کاهش منابع آبی در ایران که طی سالهای اخیر شدت یافته و نواحی کویری بسرعت در حال پیشروی بودهاند موجب شده تا شماری از پژوهشگران ایرانی در خارج کشور منتظر اقدامات حکومت در این زمینه نمانند بلکه بحث در باره راهکارهای مبارزه با خشکی مناطق کویری را بطور یکجانبه دامن بزنند. انتقال آب دریا به مناطق کویری ایده راهکاری است که تحت عنوان پروژه «ایرانرود» مورد بحث کارشناسان قرار گرفته است.
آبرسانی به کویر و تبدیل آن به دریا برای ما ایرانیانی که در سرزمینی نسبتا خشک زیستهایم نه تنها وسوسهانگیز که رویایی شیرین ولی دور از دسترس بوده است. شاید همه ما دستکم یکبار به این رویا اندیشیدهایم و خود را در سرزمینهای سر سبز فلات مرکزی تصور کردهایم. ولی فقط معدود افرادی شهامت این را پیدا کردهاند که این رویای شیرین را بیان کنند و باز شمار بسیار محدودتری پا پیش گذاشتهاند که آن را مورد بررسی کارشناسانه قرار دهند. طی ماههای اخیر تلاشهایی از سوی شماری از علاقمندان به بحث توسعه، بویژه آقایان دکتر علی فراستی و مهندس محمود شاهبداغی، صورت گرفته که موضوع آبرسانی به فلات مرکزی ایران را بطور جدی مورد بحث قرار دادهاند و متخصصان زیادی را به این بحث علاقمند کردهاند. شهامت و درایت این دوستان در پرداختن به این نیاز راهبردی جامعه ایران که تحت عنوان و ایده «ایرانرود» طرح شده و صاحبنظران را بحث در باره چگونگی اجرایی نمودن این ایده فراخوانده قابل تقدیر است. به همین دلیل در این مطلب تلاش خواهم کرد، در راستای تعمیق و پیشرفت موضوع آبرسانی به مناطق کویری ایران، آن را از منظری دیگر مورد نقد و بررسی قرار دهم با این هدف که همهجانبهنگری در این موضوع مهم بیشتر رعایت شود و بر تلاشهای پژوهشگرانه دوستان تاثیرات سازندهای گذاشته شود.
در زبان فارسی آبادانی از آب منشا میگیرد. هر جا که آب هست آبادانی نیز هست و بیآبی و کمآبی به معنای عدم آبادانی است. ولی فقدان آبادانی به معنی عدم حیات در این مناطق نیست چرا که در همان بیابانهای به ظاهر خشک و بیآب و علف نیز گونههای زیاد جانوری و گیاهی زیست میکنند و در طی هزاران سال حیات و اکو سیستم خاص آن مناطق شکل گرفته است.
ایجاد تغییرات اساسی در کل اقلیم گرم و خشک در نواحی مرکزی از طریق تبدیل کویر به دریا یا دریاچه راه حلی جسورانه است که نه تنها میتواند حداقل سواحلی پر رزق و روزی را برای ساکنینش به ارمغان بیاورد بلکه مسلما در اقتصاد کشور نیز تاثیر بسزایی خواهد داشت. اگرچه ابعاد، میزان و چگونگی تاثیر این تغییرات نامشخص است و امکان برآورد و محاسبه تمامی جنبههای آن امکانپذیر نیست اما آنچه همگان بر آن اتفاق نظر دارند گستردگی تاثیرات چنین اقدامی بر اقلیم آن ناحیه و نواحی پیرامونی آن است. همینطور اگر تمهیدات لازم در نظر گرفته شود انتقال آب، در ابعاد گستردهای که مورد بحث است، میتواند امکان ایجاد آبراهی را فراهم کند که از آن حتی برای ترانزیت کالا و درآمدزایی بیشتر برای کشور استفاده شود. «ایرانرود» همچنین میتواند منافع بسیار دیگری در عرصه اشتعال و سرمایهگذاری در حوزههای صنعتی، کشاورزی و دامداری و حتی ایجاد شهرهای جدید در این مناطق در پی داشته باشد که توسط صاحب نظران به آن پرداخته شده است.
آنچه مسلم است اینکه همه این تغییرات با صرف هزینه و زمان بسیار زیاد بدست خواهند آمد. در کوتاه مدت (دوره ۵ ساله) عملا کاربرد چندانی ندارند و حتی برنامهریزی جهت استفاده و بهرهبرداری در میان مدت (۱۰ تا ۲۰ سال) هم ممکن نیست. همچنین تاثیرات محیط زیستی و کاربردی آن نیز قابل پیشبینی دقیق نمیباشد. طرح «ایرانرود» هزینه اولیه بسیار بالایی دارد که چون درآمدزایی آن در آیندههای دور تحقق خواهد پذیرفت، بر بودجه کشور سنگینی خواهد کرد که البته در وضعیت فعلی، اگر تحول مهمی در اقتصاد کشور صورت نپذیرد، از بنیه مالی دولت ایران خارج است. بعبارت ساده، چنین طرحی در کوتاه مدت و شاید میان مدت نه آبی برای ساکنین فلات مرکزی ایران و نه نانی برای مملکت در پی دارد.
ولی مهمتر از چالشهای ذکر شده، که بیشتر جنبه اقتصادی دارد، تاثیرات اجرایی شدن این تحول بزرگ بر محیط زیست است که توجه و دقت بیشتری را میطلبد و نیاز به تحقیق و بررسی را دوچندان میکند. باید در نظر داشت که گرچه کویر در افواه عمومی به معنای خشکی، لمیزرعی و چالشی در برابر زندگی و رفاه بشری است، ولی از نظر وجودی (طبیعی)، خود قسمتی از اکوسیستم کل کره زمین بحساب میآید. اکو سیستمی که درطی میلیونها سال بوجود آمده و مرتب در حال تغییر و هماهنگی با دیگر اقلیمهای پیرامونی خود است.
تبدیل کویر به دریا در یک دوره چند ده ساله میتواند تغییر ناگهانی در روند هماهنگ سازی طبیعی بوجود آورد. همانطور که در دو سده گذشته انسان با تاثیرات ناگهانی و بزرگ بر طبیعت موجب نابودی بسیاری از گونههای گیاهی و جانوری شده و در دوره صنعتی شدن دست به اقداماتی زده است که منجر به تغییرات گسترده در نقشه اقلیمی کره زمین شده است. تا جاییکه که امروز شاهد خشک شدن بسیاری از حوضچهها و تالابها، کوچک شدن حجم یخهای قطبی، بالا آمدن سطح اقیانوسها و خشک شدن نواحی بسیاری از زمین شدهایم.
بنابراین، یکی از سوالهایی که در چارچوب پروژه آبرسانی به کویر باید به آن پاسخ گفت این است که چرا برای رسیدن به آب و آبادانی مورد نیاز مناطق مرکزی ایران، یکبار دیگر بامداخله مستقیم در ابعاد وسیع و گسترده در کار طبیغت مداخله کنیم؟ یعنی بحث آبرسانی به نواحی مرکزی ایران، که در جای خود درست است به یک طرف اما میزان، مقدار و کیفیت آبرسانی به این نواحی است که میتواند و باید مورد تامل بیشتر قرار گیرد. گرچه هنوز مطالعات زیستمحیطی چندانی در ارتباط با تاثیرات آتی دریاچههایی که برطبق ایده «ایرانرود» قرار است در فلات مرکزی ایران ایجاد شوند بر محیط پیرامون خود انجام نگرفته است، ولیکن میتوان پیشبینی کرد که تبدیل کویر به دریا تاثیرات گستردهای که در برخی موارد غیر قابل محاسبه و حتی غیرقابل پیشبینی است به همراه خواهد داشت. در کل میتوان این اقدام را اقدامی مداخلهجویانه و تهاجمی، نسبت به بیمهری طبیعت به بشر خواند.
باوجود این، غرض این نیست که نسبت به بیمهری طبیعت و نارساییها و کمبودهایی که بشر با آن مواجه است، مانند خشکی فلات مرکزی ایران که بیرحمانه در حال گسترش است، بیتفاوت بود و آینده انسانهایی که در این نواحی زندگی میکنند را به مخاطره اندخت. این همان دلیل و انگیزه اصلی است که مبتکرین «ایرانرود» نقطه عزیمت خود قرار دادهاند. اگر امروزه بشر توانسته به حیات خود ادامه دهد و مانند بسیاری از گونههای دیگر حیوانی منقرض نشود نتیجه مستقیم تلاش او برای دفاع از خود در مقابل خطرات و چالشهای طبیعی است. ولی انچه انسان در طی هزاران سال مقابله با چالش طبیعت انجام داده تماما ماهیت و خاصیت تعاملی و دفاعی داشته است. در تمام این مدت بشر سعی کرده با مقاوم سازی محیط پیرامون خود، در مقابل خطرات طبیعی، حاشیه امنیت و رفاه بیشتر را برای خود فراهم سازد. در واقع تنها در چند سده گذشته بوده که انسان دست از تعامل با طبیعت برداشته و در مقام تهاجم به آن برآمده است.
با تامل در تمهیداتی که بشر در طول تاریخ درمقابله با شرایط بد اقلیمی در پیرامون خود انجام داده میتوان به این نتیجه رسید که الگوی بشر در مقابله با بیمهری طبیعت تلاش در جهت نوعی انطباق با آن بوده است. چه انسانهایی که در سرمای قطبی زندگی کردهاند و یا درنقطه مقابل آن در کویرهای خشک همراه با طوفانهای شن، همواره راهی یافتهاند تا با کمک عناصر محیطی و با کمترین تغییر در محیط زیست و صرفهجویی و استفاده بهینه از مصالح و انرژی، بهترین شرایط زیستی را برای خود فراهم آورند. بنابراین در بحث «ایرانرود» جنبه مهمی که نمیتوان از کنار آن بیتفاوت گذشت وجهه ایدئولوژیک مسئله است، اینکه نگاه به توسعه و پیشرفت حداکثری، یا به اصطلاح تهاجمی، با انگیزه سودآوری بزرگ برای جامعه و اقتصاد کشور باشد یا اینکه تهاجم به طبیعت در حد و اندازههای لازم که نیاز واقعی این مناطق را تامین کند، محدود بماند.
از همین رو، شاید بهتر باشد برای مناسب سازی فضای زیستی انسانها در محیط خشک و کم آب (بیابانی و نیمه بیابانی) مرکزی و جنوب مرکزی ایران ابتدا به این سوالها پاسخ گوییم:
- مشکل اصلی ما در فلات مرکزی ایران چیست و خط مشی ما در قبال این مشکل چه باید باشد؟
- برای تغییر و مناسب سازی زیستبومها به چه منابعی نیاز داریم و چگونه میتوانیم آن منابع را تامین کنیم؟
- تامین آب برای این مناطق چالشی است که امروز به درستی به آن توجهی ویژه شده و پروژه «ایرانرود» بر حل این نیاز کلیدی متمرکز است. سئوال کلیدیتر این است که این مناطق برای رفع نیازهای خود به چه مقدار آب نیاز دارند و کیفیت آب مورد نیاز این مناطق چگونه باید باشد، یعنی چه نوع آبی باید به این مناطق منتقل شود؟
پاسخ به این سوالها میتواند پایهای باشد برای شروع تحقیقات و بررسیهای بعدی و کارشناسانهتر. مسلما برای پاسخگویی به این سوالها ابتدا باید بافت اجتماعی و جمعیتی این مناطق و امکانات بالقوه و بالفعل اقتصادی همچون کشاورزی، دامداری، صنعت، منابع موجود و امکانات قابل ایجاد چون منابع آب زیرزمینی - استفاده از انرژیهای پاک و فسیلی – زمینهای بالفعل و بالقوه حاصلخیز و مواردی از این دست مورد بررسی قرارگیرد. در تمامی این موارد میزان و نوع آب مورد نیاز چون آب شیرین شرب، آب شیرین، آب لب شور و آب شور مورد مطالعه قرار گیرد. همچنین در مطالعات نباید تنها به شرایط فعلی بسنده کرد بلکه امکانات توسعه میان و بلندمدت نیز مد نظر قرار گیرد.
پس از یافتن این پاسخهاست که میتوان به طور دقیقتر به ایده انتقال آب به فلات مرکزی ایران بطور همهجانبهتر پرداخت. شاید بجای ایجاد دریاچه برای بالا بردن رطوبت و بارش که به ایجاد پوشش گیاهی و در نتیجه آبادانی منطقه بیانجامد، مناسبتر آن باشد که آب را نه در مقادیر بسیار انبوه بلکه در حجم و اندازه مورد نیاز برای آبادانی و زیست به این مناطق، آنهم با امکاناتی مناسب و کم هزینهتر و با سرعتی بیشتر انتقال داد. در همین راستا شاید کافی باشد بجای دریا از سیستم قنات و واحه (مناطقی سر سبز با ابعاد محدود در میان بافت خشک بیابانی) استفاده کرد.
بدین ترتیب، میتوان آبادانی و رزق و روزی را به محیط بر گرداند، زمینه ایجاد اشتغال را فراهم آورد و رطوبت هوا را از طریق ایجاد پوشش گیاهی بالا برد، اینها بخشی از اهدافی هستند که پروژه ایرانرود در دستور کار دارد. در چنین راهکاری امکان پیشبینی و برنامهریزی در رابطه با هزینهها و امکاناتی که ایجاد خواهند شد بسیار راحتتر میشود و امکان جلب حمایت عمومی و نهادهای سیاسی برای تحقق این پروژه بیشتر خواهد شد.
■ خانم علی یاری گرامی، ضمن شادباش فرا رسیدن نوروز، جشن باستانی آغاز سال، به شما و سایر هموطنان خواننده این سطور، باید صمیمانه بگویم، وقتی نوشتارهایی از نوع نوشتار شما را میخوانم، با آنکه ممکن است با بخشهایی از آن توافق کامل هم نداشته باشم، اما با این همه تلاش اندیشه ایی از این دست که در جهتِ بهبود شرایط زندگی در میهنمانمان انجام میشود، اشک شوق و شادی را بر چشمانم می نشاند. همیشه سپاسگذار تلاشهایی از این دست بوده و خواهم بود، تلاشهایی از این نوع همواره پاینده باد.
طرح ایرانرود از آغاز پیدایش اولیه اش که به حدود دهه سی می رسد، مورد مطالعات گوناگون قرار گرفته و همانگونه که شما هم اشاره دارید، هنوز هم نیازمند مطالعات و بررسیهای جدی و هوشمندانه است.
گرچه در صورتِ اجرائی شدن طرح ایرانرود بسیاری از میوه های طرح سالها طول خواهد کشید تا به عرصه استفاده برسند، اما میوه
های زودرس آن چون اشتغال زایی برای ایران و کشورهای پیرامون ایران شرکت کننده در طرح، و از این راه ایجاد صلح و ثبات بیشتر در ایران و کشورهای پیرامون ایران، میتواند اثرات مثبتی بر شرایط زندگی در کشور و نتیجتا شرایط عدم تحمیل بودجه های گزاف بر دوش مردم را فراهم آورد.
البرز