ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 12.08.2018, 10:19
دور دنیا با موتورسیکلت

«جهان صنعت»

سفر به دور دنیا و دیدن قاره‌های مختلف و سرزمین‌هایی که هر کسی جرات رفتن به آن را ندارد شاید رویای بسیاری از ما باشد‌ اما برای یکی از زنان ایرانی این سفرها رویا نیست. مارال یازرلو با تمام توانش با مشکلاتی که ممکن است برای یک زن ایجاد شود روی موتورش نشست و به تنهایی کشورهای زیادی را سفر کرد.
او که ۳۶ سال دارد و متولد شمال ایران است ۱۶ سال پیش جهت تحصیل ایران را ترک و به کشور هندوستان مهاجرت کرد. در رشته MBA تحصیل کرد و حالا دکترای مدیریت بازرگانی دارد و بعد از اتمام تحصیل در یکی از شرکت‌های خوب هندوستان مشغول به کار شد. او در این شرکت مسوول بخش بازرگانی بود و ۱۲ سال هم سابقه کاری دارد.
او یک سال و نیم پیش تصمیم می‌گیرد تا سفرهای دور دنیا خود را شروع کند و به همین دلیل از هندوستان خارج شد. او از انگیزه‌اش برای شروع سفرهای دور دنیا به «جهان‌صنعت» گفت: هفت سال پیش به واسطه کارم با موتور و موتور‌سواری آشنا شدم. یک روز از طرف یکی از کمپانی‌های معروف «هارلی دیویدسون» برای من ایمیلی آمد که قرار است تولیدات این برند وارد هندوستان شود. زیبایی این موتور من را جذب کرد و یک روز که بالاخره برای دیدن آن به مکانی که موتورها را نمایش می‌دادند رفتم و تصمیم گرفتم که نارنجی آن را بخرم. همان موقع پول پیش آن را دادم و چند ماه بعد اولین موتور ۱۲۰۰ سی‌سی‌ام را تحویل گرفتم.

قبل از این هم تجربه موتور‌سواری داشتید؟
قبل از آن هم سوار موتور شده بودم اما نه اینکه به صورت جدی و تخصصی آموزش دیده باشم. یک روز موتور دوستم پارک بود و نشستم روی آن، دوستم وقتی این صحنه را دید گفت تو تا به حال تجربه موتور‌سواری نداشتی و حتی نمی‌توانی آن را روشن کنی. موتور را روشن کردم و ۱۰۰ متر جلو رفتم و بعد به او گفتم من اگر بخواهم می‌توانم هر کاری را انجام دهم. همین باعث شد تا موتور‌سواری یاد بگیرم و دوستم هم بعضی از تکنیک‌ها را به من آموزش داد. پس از خرید اولین موتور‌ هارلی دیویدسون به صورت حرفه‌ای موتور‌سواری کردم و کیلومترهای زیادی را با موتور‌سیکلت سفر کردم. به دلیل اینکه در طول هفته مشغول کار بودم نمی‌توانستم زیاد از موتورم استفاده کنم اما آخر هفته‌ها ۱۰۰۰ کیلومتر با موتورم مسافت طی می‌کردم و قبل از اینکه سفر در دنیا را آغاز کنم رکورد بیشترین کیلومتری که با موتور سنگین در هندوستان طی شده بود به نام من بود. من اولین زنی بودم که در برنامه‌های‌ هارلی دیویدسون شرکت می‌کرد و همچنین بیشترین مسافت طی شده با این برند هم به نام من ثبت شد. بعد از آن یک «دوکاتی» و بعد هم «‌بی ام و» خریدم. بعد از اینکه سفر دور دنیا را تمام کردم رفتم اسپانیا پیش همان دوستم و به شوخی گفتم حتی اجازه نمی‌دهم به موتورم دست بزنی.

کشورهای دیگر هم از شما دعوت کردند؟
کشورهای دیگر هم از طرف ‌هارلی دیویدسون شروع کردند به دعوت کردنم از جمله قطر و مصر که چند روز با آنها همراه بودم و موتور‌سواری می‌کردیم و همیشه سفر از چیزهای اصلی زندگی من بود.

مشوق اصلی شما برای سفر چه کسی بود؟
همیشه مادرم نفر اولی بود که من را به سفر کردن تشویق می‌کرد. مادر‌م خودش اهل سفر است و سفر از کودکی برای ما چیز عجیبی نبود. قبل از موتور‌سواری دور دنیا، ۶۸ کشور را رفته بودم و بعد هم تصمیم گرفتم با موتور ادامه بدهم و از هندوستان سفر من شروع شد. در این یک سال و نیم ۷ قاره (آسیا، اروپا، آمریکای‌شمالی، آمریکای‌جنوبی، آفریقا، استرالیا و قطب جنوب)، ۶۴ کشور و ۱۱۰ هزار کیلومتر را با موتور رفتم که در حال حاضر رکورد‌دار آسیا و خاور‌میانه است و هیچ مرد دیگری نبوده که در یک سفر تمام این مسافت را طی کند، جز برادران امیدوار که آنها هم ایرانی بودند و ۶۶ سال پیش تمام قاره‌ها را با موتور و ماشین طی ۱۰ سال سفر کردند و افتخار دیدن و آشنایی با یکی از برادران را در ایران و دیگری را در شیلی داشتم.
از همسرم هم تشکر می‌کنم چون او کسی بود که من را تشویق کرد تا سفرم را ادامه دهم و در این مدت انتظار کشید تا سفر من به اتمام برسد و نمی‌توانم از نقشی که برادرانم میلاد و پویان در حمایت از سفرهای من داشتند چشم‌پوشی کنم.

چه اتفاقی افتاد که این سفرها را شروع کردید؟
همیشه دوست داشتم تمام دنیا را ببینم و الان ۱۱۰ کشور از ۲۰۴ کشور دنیا را سفر کرده‌ام و در آینده‌ای نه‌چندان دور بقیه کشورها را هم می‌بینم. نکته جالب اینکه در پرو و مسیر سفر هم ازدواج کردم و یک سال و نیم است که شوهرم منتظر است تا سفرم تمام شود و برگردم. بعد از ازدواج شرایط کمی عوض شده است وقتی برگردم به هندوستان قسمت اصلی زندگی من قسمت خانوادگی‌ام می‌شود و تصمیم دارم سفر با موتور را کمتر کنم با هم سفرها را ادامه بدهیم.

شما تجربه رفتن به قطب جنوب را هم دارید. قطب جایی نیست که هرکسی سفر کند و مطمئنا سفر هیجان‌انگیزی بوده.
درست است. سفر به قطب جنوب سفری نیست که هر کسی برود اما بالاخره یکی از قاره‌ها است. برای من که تصمیم داشتم تمام قاره‌ها را سفر کنم، سفرم بدون قطب جنوب کامل نمی‌شد و از قاره‌های اصلی سفر من بود. برای سفر به قطب جنوب باید به شهر «اوشوایا» می‌رفتم که مردم به آنجا می‌گوید آخر دنیا. در نقشه این شهر پایین آمریکای جنوبی است و در نقشه به صورت یک نقطه دیده می‌شود و درست جایی است که جاده تمام می‌شود و بعد از آن دیگر اقیانوس است. برای رفتن به قطب جنوب حتما باید به این شهر می‌رسیدم. وقتی به اوشوایا رسیدم یک قایق گرفتم و سفر هیجان‌انگیزم به این قاره متفاوت را شروع کردم. قطب جنوب از جزیره‌های زیادی تشکیل شده که هر جزیره برای خودش قوانین بسیار سختی دارد که نظارت برای اعمال قانون هم بسیار زیاد است و همه باید پیروی کنند. بسیاری از کشورها برای خودشان یک جزیره دارند مثلا آرژانتین یا شیلی یا انگلیس و شما باید برای ورود به هر جزیره اجازه داشته باشید. هر کشتی و قایقی اجازه ندارد بیشتر از ۱۰۰ نفر را پیاده کند و داخل کشتی هم قوانین خاص خودش را دارد. در قطب حتی راه رفتن هم سخت است و همه جا علامت‌گذاری شده چون محل زندگی پنگوئن‌ها، شیرهای دریایی و سایر موجودات ساکن قطب است و نباید وارد محوطه زندگی آنها شد.
هیجان این سفر زیاد است. دیدن کوه‌های یخ و پرندگان و اقیانوس اما خطرهای خودش را هم دارد و کاپیتان‌های ماهری را برای عبور از اقیانوس می‌طلبد. در این مکان موج‌های بلندی به ارتفاع ۱۲ تا ۱۵ متر هم وجود دارد اما تجربه جالبی بود که دیگر نمی‌خواهم تکرار شود.

تا به حال از سفری پشیمان شده‌اید؟
نه تا به حال پشیمان نشدم. در راه قطب جنوب چند بار آرزو کردم زودتر به اوشوایا برسم اما پشیمان نشدم. در بعضی از جاده‌های آمریکای جنوبی در روز یک ماشین هم رد نمی‌شد و من فکر می‌کردم اگر موتورم بیفتد باید چه کار کنم اما همیشه با شرایط کنار آمدم و هیچ مسیری را به خاطر شرایط کوتاه نکردم.
تصور زنان ایرانی این است که گشتن و سفر کردن برای زن‌ها کار سخت‌ و نشدنی است. شما هیچهایک هم کردید و دوست دارم از تجربه‌هاتون بدونم.
این حرف‌ها را در فدراسیون اتومبیل‌رانی و موتور‌سواری هم به زنان گفته‌ام. خیلی از زن‌ها ترس زیادی در ذهنشان دارند مثل اینکه سفر تنها ترس دارد؟ یا امنیت چطور است؟ در واقع زن‌ها باید کمی بیشتر از مردها احتیاط کنند چون خطر همیشه انسان را تهدید می‌کند. اما اینکه فرهنگ سفر با کوله‌پشتی در کشورهای اروپایی یا آمریکای‌جنوبی شناخته‌تر است موضوع دیگری است و خطرات کمتری دارد. در ایران از کودکی همیشه با واژه «نه» آشنا شدیم و خانواده برای سفر کردن موانع زیادی را ایجاد کرده‌اند و باید یادمان باشد تنها سفر کردن و هیچهایک هم در ایران کار راحتی نیست. من هم در تمام این مدت ترس‌هایی داشتم که باعث شده شب نخوابم و صدای ضربان قلبم را بشنوم اما تجربه تلخ نداشتم؛ چیزی که در این مدت فهمیدم این است که تمام مردم دنیا با هر نژاد و مذهب و رنگ پوست اول از همه انسان هستند و محبت می‌کنند. در آرژانتین در خانه مردم خوابیدم و غذا خوردم و همه جهانگردانی که به ایران سفر کردند این کشور را دوست دارند و این فرهنگ مهمان‌نوازی مختص ایران نیست و همه جا رفتار خوبی دارند. اگر سفر نکنیم هرگز از زندگی چیزی نمی‌فهمیم.

شما در ایران با موتور تردد می‌کنید. این اتفاق چطور افتاد؟
من وقتی وارد ایران شدم از مسوولان درخواست کردم به زنان با حفظ قوانین و شئونات گواهینامه موتور‌سواری بدهند و این از اهداف سفر من بود. خیلی‌ها گفتند حتی برای هدفت وارد ایران نشو یا برایت دردسر می‌شود اما من تصمیم‌‌ام را گرفته بودم به راحتی هم وارد ایران شدم و با برخورد خیلی خوبی روبه‌رو شدم. برای مثال وقتی مسوول گمرک فهمید هفت قاره را سفر کردم گفت باعث افتخار ماست که وارد ایران می‌شوید.
برای تردد با موتور هم چند فرم پر کردم و حدود ۴۵ دقیقه هم صحبت کردیم و خیلی محترمانه اجازه ورود و راندن موتور‌سیکلت را گرفتم و تا الان با موتورم تبریز، سرعین، ماسوله و چند نقطه دیگر را رفته‌ام. رفتار مردم بسیار عالی بود و نظرشان در مورد اینکه یک زن موتور براند مثبت بود. در ایران باید فرهنگ‌سازی شود و به قوانین جامعه برای پوشش مناسب احترام گذاشت تا مسوولان حساس نشوند. اگر مردان در ایران حق دارند موتور‌سواری کنند زنان هم همین حق را دارند و باید فرهنگ‌سازی شوند. من این درخواست را در فدراسیون هم مطرح کردم و برخوردها بسیار خوب بود. در بسیاری از استان‌ها به من لوح تقدیر دادند و از آمدنم استقبال زیادی شد و با فرماندار و شهردار برخی شهرها آشنا شدم. در تهران هم در فدراسیون ماشین‌سواری و موتور‌سواری از من تقدیر کردند و قول دادند صدور گواهینامه موتور‌سواری بانوان را پیگیری کنند.

در این سفرها وقتی موتورتان خراب می‌شد با چه معضلاتی مواجه می‌شدید؟
در آفریقا این اتفاق افتاد و تنها قاره‌ای بود که وسیله برای موتور سنگین پیدا نمی‌شد. قبل از سفرم در آفریقای جنوبی موتورم را به تعمیرگاه بی‌ام‌و سپردم تا سرویس شود اما این اتفاق نیفتاد و موتور من را چک نکردند و به دروغ گفتند موتور مشکلی ندارد. در آن سفر سه بار موتور من خراب شد. اولین بار در جاده تاریکی در یک چاله افتاد و باد چرخ جلو خالی شد. آنجا نمی‌توانستم توقف کنم چون در منطقه خطر حمله حیوانات وحشی بودم و مجبور شدم ۷۰ کیلومتر با چرخ بدون باد تا اولین تعمیرگاه برانم. در تمام این مواقع از پس مشکلات برآمدم و با موفقیت هم مشکل حل شد.

از چالش‌هایی که با زبان داشتید بگویید‌
بیشتر چالشم با کشورهای اسپانیایی‌زبان بود چون در برخی شهرها هیچ کلمه انگلیسی بلد نبودند و در آفریقا هم با پانتومیم ارتباط برقرار می‌کردم. برای پیدا کردن خوابگاه‌ها هم از برنامه‌های تلفن همراهم استفاده می‌کردم. در شهرهای بزرگ مشکل زبان نداشتم چون همه انگلیسی حرف می‌زدند. در کامبوج با اولین و تنها کسی که ارتباط برقرار کردم یک پسر ناشنوا و لال بود که از مشکلات جسمی هم رنج می‌برد. با او ارتباط برقرار کردم چون نه زبان نه نژاد برایش اهمیت نداشت و درس بزرگی که گرفتم این بود که ما به اشتباه فکر می‌کنیم زبان شرط اول ارتباط گرفتن است.