ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 22.10.2006, 10:39
هانا آرنت هنوز هم در اسرائيل مورد تنفر است

برگردان: علی‌محمد طباطبايی


تاگس سايتونگ: خانم سرتال، تا به امروز هنوز هم آثار آرنت به زبان عبری ترجمه نشده است و هنوز هم مردم اسرائيل از او متنفرند. دليل آن را چه می‌دانيد؟

سرتال: تنفر زياد از‌ هانا آرنت پديده‌ای است هم جالب توجه و هم شرم‌آور. زيرا اين احساس نفرت در اثر درگير شدن با آثار او به وجود نيامده است. دليل آن هم اين كه اصولاً در اسرائيل هنوز هم كسی آنها را نخوانده است. بنابراين می‌توان از يك هيستری و بلكه دقيق‌تر از تقريباً نوعی واكنش بيمارگونه در برابر چيزی به غايت تهديدآميز و هراس‌انگيز صحبت كرد كه فقط می‌توان آن را به كمك روش‌های روان شناختی توضيح داد.

تاگس سايتونگ: اخيراً خانمی كه پروفسوری مشهور است در تلويزيون اسرائيل شديداً منقلب شده بود از اين كه كتاب «نبرد من» به زبان عبری ترجمه شده است و به باور او حالا لابد آثار آرنت هم ديگر بايد ترجمه و منتشر شوند. اين وازنش ريشه‌اش در چيست؟ آيا علت آن می‌تواند در موضع آرنت در برابر صهيونيسم باشد؟

سرتال: بله همين گونه است كه می‌گوئيد. زيرا اين مناقشه ابتدا پس از محاكمه‌ی آيشمن در ١٩٦١ به وجود نيامد، بلكه تاريخ شروع آن به دهه‌ی ٣٠ باز می‌گردد. مجادله‌ی او با گرشوم شولم (Gershom Scholem) كه فقدان احساس يگانگی آرنت برای مسئله‌ی يهود را به باد انتقاد گرفته بود در اين خصوص بسيار شاخص است. آرنت ابتدا در صهيونيسم يك برنامه‌ی انقلابی را در تاريخ يهود مشاهده می‌كرد، بازگشتی به تاريخی غير زمينی و وضعيتی كه از خارج به يهودی‌ها تحميل نشده بود، بلكه اين حالتی بود كه آنها از درون آنرا پذيرفته بودند. آنگاه پس از اين برنامه‌ی انقلابی صهيونيسم می‌آيد و آن را وارونه می‌كند. آرنت شديداً به آن علاقمند شده بود.

تاگس سايتونگ: اما اين حالت او تغيير كرد؟

سرتال: بله، آرنت به سرعت ويژگی انحصاری صهيونيسم را كه بر قوم بنا شده است شناخت و همين طور قدرت نهفته در آن را كه با تصور او از يك دولت مدنی كاملاً مغاير بود. اتفاقاً او همين خصلت نظامی گرايانه اسرائيل و وابستگی اش به قدرت‌های بزرگ خارجی را نمی‌پذيرفت. زيرا در آنها خيلی زود منبعی برای انفراد فزاينده‌ی چنين كشوری و تنفر روبه افزايش در منطقه تشخيص داد. يك پروژه‌ی نظامی وار كه در واقع صهيونيسم چيزی هم جز آن نيست و يك پروژه‌ی مسيحيايی يا همان بازگشت به سرزمين پدری يا سرزمين كهن اسطوره‌ای و سكنی گزيدن در آن را آرنت به هيچ وجه نمی‌توانست بپذيرد. مخالفت او با حكومتی مبتنی بر مليت گرايی و با توقعات انحصار طلبانه‌ی چنين حكومتی و با سازوكارهای محصور كننده‌ی كشور در برابر اقليت‌های قومی ديگر به طور اجتناب ناپذيری منجر به مجادله‌ی او با مقامات بالای صهوينيستی می‌گرديد، يعنی با كسانی كه اهميت اصلی را به طور پيوسته بر همان خصلت يهودی بودن كشور اسرائيل قرار می‌دادند.

تاگس سايتونگ: به باور شما در يك چنين مجادله نقش نقد آرنت از محاكمه‌ی آيشمن در ١٩٦١ چه بود؟

سرتال: اين نقد او اساساً يك محرك اصلی بر ضد او شد. عصبانيت مردم اسرائيل ازآنجا ناشی می‌شد كه او شوراهای يهود را مورد انتقاد قرار می‌داد. آرنت البته متوجه بود كه شوراهای يهود تحت شرايط ترور مطلق فعاليت كرده و در درجه‌ی اول در تلاش نجات جان انسان‌ها بودند. اما او همچنين معتقد بود كه آنها به طور ناخواسته به دستگاه نابودسازی نازی‌ها خدمت می‌كردند. صهيونيسم سرگردانی قوم يهود را بسيار منفی‌تر می‌نگريست، اما محاكمه‌ی آيشمن می‌بايست اين مجادله با سرگردانی قوم يهود را دوباره تعديل كند. و در اينجاست كه ناگهان سروكله‌ی يك آواره پيدا می‌شود، يك زن كه صهيونيست نيست و آنچه سركوب شده است را با دقتی استثنايی و غير معمول فاش می‌سازد. اين درست بر خلاف اسطوره‌ی صهيونيسم بود كه بر يك دوگانگی ميان سوسياليسم مليت گرای نازی‌ها كه نماينده بدی بود و صهيونيسم يا نماينده‌ی نيكی بنا شده بود.

تاگس سايتونگ: شما همراه با موشه سوكرمان كتابی در باره‌ی آرنت منتشر كرديد، و اخيراً در تلاويو كنفرانسی در باره‌ی او برگزار گرديده است. آيا او می‌رود كه برای اولين بار در اسرائيل به يك مد تبديل شود؟

سرتال: كشور اسرائيل در حال حاضر در مسير يك روند تجزيه به قسمت‌های جداگانه سيرمی كند. گفتمان بزرگ مليت گرا يا قصه پردازی بزرگ صهيونيستی به شيوه‌ی بن گوريون ديگر وجود ندارد. امروز جامعه‌ی اسرائيل از بسيار اقليت‌های كوچك تشكيل شده است. يك جامعه‌ی متحد الشكل با فرهنگ همشكل كه بر گذشته‌ی اين كشور مبتنی باشد ديگر وجود ندارد. اين وضعيت جديد امكان به وجود آمدن تعداد زياد گفتمان‌های متفاوت را ايجاد كرده است و همچنين امكان ايجاد آلترناتيو‌های گوناگون را. افزون بر آنها بايد پرسش نسلی را هم در نظر گيريم. دانشجويان من هيچ خورده حسابی با آرنت ندارند.

تاگس سايتونگ: آيا می‌توان از يك رنسانس در باره ی‌هانا آرنت در اسرائيل سخن گفت؟

سرتال: خير. آرنت در حال حاضر فقط با ذائقه‌ی گروه‌های اندكی از مردم اسرائيل سازگار است. اما امروزه در اسرائيل انسان‌های بسياری يافت می‌شوند كه از پرسش‌های آرنت در بررسی انتقادی از قصه‌پردازی صهيونيستی سود می‌برند.

تاگس سايتونگ: و همچنين در مورد پرسش‌های قابل توجه آرنت در خصوص شهامت مدنی؟

سرتال: بله البته، زيرا هنوز هم در اين خصوص در اسرائيل مشكل وجود دارد. به ويژه در شرايط بحرانی فعلی تمامی ملت اسرائيل در كنار ارتش در يك صف قرار دارد و هركس نغمه‌ی انتقادآميزی سر دهد به عنوان خائن به حساب خواهد آمد.

تاگس سايتونگ: آيا علت آن اين است كه اسرائيل خودش را به عنوان يك قربانی می‌نگرد؟

سرتال: بله، توانايی ما در نگريستن خود به عنوان قربانی آنهم در حالی كه دست به اقدامات وحشتناك می‌زنيم ـ چه در خارج و چه در داخل ـ فقط در شرايط حفظ تصوير پردازی غيرنقادانه، ناخردگرا و اسطوره‌ای امكان پذير است. دقيقاً همين مورد بود كه آرنت آن را در معرض ساختار شكنی قرار می‌داد. از اين رو تقريباً نمی‌توان انديشمندی را يافت كه مطالعه‌ی آثار او برای اسرائيل ضروری‌تر از آثار آرنت باشد، و بنابراين او مورد تنفر بوده و همچنان خواهد بود.


Hannah Arendt wird in Israel gehasst.
Die Tageszeitung.
http://www.taz.de