مدرسه فمینیستی
وقتی به دنیا آمدم، همه آنچه میدیدم و میشنیدم به من پیام میداد که تو دختری و «غیر از چهاردیواری خانه» جایی در این جهان مردانه نداری. از تلویزیون، کلاس درس، و روزنامههایی که خانواده میخرید، تا عکسها و پوسترها و نقاشیها بر دیوارهای شهر و... همگی از تصاویر مردانی انباشته شده بود که رئیس جمهور، وزیر، نمایندۀ پارلمان، مسئول مملکت، فرمانده، و دولتمرد بودند. فیزیولوژی مردانه با تصویرها، دیوارنبشتهها و پیامهای مردانهای که پیوسته و پُرحجم بازنمایی میکرد جهان خارج از خانه را تسخیر کرده بود. در واقع فضای عمومی را آنان میچرخاندند، آن چنان که به عنوان یک دختر با فیزیولوژی متفاوت، بلندپروازیها و آرزوهایم نمیتوانست از چهاردیواری خانه فراتر برود. همه عرصهها از جمله ورزشکاری و قهرمانی، برای دختری که چشم به جهان میگشاید و دور و اطرافش را میبینید چهرهای مردانه دارد و تصویرها و فیزیولوژی زنان از همه عرصهها حذف شده است. در واقع هر آنچه رسانهها و جهان تصویری در داخل ایران را پُر کرده، نمادهای مذکر و فیزیولوژی مردانهای است که برای دختری با فیزیولوژی متفاوت، جایی برای رؤیاپردازی و همذات پنداری با آن باقی نمیگذارد.
این تجربۀ مکرری است که بسیاری از دختران با آن بزرگ میشوند و با دیدن هر روزۀ انبوه نمادهای مردانه و تصاویر حضور مردان در صندلیهای «قدرت»، بلندپروازیهایشان ناخواسته، کوچک و کوچکتر میشود تا جایی که نمیتواند از چهاردیواری خانه فراتر برود. در واقع الگوهای موجود برای دستیابی به «قدرت» و «مدیریت» و «قهرمانی» در جامعه ما به شدت با فیزیولوژی مردانه گره خورده است و زنان از کودکی با فیزیولوژی متفاوتشان نمیتوانند با چنین کالبد مردانهای، همذاتپنداری داشته باشند. این در حالی است که همه میدانیم وجود الگو به ویژه در فضاهای عمومی، برای رشد نوع آرزوها و بلندپروازیها در کودک، چقدر حائز اهمیت است.
این نکته را یادآور شدم تا به آن دسته از مردان جوانی که کمپین تغییر چهره مردانه مجلس را زیر سؤال میبرند و به راحتی میگویند «چه فایده دارد که تعداد کمّی زنان مثلاً در مناصب سیاسی و قانونگذاری افزایش یابد» خاطرنشان کرده باشم که ممکن است برای شمایی که کودکیتان را با تصاویری از جهان و مدیران آن گذراندهاید، جهانی که حداقل به لحاظ بیولوژیک، با آن احساس بیگانگی نمیکردید، طبعاً اکثریت مطلق داشتن در مجلس، موضوع پیش پا افتادهای به نظر برسد، اما شاید در سرنوشت دخترانی که امروز به دنیا میآیند، تغییر چهره مردانه این جهان بتواند تاثیرگذار باشد. چرا که سبب میشود آنان از کودکی با جهان بیرون از خانهشان احساس غریبه گی نکنند، و با این تغییر به ظاهر پیش پا افتاده، به تدریج شاهد بالیدن نسلهایی از دخترانی بلندپروازتر از نسل من باشیم. دخترانی که بتوانند با بلندپروازیهایشان در آینده، کشورشان را به جای بهتری برای زنان هموطنشان تبدیل کنند.
کمّیگرایی کمپین، به عنوان نقطه ضعف؟
یکی از محورهای مهم فعالیت کمپین تغییر چهره مردانه مجلس، در کنار محورهای اساسی دیگر، تمرکز و فعالیت برای افزایش کمّی و عددی نماینده گان زن در مجلس دهم است. اما افزایش کمّی آیا به رشد کیفی هم میانجامد؟ برای پاسخ این «معمّا» میتوانیم به تجربه ورود زنان به عرصه مدیریتهای سیاسی و قانونگذاری در کشورهای دیگر رجوع کنیم، گفتنی است که این تجربهها به ما نشان میدهند که در بسیاری از جوامع اتفاقاً شکسته شدن تابوی ورود زنان به این حوزهها، ابتدا با حضور زنان محافظه کار – وگاه مرتجع – آغاز شده و در اکثر مواقع نیز صرفاً از افزایش تعداد کمّی و عددی زنان، شروع کردهاند اما در ادامه مسیر، سرانجام به «رشد کیفی» حضور زنان در مجالس قانونگذاری و مدیریتهای کلان سیاسی، منتهی شده است. حتا امروز هم میبینیم که برای مثال به رغم سابقه طولانی جنبش زنان در آمریکا و نیز با وجود سابقه و نفوذ و مشروعیت تاریخی جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان، تازه در سال گذشته برای اولین بار در تاریخ کنگره آمریکا یک زن «سیاه پوست» توانست به کنگره آمریکا راه یابد، که این زن اتفاقاً از جناح جمهوری خواه یعنی جناح محافظهکار در آمریکا بود.
وقتی مارگارت تاچر (که به لحاظ سیاسی محافظه کار بود) به قدرت رسید و خواسته یا ناخواسته مسبب شکسته شدن سد حضور زنان در چنین منصبهایی شد، تا امروز که زنانی با گرایشهای فمینیستی میتوانند در کشورهای اروپایی مدیریتهای کلان سیاسی را از آن خود کنند، راه طولانی و گام به گام، پیموده شده است. ولی ما که دستاوردهای مبارزات صدساله زنان در جهان را امروز «به یک چشم برهم زدن» مرور میکنیم پیش خودمان ممکن است تصور کنیم که یک کمپینی همچون «کمپین تغییر چهره مردانه مجلس»، باید همه آرزوهای تاریخی زنان ایران را تمام و کمال و به لحاظ کیفی، برآورده سازد.
در ایران نیز مانند اغلب مناطق دنیا قرار نیست رفع تبعیض جنسیتی در مناصب قانونگذاری و سیاسی، لزوماً یک شبه به مرحلهای برسد که برابری خواهان فمینیست، مثلاً مجلس را فتح کنند بلکه قرار است که به واسطه تلاش دسته جمعی زنان و طی روندی تدریجی، با کاندید شدن خیل عظیم زنان و افرایش جهشی تعداد نمایندگان زن، زنان با رویکردهای فکری، سیاسی، مذهبی و عقیدتی متفاوت - اما با دغدغههای برابری طلبانه - نیز فرصت و امکان حضور در مجلس دهم را بیابند. البته لازم به توضیح است که «برابری خواهی» در واقعیت، یک مفهوم قالب بندی شده، یا تفسیری واحد و خدشه ناپذیر و مطلق نیست، بلکه برابری خواهان در واقعیت زندگی، طیفی رنگارنگ را شامل میشوند که این طیف میتواند از فردی که صرفاً حامل یک یا چند خواسته برابری خواهانه در برخی از عرصه هاست آغاز شود و به افرادی که در همه عرصهها خواهان برابری میان زنان و مردان هستند تعمیم یابد.
در نهایت میتوان گفت که مسئله افزایش جهشی تعداد زنان در مجلس، میتواند این شانس را برای جامعه زنان افزایش دهد که در میان تعداد وسیعتر زنان کاندیدای مجلس، گروههایی نیز از طیفهای حداقلی برابری خواهان زن، بتوانند به پارلمان راه یابند. بیشک با افزایش جهشی زنان نماینده، هر کدامشان بسته به میزان دغدغه خاص برابری خواهانه خود، حداقل میتوانند به تغییر در یک یا چند حوزه از تبعیضهای موجود اقدام کنند که اگر چنین شود طبعاً مجموعۀ این اقدامات کوچک از سوی تعداد زیاد زنان نماینده، سرانجام میتواند سبب ساز برآیندی بزرگتر در جهت بهبود وضعیت زنان باشد.