ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 07.05.2005, 7:15
خدمتكار‌ها، نانوا‌ها و سرمايه‌دارها

رابرت جی. شيلر / برگردان: علی‌محمد طباطبايی
شنبه ١٨ ادريبهشت ١٣٨٤

هدف انقلاب كمونيستی كه سراسر قرن‌های نوزدهم و بيستم را در برگرفت تمركز مالكيت دولتی سرمايه بود. سپس در دهه‌های پايانی قرن بيستم، يك ضد انقلاب جهان را در نورديد، ضد انقلابی كه هدفش از نوع كاملاً ديگری بود: گستراندن هرچه وسيع تر سرمايه به طريقی كه هركس به عنوان مالك در آن سهمی داشته باشد.
اكنون آن ضد انقلاب به حد نهايت منطقی خود رسيده است: اگر هرشخصی بتواند يك مالك باشد، پس هركسی هم می‌تواند يك سرمايه‌دار باشد، حتا تا سطح پيشخدمت‌ها و كارگران شهرداری. برای بار ديگر شبحی همه جا را در برگرفته است: اكنون نوبت به رويای يك سرمايه‌داری به واقع دموكراتيك است.
ليكن تبديل كردن هر انسانی به يك سرمايه‌دار همانقدر می‌تواند غير ممكن باشد كه تبديل كردن هر كس به يك كارگر شديداً معتقد به سوسياليسم در رويای كمونيستی. علاقمندی به اصول اسرار آميز جهان مالی هميشه گرايش افرادی بوده است كه عاشق فرو رفتن در بحر جدول‌های اعداد و مطالعه‌ی فرمول‌های رياضی بوده‌اند. اين چنين انسان‌ها گاهی خود را به ثروت هم رسانده‌اند و البته تصور اين كه هر كس ديگری هم بتواند اين گونه ثروتمند شود به نظر بسيار اغواگرانه می‌آيد. اما تفاوت در استعدادها، نقطه ضعف‌ها و علاقمندی‌ها چنين رويايی را در نهايت غير ممكن می‌سازد.
روح جديد سرمايه‌داری دموكراتيك تحت نام‌های گوناگون و نمادهای رنگارنگ خود را ظاهر می‌سازد. اما هرگونه هم كه ما اين پديده را توصيف كنيم، اين تصور كه تمامی انسان‌ها تبديل به مالكين می‌شوند در همه جا در حال باليدن است.
برای مثال در بريتانيا تونی بلر از رويای « ملتی تشكيل شده از پس انداز كننده‌ها ومالكين » سخن می‌گويد. برنامه‌ی او را « خط و مشی‌های مبتنی بر دارايی » نام گذاری كرده‌اند، اصطلاحی مشهور كه از كتاب مايكل شرادن در ١٩٩١ و با عنوان « دارا‌ها و ندارها: خط و مشی جديد دولت رفاه آمريكايی » به اقتباس گرفته شده است. در ايالات متحده آمريكا رئيس جمهور جورج دبليو بوش رويای خود را « جامعه‌ی مالكين » می‌نامد. در چين كنگره‌ی خلق ملی در ٢٠٠٤ پيشه‌وران و دارايی‌های فردی را به عنوان « سازندگان آرمان سوسياليستی » تعريف مجدد نمود و آنها را عضوی از « جبهه‌ی متحد ميهنی » به حساب آورد.
دولت‌ها در سراسر جهان برای سامان بخشی و زير نظر گرفتن بازار سهام خود پول هزينه می‌كنند تا به اين ترتيب اين بازارها برای سرمايه گذاران منفرد ايمن تر باشند و علاقمندی به سرمايه گذاری در آنها افزايش يابد. آنها همچنين برای توسعه‌ی سرمايه گذاری در بخش مسكن جهت افزايش مالكين خانه‌های شخصی تلاش می‌كنند. در بعضی نقاط سخن از آن است كه بايداجازه داده شود كه مردم مالكيت شركت‌های بيمه‌ی اجتماعی را در شكل حساب‌های شخصی بازنشستگی عهده دار شوند، و همچنين بر وضعيت سلامتی خود از طريق حساب‌های پس انداز سلامتی و بر آموزش و پرورش از طريق حساب‌های پس انداز آموزشی و حواله‌ها و بن‌های تحصيلی مسلط گردند.
اين تلاشی است برای يك انقلاب واقعی و نه بازگشت به همان روزهای گذشته‌ی سرمايه داری. اين تجربه و آزمايشی است با نهادهای خلاق و جديد اقتصادی كه پيش از اين هرگز وجود نداشته است. مفهوم كلی از « مالك بودن » به خودی خود نقشه‌ی راهی برای يك اقتصاد نوين موفقيت آميز نيست، و در اين خصوص تفسيرهای زيادی وجود دارد كه چگونه چنين انقلابی را بايد به پيش برد. انقلاب‌ها هميشه در حكم يك تجربه و آزمايش‌اند و البته همچون يك ماجرا.
بعضی از خط و مشی‌های جديد به نظر می‌رسد كه بسيار شايان تقدير باشند. دولت كارگر آقای تونی بلر در حال تحقق بخشيدن به طرحی است كه در ماه آوريل سال جاری آغاز می‌شود و مطابق با آن برای هر كودكی كه تازه به دنيا آمده باشد وجه سپرده‌ی شخصی معادل با ٢٥٠ تا ٥٠٠ پاوند (در سال) در نظر گرفته می‌شود. البته والدين نيز می‌توانند به اين ترتيب به صندوق سپرده‌ی كودك (Child Trust Fund) خود سهميه بپردازند، آنچه كه معاف از پرداخت ماليات است و می‌تواند همواره بيشتر شود، و البته آنها می‌توانند شخصاً تصميم بگبرند كه سپرده‌ها در چه شركت‌هايی سرمايه گذاری شود. هدف از اين پرداخت‌های هديه ای دولت، دلگرم كردن والدين و كودكان به پس انداز كردن است و آشنا كردن و داخل كردن آنها به تشكيلات مالی.
اين برنامه ای است به خوبی طراحی شده و نه چندان هزينه بر كه برای دولت نيز بار مالی اندكی در بر دارد: البته، حتا با فرض ادامه پرداخت ٥٠٠ پاوند تا سن ٢٠ سالگی، اين مبلغ برای آن كه بتواند شخصی را از فقر نجات دهد كفايت نمی‌كند. اما وعده‌ی واقعی صندوق سپرده در آشنا ساختن شهروندان با سرمايه گذاری و آموزش آنها در همين خصوص خلاصه می‌شود. چنين چيزی می‌تواند آغاز خوبی باشد، به ويژه هنگامی كه برنامه‌ی تونی بلر در جای ديگری نيز به مورد اجرا گذارده شود.
ليكن پيشنهادهای ديگر با خود مخاطرات بزرگتری همراه دارند، به ويژه خصوصی كردن حقوق بازنشستگی كه در بعضی از كشورها قرار است كه در آينده‌ی نزديك به مورد اجرا گذارده شود و در بعضی كشورهای ديگر ـ شامل بريتانيا، شيلی، سوئد و مكزيك ـ كمابيش به اجرا در آمده است.
طرح بوش برای اصلاحات نظام تامين اجتماعی در ايالات متحده آمريكا ـ حد اقل تا آن حدی كه در باره‌ی آن فعلاً می‌دانيم ـ اوج قله‌ی اين انقلاب در « مالكيت » است. جوانانی كه در ايالات متحده برای اين طرح انتخاب می‌شوند در زمان بازنشستگی خود در چندين دهه‌ی آتی به جای حقوق بازنشستگی دولتی سودهای حساب پس انداز بازنشستگی خودشان را دريافت می‌كنند كه برای رسيدن به آنها، از ميان مجموعه ای از امكانات سرمايه گذاری و از جمله بازار سهام به آزادی دست به انتخاب زده و سرمايه گذاری كرده بوده‌اند. تا زمانی كه همواره يك بازنشستگی مرسوم وجود داشته باشد، كافی نخواهد بود كه توسط آن شخصی هزينه‌های زندگی خود را تامين كند. بازنشسته‌ها برای بيشتر مخارج خود به بخشش بازارها وابسته می‌مانند.
نتيجه‌ی هر تجربه ای از اين قبيل را از پيش نمی‌توان پيش بينی نمود، زيرا تجربه‌ی يك كشور را نمی‌توان به سهولت در جای ديگری با موفقيت پياده نمود. وضعيت‌ها و شرايط بسته به محيط‌ها متفاوت هستند. يك نظام تامين احتماعی غير دولتی مانند آنچه بوش پيشنهاد داده است می‌تواند آينده‌ی خوبی داشته باشد، البته چنانچه انسان‌ها معقولانه رفتار كرده و بازار‌های سهام نيز همچنان به خوبی كار كرده و قيمت‌ها به افزايش خود ادامه دهند.
با اين حال مخاطره‌ی يك فاجعه در حال افزايش است، آن هم با توجه به علی الظاهر گرايش ذاتی انسان برای برآورد بالاتركردن سودها از اتفاقاتی كه درگذشته روی داده است. سرمايه گذارها می‌توانند يك سراب در بازار سهام ايجاد كنند، و همواره سرمايه گذاران ساده‌تری را به تمركز ساختن حساب‌های پس انداز شخصی بازنشستگی در بازار سهام تشويق نمايند ـ جايی كه آنها در صورت وجود سقوط بازار به نحو خطرناكی به حال خود رها خواهند شد.
مورد مخاطره آميز ديگر آن است كه اين حساب‌های پس انداز شخصی به كاهش بعدی نرخ پس اندازها كشيده شوند. نرخ پس انداز رگ حياتی هر اقتصادی است، زيرا نمی‌توان انتظار داشت كه هميشه سرمايه گذاری‌های جديد از سوی خارجی‌ها به انجام برسد. با اين حال تمامی شايعات در باره‌ی سودهای افسانه ای می‌تواند پديده ای را به حركت در آورد كه روان شناس‌ها آن را « گرايش به آرزوهای محال » می‌نامند، يعنی آنچه مردم را وا می‌دارد كه باور كنند حساب‌های شخصی آنها در آينده به قدری ارزشمند می‌شوند كه پس انداز كردن خارج از اين حساب‌ها ديگر ضرورتی ندارد.
ترغيب مالكيت گسترده‌ی سرمايه می‌تواند به طور بالقوه باعث خط و مشی‌های مفيد گردد. اما آيا ما به واقع خواهان آن هستيم كه اين قبيل تدبيرها به حوزه‌هايی چون حقوق بازنشستگی، سلامت و درمان و آموزش و پرورش هم توسعه يابد؟ در هر حال مالكيت بر سرمايه ـ چه در شكل سهام و چه املاك ـ هميشه دارای مخاطره‌هايی است و نياز برای ايمنی در برابر چنين خطرهايی دليل اصلی بوده است كه چرا كشورهای سرمايه‌داری دست به ايجاد شبكه‌های سنتی امنيت خود زده‌اند. انقلاب‌ها هيجان انگيزاند، ليكن بايد مطمئن هم باشيم كه چنانچه سنگرهای خيابانی در هم شكسته شده و آب‌ها از آياب افتادند هنوز هم سقفی در بالای سر خود خواهيم داشت.
----------------------
* رابرت جی. شيلر پروفسور علم اقتصاد در دانشگاه ييل است.
Butlers, Bakers, and Capitalisten? By Robert J. Shiller
Project syndicate 2005.