جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - Friday 29 March 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 19.03.2023, 16:50

به‌مناسبت آغاز سال نو

امید باوری غریزی است


مسعود کریم‌نیا

اسفند ۱۴۰۱

” گفتند ای بایزید، به چه چیز بدین درجت رسیدی؟ گفت: اسباب دنیا را جمع کردم و به زنجیر قناعت بستم. آن را در منجنیق صدق نهادم و به دریای ناامیدی انداختم و آسودم”
(بایزید بسطامی وفات ۲۶۱ یا ۲۳۴هجری)

به دلایل بسیار، جهانی‌ که ما امروز در آن زندگی‌ می‌کنیم پیچیدگی‌های زیادی پیدا کرده و این پیچیدگی‌ها در مجموع بسیاری از مبانی فلسفه حیات و زندگی انسان را به چالش‌های جدید و متعددی فرا خوانده. از یک طرف پدیده جهانی شدن و افزایش روبه رشد جمعیت جهان و همپای آن افزایش رقابت و مهاجرت و کاهش و نابودی منابع طبیعی، بسیاری را به صورت کوچ نشینان متمدن و غیر متمدن در آورده. از طرف دیگر حاکمیت نظام‌های تمامیت خواه و سبع باعث کاهش فرصت‌ها جهت برخورداری از رفاهی نسبی و تحقق خویش و رشد فرهنگی در جریان تداخل فرهنگ‌ها پیرو گسترش ارتباطات گشته و میهن ما بیش از چهل سال است که در چنین شرایطی گرفتار آمده، اما جنبش فراگیر مهسا به همت و فداکاری‌های بی‌سابقه جوانان امید زیادی را در راه رسیدن به آزادی فراهم آورده. باشد که در این امید و با آغاز بهار هرروز روحی تازه بدمیم.

شرایط بس دشوار کنونی به ویژه جوانأن را همه جا در ساماندهی آینده با مشکلات بی‌شماری روبرو نموده است. اما این چالش‌ها برای جوانان در کشورهای غیر دموکرات به مراتب و بسی بیش تر و سخت تر از جوانان در غرب است، زیرا دولت‌ها در غرب خود را مسئول سرنوشت جوانان دانسته و در این راه هزینه می‌کنند، در حالی‌ که در کشورهائی مانند میهن ما در گیری با این دشواری‌ها از یک سو و نبرد با استبداد و ایدئولوژی فقاهتی و خرافاتی از سوی دیگر مسئولیت تنها بر دوش خانواده و خود انسان قرار دارد. از این رو یکی از وظایف ما حداقل اعلام همبستگی و تقویت امید در آنها می‌تواند باشد.

نوشتار حاضر چند صفحه کوتاه از اثری است مبسوط از نگارنده و حاصل پژوهشی بیش از بیست و پنج سال در زمینه موضوع امید به دلیل ادامه وضعیت میهن ما است که همواره آنرا تا به امروز با آخرین نظریه‌های علمی در زمینه امید چندین بار تکمیل نموده و این کار در آینده نیز انجام خواهد گرفت.

عنوان این اثر در آغاز “امید باوری علمی است” بود و پس از مدتی پژوهش، عنوان آن “امید باوری غریزی است” تغییر یافت. هنگامی که می‌خواهیم موضوعی را علمی بدانیم، در آغاز می‌بایست دلایل علمی بودن آن را آورده و آن را اثبات کنیم. در حالی که چنانچه متوجه شویم که موضوعی غریزی است خواه ناخواه علمی نیز بوده و اثبات آن نیز بسیار سهل تر خواهد بود. از این رو جهت تقویت امیدواری نه تنها نیازی به مکتب و ایدئولوژی و دینی نمی‌‌باشد، بلکه هیچ یک از آنها نه قادر به نفی و نه از دیدگاه بیولوژی مجاز به این کار می‌توانند باشند. در عین حال اما آنها می‌توانند به تقویت آن کمک نمایند.

از آنجا که امیدواری جزء غرایز نه تنها انسان و بلکه همه موجودات زنده می‌باشد، در نهایت شک و تردیدها را در زمینه صحت و سقم امیدواری از میان رفته و در هر زمینه‌ای تبدیل به امری قابل اتکاء و ناامیدی مبدل به پدیده‌ای ضد غریزی می‌شود. و می‌دانیم که موجود زنده سالم، چنانچه قادر به کاهش غریزه باشد، اما قادر به نفی و کنار گذاردن آن نمی‌‌تواند بود.

جهت ادراک و احساس درونی موضوع امید در این زمینه در آلمان می‌گویند سلامتی آنقدر امری بدیهی است که انسان زمانی که بیمار می‌شود، تازه به اهمیت آن پی می‌برد! موضوع امید نیز همین وضعیت را دارد، یعنی زمانی اهمیت امید برای ما روشن می‌شود که دچار نا امیدی شویم.

حال که به اهمیت موضوع امید و امکان تاثیر آگاهانه در آن می‌رسیم، پیشاپیش اولین پیش فرض موفقیت در هر نوع امیدواری در حل مشکلات ناشی‌ از تحولاتی است که برخی برای اولین بار روی داده و خواهند داد، یافتن راه‌ حل‌های جدید بر مبنای داده‌های جدید علمی است و فاصله گرفتن از راه‌های تکراری نظریه‌ها و راه حل‌های ساده و حتی پیچیده دوران‌های قبل که در بسیاری از موارد، برای دوران کنونی قابلیت استفاده را از دست داده و بدین ترتیب بسیاری از الگوهای قدیمی زندگی را فرسوده و ناکارآمد کرده است. به عنوان یک نمونه ساده این امر که شرایط جدید شهر نشینی خانواده‌های بزرگ را که تا دو سه نسل پیش در کنار هم زندگی می‌کردند کوچک تر نمود، روابط تغییر یافت و یک حاصل آن به عنوان نمونه منجر به پیدایش خانه سالمندان و معضلات جدید آن شد. و در حال حاضر پراکنده بودن خانواده‌ها در اغلب کشورها همراه همه امتیازات و مصائب آن در چند قاره امری طبیعی شده و نحوه ارتباطات نوینی را موجب گردیده.

نگرانی و ترس در مورد آینده توان انسان را بسیار کاهش می‌دهد. جهت فائق آمدن بر نگرانی‌ها، فرد بیش از اندازه باز هم در آغاز نیازمند امید است. ره آوردهای نوین علم خوشبختانه بر این پدیده پرتو جدیدی افکنده و برخلاف بینش متکی بر جبر گرائی در گذشته، دانش امروزه نقش انسان و خلاقیت را در ساختن آینده بیش از پیش مورد تاکید قرار داده، آینده را باز و هیچ چیز را از پیش تعیین شده نمی‌‌داند. بنابراین شرط لازم و اولیه موفقیت، پرهیز از یاس و مبارزه با ناامیدی است.

در عین حال، از آنجا که بسیاری و یا غالب رویدادهای آتی برای ما ناشناخته‌اند، اطمینان خاطر تنها و تنها هنگام روی دادن‌ها بدست می‌آیند و بر اساس ره آوردهای دانش آماری، آنچه روی می‌دهد تنها تحقق یکی از امکانات بی‌شماری است که همگی کم و بیش و بسته به همت انسان‌ها احتمال وقوع در آینده داشته‌اند و تنها هنگامی که یکی از این امکانات لباس واقعیت بر تن می‌کند ما با واقعیت جدید آشنا شده و پی می‌بریم که آیا از عهده مشکلات آن برمی آئیم و یا با شکست روبروئیم. از این رو چون قبل از آغاز هر تلاش، هرچقدر هم که پیش‌بینی لازم را به عمل آوریم، احتمال شکست وجود دارد، این امر نمی‌‌بایست دلیلی بر یاس و نا امیدی باشد و این جریانی است که در سازوکار اولوسیون در هستی به صورت “آزمون و خطا” (try and error) جاری است و در این راه اشتباهات زیادی هم اولوسیون کرده و می‌کند. در این شرایط افراد امیدوار هر شکستی را یک تجربه مثبت جهت اقدام بعدی تلقی می‌کنند و شکست می‌تواند بهترین راهنما و یا حتی پیش فرض موفقیت بعدی باشد. عدم اطمینان نسبت به پیش بینی آینده و ترس از ریسک، برخی از افراد را به گونه‌ای نگران می‌کند که توان تحرک آنها محدود می‌شود.

از این رو امید و هدف‌گیری صحیح و توجه به موضوع خلاقیت و تلاش لازم و مناسب انسان در این که کدامین راه می‌تواند با احتمال بیشتری چهره واقعیت به خود می‌گیرد، عواملی تبعا بسیار تعیین کننده می‌باشند. بدین خاطر اولوسیون به ما نشان می‌دهد که در راه ادامه حیات و برطرف کردن مشکلات نباید از ریسک ابا کرد و به خاطر احتمال خطا دست روی دست گذارد:
پنبهٔ وسواس بیرون کن ‌ز گوش/ تا به گوشت آید از گردون خروش
چون گرانی‌ها اساس راحت است/ تلخ‌ها هم پیشوای نعمت است
هر شکستی پیش من پیروز شد/ جمله شب‌ها پیش چشمم روز شد (مولانا)

به هرحال و در هر شرایطی ادامه تلاش بهتر از بی‌عملی است و این نکات را در این بیت از عطار می‌توان خلاصه کرد: به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل/که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم .

کاهش امید باعث می‌شود که برخی آینده‌ای در پیش رو نمی‌‌بینند. در این صورت قدرت طرح ریزی انسان برای آینده از بین رفته و زندگی بصورت باری به هرجهت درآمده، همه چیز به دست تصادف سپرده شده و زندگی حالت گذران روزمره گی به خود گرفته و به مرور قدرت تصمیم گیری و حل کوچک ترین مشکلات نیز در انسان از بین می‌رود. در این حال زندگی نیز لذت بخش نبوده و به این صورت روند سقوط فرد قطعا فراهم می‌شود، زیرا هر پدیده‌ای در هستی، بدون مراقبت و تلاش در جهت حفظ نظم آن، بر اساس قانون انتروپی در فیزیک، به سوی بی‌نظمی و از هم پاشیدگی پیش می‌رود. فرار از این فرآیند تنها به کمک امید و تلاش امکان پذیر است. بازهم به قول ضرب المثلی آلمانی از آنجا که واقعیت‌ها هروز تغییر می‌کنند،انسان می‌بایست همواره یدود تا بتواند سرجای خود بایستد. این نیز مبرهن است که امیدواری در اثر تداوم و پی گیری در مواردی تبدیل به عشق می‌شود. با عشق هم انسان قادر به تحمل مشکلات خارج از الوصف می‌شود و هم می‌تواند بسیاری از مرزهائی را که غیرقابل عبور جلوه گر می‌شوند سهل العبور سازد.
این موضع را هم این دو بیت شعر مولانا بیان می‌کند:

عقل گوید شش جهت حد است و بیرون راه نیست/ عشق گوید راه هست و رفته‌ام من بارها
عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد/ عشق دید زآن سوی بازار او بازارها

یکی از رموز اساسی سریع تر رسیدن به اهداف امید ، رفتن از راه‌های ناشناخته و غیر متعارف است، این روشی است که همواره اولوسیون از آن استفاده می‌کند، زیرا در این راه‌ها مقاومت کمتری وجود دارد و رمز دیگر، استفاده از ابزار و تکنیک‌های نو و ناشناخته است که اولوسیون فرهنگی در اختیار انسان قرار داده. حاصل جمع این دو موضوع را “خلاقیت” می‌گوئیم.

بسیاری افراد فکر می‌کنند که هر کسی‌ نمی‌‌تواند خلاق بوده و فرد می‌بایست از استعداد‌های خاصی‌ برخوردار باشد. اشکال این بینش در این است که از یک سو تحت عنوان خلاقیت همواره مخترع و یا هنرمند ممتاز بودن ادراک می‌شود و از سوی دیگر اغلب تصور می‌شود که چنانچه فرد از استعدادهای لازم برخوردار باشد، دیگر برای رسیدن به اهداف نیازمند تلاش زیادی نیست، در حالی که این موضوع هم صحت ندارد. روان شناسی‌ به هر ترتیب بر این باور است که با ادراک صحیح خلاقیت، هر فردی میتواند خلاق باشد و با تمرین می‌توان آن را آموخت.دیگر آن که بر خلاف تصور رایج، افراد خلاق به مراتب بیش از دیگران تلاش می‌کنند، زیرا در جریان خلاقیت، تلاش نه کاری ملال آور، بلکه مسرت بخش شده، رنگ عشق به خود گرفته و تمام زندگی انسان را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

دو رمز اساسی‌ دیگر سریع تر رسیدن به اهداف امید آن است که امیدواری در خلاء انجام نپذیرفته بلکه در درون انسان شکل گرفته و در محیط خارج امکان تحقق پیدا می‌کند طبیعی‌ است که نحوهٔ تعامل ما از سوئی با خویشتن و از جانب دیگر با دیگران و واقعیات بسیار حائز اهمیت است. در این راه برخوردار بودن از آن چه که آن را “ذخایر اجتماعی” و “هوشمندی احساسی” می‌نامیم بسیار تعیین کننده‌اند. منظور از ذخایر اجتماعی و شبکه‌های اجتماعی به عنوان مثال دوستی‌ها و آشنائی‌ها هستند که می‌توانند به انسان کمک فراوان کنند و شرح بیشتر آنها خارج از حوصله این نوشتار کوتاه است.

»امید کودکانه ‌ترین ویژگی و در عین حال بنیادی ترین خصلت انسان است که بدون آن زندگی‌ نه آغاز و نه سرانجامی می‌تواند داشته باشد « (اریک اریکسون، فیلسوف و روانکاو آلملنی آمریکائی ۱۹۰۲/۱۹۹۴)

اندیشمندان زیادی در باره امید نوشته و گفته‌اند. از جمله ارنست بلوخ (Ernst Bloch) یکی از مهم ترین فلاسفه قرن بیستم آلمان امید را یک پرنسیپ دانست (امید به عنوان یک پرنسیپ) ” Das Prinzip Hoffnung” که ثر سه جلدی قطوری تحت این عنوان انتشار داد. البته تلاش بلوخ در این اثر بیشتر حول اثبات فلسفی امید دور می‌زند و کمتر حاوی رهنمود‌های مشخص تقویت آن است. از جمله نظرات او این که: ” زندگی همهٔ انسان‌ها مملو از خیالات است. بخشی از آن‌ها صرفا پوسته‌ای هستند و برخی‌ جهت فرار ( از واقعیت) و همچنین برخی‌ طعمه‌ای برای فریبکاران. اما بخش دیگری مانع از آن می‌شود که انسان با چیزهای بد موجود کنارآمده و پذیرای شکست شود. این بخش دیگر در نهاد خود حاوی امید است و آن آموختنی است”.

در بین سیاستمداران معروف قرن بیستم که انقلابی را از طریق مبارزه صلح جویانه به انجام رسانید گاندی یود که به موضوع امید توجه خاص داشت. جودیت براون در اثر خود تحت عنوان “گاندی زندانی امید” درباره او چنین اظهار کرده است: “گاندی علیرغم افت و خیز و معارضه با خشم و ناکامی و وجود حالات افسردگی توانست در زندگی خود امید را با اعتقاد مذهبی بیامیزد و همین امر وی را پابرجا نگاه داشت: به تعبیر واقعی تر، گاندی «اسیر امید» بود”. (”گاندی زندانی امید”، جودیت براون، ترجمه محمدحسین آریا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ۱۳۷۲، ص ۹۵)

در جای دیگری از این اثر چنین آمده: “هرچند حوادث اطراف مهاتما وی را شدیداً معذب می‌ساخت، (اما او) آنها را به لای و لجنی تشبیه می‌کرد که رود گنگ هنگام سیلاب به سطح می‌آورد و امیدوار بود که بزودی سیل فرو می‌نشیند و آب آرام و زلال جای آن را بگیرد. در واقع هنوز هم امید معیار تفکر او بود و با یقین می‌گفت هرگز امید را از دست نداده و هیچ گاه هم از دست نمی‌‌دهد، چون آن را بخش لاینفک ایمان تزلزل ناپذیر خود به نفی خشونت می‌داند”. (ص ۶۳۱)

تعریف امید

امید باوری است در انسان که در بر گیرنده آرزوی به وقوع پیوستن پدیده‌ای مثبت و یا عدم رویداد پدیده منفی‌ای به نفع خود ویا دیگران در آینده است. به عبارت دیگر امید ابزاری ذهنی است که انسان یا بر اساس احساس و مبانی عقلی و تحلیلی و اطلاعاتی و یا بر اساس باورهای فلسفی خود، انتظار تغییر شرایطی را در جهت رفع مشکلی به سوی بهبودی در وضع احساس کرده و بر مبنای آن تلاش خودرا جهت می‌دهد.

قبلا گفته شد که امید در وجود همه انسان‌ها با کیفیت و عمق متفاوت موجود است و امری غریزی و یا به عبارت دیگر فطری است. دلیل و هدف وجود آن در همه موجودات زنده در زمره ابزاری است جهت ادامه حیات و در نهایت تنازع بقاء انسان همچون غرایز دیگری مانند گرسنگی و فرار از خطر و غیره. اریش فروم روانکاو و فیلسوف معروف آلمانی این نظر را به نوع دیگری تایید کرده و می‌گوید: ” امید عامل ذاتی و باطنی شالوده زندگی و عامل پویا و دینامیک روان انسان است. زمانی که امید از میان می‌رود، زندگی نیز بالقوه و بالفعل پایان می‌پذیرد.”

در معنائی دیگر و ساده از دیدگاه روانکاو اریک اریکسون ” امید محرکهٔ احساسی‌‌ای است که ما را اساسا وادار به تلاش، ریسک، برنامه ریزی و ادامهٔ کار می‌کند.” و باز هم بر اساس نظری دیگر از اریش فروم ” امیدوار بودن حالت و کیفیتی از بودن است. آمادگی درونی است. آمادگی متراکم و هنوز “مصرف نشده ای” برای فعالیت است... امید ملازم روانی زندگانی و رشد است.”

امید بدون تلاش و حرکت در راه رسیدن به مقصود و یا باور به جبری بودن تاریخ هم غیر علمی است و هم فساد آور، زیرا که چنین فردی برای توجیه خود در صدد سرایت دادن کاهلی و یا امیدهای واهی به دیگران نیز بر می‌آید. این فهم ناصحیح از امید و امید بستن به نظرات غیرعلمی و نطرات خرافی یکی از دلائل بروز فساد در همه مکاتب و مذاهب نیز بوده و هست.
هست در کوشش امیدم بیشتر/ دارم اندر کاهلی افزون خطر (مولانا)

نه تنها هر تحول و تغییری، بلکه بر اساس شناخت فیزیک از ماده و اتم اساساً وجود هر چیزی در طبیعت و در عالم ذرات، منوط به حرکت است. طبیعی است که انسان دینامیک همواره در حال تحول است و تصورات، ذهنیات و شناخت او نیز همپای آن هرروز نو به نو می‌شود؛ و یا به زبان بودیسم انسان هرلحظه می‌میرد و در عین حال از نو متولد می‌شود. این موضوع در این شعر فارسی به بهترین شکل خود بیان گردیده:
بیزارم از آن کهنه خدائی که تو داری/هرروز مرا تازه خدای دگرستی

بر این اساس باید نسبت به مبانی امیدهای کاذب که بر تئوری‌های بی‌حرکتی استوارند واقف بود و هر آنجا که با آن روبرو می‌شویم، به این نوع باورها یا باید به عنوان یک بیماری روانی و یا کج فهمی علمی و ذهنی برخوردکرد. بیماری روانی از آن جهت که حتی بسیاری از نظرات باصطلاح فلسفی واقعا مبنای فلسفی نداشته بلکه منشا دیگری دارند. به عنوان مثال سرکوب قدرت خلاقیت انسان در کودکی باعث فقدان اعتماد به نفس و استقلال شخصیت در بزرگسالی شده و منجر به ترس از حرکت می‌شود، لیکن برای توجیه این نقصان در مواردی نا آگاهانه استدلال‌های فلسفی آورده می‌شود.

امیدهای کاذب و سرخوردگی از امید دهندگان

در کنار تعریف امید و ناامیدی و آن چه که امید نیست، ضمن توضیحات به امیدهای واهی و یا کاذب اشاره شد. به علت اهمیت این موضوعات و آشنائی با مکانیزم‌ها و خطراتی که بر سر راه امید قرار دارند، در سه بخش زیر ترجمه قسمت‌های کوتاه مطالبی را از کتابی بسیار ارزنده به زبان آلمانی تحت عنوان “با چشمانی امیدوار” (Mit Augen der Hoffnung Koesel Verlag, 2002?)، اثر خانم ترزیا‌هاوزر ( Teresia Hauser) با تخصص روانشناسی که در کار مشاورت مدیران اقتصادی تبحر دارد، می‌آوریم:

” گاهی، در شرایطی که امیدهای ما همچون یک قصر مقوائی فرو می‌ریزند، به این موضوع فکر می‌کنیم که ما امیدهای خود را وابسته به چه قول‌هائی کرده بودیم. ما در این حال در می‌یابیم که که منحرف شده ایم. به عبارت دیگر در امیدواری، ما قابل منحرف شدن هستیم و اجازه می‌دهیم دیگران بما امید دهند. این موضوعی است که بر مبنای آن تبلیغات استوارند. چه کسی تا کنون با نادیده گرفتن دغدغه‌های درون امیدوار نشده که یک کالای مد روز او را زیباتر و جذاب تر و یا چیز دیگری چون معتبر تر و متشخص تر و آرام تر خواهد کرد؟ ما واقعا اجازه می‌دهیم دیگران به ما امید فروخته وما را به بیراهه برند. اما به چه بهائی؟ نه به این قیمت آنگونه که در ما تلقین می‌کنند به تحقق خویش نائل می‌شویم، خیر.

ما با اینکار بیشتر این امکان را از خود سلب می‌کنیم که در این جریان نقشی ایفا کنیم: نظرات انتقادی، تردیدآمیز، آزمایش کننده و عقل سلیم، احساس‌های مربوط به ارزش شخصی و اعتماد به نفس. یک ناشناس در ما تلقین می‌کند که چنانچه ما یک کالای مفروض را خریداری نکنیم و یا عملی را که او در نظر دارد انجام ندهیم، سالم نیستیم. یا اینکه به ما قول داده می‌شود که با مصرف کالائی مشکلات ما کاهش پیدا کرده و راحت تر زندگی می‌کنیم. در این حال در واقعیت امر ما با معیارهائی زندگی می‌کنیم که دیگران، غالباً بخاطر منافع برای ما تعیین می‌کنند. جریان‌هائی هم هستند که هر چند سا ل مد روز می‌شوند. به محض آنکه تلقین‌های مربوطه توخالی از کار در می‌آیند، موضوع جدیدی از درب وارد شده و یا بر صفحه تلویزیون ظاهر می‌شوند. اما این کارها به این سادگی که امیدوار کنندگان تلقین می‌کنند، عملی نمی‌‌شوند، بلکه زمانی که ما پول و زمان زیادی صرف آن کرده‌ایم.”

امیدهای برباد رفته

در امیدهای ما آرزوها، انتظارات، خیال‌ها و تصوراتی نهفته‌اند که چگونه موضوعی می‌تواند در آینده روی دهد و چنانچه اتفاق نیفتد ما دچار سرخوردگی می‌شویم. غالباً امیدهای برباد رفته همراه احساسات شدیدی همراه‌اند. ما خشمگین، عصبانی، ناراحت و شاکی هستیم، انتقاد می‌کنیم و بدنبال مقصر می‌گردیم. گاهی هم دچار وازدگی و عقب نشینی می‌شویم. سرخورده گی‌ها این نیاز را در ما ایجاد می‌کنند که درباره آنچه که بر دیگران گذشته و امیدهای برباد رفته صحبت کنیم. هرآنکس که به صحبت می‌پردازد، واقعیت را بهتر خواهد دید و شاید هم به این نظر برسد که انتظار او از دیگری و یا وضعی غیرواقعی بوده.

گاهی در انتظارات ما آرزوهای ناخودآگاهی پنهانند که چشمان ما را نابینا کرده و مانع از اندیشه روشن می‌کنند. سرخوردگی غالباً خود در نتیجه نوعی خود فریبی پیش می‌آید. در برخی از موارد ما قبلاً احساس می‌کرده ایم که در رابطه با فرد و یا چیزی کمبودی وجود دارد، اما نخواسته ایم آنرا جدّی بگیریم. اما حال که واقعیت از ما سبقت گرفته، می‌بایست که ذهنیات را کنار گذاریم و چشمان خود را باز کنیم. این سرخوردگی‌ها به ما کمک کرده و ناچار می‌شویم آگاهانه، واقع بین و محتاط تر شده و بخود با دید انتقادی بیشتری نگاه کنیم.

نکته حائز اهمیت دیگر این که امیدواری اساسا دو نوع است. نوع اول امیدی است که امکان تحقق آن کاملا در اختیار فرد قرار داشته باشد و منوط به همت فرد باشد. در این نوع امیدواری امکان سرخورده گی کمتر است و امکان تحقق بیشتری دارد و فرد نسبتا زودتر متوجه موفقیت و یا شکست می‌شود. نوع اما دوم امیدی است که تحقق آن بیشتر از آن که منوط به همت فرد باشد و او نقش اصلی در آن ایفا کند، عوامل خارجی تحقق آن را امکانپذر می‌کند. طبیعی است که در این نوع امیدواری از آغاز احتمال تحقق ضعیف تر است و فرد جهت پرهیز از سرخوردگی نمی‌‌بایست همه انرژی خود را مصروف آن کند. به عنوان نمونه آرمان گرائی از این نوع امید به شمار می‌رود. از این رو از یک سو نیازی نیست که انسان در هر حال همت خود را صرفا متوجه تنها یک امید کند.

تمرین روزانه امید

از آغاز زندگی ما به امید مسلّح هستیم. اما این امید حالت قطعی ندارد و همچون خود زندگی ضربه پذیر است. ما در مسائل کوچک روزانه این مسئله را تجربه می‌کنیم. من هنگامی که تلاش می‌کنم افکارم را راجع به امید به نگارش درآورم، در درون من امید نامسلمی وجود دارد. من بارها آغاز به نوشتن کرده، در مورد آن تردید کرده و آنرا به کناری نهاده ام. و اینکه آیا این کاری که اکنون آغاز کرده ام باقی ماندنی است، بعدها ثابت می‌شود. ما همراه امید نیازمند جرأت و خواستی هم هستیم که در راه رسیدن به هدف، کار را رها نکنیم. این تمرین روزانه امید تبدیل به سرشتی می‌شود که مولد نیروی حیات است. اما چنانچه کوتاه بین شده و از ریسک کردن ترسیده و در مقابل مشکلات تسلیم شده و از برخورد با آنها سرباززنیم، این نیرو را تضعیف می‌کنیم، زیرا که ما به این ترتیب با امیدمان یا تجربه قطعی نمی‌‌کنیم و یا اینکه این تجربه ناقص است. محرّکه‌های امید را دریافت و منتقل کنیم.

با وجودی که مدتی امید ما قطعی بنظر می‌رسد، اما امید ما همواره در معرض خطر قرار دارد و خطر سرخوردگی بسیار است. برخی با خود می‌گویند که دست‌های من کوتاه و ضعیف‌اند، قدرت نفوذی من ناچیز و امکانات مالی من کمتر از آن است که بتوانم تأثیری در جریانات اسفناکی که ابعاد بی‌سابقه بخود گرفته‌اند، بگذارم. اما در عین حال کم نیست تعداد کسانی که اینکار را با امکانات کم خود انجام می‌دهند. آنها بر این باورند که یک قطره آب بر روی سنگ داغ هم اثری دارد و با دیگران در زمینه‌ای همکاری می‌کنند. از این رو آنها با دیگران احساس همبستگی و پیوسته گی کرده و باین ترتیب خودرا در معرض محرکه‌های امید که در اطراف آنها وجود دارند، قرار می‌دهند. فردی که در این جریان قرار ندارد و گاه حتی خود را ایزوله می‌کند، امید را سریع از دست می‌دهد، به ویژه در زمان حاضر که مشکلات پیچیده‌ای دارد.

رابطه امید و کمک کردن

خانم‌هاوزر با مثال‌هائی که در اثر فوق آورده توضیح می‌دهد که هرچند کمک برای گیرنده آن ایجاد امید کرده و مشکلی را برای او حل و احساس همبستگی می‌کند، لیکن فایده این امر برای کمک دهنده از دیدگاه روانشناسی فردی و تحقق خویش مهم ترین دلیل بشمار می‌رود. مهم ترین فایده کمک کردن در این است که فرد با آن روزانه تمرین امید کرده و این امر باعث آن می‌شود که همواره شعله امید در قلب و روان خود او روشن باقی بماند، زیرا که امید همچون عشق در وجود انسان نیازمند پرستاری است. در غیر این صورت اینها بطور طبیعی در وجود انسان پابرجا نمی‌‌مانند. در بالا گفته شد که هرچه امید در درون ما قوی تر باشد، انرژی حیاتی انسان بیشتر می‌شود. این امری است که هرکس در وجود خود آنرا احساس کرده و نیازمند اثبات نیست. دودیگر آن که انسان از طریق کمک کردن همواره در درون خود احساس مفید بودن می‌کند. این احساس مفید بودن نیز به زندگی انسان محتوا می‌بخشد.

بدون امید از خوشبختی و موفقیت خبری نیست

این بخش برگردان بخش بسیار کوتاهی است از نوشتاری از نشریه ماهانه آلمانی و مصاحبه‌ای که در آن انجام شده “روانشناسی امروز” (2006،PSYCHOLOGIE HEUTE) است:
مدت زیادی نیست که روانشناسان به کنکاش پیرامون مهم ترین عامل موفقیت زندگی انسان یعنی امید پرداخته‌اند. امید سرچشمه طبیعی خوشبختی است. افرادی که در امیدواری قوی هستند از کیفیت بهتری در زندگی برخوردارند - هم در زمینه سلامتی، شغلی، در مدرسه، در ورزش و هم در زندگی شخصی.

انسان از کدامین مقدسات «الهی» اعتقاد، عشق و امید می‌تواند زودتر چشم پوشی کند؟ از اعتقاد و عشق شاید ولی از امید هرگز. فقدان کامل امید یعنی سقوط. فلاسفه اهمیت حیاتی امید را شناختند: ارنست بلوخ آنرا به سطح یک «پرنسیپ» ارتقا داد و بشریت را به « فریفتگی در مورد موفقیت ولی نه به شکست» فراخواند. اما عجیب است که برای روانشاسان، امید ده‌ها سال موضوع پر اهمیتی تلقی نمی‌‌شد. تا اینکه روانشناس اجتماعی رایک اسنایدر (Rik Snyder) برای اولین بار در پایان دهه ۱۹۸۰ میلادی این خلاء را بازشناخت. مهم ترین شناخت او این بود که: هر چند موفقیت در زندگی دارای عوامل زیادی است اما مهم ترین عامل آن امید است. پس از یک دهه تحقیقات فراوان بر روی بیش از ده هزار انسان، اسنایدر هنوز هم در محوری بودن نقش امید در تعجب است: او تأکید می‌کند که «امید یک سرچشمه پرتوان نیروی حیاتی است و من همواره از قدرت آن در حیرتم».

برای اسنایدر امید یک نوع بازی سطحی خوش بینانه نیست که همه چیز خوبست و بهتر می‌شود، بلکه یک خصوصیت شخصیتی زیربنائی است. امید به کسانی که امید‌های والائی دارند - و اسنایدر آنها را “پر امیدان” (high hopers) می‌نامد - خواست‌های (حیاتی) خویش را بیش از همه در موارد بحرانی، سر خوردگی و عوامل منفی دیگر بسیج می‌کنند. بطور مجمل امید با طرحی که به سوی هدف نشانه گیری کرده تعریف می‌شود: افراد امیدوار قادرند که اهداف قابل استفاده‌ای را در نظر گرفته و در همان حال جهت رسیدن به آنها به خود انگیزه بخشند، چه در زمینه موفقیت آکادمیک، راندمان ورزشی، خوشبختی احساسی، کنار آمدن با بیماری و یا هر گونه امتحان در زندگی: نه باهوش ترها و مستعد ترها و یا ثروتمند ترها از عهده این تکالیف بر می‌آیند بلکه واقعا امیدوارترها - این افراد در همه موارد بهتر هستند. یک پیام اصلی اسنایدر این است : امیدواری در تفکر و عمل را می‌توان آموخت.

در گفتمان زیر اسنایدر عصاره تحقیق خود را باز گو می‌کند: آنچه که معنای واقعی امید است و کجا از خوشبینی یا «مثبت فکر کردن» فاصله می‌گیرد و این که چرا او در محافل اقتصادی لقب «دکتر امید» گرفته است.

سئوال: شما تحت عنوان امید چه می‌فهمید؟
اسنایدر: طرح علمی «امید» با دو حوزه مهم زندگی ما و ادرک از خویش ارتباط دارد: این که ما راه خویش را بازشناسیم و دیگر این که چگونه ما می‌توانیم به اهداف خود نائل شویم - ما این را تفکر راهیاب می‌نامیم - و هم زمان نیروی لازم را بکار می‌گیریم تا راه را بیابیم، آنچه را که ما تفکر «شکل دهنده» و یا مؤثر می‌نامیم. بر این اساس اندیشه امیدوارانه همواره دارای هدف گیری است.

سئوال: به این ترتیب امید یک موضوع صرفا احساسی نبوده بلکه به فهم و عقل وابسته است؟
اسنایدر: آری. امید را نباید به غلط به عنوان احساس فهمید، حتی هنگامی که احساس‌ها در آن نقش بارزی ایفا کنند. ما به این شناخت رسیده ایم که هرچند افکار و رفتار مربوط به ارزش‌ها و اهداف ما احساس‌های مشخصی را به همراه می‌آورند لیکن این احساسات عامل ایجاد آن افکار و رفتارها نیستند: ما عموما ابتدا در مورد اهداف خود فکر کرده و تلاش می‌کنیم بر اساس آن به اهداف نائل شویم اما پس از آنکه به هدف «رسیدیم» احساس خوبی در ما پدید می‌آید - حالت احساس خوب همواره از این خودآگاهی سرچشمه می‌گیرد که ما به نوعی موفق بوده ایم. بالعکس انسان زمانی نیز احساسی ناخوشایند دارد که در این مورد به فکر فرو میرود که در امر مهمی کم و بیش ناموفق بوده و یا نتوانسته موفق شود. طبیعی است زمانی که متوجه می‌شویم تفکر امیدوارانه بما در راه رسیدن به اهداف کمک کرده و این احساس‌های خوب به نوبت خود امید را در ما تقویت می‌کنند به همان میزان هم احساس خوبی داریم.

سئوال: چرا شما این همه بر اهمیت نگرش مثبت در تحقیقات خود تأکید دارید؟
اسنایدر: روانشناسان در قرن بیستم در مجموع تنها خود را مشغول به یک سئوال کردند: در انسان‌ها چه کمبودهائی وجود دارد؟ اما هرچه شناخت ما در زمینه کمبودها و ابعاد تاریک روان انسان بیشتر شد، این نکته نیز روشن شد که ما ابعاد دیگر و روشن راهم باید در وجود انسان شناخته وبیشتر مورد تحقیق قرار دهیم: چه چیز در ما باعث احساس خوشبختی می‌شود، مبانی ذهنی احساس خوبی یا موفقیت در زندگی کدامند؟ این سئوال‌های حیاتی را مجمع روانشناسان آمریکا APA در برنامه آینده نگر «روانشناسی مثبت» از اواخر دهه ۱۹۹۰ مورد تحقیق قرار داده و ما می‌توانیم از آن هنوز ره آوردهای بسیار خوبی انتظار داشته باشیم.
روانشناسی امید خود را متمرکز یک توان ویژه انسانی می‌کند، البته بدون آنکه عوامل دیگر بی‌تأثیر باشند: هر روز امید ما را بصورت فردی یا اجتماعی و گروهی در زندگی همراهی می‌کند- امید ما را به وضعی رسانیده که امروز در آن قرار داریم و در همان حال همواره قول بهتر شدن آینده را می‌دهد. حتی چنانچه این موضوع کمی مبالغه آمیز هم به نظر برسد: در تعاقب حدود بیست سال تحقیق، من می‌دانم که بکار بردن این واژه‌های اصیل برای امید متناسب هستند.

سئوال: تفاوت بین امید و نظریه‌های مشابه در مورد خوشبینی یا تفکر مثبت چیست؟
اسنایدر: هرگز نباید امید را با تفکر مثبت مشابه دانست. البته هنگامی که ما اهدافی را در نظر می‌گیریم و بر این باوریم که می‌توانیم به آنها برسیم، طبیعی است که مثبت فکر می‌کنیم. اما فرق است بین تفکر امیدوارانه بدلیل نزدیک تر بودن آن به واقعیت و تفکر مثبت که کلی بوده و همواره در حد حدسیات مانده و به ندرت قابل استفاده است: تفکر امیدوارانه قصرهای کاغذی نمی‌‌سازد بلکه بالعکس به جستجوی منطقی راه‌های واقعی به سوی اهداف و همچنین راه‌هائی که می‌رویم می‌پردازد. انسان‌های امیدوار می‌دانند که ما نمی‌‌توانیم به خود از طریق «جادو» کمک کرده و یا فردیت خود را تقویت کنیم - این کار تنها در واقعیت عملی است. انسان‌های امیدوار را می‌توان باین ترتیب باز شناخت که بدانیم آنها با موانع چگونه برخورد می‌کنند: در حالی که انسان‌های کم امید مثل همیشه تکرار می‌کنند: «این بار هم شکست خوردیم»، انسان‌های امیدوار هرچه زودتر شروع به فکر می‌کنند که حال چه باید کرد و چه راهی برای فرار از مخمصه وجود دارد؟ امید با تفکر مثبت کمتر خویشاوند است تا با خوشبینی: در حالی که خوشبین‌ها و امیدواران به یک میزان انتظار دارند که جریان امور مورد دلخواه آنان باشد، انسان امیدوار راهش به این نحو از خوشبین صرف جدا می‌شود که او خود را با فکر متمرکز شده به سوی راه حل‌ها مشغول می‌کند. این تفاوت را به صورت تجربی به سادگی می‌توان اثبات کرد زیرا که تنها امید موفقیت منظور نظر را پیش بینی می‌کند - به عنوان نمونه در تحصیل و یا ورزش - اما انسان خوشبین قادر به این کار نیست.

سئوال: مهم‌ترین انکشافات تجربی شما در تحقیق‌هایتان پیرامون امید کدامند؟
اسنایدر: تأثیرات امید برای زندگی ما از چنان ابعادی برخوردار است که بدون امید در معنای تفکر فعال و با هدف گیری، در نهایت در زندگی انسان نه از خوشبختی خبری است و نه از ارزیابی مثبت از خویش: انسان‌های امیدوار در همه آزمایشات روانشناسی در قیاس با نا امیدان امتیازات بیشتری کسب می‌کنند. آمار بی‌شماری حاکی از آنند که آنها به مراتب شادابی و محتوای بیشتری در زندگی خود تجربه می‌کنند، خوشبخت تر و راضی تر بوده و به ندرت دچار بیماری افسردگی می‌شوند. به علاوه بافت روابط اجتماعی آنها فعال بوده، به اقوام و دوستان خود هنگام نیاز کمک می‌کنند. این موضوع در مورد همه زمینه‌های زندگی صادق است: به این ترتیب ورزشکاران پر امید کاملا از کم امیدها موفق ترهستند. ورزشکارانی که در آغاز مسابقات امیدوارتر تشخیص داده شده‌اند در تمام دوره مسابقه راندمان بهتری کسب می‌کنند، با وجودی که آنها قبلا توسط مربیان خود پر استعدادترین تلقی نشده بودند. در مورد سلامتی هم آمار به وضوح بیانگر همین نکته اند: امیدوارها بیشتر مراقب خویشند و بیماری‌ها را بهتر از سر می‌گذرانند - آنها زودتر بهبود یافته و درد را بهتر تحمل می‌کنند و برنامه مداوا را بهتر رعایت می‌کنند.
بسیار چشمگیر است که انسان‌های امیدوار نه تنها موفق هستند بلکه به عنوان مثال در زمینه تحصیل و حوزه‌های آکادمیک در مقایسه با کم امیدان از آغاز کاملا برتر هستند.... در مجموع که بنگریم، امید حتی مهم تر از استعداد، تربیت و یا برتری‌های اجتماعی است: «زیرا که در مبارزه بود و نبود کسانی برنده می‌شوند که ده دقیقه پس از یک فاجعه عظیم بانگ می‌زنند که هنوز هم امیدی هست». این نقل قولی است از چسترتون ( Chesterton) که در آغاز قرن بیست میلادی ابراز کرد.

سئوال: آیا امید مادرزادی است، یعنی آیا مربوط به خصوصیت‌های فردی است؟ یا این که انسان قادر به یادگیری رفتاری جهت یک زندگی امیدوارانه و رضایت بخش هست؟
اسنایدر: به دلیل نتایج بسیار عظیمی که تفکر امیدوارانه در بر دارد ما در آغاز به تحقیق در این زمینه پرداختیم که آیا امید ارثی است و یا اکتسابی و قابل یادگیری؟ بر اساس نتایج کاملا گویا، من بر این باورم که اندیشه ورزی امیدوارانه اکتسابی است: ویژگی امید هیچ گونه ارتباطی با صفات و توانائی‌های موروثی جسمی و روحی ندارد. البته انسان از این نتایج خوشحال می‌شود زیرا که درب‌ها را به روی یک زندگی امیدوارانه برای همه کاملا باز می‌کنند: همان گونه که در مورد خصوصیات اکتسابی و قابل یادگیری دیگر نیز صادق است، در مورد امید نیز صحت دارد که انسان می‌تواند آن را به خوبی فراگیرد. ما امروز در مورد روند یادگیری تفکر و رفتار امیدوارانه اطلاعات زیادی داریم. این موضوع در مورد بزرگسالان و کودکان به یک اندازه صادق است. اما از آنجا که در مورد امید نیز این موضوع صحیح است «هرچه زودتر بهتر». این در درجه اول وظیفه بزرگسالان است که بدانند تا چه حد می‌توانند به فرزندان و شاگردان در راه برخورداری آنان از یک زندگی امیدوارانه کمک کنند.

بسیاری از پروژه‌های عملی خودم و پروژه‌های آموزشی همکارانم لین مک درموت (Liane Mc Dermott)، شین لوپز (Shane Lopez) و یا لیو کاری ( Lew Curry) در سال‌های اخیر نشان می‌دهند که امید را هم در بزرگسالان و هم در کودکان می‌توان تقویت کرد، در کودکستان، در دانشگاه، در زندگی زناشوئی و گروهی. یک تراپی متکی بر موضوع امید را می‌توان برای مشکلات روانی در هر زمینه یا موقعیتی، طرح ریزی کرد: این فرق نمی‌‌کند که روانشناس بر اساس کدام مکتب روانشناسی کار می‌کند، مهم این است که فرد یا افراد بیاموزند اهداف واقعی و متناسبی را تعریف کرده و راه‌های رسیدن به آن‌ها را پیدا کنند. در نهایت یک تراپی کننده و یا مشاور کاری جز این انجام نمی‌‌دهد که امید را در فرد تقویت کند....

با ادای احترام به همه زندانیان سیاسی و خانواده‌های داغدیده و زنان و مردان کف خیابان و تقدیم این نوشتار به آنها.

زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تا کوچه وپس کوچه واندازه یک عمر بیابان دارد!

ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم؟ (سهراب سپهری)

زن زندگی آزادی






نظر شما درباره این مقاله:








 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024