ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 09.03.2007, 9:50
فراسوى امکان خوبى و بدى

ژوزف‌هانيمان / برگردان: امير طبرى
برگرفته از: فرانکفورتر آلگماينه ، ٧ مارس ٢٠٠٧

در آن جايى که جهت عمومى فلسفه و انگاشت جاافتاده از آن مورد ترديد قرار می‌گيرد، راه‌هاى جانبى انديشيدن جلب توجه می‌کنند. ژان بودريار در همين راه‌هاى جانبى انديشه می‌کرد. او داراى "شاهکار"، "مکتب" و يا " پيروان" نيست. نوشتارهاى وى به طور مستقيم از رويدادهاى روزانه و جارى تاثير گرفته‌اند، که به ويژه در کوتاه نويسى و گزين گويى، يعنى سبک مورد علاقه اش، جذابيت زيادى داشته و ستون تازه‌هاى روزنامه‌ها را خواندنى تر می‌کرد.
بعد از انتشار کتاب "مبادله سمبوليک و مرگ" در سال ١٩٧۵ به نظر می‌رسد که موضوع کهنه‌ای خود را دوباره نشان می‌دهد، که همان مفهوم ايدئولوژى در افق روشنفکرانه و انتقاد از آن است:
بودريار با تاکيد تحليلى بر دمکراسى توده اى، هيپرمدرن، جنگ در خليج فارس و روح تروريسم، که او آن را به عنوان برافروختگى و پوچ گرايى توضيح داده است، در پايان دادن به اين کشمکش روشنفکرانه نقش ايفا کرده است.
براى او که در سال ١٩٢٩ در Reims ﴿ شهرى در شمال فرانسه﴾ به دنيا آمد و در دهه شصت به عنوان معلم زبان آلمانى و مترجم " برتولد برشت" ، " پتر وايس" و هم چنين " کارل ماى" فعاليت می‌کرد، يک چيز در آغاز روشن بود: او به دنبال مقام و رسيدن به پست‌هاى ادارى دانشگاهى نيست.
بودريار دکتراى جامعه شناسى خود را در سال ١٩٦٦ نزد هنرى لفب ﴿Lefebvre، فيلسوف و جامعه شناس مارکسيست فرانسوى﴾ گرفت. کار دکتراى او با عنوان " سيستم چيزها" ، نقطه ى آغاز پيش رفت‌هاى علمى او به شمار می‌رود. بودريلا از " رونالد بات" و نگاه سميوتيک ﴿معنا شناسيک﴾ او متوجه " افسانه‌هاى زندگى روزمره" شد و آموخت که نشانه‌ها و سمبل‌ها می‌توانند واقعى تر از خود چيزهاى مورد نظر باشند. بودريلا، بر پايه اين نگرش و بر خلاف " رونالد بارت"، توان و استعداد واقعى خود را پى گرفت: تعبير و تفسير زندگى روزمره، آثار هنرى، پديده‌هاى اجتماعى، آيين‌هاى جمعى و رفتار فردى براى او بيشتر گمانه زنى و نظرآورى فلسفى بود و نه يک محاسبه دقيق جامعه شناسانه. او بارها و در نوشته‌هاى زيادى توجه مرکزى خود به " پاتافيزيک" و نويسنده آن " آلفرد ژرى" را، که زمانى مورد علاقه اش بود، نشان داه است ﴿آلفرد ژارى،Jarrys فرانسوى ، نويسنده داستان دکتر فاوسترول و جانبدار پاتافيزيک، که ياوه گويى‌هاى فلسفى است با شعار: پاتافيزيک در برابر متافيزيک ، همان گونه که متافيزيک در برابر فيزيک﴾.
بودريا هرگز متعلق به آن تيپ روشنفکرى که يک موضع عمومى داشته و فقط فراخوان‌ها را امضا می‌کنند، نبود. او بيشتر، ويژگى يک ناظر پيشگام و در همان حال دقيق زمانه خود را داشت و گرايش‌هاى پنهان و ممنوعه اجتماعى را به طور نظرى مطرح می‌نمود. بودريا با سبک و روش خود، يک واقعيت را با گزاف گرايى زياد برجسته می‌کرد و سپس سرشار از احساس، امکان‌هاى تحول و روند آتى آن واقعيت را مورد بررسى و تحليل‌هاى خود قرار می‌داد.
يکى از جالب ترين کتاب‌هاى او به نام " شفافيت بدى" اين سوتيتر را دارد" : آزمون پديده‌هاى گزاف". نويسنده اين اثر، با ديدى ژرف ، تعويض پارادايم روزگار خود را به تصوير می‌کشد. او نگرش دوآليستى مفهوم و چيز، کنش و حالت، امکان و واقعيت را ترک کرده و گودى فضاى فاصله گذارنده آينه‌ها يا صحنه‌ها را با مانيتور کامپيوترهايى که به طور سرى و زنجيره‌ای به هم وصل شده اند، جاى گزين می‌کند. اکنون استعاره‌ها تسليم غده‌هاى بدخيمى می‌شوند که با ريشه دوانى خود يک چيز را اعلام می‌کنند: فاجعه، ديگر به معنى مرگ و پايان کار نيست، بلکه رشد بدون مهار و افسار گسيخته است. ديالکتيک نيرو و ضد نيرو پايان می‌يابد، با بدى ديگر نمی‌توان جنگيد و يا نام او را برد. سيستم‌ها از طريق نارسايى، خرابى، در هم شکنندگى، ويروس، ايدز، سرطان و تروريسم برنامه ريزى می‌شوند.
بودريار در نوشته معروف خود در باب "روح تروريسم"، تز "شفافيت بدى" را بعد از واقعه يازده سپتامبر دوهزار و يک تاييد شده ديد. او حمله به مرکز تجارت جهانى را " دست نبشته اتوماتيک" تروريسم ناميد: تروريسم، اشتباه و نارسايى ناگزير جامعه جهانى است، جامعه‌ای که نسبت به امر توافق و هم آوايى، خود نگر و خيال باف شده است. او چنين پيش گويى کرد که هر حمله ديگرى بر عليه نظم جهانى و حتا فاجعه‌هاى طبيعى، از اين پس به طور پتانسيل به عنوان گونه‌ای از اين عمل تروريستى فهميده و برداشت می‌شوند. نويسنده که " بدى" را در نا اميدى اخلاقى به رشته تحرير درآورده بود، خوشحالى کمترى از آسيب رسانى به قدرت جهانى احساس می‌کرد، او، بيشتر، آسوده گى خاطر داشت که تاريخ هنوز به پايان نرسيده است. بودريار اعتراف می‌کند که حتا ده سال پيش از اين نيز از هر حمله موفق ويروس‌ها به سيستم کامپيوتر و يا هر شبيه سازى نا موفق، بى اختيار خوشحال می‌شده است، چرا که در چنين حالت‌هايى است که اندازه اى، هر چند ناچيز، از باد کشنده و مرگ آفرين بر دنياى مجازى خوش بختى برنامه ريزى شده می‌وزد.
بودريا، يکه و تنها، با کتاب‌ها، عکس‌ها و هم چنين مقاله‌هايش در روزنامه‌ها، هميشه کمبودهاى جديدى را در واقعيت‌هاى مورد اعتماد و دريافت شده از سوى ما، نشانه می‌گرفت. او در دوئل و مبارزه تن به تن با يک بيمارى مجبور به عقب نشينى‌هايى شد و شکست خورد.

٭٭٭٭٭
توضيح: نوشته‌هاى درون پرانتزها از مترجم است.