ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 07.06.2010, 20:52
«آنچه اینها می‌كنند»

میرزاسن

خاطره‌ای بمناسبت سخنرانی سالانه مركز اسناد و پژوهش‌های ایرانی درباره دكتر غلامحسین صدیقی


آنان كه با دكتر غلامحسین صدیقی آشنایی علمی دارند یا همكار و یا شاگردآن روانشاد بوده‌اند، می‌دانند كه او نیز مانند برخی دیگر از استادان همزمان خود از نظر روش زندگی و آموزش شخصیتی استثنایی بحساب می‌آید كه می‌باید از جنبه‌های مختلف علمی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ... بطور جداگانه یا مركب مورد بررسی قرار گیرند.

من در این مختصر به دیدگاه او به «انقلاب اسلامی» اشاره می‌كنم.

درس «اجتماعیات در ادبیات فارسی» بخشی از جامعه‌شناسی تاریخی ایران است كه شخص دكتر غلامحسین صدیقی هم بنیانگذار و هم سال‌های طولانی استاد مدرس آن در دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بود. روش استاد در تدریس و اداره كلاس كلاسیك و شبیه به محضر استادانی بود كه شاگردانش می‌باید از او می‌آموختند و فقط اجازه سئوال و ارائه مقاله یا تحقیق داشتند كه البته مورد پسند دانشجویان دوره‌های سالهای ۱۳۵۰ به بعد نبود. آنان از استاد جامعه‌شناسی انتظار ارائه راه‌حل‌های درمان مشكلات اقتصادی – اجتماعی جامعه ایران را طلب می‌كردند و در جستجوی استادان انقلابی‌تری بودند كه یك نسل جوان‌تر از استاد بودند و ضمن تحمل محرومیت و فشارها، خطابه‌های آتشینی ایراد می‌كردند كه نوید یك انقلاب اجتماعی را می‌داد. معروف‌ترین آنها «دكتر علی شریعتی» در طیف چپ اسلامی و «استاد دكتر امیر‌حسین آریانپور» در طیف چپ كلاسیك بودند.

در كلاس درس «اجتماعیات در ادبیات فارسی» از هر دو گروه دانشجویان فوق‌الذكر حضور داشتند، بهار ۱۳۵۷ بود، بیش از ۵۰ نفر از دانشجویان سالهای سوم و چهارم رشته‌ جامعه‌شناسی دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران كه امروزه محل آن به موزه دانشگاه تهران تبدیل شده و در گذشته قسمتی از «باغ نگارستان» فتحعلی‌شاه قاجار بود، در یكی از كلاسهای بزرگ منتظر ورود استاد بودند. استاد معمولا سر ساعت با دفتر حضور و غیاب وارد كلاس می‌شدند. دانشجویان می‌بایست قبل از ایشان در كلاس حضور می‌داشتند و هنگام ورود استاد مثل شاگرد مدرسه‌ها به احترام استاد برمی‌خواستند تا استاد اجازه نشستن بفرمایند.

نگارنده به مناسبت‌های دیگری از جمله اخذ راهنماییها و سپس غیبت از كلاس درس دیگری بعلت دستگیری و زندانی شدن، از سالهای قبل با استاد آشنایی داشتم و بین ما علاقه استاد و شاگردی بر قرار بود و لذا در همین كلاس درس «اجتماعیات در ادبیات فارسی» من به انتخاب استاد می‌بایست در هر جلسه اسامی دانشجویان را قرائت می‌كردم تا امر حضور و غیاب به پایان برسد و سپس استاد وارد مبحث درس آن جلسه می‌شدند و معمولاً از روی رساله یا جزوه‌ای كه قبلاً تدارك دیده بود، موضوع بحث كلاس را پی می‌گرفتند.

در یكی از جلسات درس بعد از مقدمات حضور و غیاب و طرح مبحث درس، یكی از دانشجویان كه گویا این روزها مقامی در سفارت ایران در پاریس دارد، - و آن روزها در بین دانشجویان روشنفكر، شخص عقب افتاده‌ای تلقی می‌شد- از ته كلاس با صدای بلند گفت؛ «استاد این روزها در كشور انقلابی آغاز شده است، شما چرا مثل دكتر شریعتی از انقلاب سخن نمی‌گوئید و فقط به جزوه‌های خودتان چسبیده‌اید؟» استاد كه انتظار چنین رفتاری را نداشت همچنانكه گوش می‌داد، آرایش دیگری گرفت و خطابه درس را رها كرد و گفت؛ «آقای مهدوی می‌توانید بگوئید آقای شریعتی و آن انقلابی كه شما می‌گوئید چه می‌گویند و چه می‌خواهند؟»

آقای مهدوی گفت: «استاد آنها همه همراه مردم و رهبران روحانی به دنبال انقلاب هستند و آزادی و عدالت می‌خواهند».

استاد گفت: آقای مهدوی از درون هیچ انقلابی آزادی و عدالت بیرون نیامده است، انقلاب‌ها شبیه جنگ‌های داخلی می‌مانند كه اگر گروهی به گروهی دیگر پیروز شوند، آن گروه شكست خورده را سركوب خواهند كرد و سپس هر كس كه منتقد یا مخالفشان باشد، آنان را نیز سركوب خواهند كرد تا از بین بروند زیرا كه همراه انقلاب نه عدالتی پدید می‌آید و نیز امكان ظهور آزادی، بخصوص آنكه رهبران آن انقلاب اگر آقایان روحانیون باشند و سپاه آن انقلاب مردم مسلمان ایران، آنگاه بدترین انقلاب جهان روی خواهد داد.

و سپس با حالت پرسشی به آقای مهدوی نگاه كرد و گفت: «آقای مهدوی می‌دانی اگر این آقایانی كه شما از آنها نام می‌برید یعنی روحانیون به حكومت برسند چه خواهند كرد؟ من می‌گویم "آنچه اعراب و مغول‌ها جدا جدا كردند، اینان یكجا خواهند كرد" و همه را حتی آقای دكتر شریعتی را كه من شخصاً بدلیل ضعف علمی توصیه كردم بجای دانشگاه تهران در دانشگاه مشهد استخدامش كنند را نیز از تیغ خواهند گذراند، اینها را من از روی تجارب تاریخی ایران و جهان می‌گویم و حتی خواهم كوشید كه از وقوع چنین حادثه‌ای پیشگیری شود.»

سپس استاد روی كرد به من كه آقای .... این بحث را خاتمه می‌دهیم و آن مبحث ناصر خسرو و اسماعیلیه را مرور می‌كنیم و كلاس ادامه یافت.

نگارنده ضمن بزرگداشت خاطره استاد، هر نوع نتیجه‌گیری و ارزیابی از درک تاریخی و شخصیت علمی دکتر غلامحسین صدیقی را به خوانندگان واگذار می‌کند.


تهران خرداد ۱۳۸۹
میرزاسن