ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 10.03.2015, 21:14
واقع‌بینی در همباشی، نگاهی به ازدواج سفید

نسرین اسفندیاری

چندی پیش مقاله‌ای پیرامون همباشی‌ی خارج از ازدواج رسمی درایران، به نام «ازدواج سفید یک معضل یا یک ضررورت اجتماعی» نوشته بودم. پیش از این نوشته نام ازدواج سفید، نامی بیگانه برای همباشی در ادبیات رسمی‌ی ایرانیان بود و بیشتر ایرانیان برای روابط همزیستی بین مردان و زنان، با عباراتی چون ازدواج رسمی، ازدواج موقت، ازدواج صوری، صیغه و چند همسری‌ی مردان آشنایی داشتند. امروزه، ازدواج سفید در سطوح مختلف جامعه برای بسیاری نامی آشنا است. نخستین بار، هنگام پژوهش پیرامون روابط بین دختران و پسران جوان در ایران، با نام ازدواج سفید آشنایی یافتم. سبک همباشی در ازدواج سفید و نام آن از چند منظر، سوژه‌ی جالبی برای مطالعه بود. چرا این نوع همزیستی که در تضاد با قانون و شرع است، در کشوری مانند ایران ظهور پیدا می‌کند. چرا با وجود ممانعت‌های اجتماعی و حقوقی در جامعه‌ی ایران، افراد، همباشی خارج از ازدواج رسمی را برمی‌گزینند؟ چرا این نوع همباشی «ازدواج سفید» نامیده می‌شود؟

من در آن مقاله به تفاوت‌های ازدواج سفید با صیغه و ازدواج رسمی و همزمان به تشابه آن‌ها پرداخته بودم. مقاله، مکانیزم‌های تأثیرگذاری که می‌توانست باعث تحول خانواده و همزیستی باشد را پرتوافکنی کرده بود. در آنجا اشاره شده بود که، تغییرات و تحولات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و تغییر شرایط اجتماعی زنان، علت‌های مهمی هستند، که شکل همباشی و خانواده را متحول کرده‌اند. و این تغییرات، تغییراتی متاثر از  فرهنگ و «یا گرایش‌های فکری روشنفکرانه‌ی اروپامدارانه و تسلط زنان طبقه‌ی متوسط و مرفه غربی بر تفکرات فمینیستی و همچنین شیفتگی و نسخه‌برداری روشنفکران شرقی از مفاهیم‌ غربی و غیربومی و پروژه‌ای فمینیستی و سیاسی»[۱] نبوده و برای خواست و میل آگاهانه افراد پدید نیامده‌اند. به عبارتی دیگر، تغییرات در همباشی، همانند تحولات و تغییرات در پدیده‌های دیگراجتماعی، تحت تاثیر و نتیجه‌ی تغییر شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نیاز و میل متقابل امروزه‌ی افراد در جامعه‌ی شهری ایران است .

مقاله در عین حال تلاش کرده ‌بود، روابط و هنجارهای نابرابری‌ی جنسییتی که تحت تأثیر شرایط نابرابر اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، در ازدواج سفید حفظ و بازآفرینی می‌شوند را پرتو افکنی کند. درآن نوشته تأکید شده بود که، ازدواج سفید برابر با آزادی‌ی جنسی نیست و با ازدواج موقت یا صیغه بسیار متفاوت است. همچنان به این مسئله پرداخته شده بود که، صیغه، اصولاً برمبنای تمایلات، میل جنسی، و اقتدار اقتصادی مردان استوار شده است. در حالی که همباشی در ازدواج سفید سکس‌محور نیست. و بیش‌تر براساس یک نوع تمایل، اختیار و دوستی متقابل است که کمتر قوانین و چهارچوب‌های دست وپا گیر ازدواج سنتی را دارد. در آن نوشته همچنان تاکید شده بود، با وجود تفاوت‌ها بین همباشی در ازدواج سفید و ازدواج رسمی، بسیاری از مناسبات و روابط در ازدواج سفید، مانند ازدواج سنتی است. پرداختن به تمایز بین ازدواج سفید، صیغه و ازدواج سنتی مهم است. زیرا، گفتگو پیرامون تغییر وتفاوت بین ازدواج سفید و دیگر همباشی‌ها، می‌تواند، باعث رشد انتظارات غیرواقعی و یا برداشت‌های ناروشن و یا رومانتیزه کردن آن شود. بطور مثال در بسیاری از گفتگوها و مقاله‌ها، ازدواج سفید به سبب تفاوت‌هایی که با ازدواج سنتی دارد، کاملأ متفاوت از دیگر همزیستی‌ها در ایران نشان داده می‌شود. در حالی که بطور واقعی ازدواج سفید تفاوت زیادی با دیگر همزیستی‌ها ندارد.

در این همباشی همانند ازدواج سنتی، زن و مرد به هم وابستگی و تعهد عاطفی و اخلاقی دارند، افراد دارای فرزند می‌شوند، با هم شراکت مالی می‌کنند، با هم خانه و یا ماشین می‌خرند. در عین حال در ازدواج سفید هم خشونت و شکایات زنان جوان از دوست پسرشان که با او زیر یک سقف زندگی می‌کنند دیده می‌شود.[۲] در ازدواج سفید مسئولیت یگانه کار خانگی‌ی زنان و نقش مادرانه‌ی آن‌ها و کنترل و قدرت مردانه همچنان وجود دارد. اما، تفاوت ازدواج سفید و ازدواج سنتی در آن است که آسانتر می‌توانند از هم جدا شوند وتعهد قانونی برای تداوم زندگی وجود ندارد. می‌توان بدین صورت بیان کرد که ازدواج سفید، بیشتر، به صورت راه‌کار جدید و پاسخی برای نیازهای اجتماعی، در جامعه‌ی شهری بوجود آمده است. و پتانسیلی در درون خود دارد، که توانسته است تا حدودی روابط خانوادگی سنتی را به حاشیه براند. نمونه‌ی این پتانسیل‌ها، نقش و رای زنان به عنوان یک آکتور در این همباشی و قدرت انتخاب مرد و زن در ماندن یا ترک همزیستی است. قابل ذکر است که، ضرورتاً، تغییر در یک فرایند اجتماعی، سبب دگرگونی و تغییر در همه‌ی ساختارهای آن پدیده نخواهد شد در نتیجه، نمی‌توان انتظار داشت که برابری جنسییتی لزوماً در ازدواج سفید وجود دارد و از همه‌ی ساختارهای مردسالارانه بری است.

نوشته‌ی بالا، چکیده‌ی کوتاهی از چگونگی‌ی پژوهش در باب ازدواج سفید است. عموماً، هر پژوهشی در پی‌پاسخ به سـؤالی هدف‌دار است. بطور مثال وقتی هدف پژوهش، ازدواج سفید در ایران است، پژوهشگر در پی یافتن پاسخ به سـؤال و چرایی‌ی آن پدیده است. اما، آیا یک محقق می‌تواند ارزش‌ها و نظر شخصی و یا پاسخی از پیش تعیین شده و جانبدارانه در باب موضوع پژوهش داشته باشد؟ پاسخ به این سوال می‌تواند متفاوت باشد. آقای پیمان نعیمی در نوشته‌ی خویش در برخورد با مقاله‌ی من «ازدواج سفید یک معضل یا یک ضرورت اجتماعی» از زاویه‌های مختلفی، به سایه روشن‌های ازدواج سفید پرداخته است. ایشان در نوشته‌ی خویشاز مقاله من انتقاد کرده و آن را جانبدارانه قلمداد می‌کند. ایشان مطرح می‌کند «عدم درنظر گرفتن شرایط معیشتی اقتصادی اکثریت زنان که متعلق به بخش‌های کم درآمد جامعه هستند و بی‌توجهی به عوامل نهادینه شده فرهنگی روحی زنان و دختران جوان، جانبداران نظریه ازدواج سفید را بدون پشتوانه تئوریک به کلیت‌گرایی و نسخه برداری می‌کشاند. در عینیت، شرایط عمومی اقتصادی و فرهنگی روحی زنان در ازدواج سفید همانند زنانی است که در ازدواج موقت صیغه هستد». ایشان در ادامه‌ی انتقاد خویش بیان می‌دارند که «عوامل مبهم ذهنی مانند گرایشات آزادی‌خواهانه و لیبرالی در رابطه‌ی همزیستی و داشتن اعتبار اجتماعی زنان در ازدواج سفید نمی‌توانند عینیت مشترک بنیادی در رابطه‌ی زنان و مردان در ازدواج سفید و صیغه را پرده‌پوشی کنند».

در اینجا لازم است توجه شود، پرداختن به انتقاد بالا به معنی‌ی پاسخ به آن نیست، بلکه بررسی‌ی بیشتر مسائل اجتماعی به‌صورت علمی، تخصصی مورد نظرم می‌باشد. اما در اینجا سؤال بسیار مهمی زمینه‌ی بروز دارد و آن جایگاه و تفاوت یک فعال سیاسی با پژوهشگر اجتماعی است. آیا مسئولیت و کار این دو کاراکتر یکی است؟ آیا، تفکیک و روشن‌سازی و بازکاوی و نقد و بررسی این دو مفهوم می‌تواند به تقسیم کار مفیدی در عرصه‌ی کار اجتماعی منجر شود؟

این تأمل لازم است زیرا، مسئله‌ی عمده نزد یک فعال سیاسی و اجتماعی، وجود هدف، ایدئولوژی، خواست مشخص سیاسی و اجتماعی، داشتن دیدگاه و ایده‌ برای حل و تغییر مشکلات جامعه می‌تواند باشد. کانون توجه و مطالعه‌ی فلسفی واجتماعی‌ی یک فعال سیاسی عموماً، بررسی‌ی جامعه‌ی سازمان یافته‌ی انسانی توسط آرمان، هدف و آرزوهای خویش است. تحلیل سیاسی به فعال سیاسی این کمک را می‌کند تا جهانی را که در آن زندگی می‌کند بهتر بشناسد.[۳] اما، منظور و شکل کار یک پژوهشگر بسیار متفاوت از یک فعال سیاسی است. پژوهش‌های علمى اصولا، در پی حدس و گمان، برای کشف فرضیه‌ای آغاز می‌گردد. نخست، محقق يک يا چند فرضيه را صورت‌بندى نموده و از میان آنها مهمترين آنها را جهت شروع تحقیق انتخاب می‌کند. و در ادامه پیرامون موضوع پژوهش به تحقيق و جستجو می‌پردازد. کار پژوهش و تحقيقات علمى تلاشى براى معلوم کردن مجهول يا چرایی‌های یک پدیده و یا یک فرایند اجتماعی است. البته مجهول ممکن است ماهيت يک پديده و یا تغییر و تحولات اجتماعی آن نیز باشد. اين مجهولات می‌توانند مربوط به گذشته، حال يا آينده بوده و محقق می‌تواند برای بررسی علمى تغییر و تحولات اجتماعی پدیده‌ها روش‌های مختلف تحقيق را مورد استفاده قرار دهد.

در ادامه برای پرداختن به تفاوت یک فعال سیاسی با پژوهشگر اجتماعی لازم است از نگاه پدیدارشناسی هر یک از مفاهیم تغییر و تحول که به نوعی بیانگر تغییرند و می‌توانند دارای معنا و مفهوم ارزشی‌ی خاصی باشند مورد بررسی قرار گیرند. قابل توجه است که، این مفاهیم دارای ارزش و معنای ثابتی نیستند و پتانسیل تغییر در خود را نیز دارا می‌باشند. به عبارتی، ارزش‌های این مفاهیم بسته به زمان و مکان می‌توانند تغییر کنند.

مفهوم تحول اجتماعی در ابتدا توسط اوگبورن (Ogburn) وارد گفتمان جامعه‌شناسى شد تا جانشين مفاهيمی نظير پيشرفت و تکامل و توسعه شود. زیرا هر یک از اين مفاهيم دارای بار ارزشی متفاوتی هستند. بطور مثال، نوع بیان مفهوم تغييرات و تحولات اجتماعى، بیانگر روش و نگاه خاص تحلیلگر است. بسیاری از پژوهشگران علوم اجتماعی معتقدند، تغییر اجتماعی دارای مفهومی غیر از تحول اجتماعی است. بدین معنا که تغییر اجتماعی و تحول اجتماعی از نظر محتوا متفاوت هستند و باید از هم تمیز داده شوند. از نظر متفکرین، تغییر اجتماعی پدیده‌ای است قابل رؤیت که در مدت زمان کوتاه رخ می‌دهد. اما «تحول اجتماعی مجموعه‌ی فرایندهائی است که در یک دوره‌ی طولانی و دست کم طی یک یا چند نسل در یک جامعه رخ می‌دهد».[۴]

امروزه، شهروندان در کلان شهرهای ایران شاهد فرم‌های تازه و تغییر در همزیستی از جمله پیدایش ازدواج سفید در جامعه هستند. این تغییر یک دگرگونی قابل رویت است که در طول دوره کوتاهی رخ داده است. این تغییر به صورتی است که هر شخص معمولی نیز می‌تواند آن را ببیند و یا آن را دنبال کند. مثلا تغییر نگاه والدین و فرزندان در باب همزیستی و عشق را می‌توان نام برد. البته این تغییر تنها در حوزه‌ی روابط خانوادگی و همزیستی نیست. بلکه این تغییر در بسیاری از سطوح فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، اداب معاشرت، فرهنگ غذایی و نوع پوشش نیزرخ داده است. براین اساس، وجود ازدواج سفید نشانگر یک تغییر اجتماعی در باب ازدواج است. بدین معنا که، حضور و وجود ازدواج سفید به عنوان یک تغییر اجتماعی درباب همزیستی‌ی غیرقابل انکار است. اما، آیا این، تغییرات کنونی در ازدواج و ظهور اشکال متفاوت همزیستی در جامعه‌ی ایران را می‌توان یک تحول اجتماعی در حوزه‌ی خانواده و ازدواج نامید؟

همانطوری که قبلأ نیز اشاره شد، تحول اجتماعی، مجموعه‌ای از تغییرات هستند که در طول یک دوره‌ی طولانی طی یک یا شاید چند نسل در یک جامعه رخ می‌دهد. بطور مثال می‌توان آموزش دختران در مدارس و یا رانندگی زنان در ایران را نام برد. امروزه، کمتر کسی در جامعه‌ی ایران است که تحصیل و رانندگی را کاری مردانه و فقط حق مردان بداند. بنابراین می‌توان گفت جامعه ایران در این زمینه‌ها دستخوش تحول شده است. کسی از مدرسه رفتن و رانندگی‌ی زنان دچار تعجب نمی‌شود. و در نزد بسیاری شامل نیازها و احتیاجات زندگی محسوب می‌شود. براساس تعریف فوق، تحول اجتماعی مجموعه‌ی فرایندهائی است که در یک مدت زمان کوتاه نمی‌توان آن را ملاحظه کرد. بدین دلیل، تغییر در باب همزیستی و پیدایش ازدواج سفید، در مدت کوتاه، نمی‌تواند باعث تحول ازدواج در جامعه گردد. در نتیجه، زمانی می‌توان از تحول اجتماعی در باب ازدواج سخن گفت که، دگر همزیستی‌ها از جمله «ازدواج سفید» از سوی قوانین و مردم مورد مجازات و یا تحریم قرار نگیرد. و همچنین، اشکال دیگر همزیستی به‌صورت مشروع در کنار ازدواج رسمی امکان رشد وحیات داشته باشند. بنابراین، فرایند جدیدِ «ازدواج سفید» در جامعه‌ی ایران، می‌تواند تغییر اجتماعی در همزیستی باشد که، در دراز مدت می‌تواند به تحول در زمینه‌ی همزیستی منجرشود.

اما پدیده‌ی ازدواج سفید باعث بحث‌ها و انتقادات بسیاری در ایران شده است. بحث‌ها و انتقادات نشان از دغدغه و کشمکش‌های فراوانی در باب ازدواج سفید را دارند. عده‌ای از منتقدان بیان می‌دارند، اگر چه شاید هنوز ازدواج سفید چندان فراگیر نشده باشد اما به نظر می‌رسد که در آینده‌ای نه چندان دور به یک معضل تبدیل شود. دغدغه‌ی آنان این است که، این نوع همباشی از یک سو باعث سست شدن بنیان خانواده و تهدیدی علیه دوام و بقای آن است. و ازسوی دیگر این همباشی عادت‌های فرهنگی بد را در جامعه رواج می‌دهد و بدآموزی فرهنگی و نسلی به بار می‌آورد. محققی نیز بیان می‌دارد که ، «مفهوم ازدواج سفید در ایران بر پایه نظری – تئوریک مفهوم آزادی جنسی غربی بدون بررسی تاثیرات آن بر زندگی اکثریت زنان کم درآمد و دختران جوان، متناسب با نیازهای زنان طبقه متوسط و مرفه و همچنین هماهنگ با امیال - خواسته‌های مردان در حال گسترش عمومی است».[۵] عده‌ای نیز می‌خواهند پدیده اجتماعی همباشی ازدواج سفید را به یک گرایش سیاسی و یا خواست فمینیستی مرتبط کنند که از آن فضیلتی بسازند که رهایی و برابری زنان را در جامعه به همراه می‌آورد.

در پرداختن به انتقاداتی که ازدواج سفید راعامل از هم پاشیدن خانواده و الگوبرداری از غرب برای همزیستی می‌‌دانند، می‌توان بدون پرده‌پوشی گفت که، بیشتر بیانات، نمایانگر نگاه غرب محوری‌ی آن منتقدان است. زیرا نگاه غرب‌محور فقط آن نیست که تغییرات، تحولات اجتماعی، مدرنیسم و صنعتی شدن جهان را مربوط و متعلق به غرب بدانند. آن نگاه، اصولأ محور همه‌ی تحولات و تغییرات جهان را غربی قلم داد می‌کنند. این نوع نگاه غرب‌محور، مدرنیزاسیون را پدیده‌ای کاملا جدا و در تقابل با دیگر فرهنگها تصور می‌کند. درحالی که امروزه رشد و صنعتی شدن جوامع و مدرنیزاسیون و تأثیر اجتماعی و روانی آن بر روابط و زندگی انسانها از محدوده‌ی مرزهای جغرافیایی گذر کرده است. بطور مثال وقتی گروه گروه انسانها از روستاها برای کار وارد شهرها می‌شوند، وقتی کارخانه‌ها، اتومبیل، آپارتمان‌نشینی، سینما، موبایل، اینترنت و غیره جزو بایدهای زندگی‌ی انسان‌ها است، وقتی متقاضیان دانشگاها میلیونی می‌شود و میانگین سطح تحصیلات لیسانس است، دیگر نمی‌توان تغییرات و تحولات را غربی و یا متعلق به غرب دانست. زیرا، وقتی، ابزار مدرن وارد جامعه و زندگی انسان‌ها می‌شود فرهنگ و روابط مورد نیاز مصرف آن ابزار نیز در جامعه ساخته و پرداخته می‌شود. در نتیجه چنین تفکیکی غیر قابل انجام است.

در ادامه، منتقدانی که پژوهش در باب «ازدواج سفید» را به عنوان یک پدیده‌ی غربی مورد انتقاد قرار می‌دهند و پژوهشگر را مسبب و یا دخیل در بوجود آمدن آن می‌دانند، در واقع تفاوت دو حوزه‌ی کار سیاسی و پژوهشی را در نظر نمی‌گیرند. هدف و منظور پژوهشگر در باب ازدواج سفید، نه مخالفت با ازدواج سفید بوده است و نه جانبداری از آن. یک محقق، برای ارائه‌ی یک کار علمی، نباید ارزش‌ها و نگاهای شخصی‌ی خویش را در کار پژوهش دخالت دهد. دخالت نظر شخصی پژوهشگر به اعتبار کار علمی‌اش لطمه‌ی مهمی وارد می‌کند. پژوهشگر در پی یافتن علت و معلول ازدواج سفید دست به تحقیق زده است. و نتیجه‌ی تحقیق، هم برای محقق و هم برای دیگران مهم است. اما، محقق مسئولیتی در قبال حفظ منافع و یا تأثیری که نتیجه‌ی تحقیق بر روی ابژه‌ی پژوهش می‌گذارد، را ندارد. کار پژوهشی نمی‌تواند در پیدایش ویا رشد و ضعف سوژه‌ی تحقیقی تاثیر گذار باشد. کار پژوهشگر روشن‌سازی و بازکاوی‌ی پدیده‌ای است که فی‌الواقع در جامعه وجود دارد یا قبلأ اتفاق افتاده است. اما به عکس، یک فعال سیاسی و اجتماعی در جهت تاثیرگذاری در جامعه حرکت می‌کند و به حوزه‌ی ضرر و زیان پدیده‌های اجتماعی وسیاسی توجه دارد.

با توجه به بحث‌های بالا، هدف اصلی‌ی این نوشته، نخست ، بررسی تفاوت تحولات اجتماعی از تغییرات اجتماعی است. در ادامه، بازکاوی‌ی تفاوت‌های بین کار یک پژوهشگر اجتماعی و یک فعال سیاسی‌ی اجتماعی است. این مقاله نشان می‌دهد، پژوهش‌های اجتماعی، به عکس دیدگاه‌ها و ایدئولوژی‌های مختلف، که جانبدارانه عمل می‌کنند، بی‌طرف است، تلاش دارد واقعیت‌ها و پدیده‌های اجتماعی را بررسی کند. واقعیت‌هایی که بدون دخالت پژوهشگر و یا نظریه‌پرداز اجتماعی بوجود می‌آیند و به حیات خود ادامه می‌دهند. به عبارتی دیگر پژوهش محصول اجتماعی است که جاری و سیال است. خود این موضوع می‌تواند محدود بودن کار پژوهشی را نشان دهد. و در عین حال نشان می‌دهد که نتیجه‌ی کار تحقیقی، ایستا نیست و بسته به زمان و مکان می‌تواند دچار تغییر و تحول شود. اما گرایشات اجتماعی، سیاسی، مذهبی و فمینیستی دارای منافع و عملکردهای مادی هستند، که ضرورتا لازم به تغییر خود نیستند.

(نسرین اسفندیاری،‌ جنسیت‌شناس و پژوهشگر مسائل جنسیتی است)
————————-
[۱] ، پیمان نعیمی.آزادی جنسی، ازدواج سفید، صیغه، تفاوت در عینیت، ت، افق در عینیت
[۲] مهرانگیز کار. ازدواج سفید
[۳] کاربرد نظریات سیاسی قرن بیستم .حسينعلي نوذری
[۴] دانشنامه رشد. تغییر و تحول. http://www.roshd.ir
[۵] نعیمی ، پیمان. آزادی جنسی، ازدواج سفید، صیغه، تفاوت در عینیت، توافق در عینیت