خشونت تنها کتک کاری نیست؛ همین که من سر کلاسی بروم که بیش از چهل دانش آموز دارد و آرام و قرار ندارند وقتی نمیتوانم این دانش آموزان را کنترل کنم مورد خشونت قرار گرفتهام؛ میشود داستان معلم ریاضیای که حدود سه یا چهار سال پیش از کلاس خارج شد، در دفتر مدرسه سکته کرد و فوت کرد؛ برخی دانش آموزان از درس فراری هستند و اگر معلم نتواند با آنها ارتباط برقرار کند آن قدر اذیت میشود که ممکن است تا مرز سکته پیش برود!
بروز درگیری بین برخی شهروندان و استفاده از سلاح سرد در برخی از این درگیریها، این را به ذهن هر شهروندی متبادر میکند که خشونت در جامعه زیاد شده. شاید دور از انتظار باشد که روزی پا از خانه بیرون بگذارید و شاهد درگیری شهروندان با یکدیگر نباشید؛ از تنه زدنها، هل دادن یکدیگر در صفهای مترو و اتوبوس، نگاههای توهین آمیز و الفاظ رکیک تا درگیریهای فیزیکی در پشت ترافیک شهری، کوچه و خیابان یا همان مترو و اتوبوس.
البته نگارنده از درگیریهای خانگی که از پشت پنجرههای خانههای شهرها شنیده میشود و خود را آرام به خیابانها و کوچهها میکشاند صرف نظر کرده است. اما مردم چگونه میتوانند خشم خود را کنترل کنند؟ چگونه میتوانند رفتاری خشونت آمیز با یکدیگر نداشته باشند؟ عوامل ایجاد این خشونت و خشم چیست؟ آیا شرایط و بحرانهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در این امر دخیل هستند و در این صورت کدام یک سهم بیشتری دارد؟ چه افرادی خشونت خود را در جامعه بروز میدهند؟ خانواده تا چه حد در کنترل یا ظاهر شدن رفتارهای نابهنجار در جامعه نقش دارد؟ شهر و جامعه تا چه حد تاثیرگذار هستند؟
در این گزارش که مبنای آن خبری است از سوی مدیر کل پزشکی قانونی استان تهران، سعی شده نگاهی از منظر جامعهشناختی به این موضوع داشته باشیم. در این بخش با دکتر محمد زاهدی اصل به گفتوگو نشستهایم. دکتر نازپرور چندی پیش اعلام کرد که در پنج ماه نخست امسال ۵۱ مورد فوت ناشی از سلاح سرد به مراکز پزشکی قانونی استان تهران ارجاع شده است. برای اینکه به ریشه یابی بروز رفتارهای خشن در افراد بپردازیم به مدرسهها رسیدیم؛ اولین مکانی که دانش آموز در آن فرآیند اجتماعی شدن را با تعداد کثیری از همسالان خود تجربه میکند در این بخش با محمدرضا نیک نزاد، آموزگار و و عضو کانون صنفی معلمان صحبت کردیم.
فراهم نشدن امکانات تفریح و سرگرمی از عوامل بروز خشونت
محمد زاهدی اصل معتقد است که بحث خشونت مثل هر آسیب اجتماعی دیگری، میتواند علل مختلفی داشته باشد. او میگوید بروز خشونت در جامعه علمی و منطقی نیست؛ مجموعهای از عوامل دست به دست میدهند که آستانه تحمل افراد در جامعه پایین آمده و به شکل بروز خشونت خود را نشان میدهد.
این جامعهشناس عوامل مختلفی نظیر فشارهای اقتصادی، معیشتی، سن افراد- که به طور مشخص افراد جوانتر بیشتر به تفریح نیاز دارند و اگر این امکانات فراهم نباشد میتواند در بروز خشونت و رفتارهای نابهنجار در افراد جامعه موثر باشد- در بروز خشونت موثر میداند.
زاهدی اصل، عوامل فردی نظیر ویژگیهای شخصیتی، روانی و مجموعه عوامل که رفتار افراد را شکل میدهد از نظر دور نمیدارد: زمانی که اجتماعی شدن فرد، ناقص باشد یعنی اگر کودک یا نوجوان با دوستان ناباب در ارتباط باشد، به عنوان زیرساخت در نظر گرفته میشود، همچنین شرایط دشوار جامعه نظیر انواع و اقسام محرومیتها در جامعه، تبعیض، عدم تعادل، عدم وجود عدالت و تفاوت میان حقوق افراد هم میتواند منجر به ایجاد عقدهها و گرههایی در ذهن افراد شود که ممکن است با هنجارهای جامعه مغایر باشد.
او با بیان این نکته که باید به همه این ابعاد توجه کرد، میگوید: بخشی از این ابعاد در اختیار خانواده است، بخش دیگری در اختیار رسانههای فراگیر مثل صدا و سیما و مطبوعات و بخش دیگر دانشگاهها و مدارس است بنابراین باید به نوعی فرهنگ سازی ریشهای در این زمینه دست زد.
بیکاری و عدم امکان ازدواج
زاهدی اصل معتقد است که نباید از عوامل دیگر هم غافل شویم: وقتی جوانی نمیتواند شغل آبرومندی داشته باشد، طبیعتا برای ازدواج هم محدودیت دارد و همه محدودیتها میتوانند خود را در قالب خشونت نشان دهند.
همچنین وی بر این باور است که مسئولان یک جامعه چه بخواهند چه نخواهند برای مردم الگو هستند از هین بروز رفتارهای همراه با پرخاش و خشونت و بیحرمتی از سوی آنها بر افراد تاثیر میگذارد.
او معتقد است: وقتی الگوی فرد، پدر، مادر، یا حتی افراد مشهور و معروف مثل ورزشکاران یا هنرمندان باشد و این افراد اخلاق را رعایت نکنند به نوعی عدم رعایت بسیاری از اصول را هم به افراد آموزش میدهند.
توسعه یافتگی جوامع و تفاهم و همدلی
این جامعهشناس با اشاره به برنامه توسعه سازمان ملل که از سال ۱۳۹۰ راه افتاده و سالیانه کشورها را در ابعاد مختلف بررسی میکند، میگوید: یکی از مشخصههایی که نشان از توسعه یافتگی ملتها دارد بحث تفاهم، همدلی یا کلیتی است که ما تحت عنوان سرمایه اجتماعی مطرح میکنیم و این به آن معناست که میزان سرمایه اجتماعی که تفاهم و همدلی را در خود جای داده، یکی از نشانههای توسعه یافتگی هر کشوری است. او به کشور ژاپن اشاره میکند و رفتارهایی که مردم این کشور با یکدیگر دارند: اینکه یک نفر با حرکت دستهایش در مقابل شما خم شود، چه پیامی را به شما میهد؟
زاهدی اصل معتقد است که ما به ریشههای خشونت در جامعه بیتفاوت هستیم و در عین حال به الگوهایی که سبب افزایش بروز خشوت در جامعه هم میشوند بیتوجهی نشان میدهیم؛ ظاهرا یک لبخند وجود دارد اما در پشت این لبخند، حرفها و تهمتها و کلمات رکیکی پنهان شده.
برخی جرایم در حال زنانه شدن است
اما زنان و مردان در بروز خشم در جامعه با یکدیگر تفاوت دارند. زاهدی اصل میگوید: طبیعتا با توجه به فرهنگ جامعه ما بروز خشونت در مردان بیشتر از زنان است. اما در حال حاضر برخی جرایم ما در حال زنانه شدن است و اینجای نگرانی دارد؛ سایر متغیرهایی که نشان میدهد نقش خانمها در این قضایا کمتر است. حال اگر در این میان درصدی متعلق به خانمها باشد که افزایش هم پیدا کرده نگران کننده است. اما به طور کلی آستانه تحمل خانمها بالاتر است و از فرهنگ مدارا برخوردارند.
بسترهای خانوادگی و زمینههای اقتصادی
زمانی که از دکتر زاهدی اصل میزان اثرگذاری محدودیتهای مالی را در بروز خشونت میپرسیم او میگوید: زمانی که فردی شاغل نیست یا شاغل است اما زندگی او تامین نیست و با شرمندگی وارد خانه شود، او چه تحملی خواهد داشت و آستانه تحمل او تا چه حدی است و چگونه میتوانیم از او انتظار داشته باشیم که همه سختیها را تحمل کند؟ او به این نکته اشاره میکند که عامل اقتصاد جدای از عوامل دیگر نیست: در همایش فقر و فقرزدایی که چندین سال پیش برگزار شد رابطه بین اقتصاد و فرهنگ، را مطرح کردم به این معنا که اینها از هم جدا نیستند یعنی فرهنگ میتواند اقتصاد را و اقتصاد هم میتواند فرهنگ را تخریب کند.
مدرسه میتواند باعث ژرفتر شدن رفتار خشن شود
محمدرضا نیکنژاد مدرسه را نهادی میداند که قرار است تغییراتی ایجاد کند اما این نهاد، نظج خود را از ساختار مدرسه نمیگیرد؛ دانش آموز چند ساعت از روز را در مدرسه میگذراند و بیش از اینکه در مدرسه باشد در جامعه و خانواده است.
به اعتقاد این فعال صنفی، خشونت ابتدا از خانواده و جامعه ریشه میگیرد؛ این بدان معناست که خشونت بیش از اینکه در مدرسه باشد در خانواده و جامعه وجود دارد. اما وقتی دانش آموز به مدرسه میآید، قدرت مانور بیشتری دارد و زور و قدرتش اگر بخواهد نمود پیدا کند در آنجا زمینه بهتری مهیا است. همین طور اگر ضعفی هم داشته باشد باز در آنجا بیشتر خود را نشان خواهد داد؛ مدرسه میتواند باعث ژرفتر شدن رفتار خشن یا ضعف دانش آموز شود.
نیکنژاد بخش دیگری از مشکلات مدرسه را مربوط به معلمان و رفتار آنها میداند: برخی اوقات شنیده میشود که معلم رفتاری خشونت آمیز با دانش آموزان داشته برای نمونه آنها را کتک میزده. باید گفت که این معلم هم بخشی از جامعه و تربیت شده آن است.
در مدارس، حقوق شهروندی به دانش آموزان یاد نمیدهند
عضو انجمن صنفی معلمان معتقد است که اگر مدرسه فراهم کننده بروز خشونت برای دانش آموز باشد شاید بهترین جا برای کاهش این خشونت نیز باشد و آن را به حد تحمل برساند که بخش مهمی از آن مربوط به جامعه پذیرکردن دانش آموزان است.
نیکنژاد به نمره محور بودن مدارس از حدود پنجاه سال پیش تاکنون اشاره میکند و معتقد است مدارس دانش آموز را تربیت میکنند که دکتر یا مهندس شوند؛ آنها دانش آموز را پرورش نمیدهند که در نهایت به یک شهروند تبدیل شود؛ شهروندی که در جامعه زندگی میکند و به حق و حقوق خود میرسد ضمن اینکه حقوق دیگران را هم رعایت میکند.
او میگوید: متاسفانه ساختار مدرسه در ایران، در این بخش به دنبال شهروند پروری و آموزش حقوق انسانی که در حال حاضر کنوانسیونهای بین المللی بر آن تاکید میکند مثل تساهل و حقوق بشر، همکاری، صلح و مهرپروری نیست. از همین رو طبعا نمیتوان انتظار داشت که خانواده خودش پرچم بردارد و تغییراتی در جامعه ایجاد کند.
نیکنژاد به مدارس کشورهای پیشرفته در دنیا اشاره میکند و میگوید؛ در مدارس دنیا در پروژههایی دانش آموزان را قالب گروههایی تعریف میکنند که در عین اختلاف فرهنگ ونژاد و رنگ پوست با هم همکاری کنند که بخشی از برنامه آموزشی آنها گفتوگو در مورد این ارزش هاست.
والدینی که نسبت به تنبیه فرزند خود بیاهمیت هستند
نیکنژاد، زد و خورد در مدارس را با سطح فرهنگی و اجتماعی افراد و طبقه اجتماعی آنها و اینکه مدرسه در چه بخشی از شهر واقع شده باشد مرتبط میداند. او به بیان مشاهدات خود از همین زد و خوردها میپردازد: در یکی از مدارسی که من تدریس میکردم یک دانش آموز، آن چنان معلم خود را مورد زد و خورد قرا داده بود که او هفتهها در بیمارستان بستری بود. در تهران شاهد آن بودهام که خود بچهها که در یک مسابقه فوتبال نهایی که یکی زیر پای یکی دیگر زد و او به زمین خورد و بعد از آن دو کلاس به جان هم افتادند و معاونان هم که غافلگیر شده بودند نتوانستند کاری کنند. او میگوید: عکس این قضیه هم وجود دارد؛ همان طور که برخی خانوادهها کوتاهترین مسیر برای تربیت بچه را کتک زدن میدانند به تنبیه شدن فرزندان خود اهمیت نمیدهند.
معلم ریاضیای که در مدرسه سکته کرد
نیکنژاد به اظهارات وزیر آموزش و پرورش در دولت دهم اشاره میکند: حاجی بابایی گفته بود «ما در مدارسمان خشونت نداریم؛ این یک دروغ است.» این موضوع قابل کتمان نیست. این خشونت هم در میان برخی دانش آموزان و هم ادر میان برخی معلمان وجو دارد.
به اعتقاد او خشونت تنها کتک کاری نیست؛ همین که من سر کلاسی بروم که بیش از چهل دانش آموز دارد و آرام و قرار ندارند وقتی نمیتوانم این دانش آموزان را کنترل کنم مورد خشونت قرار گرفتهام؛ میشود داستان معلم ریاضیای که حدود سه یا چهار سال پیش از کلاس خارج شد، در دفتر مدرسه سکته کرد و فوت کرد؛ برخی دانش آموزان از درس فراری هستند و اگر معلم نتواند با آنها ارتباط برقرار کند آن قدر اذیت میشود که ممکن است تا مرز سکته پیش برود!