ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 07.10.2005, 4:51
نظام اقتصادی بازار و طبيعت بشر

ويليام ويلكينسون / برگردان: علی‌محمد طباطبايی
جمعه ١٥ مهر ١٣٨٤


روان شناسی تكاملی چيست
روان شناسی تكاملی در صدد آن است كه طبيعت منحصر به فرد ذهن بشر را با به گارگرفتن منطق و شيوه‌های زيست شناسی تكاملی و روان شناسی معاصر بشناسد. فرض اصلی و مقدماتی روان شناسی تكاملی اين است كه ذهن يك جعبه ابزار متنوع ـ مثلاً يك چاقوی چند كاره‌ی سوئيسی ـ و تشكيل شده از وظايفی است كه طی انتخاب طبيعی انسان برای حل مسائل معينی كه نياكان ما با آنها مواجه بودند به تكامل رسيده است. وظايف كاملاً متمايز ذهن انسان ـ برای مثال ادراك، تشخيص مقصود انسان‌های ديگر يا واكنش عاطفی مناسب به شريك جنسی بالقوه ـ به عهده‌ی « مدارهای » متفاوت عصب شناختی يا به اصطلاح مدول‌ها (modules) گذاشته شده است كه هركدام از آنها را می‌توان به عنوان يك برنامه‌ی مختصر كامپيوتری به شمار آورد كه در زير فشار محيط زيست جهت حل معضلات معينی گزينش و انتخاب شده اند، يعنی معضلات مربوط به بقاء و توليد مثل كه ويژه‌ی موقعيت اصلی تكامل انسان است كه اصطلاحاً به آن زيست محيط سازش پذيری تكاملی يا EEA (Enviroment of Evolutionary Adaptedness) می‌گويند (٢). در عبارت دقيق‌تر EEA تركيب آماری است از فشارهای زيست محيطی كه گزينش و انتخاب تكاملی خصلت‌های به طور مشخص انسانی را توضيح می‌دهد. اما در اشاره‌ای نه چندان دقيق EEA دوره‌ای است كه به آن پلئيستوسن می‌گويند كه طی آن انسان‌ها به عنوان شكارچی ـ جمع آوری كننده‌ی خوراك از حدود ٦/١ ميليون سال پيش تا ابداع فن كشاورزی در حدود ١٠ هزار سال پيش به سر می‌برده‌اند.
مطابق با تحقيقات انجام شده توسط روان شناسان تكاملی، اساس نظام ذهن آدمی در اين ٥٠ هزار سال گذشته به طور ملموس تغيير نكرده است. بنابراين شعار اصلی روان شناسی تكاملی بر اين فرض ايستاده است: جمجمه‌های مدرن، ذهن‌های عصر حجری را در خود جای داده است. همانگونه كه پيشگامان روان شناسی تكاملی لدا كسميدس و جان توبی بيان می‌كنند: « كليد درك اين واقعيت كه ذهن انسان مدرن چگونه كار می‌كند در پی بردن به اين نكته قرار دارد كه مدارهای آن برای حل معضلات روزانه آمريكايی‌های مدرن طراحی نشده، بلكه برای حل مشكلات روزانه‌ی اجداد شكارچی ـ جمع آوری كننده‌های خوراك ما طراحی شده است ».
از اين رو شناخت مسائلی كه اعضای گروه‌های شكارچی ـ جمع آوری كننده‌های خوراك در EEA با آن مواجه هستند می‌تواند به مقدار بسيار به درك ما از طبيعت بشر و چشم اندازهای آسيب شناسی نظام‌های اجتماعی مدرن كمك نمايد. اما قبل از هر چيز به اين هشدار توجه كنيم: ما نمی‌توانيم اميدوار باشيم كه هرگونه درس روشن سياسی مثبت از روان شناسی تكاملی بگيريم. اين علم می‌تواند به ما چيزی در باره‌ی آن نوع جامعه‌ی انسانی كه نمی‌تواند به درستی كاركند بدهد و علت آن را هم بگويد، اما نمی‌تواند چيزی در باره‌ی شكل‌های امكان پذير و شدنی جامعه‌ای كه ما بايد آرزومند آن باشيم به ما بدهد. به نظر می‌رسد كه ما نمی‌توانيم طبيعی بودن نظام بازار آزاد را از ناكامی آشكار كمونيسم در تطبيق خود با طبيعت بشر استنتاج كنيم و همچنين نبايد اغوا شويم به آن كه هر چيز طبيعی در هر حال بهتر است. جستجو كردن دانه‌ها و ميوه‌های طبيعی با بدن نيمه برهنه امری طبيعی است، در حالی كه بورس سهام نيويورك يا جراحی باز قلب شديداً باعث حيرت و تعجب اجداد دور ما می‌شد.
آنچه به كمك روان شناسی تكاملی به دركش نائل می‌شويم اين واقعيت است كه يك جامعه‌ی ليبرالی مبتنی بر بازار حقيقتاً چه دستاوردهای به طور باورنكردنی پيچيده‌ای است. اين علم به ما كمك می‌كند كه در يافت بهتری در اين باره به دست آوريم كه چرا جوامع نسبتاً آزاد و به طور افسانه‌ای ثروتمند‌تر همچون جوامع غربی هم كمياب‌تر هستند و هم احتمالاً شكننده تر. روان شناسی تكاملی در پی بردن به اين حقيقت به ما ياری می‌رساند كه جوامع ليبرالی موفق و مبتنی بر بازار مستلزم ايجاد و پروراندن گرايش‌های بخصوص روان شناختی هستند كه در ذهن‌های عصر حجری ضعيف‌اند و همچنين ايجاد سركوب و والايش گرايشات ديگری كه در آن ذهن‌های عصر حجری قوی می‌باشند. جوامع آزاد مبتنی بر بازار هركجا مانعی برای فعاليت خود نداشته باشند ماده‌ی خام آنها همان طبيعت بشر است. اما چنين به نظر می‌رسد كه طبيعت بشر ماده‌ی ساده‌ای برای كار كردن هم نيست.
برای توضيح اشاره‌های ضمنی روان شناسی تكاملی در حوزه‌های اخلاق، سياست و اقتصاد همواره كتاب‌های بيشتری نوشته می‌شود. برای مثال « خاستكاه‌های فضيلت » اثر مت رايدلی، « علم سياست داروينی » به قلم پاول روبين و « معاشرت با بيگانگان » اثر پاول سی برايت كتاب‌های خوبی در اين زمينه هستند. آنچه در اينجا به دنبال می‌آيد گردش كوتاهی است در فقط بعضی از ويژگی‌های طبيعت بشر كه روان شناسی تكاملی اهميت آنها را مورد تاكيد قرار داده و چالش‌های توسعه و استمرار نظم ليبرالی بازار را برجسته می‌سازد.

ما انسان‌ها به طور ذاتی اهل ائتلاف و پيونديم
وسعت گروه‌های شكارچی ـ جمع آوری كننده‌ی غذا در EEA از ٢٥ تا ١٥٠ نفر متغير بود. كوچكی اين گروه‌های انسانی باعث اين اطمينان می‌شد كه هركس در ميان جمع، ديگران را به خوبی بشناسد. همكاری متقابل ميان آنها به اين ترتيب به شكل روياروی انجام می‌پذيرفت و اين كه اعتبار خصلت‌هايی چون صداقت، سخت كوشی و قابل اطمينان بودن فرد مواردی بودند كه برای تمامی اعضای گروه امری كاملاً روشن و بديهی بود. حتی در روزگار خود ما در دفترچه ياداشت‌های مخصوص نشانی‌های آشنايان تعداد اسامی از ١٥٠ نفر تجاوز نمی‌كند و يك گردان نظامی به طور معمول همانقدر نيروی انسانی در خود دارد كه گروه‌های اعزامی شكارچی در عصر پلئيستوسن داشتند.
آزمايش‌هايی كه توسط روان شناس‌های تكاملی لدا كسميدس و رابرت كورزبان انجام گرديده نشان می‌دهد كه در انسان‌ها توانايی‌هايی برای دنبال كردن اتحادها و پيوندهای متقابل و ايجاد ائتلاف به صورت فطری وجود دارد و انسان‌ها به طور كل افراد ديگر به غير از خود را يا به عنوان عضوی از گروه خودی و يا فردی خارجی محسوب می‌كنند. دسته‌هايی كه با هم وارد ائتلاف شده‌اند ممكن است به سهولت وارد جنگ و خشونت با يكديگر شوند. برای مثال هوتوها و توتی‌ها، آلبانيايی‌ها و صرب‌ها، شيعه‌ها و سنی‌ها و امثالهم موارد مثال زدنی در اين خصوص‌اند. هرچند كه دسته‌های داخل ائتلاف شده تقريباً ثبات چندانی ندارند. در شرايط مقتضی می‌توانيم بياموزيم كه در باره‌ی علاقمندی افراد به تيم سرخ يا آبی بيشتر اهميت دهيم با به رنگ پوست، دين يا طبقه‌ی آنها.
هرچند كه ما نمی‌توانيم پيوسته خودمان را به عنوان اعضای فقط همان يك ائتلاف بزرگ يعنی انجمن اخوت انسان‌ها به شمار آوريم. خصلت ما در انديشيدن در اصطلاح‌های « ما » در برابر « آنها » درمان ناپذير است و دارای معناهای جنبی غيرقابل اجتناب سياسی است. لفاظی‌های پوپوليستی و نژادپرستانه سياسی، مردم را تشويق می‌كند به اين كه هويت خود را به عنوان در درجه‌ی اول ثروتمند يا فقير، سياه يا سفيد معين كنند. بسيار اهميت دارد كه از طراحی تشكيلاتی مانند برنامه‌های برتری نژادی پرهيز شود زيرا آنها مقوله‌های ائتلافی را كه هيچ گونه مبنايی در زيست شناسی ندارند برجسته ساخته و ممكن است بعضی از تنش‌هايی را كه فرونشاندن آنها را در نظر داشته‌اند افزايش دهند. در مثالی ديگر مقدار زيادی از خصومت‌ها در برابر تجارت آزاد به تفاوت گذاری‌های ائتلافی نامناسب از جهت اقتصادی و اخلاقی ميان گارگران بالتيمور (ما) و كارگران بنگلو (آنها) وابسته است. تجارت آزاد از جهت شيوه‌ای كه ما را به ديدن اعضای گروه‌های غير خويشاوند به عنوان شريك و نه دشمن تشويق می‌كند قابل ستايش است.

ما انسانها سلسله مراتبی هستيم
همچون بسياری از حيوانات و البته تمامی نخستی‌ها، انسان‌ها نيز تشكيل سلسله مراتب سلطه می‌دهند. تشخيص سلسله مراتب‌های اجتماعی در زندگی امروزی ما كار دشواری نيست. شركت‌های سهامی، دولت، باشگاه‌های ورزشی و كليسا‌ها تماماً دارای ساختار رسمی سلسله مراتبی از مقامات هستند. ساختارهای غيررسمی از سلطه و مقام اجتماعی احتمالاً علت اصلی دشمنی‌ها در مدارس و دبيرستانها است.
تكاپوی سلسه مراتب سلطه در EEA پيچيده است. سلسله مراتب نقش مهمی در راهنمايی و هدايت تلاش‌های جمعی و توزيع منابع كمياب بدون متوسل شده به خشونت بازی می‌كند. چنانچه هركس بداند كه چه چيزی در انتظار او خواهد بود، مسائل و امور روزمره آسان‌تر و بی دردسرتر به انجام خواهد رسيد. هرچند كه جای خالی در نوك سلسله مراتب محدود و كمياب است و به همين خاطر علتی برای نزاع و رقابت افراد. كسانی كه در سلسله مراتب اجتماعی از جايگاه نظارتی بالايی برخوردار هستند دستيابی بهتر و آسان تری به منابع مادی و امكان انتخاب همسر دارند. از اين رو تكامل (دارويني) خصوصيات روحی نرينه‌ها و ماده‌هايی را كه به ايجاد رقابت موفقيت آميز در موقعيت و سلطه توانا باشند، مورد حمايت قرار می‌دهد.
زندگی كردن در انتهای هرم سلطه غير منصفانه است و طبيعت ما به شكلی نيست كه در آخر قرار داشتن را تحمل كنيم. شواهدی وجود دارد كه نشان می‌دهد نرينه‌ها در جايگاه پائين اجتماعی به طور غريزی جهت كنترل قدرت‌های نرينه‌های مسلط و رسيدن به توزيع نسبتاً برابری طلبانه‌ی منابع تشكيل ائتلاف می‌دهند. انسان شناس شهير كريستوفر بوهم در كتاب خود « سلسله مراتب در جنگل » اين ائتلاف بر ضد قدرتمندان را « سلسله مراتب وارونه‌ی سلطه » می‌نامد.
پاول روبين استاد علوم اقتصادی و حقوق به طور مفيدی ميان سلسله مراتب‌های « مولد » و « تخصيصی » تفاوت قائل می‌شود. سلسله مراتب‌های مولد آنهايی هستند كه تلاش‌های جمعی را برای نائل شدن به فوايد به طور متقابل سودمندی كه در غير آن حالت امكان دسترسی به آنها نبود ترتيب می‌دهند. نمونه اعلای آنها تشكيلات و سازمان‌های تجاری هستند. از طرف ديگر سلسله مراتب تخصيصی صرفاً برای انتقال منابع به نوك هرم قدرت به وجود می‌آيند. اشراف سالاری و نظام استبدادی نمونه‌های كاملاً افراطی از آن‌اند. باوجوديكه دولت‌های ملی كنونی می‌توانند وظايف مولدی را به اجرا گذارند، اما اين مخاطره‌ی دائمی وجود خواهد داشت كه در آنها سلسله مراتب تخصيصی غالب شود. روبين هشدار می‌دهد كه احتياط كاری و نگرانی طبيعی كه ما در رابطه با سلسله مراتب تخصيصی با جمع صفر (sero-sum) (٣) داريم و به ما كمك می‌كند كه در برابر تمركز قدرت در تعداد اندكی تصميم گيرنده مراقب باشيم غالباً در سلسله مراتب مدرن با جمع مثبت (positive-sum) تغيير جهت می‌هد، مانند شركت‌های سهامی، و از اين رو عملی بودن مسئوليت و تعهد مدرن را كه به بهبود شرايط زندگی تمامی مردم گرايش دارد به مخاطره می‌افكند.
راهی برای جلوگيری از رفتاری كه در تلاش برای بالاتر رفتن در سلسله مراتب تسلط بر ديگران است نداريم، فقط می‌توانيم اميدار باشيم كه چنين رفتاری را به سوی استفاده‌های غيرزيان آور هدايت كنيم. از اين رو يك جامعه‌ی آزاد مستلزم آن است كه موقعيت‌ها و پست‌های تسلط به نحوی گسترده در انبوهی از سلسله مراتب‌های مولد قابل دسترس همگان باشد و اين كه فرصت‌های دستيابی به جايگاه‌ها و مقام‌های بالا برای چپاولگری توسط هشياری دائمی « مردم » محدود شود ـ يعنی بالاترين مرحله‌ی همان سلسله مراتب وارونه‌ی سلطه كه پيشتر به آن اشاره شد. يك جامعه‌ی مدنی پررونق و شكوفا تقريباً به همه كس اين فرصت و اجازه را می‌دهد كه رهبر چيزی باشد، چه يك باشگاه ورزشی باشد يا شورای يك شهر. و به اين ترتيب تمايل انسان برای مقام‌های سلسله مراتبی را ارضا می‌كند و در عين حال به كسی هم صدمه ی‌ای وارد نمی‌شود.

ما انسانهای اهل حسادتيم
شايد مايوس كننده ترين درس روان شناسی تكاملی برای علم سياست در تلقی آن از توانايی بسيار عميق انسان در حسادت ورزيدن است و دشواری ما در درك ايده‌ی سود حاصل از تجارت و افزايش بهر وری ـ يعنی تصور ثروت همچنان رو به افزايش.
نشانه‌هايی وجود دارد كه حكايت دارد از آن كه مهارت بيشتر و ابتكار عمل فردی برای يك انسان در EEA به جايگاه اجتماعی بالاتر و دستيابی به سهم بيشتر در منابع می‌انجامد. ليكن به لحاظ طبيعت شكارچی و جمع آوری كننده‌ی خوراك اين واقعيت كه غذا به سرعت فاسد می‌شود و همچنين به علت نبود هرگونه زندگی شخصی (خصوصي)، منافع موفقيت‌های فردی در شكار يا يافتن منابع جديد غذا به سهولت نمی‌تواند برای افراد حاصلی انفرادی در بر داشته باشد و در واقع توقع عموم در چنين جوامعی اين است كه موفقيت‌های انفرادی افراد ميان بقيه تقسيم شود. EEA در بيشتر عمر خود جهانی zero-sum بود، يعنی جايی كه افزايش در ثروت جمع از طريق ابداع، سرمايه گذاری و مبادله‌ی ممتد اقتصادی كاملاً ناشناخته بود. منفعت بيشتر برای يكی معادل با منفعت كمتر برای ديگری بود. از اين رو چنانچه يك نفر می‌توانست به طريقی پيش رود كه مقدار بيشتری از ديگران برای خود جمع كند، اين نشانه‌ی كاملاً روشنی بود كه سهم آن ديگران توسط تقلب و كلاه برداری، دزدی و زورگيری يا دست كم توسط شانس محض به عنوان منابع نامشروع از آنها مخفی مانده است. حسادت به اشخاص بسيار ثروتمند شايد به تقويت هنجارهای به طور معمول انطباقی تقسيم كردن ثروت كمك كرده باشد و به همين نحو به كسانی در مقام و جايگاه پائين‌تر در سلسله مراتب سلطه در برابر چپاولگری كسانی كه در اندوختن بيشتر قدرت توانا هستند.
ويژگی zero-sum ما درك اين نكته را دشوار می‌سازد كه چگونه تجارت و سرمايه گذاری می‌تواند مقدار كل ثروت را افزايش دهد. از اين رو ما برای آن كه به سهولت بتوانيم نظام اقتصادی خود را درك كنيم فاقد توانايی‌های لازم هستيم.
اين ويژگی‌های طبيعت بشر ـ يعنی اين كه ما هميشه با ديگران تشكيل اتحاد و پيوند و ائتلاف می‌دهيم، سلسه مراتبی هستيم و انديشه‌ی ما بر اساس خاصيت zero-sum است ـ به نظر می‌رسد كه می‌بايست به وجود آمدن نظام ليبرالی بازار آزاد را غير ممكن سازد. و البته اين گونه هم هست. هرچند فوايد نظم بازار ليبرالی در ويژگی‌های ديگر ذهن انسان و سازمان اجتماعی در EEA قابل يافتن است.

حق مالكيت امری طبيعی است
معضل توزيع منابع كمياب فقط تا اندازه‌ای می‌تواند در سلسله مراتب تخصيصی و به طور سربسته اجباری رفع و رجوع شود. راه حل جايگزين ديگر برای معضل توزيع به رسيمت شناختن و تحكيم حق مالكيت است. حق مالكيت در طبيعت به خودی خود وجود دارد. يعنی از اين طريق كه حيوانات محدوده‌هايی را برای استفاده‌ی انحصاری خود جهت شكار، يافتن خوراك و جفت يابی از ديگر نقاط جدا می‌كنند. تاييد چنين ادعاهای اوليه برای كنترل و اجازه‌ی ورود ندادن به ديگران نزاع‌های شديد را كاهش می‌دهد و اين می‌توان به سهم خود و به تنهايی انگيزه و علت تكاملی باشد برای ايجاد گرايشات فطری برای تصديق و احترام به هنجارهای مالكيت و دارايي. يعنی آنچه به تنهايی يك انگيزه‌ی شديد تكاملی را برای جستجوی گرايشان فطری جهت تصديق و احترام به هنجارهای مالكيت و دارايی فراهم می‌كند.
تحقيقات جديد علمی شواهد محكمی را برای وجود چنين ويژگی‌های « ذاتی » نشان می‌دهد. برای مثال تحقيقات آزمايشگاهی جديد انجام يافته توسط اوليور گودنوف نظريه پرداز در زمينه‌ی حقوق و كريستين پرن محقق علم اعصاب حاكی از آن هستند كه ذهن انسان مدول‌های (modules) تخصصی شده‌ای برای قضاوت كردن خطاهای اخلاقی و تجاوزات بر عليه حق مالكيت در خود تكامل داده است. روان شناسی تكاملی می‌تواند به درك اين حقيقت به ما كمك كند كه حقوق مالكيت در واقع توسط حركت قلم قانون گذار به وجود نيامده است.

مبادله‌ی متقابل سودمند امر طبيعی است
تجارت و مبادله‌ی به طور متقابل سودمند، همچون تقسيم كار، جزو اصول كلی انسان است. كسميدس و توبی در اثر بسيار سرنوشت ساز با عنوان « سازگاری‌های شناختی برای مبادله‌ی اجتماعی » اشاره می‌كنند كه بر خلاف باور متداول، زندگی شكارچی ـ جمع آوری كننده‌ی‌های خوراك قسمی « مدينه‌ی فاضله‌ی كهن » از « همكاری و تعاون اتفاقی و برابری طلبانه و شريك بودن » نيست. شواهد به دست آمده‌ی باستان شناختی و نژادی نشان می‌دهند كه شكارچی ـ جمع آوری كننده‌های خوراك با انواع شكل‌های مختلف تجارت و معامله كاملاً آشنا بوده‌اند. بعضی از انواع دادوستد به سبك شكارچی ـ جمع آوری كننده‌های خوراك را می‌توان متضمن تخصصی شدن كاملاً پيچيده و همكاری متقابل عرضه و تقاضا دانست.
اما آنچه هنوز هم قابل ملاحظه‌تر است آن كه كسميدس و توبی از طريق مجموعه‌ای از تحقيقات تجربی خود نشان داده‌اند كه انسان‌ها به سهولت قادر به حل معماهای پيچيده‌ی منطقی هستند كه متضمن رابطه‌ی متقابل، محاسبه‌ی هزينه‌ها و سودها و يافتن افرادی كه در توافق‌های خود تقلب كرده‌اند می‌باشند. هرچند كه ما در حل معماهای مشابهی كه به پرسش‌هايی از مبادله‌های اجتماعی نمی‌پردازد ناتوان هستيم. به باور آنها اين يافته‌ها از وجود « سازگاری‌های شناختی از نظر كاركردی تخصصی شده و مشروط به رضايت برای مبادله‌ی اجتماعی » حكايت دارد. به عبارت ديگر ذهن انسان برای تجارت و داد و ستد ساخته شده است.

اعتماد و دو نظم‌ هايك
هنگامی كه به پيشرفت تكاملی انسان امروز نگاه می‌كنيم تشخيص قسمی سرمايه داری آزمايشگاهی كه در آن حقوق ماليكت مورد تصديق قرار می‌گيرد و تلاش‌های توليدی در آن جنبه‌ی تخصصی يافته و در شكل‌های كاملاً پيچيده‌ی مبادله‌ی اجتماعی درگير است دشوار نخواهد بود. هرچند كه آن نوع آزادی و ثروتی كه ما در غرب از آن برخوردار هستيم برای ميليون‌ها انسان ديگر وهم و پنداری بيش نيست. در حالی كه ظرفيت‌های تكامل يافته‌ی ما مبنا‌هايی هستند كه بر روی آنها سرمايه گذاری پيشرفته‌ی ليبرالی ساخته شده است، اما اينها به تنهايی برای توضيح وضعيت فعلی كفايت نمی‌كند و اين را صدها ميليون انسانی كه با روزی كمتر از يك دلار زندگی خود را می‌گذرانند به اثبات می‌رسانند. راهی كه از EEA به كامپيوتر‌های كيفی می‌رسد نيازمند يك جهش بزرگ فرهنگی است. اقتصاددانان برنده‌ی جايزه‌ی نوبل دوگلاس نورت و ورنون سميت در اثر جديد خود مورد تاكيد قرار می‌دهند كه موقعيت سرنوشت ساز در واقع گذار از مبادله شخصی به مبادله‌ی غيرشخصی است.
زندگی اقتصادی در EEA بر كنش‌های متقابل چهره به چره و پياپی اعضای كاملاً آشنا با يكديگر در آن جامعه‌ی بخصوص مبتنی بود. آنچه بر توافق‌های انجام شده ميان طرف‌های درگير نظارت می‌كرد حسن اعتبار آنها در انظار عمومی بود. اگر كسی ديگری را فريب می‌داد يا زير بار توافق خود می‌زد حسن اعتبار او كاهش می‌يافت و به همين نحو آينده‌ی او. استعدادهای تكاملی ما، ما را به نحوی آماده ساخته‌اند كه از ميان جهان مبادله‌های شخصی به طرز ماهرانه‌ای مسير خود را به جلو هدايت كنيم. هرچند كه البته آنها ما را برای همكاری و دادوستد با بيگانه‌های كامل كه هرگز با آنها آشنايی قبلی نداشته و شايد هرگز آنها را ديگر نبينيم آماده نكرده است. راه رونق و شكوفايی اقتصادی بايد از شكاف عميق ميان عدم قطعيت و بدگمانی عبور كند.
گذار به نظم بازار گسترده به گفته پاول سيبرايت مستلزم ظهور « نهادهايی است كه انسان را ترغيب می‌كند كه با بيگانه‌ها مانند دوستان افتخاری خود رفتار كند ». داستان مهيج راهی كه اين نهادها بر پشت يك روان شناسی تكامل يافته طی می‌كنند و در اصل برای حل معضلات كاملاً متفاوت زيست بومی طراحی شده‌اند موضوع كتاب پاول سيبرايت با عنوان « همراهی با بيگانه‌ها » است (٤) و البته بخش مهمی از كتاب در دست انتشار دوگلاس نورت و ورنون سميت.
فردريش فون‌هايك همچون رسم هميشگی اش بر گرايشات فعلی پيشی گرفت. او به خوبی درك نمود كه نوع اقتصاد و جامعه‌ی ما كه او آن را نظم ممتد يا گسترده و يا « جهان كلان » می‌ناميد از جهات بسياری با خميره‌ی بنيادی روان شناختی ما بيگانه است ـ كه منظور از آن سازگاری يافتن انسان به گذران زندگی در گروه‌های كوچك يا با همان « جهان خرد » بود. از نظر او ما در دو جهان زندگی می‌كنيم، در جهان چهره به چهره‌ی قبيله، خانواده، مدرسه و بنگاه تجاری و همزمان در جهان غيرشخصی و گمنام كلان شهرها، جهانی با تخصص گرايی بالا و فراجهان تجارت. هركدام از اين دو جهان مجموعه قواعد خاص خودش را دارد و ما به مسئوليت خود آنها را با هم قاطی می‌كنيم. آن گونه كه‌هايك در كتابش « نخوت مهلك » می‌نويسد: « اگر ما بخواهيم قواعد ثابت و نامحدود جهان فرد (يعنی جهان گروه‌های كوچك يا افراد اندك يا مثلاً جهان خانواده) را در جهان كلان (يعنی به تمدن بازتر خود) اعمال كنيم، به همانگونه كه غالباً غرايز و تمايلات شديداً احساساتی ما را وامی دارند كه چنين آرزوهايی داشته باشيم، ما آن را نابود خواهيم كرد. و با اين حال اگر خواسته باشيم كه هميشه قواعد نظم گسترده را به دسته بندی‌های خصوصی‌تر و شخصی‌تر خود به كار بنديم، ما آنها را نيز از پای در می‌آوريم. به اين ترتيب بايد بياموزيم كه ما به طور هم زمان در دو نوع جهان زندگی می‌كنيم ».
تعادل حساس و زودشكن است. همين كه يك بار پی بريم كه ثروت و آزادی ما تا چه اندازه شكننده است و به وجود آمدن آن‌ها از نظر احتمالات چقدر ناممكن، برايمان روشن می‌شود كه ما تا چه اندازه احترام و حق شناسی به نظام‌های عقيده، به نهادها و تشكيلات اجتماعی و به فضيلت‌های فردی مديون هستيم كه همگی آنها برای ظهور « تمدن بازتر »‌ی كه داريم ضروری بوده‌اند و برای ما حركت كردن ميان اين دو جهان را به طوری مقدور ساخته‌اند كه هيچكدام از آن دو را به نابودی نمی‌كشانيم.

روان شناسی تكاملی و تواضع سياسي
آن درس سياسی اصلی كه می‌توان از روان شناسی تكاملی آموخت اين است كه حقيقتاً چيزی به عنوان يك طبيعت عام و همگانی انسانی وجود دارد. ذهن انسان مشتمل است بر بسياری كاركردها و وظايف مشخص و تخصصی شده و يك دستگاه چند منظوره برای آموختن نيست كه بتوان آن را به دلخواه برای تحقق بخشيدن به روياهای سياسی از نو فرمت كرد. شكل جامعه‌ی بشری توسط طبيعت تكامل يافته‌ی ما محدود می‌شود. دوباره سازی وجود انسان از طريق سياست به لحاظ موانع زيست شناختی غير ممكن است. درست مانند آن كه بخواهيم بيماری سرطان را با چای برگ‌های سوزنی كاج درمان كنيم. هرچند كه البته می‌توان با اين طبيعت بشر همكاری كرد ـ كه ما نيز انجام می‌دهيم. ما به كمك فرهنگ و از طريق آن، ويژگی‌هايی را افزايش داده ايم كه همكاری و اطمينان متقابل را تسهيل كرده و غرايز ما را كه در جستجوی ايجاد ائتلاف و موقعيت مناسب برای استفاده‌های مولد است هدايت می‌كند و برای حفظ آزادی ما سوء ظن طبيعی ما را به قدرت تقويت می‌نمايد. ما اليته می‌توانيم همواره بهتر از اين باشيم.
در اشاره به سخن مشهور امانوئل كانت كه معتقد بود: « از چوب خميده‌ی بشر نمی‌توان چيز حقيقتاً راست و درستی به وجود آورد » بايد سخن فيلسوف مشهور دنيس داتن را نيز به خاطر آوريم كه گفت: « اين گونه نيست كه نمی‌توان از يك چوب تاب دار يك حكاكی زيبا يا يك قطعه اثاثيه ساخت. نكته‌ی اصلی اينجاست كه آنچه قرار است در نهايت از آن ساخته شود فقط هنگامی تاب می‌آورد كه رگه، بافت، گره‌ی طبيعی (چوب)، سوراخ گره‌ی چوب، نقاط ضعف و قوت ماده‌ی اصلی از همان ابتدا (توسط هنرمند) در نظر گرفته شده باشد ».
روان شناسی تكاملی با كمك كردن به ما در درك بهتر طبيعت بشری می‌تواند ما را در پروردن قواعد اجتماعی ياری رساند، قواعدی كه نمی‌خواهند به طرزی ابلهانه بر خلاف جهت بافت و خميره‌ی طبيعت بشری ما به جلو روند. ما می‌توانيم بياموزيم كه چگونه به بهترين وجه برای حمايت و نگهداری جوامعی مانند جامعه‌ی غربی خودمان كه نه تنها زيبا است كه می‌خواهد پايدار هم بماند با خميره‌ی انسانی به درستی كار كنيم.
----------------

1: Laissez-faire and Human Natur by Will Wilkinson
Cato Institute 2005.

٢: منظور محيط زيستی است (و مجموعه‌ی عوامل مهم زيست محيطی حياتی برای موجود) كه در آن يك گونه‌ی بخصوص (به ويژه انسان) تكامل يافته و يا برای ادامه‌ی بقا به آن محتاج می‌باشد. مترجم.
٣: sero-sum موقعيتی است كه در آن منفعت يا ضرر شركت كننده توسط ضرر يا سود ساير شركت كننده‌ها جيران گردد.
٤: پيش از اين مقاله‌ای از پاول سيبرايت با عنوان « اعتماد در جهان بيگانه‌ها » توسط اينجانت ترجمه و در ايران امروز منتشر شده است. مترجم.