ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 04.10.2008, 22:26
آیا دموکراسی اسلامی هم وجود دارد؟

دانیل استاینورت و برنارد زاند / برگردان: علی‌محمد طباطبایی



مردم اردن ایالات متحده را به دیده انتقاد می‌نگرند

در اینجا نیز مانند کشور مراکش این تنها شاه است که همه چیز را تعین می‌کند. موافقت یا مخالفت حتی با کوچکترین جزئیات کشور از جمله وظایف کاخ است. هیئت وزیران در خدمت خواسته‌ی شاه قرار دارد و کارکردش به معنای دقیق کلمه بیشتر به نقش یک برق گیر تقلیل یافته. در واقع شاه می‌خواهد که در صورت انجام اشتباهات کسانی هم وجود داشته باشند که تقصیرها را به گردن آنها بیندازد. و برای خاطر ثبات آینده کشور در پادشاهی صحرایی‌اش اوست که باید معین کند تا چه اندازه [ابراز] مخالفت در کشور لازم است تا به آن اجازه عمل دهد و چه مقدار به اسلام گرایان می‌تواند آزادی عمل دهد.

کارشناس مسائل خاورمیانه رناته دیتریش بر این باور است که در صورت بازتر شدن فضای سیاسی کشور آشکار خواهد شد که بسیاری از مردم اردن دیدگاه به شدت انتقادی نسبت به ایالات متحده دارند. این به نوبه خود تاثیر منفی بر ادامه کمک‌های مالی غرب خواهد گذارد. با توجه به موضع طرفدار غرب اردن، ایالات متحده سالیانه مساعدت‌های نظامی و عمرانی به ارزش صدها میلیون دلار در اختیار این کشور می‌گذارد. هم زمان سرکوب مخالفین اسلام گرا توسط حکومت اردن به طور اجتناب ناپذیری خطر افراط گرایی را افزایش می‌دهد.

همین وضعیت دشوار را می‌توان در کشورهای مغرب (شامل مراکش الجزایر و تونس)، سوریه و در ابعاد بسیار قابل توجهی در مصر مشاهده کرد. اکنون برای سالیان درازی است که فعالین اخوان المسلمین به تعداد زیاد توسط رژیم استبدادی حسنی مبارک دستگیر می‌شوند و بیشتر از هرجای دیگر در خود قاهره.

کشورهای خلیج [فارس] از طریق مصالحه به تصمیم گیری می‌رسند

یکی از اعتقاداتی که به طور مرتب توسط محققین علوم سیاسی و کارشناسان مسائل خاورمیانه بیان شده این است که دموکراسی نیازمند آن است که ریشه‌های عمیقی بگستراند و در درون این جوامع رشد کند و این که باید آن سازوکارهای نهادی مستقر گردد که بتواند به رسیدن به یک سازش و همسازی متوازن از منافع یاری رساند. این که چنین چیزی در عمل چه معنا می‌دهد را می‌توان در مکان‌هایی دید که در آنها دموکراسی در همان مفهوم غربی از این واژه بیشترین پیشرفت‌ها را به ارمغان آورده است. کشورهایی مانند قطر، عمان و امارات به نظر می‌رسد که توسط شیخ‌ها و امیران حکومت می‌شوند کسانی که حتی تظاهر به این که به افکار اتباع خود اهمیت می‌دهند نمی‌کنند. به هر حال این آن شهرتی است که از این جهت به دست آورده‌اند. اما این نظر تماماً درست نیست. هیچکدام از تصمیم‌هایی که در قصرهای دوحه، مسقط یا ابوظبی گرفته شده در جدایی کامل از بقیه جامعه نبوده است. آنها همگی به نوعی هدایت را در آب‌های متلاطم تصمیم گیری‌های سیاسی و به کمک سازوکار پیچیده‌ای که طی قرن‌های طولانی تکامل یافته و ثابت کرده است که حتی در عصر جهانی سازی نیز به نحو شگفت انگیزی موثر واقع می‌شود در دست دارند. این همان مجلس است، یک شورای غیررسمی که می‌تواند برای شبها، هفته‌ها و حتی ماه‌ها بحث و مذاکره کند و در نهایت در خصوص موضوعات مورد بحث به راه حل قطعی هم نرسد، لیکن به عنوان یک قاعده به مصالحه‌هایی بینجامد که طرفهای درگیر بتوانند به نوعی با آن بسازند.

پدرسالاری و برابری طلبی اسلامی

ثروت نفت در کنار همگنی قومی و دینی در کشورهای خلیج [فارس] بدون تردید باعث می‌شود که دردسرآنها در امور حکومتی کمتر باشد، اما در عین حال احتمال خطرات بالقوه و مناقشات گوناگون نیز منتفی نیست. یکی از همسایه‌های مقتدر آنها عربستان سعودی است که تحت نفوذ وهابیسم قرار دارد، شکلی مافوق محافظه کاری از اسلام سنی‌ها. روبروی آنها در آن سوی خلیج فارس ایران قرار گرفته، کشوری که در آن حکومت با اسلام شیعی است و کمترین اهمیتی به بلندپروازی‌های هژمونیک آنها نمی‌دهد.

تولید نفت برای بعضی از نواحی و قبیله‌ها ثروتی بی شمار بوجود آورده که بدون حمایت آنها بقیه هنوز هم از شترهایشان شیر دوشیده و برای یافتن و فروش مروارید جهت تامین مخارج خود به قواصی می‌رفتند. پیشرفت سریع و درابعاد گسترده میلیون‌ها خارجی را به این منطقه کشانده و باعث شده است که جمعیت بومی به یک اقلیت تبدیل شود.

این کشورها همیشه با تصمیم گیری‌های اساسی روبرو بوده‌اند. سهم هرکس از درآمدهای نفت چقدر باید باشد؟ کشورهای خلیج [فارس] در کجای مناقشه میان واشنگتن، که نیازمند حفاظت آن از خود هستند و تهران که به آن به عنوان یک شریک تجاری احتیاج دارند باید قرار گیرند؟ در بازکردن فضای جامعه خود تا کجا باید پیش بروند؟ تا همان جایی که شیخ دوبی که میلیون‌ها جهانگرد غربی را به کشور خود می‌کشد؟ یا تا جایی که امیر شارجه رفته، کسی که مصرف مشروبات الکلی را ممنوع ساخته است؟

هیچ کدام از این تصمیم‌ها هرگز بدون مشورت گرفته نمی‌شود. این که چگونه چین امری به انجام می‌رسد تا حدی توسط پدرسالاری جامعه قبیلگی و تا اندازه‌ای هم به عهده‌ی برابری طلبی اسلامی خواهد بود. کسی که دچار مشکلی شده و خواهان حل آن است یا خودش به مجلس می‌رود و یا انجام آن را به عهده یکی از اقوام نزدیک و بانفوذی که در آنجا دارد می‌گذارد. علی رغم تمامی تلاش‌های مخالفی که توسط رژیم‌های سکولار عراق، سوریه و مصر به انجام رسیده است، ارتباط‌های خویشی و خانوادگی هنوز هم در جوامع عربی چسب اجتماعی به مراتب قوی تری هستند تا احزاب سیاسی یا اتحادیه‌های کارگری. سرشت غیررسمی این نشست‌ها ـ مردان بسیاری در لباس‌های بلند عربی به رنگ سفید که در حین صحبت خرما می‌جوند و جرعه جرعه چای‌هایشان را می‌نوشند به روشنی نشان می‌دهد که در اینجا تا چه اندازه سلسله مراتب‌ها هموار است.

قبول این فرض که گویا گفتار‌های نسبتاً دموکراتیک که میان قبیله‌ها و خانواده‌ها در جهان عرب جاری است می‌تواند به همان قسم از نتایجی نائل شود که احزاب، پارلمان‌ها و اتحادیه‌های کارگری در غرب می‌رسند ساده لوحانه است. نائل شدن به عنوان « حکومت خوب » که سازمان‌های بین المللی به بعضی از پادشاهی‌های خلیج [فارس] نسبت می‌دهند در واقع شرطی است که رسیدن به آن در نقطه‌ای که کشورها چنان پول دارند که نمی‌دانند با آنها چه کنند به نسبت ساده است. لیکن چنانچه پس از ده‌ها سال نظام استبدادی و هنگامی که منابع طبیعی محدود شود و توازن در منافع جامعه برهم بخورد و مناقشه‌ها راه حل خود را در خیابانها جستجو کنند چه روی خواهد داد؟ آیا در آخرین تحلیل می‌توان گفت که دموکراسی پارلمانی یا همان الگویی که در اروپا، آمریکا و بخش‌هایی از آسیا مستقر شده است برای این منطقه انتخاب بهتری است؟

بسیاری اکنون به این نتیجه رسیده‌اند که بهترین درسی که می‌توان از بغداد آموخت این است که دموکراسی در جهان اسلامی کار نمی‌کند، به ویژه آن هنگام که برای تحمیل آن از خارج از کشور تلاشی به عمل آید. واقعیت امر این است که این نتیجه گیری می‌تواند همان اندازه اشتباه از آب درآید که توهم در باره‌ی آن که خاورمیانه به همان سهولتی به دموکراسی خواهد رسید که آلمان و ژاپن.

امید برای یک خاورمیانه دموکرات همچنان باقی است، علی رغم این واقعیت که خط مشی‌های سیاسی که توسط دولت بوش پی گرفته شد استمرار یافتن این امید را بسیار دشوار تر ساخته است. نیازی به گفتن ندارد که چنانچه مردم جهان اسلامی این امکان و اجازه را داشته باشند که به شخصه و به میل خود سرنوشتشان را معین کنند هم برای خود آنها کمک بزرگی در شکل دادن به زندگی شان خواهد بود و هم رویدادهای این منطقه پیش بینی پذیرتر می‌شود و در نهایت غرب نیز ایمن تر خواهد ماند. وسعتی که با آن احزاب سیاسی باید متناسب با طرفدارانی که در میان مردم دارد در قدرت شرکت داشته باشد، بیانیه‌ها و اظهارات سالیانه شاهان در برابر مجالس، وجود هیئت‌های نمایندگی انتصابی (سوپردلگیت)‌ها یا هرکدام از دیگر پدیده‌هایی موجود در دموکراسی‌های غربی که در این رابطه مورد نیاز می‌باشند را نمی‌توان در نسخه‌های کلی برای خاورمیانه پیشنهاد نمود بلکه باید در هر مورد یا هر کشور بخصوص و با توجه به شرایط و امکانات موجود توصیه‌هایی ارائه کرد.

http://www.spiegel.de/international/world/0,1518,573604,00.html