«پنجره را باز میکند. هوای تازه صبح را نفس میکشد. عطر چای از قوری چینی بلند میشود. سفره صبحانه را میچیند. روزنامه را ورق میزند و خودش را به امروز دعوت میکند.» امروز این چند جمله کوتاه میتواند بخشی از یک داستان یا صحنهای از یک فیلم باشد، اما پیش از این بخشی از زندگی روزمره در ایران بود، زمانی که روزنامهها بخشی از سفره صبحانه بودند و پنجره ورود به روزی که در پیش رو است. حالا سالهاست که این اتفاق نمیافتد یا حداقل دیگر کم پیش میآید که کسی صبح را با مطالعه روزنامه شروع کند.
دکتر کاظم معتمدنژاد در چهارمین سمینار بررسی مسائل مطبوعات ایران گفته بود: براساس آنچه در یونسكو اعلام شده، لازم است برای هر ۱۰۰ نفر جمعیت ۱۰ شماره روزنامه داشته باشیم، اما اكنون ما برای جمعیت ۷۴ میلیونی كشور شاید به زحمت دو میلیون نسخه روزنامه داشته باشیم، در حالی كه باید این رقم در هر روز به ۷.۵ میلیون نسخه برسد.
این سمینار در سال ۹۱ برگزار شد، یعنی چهارسال پیش. امسال جمعیت ایران به مرز ۸۰ میلیون نفری رسیده و این درحالی است که نهتنها شمارگان روزنامهها افزایش چشمگیری نداشته، بلکه فرآیند کاهش شمارگان روزنامهها و کاهش استقبال شهروندان از آنها در موارد متعددی ادامه داشته و دارد. حسین انتظامی، معاون مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، روز ۳۰ اردیبهشت امسال، خبری تکاندهنده به رسانهها داد و گفت: میزان واقعی تیراژ روزنامهها در کشور ۹۰۰ هزار نسخه است که از این میزان تنها ۵۰۰ هزار نسخه به فروش میرسد.
بههرحال اگرچه پس از همهگیرشدن استفاده از شبکه جهانی اینترنت و شبکههای اجتماعی، میانگین تیراژ روزنامهها بهطورکلی در همه کشورهای جهان کاهش داشت اما این موضوع در ایران، بیش از سایر کشورها بوده است که از این نظر باید موضوع را بهصورتی جدی و بنیادیتر بررسی و واکاوی کرد.
ما امروز بیش از ۷۰ روزنامه سراسری داریم که بهصورت روزانه چاپ میشوند، اما شمارگان همه آنها معادل فقط ۱۲ درصد پرتیراژترین روزنامه ژاپنی، یومیوری شیمبون است. در ژاپن شمارگان سه روزنامه روی هم، رقم ۲۲ میلیون را هم پشتسر میگذارد.
بهطورکلی در مجموع کشورهای چین، هند، ژاپن، آمریکا، آلمان، انگلیس، فرانسه، روسیه، برزیل و ایتالیا بیشترین شمارگان روزنامه را در دنیا دارند. همانطور که شما هم با دیدن اسامی کشورهایی مثل هند و چین به خاطرتان خطور کرد، جمعیت این کشورها در تیراژ بالای روزنامههایشان تأثیر دارد. اما این همه ماجرا نیست. آمارها نشان میدهد بیش از ۸۰ درصد مردم ژاپن هر روز روزنامه میخوانند.
حرف و حدیث درباره علت کاهش استقبال مخاطبان ایرانی به روزنامهها کم نیست و هر کسی از ظن خود، موضوعی را در اینباره مطرح میکند. با این وجود، بهنظر میرسد علت کاهش استقبال از روزنامهها، الزاما آن چیزی نیست که عقل متعارف معرفی میکند؛ شبکههای اجتماعی! چنان که پیداست اتفاقهای بسیاری در این امر دخالت دارد که میتوان مهمترین آنها را در قالب چند موضوع اصلی دستهبندی کرد.
در این گزارش سعی میکنیم در قالب گفتوگوهایی با کارشناسان صاحبنظر، علتهای اصلی کاهش استقبال از روزنامهها را مطرح و حتیالامکان دستهبندی کنیم.
رسانههای الکترونیکی
درحالی که بسیاری از کارشناسان رسانه و روزنامهنگاران اعتقاد دارند ورود شبکههای اجتماعی، عامل اصلی افت تیراژ روزنامهها است، برخی از کارشناسان میگویند علت افت تیراژ بنیادیتر از ورود رسانههای جدید است.
بهروز بهزادی، روزنامهنگار باسابقه ایران معتقد است: برخی میگویند فیسبوک، تلگرام و اینستاگرام باعث شدهاند مردم توجه کمتری به روزنامهها داشته باشند، اما سوال من این است قبل از ورود و همگانیشدن مصرف این رسانههای جدید، تیراژ روزنامهها چقدر بود و الان چقدر است؟ منظورم این است که تلگرام و... چقدر تیراژ را کاهش دادهاند.
وی با بیان اینکه سالهای زیادی است که مردم کمتر روزنامه میخرند و میخوانند، ادامه میدهد: مشکل کاهش استقبال از روزنامهها به شیوه کار آنها مربوط است، نه الزاما به رسانههای جدید. بنابراین نباید صرفا با اتکا به همین یک موضوع، یعنی انداختن بار بر دوش رسانههای جدید، تصور کنیم علت اساسی کاهش تیراژ و استقبال از رسانهها را پیدا کردهایم.
قیمت روزنامهها
قیمت روزنامهها هم از مولفههایی است کارشناسان ارتباطات درباره آن اختلافنظر دارند. عطالله ابطحی، کارشناس و مدرس روزنامهنگاری دانشگاه با بیان اینکه وضع اقتصاد كشور بهگونهای است که ممكن قیمت هم در افزایش یا کاهش تیراژ یك روزنامه موثر باشد و از نظر روانی روی مخاطب عام اثر بگذارد، میگوید: قیمت یک روزنامه نقش کلیدی را در خریدن یا نخریدن آن بازی نمیکند و در بررسی كلی به این نتیجه میرسیم که قیمت عامل اصلی کاهش یا افزایش تیراژ به حساب نمیآید.
این مدرس روزنامهنگاری در ادامه توضیح میدهد: روزنامهای با محتوای جذاب و قیمت بالا هم میتواند مخاطب خاص خود را پیدا کند، چراكه اکنون ما نشریاتی داریم كه نسبت به نشریات دیگری با همان محتوا، قیمت بسیار بالاتری دارند اما تیراژ خود را نیز حفظ کردهاند.
اما در مقابل حسین افخمی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامهطباطبایی تأکید میکند قیمت روزنامه در کاهش یا افزایش استقبال مردم از آنها اثرگذاری مستقیم دارد. او میگوید: در دنیا ۳۰ سال است که روزنامههای مجانی بهوجود آمده است، یعنی بیش از ۵۰ درصد تیراژ مطبوعات اروپایی روزنامههای مجانی است که درآمدشان از آگهیها کسب میشود. در کشور ما اگر آگهی را در برخی روزنامهها بفروشیم، آن را گرانتر از خود روزنامه میخرند. این نشان میدهد مطبوعات ما بیمار است.
افخمی ادامه میدهد: تفاوت قیمت روزنامهها یکی از عاملهایی است که خواننده را سردرگم میکند. حتی اگر شما گرایش فکری سیاسی داشته باشید و بر همین اساس هم بخواهید روزنامه انتخاب کنید، باز هم این قدرت خرید است که عامل تعیینکننده در انتخاب شماست.
شبیهشدن بسیاری از روزنامهها
شبیهشدن صفحات بسیاری از روزنامهها به همدیگر از معدود عواملی است که تقریبا همه کارشناسان رسانهها درباره آن اتفاقنظر دارند. البته در مواردی کمشمار، برخی از رسانهها رویههای خاص خود را دنبال میکنند اما غیر از این، مابقی روزنامهها صفحات بسیار مشابهی دارند. به این معنی که حتی موضوعهای انتخابشده برای تیتر یک، عکس یک و تیترهای صفحه نخست روزنامه که ویترین روزنامه است، در حجم و درصد بالایی، میان قریب به اتفاق روزنامهها مشترک و مشابه است.
بهزادی در اینباره میگوید: وقتی به پیشخوان دکههای مطبوعاتی نگاه میکنید، میبینید که صفحه اول روزنامهها عین همدیگر شده است. علتش این است که بیشتر روزنامهها مینشینند تا ببینند چه اتفاق بزرگی در کشور میافتد یا چه کسی سخنرانی میکند و... که دربارهاش گزارش بنویسند، منتظر میشوند که رسانههای دیگری برایشان سوژه تعیین کنند، خودشان نمیروند گزارش تحقیقی و منحصربهفرد بنویسند. بنابراین تقریبا همه روزنامهها شبیه هم شدهاند. فقط موضعهایشان فرق میکند.
اشاره این روزنامهنگار پیشکسوت به گرایش ادامهدار بسیاری از روزنامههای کشورمان به انتشار اخبار است، درحالیکه سالهای بسیاری است که این شیوه کاری یعنی انتشار خبر، به رسانههای الکترونیک و خبرگزاریها واگذار شده و کارکرد روزنامهها انتشار گزارشهای تحلیلی و تحقیقشده است. جالب آنکه نتایج یک تحقیق دانشگاهی نشان میدهد تنها ۲۹ درصد روزنامهنگاران ایرانی این شیوه روزنامهنگاری را میشناسند.
دکتر مهدی فرقانی، رئیس دانشکده ارتباطات دانشگاه علامهطباطبایی در اینباره میگوید: واقعیت این است که روزنامهنگاری تحقیقی در ایران خیلی جا نیفتاده است و متاسفانه آنچنان که باید، هنوز حتی بین روزنامهنگاران ما شناختهشده نیست، یعنی در میان بسیاری از روزنامهنگاران وقتی صحبت از روزنامهنگاری تحقیقی میشود، تصور میکنند منظور گزارشهایی است که در آنها عدد و رقم زیاد باشد یا منابع زیادی داشته باشد؛ یعنی گزارش عمقی با گزارش تحقیقی در بسیاری موارد اشتباه گرفته میشود.
وی میافزاید: روزنامهنگاری تحقیقی با تنگناهای زیادی روبهرو است، به همین دلیل در کشورهای درحالتوسعه چندان شواهدی مبنی بر تأثیرات این مکتب روزنامهنگاری نمیتوان سراغ گرفت. البته لازم است بگویم این به آن معنا نیست که اصلا موردی از این شکل روزنامهنگاری نبوده اما موارد بسیار معدود و محدودی بوده و بسیاری اوقات برای روزنامهنگارانی که چنین افشاگریهایی کردهاند، مشکلاتی ایجاد شده است.
محمد آشنا، روزنامهنگار و مدیر مسئول فصلنامه «فرهنگ و ادبیات» میگوید: روزنامهها، دیروز و بلکه پریروزنامه شدهاند. خبرهایی را که هر کاربر تلگرام با کمترین فاصله زمانی از وقوعش میتواند روی صفحه گوشی بخواند، روزنامهها با یک روز و حتی در برخی از مواقع که تعطیلی در میان باشد، با دو روز تأخیر دوباره منتشر میکنند. خب مردم چرا باید این روزنامه را بخرند؟
وی ادامه داد: متاسفانه تعداد قابلتوجهی از روزنامهنگاران و روزنامهداران ما درک درستی از روزنامهنگاری ندارند. از یکسو حقوق روزنامهنگاران به قدری نیست که کسی بتواند وقت صرف و گزارشهای منحصربهفرد و دقیق برای انتشار تهیه کند و از سوی دیگر بسیاری از خبرنگاران و روزنامهنگاران هم به این وضع عادت کرده و در یک توافق نانوشته با روزنامهداران کنار آمدهاند.
بهروز بهزادی در اینباره میگوید: یک روزنامهنگار برای نوشتن یک گزارش خواندنی که مخاطب را مجاب به خریدن و خواندن روزنامه کند باید هم دانش داشته باشد، هم وقت بگذارد و هم به لحاظ رفاهی تأمین شده باشد. این سه مورد خیلی کم پیش میآید که همزمان اتفاق بیفتند، این درحالی است که ساختارهای اجتماعی نیز باید شخصیت روزنامهنگار را بهعنوان چشم جامعه پذیرفته باشد، درغیراین صورت نوشتن یک گزارش تحقیقی خوب، ممکن نیست.
برهمین اساس تعداد بسیاری از کارشناسان معتقدند برخی محدودیتهای اجتماعی مانع از انتشار گزارشهای دقیق و درست میشود.
عطالله ابطحی معتقد است میزان خطوط قرمز خودساخته در رسانههای داخلی به حد خطرناکی رسیده، هرچند نمیشود همه تقصیرها را بر گردن رسانهها انداخت، چون فضایی که برخی مدیران جامعه ساختهاند، در شکلگیری این خطوط بسیار موثر است.
این کارشناس رسانه با بیان اینکه وجود خطوط قرمز خودساخته در رسانهها موجب نابودی آنها میشود، میگوید: قوانین و مقررات و باورهای بیرون از رسانهها در شکلگیری این خطوط بسیار موثر است، اما باید از این موضوع نیز ترسید که این خطوط حاصل تفکر آدمها هستند. در بسیاری از مواقع برای این خطوط هیچ مصداق بیرونی وجود ندارد و صرفا حاصل توهمهای اشخاص حقیقی یا حقوقیاند.
او با تأکید بر اینکه باید دانست این توهمها حاصل چیست، ادامه میدهد: ایجاد فضایی که رسانهنگاران ما در آن احساس ترس و توهم کنند، خطرناک است. بنابراین باید عواملی را که موجب ایجاد چنین احساسی میشود، شناسایی و برطرف کرد. برطرفنشدن این عوامل میتواند جامعه را به سمت زوال فکری و فرهنگی ببرد.
یک تناقض
دکتر حسن نمکدوست تهرانی، استاد دانشگاه معتقد است: وقتی روزنامهها و نه فقط روزنامهها بلکه خبرگزاریها و سایتهای خبری و... همه محتواشان را به صورت رایگان در اختیار مخاطبانشان قرار میدهند، معلوم است که مخاطب هم روزنامه نمیخرد.
این استاد دانشگاه اضافه میکند: یک تناقضی وجود دارد در این میان یک روزنامه کاغذی روی دکه برای کسی که میخواهد روزنامه بخواند، قیمت دارد اما اگر همان آدم بخواهد از سایت اینترنتی روزنامه، محتوایش را بخواند، بدون پرداخت پول میتواند آن را بخواند. این دو اتفاق با هم تناسب ندارند. در چنین شرایطی نمیتوان انتظار داشت که یک روزنامه خوب بفروشد یا مورد استقبال قرار بگیرد.
آن روی سکه
همه آنچه تاکنون گفته شد، درباره نقصها و اشکالات ساختاری تولید محتوا، نشر و توزیع در روزنامهها بود اما همه ماجرا به این موضوع ختم نمیشود. درحالیکه یکی از مهمترین علتهای کاهش استقبال از روزنامهها از نظر کارشناسان، کاهش گزارشهای تحلیلی و تحقیقی مناسب عنوان میشود، بسیاری دیگر از جامعهشناسان و ارتباطشناسان بر تغییر رویکرد مخاطبان رسانهها تأکید میکنند. توییتری شدن، کوتاهنویسی، کمحوصلهشدن مخاطب و... نیز از مهمترین علتهایی هستند که به ویژه در چندسال اخیر، ذهن افراد و محتوای رسانهها را دستخوش تغییر کردهاند.
سیامک صدیقی، روزنامهنگار میگوید: مخاطبان رسانهها به خواندن خبرهای کوتاه عادت کردهاند. آنها میخواهند بیشترین اطلاعات را در کمترین زمان و با کمترین کلمات ممکن دریافت کنند. وی معتقد است این اتفاق در همه شئون نویسندگی قابلملاحظه است، دیگر کمتر کسی رمان میخواند و بیشتر داستانهای کوتاه فروش میروند، همینطور دوره شعرهای بلند سرآمده است و مردم به شعرهای کوتاه و خیلی کوتاه روی آوردهاند. همینطور در عالم ارتباطات هم مردم تلگرام و توییتر را میخوانند، نه الزاما به این دلیل که روزآمد و سریع هستند، بلکه به این دلیل که بیشترین شباهت را به ادبیات شفاهی دارند و محتواهای بلند ندارند.
صدیقی اضافه میکند: دفعات بسیار زیادی اتفاق افتاده که خبرهای قدیمی، یعنی خبرهایی که سه چهار روز از وقوعشان گذشته، در گروههای تلگرامی، توییتر و ... دوباره منتشر میشوند. بنابراین کاربران تلگرام الزاما شیفته اطلاعرسانی سریع نیستند. این روزنامهنگار همچنین میگوید: تلگرام و مابقی رسانهها و ابزارهای اطلاعرسانی سهم قابلتوجهی از محتوای خبریشان را از روزنامهها میگیرند. آنها محتوای روزنامهها را خلاصه، ساده و منتشر میکنند. به همین دلیل است که بیشتر دیده و خوانده میشوند.
یک پایانبندی
به هر حال میتوان گفت وضع روزنامهنگاری در ایران چندان که باید و شاید، امیدوارکننده نیست و حتی برخی از افراد، بیپروا پایان دوره روزنامهنگاری را پیشبینی کرده و گفتهاند روزنامهنگاران امروزی با همین شغل بازنشسته نخواهند شد. اما جدا از این اظهارنظرهای بدبینانه، بهنظر میرسد روزنامهنگاری و روزنامهخوانی هنوز روزنههای امیدی در پیشرو دارد. باوجود شرایط دشوار کاری، برخی از روزنامهها توانستهاند با جذب نیروهای کارآمد، انتشار گزارشهای ویژه و اختصاصی و همچنین تغییر چیدمان صفحات و مهندسی محتوا به زندگی خود در جهان رسانهها ادامه دهند و نظر مخاطبان را جلب کنند.
با این حال انتشار رایگان محتوای روزنامهها روی سایتها و بازانتشار این مطالب در سایر سایتها و خبرگزاریها، استقبال عمومی به خرید روزنامهها را کاهش داده است. بهنظر میرسد این موضوع که تقریبا در میان همه رسانهها رایج است، باوجود اینکه از مهمترین علتهای کاهش استقبال است، چندان مورد توجه روزنامهداران نیست.
***
در دفاع از روزنامهنگاری
مینا انصاریفر / کارشناس مدیریت رسانه و روزنامهنگار
روزنامه و روزنامهنگاری را نمیتوان به صورت علی حده و در خلأ، مطالعه و آسیبشناسی کرد. روزنامهها، آینه وضع سیاسی-اجتماعی جامعهای هستند که در آنها منتشر میشوند. بنابراین بررسی وضع روزنامهها، همانا بررسی وضع سیاسی و اجتماعی در یک جامعه است. بنابراین در هر دوره میتوان، مختصات نشر مطبوعات را بررسی کرد و جایگاه و بافت سیاسی اجتماعی آن دوره را شناخت. در ایران بهترین دوره تیراژ روزنامهها درسال ٧٨ بود که به بیش از ٥میلیون نسخه در روز هم میرسید. بعضی از روزنامهها تا ٥٠٠هزار نسخه میتوانستند چاپ کنند.
یا در اوایل انقلاب نیز وضع انتشار روزنامهها، تجربههایی خوب را سپری کرده است. در دوسال اول انقلاب و قبل از شروع جنگ، حتی در ٦ماه اول جنگ هم تیراژ روزنامهها بالا بود. روزنامههایی بودند که حدود ٤٥٠ تا ٥٠٠هزار نسخه در روز چاپ میشدند، درصورتی که جمعیت کشور در آن زمان، ٣٥میلیون نفر بود.
این مصادیق تاریخی نشان میدهد که انتشار روزنامه در چهار دهه گذشته در ایران روزهای بسیار خوبی را سپری کرده است، اما دو مرحله بحرانی نیز موجب کاهش انتشار روزنامهها شد. یکی دوران جنگ تحمیلی بود و دیگری، دوران استقرار دولتهای نهم و دهم که تنوع و تکثر روزنامهها را دستخوش آسیب کرد.
برای درک فراز و فرود رسانهها، همانطور که گفتم، باید بسترهای سیاسی و اجتماعی را مدنظر قرار داد. بنابراین پیش از هرچیز باید بدانیم زمانی مطبوعات میتوانند رشد و توسعه پیدا کنند که فضای سیاسی و اجتماعی نیز به صورت همگن هم نیاز به توسعه رسانهها را درک کند و هم در این راه تلاش کند.
شکلگیری این فضا بدون تحزب غیرممکن است. اگر ما نتوانیم تکثر سیاسی را توسعه دهیم، طبیعی است که نمیتوان از توسعه مطبوعات حرف زد. اصولا توسعه سیاسی و اجتماعی، ارتباط ارگانیک و دادوستدانهای با توسعه مطبوعات دارد. در اینجا منظور من از مطبوعات همه انواع رسانه است.
اما با این مقدمه میخواستم به این موضوع برسم که علت شکست رسانهها و بهویژه روزنامهها در زمان جنگ و در دوران دولتهای نهم و دهم، شفافتر شود. در دوران دولت اصلاحات ساختار سیاسی دولت، امکان ایجاد تحزب را فراهم میکرد. افزون بر این با فراخ شدن امکان دسترسی روزنامهنگاران به ساحتهای مختلف اطلاعاتی و خبری، اصطلاحا «بهار مطبوعات» شکل گرفت و تیراژ روزنامهها به صورت مجموع به پنجونیممیلیون نسخه هم رسید. اگر جمعیت ٦٥میلیونی کشور را در آن سالها درنظر بگیریم، میبینیم که اگرچه تناسب آماری میان جمعیت و شمارگان روزنامهها کمتر از حداقل بینالمللی است، اما تنها دورانی است در تاریخ مطبوعات ما که چیزی کمتر از ١٠درصد جامعه ایرانی، روزنامه خوانده است. به نظر من هنوز روزنامهها مخاطبان خود را از دست ندادهاند، بلکه تیراژ آنها هر روز افزایش مییابد و روزنامه جمهوری اسلامی تا به حال افزایش تیراژ داشته است و من از اساس ادعای کاهش تیراژ را رد میکنم.
به هرحال همچنان که گفته شد، نباید روزنامهها را در خلأ و منهای فضای سیاسی- اجتماعی پیرامونشان بررسی کرد. در این دوره اگر روزنامهها پویایی گذشته را ندارند، علتش را نباید در خود کار روزنامهها، به صورت فینفسه یا گریزانی مردم از مطالعه جستوجو کرد، بلکه راه اصلی مباحثه دراینباره جستن ساختاری است که به صورتی کلانتر جامعه را درگیر خود کرده است. ساخت اجتماعی جامعه، اهمیت گفتوگو، میزان سرمایه اجتماعی، پذیرش دیگری و... از مهمترین مواردی هستند که میتوانند ساخت و بافت سیاسی و اجتماعی یک جامعه را تحتتأثیر خود قرار دهند. بنابراین به جای پرداختن به دلایلی همچون افت کیفی روزنامهها، قیمت و... بهتر است ریشههای بنیادیتر این موضوع را واکاوی کرد.