ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 27.01.2016, 18:54
حقیقتِ یک‌سر و دروغِ هزارسر

اشکان آویشن

یک مَثَل یونانی می‌گوید: «حقیقت یک سر و دروغ، هزار سر دارد.» من در درستی این گفته، شک‌دارم. اگر نگاهی به تاریخ بشری بیندازیم، می‌بینیم که بیشتر جنگ‌ها و کشتارها، دسیسه‌ها و توطئه‌ها نه ناشی از دروغ بلکه ناشی از درک متفاوت حقیقت بوده‌است. به عبارت دیگر، حقیقت در ذهن انسان‌ها با دانش و تجربه‌های کاملاً متفاوت، چنان چهره‌ی رنگارنگی داشته که انسان‌ها، با توجه به اسارت در چنگال تک‌اندیشی خویش، حقیقت را همان دانسته که آنان، آن را تجربه کرده‌اند. اگر سازندگان این مَثَل می‌گفتند:«همان‌طور که دروغ، هزار سر دارد، حقیقت می‌تواند هزاران سر داشته‌باشد.» به واقعیت عینی و تجربی تمایز میان حقیقت و دروغ، چه در گذشته و چه در زمان حال، نزدیک‌تر بود.

پرسش دیگری که مطرح می‌شود آنست که اگر ما بپذیریم که بسیاری از جنگ‌های حیدری/نعمتی انسان‌ها در طول تاریخ، ریشه در آن داشته‌است که هریک، خویش را به تنهایی مالک حقیقت انگاشته‌است و دُرُست از همین‌رو با «دیگر انگارانِ» مُصِر در دریافت خویش، وارد جنگ و خونریزی شده، امروز که بسیاری از دولت‌ها و ملت‌ها در کنار هم با دوستی و توافق زندگی می‌کنند، آیا به درک یکسانی از حقیقت، دست یافته‌اند؟ پاسخ من آنست که خیر! اتفاق را که انسان امروز، بیشتر از انسانِ هزاران سال پیش و یا حتی انسان صد سال پیش، به دریافت‌های متفاوت، متمایز و حتی گاه متضاد با دیگر هم زبانان خود و یا با دیگر انسان‌ها در حوزه‌های متفاوت فکری، فلسفی، فرهنگی، ادبی و اجتماعی رسیده‌است.

این که این انسان‌ها به درگیری و جدل با یکدیگر نمی‌پردازند از آن‌روست که بر این باورند که حقیقت پدیده‌ای هزاران چهره‌ است. هرکس در همان جایی که ایستاده‌است، به سهم خود، می‌تواند آن بخش از چهره‌ی حقیقت و یا چهره‌ی کوچکی از هزاران چهره‌ی حقیقت را ببیند. از این‌رو، اعتراف به دریافت‌های متفاوت، گاه هم‌خوان و گاه ناهم‌خوان، زندگی را در کنار دیگر انسان‌ها، قابل تحمل و حتی غنی‌تر ساخته‌است. به عنوان مثال، کسانی که در یک ساختمانِ چندین طبقه زندگی می‌کنند، با وجود آن‌که همه، پنجره‌های یکسانی به یک جهت معین و مشترک داشته‌باشند، دقیقاً پدیده‌های یکسانی را نمی‌بینند. ممکن است همه‌ی آنان در دیدن برخی منظره‌ها، وجه اشتراک داشته‌باشند اما هرمقدار که انسان به طبقات بالاتر می‌رود، پدیده‌ها، منظره‌ها و نکات بیشتر و متنوع‌تری می‌بیند که طبقات پایین و پایین‌تر، از دیدن آن محرومند.

لطف دمکراسی و پذیرش چندگانگی در اندیشه و عمل، درآنست که انسان‌های تربیت‌شده در چنان بافتی، نه دروغ را دارای یک چهره می‌دانند و نه حقیقت را. گذشته از این، ادعای درک مطلق از دروغ و یا حقیقت را هم ندارند. جالب‌تر آن‌که اینان تلاش می‌کنند تا در تبادل نظر با دیگر افراد، تصویری که برای خویش پدید می‌آورند، از درستی بیشتر و غنای بهتری برخوردار باشد و متقابلاً با انتقال دریافت خویش به دیگران، به دریافت آنان نیز غنای بیشتری ببخشند. درست است که وقتی این بیت حافظ را می‌خوانیم و یا می‌شنویم، ممکن است با دریافت او موافق نباشیم، اما از شنیدن و خواندن آن، به درک بُعد دیگری از حقیقت دست می‌یابیم. بدین معنی که او، درک خویش را از حقیقت، یگانه درک ممکن تصور کرده‌ و درک دیگران را به گونه‌ای محترمانه، به افسانه‌سرایی تشبیه ساخته‌است. نخست به بیت مورد نظر از حافظ می‌پردازیم:

جنگ هفتاد و دو ملت، همه را عذر بنه
چون نـدیدند حقیقت، ره افسانه زدنــد
به اعتقاد من، این نگرش حافظ و چگونگی بیان آن در سده‌ی هشتم هجری قمری، میزان احترام ما را به او نه به عنوان شاعر بلکه به عنوان یک انسان اندیشمند در گستره‌ی خاک ایران، افزایش می‌دهد. زبان حافظ نسبت به دیگراندیشان، هرگز از مرز ادب و اخلاق رایج انسانی که نباید مخالفان را زخمی کرد، فراتر نمی‌رود. استفاده‌کردن از عبارت:«ره افسانه زدند»، اگر چه برای دریافتِ «حقیقت‌ گم‌کردگان» از دیدگاه او، بیانی بی طرفانه نیست و با وجود آن که محتوای آن، ارج چندانی برای چنان دریافت‌های متفاوت از دریافت خود او قائل نیست، زبان گزنده و زخمی کننده‌ای نسبت به آنان به کار نمی‌برد.

یک‌شنبه ۲۴ ژانویه ۲۰۱۶