ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 06.12.2016, 20:12
رنگ‌های ابراهیم

ابراهیم اورامانى

ترجمە: باست مرادى

(١)
دلم برای خیلی چیزها تنگ شده
دلم برای...
چتر و...
باران و
... تو تنگ شده،
یادت هست،
زندگی چه منظر زیبایی داشت!؟

*
(٢)
تعجب نکن اگر
... با جامه‌ی پاره‌ی کارگری‌ام
از نردبانی چوبی
به آسمان بروم و
... رنگ‌های خاکستری‌اش را بزدایم و
به رنگ آبی روشن چشمانت
درآرم.
تعجب نکن!
من...
همانم
که هستی.

*
(٣)
به هر سوی که می‌روی
گاه گاهی،
سایه‌ات را نگاهی کن
خواهی دید مرا،
که چقدر دل‌تنگم.


(٤)
زندگی طعم شیرینی دارد!
چون نارنگی،
اگر کنار هم باشیم.

*
(٥)
من
گل سرخی
به تو خواهم داد،
تو نیز
از تنهایی‌ام درآر،
فصل پاییز،
تنهایی،
زکام کشنده‌ای ایست!

*
(٦)
ای باران
تو گواه باش...
که چقدر دوستش دارم!

*
(٧)
باران
هر چه می‌گذرد،
به شدت،
به رگبار می‌بارد
من بدون پالتو!
می‌پرسی: چطوری؟
می‌گویم که: خوبم.
اما تو
باور نکن.

*
(٨)
چه زیبا خواهد بود...!
قلبم،
در سینه‌ات.


(٩)
از وقتی که
کوچه‌مان را ترک کردی،
دگر خواب نمی‌بینم،
رویا،
هر چه داشتم را
با خودت بردی.


(١٠)
در این فکرم
که چگونه بتوانم
کره‌ی زمین را
به باغی بزرگ تبدیل کنم،
بزرگ... بزرگ
فقط برای اینکه همه بدانند
که چقدر
دوستت دارم!