۴ تیر ۱۳۹۳
۲۶ سال پیش، در هفتم تیرماه ۱۳۶۶، در میانه آتش جنگ ایران و عراق، بمباران شیمایی سردشت، زندگی بسیاری را ویران کرد، آنچنان که تبعات فاجعه بار این فاجعه پس از نزدیک به سه دهه همچنان سایه شوماش را بر زندگی بسیاری از زنان کردستان و کودکانشان گسترده است. فیلم مستند «سپیده دمی که بوی لیمو میداد» به کارگردانی آزاده بیزار گیتی، به زندگی پنج تن از این زنان پس از گذشت ۲۶ سال از آن فاجعه میپردازد.
به همین مناسبت روز سوم تیرماه ۱۳۹۳، در آستانه سالروز بمباران شیمیایی سردشت، «کانون شهروندی زنان» و «گروه وکلای همکار» مراسمی را در تالار اقبال «کانون وکلای دادگستری» تدارک دیدند که در این مراسم با پخش این فیلم مستند و سخنرانی مرضیه وفامهر (کارگردان و بازیگر)، سوسن شریعتی (پژوهشگر تاریخ) و ستار عزیزی (حقوقدان و استاد دانشگاه) همراه بود.
این نشست که یادآور تبعات فاجعه بار جنگ ایران و عراق بر زندگی امروز زنان سردشتی است، درحالی برگزار شد که آتش درگیریهای داخلی و مذهبی در عراق، تا مرزهای کشورمان گسترده شده و بسیاری را نگران کرده است.
این برنامه که از ساعت ۶ بعدازظهر سوم تیرماه برگزار شد، ابتدا «مرضیه وفامهر»، بازیگر و کارگردان و از اعضای «کانون شهروندی زنان» که مدیریت این نشست را برعهده داشت حاضران را به تماشای فیلم مستند «سپیده دمی که بوی لیمو میداد» دعوت کرد و پیش از شروع فیلم گفت: «فیلمی را که تماشا میکنید، یک فاجعه دردناک را به تصویر میکشد که برای ما غیرقابل باور است. وقتی بچه بودیم، برای ما تعریف میکردند که پادشاه ظالمی بود که چنین میکرد و چنان میکرد ته دلمان فکر میکردیم این فقط تو قصه هاست و همیشه هم ته قصه ظالمها سرنگون میشدند. حالا در قرن بیستم یا حتی همین امروز، قرن بیست و یک، صبحی از صبحهای زندگی، مردم یک شهر، سردشت، با عطر لیمو از خواب بیدار میشوند و از آن به بعد زندگیشان چنان دردناک میشود که بوی لیمو برای آنان، به مشمئزکنندهترین عطری تبدیل میشود که در جهان میتواند وجود داشته باشد. آنچه که ما در عالم بچگی آنرا باور نمیکردیم و فکر میکردیم همه اینها فقط یک افسانه است و آنرا فقط قصه میپنداشتیم، هرچه بزرگتر شدیم، واقعیتر شد و عمق این حقایق فجیع که آنقدر برایمان غیرقابل باور و افسانهای بود، آشکارتر شد. هر چند باز هم آنچنان که باید ابعاد این واقعهٔ مصیب بار را به درستی نمیشناسیم. از این رو من به عنوان یک مخاطب و یک همکار به سهم خودم از خانم آزاده بیزار گیتی تشکر میکنم که با زحمت فراوان و احتمالا با پژوهش گسترده، تصویری از بازماندگان بمباران شیمایی سردشت به ما ارائه داده که آنقدر به آن آگاهی نداشتیم و نمیدانستیم تا چه حد در تار و پود زندگی مردمان سردشت نفوذ کرده و آنها را دستخوش رنج و مصیبت کرده است. چنان که پس از ۲۶ سال از آن فاجعه، همچنان زنان و کودکان این سرزمین، در جایی خیلی دور از پایتخت رنج میکشند و تبعات فاجعه بار آن را هر روز مصدومان این فاجعه با پوست و گوشتشان لمس میکنند. عذاب و رنجشان چنان سهمگین است که سبب میشود بگوییم خوشا به حال آنان که در بمباران شیمیایی جان باختند.»
مرضیه وفامهر در مورد کارگردان فیلم «سپیده دمی که بوی لیمو میداد» گفت: «خانم آزاده بیزار گیتی، مستندساز و کارگردان و کارشناس زبان و ادبیات فارسی است. وی که عضو انجمن مستندسازان است در حوزه مسائل زنان همواره فعالیت داشته است و با نشریاتی همچون «فصل زنان»، «گلستانه»، «نامه»، «زنان امروز» و... همکاری داشته و دارد. از وی مقالات بسیاری در رابطه با مسائل زنان منتشر شده است. فیلم سپیده دمی که بوی لیمو میداد، پنجمین مستند آزاده بیزار گیتی است. این فیلم جایزه بهترین فیلم مستند جشنواره آوینی را از آن خود کرده و کاندیدای بهترین فیلم در حوزهٔ دفاع مقدس در جشنواره مستند سینما- حقیقت شده و در شصت و هفتمین بازار فیلم جشنواره کن حضور داشته است.»
مرضیه وفامهر، سپس اضافه کرد: «باید از آزاده بیزار گیتی برای تهیه این فیلم تشکر کرد چرا که در زمینه جنگ و تبعات رنج آور آن، تاکنون کمتر فیلمی از زاویه زنان تهیه شده است و متاسفانه در این زمینه، فیلمی چنین تاثیرگذار و عمیق ساخته نشده است از این رو فیلم خانم بیزار گیتی منحصر به فرد است.» وی سپس افزود: «من شخصا فکر میکنم این فیلم بسیار فیلم موفقی است، چون داستان و آدمهایش را به درستی و بسیار با حسن نیت تعریف میکند و با مراقبت از احساس تماشاچیاش کار میکند. در واقع کارگردان هم از شخصیتهایی که جلوی دوربیناش هستند مراقبت میکند و هم از کسانی که قرار است زندگی آنها را تماشا کنند. تلخی قابل تحمل روایت را با شیرینی زندگی درهم میآمیزد و تماشاچی را در فاصلهای با مرضوع قرار میدهد که هم روایت برایش تأمل برانگیز باشد و هم قابل تحمل. در مجموع فیلم آزاده بیزار گیتی افتخارآمیز است و خیلی خوشحالم که این شانس را داشتم فیلم را به تماشا نشستم»
پس از این سخنان، فیلم مستند ۴۸ دقیقهای «سپیده دمی که بوی لیمو میداد» پخش شد و بسیاری از حاضران را به گریستن و همدلی با پنج زنی که در این فیلم زندگیشان به تصویر کشیده شده بود، فراخواند.
یک دقیقه سکوت برای مصدومان و بازماندگان شیمیایی سردشت
مرضیه وفامهر پس از پخش فیلم گفت: «خبردار شدیم که امروز در جمع ما، گروهی از اهالی سردشت و برخی از مصدومان فاجعه سردشت از جمله پروین واحدی، بازمانده شیمیایی و جانباز ۷۰ درصدی و مهری ملکاری بازماندهای که شوهر و سه فرزندش شیمیایی شدهاند، حاضر هستند، از این رو به احترام این عزیزان بازمانده و همهٔ جان باختگان بمباران شیمیایی، میایستیم و یک دقیقه سکوت میکنیم».
سوسن شریعتی: به واسطه نسل جدید، امروز ما میتوانیم درباره قربانیهایی که آنها را از جبهههای رقیب فرض میکردیم، گفتگو کنیم
سوسن شریعتی: «اعتراف میکنم که وقتی این فیلم را به من دادند که آن را ببینم و در این برنامه سخنانی بگویم، مدام دیدن این فیلم را به تأخیر میانداختم، چون شاید مطمئن بودم که که دیدن این فیلم، دعوت و فراخوانی است برای اینکه چشم در چشم فاجعه بیاندازم، چرا که این مواجهه مستقیم با فاجعه طبیعتاَ کار راحتی نیست. زیرا امروز نسل من باید به یاد بیاورد که در زمان جوانیاش و در آن موقعیتی که بود، چه چیزهایی را نادیده گرفته است. البته دلایل این طفره رفتن و نادیده گرفتن، متعدد و چندوجهی است و خارج از محدوده این فیلم است ولی شاید لازم باشد اشارهای به آن بکنم... من شخصا اولین بار است که دارم در باره مسئله یا تجربهای به نام جنگ صحبت میکنم. یکی از دلایلاش آن است که این مسئله جنبه نسلی دارد و من متعلق به نسلی هستم که معتقد به جبههای دیگر بود، چرا که در آن زمان در نسل ما، جبهههای موازی یا حتا میتوان گفت جبهههای متخاصم وجود داشت که گاهی در خیابانها این جبههها باز میشد وگاه در مرزها. و این صف بندی باعث میشد که هر کسی بسته به آنکه در کدامیک از این جبههها قرار دارد، سوگوار قربانیان خودش باشد و به قربانیان همدیگر و جبهههای دیگری بیاعتنا باشیم. زیرا جبهههای متخاصم یا موازی بر سر مسئله جنگ، به این موضوع محدود میشد که آیا تداوم جنگ ضروری است یا نه؟ و این باعث میشد که مایی که در جبهه دیگری بودیم، به خود زیست جنگ و تجربه آن در میان مردم بیاعتنا باشیم. البته در این میان یک مشکل تاریخی هم وجود داشته و هنوز دارد و آن این است که اساساَ تجربه جنگ، متولی داشته و دارد که این متولی داشتن، سبب شده که گفتمانی را حول این مسئله شکل دهد که کسانی که خارج از این گفتمان و متولیگری میاندیشند، عملا سوژه را رها میکنند و خود را در آن سهیم نمیدانند. برای همین احساس میکردم که این فیلم خانم بیزار گیتی قرار است همه تذکرات را تبدیل به نوعی اتهام بکند و اینکه چرا تا به حال از سوی ما نادیده گرفته شده است. شاید جذابیت اساسی این فیلم هم همین است که موضوعاش، این بار خلق حماسههای جنگ نیست بلکه موضوع قربانیان جنگ است، یعنی کسانی که اساساَ در شروع و تداوم جنگ نقشی نداشتند، بنابراین صحبت از قربانیان و به حاشیه رفتگان است. به این معنا کهای بسا از انحصار و متولیگری خارج است و به همه مربوط میشود.»
سوسن شریعتی در ادامه افزود: «دلیل دیگر جذابیت این فیلم مستند این است که موضوعاش جنگ نیست، موضوع زندگی است و زندگی پس از جنگ، زندگی که در این فیلم در همه معنایش به آن اشاره میشود. زندگی همچون: کار کردن پس از جنگ، عشق پس از جنگ، خانواده پس از جنگ، مفهوم شهروندی و رابطهاش با قدرت پس از جنگ، مسئله فقر پس از جنگ و... بنابراین موضوع، موضوع زندگی است و نه جنگ، اگر چه زندگی پس از تجربه مرگ و جنگ است و خود این باعث میشود کهای بسا این ملوک الطوایفی رنج در ایران که در نسل ما با متولیان خود، گفتمان خود و قربانیان خودشان، به طور مجزا و پشت به هم و در رقابت با هم بودند و نتوانستند دیالوگی بین هم ایجاد کنند، امروز به واسطه نسل جدید، بتوانند با هم گفتگو کنند و درباره قربانیان همدیگر در جبهههای رقیب صحبت کنند.»
این پژوهشگر تاریخ سپس به ویژگیهای فیلم پرداخت و گفت: «در مورد دو سه محور در این فیلم مایلام صحبت کنم. اولین محور که مسئله اصلی فیلم خانم بیزار گیتی است، تثلیث «زن/مادر/بیماری شیمیایی است و زندگی پس از جنگ که در این مثلت تراژیک میچرخد. اگرچه جذابیت دیگر این فیلم به نظرم آن است که روی خود جنگ متمرکز نشد و از خلال خاطرات ۲۵ سال بعد از جنگ، اطلاعاتی راجع به فاجعهای که ۲۵ سال قبل اتفاق افتاده بود میدهد. برای همین است که در این فیلم فجایع دیروزی، در حد یک تذکر ماند و خیلی روی صحنههایی از خود آن فاجعه متمرکز نشد و حُسن این کار این است که وقتی ما مدام چشم در چشم فاجعه میدوزیم، عملا بیتفاوت میشویم و این هم میشود مثل یک فاجعه دیگر. یعنی کارگردان خیلی هوشمندانه خودش را درگیر آن صحنههای فاجعه نکرد تا تکرار مداوم آن سبب شود که نسبت به آن بیتفاوتی ایجاد شود ولی در عین حال فاجعه دیروز بیشتر از زبان بچهها یا زنان مطرح میشود که ما میتوانستیم در جملههایی از کودکان همچون جمله» بارش پرندگانی که مثل برگ به زمین میریختند «یا مثل» ناخنهایی که به شمارش میافتند، تا تعداد قربانیان را بشمرد برای کودک» یا تذکراتی از این دست که «جنازه آنها را ندیدم و برای همین همچنان منتظر آنها هستم» و... فاجعه دیروز را به تصور آوریم. در این تثلیث زن / مادر/ بیمار شیمیایی، ما شاهد این هستیم که زنی مورد شماتت همسرش قرار میگیرد به این دلیل که آن زن که به اصطلاح باید مولد هستی و زندگی باشد، به جای سه کودک، به اصطلاح سه کودک «هیولاوار» میزاید و به همین خاطر مورد نکوهش و شماتت مرد قرار میگیرد. از سوی دیگر وظایف مادریاش که به اصطلاح درآوردن پول و امنیت و آرامش و شادی خانواده و کلیه وظایفی که جامعه از یک زن به عنوان مادر توقع دارد، را درحالی انجام بدهد که خودش شیمیایی است و برای نفس کشیدناش هم مشکل دارد ولی باید حتا با گل آب دادن یا آب میوه گرفتن برای بچههایش و خیلی کارهای دیگر، شادی و امنیت را به خانواده بدهد و در عین حال با آن وضعیت دشوار خودش، خانواده را به لحاظ مالی تأمین کند. همه اینها در واقع شرایط زندگی چنین زنی در این موقعیت را به خوبی به تصویر میکشد و رنج این زنان را به بیننده منتقل میکند. برای همین است که یکی از زنانی که در فیلم، زندگیاش نشان داده میشود، میگوید که «برای زنان زندگی پس از جنگ سختتر است چرا که از ما انتظار یک زن سالم و عادی را دارند» ولی ما میبینیم که در این چرخه تراژیک عملا این انتظار ناممکن است. برای همین است که در این فیلم میبینیم که زن شیمیایی مجبور است که درماناش را بارها رها کند و به خاطر فرزندانش به خانه باز گردد و یا مادری که باید مواجهه لحظه به لحظه با مرگ را در بیمارستان به تنهایی تجربه کند. به این معنا زن در این موقعیت در هر سه تجربه یعنی» زن بودن «،» مادر بودن «و» بیمار شیمیایی بودن «، تنها و بیپشتوانه در زندگی روزمرهاش است.»
سوسن شریعتی در ادامه سخنانش افزود: «خود قصه مرگ و زندگی در این فیلم بسیار زیبا به تصویر کشیده شده. یعنی زنانی که در این فیلم هستند نشان میدهند که چگونه تنش میان مرگ و زندگی یعنی میل به شادی و میل به زندگی که زیر سایه تهدید مداوم مرگ، وجود دارد، چطور در زندگی این زنان جاری است که آن را میتوان مثلا در بمبی که الان به اسباب بازی بچهها تبدیل شده به وضوح مشاهده کرد. در واقع در صحنههای مختلف این فیلم از جمله صحنه رقص کودکان در میان گلها و... میتوان احساس کرد که به رغم تهدید روزمره مرگ، باز هم این زنان و کودکان چطور به زندگی میاندیشند و این زنان (زن / مادر/ بیمار شیمیایی) به رغم آنکه شمشیر دموکلوس مرگ بالای سرشان است، تلاش میکنند که منطق زندگی را به همه لحظات زندگیشان بسط بدهند و در جای جای زندگی روزمرهشان آن را خلق کنند. در واقع موقتی بودن حیات، نوعی از زنانگی، مادر بودن و بیمار بودن را رقم میزند که متفاوت و عملا ناممکن است. برای همین این پرسش را در ذهن بر میانگیزد که به راستی چگونه میشود به رغم شبح مردگان و به رغم گذشته تلخ و به رغم تهدید روزمره مرگ، به فردا فکر کرد؟ و بنابه منطق خشن» زندگی ادامه دارد «، زندگی کرد؟ به هرحال واکنشهای مختلف در برابر این پرسش وجود دارد: یکی از این واکنشها، عصیان کردن علیه قدرت است، راه دیگر خودکشی است و راه دیگر سرسپردگی است. در واقع تراژدی این فیلم آن است که نشان میدهد قربانیان بمباران شیمیایی شاید برخلاف خیلی از انواع دیگر قربانیان، حتا اگر بخواهند به منطق» زندگی ادامه دارد «تن بدهند و امید به زندگی را در خود بپرورند و مثلا بخواهند بچه دار شوند، در واقع هیولا میزایند و کودکانی که در رنج زندگی میکنند و در واقع سرسپردن به منطق زندگی ادامه دارد برای آنان باز هم ناممکن میشود و خود این اوج فاجعه است. یعنی وقتی از تو حتا فرزندآوردن برای فراموش کردن و ادامه دادن، گرفته میشود، اوج فاجعه است.»
وی سپس در انتهای سخنانش گفت: «این فیلم در واقع نشان میدهد که حتا خود قربانی شدن هم متأسفانه سلسله مراتبی است. یعنی رنج و درد و فاجعه هم به نوعی سلسله مراتبی است. یعنی ما به لحاظ اقتصادی، به لحاظ نسبت قربانی با قدرت، از نظر سرمایه فرهنگی و در نهایت به لحاظ جنسیتی چندین نوع قربانی داریم. یعنی در قربانی شدن هم جنسیتی است و زن قربانی جنگ، با مرد قربانی جنگ، فرق میکنند و دو زیست مختلف را تجربه میکنند. در واقع همین که در این فیلم عنوان شده که بیش از چهار هزار بیمار شیمیایی زن فاقد درصد جانبازی هستند و در درمان حتا تنها و بیپشتوانه هستند.»
ستار عزیزی: جنایت جنگی و نسل کشی مشمول مرور زمان نمیشود
ستار عزیزی، حقوقدان در این نشست در مورد رأی دادگاه محاکمه «فرانز فن آنرات»، تبعه هلندی در دادگاه شهر لاهه هلند که در رابطه با فروش مواد شیمیایی برای بمباران شیمیایی سردشت متهم شده بود، صحبت کرد: «در مقدمه این را باید عرض کنم که این دادگاه، دادگاه داخلی کشور هلند بود و بر اساس اصل صلاحیت شخصی، به جرم ارتکابی توسط یکی از اتباع هلند رسیدگی کرده است و نه دادگاه لاهه. چرا که ما تاکنون نتوانستیم این پرونده و پروندههای مشابه را که در رابطه با استفاده از مواد شیمیایی در بمباران مناطق عمدتاَ کردنشین است، در دادگاه بین المللی به جریان بیاندازیم. اما این رأی در دادگاه داخلی شهر هلند از جهات بسیاری مهم است مخصوصا از زاویهای که خانم شریعتی در سخنانشان به آن اشاره کردند یعنی به رسمیت شناختن قربانیان در جامعه بین المللی.» وی سپس گفت: «البته در دادگاه داخلی هلند، جبران خسارت به قربانیان انجام نگرفت چون این دادگاه، دادگاه کیفری بود. در ابتدا در کنار این پرونده کیفری برای این تبعه هلندی، دادگاه حکم داد که به صورت نمادین به ۱۵ نفری که به عنوان قربانی این بمباران شیمیایی در این رابطه شکایت کرده بودند، مبلغ ۶۸۰ یورو بپردازند ولی همین مبلغ ناچیز و سمبلیک هم در دادگاه تجدید نظر لغو شد چون همانطور که گفتم وکلای متهم ادعا کردند که این پرونده کیفری بود و در دادگاه کیفری نمیتوان میزان دقیق خسارت را بررسی کرد و این فاجعه بین دو دولت ایران و عراق بوده است، بنابراین در انتها این دادن خسارت به قربانیان هم لغو شد. هر چند در تجدید نظر، مجازات کیفری برای متهم از ۱۵ سال به ۱۷ سال افزایش یافت. «فن آنرات» متهم پرونده، دو اتهام داشت: اتهام اول معاونت در جنایت نسل کشی علیه کردها و اتهام دوم معاونت در جنایت جنگی بود. برای اثبات این اتهامات، دادگاه باید ثابت میکرد که متهم میدانسته که دولت عراق از خرید این مواد شیمیایی از این تبعه هلند، قصد نسل کشی دارد و در مورد دوم متهم میدانسته که این مواد خام شیمیایی را در جنایت جنگی در استفاده از سلاح شیمیایی استفاده میکنند. که متهم این را انکار میکرد و میگفت که این مواد خام شیمیایی را برای کارهای دیگر استفاده میکنند و نه سلاحهای شیمیایی. ولی دادگاه متوجه شد که این آقا در عراق زندگی میکرده و میدانسته که دولت عراق چه میکند.»
ستار عزیزی سپس با طرح جزئیاتی در زمینه ارتباطات متهم که دادگاه در پی تحقیقاتاش به آن رسیده بود، در انتها گفت: «دادگاه با این اطلاعاتی که عرض کردم، قانع میشود که متهم مطلع بوده که از این حجم مواد شیمیایی که در اختیار عراق قرار داده برای مصارف نظامی، چه علیه کردهای عراق و چه بعد از آن علیه کردهای ایران در سردشت استفاده شده است. اما دادگاه اتهام اول را در مورد این تبعه هلندی نمیپذیرد و میگوید که برایش ثابت نشده است که متهم میدانسته که دولت عراق قصد و نیت نابودی مردم کرد را داشته است. البته اصل قضیه را اثبات میکند که صدام حسین، نیت نابودی مردم کرد را داشته. در واقع دادگاه میپذیرد که جنایت نسل کشی علیه کردها رخ داده است اما اینکه متهم از این نیت صدام خبر داشته است را به این دلیل نمیپذیرد که میگوید پس از واقعه حلبچه بود که جامعه جهانی تازه خبردار شد که علیه کردها چه جنایتی درحال وقوع است. در واقع سال ۱۹۸۸ نقطه عطفی بود در اطلاع رسانی و آگاهی جامعه جهانی از این نسل کشی کردها. بنابراین دادگاه اتهام اول را نمیپذیرد ولی اتهام دوم یعنی معاونت در جنایت جنگی را برای متهم میپذیرد و او را به ۱۵ سال حبس محکوم میکند.» وی در ادامه گفت: «نکته دیگری که در این پرونده وجود دارد و قابل ذکر است اینکه قاضی این دادگاه از مقررات بین المللی برای این پرونده استفاده میکند. چون در مقررات بین المللی برای معاونت در جنایت جنگی، حداکثر ۱۷ سال حبس در نظر گرفته شده است که قاضی به استناد این مقررات بین المللی و سن متهم (۶۵ سال)، حکم صادر میکند. که در مرحله تجدید نظر با توجه به شدت جنایت وارده، آن را به ۱۷ سال افزایش دادند. البته متهم دو دفاع از خودش کرد یکی اینکه این جنایت را دولت عراق مرتکب شده و دوم اینکه بدون او هم این جنایت به هرحال صورت میگرفت، چون او ۳۸ درصد از این مواد شیمیایی استفاده شده در بمبارانهای شیمیایی را به دولت عراق داده بود. ولی دادگاه هر دو این دفاعیات متهم را رد میکند.»
ستار عزیزی در انتها گفت: «ما باید به دنبال این باشیم که از طریق حقوقی، این جنایتها را پیگیری کنیم. چرا که جنایتهای جنگی و نسل کشی مشمول مرور زمان نمیشود.»
آزاده بیزار گیتی: آرزو دارم که هیچ جنگ دیگری اتفاق نیافتد تا من هم ناچار نشوم فیلمی برای صلح بسازم
آزاده بیزار گیتی پس از اتمام سخنرانیها گفت: «من تنها توانستم لحظات کوچکی از رنجهایی که این عزیزان ما میکشند در فیلمام به تصویر بکشم و با قساوت خیلی از سختیهایی را که خودم با آن مواجه بودم دور بریزم که تحمل پذیترتر شود.» وی سپس گفت: «میخواهم این فیلم را تقدیم کنم به دو عزیزی که امروز در این جمع حاضر هستند خانم پروین واحدی و مهری ملکاری و همینطور جناب آقای واحدی که صبورانه به رغم همه رنجهایی که میکشیدند مرا همراهی کردند و اگر نبودند حتماَ این فیلم ساخته نمیشد.»
آزاده بیزار گیتی سپس گفت: «من حرفهای خودم را در فیلمام زدهام و الان حرف دیگری ندارم چرا که حرف زدن در مورد فیلمی که خودت ساختهای خیلی سخت است. فقط میخواهم بگویم که آنچه شما در فیلم دیدهاید یک هزارم رنجی است که من در آن منطقه خودم شاهدش بودم. به هرحال همیشه جنگ دغدغهام بوده است هر چند که من تجربه شخصی در مواجهه با جنگ نداشتهام. چون اهل شمال کشور هستم و کرد نیستم. ولی همیشه این دغدغهام بوده است که آدمها در جنگ چه سرنوشتی پیدا میکنند و چه مصیبتها و رنجهایی را تحمل میکنند. حتا وقتی یک جنگ تمام میشود، ولی انگار به راستی تمام نمیشود. در واقع جنگ در پاها و دستهایی که دیگر وجود ندارد، ادامه پیدا میکند، در خانوادههایی که کشته میدهند، باقی میماند و در تنهایی آدمها تداوم مییابد و در اشکهایی که ریخته میشود به حیاتاش ادامه میدهد و در این میان ما که دور از جنگ هستیم فقط میتوانیم مشاهده گر آن باشیم.» وی سپس گفت: «من سردشت را به این خاطر انتخاب کردم که حرف زیادی در موردش گفته نشده بود و احساس کردم که سردشت در حاشیه و تک افتاده مانده است و حس کردم که زنان جانباز، حاشیهتر هستند. مسلما جنگ آن قدر ابعادش گسترده و فاجعه آمیز است که مرد و زن نمیشناسد ولی همیشه وقتی از جانباز و مصدوم شیمیایی حرفی به میان میآید، حرف مردان مصدوم و جانبار است و نه زنان جانباز و کسی نمیدانست که در انزوای تاریک این خانهها چه بر سر زنان مصدوم شیمیایی میآید. شخصیتهای فیلم من هم همگی بیمار بودند و توانایی آن را نداشتند که همواره همراه من باشند ولی به رغم همه اینها همکاری کردند و از این رو از آنها تشکر میکنم. در مجموع تجربه ساختن این فیلم به اندازه ۴۰ سال به من تجربه آموخت چون در محیطی کار کردم که منطقه استراتژیکی بود چرا که سردشت یکی از شهرهای لب مرز است و مردماناش هم طبعاَ با من همزبان نبودند اما به رغم همه اینها ما را به صمیمیت و همدلی کشاند که آنها در نهایت به من اعتماد کردند و جلوی دوربین حاضر شدند و شخصیترین دردها و رنجها و شادیهایشان را با من و شما در میان گذاشتند. از این همراهی بسیار سپاسگزارم و آرزو دارم که هیچ جنگ دیگری اتفاق نیافتد تا من هم ناچار نشوم فیلمی برای صلح بسازم.»
دو تن از شخصیتهایی که در فیلم مستند بودند با حاضران صحبت کردند
پس از صحبتهای آزاده بیزار گیتی، خانمها پروین واحدی و مهری ملکاری که بخشهایی از فیلم، روایت زندگیشان بود، سخنان کوتاهی ایراد کردند.
پروین واحدی: خیلی ممنونم که به اینجا آمدهاید و با ما همدرد هستید و خیلی خوشحال هستم که در این برنامه حضور دارم. همینجا میخواهم از خانم آزاده بیزار گیتی تشکر کنم که واقعا در سردشت زحمت کشید و عذاب زیادی تحمل کرد و دوندگیها و سختیهای بسیاری را به جان خرید تا این فیلم را آماده کند. من از ته دل آرزو میکنم که این بلایی که سر ما در سردشت آمده، سر هیچ کس نیاید. این تنها آرزوی من است.
مهری ملکاری: من خیلی از شما تشکر میکنم که امروز اینجا جمع شدید و در رنج و دردهای ما شریک شدید. من از همه بویژه خانم گیتی تشکر میکنم که به فکر ما بودند و درد ما را تقسیم کردند و از شما هم ممنونم که با هم همیار و همدرد شدید.
تلاشهای انجمن دفاع از مصدومان شیمیایی سردشت برای پیگیری شکایت مصدومان شیمیایی
مرضیه وفامهر در انتهای مراسم گفت: «از انجمن دفاع از مصدومان شیمیایی سردشت، تشکر میکنیم که برای برگزاری این برنامه با ما همراهی بسیار کردند. انجمن دفاع از مصدومان با هدف انعکاس وضعیت قربانیان شیمیایی سردشت و تلاش برای ایجاد صلح و جهانی عاری از سلاحهای شیمیایی در سال ۱۳۸۰ تشکیل شده و سپس به عضویت «سازمان جهانی منع سلاحهای شیمیایی» در آمده است. این انجمن همواره خواستار محاکمه بانیان فاجعه بمباران شیمیایی سردشت بوده است که در این راه اقدامات بسیاری کرده است... طبق خبری که به من دادند انجمن دفاع از مصدومین شیمیایی سردشت، تعدادی لوح تقدیر تهیه کرده است، که قرار است در انتهای برنامه، آن را تقدیم کنند. از این رو از آقای مزین مسئول این انجمن میخواهم که تشریف بیاورند.»
بدین ترتیب در انتهای برنامه عثمان مزین، حقوقدان و از اعضای انجمن دفاع از مصدومان شیمیایی سردشت لوح تقدیری به کارگردان فیلم، آزاده بیزار گیتی، سخنرانان در این مراسم (سوسن شریعتی و ستار عزیزی) و نیز به برگزارکنندگان این برنامه (کانون شهروندی زنان و گروه وکلای همکار) اهدا کرد.
لازم به ذکر است در این مراسم، دکتر جلال جلالیزاده، نماینده سابق مردم سنندج در مجلس، برخی از اعضای جامعه کردهای مقیم مرکز، آقای محمد خرازی (قاضی باسابقه)، آقای برهان احمدی مسئول بین المللی انجمن دفاع از مصدومان شیمیایی سردشت، محمد کریم نیا، نماینده سردشت در سه دوره مجلس و... نیز حضور داشتند.