ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 04.03.2016, 17:12
پنج مکث

ماندانا زندیان

یک

«آنان که در آیینه از هیچ نترسیدند
ناگفته‌ترین‌ها را در آینه‌ها دیدند» ـ افشین یداللهی

زن در مركز دايرۀ هستی نقطۀ نخستين و نیروی زایندهٔ زندگی است. حضوری  که در بستر روابط رنگ‌باختهٔ انسانی با قدرت تمام زندگی می‌پراکند. نيروی زايندۀ زن كه نخستین بار در كالبد ایزدبانوی سـومـری، «نامو»، تصویر شد و اينك «آنيـما» خوانده می‌شود، به گفتۀ یونگ، تا به جای نخستين خود كه حضور توأمان زنانه و مادرانه در جان هستی است باز نگردد، جهانِ آكنده از خشم و خشونتِ این‌روزها به آرامش باز نخواهد گشت؛ چرا که نیستی خشن است، گزاف است، درشت است؛ و درشتی تنها به منطق هستی است که خواهد باخت. چنان‌که در شکل اسطوره‌ای و نمادین نیز حضور بخشندهٔ «نامو»، آفرینندهٔ زمین و آسمان، که همه‌جا به شکل دریا تصویر شده،  چنان است که تا از وجودی نام می‌برد، آن نام موجود و هست می‌شود، و هستی از این چشم‌انداز، آینه‌ای است از اندیشه و سخن ایزدبانوی ازلی.
ما زنان دیری‌است آینه‌ها را بر روان جهان نشانده‌ایم. ما در کمپین یک میلیون امضا خواست‌ها، و امیدهایمان را همراه پرسش‌ها و دل‌نگرانی‌هامان به کوچه‌های شهر بردیم، رساترین صدای خود را شنیدیم، و حقیقی‌ترین چهرۀ خود را در آیینهٔ دست‌هایمان دیدیم؛ و دیگر بازنگشتیم.

دو

«با قدم‌های کولی دشت بیدار می‌شد
با زلال نگاهش برکه سرشار می‌شد» ـ سیمین بهبهانی

روحیۀ جنبش‌های اجتماعی ما، نمونه‌هایش جنبش زنان و جنبش سبز، هویتی زنانه و پویا دارد؛ رشد می‌کند، بالغ می‌شود، آبستن می‌شود، می‌زاید، و ادامه می‌یابد ـ در هیأتی دیگر و به شیوه‌ای دیگر. فرد انسانی در این حرکت‌ها همان اندازه مهم ‌است که جمع. ما دریافته‌ایم که اگر اندیشۀ دگرگونی و بهکرد را تنها از سیاست‌گران و دولتیان نخواهیم، اگر مسئولیت فردی را پشت بی‌کفایتی حکومت‌ها پنهان نکنیم، اگر نابرابری، سرزنش، بی‌حرمتی، خشونت، ناامیدی، اندوه و مرگ را با برابری، مسئولیت‌پذیری، احترام، رواداری، امید، شادی و زندگی جایگزین کنیم، جامعه ای خوب‌تر خواهیم شد؛ خوب‌تر برای همه. جامعه‌ای که در فرهنگ سیاسی‌اش احترام گذاشتن به حقوق شهروندان، مسئولیت مدنی هر شهروند، و به سود اوست. آنسان که در فلسفهٔ اخلاق نیز درک و درنظر داشتن سود بزرگ‌تر و درازمدت‌تر گروه یا جامعه‌ای که فرد انسانی به آن تعلق دارد، در نهایت به سود شخصی فرد می‌انجامد؛ و این همان شکست درشتی به منطق زایندۀ هستی که یونگ می‌گوید.

سه

«که آزاد است مرغی کز قفس خود را جدا بیند» ـ صائب تبریزی

آنان که بیشترین تبعیض و آزار را تاب آورده‌اند، مانند زنان ایرانی، انسانی‌ترین پایداری را آفریده‌ و خردمندترین رواداری را به مبارزات مدنی ایران آموخته‌اند.
عشق به رهایی، عشق به آزادی، برابری، زیبایی ـ عشق به انسان و انسانیت در معنای فراگیر آن ـ در دست‌های ما بهاری بود که نمی‌گذاشتند فاش شود؛ آرزویی ناب که تنها در ذهن ما رخ می‌نمود. ما در واژه‌ها، رنگ‌ها، صداها، موسیقی‌ها، و چهره‌های ممنوع شکل گرفته‌ایم ـ تردیدها، پرسش‌ها، انتخاب‌ها و پیکارهای ممنوع.
در سرزمین ما، حنجرۀ آزادی بارها در مشت‌های استبداد پاره‌پاره شده است، ولی صدای آزادی‌خواهی-از طاهره قرة‌العین تا صدیقه دولت‌آبادی، و از قمر تا ندا از دست‌های واژه‌های فارسی آب خورده و باز به خیابان پرکشیده است. واژه گستره‌ای است که زورگویان هرگز نتوانسته‌اند بر آن چیره شوند. ما با واژه، با نوشتن، با سخن گفتن، از قفس‌ها جدا ماندیم، خود را دریافتیم و کوشیدیم و می‌کوشیم تا هر که را می‌توانیم به واژه دعوت کنیم، به بالیدنِ هر فکر و هر بحث و هر کنش-که پالوده شدن فرهنگ است و باقی خواهد ماند.

چهار

«حق نداریم ناامید شویم». نیره توحیدی

امید از واژه آغاز می‌شود. هر واژه یک باور است و هر باور به هزاران نگاه امید می‌دهد. کژراهه ندیدنِ امید است، ندیدن روشنایی و بیداری با طول و عرض شگفت که نمی‌گذارد از جراحت به ناامیدی رهسپار شویم، اگر در مسیر درست بمانیم.
سازمان ملل متحد هشتم مارس سال ۲۰۱۶ را به امید جهانی متعهد به حقوق و امکانات برابر برای زنان و مردان، «سیاره‌ای با حقوق ۵۰/۵۰ تا سال ۲۰۳۰» نام‌گذاری کرده‌است.
سایۀ گام‌های ما بر خیابان‌های شهر آسمان است، این آسمان می‌بارد، می‌روید و صدا می‌شود. زمستان دیر پاییده است، ولی زخم‌های ما مجبور نیستند ابدی باشند. ما را رهی جز رسیدن نیست. کسی از میان ما گفت:  «خبرهای بد زیاد است، اما ما حق نداریم ناامید شویم»* و این همهٔ اعتراف‌هاست...

پنج

یادآر...

هشتم مارس روز جهانی زنان است.  متن‌ها و طرح‌های گردآوری شده در مجموعه‌ٔ پیش رو برآمده از امیدواری و نتیجهٔ هم‌فکری و همکاری با شاعر، روزنامه‌نگار، مترجم و دوست، سپیده جدیری، و گشاده‌دستی و دریادلی نویسندگان، هنرمندان و کوشندگانی است که در فرصتی به‌غایت کوتاه همراهی‌مان کردند. این مجموعه به شیوه‌ای نمادین در پنج بخش طرح، فیلم، یادداشت یا گفتاورد، مصاحبه، و شعر تنظیم شده است ـ پنج پنجره به سوی قفس‌های زندانیان سیاسی زن، از جمله زهرا رهنورد و حبس غیر انسانی پنج ساله‌اش، که به یاد داریم.
این همه هست و کسی در من همچنان چشم به‌راه روزی که بر خاک خانه، روبه‌روی خانم رهنورد بنشیند، برای یک مصاحبه؛ هر دو هرچه می‌خواهند بگویند و یکی گل‌های درشت روسری‌اش را از شانه‌هایش کنار بزند، دیگری موهایش را از صورتش، بعد برخیزند، لبخند بزنند و دست بدهند سبز و یکی از کوچهٔ اختر به دانشگاه برود، درس بدهد، نقاشی کند، مجسمه بسازد، و از نقش زنان در جنبش‌های هنری جهان بنویسد و از باورش به نقش زینب در ثبت پیامی که از یک برخاستن بر جای مانده تا برخاستن‌های پس از آن از قدم‌های جلوتر آغاز شوند و بگوید که «دنیای معاصر با دنیای گذشته وداع گفته و تعریف انسان، نگاهش، قرائتش به هستی و ابزاری که در اختیار او قرار گرفته باعث شده تا او بازخوانی دوباره‌ای به جهان داشته باشد»**؛ و آن دیگری به یاد فخرآفاق پارسا بیافتد و تلاشی که «جهان زنان» در آشنا کردن جامعه با حقوق زنان ‌کرد تا او اینجا روبه‌روی زنی دیگر بنشیند برای مصاحبه و هر دو لبخند بزنند و فکرکنند که «قرائت‌ها باید هم‌عصر بشر باشد»*** و آینده، بی‌تردید، از آنِ کسانی‌است که به زیبایی رؤیاهای خود باور دارند، آنسان که النور روزولت (Eleanor Roosevelt)  گفته است، و هیچ‌کدام ذرّه‌ای نگران روزهای پس از انتشار مصاحبه نباشند.

ماندانا زندیان
اسفند ۱۳۹۴
——————————————
*سخنرانی دکتر نیره توحیدی در کانون کتاب تورنتو، ۱۴ مارس ۲۰۱۴
http://www.shahrvand.com/archives/48970
**«انسان‌گرایی و خداگرایی در آثار بهزاد»،، مصاحبه با زهرا رهنورد، کتاب ماه هنر، شماره ۶۳ و ۶۴، آذر و دی ۱۳۸۲، صص۳۲تا۳۸
*** «رویکرد تجاری و تبلیغاتی در بررسی مسائل زنان»، مصاحبه با زهرا رهنورد، کتاب ماه علوم اجتماعی، شمارهٔ ۴۳ و ۴۴، خرداد ۱۳۸۰، صص ۸۰ تا ۸۲