ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 05.12.2007, 10:21
سياست و اخلاق

دکتر اسفنديار طبری

اثر جان رولز " تاريخ فلسفه اخلاق" مجموعه‌ای است از سخنرانی‌های او در دانشگاه‌ هاروارد طی سال‌های ١٣۴١ و ١٣٧٠ خورشيدی. در اين اثر می‌توان به خوبی دريافت که رولز رابطه‌ای درونی ميان سياست و اخلاق می‌بيند: اين رابطه، رابطه‌ای است بين يک دريافت ذهنی از حقوق فردی از يک سو و امر هنجارهای اخلاقی جامعه از سوی ديگر. به عبارت ديگر رابطه بين سياست و اخلاق به اين گونه فرماليزه می‌شود : حقوق فردی به عنوان واقعيتی درونی (که امکانات درونی زندگی افراد را تعيين می‌کند) و اخلاق جامعه به عنوان واقعيتی خارج از فرد که به صورت نهاد‌ها يا بنگاه‌های اخلاقی و اجتماعی موجوديت دارند. پرسش رولز اين است: بر اساس کدام قوانين بنيانی سياسی در يک جامعه، افراد اخلاقی و با خرد می‌توانند به توافق برسند؟ رولز به اين پرسش اين گونه پاسخ می‌دهد: با تصور يک "شرايط اوليه اخلاقی در پوشش بی خبری". در چنين شرايطی، اخلاق، واقعيتی پيدا می‌کند، که در طبيعت خود، به خود آگاهی سياسی می‌انجامد.

در پاسخی که رولز به اين پرسش می‌دهد، ايده اخلاق کانتی به عنوان دستوری مطلق نقش مهمی دارد: فرد اخلاقی تنها آنگاه به معنای واقعی کلمه آزاد است، که خرد خود را به کار بندد و از آن بهره جويد و اين تنها آنگاه ممکن است که تابع قوانين اخلاقی برخاسته از خرد باشد. از آنجا که افراد اخلاقی در شرايط اوليه فاقد هر گونه آگاهی نسبت به موقعيت اجتماعی خود و در نتيجه منافع شخصی خويش می‌باشند، می‌توانند بر اساس قوانين اخلاقی، در اصول عدالت اجتماعی به توافق برسند. بنابر اين مسئله عدالت اجتماعی برای رولز با همگون سازی بين سياست و اخلاق قابل حل است. با اخلاق و فلسفه اخلاق می‌توان از فرديت به سياست گذر کرد. اما چگونه چنين گذاری ممکن است؟ برای پاسخ به اين پرسش رولز مفهوم "عدالت منصفانه" را عنوان می‌کند. عدالت منصفانه نوعی سازش بين علايق سياسی و هنجارهای اخلاقی است. در مفهوم "انصاف" به مرزبندی ايده رولز نسبت به تمامی ايده‌های اخلاقی و سياسی ديگر می‌رسيم:

- نه پيروی مطلق از هنجارهای اخلاقی (بر اساس دستور مطلق کانت ) بلکه پيروی منصفانه از اين هنجارها
- نه به دنبال فايده گرايی در سياست ( آنگونه که فايده گرايان از آن جانبداری می‌کنند) بلکه کاربستی منصفانه از علايق سياسی
- نه فرديت گرايی مطلق بلکه آميزش منصفانه عنصر فرديت (در کنار جمعيت) در تصميم‌های سياسی

شرايط اوليه خيالی رولز شرايطی برای به واقعيت پيوستن اصول اخلاقی فراهم می‌کند، که در نتيجه آن افراد به تصميم‌های سياسی عادلانه و منصفانه اخلاقی می‌رسند. برای رولز اصولی که در نهايت به توافق همگان می‌رسند، اصولی منصفانه خواهند بود، اگر هر کسی يا گروهی يا حزبی، برای رسيدن به اين اصول خود را در شرايطی ذهنی قرار دهد، که در آن حداقل آگاهی از منافع و موقعيت شخصی به حداکثر تعاون و همکاری بيانجامد. هر چند که اخلاق احتياجی به سياست ندارد، اما سياست محتاج ب ه اخلاق است. سياست بدون اخلاق نمی‌تواند به گفتمان و توافق و دمکراسی بيانجامد، بلکه به استبداد منتهی می‌شود.

*****

وظيفه حکومت اين نيست، که شهروندان خود را خوشبخت کند، بلکه وظيفه حکومت در دامنه اهداف حقوقی و تضمين آزادی‌ها از طريق قانون محدود است. از اين نقطه نظر می‌توان بين دو بينش سياسی در باره دولت و حکومت (از يک سو وسيله خوشبختی و از سوی ديگر وسيله سرکوب) بينش سومی به آن افزود که به دولت نه به عنوان يک وسيله، بلکه به عنوان يک سوژه می‌نگرد، که مسثوليت ويژه اجرای قوانين و تضمين آزادی‌ها را به عهده دارد. اين ديدگاه به ويژه منعکس کننده نقش دولت در فضايی دمکراتيک است. مسثله تصميم گيری‌های سياسی و رابطه آن با اخلاق را می‌توان نيز از ديدگاه رالز به اين گونه تعبير نمود: ايده عدالت رولز راه حلی برای مسثله انتخاب عقلانی است. افراد (و احزاب) با عقلانيت خود در شرايطی آزاد تا وقتی که به منافع و علايق متقابل توجهی نکنند، نمی‌توانند به يک توافق عادلانه برسند. توافق منصفانه و عادلانه تنها آنگاه ممکن است، که احزاب و افراد عقلانی در اولين مرحله، خود را در شرايطی جايگزين کنند، که در آن منافع شخصی و گروهی مورد نظر نباشند. چنين شرايطی، منعکس کننده موضعی فرا اجتماعی می‌باشد که فاقد هرگونه مولفه تاريخی و اجتماعی است. سياست هر حزب يا فرد سياسی می‌تواند طبيعتن خصلت سياسی و غير اخلاقی داشته باشد، از اين حيث که هر کسی کسب (يا تثبيت) قدرت و منافع گروهی را مد نظر دارد. اما با چنين سياستی نمی‌توان به اصول عادلانه‌ای رسيد که منافع همه احزاب و قشرهای اجتماعی را در بر داشته باشد. برای اين هدف بايد اخلاقی و پايبند به اخلاق بود. فصل مشترک وبر داشته باشد. برای اين هدف بايد اخلاقی و پايبند به اخلاق بود. فصل مشترک وبر داشته باشد. برای اين هدف بايد اخلاقی و پايبند به اخلاق بود. فصل مشترک و نقطه اتصال اخلاقي ت و سياست در رسيدن به اين خود آگاهی سياسی است، که برای رسيدن به توافق منصفانه، بايد از منافع سياسی و اجتماعی خويش فاصله گرفت.