ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 09.11.2014, 19:03
درسهائی در باره‌ی دموکراسی و حقوق بشر

نگارش و پژوهش: آراز فنی

تطابق و یا تخالف حقوق بشر/ دموکراسی با سنت‌ها و آئینهای ملل شرق بخصوص ایران

در مقاله‌ی آغازین از ضرورت بررسی مجدد مفاهیم و پارادیم دموکراسی و نیز کسری دموکراسی در سازمانهای سیاسی وحقوق بشری نوشتم. در‌‌ همان قسمت به معرفی مختصر کتاب دیوید هلد و نیز ساختار کتاب اشاره داشتم. در این قسمت بعد از طرح سئوالات مطرح شده که در دوره‌های گوناگون مطالعاتی پیش آمده، با مقدمه ائی کوتاه، به معضلات روند دموکراتیزه شدن و دخالت قدرتهای بزرگ اقتصادی و سیاسی برای تغییر این روند اشاره خواهم داشت. در فصلهای گوناگون و دوره‌های بعدی سعی خواهد شد که به سئوالات به طور مشخص و یا غیر مستقیم در لابلای معرفی دوره‌های تکامل مدلهای دموکراسی و نیز روند سیاسی عملی دموکراسی که بصورت حکومت پارلمانی نمود دارد پرداخته شود!

سقوط دیوار برلین، مدافعان دموکراسی لیبرالی و منتقدین آنچه می‌گویند:
این روز‌ها بیست و پنج سال از فروپاشی بلوک شرق/سقوط دیوار برلین می‌گذرد. در رابطه با اینکه آیا همه‌ی مردم جمهوری سوسیالیستی آلمان شرقی در پائین کشیدن دیوار، و به تبع اولی سقوط نظام دخالت داشتند، نقطه نظرهای مختلف وجود دارد! طبیعی است که اعضا و طرفداران حزب کمونیست، تعداد زیادی از کارمندان، افرادی که مشاغل جدی در سیاستگذاری کشور داشتند خواستار حفظ نظام یا در بد‌ترین شرایط رفرم در آن بودند. اینکه این بخش از جامعه چند درصد از جمعیت آلمان را تشکیل می‌داد/می‌دهد حدس و گمانهای مختلفی وجود دارد. آنچه که مشخص است ¼ جمعیت آلمان شرقی امروزه به احزاب سوسیالیستی و یا سوسیال دموکرات رای می‌دهند و با جریانهای نئولیبرال فاصله دارند.
یک بررسی مختصر از نوشته‌های موجود و نیز مصاحبه با بخشی از روشنفکران آلمان شرقی سابق نشان می‌دهد که نارضائی جدی در بین پاره‌ای که؛ ایجاد سیاست «لیبرالیسم بازار- مارکت لیبرالیسم» را مخالف آن اهدافی که این تغییر می‌بایست مد نظر می‌داشت وجود دارد. تعدادی از نویسندگان مشهور آلمان از آن جمله اینگو شولتز، نویسنده‌ی نئو لبن، یان هنسل، آگاتا پیزیک و ایوجین روگ در رابطه با رشد یک نوع کاپیتالیسم کازینوئی هشدار داده و معتقد هستند که سامان فعلی از اهداف دموکراسی خواهی و حرکت مردم بر علیه دیکتاتوری سابق انحراف جدی پیدا کرده است. این به معنی این نیست که آن دسته از نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران که در مخالفت با تغییر و تحولات موجود نوشته و یا صحبت می‌کنند، خواهان بازگشت به نظام سابق هستند. برعکس کمبود دموکراسی و عدم تعمیق دموکراسی در کشور دلیل انتقاد آن‌ها و نیز تعداد زیادی از مردم بلوک شرق و سایر کشورهای در حال توسعه به برتری سیاستهای اقتصادی نئولیبرالیسم در زندگی مردم می‌باشد. در این سیاست اقتصادی سود شرکتهای بزرگ تنها مد نظر برنامه ریزان کشور قرار دارد. سایر حوزه‌های فعالیت و زندگی اجتماعی زیر این تفکر له شده‌اند.
مدافعین دموکراسی پارلمانی، با دفاع بی‌قید و شرط از روند فعلی تکامل دموکراتیک، به دفاع از آزادیهای موجود در انتخاب ایدئولوژی، مذهب، لباس، تحصیل، کار و سایر دستآوردهای جوامعی که رفاه اجتماعی و یا دولتهای رفاه اجتماعی دست یافته‌اند اشاره می‌کنند. نبود جنگ در بین کشورهای دموکراتیک و رفاه اجتماعی نسبی به نفع این نقطه نظر صحبت می‌کند. پیروان این تفکر دموکراسی موجود را با کشورهای دیکتاتوری روز و یا سامانهای قبلی اقتدارگرا مقایسه می‌کنند و روند تکامل آن را غیر قابل برگشت می‌دانند. این مکتب با نظریات فوکویاما که در اوخر صده‌ی پیشین از شکست تاریخ نوشت، می‌شود توضیح داد. این به معنی این است که نظام اقتصادی و سیاسی موجود بدیل سیاسی ندارد. There Is No There Is No Alternative (TINA) ۱
در مقابل منتقدین سیاست غالب به شکاف اقتصادی و اختلاف منافع اکثریت مردم دنیا با ۱۰ % از ثروتمندان دنیا اشاره می‌کنند. به بیان آماری ۸۰ % از مردم تنها صاحب ۲۰% از دارائیهای دنیا هستند و ۲۰ % بقییه به بیش از ۸۰% از ثروت و امکانات دنیا را در اختیار دارند.۲ این شکاف اقتصادی را کسری بزگ سامان دموکراسی نامیده و تغییرات دموکراتیک مورد نظر آن‌ها تقسیم عادلانه‌ی قدرت اقتصادی را نوید می‌دهد. طبیعتن این گروه دستآوردهای دموکراسی لیبرالی را بطور عموم رد می‌کنند. برای آن‌ها استفاده از دموکراسی یعنی استفاده از ابزار انتخابات برای تقسیم قدرت اقتصادی و سیاسی.

1- Ingo Schulze, (Neue Leben) - Jan Hensel, (zonen kinder), Eugin Ruge, (In Zeiten des Abnechmenden Lichts and Agata Pyzik, (Poor but sexy – Culture Clashes in Europe East and West)
2 - United Nations Development Rapport (UNDP).



این نیرو‌ها با حفظ حمایت خود از دموکراسی واقعن موجود به روند سامانهای دموکراسی انتقاد کرده و کسری مشارکت مردم را ضروری دانسته و به توزیع غلط و حتی استفاده‌ی ابزاری از انتخاب آزاد اشاره می‌کنند. این نیرو‌ها با روند تدریجی و تعمیق تدریجی دموکراسی باور داشته ولی حرکت بسوی تغییر و خود تغییرات را بسیار کند ارزیابی می‌کنند. پاره‌ای حتی فرا‌تر از این رفته تنها راهکار دموکراتیک را اعمال دموکراسی مستقیم، یعنی رای گیری مستقیم از مردم را تنها راه اداره‌ی امور می‌دانند.

سئوالات مورد بررسی در سمینارهای گذشته و پیش رو:
آیا دموکراسی یک روش و متد سیاسی است ویا یک هدف نهائی؟
پیش شرطهای لازم برای ایجاد یک جامعه‌ی دموکراتیک کدام هستند؟
جهانشمول بودن دموکراسی: آیا یک نوع تفکر/راهکار دموکراتیک وجود دارد و یا رنگین کمانی از سیستم‌های فکری/عملی همزمان جریان دارند؟

رابطه‌ی دموکراسی با حقوق بشر چیست؟
رابطه‌ی دموکراسی با توسعه‌ی اقتصادی و افزایش درآمد مردم را چگونه می‌توان توضیح داد؟
تناقض مذهب با آئین‌های دموکراتیک، آیا مذهب و دموکراسی دو مفهوم/بینش متضاد هستند؟
رابطه‌ی دموکراسی با امنیت سیاسی و اقتصادی؟
ملی گرائی، قومیت و دموکراسی
رابطه‌ی دموکراسی و قدرت موسسه‌ی دولت، نقش دولت‌های ملی در اروپا، اشاعه راهکارهای دموکراتیک
رابطه‌ی دموکراسی با سیستم استثماری (کلنیالیسم)
رابطه‌ی دموکراسی با گسترش نفوذ بازار آزاد
رابطه‌ی تکامل تفکر دموکراتیک با دولت‌های اقتدارگرای قرون هفده، هیجده و نوزده در اروپا
تقسیم قدرت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و نقش آن‌ها در ایجاد پایه‌ها و استحکام یک دموکراسی پایدار
رابطه جنگ و دموکراسی، صلح و دموکراسی
صدور جنگ به کشور‌های حاشیه‌ای توسط کشور‌های باصطلاح دموکراتیک ونقش آن در عدم رشد دموکراتیک این جوامع
عقل باوری، نظام فکری راشیونل، مدرنیته و دموکراسی
اتوپیسم و آئین‌های ضد دموکراتیک
جنسیت و دموکراسی
مارکسیسم و دموکراسی (توده‌ای)
نسبی بودن حقوق بشر و آئین‌های دموکراتیک
رابطه‌ی عدم رشد دموکراتیک کشور‌های تحت ستم با استثمار جدید
نهادی شدن دموکراسی و دولت توسعه
بررسی نقش بنیاد‌ها و سازمان‌های بین المللی (بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی) و سازمان‌های همکاری منطقه‌ای وتاثیر آن‌ها در توسعه و یا عدم توسعه‌ی دموکراتیک شرق
دموکراسی و تخالف آن با تمرکز قدرت- دروغ و یا واقعیت
تمرکز تولید در دست شرکتهای فراملیتی و تطابق یا عدم تطابق این نظام‌های اقتصادی با دموکراسی و تعمیق حقوق بشر
حقوق بشر و مونوپول‌های مالی، سیاسی و نظامی
وسایل ارتباط جمعی، کنترل این وسایل توسط شرکتهای بزرگ و تاثیر منفی چنین تمرکزی در رشد بادوام و دموکراتیک
فرق دموکراسی لیبرالی و سوسیالیستی...؟
عنوان‌های مورد مطالعه:
- مروری برتکامل دولت شهرهای یونان، پیدایش اولین اشکال تفکر و نظام سیاسی دموکراتیک
- دموکراسی حمایت گر
- نوع دموکراسی توسعه گرا
- دموکراسی مستقیم
- بدیلهای جدید

مقدمه:
آنچه که مباحث حول دموکراسی را جالب و همچنین پیچیده‌تر می‌کند، این است که امروز کمتر دولتی، موسسه‌ای و یا فردی خودش را غیر دموکرات معرفی می‌کند! این نشانه‌ی خوبی است. دموکراسی بعنوان نرم غالب سیاسی/موسسه‌ای مورد قبول قرار گرفته است. اما در هر بررسی علم روابط بین المل اینهمانی صورت و فرم با درون و محتوای موردی است که باید بطور جدی مورد جستجو قرار گرفته و بررسی شود. علیرغم عمق و گستردگی موضوع این سلسله مقالات سعی خواهد کرد که به این عدم انطباق نیز اشاره شود.
در بررسی روند تکامل خیل عظیم کشورهای دموکراتیک و یا باصطلاح دموکراتیک، پیدا کردن روش‌ها و راهکارهائی که بتواند ملاک سنجش و مقایسه‌ی روند تکامل دموکراسی‌های موجود و تئوریهای مطرح شده را ساده‌تر کرده و مورد قبول اکثریت پژوهشگران هم باشد تقریبن امر غیر قابل ممکنی بنظر می‌رسد. بدیگر بیان اتفاق نظر روی معیار‌ها و ملاک‌های سنجش و مقایسه‌ی دموکراسی‌های موجود عملن وجود ندارد و تعریف‌ها و اتفاق نظر روی آن‌ها نسبی هستند. مجادله بر سر ضرورت دموکراسی و یا بدیلهای مشخص شکافی است بین اکثریت و اقلیت صاحب نظران علوم اجتماعی. با این توضیح که تعداد زیادی از متفکرین علوم سیاسی و روابط بین الملل به جهان شمول بودن راهکارهای پروسه‌ی تکامل دموکراتیک تاکید دارند و در مقابل دیگرانی هستند که به نسبی و منطقه‌ای بودن آن تاکید می‌کنند. یعنی ساده انگاری است اگر بنویسم که نبرد که بر که در این امر مهم خاتمه یافته است. موج جدید دموکرات‌ها و طرفداران جامعه‌ی سازمان یافته‌ی مدنی در غرب/سایر نقاط دنیا به درونی شدن، رفرم و نهادی شدن این پروسه سیاسی/اقتصادی تاکید می‌کنند. این امر با مقایسه‌ی کشورهائی که بعنوان کشورهای دموکرات بحساب می‌آیند می‌تواند راهگشا باشد.
بررسی‌ها همچنین نشان می‌دهد که بعد از سالهای دهه‌های شست و هفتاد سده‌ی پیشین میلادی پژوهش و مباحث اکادمیک حول محور و آئین‌های سیاسی و دموکراتیک وعدم رعایت و یا نقض آشکار حقوق بشر در کشور‌های جهان سوم و نیز جهان دوم، علل نبود دموکراسی، عدم توسعه‌ی اقتصادی در این جوامع و همچنین امکان تغییر و تحولات مردمی را، به تبعی به کسری موسسه‌های دموکراتیک در این کشور‌ها منوط دانسته و از طرف دیگر تلاش در صادر کردن سیستم‌های سیاسی غربی و باورهای لیبرالی و دموکراسی لیبرالی به کشورهای جهان سوم را عامل شکست برنامه‌های سیاسی ارزیابی می‌کنند. مداخلات ایالات متحده و غرب در افریقا، خاورمیانه و نیز آمریکای لاتین و شکست لیبرای دموکراسی آمریکائی در این مناطق نمونه‌های گویائی از مضمون انتقادات گفتمان پساکلنیال، مارکسیستهای جدید و فمنیست‌ها به تفکر لیبرال و نولیبرال‌ها می‌باشد. من در یک فصل جداگانه به معرفی این مکتب‌ها و نقطه نظرات آن‌ها خواهم پرداخت!
علیرغم اینکه تاریخ استفاده از ابزار و راهکارهای دموکراتیک در اداره‌ی جوامع غربی به بیش از دویست و پنجاه سال می‌رسد و به توجه به اینکه این آئین و مقدمات پیاده شدن آن بعد از صلح وستفالیا در اروپا که مبدا ایجاد دولتهای ملی اروپائی بود و این پروسه با انقلاب سیاسی اجتماعی فرانسه، انقلاب صنعتی انگلیس و استقلال ایالات متحده‌ی آمریکا استمرار داشته و تحکیم یافته، هنوز بعنوان نهاد سیاسی غیر قابل برگشت بحساب نمی‌آید. جنگ جهانی دوم و ظهور فاشیسم و نازیسم در اروپا و همچنین انحراف سیستم فکری سوسیالیستی از بنیان‌های دموکراتیک بنیانگذاران آن و استفاده ابزاری ایلات متحده از مفهوم دموکراسی چند نمونه‌ی گویا بر این ادعا هستند. اختلافهای قومی در انگلیس، اسپانیا و استمرار اختافهای ملی/قومی در بالکان؛ بین روس‌ها و اکرائین مثالهای دیگری از رقابتهای فکری و سیاسی موجود است. سئوال این است که آیا سیستم دموکراسی باید تعمیق یابد تا بتواند به نظامی غیر قابل برگشت تبدیل شود و یااینکه این راهکار سیاسی به اوج تئوریک و عملی خود دست یافته است؟ در این صورت آیا بقول فوکایاما و کسانی که صحبت از پایان تاریخ – پایان تضادهای طبقاتی- می‌کنند، به واقع هیچ بدیلی برای نظام سیاسی فعلی وجود ندارد؟
امروز دو پدیده‌ی سیاسی اجتماعی جهانی تکامل و تعمیق دموکراسی موجود را به خطر می‌اندازند:
۱. گسترش و استمرار قدرت ایالات متحده‌ی آمریکا بعنوان تنها قدرت باقی مانده از دوران جنگ سرد که با سیاست‌های اقتصادی، نظامی و امنیتی خود جهان را به بی‌ثباتی سوق می‌دهد. همزمان قدرت گرفتن نظامی روسیه و چین و به چالش کشیدن غرب در ایران، سوریه، اکرائین و دیگر مناطق می‌تواند به سیاستهای جنگ سرد منجر شده و تکمیل سیاست رئال پولتیک غرب باشد.
۲. استفاده‌ی نیروهای مخالف جهانی شدن نظام سرمایه داری و لیبرالیسم غربی که مهم‌ترین جلوه‌های خود را در تقابل اسلام بنیاد گرا با این نظام نشان می‌دهد و با استفاده از اهریمنی‌ترین ابزار خشونت، اعدامهای دسته جمعی بدون محاکمات و کشتار زنان، پیران و کودکان به تضعیف دموکراسی منجر می‌شود. از بین رفتن ساختار‌ها و موسسات سیاسی در منطقه، ایجاد بی‌ثباتی سیاسی و اقتصادی و تحمیل سیاستهای جنگی به کشورهای منطقه به تکامل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی مناطق مورد هجوم منتهی می‌شود. این تفکر در مقابل تهاجم غربی از روشهای تروریستی استفاده می‌کند. این دو پدیده سیاسی همدیگر را در حوزه‌های گوناگون بخصوص نظامی تغذیه می‌کنند.
می‌دانیم که وجود سیستم دوقطبی، رشد سوسیالیستی در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم، رقابت سیستم سوسیالیسم واقعن موجود با جوامع کاپیتالیستی و لیبرال از یک طرف و شکست این نظام (سوسیالیسم واقعن موجود) از طرف دیگر که همراه بود با انحراف تکامل در سمت و حرکت‌های آزادیخواهی در کشورهای موسوم به جهان سوم پیچیده گی خاصی در رشد اقتصادی و سیاسی جوامع مختلف را بهمراه داشت. این پروسه با جهانی شدن سرمایه و فرهنگ غالب مصرفی در غرب فرم عوض کرد. استفاده‌ی دولتهای اروپای غربی و ایالات متحده از تکنیک‌ها ی جدید تولیدی و موسسات سیاسی/ اجتماعی، استفاده از انباشت سرمایه که با استثمار جهان در حال توسعه همراه بود و مزایای رفاه ایجاد شده بعد از دوره‌ی کلنیالیستی، استفاده از ابزار ارتباط جمعی، سطح زندگی در این جوامع به یک رشد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی همه جانبه و بی‌سابقه‌ای فرا روئید.
ایران و غرب در یک نگاه کوتاه:
در اواخر دهه‌ی هفتاد و اوایل دهه‌ی هشتاد سده‌ی پیشین میلادی تغییر و تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در جامعه‌ی ایران، جنگ ایران و عراق و تحولات بعدی، به بی‌ثباتی سیاسی و اقتصادی در خاورمیانه و کشورهای پیرامون منجر شد. تضاد رژیم موجود ایران با غرب و کشورهای منطقه و دخالت پاره‌ای از کشور‌های غربی بخصوص ایالات متحده‌ی آمریکا در امور داخلی ایران، عراق، سوریه به اختلافات سیاسی جهانی بعد جدیدی داد که به نوبه‌ی خود عامل جدی در ایجاد تنش‌ها و اختلافات سیاسی نظامی در جهان را بهمراه داشت. این تغییر تحولات به قول پاره‌ای ازمتفکرین تضاد‌های اقتصادی/اجتماعی و سیاسی بین قطب‌های مخالف و قدرت‌های ایدئولوژیک به نوعی اثبات تئوری تضاد بین تمدن‌ها و فرهنگ‌های هانتینگون را اثبات می‌کند.
اگر در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم تا مقطع فروپاشی نظام سوسیالیم موجود، تضاد اساسی در بین ملل، تضاد بین نظام سوسیالیستی و سرمایه داری بود، در سالهای اواخر قرن سابق و قرن جدید به تضاد اسلام با غرب و یا تضاد شمال با جنوب تبدیل شده است. اگر چه بین دو مفهوم تضاد بین شمال و جنوب نمی‌تواند با تضاد بین اسلام و غرب یکی پنداشته شود. بهر صورت حاصل شکست شوروی و پیمان ورشو به سیستم سیاسی اقتصادی فرا روئید که بقول مایکل هارد و آنتونیو نگری می‌شود آن را نظام «امپراطوری» نامش گذاشت. ۶ این موج جدید لیبرالی و تکامل سرمایه داری همانطوریکه می‌دانیم در همه جا یکسان نبوده و هنوزهم به پیروزی کامل هم نرسیده است.
در بالا اشاره کردم در عرصه‌ی بین المللی شکست سوسیالیسم واقعن موجود، از بین رفتن پرانتز و یا مانع جدی در راه صدور سرمایه به همه‌ی جهان، کالاهای تولید شده، نیروی انسانی و پیروزی نظام بازار آزاد و گسترش این نظام در غرب و سایر مناطق دنیا، بروز جنگهای قومی و ملی در بالکان، آسیای میانه و قفقاز و ماورای قفقاز و سایر نقاط دنیا از جمله شبه قاره‌ی هند و آسیای جنوبی به همراه داشت. این پروسه‌ی تکامل اجتماعی به ایجاد تضاد‌های جدید و همچنین جنبش‌های جدید اجتماعی منجر گشت که در علوم سیاسی و علم روابط بین الملل با عنوان‌های: ناسیونالیسم موج سوم و یا دموکراتیزه شدن مرحله‌ی سوم نام گذاشته شده است. این اختلاف‌ها پروسه‌ی دموکراتیزه شدن را با کندیهای جدی روبرو ساخته است.
با فروپاشی سامان سوسیالیسم و پیروزی کاپیتالیسم و غلبه‌ی بازار آزاد از طرفی و تضاد بین سیستم‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی درون سیستم از طرف دیگر در ‌‌نهایت به تضاد بین نیروهای کار درون این سیستم و همچنین نظام اجتماعی و سیاسی کاپیتالیستی (بازار آزاد) با نیروهای مذهبی و بنیادگرا تکامل پیدا کرده است. این چنین سیستم‌های فکری با توجه به غیر فعال بودن ویا ضعف و پراکندگی نیروهای چپ، دموکرات، انسانگرا، فمنیست، اتوپیستهای رادیکال سوسیالیت در عرصه‌های سیاسی و علمی، عرصه‌ی جولان نیروهای بنیادگرا شده است. ساموئل هانتینگتون از این تضاد‌ها با عنوان «برخورد تمدن‌ها» یاد می‌کند. ۵ همانطوریکه می‌دانیم استمرار این اختلافات منجر به اشغال، سومالی، استقلال، مداخله و اشغال مناطقی از یوگسلاوی سابق، افغانستان، عراق و احتمال در گیری با کره‌ی شمالی و ایران ختم شده که بنظر من ترمزی است جدی در بین فراروئی کشور‌های در حال توسعه به یک نظام امن، با ثبات و مترقی.
دخالت دولتهای غربی در امور داخلی کشور‌های درحال توسعه با عنوان‌های گوناگون از آن جمله «ایجاد و رشد دموکراسی» ایجاد امنیت جهانی، حفظ منافع آمریکا و یا «پیشگیری از کشتار مردم بیگناه» و یا مقابله با تروریسم مشروعیت داده می‌شود. ولی پیشبرد چنین سیاستهائی از مواردی هست که بی‌ثباتی عمومی بین المللی ختم شده که خود از عوامل ایجاد واپسگرائی اقتصادی و قدرت گرفتن دولت‌های اقتدار گرا را بدنبال داشته است. بررسی نقش روابط بین الملل حوزه‌ی عمل دولت‌ها و استقلال آن‌ها و یا مداخله‌های احتمالی پیمان ناتو و ایلات متحده‌ی آمریکا در امور کشور‌های مستقل از موارد دیگری هست که می‌تواند موضوع مطالعه‌ی گروه دموکراسی و حقوق بشر قرار گیرد.

هدف از برگزاری سمینارها
هدف از برگزاری این سلسله سمینار‌ها و کلاسهای آموزشی که در هیئت مدیره‌ی جامعه‌ی دفاع از حقوق بشر تصویب شد و با همکاری تعدادی اکادمسین ایرانی و سوئدی پیش رفت؟ تجدید خواهد شد، بررسی و مقایسه‌ی تئوری‌های گوناگون و رشد موسسات دموکراتیک بعنوان نظام فکری وهمچنین آئین برخورد به روابط بین مردم و مردم با سیستم‌های اجتماعی، ریشه‌های ظهور بنیادگرایی مذهبی، نقض حقوق بشر در ایران و قبل از آن مطالعه و بحث حول بنیادهای نظام فکری دموکراتیک، پایه‌های آن، انطباق یا عدم انطباق آن در منطاق گوناگون و در ‌‌نهایت چگونگی انطباق این نظام‌های سیاسی، اقتصادی و فکری در جامعه‌ی ما ایران خواهد بود.
قبل از هر کاری مروری بر مدل‌های دمکراتیک، تکامل دمکراسی در دولتشهرهای یونان و تغییر و تحولات دوران ساز در اروپا و غرب و بررسی انواع و چهره‌های مختلف دمکراسی پارلمانی و یا مستقیم از محورهای مطالعه‌ی این سمینار‌ها تشکیل خواهد داد.
امکان مقایسه‌ی کشورهای دموکراتیک باهم دیگر برای دست یابی به مفاهیمی که می‌تواند معیار‌های اندازگیری دموکراسی‌ها را تسهیل کند و همچنین قابلیت اندازه گیری گسترش دموکراسی در عمق و در پهنا می‌تواند از سایر عنوان‌های قابل بحث باشد. موضوع شکست حرکتهای رادیکال و دموکراتیک درایران و منطقه از دیگر موضوعات عمده‌ی این سلسله بحث خواهد بود.
علل رشد آئین‌ها و روشهای دموکراتیک در پاره‌ای از مناطق دنیا و عدم رشد آن‌ها در سایر نقاط دنیا از سایر موضوعاتی هست که فکر خیلی از متفکرین علوم سیاسی و روابط بین الملل را به خود واداشته مروری در این مفاهیم اگر چه بطور مختصر بحثهای بعدی سمینار‌ها را تشکیل خواهد داد.
پروسه‌ی آنالیز و جستجوی ما در پیدا کردن نوعی جواب به سئوال‌های اولیه‌ی بالا پایه‌های اساسی سمینار‌ها را تشکیل خواهد داد وبه سئوالهای بعدی بطور ضمنی و غیر مستقیم پرداخته خواهد شد. این سئوالات و مباحث نظیر آن بعد از تعیین اولویت‌ها می‌تواند از جمله موضوع هائی باشد که محور سمینار‌ها و بحث‌های برنامه ریزی شده دیگر را هم تنظیم کند. موفقیت و عدم موفقیت چنین برنامه‌ای می‌تواند تنها و تنها با همکاری و مشارکت شرکت کنندگان این سلسله سمینار‌ها می‌سر شود. مطالعه‌ی کتابهای انتخاب شده، بحث‌های جنبی و همچنین کتبی کردن این سئوالات و جوابهای آن‌ها به تعمیق اطلاعات و آگاهی بیشتر شرکت کنندکان بهمراه داشته و در ‌‌نهایت می‌تواند به تفاهم اجتماعی و عمل اجتماعی منجر شود.
___________________________________________________________________________

۱ – David Held،» Demokratimodeller»، från klassisk demokrati till demokratisk autonomi، ۲۰۰۵; Daidalos
۲- Susan Moller Okin، «Is Multiculturalism Bad for Women»، ۱۹۹۹، Princeton university press
٣ - Dependency
۴ - United Nations Development program (UNDP)
۵ - Samuel Huntington، Civilizations Camp، ۱۹۹٣، ۲۰۰۰، university press
۶- Michel Hardt& Antonio Negri، ۲۰۰۰، Cambridge، Mass، Harvard University Press