ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 16.05.2006, 8:52
خشونت خانوادگى

بى بى سى
سه شنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۳۸۵
مهاجرت گسترده ايرانيان در سال هاى اخير به خارج از كشور شرايط تازه اى را در ساختار خانواده مهاجر ايجاد كرده است كه در همه جوانب زندگى خانوادگى، از جمله بر نحوه و ميزان بروز رفتارهاى ناهنجار در ميان زن و مرد و فرزندان آنها تاثير گذاشته است. براى مثال اين شرايط هرچند در موارد زيادى از شدت و دامنه خشونت عاطفى و جسمانى در خانواده كاسته است اما هنوز به شكل معضل جدى وجود دارد و نوع تازه اى از فشار روحى را در خانواده به وجود آورده است. يك نمونه گسترده تر از اين نوع خشونت وابستگى اقامت يك طرف به ديگرى است: برخى مردان ايرانى از وضعيت اقامتى خود براى وارد كردن فشار روحى بر زن استفاده مى كنند. مهاجرت خانواده هاى ايرانى را مى توان صرف نظر از دليل مهاجرت آنها به چند گروه تقسيم كرد كه از جمله سه گروه شاخص تر از اين قرار هستند: مرد همراه با همسر و فرزندان خود مهاجرت كرده است؛ در اين حالت چون خانواده وارد دنيايى ناشناخته شده است و تلاش دارد امكانات زيستى تازه اى را براى خود در ماه هاى اوليه مهاجرت فراهم كند، زن و مرد با يكديگر درگيرى جدى پيدا نمى كنند؛ در ماه هاى اول مهاجرت خشونت در خانواده كمتر است مگر به شكل آزارهاى جنسى كه آن هم احتمالاً مسئله اى سابقه دار بوده است. طى اولين سال ها كه همان سال هاى انتظار براى گرفتن اجازه اقامت و كار است درگيرى هاى درون خانه افزايش مى يابد و فشارهاى عصبى و تنهايى به شكل رفتارهاى خشونت بار خود را نشان مى دهد. متهم كردن يكديگر به عنوان مسبب شرايط تازه، خشمى را پديد مى آورد كه يا به شكل رفتار هاى خشن خود را نشان مى دهد و يا به افسردگى و ناراحتى هاى روحى ديگر مى انجامد. البته حضور دائم زن و مرد در خانه و در شرايط زيستى نامطلوب نيز بر شدت مشكلات مى افزايد. در همين سال هاست كه زنان درمى يابند كه مى توانند به پشتوانه قانون و عرف جامعه از خود در زمان بروز خشونت از سوى مرد اقدام كنند، اما معمولاً تا آنجا پيش مى روند كه با ارزش هاى آنها تناقض نداشته باشد. در موارد زيادى زنانى كه مورد آزار جسمى قرار مى گيرند حاضر نيستند كه مسئولان را مطلع كنند و اين موضوع را نه تنها براى خانواده بلكه براى خود نيز يك ننگ تلقى مى كنند. برخى مردان هم با آگاهى از اين موضوع با اطمينان خاطر بيشترى دست به خشونت مى زنند. حتى اگر اقدام عليه مرد با نظام ارزشى زن تناقضى هم نداشته باشد و اعتمادبه نفس او در محيط تازه نيز افزايش يافته باشد، آمادگى روحى و روانى او براى مقابله با رفتار خشونت آميز مرد عامل تعيين كننده مهمى است. خشونت هايى كه به شكل هاى مختلف جسمى و روحى طى ساليان متمادى بر زن روا شده است، شرايط روحى را براى او به وجود آورده است كه معمولاً قادر به تصميم گيرى و اقدام جدى نيست. گروه دوم زنانى هستند كه به دليل مشكلات خانوادگى به تنهايى و يا با فرزندانشان به مهاجرت تن داده اند. آنها معمولاً براى اينكه بتوانند از كشور خارج شوند و اجازه شوهر را هم داشته باشند، علت اصلى مهاجرت را پنهان نگاه مى دارند. همسران اين گروه از زنان هم معمولاً به طمع دستيابى به امكانات اقامتى در كشورى ديگر با خروج آنها موافقت مى كنند. استفاده از بچه ها به عنوان عامل فشار از سوى مرد، زن را دچار عذاب وجدان مى كند و سردرگمى تازه اى را براى او به بار مى آورد: ترس، اضطراب و افسردگى از عوارض رفتارهاى خشونت آميز در ايران است كه تا مدت ها زنان را در محيط تازه عذاب مى دهد. به اين ترتيب اعمال خشونت و فشار در خانواده از راه دور هم امكان پذير است. گروه ديگر زنان مهاجر ايرانى كه مورد خشونت خانوادگى قرار مى گيرند تازه عروسانى هستند كه به همسرشان در خارج از كشور ملحق مى شوند. اين زنان يا همسرانشان را هرگز نديده اند و يا در ديدارى كوتاه و بدون شناختى درست تصميم به ازدواج گرفته اند. در بسيارى از اينگونه ازدواج ها، تصويرى كه اين مردان از زندگى خود در خارج از كشور ترسيم مى كنند با واقعيت تطبيق ندارد. پس اولين تجربه اين گروه از زنان در مهاجرت نه تنها رودررويى با شرايط جديد كشور ميزبان است بلكه رودررويى با مردى است كه با انتظارات آنها كاملاً تفاوت دارد. در اين شرايط، اين گروه از مردان معمولاً به عنوان تنها منبع اطلاعاتى زن، او را محدود مى كنند و اجازه نمى دهند كه دنياى جديد و امكاناتش را بشناسد. اين در حالى است كه مرد گاه به طور دائمى زن را تهديد مى كند كه مى تواند او را از داشتن مزيت اقامت سلب كرده و به ايران بازگرداند. تحقير زنان در اين دوره در بى پناهى كامل آنها صورت مى گيرد. اطلاعات آنها از محيط تازه بر اساس منافع مرد مخدوش شده است؛ حمايت خانواده كه مى توانست به زن كمك كند، وجود ندارد و گاه حتى تماس آنها با خانواده شان هم تحت كنترل مرد صورت مى گيرد؛ زنان براى خروج از خانه با محدوديت روبه رو مى شوند، يادگيرى زبان قدغن مى شود و به لحاظ مالى تحت فشار گذاشته مى شوند. به اين ترتيب هر گونه حركت مستقل آنها محدود و يا ناممكن مى شود. دستيابى زنان در اين شرايط به خانه هاى امن زنان و يا حمايت هاى قانونى نيز به دليل عدم اطلاع و ترس آنها صورت نمى گيرد. فشارهاى وارده بر اين گروه از زنان و سرخوردگى و يأس از رسيدن به روياهايى كه در سر داشته اند، آنها را در وضعيت روحى قرار مى دهد كه مراجعه به مشاور و دريافت درمان هاى روانى را ضرورى مى كند. اما از آنجا كه اين كار هم مى بايد تحت نظر شوهر صورت بگيرد پس يا ناممكن مى شود و يا نتيجه لازم را نمى دهد. گروه ديگر مهاجران، مردانى هستند كه براى اقامت به تنهايى و بدون همسرانشان به خارج از كشور آمده اند. در اين موارد معمولاً تا ملحق شدن زن و فرزندان به مرد زمان زيادى طول مى كشد و سال هاى دراز دورى برقرارى ارتباط ميان آنها را دشوار مى كند.