج هزار ریال غرامت نقدی، و همچنین  به جهت «ایراد ضرب و جرح به سرایدار مدرسه» به شش ماه حبس و به دلیل «ایراد ضرب و جرح به مأمورین افسران دژبانی» به یک سال حبس تأدیبی محکوم شده بود. ن- ک: علی رهنما، همان بالا، ص۲۶۹.
[۲۶] - رهنما، همان بالا.
[۲۷] - رهنما، همان بالا، ص۲۷۱. به نقل از اطلاعات، ۱۵خرداد ۱۳۳۰.
[۲۸] - رهنما، همان بالا، به نقل از روزنامۀ فرمان.
[۲۹] - رهنما، همان بالا، به نقل از روزنامۀ طلوع.
[۳۰] - نواب صفوی در کتاب «راهنمای حقایق»، در خطاب به آیت‌الله بروجردی، (بدون نام بردن از وی)، او را با سگ مقایسه کرده و نوشته بود: «توای بی‌وفا بشر ایکاش وفاداری را از سگ آموخته بودی». ن- ک: علی رهنما، همان، ص۵۸.
[۳۱] -  رهنما، همان، ص۲۷۲، به نقل از فلسفی، محمد تقی، خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۶، ص۱۶۷.